نبوت از ديدگاه امام خمينى
مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام
- ۹ -
تبليغ قداست و معنويت با دورى از
سياست
از توطئه هاى مهمى كه در قرن اخير، خصوصا در دهه هاى معاصر و بويژه پس از پيروزى
انقلاب آشكارا به چشم مى خورد، تبليغات دامنه دار با ابعاد مختلف براى مايوس نمودن
ملت ها و خصوص ملت فداكار ايران از اسلام است . گاهى ناشيانه ... و گاهى موذيانه و
شيطنت آميز، به گونه طرفدارى از قداست اسلام كه اسلام و ديگر اديان الهى سر و كار
دارند با معنويات و تهذيب نفوس و تحذير از مقامات دنيايى و دعوت به ترك دنيا و
اشتغال به عبادات و اذكار و ادعيه - كه انسان را به خداى تعالى نزديك و از دنيا دور
مى كند - و حكومت و سياست و سررشته دارى بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوى است
چه اينها تمام براى تعمير دنيا است و آن مخالف مسلك انبيا عظام است و مع الاسف
تبليغ به وجه دوم در بعض از روحانيان و متدينان بى خبر از اسلام تاثير گذاشته كه
حتى دخالت در حكومت و سياست را به مثابه يك گناه و فسق مى دانستند و شايد بعضى
بدانند و اين فاجعه بزرگى است كه اسلام مبتلاى به آن بود...
و اما طايفه دوم كه نقشه موذيانه دارند و اسلام را از حكومت و سياست جدا مى دانند،
بايد به اين نادانان گفت كه قرآن كريم و سنت رسول الله - صلى الله عليه و آله - آن
قدر كه در حكومت و سياست احكام دارند در ساير چيزها ندارند، بلكه بسيار از احكام
عبادى اسلام ، عبادى - سياسى است كه غفلت از آنها اين مصيبت ها را به بار آورده .
پيغمبر اسلام (ص ) تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومت هاى جهان لكن با انگيزه بسط
عدالت اجتماعى ، و خلفاى اول اسلامى حكومت هاى وسيع داشته اند و حكومت على بن ابى
طالب - عليه السلام - نيز با همان انگيزه به طور وسيعتر و گسترده تر از واضحات
تاريخ است و پس از آن به تدريج حكومت به اسم اسلام بوده ، و اكنون نيز مدعيان حكومت
اسلامى به پيروى از اسلام و رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - بسيارند.
وصيتنامه سياسى - الهى حضرت امام (ره ) - صحيفه نور جلد:21
- صفحه : 177-178 - تاريخ سخنرانى :15/3/68.
حفظ قداست و معنويت همراه حكومت و
سياست
اينها ديدند كه يك كار خطرناكى است براى آنها براى اينكه يك حكومت اسلامى دارد درست
مى شود اينها هم نمى خواهند اين را. گوينده شان گاهى مى گويد كه بگذاريد كه
روحانيون قداستشان را حفظ بكنند، قداست روحانيون كه اينها مى گويند، معنايش اين است
كه بگذاريد روحانيون مشغول مسجد و محراب همين مقدار در همين حدود باشند و سياست را
به امپراطور واگذار كنيد. اين يك تزى است كه مسجد مال پاپ ، سياست مال امپراطور.
اينها هم ميگويند مسجدها مال شماست ، برويد تو مسجدتان نماز بخوانيد، درس هم مى
خواهيد بگوييد، درس هم بگوييد هيچ مانعى ندارد اما در يك حدودى نه اينكه تو مسجد
برويد و سنگر بگيريد براى ما، يا توى مدرسه برويد و براى ما ايجاد زحمت بكنيد. نه ،
آن نه ، همان مقدارى كه قداست شما محفوظ باشد، بگويند يك آدم مقدس ، يك آدم خوب
مهذبى است ، يك آدمى است كه اگر نفتش را هم ببرند حرفى نمى زند و مى گويد بردند مال
دنيا چه ارزشى دارد. اينها اينجور قداست را مى خواهند و نمى دانند كه اسلام و
پيغمبر اسلام و اولياى اسلام با تمام قداست اين مسائل را داشتند، تمام قداست و
الوهيت محفوظ بوده است معذلك مى رفتند و اشخاصى كه بر خلاف مسير انسانيت هستند آنها
را دفع مى كردند و سياست مملكت را حفظ ميكردند و منافات با قداست هم نداشتند؛ يعنى
- ما - روحانيون قداستشان از حضرت امير زيادتر باشد؟ اينها ادعا دارند، يا او را
قداست برايش قائل نيستند؟ - اين - منطق اين است كه شما قداستتان را حفظ كنيد و كار
نداشته باشيد ديگر به حكومت و به جريان سياست مملكت . خوب ، اينها مى خواهند بگويند
پيغمبر اسلام و حضرت امير - سلام الله عليه - قداست خودشان را حفظ نكرده بودند؟
براى اينكه آنها كار داشتند، نمى توانند بگويند آنها كار نداشتند حضرت امير والى مى
فرستاد - او - خود پيغمبر هم همين طور والى مى فرستاد - او - خود پيغمبر هم همين
طور والى مى فرستاد آن طرف ، جنگ مى كردند با كذا و سياست مملكت دست خود آنها بود.
اين آدمى كه مى گويد كه بگذاريد روحانيت قداست خودش را حفظ كند، منطقش اين است كه
امير المومنين هم قداست نداشت براى اينكه اين داخل شد در امور مملكتى و اينها، خود
پيغمبر هم كه نداشت . پس معلوم مى شود تو نمى خواهى قداست ما حفظ شود، تو يك شيطنتى
مى كنى كه اينها را كنار بزنى و اربابها بيايند سراغ كار.
بيانات امام در جمع اعضاى انجمن اسلامى دانشگاهها - صحيفه
نور جلد:15 صفحه :56 تاريخ سخنرانى :30/6/58.
