امام حسين (ع ) الگوى زندگى
جلد ۵

حبيب الله احمدى

- ۱ -


فهرست مطالب 
تقديم
پيش گفتار
تحليل سيره معصومه
پرچم داران حق
امام حسين عليه السلام الگوى مبارزه
عاشورا و قلم ها
الف : قلم تحريف ؛
ب : قلم تاريخ ؛
ج : قلم تحقيق ؛
بخش اول : سيرى در زندگى امام حسين عليه السلام
درخت سبز
بشارت
لبخندى ديگر
تاريخ ولادت
بررسى
نام گذاريى
كنيه و القاب
اندام
دامن على و فاطمه عليها السلام
فرزندان امام حسين عليه السلام
شهر بانو
بررسى
شبهه افكنى ها
نقد و پژوهش
بخش دوم : برخى فضايل امام حسين (ع )
پاك ترين ها
حق محورى
حسين عليه السلام همتاى قرآن
برترين بهشتيان
ريحانه الرسول(ص )
حسين عليه السلام وارث رسول الله (ص )
زينت عرش ، زينت بهشت
خامس آل عبا
سيد الشهدا
ذوالقربى
امام حسين عليه السلام الگوى زندگى و لكم فى اسوه
بخش سوم : امام حسين (ع ) و جريان هاى اجتماعى
امام حسين عليه السلام پيش از امامت
مسالمت هدف دين
دين
مسالمت يا ستيز با حزب عثمانيه ؟
تفاوت روش امامان عليه السلام
سردار سپاه
زمينه هاى نهضت
الف : تشكل همسوى اهل بيت عليهم اسلام
شمشير حامى انديشه
جريان هاى متضاد
ب : حاكميت حزب عثمانيه
خاستگاه حزب عثمانيه
پى آمدهاى حاكميت حزب عثمانيه
الف : فرهنگى
ب : اقتصادى ، فيتخذوا مال الله دولا.
ج : اجتماعى : و عباد الله خولا
د: دين زدايى ، و دين الله دغلا
انگيزه ها و مراحل نهضت
الف : انگيزه ها
يزيد و فراخوانى به بيعت
واكنش امتناع از بيعت با يزيد
انگيزه ها و گفتار امام
رهبرى جامعه
استقرار دين هدف اصلى
چرا امام حسين عليه السلام در زمان معاويه قيام نكرد؟
پاسخ
ب : مراحل نهضت
مرحله نخست
حركت به سوى مكه
يك تحول
اعزام مسلم به كوفه
مسلم در كوفه
كوفه در اختيار مسلم
نا امن شدن حرم امن الهى بر حسين عليه السلام
كوفه پايگاه تشيع
نامه ديگر به بصره
اوضاع دگرگون كوفه
عزل نعمان بن بشير
عبيد الله در كوفه
مسلم و عبيد الله
كوفه شهر پرالتهاب
شهادت مسلم
شهادت هانى
كوفه سقوط مى كند!
عوامل سقوط كوفه !
1 - عامل نفاق
2 - ايجاد رعب
3 - خشونت
4 - قطع ارتباط با رهبرى
5 - تطميع اشراف
6 - ساماندهى احزاب چالشگر
7 - نماد دينى
8 - سابقه زياد بن ابيه
9 - خوش باورى
10 - بى تفاوتى
حركت امام حسين عليه السلام به سوى كوفه
انتخاب شهر كوفه
حفظ آمادگى
داستان عبرت اميز!
مرحله دوم
چشم اندازها
پى آمد سقوط كوفه
عزم باز گشت !
چرا تصميم بر گشت ؟!
اهداف مرحله دوم
سپاه عبيد الله
كدامين شمشير از كوفه عليه حسين عليه السلام آشكار شد؟!
تشكل همسو كجا رفت ؟
تصميم نهايى حزب عثمانيه
امام در ميان دو راهى
امام و بيعت با يزيد!
ياران اهل بيت عليهم السلام
برداشتن ميثاق رهبرى !
اختيارات رهبرى
آزمون ياران
حمايت از رهبرى
حسين عليه السلام در آستانه شهادت
خندق دور خيمه ها
شب عاشورا
روز عاشورا
آغاز گر جنگ
درگيرى يا صحنه نبرد
شهادت امام حسين عليه السلام
قاتل امام حسين عليه السلام
انديشه بالنده زينب عليها السلام
يك جنايت ماندگار ديگر
تعداد شهداى كربلا
شهداى اهل بيت در كربلا
تعداد و دفن كشته هاى دشمن
دفن شهداى كربلا
پيام هاى و نتيجه ها
تداوم حاكميت حزب عثمانيه !
اهداف حزب عثمانيه از كشتن حسين عليه السلام
استقرار دين
كاروان انقلاب
زينب در كوفه
روى كرد اين سخنان
كاروان پيام در شام
شام چگونه شهرى است ؟
فرهنگ شهادت
پاداش شهادت
1- زنده بودن شهيد
2- روزى هاى لدنى
3- آرامش شهيد
4- شهيد اندوهناك نمى باشد
5- بخشودگى شهيد
6- بهشت شهيد پايان ندارد
7- نگاه شهيد
حسين عليه السلام ثار الله
پايدارى حسين
آزادگى حسين عليه السلام
نام حسين عليه السلام
مزار حسين عليه السلام
شفا در تربت حسين عليه السلام
تسبيح از تربت حسين عليه السلام
مهر نماز از تربت حسين عليه السلام
حدود تربت حسين عليه السلام
گريه بر حسين عليه السلام
فضيلت گريه
فلسفه گريه
زيارت حسين عليه السلام
ثواب زيارت حسين عليه السلام
چگونه حسين عليه السلام را زيارت كنيم ؟
نهضت ها
الف : نهضت توابين
ب : شورش مدينه
ج : قيام مختار
د: قيام زيد بن على بن الحسين
انگيزه زيد شهيد
قيام يحى بن زيد
سقوط حزب عثمانيه
تقديم 
بسم الله الرحمن الرحيم
تقديم به حسين (ع ) فرزند فاطمه (س )
كه با نهضت خويش راه ستيزه با ستمگران را بر همگان آموخت و دين ستيزان حزب عثمانيه را رسوا نمود.
همو كه با خون خود درخت دين را شاداب و سرسبز ساخت و ثار الله نام گرفت .
پيش گفتار 
تحليل سيره معصومه  
از ويژگى هاى برجسته رهبران الهى پيامبران و امامان عصمت آنان از هر گناه و مصونيت آنان از هر گونه لغزش و خطا در محدوده دينى مى باشد. انسان معصوم هيچ گاه دامنش آلوده به هيچ نوع گناه نمى گردد و هيچ گاه در انجام رسالت دينى خود در بيان احكام در رساندن پيام وحى و نيز در رفتار دينى خطا و اشتباه نمى كند؛ كه اگر اين دو خطر وارد محدوده زندگى معصومان شود، اطمينان نسبت به آنان را ز دوده آنگاه ديگر نمى توانند رهبرى خطر ناپذيرى به حساب آيند. و مردم در تمام شوون آنان را اسوه برگزينند. اين باور عرشى شيعه در مورد انديشه و رفتار پيامبران و امامان معصوم مى باشد.
