نبوت از ديدگاه امام خمينى
مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام
- ۱ -
فهرست مطالب
مقدمه
فصل اول : ضرورت ارسال رسل
فطرى بودن امر ارسال رسل و انزالكتب
ارسال رسل ، لازمه ربوبيت تشريعى
ارسال رسل جزئى از نظام اتم وجود
ارسال رسل اقتضاى رحمت و حكمت حق
تجلى رحمت حق در هدايت انبيا
تجلى رحمت حق در ارسال انبيا
بعثت انبيا مظهر رحمت رحيميه
ضرورت بيان طرق سعادت و شقاوت
آشنا ساختن بشر با غيب و جهان آخرت
يارى عقل در بالفعل كردن استعدادها
انبيا مددگران عقل براى تعديل قوا
ارسال انبيا براى فعليت مراتب انسانى
رساندن انسان به ماءواى تجرد عقلى
وحى ، يگانه راه اطلاع از زندگانى مابعدالطبيه
ارتباط با عالم غيب و تربيت بعد غير مادى بشر
ارتباط با عالم غيب و تربيت بعد غير مادى بشر
تربيت بشر به تربيت خاص الهى
راهنمايى به مقام والاى انسانى
پاسخگويى به فطرت كمال جويى
مدد رسانى به فطرت
انطباق تعاليم انبيا با فطرت انسان
ارسال رسل راه ابلاغ تكاليف الهى
فصل دوم حقيقت نبوت و نبى
حقيقت نبوت
معناى پيامبرى
اظهار حقايق عالم غيب الغيوب
كشف و بسط حقايق و درك و حفظ وحدت و كثرت
نظر عبدالرزاق كاشانى در حقيقت نبوت
حقيقت نبوت عامه
تفاوت ميان نبوت و امامت
حقيقت انباء در نشآت مختلف
حقيقت انباء در نشآت مختلف
حقيقت نبوت در نشئه غيبيه
حقيقت نبوت در نشئه غيبيه
حقيقت نبوت در نشئه غيبيه
ايمان به رسول حقيقى وديعه اى در نهاد موجودات
خلافت و نبوت عقل كلى
انباء در عالم اسما
نبوت از ديدگاه امام
نبوت انسان كامل و مقامات سه گانه انباء
معناى نبوت در حديث ((كنت نبيا و آدم بين الماء والطين
))
حفظ حدود الهى و منع از اطلاق طبيعت
وجوب تنصيص در مناصب الهى
مراحل سير انبيا تا نيل به مقام ختمى
نبى ، مدرك و حافظ وحدت و كثرت
نبى شاهد و جامع و عالم غيب و شهادت
جعلى و اعتبارى نبودن منصب نبوت
تابعيت نبوت از كمالات نفسانى
اصطفاى حق و تخلع به خلعت نبوت
اسفار اربعه ، مراحل وصول به خلعت نبوت
نظر حضرت امام (س ) پيرامون اسفار اربعه
تفاوت انبيا در اسفار اربعه و دوره نبوت آنان
رجوع كنندگان به عالم ملك و ارشاد خلق
رجوع كنندگان به عالم ملك و ارشاد خلق
ارجاع سالك پس از عقل و روح و جسم كل شدن
بازگرداندن سالك پس از حصول به فناى تام
حصول ولايت كليه در گرو نيل به مقام قرب فرايض
راجعان از مقام صعق كلى به سوى خلق
چگونگى سير انبيا در ابتدا و انتهاى حركت
كيفيت نيل به مقام ولايت
بيان منتهاى قرب نوافل
منتها و ثمر قرب فرايض
مراتب سلوك تا نيل به مقام خاتميت
جامعيت نبوت ، تابع تجليات و اختلاف و اختلاف اسما
سعه خلافت و نبوت تابع حكومت اسماءالله
اشراف نبوت ختمى بر ساير نبوات
نگين خاتم دايره نبوت
سر ختميت
مظهر ربوبيت مطلق و خلاقت كلى الهى
نبى ختمى صاحب مقام اسمايى
وصول خاتم از طريق اسم جامع حق
رجوع خاتم از طريق تمام الاسماء
اكمل اسماى ، اكمل مظاهر الهى ، اكمل شرايع
سر عدم تكرار در تشريع
تشريع رسول ختمى و ايمان به آن ، تشريع و ايمان به همه انبيا
ظليت جميع نبوات و ولايات از نبوات نبى خاتم
اعيان انبيا مظاهر عين ثابت نبى خاتم
پيامبر خاتم ، صاحب مقام ولايت كلى
وجه جمع اوليت رسول اكرم (ص ) و خاتميت ايشان
لطيفه اى در بيان جامعيت و خاتميت نبوت ختمى
پيغبر (ص ) صاحب برترين درك از كمال وجمال حق
مقام تشريع و علت عدم تشريع على (ع )
مقام جمع نبى خاتم ، مانع ادامه تشريع
اختلاف و اشتراك اميرالمؤ منين با پيامبر - صلوات الله عليهما و آلهما-
در عظمت نبوت ختميه
رسالت ختميه ، دربردارنده تمام دايره وجود
باطن خلافت ختمى
رسالت ختميه ، خلافت كبراى الهى و مقام فناى مطلق
سعه قلب ختمى و اتصال به مقام احديت
تجلى بالاطلاق براى نبى خاتم
اختصاص تجلى اسماى ذاتى به مقام ختمى
فصل سوم : خصوصيات انبياى الهى
نسخ در احكام انبيا
يگانگى منبع اخذ احكام در نبى و ولى خاص
انبيا پدران روحانى
هماهنگى انبيا در ادراك حقايق
صاحبان مقام صحو و راجعان به خلق براى هدايت
وارستگان از حجب حقى و خلقى
جنبه الهى همه اعمال انبيا
عامل نستوهى و استقامت انبيا
حركت براى خدا و تكيه بر خدا
پيروزى انبيا در راه انسانيت
نگاه غير استقلالى به اسباب و ابزار
صاحب روح با ثبات و طماءنيه
پشبرد مكتب ، تنها هدف پيامبران
جنگ براى نشر توحيد
جنگ و صلح براى خدا
قيام در مقابل طاغوت ، فروتنى در برابر مستضعفان
شفا دهندگان قلوب و ارواح
طبيب جانها، مربى روحها
اصلاحگران جامعه ، اطباى نفوس
صاحبان اسرار الهى
جلوه رحمت حق ، مايه نجات امت
اختيار فقر بر غنا و ابتلا بر راحت
بى اعتنايى به مقامات دنيايى
برگزيدگان از بين مستضعفين
فصل چهارم : معجزه
تعريف معجزه
معجزات حضرت عيسى - عليه السلام -
قرآن ،معجزه نبى خاتم (ص )
معجزات ظاهرى دليلى براى اقناع عوام
اذن خداوند بر انجام معجزات
شبهه اول ، نفى معجزه به استناد قرآن
معجزه ، آيت و نشانه امامت
اشكالى بر علم غيب پيغمبر و امام (ع )
پاسخ اشكال با استناد به قرآن
راءى شيخ اشراق
راءى صدر المتاءلهين
اعتراف دنياى علم به صدق گفتار اديان
تفاوت معجزه با كارهاى طبيعى
كلام فريد وجدى در دائرة المعارف
انجام معجزه اى براى بسط ربوبيت حق تعالى
معجزه ،اظهار ربوبيت حق در مظهر كامل خود
اباى انبيا از اظهار معجزات
سبب اباى انبيا - عليهم السلام -از اظهار معجزات متعدد
نقص سلوك و بقاى انانيت عواملتمايل به اظهار ربوبيت
فصل پنجم : عصمت
حقيقت عصمت
عصمت ، ثمره باور
عصمت ، زاييده اعتقاد به حضور حق
خصيصه هاديان الهى
تفاوت درجه عصمت اولياء الله
دورى از خطا، نسيان و حوادث و نواقص امكانيه
نقش طينت و ارواح و قلوب و مقام علمى در عصمت
خروج از سلطه شيطان و خالص شدن هويت روح و باطن قلب
سلامت از تصرفات شيطان در جميع مراتب سير
خلاصى از غوايت شيطان با نيل به مرتبهكامل اخلاص
سلامت از آلودگى شرك و غلبه وحدت و كثرت بر يكديگر
سلامت مطلق از تصرفات شيطانيه در شب قدر تا طلوع فجر قيامت
مقهور ساختن عالم طبيعت با تجلى نور عقل كل
عصمت در كلام
عصمت معصومين
تبيين نسبت ذنب به پيامبر مغفرت براى ايشان
مراد از ذنب پيغمبر (ص )
توجيهات ديگر آيه
توجيهات ديگر آيه
توجيه بر مسلك اصحاب قلوب
فتح قريب و مفتوح شدن باب معارف
فتح مبين و گشوده شدن باب اسما و صفات
فتح مطلق ، گشوده شدن تجليات ذاتيه احديه
فتح مطلق ،گشوده شدن تجليات ذاتيه احديه
طى مراتب كمال تا رسيدن به فتح مطلق و غفران ذنب وجودى
مبرا بودن از جميع اخترامات
مصاديق ذنوب اوليا و سبب استغفار آنان
توجه به عالم كثرت و مظاهر الهى
كدورت رجوع از عالم وحدت و محو به عالم كثرت و صحو
كدورت رؤ يت حق در كثرت
كدورت رؤ يت جمال محبوب در آينه هاى مكدر
عدم حضور دائم در محضر حق
استعاذه از احتجابات تلوينيه در مقام صحو
توضيحى پيرامون يك حديث
بحث دورى انبيا از امراض منفره
فصل ششم : مقاصد رسالت انبيا
خداشناسى
بسط توحيد
تحقق مكتب الوهيت و ايده توحيد
نشر توحيد و معارف الهى
معرفت حق ، آرمان اصلى وحى
معرفة الله ، تمام مقصد انبيا
حقيقت توحيد، غايت نبوات
قرآن و احاديث مشحون از معرفة الله
الهى شدن عالم ، هدف بعثت
شناساندن حق به جميع اسما و صفات
برچيدن حجاب از جلوه ازلى
حصول لقاء الله
توجه دادن فطرت به كمال مطلق و انقطاع نفس از عالم طبيعت
رهانيدن نور فطرت از ظلمات جهل
بسط معرفة الله اقبال به حق و اغراض از ماسوى
الهى كردن همه امور
توجه به جنبه الوهيت انبيا
انسان سازى
انسان ، موضوع انبيا
كتب انبيا، كتب انسان سازى
اقامه عدل و تربيت انسان
مقصد اصلى رسالت انبيا
تبديل انسان طبيعى به انسان الهى
به فعليت رساندن انسان
نشان دادن راه كمال مطلق
ساختن انسان جامع
راهنمايى به مقام والاى انسانى
تربيت ، جهل نيل به مراتب مافوق طبيعت
تربيت جهت نيل به مراتب مافوق طبيعت
تربيت بعد معنوى و ماوراى طبيعى انسانها
آشنا ساختن با حيات ابدى و لوازم آن
رساندن انسان به كمال لايق و سعادت جامع
تبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروى
تبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروى
تبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروى
توجه دادن به عالم غيب و روحانيت
ساختن انسان الهى صالح در خلوت و جلوت
تبديل كردن انسان به افضل خلايق
خارج كردن انسان از ظلمات طبيعت و ماوراى طبيعت
اعتلاى بشر از مرتبه حيوانى به جايگاه انسانى
رها ساختن از علقه هاى خلاف فطرت
وارستگى از تعلقات ، تشبث به مقام ربوبيت
