ميزان الحكمه جلد ۱۰
آيت الله محمد محمدى رى شهرى
- ۳ -
بـعـضـى اصـحـاب مـا در دعـا گفته اند: خدايا ازفقر و كمى به تو
پناه مى بريم گفته شده است كه مقصود از فقر در اين جا كه از آن به خدا پناه برده
شده , همان فقر نفس است كه شخص مبتلا به آن خـود را بـه كـفران نعمتهاى خدا و
فراموشى ياد اومى كشاند و باعث مى شود كه براى رفع نياز وتـهـيـدسـتـى خود, دست به
كارهايى بزند كه به آبروو دين او لطمه مى رساند مراد از كمى , كم صـبـرى يـا كـمـى
تـعـداد و نفرات است در خبر است كه پيامبر(ص ) از فقر به خدا پناه برده و در خـبـرى
ديـگـر آمده كه فرمود: فقر افتخار من است و من به آن بر ديگر پيامبران مى بالم در
جمع وسـازش مـيـان اين دو خبر گفته شده است فقرى كه پيامبر(ص ) از آن به خدا پناه
برده , نياز به مـردم وروزى كـمـتر از كفاف است و آن فقرى كه به آن مى بالد فقر و
نياز به خداى متعال است از ايـن جـهـت , ايـن فـقـر مـايـه مـبـاهات او بر ساير
پيامبران است , با آن كه آنها نيزازاين جهت با آن حضرت شريكند اين است كه يكتاپرستى
پيامبر(ص )و ارتباطش با بارگاه الهى و انقطاعش به او در حـدو مـرتـبـه اى بـود كه
هيچ كس به پاى ايشان نمى رسيد بنابراين , فقر رسول اكرم (ص ) به خدا, كاملتر و
تمامتر از فقر ديگر پيامبران بوده است .
كـرمـانـى در شـرح بـخـارى در ذيـل ايـن فـرمـايـش پـيـامـبـر(ص ) كـه خدايا از فقر
به تو پناه مى برم ,مى گويد: اين جمله و آيه ((ان ترك خيرا)) كه به معناى مال و
ثروت است و نيز اين مطلب كه رسول خدا(ص ) در كاملترين وضع معيشتى خود رحلت كرد زيرا
به سبب غنايمى كه خداوندبه او عطا فرموده بود, در حال توانگرى به سرمى برد و همچنين
به اين دليل كه غنى وتوانگرى وصف حـق اسـت هـمـه دلـيل بر برترى دارايى و توانگرى
است حديث : ((بيشتر اهل بهشت فقرايند)) از واقعيت خبر مى دهد, چنان كه گفته مى شود:
بيشتر مردم دنيا را فقرا تشكيل مى دهند اما اين كه رسـول خـدا طـيبات وخوشيهاى
زندگى اين جهان را ترك كرد, علتش اين است كه نخواست در همين دنيا به طيبات وخوشيهاى
زندگى دست يابد.
ديگران جواب داده اند كه حديث ((بيشتراهل بهشت فقرايند)), اشاره به اين دارد كه علت
ورود به بـهـشـت فقر است و رها كردن طيبات دنيا از سوى پيامبر دليل بر برترى فقر
است وپناه بردن آن حضرت از فقر به خدا با پناه بردن آن حضرت از توانگرى به خدا
تعارض دارد ودر اين كه مال خوب و بـلـكه برتر است , بحثى نيست و رسول خدا در هنگام
وفات زرهش گروبود و غناى خداى تعالى نيز به معناى ديگرى است (پايان سخن كرمانى ).
اكـثـرا مـعتقدند كه كفاف بر ثروت و فقر,هردو, فضيلت دارد, زيرا از آفات و پيامدهاى
سؤ اين دو مبراست بعيد نيست كه اين نظردرست تر باشد.
يـكـى از عـلـمـا گـفـته است : همه اينها درست است , اما اصل سؤال كه توانگرى برتر
است يافقر همچنان به قوت خود باقى است , زيرا بحث در جايى است كه شخصى يكى از اين
دو وضع راداشته بـاشد درباره چنين كسى كدام يك از فقر وتوانگرى بهتر و افضل است
گفته شده است اين سؤال كه كدام يك برتر است , سؤال درستى نيست , زيرا احتمال دارد
كه يكى از آنها كاردرست و شايسته كـنـد و ديگرى نكند كه در اين صورت او بهتر و برتر
است بنابراين , سؤال اين است كه اگر يك نفر فقير با يك نفر توانگر هردو از نظر عمل
صالح و شايسته اى كه انجام مى دهند يكسان باشند, در آن صورت كدام يك نزد خدا منزلت
بيشتر و برترى دارند؟
به همين دليل گفته شده است كه صورت مساله درباره فقير ناآزمند و ثروتمند غير ممسك
است چه ,روشن است كه فقير قانع از توانگر بخيل بـرتـر وبرعكس , توانگر بخشنده از
فقير آزمند وحريص برتر است اين عالم مى گويد: هر چيزى كه وسـيـله براى چيز ديگرى
باشد و مقصود بالذات نباشد, براى آن كه فضيلت و برتريش معلوم شود, بـايـد آن را بـا
هـدفى كه از آن دنبال مى شود در نظر گرفت بنابراين , مال و ثروت به خودى خود
مـذمـوم و بر حذر داشته شده نيست ,بلكه اگر مانع انسان و خدا شود نكوهيده است عكس
آن نيز صادق است اى بسا توانگرى كه مال و ثروتش او را از خدا باز نداشته و اى
بسافقيرى كه تهيدستى و فقرش او را از خدا غافل كرده و باز داشته است .
او مـى گويد: البته اگر جنبه اكثر و غالب را درنظر بگيريم , شخص فقير از خطر دورتر
است ,زيرا فتنه و خطر ثروت , بدتر از خطر فقر است .
