نبوت از ديدگاه امام خمينى

مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام

- ۱۰ -


وجوب اطاعت از رسول در مقام رياست
پيغمبر اكرم (ص ) ((ماءمور اجراى احكام و برقرارى نظامات اسلام ))بود و خداوند او را رئيس مسلمين قرار داده ، و اطاعتش را واجب شمرده است .
ولايت فقيه - صفحه : 61
ضرورت وجود قوه مجريه و تشكيلات حكومتى
ضرورت اجراى احكام و ضرورت قوه مجريه و اهميت آن در تحقق رسالت و ايجاد نظام عادلانه اى كه مايه خوشبختى بشر است سبب شده كه ((تعيين جانشين ))مرادف ((اتمام رسالت ))باشد.
در زمان رسول اكرم (ص ) اينطور نبود كه فقط قانون را بيان و ابلاغ كنند؛ بلكه آن را اجرا مى كردند. رسول الله (ص ) مجرى قانون بود. مثلا قوانين جزايى را اجرا مى كرد: دست سارق را مى بريد؛ حد مى زد؛ رجم مى كرد. خليفه هم براى اين امور است . خليفه قانونگذار نيست . خليفه براى اين است كه احكام خدا را كه رسول اكرم (ص ) آورده اجرا كند. اينجاست كه تشكيل حكومت و برقرارى دستگاه و اداره ، جزئى از ولايت است ؛ چنانكه مبارزه و كوشش براى آن از اعتقاد به ولايت است .
درست توجه كنيد. همان طور كه آنها بر ضد اسلام شما اسلام را بد معرفى كرده اند، شما اسلام را آنطور كه هست معرفى كنيد ؛ ولايت را چنانكه هست معرفى كنيد. بگوييد ما كه به ولايت معتقديم ،و به اينكه رسول اكرم (ص ) تعيين خليفه كرده ، و خدا او را واداشته تا تعيين خليفه كند و ((ولى امر)) مسلمانان را تعيين كند، بايد به ضرورت تشكيل حكومت معتقد باشيم ؛ و بايد كوشش كنيم كه دستگاه اجراى احكام و اداره امور برقرار شود. مبارزه در راه تشكيل حكومت اسلامى لازمه اعتقاد به ولايت است ... توجه داشته باشيد كه شما ((وظيفه ))داريد حكومت اسلامى تاءسيس كنيد.
ولايت فقيه - صفحه : 15
رسالت اجراى احكام و نظارت و حكومت
مگر امام مساءله گو بود و تنها بيان قانون مى كرد؟ مگر پيامبران مساءله گو بودند؟...اسلام به قانون نظر ((آلى )) دارد ؛ يعنى آن را آلت و وسيله تحقق عدالت در جامعه مى داند، وسيله اصلاح اعتقادى و اخلاقى و تهذيب انسان مى داند. قانون براى اجرا و برقرار شدن نظم پيغمبران اجراى احكام بوده ، و قضيه نظارت و حكومت مطرح بوده است ....
ولايت فقيه - صفحه :62
تشكيل حكومت توسط خود پيامبر (ص )
سنت و رويه پيغمبر اكرم (ص ) دليل بر لزوم تشكيل حكومت است ؛ زيرا:
اولا، خود تشكيل حكومت داد، و تاريخ گواهى مى دهد كه تشكيل حكومت داده ، و به اجراى قوانين و برقرارى نظامات اسلام پرداخته ، و به اداره جامعه برخاسته است . والى به اطراف مى فرستاده ؛ به قضاوت مى نشسته ، و قاضى نصب مى فرموده ؛ سفرايى به خارج و نزد روساى قبايل و پادشاهان روانه مى كرده ؛ معاهده و پيمان مى بسته ؛ جنگ را فرماندهى مى كرده . و خلاصه ، احكام حكومتى را به جريان مى انداخته است
ثانيا، براى پس از خود به فرمان خدا تعيين ((حاكم ))كرده است . وقتى خداوند متعال براى جامعه پس از پيامبر اكرم (ص ) تعيين حاكم مى كند، به اين معناست كه حكومت پس از رحلت رسول اكرم (ص )نيز ابلاغ مى نمايد، ضرورت تشكيل حكومت را نيز مى رساند.
ولايت فقيه - صفحه : 18
تشكيل حكومت توسط پيغمبر (ص )
(پيامبر(ص ) ) تشكيل يك حكومت عادلانه كه پايه اش بر قوانين آسمانى استوار بود داد و پس از بيست و چند سال كوششهاى طاقتفرسا با گفتارهاى منطقى الهى و سيره و كردار عادلانه و اخلاق بزرگ جالب قلوب و نيروهاى شگرف آسمانى و زمينى و جانبازى فداكاران در راه آيين مقدس خدايى موفق به يك تشكيلات با اساسى شد كه پايه اش با عدالت و توحيد برقرار بود و پيغمبر اسلام چنانچه مى دانيد و در تواريخ جهان خوانديد تا آخرين روز زندگانى اش از كوشش در راه انداختن چرخهاى توحيد خدا و توحيد كلمه و توحيد آرا و عقايد خود دارى نكرد تا پايه دين و آيين و نظام مدينه فاضله استوار و برقرار شد.
كشف الاسرار - صفحه :106
انگيزه حكومت نبوى
رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - مقصدشان اين نبود كه مشركين مكه را از بين ببرند و يا مشركين جزيره العرب را از بين ببرند، مقصد اين بود كه دين اسلام را منتشر كنند و حكومت ، حكومت قرآن باشد. حكومت اسلام باشد آنها چون مانع بودند از اينكه اين حكومت اسلامى تحقق پيدا بكند منتهى به جنگ مى شد و معارضه ، آنها معارضه مى كردند با حكومت اسلامى ، اينها مقابله مى كردند. جنگ ها، جنگ هاى زيادى كه پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرموده است ، همه براى اين معنا بوده است كه موانع را از سر اين مقصد الهى ، مقصد اعلى كه دارند و آن تحكيم حكومت اسلامى ، حكومت الله ، حكومت قرآن ، همه براى اين بود، به طورى كه اگر چنانچه معارض با اين نبودند معلوم نبود كه جنگ پيش بيايد. معارضه داشتند و نمى گذاشتند كه اين حكومت تحقق پيدا بكند، جنگ پيش آمد.
