امام حسين (ع ) الگوى زندگى
جلد ۵

حبيب الله احمدى

- ۱۲ -


زيارت حسين عليه السلام  
ايثار و شهادتى كه حسين عليه السلام برگزيد نسبت بر ساير شهيدان برترى دارد. زيرا كه موقعيت هاى گزينش اين راه با سايرين تفاوت دارد كه نمى توان شرايط ديگران را با شرايط سخت حماسه حسينى سنجيد. به همين خاطر خداى سبحان بيشتر و بهتر از ساير شهيدان از حسين تجليل مى كند و ياد و نام حسين را در جاى جاى زندگى انسان ها زند و پايدار مى نمايد. به همين جهت خداى سبحان راضى نمى شود نام و راه و ياد حسين را فراموش شود. و به بهانه نام وى را كه زنده كردن ارزشهاست زنده مى نمايد.
مزار حسين كعبه عاشقان حسين قرار مى گيرد كه و براى زيارت حسين عليه السلام دست از پا نمى شناسند. زيارت مزار حسين را به عنوان يك تكليف شرعى و چه بسا واجب در برخى موارد مطرح مى سازد، كه نام ياد حسين فراموش نشود. امام باقر عليه السلام ، مروا شيعتنا بزياره قبر الحسين عليه السلام فان اتيانه مفترض على كل مومن . (487) شيعيان ما را دستور دهيد تا به زيارت حسين روند، كه زيارت حسين رفتن بر همگان لازم است . كسى كه حسين را زيارت نكند از حقوق رسول الله را بر زمين نهاده زيرا حق حسين لازم بر هر مسلمانى لازم است ، لان الحسين فريضه من الله تعالى واجبه على كل مسلم . (488)
ثواب زيارت حسين عليه السلام  
در آثار دينى بيان هاى گوناگون در مورد ثواب زيارت سالارى شهيدان عنوان شده است . شايد تفاوت اين ثواب ها به تفاوت درك و شناخت افراد و كيفت زيارتى است كه شخص انتخاب مى نمايد و ميزان الهام گيرى زائر از حماسه حسينى مى باشد.
در برخى روايات مى فرمايد هر كس حسين را زيارت كند گناهان گذشته و آينده اش بخشيده مى شود، من زار قبر الحسين عليه السلام عارفا بحقه غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تاخر. (489) و در روايت ديگر زيارت حسين عليه السلام معادل ثواب عمره عنوان شده است ، سال بعض ‍ اصحابنا ابا الحسن الرضا عليه السلام عمن اتى قبر الحسين عليه السلام قال تعدل عمره . (490)
در برخى ديگر زيارت حضرت معادل يك حج به شمار آمده است .
عن الرضا من زار قبر الحسين كتب الله حجه مبروره . در روايات ديگر رسول الله (ص )دارد (491) در برخى ثواب سه حج عنوان شده : من اتى قبر الحسين (ص ) عارفا بحقه كان كمن حج ثلاث حجج رسول الله (ص ) (492). در برخى روايات ثواب زيارت بيست حج و عمره عنوان است . امام صادق عليه السلام . من اتى قبر الحسين عليه السلام عارفا بحقه فى غير يوم عيد كتب الله له عشرين حجه و عشرين عمره مبرورات .
اگر زيارت روز عيد باشد صد حج و صد عمره ثواب دارد. و اگر روز عرفه باشد هزار حج و هزار عمره كتب الله الف حج و الف عمره . (493)
در برخى ديگر سخن از دو هزار حج و دو هزار عمره است . اگر زيارت در روز عاشورا باشد، امام باقر عليه السلام : من زار الحسين فى يوم عاشورا من المحرم حتى يظل عنده باكيا سعى الله عزوجل يوم بلقاه بثواب الفى حجه و الفى عمره . (494)
در برخى ديگر از روايات ثواب زيارت حسين معدل ثواب هزار شهيد بدرى عنوان شده است آن كسى كه هر ماه حضرت را زيارت كند، امام صادق عليه السلام : مالمن زار الحسين عليه السلام فى كل شهر من الثواب قال له من الثواب ثواب ماه الف شهيد و مثل شهداء بدر. (495)
اين تفاوت ها همان گونه كه اشاره شد به لحاظ شرايط زمان و نيز افراد است كه با چه شرايطى و در چه حدى از معرفت و شناخت باشد.
چگونه حسين عليه السلام را زيارت كنيم ؟  
زيارت امام حسين عليه السلام از براى كسى مى توان از نزديك در كنار مشهد حضرت قرار گيرد افضل است و تاكيد فراوان شده و حتى واجب كفايى عنوان شده است . اما اگر كسى توان رفتن به كربلا راه ندارد آن هم روا نيست زيارت حسين عليه السلام را ترك كند. زيرا زيارت لازم نيست لزوما در كنار قبر مشهد حضرت باشد. از راه دور نيز زيارت ممكن است كه در روايت مى فرمايد اگر نمى توانى به كربلا بروى از راه دور به طرف مزار حسين رو كن و به حضرت سلام كن ، همين زيارت است . لازم هم نيست زيارت نامه هاى مفصل قرائت كنى . گرچه مستحب و افضل است به زيارت نامه هاى رسيده از ائمه عليه السلام امام را زيارت نمايى ، ليكن همين كه به طرف مزار و مشهد حضرت رو كنى و بگويى السلام عليك يا ابا عبد الله السلام عليك و رحمه الله و بركاته زيارت به حساب مى آيد. كه اين نكته را امام صادق عليه السلام به يكى از اصحاب خويش به نام سدير آموختند. ثم تنحو نحو القبر فقول السلام عليك يا ابا عبد الله السلام عليك و رحمه الله و بركاته نكتب لك زوره و الزوره حجه و عمره . (496) روى خود را به سمت قبر نما و بگو: السلام عليك يا ابا عبد الله اسلام عليك و رحمه الله و بركاته ، ثواب حج و عمره را خواهى داشت . آرى حماسه حسينى اين گونه فرهنگ شهادت را در جامعه بارور نموده است .