يـكـى ديـگـر از عـلـمـا گـفـتـه اسـت : عـلما در اصل اين مساله اختلاف كرده اند,
بعضى فقر را تـرجـيـح داده انـد, بـرخـى تـوانـگـرى و ثروت را و برخى هم به مقدار
كفاف را همه اينها خارج از مـحـل اختلاف است و آن اين است كه كدام حالت براى بنده
نزد خدا بهتر و برتر است , تا آن وضع و حـال را كـسـب كـنـد و در پيش گيرد آيا كم
داشتن مال و ثروت بهتر است , تا دلش را از عوامل بـازدارنـده از ياد خدا فارغ
گرداند و لذت مناجات رابچشد و غرق در كسب مال و ثروت نشود, تا درروز قـيـامـت از
زحـمـت حـسـابـرسى طولانى آسوده شود؟
يا پرداختن به كسب مال و ثروت بـهـتـراسـت , تـا بـا نـيـكى كردن و رسيدگى به
نيازمندان برقرب و منزلت خود نزد خدا هر چه بيشتربيفزايد مضافا بر اين كه , مال و
ثروت ورسيدگى و احسان به مردم نفع متقابل هم دارد.
او مـى گـويـد: در اين فرض , البته روشى كه پيامبر(ص ) و جمهور اصحاب آن حضرت
برگزيدند, يعنى كم داشتن از مال و منال دنيا ودورى از زرق و برق آن ترجيح دارد يك
فرض ديگر هم مى ماند و آن اين است كه كسى بدون كار و زحمت , يعنى از طريق مثلا ارث
و سهم غنيمت , به مال و ثروتى از دنـيـا دست يابد دراين صورت , آيا بهتر است كه اين
شخص تمام مال و ثروت خود را در راههاى احـسـان و خـيـرمصرف كند, به طورى كه چيزى
براى خودش باقى نماند يا به سرمايه گذارى و بهره بردارى ازآن بپردازد تا سود مضاعف
برد؟
او مى گويد:اين مورد نيز همانند دو قسم اول است .
ابـن حـجـر مـى گـويـد: ايـن وضـع اقتضا مى كند كه اموال خود را ببخشد, تا حدى كه
به حالت كفاف برسد و اگر به اين روش ادامه دهد, چنانچه ثروتى دوباره به دست آورد,
زيانى نمى بيند واما ايـن ادعـا كـه جـمهور صحابه تنگدست و زاهدبودند, درست نيست ,
زيرا آنچه از وضع و حال آنان شـهرت دارد, اين است كه آنان بعد ازفتوحاتى كه خداوند
نصيبشان كرد, بر دو قسم بودند عده اى ثروتى را كه به دست آوردند نگه داشتند و با
انجام كارهاى نيكوكارانه و رسيدگى به مردم و كمك مـالـى بـه نـيازمندان به خدا تقرب
مى جستند و در عين حال از غناى نفس برخوردار و از حرص و آزمـنـدى بـه دور
بـودنـدعـده اى هـم به همان روشى كه پيشتر داشتند,ادامه دادند و از غنايم و
رهاوردهاى فتوحات چيزى براى خود باقى نمى گذاشتند اين عده اندك شمار بودند.
اخـبـار متعارضى در اين باب وجود دارد ازجمله مواردى كه در آن ترديد است و جاى بحث
دارد, مورد كسى است كه هيچ ندارد وكاملا تهيدست است چنين كسى بهتر است كه براى حفظ
آبروى خود و محفوظ ماندن از ذلت و خوارى سؤال , دنبال كسب درآمد رود يا اين كه صبر
كند تا خداوند غير از طريق سؤال , درى به رويش بگشايد (پايان گفتار ابن حجر).
بـه نـظر مى رسد, مقتضاى جمع و سازش ميان اخبارى كه در اين زمينه داريم , اين است
كه فقرو ثروث هر يك به نوبه خود نعمتى الهى است كه خداوند با توجه به مصلحت كامل
افراد, به آنان يكى از ايـن دو نـعمت را ارزانى مى دارد وبنده وظيفه دارد كه در
هنگام فقر و تهيدستى شكيبا و بلكه سـپاسگزار و شاكر باشد و اگر هم خداوند مال و
ثروتى به او بخشيد, سپاسگزارباشد و به مقتضاى آن عـمـل كـند بنابراين , بايد به
مقتضاى هر يك از فقر و توانگرى عمل كردالبته غالبا فقير شكيبا, ثوابش بيشتر از
توانگرشاكر است اما مراتب احوال هر يك كاملا با هم متفاوتند و نمى توان درباره هر
يك از دو طرف ,حكم كلى صادر كرد پيداست كه بسنده كردن به مقدار كفاف سالمتر و كم
خطرتر از طـرفـيـن آن ,يـعـنى فقر و توانگرى , است به همين دليل دربيشتر دعاها كفاف
خواسته شده و پـيـامبر(ص )آن را از خداوند براى خاندان و عترتش مسالت كرده است بحث
كاملتر در اين زمينه , به خواست خدا, در كتاب مكاسب خواهد آمد.
نكوهش فقر.
ـ امام على (ع ): فقر, مرگ بزرگ است .
ـ فقر, زبان شخص زيرك را از بيان دليلش , فرو مى بندد و آدم فقير در شهر خود,غريب
است .
ـ پيامبر خدا(ص ): فقر, (مايه ) سيه رويى در هر دو جهان است .
ـ امام على (ع ): فقر و قرض در كنار هم ,بدبختى بس بزرگى است .
ـ پيامبر خدا(ص ): فقر بدتر و سخت تر ازكشته شدن است .
ـ امـام على (ع ): فقر, نفس را خوار مى كندو خرد را سرگشته مى سازد و غم و اندوهها
را (به سوى آدمى ) مى كشاند.
ـ قبر, بهتر از فقر است .
