نبوت از ديدگاه امام خمينى

مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام

- ۱۳ -


تحريف در مذهب مسيح
مذهب مسيح ، يعنى اين مذهبى كه حالا در دست مسيحيها هست و من گمان ندارم كه مسيح - عليه السلام - مذهبش اين بوده است كه اينها الان مى گويند كه هيچ كارى نداشته باشند به زندگى مردم و هيچ كارى به وضع سياسى نداشته باشند و همين بروند يك زنگى بزنند و دنبال آن زنگ هم يك عبادت مختصرى بكنند و تمام بشود برود تا آخر، نيست . من گمان نكنم كه در دنيا همچو مذهبى ، مذهب مسيحى باشد. منحرف شده است اين مذاهب ، مذهب يهود و همين طور مذهب نصارى انحرافات پيدا كرده است ، دست در اين وارد شده است .
بيانات امام پيرامون ابعاد سياسى - عبادى اسلام - صحيفه نور جلد:3 - صفحه :121 - تاريخ سخنرانى :21/8/57.
تحريف تورات و انجيل
مذهب مسيح حالا نسخش كردند و الا مذهب مسيح اين نبوده است كه همه اش ‍ روحانيت و چيز نباشد،... حضرت موسى عليه السلام كه از انبياى معظم و از انبياى اولى العزم است كامل بوده است چيزش به اندازه اى كه محتاج بوده است بشر، لكن از بين رفته است كتاب حضرت موسى ، كتاب حضرت عيسى ، هر دوتايشان از بين رفته اند اينكه الان دست اينهاست اينها خود متن شان دلالت بر اين ميكند كه اينها تورات اصلى و انجيل اصلى نيستند.
بيانات امام در ميان جمعى از ايرانيان - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :229 - تاريخ سخنرانى :6/8/57.
مسخ مسيحيت عيسوى
كوشش كردند تا اينكه اسلام را بگويند اگر چيزى هم باشد، يك دعا و يك وردى است ، يك آدابى است بين بشر و خدا، آنطورى كه در مسيحيت هست . مسيحيت هم ، اين مسيحيت منسوخ اينجور است . مسيحيتى كه نسخ شده است ، مسيحيت حضرت عيسى نمى تواند اينطور باشد.
بيانات امام در جمع عده اى از روحانيون - صحيفه نور جلد:5 - صفحه :19 - تاريخ سخنرانى :14/11/57.
خطاى انحصار تعاليم عيسى به معنويات
حضرت عيسى - سلام الله عليه - كه اين اشخاصى كه تابع او هستند خيال مى كنند كه حضرت عيسى فقط يك معنوياتى مى گفته است ايشان هم همين طور بوده ، از اول بنا بوده بر اين كه معارضه كند آن وقتى كه متولد شده ، تازه متولد شده است مى گويد كه من كتاب آوردم . قرآن اين را نقل مى كند كه تازه متولد شده بوده ، وقتى كه مادرش به واسطه آن تهمت كه مى زدند، (يهود برش مى زدند) ناراحت بود همچو كه متولد شد گفت كه نه ، غصه نخور، اگر كسى آمد پيشت باهات صحبت بكند، تو بگو كه من صائمم - و صائم بوده لابد - و برويد از آن بچه بپرسيد. اينها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود، آمدند بنا كردند به حضرت مريم حرفهاى نا مربوط زدن ، حضرت مريم هم اشاره كرد به او كه برويد آن جا، گفتند: ما چه جور با اين تكلم كنيم ؟ بعد ايشان شروع كرد كه خدا به من كتاب داده است .(388)
ببينيد چى مى گويد، اين مساله كتاب دادن معلوم مى شود يك مسائلى قبل از اين است كه ايشان متولد بشود - من را - كتاب به هم داده ، به من توصيه كرده چه بكنم ، چه بكنم همان مسايل را مى گويد يك همچو حضرت عيسايى نمى نشيند تو خانه و مساءله بگويد تا چه بشود. اگر مساءله مى خواست بگويد و مساءله گو بود، ديگر چرا دارش مى كشيدند؟! ديگر چرا اذيتش مى كردند؟!
بيانات امام در جمع قواى سه گانه ، مسئولان لشكرى و كشورى و كنفرانس وحدت اسلامى - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :158 - تاريخ سخنرانى :19/8/66.
خطاى انحصار تعاليم عيسى به معنويات
حضرت عيسى - سلام الله عليه - اگر به او مهلت مى دادند، همين ترتيبى كه حضرت موسى سلام الله عليه عمل مى كرد، همان طورى كه حضرت نوح - سلام الله عليه - عمل مى كرد، آن هم با كفار آن طور عمل مى كرد. اين اشخاصى كه گمان مى كنند كه حضرت عيسى اصلا سر اين كارها را نداشته است و فقط يك ناصح بوده ، اينها به نبوت حضرت عيسى (ع ) لطمه وارد مى كنند.
بيانات امام در ديدار با رئيس ‍ جمهور، نخست وزير و جمعى از مسئولان مملكتى - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :84 - تاريخ سخنرانى :20/9/63.
عيسى ، طرفدار مظلومان
خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند، از آن رو كه سير نخواهند شد (انجيل متى ) خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مى كشند، به سبب آنكه مملكت آسمانى از آنهاست (انجيل متى ).
... مسيح پيامبر عظيم الشان كه براى طرفدارى مظلومان و برقرارى عدل و رحمت مبعوث و با گفتار آسمانى و كردار ملكوتى خود ظالمان و ستمكاران را محكوم و مظلومان و مستضعفان را پشتيبانى فرمود.
پيام امام به مسيحيان جهان به مناسبت ميلاد حضرت مسيح - صحيفه نور جلد:11 - صفحه :78 - تاريخ سخنرانى :2/10/58.
پيامبر عيسى از ستم
عيسى كه براى عدالت آمده است و مردم را به عدالت مى خواهد و دارد و شما موظفيد كه عمل كنيد به آن چيزى كه عيسى مسيح فرموده است و ظالمها را وادار كنيد به عمل كردن .
بيانات امام در ديدار با چند تن از كشيشهاى امريكايى و الجزايرى - صحيفه نور جلد:11 صفحه :79 تاريخ سخنرانى :4/10/58.