در عين حال عصمت فرد لزوما بدين معنا نخواهد بود كه روش ها و موضع گيرهاى آنان مورد تحليل قرار نگيرد. به ديگر سخن عصمت فرد بدين معنا كه تعريف شد كه در زندگى معصوم گناه و خطا راه نمى يابد، دليل بر اين نيست كه از رفتار آنان سوال روا نباشد. زيرا اگر چه انتقاد از رفتار آنان به توجه به عصمت آنان امرى نا بجا به نظر مى رسد. در عين حال كه فراوان مشاهده مى شود اصحاب امامان از رفتارهاى آنان سوال و حتى انتقادهاى تيز و تندى مى نمودند. و امام هم نه تنها از انتقاد آنان بر نمى آشفت بلكه با كمال آرامش به سوال و انتقاد آنان پاسخ مى دهد و از رفتار خودش تحليل منطقى ارائه مى نمايد. كه برخى از اين شواهد در كتاب امام على عليه السلام الگوى زندگى و بيشتر در نوشتار امام حسين عليه السلام الگوى زندگى مطرح مى باشد.
اصولا رفتار امامان استقرار آزادى اجتماعى مى باشد. سوال و انتقاد بر مى تابند و تحليل به فرا خور درك مخاطب خويش ارائه مى دهند.
با توجه به اين نكته در سيره نگارى از انديشه و رفتار امامان تحليل هاى صحيح و منطقى امرى بايسته مى باشد. و عصمت آنان كه در انديشه و رفتار زلال و حياتى مى باشند و هيچ گونه لغزش در رفتار آنان راه ندارد، مانع تحليل هاى صحيح و منطقى به ويژه از رفتارهاى اجتماعى آنان نمى باشد.
از باورهاى پايه اى ديگر تشيع در مورد پيامبران و امامان آگاهى به غيب آنان است ، گر چه آگاهى از غيب در برخى از آثار دينى از ويژگى هاى خداى سبحان مى باشد، ليكن خداى آگاه به همه اسرار در جايى كه اذن صادر نمايد ديگران به اذن الله از غيب آگاهى حاصل مى نمايند، عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول . (1)
انسان هاى مورد رضايت خدا با ذن الله به اسرار و پنهان هاى گذشته و آينده آگاهى مى يابند. البته حدود علم غيب پيامبر و امام و ساير ويژگى هاى آن يك بحث مهم كلامى و اعتقادى است ، در يك فضاى سيره نگارى نمى توان وارد آن ساحت شد. ليكن چكيده آنان باور اين است كه حدود آگاهى نيز باذن الله است و هر طور كه خدا اذن بدهد به هر مقدار از اسرار و پنهان ها پيامبر و امام مى تواند آگاهى حاصل نمايد.
آنچه در اين راستا با نوشتارهاى سيره نگارى ارتباط دارد، اين كه آگاهى به پنهان ها نيز همانند عصمت لزوما بدين معنا نيست كه رفتارهاى اجتماعى پيامبران و امامان مورد تحليل قرار نگيرد و گفته شود آنان چون از غيب آگاهى دارند آن گونه مى انديشند و اين گونه رفتار دارند. بلكه در عين حال كه از پيش آمدها و از سر نوشت ها آگاهى دارند اساس رفتار امام را علم به اسرار شكل نمى دهد و تحليل هاى صحيح و منطقى و طبيعى از رفتار آنان امرى درست خواهد بود. زيرا تحليل هاى طبيعى از رفتار است كه آنان را الگوى و امام و پيشواى ديگران قرار مى دهد. و اگر قرار باشد كه آنان بر اساس آگاهى هاى لدنى خويش ، رفتار خود را تنظيم نمآيند، آنگاه الگوى و اسوه شدن آنان بر ديگران امرى پيچيده به نظر مى رسد. و چه بسا اسوه شدن آنان مورد ترديد قرار خواهد گرفت .
بر اين اساس رفتارهاى اجتماعى پيامبران و امامان با توجه به اين كه آنان از پنهان ها آگاهى دارند، با صرف نظر از تاثير گذارى اين آگاهى در رفتار اجتماعى آنان مورد تحليل قرار مى گيرد. بدين خاطر همان گونه كه عنصر عصمت مانع تحليل قرار مى گيرد. بدين خاطر همان گونه كه عنصر عصمت مانع تحليل هاى صحيح و منطقى از رفتارهاى اجتماعى پيشواى معصوم دينى نمى باشد، عنصر آگاهى به پنهان ها نيز همانند عنصر عصمت مانع تحليل ها نخواهد بود.
پرچم داران حق  
پيامبران و به دنبال آنان امامان پرچم داران حق مى باشند كه در هر جبهه اى كه قرار گيرند، آن جبهه حق محور خواهد بود. تدبيرهاى اجتماعى و موضع گيرى هاى آنان بر اساس تفاوت ها و ظرفيت هاى هر عنصر و زمان شكل مى گيرد و چون آنان مصون از هر لغزش مى باشند موضع آنان به يقين بر محور حق گردش مى نمايد.
به همين دليل گزينش آنان و همراه شدن با آنان تمام دغدغه ها را مى زدايد. كه پيروان آنان بدون هيچ گونه ترديد راه آنان را استمرار و تداوم مى بخشند. به همين سبب آنان خويش را پرچم داران حق معرفى مى نمآيند. معنا درايه الحق (2) پرچم حق همواره همراه ما خواهد بود. پيشوايان معصوم در انديشه و رفتار بى دغدغه بوده و حق محورند.
معيارها و رفتارهاى آنان در هر زمان اسوه و الگوى ديگران مى باشد.
امام حسين عليه السلام الگوى مبارزه  
انديشه و رفتار امام حسين عليه السلام در همه ابعاد اسوه مى باشد. ليكن برخى موضع گيرى هاى امام معصوم آن مقدار شفاف و درشت مى درخشد، كه همگان را به سوى خويش فرا مى خواند. آنچه در زندگى و سيره امام حسين (ع ) بيش از همه برترى ها مى درخشد، نهضت و قيام امام در برابر طاغيان بنى اميه و حزب عثمانيه مى باشد. حزب عثمانيه كه با اساس دين چالشگرى مى نمود، از بركت قيام امام حسين عليه السلام ريشه كن شد و خطر آن از سر دين و امت اسلام بر كنار گرديد.