حفظ قداست و معنويت
پيغمبر اسلام در سياست دخالت نمى كرد؟ مى توانيد بگوييد پيغمبر هم يك عامل سياسى
بوده ، پس كنار؟ در امور سياست وارد نمى شد؟ تمام عمرش در امور سياسى بود، تمام
عمرش را صرف كرد در سياست اسلامى ، و حكومت اسلامى تشكيل داد. حضرت امير حكومت
اسلامى داشت و حكومت هاى اسلامى مى فرستاد آن طرف ، اينها سياست نبودند؟ حضرت امير
را تخطئه مى كنيد؟... شما قبول نداريد - كه يا بايد قبول نكنيد كه اصلا پيغمبر
اسلام وارد سياست مى شد، و حكومتى نداشته و گوشه مدينه در مسجد نشسته بوده و مساله
مى گفته ، اينجور بوده ؟ حضرت امير هم گوشه خانه اش نشسته بود و عبايش را سر مى
كشيده و مى رفته مسجد نماز مى خوانده بر مى گشته باز آنجا مى نشسته مطالعه مى كرده
، مساله اين بود؟ يا اينها از اول وارد سياست بودند؟ مدتى كه مكه بود حضرت (ص ) نمى
توانست يك حكومتى تشكيل بدهد، لكن مشغول جمع آورى افراد بود، مشغول يك سياست
زيرزمينى بود. بعد كه كار را درست ديد و آمدند به مدينه ، آنجا ديگر حكومتى بود
تشكيل دادند و فرستادند. همان آخرى هم كه در رختخواب رحلت خوابيده بودند، جيش اسامه
بيرون شهر مهيا بودند براى رفتن ، و حضرت رسول گفت : ((خدا
لعنت كند كسى را كه تخلف كند - به حسب روايت - از جيش اسامه
))(235)
قضيه ، بعد از مرگشان هم مى خواستند درست بكنند، كردند درست .
آنهمه شمشيرى كه حضرت امير زد، به ما حالى كرده بودند كه يكى از خلاف مروت ها
پوشيدن لباس جندى است . اين خلاف است ، اين با عدالت نمى سازد. حضرت امير هم مگر
عادل نبود؟ سيدالشهدا مگر عادل نبود؟ خلاف مروت بود آن كارى كه سيدالشهدا مى كرد؟
آن كارى كه حضرت امير مى كرد؟ اينها مى خواستند از ما و از شما و از روحانيون يك
موجود بى خاصيتى درست كنند كه هيچ رنگ و بويى نداشته باشد و هيچ كارى نداشته باشد
به اينكه به اين ملت چه مى گذرد، به اين مخازن ملت چه مى گذرد، حكومت چه مى كند،
اين قلدرها چه مى كنند با ملت ، اين خانها چه مى كنند با ملت ، يك اشخاص بى رنگ
وبويى مى خواستند كه خيلى هم احترام مى كردند. شما بنشينيد سر جاهايتان و مساله تان
را بگوييد، ما احترامتان هم مى كنيم ، سلام بلند بالايى هم به شما مى دهيم اما اگر
يك قدم آن طرف بگذاريد نه ، ديگر اينجا حد شما نيست ، حد شما تا آنجايى است كه
مساله بگوييد و بياييد مسجد و خيلى هم كه چى بشود، مجلس فاتحه اى باشد، برويد مجلس
فاتحه بنشينيد... بنابراين بود كه اين قشرى كه مى تواند بسيج كند ملت را و قدرت
دارد كه تمام ملت را تحت يك مطلب وارد كند اگر مهلت به او بدهند، اين را كنار
بگذارد با حيله هاى مختلف ، يكى همان باور آوردن به خود آقايان و به ملت كه اينها
نبايد در امور سياسى داخل بشوند، خلاف شان آنهاست ، حتى اين آخرى مى گفتند كه
باقداست اينها مخالف است ، با قداست اهل علم ، وارد شدن در حكومت و سياست مخالف است
. اين قداست در زمان حضرت رسول نبوده ؟ حضرت رسول قداستش محفوظ نمى مانده ؟ حضرت
امير قداست نداشته ؟ حضرت سيدالشهدا و امام حسن قداست نداشتند؟
بيانات امام در جمع روحانيون تهران - صحيفه نور جلد:15 -
صفحه :56 - 57 - تاريخ سخنرانى :10/4/60.
تلاش استعمار در پوشاندن چهره سياسى
اسلام
نقشه آن است كه ما را عقب مانده نگه دارند و به همين حالى كه هستيم و زندگى نكبت
بارى كه داريم نگه داريم تا بتوانند از سرمايه هاى ما، از مخازن زير زمينى و منابع
و زمينها و نيروى انسانى ما استفاده كنند. مى خواهند ما گرفتار و بيچاره بمانيم ،
فقراى ما در همين بدبختى بمانند و به احكام اسلام كه مساءله فقر و فقرا را حل كرده
است تسليم نشوند و آنان و عمالشان در كاخهاى بزرگ بنشينند و آن زندگانى مرفه و
كذايى را داشته باشند.
اينها نقشه هايى است كه دامنه اش حتى به حوزه هاى دينى و علمى رسيده است به طورى كه
اگر كسى بخواهد راجع به حكومت و با مخالفت استعمارزدگان روبه رو شود.
اكنون كار به اينجا رسيده كه لباس جندى (سربازى ) را جزو خلاف مروت و عدالت مى
دانند!(236)
در صورتى كه ائمه دين ما جندى (سرباز) بودند، سردار بودند، جنگى بودند، در جنگهايى
كه شرحش را در تاريخ ملاحضه مى فرماييد يا لباس سربازى به جنگ مى رفتند، آدم مى
كشتند، كشته مى دادند. امير المؤ منين (ع ) خود بر سر مبارك مى گذاشت و زره بر تن
مى كرد و شمشير حمايل داشت . حضرت امام حسن (ع ) و سيد الشهداء چنين بودند. بعد هم
فرصت ندادند و گرنه حضرت باقر (ع ) هم اينطور مى بود.
حالا مطلب به اينجا رسيده كه پوشيدن لباس جندى مضر به عدالت انسان است و نبايد لباس
جندى پوشيد! و اگر بخواهيم حكومت اسلامى تشكيل دهيم بايد با همين عبا و عمامه تشكيل
حكومت دهيم و الا خلاف مروت و عدالت است !
اينها موج همان تبليغاتى است كه به اينجا رسيده ، و ما را به اينجا رسانيده است كه
حالا محتاجيم زحمت بكشيم تا اثبات كنيم كه اسلام هم قواعد حكومتى دارد.
ولايت فقيه - صفحه : 12 -13
پيوند رهبرى سياسى و دينى در صدر
اسلام
اين را كه ((ديانت بايد از سياست جدا باشد و علماى
اسلام در امور اجتماعى و سياسى دخالت نكنند))
استعمارگران گفته و شايع كرده اند. اين را بى دينه مى گويند. مگر زمان پيغمبر اكرم
- صل الله عليه و آله -سياست از ديانت جدا بود؟ مگر در آن دوره ، عده اى روحانى
بودند و عده ديگر سياستمدار و زمامدار؟ مگر زمان خلفاى حق يا ناحق ، زمان خلافت
حضرت امير - عليه السلام - سياست از ديانت جدا بود؟ دو دستگاه بود؟ اين حرفها را
استعمارگران و عمال سياسى آنها درست كرده اند تا دين را از تصرف امور دنيا و از
تنظيم جامعه مسلمانان بر كفار سازند و ضمنا علماى اسلام را از مردم و مبارزان راه
آزادى و استقلال جدا كنند. در اين صورت مى توانند بر مردم مسلط شده و ثروتهاى ما را
غارت كنند.