ـ بـه فـرزنـد خود حسن (ع ), فرمود: كسى را كه در پى تحصيل خوراك روزانه خود است
,سرزنش مكن , زيرا كسى كه قوت خود را نداشته باشد, خطاهايش بسيار است فرزندم ! آدم
فقير,حقير است سـخـنـش خريدار ندارد و مقام ومرتبتش شناخته و دانسته نمى شود فقير
اگرراستگو باشد, او را دروغـگـو مى نامند و اگر زاهدو دنياگريز باشد, نادانش مى
خوانند فرزندم ! هركه به فقر گرفتار آيـد, به چهار خصلت مبتلا شود:به سستى در يقين
و كاستى در خرد و شكنندگى در دين و كمى شرم و حيا در چهره پس , پناه مى بريم به خدا
از فقر.
ـ بـه فرزندش محمد بن حنفيه , فرمود:فرزندم ! من از فقر و نادارى براى تو بيمناكم
پس , از آن به خدا پناه بر, زيرا كه فقر باعث كاستى در دين و سرگشتگى خرد است و
مايه كينه و دشمنى .
ـ پـيـامـبـرخدا(ص ):خداى متعال به ابراهيم (ع ) وحى فرمود: تو راآفريدم و به آتش
نمرود مبتلايت كـردم اگر به فقر گرفتارت مى كردم و شكيبايى را از تومى گرفتم چه مى
كردى ؟
ابراهيم عرض كرد: بارپروردگارا, فقر براى من سخت تر از آتش نمرود است خداى تعالى
فرمود: به عزت وجلالم سوگند, كه در آسمان و زمين چيزى سخت تر از فقر نيافريدم !.
ـ لـقـمان (ع ) به فرزند خود فرمود: بدان اى فرزندم كه من صبر را و نيز انواع
تلخيها راچشيدم , اما تـلـخـتـر از فقر نديدم پس , اگر روزى فقير شدى , فقرت را
ميان خود و پروردگارت نگه دار و از ناداريت با مردم سخن مگوى , كه نزد آنان خوار و
بى مقدار مى شوى .
ـ پيامبر خدا(ص ): چهار چيز كمرشكن است فقرى كه صاحبش براى آن درمانگرى نيابد.
ـ امام على (ع ): فقر, در زادگاه هم غربت است .
ـ امام صادق (ع ): هيبت از فقير محال است .
ستايش فقر.
ـ پيامبر خدا(ص ): فقر, افتخار من است .
ـ فقر, افتخار من است و به آن مى بالم .
ـ فقر, در نظر مردم مايه زشتى است و نزدخداوند در قيامت , زيور است و مايه آراستگى
.
ـ امـام صـادق (ع ): مصيبتها هديه هاى خدايند و فقر در خزانه خداوند نگهدارى مى شود
(و آن را به هر كس نمى دهد).
ـ امـام عـلـى (ع ): فقر, همچون شهادت , درخزانه خداوند نگهدارى مى شود و آن را به
هركس كه بخواهد مى دهد.
ـ فقر براى مؤمن , از دنباله لگام بر گونه اسب آراينده تر است .
ـ پيامبر خدا(ص ): فقرا, دوستان خدايند.
ـ فقر, آسودگى است و توانگرى كيفر.
ـ امـام على (ع ): هر كه دوستدار سلامت است , بايدفقررابرگزيندوهركه دوستدارآسايش
است , بايد دل بركندن از دنيا را اختيار كند.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): بـار خدايا! مرا مستمندزنده بدار و مستمند بميران و در
شمارمستمندان , محشورم فرما.
ـ بار خدايا! مرا فقير بميران و توانگرنميرانم و روز قيامت , در گروه مسكينان
محشورم فرما.
ـ آزارى كـه مـن در راه خدا ديدم هيچ كس نمى بيند و ترسى كه من در راه خدا چشيدم به
احدى چـشـانـده نمى شود سى شبانه روز بر من گذشت , در حالى كه من و بلال غذايى كه
هرجاندارى مى خورد براى خوردن نداشتيم , مگربه مقدارى كه زير بغل بلال گم مى شود.
ـ سـوگـند به آن كه جان محمد در دست اوست , هيچ گاه در نزد آل محمد نه صاعى (پيمانه
اى ) دانه (گندم يا جو) بوده است نه صاعى خرما.
ـ امـام كـاظـم (ع ): پـيـامـبران و فرزندان پيامبران و پيروان پيامبران , به سه
چيز مختص شده اند: بيمارى جسمى , ترس از سلطان و فقر.
ـ از پيامبر(ص ) سؤال شد: فقر چيست ؟
فرمود: گنجى از گنجهاى خدا دوباره سؤال شد:يا رسول اللّه ! فـقـر چـيـسـت ؟
فـرمود: كرامت وبزرگداشتى از جانب خدا سه باره سؤال شد: فقرچيست ؟
فـرمـود: چيزى است كه خداوند آن راجز به پيامبرى مرسل يا مؤمنى كه نزد خداى تعالى
گرامى است , نمى دهد.
رواياتى كه در برترى فقر برتوانگرى آمده است .
ـ پـيـامبر خدا(ص ): خداوند به موسى بن عمران وحى فرمود: اى موسى ! به تكه اى
نان جوكه با آن رفـع گـرسـنگى كنى و به تكه پارچه اى كه با آن برهنگى خود را
بپوشانى , خرسندباش و در برابر مصيبتها و گرفتاريهاشكيبايى كن هرگاه ديدى دنيا (به
تو) روى آورده است , بگو: انا للّه و انا اليه راجـعـون ,كـيفرى است كه در دنيا به
سراغم آمده است و هرگاه ديدى دنيا (به تو) پشت كرده و فقرروى آورده است , بگو: خوش
آمدى اى شعار صالحان .
ـ امـام صـادق (ع ): در مـناجات خدا باموسى (ع ) آمده است : اى موسى ! هرگاه ديدى
كه فقر روى آورده اسـت , بـگـو: خوش آمدى اى شعار صالحان و هرگاه ديدى كه ثروت و
توانگرى روى آورده است , بگو:(اين به خاطر) گناهى است كه كيفرش به سوى من شتافته
است .