حسين عليه السلام در راستاى مبارزه با ستمگران الگوى پايدار از خويش به يادگار نهاد و نهضتى را ساماندهى نمود كه در سخت ترين شرايط با كمترين ياران ، سترگ و مقام در برابر ظلم ايستادگى نمود. فشارهاى متراكم حزب عثمانيه نتوانست زانوهاى سترگ حسين و يارانش را خم نمايد. بلكه وى با هوشمندى و مقاومت توانست نظام اهريمنى بنى اميه را با همه خشونتى كه داشت از پاى در آورده و ننگ و اسطوره تاريخ قرار دهد. و راه سرخ شهادت را سبز و پايدار هموار سازد. كه ره روان خط سرخ شهادت هماره از انديشه و رفتار حسين رهنمودن مى شوند. درس پايدارى مى آموزند كه سالار شهيدان و سرور آزادگان الگوى پايدار از خويش به يادگار نهاد كه خود نيز فرمود اين اقدام من اسوه و الگوى همگان خواهد بود، و لكم فى اسوه . (3) كه نهضت حسينى در هر زمان در شرايط همانند، پيام رسانى مى نمايد و اسوه رهروان و حسينيان مى باشد.
عاشورا و قلم ها  
در پيرامون نهضت حسينى قلم هاى فراوان به گردش و عظمت نهضت را مورد بازرسى قرار داده اند. مى توان گفت درباره انديشه و رفتار هيچ امامى بعد از امير المومنين عليه السلام به مقدار انديشه و رفتار حسين عليه السلام به ويژه نهضت حسينى قلم ها به نگارش نپرداخته اند. البته همانند ساير موضوعات قلم ها از زاويه ها و انگيزه هاى متفاوت در اين ساحت قدم نهاده اند. با تفاوت هاى فراوان به طور كلى مى توان قلم ها را به سه گروه تقسيم نمود.
الف : قلم تحريف ؛  
بايد بر اين حقيقت با كمال تاسف اعتراف نمود كه بسيارى از قلم ها در راستاى عاشورا و نهضت حسينى قلم خرافات و تحريف به حساب مى آيند. انگيزه هاى قيام را تحريف و روش امام و ياران سترگش را توام با خرافات و آويخته هاى خويش و نهضت را نه تنها از درون تهى بلكه يك چيز بى معنا و بلكه باعث ركود و خمودى جامعه مطرح مى سازند. اين قلم ها برخى جهل و نادانى خاستگاه آنان بوده و برخى ديگر به انگيزه هاى ستيزه با حقيقت شفاف و خورشيد پر فروغ آمدهاند. اين قلم ها هم در اهداف نهضت و نيز مراحل و نتايج آن گرفتار پندارهاى باطل شده و نهضت را از مسير خود منحرف مى سازند. طبيعى است كه دست آورد آنها نيز همخوانى با نتايج نهضت حسينى نخواهد داشت .
ب : قلم تاريخ ؛  
قلم هايى كه با انگيزه هاى سالم به دور نهضت حسينى گردش نموده و وقايع نهضت را سالم و واقعى و بدون از هر گونه تحليل و پيام رسانى ثبت مى نمآيند. كه قلم اينان همان قلم تاريخ نگارى و ارزش آن نيز تاريخ نگارى مى باشد كه حوادث را مى نگارد. ارزش اين نوع قلم ها وابسته به مقدار صحت و سلامت نگارش آنان است ، كه حوادث را آن گونه كه رخ مى دهند و بدون از هر گونه پيرايه و بدون دخالت دادن انگيزه هاى شخصى و گروهى در آن مى نگارند. اين نوع قلم ها هر مقدار به اين واقعيت نزديك تر باشند ارزش و اعتبار آنها فزونى مى يابد.
ج : قلم تحقيق ؛  
نوع سوم از قلم ها آميخته از نگارش حوادث تاريخ به همراه تحليل هاى واقع گرا و در نتيجه پيام رسانى به زمان ها و شرايط مشابه آن مى باشد. اين نوع قلم ها از لا بلاى انبوه نوشته هاى تاريخ حوادث و رخ دادها را به صورت صحيح دست رسى نموده و از آن حوادث تحليل هاى صحيح ارائه نموده كه قابل پيام رسانى و الگو گيرى به موارد همانند در هر زمان بوده اين قلم ها همان ها هستند كه عاشوراى حسينى را همواره زنده نگه داشته و در خور الگوى گيرى جلوه مى دهد. اين قلم ها همان ها هستند كه نهضت عاشورا را نه يك حادثه تاريخى بلكه يك جريان بزرگ اجتماعى و تداوم بخش راه حق باوران انبيا معرفى مى نمآيند كه در زمان هاى همانند در خور پيام رسانى مى باشند. و نيز يك جريان چالشگرى حق و در راستاى جريان هاى اجتماعى چالشگر اهداف انبيا معرفى نموده كه هر زمان در هر جا امكان شكل گيرى دارد.
اين قلم ها همان ها هستند كه عاشوراى حسينى را نه تنها يك اتفاق كور بى هدف ، بلكه جريان انديشه شفاف و رفتار سترگ برابر پندارها و رفتار ستمگران تحليل مى نمآيند. اين همان است كه گفته مى شود عاشورا نه يك حادثه در خم تاريخ ، بلكه يك جريان فكرى پايدارى در هر زمان و كربلا نه يك سر زمين بلكه هر سر زمين ، سر زمين كربلا خواهد بود، كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا. زيرا كه عاشورا و كربلا يك جريان بزرگ اجتماعى و يك چالشگرى عظيم به رغم ستمگران در هر جا در هر زمان خواهد بود.
از ميان اين سه قلم ، قلم ، نخست كه قلم خطر است كه بايد رسوا شده و آويخته هاى را از نهضت حسينى پيرايش نمود و نهضت را زلال و شفاف به همگان بود.
قلم دوم گر چه پيام رسان نيست ، ليكن از آن جهت كه مواد تاريخى را نا مين مى نمايد و سرمايه هاى تاريخى حراست نموده و در اختيار ديگران قرار مى دهد، در خور ارزش و شايسته تقدير خواهد بود.
و در نهايت ارزش والا و برتر از آن قلم سوم است ، كه افزون بر نگارش ‍ صحيح وقايع از نهضتى همانند عاشورا، عاشورا را يك جريان اجتماعى تحليل نموده و در خور پيام رسانى به هر زمان مى داند. ارزش اين نوع قلم ها كه پيام رسان خون بود. ارزش برتر اين قلم همان است كه از زبان امام انديشه زلال وحيانى صادق آل محمد (ص ) نقل مى شود كه در قيامت خون شهيدان با مركب نويسندگان سنجيده مى شود؛ برترى مركب نويسندگان بر خون شهيدان آشكار مى گردد: فتو زن دماء الشهداء مع مداد العلماء قير حج العلماء على دماء الشهداء.
