نبوت از ديدگاه امام خمينى

مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام

- ۱۷ -


اتحاد با ذات در مرتبه كينونت علمى
از براى قرآن قبل از تنزل در اين نشئه ، مقامات و كينونتهاى است : اول مقام او، ((كينونت علميه )) اوست در حضرت غيبيه به تكلم ذاتى و مقارعه ذاتيه به طريق احديت جمع ؛ و ضمير غايت شايد اشاره به آن مقام باشد؛ و براى افاده اين معنى به ضمير غيبت ذكر فرموده است ؛ كانه مى فرمايد همين قرآن نازل در ((ليلة القدر)) همان قرآن علمى در سر مكنون و غيبى در نشئه علميه است ؛ كه او را از آن مراتب ، كه در يك مقام متحد با ذات و از تجليات اسماييه بود، نازل فرموديم ؛ و اين حقيقت ، ظاهر همان سر الهى است ؛ و اين كتاب ، كه در كسوه عبارات و الفاظ ظهور نموده ، در مرتبه ذات به صورت تجليات ذاتيه ، و در مرتبه فعل عين تجلى فعلى است ؛ چنانچه امير المؤ منين - صلوات الله عليه و آله - فرمود:((انما كلامه فعله )).
آداب الصلوة - صفحه : 323 -324
شاءن ذاتى و حقيقت علمى در حضرت واحديت
حقيقت قرآن شريف الهى ، قبل از تنزل به منازل خلقيه و تطور به اطوار فعليه ، از شئون ذاتيه و حقايق علميه در حضرت واحديت است .
آداب الصلوة - صفحه : 181
تجليگاه ذات حق به جميع اسما
ذات مقدس حق تعالى كه غيب است و در عين حال ظاهر است ، مستجمع همه كمال به طور غير متناهى است ، در رسول اكرم متجلى است به تمام اسما و صفات و در قرآن متجلى است به تمام اسما و صفات .
بيانات امام در جمع مديران صندوقهاى قرض الحسنه - صحيفه نور جلد:12- صفحه :169 - تاريخ سخنرانى :20/3/59.
جلوه تام حق تعالى
قرآن - هم - جلوه تام خداى تعالى است يعنى با همه اسماء و صفات تجلى كرده است و ولى الله اعظم و رسول اكرم را با آن اشراقهايى كه ما ازش اطلاع نداريم و با همه اسما و صفات محقق كرده است .
بيانات امام در جمع مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :156 - تاريخ سخنرانى :19/8/66.
صورت عينى و كتبى اسما و صفات حق
از كتاب مقدسى كه ((تبيان كل شى )) است و صادر از مقام جمع الهى به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است غفلت فرمايند.
اين كتاب آسمانى الهى - كه صورت عينى و كتبى جميع اسما و صفات و آيات و بينات است و از مقامات غيبى آن دست ما كوتاه است .
پيام امام به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :19 - 20 - تاريخ سخنرانى :16/5/65.
صورت كتبيه حضرت غيب
قرآن مجيد، اعظم و اشرف كتب مقدسه و صورت كتبيه حضرت غيب (و) مستجمع جميع كمالات به صورت وحدت جميعه (است ).
پيام به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :109 - تاريخ سخنرانى :6/5/66.
نازله تجليات الهى و صورت كتبيه اسماى ربوبى
قرآن شريف نزد اصحاب قلوب ، نازله تجليات الهيه و صورت كتبيه اسماى حسانى ربوبيه است .
آداب الصلوة - صفحه : 247
ترجمان تمام دايره وجود
... تمام دايره وجود و تجليات غيب و شهود، كه قرآن شريف ترجمان آن است .
آداب الصلوة - صفحه : 274
مظهر بزرگ رحمت مطلقه الهى
اين كتاب بزرگ الهى كه از عالم غيب الهى و قرب ربوبى نازل شده ... از بزرگترين مظاهر رحمت مطلقه الهيه است .
آداب الصلوة - صفحه :66
جامعترين كلام الهى و صاحب احديت جمع و تفصيل
چون ذات مقدس حق - جل و علا - به حسب :((كل يوم هو فى شاءن ))(587)، در كسوه اسما و صفات ، تجلى به قلوب انبيا و اوليا كند، و به حسب اختلاف قلوب آنها تجليات مختلف شود، و كتب سماويه كه به نعت ايحاء به توسط ملك وحى ، جناب جبرئيل - بر قلوب آنها نازل شده به حسب اختلاف اين تجليات و اختلاف اسمايى كه مبدئيت براى آن وارد مختلف شود، چنانچه اختلاف انبيا و شرايع آنها نيز به اختلاف دول اسماييه است - پس ، هر اسمى كه محيطتر و جامعتر است ، دولت او محيطتر، و نبوت تابعه او محيطتر و كتاب نازل از او محيطتر و جامعتر است ،و شريعت تابعه او محيطتر و بادوامتر است ؛ و چون نبوت ختميه و قرآن شريف و شريعت آن سرور از مظاهر و مجالى ، يا از تجليات و ظهورات مقام جامع احدى و حضرت اسم الله اعظم است ، از اين جهت محيطترين نبوات و كتب و شرايع است همين ، و بالاتر از اين مكان نزول در عالم ملك ندارند؛ پس ، خود رسول ختمى اشرف موجودات و مظهر تام اسم اعظم است كه ازلى و ابدى است ، و كتاب نازل به او نيز از مرتبه غيب به تجلى اسم اعظم نازل شده ؛ و از اين جهت ، از براى اين كتاب شريف احديت جمع و تفصيل است و از ((جوامع كلم )) است .(588) چنانچه كلام خود آن سرور نيز از جوامع كلم بوده و مراد از ((جوامع الكلم )) بودن قرآن ، يا كلام آن سرور، آن نيست كه كليات و ضوابط جامعه بيان فرمودند - گرچه به آن معنى نيز احاديث آن بزرگوار از جوامع و ضوابط است ، چنانچه در علم فقه معلوم است - بلكه جامعيت آن عبارت از آن است كه چون براى جميع طبقات انسان در تمام ادوار عمر بشرى نازل شده و رافع تمام احتياجات اين نوع است ، و حقيقت جامعه است و واجد تمام منازل است از منزل اسفل ملكى تا اعلا مراتب روحانيت و ملكوت و جبروت ، و از اين جهت افراد اين نوع در اين عالم اسفل ملكى اختلافات تامه دارد و آنقدر تفاوت و اختلافاتى كه در افراد اين نوع است ، در هيچ يك از افراد موجودات نيست - اين نوع است كه شقى در كمال شقاوت و سعيد در كمال سعادت دارد، اين نوع است كه بعضى از افراد آن از جميع انواع حيوانات پست تر و بعضى افراد آن از جميع ملائكه مقربين اشرف است - بالجمله ، چون افراد اين نوع در مدارك و معارف مختلف و متفاوتند، قرآن به طورى نازل شده كه هر كس به حسب كمال و ضعف ادراك و معارف و به حسب درجه اى كه از علم دارد از آن استفاده مى كند.