بيانات امام در ديدار با پرسنل نيروى دريايى - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :44-45 - تاريخ سخنرانى :11/3/61.
پايه گذارى سياست و حكومت در ديانت
شما اگر صدر اسلام را ملاحظه كنيد مى بينيد كه اسلام از زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم حكومت تشكيل كرده است ، قواى نظامى و انتظامى داشته است ، در سياست ها دخالت مى كرده است و مسجد النبى مركز سياست اسلامى بوده است .
بيانات امام در جمع كاركنان آستان قدس رضوى - صحيفه نور جلد:16 - صفحه :232 - تاريخ سخنرانى :3/5/61.
پيوند رسالت رهبرى مذهبى با رهبرى دينى
سوال : مى خواهم كه توانايى آن را بيابم تا اين تناقض مشهود بين نقش شما به عنوان يك رهبر مذهبى و نقشى را كه به عنوان محور مخالفين به عهده داريد توجيه كنم .
جواب : اگر شما بتوانيد مفهوم مذهب را در فرهنگ اسلامى ما درك و دريافت كنيد، به روشنى خواهيد ديد كه هيچ گونه تناقضى بين رهبرى مذهبى و سياسى نيست ، بلكه همچنان كه مبارزه سياسى بخشى از وظايف و واجبات دينى و مذهبى است ، رهبرى و هدايت كردن مبارزات سياسى گوشه اى از وظايف و مسئوليتهاى يك رهبر دينى است كافى است شما به زندگى پيامبر بزرگ اسلام (ص ) و نيز زندگى امام على - عليه اسلام - نگاه كنيد كه هم يك رهبر مذهبى ماست و هم يك رهبر سياسى و اين مساله در فرهنگ شيعه از مسائل بسيار روشن است و هر مسلمان شيعى وظيفه يك رهبر مذهبى و دينى ميداند كه در سرنوشت سياسى و اجتماعى جامعه مستقيما دخالت كند و هدايت و نقش ‍ تعيين كننده خود را انجام دهد مفهوم مذهب و رهبر مذهبى در فرهنگ اسلامى بسيار تفاوت دارد از مفهوم آن در فرهنگ شما كه مذهب صرفا يك رابطه شخصى و معنوى است بين انسان و خدا.
مصاحبه امام با خبرنگار تايمز لندن - صحيفه نور جلد:4 - صفحه :167 - تاريخ سخنرانى :18/10/57.
ضرورت پاسخگويى دين جامع به تمامى نيازهاى بشر(250)
دليل ديگر بر لزوم تشكيل حكومت ، ماهيت و كيفيت قوانين اسلام (احكام شرع ) است . ماهيت و كيفيت اين قوانين مى رساند كه براى تكوين يك دولت و براى اداره سياسى و اقتصادى و فرهنگى جامعه تشريع گشته است :
اولا، احكام شرع حاوى قوانين و مقررات متنوعى است كه يك نظام كلى اجتماعى را مى سازد. در اين نظام حقوقى هر چه بشر نياز دارد فراهم آمده است : از طرز معاشرت با همسايه و اولاد و عشيره و قوم و خويش و همشهرى و امور خصوصى و زندگى زناشويى گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با ساير ملل ؛ از انجام نكاح و انعقاد نطفه قانون دارد و دستور مى دهد كه نكاح چه گونه صورت بگيرد، و خوراك انسان در آن هنگام يا موقع انعقاد نطفه چه باشد، در دوره شيرخوارگى چه وظايفى بر عهده پدر و مادر است ، و بچه چگونه بايد تربيت شود، و سلوك مرد و زن با همديگر و با فرزندان چگونه باشد. براى همه اين مراحل دستور و قانون دارد تا انسان تربيت كند، انسان كامل و فاضل ؛ انسانى كه قانون دارد تا انسان تربيت كند، انسان كامل و فاضل ؛ انسانى كه قانون متحرك و مجسم است و مجرى داوطلب و خودكار قانون است . معلوم است كه اسلام تا چه حد به حكومت و روابط سياسى و اقتصادى جامعه اهتمام مى ورزد تا هم شرايط به خدمت تربيت انسان مهذب و با فضليت در آيد. قرآن مجيد و سنت شامل همه دستورات و احكامى است كه بشر براى سعادت و كمال خود احتياج دارد. در كافى فصلى است به عنوان ((تمام احتياجات مردم در كتاب و سنت بيان شده است ))(251) و ((كتاب )) يعنى قرآن ((تبيان كل شى ء))(252) است ، روشنگر همه چيز و همه امور است . امام سوگند ياد مى كند (طبق روايات ) كه تمام آنچه ملت احتياج دارد در كتاب و سنت هست (253) و در اين شكى نيست .
ثانيا، با دقت در ماهيت و كيفيت احكام شرع در مى يابيم كه اجراى آنها و عمل به آنها مستلزم تشكيل حكومت است ؛ و بدون تاءسيس يك دستگاه عظيم و پهناور اجرا و اداره نمى توان به وظيفه اجراى احكام الهى عمل كرد.
ما اكنون بعضى موارد را ذكر مى كنيم ، آقايان به موارد ديگر هم مراجعه كنند:
مالياتهايى كه اسلام مقرر داشته و طرح بودجه اى كه ريخته نشان مى دهد تنها براى سد رمق فقرا و سادات فقير نيست ؛ بلكه براى تشكيل حكومت و تاءمين مخارج ضرورى يك دولت بزرگ است ، مثلا، ((خمس )) يكى از درآمدهاى هنگفتى است ك به بيت المال مى ريزد و يكى از اقلام بودجه را تشكيل مى دهد. طبق مذهب ما، از تمام منافع كشاورزى ، تجارت ، منابع زيرزمينى و روى زمينى ، و به طور كلى از كليه منافع و عوايد، به طرز عادلانه اى (خمس ) گرفته مى شود. به طورى كه از سبزى فروش درب اين مسجد،تا كسى كه به كشتيرانى اشتغال دارد، يا معدن استخراج مى كند، همه را شامل مى شود. اين اشخاص بايد خمس اضافه بر درآمد را پس از صرف مخارج متعارف خود به حاكم اسلام بپردازد تا به بيت المال وارد شود. بديهى است درآمد به اين عظمت براى اداره كشور اسلامى و رفع همه احتجات اسلامى مالى آن است . هرگاه خمس درآمد كشورهاى اسلام ، يا تمام دنيا را - اگر تحت نظام اسلام درآيد - حساب كنيم ، معلوم مى شود منظور از وضع چنين مالياتى ، فقط رفع احتياج سيد و روحانى نيست ؛ بلكه قضيه مهمتر از اينهاست . منظور، رفع نياز مالى تشكيلات بزرگ حكومتى است .اگر حكومت اسلامى و زكات - كه البته ماليات اخير زياد نيست - جزيه و ((خرابات )) (يا ماليات بر اراضى كشاورزى ) اداره مى شود.