بيزارى عيسى از ستم
هان ! اى پدران كليسا بپا خيزيد و عيسى مسيح را از چنگال اين دژخيمان نجات دهيد كه آن پيامبر بزرگ از ستمگرى كه دين را وسيله ظلم و دعا را وسيله رسيدن به مسند ستمگرى به بندگان خدا قرار مى دهد بيزار است ، كه دستورهاى آسمانى همه براى نجات مظلومان ، از ملكوت نازل شده است .
پيام امام به مسيحيان جهان به مناسبت ميلاد حضرت مسيح - صحيفه نور جلد:11 - صفحه :79 - تاريخ سخنرانى :2/10/58.
سيلى برگونه ظلم
آنها كه خودشان را طرفدار حضرت مسيح جا زده اند و ادعا مى كنند كه حضرت مسيح فرموده است كه اگر چنانچه كسى به شما سيلى زد آن طرف صورتتان را بگيريد تا سيلى بزند، گر چه اين دروغ است ، حضرت مسيح ، پيغمبر بزرگ خدا يك همچو حرف غير صحيح را نخواهد زد. اگر به مسيح مجال داده بودند، همانطورى كه موسى با قوم خودش با فراعنه عمل كرده بود، آنهم عمل مى كرد. لكن مجال نداشت .
بيانات امام در جمع رؤ ساى جمهور، مجلس ، مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:19- صفحه :19 - تاريخ سخنرانى :10/4/63.
تعاليم عيسى (ع )
به حضرت عيسى هم نسبت داده اند كه يك وقت فرمود كه اگر اين طرف من سيلى بزنند آن طرف هم درست مى كنيم تا سيل بزنند! همچو حضرت عيسى را ما نمى خواهيم ، البته نمى گويد همچو چيزى ، اين منطق تنبل هاست ، حضرت عيسى پيغمبر اعظم است ، آن كس است كه در مهدش شروع مى كند به گفتن كه من چه مى كنم ، چه مى كنم ، اقامه صلات مى كنم ، چه مى كنم ، چه مى كنم ، در مهدش پيغمبر مبعوث بوده به حسب مثال قرآن ، يك همچو موجودى حرف هاى تنبل را مى زند؟ حرفهاى بى عرضه ها را مى زند كه اگر اين طرف بزنند؟ اين را همين ، همين اشخاص ، همين هايى كه به عيسى منتسبند، (اينها عسيوى كه نيستند، منتسبند)، همين اشخاص اينها را درست كرده اند كه اين عيسويها و اين كاتوليكها را بازيشان بدهند، آنها هم احمق ها بازى خوردند و لهذا در مقابل حكومتشان هيچ كار اساسى نمى كنند.
بيانات امام به مناسبت چهلم شهداى قم - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :32 - 33 - تاريخ سخنرانى :29/11/56.
مخالفت عيسى با ستمگرى
مگر امكان دارد كه حضرت مسيح تعليمش اين داده كه ظلم قبول كنى ، صورتت را اينطور بگيرى وقتى مى زنند، آن طرف مى گيرى ، اين تعليم خدا نيست ، اين تعليم مسيح نيست ، حضرت مسيح مبراى از اين است ، حضرت مسيح با زور مخالف است ، حضرت مسيح مبعوث شدند، اينها براى اينكه رفع كنند اين ظلمها را.
مصاحبه پروفسور الگار با امام خمينى (ره ) - صحيفه نور جلد:11 - صفحه :132 - تاريخ سخنرانى :7/10/58.
فصل هشتم : مقام و شخصيت رسول اكرم (ص )(389)
اوصاف رسول اكرم (ص )
الصلاة و السلام على اءصل الانوار و محرم سر الاسرار، المستغرق فى غيب الهوية و المنجى عنه التعينات السوائية ، اصل اءصول حقيقة الخلافة و روح ارواح منصب الولاية ، المستتر فى حجاب الخلافة و روح ارواح منصب الولاية ، المستتر فى حجاب عز الجلال و المخمر بيدى الجلال ، و كاشف رموز الحدية بجمملتها و مظهر حقائق الالهية برمتها، المرآة الاثم الامجد سيدنا ابى القاسم محمد - صل الله عليه و آله - .(390)
مصباح الهداية - صفحه : 11 -12
اوصاف رسول اكرم (ص )
الصلوة و السلام على مفتاح الوجود، و الرابط بين الشاهد و المشهود،باب الابواب غيب الهوية ، المتردى بردائه العمائية ، الحافظ للحضرات الخمس ‍ الالهية ،الذى تدلى (391)و افتقرو استقام بامره كما امره .(392) مفتاح الدائرة و مختمها مؤ خر السلسلة و مقامها، محمد -صل الله عليه و آله - المصطفين من الله .(393)
شرح دعاى سحر - صفحه : 3
اوصاف رسول اكرم (ص )
و السلام على سيد الرسل و مرشد الكل الذى ظهر من غيب الوجود الى عالم الشهود و اتم الدائرة وارجعها الى اولها .(394)
محرم راز - صفحه : 7
محل تجلى حق به تمام اسما و صفات
ذات مقدس حق تعالى كه غيب است و در عين حال ظاهر است ، مستجمع همه كمال به طور غير متناهى است ، در رسول اكرم متجلى است به تمام اسما و صفات و در قرآن متجلى است به تمام اسما و صفات .
و روز بعثت روزى است كه خداى تبارك و تعالى موجود كاملى كه از او كاملتر نيست و نمى شود باشد مامور كرد كه تكميل كند موجودات را.
بيانات امام در جمع مديران صندوقهاى قرض الحسنه سراسر كشور - صحيفه نور جلد:12 - صفحه :169 - تاريخ سخنرانى :20/3/59.