ـ پـيـامبر خدا(ص ): فقر بهتر از توانگرى است , مگر (در مورد) كسى كه غرامت وتاوانى
را (از سوى تنگدستى ) بپردازد يا درگرفتاريها به ديگران كمك كند.
ـ امام على (ع ).
دليل بر اين كه فقر بهتر از توانگرى اس .
و كم مايه برتر از داراست .
اين است كه مى بينى مردم به سبب توانگرى خدا را نافرمانى مى كنن .
و هيچ مخلوقى را نمى بينى كه به سبب فقرخدا را نافرمانى كن .
ـ پيامبر خدا(ص ), در وصف مؤمن ,مى فرمايد: به فقر خويش شادمان است .
ـ امام على (ع ): زيان فقر, پسنديده تراز سرمستى توانگرى است .
ـ مـردى بـه رسول خدا(ص ) عرض كرد:از كجا بدانم كه چه وضعى دارم ؟
حضرت فرمود: هرگاه چـيـزى از امـور دنيا را خواستى و (رسيدن به آن ) بر تو دشوار
شد, بدان كه در خير و خوبى به سر مـى بـرى و هرگاه چيزى از امر دنيا را خواستى و به
آسانى برايت فراهم شد, بدان كه آن چيز براى توشر است .
معناى فقر.
ـ امام حسن (ع ), در پاسخ به اين سؤال كه فقر چيست , فرمود: آزمندى نفس , به
هرچيزى .
ـ امام حسن (ع ), نيز در پاسخ به همين پرسش , فرمود: آزمندى و سيرى ناپذيرى .
ـ امام هادى (ع ): فقر, سيرى ناپذيرى نفس است و نوميدى شديد.
ـ پيامبر خدا(ص ): فقيرترين مردم ,شخص طمعكار است .
ـ امـام عـلى (ع ): فقيرترين , مردم كسى است كه با وجود توانگرى و برخوردارى ,زندگى
را بر خود تنگ گيرد و مالش را براى ديگرى باقى گذارد.
ـ هيچ فقرى چون نادانى , نيست .
ـ بزرگترين فقر, كم خردى است .
ـ اى بسا فقيرى كه از هر توانگرى ,توانگرتر است .
فقير كيست ؟
.
ـ پيامبر خدا(ص ): اى مردم ! به نظرشما فقير كيست ؟
عرض كردند: مردى كه ثروتى ندارد فرمود: نـه , فـقير حقيقى كسى است كه از مال خود
چيزى به حساب خداپيش نفرستد, اگر چه پس از او مال بسيارى بماند.
ـ امـام صادق (ع ) به حسين بن عثمان فرمود: آيا مى دانى درويش متكبر كيست ؟
حسين بن عثمان مـى گـويـد: عـرض كرديم :كسى كه مال اندك دارد؟
فرمود: نه , درويش متكبر, كسى است كه با چيزى از مال خود به درگاه خداى عزوجل تقرب
نمى جويد.
ـ پيامبر خدا(ص ): آيا مى دانيد مفلس كيست ؟
گفتند: از نظر ما, مفلس كسى است كه نه درهمى دارد و نـه كالايى حضرت فرمود: مفلس
امت من , كسى است كه روزقيامت نماز و روزه و زكات با خود مى آورد,اما گاهى دشنام و
تهمتى به اين زده است ومال آن را خورده و خون فلان را ريخته وبـهـمان را زده است در
نتيجه , از حسناتش به اين و آن داده مى شود و اگر حسناتش تمام شود و هـنـوز
خـطـاهايش تمام نشده باشد, ازگناهان آنها برداشته و به او داده مى شود وسپس در آتش
افكنده مى شود و گفته مى شود: مفلس حقيقى , همين شخص است .
فقيرترين مردم .
ـ امام على (ع ), در پاسخ به اين پرسش كه سخت ترين فقر كدام است , فرمود: كفر
بعداز ايمان .
ـ در صحف ادريس آمده است : كسى راكه از من اظهار بى نيازى كند, توانگرى نباشدو كسى
را كه به من اظهار نيازمندى كند, فقرو درويشى نباشد.
فقر نفس .
ـ پيامبر خدا(ص ): فقر (حقيقى ) فقر دل است .
ـ امـام بـاقـر(ع ), در سفارش به جابر بن يزيد جعفى , فرمود: هيچ فقرى چون فقر دل
نيست و هيچ غنايى چون غناى نفس نباشد.
ـ امام على (ع ): بزرگترين بلا, فقر نفس است .
ـ فقر نفس , بدترين فقر است .
معيار توانگرى و فقر.
ـ امام على (ع ): توانگرى و فقر (واقعى )آن گاه معلوم شود, كه اعمال به پيشگاه
خداعرضه شود.
ـ با وجود بهشت , فقرى نيست و با وجوددوزخ توانگرى نه .
ـ پـيـامبر خدا(ص ): در ميان فقيران , براى خود دست هايى پيدا كنيد, زيرا در
روزقيامت آنان براى خود قدرتى دارند.
ـ فـقـر دو گـونـه اسـت : فقر دنيا و فقر آخرت فقر دنيا (مايه ) توانگرى آخرت است
وتوانگرى دنيا (باعث ) فقر آخرت و هلاكت اين است , عشق به مال و زيور دنيا اين است
فقر آخرت و عذاب آخرت .
ـ بـعـد از على , فقراى شيعه و عترت اورا خفيف مشماريد, زيرا كه هر مردى ازآنان به
اندازه افراد قبيله ربيعه و مضرشفاعت مى كند.
فقر ستوده و نكوهيده .
ـ از امـام صـادق (ع ) دربـاره ايـن سخن نقل شده از ابوذر كه
((سه چيز است كه مردم از آنها نفرت دارنـد و مـن دوسـتشان دارم : من مرگ و فقر و
بلا را دوست دارم )), سؤال شدحضرت فرمود: اين مـطلب آن گونه كه مردم (از سخن ابوذر)
مى فهمند, نيست بلكه مقصود او اين است كه مرگ در راه طاعت خدا را خوشتر دارم , تا
زندگى توام بامعصيت خدا و فقر در طاعت خدا رادوست تر دارم , تـا تـوانـگـرى همراه
بامعصيت خدا و بلا و بيمارى در راه طاعت خدا را خوشتر دارم , از تندرستى همراه
بامعصيت خدا.