سادات كه به چنين بودجه اى احتياج دارند؟ خمس درآمد بازار بغداد براى سادات و تمام حوزه هاى علميه و تمام فقراى مسلمين كافى است تا چه رسد به بازار تهران و بازار اسلامبول و بازار قاهره و ديگر بازارها. تعيين بودجه اى به اين هنگفتى دلالت دارد بر اينكه منظور، تشكيل حكومت و اداره كشور است . براى عمده حوايج مردم و انجام خدمات عمومى ، اعم از بهداشتى و فرهنگى و دفاعى و عمرانى قرار داده شده است . مخصوصا با ترتيبى كه اسلام براى جمع آورى و نگهدارى و مصرف آن تعيين كرده ، كه هيچ گونه واليان و متصديان خدمات عمومى ، يعنى اعضاى دولت هيچ گونه امتيازى در استفاده از درآمد و اموال عمومى بر افراد عادى ندارند ؛ بلكه سهم مساوى مى برند. آيا اين بودجه فراوان را بايد به دريا بريزيم ؟ يا زير خاك كنيم تا حضرت بيايد(254)؟ يا براى اين است كه آن روز مثلا پنجاه نفر سيد بخورند؟ يا اكنون فرض كنيد به پانصد هزار سيد بدهند كه ندانند چه كارش كنند! در صورتى كه مى دانيم حق سادات و فقرا به مقدارى است كه با آن امرار معاش كنند. منتها طرح بودجه اسلام اينطور است كه هر درآمدى مصارف اصلى معينى دارد. يك صندوق ، مخصوص زكات ، و صندوق ديگر براى صدقات و تبرعات ، و يك صندوق هم براى خمس است . سادات در آخر سال بايد اضافه از مخارج خود را به حاكم اسلام برگردانند. و اگر كم آوردند، حاكم به آنان كمك مى كند.(255)
از طرفى ((جزيه )) كه بر ((اهل ذمه ))(256)مقرر شده و ((اخراج ))كه از اراضى كشاورزى وسيعى گرفته مى شود، درآمد فوق العاده اى را به وجود مى آورد. مقرر شدن چنين مالياتهايى دلالت دارد بر اينكه حاكمى و حكومتى لازم است . وظيفه حاكم و والى است كه بر ((اهل ذمه )) بر حسب استطاعت مالى و در آمدشان ماليات سرانه ببندد، يا از مزارع و ((مواشى ))(257) آنها ماليات متناسب بگيرد. همچنين ((خراج ))، يعنى ماليات بر اراضى وسيعى را كه ((مال الله ))و در تصرف دولت اسلامى است ، جمع آورى كند. اين كار مستلزم تشكيلات منظم و حساب و كتاب و تدبير و مصلحت انديشى است ؛ و با هرج و مرج انجام شدنى نيست . اين به عهده متصديان حكومت اسلامى است كه چنين مالياتهايى را به اندازه و به تناسب و طبق مصلحت برسانند.
ملاحظه مى كنيد كه احكام مالى اسلام بر لزوم تشكيل حكومت دلالت دارد ؛ و اجراى آن جز از طريق استقرار تشكيلات اسلامى ميسر نيست .
احكام دفاع ملى
از طرف ديگر، احكامى كه راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از تماميت ارضى و استقلال امت اسلام است ، بر لزوم تشكيل حكومت دلالت دارد. مثلا اين حكم :((و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل .))(258) كه امر به تهيه و تدارك هر چه بيشتر نيروى مسلح و دفاعى به طور كلى است ؛ و امر به آماده باش و مراقبت هميشگى در دوره صلح و آرامش .
احكام حقوقى جزائى
بسيارى از احكام ، از قبيل ديات كه بايد گرفته ،و به صاحبانش داده شود، يا حدود و قصاصى كه بايد با نظر حاكم اسلامى اجرا شود، بدون برقرارى يك تشكيلات حكومتى تحقق نمى يابد. همه اين قوانين مربوط به سازمان دولت است ؛ و جز قدرت حكومتى از عهده انجام اين امور مهم بر نمى آيد.
ولايت فقيه - صفحه : 20 -25
دلالت احكام اسلام بر لزوم حكومت
اينجا اين نويسنده بيخرد داد سخن داده ،و گزافه گويى را تكرار كرده ، مى گويد:((مى گويند حكومت بايد از روى عدالت باشد، البته آن شرطى است كه هيچ كس منكر آن نيست ؛ ولى همه مى دانيم كه اينها بهانه است و مقصود اصلى چيز ديگرى است .
جايى تكليف ارث آدم دو سر و احكام ازدواج زن جنيه را تعيين كرده اند، و احكام مردگان را از دم مرگ تا صور اسرافيل نوشته اند براى كارى مانند حكومت كه پايه اول زندگى است و همه مردم در هز زمانى با آن سرو كار دارند، هيچ تكليفى معين نكرده اند.
شما از كجا مى گوييد دين تكليف حكومت را تعيين نكرده ، اگر تعيين نكرده بود پيغمبر اسلام چطور تشكيل حكومت كرد و به قول شما در نيم قرن از جهان را گرفت ؟ آن تشكيلات برخلاف دين بود با دستور دين ؟ اگر بر خلاف بود چطور پيغمبر اسلام و على بن ابيطالب - عليهما و على آلهما السلام - خود بر خلاف دين رفتار مى كردند؟!
