مساءله زن ، اسلام و فمينيسم
(در دفاع از حقوق زنان )

دكتر محمد منصور نژاد

- ۱ -


فهرست مطالب 
مقدمه
مساله زن ، اسلام ، فمينيسم
طرح مساله زنان
موافقين و مخالفين زن
اول ؛ موافقين و مخالفين زن از منظر عقلى
دوم ؛ موافقت و مخالفان با زن از نگاه نقلى
دفاع از حقوق زنان بر اساس دو مبنا
1) يكسان بودن هويت انسانى زن و مرد
1-1) زنان و نقص عقل
1-2) جمع بندى و نتيجه گيرى
2) متفاوت بودن زن و مرد در هويت جنسى
2-1) طبيعت زنانه ، آرى يا نه ؟
2-2) مرد نسبت به زن ، از نظر جسمى قوى تر است
2-3) زن از مرد زيباتر است
الف ) چرا اكثر معشوقه ها زن ؟
ب ) زيبايى زن ، مظهر زيبايى ها
ج ) زيبايى و حجاب زن
ج -4) آيا جامعه صرفا مساءله شخصى است ؟
ج -5) حجاب براى زنان مؤ منه جوان
بناى حقوق و تكاليف زنان در حوزه هاى مختلف
1) زن در خانواده
مقدمه :
اول ؛ نهاد خانواده
دوم ؛ مبناى شكل گيرى و تداوم خانواده
سوم ؛ آموزش
چهارم ؛ تاثير زمان و مكان
2- زن در غير خانواده
الف ) زنان و سياست :
الف 1) گزارشى اجمالى از حضورتان زنان در مراكز سياسى و نهادهاىقدرت
الف 2) چرا حضور زن در سياست پايين است ؟
الف 3) راه حلمشكل
(الف 4) جمع بندى و نتيجه گيرى :
ب )زنان و جامعه مدنى
ب 1) مشروعيت جامعه مدنى
ب 2) كاركردهاى جامعه مدنى براى زنان
گزارشى از نظريه هاى فمينيستى
الف . تعريف لغوى و اصطلاحى
ب ) امواج سه گانه فمينيسم
موج اول فمينيسم
موج دوم فمينيسم
موج سوم فمينيسم
ج . اقسام نگرش هاى فمينيستى
نظريه ليبرالى يا اصلاح طلب
فمينيسم ماركسيستى
نظريه فمينيستى راديكال يا انقلابى
جمع بندى و نتيجه گيرى
د. فمينيسم اسلامى
امام على عليه السلام و زنان
الف . مقدمه
ب ) نگاه على عليه السلام به زن در نهج البلاغه
ج : بررسى متغيرها
1) قرآن و زن
2) امام خمينى و زن
انقلاب اسلامى ، دفاع مقدس و زن
پرسش هاى عصر جديد و زن
سيره علوى و زن
د:جمع بندى و نتيجه گيرى
نقش ، حق و جاذبه زن امام خمينى
الف . مقدمه
ب ) امام خمينى و زنان در عرصه هاى انقلاب و دفاع مقدس
ج . امام خمينى و حجاب زن
د. امام خمينى و حقوق زنان در مقايسه با مردان
ه - جذابيت زن براى امام خمينى
و. جمع بندى مباحث
مقدمه 
در مدخل بحث از زن ، به نكات چندى اشاره مى گردد:
1) از جهت كمى زنان حداقل نيمى از آحاد جامعه را به خود اختصاص داده و از جهت كيفى ، پرسش هاى زنان (و نيز مردان ) در مساءله زن ، عميق و پيچيده است ، خصوصا وقتى موضوع از نگاه دينى مورد مداقه قرار مى گيرد، پيچيدگى بحث مضاعف مى شود، زيرا با نصوصى مواجه ايم كه به ظاهر با حقوق بانوان سازگارى ندارد.
در مقابل اين تعداد قابل توجه زنان با پرسش هاى عميق ، متاءسفانه پاسخ ‌ها يا اندك اند و يا قانع كننده نيستند و عقل ها و قلبها را قانع و آرام نمى سازند. از اين رو در اين ميدان كه روزانه متاءثر از جنبش هاى جهانى زنان و آگاهيهاى متاءثر از وسايل ارتباط جمعى ، روزانه مسايل جديدى خلق مى شود، چه بايد كرد؟ آيا مى توان مدعى گفتن ، نوشتن و فكر كردن بود و در مقابل اين همه پرسش كه گاه پرسشگران را به پرخاش نيز مى كشاند و جامعه را با بحران مواجه مى كند، ساكت بود؟... اين اثر كوچك ، پاسخى در حد نويسنده به اين كار سنگين و پرسش هاى پيچيده است و داورى درباره كم و كيف آن را به خوانندگان وا مى گذاريم .
2) مدعاى نويسنده در اين نوشتار، در انداختن طرحى نو در بعضى از مباحث مبنايى و مربوط به بنا، با توجه به اشكال ها و پرسش هاى فمينيست هاى جهانى و داخلى است . در مبانى ، بحث زن و عقل و ياطبيب زنانه جاى تامل جدى تر دارند و در بخش بنا، در بحث زن و نظام خانواده استدلالات تازه و ساختار نويى را براى خانواده پيشنهاد مى كند.
3) عمده مباحث حاضر در قم براى دوستان عزيز طلاب و در تهران براى دوستانى از دانشجو و غير دانشجو در جلسات متعدد (از جمله در دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران ) سال هاى 80 - 1379 عرضه گرديده است . حسن اين شيوه كار آن بود كه نگارنده از سويى با پرسش ها و نظرات بخشى از حوزوى يان و دانشگاهيان در مساءله زن آشنا مى شد و از سوى ديگر، بحث ها به با نگاه هاى مختلف نزديك مى شد و نهايتا بر عمق و غناى بحث نيز افزوده مى گرديد.
4) ضمنا به مجموعه حاضر، سه مقاله در موضوع نيز اضافه شده اند:
مقاله اول تحت عنوان : گزارشى از نظريه هاى فمينيستى ، به صورت منسجم ، امواج و گرايش هاى اصلى فمينيسم را معرفى مى كند. اين مقاله پيشتر در روزنامه ايران شماره هاى 7 - 1843، 4 - 11/ 4 / 1380، در چهار قسمت به چاپ رسيده و منتشر شده است .
مقاله دوم تحت عنوان : امام على عليه السلام و زنان ، به برخى از اشكالات و پرسش هاى پيرامون نهج البلاغه در موضوع زن ، پاسخ داده است .
مقاله سوم تحت عنوان : نقش ، حق و جاذبه زن و امام خمينى ، از نگاه كارشناسى اسلامى و انقلابى در نيمه دوم قرن بيستم (امام خمينى ،به حقوق و تكاليف و حجاب زن پرداخته و جذابيت زن براى ايشان را معرفى و تحليل نموده است . اين مقاله براى در ماه نامه پيام زن (قريب الانتشار) انتخاب گرديده است .
5) با اين همه اين بحث جاى سؤ الات فراوان دارد. مساءله زن موضوعى نيست كه با يك سلسله مقالات و چند جلسه درس ، به همه ابعاد آن پرداخت و حتى در موضوعات مطرح شده نيز كاملا حق مطلب را ادا نمود. از اين رواست كه از همه محققان و اصحاب قلم ، متواضعانه تقاضا مى شود كه به جد، هم به نقد مكتوب حاضر بپردازند وهم در ابعادى از موضوع كه مورد غفلت نويسنده قرار گرفته ، پا پيش نهاده پردازند.