هدايت از حجابهاى ظلمانى و نورانى به سوى نور مطلق
نجات انسان از چاه نفسانيت
تزكيه نفس و زدودن روحيه طغيان
اصلاح حال انسانها
جلوگيرى از اطلاق طبيعت انسانى
تعاليم انبيا جلوگير اطلاق طبيعت
عدالت اجتماعى و حكومت دينى
اقامه عدالت اجتماعى و قيام به قسط
اقامه عدل فردى و اجتماعى
بسط عدالت اجتماعى در جامعه
نقش عدل الهى بر صورت عالم
قيام جهت برپايى قسط
اصلاح جامعه با بينات و حديد
شكستن كنگره هاى ظلم
مداومت براى زدودن ظلم
پيوند دنيا و آخرت در تعاليم انبيا
اقامه عدل در كنار دعوت به معنويت و آخرت
اقامه عدل در كنار دعوت به معنويت و آخرت
اقامه قسط و حكومت عدل از بزرگترين واجبات
قيام عملى براى اقامه عدل و تشكيل حكومت
قيام عملى بر عليه ستمگران
هدايت حق جويان و سركوبى ستمگران
انبيا فقط ناصح امت نبودند
دو ماموريت بزرگ انبيا
راهنمايى براى سعادت دو عالم
راهنمايى به معنويت و ماديت
عارفان ، حاضر در صحنه سياست ، سالكان ، قائم به قسط
قيام با تمام قوا عليه حكومتهاى طاغوت
قيام عملى براى اقامه عدل به همراه دعوت به معنويات
سردمدارى مبارزه و بيان احكام دينى
ارشاد و هدايت به موازات اقامه عدل
نبرد در كنار وعظ
پيوند مبارزه عليه ظلم با تعهد دينى
نگاه يك بعدى به اسلام
خطاى يك بعدى ديدن اسلام
گرفتارى اسلام به نگرشهاى يك بعدى
عدم محدوديت احكام اسلام به عالم غيب يا شهادت
منحصر كردن اسلام به ماديت يا معنويت
منحصر كردن اسلام به ماديت يا معنويت
شناخت ناقص اسلام
شناخت ناقص اسلام
تربيت انسان به تمام ابعاد
اديان ، مربى تمام ابعاد انسانى
قرآن مربى همه ابعاد انسان
قرآن ، پاسخ دهنده به همه احتياجها
تطابق با ابعاد برنامه اسلام با ابعاد وجود انسان
تطابق ابعاد برنامه اسلام با ابعاد وجود انسان
برنامه اسلام مطابق ابعاد وجود انسان
برنامه فراگير براى حيات فردى - اجتماعى - سياسى - معنوى
برنامه فراگير براى حيات انسان
برنامه همه جانبه اسلام
برنامه فراگير براى فرد و جامعه
برنامه فراگير براى دنيا و آخرت
برنامه حكومت سياسى و حكومت معنوى
ضامن سعادت دو عالم
ضامن سعادت دو عالم
جامع معنويت و حكومت الهيت و ماديت
بعثت جامع معنويت و حكومت
قرآن جامع معنويت و حكومت
برنامه حكومتى - سياسى همراه برنامه معنوى - عبادى
سياست همراه معنويت
نسبت اجتماعيات اسلام به عبادات آن
تجلى اصلاح اجتماعى و حاكميت اسلامى در ادعيه و اذكار
مبارزه در هر شرايط
پيوند سياست و ديانت
پيوند قيام به قسط يا دخالت در سياست
منحصر كردن اسلام به امور عبادى
مسخ مفاهيم مربوط به ظلم ستيزى اديان
ترويج گوشه نشينى و عزلت گزينى
شيوه استعمار نو در استضعاف و استثمار ملتها
نهادن كردن چهره تشكيلاتى حكومتى اسلام
گرفتن خاصيت احياگرى و برانگيزانندگى از اسلام
اسلام منزوى
اسلام منهاى حكومت و سياست
تبليغ قداست و معنويت با دورى از سياست
حفظ قداست و معنويت همراه حكومت و سياست
حفظ قداست و معنويت
تلاش استعمار در پوشاندن چهره سياسى اسلام
پيوند رهبرى سياسى و دينى در صدر اسلام
خط بطلان بر تز جدايى دين از سياست
سياست ، حق انبياست
مبارزه سياسى ، مسئوليت رهبران دينى
حضور دائمى در صحنه هاى سياسى
حضور اوليا در امور سياسى
حضور عنصر سياست در تمامى احكام اسلام
حضور عنصر سياست در احكام اسلام
جنبه سياسى عبادات
حج ، تجليگاه سياست در عبادت
كعبه ، بيت قيام
كنگره سراپا سياست براى قيام به قسط
حج ، معرف محتواى سياست اسلام در زندگى
سرآغاز علنى ساختن منشور مبارزه
قيام براى مصالح توده هاى مستضعف
كنگره سياسى جهان اسلام
انبيا و حكومت
انبيا و تشكيل حكومت
انگيزه الهى در حكومت
وظيفه تشكيل حكومت براى نيل به اهداف متعالى
حكومت ، فلسفه عملى احكام دين
حكومت ، فلسفه عملى برخورد با شرك و كفر
تقدم حكومت بر جميع احكام فرعيه
احكام دينى ، ابزارهاى اجرايى حكومت
حركت براى برقرارى حكومت عدل
وضع نظام اقتصادى - اجتماعى فرهنگى
اسلام ، تدوين كننده برنامه حكومتى
اسلام ، تدوين كننده برنامه حكومتى
حكومت ، تمام معناى سياست
مجراى حكومت از ناحيه خداوند
مساءله اصلى ولايت
بالاترين دعوت اسلام
رسول اكرم (ص ) و تشكيل حكومت
ضرورت ((اجرا)) پس از تشريع
بيان احكام ، تنها رسالت انبيا نيست
وجوب اطاعت از رسول در مقام رياست
ضرورت وجود قوه مجريه و تشكيلات حكومتى
رسالت اجراى احكام و نظارت و حكومت
تشكيل حكومت توسط خود پيامبر (ص )
تشكيل حكومت توسط پيغمبر (ص )
انگيزه حكومت نبوى
پايه گذارى سياست و حكومت در ديانت
پيوند رسالت رهبرى مذهبى با رهبرى دينى
ضرورت پاسخگويى دين جامع به تمامى نيازهاى بشر
احكام دفاع ملى
احكام حقوقى جزائى
دلالت احكام اسلام بر لزوم حكومت
ضرورت تشكيل حكومت در احاديث
اهداف عالى حكومت از ديدگاه اديان
حصول معرفت و ايمان به ذات حق
حصول معرفت و ايمان به ذات حق
كسب معرفت ، معنويت و عرفان
تعليم خودشناسى و خداشناسى
دعوت به توحيد و روحانيت
مقصد، اجراى عدالت براى خدا
مقصد اصلى ، خدايى شدن كارها
توجه دادن مردم به خدا
الهى شدن انسان طبيعى
اعتلا بخشيدن به انسان تا رساندن او بهكمال مطلق
وسيله هدايت و ارشاد و خدمت
اصلاح جامعه و احياى ارزشهاى انسانى
تحقق كمال و سلامت در جهان
اجراى حق و از ميان بردن باطل
اقامه عدل
اجراى احكام خدا در پناه حكومت الهى
تحقق و تحكيم حكومت الله
نجات مردم از ظلمت ماده
فراهم شدن زمينه براى ارائه تمامى استعدادها و كمالات
اقامه حكومت عدل ، مقدمه حاكميت ارزشهاى الهى بر جوامع
فصل هشتم : نكاتى پيرامون مقام و شخصيت انبيا(ع )
حضرت آدم - عليه السلام -
تعليم اسما
حقيقت تعليم اسما
معناى تعليم اسما
نظر آلى اسمى حضرت آدم به اسما
رمز برترى آدم بر ملائكة الله
سبب افضليت آدم بر ملكوتين
در عظمت مقام ((تعلم اسما))
آدم مظهر تمامى اسما
تفاوت ((آدم اولى )) با آدم
ابوالبشر
نظر به ظاهر سجده شيطان
خود بينى ، مانع سجده شيطان
استنكاف شيطان از سجده بر آدم (ع )
پيرامون خطيئه آدم و شجره منهيه
سبب توجه آدم به عالم ملك و خروج از بهشت لقا
هبوط، يگانه راه كسب كمالات ملكيه
سر توجه دادن آدم به شجره طبيعت
تصرفات ابليس در جلب توجه به شجره
خطيئه آدم و مقام ((صفى اللهى ))
مراتب و مظاهر خطيئه آدم
توجه به كثرات و اشتغال به تعينات
صرف توجه از محبوب اصلى به اسما و لوازم آن
شروع توجه به كثرت با تعليم اسما
شجره منهيه ، توجه به كثرات و طبيعت
شجره خبيثه ، رجوع به طبيعت
سر خطيئه ، روح شجره
توجه به غير و اقبال به دنيا اصل شجره منهيه
اكل آدم از شجره ، از اسرار علوم قرآن
مظاهر شجره منهيه
باطن شجره منهيه
لطيفه اى در باب خطيئه آدم و اوقات
خلق آدم بر صورت الهى
پيرامون خلق آدم بر صورت الهى
حضرت نوح - عليه السلام -
نحوه دعوت حضرت نوح - عليه السلام -
اندراج دعوت به تنزيه و تشبيه در يكديگر
دعاى نوح عليه قوم ، رحمت در صورت غضب
حضرت ابراهيم - عليه السلام -
نفى شرك و تعليم توحيد
مراحل سلوك عرفانى حضرت ابراهيم
مراحل سلوك عرفانى حضرت ابراهيم - عليه السلام -
اشارات و لطايف عرفانى در سير حضرت ابراهيم (ع )
شهود اسماى مقيده الهى در آينه هاى خلقى و حقى
تجلى حق به اسم اطلاقى بر حضرت ابراهيم (ع )
كشف حقيقت ، تجلى در صورت زهره و ماه و خورشيد
رؤ يت ملكوت توسط حضرت ابراهيم (ع )
معناى اول ملكوت
معناى دوم ملكوت
معناى سوم ملكوت
فانى كردن وجهه جسمانى نفس و توجه تام به وجهه الهيه
اتكا به حق در تمامى نيازها
نيل به مقام اطمينان
نيل به مقام اطمينان
صاحب مقام خلت
درسى از ايثار حضرت ابراهيم (ع )
نمونه اى از اوج معرفت حضرت ابراهيم - عليه السلام -
قربانى كردن تمامى نفسانيت و خوديت
پيرامون حقيقت ذبح
بيان عرفانى پيرامون رؤ ياى حضرت ابراهيم (ع )
ذبح فرزند و فداى آن
ذبيح ، اسماعيل يا اسحاق
حضرت يعقوب و يوسف - عليهما السلام -
ويژگى حضرت يعقوب (ع ) در ميان فرزندان ابراهيم (ع )
پيرامون رؤ ياى حضرت يوسف (ع )
حضرت يوسف (ع ) صاحب كشف مثالى
حضرت موسى - عليه السلام -
سير تربيتهاى معنوى حضرت موسى (ع ) به دست خدا
طريقه حضرت موسى (ع )
نيل به مقام صعق و صحو و ميقات محبوب
وجود موسى (ع ) به عصا قدرت اعجاز
ملاقات حضرت موسى با حضرت خضر - عليهما السلام -
ملاقات حضرت موسى با حضرت خضر - عليهماالسلام -
علت اختلاف برخورد حضرت خضر و حضرت موسى (ع ) در موارد سه گانه
رؤ يت نور الهى در شجره
فرمان خلع تمام محبتها به موسى (ع )
ميقات حضرت موسى و رؤ يت حق