از هم گذشتيم ، شما مگر قرآن را هيچ نديديد؟ اگر ديديد دست كم چند صفحه آن را بخوانيد و از يكى ترجمه اش را بپرسيد. اينهمه آياتى كه براى قتال با كفار و جنگ براى استقلال كشور اسلامى و براى كشورگيرى در قران است بدون حكومت و تشكيلات صورت مى گيرد؟ اينهمه جنگها و فتوحات اسلامى بدون حكومت و تشكيلات بوده ؟خوب بود دست كم احكام جهاد و دفاع و سبق و رمايه و امر به معروف و ولايت را از يكى بپرسيد و بى گدار به آب نزده ، رسوايى بار نياوريد.
اساس حكومت بر قوه تقنينيه و قوه قضاييه و قوه مجريه و بودجه بيت المال است ، و براى بسط سلطنت و كشورگيرى بر جهاد، وبراى حفظ استقلال كشور و دفع از هجوم اجانب بر دفاع است . همه اينها در قرآن و حديث اسلام موجود است . قرآن در عين حال كه كتاب قانون است . براى اجراى آن نيز كوشش كرده ، و در حالى كه بودجه مملكت را به بهترين طرز كه پس از اين مى گوييم تعيين كرده ، تكليف كشورگيرى و حفظ استقلال كشور را نيز معلوم نموده .
... اى بيخرد كه عيب قانون را اين مى دانى كه براى مردگان و مردم دو سر نيز تكليف معين كرده ، اين قانون خدايى است كه از قبل از ولادت تا پس از مردن ، و از تحت سلطنت تا تخته تابوت هيچ جزئى از جزئيات اجتماعى و فردى از فروگذار نكرده است . اينجا قانونگذار خداى داناست كه غفلت از هيچ چيز بشر ندارد، در حالى كه زندگانى مادى او را به بهترين طرز و بزرگترين اساس تمدن و تعالى اداره مى كند ؛ زندگانى معنوى او را با نيكوترين و سعادتمندترين طور تاءمين مى نمايد.
كشف الاسرار - صفحه : 236 -238
ضرورت تشكيل حكومت در احاديث
و فى رواية العلل بسند جيد عن الفضل بن شاذان عن اءبى الحسن الرضا - عليه السلام - فى حديث قال : فلم جعل اءولى الامر و اءمر بطاعتهم ؟ قيل : لعلل كثيرة :
منها اءن الخلق لما وقفوا على حد محدود و اءمروا اءن لايتعدوا ذلك الحد لما فيه اءمينا يمنعهم من التعدى و الدخول فيما حظر عليهم ، لانه ان لم يكن ذلك لكان اءحد لايترك لذته و منفعته لفساد غيره ، فجعل يمنعهم من الفساد، و يقيم فيهم الحدود و الاحكام .
و منها اءنا لانجد فرقة من الفرق ولاملة من الملل بقوا و عاشوا الا بقيم و رئيس لما لابد لهم من اءمر الدين و الدنيا، فلم يجز فى حكمة الحكيم اءن يترك الخلق مما يعلم اءنه لابد لهم منه ، ولا قوام لهم الا به ، فيقاتلون به عدوهم و يقسمون به فيئهم ، و يقيم لهم جمعتهم و جماعتهم ، و يمنع ظالمهم من مظلومهم .
و منها اءنه لو لم يجعل لهم اماما قيما حافظا مستودعا لدرست الملة و ذهب الدين ، و غيرت السنة و الاحكام ، و لزاد فيه المبتدعون ،و نقص منه الملحدون ، و شبهوا ذلك على المسلمين ، لانا قد وجدنا الخلق منقوصين محتاجين غير كاملين مع اختلافهم و اختلاف اهوائهم تشتت اءنحائهم ، فلو لم يجعل قيما حافظا لما جاء به الرسول لفسدوا على نحو ما بينا، و غيرت الشرائع و السنن و الاحكام و الايمان ، و كان فى ذلك فساد الخلق اءجمعين )).(259)
و فى نهج البلاغة ((فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك - الى اءن قال - و الامامة نظاما للامة )).(260) و فى خطبة الصديقة - سلام الله عليها - ((ففرض الله الايمان تطهيرا من الشرك - الى اءن قالت - و الطاعة نظاما للملة ،و الامامة لما من الفرقة ))(261) الى غير ذلك مما يدل على لزوم بقاء الولاية و الرئاسة العامة
.(262)
كتاب البيع - جلد: 2 - صفحه : 463 -464
اهداف عالى حكومت از ديدگاه اديان
حصول معرفت و ايمان به ذات حق
من بايد عرض كنم كه مقصد اصلى انبيا تا حالاكم حاصل شده است ، خيلى كم ... مقصد انبيا حكومت نبوده است ، حكومت براى مقصد ديگر بوده ، نه مقصد بوده . تمام مقاصد برمى گردد به ((معرفت الله ))، هر چه در دنيا واقع بشود و انبيا هرچه دنبالش بودند دنبال اين بودند كه خداشناسى ، واقعا خداشناسى ، اگر او حاصل بشود همه چيز دنبالش حاصل است . تمام فسادهايى كه در دنيا واقع بشود از اين است كه ايمان ندارند به خدا... اگر ايمان به خدا پيدا شد همه چيز دنبالش ‍ است ، تمام فضايل دنبالش است . انبيا هم دنبال اين بودند كه به تدريج آن طور كه مى شود اين بشر را سوق بدهند طرف معرفت الله . تمام چيزهاى ديگر هم مقدمه همين معناست و تمام چيزهايى كه از آن مى سوختند انبيا، اين بود كه مى ديدند مردم دارند خودشان را مى كشند طرف جهنم . انبيا مظهر رحمت حق تعالى هستند، مى خواهند كه همه مردم خوب باشند، مى خواهند همه مردم معرفت الله داشته باشند، مى خواهند همه مردم سعادت داشته باشند وقتى مى بينند كه اين مردم دارند رو به جهنم مى روند، آنها افسوسش را مى خورند، در قرآن هم اشاره اى به اين هست ، ((فلعلك باخع نفسك ))(263)؛ اين كه اينها مومن نشدند. مساله اين است كه همه دنبال اين بودند كه مردم را آشنا كنند با خدا.
بيانات امام در جمع مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :250 - 251 - تاريخ سخنرانى :9/9/64.