دين كه از جهاد و مبارزه آن گونه ستايش مى نمايد و شهدا راه فداكارى را برتر از هر فرشته مى داند. به فرهنگ سازى و غنى سازى انديشه هاى جامعه نيز اين گونه بها داده كه قلم نويسنده را برتر از خون شهيد معرفى مى نمايد. كه ارزش اين قلم با هيچ چيزى برابر نخواهد بود. زيرا اين قلم فرهنگ ساز و پيام رسان خون شهيدان بوده ، و اين قلم حماسه ساز ميدان نبرد و ستيزه با ستمگران مى باشد. و اين قلم انديشه ها را بالنده و رهروان شهيدان را پوينده و پآينده مى سازد. و اين قلم امت را شهيد پرور و افتخار آفرين مى نمايد.
اين نوشتار در سه بخش تنظيم شده است ؛ بخش نخست سيرى در زندگى امام حسين عليه السلام ، در بخش دوم برخى فضايل امام عليه السلام مورد بررسى قرار گرفته ، و در بخش سوم كه انگيزه اصلى نوشتار را شكل مى دهد، به موضع گيرى هاى امام در برابر جريان هاى اجتماعى پرداخته شده است .(4)
بخش اول : سيرى در زندگى امام حسين عليه السلام 
درخت سبز  
اندكى بعد از جنگ بدر در سال دوم هجرى مدينه الرسول (ص ) سر سبز به درختى شد كه شاخسارهاى آن تا قيامت سر سبز و شاداب و پر ثمر خواهند بود. پيوند ازداوج على و فاطمه عليها السلام درخت تنومندى مى باشند كه جهان هماره از ميوه آن بهره ورى مى نمايد. اولين ميوه اين پيوند در سال سوم هجرى به نام مجتبى حسن عليه السلام بر دامن فاطمه لبخند زد. و اينك در سال چهارم هجرى نوبت شكوفايى ميوه دوم اين درخت استوار است كه حسين به دامن آرد كه ريشه در ملكوت هستى دارد.
ريشه هاى اين درخت در جان جآنان مانند على و فاطمه رويانيده است .
آنان كه پاك ترين ها در حسب و نسب بودند. آنان كه پاكى آنان پاكى فرا گير است كه خداى سبحان تاييد نموده است . پيشينه ولادت حسين همانند حسن پاك ترين نسب و شفاف ترين شجره دنياى بشر است . نسلى شفاف و پاكتر از نسل خاندان عترت كه سلاله النبين مى باشد كجا مى توان سراغ گرفت ؟ كه حسين نيز از اين سلسله پاك و افتخار مميز است .
پيش از ولادتش از اين فضايل بهره مى جويد كه آنان در فرآيندهاى گوناگون زندگى پاكترين بودند از لحاظ انديشه و رفتار و سخن و گفتار و غذا و مسكن و پوشاك ... پاك ترين هاى اين سويى و بهره ور از ميوه هاى بهشتى و ملكوتى آن سويى ، كه اينان همانند پدر و مادر خويش عصاره ميوه هاى بهشتى اند. اينان نيز در آن هنگامى كه زمينه وجودشان فراهم مى شد از ميوه هاى بهشتى بهره مى جستند. رسول الله (ص ) هنگام عروج به معراج بوى خوش ‍ درختى از درخت هاى وى را شگفت زده مى كند. از جبرئيل مى پرسد اين چه نوع درختى است ، جبرئيل پاسخ مى دهد اين دو درخت يكى حسن ديگرى حسين نام دارد كه حضرت بعد از بهره ورى از بوى آنها به زمين فرود مى آيد، عصاره آن درختان از طريق خديجه به فاطمه ، آنگاه به صورت دو فرزند (حسن و حسين ) پديدار مى شوند، كه حضرت هر گاه مشتاق بوى آن دو درخت مى شد حسن و حسين را مى بوييد: كلما اشتاق الى الشجرتين يشم الحسن و الحسين . اين درخت طبيه است كه جهانى را هر لحظه از ميوه هاى خودش بهره مند مى سازد. كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء توتى اكلها كل حين .
بشارت  
پديده هاى با بركت كه براى جامعه انسانى پر ثموند، و همگان از پديدار شدن آنان مسرور خواهند بود. به همين جهت پيش از پديدار شدن آنان انسان ها به آمدن آنها بشارت داده مى شوند. ذكرياى پيامبر فرزند (5) نداشت . در دوران پيرى با مشاهده سجاياى مريم از خداى منان آرزوى فرزند نمود. خدا نيز دعاى وى را اجابت نموده فرزند پر بركتى چون يحيى به وى بشارت داد: يا ذكر يا جانا نبشرك بغلام اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سميا.(6)
مسيح كه جهانى را از ظلم و نادانى نجات مى دهد و پديده اى بس با بركت است پيش از ولادت وى به مادرش مريم بشارت مى دهند كه ، انا رسول ربك لا هب لك غلاما زكيا (7) من پيك پرودگار تو هستم بدين منظور آمدهام تا به تو پسرى پاك هديه نمايم ! و خود مسيح نيز خود را با بركت براى همگان يم خواند. و جعلنى مباركا اينما كنت .(8)
و اينك نوبت به مادرى چون فاطمه رسيده كه فرزندى چون حسين كه جهان تا قيامت از فضايل و پرتو نور وى بهره مند است ، به دامن آورد.
اينك فرشتگان بر رسول الله (ص ) نازل مى شوند و به وى بشارت مى دهند كه فاطمه بزودى پسرى به دامن خواهد نهاد. فلما حملت بالحسين عليه السلام قال لها يا فاطمه انك ستلدين غلاما قد هنانى به جبرئيل فلاتر ضيعه حتى اجى اليك . (9) هنگامى كه فاطمه به حسين باردار شد رسول الله ص به وى فرمود جبرئيل مرا بشارت داده كه بزودى پسرى به دامن خواهى آورد، هنگامى كه فرزندت به دنيا آمد كام وى را نگشا تا من حاضر شوم . كه حضرت مى خواست كام كودك را با دست مبارك خويش ‍ بگشايد. آرى كه به ولايت فرزند با بركتى همانند حسين را فرشتگان عرش ‍ بشارت مى دهند.
لبخندى ديگر  
در سال سوم هجرى نور ملكوت بر دامن فاطمه لبخند گشود و ريحانه الرسول حسن مجتبى را به دامن وى نهاد. اين دامن پر مهر و پر بركت در مدت كوتاه عمر شريف خود شكوفايى هاى ديگر دارد.
در سال چهارم هجرى شاخسار ديگرى از شجره طيبه و استوار خاندان على عليه السلام رويش نمود. اين شاخسار سر بلند و به سوى آسمان ملكوت كه ريشه در اعماق سر زمين طيب دارد و البلد طيب يخرج نباته باذن ربه (10) سر كشيده است . و فرمان ملكوت اعلاى به سوى ملكوت دستازيده است . شاخسارهاى آن شاداب و پر طراوات هماره در تراوش ميوه هاى شيرين بر كام بشر مى چكامد. توتى اكلها كل حين . (11)
كه اينك فجر ديگر دميده و روشنايى سپيده افق اميد را آنگونه منور ساخته است كه همه چشم ها به اين نور خيره شده است كه حسين بر دامن فاطمه قدم نهاده است .