نهضت ها  
الف : نهضت توابين  
در زمان عبيد الله گرچه كوفه سركوب شد و سقوط كرد و تشكل همسوى اهل بيت عليه السلام سخت آسيب ديد؛ ليكن با همه آسيبها و با همه مصيبت هايى كه هواداران على عليه السلام و اهل بيت در كوفه تحمل نمودند، تشكل همسو همچنان آتش زير خاكستر كه در صدد فرصت شعله ورى مى باشد به سر مى برد. اكثريت آنان بعد از خاكستر كه در صدد فرصت شعله ورى مى باشد بر سر مى برد. اكثريت آنان بعد از سر كوبى و به ويژه بعد از اين كه در يارى حسين عليه السلام سستى نمودند، در غيض غضب عليه حزب عثمانيه مى جوشيدند. حسرت و ندامت از رفتار گذشته سينه هاى آنان را سخت مى فشرد كه چرا وقتى فرزند رسول الله (ص ) را دعوت نمودند وى را يارى نكردند كه حضرت نه راه برگشت داشت و نه توانست از پايگاه تشيع مدد بگيرد.
اينك اين تشكل با همه آسيبها هنوز همواره خطر اصلى بر حزب عثمانيه به شمار مى رود كه عبيد الله خود اعتراف مى كند با اين تشكل را سر كوب نموده بود و چندين سال نيز گذشته است و هزاران زندانى و هزاران كشته به جاى گذاشته باشد. بعد از فاجعه كربلا اعتراف مى كند من از هواداران على كه ترابيه ناميده مى شدند بر تاج و تخت يزيد مى ترسم نه از عبد الله بن زبير، انا اخاف عليه من هذه ترابيه (497) شيعه ابى تراب على بن ابى طالب . (498)
انقلاب ها و نهضت هاى مردمى بعد از نهضت عاشورا با الهام از حماسه آفرينى حسين و با الهام از پايدارى حضرت شكل گرفتند و آسيبهاى جدى بر پيكر حاكميت حزب عثمانيه وارد ساختند، تا در نهايت حاكميت اين حزب پايان يافت و بنى اميه سقوط كردند. به برخى از نهضت ها كه در انقراض بنى اميه تاثير گذار بودند اشاره مى شود.
يكى از اين نهضت ها كه به طور مستقيم از نهضت حسينى الهام گرفت و به نام حسين و ياد حسين و براى انتقام خون حسين انجام گرفت ، نهضت توابين بود. اين نهضت با شعار يا لثارات الحسين شكل گرفت . (499) تشكل همسوى اهل بيت در اثر عوامل كه برخى از آنها شمرده شد، در كوفه عقب نشينى نمود از يارى مسلم و امام حسين باز ايستاد. در ميان عوامل دهگانه سهل انگارى يكى از آنها بود كه تشكل همسوى اكثريت نيروهايش در خانه ها خيزنده و يا پراكنده شدند.
بعد از حادثه دلخراش كربلا كه امام حسين را دعوت نموده ، ولى در يارى وى سهل انگارى كرده بودند، سخت از رفتار خويش پشيمان شدند. اينان ا همان آغاز روز در صدد جبران اين سهل انگارى بر آمدند.
بزرگترين اقدامى كه در صدر برنامه هاى خويش قرار گرفتن انتقام خون حسين از قاتلان حسين ، يعنى از سران و هواداران حزب عثمانيه كه در كربلا شركت جسته بودند، بود.
ليكن نهضت توابين دو مشكل عمده در سر اقدام خود مى ديد. يكى سلطه جهنمى حزب عثمانيه به خصوص بعد از حادثه كربلا كه در عراق با خشونت عبيد الله كه كوچكترين حركت را سر كوب مى نمود، بود. ديگرى نبودن رهبرى از اهل بيت و عترت كه بتوانند زير پرچم وى اقدام عمومى عليه حزب عثمانيه شكل دهند. كسى از اهل بيت مانند امام سجاد عليه السلام در ميان مردم كوفه حضور نداشت . از طرفى زمينه فراخوانى امام سجاد عليه السلام با توجه به تجربى تلخى كه از دعوت امام حسين عليه السلام داشتند به طور كلى از بين رفته بود.
در عين حال اين تشكل كه آسيب فراوان از حاكميت عبيد الله در عراق تحمل كرده بود، در صدد جبران آن سهل انگارى بود. از همان روزهاى نخست شروع به فعاليت نمود، رهبران اين نهضت ياران و هواداران را آماده مى ساختند تا فرصت مناسب در جهت پديد آوردن يك جريان اجتماعى و حركت عمومى عليه حاكميت حزب عثمانيه فراهم شود.