خلق اول
... و ذات مقدس حق - و جل و علا - به حسب تجلى به اسم اعظم و مقام احديت جمع ، به مقام ظهور به فيض مقدس اطلاقى و وسطيت آن : در مرآت عقل اول به جميع شئون و مقام جامعيت تجلى فرمود و از اين سبب . اول مخلوق را به ((نور مقدس نبى ختمى )) كه مركز اسم اعظم و مرآت تجلى مقام جمع و جمع الجمع است تعبير نموده اند، چنانچه در حديث است از رسول خدا - صل الله عليه و آله - كه :((اول مخلوق ، نور من است ))(395) و در بعض روايات : ((اول مخلوق ، روح من است .))(396)
شرح حديث عقل و جهل - صفحه :16
صاحب احديت ؛ جمع حقايق غيب و شهادت
ان لرسول الله - صل الله عليه و آله - احدية جمع الحقائق الغيبية و الشهادتية ؛ و هو اءصل اصول المراتب الكلية و الجزئية . و نسبته الى رعيته نسبة الاسم الاعظم فى الحضرة الجميعة الى سائر الاسماء و الصفات . بل هو الاسم الاعظم بسائر الاسماء الالهية فى النشاءة الخلقية و الامريه .(397)
مصباح الهداية - صفحه : 75 -76
آينه ظهور احديت جمع در مقام تدلى ذاتى
و قل امر است از حضرت احديت جمع به مقام برزخيت كبرى و مرآت جمع و تفصيل ، يعنى ، بگو اى محمد، اى مرآت ظهور احديت جمع ، در مقام تدلى ذاتى يا مقام مقدس ((اوادنى ))- كه شايد اشاره به مقام ((فيض اقدس )) باشد - با زبان فانى از خود و باقى به بقاء الله : هو الله احد.
آداب الصلوة - صفحه : 305
عالم ، تجلى حقيقت محمديه (ص )
((الحقيقة المحمدية )) هى التى تجلت فى العوالم من العقل الى الهيولى ؛ و العالم ظهورها و تجليها؛ و كل ذرة من مراتب الوجود تفصيل هذه الصورة ، و هذه هى الاسم الاعظم ، و بحقيقتها الخارجية عبارة عن ظهور المشيئة التى لا تعين فيها، و بها كل ذى حقيقة و تعين كل متعين : ((خلق الله الاشياء بالمشيئة و المشيئة بنفسها))(398) و هذه البنية المسماة بمحمد بن عبدالله - صل الله عليه و آله -، النازلة من عالم العلم الالهى بمحمد بن عبدالله - صل الله عليه و آله -، النازلة من عالم العلم الالهى الى عالم الملك لخلاص المسجونين فى سجن عالم الطبيعة ، مجملة تلك الحقيقة الكلية ؛ و انطورى فيها جمع المراتب انطواء العقل التفصيلى فى العقل البسيط الاجمالى (399)
شرح دعاى سحر - صفحه : 77 -78
حقيقت محمديه (ص ) صورت اسم الله
((...و الجامع بينهما ثانيا هى الحقيقة الانسانية التى هى ((باعتبار غلبة حكم الوحدة تسمى ((بالحقيقة المحمدية ))و باعتبار غلبة حكم الوحدة و الكثرة هى الحضرة العمائية ...))
قوله :((باعتباره غلبة حكم الوحدة ))،و عندى ان الحقيقة المحمدية صورة الاسم الله الجامع لاحدية جمع الاسماء، كما آنها جامعة لاحدية جمع الاعيان و اما ((العماء))فهى الوجهة الغيبية القدسية للاسم الله المنزهة للاسم الله المنزهة عن كل كثرة و تفصيل ))
.(400)
تعليقات على شرح - صفحه : 308 - 309
فصوص الحكم
عين ثابت احمدى (ص )، عرش صفات
و اما عرش الذات و مستوى السلطنة الذاتية هو الاسم الجامع الاحدى و به يظهر مقام الواحدية و الكثرات الاسمائية كما ان ((عرش الصفات ))هو العين الثابتة الاحدية الاحمدية الجمعية ، و به يظهر الاعيان الثابتة و صور الاسماء الالهية .(401)
تعليقات على شرح - 302 -303
فصوص الحكم
واسطه در بهره مندى موجودات از مقام غيب احدى
تمام دايره وجود، از عوالم غيب و شهود تكوينا و تشريعا، وجودا، هدايتا ريزه خوار خوان نعمت آن سرور هستند و آن بزرگوار واسطه فيض حق و رابطه بين حق و خلق است و اگر مقام روحانيت و ولايت مطلقه او نبود احدى از موجودات لايق استفاده از مقام غيب احدى نبود و فيض حق عبور به موجودى از موجودات نمى كرد و نور هدايت در هيچ از عوالم ظاهر و باطن نمى تابيد.
و آن سرورى نورى است كه در آيه نور وارد است كه : ((الله نور المسوات و الارض )).(402)
آداب الصلوة - صفحه : 137 -138
واسطه ايجاد زمين و آسمان
هيكل مقدس و صورت جسمانى رسول اكرم ، خاتم و نبى مكرم معظم - صل الله عليه و آله - يكى از موجودات كوچك اين عالم بود و روح مقدسش محيط به ملك و ملكوت و واسطه ايجاد سماوات و ارضين بود.
چهل حديث - صفحه : 484
سلطان دنيا و آخرت و متصرف در جميع عوالم
رسول خدا - صل الله عليه و آله - كه علمش از وحى الهى ماءخوذ بود و روحش ‍ به قدرى بزرگ بود كه يك تنه غلبه بر روحيات ميليون ميليون بشر كرد. تمام عادات جاهليت و اديات باطله را زير پا گذاشت ، و نسخ جميع كتب كرد و ختم دايره نبوت به وجود شريفش شد، سلطان دنيا و آخرت دنيا و آخرت متصرف در تمام عوالم بود باذن الله .
چهل حديث - صفحه : 95
طاهر مطلق ، نور خالص و صاحب فتح مطلق
... و تا انسان در اين عالم است با قدم اختيار مى توان خود را در تحت تصرف يكى از آن دو(403) قرار دهد. پس ، اگر از اول فطرت تا آخر، ابليس را در آن تصرفى نبود انسان الهى لاهوتى است كه سرتا پايش نور و طهارت و سعادت است . قلبش نور حق است و جز به حق توجه نكند و قواى باطنيه و ظاهره اش ‍ نورانى و طاهر است و جز حق در آنها تصرف نكند، ابليس را از آن حظى نباشد و جنود او را در او تصرفى نبود و همچو موجود شريفى طاهر مطلق و نور خالص ‍ است و ما تقدم و ما تاءخر ذنوب او مغفور است و صاحب فتح مطلق است و داراى مقام عصمت كبراست بالاصاله .