حسين لبخندى ديگر ملكوت بر دامن فاطمه و شاخسار پر ثمر ديگرى از شجره طيبه على و فاطمه . حسين نور سپيده ملكوت كه جهانى را از فروغ خويش سپيده و جهان بشريت را سفيد و سفيد بخت مى نمايد.
و آسمان ارزش ها و هنرهاى انسانى براى هميشه درخشش مى گيرد. كه حسين يعنى آن شخص شاخصى كه در تاريكى هاى ستم مى تازد و سپيده اميد و زندگى و آزادگى را پديدار مى سازد. كه حسين همان الگوى تمام نماى ارزش هاى الهى و انسانى كه براى تمام آزادگان و دين داران جامعه پيشوا قرار مى گيرد. و با ايثار و فداكارى سترگ و مقاوم در ميدان نبرد عليه ستم ها و تاريكى ها، ضد ارزش ها مى تازد، كه حسين سلاله پاك فاطمه و على و رسول الله (ص ).
تاريخ ولادت  
آثار روايى و تاريخى در مورد تاريخ و خصوصيات ولادت امام حسين گوناگون مى باشد. شيخ طوسى در مصباح از قاسم بن علاء همدانى كه وكيل امام عسگرى عليه السلام بوده است نقل مى كند كه ولادت حضرت سوم شعبان بوده است : آن مولانا الحسين ولد يوم الخميس لثلاث خلون من شعبان . (12) همچنين مفيد در مسار الشيعه . (13)
روايات معروف ديگرى در كافى و... آمده است كه بعد از ولادت امام مجتبى يك طهر فاصله بوده است . (14) كه صديق كبرى به اين مولود مبارك بار دار شده است و مدت بار دارى وى نيز شش ماه و ده روز بيشتر فاصله نبوده است . و كان بينها فى اليلاد سته اشهر و عشرا. (15) با توجه به اين كه ديدگاه مشهور ولايت امام مجتبى عليه السلام پانزدهم رمضان سال سوم هجرى نقل شده است به برخى ديدگاه ها درباره ولادت امام حسين عليه السلام اشاره مى شود.
1. سوم شعبان ، شيخ طوسى در مصباح . (16)
2. پنجم شعبان سال چهارم هجرى . اين شهر آشوب ، ابو الفرج اصفهانى شيخ مفيد در ارشاد. مناقب مى گويد بعد از ده ماه و بيست روز از ولادت امام مجتبى عليه السلام . و نيز ابن نما در مثير الا حزان (17)، از شيخ طوسى روايتى را نيز نقل مى كند كه با اين ديدگاه هماهنگ است . (18)
3 - آخر ربيع الاول سال سوم هجرى ، برگزيده شيخ مفيد در مقنعه و شيخ طوسى در تهذيب و شهيد اول در دروس . (19)
از ميان اين ديدگاه ، ديدگاه اول يعنى سوم شعبان سال چهارم معروفترين آنهاست .
بررسى  
با توجه به روايتى كه مى گويد فاصله بين دو برادر شش ماه بوده است ، اگر ولادت امام مجتبى عليه السلام نيمه رمضان سال هجرى باشد، ولادت امام حسين آخر ربيع الاول سال چهارم خواهد بود. اين ديدگاه با ولادت حضرت در ماه شعبان سازگارى ندارد مگر اين كه ولادت امام مجتبى عليه السلام در شعبان سال سوم هجرى رخ داده باشد.
و اگر ديدگاه دوم معيار قرار گيرد كه پنجم شعبان سال چهارم هجرى فاصله بين دو برادر از نيمه رمضان سال سوم تا پنجم شعبان سال چهارم فاصله بين دو برادر از نيمه رمضان سال سوم تا پنجم شعبان سال چهارم حدود ده ماه و بيست روز خواهد بود با ديدگاه مناقب هماهنگ است .
و نيز ديدگاه اول كه معروف ترين است سوم شعبان فاصله بين دو برادر بايد همين مقدار خواهد بود نه شش ماه .
بنابراين مى توان سوم شعبان كه مشهورترين ديدگاه است پذيرفت ليكن يا بايد رواياتى كه فاصله دو برادر را شش ماه و ده روز بيان مى كند ناديده انگاشت و يا در مورد ماه ولادت امام مجتبى عليه السلام بايد گفت كه چند ماه پس از ماه رمضان سال سوم بوده است . در هر صورت با توجه به اختلاف ديدگاه ها و منابع همان معروف ترين ديدگاه سوم شعبان سال چهارم ممكن است صحيح باشد. و الله سبحانه هو العالم .
نام گذاريى  
امام رضا عليه السلام از پدران خويش از امام سجاد عليه السلام روايت مى كند كه اسماء بنت عميس (قابله فاطمه زهراء) مى گويد هنگامى كه حسين متولد شد رسول الله (ص ) وارد شدند و از من خواستند كه حسين را در حضور وى آورم ، كودك را آوردم در دامن خويش نهاد در گوش راست وى اذان و در گوش چپ وى اقامه قرائت نمودند. آنگاه روى نموده به على از وى خواستند تا فرزند خويش را نام گذارى نمآيند. على اظهار مى دارد من در اين مورد بر رسول الله (ص ) پيشى نمى گيرم ، رسول الله (ص ) نيز مى فرمايد من نيز بر خداى عزوجل سبقت نمى گيرم ، آنگاه جبرئيل به همراه هزار فرشته فرود مى آيد و ولادت حسين را تهنيت مى گويد؛ مى گويد خداى عزوجل سلام ابلاغ مى نمايد و مى فرمايد فرزند خويش همنام فرزند هارون شبير نام گذارى نما. حضرت نيز وى را شبير يعنى حسين نام گذارى مى نمايد. آنگاه كه روز هفتم فرا مى رسد، رسول الله (ص ) در گوسفند قوچ عقيقه مى نمايد. يك ران آن را به قابله هديه مى كند موهاى سر كودك را مى تراشد و به وزن آن نقره صدقه مى پردازد، و سر كودك را با خلوق (گياه خوشبو) معطر مى سازد. (20)
اين رفتار آموزنده رسول الله (ص ) در هنگام ولادت كودكان است كه آداب دينى را كه با نيك فرجامى افراد پيوند دارد مى آموزد. در آغازين روز ولادت نداى توحيد و نبوت بر گوش وى مى نوازد و فطرت خدا آگاه وى را با معارف فطرى آشنا مى سازد، كه گفتن اذآن و اقامه اين گونه نقش موثر ايفا مى نمايد. و نيز رعايت آداب و ادب در نام گذارى فرزندان كه به بزرگترها واگذارى مى نمايد. و زحمات ماما را از نگر دور نمى دارد. و خوشبو نمودن كودك و شستشوى وى و رعايت بهداشت ، آنگاه در نام گذارى كودك كه يك امر مهم است و بايد با فرهنگ و باورهاى سازگار باشد مى آموزد كه چگونه و چه نامى را بايد براى كودكان بر گزيد.