ـ از امـام صادق (ع ) درباره حديثى كه روايت مى شود مردى به اميرمؤمنان (ع )عرض
كرد: ((من تو را دوسـت دارم )) وحـضـرت فـرمـود: (پـس ) تـن پـوشـى بـراى فقرآماده
كن سؤال شد حضرت فـرمـود:امـيـرالـمـؤمنين چنين نفرموده , بلكه فرموده است : براى
نيازمنديت ـ يعنى روز قيامت ـتن پوشى فراهم آورده اى .
ـ امام باقر(ع ): هيچ يك از شما به حقيقت ايمان دست نيابد مگر اين كه سه خصلت در او
باشد: مرگ نـزد او مـحبوبتر اززندگى باشد, فقر را از توانگرى دوست ترداشته باشد و
بيمارى را از تندرستى خوشترداشته باشد عرض كرديم : چه كسى چنين است ؟
فرمود: همه شما سپس فرمود: كدام يك از ايـن دو را خـوشـتر داريد: در راه محبت ما
بميريد يا با بغض و دشمنى نسبت به ما زندگى كنيد؟
فـضـيـل بن يسار مى گويد:عرض كردم : به خدا سوگند كه مردن در راه محبت و دوستى شما
را خـوشـتـر داريـم حـضـرت فـرمود: فقر و توانگرى و بيمارى وتندرستى را نيز همين
طور؟
عرض كردم :آرى به خدا.
ـ امام صادق (ع ): فقير بودن و با مابودن بهتر است , از توانگر بودن و با غير
مابودن و كشته شدن و با ما بودن بهتر است , اززنده بودن و با غير ما بودن .
ـ لـقـمـان بـه فرزندش فرمود: فرزندم ! فقر,بهتر از آن است كه (ثروتمند باشى و بر
اثرآن ) ستم و سركشى كنى .
ـ امام صادق (ع ): ثروتى كه تو را از ستم باز دارد, بهتر از فقرى است كه تو را به
گناه كشاند.
ـ امام على (ع ): فقر كمرشكن , زيباتراز ثروت رسوا كننده است .
ـ امام صادق (ع ): فقر, مرگ سرخ است راوى مى گويد: به ابو عبداللّه (ع ) عرض كردم :
(منظورتان ) فقر دينار و درم است ؟
فرمود: نه , فقر دينى است .
ـ پيامبر خدا(ص ): فقر براى مؤمن بهتر ازتوانگرى است , مگر كسى كه بار هزينه اى
را(از كسى ) به دوش كشد يا در گرفتارى ومشكلات (مردم ) كمك كند.
ـ امام على (ع ): شكيبايى در برابر فقرتوام با عزت زيباتر از توانگرى همراه باذلت
است .
ـ زيان فقر, پسنديده تر از سرمستى توانگرى است .
ـ اى بسا كم مايه اى كه سود برد ودارايى كه زيان بيند.
فقر دينى مرگ سرخ است .
ـ امام صادق (ع ): فقر, مرگ سرخ است عرض شد: فقر از درهم و دينار؟
فرمود: نه ,فقر دينى .
ـ امام على (ع ): فقر دينى (يا فقر همراه باقرض ) مرگ سرخ است .
ـ پـيامبر خدا(ص ), در سفارش به على (ع ), مى فرمايد: فقر, مرگى بس بزرگ است عرض
شد: فقر درهم و دينار؟
فرمود:فقر دينى .
تحقير فقير.
قرآن .
((و بـا كـسـانـى كـه پـروردگـارشـان را صـبح و شام مى خوانند (و) خشنودى او را مى
خواهند, شكيبايى پيشه كن و دو ديده ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را
بخواهى و اطاعت مكن از آن كس كه قلبش را از يادخود, غافل ساخته ايم )).
((و كـسـانـى را كـه پروردگار خود را بامدادان وشامگاهان مى خوانند ـ در حالى كه
خشنودى او رامـى خـواهـند ـ مران از حساب آنان چيزى به عهده تونيست و از حساب تو
(نيز) چيزى بر عهده آنان نمى باشد, تا ايشان را برانى و از ستمكاران باشى
((4)) )).
ـ امام على (ع ): برادران تهيدست خود راتحقير نكنيد, زيرا هر كس مؤمنى را
حقيرشمارد, خداوند عزوجل ميان آن دو دربهشت جمع نكند, مگر اين كه توبه نمايد.
ـ امـام صـادق (ع ): هـر كس مؤمن مستمندى را تحقير كند, خداوند همواره به او با
ديده حقارت و خشم بنگرد تا اين كه ازنظر تحقيرآميز خود نسبت به آن مؤمن ,دست
بردارد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): هر كس مرد يا زن مؤمنى را به سبب تهيدستى يا اندك بودن مال و
داراييش خـوار شـمـارد يـا تـحقير كند,خداى متعال در روز قيامت او را (بدين كارزشتش
) شهره و سپس رسوايش سازد.
ـ امـام بـاقـر(ع ): خـداى متعال به موسى فرمود: اى موسى ! فقير را خوار مشمار و به
حال توانگر به سبب اندك چيزى كه دارد,غبطه مخور.
ـ امـام رضا(ع ): هر كس با مسلمانى فقيررو به رو شود و به او سلامى متفاوت باسلامى
كند كه به ثروتمند مى كند, روزقيامت خداى عزوجل را ديدار كند در حالى كه خدا از او
در خشم است .
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): بـدانـيـد كـه هـر كـس مـسـلـمـان فـقـيـرى را خـفيف شمارد,
در حق خداخفت نشان داده است وخداونددر روز قيامت او را خفيف كند, مگر اين كه توبه
نمايد.