6) در خاتمه از تلاش هاى زايد الوصف برادران ارجمند آقايان ابراهيم زمانى ، ياسر قانعى و حجت الله محمد شاهى صميمانه تقدير و تشكر به عمل مى آيد.
محمد منصور نژاد
تير ماه 1380
مساله زن ، اسلام ، فمينيسم 
طرح مساله زنان  
امروزه بحث در موضوع زنان در جامعه ما، مساله است .(1) از سويى به جهت نظرى ادعاى بهترين حرف ها و كامل ترين مكاتب است ، از سويى در مقايسه با مكاتب و ديدگاه هاى ديگران در موضوع زن ، سخنان ما نه عميق و استدلالى به نظر مى رسند و نه جذابيت دارند.
از جهت علمى نيز امروزه با زنان تحصيل كرده و يا بيدارى شده اى مواجه ايم كه اهانت كردن ، بى توجهى نمودن و ميدان ندادن زن ها را به تنها بر نمى تابند، بلكه چه بسا در قالب جنبشى ، عكس العمل نشان داده و ساختار سياسى ، فرهنگى ، حقوقى و اجتماعى حاكم را به زير سؤ ال ببرند. در بعد نظرى و علمى ، اين معضل آن قدر ذو ابعاد و پيچيده و عميق است كه سوالات كثير و اساسى را بر مى انگيزد. پرسشهاى كه پاسخ گويى به آن ها، كار سهلى نيست و حتى تعيين پرسشى اساسى از ميان سوالات كثير اساسى دشوار مى كند. بد نيست با بعضى از پرسش ها در مساءله زن آشنا شويم :
آيا زن انسان است ،يا خير؟،اگر مفروض آن باشد كه زن و مرد در هويت انسانى مشترك اند، آن گاه پرسيده مى شود كه از ويژگى هاى انسان ها،آزاد و مختار بودن و ذى حقوق بودن است اما ما مى بينيم كه زنان ، تا دخترند و در خانه پدر، ولى آن ها پدر است و براى كار كردن ، درس خواندن ، از خانه بيرون رفتن (2)و حتى انتخاب شريك زندگى ، اذن او لازم است و وقتى هم كه وارد زندگى مشترك مى شود، براى همه امور ياد شده ، مجوز همسر لازم است .
آيا اين بنا و مدعيات ، با آن مبنا كه زن مثل مرد انسان است و صاحب اختيار، سازگار است ؟ اگر از ويژگيهاى آدميان عقل است ، زنان را ناقص العقل ديدن ، اولا: با مدعاى انسان بودن زن چگونه مى سازد؟؛ ثانيا: در مقام اثبات ، در رشته هاى تحصيلى متعدد (از جمله رشته هايى كه به شدت با فعاليتهاى عقلانى مرتبط است ، مثل فلسفه ، رياضيات و...)، دختران اگر از پسران جلوتر نباشند، عقب تر نيستند؛ آيا عقب ماندگى زنان در حوزه هاى متعدد (علمى و اجتماعى ، كه مثلا در تاريخ اسلام و ايران ، يك زن رياضى دان ، فيلسوف و يا سياستمدار جدى به چشم نمى خورد)، عامل درونى دارد و به خود زن ها و ضعف و نقص و... آن ها باز مى گردد؟، يا عامل اصلى بيرونى است و زنان در حالى كه به مسابقه اى با مردان فرا خوانده مى شوند، به طريق متعدد جلوى فعاليت و تلاش آن ها گرفته مى شود (از رفتن به كوچه گرفته ، تا ارتباط گرفتن ، خارج رفتن ، تا اين كه طبق فتاواى مشهور از مرجع تقليد، قاضى ، رهبر و... شدن زنان را گرفتن ، با آنچه در سطح جهان مى گذرد و از موقعيتهاى جدى آنان حكايت دارد، نمى سازد و ناقص ناقص العقل بودن و ناتوانى مديريتى است . (3)
همچنين مدعاى آن ها كه در خانه ماندن زن را تجويز مى كنند و ترجيح مى دهند، نيز مساءله آفرين و پرستش ساز است . زيرا اگر مهم ترين وظيفه زن را تربيت كودك فرض كنيم ، مربى تربيت نشده چگونه مى تواند ديگران را بپروراند؟ اگر زن در سه بعد جسم ، عقل و دل محجور بماند و يا باشد، چگونه مى تواند نقش تربيتى مهمى را به عهده بگيرد؟ آيا زن محصور در خانه ، قابليت ها و استعدادهايش شكوفا مى شود و بلاغ را مى يابد؟ از طرف ديگر، منوط كردن خروج زن از خانه به اذن پدر و شوهر، خصوصا با ضرورت حضور زن در مسايل خاص (انتخابات و راهپيمايى ها) كه گاه از آن به عنوان تكليف آنان ياد مى شود، چگونه مى سازد، خصوصا اگر در مواردى پدر و شوهر موافق اين مشاركت ها نباشند؟ اگر هدف ارسال و انزال كتب آن باشد كه مردم اقامه قسط كنند، فرق ديه زن به ميزان نيمى از ديه مرد، با قسط چگونه سازگار است ؟ آيا عادلانه است كه در موقع تكليف خواستن ، دختران قريب شش سال جلوتر از مردان بالغ شوند، اما در موقع حق خواستن ، پدر و شوهر و... بالاى سرشان باشد و نابالغ شوند؟و...
ورود به مسايل زنان بحثى پيچيده و فراگير و كاربردى است ، (4) و به طول تاريخ بشرى قدمت دارد و متفكران و فلاسفه و عرفا و... بزرگ ، در موافقت و مخالفت با آن داد سخن داده اند. در ادامه به صورت اجمالى با بعضى از اين ديدگاه ها آشنا مى شويم .
موافقين و مخالفين زن  
بحث حاضر را در دو سطح مى توان مطرح نمود: اول : موافقين و مخالفين زن از منظر عقلى ؛ دوم : موافقت و مخالفت با زنان از نگاه نقلى . (5)
اول ؛ موافقين و مخالفين زن از منظر عقلى  
در اين قسمت هم با ديدگاه انديشمندان غير دينى درباره شاءن و حقوق زن آشنا مى شويم و هم نگرش انديشمندان دينى ، حتى فهم عالمان دينى از نصوص نيز به عنوان برداشت عقلى مى آيد.