مردم هم همواره به طور پنهانى اعلان پشتيبانى مى نمودند، فلم يزل القوم فى جمع اله الحراب و الا ستعداد للقتال و دعاء الناس فى السر من الشيعه و غيرها الى الطلب بدم الحسين . (500)
اين زمينه ساز تداوم يافت . اين حركت به صورت جدى و پنهانى در كوفه و عراق و حتى در يمن تداوم داشت تا آن دو مشكل حل شد. يزيد پليد در سال 63 رخت بر بست و حزب اموى در از اين جهت آسيب جدى ديد. با بر طرف شدن اين مانع بزرگ هواداران تشكل همسو فرصت را غنيمت شمردند مشكل رهبرى نهضت خود را به گونه ديگر حل نمودند. گرچه در ميان آنان از اهل بيت كسى نبود و زمينه فراخوانى هم وجود نداشت ، ليكن اين مشكل را از درون هموار ساختند و يكى از با سابقه ترين افراد و با صلابت ترين كه از لحاظ انديشه هم فردى فرزانه و از پايگاه قوى مردمى برخوردار بود و از صحابه رسول الله (ص ) به شمار مى رفت و در رفتار هم فردى سترگ بوده يعنى سليمان بن صرد خزاعى را به رهبرى نهضت خويش بر گزيدند. پنج تن از سران اين تشكل از جمله خود سليمان در منزل وى گرد آمدند. آنگاه صد نفر ديگر از سران شيعه و تشكل همسو به آنها پيوستند و سليمان را به عنوان رهبرى نهضت برگزيدند. آن پنج عبارتند از: سليمان بن صرد خزاعى ، مسيب بن نجبه فرازى ، عبد الله بن سعد بن نفيل ، عبد الله بن وال ، رفاعه بن شداد. (501)
انگيزه اصلى در انتخاب آن موقعيت تضعيف شديد موقعيت حزب عثمانيه در عراق بعد از مرگ يزيد بود. كه خود تصريح دارند: والامر الان ضعيف . (502) بعد از مرگ يزيد هم اين زمينه سازى ادامه يافت تا سال 65.
عده زيادى تقريبا به تعدادى كه با مسلم بيعت نموده بودند با سليمان بيعت كردند. كه تعداد افراد را تا شانزده هزار نفر نام مى برند. گرچه حدود چهار هزار نفر به پيمان خويش وفادار شدند و همراه سليمان حركت نمودند. (503) آنان با رهبرى پيمان بسته ، در نخيله كوفه اجتماع ، آنگاه به طرف شام حركت نمودند. هدف اصلى آنان به قتل رساندن عبيد الله بن زياد بود. (504) سپاه سليمان ابتدا در كربلا بر سر مزار حسين عليه السلام حاضر شدند و سخت ناله نموده و اشك رختند، و پيمان انتقام خون حضرت را بستند. (505) و فرسخ ‌ها راه براى رسيدن به شام پيمودند كه از جانب شام عبيد الله حصين بن نمير كه از فرماندهان سپاه كربلا بود با سى هزار سپاه مامور سركوب آنان ساخت . (506) ضمن درگيرى و كشتار فراوان اكثر همراهان 4000 نفرى كشته شدند در نهايت رهبران آنان همه كشته شدند و اين نهضت بعد از آسيب فراوان به حزب سر كوب شد.
ب : شورش مدينه  
عبد الله بن زبير كه ادعاى رهبرى داشت در مكه بر سر مى برد. وى بعد از حادثه كربلا در حجاز قيام نمود و مردم حجاز را به بيعت خويش فرا خواند. وى حدود نه سال حاكميت مكه و اطراف را بدست آورد.
عبد الله به مدينه كه دومين شهر بزرگ و پايگاه حكومت رسول الله (ص ) و مركز مهاجرين و انصار بود، چنگ اندازى نمود.
مدينه يكى از پايگاه هاى بزرگ انديشه زلال ولايت و تشيع بود. و پايگاه تشكل همسويى كه از زمان زندگى رسول الله (ص ) شكل گرفت و بعد از رحلت حضرت نيز تداوم يافت . اين تشكل گرچه در فرصت سازى هاى بعد از رحلت حضرت آسيب جدى ديد، ليكن اين گونه نبود كه هويت خويش ‍ را از كف نهد.
از جانبى از هنگام خلافت عثمان مدينه يكى از پايگاه هاى حزب عثمانيه نيز قرار گرفت . در زمان معاويه نيز همين تشكل در آنجا قوت گرفت و نوع فرمانداران آن را بنى اميه تشكيل مى دادند. مدينه همواره محل حضور رجال سياسى به ويژه هواداران حزب عثمانيه بود.
برغم اين تشكل حزب عثمانيه مدينه همواره پايگاه تشكل همسوى اهل بيت به حساب مى آمد. و پايگاه فكرى و انديشه زلال آن در مدينه بود، گرچه نمى توان گفت با كوفه برابرى مى نمود، ليكن دومين پايگاه انديشه زلال تشيع به حساب مى رفت .
اين شهر هميشه پايگاه خيزش فكر و شورش و انقلاب عليه حزب عثمانيه بود همان گونه كه در انقلاب مردم عليه عثمان گرچه نيروهاى فراوان از خارج شهر مدينه آمده بودند، ليكن امداد و ملحق شدند تشكل همسوى اهل بيت به آنان از خود مدينه را نمى توان ناديده انگاشت .
اينك سال 61 هجرى با حادثه تلخش از راه رسيده و حسين بن على كه سال هاى سال در ميان مردم مدينه زندگى نموده بود به شهادت رسيده است . مردم متاثر از اين حادثه غم انگيز در سوگ حسين ناله مى كنند و اشك مى ريزند. و طبيعى است كه در صدد انتقام خون حسين عليه السلام هستند و بغض عداوت حزب عثمانيه در سينه آنان آكنده است و طبيعى است چالشگرى عليه اين عزب خوشايند آنان خواهد بود. گرچه اگر اهل بيت رهبرى انقلاب را عهده دار باشند مردمى همانند مردم مدينه با دلى مطمئن و آرامش خاطر از آن حمايت خواهند نمود، ليكن چنين موقعيتى در ان شرايط بعد از شهادت حسين عليه السلام براى اهل بيت زمينه ندارد. در عين حال مردم مدينه خود را بى تفاوت در برابر حزب عثمانيه كه اين جنايت بزرگ را در كربلا مرتكب شده است نمى بينند. آنان در صدد فرصت سازى اند تا در برابر حاكميت اقدام كنند.