منظور آنها همين است .
اگر ما مسلمانان كارى جز نماز خواندن و دعا و ذكر گفتن نداشته باشيم استعمارگران و
دولتهاى جائر متحد آنها هيچ كارى به ما ندارند، و شما برو هر قدر مى خواهى اذان
بگو، نماز بخوان ، بيايند هرچه داريم ببرند، حواله شان با خدا، لا حول و لا قوة الا
بالله ! وقتى كه مرديم ان شاءالله به ما اجر مى دهند!
اگر منطق ما اين باشد آنها كارى به ما ندارند. آن مردك (نظامى انگليس در زمان
اشتغال عراق ) پرسيد: ((اينكه در بالاى ماءذنه دارد
اذان مى گويد به سياست انگلستان ضرر دارد ؟ ))گفتند:
((نه )) گفت : ((بگذار
هر چه مى خواهد بگويد!))
اگر شما به سياست استعمارگران كارى نداشته باشيد و اسلام را همين احكامى كه هميشه
فقط از آن بحث مى كنيد بدانيد و هرگز از آن تخطى نكنيد، به شما كارى ندارند، شما هر
چه مى خواهيد نماز بخوانيد. آنها نفت شما را مى خواهند، به شما چه كار دارند؟
آنها معادن ما را مى خواهند. مى خواهند كشور ما بازار فروش كالاى آنها باشد، و به
همين جهت حكومتهاى دست نشانده آنها از صنعتى شدن ما جلوگيرى مى كنند يا صنايع
وابسته و مونتاژ تاءسيس مى كنند. آنها مى خواهند ما آدم نباشيم ، از آدم مى ترسند.
اگر يك آدم پيدا شد از او مى ترسند، براى اينكه توليد مثل مى كند و تاءثيراتى مى
گذارد كه اساس استبداد و استعمار و حكومت دست نشاندگى را در هم مى ريزد ؛ لذا هر
وقت آدمى پيدا شد، يا او را است ! اين آخوند، سياسى است ! پيغمبر (ص ) هم سياسى
بود.
ولايت فقيه - صفحه : 16 -17
خط بطلان بر تز جدايى دين از سياست
اسلام مى گويند از سياست كنار است ، دين على حده است ، سياست على حده ، اينها اسلام
را نشناخته اند اسلامى كه حكومتش تشكيل شد در زمان رسول الله و باقى ماند اين حكومت
به عدل يا به غير عدل و در زمان حضرت امير بود باز حكومت عادله اسلامى بود، يك
حكومتى بود با سياست ، با همه جهاتى كه بود مگر سياست چى است ؟! روابط ما بين حاكم
و ملت ، روابط ما بين حاكم با ساير حكومت ها عرض مى كنم كه جلوگيرى از مفاسدى كه
هست ، همه اينها سياست است احكام سياسى اسلام بيشتر از احكام عبادى آن هست كتابهايى
كه اسلام در سياست دارد بيشتر از كتابهايى است كه در عبادت دارد اين غلط را در ذهن
ما جايگير كردنده اند و حتى حال باورشان آمده است آقايان به اين كه اسلام با سياست
جداست ، يك احكام عبادى است ما بين خود و خدا، برويد توى مسجدتان و هر چى ميخواهيد
دعا كنيد، هر چه مى خواهيد قرآن بخوانيد ما هم با شما كار نداريم اما اين اسلام
نيست ، اسلام در مقابل ظلمه ايستاده است ، حكم به قتال داده ، حكم به كشتن داده ،
در مقابل كفار و در مقابل متجاسرين و كسانى كه چيز هستند احكام دارد اين همه احكام
در اسلام نسبت به اينها هست ، اين همه احكام حكم به قتال و حكم به جهاد و حكم به
اينها هست ، اسلام از سياست دور است ؟ اسلام فقط اين مسجد رفتن و قرآن خواندن و
نماز خواندن است ؟ اين نيست ، اين احكام را دارد و بايد اين احكام هم اجرا بشود.
بيانات امام در مورد نقش احكام سياسى - عبادى قرآن - صحيفه
نور جلد:1 - صفحه :239 - 240 - تاريخ سخنرانى :6/7/56.
سياست ، حق انبياست
سياست به معناى اينكه جامعه را راه ببرد و هدايت كند به آنجايى كه صلاح جامعه و
صلاح افراد هست ، اين در روايات ما براى نبى اكرم با لفظ سياست ثابت شده است و در
دعاى ، در زيارت جامعه ظاهرا هست كه ساسه العباد هم هست ، در آن روايت هم هست كه
پيغمبر اكرم مبعوث شد كه سياست امت را متكفل باشد.
بايد عرض كنم كه سياست براى روحانيون و براى انبيا و براى اولياى خدا حقى است ، لكن
سياستى كه آنها دارند، دامنه اش با سياستى كه اينها دارند فرق دارد. ما اگر فرض
كنيم كه يك فردى هم پيدا بشود كه سياست صحيح اجرا كند، نه به آن معناى شيطانى فاسدش
، يك حكومتى ، يك رئيس جمهورى ، يك دولتى سياست صحيح را هم اجرا كند و به خير و
صلاح ملت باشد، اين سياست يك بعد از سياستى است كه براى انبيا بوده است و براى
اوليا و حالا براى علماى اسلام . انسان يك بعد ندارد، جامعه هم يك بعد ندارد، انسان
فقط يك حيوانى نيست كه خوردن و خوراك همه شئون او باشد. سياست هاى شيطانى و سياست
هاى صحيح اگر هم باشد امت را در يك بعد هدايت مى كند و راه مى برد و آن بعد حيوانى
است بعد اجتماع مادى است و اين سياست يك جزء ناقصى از سياستى است كه در اسلام براى
انبيا و براى اوليا ثابت است .
آنها مى خواهند ملت را، ملتها را، اجتماع را، افراد را هدايت كنند، راه ببرند در
همه مصالحى كه از براى انسان متصور است ، از براى جامعه متصور است ، همانى كه در
قرآن ((صراط مستقيم )) گفته
مى شود و ((اهدنا الصراط المستقيم ))
ما در نماز مى گوييم ، ملت را، اجتماع را، اشخاص را راه ببرد به يك صراط مستقيمى كه
از اينجا شروع مى شود و به آخرت ختم مى شود، الى الله است . سياست اين است كه جامعه
را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و
جامعه را در نظر بگيرد و اينها را هدايت كند به طرف آن چيزى كه صلاحشان هست ، صلاح
ملت هست ، صلاح افراد هست و اين مختص به انبياست . و ديگران اين سياست را نمى
توانند اداره كنند، اين مختص به انبيا و اولياست .