مساءله زن ، معمايى است كه ذهن متفكران را در قرون متمادى به خود مشغول نموده و عده اى از نگاه سوء، به زن و تواناييهاى زن دفاع نموده اند. در اين جا در يك اشاره اجمالى ، با برخى از ديدگاه هاى موافقين و مخالفين زن آشنا مى شويم :
1) موافقين زن
معمولا سير تفكر عقلى از يونان آغاز مى گردد. گفته شده :
هر كجا كيش اورفئوسى (6) نفوذ داشت ، عناصر خاصى كه كاملا متعلق به كيش با كوسى بود، وجود خود را حفظ مى كرد. يكى از اين عناصر، جنبه زنانه كيش باكوسى بود كه در فلسفه فيثاغورس مقدار زيادى از آن ديده مى شود و در فلسفه افلاطون به حدى مى رسد كه وى خواستار برابرى حقوق سياسى زن و مرد مى گردد. فيثاغورس مى گويد: جنس زن طبيعتا بيش تر با تقوى همبستگى دارد. (7)
افلاطون با كمال صراحت مدعى است كه زنان و مردان دارى استعدادهاى مشابهى هستند و زنان مى توانند همان وظايفى را عهده دار شوند كه مردان عهده دار مى شوند و از همان حقوقى بهره مند گردند كه مردان بهره مند مى گردند. افلاطون معتقد است ، كه به مردان تعليمات جنگى داده مى شود، به زنان نيز بايد تعليم داده شود و همان طورى كه مردان در مسابقات ورزشى شركت مى كنند، زنان نيز بايد شركت كنند. (8)(9)
جديدترين و قوى ترين دفاع از زنان در فرهنگ غربى ، از سوى فمنيست ها صورت پذيرفته و مى پذيرد، كه امروزه ، هم طرفداران جدى دارد و هم حرف هاى شنيدنى فراوانى نيز دارند و حداقل توصيف آن ها در بيان مشكلات زنان و طرح مسايل آن ها، قابل مطالعه است . (10)
در فرهنگ اسلامى نيز، متفكرانى از قرون قبل ، مدافع حقوق زن بوده اند. در اين ميان ديدگاه محى الدين ابن عربى (متولد 560 ه ق ،) برجستگى خاص دارد،او فكر مى كند كه :
خداوند جز در ماده ، قابل رويت نيست و در ماده انسانى ، كامل تر از هر ماده ديگر، قابل مشاهده است و در زن ها كامل تر از مردها قابل ديدن مى باشد... اين كه خداوند در صورت زن تجلى يافته است ، از اين لحاظ فاعل بودن اوست كه خداوند بر روح انسان ، احاطه كامل داشته و موجب مى شود تا بشر نسبت به او، تسليم و سرسپرده شود و همچنين منفعل و قابل است . زيرا تا آن جا كه در شكل زن ظاهر مى شود، نخست كنترل وزير فرمان مرد است . بنابراين ديدن خداوند در صورت زن ، به معناى ديدن او در اين هر دو وجه مى باشد و چنين مشاهده اى كامل تر از آن است كه وى را در همه اشكالى كه او خود را در آن اشكال متجلى ساخته ببينيم .(11)
محى الدين ابن عربى مى توانست ادعا كند كه به عشق به زن ، به كمالات عرفا و متصوفه تعلق دارد، چرا كه از پيغمبر (ص ) به ارث رسيده الهى است . (12) در دهه اخير، از بزرگترين مدافعين حقوق زن مى توان از حضرت امام خمينى (ره ) (13) و استاد مطهرى ياد كرد. استاد مطهرى در كتاب نظام حقوق زن در اسلام در مقابل بسيارى از برداشت هاى دينى مى نويسد:
در قرآن از آنچه در بعضى از كتب مذهبى هست كه زن از مايه اى پست تر از مرد آفريده شده ، و يا اين كه زن ، جنبه طفيلى و چپى اثر و خبرى نيست . على هذا در اسلام نظريه تحقيرآميزى نسبت به زن از لحاظ سرشت و طينت وجود ندارد.
يكى ديگر از نظريات تحقيرآميزى كه در گذشته وجود داشته است و در ادبيات جهان آثار نامطلوبى به جا گذاشته است ، اين است كه زن ، عنصر گناه است ، از وجود زن ، شر و وسوسه بر مى خيزد و... مى گويند شيطان مستقيما در وجود مرد راه نمى يابد و فقط از طريق زن است كه را مى فريبد. شيطان زن را وسوسه مى كند و زن ، مرد را. مى گويند آدم ، اول كه فريب شيطان را خورد و از بهشت سعادت ، بيرون رانده شد، از طريق زن بود. شيطان ، حوا را فريفت حوا، آدم را... قرآن آن جا كه به پاى وسوسه شيطانى را به ميان مى كشد، ضميرها را به شكل تثنيه مى آورد و مى گويد: فوسوس لهما الشيطان ، شيطان آن دو را وسوسه كرد.
(14)(15)
ديگرانى در ايران از منظر غير دينى (و گاه ضد دينى )، به دفاع از زن و حقوق او وارد شده و در قالب نثر و شعر و هنر، به مسايل زنان پرداخته اند. (16)
اين نگاه ، خصوصا از مشروطه به بعد نمود جدى ترى دارد و با موضع گيرى رضا شاه پهلوى عليه حجاب ، شفاف تر شده و امروز نيز پس از انقلاب اسلامى ، تحت عناوين : فمينيسم . فمينيسم اسلامى و.... در مجلات و روزنامه ها، از يك نگاه مثبت و مدافع ، به مساله زنان نگريسته اند. (17)
از آن جا كه در اين بحث مختصرا، اولا اشاره اجمالى به موافقين و زن و حقوق آنان ، غايت نوشتار بود، از طرح تفصيلى ادبيات و تاريخچه بحث خوددارى شده است ؛ و ثانيا چون فراتر از نگاه ارزشى به موضوع پرداخته شده ، لذا همه افرادى كه با اغراض متفاوت (سياسى ، انسانى ، علمى و...) به دفاع از زن پرداخته اند، مجملا مورد اشاره قرار گرفته و حال آنكه كه ممكن است متفكران ياد شده ، در مبانى بحث زن ، در مقابل يكديگر قرار گيرند و نگارنده نيز با بسيارى از ديدگاه هاى متفكران ياد شده موافق نباشد.
