ميزان الحكمه جلد ۱۰
آيت الله محمد محمدى رى شهرى
- فهرست -
گشايش . گشايش بعد از سختى . سختى و آسانى قرين همند. شادى . شادى به ناحق . ايرانيان . ايرانيان بزرگترين سهم را در اسلام دارند. ايرانيان و ايمان . ايرانيان و دانش . كسانى كه به زور سوى بهشت كشانده مى شوند!. ايرانيان (متفرقه ). روشن بينى . روشن بينى و فراست مؤمن . فرصت . فرصت زودگذر است . ترغيب به غنيمت شمردن فرصتها(1). ترغيب به غنيمت شمردن فرصتها(2). فرصتها را نبايد از دست داد. فرايض . ترغيب به انجام فرايض . وجوب مقدم داشتن فرايض بر مستحبات . آنچه كه خداوند سبحان بر مردم فرض كرده است . نخستين فريضه اى كه خداى سبحان نهاد. سخت ترين فريضه اى كه خداى سبحان مقرر كرد. مجمع فرايض . كوتاهى در كار. پرهيز از كوتاهى در كار. نهى از افراط و تفريط. فراغت . فرقه ها. فرقه هاى اسلامى . فرموده رسول خدا كه امت من سه . فرقه مى شود. فساد. آنچه توده مردم را فاسد مى كند. نقش فساد زبدگان جامعه در فسادتوده مردم . مفسدان در قرآن . جايز نبودن درست كردن مردم با تباه كردن خود. آنچه فساد و تباهى را از بين مى برد. فسق . فاسق . شيوايى در سخن . شيوا سخن ترين مردم . فضيلت ها. انواع فضيلتها. آنچه موجب فضيلت برترى انسان است . مجمع فضيلتها. برترين فضيلت ها. سرآمد فضايل . اهل فضيلت و برترى . برترين مردم . برترين اخلاق . فضيلت (متفرقه ). فقر و كفر. نكوهش فقر. ستايش فقر. رواياتى كه در برترى فقر برتوانگرى آمده است . معناى فقر. فقير كيست ؟ . فقيرترين مردم . فقر نفس . معيار توانگرى و فقر. فقر ستوده و نكوهيده . فقر دينى مرگ سرخ است . تحقير فقير. آنچه فقر را از بين مى برد. آنچه فقر مى آورد. پوزش خواهى خداى سبحان از فقيران . زيور فقر. فقرا شهرياران بهشتند. خوشا به حال فقيران . فقر (متفرقه ). فقه . فقيه شدن در دين . ويژگيهاى فقيه . فقيه كيست ؟ . آنچه مايه كمال فقه است . فقيه ترين مردم . پاره اى از نشانه هاى فقيه . گران بودن وجود فقيه بر ابليس . فقاهت روح عبادت است . درگذشت فقيه . آفت فقيهان . انديشه . انديشيدن . مطالعه و انديشيدن . انديشه , آينه است . عبادتى چون تفكر نيست . ارزش يك ساعت تفكر. آنچه انديشه را صاف مى كند. انديشيدن ممنوع . انديشيدن در احوال ملتهاى پيشين . عوامل رستگارى . رستگاران . موانع رستگارى . واگذاشتن كارها به خدا. ثمرات واگذاشتن كارها به خدا. قبر. سؤال قبر. پرسشهاى قبر. از چه كسى در قبر سؤال مى شود؟ . اعمالى كه در گور سودمند مى افتند. عذاب قبر. قبر. قبله . تغيير قبله . بوسيدن . بوسيدن مؤمن . آدم كشى . كشتن مؤمن . جاهايى كه كشتن رواست . جاهايى كه قاتل ومقتول هر دو در دوزخند. آنچه به هنگام كشتن و ذبح كردن شايسته است . تحريم خودكشى . تحريم سقط جنين . رواياتى كه درباره كشتن اسيركت بسته آمده است . تقدير. نهى از ژرفكاوى در موضوع تقدير. تقدير و تدبير. تقدير و عمل . آنچه از شمار تقدير است . نكوهش قدريه . قدريه كيستند؟ . شب قدر. قدرت . بهتان . قرآن . قرآن پيشوا و رحمت است . قرآن نيكوترين سخن است . قرآن هميشه نو است . قرآن شفادهنده بزرگترين بيماريهاست . قرآن ثروتى است كه بدون آن توانگرى نباشد. علوم و اخبار موجود در قرآن . آموختن قرآن . ثواب آموزش دادن قرآن . ترغيب به حفظ كردن قرآن . تشويق به مرور كردن قرآن در ذهن . پاداش قرآن دانان . آنچه كه زيبنده قرآن دان است . آنچه كه زيبنده قرآن دان نيست . تشويق به تلاوت قرآن . خواندن قرآن با صداى خوش . حق تلاوت . دور افكندن قرآن . آداب قرائت قرآن . تلاوتهاى ممنوع . كسى كه قرآن لعنتش مى كند. قاريان نابكار. گونه هاى قاريان . گوش دادن به قرآن . آداب گوش دادن به قرآن . قرآن ظاهرى دارد و باطنى . پرهيز از تفسير به راى . قرآن شناس كيست ؟ . انواع آيات قرآن . آيات محكم و متشابه . اشارتهاى قرآن . وجوه قرآن . ام القرآن . عظيم ترين , عدالتخواهانه ترين ,ترس آورترين و اميدبخش ترين آيه . مقربان . عبادت مقربان . مقربترين مردم در پيشگاه خداى سبحان . نزديكترين حالت انسان به خداى سبحان . نزديكترين خلق به خداوند در روزقيامت . اوج تقرب . رسيدن به خدا. هر كه يك وجب به من نزديك شود,يك گز به او نزديك مى شوم . وسايل نزديك شدن به خدا. دورترين مردم از خدا. اقـرار. بى اعتبارى اقرار شخص مجبور. وام . مهلت دادن به بدهكار تنگدست . قرعه زدن . قرن و نسل . احياى دين در هر قرن . اقتصاد و ميانه روى . اقتصاد. نتيجه ميانه روى در معيشت . ميانه روى (متفرقه ). داستان . سودمندترين داستان . نكوهش داستان پردازان و نقل گويان . قصاص . گذشت كردن از قصاص . قضا و قدر. نوشتن قضا و قدر بر انسان . اراده بشر و قضاى الهى . آنچه خدا براى مؤمن حكم كند خيراست . كسى كه به قضاى الهى خرسند نيست . چند پهلو بودن واژه قضا. قضا و قدر (متفرقه ). داورى . كسى كه حق قضاوت دارد. داورى بردن پيش طاغوت و حكام جور. داوران به حق . تن دادن به داورى اسلام . هر كه بر اساس آنچه خدا نازل كرده است داورى نكند. قاضى حق كش . اهميت كار قضاوت . مجالس قاضيان جور و حق كش . سختى حسابرسى قاضى در قيامت . داوطلب شدن براى قضاوت . ويژگيهاى قاضى از نظر اسلام . آداب قضاوت . داورترين مردم . قاضيانى كه خداوند آنها را كمك . و راهنمايى مى كند. قاضيى كه حكمش اشتباه باشد يك اجر دارد و آن كه درست باشد دو اجر. گروههاى داوران . قضاوت زن . معناى جمله : تنها بر اساس بينه هاميان شما داورى مى كنم . خطاى قاضى . اختلاف حكمها. مشورت در قضاوت . دادگاه عالى . فرمايش امام : هان ! اين يك داورى است !. آغاز قضاوت . داورى (متفرقه ). دل . جايگاه دل نسبت به بدن . ويژگيهاى دل . دلها ظرفهاى خدايند. ره سپردن به سوى خداى متعال با دلها. انواع دلها. بهترين دلها. اعراب دلها. سلامت دل . آرامش دل . چشم دل . گوش دل . رويكرد و رويگردانى دلها. پاكى دل . گشادگى دل . مهر زدن بر دل . ختم زدن به دل . نادانى دل . كورى دل . پرده دل . انحراف دل . سختدلى . عوامل سختدلى . بيمارى دل . آنچه دل را بيمار مى كند. آنچه دل را درمان مى كند. آنچه دل را مى ميراند. آنچه دل را زنده مى كند. آنچه دل را آباد مى كند. آنچه دل را نرم مى كند. آنچه دل را صيقل مى دهد. آنچه دلها را روشنايى مى بخشد. آنچه دل را اصلاح مى كند. آنچه دل را نيرو مى بخشد. مانع شدن ميان آدمى و دل او. دل (متفرقه ). تقليد. تقليد نكوهيده . كسى كه تقليد از او رواست . قلم . قمار. نوميدى از رحمت خدا. نهى از نوميد كردن از رحمت خدا. كسى كه از رحمت خدا محروم است . قناعت . توانگرى در قناعت است . آنچه باعث قناعت مى شود. ميوه قناعت . كسى كه به اندك قانع نباشد. ايستادگى . ميوه ايستادگى . قياس . قياس در دين .