آداب الصلوة - صفحه : 309 -310
صاحب مقام جمع
ان القران له المقام الجمعى فى ليلة القدر الجمعى الاحمدى و ساير الكتب لها المقام التفريقى فى الليالى التفريقيه .(589)
تعليقات على شرح - صفحه :43
فصوص الحكم
عظمت ظرف جمع
و اما عظمت مرسل اليه و محتمل آن : پس قلب تقى نقى احمدى احدى جمعى محمدى است كه حق تعالى به جميع شئون ذاتيه و صفاتيه و اسماييه و افعاليه بر آن تجلى نموده ؛ و دارى ختم نبوت و ولايت مطلقه است و اكرم بريه و اعظم خلقيه و خلاصه كون و جوهره وجود و عصاره دار تحقق و لبنه اخيره و صاحب برزخيت كبرا و خلافت عظمى است .
و اما شارح و مبين آن ، ذوات مطهره معصومين از رسول خدا تا حجت عصر - عج الله فرجه - كه مفاتيح وجود و مخازن كبريا و معادن حكمت و وحى و اصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفصيلند.
آداب الصلوة - صفحه : 183 -184
سر الهى و محرم آن
قرآن در حد ما نيست ، در حد بشر نيست . قرآن سرى است بين حق و ولى الله اعظم كه رسول خداست .
بيانات امام به مناسبت عيد فطر - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :171 - تاريخ سخنرانى :30/3/64.
سر الهى براى وجود من خوطب به
اين كتاب آسمانى - الهى كه صورت عينى و كتبى جميع اسما و صفات و آيات و بينات است و از مقامات غيبى آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع ((من خوطب به )) از اسرار آن كسى آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياى عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاى قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوى از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند.
پيام امام به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :20 - تاريخ سخنرانى :16/5/65.
مدرك حقيقى حقيقت قرآن
آنى كه ((لايعرفه الامن خوطب به )) يعنى خود رسول اكرم ، يعنى واسطه هم نمى تواند بفهمد، جبرئيل هم نتوانسته است . جبرئيل امين هم يك واسطه اى بوده است كه خوانده است بر حضرت ، اين آياتى كه از غيب بر او وارد شده است و مامور شده است كه برساند، اما آن هم ((من خوطب به )) نيست . ((من خوطب به )) فقط خود رسول اكرم است و ديگران هم كه به واسطه آن نورى كه از حضرت رسول - صلى الله عليه وآله - در قلب آن تعليم نورانى اى كه از قلب او به قلب خواص او بوده است ، به واسطه او فهميده اند.
بيانات امام در ديدار با مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:18 - صفحه :191 - تاريخ سخنرانى :1/10/62.
فراتر از ادراك جبرئيل
قرآن در عين حالى كه يك كتاب معنوى ، عرفانى و آنطورى است كه به دست ماها، به خيال ماها، به خيال جبرئيل امين هم نمى رسد.
بيانات امام در ديدار با مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:17 - صفحه :252 - تاريخ سخنرانى :21/2/62.
كتب تكوينى ، حاملان كتاب تدوينى
انا قول : ان الكتاب التكوينى الالهى و القرآن الناطق الربانى ايضا نازل من عالم الغيب و الخزينة المكنونة الالهية ، مع سبعين الف حجاب لحمل هذا الكتاب التدوينى الالهى ، و خلاص النفوس المنكوسة المسجونة من سجن الطبيعة و جهنامها، و هداية غرباء هذا الديار الموحشة الى اوطانها، و الا فان تجلى هذا الكتاب المقدس و المكتوب السبحانى الاقدس باشارة من اشارته و غمزة من غمزاته برفع بعض الحجب النورية للسماوات و الارضين لاحترقت اركانها او للملائكة المقربين اركانها او للملائكة المقربين لاندكت انياتها. و نعم ما قيل :
احمد ار بگشايد آن پر جليل
تا ابد مدهوش ماند جبرئيل (590)
فهذا الكتاب التكوينى الالهى و اوليائه ، الذين كلهم كتب سماوية ، نازلون من لدن حكيم عليم و حاملون للقرآن التدوينى . و لم يكن احد حاملا له بظاهرة و باطنه الا هولاء الاولياء المرضيين ، كما ورد من طريقهم .
فمن طريق الكافى عن اءبى جعفر انه قال :((ما يستطيع احد ان يدعى ان عنده جميع القرآن كله ، ظاهره و باطنه ، غير الاوصياء)).(591)
و من طريق الكافى ايضا عن جابر قال :((سمعت ابا جعفر، يقول :((ما ادعى احد من الناس انه جمع القرآن كله كما انزل الا كذاب . و ما جمعه و حفظه كما انزله الله تعالى الا على بن اءبى طالب و الائمة من بعده )).(592) و منه ايضا عن اءبى عبد الله ، انه قال : ((و عندنا - و الله - علم الكتاب كله ))
.(593)(594)
شرح دعاى سحر - صفحه : 58 -59
تحريف و نسخ قرآن
حافظ قرآن
حافظ و نگاهبان آن ، ذات مقدس حق جل جلاله است ؛ چنانچه فرمايد در كريمه مباركه : ((انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون )).(595)
آداب الصلوة - صفحه : 183 -184
حافظ قرآن
ضمانت حفظ و صيانت آن را از دستبرد شياطين انس و جن فرموده : ((انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ))(596)، قرآنى كه نه يك حرف بر آن افزوده شده و نه يك حرف كاسته .
پيام برائت به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :109 - تاريخ سخنرانى :6/5/66.
بقاى قرآن بدون كم و كاست
اين قرآن كريم كه در بين يد مسلمين هست و از صدر اول تا حالايك كلمه ، يك حرف در او زياد و كم نشده است ...از آن اول آنچه را از قرآن كه مى ديدند با مصالح خودشان مخالف است چون نمى توانستند از قرآن بردارند، تعبير مى كردند، كج معنا مى كردند به روحانيونى كه وابسته به خودشان بود وادار مى كردند كه اينها را كج معنا كنند، منحرف كنند قرآن را از آن چيزى كه هست . ولى بحمدالله قرآن ماند بين مسلمين و نتوانستند قرآن را تحريف كنند و برادرند، اگر مى توانستند، مى كردند. لكن يكى از آنهايى كه مى خواست يك حرف را از قرآن بردارد يك عربى شمشير را كشيد گفت : با اين شمشير ما جواب مى دهيم . نگذاشتند قرآن شريف دست بخورد و همانطورى كه در زمان رسول الله وارد شد الان هم همان است به غير او نيست .