2) مخالفين زن
در مخالفت با شاءن و حق زنان ، نيز متفكران بزرگى از غرب و شرق ، قريب الافق اند. ارسطو، معلم اول ، بر خلاف استادش افلاطون ، از مخالفين حقوق زنان است . (18) او در كتاب سياست از جمله مى نويسد:
رابطه زن و مرد، رابطه زيردست با زبردست و فرمان روا با فرمان بردار است . روشن است كه فرمان روا و فرمان بردار، هر دو بايد فضيلت داشته باشند، اما ميان فضايل آنان ، بايد فرق باشد، زن توانايى انديشيدن را دارد، ولى اختيار حكم ندارد بايد معتقد شويم ، سخن شاعر درباره زنان ، يعنى خاموشى زيور زن است (19)
از بزرگان انديشه جديد نيز، متفكرانى عليه زن مطلب نوشته اند. ژان ژاك رو سو كه گفته شده دومين موج تجدد با او آغاز شد (به قول لئواشتراوس ) (20)، از اين متفكران است . او در كتاب اميل ، از تفاوت هاى بين دو جنس دفاع كرد و زنان را فاقد خصوصيات شهروندى (عقل ، نيرو و خودمختارى كه طبيعت مردانه اند) مى دانست و از نظر او زنان ، عاطفى ، ضعيف و مطيع اند (21) و از نگاه رو سو، جستجوى حقايق انتزاعى و عقلى و مبادى و اصول علوم و دانش ها و هر آن چيزى كه نيازمند تعميم باشد، خارج از حد ادراك زن است ، مطالعات زنان بايد كلا عملى باشد وظيفه آنها، اعمال اصولى است كه مردان كشف كرده اند. (22)
هگل فيلسوف بزرگ غربى نيز معتقد است ، زنان ممكن است داراى فرهنگ ، انديشه و ذوق باشند، لكن نمى توانند به ايده مطلق دست يابند. تفاوت ميان مردان و زنان ، مثل تفاوت ميان حيوانات و نباتات است ، زيرا رشد زنان آرام تر است به محض اين كه زنان امور حكومت را به دست گيرند، دولت دچار مخاطره مى شود، زيرا زنان اعمال خود را به به موجب مقتضيات كلى (معقول ) بلكه به حكم تمايلات و عقايد دلبخواهانه و حزبى تنظيم مى كنند. (23)
در فرهنگ اسلامى و ايرانى نيز، متفكرانى از قديم و جديد، به زنان نگاه منفى داشته و در مذمت آنان قلم فرسايى نمودند. از بزرگان انديشه اهل سنت ، امام محمد غزالى است . او در يكى از رساله هايش مى نويسد:
قصد از نكاح دو امر است : يكى اين كه نسل پديد آيد و موجب مباهات باشد و فرزند شايسته پس از مرگ ، معرف او گردد. ديگر اين كه فضله منى را دور افكند... هدف سوم از زناشويى اين است كه كسى در خانه باشد و به امور آن رسيدگى كند، تا وى به علم و عبادت برسد. (24)
ملا محسن فيض كاشانى ، احياگر شيعى احياء علوم الدين غزالى ، نيز نگاه بدبينانه به زن داشته و در قالب شعر، اين مدعا را مطرح مى كند كه حضرت آدم ، فريب ابليس را نخورد و اما حوا فريب خورد و آدم را فريب داد:

ماءيوس شد زآدم و شد سوى زوجه اش
هم در دهان حيه و هم از ره دعا
حوا چو ديد ايمنى راه و رفع منع
باور شدش بخورد از آن ونديد اذى
آمد به نزد آدم و گفت : اى صفى حق
گرديد آن را درخت مرا و تو را روا
آدم فريب خورد و در آورد در خفا
كو را از آن درخت نصيبى است بى عنا
(25) از نگاه عرفانى ابوالمجد مجدود ابن آدم سنايى ، شاعر ايرانى نيز معتقد است :
كه آن كه را دختر است جاى پسر
گرچه شاه است ، هست بداختر
و آنكه او را را دهيم ما صلوات
گفت كالمكرومات دفن بنات
چون بود با نبات نعش فلك
بر زمين جفت نعش به بى شك
صورت فلكى دب اكبر، كه در عربى بنات النعش (دختران تابوت ) خوانده مى شود، همان طور كه از اسمش پيداست ، بدين حقيقت اشاره دارد كه دختران به صورت مرده و نعش ، بهتر از زنده بودن هستند (26) و بعضى عرفا، غذاى كه به دست زدن پخته مى شد. نمى خوردند. در چشم بعضى ازايشان ، زندگى زناشوئى ، جايگزين آتش جهنمى بود كه صوفى مى توانست با تجمل صبورانه بلاهاى يك همسر زشت ، كثيف ، بدرفتار و يا پرحرف در اين دنيا، از شر آن رهايى يابد. (27)
ملاصدرا بنيان گذار فلسفه حكمت متعاليه ، نيز در عداد مخالفين زن بوده و نگاهى منفى به آنان دارد. او در كتاب اسفار در ذيل بحث از حيوانات كه بعضى از آن ها براى خورده شدن و بعضى براى سوار شدن و... هستند از جمله زنان اشاره دارد كه :
بعضها للنكاح والله جعل لكم من انفسكم ازواجا .
بعضى از حيوانات براى زناشويى اند و خداوند از جان هاى خودتان ، ازواجى را براى شما خلق نموده .
و در توضيح مطلب ، در پاورقى اسفار از حكيم سبزوارى مى خوانيم كه ، زن ها به جهت ضعف عقل و درك جزئيات و توجه به زيبايى هاى دنيوى ، حقا كه به حيوانات صامت ملحق اند و سيره آن ها، غالبا سيره حيوانات است ، ولى صورت انسانى به آن ها داده شده است ، براى اين كه از مصاحبت با آنها احكام دينى مى كشاند در بسيارى از احكام (مثل طلاق و نشور و ادخال ضرر) سلطه داده شده است . (28)
از متفكران دينى دهه هاى اخير، نگاه علامه طباطبائى ، صاحب تفسير الميزان نيز به زن مثبت نيست . از جمله ايشان در تفسير قيمومت مرد در خانه ذيل آيه 34 / نساء مى نويسند:
كلمه قيم به معناى آن كسى است كه مسئول قيام به امر شخص ديگر است ... و مراد از جمله بما فضل الله بعضهم على بعض ، آن زيادت هاى است كه خداى تعالى به مردان داده ، به حسب طاقتى كه بر اعمال دشوار و امثال آن دارند.... و از عموميت علت به دست مى آيد كه حكمى كه مبتنى بر آن علت است ، يعنى قيم بودن مردان بر زنان ، نيز عموميت دارد و منحصر به شوهر نسبت به همسر نيست ... البته در جهات عمومى كه ارتباط بازندگى هر دو طايفه دارد... مثل حكومت و قضا... و قوام اين دو مسئوليت يا دو مقام ، بر نيروى تعقل است كه در مردان بالطبع ، بيش تر و قوى تر است تا در زنان همچنين دفاع از سرزمين با اسلحه ، كه قوام آن بر داشتن نيروى بدنى و هم عقلى است كه هر دوى آن ها در مردان بيش تر است تا زنان . (29)
و در ذيل آيه 1 سوره نساء نيز علامه طباطبائى مانند بسيارى از قدما، بر اين باور است نطفه زن از مرد آفريده شده است . (30)(31) ديگرانى نيز هستند كه معتقدند:
براى زنان اوصاف خوبى است ، وسيله اشباع تمايلات جنسى مردان اند، بهترين پرورش دهنده كودكان اند، در عين حال موجودى ضعيف و ناتوان اند داراى خلقيات و اطوار گوناگون مى باشند، حالات متضاد و دگرگونيهاى فراوان در آن ها ديده مى شود و.... (32)
3)جمع بندى و نتيجه* گيرى
حاصل بحث از موافقان و مخالفان حقوق و شخصيت زن ، آن است كه :
اولا: موافقان و مخالفان زن ، در فرهنگ غربى و شرقى يافت شده و از نظر زمانى نيز، بين متفكران سنتى و مدرن ، هر دو گونه تفكر وجود دارد و در نگاه اسلامى ، شيعه و سنى ، موافق مخالفان زن بحث كرده اند و از جهت نگرش فكرى ، اين تنوع فكرى بين عرفا، فقها، متكلمين و... وجود دارد، يعنى در بين اين گرايش هاى متفاوت ، بعضى از حقوق و شاءن زن دفاع نموده و ديگران مخالف آن بوده اند.
ثانيا: در بين روشنفكران ايرانى پس از مشروطه ؛ در انديشه سياسى - اجتماعى ، گرايشى جدى به سوى دفاع از حقوق زن وجود دارد و بسيارى از متفكران در چالش با انديشه هاى سنتى ، از جمله به نگرش هاى بدبينانه به زن تاخته و در راستاى شخصيت زن و دفاع از آن داد سخن داده اند.