و به تبع آنها به علماى بيدار اسلام ، و هر ملتى علماى بيدارش در زمانى كه آن ملت
نبى شان بوده است . اينكه ميگويند شما دخالت در سياست نكنيد و بگذاريد براى ما،
شماها سياستشان سياست صحيح تان هم يك سياست حيوانى است ، آنهايى كه فاسدند سياست
شان سياست شيطانى است ، آنهايى كه صحيح راه مى برند باز سياستى است كه راجع به
مرتبه حيوانيت انسان ، راجع به رفاه اين عالم ، راجع به حيثياتى كه در اين عالم هست
راه مى برند لكن انبيا هم اين عالم و هم آن عالم را ( و اينجا راه است براى آنجا)
اينها هدايت مى كنند مردم را به اين راه و آنچه كه صلاح ملت است ، صلاح جامعه است ،
اينها آنها را به آن صلاح دعوت مى كنند و صلاح مادى و معنوى از مرتبه اول تا آخرى
كه انسان مراتب كمال دارد، سياستمداران اسلامى ، سياستمداران روحانى ، انبيا عليهم
السلام ، شغلشان سياست است . ديانت همان سياستى است كه مردم را از اينجا حركت مى
دهد و تمام چيزهايى كه به صلاح ملت است و به صلاح مردم است ، آنها را از آن راه
ميبرد كه صلاح مردم است كه همان صراط مستقيم است .
بيانات امام در جمع ائمه جمعه - صحيفه نور جلد:13 - صفحه
:217 - 218 - تاريخ سخنرانى :3/10/59.
مبارزه سياسى ، مسئوليت رهبران دينى
در احكام مقدس اسلام ، بيش از امور عبادى در امور سياسى و اجتماعى بحث شده است روش
پيامبر اسلام نسبت به امور داخلى مسلمين و امور خارجى آنها نشان مى دهد كه يكى از
مسئوليت هاى بزرگ شخص رسول اكرم (ص ) مبارزات سياسى آن حضرت است شهادت اميرالمومنين
عليه السلام ونيز حسين عليه السلام و حبس و شكنجه و تبعيد و مسموميت هاى ائمه عليه
السلام همه در جهت مبارزات سياسى شيعيان عليه ستمگرى ها بوده است و در يك كلمه
مبارزه و فعاليت هاى سياسى بخش مهمى از مسووليت هاى مذهبى است .
مصاحبه امام در امل - صحيفه نور جلد:4 - صفحه :33 - تاريخ
سخنرانى :16/9/57.
حضور دائمى در صحنه هاى سياسى
ما نديديم در تاريخ كسى گفته باشد رسول اكرم و امير مومنان در جايى از صحنه كناره
گيرى كنند و در مسجد بنشينند و ذكر بگويند، بلكه بعكس در همه جا حضور داشتند و در
صحنه بودند.
بيانات امام در جمع ائمه استان خراسان - صحيفه نور جلد:17 -
صفحه :84 - تاريخ سخنرانى :3/9/61.
حضور اوليا در امور سياسى
همان خاصيتى كه در على ابن ابيطالب (ع ) بود كه يك رجل سياسى بود، از خطش معلوم است
كه مرد سياست بوده و از كاغذى كه به مالك اشتر نوشته و دستورهايى كه داده ، همه اش
دستورهاى سياسى است ما غفلت كرديم ، از مبادى امر و از صدر اسلام و از كيفيت سياست
رسول اكرم (ص ) و از سياست اميرالمومنين سلام الله عليه و سياست ائمه عليهم السلام
كه به صورت تقيه سياستها را اجرا مى كردند.
بيانات امام در ديدار ائمه وعاظ تهران - صحيفه نور جلد:7 -
صفحه :128 - تاريخ سخنرانى :26/2/58.
حضور عنصر سياست در تمامى احكام اسلام
دعوتهاى قرآن هم در مكه مكرمه و هم در مدينه مشرفه ، دعوتهاى شخصى بين فرد و خداى
تبارك و تعالى نبود. مى شود گفت كه بى استثنا دعوت هاى خدا حتى در آن چيزهايى كه
وظايف شخصى افراد است ، روابط شخصى افراد است بين خود و خدا از معناى اجتماعى و
سياسى برخوردار است .
بيانات امام در جمع ميهمانان كنگره جهانى ائمه - صحيفه نور
جلد:18 - صفحه :274 - تاريخ سخنرانى :23/2/63.
حضور عنصر سياست در احكام اسلام
من نظر اجمالا الى احكام الاسلام و بسطها فى جيمع شؤ ون
الجامعة من العباديات التى هى وظائف بين العباد و خالقهم ، كالصلاة و الحج ، و ان
كان فيهما اءيضا جهات اجتماعية و سياسية مربوطة بالحياة و المعيشة الدنيوية ، و قد
غفل عنها المسلمون سيما مثل ما فى الاجتماع فى الحج فى محبط الوحى و مركز ظهور
الاسلام ، و مع الاسف قد اءغفلوا بركات هذا الاجتماع الذى سهل تحققه لهم الشارع
الاقدس بوجه لا يتحقق لسائر الدول و الملل الا مع جهاد عظيم و مصارف خطيرة .)...
فعلى المسلمين ...على ضد تبليغات اءعداء الاسلام باءية
وسيلة ممكنة ، حتى يظهر اءن الاسلام قام لتاءسيس حكومة عادلة فيها قوانين مربوطة
بالماليات و بيت المال ، و اءخذها من جميع الطبقات على نهج عدل
(237)
كتاب البيع - جلد: 2 - صفحه : 459 -460
جنبه سياسى عبادات
اسلام دين سياست است ، دينى است كه در احكام او، در مواقف او سياست بوضوح ديده مى
شود. در هر روز اجتماعات در تمام مساجد كشورهاى اسلامى از شهرستانها گرفته است تا
دهات و قرا و قصبات ، روزى چند مرتبه اجتماع براى جماعت و براى اينكه مسلمين در هر
بلدى ، در هر قصبه اى از احوال خودشان مطلع بشوند، از احوال مستضعفين اطلاع پيدا
كنند و در هر هفته يك اجتماع بزرگ از همه در يك محل و نماز جمعه كه مشتمل دو خطبه
است كه در آن خطبتين بايد مسائل روز، احتياجات كشور، احتياجات منطقه و جهات سياسى ،
جهات اجتماعى ، جهات اقتصادى طرح بشود و مردم مطلع بشوند بر اين مسائل و در هر سال
دو عيد كه در آن دو عيد مجتمع بشوند و دو خطبه در آن دو عيد در نماز هست . در نماز
عيد دو خطبه هست كه آن دو خطبه هم بايد بعد از حمد و بعد از صلوات بر پيغمبر اكرم و
ائمه - عليهم السلام - جهات سياسى ، جهات اجتماعى ، جهات اقتصادى ، احتياجاتى كه
كشور دارد، احتياجاتى كه منطقه دارد در آنها طرح بشود و خطبا مردم را آگاه كنند از
مسائل . واز همه بالاتر در هر سال يك مرتبه اجتماع در حج كه از همه بلاد اسلامى
اشخاصى كه مستطيع هستند واجب شده است بر آنها كه مجتمع بشوند و بايد در آنجا مسائل
اسلام در آن مواقفى كه در حج هست ، در عرفات ، بخصوص در منا و بعد در خود مكه مكرمه
و بعد در حرم رسول اكرم اين مواقفى كه در آنجا هست ، در آنجا مردم مطلع بشوند از
اوضاع مملكت و از اوضاع تمام كشورهاى اسلامى و در آنجا بالحقيقه يك مجلس عالى است و
يك اجتماع عالى براى بررسى تمام اوضاع تمام كشورهاى اسلامى .