بعد از حادثه كربلا و رسوايى يزيد و حزب اموى ، عبد الله بن زبير كه همزمان با حسين عليه السلام از مدينه خارج به مكه رفته بود، فرصت باز سازى قيام خود را مى يابد و در مكه فرماندار حاكم اموى را اخراج نموده و رسما مردم را به بيعت با خويش فرا مى خواند.
با فراخوانى و تحريك عبد الله مردم عبد الله مردم مدينه نيز از وى حمايت نموده عمرو بن سعيد بن العاص فرماندار حزب عثمانيه را به همراه هزار نفر از مردان بنى اميه و هواداران حزب عثمانيه از جمله مروان بن حكم را با رسوايى تمام از شهر اخراج مى نمايند. (507) مردم با اخراج والى اموى با نماينده عبد الله بن زبير، عبد الله بن حنظله يا عبد الله بن مطيع بيعت مى كنند.
اين شورش از اين جهت قابل مطرح است كه مردم مدينه بغض و عداوت در سينه شان از بنى اميه موج مى زند و دنبال فرصت هستند كه عليه حزب عثمانيه قيام كنند و چون اكثريت مردم را هواداران تشكل همسو اهل بيت شكل مى دهد، اگر رهبرى از اهل بيت مى يافتند زير پرچم وى گرد مى آمدند. ليكن اينك پرچم چالشگرى براى فردى چون على بن الحسين عليه السلام مقدور نيست . مردم مدينه تن به بيعت فردى چون عبد الله بن زبير مى دهند.
اين اقدام ضربه سهمگين بر حاكميت حزب عثمانيه در مدينه متوجه مى سازد كه اين گونه در پايگاه بنى اميه حكومت رسول الله (ص ) به رسوايى كشيده شده اند. گرچه شورش آنان از جانب حكومت مركزى حزب عثمانيه سخت سركوب شد و يزيد با سپاه دوازده هزار و بنابر نقلى بيست هزار نفرى و نيز به نقلى بيست هزار سوار و هفت هزار پياده با فرماندهى مسلم بن عقبه و مدينه را محاصره نمودند. اين سپاه با خشونت تمام وارد شهر شده جان و مال و ناموس مردم را به سپاه شام مباح نمودند! آنان سه روز به قتل و غارت و فحشا پرداختند و بيش از شش هزار نفر از مهاجرين و انصار و سايرين را به قتل رساندند. (508) و جنايات ماندگار به يادگار نهادند. ليكن از جانبى از سوى تشكل همسوى اهل بيت كه غم حسين سينه آنان را مى فشرد، سخت آسيب ديدند و رسوايى آنان بر همگان آشكار شد.بدين گونه از بركت خون حسين ، آسيب جدى ديگرى بر حاكميت حزب عثمانيه وارد شد.
ج : قيام مختار  
در سال 66 كه مختار با وساطت عبد الله بن عمر از زندان آزاد شد. وى به كوفه آمده اوضاع كوفه را مشاهده نمود كه مردم به رهبرى سليمان بن صرد قيام نموده اند. مختار فردى ماجراجو بود و خطاهاى روشن نيز از وى سر زده بود، از جمله در ساباط عليه امام مجتبى عليه السلام اقدام ضد امنيتى نمود. و حتى وى عثمانيه ناميده مى شد. (509)
وى با مشاهده ضعف حزب عثمانيه به لحاظ اين كه خودش ادعاى رياست و رهبرى داشت گرد آوردن شيعيان دور سليمان خوشايندش نبود و آنان را از اين امر بر حذر داشت ، ليكن كسى به گفته هاى وى توجه نكرد.
مختار تحمل نموده وضع توابين به آن سرنوشت دچار آمد. و در عين حال كه قيام توابين ضربه سختى بر حزب عثمانيه وارد آورد، ليكن اكثر نيروهاى آنان در تهاجم سپاه حزب حاكم كشته شدند.
بعد از اين حادثه در همان سال 66 مختار عزم قيام نموده و پنهانى باورانى براى خويش فراهم نمود. وى از آنان پيمان گرفت . از جمله كسانى كه بسيار به كمك وى اميدوار بود و به وى كمك شايانى كرد، ابراهيم بن مالك اشتر بود كه با مذاكره حضورى حمايت وى از جلب نمود. مختار سوژه اى كه توانست بهره ورى نمايد خون خواهى حسين و اهل بيت بود.
وى با اين سوژه توانست هزاران نفر از تشكل همسو اهل بيت را همراه خويش سازد. و به همين عنوان مردم را به صحنه آورد و انتقام خون حسين و يارانش را از قاتلان و شركت كنندگان در سپاه حزب عثمانيه بگيرد. عده اى از سران مانند شبث بن ربعى ، محمد بن اشعث ، عبد الرحمن سعيد، كعب بن ابى كعب در صدد مقابله با مختار بر آمدند. (510)
مختار ابراهيم بن اشتر را با 7000 نيرو به سوى آنان بسيج نمود. عبيد الله نيز از شام با سپاه هشت هزار نفرى به طرف عراق حركت نمود كه در درگيرى اين دو سپاه عبيد الله و تمام فرماندهان سپاه وى كشته شدند.