ثالثا: چنانكه اشاره شد، دفاع و يا نفى حقوق زنان ، صرفا به حوزه هاى مباحث عقلى خلاصه نشده است . يعنى مساءله زن نه تنها در ميان متفكران غير دينى و دينى (سطح بحث از دين در فهم : فهم دينى (33) مطرح است موافق و مخالف دارد، بلكه حتى در نصوص دينى (نص دينى ) نيز، اين تفاوت بحث مشهودى ديده مى شود. چنانكه ملاحظه خواهد شد، نگارنده بر اساس نصوص دينى و مباحث عقلانى ، از كسانى است كه مدعى دفاع از حقوق ، شئون و شخصيت زنان است .
دوم ؛ موافقت و مخالفان با زن از نگاه نقلى (34)  
در اين قسمت مدعا اين است كه نصوص دينى (كتاب و سنت و سيره معصومين ) نيز در مساءله زن ، حداقل به دو دسته متفاوت و گاه متعارض تقسيم مى شوند. نصوص كه مدافع زن ناديده گرفته شده و گاه مورد اهانت قرار گرفته اند. در اين جا نيز ابتدا با آيات و احاديث موافق و سپس مخالف زن آشنا شده و آن گاه نكات چندى در رابطه با نصوص مطروحه مى آيد:
1) نصوص موافق زن
1) انا اعطيناك الكوثر. (كوثر/ 1).
كه بنا به برداشت شيعى ، مصداق خير كثير، حضرت فاطمه (س ) است .
2) فلما وضعتها قالت رب انى و ضعتها انثى والله اعلم بما وضعت وليس الذكر كالانثى (آل عمران / 36)
چون اولاد بزاد، از روى حسرت عرض كرد: پروردگارا، فرزندى كه زاده ام دختر است ، و خدا بر آنچه زاييده شده داناتر است و پسر مانند دختر نيست .
اين آيه در پاسخ به نگرانى حنه ، همسر عمران كه پس از مدت ها نازايى ، باردار شد و چون دختر (مريم (س )) به دنيا آورد، از اين كه نذرش (كه قرار بوده فرزندش خدمتكار بيت المقدس شود) نمى تواند محقق شود، خداوند پاسخ مى دهد كه پسر مانند دختر نيست .
3) انى لاايضع عمل عامل منكم من ذكراو انثى . (آل عمران / 195)
من كار هيچ صاحب كارى ، چه زن و چه مرد، را ضايع نمى كنم .
4) من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مومن فلنحيينه حياة طيبه . (نحل / 97)
هر كس از مردان و زن ، كار نيكى به شرط ايمان به جاى آورد، ما او را در زندگانى خودش و باسعادت ، زنده مى گردانيم .
5) يا ايهاالناس انا خلقناكم من ذكر و انثى وجعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا، ان اكرمكم عندالله اتقيكم . (حجرات / 13)
اى مردم ، ما همه شما را نخست از مرد و زنى آفريده ام كه و آن گاه شعبه هاى بسيار و فرق مختلف گردانيديم ، تا يكديگر را بشناسيد. بزرگوارترين شما نزد خدا، باتقواترين مردم اند.
6) در داستان خلقت ، طرح آدم و حوا با هم ، دشمنى شيطان : لكما عدو مبين (اعراف / 22)
براى شما دو تا دشمن آشكار است .
شيطان براى هردو سوگند خورد:
و قاسمهما انى لكما لمن الناصحين (اعراف /21)
براى آن دو سوگند خورد كه من براى شما دو تا، نصيحت كننده هستم .
نهى از درخت ممنوعه :
و لاتقربا هذه الشجرة . (بقره /35)
هردو به اين درخت نزديك نشويد.
فريب شيطان :
فازلهما الشيطان (بقره /36)
شيطان هر دو را لغزاند.
7) در وصف حضرت مريم (س ):
ان الله اصطفيك طهرك و اصطيفك على نساء العالمين . (آل عمران / 42)
(اى مريم ) همانا خداوند تو را برگزيده و پاكيزه گردانيد و بر زنان جهانيان برترى بخشيد.
8) وحى به مادر موسى :
و اوحينا الى ام موسى . ( قصص /7)
ما دستور داديم به مادر موسى .
9 زن فرعون ، الگوى افراد مومن :
و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امرئت فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة ونحفى من فرعون و عمله و نجفى من القوم الظالمين . (تحريم / 11)
و باز خدا براى مومنان (آسيه ) زن فرعون را مثل آورد، هنگامى كه عرض كرد: بار الها، تو خانه اى براى من در بهشت بنا كن مرا از شر فرعون كافر و كردارش و از قوم ستمكار نجات بخش .
10) بيعت با پيامبر (ص ):
يا ايهاالذين اذ جائك المومنات بيايعنك على ان لايشركن بالله شيئا و... فبايعهن . (ممتحنه /12)
اى پيامبر، هنگامى كه زنان نزد تو آيند و با تو بيعت كنند، كه چيزى را شريك خدا قرار ندهند و... با آنان بيعت كن .
11) ادراك پيام آسمانى ،مثل زن حضرت ابراهيم (ساره ):
قالوا لاتخف انا ارسلنا الى قوم لوط، و امراءته قائمه فضحكت فبشرناهار باسحق . (هود/17)
به او گفتند:نترس ، ما به سوى قوم لوط فرستاده شديم ، و همسرش ايستاده بود، خنديد. او را بشارت داديم كه اسحاق از او متولد خواهد شد.
12) امام صادق عليه السلام :
اكثر الخير فى النساء. (35)
بيش تر خير و خوبيها در زنان است .
13)امام صادق (ع ):
العبد كلمااز داد للنساء حبا از داد فى الايمان فضلا. (36)
بنده هر چه زن ها را بيش تر دوست دارد، ايمانش بيش تر مى شود.
14) امام صادق (ع ):
ما احب من دنياكم الاالنساء و الطبيب . (37)
امام صادق عليه السلام از پيغمبر ص نقل مى كند كه فرمود: دوست نمى دارم از دنياى شما، مگر زن و عطر را.
15)امام صادق عليه السلام :
ماالظن رجلا يزداد فى الايمان خيرا الاازداد حبا للنساء . (38)
گمان نكنم كه مردى ايمانش زياد شود، جز آن كه دوستى او بر زنان زيادتر شود.
16) امام على عليه السلام :
ولا تملك المراة من امرها ماجاوز نفسها، فان المراة ريحانة و ليست بقهرمانه (39)
به زن بيش از حد خود تحميل مكن ،زيرا زن مثل شاخه گل است ، نه قهرمان خشن .
17) حديث نبوى :
من اخلاق الانبياء حب النساء (40)
از اخلاق پيامبران ، زن دوستى است .
2) نصوص مخالف زن
1) الرجل قوامون على النساء. بمافضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم (نساء/34)
مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانى است ، به واسطه آن برترى كه خدا بعضى را بر بعضى مقرر داشته است .
2) نساءكم حرث لكم . فاتوا حرثكم انى شئتم (بقره /223)
زنان شما كشت زار شما هستند، پس براى كشت به آن ها نزديك شويد و هر گاه مباشرت آنان خواهيد.