حصول معرفت و ايمان به ذات حق
رسول اكرم و ساير انبيا نيامدند كه اين جا حكومت تاسيس كنند، مقصد اعلا اين نيست ؛ نيامدند كه اين جا عدالت ايجاد كنند، آن هم مقصد اعلا نيست ، اينها همه مقدمه است . تمام زحمتها كه اينها كشيدند چه از حضرت نوح گرفته ، از حضرت ابراهيم گرفته تا آمده است اين جا، رسول اكرم رسيده است ، تمام مشقتهايى كه كشيدند و كارهايى كه كردند، مقدمه يك مطلب است و او معرفى ذات مقدس ‍ حق .
بيانات امام در جمع رؤ ساى سه قوه - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :156 - تاريخ سخنرانى :19/8/66.
كسب معرفت ، معنويت و عرفان
تمام تشكيلاتى كه در اسلام از صدر اسلام تا حالا بوده است و تمام چيزهايى كه انبيا از صدر خلقت تا حالا داشتند و اولياى اسلام تا آخر دارند، معنويات اسلام است ، عرفان اسلام است ، معرفت اسلام است ، در راس همه امور اين معنويات واقع است . تشكيل حكومت براى همين است . البته اقامه عدل است لكن غايت نهايى معرفى خداست و عرفان اسلام .
بيانات امام در جمع اعضاى مجلس ‍ خبرگان - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :107 - تاريخ سخنرانى :11/4/66.
تعليم خودشناسى و خداشناسى
تشكيل حكومت مقصود به ذات نيست براى انبيا. دعوت ها هرچه مى شود مقدمه است براى اين كه انسان را بيدار كنند، انسان را بفهمانند به او، ارائه بدهند به او كه چه بوده است و چه هست و چه خواهد بود و عالم چه جور است وضعش با ذات مقدس حق تعالى .
بيانات امام در جمع مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :172 - تاريخ سخنرانى :30/3/64.
دعوت به توحيد و روحانيت
اسلام آمده است كه اين طبيعت را بكشد طرف روحانيت ، مهار كند طبيعت را به همان معنايى كه همه مى گويند، آن هم مى گويد اينجور نيست كه به طبيعت كار نداشته باشد، تمدن را به درجه اعلايش اسلام قبول دارد و كوشش مى كند براى تحققش و لهذا حكومتهايى كه در اسلام بوده يك حكومتهايى بوده اند كه همه جور تمدنى در آنها بوده است ؛ اما نظر به اين نبوده است كه در عين حالى كه همان چيزهايى كه در ممالك متمدن باشد، اسلام هم آنها را قبول دارد و كوشش ‍ هم برايش مى كند، در عين حال ... او به اين نگاه مى كند كه بكشدش طرف روحانيت ، بكشدش طرف توحيد. از اين جهت فرق است مابين اسلام و غير اسلام ، بين حكومت اسلامى و حكومت هاى غير اسلامى ، بين آن چيزى كه مكتب اسلام آورده با مكتبهاى ديگر.
بيانات امام در جمع پاسداران - صحيفه نور جلد:8 - صفحه :3 - 4 - تاريخ سخنرانى :13/4/58.
مقصد، اجراى عدالت براى خدا
خدا هم كه انبيا را فرستاده ، مقصد اصلى اين نبوده كه حكومت بكنند، مقصد اصلى اين نبوده است كه نظام ايجاد كنند، مقصد اعلا اين نبوده كه عدالت اجتماعى ايجاد كنند، مقصد اعلا اينها نيست ، اما اينها مقصد است - بعضيهايش ‍ مقصد است - البته عدالت ، اجراى عدالت يك مقصدى است ، عدالت الهى را بخواهيد اجرا كنيد لله تعالى ، مقصدى است .
بيانات امام در جمع اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :254 - تاريخ سخنرانى :19/9/64.
مقصد اصلى ، خدايى شدن كارها
آنى كه مقصود است اين است كه انسان در كارهايش چه در تشكيل حكومتش ، نظرش اين باشد كه يك كار الهى كرده باشد، اين پيش خدا ارزش دارد مثل انبيا. انبيا كارشان به واسطه اين ارزش داشت - نه براى عمق كارشان و عرض مى كنم كه سعه كارشان ، حكومتشان زياد باشد، كم باشد فرقى نمى كند اين .
بيانات امام در جمع اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :254 - تاريخ سخنرانى :19/9/64.
توجه دادن مردم به خدا
انبيا در عين حال كه دنيا را اداره مى كردند، مملكتها را اداره مى كردند كه در اسلام نمونه بارزش نزديك به ماست و تاريخ نشان مى دهد كه در ظرف نيم قرن تقريبا اكثر معموره را فتح كردند، در عين حال تعلق نداشتند به دنيا. فتح براى مملكت گيرى در اسلام نيست . مملكت گيرى براى حكومت در اسلام نيست . حكومت جائرانه مطرح نيست . فتح براى اين است كه انسان ها را، آدمها را به كمال برساند. فتوحات اسلام غير از فتوحات رژيمهاى ديگر است . آنها فتوحاتشان ، رژيمها فتوحاتشان ، فتوحات براى دنياست و انبيا فتوحاتشان براى خداست ، براى ((توجه دادن مردم به خدا)) ست . آنها مردمى كه اسير ماده هستند و اسير نفس ‍ و شيطان هستند، آنها را مى خواهند تحت تاثير خودشان و مكتب خودشان قرار بدهند و آنها را از حزب شيطان به حزب الله وارد كنند.
بيانات امام در جمع طلاب حوزه قم - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :192 - تاريخ سخنرانى :3/4/58.
الهى شدن انسان طبيعى
انسان طبيعى مى شود يك انسان الهى بشود به طورى كه همه چيزش الهى مى شود. هر چه مى بيند حق مى بيند. انبيا هم براى همين آمده اند. همه اينها هم وسيله اند. انبيا نيامده اند حكومت درست كنند. حكومت براى چه مى خواهند؟! اين هم هست ؛ اما نه اينكه انبيا آمده اند فقط دنيا را اداره كنند. حيوانات هم دنيا دارند و دنيايشان را اداره مى كنند. بحث عدالت همان بحث صفت حق تعالى است براى اشخاصى كه چشم بصيرت دارند بحث عدالت هم مى كنند. عدالت اجتماعى هم به دست آنهاست . حكومت هم تاسيس مى كنند. حكومتى كه حكومت عادله باشد؛ لكن مقصد اين نيست ؛ اينها هم وسيله است براى اينكه انسان برسد به يك مرتبه ديگرى كه براى او انبيا آمده اند.