بيانات امام در جمع ميهمانان كنگره ائمه جمعه - صحيفه نور جلد:18 - صفحه :275 - تاريخ سخنرانى :23/2/63.
مصونيت از زيادت و نقصان
اين كتاب آسمانى - الهى كه صورت عينى و كتبى جميع اسما و صفات و آيات و بينات است و از مقامات غيبى آن دست ما كوتاه است ... و اكنون صورت كتبى آن كه به لسان وحى بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بى كم و كاست و بدون بك حرف كم و زياد به دست ما افتاده است .
پيام امام به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :20 - تاريخ سخنرانى :16/5/65.
وجود قرآن به خط ائمه (ع )
حتى قرآن به خط حضرت امير يا به خط حضرت سجاد هم الان موجود است در بين ما كه همين است ، غير از اين هيچ نيست ، همين قرآن است ، هيچ تغييرى نكرده است .
بيانات امام در ميان جمعى از ايرانيان - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :229 - تاريخ سخنرانى :6/8/57.
پيرامون ادعاى تحريف لفظى و حذف آيات قرآن
و نيز مى گويند:((امامت در قرآن بسيار تصريح شده ، ولى آنها را انداخته اند)).
شما با كى در اين باره سخن گفتيد و جواب شنيديد؟شايد پيش خود رجوع كرديد و بعضى كتابها يا بعضى اخبار، كه در اول نظر و با نظر عاميانه چنين مى نمايند كه از قرآن چيزى افتاده ؛ و اين خود يكى از عيبهايى است كه شماها داريد كه با اين خرد و دانش رجوع به اخبار مى كنيد و مطالعه كتابهاى علمى مى نماييد. فهم اخبار و كتاب دانشمندان ، زحمتهاى طاقتفرسا دارد. آنها كتاب قصه و رمان نيست كه سر خود بشود به آنها رجوع كرد و از آنها چيزى فهميد، عينا رجوع شما به آن كتابها مثل رجوع كشاورز است به فلسفه عاليه ، يا مطالعه مى خواهد، چون كور كورانه وارد اخبار و كتب شدى نتيجه اين مى دهد كه مى گويند: در قرآن امامت بوده و انداخته اند. آن اخبار راجع به تفسير و تاءويل است . ما مى گوييم :((اولواالامر))(597) در قرآن و ((اهل الذكر))(598) در آيات بسيار و ((اهل البيت )) در آيه تطهير(599) و ((صادقين ))در آيه ((كونوا مع الصادقين ))(600) و ((حبل الله )) در آيه ((اعتصام بحبل الله ))(601) و ((صراط الله و صراط مستقيم )) و ((مؤ منون )) در آيه ((انما وليكم الله ))(602) و ((امانت ))در آيه ((انا عرضنا الامامة ))(603)و صدها غير اين آيات درباره امامت و امام است ؛ نه آنكه اسم امام بخصوص در قرآن ذكر شده است ؛ و آنچه ما مى گوييم فقط از اخبار شيعه نمى گوييم ، اهل سنت نيز اينها را نقل كردند و در كتابهايشان مذكور است ، هر كس مى خواهد رجوع كند به كتابهاى كه در اين باب نوشته شده است ؛ و بسيارى از آن در كتاب غاية المرام (604) و اجمالى در كتاب مراجعات علامه بزرگوار سيد شرف الدين عاملى (605)، معاصر مذكور است ، به آنجا رجوع كنيد.
آرى ، در اينجا يك چيزى هست و آن اين است كه بعضى از اخباريين و محدثين شيعه و سنى كه گرفتارشان پيش دانشمندان و علما مورد اعتنا نيست ، گول ظاهر بعضى اخبار را خورده و چنين راءيى اظهار كرده ، ولى دانشمندان و علما او را رد كردند و براى كتاب او قدر در جامعه علمى نيست .
كشف الاسرار - صفحه : 130 -132
رد احاديث مبنى بر تحريف قرآن
مقالة الاخباريين بالنسبة الى ظواهر الكتاب المجيد، و استدولوا على ذلك بوجوه :
منها: وقوع التحريف فى الكتاب حسب اخبار كثيرة ، فلا يمكن التمسك به لعروض الاجمال بواسطة عليه .
و هذا ممنوع بحسب الصغرى و الكبرى :
اما الاولى : فلمنع وقوع التحريف فيه ، جدا، كما هو مذهب المحققين من علماء العامة و الخاصة ، والمعترين من الفريقين ، ان شئت شطرا من الكلام فى هذا المقام فارجع الى مقدمه تفسيرآلاء الرحمن لالعلامة البلاغى (606) المعاصر، قدس ‍ سره .
و ازيدك توضيحا: انه لو كان الامر توهم صاحب فصل الخطاب (607) الذى كان كتبه لا يفيد علما و لا علما، و انما هو ايراد روايات ضعفاف اءعرض عنها الاصحاب ، و تنزه عنها اولوالالباب من قدماء اصحابنا كالمحمدين الثلاثة المقدمين ،(608) رحمهم الله ...
و بالجملة :لو كان الامر كما ذكر هذا و اءشباهه ، من كون الكتاب الالهى مشحونا بذكر اهل البيت و فضلهم ، و ذكر اءميرالمؤ منين و اءثبات وصايته و امامته ، فلم لم يحتج بواحد من تلك الايات النازلة و البراهين القاطعة من الكتاب الالهى اميرالمؤ منين ، فاطمة ، و الحسن و الحسين و سلمان ، و ابوذر، و مقداد و عمار، و سائر الاصحاب الذين لايزالون يحتجون على خلافته ؟!
و لم تشبث بالاحاديث النبوية ، و القرآن بين اءظهرهم ؟! و لو كان القرآن مشحونا باسم امير المؤ منين و اولاده المعصومين و فضائلهم و اثبات خلافتهم ، فباى وجه خاف النبى ، فى حجة الوداع آخر سنين عمره الشريف و اءخيرة نزول الوحى الالهى من تبليغ آية واحدة مربوطة بالتبليغ ، حتى ورد ان ((الله يعصمك من الناس )).(609)
و لم احتاج النبى الى دواة و قلم حين موته للتصريح باسم على ؟! فهل راءى ان لكلامه اءثرا فوق اءثر الوحى الالهى ؟!