آداب الصلوة - صفحه : 59 -60
احاطه بر اشياى عالم و ترتيب تكميل عوالم
اعلم ان حظ الملائكة من التوحيدات الثلاثة والتنزية ليس كحظ الانسان الكامل فى جميع المقامات ، بل لكل منها مقام معلوم لايتجاوزه . فاتعليم فى تلك النشاءة بحسب استعدادتهم التى يحيط بها النبى المكرم - صل الله عليه و آله - الذى احاط بكل الاشياء و ترتيب تكميل كل العوالم و النشآت على طبق القضاء. (404)
مصباح الهداية - صفحه : 80
صاحب علم كامل لدنى
علم كامل لدنى رسول اكرم (ص ) - است كه - از صراح وحى الهى و علم ربانى بوده ، و از قياسات و اختراعات كه ساخته به دست تصرف شيطان است عارى و برى است ، و همان طور كه درباره رسول اكرم (ص ) وارد است كه : ((ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى ))(405)
شرح حديث عقل و جهل - صفحه :3
جلوه تام حق تعالى
مى خواهم عرض كنم به آقايان كه معرف رسول اكرم ، قرآن است همان طور كه خود رسول اكرم و حضرت صادق - سلام الله عليه - ولى الله اعظم جلوه تام حق تعالى هستند، قرآن هم همان طور است ، قرآن هم جلوه نام خداى تعالى است يعنى با همه اسماء و صفات تجلى كرده است و ولى الله اعظم و رسول اكرم را با آن اشراقهايى كه ما ازش اطلاع نداريم و با همه اسما و صفات محقق كرده است ... لكن معرف ايشان خود كتاب الهى است ، يعنى هر كس هر چند در اين كتاب مقدس دقت كند و توجه داشته باشد بيشتر مطلع مى شود كه آورنده او كيست و چه جور آدمى است .
بيانات امام در جمع رؤ ساى سه قوه مسئولان كشورى و لشكرى و كنفرانس وحدت اسلامى - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :156 - تاريخ سخنرانى :19/8/66.
نيل به مرتبه نهايى ، كمال اكتسابى
كملين از انسانها كسانى هستند كه با احتساب و اختيار، همه آنچه كه براى كمالشان لازم بوده ، كه با خود برداشته ، و از اين عالم خارج شده اند. گرچه در اصل حركت جوهريه ، با ديگران يكسان بوده ، و با آنها فرقى نداشته اند، مثلا اين انسان و اين گياه و حضرت ختمى مرتبت (ص ) هر سه حركت جوهريه دارند و حركت جوهريه كه عبارت از خارج شدن از دار طبيعت و از قوه به فعليت درآمدن باشد براى هر سه اين موجودات قهرى است ، منتها حضرت ختمى مرتبت (ص ) در اين راه و سير كمالى به خاطر اكتساب اختيارى به مقامى رسيده كه براى احدى ، رسيدن به آن مقام ممكن نيست .
تقريرات اسفار
حيطه وجود و كمالات وجودى پيامبر (ص )
اعلم هداك الله الى الطريق المستقيم ان رسول الله - صل الله عليه و آله - لما كان متحققا بتمام دائرة الوجود و مستجمعا للكلمات التى فى جميع عوالم الغيب و الشهود و له البرزخية الكلية و هو المشيئة المطلقة و الفيض المقدس ‍ الاطلاقى لم يكن كمال و لا وجود خارجا عن حيطة كماله و وجوده ،فهو كل الوجود الظلى و كله الوجود، و ليس وجود و لا كمال وجود خارجا عن وجوده و كمال وجوده حتى يكون فضلا و زيادة ، الفيوضات الوجودية و الكمالية التى تصل الى ما سواه من حضرته يكون بطريق التجلى التشاءن لا بطريق الفضل و الزيادة .(406) نعم ما كان فضلا عن الوجود هو التعين و العدم و عن الكمالات ما كان من سنخ مقابلاتها .(407)
تعليقات على شرح - صفحه : 128 - 129
فصوص الحكم
پيرامون نام شريف احمد و محمد (ص )
و اتصال ما قلبه من الحروف به و اتصاله بما قبله فى غير هذا الاسم لايوجب كونه من حروف اتصال مطلقا.
قوله :((و اتصال ما قبله من الحروف ))الخ ، فان الاتصال بما قبله هو الاتصال بالحقيقة الغيبية التى كل دابة متصلة بها ((و ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها))(408)، او الاتصال عما بعمده ، و لو لا الانقطاع عما بعده من الحروف لم يتصل بما قبله . و اما المقام المحمدى ، فهو مقام البرزخية الكبرى و الجامعة للوحدة و الكثرة و الحق و الخلق ((و هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن ))(409)، و اسمه ((المحمدى )) ملكى ، و لهذا يكون حروف الاتصال فيه اكثر؛ و اسمه ((الاحمدى )) ملكوتى و لهذا احتف بحروف الانفصال . و فى كون حرف الاتصال آخر اسمه المحمدى سر بل اسرار.
(410)
تعليقات على شرح - صفحه : 195 - 196
فصوص الحكم
صاحب مقام جمع تشبيه و تنزيه
كان نبينا (ص ) صاحب مقام التشبيه و التنزيه و كان جمعها مقاما له بخلاف سائر الانبياء - عليهم السلام - فانهم لم يكونوا صاحب المقام بل كانا فيهم بطريق الحال .(411)
تعليقات على شرح - صفحه :92
فصوص الحكم
صاحب مقام جمع بين جمع و فرق
ان الجمع بين الجمع و الفرق لا يحصل الامع عدم احتجاب الجمع عن الفرق و بالعكس ، وهذا لا يحصل الا فى الكشف الثالث الذى ياءتى ذكره من بعد و هوالكشف التام المحمدى - صل الله عليه و آله - الذى له البرزخية الكبرى و قد وصل الى ((قاب قوسين و ادنى )) (412)(413)
تعليقات على شرح - صفحه :117
فصوص الحكم
حقيقت مقام برزخيت رسول اكرم (ص )
... ((برزخية )) - صل الله عليه و آله - عبارة عن الاعتدال بين افراط و التفريط، والقيام بمقام الكثرة و الوحدة كما قال - صل الله عليه و آله -: ((كما اخى موسى - عليه السلام - عينه اليمنى عمياء، و كان اخى عيسى - عليه السلام - عينه اليسرى عمياء و انا ذو العينين )) و خروجه عن الكفرين ، و دخول فى التوحيد التام ، و خروجه عن انحاء الكفر و الشرك )).(414)
تعليقات على شرح - صفحه :71
فصوص الحكم
اول اولالين و آخر الاخرين و عوالم وجود
فتم العالم بوجوده ؛ اى لما وجد هذا الكون الجامع تم العالم بوجودع الخارجى لانه روح العالم ، المدبر له و المتصرف فيه و لا شك ان الجسد لايتم كماله الا بروحه التى تدبره و تحفظه من الافات ، و انما تاخر نشاته العنصرية فى الجود العينى . الخ .