تفسير سوره حمد - صفحه : 103.
اعتلا بخشيدن به انسان تا رساندن او بهكمال مطلق
در سيره نبى اكرم و ساير انبيا و اولياء بزرگ ، حضرت امير سلام - الله عليه - اولياى بزرگ در سيره آنها مى بينيم كه اصل قضيه قدرت طلبى در كار نبوده و اگر براى اداى وظيفه نبود و براى ساختن اين انسانها نبود، حتى اين خلافت ظاهرى را هم قبول نمى كردند، مى رفتند، اما تكليف بود، تكليف خداست بايد قبول كند تا بتواند آن مقدارى كه مى تواند انسان درست كند، مع الاسف نتوانست معاويه را آدم كند چنانكه پيغمبر نتوانست ابوجهل و ابولهب و اين صنف جمعيت را آدم كند، امير المومنين هم نتوانست معاويه و اتباع معاويه را آدم كند اما آمدند براى اين كار.
گمان نشود كه اسلام شمشير كشيده است براى اين كه قدرت پيدا كند مثل ساير حكومتها، حكومت اسلامى اينطورى نيست ، اگر كسى براى قدرت اقدام بكند و براى تحصيل قدرت شمشير بكشد، اين از اسلام دور است ، اين وارد در اسلام نشده است باز، ظاهرا مسلم است اما آن ايمانى كه بايد داشته باشد ندارد. انبيا آمده اند براى اينكه اين قدرتها را بشكنند، اين قدرتهاى شيطانى را سركوب كنند و نبى اكرم هم آمده بودند، آمدند براى اينكه اين قدرتها را بشكنند. اين يكى از كارهايى است كه انبيا دارند نه اينكه فقط اين است . كار مهم انبيا اين است كه مردم را برسانند به آن نقطه كمال و ساير كارها وسيله است غايب ، كمال مطلق است . انبيا مى خواهند كه همه مردم بشوند مثل امير المومنين - سلام الله عليه - لكن نمى شود، توفيق پيدا نمى كنند.
اينطور نيست كه انبيا براى دنيا آمده باشند، دنيا يك وسيله اى است براى كمال ، چنانكه اهل دنيا هم اين وسيله را به ضد كمال استعمال مى كنند. جنگ على ابن ابيطالب با جنگ معاويه ماهيتا فرق دارد، ذاتا فرق دارد، يكى شمشير مى كشد و ظل الله است ، ظل خداست ، يكى شمشير مى كشد و ظل شيطان است ، ماهيتا اين دو تا با هم فرق دارند. آن كه براى قدرت طلبى و شيطنت فعاليت مى كند با آن كه براى خدا فعاليت مى كند، ذاتا اين دو تا با هم فرق دارند و كارهايشان ذاتا فرق دارد. انبيا براى ثروت و قدرت و دنيا و رسيدن به حكومت ابدا يك قدم برنداشتند و اگر كسى گمان كند كه انبيايى اولياى بزرگ قدمى براى مسند برداشتند، اين نمى شناسد آنها را، اين انبيا را نشناخته است . مسندها همه در نظر انبيا پوچ است و قدرت ها همه پوچ .
بيانات امام در جمع مديران صندوقهاى قرض الحسنه - صحيفه نور جلد:12 - صفحه :172 - تاريخ سخنرانى :20/3/59.
وسيله هدايت و ارشاد و خدمت
انبيا خودشان را خدمتگزار مى دانستند نه اينكه يك نبى اى خيال كنند حكومت دارد به مردم ، حكومت در كار نبوده ، اولياى بزرگ خدا، انبياى بزرگ همين احساس را داشتند كه اينها آمدند براى اينكه مردم را هدايت كنند، ارشاد كنند، خدمت كنند به آنها.
بيانات امام در ديدار هياءت دولت - صحيفه نور جلد:15 - صفحه :217 - تاريخ سخنرانى :23/8/60.
اصلاح جامعه و احياى ارزشهاى انسانى
انبيا اينكه دنبال اين بودند كه يك حكومت عدلى در دنيا متحقق كنند، براى اين است كه حكومت عدل اگر باشد، حكومتى باشد با انگيزه الهى ، با انگيزه اخلاق و ارزشهاى معنوى انسانى ، يك همچو حكومتى اگر تحقق پيدا بكند، جامعه را مهار مى كند و تا حد زيادى اصلاح مى كند و اگر حكومتها به دست جباران باشد به دست منحرفان باشد، به دست اشخاصى باشد كه ارزشها را در آمال نفسانى خودشان مى دانند، ارزش هاى انسانى را هم گمان مى كنند كه همين سلطه جوييها و شهوات است ، تا اين حكومتها برقرار هستند بشريت رو به انحطاط است و اگر آمال انبيا در يك كشورى تحقق پيدا بكند آن ولو بعض آمال انبيا، آن كشور رو به اصلاح مى رود.
بيانات امام در ديدار با اعضاى حزب جمهورى - صحيفه نور جلد:18 - صفحه :156 - تاريخ سخنرانى :14/1/61.
تحقق كمال و سلامت در جهان
اگر قدرت در دست انبيا باشد، اوليا باشد باعث مى شود كه سلامت در جهان تحقق پيدا كند، كمال در جهان تحقق پيدا بكند.
بيانات امام در ديدار با گروهى از پرسنل سپاه - صحيفه نور جلد: 18 - صفحه : 156 - تاريخ سخنرانى :15/8/61.