با تسلط مختار بر كوفه ده ها نفر از افرادى كه در كربلا در سپاه حزب عثمانيه بودند به قتل رسيدند. اگر كسى شهادت مى داد كه فرد در كربلا شركت نموده است ، مختار وى را گردن مى زد. (511) وى بسيارى از فرماندهان سپاه يزيد را مانند عبيد الله بن زياد، عمر بن سعد و فرزندش حفص بن عمر، شمر بن ذى الجوشن ، خولى بن يزيد، حصين بن نمير و... را به قتل رساند. (512)
در مورد مختار و موضع گيرى هاى وى روايان متفاوت است . برخى از وى نكوهش و برخى از كار وى ستايش مى نمايند. ستايش باز گشت به اين اقدام مختار دارد كه وى انتقام خون حسين عليه السلام را از قاتلان حضرتش ‍ گرفت . وقتى سر عبيد الله و عمر سعد را نزد امام سجاد آوردند سجده شكر به جاى آورد و براى مختار طلب پاداش نمود فخر ساجدا و قال الحمد الله الذى ادرك ثارى من اعدائى و جزى الله المختار خيرا. (513)
قيام مختار با خون خواهى حسين عليه السلام شكل گرفت . اگر چه خواهش هاى ديگر در قيام مختار مطرح بود، ليكن آنچه باعث پشتيبانى شيعه از مختار شد جوشش خون حسين بود كه قيام مختار را در اين مرحله به ثمر رساند. و نيز قيام مختار به اقدام با كشتن فرماندهان ارشد حزب عثمانيه كه قائله كربلا را به پا كرده بود، ضربه اساسى و اسيب جدى بر حكومت حزب عثمانيه وارد ساخت كه در دوران حكومت دارى حزب عثمانيه به مدت حدود يك قرن كمتر اين گونه حاكميت آسيب ديده بود.
نتيجه بخش شدن قيام مختار در اثر حمايت مردم كوفه از وى بود.
انگيزه اصلى آنان نيز از اين حمايت انتقام خون حسين عليه السلام و يارانش ‍ بود كه آسيب جدى به حزب عثمانيه با كشتن مهره هاى اصلى آنان مانند عبيد الله و عمر سعد و شمر ذى الجوشن و حصين بن نمير و... وارد ساخت . اين آسيب جدى نيز به اين حاكميت شوم از بركت خون حسين عليه السلام بود.
د: قيام زيد بن على بن الحسين  
تداوم حاكميت حزب عثمانيه با فراز و نشيب هايى كه داشت در زمان مروانى ها نيز توسعه و تثبيت داشت و به همين جهت مروانى ها جنايات ماندگارى همانند سفيانى ها از خود به يادگار نهادند. حاكميت حجاج در عراق همانند حاكميت عبيد الله بن زياد در عراق جنايات ببار آورد.
اگر عبيد الله دومين عنصرى بود كه نقش اصلى در حاكميت حزب عثمانيه در دوران يزيد داشت ، حجاج نيز چنين نقشى را در زمان مروانيان در عراق ايفا نمود. تهاجم فرهنگى عليه اهل بيت با شدت و وسعت همچنان تداوم يافت كه ابراهيم بن هشام مخزومى والى بنى مروان در مدينه علويون را در روزهاى جمعه به زور در مسجد نبوى جمع مى نمود.
در حضور آنان على عليه السلام را سب و نفرين مى نمود. (514)
حجاج نيز همانند عبيد الله هر كس كه متهم به شركت در انقلاب عليه عثمانيه بود به قتل مى رساند. (515) در مدت حاكميت وى در عراق در زمان عبد الملك بيست يا سى هزار كشته در عراق به جاى گذاشت . وى وقتى مرد 50000 مرد و 30000 زن در زندانش بودند. زن و مرد را عريان در قلعه ها بدون هيچ گونه امكانات ، حتى سقف زيرا آفتاب و باران زندانى مى كرد! (516)
تجاوز و طغيان همان گونه كه در سخنان زيد شهيد آشكار است به اوج خود مى رسد. آن بنى اميه قد عتوا و قست قلوبهم . (517)
زيد تصميم به قيام و انقلاب عليه آنان گرفته و چون فردى وابسته و پاك و پيرو اهل بيت بود، هيچ گونه خواهش نفسانى و ادعاى رهبرى در قيام خويش نداشت ، در همان آغاز كار با امام باقر عليه السلام كار خود را مشورت نمود و امام ضمن تاييد عاقبت كارش را نيز گوشزد كرد به وى فرمود شهيد خواهى شد و در كناسه كوفه به دار آويخته مى شوى . (518)
از امام صادق عليه السلام اين گونه حديث درباره زيد وارد شده است : انه كان نعم العم آن عمى كان رجلا لدنيانا و اخر
تنا مضى و الله عمى شهيدا كشهداء استشهدوا مع رسول الله (ص ) و على و الحسن و الحسين عليه السلام .
(519)
نيك عمويى بود براى ما فردى كه هم براى دنيا و هم آخرت ما كار كرد، عمويم شهيد شد همانند شهدايى كه همراه رسول الله (ص ) و على و حسن و حسين عليه السلام شهيد شدند.
امام صادق عليه السلام : رحم الله عمى زيدا لو ظفر لوفى انما دعى الى الرضا من اله محمد و انا الرضا. (520) خدا عمويم را رحمت كند كه اگر پيروز مى شد به عهد خود وفا مى كرد وى مردم را به رضا از آل محمد يعنى اين جانب فرا مى خواند.