ليكن آنچه خاندان عترت را از سايرين ممتاز مى سازد، اين كه تمام شوون آنان ملكوتى است و حتى نام گذارى آنان نيز از جانب خداى سبحان است و همان گونه كه نام گذارى برادرش مجتبى حسن با اذن خداى عزوجل شكل گرفت ، نام گذارى حسين عليه السلام نيز به همان منوال به رهنمود خدا شكل مى گيرد و نام فرزندان هارون پيامبر كه جانشين موسى عليه السلام بود براى فرزندان جانشينى رسول الله (ص ) على بن آبى طالب انتخاب مى شوند.
كنيه و القاب  
عنوان ابا عبد الله كنيه معروف دو امام همام مى باشد. نخست اما حسين عليه السلام كه به لحاظ فرزندش عبد الله اين كينه و ديگر امام صادق عليه السلام كه وى نيز به همين لحاظ ابا عبد الله مى باشد. كنيه ديگر ابد الشهدا و ابن الابرار نيز به حضرت نسبت داده شده است .
القاب معروف امام حسين عليه السلام ، سبط (نوه پيامبر) سيد، رشيد، شهيد، طيب ، وفى ، مطهر، البر، احد الكاظمين ، زكى ، مبارك ، و التابع لمرضاه الله و الدليل الى ذات الله ، خامس اهل الكسا، ريحانه الرسول . دو لقب معروف ترين هستند: سيد الشهداء سيد شباب اهل الجنه . (21) اما انه سيد الشهداء من الا ولين و الاخرين فى الدنيا و الاخره و سيد شباب اهل الجنه من الخلق اجمعين . (22)
سيد شباب اهل الجنه بدين خاطر اين است كه حسن و نيز حسين برترين بهشتيان مى باشند و چون تمام بهشتيان به سن جوان مى باشند هنگامى كه حسن و حسين سرور جوانان بهشت شدند يعنى سرور همه بهشتيان مى باشند.
زيرا در بهشت فرسايش و فرسودگى رخت بر بسته است ، كه شرح كوتاه اين موضوع در كتاب امام حسن عليه السلام الگوى زندگى عنوان شده است . (23)
و اما لقب بر جسته ديگر حضرت يعنى سيد الشهدا يعنى سالار شهيدان نكته اش بر همگان شفاف است كه راه فداكارى و ايثار در راه خدا را حسين بر همگان هموار ساخت . افق خونين شهادت گلگون به خون حسين است . و چون در سخت ترين شرايط اين شهادت شكل گرفت ، جامعه سرخ به تن حسين و يارانش پوشاند و جامعه سبز و شادان به تن دين ارزش نمود، كه درخت افسرده دين را آن گونه شادابى بخشيد كه تا قيامت سر سبز شده و پر ثمر خواهد بود. و به همين جهت حسين خون خدا ثار الله عنوان مى شود كه چون خون خود را در راه خدا و دين خدا هديه نمود. خون بهاى آن خداست . و به همين جهت اين شهيد سيد الشهدا لقب مى گيرد.
اندام  
اندام شكيل يكى از محورهاى جاذبه در روابط اجتماعى مى باشد.
اندام شكل و سالم از نعمت هاى الهى است كه انسان از آن بهره ور است .
هر مقدر در اثر كاستى يا بيمارى اندام شكل و سالم خود را از كف نهد به همان مقدار دافعه پديد آورده و باعث گريز ديگران از وى مى شوند. آلوده شدن به برخى بيمارى هايى بمانند پيسى ، جزام ، و... تنفر آميز است كه باعث گريز ديگران از شخص مبتلا مى گردد.
بر اساس همين معيار است كه انبيا الهى از لحاظ اندام شكيل ترين و زيباترين اندام بهره مند بودند. امامان از اندامى سالم و شكيل و متوسط بهره مند بودند و در زندگى نيز هيچ گاه به بيمارى هاى تنفر آميز مانند جزام و پيسى و همانند آنها گرفتار نبوده اند. و اگر در مورد ايوب پيامبر آمده است كه آن گونه مبتلا به بيمارى شده بود كه بدن شريف وى در اثر عفونت كرم پديد آورده بود! چنين نسبت ها با باور اعتقادى مسلمآنان به ويژه تشيع كه انبيا بايد از بيمارى هاى تنفر آميز مبرا باشند ساز وارى ندارد.
و ادله متقين نيز اين نسبت ها را به اثبات نمى رساند.
به همين جهت نمى توان اين مطلب را در مورد انبيا پذيرفت . امام همام كه همانند ساير رهبران دين الگوى انديشه و رفتار براى همگان است از هر جهت بايد پر جاذبه ترين فرد باشد. هم از لحاظ بدن و اندام و هم از لحاظ فضايل انسانى . براى آشنايى با اندام و بدن زيباى فردى چون امام حسين عليه السلام مى توان گفت حضرت زيباترين اندام بهره مند بودند و اندام شكيل با قدى متوسط همانند مجتبى حسن عليه السلام همانندترين فرد به رسول الله (ص )بودند. دو برادر از هر جهت همانند حضرت بودند. گر چه برخى روايت دارند كه حسن مجتبى از سر تا سره (ناف ) بيشتر از امام حسين همانند رسول الله (ص ) بوده است : كان الحسن بن على يشبه بالنى (ص ) من صدره الى راسه و الحسين عليه السلام يشبه به من صدره الى رجليه الحسن يشبه برسول الله (ص ) ما بين الصدر الى الراس و الحسين يشبه برسول الله (ص ) ما كان اسفل من ذلك (24) از اين مقايسه اين نكته شفاف مى شود كه براى آشنايى به ويژگى هاى اندام حسن و حسين بايد با ويژگى هاى اندام رسول الله (ص ) آگاهى يافت كه رسول الله شكيل ترين و نمكين ترين اندام را داشتند. (25) انسانى الگوى ديگران قرار مى گيرند. انديشه و رفتار آنان گره گشاى پيچيدگى هاى زندگى ديگران قرار مى گيرد. دامن گروهى از افراد افزون بر شايستگى آفريدگارى كه دراند رشد و ترتيب آنان سهم بسزايى در ايجاد برجستگى در آنان ايفا مى نمايد. اكنون روى كرد سخن از شايستگى آفريدگارى آنان نيست بلكه به اين جنبه مى توان نگر افكند كه مربيان به ويژه ، در دوران تربيت پذيرى افراد نقش بزرگى را به عهده دارند. حسين فرزند رسول الله (ص ) است كه تنها فرزندان رسول الله (ص ) از نسل فاطمه تداوم مى يابد. افزون بر شايستگى آفريدگارى آنان از اين جهت كه تنها دردانه هاى رسول الله (ص ) مى باشند مورد عنايت ويژه مى باشند.