و فـرمـود: هر كس مسلمان فقيرى راگرامى دارد, روز قيامت در حالى خدا راديدار كند كه
از او راضى است .
آنچه فقر را از بين مى برد.
ـ امـام عـلـى (ع ), در كـمـك خـواهـى از خداى سبحان , فرمود: از او يارى مى
طلبم كه به يارى او نـيـازمندم كسى كه او هدايتش كند,گمراه نشود و كسى كه او با وى
دشمنى كند,نجات نيابد و كسى كه او بى نيازش گرداند,نيازمند نشود.
ـ امـام عـلـى (ع ), در سفارش به فرزندبزرگوارش حسن (ع ), مى فرمايد: كسى كه ميانه
روى كند, هرگز هلاك نشود و كسى كه زهد ورزد, هرگز فقير نگردد.
ـ امام صادق (ع ): من براى كسى كه ميانه روى (و صرفه جويى ) كند, ضمانت مى كنم كه
فقير نشود.
ـ امام باقر(ع ): نيكى كردن و صدقه نهانى , فقر را از بين مى برند.
ـ امام على (ع ): (بيمارى ) فقر را باصدقه و بخشش , درمان كنيد.
ـ پيامبر خدا(ص ): صله رحم , عمر رازياد مى كند و فقر را از بين مى برد.
ـ امـام عـلـى (ع ): هيچ مالى فقرزداتر ازقناعت و خرسندى به قوت نيست شكيبايى سپرى
در برابر نادارى است .
ـ هر كه فقر از او دست برنمى دارد,جمله ((لا حول ولا قوة الا باللّه العلى العظيم
))را زياد بگويد.
آنچه فقر مى آورد.
ـ پيامبر خدا(ص ): كسى كه دم از نادارى زند, نادار شود.
ـ امام على (ع ): حرص زدن , فقر مى آورد.
ـ فزونخواه دنيا محكوم به فقر است ورويگردان از دنيا آسايش يار اوست .
ـ امام صادق (ع ), از پدران بزرگوارش :هر كه از فضل خدا نطلبد, فقير شود.
ـ پيامبر خدا(ص ): امانتدارى توانگرى مى آورد وخيانت (در امانت ) فقرمى كشاند.
ـ امام على (ع ): آن گاه كه اشيا با هم جفت شدند, كاهلى و ناتوانى جفت يكديگرشدند و
فقر از آنها متولد شد.
ـ امـام بـاقـر(ع ): بـه ابـو نعمان فرمود: مارا وسيله سركيسه كردن مردم قرار مده ,
زيرابا اين كار, خداوند بر فقر تو مى افزايد.
ـ امام على (ع ): هركه درى ازنيازخواهى به روى خود بگشايد, خداوند درى از فقر به
رويش باز كند.
ـ امام صادق (ع ): هر مردى كه فرزندخود را نفرين كند, فقر برايش به ارث گذارد.
ـ امـام عـلـى (ع ): وجـود تارهاى عنكبوت در اتاقها فقر مى آورد, ادرار كردن در
حمام فقر مى آورد, خوردن در حال جنابت فقرمى آورد, خلال كردن دندانها با شاخه درخت
گز فقر مى آورد, ايستاده شـانـه زدن فـقـر مـى آورد, باقى گذاشتن خاكروبه در خانه
فقر مى آورد, سوگند دروغ خوردن فقرمى آورد, زنا كردن فقر مى آورد, حرص زدن فقر مى
آورد, خواب ميان مغرب وعشا فقر مى آورد, خـواب پـيـش از طـلـوع خورشيد فقر مى آورد,
رعايت نكردن صرفه جويى در معاش فقر مى آورد, بريدن پيوند خويشاوندى فقر مى آورد,
عادت داشتن به دروغ فقر مى آورد, زياد گوش دادن به آواز فقر مى آورد, رد كردن گداى
مرد در شب فقر مى آورد.
ـ بسا توانگريى , كه فقر پايدار درپى آورد.
پوزش خواهى خداى سبحان از فقيران .
ـ امام صادق (ع ): خداوند عزوجل درروز قيامت به مؤمنان فقير, با نگاهى پوزش
خواهانه مى نگرد و مـى فـرمـايد: به عزت وجلالم سوگند, كه من شما را در دنيا از روى
خوارى و بى اعتنايى به شما, فقيرتان نكردم هر آينه امروز رفتار مرا با خود مى
بينيد.
ـ (در روز قـيـامـت ) خـداوند, جل ثناؤه ,همچنان كه برادرى از برادرش پوزش مى
خواهد, از بنده مؤمن نيازمند خود دردنيا, پوزش مى خواهد و مى فرمايد: به عزت و
جلالم سوگند كه من تو را در دنـيـا از سـرخـواريـت نزد من , محتاج نكردم اكنون اين
روپوش را بردار و ببين به جاى دنيا به تو چـه داده ام او روپـوش را بردارد و گويد:
با اين عوضى كه به من دادى مرا چه زيان اگر آنچه را در دنيا از من گرفتى .
زيور فقر.
قرآن .
(((ايـن صـدقـات ) براى آن نيازمندانى است كه در راه خدا فرو مانده اند و نمى
توانند (براى تامين هـزينه زندگى ) در زمين سفر كنند از شدت خويشتندارى , فردبى
اطلاع , آنان را توانگر مى پندارد آنها را از سيمايشان مى شناسى با اصرار (چيزى )
از مردم نمى خواهند)).
ـ امام على (ع ): خويشتندارى (و مناعت طبع ) زيور فقر است .
ـ امـام صـادق (ع ): مـؤمـن در دين نيرومنداست در زمان توانگرى ميانه رو و در هنگام
تهيدستى , آراسته .
ـ امام على (ع ): هر كه فقر خود را اظهاركند, قدر و منزلت خويش را پست گرداند.
ـ امام صادق (ع ): دشوارترين و پرزحمت ترين كارها, پوشيده داشتن فقراست .