سر بيان ((لن ترانى ))
اقسام تجليات بر حضرت موسى (ع )
تقاضاى ديدن عابدترين بنده خدا
حضرت سليمان - عليه السلام -
كيفيت حاضر كردن تخت بلقيس
حضرت عيسى - عليه السلام -
درود و سلام و حضرت مسيح و مريم (ع )
اسلام و احترام به مسيح (ع )
پيامبرى سراپا معجزه
پيامبر صالح
تواضع حضرت عيسى (ع )
ظهور رحمت و جمال حق
انبساط حضرت مريم (س ) از بشارت جبرئيل
اسم جامع واسطه در افاضه روح عيسوى - عليه السلام -
اجمالى از اعتقادات مسيحيان و فرق آنان
تحريف در مذهب مسيح
تحريف تورات و انجيل
مسخ مسيحيت عيسوى
خطاى انحصار تعاليم عيسى به معنويات
خطاى انحصار تعاليم عيسى به معنويات
عيسى ، طرفدار مظلومان
پيامبر عيسى از ستم
بيزارى عيسى از ستم
سيلى برگونه ظلم
تعاليم عيسى (ع )
مخالفت عيسى با ستمگرى
فصل هشتم : مقام و شخصيت رسول اكرم (ص )
اوصاف رسول اكرم (ص )
اوصاف رسول اكرم (ص )
اوصاف رسول اكرم (ص )
محل تجلى حق به تمام اسما و صفات
خلق اول
صاحب احديت ؛ جمع حقايق غيب و شهادت
آينه ظهور احديت جمع در مقام تدلى ذاتى
عالم ، تجلى حقيقت محمديه (ص )
حقيقت محمديه (ص ) صورت اسم الله
عين ثابت احمدى (ص )، عرش صفات
واسطه در بهره مندى موجودات از مقام غيب احدى
واسطه ايجاد زمين و آسمان
سلطان دنيا و آخرت و متصرف در جميع عوالم
طاهر مطلق ، نور خالص و صاحب فتح مطلق
احاطه بر اشياى عالم و ترتيب تكميل عوالم
صاحب علم كامل لدنى
جلوه تام حق تعالى
نيل به مرتبه نهايى ، كمال اكتسابى
حيطه وجود و كمالات وجودى پيامبر (ص )
پيرامون نام شريف احمد و محمد (ص )
صاحب مقام جمع تشبيه و تنزيه
صاحب مقام جمع بين جمع و فرق
حقيقت مقام برزخيت رسول اكرم (ص )
اول اولالين و آخر الاخرين و عوالم وجود
صاحب سلوك اصح و كشف اتم
بيان جامع الكلم بودن پيامبر (ص )
قلب ختمى و وصول به مقام ((او ادنى ))
قيام لله عامل به نيل به مقامات معنوى
اختصاص مواجهه قلبى با مقام احديت جمع
صاحب برزخيت كبرا و خلافت عظما
عظمت ميقات رسول اكرم (ص ) با خداوند
منحصر به فرد بودن حالات رسول اكرم (ص ) با خداوند
دائمى بودن تجلى به احديت و اطلاق براىرسول خاتم
عبدالله حقيقى و صاحب مقام عبوديت مطلقه
عبوديت مطلقه مقام خاص اكمل خلق الله
عبد مطلق فانى در حق و معبر خلق به بارگاه قدس
انطباق مقام عبوديت با تجليات ذاتيه و فعليه در آينه كثرت
قيام تام به عبادت و اطاعت خداوند
در بيان شدت عبادت و رياضت رسول اكرم (ص )
سرى از اسرار عبادت رسول اكرم - صلوات الله عليه وآله -
حالات وقت نماز
اعراض از ماسوى الله
ظلل الله
فنا كردن اراده خود در اراده خداوند
عدم اخترام و خلجان براى رسول خدا(ص )
مظهر رحمت واسعه و كرامت مطلقه الهيه
شدت راءفت رسول الله (ص )
رياضت رسول خدا (ص ) براى دعوت
رحمت براى مؤ منين و كفار
رحمت براى همه انسانها
پيامبر (ص ) رحمت براى جهانيان
صاحب خلق عظيم
قرآن خدا رسول الله (ص )
بزرگترين روح بشرى و متواضعترين بنده پروردگار
كاملترين موجود در مشاهده كمال ربوبيت و نقص عبوديت
جسم بشرى و روح الهى
اختيار فقر
خواب پيغمبر (ص )
سر قدر، شب قدر
ليله قدر بنيه محمدى - صلوات الله عليه -
حقيقت محمديه (ص ) و حقيقت ليلة القدر
حقيقت محمديه (ص ) و حقيقت ليلة القدر
عظمت مقام روحانى رسول اكرم (ص )
ولى كامل و نبى ختمى ، شب و روز قدر
شب و روز قدر محمدى (ص )
افضليت پيامبر - صلوات الله عليه و آله -
اشرف موجودات ، اكمل انسانها
رابطه وجود، نبوت و كتاب رسول اكرم با اسم اعظم
بزرگترين وجود و بزرگترين حادثه در عالم
اكمل نوع بشر، آدم حقيقى ابوالبشر
صاحب مقام تدلى و قاب قوسين اوادنى
افضليت ، وصف پيامبر در مقام تعين خلقى
افضليت انبيا بر ملائكه و پيامبر بر انبيا
سبب افضليت پيامبر (ص )
صاحب مقام اطلاق مشيت و ولايت كليه اصليه
صاحب قلب جمعى احدى و جامع ولايت و نبوت مطلقه
تجلى حق به جمال و جلال بر خاتم الانبياء - صلى الله عليه و آله -
تجلى حق به اسم جامع بر پيامبر (ص ) و مقام حفظ حضرات
سد بين ممكن و واجب
فتح مطلق مقام خاص پيامبر - صلوات الله عليه و آله -
فتح مطلق
حفظ مقام وحدت در كثرت و كثرت در وحدت
اختصاص حصول ولايت كلى و ظهور برزخيت كبرا بهرسول اكرم (ص )
ولى اعظم براى همه عالم
ما اوذى نبى مثل ما اوذيت
اكرم و اتقاى ناس
باعرف خلق به بدء و ختم وجود
يكى از معانى ما اوذى نبى
مقام صبر عن الله
انتساب امور مورد عنايت خاص به رب محمد(ص ) از سوى خداوند
فصل نهم : بعثت
بزرگترين حادثه تاريخ
بهره مندى بشريت از مواهب و معارف وحى
تزكيه نفوس براى دريافت نور هدايت
ايجاد بزرگترين تحول علمى - عرفانى
ايجاد بزرگترين تحول علمى - عرفانى
اعجازى فوق ادراك بشريت
دلالت جامعيت شريعت اسلام بر وحيانى بودن
فصل دهم : معراج
معراج ، رفتن به بطن ماهى و عروج به فوق لاهوت
تعبيرى عرفانى از حقيقت براق و رفرف
سه مرتبه تجلى نور عظمت حق
حالات رسول اكرم در شهود عظمت حق
نماز، رهاورد سفر روحانى پيامبر(ص )
نماز رهاورد سفر روحانى پيامبر (ص )
نظر نمودن به نور عرش در نماز معراج
حديثى پيرامون معراج و عظمت مقام رسول اكرم - صلوات الله عليه و آله -
در وصف عظمت جمال احمدى - صلوات الله عليه و آله -
معراج روحانى ، حركت انعطافى يا قهقرايى
پيرامون جسمانى بودن معراج
فصل يازدهم : پيرامون وحى و قرآن
كلام الهى و تكلم حق
انتساب صفت ((متكلم ))به
خداوند
پيرامون كلام حق تعالى و تكلم او
پيرامون كلام حق تعالى و تكلم او
مجازى نبودن ((نطق ))در حق
تعالى
كلام نفسى ذاتى
كلام نفسى ذاتى
كلام ذاتى و كلام ظلى
كلام ذاتى نفسى در حضرت علميه
كلام ذاتى نفسى در حضرت علميه
پيرامون صفت ذات حق بودن ((كلام ذاتى
))
عينيت كلام قولى يا نفسى با ذات
سبب اختلاف كلام الهى
ملك وحى
ذكر صنوف ملائكه و حقيقت آنها
ذكر صنوف ملائكه و حقيقت آنها
اصناف و انواع ملائك
بال و پر داشتن ملائك و اقسام تمثلات آنها
رسول وحى ، اعظم اركان دار تحقق
اقسام فرشتگان و برترى انسان كامل بر آنها
تطابق مراتب نزول حقايق غيبى با مراتب نزولجبرئيل بر پيامبر(ص )
كيفيت نزول وحى و قرآن
حقيقت وحى دور از دسترس بشرى
مجهول بودن كيفيت نزول وحى
مجهول بودن كيفيت نزول وحى
وجود ابهام در حقيقت نزول بر قلب پيامبر وتنزل روح ژ
كيفيت وساطت جبرئيل
نزول وحى و دريافت آن
كيفيت مشاهده صور غيبى
چگونگى نزول ملائكه و صعود اوليا
لزوم سنخيت براى درك سكنه جبروت و ملكوت
نزول وحى حاصل رياضات و سير معنوىرسول خدا(ص )
حصول فنا و تنزل ملائكه
قلب نبى ، منزلگاه وحى
قلب نبوى ، مبداء وحى و منزل جبرئيل
ادراك وحى با مكاشفه تامه الهيه
اتصال به مبداء فيض و كسب نزولى و تنزيلى وحى
تنزل وحى از مقام احديت به كشف تام محمدى
متنزل ساختن وحى بر پيامبر
تابعيت نزول قرآن از ولى اعظم
وصول ولى اعظم عامل نزول وحى و ملائكه
معنويت پيغمبر منزل وحى و جبرئيل
انتساب نزول وحى به خداوند
نزول قرآن حاصل تجلى خداوند به مقام اسم اعظم به ظهور رحمانيت و رحيميت
مدئيت حق به جميع شئون براى تنزيل وحى
تنزل وحى به وسيله روح الامين
ضرورت وجود تناسب بين جبرئيل و روح انبيا(ع )
وجه جمع انتساب نزول وحى به خداوند و جبرئيل
كيفيت انتساب آثار و افعال به حق و خلق
ضرورت ((نازل كردن )) وحى
از جايگاه اصلى
مراتب نزول وحى
كينونتهاى قرآن قبل از تنزل در عالم ماده
نزول از عالم غيب الهى تا صورت لفظى
تنزل از مرتبه سر تا مرتبه فهم عامه
نزول از حجب نور تا مقام بيان با زبان
مراتب هفتگانه نزول
پيرامون بطون هفتگانه قرآن
مراتبه هفت يا هفتادگانه تنزيل و تاءويل
در عظمت قرآن و نسبت آن با ذات حق
عظمت قرآن در جميع جهات
مبدئيت حق به جميع شئون براى قرآن
تنزل به آخرين مرتبه نزول
تنزل در حد فهم بشر
تنزل در حد فهم بشر
نزولهاى هفتگانه تا مرحله صورت كتبى
نازله جميع شئون و دو دست جمال و جلال حق
اتحاد با ذات در مرتبه كينونت علمى
شاءن ذاتى و حقيقت علمى در حضرت واحديت
تجليگاه ذات حق به جميع اسما
جلوه تام حق تعالى
صورت عينى و كتبى اسما و صفات حق
صورت كتبيه حضرت غيب
نازله تجليات الهى و صورت كتبيه اسماى ربوبى
ترجمان تمام دايره وجود
مظهر بزرگ رحمت مطلقه الهى
جامعترين كلام الهى و صاحب احديت جمع و تفصيل
صاحب مقام جمع
عظمت ظرف جمع
سر الهى و محرم آن
سر الهى براى وجود من خوطب به
مدرك حقيقى حقيقت قرآن
فراتر از ادراك جبرئيل
كتب تكوينى ، حاملان كتاب تدوينى
تحريف و نسخ قرآن
حافظ قرآن
حافظ قرآن
بقاى قرآن بدون كم و كاست
مصونيت از زيادت و نقصان