امام صادق عليه السلام : يا عمى اعيذك بالله ان تكون مصلوبا بالكناسه . (521)
هنگامى كه زيد با امام صادق عليه السلام مشورت مى نمود حضرت فرمود: تو را در پناه خدا مى سپارم آن هنگامى كه در كناسه كوفه به دار اويخته مى شوى .
زيد شهيد با آگاهى از سر انجام كارش در عين حال چون مى دانست قيام و انقلاب وى آسيب جدى بر حاكميت حزب عثمانيه وارد خواهد ساخت و نتيجه به بار خواهد آورد، قيام خويش را شروع كرد و مورد تاييد امام باقر و امام صادق عليه السلام نيز قرار گرفت .
زيد براى دست يابى به ياران سترگ از مدينه به كوفه آمد. زيرا موقعيت كوفه از هر جاى ديگر ممتاز بود. كه اين بركات انديش هاى تابناك على عليه السلام است كه كوفه را اين گونه پر بار و بالنده ساخته است كه خود حضرت اين شهر را بر مدينه برگزيد و عاصمه حكومت خويش قرار داد. و امام حسين عليه السلام براى سر نگونى حزب عثمانيه به كوفه عزيمت مى كند از انبوه جمعيت هوادار و سترگ استمداد نمود.
توابين خود از كوفه خيزش نمودند. و مختار براى كشتن قاتلان حسين به كوفه آمده و از ياران اهل بيت در كوفه استمداد و نمود و در كشتن قاتلان حسين موفقيت چشمگيرى حاصل نمود كه به بركت حمايت تشكل همسوى از كوفه و اطراف بود.
و اينك بعد از گذشت حدود شصت سال از عاشوراى حسينى و ان قيام هاى پر شور و مقاوم اينك زيد بن على بن الحسين براى رسيدن به اهداف خويش و انتقام خون حسين ، وى نيز كوفه را برگزيند كه كوفه پايگاه انديشه و زلال شيعه و رفتار سترگ عليه ظالمان بوده است و اين از بركات حكومت دارى و اقامت 4 سال و نه ماه على در كوفه مى باشد كه اين گونه جريان بزرگ اجتماعى و انديشه زلال شفاف پديدار ساخته است .
در هر صورت زيد شهيد چون در كوفه اقامت نداشت براى اقامت خويش ‍ در عراق به خصوص كوفه بهانه هاى چون اختلاف ملكى و نزاع مالى با برخى بيش از 4 ماه در كوفه و دو ماه در بصره اقامت نمود. در اين مدت ضمن بررسى اوضاع همواره قيام خود را زير سازى نموده و سران شيعه و ياران على با وى مخفيانه بيعت مى نمايند. (522) و حاكم كوفه با اينكه برخى قضايا را متوجه شده بود نمى تواند زيد را از كوفه بيرون نمايد.
افرادى مانند سلمه اين كهيل ، نصر بن خزيمه ، معاويه بن اسحاق و حجيه بن الاجلج و بسيارى ديگر از سران كوفه با وى بيعت نمودند. (523) و طبق بسيارى از نقل هاى چهل هزار نفرى با وى پيمان مى بندند. (524)
چهل هزار سپاه ، جمعيتى است كه آمادگى اين شهر و منطقه در انقلاب و شورش هاى ضد اموى را مى رساند. با اينكه زيد امام معصوم نيست . ليكن چون از جانب امام معصوم تاييد شده است ، اين گونه تشكل همسو از وى حمايت مى نمايد. حمايت اين تعداد از زيد افزون بر اين كه گواه صادق بر موقعيت بزرگ تشكل همسوى اهل بيت مى باشد دليل بر نكته ديگرى نيز است كه كوفه با اين حركت ها چه آسيبهاى جبران ناپذيرى بر اقتدار حزب عثمانيه متوجه مى نمايد.
انگيزه زيد شهيد  
انگيزه زيد از انقلاب انتقام خون حسين از بنى اميه و بنى مروان يعنى حزب عثمانيه بود وى مى خواست با سرنگونى آنان رهبرى را به مسير اصلى خودش اهل بيت بر گرداند. كه در حديث امام صادق عليه السلام اشاره فرمود كه اگر زيد پيروز مى شد به عهد خود وفا مى نمود كه مردم را به سوى اهل بيت فرا مى خواند. هيچ گونه ادعاى نسبت به خود نداشت .
امام فرقه زيديه كه به ايشان منسوب هستند و فرقه اى از تشيع به شمار مى روند، به ادعاى رهبرى ايشان نيست . بلكه به سوء استفاده ها و بهره ورى ديگران يعنى نحله سازان است . خود زيد ادعايى نداشت و لذا مورد تاييد امام باقر و صادق عليه السلام قرار داشت . و شعار محورى زيد كه مردم از وى حمايت نمودند خون خواهى حسين يعنى ، يا لثارات الحسين بود. (525) و خود به امامت اهل بيت تصريح مى نمود و مى گفت جعفر امامنا فى الحلال و الحرام . (526) جعفر صادق عليه السلام رهبر و امام ما در حلال و حرام است . سخنان وى در بيان انگيزه آن گونه است : انا ندعوكم الى كتاب الله وسنه نبيه (ص ) و جهاد الظالمين و الدفع عن المسضعفين و اعطاء المحرومين و قسم هذا الفى ء بين اهله بالسواء و در الظالمين و اقفال المجمر و نصرنا اهل البيت على من نصب لنا و جهل حقنا. (527) من شما را به كتاب خدا و سنت رسول الله (ص ) و جهاد با ستمگران و دفاع از محرومان فرا مى خوانم . بر اين نكته تاكيد مى كنم كه اموال عمومى به صورت يكسان و عادلانه توزيع مى شود. من شما را به ستيز با ستمگران و حراست از مرزها و يارى رساندن به اهل بيت براى چيره شدن آنان بر رقيب ها و چالشگران كه حقوق آنها را نا يده مى انگارند، فرا مى خوانم (528).