قوله :((و انما تاءخر نشاءته العنصرية ))، اقول :تاخره باعتبار كونه الارض ‍ السابعة و اسفل السافلين ، فلما وقع الحجب كلها امكن له خرقها، فهو آخر الاخرين كما هو وقع فى الحجب كلها امكن له خرقها، فهو آخر الاخرين كما هو اول الاولين ، فله الرجوع الى نهاية النهايات و غاية الغايات . فهو المتنزل من غيب الهوية الى الشهادة المطلقة ؛ فهو ((ليلة القدر)) و له الخروج من جمع الحجب بظهور يوم القيامة فيه ، فهو ((يوم القيامة ))، فاستتار نور الاحدى فى تعين الاحمدى ((ليلة القدر))، و لعل قوله تعالى : ((انا انزلنا فى ليلة القدر))(415) اشارة اليه على بعض البطون ، و طلوع نوره تعال من وراء حجابه الاقرب ((يوم القيامة )). (416)
تعليقات على شرح - صفحه : 61 -62
فصوص الحكم
صاحب سلوك اصح و كشف اتم
كشفى اتم از كشف نبى ختمى و سلوكى اصح و اصوب از آن نخواهد بود.
سر الصلوة - صفحه : 12
بيان جامع الكلم بودن پيامبر (ص )
ائمه (ع ) فرموند:((نحن الكلمات التامات ))و در قرآن مجيد داريم : اذ قالت الملائكة يا مريم ان الله يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسى ابن مريم و جيها فى الدنيا و الاخرة من المقربين (417).
((جامع الكلم )) و ((هادى الامة ))، پيغمبر ماست . آن حضرت از ((كلمات تامه )) است و وجه جامع الكلم بودن ايشان آن است كه بعضى از موجودات ناقصند و نمى توانند به طور كامل حفظ كمالات و آداب عالم بالا را بنمايند. و بعضى ديگر از موجودات هم هستند كه چون ترقى كرده اند محو عالم بالا شده اند و براى آنها نسبت به عالم پايين حالت غفلت اتفاق مى افتد، اين است كه مى بينيد بعضى از كسانى كه ترقى مى كنند وقتى به آن مرتبه اى كه قابليت داشته اند مى رسند، كمال آن عالم آنها را محو مى نمايد كسانى كه در آن عالم محو شده اند، امور مربوط مشى كنند و چه بسا به چنين اشخاصى نسبت بله و جنون داده مى شود؛ ولى كسى كه به آن مقام عالى مى رسد و تمام اسما و صفات در او تجلى مى كند، در عين حال كه حفظ ادب و شئون آن عالم را مى كند، حفظ ادب و شئون اين عالم را هم مى نمايد؛ نهايت عظمت و تجلياتى كه ممكن است براى انسان طلوع كند براى وى طلوع مى نمايد ولى چون وجود او وجود كامل است مانع انمحاى او در اين تجليات مى شود و اين تجليات او را از عالم طبيعت غافل نمى كند، بلكه حفظ آداب آن را نموده و حفظ آداب اين را هم مى نمايد. انسان كامل كسى است كه فيوضات عالم بالا را به نحوى كه افاضه مى شود ضبط و حفظ كند و چنانكه شايسته است به عالم پايين فيض برساند، يعنى هم فيض بدهد و هم فيض بگيرد، نه از آن دستش كوتاه باشد و نه از اين غافل شود و دور افتد. به همين سبب است كه حضرت رسول (ص ) جامع الكلم و كاملترين موجود بين موجودات است .
تقريرات اسفار
قلب ختمى و وصول به مقام ((او ادنى ))
((ليس المراد هنا بالرحمة ((الوجود)). اذ القلب ليس اوسع من الوجود))
قوله :((اذ القلب ليس اوسع من الوجود))،هذا بلسان العموم والا فالقلب اوسع من الوجود فان ((الوجود))هو ((الوجود المنبسط))، و قلب الختمى اوسع منه . فانه وصل الى المقام ((او ادنى )) و هو مقام الاتصال بالاحدية )).(418)
تعليقات على شرح - صفحه : 167 - 168
فصوص الحكم
قيام لله عامل به نيل به مقامات معنوى
قيام براى خداست كه خاتم النبيين (ص ) را يك تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به ((مقام قاب قوسين او ادنى ))(419)رساند.
تاريخى ترين سند مبارزاتى امام خمينى (ره ) - صحيفه نور جلد:1 - صفحه :3 - تاريخ سخنرانى :1/3/62.
اختصاص مواجهه قلبى با مقام احديت جمع
انما تسمى بالقلب لتقلبها بين العالم العقلى المحض و عالم النفس المنطبعة و تقلبها فى وجوهها الخمسة التى لها الى العالم الكلية الخمسة
قوله : ((وجوها الخمسة )) احدها ما يواجة الحق و هو الوجهة الخاصة التى لكل شى ء بالنسبة الى الحق المشاراليه بقوله تعالى ((و لكل وجهة هو موليها)) و(420) ثانيها ما يواجه به عالم المجردات و الارواح ، و ثالثها ما يواجه به عالم المثال ، و رابعها ما يواجه به عالم الشهادة و خامسها ما يواجه به الى المقام الحدية الجمع ، والقلب المختص بهذه المرتبة هو القلب التقى النقى الذى له النقطة الوسطية بين الاسماة الظاهرة و الباطنة الغير المحجوب عن احكامها و اوصافها. (421)
تعليقات على شرح - صفحه : 166 - 167
فصوص الحكم
صاحب برزخيت كبرا و خلافت عظما
آن قلب تقى نقى احمدى احدى جمعى محمدى است كه حق تعالى به جميع شئون ذاتيه و صفاتيه و اسمائيه و افعاليه ، بر آن تجلى نموده ؛ و داراى ختم نبوت و ولايت مطلقه است ؛ و اكرم بريه و اعظم خليفه و خلاصه كون و جوهره و عصاره دار تحقق و لبنه و صاحب برزخيت كبرا و خلافت عظما است .