3)امام على عليه السلام :
معاشر الناس ، ان النساءنواقص الايمان ، نواقص الخطوط، نواقص العقول . فاما نقصان ايمانهن فقعودهن عن الصلوة و الصيام فى ايام حيضهن ، و اما نقصان حظوظهن فموار يثهن على الانصاف من مواريث الرجال واما نقصان عقو لهن فشهادة امراتين كشهادة الرجل الواحد . (41)
اى مردم ، جمعى از زنان ، هم از نظر ايمان ، هم از جهت بهره و هم از موهبت عقل در رتبه اى كم تر از مردان قرار دارند. اما گواه بر كمبود ايمانشان ، همان بر كنار بودن از نماز و روزه در ايام عادت است و اما نقص بهره آن ها، گواهش اين است كه سهم ارث آنان ، نصف سهم مردان است و اما گواه بر نقصان عقل شان اين است كه شهادت دو نفر آنان ، معادل شهادت يك مرد است .
4) امام على عليه السلام :
فاتقوا شرار النساء و كونوا من خيار هن على حذر و لاتطيعو هن فى المعروف حتى يطمئن فى المنكر . (42)
پس از زنان بد پرهيزيد و مراقب نيكان آن ها باشيد. اعمال نيك به عنوان اطاعت و تسليم بى قيد و شرط (در برابر) آنان انجام ندهيد، تا در اعمال بد، انتظار اطاعت از شما نداشته باشند.
5) امام على عليه السلام :
ان البهائم بطونها... و ان النساء همهن زينة الحياة الدنياو الفساد فيها، ان المومنين مستكينون ، ان المومنين مشفقون ، ان المومنين خائفون . (43)
حيوانات تمام هم شان شكم شان است ... و زنان تمام فكرشان ، زيورهاى حيات و زندگى دنيا و فساد در آن است . اما مومنان خاضع و ترسان و خائف اند.
6) امام على عليه السلام در وصيت به امام حسين عليه السلام :
و اياك ومشاورة النساء فان رايهن الى افن و عزمهن الى و هن ... و خروجهن باشد من ادخالك من لايوثق به عليهن و ان استطعت الايعر فن غيرك فافعل (44)
از مشاوره با زنان به پرهيز كه نظريه آن ها ناقص و تصميم شان ناپايدار است ... خارج شدن و بيرون رفتن آن ها بدتر از اين نيست كه افراد غير مطمئن را در بين آن ها راه دهى ، اگر بتوانى كه غير از تو ديگرى را نشناسند، اين كار را بكن .
7) امام على عليه السلام :
المراة عقرب حلوه اللسبه . (45)
زن عقربى است كه نيش زدن او شيرين است .
8) امام على عليه السلام :
المراة شركلها و شر مافيها انه لابد منها . (46)
زن همه اش بد است . بدتر از آن ، اين كه وجود او لازم است .
9 استعينوا على النساء بالعرى ، ان احداهن ان كثرت ثيابها و حسنت زينتها اعجبها الخروج (47)(48)
كمك كنيد بر برهنه بودن زن ها كه اگر لباس شان زياد شد و زينت شان نيكو گشت ، هوس بيرون رفتن مى كنند.
10) امام صادق عليه السلام :
الهموهن حب على عليه السلام و ذروهن بلها . (49)
تلقين زن ها كنيد دوستى على عليه السلام را و بگذاريد نادان بمانند.
11) امام صادق عليه السلام فرمود: مردى از انصار در زمان رسول خدا (ص ) براى بعضى كارهايش به سفر رفت و با زنش عهد و پيمان بست كه تا من نيامده ام ، از خانه بيرون نرو. پدر زن مريض شد. زن به پيغمبر پيغام فرستاد كه : شوهر من به سفر رفته و با من پيمان بسته كه از منزل بيرون نروم ، پدرم مريض شده ، او مى فرماييد كه به عيادت پدرم بروم ؟ رسول خدا فرمود: لا، اجلسى فى بيتك واطيعى زوجك .
خير، در خانه بنشين و شوهرت را اطاعت كن .
حال پدر سخت شد. دوباره پيغام فرستاد كه امر مى فرمايد به عيادت پدر بروم ؟ فرمود: لا، اجلسى فى بيتك و اطيعى زوجك . پدر از دنيا رفت ، پيغام داد كه پدرم از دنيا رفت ، اجازه مى دهيد بر او نماز بخوانم ؟ فرمود: لا، اجلسى فى بيتك واطيعى زوجك . پس پدر را دفن كردند. پيغمبر( ص ) به زن پيغام داد كه :
ان الله قد غفرلك ولابيك بطاعتك لزوجك
خداوند تو را و پدر تو را آمرزيد، به واسطه اطاعت كردن تو شوهرت را. (50)
12) پيامبر (ص ):
ان كان الشوم فى شى ففى لسان المراة . (51)
اگر شومى در چيزى است ، پس آن را در زبان زن است .
13) ابى عبدالله عليه السلام :
ان الله خلق آدم من الماء و الطين فهمه ابن آدم فى الماء والطين ، و خلق حوا من آدم فهمه نساء فى الرجال فخضو هن فى البيوت . (52)
خداوند آدم را از آب و گل خلق كرد، لذا همت اين آدم در آب گل است و حوا را از آدم خلق نمود، لذا همت زنان در مردان است ، پس زنان را در خانه ، حفظ و نگاهدارى كنيد.
14) ان المراة مثل الضلع ، ان جئت ان تقومها كسرتها . (53)
زن مثل دنده كج است ، اگر بخواهى راست اش كنى ، مى شكند.
15) ابى عبدالله عليه السلام :
انما المراة لعبه من اتخذها فلايضيعها . (54)
به درستى كه زن ، آلت بازى است . هر كس او را گرفت ، ضايع اش نكند.
16) رسول خدا (ص ) فرمود:
لاتضربوا نسائكم بالخشب ، فان فيه القصاص و لكن اضربوهن بالجوع والعرى حتى تريحوا فى الدنيا و آلاخره ... النساء حبائل الشيطان . (55)
زن ها را با چوب نزنيد كه موجب قصاص مى شود، و لكن زن ها را بزنيد به گرسنگى و برهنگى ، تا در دنيا و آخرت راحت باشيد... زن ها آلت صيد شيطان اند.
17) امام صادق عليه السلام :
اياكم و المشاورة النساء فان فيهن الضعف و الوهن والعجز . (56)
دورى كنيد از مشورت كردن با زنان كه در ايشان ضعف و سستى و عجز است .
18) ايما امراة خرجت من بيت زوجها بغير اذنه لعنها كل شى ء طلعت عليه الشمس و القمر الا ان يرضى عنها زوجها . (57)
هر زنى كه از خانه شوهرش بدون اذن خارج شود، او را هر چيزى كه آفتاب و ماه بر او بتابد، تا وقتى كه شوهرش از او راضى گردد.
19) پيامبر صلى اللّه عليه و آله :
شاوروا النساء و خالفوهن فان خلافهن بركه . (58)
با زن ها مشورت كنيد و مخالفت نماييد، كه در مخالفت با آن ها بركت است .