از سوى ديگر نقش مربى آگاه و متعهد در تربيت افراد نقش محورى است و رسول الله (ص ) كه خود تربيت يافته خداست به طور مستقيم نقش تربيتى فرزندان را به عهده مى گيرد. انا اديب الله و على اديى . (26) تنها در مورد خود و على نيست بلكه نسبت به فرزندان على كه بر دامن رسول الله رشد يافتند نيز فرا مى گيرد.
به همين خاطر نگر رسول الله (ص ) در مدينه هماره به خانه فاطمه و فرزندان فاطمه مى باشد و صرف نظر از نقش على و فاطمه در تربيت فرزندان خويش مى توان گفت نقش رسول الله (ص ) نقش اول است و اهتمامى كه حضرت در اين راستا مى دهند خود گواه روشن بر اين حقيقت است .
رسول الله (ص )بر اين باور است كه تداوم شخصيت حقوقى وى با فرزندان وى مانند حسين شكل مى گيرد. و نيز حضرت بر اين اعتقاد است كه هيچ خاندانى همانند خاندان اهل بيت در راه استقرار دين الهى فداكارى نخواهند داشت . و چنين خاندان ارزش مند بايد از پيش زمينه سازى شود. تا شايستگى هاى آنان شكوفا گردد. و به يقين تربيت بالنده آنان نقش اول را در اين فرآيند خواهد داشت . طبيعى است كه در تربيت چنين خاندان و بالندگى و رشد آنان بيشترين اهتمام از جانب رسول الله (ص ) شكل گيرد.
آگاهى رسول الله (ص ) نسبت به روش هاى تربيتى از هر كسى بيشتر و بهتر است . خاندان عترت مانند على و فاطمه هر چه به آنها ارزانى شده است . از بركت رسول الله (ص ) بوده است . اين نكته بر همگان آشكار است كه رسول الله (ص ) تا چه مقدار نقش ايفا مى نمايد. زيرا شايستگى آفريدگارى آنان از يك سو و تربيت پذيرى آنان را جانب ديگر زمينه را براى رشد و بالندگى فراهم ساخته است .
از همين جهت حضرت همانند پدر مهربان فرزندان
فاطمه را در دامن پر مهر خود نهاده است و شبانه روز با آنان مانوس است و آنان همانند نه تنها پدر پر مهر خويش ، بلكه همانند كودكان همسان خويش ‍ با وى مانوس بوده از انديشه و رفتار متعالى حضرت بهره ور مى شدند.
رسول الله (ص ) از روز نخست كودكان فاطمه را بر دامن نهاد. نام گذارى آنان ، گشودن كام آنان با مكيدن زبان رسول الله (ص ) گشوده شد... فوضع النبى (ص ) لسانه فى فيه و اقبل الحسين على لسان رسول الله (ص )(27) يمصه .
و راه درك و انديشه آنان با نواختن نداى توحيد و اذن در گوش ‍ آنان با صداى رسول الله (ص ) آغاز شد. فاذن فى اذنه اليمنى و اقام فى اذنه اليسرى . (28)
رسول الله (ص ) هر روز اين رفتار را تكرار مى نمود يعنى زبان خويش را بر دهان حسين مى نهاد و حضرت با مكيدن آب سيراب مى شد. و كان رسول الله (ص ) يا تيه فى كل يوم فيضع لسانه فى فم الحسين فيمصه حتى يروى فانبت لحمه من لحم رسول الله (ص ) . (29) گوشت و خون حسين از جان رسول الله (ص ) رشد نموده است .
انس و الفت رسول الله (ص ) به حسين آن مقدار است كه وى را به حجره خويش برده و كفالت آن را به همسرش ام سلمه مى سپارد كه هر لحظه از فيوض غيبى و سروش وحى وى را بهره ور سازد. فكفله ام سلمه و كان رسول الله (ص ) ياتيه فى كل يوم فيضع لسانه فى فم الحسين . (30) معارف و انديشه هاى وحيانى را به وى ارزانى مى نمايد سوره توحيد را به وى مى آموزد. (31)
هنگامى مشاهده نمودند يك عدد خرما از زكات را در دهان نهاده است ، حضرت با انگشتان خود آن را بيرون كشيدند تا جذب بدن حسين نگردد زيرا صدقه بر آل رسول حلال نيست ، لا تحل لنا الصدقه . (32) گر چه وى كودكى بيش نيست و مكلف به حرام و حلال نمى باشد، ليكن چون اثر آن از لحاظ فيزيكى ممكن است در جان حضرت بنهد رسول الله (ص ) اين گونه از وى مراقبت مى نمايد.
دامن على و فاطمه عليها السلام  
ايفا نقش مربى به مقدار آگاهى وى از روش هاى تربيتى و پاى بندى به آن روش ها گردش مى كند. هر مقدار مربى به معيارهاى تربيتى آگاهتر و در رفتار نيز به آرمانهاى پاى بند باشد، بيشتر مى تواند نقش تربيتى خويش پديدار سازد. به همين جهت در هنگام شكل گيرى شخصيت انسان ها كه بخش ‍ مهم آن در دوران كودكى نوجوانى شكل مى گيرد، نقش اول را مربى وى در محيط خانه و آموزشگاه به ويژه خانواده او به عهده دارد.
اگر گفته شود كه ناهنجارى و نا بسامانى هاى اجتماعى كه جامعه گرفتار آن است خاستگاه اصلى اش آگاه نداشتن و نيز بى اعتنايى مربيان به اصول تربيتى است ، سخن گزاف گفته نشده است . بر مربيان جامعه به ويژه پدر و مادر بايسته است به اين مهم توجه نمآيند. با توجه به اين نكته اگر مربى افراد، اشخاصى مانند على و فاطمه قرار گرفتند؛ فرزانگانى كه سر آمد همگانى در فضايل انسانى و نيز آگاهى به روش هاى تربيتى و نيز رفتارى مصون از هر خطا و خطر دارند آنگاه نقش تربيتى آنان نسبت به فرزندان به خوبى آشكار مى گردد. به ويژه اين كه فرزندان نيز از لحاظ شايستگى برترين انسان ها باشند. عرصه در دو فرآيند كاملا آماده مى باشد، هم به لحاظ شايستگى استعدادى و آفريدگارى و به هم به لحاظ بهره ورى از بهترين و آسان ترين روش هاى تربيتى . ويژه اين كه وراثت كه عامل انتقال ويژگى هاى نسل پيشين مى باشد، زمينه شايستگى هاى اين فرآيند را بهتر فراهم ساخته است .