وجود قرآن به خط ائمه (ع )
پيرامون ادعاى تحريف لفظى و حذف آيات قرآن
رد احاديث مبنى بر تحريف قرآن
عدم ورود نسخ و انقطاع به قرآن :
اعجاز قرآن
تحدى و مبارزطلبى قرآن
امى بودن پيامبر و اعجاز قرآن
امى بودن پيامبر و اعجاز قرآن
اعجاز در معارف و محتوا
معارف توحيد، وجه اصلى اعجاز قرآن
علوم و معارف الهيه وجه اعجاز قرآن
قرآن داراى معارف بى سابقه
وجه ديگرى از اعجاز قرآن
معجزه اختصار و ايجاز در بيان و تبيين
فصل دوازدهم : جامعيت و خاتميت اسلام
كمال و علو اسلام
دين بشريت
پيرامون جامعيت و فراگير بودن قوانين اسلام
تعارض نسخ و تغيير با جاودانگى
دليل عقلى بر جامعيت و جاودانگى
ضرورت بقاى قانون اسلام
گواه از احاديث بر بقاى اسلام
پيرامون ناسخ و منسوخ
عدم ورود نسخ در احكام اسلام
قوانين قابل نسخ
نظرى به قانون مادى و معنوى اسلام
قوانين مالى و نظامى
جريان نسخ در قرآن و حديث
اكتفاى به ظاهر يا باطن ، نقص در شريعت ختميه
ضرورت جامعيت كتاب خاتم
پيرامون اعتبار و ارزش حديث
ادعاى خدشه در دومين منبع دين
پيرامون دليل انسداد
عدم هماهنگى ميان حكم عقل و برخى احاديث
احاديث و نحوه مطابقت آنها با عقل
توضيحى پيرامون اعتبار و صحت احاديث بحارالانوار
ناسازگارى بعضى احاديث با علم يا حس
تفاوت مدركين آيات و احاديث عملى و علمى
وجود رمز در قرآن و حديث
مضامين برتر از فهم عموم در قرآن و حديث
ناهماهنگى ميان برخى احاديث
جعل و وضع در احاديث
اشكال بر ظنى بودن احاديث
برخى موجبات وثوق حديث
يك نكته دانستنى
پيرامون اجرا و تطبيق دين
توطئه ناهمگونى اسلام و تمدن جديد
ارتجاعى معرفى كردن اسلام
ارتجاعى معرفى كردن اسلام
نسبت ارتجاعى به اسلام
عدم ورود نقص در احكام خداوند
عدم فهم اسلام
جاودانگى ملاكها و ارزشها
اسلام ، دين همه اعصار
دينى براى همه اعصار
تمدن اسلامى ، يعنى اعتلاى معنوى
معناى واقعى ترقى
معناى واقعى ترقى
اسلام ، مكتب ترقيخواه
اسلام ، مكتب ترقيخواه
محوريت تفكر و انديشه در قوانين اسلام
عدم وابستگى ارزشهاى معنوى به زمان و مكان خاص
همگام اسلام با پيشرفت و تمدن
همگام اسلام به پيشرفت و تمدن
همراهى اسلام با پيشرفت و تمدن
انعطاف پذيرى احكام
اسلام ، دين دموكراسى واقعى
اسلام ، دين دموكراسى واقعى
توامندى اسلام در اداره جوامع
علل شكست و ركود مسلمين
فصل سيزدهم : مباحثى پيرامون دين
دين ،محتوا و نياز به آن
علوم و معارف سه گانه شريعت
نياز بشر به قانونگذار الهى
دين ، براى زندگى فردى و جمعى دنيوى و اخروى
جواز وضع قانون و تصرف در جان و مال انسانها
بازگشت بشر به مذهب
آرامش روح ، نياز بشر امروزى
تاءثير پيشرفتهاى علمى بر مشكلات اجتماعى - اخلاقى اعتقادى
عدم شناخت انسان
بحران دين زدايى و عدم اعتقاد به معنويت
بشريت و احساس پوچى
دين : حركت يا سكون
دين ، افيون توده ها
دين ، ساخته قدرتمندان
دين براى تحقق
انبيا، قيام كنندگان بر ضد طاغوت در طول تاريخ
مقابله با مستكبرين و حمايت از مستضفين
پيوند متقابل اديان و انبيا با مستضعفين
پيامبران ، برخاسته از متن توده هاى و مستضعفين
رد شبهه با بررسى زندگى و تعاليم انبيا
رد شبهه با توجه به تعاليم قرآن
حربه استعمار نو عليه السلام
معرفى نادرست از اسلام
دسيسه براى جدايى ملت از قرآن
قرآن ، بزرگترين داعى به قيام ضد سلطه و طاغوت
مشحون بودن قرآن از دعوت به قيام عليه استكبار
پيامبر اسلام ، رهبر نبرد دائمى با قدرتمندان
جانشينان پيامبر و جهاد مستمر عليه حكومتهاى ظالم
مقايسه زندگى و سياست رؤ ساى حكومت اسلامى و حكومتهاى مادى
مذهب امريكايى مخدر است
مقدمه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
كان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبيين مبشرين و منذرين
...
حق تعالى در مقام ذات خويش در حجاب ذات پوشيده بود و حقيقت او هيچ تجلى و ظهورى
نداشت ، آنگاه از پرده ذات خارج شد و در عالم اسما و صفات جلوه كرد - و اعيان ثابته
به فيض اقدس در مقام واحديت آشكار گشتند - نياز به خليفه اى داشت تا جانشين او
باشد، و از اسما و صفات و ذات او خبر دهد، بدين گونه مقام خلافت و نبوت برپا گرديد؛
و در هر عالم كه حق - جل جلاله - تجلى كرد، خليفه او نيز براى رساندن اخبار او ظهور
كرد و نبوت در سراسر هستى محقق گشت .
در عالم انسان كه جلوه اى از ظهور حق بود، انبياى الهى براى اخبار از ذات و اسما و
صفات او و راه نمودن و راه بردن انسان به سوى او ظاهر گشتند؛ و چون انسان يك حقيقت
بيش نيست و روح و جسم در او دوگانگى ايجاد نكرده ، بلكه اين دو مراتب يك هستى
هستند، انبيا نيز با انسان دوگانه برخورد نكرده اند، و او را جامع ديده اند و اوامر
و نواهى آنان در تمام ابعاد وجودى و جلوه هاى هستى انسان در زندگى فردى و اجتماعى و
مادى و معنوى جارى گشته تا او را به سرمنزل مقصود راهنمايى نمايد.
امام خمينى (ره ) كه از عارفان به اسما و صفات حق بوده ، و همه عالم و موجودات را
اسامى حق مى بيند و مى شناسد، نگاه او به نبوت با چنين معرفت و جامعيتى آميخته است
و در آثار خويش از نبوت در همه حضرات و عوالم از عالم اسما و صفات تا عالم ناسوت و
طبيعت سخن رانده است ؛ و رسالت پيغمبران الهى را در زمين نه به دنيا محدود كرده ، و
نه در آخرت خلاصه نموده ، و رسالت آنان را دوگانه و يا گسيخته ندانسته است ، بلكه
آن را يك رسالت واحد براى تربيت و كمال انسانى شناخته و شناسانده است .
مجموعه اى كه در پيش رو داريد با توجه به چنين معرفتى مباحث نبوت را از لابه لاى
آثار ايشان به نظم درآورده ، و داراى جامعيت و گستردگى است كه در كمتر كتابى مى
توان به چنين مطالبى دست يافت ؛ و براى خواننده شناختى جامع و كامل از رسالت
پيغمبران الهى فراهم مى آورد كه او را از يكسونگرى و محدودبينى و انحصار نبوت به
دنيا يا آخرت و ماديت يا معنويت دور مى سازد.
ويژگيهاى اين مجموعه :
1. اين مجموعه در گروه معارف اسلامى حوزه معاونت پژوهشى مؤ سسه تنظيم و نشر آثار
امام خمينى (ره ) استخراج و تنظيم گشته ، و مشتمل بر سيزده فصل است .
2. برخى مطالب كه در تبيانهاى ديگر نيز گرد آمده است به دليل ضرورت و ايجاد پيوستگى
بين مطالب در اين مجموعه تكرار شده است و تلاش شده به حد ضرورت و لزوم بسنده گردد.
3. مقدمه ، پاورقيها، فهرستها و ترجمه متون عربى از تهيه كنندگان مى باشد.
4. در پايان كتاب براى بهره بردارى بهتر و افزونتر، علاوه بر فهرست اجمالى و تفصيلى
مطالب ، فهرست آيات و روايات و منابع متن كتاب و فهرست منابع نامبرده در توضيحات ،
ذكر شده است .
5. در تنظيم اين مجموعه سعى بر استقراى تام مطالب يك عنوان از جميع آثار حضرت امام
(ره ) بوده است ، لكن آنچه در اينجا ارائه شده ، جامع و نتيجه نظر ايشان در هر مورد
است به نحوى كه در برگيرنده تمامى نكات اصلى ديدگاههاى ايشان باشد. از اين رو ممكن
است خواننده و محقق ديگرى ، در آثار امام به مطالبى با همين مضمون برخورد نمايد كه
ما فقط جهت پرهيز از تكرار از ذكر آنها خوددارى نموده ايم .
6. ترتيب فصول و عناوين فصول و زيرفصلها با توجه به پيوستگى لازم بين مباحث نبوت و
مطالب موجود در آثار ايشان ، فراهم گشته است ؛ و از آنجا كه حضرت امام (ره ) كتاب
جداگانه اى درباره نبوت در همه ابعاد آن تاءليف نكرده اند، بلكه به تناسب زمان ،
مكان و موضوع ، در كتابها و بيانهاى مختلف به آن پرداخته اند. انتخاب مطالب و نظم و
ترتيب اين مجموعه بنابر نظر گردآورندگان بوده است .
7. در برخى فصول ، به طور صحيح پاره اى از سؤ الها و اشكالها و شبهه ها درباره نبوت
آمده ، و پاسخ آنها بيان گرديده است ؛ اما پاسخ برخى از مطالب در لابه لاى مباحث
حضرت امام (ره ) آورده شده ، بدون اينكه به اصل پرسش اشاره شده باشد، از آنجا كه
بناى مجموعه هاى ((تبيان ))
بر ارائه خالص مطالب حضرت امام (ره ) است ، چيزى بر متن اصلى افزوده نشده ، و در
اينگونه موارد با اشاره اى كوتاه در عناوين يا توضيح در پاورقى ، برخى مطالب روشنتر
شده است . لكن درك كامل مقصود به عهده خواننده گرامى ، و ايضاح و شرح و تفسير بيشتر
مطالب ، به عهده محققان و اسلام شناسان نهاده شده است .
در پايان لازم مى دانم از همكاران گروه معارف كه در تمام مراحل استخراج و تنظيم
و... ما را يارى كرده اند و با همت آنها اين مجموعه آماده كشته است ، صميمانه تشكر
نماييم و همچنين سپاس خود را از همكاران دفتر نظارت و ارزشيابى ، انتشارات و چاپ
اعلام مى داريم .