قيام زيد به همراه چهل هزار نفر از طرف بنى مروان يعنى هشام بن عبد الملك به فرماندهى يوسف بن عمر سخت سركوب شد.
در درگيرى بين دو سپاه زيد و عده زيادى از يارانش شهيد شدند و جنازه زيد را ياران وى در بيابان در داخل جوى آب به خاك سپرده و آب بر روى آنان جارى ساختند كه از دست رسى بنى مروان در امان باشد. فرد پليد به نانم غلام سندى به يوسف بن عمر گزارش مى دهد وى دستور مى دهد قبر را نبش نمايند و جنازه بيرون آورند. سر زيد را از بدن جدا كرده براى هشام بن عبد الملك فرستادند جنازه وى را در كناسه كوفه عريان به دار آويختند و چهار سال جنازه عريان بالاى دار بود كه عورت وى را به امر الهى عنكبوت ها با تنيدن تار مى پوشاندند! جنازه تا مرگ هشام بر بالاى دار بود. 4 سال بعد از مرگ هشام وليد دستور داد آن را سوزاندند و خاكستر آن را به شط ريختند! (529)
اين حركت بزرگ كه امام عليه السلام عاقبت آن را در آغاز پيش نموده بودند، آسيب سختى به حاكميت حزب عثمانيه وارد ساخت و حكومت حزب عثمانيه ويران ساخت و حكومت سست آنان را بيشتر متزلزل ساخت . خاستگاه اين قيام دقيقا حماسه كربلاى حسينى بود و با نام يارى حسين به خون خواهى حسين شكل گرفت . اينها همان سيلاب هاى خون است كه حزب عثمانيه در كام خود فرو مى برد.
قيام يحى بن زيد  
يحى فرزند همان زيد شهيد نيز از شهادت پدرش قيام نمود با عده اى از شيعيان و يارانش از كوفه به طرف خراسان حركت نمود. در همان سال 120 يا 121 زمان هشام بن عبد الملك هشام در صدد دستگيرى مى شود كه موفق نمى شود. يحيى به خراسان روى مى آورد.
حدود پنج سال در آنجا اقامت داشته تا در نهايت با يارانش كه حدود 70 نفر بودند با سپاه ده هزار نفرى عمرو بن زراره درگير و آنها را قلع قمع مى كنند. در سال 126 در نهايت در روستاى جوز جان با سپاه دشمن به فرماندهى سلم بن احوز درگير مى شوند و يحيى با يارانش به شهادت مى رسند. سر يحيى را از بدن جدا به حضور وليد بن يزيد بن عبد الملك مى فرستند و جنازه اش را در همانجا به دار مى آويزند و اين جنازه بر بالاى درا مى ماند تا قيام ابو مسلم خراسانى . وى بعد كشتن مسلم بن احوز جنازه يحيى را پايين آورده بر وى نماز مى گذارد و به خاكى مى سپارد. (530)
سقوط حزب عثمانيه  
حزب عثمانيه به همه سياست مدارى و حكومت دارى خشن كه داشت به اهداف بزرگ و اصلى خويش كه دين زدايى باشد، دست يارى ننمود با اين كه در مدت حكومت دارى خويش جنايات ماندگارى از خود به يادگار نهاد. مقهور نهضت امام حسين عليه السلام گرديد. جوشش خون شهيدان كربلا و سالار شهيدان حسين عليه السلام و افشاگرى هاى كاروان انقلاب در طول اسارت و نيز بعد از آن در طول مدت زندگى امام سجاد عليه السلام و زينب كبرى و نهضت هاى كه به نام و ياد و راه حسين پديدار شدند و همواره ضربه هاى اساسى بر اقتدار اين حزب وارد ساختند تا در نهايت آن از پاى در آورده و از عرصه سياسى جامعه اسلامى بيرون ساخت . حكومت اموهاى بعد از بنى ابوسفيان (معوفى به بنى اميه ) به دست بنى مروان كه آنان نيز و تبار اميه بودند منتقل شد. و چهارده نفر از بنى اميه و بنى مروان از زمان معاويه تا مروان حمار حكومت نمودند. يعنى از سال 40 هجرى تا سال 132 هجرى كه قدرت به خليفه عباسى عبد الله بن محمد سفاح منتقل شد به مدت 92 سال تداوم يافت .
مى توان گفت عامل اصلى سقوط بنى اميه را نهضت هاى خونينى بود كه از خون حسين جوشش گرفتند. ستم ها و تبعيض و ناهنجارى هاى اجتماعى و نيز دين زدايى و مبارزه و ستيز با عترت آل رسول عامل اصل تزلزل اين حاكميت شده و نهضت هاى كوچك و بزرگ همانند نهضت حسينى آسيب جدى بر پيكر اين حاكميت وارد ساخت و بعد از پيام خون حسين و نهضت هايى كه از جوشش خون حسين پديدار شدند، آسيبهاى پى در پى وارد ساختند تا حكومت حزب عثمانيه تضعيف و در نهايت سقوط نمودند. و آن نتيجه اصلى كه بايد نهضت امام حسين ببار مى نشست آشكار شد.