با اين توضيح عرصه هاى اصلى تربيتى و بالندگى ، استعدادهاى آفريدگارى ، وراثت ، و مربيان و خانواده شايسته براى فرزندان زهرا كاملا فراهم است . حسين در چنين شرايط رشد و تربيت يافته است .
فرزندان امام حسين عليه السلام  
شواهد تاريخى چهار پسر و دو دختر از پنج همسر براى امام حسين ثبت نموده اند.
1 - على بن الحسين زين العابدين عليه السلام كه على اكبر عنوان مى شود، از همسرى به نام شاه زنان معروف به شهر بانو دختر كسرى يزدگرد سوم ، آخرين پادشاه ساسانى ايران . نسل امامت از اين فرزند برومند تداوم يافته است . و در روايت تداوم نسل امامان از نسل امام حسين عليه السلام به عنوان يكى از پاداش هاى شهادت حضرت عنوان شده است . (33)
2 - على بن الحسين الاصغر از همسرى به نام ليلا كه در كربلا به شهادت رسيد بر سر زبان ها معروف به على اكبر است .
3 - جعفر بن الحسين از همسرى به نام قضاعيه كه در زمان زندگى حضرت رحلت نموده است .
4 - عبد الله بن الحسين از همسرى به نام رباب كه در آغوش پدر در كربلا هدف قرار گرفت ! وى كودك شير خواره بوده است كه معروف به عبد الله رضيع يا على اصغر است .
5 - سكينه دختر امام كه وى نيز از رباب متولد شده است .
6 - فاطمه دختر ديگر امام حسين كه همسرى به نام ام اسحاق دختر طلحه بن عبيد الله بوده است . (34) از شاه زنان (معروف به شهر بانو) ليلا، رباب ، قضاعيه ، و ام اسحاق .
شهر بانو  
در مورد يكى از همسران امام حسين عليه السلام گفتگو گسترده اى بين نويسندگان مطرح مى باشد و آن اين كه ايا زنى به نامم شهر بانو همسر ايشان بوده و ايا على بن الحسين مادرش همين بانو مى باشد. و ايا اين بانو همان دختر يزد گرد پادشاه ايران بوده است ، كه به اسارت رفته است ؟! در ميان اين نوع پرسش ها مهم ترين سوال همان سوال سوم است كه بيشتر نويسندگان آن را پذيرفته اند و برخى هم در صدد نقد اين ديدگاه بر آمده اند. به همين جهت پژوهش كوتاهى در اين راستا صورت مى گيرد نخست نقل هاى متفاوت و ماخذ آنها را مورد توجه قرار داده ، آنگاه ديدگاه و دليل هاى برخى نويسندگان را كه اين موضوع را مردود مى دانند مطرح و پژوهش خواهيم نمود. نخست نقل هاى متفاوت .
1 - در منابع روايايى و تاريخى حداقل سه جريان در اين رابطه به چشم مى خورد، جريان نخست كه معروف ترين آنهاست و در بسيارى از منابع روايى و تاريخى مطرح مى باشد. اين كه در زمان خليفه دوم كه ايران به دست سپاه اسلام فتح شد، دو تن از دختران يزدگرد آخرين پادشاه ساسانى به اسارت سپاه اسلام در آمده به مدينه منتقل مى شوند. اين داستان را كلينى اين گونه نقل مى نمايد: هنگامى كه اين دختر يزدگرد وارد مسجد به حضور عمر آورده مسجد نورانى به نور وى شد. هنگامى كه عمر به وى نگاه كرد وى صورت خود را از عمر پوشاند، و گفت : اف ببروج بادا هرمز كنايه از اين كه روزگار فرزندان هرمز به كجا انجاميد است . (هرمز پسر انوشيروان جد يزدگرد سوم مى باشد)
عمر پنداشت وى دشنام به وى مى دهد بر آشفت ، در صدد تنبيه بر آمد. امير المومنين عليه السلام فرمود دست نگهدار ايشان را آزاد بگذار تا كسى را به همسرى انتخاب نمايد. آن گاه آن بانو در ميان مردان گشتى زد و به حسين عليه السلام كه رسيد وى را بر گزيد على عليه السلام از او پرسيد نام تو چيست وى گفت جهان شاه امام فرمود نه شهر بانويه . آنگاه به امام حسين فرمود اين بانو بزودى فرزندى به دامن خواهد آورد كه بهترين روى زمين خواهد بود. سپس على بن الحسين را زاد كه به حضرت گفته مى شود وى فرزند دو بر گزيده است (ابن الخيزتين ): فخيره الله من العراب الهاشم و من العجم الفارس بر گزيده خدا از عرب ، هاشم ، و از عجم ، فارس
. (35)
اين نقل با تفاوت هايى در ساير منابع بعد از محمد بن حسن صفار و كلينى تداوم يافته است .
ابن ثلج بغدادى متوفاى 325 (وى معاصر كلينى مى باشد زيرا وفات كلينى در سال 329 نقل شده است ) در كتاب تاريخ الائمه مى گويد: مادر على بن الحسين خلوه دختر يزدگرد است كه با مرگ طبيعى از دنيا مى رود و گمان مى برم اسمش شه زنان باشد. كه شهر بانو هم گفته مى شود. (36)
و نيز شيخ مفيد متوفاى 413 در ارشاد مادر على بن الحسين عليها السلام را شاه زنان معروف به شهر بانو دختر يزدگرد عنوان مى كند. (37)
و نيز علام طبرسى متوفاى 548 در كتاب تاج المواليد مادر على بن الحسين را شهربان يا شهر بانو دختر يزدگرد عنوان مى نمايد. گر چه داستان را نقل سوم يعنى زمان حكومت دارى على عنوان نموده است . (38) علامه حلى رحمه و الله متوفاى 726 نيز نام مادر على بن الحسين در كتاب المستجاد من كتاب الارشاد شاه زنان دختر يزدگرد نام مى برد. (39) اين جريان در اكثر كتاب هاى بعد از قرن هفتم نيز ثبت شده است .
نقل دوم مربوط به زمان خلافت عثمان است كه عبد الله بن عامر كريز دو دختر از يزدگرد را به حضور عثمانى مى فرستند عثمانى آنان را به حسن و حسين مى بخشد. (40)
و اما نقل سوم مربوط به دوران حكومت دارى امام على عليه السلام مى باشد كه حضرت جعده بن هبيره يا حريث بن جابر حنفى را كه خراسان و مشرق اعزام مى نمايد وى دو دختر از پادشاه زادگان به حضور امام على مى فرستد. بنا بر نقل برخى يكى از آنان با امام حسين ازدواج مى كند و بنا بر نقل ديگر امام على عليه السلام با اين امر موافقت نمى كند آنان را به برخى دهقآنان مى سپارد. (41)

next page

fehrest page