آداب الصلوة - صفحه : 183
عظمت ميقات رسول اكرم (ص ) با خداوند
سرحلقه اهل معرفت و خلاصه اصحاب محبت و حقيقت ، ((ابيت عند ربى يطمعنى و يسقينى ))(422) فرمايد. خدايا اين چه بيتوته اى است كه در دار الخلوت انس ، محمد (ص ) را با تو بوده ، و اين چه طعام و شراب است كه با دست خود اين موجود شريف را چشاندى و از همه عوالم وارهاندى ؟
آن سرور را رسد كه فرمايد:((لى مع الله وقت لا يسمعه ملك مقرب و لا نبى مرسل ))(423) آيا اين وقت از اوقات عالم دنيا و آخرت است ، يا وقت خلوتگاه ((قاب قوسين )) و طرح الكونين است ؟ چهل روز موسى كليم صوم موسوى گرفت و به ميقات حق نايل شد و خدا فرمود: ((فتم ميقات ربه اربعين ليلة .))(424) با اين وصف به ميقات محمد (ص ) نرسد و با وقت احمدى (ص ) تناسب پيدا نكند به موسى - عليه السلام - در ميعادگاه ((فاخلع نعليك ))(425) خطاب رسيد و آن را به ((محبت اهل ))تفسير كردند و به رسول ختمى (ص ) امر به حب على شد. در قلب از اين سر جذوه اى است كه دم از او نزنم . تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .
آداب الصلوة - صفحه : 110
منحصر به فرد بودن حالات رسول اكرم (ص ) با خداوند
آن حالى كه براى رسول اكرم - صل الله عليه و آله - دست مى داده ، براى احدى از موجودات نبود، چنانچه در حديث مشهور است : ((لى مع الله حال لا يسمعه ملك مقرب و لا نبى مرسل )).
چهل حديث - صفحه : 437
دائمى بودن تجلى به احديت و اطلاق براىرسول خاتم
... اما التجلى من حيث الاطلاق و الاحدية ، فيفنى كل التعينات و لا يبقى اشارة و اسم الا عند الصحو الحاصل بعد المحو و هذا هو مقام ((او ادنى )) المشار اليه بعد الصحو بقوله : ((لى مع الله حالة او وقت ))الخ . و هذا التجلى بالاصلاق و الاحدية يحصل للكمل فى بعض حالات السلوك و للختم فى كل الحالات و للناس كلهم عند القيامة الكبرى .(426)
تعليقات على شرح - صفحه : 282 - 283
عبدالله حقيقى و صاحب مقام عبوديت مطلقه
... و چون سالك را مقام ((اسميت ))دست داد، خود را مستغرق در الوهيت بيند: ((العبودية جوهرد كنهها الربوبية ))(427)؛ پس خو را ((اسم الله )) و ((علامة الله )) و ((فانى فى الله ))بيند و ساير موجودات را نيز چنين بيند، و اگر ولى كامل باشد متحقق به ((اسم مطلق )) شود و براى او تحقق به عبوديت مطلقه دست دهد و ((عبدالله )) حقيقى شود.
و تواند بود كه تعبير به ((عبد)) در آيه شريفه ((سبحان الذى اسرى بعبده ))(428). براى آن باشد كه عروج به معراج قرب و افق قدس و محفل انس ‍ به قدم عبوديت و فقر است و رفض غبار انيت و خودى و استقلال است . و شهادت به رسالت در تشهد، بعد از شهادت به عبوديت است ؛ چه كه عبوديت مرقات رسالت است ؛ و در نماز كه معراج مؤ منين و مظهر معراج نبوت است ، شروع شود، پس از رفع حجب به بسم الله كه حقيقت عبوديت است : ((فسبحان الذى اسرى بنبيه بمرقاة العبودية المطلقة .))(429) و او را به قدم عبوديت به افق احديت جذب فرمود و از كشور ملك و ملكوت و مملكت جبروت و لاهوت رهانيد؛ و ساير بندگان را كه مستظل به ظل آن نور پاكند،به سمه اى از سمات الله و مرقات تحقق به اسم الله ، كه باطن آن عبوديت است ، به معراج قرب رساند.
سر الصلوة - صفحه : 89 -90
عبوديت مطلقه مقام خاص اكمل خلق الله
... و بايد دانست كه عبوديت مطلقه از اعلا مراتب و كمال و ارفع مقامات انسانيت است كه جز اكمل خلق الله محمد - صل الله عليه و آله - بالاصالة و ديگر اولياى كمل بالتعبية ، كسى ديگر را از آن نصيبى نيست ، و ديگران را پاى عبوديت لنگ است و عبادت و عبوديت آنها معطل است . و جز با قدم عبوديت نتوان به معراج حقيقى مطلق رسيد؛ و لهذا در آيه شريفه فرمايد: ((سبحان الذى اسرى بعبده .)) قدم عبوديت و جذبه ربوبيت سير داد آن ذات مقدس را به معراج قرب و وصول و در ((تشهد)) نماز كه رجوع از فناى مطلق است ، كه در سجده حاصل شده ، باز توجه به عبوديت قبل از توجه به رسالت است . و ممكن است اشاره به آن باشد كه مقام رسالت نيز در نتيجه جوهره عبوديت است .
آداب الصلوة - صفحه : 10
عبد مطلق فانى در حق و معبر خلق به بارگاه قدس
... پس از آداب شهادت به وحدانيت و الوهيت حق ، متوجه به مقام قدس عبد مطلق و رسول ختمى شود و از تقدم مقام عبوديت بر رسالت متنبه شود كه قدم عبوديت مقدمه همه مقامات سالكين است و رسالت شعبه عبوديت است ، و چون رسول ختمى ، عبد حقيقى فانى در حق است اطاعت او اطاعت حق است ، و شهادت به رسالت موصول به شهادت به وحدانيت است ، و عبد سالك بايد از خود مراقبت كند كه قصور در طاعت رسول كه طاعت الله است نكند تا از بركات عبادت كه وصول به بارگاه قدس است به دستگيرى ولى مطلق محروم نشود و بداند كه كسى را بى دستيارى ولى نعم و رسول اكرم - صل الله عليه و آله - به بارگاه قدس و جايگاه انس بار ندهد.
آداب الصلوة - صفحه : 365
انطباق مقام عبوديت با تجليات ذاتيه و فعليه در آينه كثرت
مقام عبوديت ولى مطلق محمد - صل الله عليه و آله - و مقام رسالت آن سرور است كه منطبق با تجليات ذاتيه و فعليه در مرآت كثرت است .