اجراى حق و از ميان بردن باطل
عهده دار شدن حكومت فى حد ذاته شاءن و مقامى نيست ؛ بلكه وسيله انجام وسيله انجام وظيفه اجراى احكام و برقرارى نظام عادلانه اسلام است . حضرت امير المؤ منين (ع ) درباره نفس حكومت و فرماندهى به ابن عباس (264)فرمود:((اين كفش چقدر مى ارزد؟)) گفت : ((هيچ )). فرمود: ((فرماندهى بر شما نزد من از اين هم كم ارزشتر است ؛ مگر اينكه به وسيله فرماندهى و حكومت بر شما بتوانم حق ، يعنى قانون و نظام اسلام را برقرار سازم ؛ و باطل ؛ يعنى قانون و نظامات ناروا و ظالمانه را از ميان بردارم .))(265)
پس ،نفس حاكم شدن و فرمانروايى وسيله اى بيش نيست . و براى مردان خدا اگر اين وسيله به كار خير و تحقق هدفهاى عالى نيايد، هيچ ارزش ندارد، لذا در خطبه نهج البلاغه مى فرمايد: ((اگر حجت بر من تمام نشده ، و ملزم به اين كار نشده بودم ، آن را، يعنى فرماندهى و حكومت را رها مى كردم .))(266)
بديهى است تصدى حكومت به دست آوردن يك وسيله است ؛ نه اينكه يك مقام معنوى باشد ؛ زيرا اگر مقام معنوى بود، كسى نمى توانست آن را غضب كند يا رها سازد. هرگاه حكومت و فرماندهى وسيله اجراى احكام الهى و برقرارى نظام عادلانه اسلام شود، قدر و ارزش پيدا مى كند ؛ و متصدى آن صاحب ارجمندى و معنويت بيشتر مى شود. بعضى از مردم چون دنيا چشمشان را پر كرده ، خيال مى كنند كه رياست و حكومت فى نفسه براى ائمه (ع ) شاءن و مقامى است ، كه اگر براى ديگرى ثابت شد دنيا به هم مى خورد. حال آنكه نخست وزير شوروى يا انگليس و رئيس جمهور امريكا حكومت دارند، منتها كافرند. اما حكومت و نفوذ سياسى دارند؛ و اين حكومت و نفوذ و اقتدار سياسى را وسيله كامروايى خود از طريق اجراى قوانين و سياستهاى ضد انسانى مى كنند.
ائمه (و فقهاى عادل ) موظفند كه از نظام و تشكيلات حكومتى براى اجرى احكام الهى و برقرارى نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده كنند. صرف حكومت براى آنان جز رنج و زحمت چيزى ندارد ؛ منتها چه بكنند؟ ماءمورند انجام وظيفه كنند.
حضرت درباره اينكه چرا حاكم و فرمانده و عهده دار كار حكومت شده ، تصريح مى كند كه براى هدفهاى عالى ؛ براى اينكه حق را برقرار كند و باطل را از ميان ببرد.
فرمايش امام اين است كه خدايا تو مى دانى ما براى به دست آوردن منصب و حكومت قيام نكرده ايم ؛ بلكه مقصود ما نجات مظلومين از دست ستمكاران است . آنچه مرا وادار كرد كه فرماندهى و حكومت بر مردم را قبول كنم ، اين بود كه ((خداى تبارك و تعالى از علما تعهد گرفته ، و آنان را موظف كرده كه بر پرخورى و بهره مندى ظالمانه ستمگران و گرسنگى جانكاه ستمديدگان سكوت ننمايد.(267)))
يا مى فرمايد:
اللهم ، انك تعلم لم يكن الذى كان منا مناقسة فى سلطان ، و لا التماس شيى ء من فضول الحطام . (268)
((خدايا، تو خوب مى دانى كه آنچه از ما سرزده و انجام شده ، رقابت براى به دست گرفتن قدرت سياسى ، يا جستجوى چيزى از اموال ناچيز دنيا نبوده است .))
و بلافاصله درباره اينكه پس او و يارانش به چه منظورى كوشش و تلاش ‍ مى كرده اند مى فرمايد:
و لكن لنرد المعالم من دينك ، نظهر الاصلاح فى بلادك فياءمن المظلومون من عبادك ، و مقام المعطلة من حدودك . (269)
((بلكه براى اين بود كه اصول روشن دينت را باز گردانيم و به تحقق رسانيم ؛ و اصلاح را در كشورت پديد آوريم تا در نتيجه آن بندگان ستمديده ات به اجرا درآيد و برقرار گردد)).
ولايت فقيه - صفحه : 44 -45
اقامه عدل
ما مى دانيم انبيا بودند، اولياى خدا بودند كه اين جور بودند. براى او بوده هر چه كار كردند، نه اين است كه براى حكومت بوده است يا براى چى بوده . مى رفتند دنبال حكومت براى اين كه از دست جاهلين بگيرند، فشار مى آوردند كه از دست جاهلين بگيرند، لكن نه از دست جائرين بگيرند كه خودشان حاكم باشند، از دست جائرين مى گيرند كه عدالت الهى را اجرا بكنند. اين كار، كار انبيا بوده ، عدالت الهى را مى خواستند ايجاد كنند لله تعالى .
بيانات امام در جمع اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :81 - تاريخ سخنرانى :19/9/64.
اجراى احكام خدا در پناه حكومت الهى
كوششهايى كه انبيا مى كردند و جنگ هايى كه با مخالفين راه حق مى كردند و خصوصا جنگهايى كه در صدر اسلام واقع شد، مقصد جنگ نبوده است و مقصد كشورگشايى هم نبود، مقصد اين بوده است كه يك نظامى عادلانه كه در آن نظام عادلانه ، احكام خدا جارى بشود.
بيانات امام در جمع كاركنان جامعه اسلامى - صحيفه نور جلد:8 - صفحه :81 - تاريخ سخنرانى :17/4/58.
تحقق و تحكيم حكومت الله
رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - مقصدشان اين نبود كه مشركين مكه را از بين ببرند و يا مشركين جزيره العرب را از بين ببرند، مقصد اين بود كه دين اسلام را منتشر كنند و حكومت ، حكومت قرآن باشد، حكومت اسلام باشد آنها چون مانع بودند از اينكه اين حكومت اسلامى تحقق پيدا بكند منتهى به جنگ مى شد و معارضه ، آنها معارضه مى كردند با حكومت اسلامى ، اينها مقابله مى كردند. جنگها، جنگهاى زيادى كه پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرموده است ، همه براى اين معنا بوده است كه موانع را از سر اين مقصد الهى ، مقصد اعلى كه دارند و آن تحكيم حكومت اسلامى ، حكومت الله ، حكومت قرآن ، همه براى اين بود، به طورى كه اگر چنانچه معارض با اين نبودند معلوم نبود كه جنگ پيش بيايد. معارضه داشتند و نمى گذاشتند كه اين حكومت تحقق پيدا بكند، جنگ پيش آمد.