و بالجملة : ففساد هذا القول الفظيع و الراءى الشنيع اءوضح من اءن يخفى على ذى مسكة ، الا ان هذا الفساد قد شاع على رغم علماء الاسلام و حفاظ شريعة سيد الانام
.(610)
انوار الهداية - جلد: 1 - صفحه : 243 - 247
عدم ورود نسخ و انقطاع به قرآن :
اين كتاب شريف صورت احديت جميع اسما و صفات و معرف مقام مقدس حق به تمام شؤ ون و تجليات است ؛ و به عبارت ديگر، اين صحيفه نورانيه صورت ((اسم اعظم ))است ... و چنانچه حق تعالى بيدى الجمال و الجلال ، تخمير طينت آدم اول و انسان كامل فرموده ، بيدى الجمال و الجلال ، تنزيل كتاب كامل و قرآن جامع فرموده ؛ و شايد به همين جهت آن را ((قرآن )) نيز گويند؛ چه كه مقام احديت جمع وحدت وكثرت است و از اين جهت ،اين كتاب قابل ((نسخ وانقطاع )) نيست ؛ زيرا كه اسم اعظم و مظاهر او ازلى و ابدى است و تمام شرايع ، دعوت به همين شريعت و ولايت محمديه است
آداب الصلوة - صفحه : 321
اعجاز قرآن
تحدى و مبارزطلبى قرآن
قرآن كريم ، خود در چند، جا معجزه بودن خود را به تمام بشر در تمام دوره ها اعلان كرده است و عجز جميع بشر را، بلكه تمام جن و انس را از آوردن به مثل خود ابلاغ كرده ، امروز ملت اسلام همين نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائله بشرى از روى كمال اطمينان اعلان مى كنند كه اين نشانه پيغمبرى نور پاك محمد است ، هركس از دنياى پرآشوب علم و دانش مثل او را آورد،ما تسليم او مى شويم و از گفته هاى خود برمى گرديم .
در سوره بنى اسرائيل ،گويد: قل لئن اجتمعت الانس و الجن على اءن ياءتوا بمثل هذا القرآن لاياءتون بمثله ولوكان بعضهم لبعض ظهيرا(611) در سوره هود: ام يقولون افتراه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتريات وادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين فان لم يستجيبوا لكم فاعلموا انما انزل بعلم الله (612)
كشف الاسرار - صفحه : 47
امى بودن پيامبر و اعجاز قرآن
آن معارفى كه به بركت بعثت رسول اكرم در عالم پخش شد كسانى كه مطلعند كه اين معارف چى است و تا آن اندازه اى كه ماها مى توانيم ادراك بكنيم - مى بينيم كه از حد بشريت خارج است ، (اين ) اعجازى است فوق ادراك بشريت ، از يك انسانى كه در جاهليت متولد شده است ، در جاهليت بزرگ شده است و يك آدمى بوده است كه در يك محيطى پرورش يافته است كه اسمى از اين مسائل اصلا نبوده در آن وقت . محيط آن جا اصلا راجع به مسائل دنيا و به مسائل عرفان و فلسفه و ساير مسائل اصلا آشنايى نداشتند و در تمام عمرش حضرت آن جا بوده ، يك سفر مختصرى كرده است كه چند وقتى ، يك چند روزى ، سفر كرده و برگشته آن وقت ، وقتى كه بعثت حاصل شد، انسان ميبيند كه يك مطالبى پيش ‍ آورده است كه از حد بشريت خارج است اين اعجازى است كه براى اهل نظر دليل بر نبوت پيغمبر است والا ايشان به خودش نمى توانست اين كار را بكند، نه تحصيلاتى داشت ، حتى نوشتن را هم نمى دانست . مسايل ، يك مسايل بزرگى است كه ما نمى توانيم در اطرافش صحبت كنيم و كشف هم نشده است ، براى خود ايشان است و كسانى كه خاص الخالص ايشان هستند. مسايل اجتماعى در اسلام ميدانيد كه هست ، همه جور مسايل هست و به درجه اعلا هست كه از عهده يك نفر آدمى كه در آن محيط زندگى كرده است ، و يا در هر محيطى يك نفر آدم بتواند اين طور در دنيا همه چيز را بيابد كه مطابق عقل حالا باشد و آينده ، اين يك امر اعجاز است ، غير از اعجاز چيز ديگر نمى تواند باشد.
بيانات امام با وزير بهداشت و درمان و مسئولان پزشكى - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :78 - تاريخ سخنرانى :8/1/66.
امى بودن پيامبر و اعجاز قرآن
همين طور كه اتقان خلقت كائنات و حسن ترتيب و نظم آن ما را هدايت مى كند كه يك موجودى منظم اوست كه علمش محيط به دقايق و لطايف و جلايل است ، اتقان احكام يك شريعت و حسن نظام و ترتيب كامل آنكه متكفل تمام احتياجات مادى معنوى ، دنيوى و اخروى ، اجتماعى و فردى است ، ما را هدايت مى كند به آنكه مشرع و منظم آن ، يك علم محيط مطلع بر تمام احتياجات عائله بشر است ؛ و چون به بداهت عقل مى دانيم كه از عقل يك نفر بشر، كه تاريخ حيات او را همه مورخين ملل نوشته اند و شخصى بوده كه تحصيل نكرده و در محيط عارى از كمالات و معارف تربيت شده ، اين ترتيب كامل و نظام تام و تمام صادر نتواند شد، بالضرره مى فهميم كه از طريق غيب و ماوراء الطبيعه ، اين شريعت تشريع شده و به طريق وحى و الهام به آن بزرگوار رسيده .
چهل حديث - صفحه : 201 -202
اعجاز در معارف و محتوا
اين كتاب عزيز در محيطى و عصرى نازل شده كه تاريكترين محيط و عقب افتاده ترين مردم در آن زندگى مى كردند و به دست كسى و قلب الهى كسى نازل شد كه زندگى خود را در آن محيط ادامه مى داد، و در آن حقايق و معارفى است كه در جهان آن روز - چه رسد به محيط نزول آن - سابقه نداشت .