20) اميرالمومنين عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله از ما سوال كرد كه چه چيزى براى زن خوب است ؟ نزد ما جوابى نبود و چون به نزد فاطمه (س ) رفتم گفتم : اى دختر محمد صلى اللّه عليه و آله ، رسول الله صلى اللّه عليه و آله از ما مساءله اى پرسيد و ما از جواب نداشتيم و ندانستيم چگونه جواب بدهيم . فاطمه فرمود: از چه چيز از شما سوال كرد؟ گفتم : فرمود چه چيزى براى زن خواب است ؟ فرمود: ندانستند چگونه جواب بدهيد؟ گفتم : خير. فرمود: چيزى بهتر از اين نيست كه نه او مردى را ببيند و نه مردى او را ببيند. چون شب شد و نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نشستيم ، عرض كردم : رسول خدا، شما از ما مساءله اى پرسيديد و ما جواب نداديم . براى زن چيزى بهتر از اين نيست كه نه مردى را ببيند و نه مردى او را ببيند. حضرت فرمود: اين را كه گفت ؟ عرض كردم : فاطمه فرمود: راست گفته : او پاره تن من است . (59)
21) كان رسول الله صلى اللّه عليه و آله اذا اراد الحرب ، دعا نساء فاستشار هن ثم خالفهن . (60)
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله هر وقت مى خواستند جنگى بروند، زنان خود را صدا مى زد و با ايشان مشورت مى كرد، سپس مخالفت ايشان مى فرمود.
22) لاتسكون نسائكم الغرف ، و لاتعلموهن الكتاب . (61)
زن ها خود را بالاخانه سكونت ندهيد و كتاب (نوشتن ) ياد ايشان ندهيد.
23) لاتكون المراة حكما (اى حاكما) نقضى بين العامه . (62)
زن نمى تواند بين عامه مردم ، حاكم باشد.
24) لاخير فى جماعة النساء الاعند ذكر او جنازة و انما مثل جماعتهن اذا اجتمعن كمثل صيقل ادخل حديده فلما احرقها ضربها، باحرق شررها كل شى اصابت . (63)
در جماعت زنان خيرى نيست ، مگر نزد ذكرى (نما و دعا) يا جنازه . به درستى كه مثل جمع شدن زنان ، مثل آهنى است كه داخل كوره حدادى كنند، خوب كه سرخ شد، خارج كنند و او را خوب بكوبند، هر جا جرقه انداخت ، آن جا را بسوزاند.
25) لايفلح قوم و لو امرهم الى امراة . (64)
رستگار نشود جماعتى كه زنى برايشان حكومت كند.
26) پيامبر صلى اللّه عليه و آله :
لو لا النساء لعبد الله حق حقا. (65)
اگر زن ها نبودند، هر آينه خداوند از روى حقيقت عبادت مى شد.
27) پيامبر صلى اللّه عليه و آله :
ماسوى الله قط امراة برجل الا ما كان من تسويه الله فاطمه بعلى عليه السلام و تا الحقها به . (66)
هرگز خداوند زنى را با مردى مساوى نكرد، مگر فاطمه را با على عليه السلام مساوى گردانيد و او را به على ملحق فرمود.
28) پيامبر صلى اللّه عليه و آله :
النساء حباله الشيطان .
زن ها آلت صيد شيطان اند.
29) پيامبر صلى اللّه عليه و آله :
نهى ان تتكلم المراة عند زوجها او غير ذى محرم منها اكثر من خمس كلمات مما لابد منه . (67)
رسول خدا نهى فرمود كه زن نزد غير شوهرش يا محرم اش ، بيش از پنج كلمه سخن گويد كه ناچار است از آن .
30) مردى از اصحاب اميرالمومنين عليه السلام از زنان خود شكايت نمود. اميرالمومنين ايستاد و خطبه خواند. پس فرمود:
معاشر الناس لاتطيعوا النساء على حال ، و تامنوهن على مال ، ولا تذروهن ، يدبرون امر العيال ... و يتصدين للشيطان ، فداروهن على كلى حال ، و احسنوا لهن المقال لهن المقال ، لهلهن يحسن الفعال . (68)
اى جماعت مردم ، در هيچ حال اطاعت زن خود نكنيد و بر مال خود ايشان را امين ندانيد و نگذاريد كارهاى عيال خود را ايشان تدبير كنند... متصدى كارهاى شيطان اند. پس در هر حال مدارا كنيد باايشان و خوش رفتارى كنيد در گرفتار، شايد ايشان هم خودش رفتارى كنند.
31) جابر از امام باقر عليه السلام روايت كند كه فرمود:
لاتولى المراة القضاء، و لا تولى الاماره ولا تستشار... جهاد المراه حسن التبعل و اعظم الناس حقا عليها زوجها. (69)
فرمان روايى در قضاوت براى زن نيست و امير نمى تواند بشود، با زن مشورت نمى شود... و جهاد زن ، نيكو شوهردارى كردن است و كسى بيش از شوهر حقى بر زن ندارد. يعنى حق شوهر از همه مردم بيش تر است .
32) لن يلفح قوم تملكلهم امراة . (70)(71)
هرگز رستگار نمى شود كسى كه امورشان را زن سرپرستى كند.
33) لن يفلح قوم تملكهم امراة . (72)
به رستگارى نمى رسد ملتى كه زنان آن ها را حكم فرمايى كند.
34) كل امرى ء تدبره امراة فهو ملعون . (73)
هر فردى كه زن او را تدبير كند، او ملعون است .
35) پيامبر صلى اللّه عليه و آله :
لايفلح قوم تملكهم امراة . (74)
رستگار نشوند جماعتى كه مالك ايشان ، زن باشد.
36) حب النساء و هو سيف الشيطان ... فمن احب النساء لم ينتفع بعيشه . (75)
دوستى زنان و آن شمشير شيطان است ... پس كسى كه زنان را دوست دارد.
او زندگيش بهره اى نمى برد.
37) ما لابليس جند اعظم من النساء و الغضب . (76)
براى شيطان لشكرى بزرگ ترين از زن و غضب نيست .
38) النساء اعظم الفتنتين (77)
زنان بزرگ ترين فتنه ها هستند.
39) لا تنازع السفهاء و لا تستهتر بالنساء فان ذلك يرزى بالعقلاء. (78)
باسفيهان (ديوانگان ) نزاع نكنيد و شيفته زنان نشويد، به درستى كه آن ، عقلا را خوار مى كند.
40) ليس على النساء اذان و لا اقامه و لا جمعه و لا جماعه
. براى زنان اذان ، اقامه ، نماز جمعه و جماعت لازم نيست .
41) امام صادق (ع ) از پيامبر (ص ):
ليس للنساء سراه الطريق و لكن جنباه يعنى بالسراه الواسطة . (79)
بر زنان جايز نيست كه از وسط راه بروند، بلكه بايد از دو طرف عبور نمايند.
42) امام صادق عليه السلام بيرون رفتن زن در عيد فطر و قربان را درست نمى دانستند، مگر:
الا لعجوز عليها منقلاها، يعنى الخفين . (80)
مگر پيرزنانى كه كفش كهنه خود را به پاره كرده باشند، يعنى فقط دو لنگه كفش دارند.
