ه - جذابيت زن براى امام
خمينى
اگر متاسفانه بعضى از دينداران مثل مردم
زمان جاهليت ، نسبت به زن و دختر، نگاه منفى داشته و آن ها را سرچشمه
شرور مى دانند. امام خمينى در مقابل ، مثلا معتقد بودند كه :
مابايد امروز زن است و به حقيقت در ايران عزيز،
روز زن است ، به زنان خويش افتخار نماييم ... درود و سلام بى پايان بر
زن و زن ها، اين عناصر ارزنده و مقام ، مبارك باد بر همه روز ارزشمند
زن .
(456)
و خانم زهرا اشراقى خاطره اى از امام در
مورد علاقه ايشان به فرزند دختر، بدين مضمون بيان مى كند كه امام به
بعضى از خانم هاى فاميل كه مى خواستند وضع حمل كنند، مى فرمودند:
دعا كنيد كه بچه شما دختر باشد براى اين كه دختر
به مراتب بهتر از پسر است . كسى كه دختر ندارد يعنى اولاد ندارد.
(457)
امام خمينى به زن نگاه ويژه دارد، از حقوق زن به جد دفاع مى كند (كه به
بحث كوتاهى اشاره شد)، و بلكه از تضييع حقوق زن راضى نبوده و راهكارهاى
شرعى براى رهايى زن پيشنهاد مى كند. مثلا در جايى مى فرمايند،
مساءله اى كه بايد توجه داشته باشيم اين است كه
زنانى كه مى خواهند ازدواج كنند، از همان اول مى توانند اختياراتى براى
خودشان قرار دهند كه نه مخالف شرع باشد و نه مخالف حيثيت خودشان . مثلا
مى توانند از اول شرط كنند كه اگر چنانچه مرد فساد اخلاق داشت و يا اگر
بدرفتارى با زن كرد، زن وكيل باشد، در طلاق ، اسلام براى زنان حق داده
است ...
(458)
و خود نيز در خانواده ، در عمل ، كاملا رعايت حقوق همسر را مى نمايند،
به نحوى كه از قول خانم صديقه مصطفوى نقل
شده ،
در تمام مسايل شخصى و خانوادگى ، نظر خانم محترم
بود و امام هيچ گونه دخالتى در امور داخلى منزل نداشتند.
(459)
اما در اين جا مدعا بلندتر از اين مقدار است . جذابيت ويژه حتى تاءثير
زن در روح و قلب امام را بايد در تعامل امام و فاطمه (عروس ايشان )
ديد. جالب اين جاست كه در ديوان اشعار امام خمينى كه از سوى مؤ سسه
تنظيم و نشر آثار امام منتشر شده ، نام فاطمه
(فاطى )، از همه كس (حتى از تنها پسرش سيد احمد) بيش تر تكرار
شده كه اين نكته ، ميزان توجه امام به فاطمه را مى رساند. و حتى بنابه
مقدمه ديوان ديوان اشعار كه از خانم فاطمه طباطبايى است ، ديوان اشعار
موجود امام خمينى ، در ترابط و فاطمه است كه شكل گرفته است . مى دانيم
كه شعر گفتن قلب آتشين ، دلى سوزان و روحى مشتعل مى خواهد. از انسان دل
مرده ، توقع شعر نمى توان داشت . امام تجربه جدى عرفانى در مقاطع جوانى
دارند، آتش درونى شان ، خصوصا در مشغله هاى اجرايى قبل و بعد از انقلاب
، به دنبال بهانه مى گشت كه دوباره شعله ور شود و اين بهانه ، فاطمه
بود.