پس مطلب اين است هر روز در محله ها اجتماع و رسيدگى به اوضاع شهر و محله ، در هر
هفته اجتماع بزرگ در شهرها و در جاهايى كه شرايط نماز محقق است براى بررسى اوضاع
شهرستان و بالاتر، اوضاع تمام كشور و در هر سال باز دو اجتماع بزرگ براى بررسى به
اوضاع كشورها و در هر سال يك اجتماع بسيار بزرگ از تمام ممالك اسلامى براى حج و آن
مواقفى كه در حج هست ، اجتماعات در آنجا براى رسيدگى به اوضاع تمام كشورهاى اسلامى
. تمام اينها مسائل سياسى هست و مسائلى است كه بايد مسلمين به آن توجه داشته باشند.
بيانات امام در به مناسبت عيد فطر - صحيفه نور جلد:8 - صفحه
:264 - 265 - تاريخ سخنرانى :2/6/58.
حج ، تجليگاه سياست در عبادت
حج بيت الله الحرام كه سرتاسر آن مشحون به سياست و سر جعل آن قيام انسانها به قسط
بر رفع ستمگريها و چپاولگريهاست كه سياست كلى انبياى عظام و خصوص حضرت رسول خاتم -
صلوات الله عليه - است .
پاسخ امام به نامه خالدبن عبدالعزيز - صحيفه نور جلد:15 -
صفحه :186 - تاريخ سخنرانى :18/7/60.
كعبه ، بيت قيام
اين بيت معظم براى ناس بنا شده و براى قيام ناس و نهضت همگانى و براى منافع مردمى
...
بيتى كه براى قيام تاسيس شده است ، آن هم قيام ناس و للناس ، پس بايد براى همين
مقصد بزرگ در آن اجتماع نمود و منافع ناس را در همين مواقف شريف تاءمين نمود و رمى
شياطين بزرگ و كوچك را در همين مواقف انجام داد.
پيام امام به مناسبت برگزارى كنگره عظيم حج - صحيفه نور
جلد:19 - صفحه :43 - تاريخ سخنرانى :7/6/63
كنگره سراپا سياست براى قيام به قسط
اين كنگره سراپا سياست كه به دعوت ابراهيم و محمد - صلى الله عليهما و آلهما - برپا
مى شود و از هر گوشه دنيا و از هر ((فج عميق
))(238)
در آن اجتماع مى كنند، براى منافع ناس است و قيام به قسط است و در ادامه بت شكنيهاى
ابراهيم و محمد است و طاغوت شكنها و فرعون زدودنهاى موسى است .
پيام امام به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 -
صفحه :18 - تاريخ سخنرانى :16/5/65.
حج ، معرف محتواى سياست اسلام در
زندگى
حج ، كانون معارف الهى است كه از آن محتواى سياست اسلام را در تمامى زواياى زندگى
بايد جستجو نمود، حج پيام آور و ايجاد و بناى جامعه اى به دور از رذايل مادى و
معنوى است .
پيام امام به مناسبت سالگرد كشتار خونين در مكه - صحيفه نور
جلد:20 - صفحه :112 - تاريخ سخنرانى :29/4/67.
سرآغاز علنى ساختن منشور مبارزه
اعلان برائت در حج ، تجديد ميثاق مبارزه و تمرين تشكل مجاهدان براى ادامه نبرد با
كفر و شرك و بت پرستهاست ، و به شعار هم خلاصه نمى شود كه سرآغاز علنى ساختن منشور
مبارزه و سازماندهى جنود خداى تعالى در برابر جنود ابليس صفتان است و از اصول
اوليه توحيد به شمار مى رود و اگر مسلمانان در خانه ناس و خانه خدا از دشمنان خدا
اظهار برائت نكنند، پس در كجا مى توانند اظهار نمايند؟ و اگر حرم و كعبه و مسجد و
محراب ، سنگر و پشتيبان سربازان خدا و مدافعان حرم و حرمت انبيا نيست ، پس مومن و
پناهگاه آنان در كجاست ؟
اعلان برائت مرحله اول مبارزه و ادامه آن مراحل ديگر وظيفه ماست و در هر عصر و
زمانى جلوه ها و شيوه ها و برنامه هاى متناسب خود را مى طلبد و بايد ديد كه در عصرى
همانند امروز كه سران كفر و شرك همه موجوديت توحيد را به خطر انداخته اند و تمامى
مظاهر ملى و فرهنگى و دينى و سياسى ملت ها را بازيچه هوسها و شهوت ها نموده اند چه
بايد كرد آيا بايد در خانه ها نشست و با تحليل هاى غلط و اهانت به مقام و منزلت
انسانها و القاء روحيه ناتوانى و عجز در مسلمانان ، عملا شيطان و شيطان زادگان را
تحمل كرد و جامعه را از وصول به خلوص كه غايت كمال و نهايت آمال است ، منع كرد و
تصور نمود كه مبارزه انبيا با بت و بت پرستها منحصر به سنگ و چوبهاى بيجان بوده است
و نعوذبالله پيامبرانى همچون ابراهيم در شكستن بت پيشقدم و اما در مصاف با ستمگران
، صحنه مبارزه را ترك كرده اند؟ و حال آن كه تمام بت شكنى و مبارزات و جنگ هاى حضرت
ابراهيم با نمروديان و ماه و خورشيد و ستاره پرستان مقدمه يك هجرت بزرگ و همه آن
هجرت ها و تحمل سختى ها و سكونت در وادى غير ذى زرع .