و بالاترين و بزرگترين معجزه آن همين است ، آن مسائل بزرگ ، عرفانى كه در يونان و نزد فلاسفه آن سابقه نداشت و كتب ارسطو و افلاطون بزرگترين فلاسفه آن عصرها از رسيدن به آن عاجز بودند، و حتى فلاسفه اسلام كه در مهد قرآن كريم بزرگ شدند و از آن استفاده ها نمودند به آياتى كه صراحت زنده بودن همه موجودات جهان را ذكر كرده ، آن آيات را تاءويل مى كنند و عرفاى بزرگ اسلام كه از آن ذكر مى كنند، همه از اسلام اخذ نموده و از قرآن كريم گرفته اند و مسائل عرفانى به آن نحو كه در قرآن كريم است ، در كتاب ديگر نيست و اينها معجزه رسول اكرم است كه با مبداء وحى آنطور آشنايى دارد كه اسرار وجود را براى او بازگو مى نمايد و خود با عروج به قله كمال انسانيت ، حقايق را آشكارا و بدون هيچ حجاب مى بيند و در عين حال در تمام ابعاد انسانيت و مراحل وجود، حضور دارد و مظهر اعلاى ((هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن ))(613)
جلوه هاى رحمانى - صفحه :24
معارف توحيد، وجه اصلى اعجاز قرآن
قرآن شريف به قدرى جامع لطايف و حقايق و سراير و دقايق توحيد است كه عقول اهل معرفت در آن حيران مى ماند؛ و اين ، اعجاز بزرگ اين صحيفه نورانيه آسمانى است ، نه فقط حسن تركيب و لطف بيان و غايت فصاحت و نهايت بلاغت و كيفيت دعوت و اخبار از مغيبات و احكام و اتقان تنظيم عائله و امثال آن ، كه هر يك مستقلا اعجازى فوق طاقت و خارق عادت است ؛ بلكه مى توان گفت ، اينكه قرآن شريف معروف به فصاحت شد و اين اعجاز در بين ساير معجزات مشهور آفاق شد، براى اين بود كه در صدر اول اعراب را اين تخصص ‍ بود و فقط اين جهت از اعجاز را درك كردند؛ و جهات مهمترى كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پايه اداراكش عاليتر بود، اعراب آن زمان ادراك نكردند. الآن نيز آنهايى كه هم افق آنها هستند، جز تركيبات لفظيه و محسنات بديعيد و بيانيه ، چيزى از اين لطيفه الهيه ادراك نكنند؛ و اما آنهايى كه به اسرار و دقايق معارف آشنا و از لطايف توحيد و تجريد با خبرند، وجهه نظرشان در اين كتاب الهى و قبله آمالشان در اين وحى سماوى همان معارف آن است و به جهات ديگر چندان توجهى ندارند؛ و هر كس نظرى به عرفان قرآن و عرفاى اسلام كه كسب معارف از قرآن نمودند و مقايسه مابين آنها با علماى ساير اديان و تصنيفات و معارف آنها كند، پايه معارف اسلام و قرآن را، كه اس اساس دين و ديانت و غاية القصواى بعث رسل و انزال كتب است ، مى فهمد، و تصديق به اينكه كتاب وحى الهى و اين معارف ، معارف الهيه است ، براى او مئونه ندارد.
آداب الصلوة - صفحه : 263 -264
علوم و معارف الهيه وجه اعجاز قرآن
صاحب اين كتاب ، سكاكى و شيخ نيست كه مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد؛ سيبويه و خليل نيست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد؛ مسعودى و ابن خلكان نيست تا در اطراف تاريخ عالم بحث كند؛ اين كتاب چون عصاى موسى و يد بيضاى آن سرور، يا دم عيسى كه احياى اموات مى كرد نيست كه فقط براى اعجاز و دلالت بر صدق نبى اكرم آمده باشد؛ بلكه اين صحيفه الهيه ، كتاب احياى قلوب به حيات ابدى علم و معارف الهيه است ؛ اين كتاب خداست و به شئون الهيه - جل و علا دعوت مى كند.
آداب الصلوة - صفحه :194
قرآن داراى معارف بى سابقه
در آيات شريفه اول سوره مباركه ((حديد))دقايقى است از توحيد، و معارف جليله اى است از اسرار الهيت و تجريد، كه در هيچ يك از مسفورات الهيه و صحف اهل معرفت و اصحاب قلوب نظير ندارد؛ و اگر براى صدق نبوت و كمال شريعت حضرت نبى ختمى جز آن آيات نبود، براى اهل نظر و معرفت هم آنها كفايت مى كرد؛ و بالاترين شاهد بر اينكه اين معارف از حوصله بشر خارج و از حيطه فكر انسانى بيرون است ، آن است كه تا قبل از نزول اين آيات شريفه و امثال آن ، از معارفى كه قرآن شامل است ، در بشر سابقه اى از اين قسم معارف نبوده و راهى به اين سراير نداشتند. اكنون كتب و صحف اعاظم فلاسفه عالم ، با آنكه علومشان نيز از سرچشمه وحى الهى است ، موجود است ، كه شايد بالاتر و لطيفترين آنها كتاب شريف اثولوجيا(614)، تصنيف گرانمايه فيلسوف عظيم الشاءن و حكيم بزرگوار، ارسطاطاليس است كه اعاظم حكما مثل شيخ الرئيس ‍ ابوعلى سينا، اعجوبه دهر و نادره زمان ، سرخضوع و كوچكى در پيشگاه او زمين گذاشتند، و از شحات فكر او منطق و تنظيم قواعد آن است ، و به همين جهت او را ((معلم اول )) گويند، و شيخ الرئيس فرمايد كه از زمانى كه آن بزرگ قواعد منطق را تنظيم نموده ، احدى نتوانسته به يكى از قواعد او خدشه اى كند يا زيادتى تاءسيس كند؛ با همه وصف ، با آنكه آن كتاب شريف را براى معرفة الربوبيه ، تاءسيس و تقنين فرموده ، ببينيد از اول تا آخر آن كتاب شريف براى معرفى مقام ربوبيت ، مثل اين كريمه شريفه اول سوره ((حديد)) يا نزديك به مفاد آن يا چيزى كه بويى از اين سر بزرگ توحيد داشته باشد، دارد؟ و آن قول خداى تعالى است : ((هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن .))(615) و يا آنكه شبيه اين قول در تمام اقول آنها هست : ((و هو معكم اينما كنتم ؟))(616)
آداب الصلوة - صفحه : 302 -303
وجه ديگرى از اعجاز قرآن
بايد دانست كه در اين كتاب جامع الهى به طورى اين معارف ، از معرفة الذات تا معرفة الافعال ، مذكور است كه هر طبقه به قدر استعداد خود از آن ادراك مى كنند؛ چنانچه آيات شريفه توحيد، و خصوصا توحيد افعال ، را علماى ظاهر و محدثين و فقها - رضوان الله عليهم - طورى بيان و تفسير مى كنند كه بكلى مخالف و مباين است با آنچه اهل معرفت و علماى باطن تفسير مى كنند؛ و نويسنده هر دو را در محل خود درست مى داند؛ زيرا كه قرآن شفاى دردهاى درونى است و هر مريض را به طورى علاج مى كند...