معاونت پژوهشى مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س )
فصل اول : ضرورت ارسال رسل
فطرى بودن امر ارسال رسل و انزال
كتب
بدانكه مفسرين - از عامه و خاصه - هر يك به حسب طريقه خود طورى بيان كيفيت فطرى
بودن دين يا توحيد را كرده اند؛ و ما در اين اوراق بر طبق آراى آنها سخن نگوييم ،
بلكه در اين مقام آنچه از محضر شريف شيخ عارف كامل ، شاه آبادى
(1) - دام ظله - كه متفرد است در اين ميدان ، استفاده نموده ام بيان مى
كنم
(2)؛ گر چه بعضى از آنها به طريق رمز و اشاره در كتب بعضى از محققين از
اهل معارف هست ، و بعضى از آنان به نظر خود قاصر رسيده است .
پس ، بايد دانست كه از فطرتهاى الهى يكى فطرت بر اصل وجود مبدا - تعالى و تقدس -
است ؛ و ديگر فطرت بر توحيد است ؛ و ديگر فطرت بر استجماع آن ذات مقدس است جميع
كمالات را؛ و ديگر فطرت بر يوم معاد و روز رستاخيز است ؛ و ديگر فطرت بر نبوت است ؛
و ديگر فطرت بر وجود ملائكه و روحانيين و انزال كتب و اعلام طريق هدايت است ؛ كه
بعضى از اينها كه ذكر شد از احكام فطرت ، و برخى ديگر از لوازم فطرت است . و ايمان
به خداى تعالى و ملائكه و كتب و رسل و يوم قيامت ، دين قيم محكم و مستقيم حق است در
تمام دوره زندگانى عائله سلسله بشر.
چهل حديث صفحه 181 - 182.
ارسال رسل ، لازمه ربوبيت تشريعى
بدانكه ربوبيت حق تعالى - جل شاءنه - از عالميان بر دو گونه است :
يكى ((ربوبيت عامه )) كه
تمام موجودات عالم در آن شركت دارند. و آن تربيتهاى تكوينى است كه هر موجودى را از
حد نقص به كمال لايق خود در تحت تصرف ربوبيت مى رساند. و تمام ترقيات طبيعيه و
جوهريه و حركات و تطورات ذاتيه و عرضيه در تحت تصرفات ربوبيت واقع شود. و بالجمله ،
از منزل مادة المواد و هيولاى اولى تا منزل حيوانيت و حصول قواى جسمانيه و روحانيه
حيوانيه ، تربيت تكوينى ، و هر يك از آنها شهادت دهند به اينكه ((اللّه
- جل جلاله ربى )).
و دوم از مراتب ربوبيت ((ربوبيت تشريعى
)) است ، كه مختص به نوع انسانى است و ديگر موجودات را از آن نصيبى نيست
؛ و اين تربيت هدايت طرق نجات است و ارائه راههاى سعادت و انسانيت و تحذير از
منافيات آن [است ] كه به توسط انبيا - عليهم السلام - اظهار فرموده ؛ و اگر كسى با
قدم اختيار، خود را در تحت تربيت و تصرف رب العالمين واقع كرد و مربوب آن تربيت شد
به طورى كه تصرفات اعضا و قواى ظاهريه و باطنيه او تصرفات نفسانيه نشد، بلكه تصرفات
الهيه و ربوبيه گرديد، به مرتبه ((كمال انسانيت
)) كه مختص به اين نوع انسانى است ميرسد.
آداب الصلاة صفحه 264 - 265.
ارسال رسل جزئى از نظام اتم وجود
ان ايحاء الوحى و انزال الكتب و ارسال الرسل جزء من النظام
الاتم الكيانى التابع للنظام الاجمل الربانى ، و كيفية تعلق الارادة بها كيفية
تعلقها بالنظام الكيانى بنحو التبعية و الاستجرار للنظام الربانى - اى حضرة الاسما
و الصفات - و هى ((الكنز المخفى
))(3)
المحبوب باالذات و المحب و المحبوب و الحب عين الذات .
صلب و اراده صفحه 47.
ارسال رسل اقتضاى رحمت و حكمت حق
[خداوند] چون ارحم الراحمين است ، رحمت واسعه و حكمت بالغه اش اقتضا مى كند كه
طرق هدايت و راه خير و شر و زشت و زيبا را به ما بنماياند، و پرتگاههاى راه انسانيت
و لغزشگاههاى طريق سعادت را به ما ارائه دهد.
چهل حديث صفحه 43.
تجلى رحمت حق در هدايت انبيا
از صدر عالم تاكنون ، تمام انبيا يك جلوه رحمتى بوده است از خداى تبارك و تعالى و
چنانچه موجوديت همه ما جلوه رحمت حق تعالى است . همين طور ((هدايت
)) خداوند تبارك و تعالى به واسطه انبيا يك رحمت بزرگى است بر همه ،
رحمة للعالمين
(4) است ، پيغمبر و همه انبيا رحمت بوده اند و اين براى اين است كه اين
بشر متوجه نيست ، جاهل است نمى داند چه خبر است آن طرف ، نمى داند كه راه انسانيت
را اگر طى نكند چه خواهد گذشت بر او. از اين جهت آنهايى كه راه را مى دانند، مى
دانند كه اين بشر به چه ظلالتى مى افتد و به چه زحمتهايى دچار مى شود از اعمال خودش
.
بيانات امام در ديدار با اعضاى هيات دولت ، صحيفه نور جلد:
16 صفحه : 2 تاريخ سخنرانى :23/10/60
تجلى رحمت حق در ارسال انبيا
خداوند به همه بندگان خودش رحمت دارد و همين رحمت موجب ايجاد بندگان و فراهم كردن
اسباب رفاه و زندگى آنها و همين رحمت موجب فرستادن انبياء بزرگ است . رحمت خدا
اقتضا دارد كه بندگان خدا را هم در دنيا و هم در آخرت به سعادت برساند، تمام اسباب
سعادت را مادى و معنوى فراهم فرموده است .
بيانات امام در جمع گروهى از مردم استان خراسان . صحيفه نور
جلد: 9 صفحه : 6 تاريخ سخنرانى :9/6/58
بعثت انبيا مظهر رحمت رحيميه
انسان سالك را به طريق كلى دو طريق است براى وصول به مقصد اعلى و مقام قرب ربوبيت :
يكى از آن دو، كه مقام اوليت و اصالت دارد، سير الى اللّه است به توجه به مقام رحمت
مطلقه و خصوصا رحمت رحيميه كه رحمتى است كه هر موجودى را به كمال لايق خود مى
رساند. و از شعب و مظاهر رحمت رحيميه ((بعث انبيا و رسل
)) - صلوات اللّه عليهم - است كه هاديان سبل و دستگير بازماندگانند؛
بلكه در نظر اهل معرفت و اصحاب قلوب ، دار تحقق صورت رحمت الهيه است ، و خلايق
دائما مستغرق بحار رحمت حقند و از آن استفاده نمى كنند.
آداب الصلوة صفحه : 66.
ضرورت بيان طرق سعادت و شقاوت
ببايد دانست كه از براى نفوس ، صحت و مرض و صلاح و فساد و سعادت و شقاوتى است كه پى
بردن به طرق آن و دقايق مصالح و مفاسد آن براى احدى جز ذات مقدس حق ممكن نيست ؛
ناچار در نظام اتم كه - احسن نظام است - و قبل از اين معلوم شد كه منظم آن حكيم
اعلى الاطلاق است و واقف بر همه امور است ، تعليم طرق سعادت و شقاوت و هدايت راه
صلاح و فساد و اعلام طرق علاج نفوس ممتنع است اهمال شود؛ زيرا كه در اهمال آن يا
نقص در علم لازم آيد، يا نقص در قدرت ، يا بخل و ظلم بى جهت . معلوم شد كه ذات مقدس
مبداء از تمام اينها برى است ؛ او كامل على الاطلاق و مفيض على الاطلاق است . و در
اهمال هدايت طرق سعادت و شقاوت خللى عظيم در حكمت وارد آيد و فساد و اختلال بزرگ بر
نظام و مملكت آشكار شود.
پس ، در نظام اتم لازم شد كه طريق سعادت و شقاوت و طرق هدايت را اعلام فرمايد. و از
اين بيان دو نتيجه واضحه حاصل شد: يكى آنكه شريعت ، كه عبارت از نسخه اصلاح امراض
نفسانيه است ، جز پيش ذات مقدس حق نيست . و ديگر آنكه حق تعالى اعلام آن را ناچار
مى فرمايد. و معلوم است يك چنين مقصد بزرگ و علم كامل دقيقى كه عقل عقلا از ادراك
آن عاجز است و ربط ملك و ملكوت و تاءثير صور ملكيه در باطن نفس را احدى نداند، لابد
بايد به طريق وحى و الهام واقع شود؛ يعنى بايد به تعليم حق باشد. و واضح است كه
تمام افراد بشر قابل اين خلعت نيستند و استعداد اين مقام و انجام اين وظيفه را
ندارند، و در هر چند قرن يكى پيدا شود كه لايق يك همچو وظيفه باشد و بتواند يك همچو
مقصد بزرگى را انجام دهد. حق تعالى او را مبعوث فرمايد كه طرق سعادت و شقاوت را به
بشر بفهماند و مردم را به صلاح خود آگاه نمايد. و اين عبارت از ((نبوت
عامه )) است .
چهل حديث - صفحه : 200.
آشنا ساختن بشر با غيب و جهان آخرت
يارى عقل در بالفعل كردن استعدادها
بدانكه نفوس انسانيه در بدو ظهور و تعلق آن به ابدان و هبوط آن به عالم ملك در جميع
علوم و معارف و ملكات حسنه و سيئه ، بلكه در جميع ادراكات و فعليات بالقوه است و كم
كم رو به فعليت گذارد به عنايت حق - جل و علا -. و ادراكات ضعيفه جزئيه اول در او
پيدا شود، از قبيل احساس لمس و حواس ظاهره ديگر الاخس فالاخس ؛ و پس از آن ادراكات
باطنيه نيز به ترتيب در او حادث گردد. ولى در جميع ملكات باز بالقوه باشد، و اگر در
تحت تاءثيراتى واقع نشود به حسب نوع ، ملكات خبيثه در او غالب شود و متمايل به زشتى
و ناهنجارى گردد؛ زيرا كه دواعى داخليه از قبيل شهوت و غضب و غير آن او را طبعا به
فجور و تعدى و جور دعوت كند؛ و پس از تبعيت آنها به اندك زمانى حيوانى بس عجيب و
شيطانى بى اندازه غريب گردد. و چون عنايت حق تعالى و رحمتش شامل حال فرزند آدم در
ازل بود، دو نوع از مربى و مهذب به تقدير كامل در او قرار داد كه آن دو به منزله دو
بال است از براى بنى آدم كه مى تواند به واسطه آنها از حضيض جهل و نقص و زشتى و
شقاوت به اوج علم و معرفت و كمال و جمال و سعادت پرواز نمايد و خود را از تنگناى
ضيق طبيعت به فضاى وسيع ملكوت اعلى رساند. و اين دو يكى ((مربى
باطنى )) كه ((قوه عقل و
تمييز)) است ؛ و ديگرى ((مربى
خارجى )) كه ((انبيا))
و راهنمايان طرق سعادت و شقاوت مى باشند. و اين دو هيچ كدام بى ديگرى انجام اين
مقصد ندهند، چه كه عقل بشر خود نتواند كشف طرق سعادت و شقاوت كند و راهى به عالم
غيب و نشئه آخرت پيدا كند، و هدايت و راهنمايى پيمبران بدون قوه تميز و ادراك عقلى
مؤ ثر نيفتد. پس ، حق تبارك و تعالى اين دو نوع مربى را مرحمت فرموده كه به واسطه
آنها تمام قواى مخزونه و استعدادات كامله در نفوس به فعليت تبديل پيدا كند. و اين
دو نعمت بزرگ را حق تعالى براى امتحان بشر و اختبار آنها مرحمت فرموده ؛ زيرا كه
بدين دو نعمت ممتاز شوند افراد بنى نوع انسان از يكديگر، و سعيد و شقى و مطيع و
عاصى و كامل و ناقص از هم جدا شوند.