بيانات امام در جمع بانوان اهواز - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :44- 45 - تاريخ سخنرانى :11/3/58.
نجات مردم از ظلمت ماده
مكتبهاى توحيدى نمى خواهند فتح كنند بلاد را و نمى خواهند با مردم با خشونت رفتار كنند، آنها مى خواهند مردم را از ظلمت هاى ماده به نور بكشند، به طرف خدا بكشند، توجه به خدا بدهند.
بيانات امام در جمع اعضاى انجمن اسلامى معلمان - صحيفه نور جلد:8 - صفحه :238 - تاريخ سخنرانى :26/5/58.
فراهم شدن زمينه براى ارائه تمامى استعدادها و كمالات
تبع ايجاد عدالت فرصت پيدا مى شود براى اين كه هر كس هر چيزى دارد بياورد وقتى كه آشفته است نمى توانند، در يك محيط آشفته نمى شود كه اهل عرفان ، عرفانشان را عرضه كنند، اهل فلسفه ، فلسفه شان را، اهل فقه ، فقه شان را، لكن وقتى حكومت يك حكومت عدل الهى شد و عدالت را جارى كرد و نگذاشت كه فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، يك محيط آرام پيدا ميشود، در اين محيط آرام همه چيز پيدا ميشود.
در ديدار با مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :30 - تاريخ سخنرانى :2/3/65.
اقامه حكومت عدل ، مقدمه حاكميت ارزشهاى الهى بر جوامع
نهضتهايى كه به وسيله انبيا و اوليا - عليهم السلام - واقع شده است ، قابل مطالعه است . ما كه تابع مكتب انبيا هستيم بايد آن نهضتها را مطالعه كنيم و بفهميم نهضت چه بوده است ، براى چه بوده است ، مقصد انبيا چه بوده است ، مقصد پيغمبر اسلام (ص ) از نهضت اسلامى چه بوده است مقصد ائمه - عليهم السلام - چه بوده است ، آيا فقط اين بوده است كه دست ستمكاران را كوتاه كنند؟ آيا دعوت انبيا فقط براى اين بوده است كه مزاحمين با مستضعفين را كنار بزنند و همين كه غلبه برآنها كردند و كار را به پيروزى و راندن آنها رساندند كار تمام است ؟ آيا مقصد انبيا اين است كه ظالم نباشد فقط؟ يا مقصد بالاتر از اين است ؟ اگر مقصد بالاتر از اين است بايد ما هم كه تابع انبيا هستيم و تابع مكتب اسلام هستيم ، به تبعيت از آن بزرگان دين و دنيا مقصدمان همان مقاصد باشد. آيا راندن رژيم پهلوى و ابطال رژيم شاهنشاهى تمام مقصد بود؟ آيا رفاه ملت و رسيدن ملت به چيزهاى مادى آخر مقصد است ؟ انبيا آمده اند تا مردم را، تا جامعه را ترتيبى بدهند كه رفاه زندگى مادى آنها باشد؟ مقصد انبيا اين بوده است كه مستكبرين بروند و مستضعفين به نواى دنيا برسند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست ؟ مقصد انبيا دنيا بوده است ؟ اينهمه انبيا آمده اند و دعوت كردند و كشته شدند، جنگها كردند و زحمتها كشيدند، فقط براى اين بود كه مستكبرين را كنار بزنند و توده هاى مردم را براى آنها رفاه حاصل كنند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست ؟ خداى تبارك و تعالى كه انبيا را فرستاده است ، براى تعمير دنيا فقط فرستاده است ؟ يا مقصد بيشتر از اينهاست و بالاتر از اينهاست ؟ اگر مقصد همين شكست مستكبرين بود، ما به مقصد تقريبا رسيديم و آنها را شكست داده ايم ، ملت ما شكست داد اجانب را، دست خيانتكاران را قطع كرد و اين ريشه هايى هم كه مانده است آن را هم قطع مى كنند لكن مقصد همين نيست ،... مقصد اين است كه كشور ما يك كشور اسلامى باشد كشور ما در تحت رهبرى قرآن ، تحت رهبرى پيغمبر اكرم و ساير اولياى عظام اداره بشود. رفتن مستكبرين مقدمه است ، رفاه مستضعفين يكى از مقاصد اسلام است .
بيانات امام در جمع پاسداران - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :15 - تاريخ سخنرانى : 8/3/58.
فصل هشتم : نكاتى پيرامون مقام و شخصيت انبيا(ع )(270)
حضرت آدم - عليه السلام -
تعليم اسما
حقيقت تعليم اسما
... ((و علم آدم الاسماء كلها))(271)، فان ((التعليم ))فى ذلك المقام بايداع صورالاسماء و الصفات بنحو اللف و الاجمال و احدية الجمع فيه ، لا انه خلقه مجردا عن بالاسماء ثم علمها اياه .(272)
مصباح الهداية - صفحه :71
معناى تعليم اسما
از حضرت صادق (ع ) منقول است كه فرمودند: ((در مقام اسمايى كه به آدم تعليم كردند حضرت آدم حتى به اين جانمازى كه زير من است و رويش نشسته ام نيز معلم شد.)) البته تعليم الهى از آن نوع تعليمايى نيست كه مثلا دارها مى كنند. اينكه گفته شده آدم به اسما الله شد نه اينكه مثلا ((الله ))، ((رحمان ))يا ((رحيم ))و ((عليم ))را براى او نوشته باشند بلكه تعليمش به اين نحو بوده كه جلوات رحمت و علم و... را ديده است .
بعد از تعين اسما - توجه به كثرات شروع شد و آدم لوازم هر كثرتى را - كه عبارت از كثرات ديگر است - مشاهده كرد و تمام موجودات عالم طبيعت كه آخرين مرتبه از مراتب كثرت هستند - را مشاهده نمود كه حتى سجاده حضرت هم در آنجا بود. پس ، تعليم الهى از آن نوع تعليمها نيست كه جمعى گمان كرده اند. بعضى حتى گفته اند كه خواص نباتات و ادويه جات را هم به آدم تعليم كردند. مگر آدم مى خواست دوا فروش باشد و به نسخه هاى مريضها دوا بدهد كه اسم دواها را به او آموخته ، و خواص آنها را به او فهمانيده باشند؟!
تقريرات اسفار

next page

fehrest page

back page