...و در عين حال كه بعضى آيات شريفه ، مثل آيات اول ((حديد)) و سوره مباركه ((توحيد))، به حسب حديث شريف كافى براى متعمقان از آخر الزمان وارد شد، اهل ظاهر را نيز از آن بهره كافى است ؛ و اين از معجزات اين كتاب شريف و از جامعيت آن است .
آداب الصلوة - صفحه : 185 -186
معجزه اختصار و ايجاز در بيان و تبيين
لسان انبيا و اوليا، بلكه لسان قرآن شريف نيز، چون ساير مصنفان و مؤ لفان نيست كه در صدر فحص تفتيش و بحث و جدال در اطراف مفهومات كليه و در مقام تشقيقات و حصر و تعدد باشد، كه خود اين امور از حجب غليظه سير الى الله است و ((باز دارد پياده را زسبيل ))(617).
لهذا قرآن شريف ، با آنكه جامع همه معارف و حقايق اسما و صفات است و هيچ كتابى آسمانى و غير آن ، مثل آن ، معرفى ذات و صفات حق تعالى را ننموده ، و همين طور جامع و دعوت به مبداء و معاد و زهد و ترك دنيا و رفض طبيعت و سبكبار شدن از عالم ماده و رهسپار شدن به سرمنزل حقيقت است ، به طورى كه مثل آن متصور نيست ؛ مع ذلك چون ساير كتب مصنفه مشتمل نشده بر ابوابى و فصولى و مقدمه خاتمه و اين از قدرت كامله منشى آن است كه محتاج به اين وسايل و وسايط در القاى غرض خود نبوده .
و از اين جهت مى بينيم كه گاهى با نصف سطر، برهانى را كه حكما با چندين مقدمات بايد بيان كنند، به صورت غير شبيه به برهان مى فرمايد:
مثل قوله تعالى :((لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا))(618) و قوله : ((لذهب كل اله بما خلق و لعلا بعضهم على بعض ))(619)، كه برهان دقيق ، توحيد است ، و هر يك از اين دو محتاج به چندين صفحه بيان است كه پيش اهلش واضح است و غير اهلش را نيز حق تصرف در آن نيست ؛ گرچه چون كلام جامع است ، به اندازه فهمش هر كسى از آن ادراكى مى كند.
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 62 - 63
و مثل قوله تعالى :((الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير))(620) قوله :((و هو معكم اءين ما كنتم ))(621) و قوله : ((فاينما تولوا فثم وجه الله ))(622) و قوله : ((و هو الذى فى السماء اله و فى الارض اله ))(623) و قوله :((هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن ))(624)، كه هر يك اشاره به علوم عاليه حكمت ماقبل الطبيعه است و وجه عرفانى ، و هر كس مراجعه به احاديث شريفه اهل بيت عصمت و طهارت كند، خصوصا كتاب ((اصول كافى )) شريف و ((توحيد))شيخ صدوق و همين طور كتاب ((نهج البلاغه )) و ادعيه ماءثور از آن بزرگوار خصوصا ((صحيفه سجاديه )) از روى تدبر و تفكر، خواهد دانست كه مشحون از علوم الهيه و معارف ربانيه و اسما و صفات و شئون حضرت حق - جل و علا - هستند، بى حجاب اصطلاحات و قيود مفهومات ، كه هر يك حجاب روى جانان است .
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 62 - 64
فصل دوازدهم : جامعيت و خاتميت اسلام (625)
كمال و علو اسلام
مى دانيم با علم ضرورى كه شريعتى از جانب حق تعالى در بين بشر بايد باشد، و رجوع نماييم به شرايع معموله در بين بشر - كه عمده آنها سه شريعت اسلام - مى بينيم بالضرورة كه ديگر شريعت اسلام در سه مقام ، كه اساس شرايع و مدار تشريع بر آن است - يكى راجع به عقايد حقه و معارف الهى و توصيف و تنزيه حق و معاد و كيفيت آن و علم به ملائكه و توصيف و تنزيه انبيا - عليهم السلام - كه عمده و اصل شرايع است ؛ و ديگر راجع به اعمال قالبيه فرديه و اجتماعيه ، سياسيه و مدينه و غير آن - كاملتر از ديگران است ، بلكه هر منصف بى غرض نظر كند، مى يابد كه طرف نسبت با آنها نيست ؛ و در تمام دوره زندگانى بشر، قانون و شريعتى كه به اين اتقان باشد و در تمام مراحل دنيايى و آخرتى كامل و تام باشد وجود نداشته ؛ و اين خود بزرگتر دليل بر حقانيت آن است .
بالجمله ، بعد از اثبات نبوت عامه و اينكه شريعتى از براى بشر، خداى تعالى تشريع فرموده و طرق هدايت را به آنها فهمانده و آنها را در تحت نظم و نظام درآورده ، اثبات حقيت دين اسلام احتياج به هيچ مقدمه ندارد جز نظر كردن به خود آن و مقايسه بين آن و ساير اديان و شرايع ، در جميع مراحلى كه تصور مى شود احتياج بنى الانسان ، از معارف حقه و ملكات نفسانيه ، تا وظايف نوعيه و شخصيه و تكاليف فرديه و اجتماعيه ؛ و اين يكى از معانى حديث شريف است كه مى فرمايد:((الاسلام يعلو و لا يعلى عليه .))(626) زيرا كه هر چه عقول بشر ترقى كند و ادراكات آنها زياد گردد، وقتى به حجج و براهين اسلام نظر كنند، پيش ‍ نور هدايت آن خاضعتر شوند و حجتى در عالم غلبه بر آن نكند.
چهل حديث - صفحه : 201
دين بشريت
اسلام براى يك كشور، براى چند كشور، براى يك طايفه ، حتى براى مسلمين نيست ، اسلام براى بشر آمده است ، خطاب هاى اسلام يا ((ايها الناس )) است ، گاهى ((ياايها المومنين ))، والا ((يا ايها الناس )) است و همه بشر را اسلام مى خواهد زير پوشش عدل خودش قرار بدهد.
مصاحبه امام به خبرنگاران مسلمان انگلستان ، افريقايى و آسيايى - صحيفه نور جلد:11 - صفحه :28 - 29 - تاريخ سخنرانى :26/9/58.