علل ديگرى مانند غور در خواهش هاى نفسانى و لذت جويى ، تبعيض در دو محور توزيع نيروى انسانى و سرمايه هاى عمومى باز گزاردن دست افراد ناشايسته در انجام كارهاى خود كامه و در نهايت فشار شديد به مردم در ابعاد گوناگون همه اين مورد كه مردم را به ستوه آورد
ه بود در سقوط و انقراض بنى اميه نقش ايفا نمود. ليكن عامل اصلى كه نقش محورى را بر عمده داشت نهضت امام حسين عليه السلام و نهضت هايى بود كه الهام و پيام از نهضت كربلاى حسين به خون خواهى حسين شكل گرفتند و همواره بر پيكر رژيم حزب عثمانيه آسيب رساندند تا آن هنگامى كه توان مقاومت را از آنان سلب نمودند و آنان با همه رفتار جنايت بارشان رخت بربستند و اسطوره سلب نمودند و آنان با همه رفتار جنايات بارشان رخت بر بستند و اسطوره تاريخ شدند. تنها همانند ساير ستمرگان جناياتى از خود بر جاى نهادند.
امام خون حسين و يارانش به ثمر نشست . درخت دين را شاداب و پر طراوت ساخت . درخت دين همواره سبز و پر ثمر مستقر شد كه همواره جامعه از دين بهره ورى مى نمايد توتى اكلها كل حين .
خون شهيدان ببار نشست درس آزادگى و آزاد مردى درس زندگى درس ‍ پايدارى درس رسيدن به انگيزه هاى بلند به همگان آموخت ، كه امروزه هاى نهضت حسينى براى هميشه پايدار و ماندگار خواهد بود.
در كربلا خون بر نفاق و خشونت و شمشير چيره شد و ستم پيشگان اموى را رسوا ساخت و پرده از چهره نفاق آنان افكند و چهره اصلى آنان كه ستيز با دين الهى بود بر همگان آشكار گشت .
رفتار مدبرانه اهل بيت با همه ستم ها و مظلوميت هايى كه از بنى اميه تحمل نمودند، در نهايت ريشه هاى آنان را قطع و درخت خبيث بنى اميه خشكيد و سرنگون شد كه درخت باطل بى اساس و ناپايدار است : كمثل شجره خبيثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار. (531)
رفتار مدبرانه و جسورانه حسن بن على عليه السلام سترگ تاريخ تشيع ، در برابر طاغى زمان معاويه و قيام حسين بن على عليه السلام در برابر ستمگرى چون يزيد هر دو به بار نشستند و ريشه بنى اميه و حزب عثمانيه را سوزاندند. همان گونه كه در كتاب امام حسن عليه السلام الگوى زندگى نگاشته شد (532) مصالحه امام مجتبى عليه السلام با قيام سالار شهيدان همانند دو لبه يك قيچى مى باشند كه ريشه هاى حاكميت حزب عثمانيه را قطع و درخت بى اساس و بى ثمر آنان را خشكاندند و امت اسلامى را از سايه شوم آنان آسوده نمودند. و دين را كه زندگى جاويد جامعه را شكل مى دهد در ميان مردم روان و جارى ساختند. البته بارورى خون سالار شهيدان منحصر به اين نهضت ها نمى باشد. اين ها برخى از حركت هاى پر شورى بود كه در زمان بنى اميه از بركت خون حسين عليه السلام پديدار شدند. نهضت هاى ديگر در زمان بنى عباس آنگاه بعد از آنان و در اين زمان و هر زمان از بركت خون حسين همواره خيزش نموده اند و بارور شده اند و تا ابد نيز اين حركت ها تداوم خواهند يافت كه راه سرخ شهادت پايان پذير نيست .
راه حسين هميشه پر رهرو و آرمان حسين همواره زنده و جاويد است . پرچمى كه حسين در كربلا بر افراشت هيچ گاه بر زمين نهاده نمى شود. سلام و صلوات خدا بر سالار شهيدان و همراهان سترگش .
آنان كه با خون سرخشان درخت دين را براى هميشه سر سبز و شاداب نمودند. درود خدا بر رهروان پاك و مقاوم حسين عليه السلام كه راه حسين را هر زمان هموار مى نمايند.
درود خدا بر تو ابا عبد الله ، درود خدا بر تو فرزند رسول الله ، درود خدا بر تو فرزند على مرتضى ، درود خدا بر تو فرزند فاطمه زهرا، درود خدا بر تو سرور جوانان بهشت ، درود خدا بر تو خون خدا و فرزند خون خدا، درود خدا بر تو و بر جان هايى كه در پيشگاه تو سر نهادند. آنان كه در كنار تو ارميدند.
درود خدا بر حسين ، و بر على بن الحسين و بر فرزندان حسين ، و بر ياران حسين ، آنان كه جان خود را در راه حسين فدا نمودند.
گواهى مى دهم كه تو نماز را بپا داشتى و پرداخت زكات را رواج دادى . گواهى مى دهم كه شما (اهل بيت ) اسوه پاكى و سمت و سوى رهنمون هستيد و دستاويز محكم مى باشيد. شما مهمترين شهيدان در اين سرا و در آن سرا مى باشيد. از بركت شما درهاى رحمت گشوده و بسته مى شود. (آغاز و انجام به واسطه شماست ) از بركت شما اندوه ها زدوده مى شود، به بركت شما باران رحمت را فرو مى فرستد. اى كاش من نيز همراه شما بودم و به مراحل برترى دست مى يافتم . خدا لعنت كند آن كسى كه تو را كشت . خدا لعنت كند آن كسى را كه در ريختن خون تو شريك شد.
خدا لعنت كند شان كسى را كه بر عليه تو كمك نمود. خدا لعنت كند كسى را كه اين فاجعه را شنيد و بر آن شادمان شد.

fehrest page

back page