سر الصلوة - صفحه : 108
قيام تام به عبادت و اطاعت خداوند
رسول خدا، كه على مرتضى و جمع ماسوى الله بنده درگاه اويند و ذره خور خوان نعمت معارفش هستند و متعلم به تعليم او هستند، آنطور قيام به امر مى كند. پس از خلعت نبوت ختميه ، كه تمام سير دايره كمال و لبنه اخراى معرفت و توحيد است ، ده سال در كوه حرا برپا مى ايستد و قيام به اطاعت مى كند تا آنكه قدمهاى مباركش ورم مى كند و خداى تعالى بر او آيه فرو مى فرستد:((طه ، ما انزلنا عليك القرآن لتشقى ؛(430) اى طاهر هادى ؛ ما قرآن برتو فرو نفرستاديم كه به مشقت بيفتى )) تو پاكيزه و هادى هستى ، اگر مردم اطاعت تو نكنند، از نقص و شقاوت آنهاست نه نقصان سلوك يا هدايت تو، مع ذلك ، عجز و قصور خود را اعلان مى فرمايد.
آداب الصلوة - صفحه : 177
در بيان شدت عبادت و رياضت رسول اكرم (ص )
حضرت ختمى مرتبت به قدرى رياضت كشيد و قيام در مقابل حق كرد كه قدمهاى مباركش ورم كرد و از طرف ذات مقدس حق - جل و جلاله - آيه نازل شد:((طه ، ما انزلنا عليك القرآن لتشقى )).(431)
فرمود حضرت باقر - عليه السلام -:((بود رسول خدا - صل الله عليه و آله - پيش عايشه در شب او؛ پس گفت :اى رسول خدا چرا به زحمت اندازى جان خود را و حال آنكه آمرزيده است خداوند براى تو آنچه پيش بوده است از گناه تو و آنچه پس از اين آيد؟ فرمود:اى عايشه ، آيا نباشم بنده سپاسگزار))
چهل حديث - صفحه : 176 -337
سرى از اسرار عبادت رسول اكرم - صلوات الله عليه وآله -
بدان كه عيشه گمان كرده بود كه سر عبادات منحصر به خوف از عذاب يا محو سيئات است ؛ و تصور كرده بود كه عبادت نبى مكرم - صل الله عليه و آله - نيز مثل عبادت ساير مردم است ؛ از اين جهت ، مبادرت به اين اعتراض نمود كه چرا اينقدر خود را به زحمت مى اندازى . اين گمان ناشى از جهل او به مقام عبادت و عبوديت ؛ بود و از جهل به مقام نبوت و رسالت . نمى دانست كه عبادت عبيد و اجرا از ساحت مقدس آن سرور دور است ، و عظمت پروردگار و شكر نعماى غير متناهيه خلص نقشه تجليات بى پايان محبوب است ؛ چنانچه در نماز معراج (432) اشاره به آن شد. حضرات اوليا - عليهم السلام - با آنكه محو جمالند و جلال ، و فانى در صفات و ذات ، مع ذلك هيچ يك از مراحل عبوديت از غفلت نكنند. حركات ابدان آنها تابع حركات عشقيه روحانيه آنهاست ؛ و آن تابع كيفيت ظهور جمال محبوب است ؛ولى از مراتب نازله را بيان فرمود كه همين قدر بداند عبادات آن سرور براى اين امور دنيه نيست .
چهل حديث - صفحه : 349 -350
حالات وقت نماز
از بعضى از زنهاى رسول خدا - صل الله عليه و آله - نقل شده كه رسول خدا - صل الله عليه و آله - با ما صحبت مى كرد و ما با او صحبت مى كرديم ؛ چون وقت نماز حاضر مى شد گويى او ما را نمى شناخت و ما او را نمى شناختيم ؛ براى اشتغالى كه به خدا پيدا مى كرد از هر چيز.(433)
آداب الصلوة - صفحه : 111
اعراض از ماسوى الله
آن چيزى كه انسان را به ضيافتگاه خدا راه مى دهد اين است كه غير خدا را كنار بگذارد و اين براى هركس ميسور نيست ، براى افراد انگشت شمارى كه در راس ‍ آنها رسول الله است ميسور بوده .
بيانات امام در جمع ائمه جمعه و جماعات برخى استانها - صحيفه نور جلد:18 - صفحه :17 - تاريخ سخنرانى :21/3/62.
ظلل الله
رسول الله (ص ) ظل الله است ، غير رسول الله (ص ) آنهايى كه نزديك به رسول الله اند نزديك به ظل الله اند، اصل رسول الله است ، او ظل الله است .
بيانات امام در جمع عده اى از مسلمانان قطر - صحيفه نور جلد:5 - صفحه :173 - تاريخ سخنرانى :16/12/57.
فنا كردن اراده خود در اراده خداوند
پيغمبر اكرم از باب اينكه دستش دستى بود كه تخلف در تمام عمرش از كارهايى كه خدا فرموده بود نكرده بود، اين دست ، دست خدا مى شود، بيعت ، بيعت با خداست از آنجايى كه كارهايى را كه كرده بود اراده اش تابع اراده خدا كارش تابع كارهاى خدا، حكومتش حكومت الهى است به او گفته مى شود كه تو تير نينداختى ، وقتى كه تير انداختى تو نبودى ، خدا تير انداخت .(434) با اينكه پيغمبر تير انداخته بود اما ظل خدا بود، هيچ حركتى از خود نداشت ، هر چه داشت تبع قانون بود، قرآن مجسم بود پيغمبر، قانون مجسم بود پيغمبر.
بيانات امام در جمع گروهى از ايرانيان در پاريس - صحيفه نور جلد:3 - صفحه :111 - تاريخ سخنرانى :21/8/57.
عدم اخترام و خلجان براى رسول خدا(ص )
آن كسى كه هيچ گاه اخترامى برايش حاصل نشده ، تنها يك نفر است و آن هم وجود مقدس ولى الكل است كه خلجانى ابدا به قلبش هم وارد نشد، و اينكه فرمود: ((ليغان على قلبى )) در جايى بود كه ابوجهل ها در مقام ايذاى قلب محترمش بر مى آمدند و حرفهاى ناگوارى مى گفتند، و الا هيچ نحوه اخترام به خودش وارد نشد، بلكه حضرت در اين طبيعت دقيقا آنطورى كه نقشه سير الهى بود، سير فرمود.