پيرامون جامعيت و فراگير بودن قوانين اسلام
(متشكل ) مى گويد:((اين مسلم است كه قوانين شرع ، هر اندازه هم جامع و كامل باشد، باز محال است كه بتواند همه احتياجات بشر را در هر جا و هر زمان تاءمين كند، چنانكه ما امروز احتياج به قانونهاى زيادى داريم مانند قانون ثبت ، و بانك ، و مرور زمان ، و آيين دادرسى ، و محاسبات و بودجه و گمرك و صدها مانند آن ، كه از شرع نرسيده .))
(ما در پاسخ مى گوييم :) مقصود شما از اين قانون شرع هرچه كامل باشد نمى تواند به همه احتياجات بشر برسد، آن است كه خداى جهان چون كشورهاى ما خيلى زياد است و افراد آن بسيارند، و زمانهاى زياد بر آنها مى گذرد، نمى تواند اطلاع بر احوال و احتياجات اين همه اشخاص پيدا كند،و براى همه قانون جامعى كه به احتياجات همه برسد وضع كند؟ اگر چنين است آفرين بر اين خداشناسى .
ما خدايى را مدير اين جهان پهناور مى دانيم كه ميليون ميليون منظومه هاى شمسى را در تحت تربيت خود اداره مى كند، و از ذره اى از ذرات جهانهاى پهناور پيدا و نهان كه علم بشرى تا آخر هم به قطره اى از آن درياى بى پايان نخواهد رسيد غافل نبوده و نخواهد بود، و جميع احتياجات هر موجودى پيش او آشكار و روشن است و به رفع آنها قادر و تواناست .
آن خدايى كه از احتياج مشتى انسان كه در همين منظومه شمسى خود ما هم ذره اى ناقابل است - با آنكه منظومه شمسى ما با هر چه در اوست در ميان اين فضاى بى پايان از ذره ناقابلى كوچكتر است - بيخبر است ، و نمى تواند براى احتياج آنها قانونى درست بياورد، ما او را به خدايى كه نمى پذيريم هيچ ، از يك انسان كاملى هم او را بى ارجتر مى دانيم . شما خدا را كوچك و بى مقدار مى دانيد كه به قانونهاى او اشكال مى كنيد و گمان مى كنيد از قانون ثبت و گمرك بيخبر است ، و علم او به اينجا نرسيده كه قانون گمرك وضع كند؛ اينك ما بايد قانونهايى را كه شمرده بررسى كنيم ، ببينيم خدا براى آنها چه تكليفى معين كرده .
قوانينى را كه نويسنده مى گويد كه كشور با مرور زمان به آنها محتاج مى شود و در شرع از آنها اثرى نيست ، بر دو گونه است : يكى آنهايى كه با قانون شرع مخالف است ؛ مانند ماليات بر - فواحش - باندرل مسكرات و مانند اينها. اينگونه قوانين براى مملكت و توده مضر، و بر خلاف صلاح كشور است و اگر كسى آنها را يكان يكان بررسى كند، خواهد فهميد چه ضررهايى از اينگونه قوانين پوسيده بر كشورهاى اسلامى وارد شده ...
و ديگر از قوانين كه با مرور زمان - در - كشور نيازمند به آنها مى شود، آنهايى است كه با قانون شرع مخالف نيست و امروز در نظم مملكت و ترقيات كشور دخالت دارد. اينگونه قوانين را دولت اسلامى مى تواند به توسط كارشناسان دينى تشخيص دهد كه با قانون اسلامى تطبيق كند و وضع نمايند. مثلا، اگر براى حفظ كشور يا حفظ شهرستانها محتاج به آيين نامه ها يا قوانينى شدند كه برخلاف قانون اسلامى نبود و كارشناسان دينى تشخيص آن را دادند،مانعى از وضع و جريان آن نيست ، چنانچه در آيه (60) از سوره توانستيد و مقتضى بود، بايد در مقابل دشمن قيام كنيد))(627)، و با اين بيان راه سخنان پوچ اين نويسنده بسته مى شود؛ زيرا قانون ثبت و بانك و مانند آنها، اگر مخالف با قانون اسلام شد كه قانون نيست ، و اگر مخالف نشد و در نظام يا ترقيات كشور دخالت دارد، دولت مى تواند مطابق صلاح كشور آنها را به جريان بيندازد، اگر چه اسمى از آنها در قانون اسلام نباشد. مثلا، در صدر اسلام به واسطه محدود بودن كشور اسلامى ، نيازمند به بانك و ثبت املاك و سرشمارى و مانند اينها نبودند و ساز و برگ ارتش در آن زمان با اين مخالف بوده و وزارت پست و تلگراف نبوده يا به اين تشريفات نبوده ؛ لكن قانون اسلام از تشكيل آنها اساسا جلوگيرى نكرده .
اكنون بايد كارشناسان دينى كه علماى اسلامند نظر كنند، هر يك از اين تشكيلات كه مخالف قوانين اسلامى نبود و كشور به آن نيازمند بود، در تشكيل آن موافقت كنند و همين طور ساز و برگ ارتش در اين زمان به هر طورى صلاح كشور است بايد تهيه شود و ابدا قانون اسلام با اينگونه ترقيات مخالفت نكرده و قوانين اسلامى به هيچ يك از تشريفات سياسى و اجتماعى مخالف نيست .
قانون دادگسترى اسلام كه پس از اين اشاره به آن مى شود، به طورى وضع شده است كه به هيچ نيازمندى به قانون ثبت پيدا نمى شود؛ با همه وصف ، در قانون اسلام نيز براى ثبت اسناد تا آنجا كه نيازمند بوده قانون وضع كرده است ، چنانچه در آيه (282) از سوره بقره كه طولانيترين آيات قرآنى است مقرراتى بيان فرموده ...