چهل حديث - صفحه : 237.
انبيا مددگران عقل براى تعديل قوا
قوايى كه انسان دارد به ترتيب در او حاصل مى شود، حال اگر قوا آزادى داشته باشند و
بدون تقيد به قيدى كار كنند، فساد به دنبال دارد، پس لازم است قوا تحت يك ميزان
صحيح وارد شوند و در هر اقتضايى كه دارند و به هر چيزى كه مايلند، با اجازه و رخصت
عمل كنند، چرا كه اينها قدرت تمييز ندارند تا بفهمند كه در بعضى از موارد اقتضايشان
باعث فساد و اختلال نظام و اقتحام در مهلكه است . در نتيجه ، قوه ديگرى لازم است كه
نيروى ناصحه و عاقله و مميزه باشد و اين قوه در مملكت بدن ، بعد از قواى مذكور حاصل
مى شود، و چون بعد از آنها حاصل مى شود غلبه اش بر آن قوا دشوار است ، زيرا قوه
عقليه بايد طورى مستقر شود، كه آنها را تحت تسخير حكومت خود بياورد و حال آنكه آنها
قبلا مستقر شده اند و خودشان را با تمام توابع در صفحه قلب گسترده اند. پس ، غلبه و
تسلط بر اينها مشكل است و بدون ارتياض نفس ممكن نيست و ارتياض نفس به ضعف كشاندن
اينهاست ، چون اين قوا سابقه تصرف در قلب دارند و خارج كردن ريشه هاى اينها از قلب
، امر مشكلى است . بنابراين ، قوه تمييز و عقل به تنهايى كافى نيست ؛ لذا حضرت
احديت ، انبيا و مرسلين و اولياءاللّه و علماى باللّه را براى اعتضاد اين قوه
فرستاده تا بتوانند آنها را لجام كنند و تحت فرمان عقل ، بلكه عقل كل و دستور شرع
درآورند.
تقريرات اسفار
ارسال انبيا براى فعليت مراتب انسانى
در ميان همه موجوداتى كه در اين طبيعت موجود هستند انسان اختصاصاتى دارد كه ساير
موجودات ندارند - انسان - يك مرتبه باطن ، يك مرتبه عقليت ، يك مرتبه بالاتر از
مرتبه عقل در انسان به قوه هست ، از اول در سرشت انسان هست كه اين انسان از عالم
طبيعت سير مى كند تا برسد به آنجايى كه وهم ماها نمى تواند برسد و همه اينها محتاج
به تربيت است . همانطورى كه تربيت هاى مناسب با طبيعت هست ، تربيت هاى مناسب با
مراتب ديگرش هم هست كه بعضيهايش را بشر مى تواند مطلع بشود و بعضيهايش را و بيشترش
را بشر نميتواند مطلع بشود. اطلاع را خداى تبارك و تعالى دارد و بعث انبياء براى
اين است كه اين بشر اين چيزهايى را كه اطلاع ندارد، اين مراتب از انسانيت را كه خود
بشر مطلع نيست و كيفيت تربيت را (تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد نمى شود معالجه
كرد) انبياء آمدند تا اين انسان را به آن مراتبى كه كسانى ديگر، علماى طبيعت نمى
توانند اين مراتب را اطلاع پيدا كنند و تربيت كنند انسان را، اين مراتب را تربيت
بدهند و نمو و مورد ارتقاء بدهند. چون انسان قابليت اين را دارد كه تربيت بشود و آن
مراتب مافوق طبيعت را هم پيدا بكند و كسى نيست كه به انسان اين نحو تربيت را بكند،
خداى تبارك و تعالى انبياء را مامور فرمودند كه اينها بيايند و تربيت كنند اين
انسان را كه برسد به آن مراتب مافوق طبيعت و هر چيزى كه در آن قابليت هست فعليت
پيدا بكند و تربيت يك تربيت الهى بشود.
بيانات امام در مورد ابعاد سياسى - عبادى احكام اسلام -
صحيفه نور جلد: 2 صفحه : 231 تاريخ سخنرانى :6/8/57
رساندن انسان به ماءواى تجرد عقلى
بعضى آيات قرآن ، بر رجوع به يك مقام عالى دلالت دارد، مثلا آيات رجعت يك نشئه
تجردى را ماءوى جمعى از انسانها معرفى مى كند و مقصود انبيا رسانيدن همه به آن مقام
است ؛ ولى رسيدن همه به آن مقام با اين اعمال و اثرات و افعالى كه از نوع بشر صادر
مى شود غير ممكن است و نيل به آن جز براى عده قليلى ميسر نمى شود، چون نوعا افراد
در مسير اين مقام شامخ و ماءواى اعلى در راه مى مانند. همت انبيا اين بوده كه همه
را به آن مقام كه خودشان رسيدند برساند خصوصا نبى اكرم (ص ).
اگر عنايت نمى شد و انبيا و مرسلين نمى آمدند، تجرد اغلب مردم در حد همان تجرد
حيوانى باقى مانده بود. از اين رو طبق عنايت الهى ، انزال كتب و ارسال رسل و اوليا
و اوصيا انجام شده تا در حالى كه حركت به سوى تجرد ذاتى جوهرى كه قهرى و ذاتى است
انجام مى گيرد، اگر انسان اعمال و افعال و كردارش را با دستورات شرعيه مطابق كرد و
اعمال قلبيه و نيات خود را خالص نمود، كمالات اكتسابيه اى هم از فضايل و معارف
تحصيل كند تا بتواند يك موجود مجرد عقلانى شود.
تقريرات اسفار
وحى ، يگانه راه اطلاع از زندگانى
مابعدالطبيه
از عالم طبيعت به آن طرف اين موجودات طبيعى نمى توانند بفهمند و لهذا اينها راهى به
آن عالم ندارند مگر از راه وحى كه همه عالم را در تحت سيطره اش هست و چون اين
انسان مثل ساير حيوانات نيست كه همان حيات طبيعى و دنيايى باشد بلكه انسان يك طور
خلق شده است كه علاوه بر حيات طبيعى ، حيات مابعدالطبيعه هم دارد و آن حيات
مابعدالطبيعه ، حيات صحيح انسان است ، اينجا همان حيات حيوانى است ، از اين جهت
مردم محتاج شده اند به اينكه در پيدا كردن راه صحيح از طريق وحى به اين ها گزارش
داده بشود و خداى تبارك و تعالى هم منت بر مردم گذاشت و انبيا را مبعوث فرمود تا
اينكه راه را به اينها نشان بدهند.
تمام تعليمات انبيا براى مقصد، نشان دادن راهى است كه انسان ناچار از اين راه بايد
عبور كند. ناچار انسان از اين عالم طبيعت به يك عالم ديگرى عبور مى كند، اگر سر خود
باشد يك حيوانى است كه از اين عالم به عالم ديگر مى رود و اگر چنانچه به راه انبيا
برود انسانيتش كامل مى شود
بيانات امام در جمع كاركنان وزارت درايى - صحيفه نور جلد:8
صفحه : 81 - 82 - تاريخ سخنرانى :6/8/</57font>
ارتباط با عالم غيب و تربيت بعد غير
مادى بشر
انسان در بين اين حيوانات ممتاز مى شود به اينكه يك ترقيات ديگرى مى شود بكند هم در
ادراكات با آنها فرق دارد و هم در غايات ادراكات فرق دارد. حيوانات تا يك حدودى
ادراكشان هست و محدود است و تمام مى شود انسان ادراكاتش و قابليتش براى ترتيب
تقريبا بايد گفت غير متناهى است . پس انسان همه عالم را دارد به اضافه ، همه
چيزهايى كه در عالم هست از اول موجودات تا آنجايى كه آن ممتاز شده است با همه
حيوانات و با نباتات و با معادل آنها شركت دارد لكن يك اضافه دارد و آن اينكه در
انسان يك قوه عاقله و قوه بالاتر هست كه در آنها نيست .
اگر انسان مثل ساير حيوانات تا همان حدى كه حيوانات رشد مى كردند بود انبيايى لازم
نبود، انبياءمى خواستيم چه كنيم ، انسان مى آيد اينجا مثل حيوانات زندگى مى كند و
مثل حيوانات مى خورد و مثل حيوانات مى خوابد و تا مى ميرد... اينكه احتياج به
انبياء ما داريم براى اينكه انسان مثل حيوانات نيست كه يك حد حيوانى داشته باشد و
تمام بشود، انسان يك حد مافوق حيوانى و يك مراتب مافوق حيوانى ، مافوق عقل تا برسد
به مقامى كه نمى توانيم از آن تعبير كنيم و آن آخر مقامى مثلا تعبير مى كنند، فنا
تعبير مى كنند ((كالالوهيه ))،
يك تعبيرات مختلفى چون كه تربيت انسان به همه ابعادش ، هم تربيت جسمى و هم روحى و
عقلى و هم مافوق آن نمى شود در عهده بشر باشد براى اينكه بشر اطلاع ندارد از
احتياجات انسان و كيفيت تربيت انسان نسبت به ماوراء الطبيعت ، تمام قواى بشر را روى
هم بگذاريد همين طبيعت را و خاصيت طبيعت را مى تواند بفهمد منتهى باز هم خاصيتهاى
طبيعت براى بشر هم كشف نشده است ، تا حدودى كشف شده است ، اخيرا خوب ، زياد پيشرفت
كرده است لكن مانده است خيلى چيزها كه بعدها كشف خواهد شد اما تا آخر هر چه باشد
مال طبيعت است ، مال اين عالم است و هر چه بشود مال اين ورق است .
آن چيزى را كه بشر مى تواند ادراك كند و حد ادراك طبيعى خودش هست اين است كه عالم
طبيعت را، همه خصوصيات فرض كنيد يك وقتى عالم طبيعت را انسان بفهمد و همه چيزهايى
كه مربوط به كمال طبيعت است و ترقيات در طبيعت ، اينها را هم انسان كشف بكند لكن
حدش حد طبيعت است بيشتر نيست آن ورق بعد را اطلاعى بر آن ندارد و نمى داند چه خبر
است آنجا و روابطى كه مابين اشيا هست با هم ، آنقدر را انسان اگر هم تا آخر كوشش
كند مى تواند بفهمد، آن روابطى است كه در طبيعت بين اشياء علل و معلول و سبب و
مسببات ، روابطى كه در اشياى طبيعت است انسان مى تواند ادراك بكند. تا آخر هم وقتى
كه تربيت بشود و تحصيل بكند و كشفيات اين عالم واقع بشود تا آخر هم همين است كه اين
طبيعت را با تمام خصوصياتى كه دارد و تمام روابطى كه ما بين اجزاء اين طبيعت است او
كشف مى كند، مى تواند كه ادراك كند كه رابطه مثلا زلزله چه جورى است با زمين ، چه
وقت مى آيد، نتايج و آثارش را همه را معين كند و چقدر مى آيد، چه جورى مى آيد، افقى
است ، عمودى است ، چى است ، همه اينها را پيدا بكند، روابط ما بين طبيعت انسان با
فلان چيز چه است ، تمام آنها را كه ادراك بكند و فرض كنيم كه ديگر مجهولى برايش
نماند همه اش طبيعت است ، پايش را از طبيعت بالا (تر) نمى تواند بگذارد و ادراك
آنجا را نكرده است ...