3) تجزيه و تحليل و جمع بندى بحث زن در نصوص
در بررسى نصوص وارده نكات چندى قابل ذكرند:
3-1) نگاه قرآنى نسبت به احاديث در رابطه با زن ، خوش بيگانه تر است . در قرآن مجيد، آياتى نيز كه سهم بيشترى و توجه جدى ترى به مردان دارد، عمدتا آيات الاحكام اند و حال آن كه در مقام بحث كلامى و انسان شناسانه ، نگاه قرآن به زن ، كاملا مثبت است . و حتى در موردى سخن از اين است كه پسر مثل دختر نمى شود (ليس الذكر كالانثى ): آل عمران / 36) مى دانيم كه :
اولا: در تعارض احاديث و آيات ، آيات مبنا هستند و احاديث بايد در راستاى قرآن فهم و درك شده و يا حتى كنار گذاشته شوند؛
ثانيا: آنچه كه مربوط به روابط با ديگران است و عمدتا در حوزه علم فقه از آن سخن به ميان مى آيد، نسبت به مباحث آن ها از ارتباط فرد باخدا و خود مى رود، قابليت تغيير بيشتر دارند و متناسب با پرسش هاى عصر و تحولات اجتماعى ، قابل تغيير و تبديل اند (اين نكات در مباحث مربوط به زن در خانواده ، به تفصيل مورد توجه قرار گرفته اند.)
ثالثا: اگر رواياتى با قرآن و يا عقل قطعى و يا با سيره معصومين ، سازگارى نداشته باشند، قابل بازنگرى اساسى اند و چگونه مى توان از حضرت امير عليه السلام پذيرفت كه توصيه مى كردند كه جداى از خطر زنان بد، بلكه حتى از نيكان زنان نيز برحذر باشيد (كونوا من خيارهن على حذر: نهج البلاغه /خطبه 80)، ولى در عوض ، آن همه توجه محبت ، احترام و صميميت على نسبت به فاطمه را ببينيم و يا در سيره اش توجه به راى ، مشورت و حضور در صحنه زنان را شاهد باشيم (مثلا در رابطه با سوده همدانى يا ام الخير و....) (81)
3-2) در فهم اين كه چگونه اين همه احاديث عليه زن در نصوص وارد شده است (كه با كتاب و عقل و سيره ناسازگارند)، توجه به نكات چندى قابل توصيه است :
اول : به تعبير حضرت امير (ع ) در كلام 210 نهج البلاغه ، جعال ، وضاع و كذاب آن قدر در عصر پيامبران بودند كه حضرت برخاستند و فرمودند:
من كذب على معتمدا فليتبوا مقعد من النار .
كسى كه تعداد به من دروغ بندد، جايگاه اش را براى جهنم انتخاب كند.
و سپس مى فرمايند: راويان حديث ، بعضى اشتباه كارند و بعضى اهل شبهه اند و تنها گروه چهارم اند كه حافظان راستگو هستند.
به عبارت ديگر، بحث روايات مجعوله نكته اى اساسى در نصوص و روايات امير، عالمانه و عامدانه با پيامبر و با فرهنگ اسلامى از اين طريق مى جنگيدند؛ و به پيامبر، محتواى رسالت او و اهل بيت آسيب مى زدند.
از جمله نكاتى كه قرآن و پيامبر با آن مقابله كردند، تحقير زن كشتن دختران (دختر كشى ) و... بود كه ، پيامبر با توجه و احترام ويژه خصوصا نسبت به فاطمه (س )، به آن فرهنگ منحط مى تاخت . مخالفان اسلام از آن جا كه مستقيما به فاطمه نمى توانستند حمله كنند، چون جامعه پذيرا نبودند و براى خودشان مشكل درست مى شد، مى توانستند حمله را بر روى متمركز كنند، كه يكى از مصاديق آن فاطمه (س ) است . با اين كار، هم به اهل بيت مى تاختند و هم به فرهنگ نبوى در دفاع از زن و هم عمق كينه خود نسبت به پيامبر را با حمله به محبوب پيامبر (فاطمه ) نشان مى دادند.
دوم : در توجيه احاديث ، بايد از سويى با كار رجالى و درايه اى ، اسناد احاديث بررسى شده و در رابطه بررسى شده و در رابطه با دلالت شان تاءمل نمود. چون چنانچه علامه امينى در جلد پنجم الغدير مى گويد، تعداد حديث سازان به 700 نفر مى رسد كه بعضى از آن ها به تنهايى 1000 و يا10000 حديث جعل كرده اند و احاديث جعلى به 408684 حديث مى رسد. (82) مثلا گفته شده كه يكى از وضاعين به نام احمد ابن عبدالله جويبارى ، بيش از 1000 يا 10000 حديث جعل نموده است ؛ (83) و احاديث قطعا جعلى كه در اربعين بها الدين جبل عاملى آمده ، طاعة النساء ندامة و دفن النبات من المكرمات است . (84) و...
سوم : در صورت تعارض احاديث ، از قواعد اصولى تعادل و تراجيح بايد بهره برد كه تا جايى كه ممكن است . بين آن ها جمع نمود (الجمع مهماامكن ، اولى من الطرح ) و يا حديث مرجح از جهت سند، متن و... گرفته مى شود والا هر دو ساقط مى شوند (اذا تعارضا تساقطا) چگونه طبق روايات ، زنان هم مى توانند شوم باشند وهم خير؟ ونيز ممكن است اين احاديث نيز ممكن است با صحيح معنا كردن و خوب تفسير كردن ، معقول به نظر برسند. اين كارهاى جدى و دقيق را مى طلبد. در اين حوزه ها، بيش از هر قشر، زنان بايد آستين ها را بالا زده و حداقل يك دور نصوص مربوط به زنان دلالت ، جهت و سند، مورد بررسى دقيق قرار دهند.
چهارم : در مجموع ، روايات مربوط به تكريم زنان ، در مقابل روايات ديگر اندك اند، از دلايل اين موضوع ، يكى حضور اندك زنان در عرصه هاى مختلف و از جمله آن ، بار يافتن به محضر معصومين و طرح پرسش نمودن است . دليل ديگر آن ، كه عمده ناقلين و جمع آورى كنندگان احاديث جنس مرد هستند و ممكن است احاديث مربوط به زن را خيلى مهم وجدى نگرفته اند و لذا كم تر جمع آورى نموده اند.
3-3) باملاحظه احاديث مخالف و موافق ، فريضه آنهاى كه : توسعه و طرح حقوق بشر را متكى به تلقى از آدم و عالم مى دانند كه سنت دينى ما، استعداد تغليظ شدن متناسب با آن مبانى را ندارد، (85) و يا فريضه آن هاى كه : علت تحول و تفاوت فهم دينى را تغذيه علوم دينى از پيش فرض ها و علوم غيردينى مى دانند كه خود در تحول اند، (86) زير سوال مى رود؛ (87) چون اولا: بعضى از نصوص ، قابليت دفاع از حقوق بشر و از جمله حقوق زنان را دارند؛ و ثانيا: اگر همه نصوص وارده ، از مقوله نصوص مخالف حقوق زن بودند، با توسل و آموزش هيچ علم بشرى ، نمى توانستيم از نگاه دينى ، از حقوق بشر و حقوق زن دفاع كنيم ، علت قرائت هاى مختلف از دين ، حداقل يك بعد به آن نه تنها به مفسر (تفسير كننده )، كه به مفسر (متن تفسير شونده ) باز مى گردد و قابليت هاى متفاوتى كه متن (قرآن و سنت ) دارد.