و اما قانون بانك از فروع قانون معاملات است كه در اسلام براى آن هزاران وضع شده است ، و اين ماجراجويان بيخرد از آن بى اطلاعند و بى جهت به ستيزه برخاستند، قانون معاملات در اسلام مانند ديگر قوانينش مراعات صلاح كشور و توده را به طور كافى كرده . حتى معاملات شخصى را كه بر خلاف صلاح كشور و توده است باطل دانسته و از معاملات مسكرات و قراردادهاى برد و باختى و معاملات آلات و ابزار بازيگريها و ساز و نواها و پولهايى كه در راه تئاتر و مجالس ‍ رقص و سينما و بالا و مانند آنها كه هر يك سرچشمه فساد اخلاق توده است ، مصرف مى شود و تمام چيزهايى كه فساد دارد جلوگيرى كرده است . در تمام قوانين اسلام جنبه هاى اجتماعى و اخلاقى به طور كامل مراعات شده است ....(مستشكل باز) مى گويد: ((آيين دادرسى در شرع نيست )). با آنكه آيين دادرسى در اسلام از بزرگترين آيينها است ، و هزاران مواد خردمند دارد، و اگر كسى كوچكتر(ين ) اطلاعى از قانون دادرسى اسلام و شرايطى كه براى قاضى و شاهد تعيين كرده داشته باشد، مى تواند اساس اين قانون چيست ، و همين طور اگر كسى به وضع جريان محاكمه و آسانى فصل خصومت و در عين حال نزديك بودن آن به كشف واقع و حقيقت درست برخورد كند، خواهد فرق ميان خدا و قانون بشر را فهميد.
كشف الاسرار - صفحه : 293 -297
تعارض نسخ و تغيير با جاودانگى
اين مسلم است كه هم در قرآن و هم در حديث ، ناسخ و منسوخ زياد است و علت اين تغيير هم رعايت اقتضاى زمان است . حال در جايى كه در يك محيط، آن هم در يك زمان كم ، قانون براى رعايت زمان عوض نشود؛ و به علاوه اينكه مى گويند همه قوانين اسلام براى هميشه است ،اگر مدرك مسلم روشنى دارد، خواهشمند است بيان فرماييد.
اين پرسش منحل به دو سؤ ال شود: يكى آنكه دليلى هست كه قانون اسلام براى هميشه و همه جا است ؟ دوم :اگر دليلى هست ، نكته آنكه در بيست و چند سال ، در قانون نسخهايى واقع شده و در اين زمانهاى طولانى هيچ نسخى واقع نشده چيست ؟
و اما ديگر دليل از عقل و قرآن ، براى اينكه اسلام قانون هميشگى است و قابل نسخ نيست آورديم ، فرضا كه نكته نشدن را ندانيم ، به جايى ضرر نمى رساند و ما اول دليل بر اين مى آوريم كه اسلام براى هميشه و همه كس هست ، گرچه در سؤ ال بى ترتيب اين را متاءخر ذكر كرده است .
در قرآن كريم گواههايى است بر اينكه قرآن و احكام اسلام براى هميشه و همه توده بشر است كه ما بعضى از آنها را در اينجا مى آوريم :
1 - سوره فصلت ، آيه (42): ((وانه لكتاب عزيز لا ياءتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد))؛ يعنى :((همانا اين قرآن كتابى است گرامى كه نه در زمان خود و نه پس از خود خط باطل بر آن كشيده نى شود و قانونى آن را باطل نمى كند. چطور چنين نباشد در حالى كه اين قانون را خداى حكيم فرو فرستاده .))
اكنون شما مى گوييد با قانونهاى اروپايى و قانونهاى مجلس كه قانونگذاران را همه مى شناسيم ،ما خط باطل بر قانون خدايى كه خدا مى گويد هيچ چيز آن را باطل نمى كند بكشيم ، و به گفته خدا ارجى نگذاريم ؟ آيا اين خدا نشناسى نيست ؟!
2 - آيات (44 - 45 - 47) از سوره مائده كه در پرسش پنجم (628)
آورديم . در آن آيات قانون كلى ذكر كرده كه هيچ كس حق ندارد حكمى بكند به غير آن احكامى كه خدا نازل كرده است . حالا قانونهايى كه مردم مى گذرانند، اگر همان قانونهاى خدايى باشد حرفى نيست ، و گرنه به موجب اين آيات ، حكم كننده آن كافر و فاسق و ظالم است .
3 - آيه (85) از سوره آل عمران : و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين (629)؛ اگر دين ديگرى غير از اسلام مى آمد اين آيه درست نمى شد.
4 - آيه (43) از سوره فاطر:((ولن تجد لسنة الله تحويلا))؛ يعنى :((هرگز نمى يابى از براى دستور خدا تبديل و تغييرى ))؛ و اين دليل هميشگى سنت و دستور خدايى است .
5 - آيه (1) از سوره فرقان : تبارك الذى نزل الفرقان عل عبده ليكون للعالمين نذيرا .(630)
6 - آيه (90) از سوره انعام : ((قل لا اسئلكم عليه اجرا ان هو الا ذكرى للعالمين )).(631)
7 - آيه (107) از سوره انبيا:((و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين )).(632) در اين آيات و بسيارى ديگر كه به اين مضمون وارد است ، خدا پيغمبر اسلام را بيم دهنده و رحمت براى تمام جهانيان خوانده و قرآن را تذكره و قانون همه جهانيان قرار داده ،و شك نيست كه تمام افراد بشر در هر دوره پيدا شوند و در هر كشورى زيست كنند، از جهانيان هستند. پس ، به موجب اين آيات ، پيغمبر براى همه قانون آورده و اسلام قانون همه جهانيان است ، و هر كس باشد و هر وقت باشد و هر جا باشد. اگر قانون براى يك زمان يا يك گروه باشد، تخلف از آن براى ديگر مردم بيمى ندارد، و عمل كردن به آن از نيكيها نيست تا پيغمبر بيم دهنده همه جهانيان و رحمت براى همه عالميان باشد و قرآن تذكره براى همه عالم باشد.
8 - آيه (40) از سوره احزاب : ((ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين )). در اين آيه خدا ختم پيغمبرى را به پيغمبر اسلام اعلان كرده ؛ پس قانون آسمانى و دستور خدايى كه بايد به وسيله پيغمبران بيايد ديگر براى بشر نخواهد آمد، و ما در جواب پرسش پنجم ثابت كرديم به حكم خرد و قرآن ، كه هيچ قانونى جز قانون خدا قانونيت ندارد، و پذيرفتن بشرى از حكم خرد و قرآن بيرون است .
پس ، معلوم شد كه قانون اسلام كه آخرين قوانين خدايى است ، به حكم اين آيه براى هميشه و هم توده بشر خواهد بود، و قانونهاى اروپايى كه امروز در كشور ما نيز معمول است جز سياه مشقى نيست و نبايد عملى باشد.
ما اگر بخواهيم تمام آياتى كه بر اين مقصود دلالت دارد بياوريم سخن طولانى مى شود، اين است كه به همين اندازه اكتفا كرديم ....
ما گواه از خرد داريم بر اينكه قانون اسلام امروز هم براى تمام بشر قانون است و بايد همه بر آن به ناچار گردن بنهند.

next page

fehrest page

back page