پيام برائت به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 -
صفحه :112 - تاريخ سخنرانى :6/5/66.
قيام براى مصالح توده هاى مستضعف
خداوند تعالى در آيه شريفه اى كه در صدر ذكر شد(239)،
سر و انگيزه حج و غايت قرار داد كعبه و بيت الحرام را، نهضت و قيام مسلمانان براى
مصالح ناس و توده هاى مستضعف جهان ذكر مى فرمايد. بايد در اين اجتماع عظيم الهى كه
هيچ قدرتى جز قدرت لايزال خداوند نمى تواند آن را فراهم كند، مسلمانان به بررسى
مشكلات عمومى مسلمين پرداخته و در راه رفع آنها با مشورت همگانى كوشش كنند.
پيام امام به مسلمانان جهان و زائرين بيت الله الحرام -
صحيفه نور جلد:15 - صفحه :123 - تاريخ سخنرانى :15/6/60.
كنگره سياسى جهان اسلام
اجتماع در مكه در اين محافل مختلف با اين يكپارچگى مردم كه از همه بلاد مسلمين واجب
شده است كه بيايند در آنجا، بروند چه بكنند، خدا كه احتياج به عبادت من و تو ندارد.
خداى تبارك و تعالى مى خواهد كه مردم را مجتمع كند، واجب كرده است كه اينها را، جمع
بشوند در آنجا و مسائل اسلام را طرح كنند و حل كنند...
نكته سياسى اين اجتماع اين است كه اولا خودشان مطلع بشوند از حالات هم ، تفاهم كنند
با هم ، برادر باشند با هم برادرى كنند با هم و مسائل بلاد خودشان ، ممالك خودشان
را طرح كنند در آنجا و چاره جويى كنند براى مسائل خودشان . ما اگر همين حج را به آن
معنايى كه روح حج اقتضا مى كند عمل مى كرديم ، اين گرفتاريهاى زيادى كه براى
مسلمانها پيش آمده است ، پيش نمى آمد.
بيانات امام در جمع وعاظ - صحيفه نور جلد:13 - صفحه :154 -
تاريخ سخنرانى :14/8/59.
انبيا و حكومت
انبيا و تشكيل حكومت
تمام زحماتى كه انبيا كشيدند، وقتى كه ما كيفيت زندگى آنها را مطالعه كنيم ، زندگى
حضرت موسى ، حضرت عيسى - سلام الله عليهما - را و خصوصا زندگى حضرت رسول اكرم
پيغمبر خودمان را اگر ملاحظه كنيد...مى فهميد كه اينها تشكيل حكومت بعضى شان دادند
حكومت بعضى شان دادند، احكام حكومتى دارند.
بيانات امام در مورد ابعاد سياسى - عبادى احكام اسلام -
صحيفه نور جلد:2 - صفحه :232 - 233 - تاريخ سخنرانى :6/8/57.
انگيزه الهى در حكومت
نه گوشه گيرى صوفيانه ، دليل پيوستن به حق است و نه ورود در جامعه و تشكيل حكومت ،
شاهد گسستن از حق ... چه بسا متصدى امور حكومت كه با انگيزه الهى به معدن قرب حق
نايل مى شود چون داوود نبى و سليمان پيامبر - عليهماالسلام - و بالاتر و والاتر چون
نبى اكرم - صلى الله عليه و آله - و خليفه بر حقش على بن ابيطالب - عليه السلام - و
چون حضرت مهدى - ارواحنالمقدمه الفداء - در عصر حكومت جهانى اش .
نقطه عطف - صفحه : 15 - 16.
وظيفه تشكيل حكومت براى نيل به اهداف
متعالى
عهده دار شدن حكومت فى حد ذاته شان و مقامى نيست ، بلكه وسيله انجام وظيفه اجراى
احكام و برقرارى نظام عادلانه اسلام است ...
لذا در خطبه نهج البلاغه مى فرمايد: ((اگر حجت بر من
تمام نشده و ((ملزم )) به
اين كار نشده بودم ، آن را يعنى فرماندهى و حكومت را رها مى كردم ...
ائمه و فقهاى عادل ((موظفند))
كه از نظام و تشكيلات حكومتى براى اجراى احكام الهى و برقرارى نظام عادلانه اسلام و
خدمت به مردم استفاده كنند. صرف حكومت براى آنان جز رنج و زحمت چيزى ندارد؛ منتها
چه بكنند؟ ((مامورند))
انجام وظيفه كنند.
ولايت فقيه - صفحه : 44.
حكومت ، فلسفه عملى احكام دين
حكومت ... فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است ، حكومت نشان
دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى
است ، فقه ، تئورى واقعى و كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است .
پيام امام در مورد استراتژى آينده اسلام - صحيفه نور جلد:21
- صفحه :98 - تاريخ سخنرانى :3/12/67.
حكومت ، فلسفه عملى برخورد با شرك و
كفر
((حكومت )) فلسفه عملى
برخورد با شرك و كفر و معضلات داخلى و خارجى را تعيين مى كند.
پيام امام به اعضاى تشخيص مصلحت نظام - صحيفه نور جلد:21
- صفحه :61 - تاريخ سخنرانى :8/10/67.
تقدم حكومت بر جميع احكام فرعيه
حكومت را كه به معناى ولايت مطلقه اى كه از جانب خدا به نبى اكرم - صلى الله عليه و
آله و سلم - واگذار شده و اهم احكام الهى است و بر جميع احكام فرعيه الهيه تقدم
دارد...
اگر اختيارات حكومت در چارچوب احكام فرعيه الهيه است ، بايد عرض حكومت الهيه و
ولايت مطلقه مفوضه به نبى اسلام - صلى الله عليه و آله و سلم - يك پديده بى معنى و
محتوا باشد...
حكومت كه شعبه اى از ولايت مطلقه رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - است ،
يكى از احكام اوليه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعيه حتى نماز و روزه و حج است
.
پاسخ امام به نامه رئيس جمهور - صحيفه نور جلد:20 - صفحه
:171 - تاريخ سخنرانى :16/10/66.
احكام دينى ، ابزارهاى اجرايى حكومت
بل يمكن اءن يقال : الاسلام هم الحكومة بشؤ ونها، والاحكام
قوانين اسلام ، و هى شان من شؤ ونها، بل الاحكام مطلوبات بالعرض ، و امور آلية
لاجرئها و بسط العدالة .
(240)
كتاب البيع : جلد: 2 - صفحه : 472.
حركت براى برقرارى حكومت عدل
اسلام مكتب تحرك است و قرآن كريم كتاب تحرك ، تحرك از طبيعت به غيب ، تحرك از ماديت
به معنويت ، تحرك در راه عدالت ، تحرك در برقرارى ((حكومت
عدل )).