ارتباط با عالم غيب و تربيت بعد غير
مادى بشر
انسان اگر به همين حد طبيعت بود و بيشتر از اين چيزى نبود، ديگر احتياج به اينكه يك
چيزى از عالم غيب براى انسان فرستاده بشود تا انسان را تربيت بكند، تربيت آن ورق را
بكند چون آن ورق نبود احتياج هم نبود لكن چون انسان مجرد از اين عالم طبيعت يك
حقيقتى است ، همين خود خصوصياتى كه در انسان هست دال بر اين است كه ، يك ماورايى از
براى اين طبيعت هست چون انسان يك ماورايى دارد و به حسب براهينى كه در فلسفه ثابت
است ماوراء اين طبيعت در انسان هست و انسان داراى يك عقل بالامكان مجرد و بعد هم
مجرد تام خواهد شد، تربيت آن ورق كه ورق معنوى انسان باشد بايد كسى اين تربيت را
بكند كه علم به آن طرف ، علم حقيقى به آن طرف داشته باشد و علم به روابطى كه مابين
انسان و آن طرف طبيعت و آن طرف هست ، آن روابط را بتواند ادراك بكند و آن بشر نيست
، بشر ندارد همين قدر مورد طبيعت را او مى تواند ادراك بكند، هر چه ذره بين
بيندازند ماوراء طبيعت با ذره بين ديده نمى شود آن محتاج به آن است كه يك معانى
ديگرى در كار باشد و چون اين روابط بر بشر مخفى است و خداى تبارك و تعالى كه خالق
همه چيز است اين روابط را ميداند از اين جهت به وحى الهى براى يك عده اى از اشخاصى
كه كمال پيدا كرده اند و كمالات معنويه را دنبالش كردند و فهميدند، روابطى حاصل مى
شود مابين انسان و عالم وحى ، به او وحى ميشود و براى تربيت آن ورق دوم انسان بعث
مى شوند اينها، مى آيند در بين مردم و مردم را تربيت مى خواهند بكنند.
خداى تبارك و تعالى نه احتياج به ماها دارد و نه احتياج به تربيت ما دارد، همه ما
اگر مشرك هم بشويم ، شديم جهنم ، همه ما هم موحد هم بشويم يك نفعى نمى رسد تمام
مربوط به خودماست بعث انبياء براى تربيت ماست كه ما در آن ورق كه بايد تربيت بشويم
، جورى تربيت بشويم كه آنجا هم زندگيمان زندگى سعادتمند باشد اگر اين تربيت نباشد و
انسان با همان خوى حيوانى از اين عالم به عالم ديگر برود، در آن عالم سعادت ندارد و
به شقاوت مى رسد، انسان در آن عالم به ظلمات مى رسد انبياء آمده اند كه ما را از
اين عالم طبيعت كم كم تربيت كنند و آن مقدارى كه مربوط به تربيت هاى معنوى است به
ما بفرمايند - به وحى من الله تعالى تا ما كه اگر انبياء نباشند يك حيوانى هستيم كه
هر چه هست همين طبيعت است ، بيشتر از اين ادراك نداريم ، ما را ببرند به آن عالم و
تقويت كنند كه ما وقتى از اين عالم منتقل به يك عالم ديگرى شديم زندگى آن عالم هم
يك زندگى سعادتمند باشد.
تمام نكته آمدن انبيا اين است كه تربيت كنند اين بشر را كه قابل از براى اين است كه
تربيت بشود و مافوق حيوانات است ، اين را تربيتش كنند براى اينكه همان طورى كه
اينجا زندگى سعادتمند، اگر همه اوضاع طبيعت به وفق مراد باشد يك زندگى سعادتمند در
اينجا دارند، آنجا هم زندگى سعادتمند داشته باشند لطفى است از جانب خداى تبارك و
تعالى به بشر كه قابل از براى اين است كه تربيت بشود و تربيت بشر به وحى خدا و به
تربيت انبياء اين است كه چيزهايى كه رابطه بوده است مابين آن عالم و اين عالم ،
چيزهايى كه اگر آن كارها را ما انجام بدهيم در تربيت معنوى ما دخالت دارد، آنها را
به ما بيان كردند كه اين كارها را بكنيم ما نمى دانيم البته كه آيا رابطه ما بين
نماز و سعادت آن عالم چيست ، رابطه اش را ما نمى دانيم خدا مى داند، چنانچه من و
شما كه طبيب نيستيم نميدانيم كه رابطه ما بين اين قرصى كه طبيب مى دهد با آن مرض
چيست لكن رابطه دارد آن كه عالم است اين رابطه را ادراك كرده است و به ما گفته است
و ما هم بايد اطاعت كنيم تا مرضمان خوب بشود اين رابطه را كه بين اين اعمال ماست ،
اعمال صالحه ما با آن عالم است اين را انبيا مى دانند به وحى خداى تبارك و تعالى و
آمده اند براى اينكه به ما بگويند كه فلان كار را اگر بكنيد اين رابطه دارد اينجا
با آن عالم و روح شما را تربيت ميكند اين كه شما در آن عالم وقتى كه مى رويد با
سعادت هستيد چيزهايى كه اگر چنانچه آن چيزها را انسان ارتكاب كنند مثل سمومات مى
ماند كه اگر انسان يكى كه مسموم است بخورد مسموم مى شود و به هلاكت مى رسد، در عالم
ماوراء الطبيعت و روح هم اينطورى است كه بعضى از چيزها است كه اگر چنانچه آن چيزها
را عمل كند انسان ، يا اعتقاد به آن پيدا كند مثل سم قاتل مى ماند به مراتبش كه يك
وقت مسموم مى كند انسان را لكن قابل علاج است ، يك وقت مسموم مى كند و اگر تا آخر
برود ديگر علاج هم ندارد آنها هم براى ما گفته اند كه نكنيد، گفته اند نكنيد، اين
كار را نكنيد آن كار را نكنيد، آن كار را نكنيد، البته يك مقدارى از امورى كه آنها
فهميده اند ((بكنيد و نكنيد))
باز براى تنظيم عالم طبيعت است و اجتماع است لكن بسيارى از امور راجع به تنظيم امور
اجتماع نيست ، راجع به ماوراء الطبيعت است انسان چون يك مجموعه اى است كه احتياج به
همه چيز دارد، انبياء آمده اند كه آن همه احتياجات انسان را هر چه احتياج دارد
انسان براى انسان بيان كنند كه انسان اگر عمل بكند به سعادت تمام مى رسد.
بيانات امام در ميان جمعى از ايرانيان - صحيفه نور جلد:2
صفحه 225 - 228 - تاريخ سخنرانى :6/8/57.
تربيت بشر به تربيت خاص الهى
فرمايد: ((هوالذى بعث ))(5)
آن است كه فرستاده است بين مردم ، و همه عالم امى هستند، حتى آنهايى كه به حسب ظاهر
درس هايى خوانده ايد و به حسب ظاهر صنايعى را مى دانند و مسائلى را اطلاع بر آن
دارند لكن همه آنها نسبت به آن تربيتى كه از جانب خدا به وسيله انبيا به آنها مى
شود همه امى هستند، همه در ضلال مبين هستند. تنها راه تربيت و تعليم راهى است كه از
ناحيه وحى و مربى همه عالم رب العالمين ، تنها راه آن راهى است كه از ناحيه حق
تعالى ارائه مى شود و آن تهذيبى است كه با تربيت الهى به وسيله انبيا، مردم آن
تربيت را مى شوند و آن علمى است كه به وسيله انبيا بر بشر عرضه مى شود و آن علمى
است كه انسان را به كمال مطلوب خودش مى رساند.
بيانات امام در ميان جمع گروهى از دانشجويان - صحيفه نور
جلد:13 صفحه :265 تاريخ سخنرانى : 18/10/59.
راهنمايى به مقام والاى انسانى
انسان يك موجودى است كه در طرف سعادت به بالاترين مقام مى رسد، در طرف كمال به
بالاترين مقام موجود است مى رسد و اگر انحراف داشته باشد از پست ترين موجودات پست
تر است . انبياء كه ديدند مردم در هلاكت هستند از حيث اخلاق ، از حيث عقايد، از حيث
اعمال ، مكتب هائى را خداى تبارك و تعالى به آنها الهام كرد تا نجات بدهد انسان را
به همه ابعادى كه دارد. اگر انسان حيوانى بود مثل ساير حيوانات ، لكن حيوانى كه
تدبير دارد، حيوانى كه اهل صنعت است ، اگر اين بود احتياج به آمدن انبيا نداشت .
براى اينكه اين راه ، راهى است كه ماديين خودشان ادراك مى كنند. آمدن انبيا براى
اين است كه آن راههايى كه بشر نميداند، آن حقايقى را كه انسان نمى داند، به آنها
تعليم بفرمايند. انبياء براى راهنمايى يك مقام بالاتر، يك مقام انسانى بالاتر آمده
اند.
بيانات امام در جمع پاسداران - صحيفه نور جلد:7 صفحه :16
تاريخ سخنرانى :8/3/58.
پاسخگويى به فطرت كمال جويى
كمال مطلق آرزوى انسان است فطرت انسان ((فطرت الله التى
فطر الناس عليها))
كه اين فطرت توحيد است فطرت كمال مطلق است .
بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس - صحيفه نور جلد:14 صفحه
:137 تاريخ سخنرانى :28/12/59.
مدد رسانى به فطرت
بدانكه از براى قلب - كه مركز حقيقت فطرت است - دو وجهه است : يكى وجهه به عالم
غيبت و روحانيت و ديگر، وجهه به عالم شهادت و طبيعت .
و چون انسان وليده عالم طبيعت و فرزند نشئه دنياست - چنانچه آيه شريفه
((امه هاوية
))(6)
نيز شاهد اشاره به آن باشد - از بدو خلقت در غلاف طبيعت تربيت شود، و روحانيت و
فطرت در اين حجاب وارد شود، و كم كم احكام طبيعت بر آن احاطه كند، و هر چه در عالم
طبيعت رشد و نماى طبيعى كند بر آن بيشتر چيره و غالب شود. و چون به مرتبه طفوليت
رسد با سه قوه ، هم آغوش باشد كه آن قوه شيطنت - كه وليده واهمه است - و قوه غضب و
شهوت مى باشد. و هر چه رشد حيوانى كند اين سه قوه در او كامل شود و رشد نمايد و
احكام طبيعت و حيوانيت بر آن غالب شود و شايد كريمه شريفه :
لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم - ثم رددناه اءسفل سافلين
(7) اشاره باشد به نور اصلى فطرت ، كه تخمير به يد قدرت حق تعالى شده و
آن احسن تقويم است ؛ زيرا كه بر يد قدرت حق تعالى
شده و آن احسن تقويم است ؛ زيرا كه بر نقشه كمال
مطلق و جمال تام است ، و رد به به اسفل سافلين
اشاره به اين احتجاب به طبيعت - كه اسفل سافلين است - باشد. و چون اين احتجابات و
ظلمات و كدورات بر نفس غالب و چيره است ، و كم اتفاق افتد كه كسى به خودى خود
بتواند و به كمال مطلق و نور و جمال و جلال مطلق برسد، حق - تبارك و تعالى - به
عنايت ازلى و رحمت واسعه انبياى عظام - عليهم السلام - را براى تربيت بشر فرستاد و
كتب آسمانى را فرو فرستاد تا آنها از خارج ، كمك به فطرت داخليه كنند، و نفس را از
اين غلاف غليظ نجات دهند.