تقريرات اسفار
مظهر رحمت واسعه و كرامت مطلقه الهيه
آن رسول ختمى و ولى مطلق گرامى كه از محضر قدس ربوبى و محفل قرب و انس الهى به اين سر منزل غربت و وحشت قدم رنجه فرموده و گرفتار معاشرت و مرادوت با ابوجهل ها و بدتر از آنها گرديده و ناله ((ليغان على قلبى )) اش دل اهل معرفت و ولايت را محترق كرده و مى كند، رحمت واسعه و كرامت مطلقه الهيه است كه آمدن در اين كلبه اش براى رحمت موجودات سكنه عالم اسفل ادنى است و بيرون بردن آنها است از اين دار وحشت و غربت ؛ چون كبوتر مطوقه كه براى نجات رفقا خود را به دام اندازد.
آداب الصلوة - صفحه : 66
شدت راءفت رسول الله (ص )
خداى تعالى معرفى رسول اكرم (ص ) را فرموده در آخر سوره ((توبه ))- كه خود سوره غضب است به اين نحو -: لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمومنين رؤ وف رحيم (435)؛ و در شدت شفقت و راءفت آن بزرگوار بر همه عائله بشرى بس است آيه شريفه اول سوره شعرا كه فرمايد: ((لعلك باخع نفسك الا يكونوا مؤ منين ))(436) و در اوايل سوره كهف كه فرمايد:((لعلك باخع نفسك ان لم يؤ منوا بهذا الحديث اسفا.))(437) سبحان الله ، تاسف به حال كفار و جاحدين حق و علاقه مندى به سعادت بندگان خدا، كار را چقدر به رسول خدا - صل الله عليه و آله - تنگ نموده كه خداى تعالى او را تسليت دهد، و دل لطيف او را نگهدارى كند كه مبادا از شدت هم و حزن به حال اين جاهلان بدبخت ،دل آن بزرگوار پاره شود و قالب تهى كند...((محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماة بينهم )).(438)
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 164 - 165
رياضت رسول خدا (ص ) براى دعوت
و شيخ عارف كامل ، شاه آبادى - دام ظله - مى فرمودند:((پس از آنكه آن وجود مبارك مدتى دعوت فرمود وموثر نشد آنطورى كه حضرت مايل بود، آن سرور احتمال داد كه شايد نقص در دعوت او باشد. پس ، اشتغال به رياضت پيدا كرد مدت ده سال ، تا آنكه قدمهاى مباركش ورم كرد. آيه شريفه نازل شد كه خود را مشقت مده ؛ تو طاهر و هادى هستى و نقص در تو نيست ، بلكه نقص در مردم است . ((انك لا تهدى من احببت )).(439)
چهل حديث - صفحه : 351 -352
رحمت براى مؤ منين و كفار
پيغمبر اسلام (ص ) همانطورى كه براى مومنين رحمت و دلسوز بود، براى كفار هم بود، دلسوز بود براى كفار يعنى متاثر مى شد كه اين كفار به كفر خودشان باقى باشند و منتهى به آتش جهنم بشوند، براى آنها دلسوزى مى كرد، دعوتش براى اين بود كه نجات بدهد اين اشخاص كافر را، آن اشخاص عاصى را. خداى تبارك و تعالى خطاب مى فرمايد كه : ((مثل اينكه مى خواهى خودت را بكشى براى اينها كه اينها ايمان نياورده اند.))(440) همچو متاثر بود كه اينها چرا ايمان نمى آورند، اينها چرا نجات پيدا نمى كنند. وقتى يك دسته اى را در يك جنگى در تاريخ هست كه بسته بودند آنها را و مى آوردند از كفار، مى فرمود كه ما اينها را بايد با زنجير وارد بهشت كنيم ، حالا بايد با اينطور بياوريم و هدايتشان بكنيم . نور هدايت بود، همانطورى كه با مومنين سرصلح و صفا داشت ، با ديگران هم داشت ، مگر آنهايى كه يك غده سرطانى بودند كه بايد كنده بشوند، از جامعه بايد كنار بروند.
بيانات امام در ديدار با گروهى از جوانان اصفهان - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :259 - تاريخ سخنرانى :12/4/58.
رحمت براى همه انسانها
شخص سالك كه بخواهد تسميه او حقيقت پيدا كند، بايد رحمتهاى حق را به قلب خود برساند و به رحمت رحمانيه و رحيميه متحقق شود، و علامت حصول نمونه آن در قلب آن است كه با چشم عنايت و تلطف به بندگان خدانظر كند و خير و صلاح همه را طالب باشد. و اين نظر، نظر انبياى عظام و اولياى كمل - عليهم السلام - است . منتها آنها دو نظر دارند: يكى ، نظر به سعادت جامعه و نظام عائله و مدينه فاضله ؛ و ديگر نظر به سعادت شخص ، و علاقه كامل به اين سعادت دارند. و قوانين الهيه كه به دست آنها تاءسيس و انفاذ و كشف و اجرا مى شود، اين دو سعادت را كاملا مراعات مى نمايد. حتى در اجراى قصاص و حدود و تعزيرات و امثال آن ، كه به نظر مى رسد با ملاحظه نظام مدينه فاضله تاءسيس و تقنين شده است ، هر دو سعادت منظور است ؛ زيرا كه اين امور در اكثر براى تربيت جانى و رساندن او به سعادت دخالت كامل دارد.
حتى كسانى كه نور ايمان و سعادت ندارند و آنها را با جهاد و امثال آن به قتل مى رسانند - مثل يهود بنى قريظه - براى خود آنها نيز اين قتل صلاح و اصلاح بود، و مى توان گفت از رحمت كامله نبى ختمى ، قتل آنها است ؛ زيرا كه با بودن آنها در اين عالم حيات اينجا به يك روز عذاب و سختيهاى آنجا مقابله نكند. و اين مطلب براى كسانى كه ميزان عذاب و عقاب آنجا مقابله نكند. و اين مطلب براى كسانى كه ميزان عذاب و عقاب آخرت و اسباب و مسببات آنجا را مى دانند پر واضح است . پس شمشيرى كه به گردن يهود بنى قريظه و امثال آنها زده مى شد به افق رحمت نزديكتر بوده و هست تا به افق غضب و سخط.
آداب الصلوة - صفحه : 236 -237

next page

fehrest page

back page