بيانات امام در جمع افراد جهاد سازندگى - صحيفه نور جلد:7 -
صفحه :207 - تاريخ سخنرانى :5/4/58.
وضع نظام اقتصادى - اجتماعى فرهنگى
مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظام هاى حاكم در جامعه بوده است و خود داراى
سيستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى است كه براى تمامى ابعاد و شئون زندگى
فردى و اجتماعى قوانين خاصى - وضع - دارد و جز آن را براى سعادت جامعه نمى پذيرد
مذهب اسلام همزمان با اينكه به انسان مى گويد كه خدا را عبادت كن و چگونه عبادت كن
، به او مى گويد چگونه زندگى كن و روابط خود را با ساير انسان ها بايد چگونه تنظيم
كنى و حتى جامعه اسلامى با ساير جوامع بايد چگونه روابطى را برقرار نمايد هيچ حركتى
و عملى از فرد و يا جامعه نيست مگر اينكه مذهب اسلام براى آن حكمى مقرر داشته است .
مصاحبه امام با خبرنگار تايمز لندن - صحيفه نور جلد:4 -
صفحه :167 - 168 - تاريخ سخنرانى :18/10/57.
اسلام ، تدوين كننده برنامه حكومتى
اسلام كيفيت حكومت را و برنامه حكومت را تعيين كرده ، اينطور نيست كه برنامه اى در
كار نباشد، اين حرف هاى مفتى كه زده مى شود، خير، هم اوصاف حاكم معلوم است در اسلام
و مدون است و هم برنامه حكومت را حضرت امير معين كرده است كه بايد چه جور حكومت
بايد باشد، بايد عدليه اش چه باشد، بايد - عرض مى كنم كه - قضاتش چه وضعى داشته
باشند بايد ديگران و جناح حكومت بايد چه جور باشند. يك مساله معلوم واضحى است كه
معين كرده است .
بيانات امام در تشريح كيفيت خلافت از ديدگاه اسلام - صحيفه
نور جلد:3 - صفحه :199 - 200 - تاريخ سخنرانى :28/8/57.
اسلام ، تدوين كننده برنامه حكومتى
اسلام دين سياست است ، حكومت دارد. شما بخشنامه حضرت امير - كتاب حضرت امير - به
مالك اشتر را بخوانيد ببينيد چيست . دستورات پيغمبر و دستورهاى امام (ع ) در جنگ ها
و در سياسات ببينيد چى دارد... حكومت دارد، اسلام امامت دارد، خلافت دارد، پيغمبر
اسلام حكومت تشكيل كرده بود، حضرت امير - سلام الله عليه - حكومت داشت ، استاندار
داشت ، فرماندار داشت ، همه اينها را داشت ، اينها ارتش داشتند، قواعد ارتش داشتند،
همه چيز داشتند.
بيانات امام در جمع عده اى از روحانيون - صحيفه نور جلد:5 -
صفحه :21 - تاريخ سخنرانى :14/11/57.
حكومت ، تمام معناى سياست
مساءله ، مساءله حكومت است ؛ مساءله ، مساءله سياست است ، حكومت عدل سياست است ،
تمام معناى سياست است خداى تبارك و تعالى اين حكومت را و اين سياست را امر كرد كه
پيغمبر به حضرت امير واگذار كنند، چنانچه خود رسول خدا سياست داشت و حكومت بدون
سياست ممكن نيست ، اين سياست و اين حكومتى كه عجين با سياست است ، در روز عيد غدير
براى حضرت امير ثابت شد اينكه در اين روايت هست كه
((بنى الاسلام على خمس ))،(241)
اين ولايت ، ولايت كلى امامت نيست ، آن امامتى كه هيچ عملى مقبول نيست ، قبول نمى
شود. الا به اعتقاد به امامت ، اين معنايش اين حكومت نيست خوب ما بسيارى از ائمه
مان حكومت نداشتند. ما الان معتقديم كه حضرت امير در يك برهه از زمان به حكومت
رسيد، حضرت امام حسن هم يك مدت بسيار بسيار كمى به حكومت رسيد، باقى ائمه حكومت
نداشتند. آن كه خداى تبارك و تعالى جعل كرد و دنبالش هم براى ائمه هدى جعل شده است
، حكومت است ،. لكن نگذاشتند كه اين حكومت ثمر پيدا بكند، بنابراين حكومت را خدا
جعل كرده است براى حضرت امير - سلام الله عليه -... اين كه اين قدر صداى غدير بلند
شده است و اين قدر براى غدير ارج قايل شده اند و ارج هم دارد براى اين است كه با
اقامه ولايت يعنى با رسيدن حكومت به دست صاحب حق ، همه اين مسايل حل مى شود، همه
انحرافات از بين ميرود. اگر حكومت عدل بپا شود، اگر گذاشته بودند كه حضرت امير سلام
الله عليه حكومتى را كه مى خواهد بپا كند، تمام انحرافات از بين مى رفت و محيط يك
محيط صحيح و سالم مى شد كه آن وقت مجال براى همه اشخاص كه داراى افكار هستند، عرفا
كه داراى افكار هستند، حكما كه داراى افكار هستند، فقها، همه براى آنها مجال هم
پيدا بشود.
مجراى حكومت از ناحيه خداوند
از اين جهت اسلام ((بنى على خمس ))
نه معنايش اين است كه ولايت در عرض اين است ، ولايت اصلش مساءله حكومت است ، حكومت
هم اين طورى است ، حكومت حتى از فروع هم نيست . آن چيزى كه براى ائمه ما قبل از
غدير و قبل از همه چيزها بوده است ، اين يك مقامى است كه مقام ولايت كلى است كه آن
اقامت است كه در روايت هست كه ((حسن و حسين امامان قاما
او قعدا))(242)
وقتى قعد است كه امام نيست . امام به معناى حكومت نيست ، اين يك امام ديگرى است و
آن مساءله ديگرى است آن مساءله ، مساءله اى است كه اگر او را كسى قبول نداشته باشد،
اگر تمام نمازها را مطابق با همين قواعد اسلامى شيعه هم بجا بياورد باطل است . اين
غير حكومت است ، آن در عرض اينها نيست ، آن از اصول مذهب است ، آنى است كه اعتقاد
به او لازم است و از اصول مذهب است ...