ـ امام على (ع ): پنهان نگه داشتن نادارى وبيماريها, از مروت است .
ـ پيامبر خدا(ص ): خداوند فقر را نزدخلق خود امانت نهاده است بنابراين , هركس آن را
مخفى نگه دارد, خداوند پاداش روزه گير شب زنده دار را به او عطا فرمايد.
ـ فـقـر, امـانـت است پس , هر كه آن راپوشيده نگه دارد, اين كار او عبادت است وهر
كه آشكارش سـازد, بـه گـردن بـرادران مـسـلمان خود قلاده انداخته است (مسؤوليت و
تعهد به گردن آنها گذاشته است ).
ـ خداوند تعالى مؤمن فقيرى را كه خويشتندار باشد, دوست دارد.
فقرا شهرياران بهشتند.
ـ پيامبر خدا(ص ): فقرا شهرياران اهل بهشتند مردم همگى مشتاق بهشتند و بهشت
مشتاق فقيران است .
ـ امام على (ع ): شهرياران دنيا وآخرت , درويشان خرسند هستند.
ـ پيامبر خدا(ص ): درهاى بهشت , به روى فقرا باز است .
ـ به بهشت سرى زدم , ديدم بيشتر مردم آن فقيرانند.
ـ ابوذر از رسول خدا(ص ) پرسيد: آياآنان كه از خدا ترسان و در برابر او خاشع
وفروتنند و بسيار ياد خـدا مى كنند, زودتر ازديگر مردمان به بهشت مى روند؟
پيامبرفرمود: نه , بلكه مؤمنان فقيرند كه مى آيند واز روى شانه هاى مردم رد مى
شوند.
ـ پيامبر خدا(ص ): كسى كه بميرد و درهم و دينارى از خود بر جاى نگذارد, توانگرتراز
او كسى وارد بهشت نشود.
ـ امـام صـادق (ع ): فقراى مسلمان چهل خريف
((5)) (پاييز) پيش از توانگرانشان درباغهاى بهشت مـى خـرامـنـد سـپـس فـرمـود:
درايـن بـاره بـرايـت مـثـلـى بـزنـم حـكـايـت ايـن ـاـمـا ــپ ـ دودسـتـه حكايت
دوكشتى است كه برعوارض گيربگذرند و او به يكى از آن دو بنگرد و چيزى در آن نـبيند و
گويد: آزادش گذاريد كه برودو به ديگرى بنگرد و آن را پر از بار بيند پس گويد: نگهش
داريد.
ـ پـيامبر خدا(ص ): بشارت بادا شما را,اى مهاجران درويش , به روشنايى تمام درروز
رستاخيز نيم روز پيش از مردمان توانگر به بهشت مى رويد كه آن نيم روز(برابر) پانصد
سال است .
ـ فقراى مسلمان نيم روز, كه پانصدسال است , جلوتر از توانگرانشان به بهشت وارد مى
شوند.
ـ همه پيامبران چهل سال جلوتر ازسليمان بن داود وارد بهشت مى شوند.
ـ امام صادق (ع ): آخرين پيامبرى كه وارد بهشت مى شود, سليمان است و اين به سبب
دنيايى است كه به او داده شد.
خوشا به حال فقيران .
قرآن .
((و بـا كـسـانـى كـه پـروردگـارشـان را صـبح و شام مى خوانند (و) خشنودى او را مى
خواهند, شكيبايى پيشه كن و دو ديده ات را از آنان بر مگير كه زيور زندگى دنيا را
بخواهى و از آن كس كه قـلـبـش را از يـاد خود غافل ساخته ايم و از هوس خود پيروى
كرده و (اساس ) كارش بر زياده روى است , اطاعت مكن )).
ـ پيامبر خدا(ص ): اى گروه فقيران !خداوندبراى من پسنديده است كه به محفلهاى شما
تاسى جويم , زيـرا فـرمـوده اسـت : ((و باكسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى
خوانند (و) خشنودى او را مـى خـواهـنـد,شـكـيبايى پيشه كن )) چرا كه محفلهاى
شما,محفلهاى پيامبران پيش از روزگار شماست .
ـ فـقـرا از رسـول خـدا(ص ) پـرسـيدند:وقتى در بازار انواع ميوه ها مى بينيم و
دلمان هوس آنها را مى كند اما پولى نداريم كه بخريم , آيا اجرى داريم ؟
حضرت فرمود:مگر اجر, در چيزى جز اين است .
ـ امـام صـادق (ع ) به محمد خزاز فرمود:آيا به بازار نمى روى ؟
آيا ميوه هايى كه به فروش مى رسد و چـيـزهـاى ديگرى كه دلت هوس آنها رامى كندنمى
بينى (وقدرت خريدندارى )؟
عرض كردم : چرا فـرمـود: بـدان كـه در برابر هر چيزى كه مى بينى اما از عهده خريد
آن بر نمى آيى , برايت حسنه اى است .
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): خوشا به حال مستمندان شكيبا آنهايند كسانى كه ملكوت آسمانها و
زمين را مى بينند.
ـ اى گروه فقيران ! از خداوند قلباراضى باشيد, تا به پاداش فقر خود برسيد وگرنه نمى
رسيد.
ـ اى گـروه مـستمندان ! رضايت خاطرداشته باشيد و قلبا از خدا خشنود باشيد, تاخداى
عزوجل براى فقرتان شما را پاداش دهد.
ـ امـام عـلـى (ع ), در وصـف پيامبران ,مى فرمايد: اگر مى خواهى به عنوان دومين
نمونه از موسى كـلـيـم اللّه (ع ) يـاد مـى كـنـم كه مى فرمايد: ((پروردگارا! من به
آن خوبيى كه برايم فرو فرستى نيازمندم )), به خدا سوگندكه او از خداوند جز نانى كه
بخورد, چيزى نخواست .