و از اين جهت ، احكام آسمانى و آيات باهرات الهى و دستورات انبياى عظام و اولياى
كرام ، بر طبق نقشه فطرت و طريقه جبلت بنا نهاده شده ، و تمام احكام الهى به طريق
كلى به دو قصد منقسم شود كه يكى ، اصلى و استقلالى ؛ و ديگر فرعى و تبعى است ، و
جميع دستورات الهيه به اين دو مقصد، يا بى واسطه ، يا با واسطه كند.
مقصد اول - كه اصلى است و استقلالى - توجه دادن فطرت است به كمال مطلق ، كه حق - جل
و علا - و شئون ذاتيه و صفاتيه و افعاليه اوست كه مباحث مبداء و معاد و مقاصد
ربوبيات از ايمان بالله و كتب و رسل و ملائكه و يوم الاخره ، و اءهم و عمده مراتب
سلوك نفسانى و بسيارى از فروع احكام از قبيل مهمات صلاة وحج به اين مقصد مربوط است
، يا بى واسطه ،يا با واسطه .
مقصد دوم - كه عرضى و تبعى است - تنفردادن فطرت است از شجره خبيثه دنيا و طبيعت كه
ام النقايص و ام الامراض است ؛ و بسيارى از مسائل ربوبيات ، و عمده دعوتهاى قرآنى و
مواعظ الهيه و نبويه و ولويه ، و عمده ابواب ارتياض و سلوك ،و كثيرى از فروع شرعيات
از قبيل صوم و صدقات صوم و صدقات واجبه و مستحبه ، و تقوا و ترك فواحش و معاصى به
آن رجوع كند.
و اين دو مقصد مطابق نقشه فطرت است ، چنانچه دانستى كه در انسان دو فطرت است : فطرت
عشق به كمال ، و فطرت تنفر از نقص . پس ، جميع احكام شرايع مربوط به فطرت است و
براى تخلص فطرت از حجب طبيعت است .
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 79 - 80
انطباق تعاليم انبيا با فطرت انسان
ان الله تعالى لم يترك الانسان بفطرته لعمله تعالى باءنه
سيحجب عن الفطرة المخمورة بابتلائه بالقوى الحيونية الشهوية و الغضبية ،و القوة
الوهمية الشيطانية . و هذه القوى معه منذ فطره لاحتياجه اليها فى عيشه و بقائه شخصا
و نوعا و فى رقاه و سيره و سلوكه الى الله تعالى ،لكن الحنين الجبلى اليها حجبه عن
فطرتة و منعه عن سيره ، فبعث الله رسلا مبشرين و منذرين
(8) تكون احكامهم على طبق مقتضى الفطرة لرفع الحجب عنها و اعانتها فى
سيره و سلوكه . فاءحكامهم اما على طبق مقتضى
الفطرة الاصلية ابتداء اءو مع الواسطة كالدعوة الى الله و معارفه و اءسمائه و صفاته
و الى فضائل النفس و كمالاتها، و كالصلوة التى هى معراج المؤ من الى الله تعالى
(9) و الحج الذى هو الوفود اليه تعالى و اءشباهها.
اءو مقتضى الفطرة التابعة ))
كالزجر عن الكفر و الشرك و عبادة الاوثان والتوجه الى غيره ، و عن الاخلاق الذميمة
و الافعال القبيحة مما تمنع النفس عن الوصول الى الله و الامر بالتقوى والصوم الذى
هو تقوى النفس و يكون لله و هو جزائه .
و بالجمله جل اءحكام الله تعالى مطابق لمقتضى المفطرة ، اى مربوط برفع حجبها و
اءحياء مقتضاها،و المقصود الاصلى والمقصد الاسنى هو المعرفة و الوصول الى باب الله
تعالى ؛ كل ذلك من عناياته تعالى على عباده لتخلصهم عن سجن الطبيعة و ارجاعهم الى
ماوى المقربين و مقر المخلصين .
فالتكاليف الطاف الهية واودية ربانية لعلاج الارواح المريضة و القلوب العليلة ، و
الانبياء اطباة النفوس و مربى الارواح و مخرجها من الظلمات الى النور و من النقص
الى الكمال .
(10)
طلب و اراده - صفحه : 154 - 155.
قصور ذاتى حق ممكن است ، و علو ذاتى ، مخصوص ذات كبريايى - جل جلاله .
و چون دست بندگان از ثنا ذات مقدس كوتاه بود و بدون معرفت و عبوديت حق هيچ يك از
بندگان به مقامات كماليه و مدارج اخرويه نرسند - چنانچه در محل خود پيش علماى آخرت
مبرهن است ، و عامه از آن غفلت دارند و مدارج اخرويه را جزاف يا شبه جزاف دانند،
تعالى الله عن ذلك علوا كبيرا - حق تعالى به لطف شامل و رحمت واسعه خود بابى از
رحمت و درى از عنايت به روى آنها باز كرد، به تعليمات غيبيه و وحى و الهام به توسط
ملائكه و انبيا- و آن باب عبادت و معرفت است - طرق عبادت خود را بر بندگان آموخت و
راهى از معارف بر آنها گشود تا رفع نقصان خويش حتى الامكان بنمايند و تحصيل كمال
ممكن بكنند، و از پرتو نور بندگى هدايت شوند به عالم كرامت حق و به روح و ريحان و
جنت نعيم ،بلكه به رضوان الله اكبر رسند.
چهل حديث - صفحه : 224.
ارسال رسل راه ابلاغ تكاليف الهى
قوله تعالى : و ما كنا معذبين حتى
نبعث رسولا
(11)... انه لا اشكال فى ان المتفاهم العرفى من الاية الشريفة - و لو
بمناسبة الحكم و الموضوع - اءن بعث الرسل يكون طريقا الى ايصال التكاليف (الى )
العباد، ان له جهة موضوعية - خصوصا مع انتخاب لفظ الرسول المناسب للرسالة و التبليغ
- فلو فرضا انه تعالى - بعث رسولا، لكنه لم يبلغ الاحكام الى العباد فى شطر من
الزمان لجهة من الجهات و مصلحة من المصالح ، لايكن اءن يقال : انه - تعالى - يعذبهم
لانه بعث الرسول ؛ ضرورة ان المتفاهم من الاية اءن البعث لاجل التبلغ و اتمام الحجة
يكون غاية لعدم التعذيب ، و هذا و اضح .(12)
انوار الهداية - جلد 2 - صفحه : 21 - 22.
فصل دوم حقيقت نبوت و نبى
حقيقت نبوت
معناى پيامبرى
معنى ((پيغمبرى )) كه در
پارسى ((پيامبرى )) است و
در عربى ((رسالت يا نبوت
)) است ، عبارت از آن است كه خداوند عالم يا توسط
ملائكه و يا بى واسطه كسى را برانگيزد براى تاءسيس شريعت و احكام و قانونگذارى در
بين مردم هر كسى چنين شد پيغمبر،يعنى پيامبر آور است ، چه ملائكه بر او نازل شود يا
نشود و هر كس اين سمت را نداشت و ماءمور اين كار نبود پيغمبر نيست چه ملائكه را
ببيند يا نبيند.
كشف الاسرار - صفحه : 126.
اظهار حقايق عالم غيب الغيوب
ان النبوة الحقيقة المطلقة ، هى اءظهار ما فى غيب الغيوب فى
الحضرة الواحدية حسب استعدادات المظاهر بحسب التعليم الحقيقى و الانباء الذاتى .
فالنبوة مقام ظهور الخلافة و الولاية ، و هما مقام بطونها
(13)
مصباح الهداية - صفحه : 38.
كشف و بسط حقايق و درك و حفظ وحدت و
كثرت
حقيقت نبوت عبارت است از كشف حقايق و بسط حقايق .
اگر كسى بتواند وحدت و كثرت را با هم ادراك و حفظ كند قهرا نبى است و چيز ديگرى
لازم نيست . اين همان نبوت است .
تقريرات اسفار
نظر عبدالرزاق كاشانى در حقيقت نبوت
قال كمال الدين عبدالرزاق الكاشانى
(14) فى مقدمات شرحه على قصيدة ابن فارض ماهذا لفضه :
النبوة بمعنى الابناء، والنبى هم المنبى عن ذات الله و صفاته و اءسمائه و اءحكامه و
مراداته . و الانباء الحقيقى الذاتى الاولى ليس الاللروح الاعظم الذى بعثه الله
تعالى الى النفس الكلية اولا، ثم الى النفوس الجزئية ثانيا، لينبئهم بلسانه العقلى
عن الذات الاحدية و الصفات الازلية و الاسماة الالهية و الاحكام القديمة و المرادات
الحسية
(15)
(انتهى كلامه )
هذا غاية بلوغهم فى ((حقيقة النبوة ))؛
بل الخلافة و الولاية اءيضا.
كما يظهر بالمراجعة اءلى مسفوراتهم و المداقة لمسطوراتهم . و اءنت - بحمدالله و حسن
توفيقه - بعد استنارة قبلك لمسطوراتهم . و اءنت - بحمدالله وحسين توفيقه - بعد
استنارة قبلك بالمصابيح النورية و استضائه سرك بالحقائق الايمانية ، تجلى حقيقة
الخلافة ورفيقها لطور قلبك ؛ فصرت مغشيا عليه بالغشوة الغيبة الروحانية ، فاءحييت
بالحياة السرمدية الابدية . فلك اءن تقول لهذا العارف الجليل و اءمثاله : ايها
السالك طريق المعرفة ،اءن النبوة التى وصفتها بانها الحقيقى الذاتى الاولى ظل
النبوة التى فى الحضرة الاعيان التى هى ظل النبوة الحقيقية فى الحضرة الواحدية ،
اءى حضرة الاسم ((الله ))الاعظم
المبعوث على الاسماء فى النشاءة الواحدية المنبى ء عن الحضرة الاحدية الغيبية
بلسانه الالهى و التكلم الذاتى ؛ و نبوة نبيناصلى الله عليه و آله - بحسب الباطن
مظهرها؛ و بنشاءتها الظاهرة مظهر بطون نبوته . كما سياءتى ، ان شاء الله ، بيانها.
و اما قوله : لينبئهم بلسانه العقلى عن الذات الاحدية ...
الى آخره ، فمجعل المراد يمكن تطبيقه على التحقيق الحق الذى قد اءشرنا سابقا اليه
فى حجاب الرمز. و هو ارتباط غيب الهوية مع كل شى ء بالوجهة الخاصة من دون وساطة . و
بقاؤ ه تحت الاستار اءولى ، و ترك التكلم فى تلك الحقائق اءسنى . فلنغمض العين عنه
.(16)
مصباح الهداية - صفحه : 41 - 43.
حقيقت نبوت عامه
لا تجمع ((النبوة العامة
)) التى هى الانباء عن الحقائق و المعارف بمرتبها الكاملة المنطبقة على
الولى الخاص مع التشريع الموروث ، - الذى هو الاجتهاد - فى شخص واحد. فان الولى
الخاص ياءخذ الاحكام عن معدن اخذ النبى منه وينكشف الاحكام عنده بواسطة التبعية
والنبى ينكشف لديه ((بالاصالة ))
(17)
تعليقات على شرح - صفحه :179
|