مساءله اصلى ولايت
غدير آمده است كه بفهماند كه سياست به همه مربوط است ، در هر عصرى بايد حكومتى باشد
با سياست ، منتها سياست عادلانه كه بتواند به واسطه آن سياست اقامه صلوه كند، اقامه
صوم كند، اقامه حج كند، اقامه همه معارف را بكند و راه را باز بگذارد براى اين كه
صاحب افكار، يعنى آرام كند كه صاحب افكار، افكارشان را با دلگرمى و با آرامش ارائه
بدهند بنابراين اين طور نيست كه ما خيال كنيم كه ولايتى كه در اين جا مى گويند آن
امامت است و امامت هم در عرض هم فروع دين است ، نخير اين ولايت عبارت از حكومت است
، حكومت مجرى اينهاست ، در عرض هم به آن معنا نيست ، مجرى اين مسايل ديگر است اين
انحرافات خيلى زياد است ، نمى شود همه اش را احصا كرد...
بالاترين دعوت اسلام
... رسول خدايى كه سالهاى طولانى در سلوك بوده است ، وقتى كه فرصت پيدا كرد، يك
حكومت سياسى ايجاد كرد براى اين كه عدالت ايجاد بشود، تبع ايجاد عدالت فرصت پيدا مى
شود براى اين كه هر كس هر چيزى دارد بياورد وقتى كه آشفته است نمى توانند، در يك
محيط آشفته نمى شود كه اهل عرفان ، عرفانشان را عرضه كنند، اهل فلسفه ، فلسفه شان
را، اهل فقه ، فقه شان را، لكن وقتى حكومت يك حكومت عدل الهى شد و عدالت را جارى
كرد و نگذاشت كه فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، يك محيط آرام پيدا ميشود، در
اين محيط آرام همه چيز پيدا ميشود بنابراين ((ما نودى -
بشى ء مثل ما نودى بالولايه براى اين كه حكومت است به هيچ چيز مثل اين امر سياسى
دعوت نشده است .
ديدار امام با مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:7
صفحه :44 تاريخ سخنرانى :2/6/65.
رسول اكرم (ص ) و تشكيل حكومت
ضرورت ((اجرا))
پس از تشريع
مجموعه قانون براى اصلاح جامعه نيست . براى اينكه قانون مايه اصلاح و سعادت بشر
شود، به قوه اجراييه و مجرى احتياج دارد. به همين جهت ، خداوند تعالى در كنار
فرستادن يك مجموعه قانون ، يعنى احكام شرع ، يك حكومت و دستگاه اجرا و اداره مستقر
كرده است . رسول اكرم (ص ) در راءس تشكيلات اجرايى و ادارى مسلمانان قرار داشت .
علاوه بر ابلاغ وحى و بيان و تفسير عقايد و احكام و نظامات اسلام ، به اجراى احكام
و برقرارى نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به وجود آورد. در آن زمان
مثلا به بيان جزا اكتفا نمى كرد، بلكه در ضمن ، به اجراى آن مى پرداخت : دست مى
بريد؛ حد مى زد؛ و رجم مى كرد.
ولايت فقيه - صفحه : 18
بيان احكام ، تنها رسالت انبيا نيست
به حكم عقل و ضرورت اديان ، هدف بعثت و كار انبيا (ع ) تنها مساءله گويى و بيان
احكام نيست . اينطور نيست كه مثلا مسائل و احكام از طريق وحى به رسول اكرم (ص )
رسيده باشد و آن حضرت و حضرت اميرالمؤ منين و ساير ائمه (ع ) مساءله گوهايى باشند
كه خداوند آنان را تعيين فرموده تا مسائل و احكام را بدون خيانت براى مردم نقل
كنند، و آنان نيز اين امانت را به فقها واگذار كرده باشند تا مسائلى را كه از نبى
گرفته اند بدون خيانت به مردم برسانند، و معناى
((الفقهاء امناء الرسل ))(243)
اين باشد كه فقها در مساءله گفتن امين باشند.
در حقيقت ، مهمترين وظيفه انبيا (ع ) برقرار كردن يك نظام عادلانه اجتماعى از طريق
((اجراى ))قوانين احكام است
كه البته با بيان احكام و نشر تعاليم و عقايد الهى ملازمه دارد. چنانكه اين معنى از
آيه شريفه به وضوح پيداست : و لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و
انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط...
(244) هدف بعثتها به طور كلى اين است كه مردمان بر اساس روابط اجتماعى
عادلانه نظم و ترتيب پيدا كرده ، قد آدميت راست گردانند و اين با
((تشكيل حكومت ))و ((اجراى
احكام ))امكان پذير است ، خواه نبى خود موفق به تشكيل
حكومت شود مانند رسول اكرم (ص ) و خواه پيروانش .
پس ، از وى توفيق تشكيل حكومت و برقرارى نظام عادلانه اجتماعى را پيدا كنند.
خداوند متعال كه در باب خمس مى فرمايد: و اعلموا انما غنمتم
من شى ء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى ...
(245) يا درباره زكات مى فرمايد: ((خذ من
اموالهم صدقة ...))(246)
يا درباره خراجات دستوراتى صادر مى فرمايد: در حقيقت رسول اكرم (ص ) را نه براى فقط
بيان اين احكام براى مردم ، بلكه براى اجراى احكام آنها موظف مى كند، همان طور كه
بايد اينها را ميان مردم نشر دهد ماءمور است كه اجرا كند. مالياتهايى نظير خمس و
زكات و خراج را بگيرد و صرف مصالح مسلمين كند، عدالت را بين ملتها و افراد مردم
گسترش دهد، اجراى حدود و حفظ مرز و استقلال كشور كند، و نگذارد كسى ماليات دولت
اسلامى را حيف و ميل نمايد.
اينكه خداوند رسول اكرم (ص ) را رئيس قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است :
((اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم ...))(247)
مراد اين نبوده كه اگر پيغمبر اكرم (ص ) مساءله گفت قبول كنيم و عمل نماييم . عمل
كردن به احكام ، اطاعت خداست . همه كارهاى عبادى و غير عبادى كه مربوط به احكام است
اطاعت خدا مى باشد.
متابعت از رسول اكرم (ص ) عمل كردن به احكام نيست ، مطلب ديگرى است .البته اطاعت
رسول اكرم (ص ) به يك معنى اطاعت خداست ، چون خدا دستور داده از پيغمبرش اطاعت كنيم
. اگر رسول اكرم (ص ) كه رئيس و رهبر جامعه اسلامى است امر كند و بگويد همه بايد با
سپاه ((اسامه ))(248)
به جنگ بروند، كسى حق تخلف ندارد.(249)
اين امر خدا نيست ، بلكه امر رسول است . خداوند حكومت و فرماندهى را به آن حضرت
واگذار كرده است و حضرت هم بنا بر مصالح به تدارك و بسيج سپاه مى پردازد، والى و
حاكم و قاضى تعيين مى كند يا بركنار مى سازد.
ولايت فقيه - صفحه : 59 -60
|