ـ رسـول خـدا(ص ) بـه ابـوذر فـرمـود: جعيل را چگونه مى بينى ؟
(ابوذر مى گويد:) عرض كردم : مستمندى است , مانند ديگر همتايان خود فرمود: فلانى را
چگونه مى بينى ؟
عرض كردم : بزرگى از بـزرگان مردم فرمود:جعيل يك دنيا از او بهتر است ! عرض كردم
:اى رسول خدا! اين فلان چنين وضـعـى دارد وشـمـا با او چنان رفتارى مى كنيد! فرمود:
اورئيس قوم خود است و من براى جلب قلوب آنها اين كار را مى كنم .
ـ امـيـة بـن خالد بن ابى العيص : پيامبر(ص )به كمك مسلمانان تهيدست , فتح و پيروزى
به دست مى آورد.
ـ امـام صادق (ع ): گراميترين حالت بنده نزد خدا, وقتى است كه درهمى بجويد و به دست
نياورد عـبـداللّه بن سنان مى گويد:زمانى كه امام صادق (ع ) اين سخن را فرمود,من
يكصد هزار (درهم ) داشتم ولى امروزيك درهم ندارم .
فقر (متفرقه ).
ـ پيامبر خدا(ص ): خواهشهايت را كم كن , تا (تحمل ) فقر بر تو آسان شود.
ـ امام كاظم (ع ): فقر را به خود تلقين نكنيد زيرا كسى كه به خود تلقين فقر
كند,بخيل شود.
ـ امام على (ع ): بسا فقيرى , كه از شيرعزتمندتر است .
ـ درهم فقير (كه در راه خدا دهد) نزدخداوند, بالنده تر و با ارزشتر از دينار
توانگراست (كه در راه خدا دهد).
ـ چونان كسى مباش كه بدون عمل به آخرت اميد بسته است اگر توانگر شود, به سرمستى و
گناه افتد و اگر نيازمند شود, به نوميدى و سسستى گرايد.
ـ بـدا بـه حـال كـسى كه فقيران ومستمندان و گدايان و بينوايان رانده شده ووامداران
و در راه ماندگان , در پيشگاه خداوند خصم او باشند.
ـ چـه نيكوست فروتنى توانگران دربرابر فقيران براى به دست آوردن خشنودى و پاداش
خداوند! و نيكوتر از آن بى اعتنايى و عزت نفس فقيران است در برابرتوانگران به سبب
توكل به خداوند.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): كـسـى كـه از روى توانگرى دهش مى كند, از كسى كه به سبب
نيازمندى مى گيرد برتر نيست .
ـ شور بخت ترين شوربختان , كسى است كه فقر دنيا و عذاب آخرت در او جمع شود.
فقه .
فقيه شدن در دين .
قرآن .
((و شـايـسـتـه نـيـسـت كه مؤمنان همگى (براى جهاد)كوچ كنند پس چرا از هر فرقه اى
از آنان دسـتـه اى كـوچ نـمى كنند تا (دسته اى بمانند و) در دين آگاهى پيدا كنند
وقوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند,باشد كه آنان (از كيفر الهى )
بترسند)).
ـ امام على (ع ): اگر خواستى دانا شوى ,در دين دانا و فقيه شو.
ـ امـام كـاظم (ع ): در دين خدا فقيه و داناشويد, زيرا فقه كليد بصيرت است و مايه
كمال عبادت و وسـيـلـه رسيدن به مقامات بلندو مراتب عالى دينى و دنيايى برترى فقيه
برعابد, همچون برترى خـورشـيـد اسـت بـرستارگان و هر كه در دين خود دانا و فقيه
نشود, خداوند هيچ عملى از او را نپسندد.
ـ پيامبر خدا(ص ): هرگاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد, او را در دين فقيه گرداندو
راه درست و راستش را به او الهام فرمايد.
ـ هـرگـاه خـداوند خوبى بنده اى رابخواهد او را در دين دانا و فقيه گرداند و به
دنيا بى اعتنايش سازد و نسبت به عيبهايش بينا كند.
ـ امـام على (ع ): هرگاه خداوند خيربنده اى را بخواهد, او را در دين فقيه گرداندو
يقين در دلش افكند.
ـ بـايـد كـوچـك شـمـا از بزرگ شماسرمشق گيرد و بزرگترانتان با كوچكتران مهربان
باشند و هـمـچـون مـردمـان بـى فـرهنگ جاهليت نباشيد كه نه در دين فقيه بودند و نه
درباره خدا تفكر مى كردند.
ـ قرآن را بياموزيد, كه آن بهترين سخن است و در آن دانا شويد, كه آن بهاردلهاست .
ـ پيامبر خدا(ص ): خداوند به چيزى برتر از آگاهى دينى , عبادت نشده است .
ـ برترين عبادت فقه (و شناخت دين ) است .
ـ همانا براى هر چيزى تكيه گاهى است و تكيه گاه اين دين , فقه است .
ـ كسى كه در دين فقيه شود (اعوان و انصار او) بسيار گردد.
ـ اف بر هر مسلمانى كه هفته اى يك روز را به كار آموختن امور دينى خود وپرسيدن
مسائل دينيش اختصاص ندهد.
بعضى به اين صورت روايت كرده اند:اف بر هر مرد مسلمانى .
ـ امام على (ع ), در سفارش به فرزندخود حسن (ع ), مى فرمايد: براى يافتن حق ,هر جا
كه باشد, در گردابهاى سخت فرو رو ودر دين فقيه شو.
ويژگيهاى فقيه .
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): هيچ گاه بنده اى بر فقه و شناخت خود از دينش نيفزود, مگر
اين كه بر ميانه روى او در عملش افزوده گشت .
ـ امام على (ع ): پارسايى , خصلت فقيه است .
ـ در فـرمـان اسـتـانـدارى خود به محمدبن ابى بكر, مى فرمايد: برترين فقه و دين
فهمى , پارسايى داشتن در دين خدا و به كاربستن فرمان اوست پس , بر تو باد به رعايت
تقوا در امور پنهان و پيداى خود.
|