در مقدمه ديوان اشعار مى خوانيم كه خانم فاطمه طباطبايى به اقتضاى رشته
تحصيلى ، براى گره گشايى بعضى عبارات فلسفى به امام مراجعه مى كردند:
اين پرسش و پاسخ به جلسه بيست دقيقه يى تبديل شد، تا يك روز صبح كه
براى شروع درس خدمت ايشان رسيدم ، دريافتم كه ايشان با يك رباعى به طنز
هشدارم داده اند:
فاطى كه فنون فلسفه مى خواند
|
از فلسفه فاء و لام و سين مى خواند
|
ام
يد من آن است كه بانور خدا
|
خود را از حجاب فلسفه برهاند
|
پس از دريافت اين رباعى ، اصرار مجدانه من آغاز شد و درخواست ابيات
ديگرى كردم و چند روز بعد:
فاطى ! به سوى دوست بايد كرد
|
از خويشتن خويش گذر ياد كرد
|
هر
معرفتى كه بوى هستى تو داد
|
ديوى است به ره از آن حذر بايد كرد
|
تقاضاى مدام من كمك مؤ ثر مى نمود، چرا كه چندى بعد چنين سرودند:
فاطى !تو و حق معرفت يعنى چه ؟
|
دريافت ذات بى صفت يعنى چه ؟
|
نا
خوانده الف به ياء نخواهى ره يافت
|
ناكرده سلوك موهبت يعنى چه ؟
|
با سماجت بسيار از ايشان خواستم كه سر رسته كلام و سرودن پيام را رها
نكنند... تا آخر درخواست سرودن غزل كردم و ايشان عتاب كردند كه مگر من
شاعرم ؟ ولى من هم چنان به مراد خود اصرار مى ورزيدم و پس از چند روز
شنيدم :
تا دوست بود، تو را گزندى نبود
|
تا اوست ، غبارت چون و چندى نبود
|
بگ
ذار هر آنچه هست و او را بگزين
|
نيكوتر از اين دو حرف پندى نبود
|
عاشق نشدى اگر كه نامه دارى
|
ديوانه نه يى اگر پيامى دارى
|
مس
تى نچشيده اى اگر هوش تو راست
|
ما را بنواز تا كه جامى دارى
|
روزها مى گذشت و امام بهاى خواهش هاى ملتمسانه ام را هر از چند گاه
باغزلى يا نوشته اى مى پرداختند.
(460)
و ثمره اين مكاتبات و داد و ستدهاى قلبى ، ديوان اشعار موجود امام است
. امام خمينى كه فاطمه را مستعد مى يابد (دخترم ، هر چند در تو
بحمدالله لطافت روحى يافتم
(461) واز قيد حجاب عقل پاك مى داند:
فاطى كه به نور فطرت آراسته است
|
از قيد حجاب عقل پيراسته است
|
گو
يى كه ز بحر نور سلطانى و صدر
|
اين در يتيم پاك برخاسته است
(462) با او به شعر و مكاتبه مى نشيند و در
نامه هاى عرفانيش ، مفصلا از خود و او مى گويد و مثلا در سال
1363 مى نويسد:
|
شب گذشته اسماء كتب عرفانى را پرسيدى . دخترم !
در رفع حجب كوش نه در جمع كتب ...دخترم ! شنيدم مى گفتى : مى ترسى ايام
امتحان متاءسف شوم كه چرا كار نكردم در روزهاى تعطيل ، اين صفحه را به
تقاضاى فاطى نوشتم و من خود اعتراف مى كنم كه خود نتوانستم از مكايد
شيطان بگريزم . اميد است كه فاطى كه نعمت جوانى را دارد، اين توفيق را
پيداكند...
(463)
و دو سال بعد در نامه عارفانه ديگرى اين چنين آغاز مى كند:
بالاخره برمن نوشتن چند سطر را تحميل كردى و عذر پيرى را نپذيرفتى ...
اسفار اربعه باطول وعرض اش از سفر به سوى دوست باز داشت ، نه از فتوحات
فتحى حاصل و نه از فصوص الحكم حكمتى دست داد... باز شعر خواستى و باز
هم شعر، اين هم پريشان گويى ديگر:
عا
شقم ، عاشق و جز وصل تو درمانش نيست
|
كيست زين آتش افروخته در جانش نيست
(464)
|
كدام مرد بود كه جلوى امام ظاهر شود و ابهت امام او را نگيرد؟ حتى وزير
امور خارجه اتحاد جماهير شوروى - ابر قدرت شرق عصر - پس از آوردن پاسخ
نامه گور با چف به محضر امام ، مسحور فضاى بيت و نگاههاى امام شد، اما
آن كه توانست امام از تسليم كند، يك زن بود، آن امام خمينى را به سر
شرق و به پاى شعر كشاند، يك زن بود، آن كه امام را با همه مشغله هاى
برونى و مديريت يك انقلاب پر مشغله و فرماندهى جنگ تحميلى ، به نامه
هاى عرفانى و درون گرايى ها مشغول كرد، فاطمه بود، آن كه با امام از
مشكلات امتحان درسى گفت ، عروسش بود و اين آن نكته بود كه نگاه امام به
زن ، صرفا به جهت موقعيت انقلاب ، از حقوق زنان گفتن و يا مثلا استفاده
ابزارى از اين قشر در جهت انقلاب و جنگ نمودن نيست ، بلكه امام خمينى
در حوزه فكر انديشه ، از بن دندان به حقوق زنان باور داشت و در قول و
فعل ، مطالب و مواضعى دارند كه مى تواند مبناى جدى و جديد فقهى و كلامى
در مبحث زن باشد در حوزه دل نيز، زنان را قابل احترام و مستعد سلوك مى
داند و از اين رو است كه براى فاطمه حرف هاى دارد كه براى ديگر شاگردان
و نزديكانش ندارد. و شايد مبناى عرفانى امام همان مبناى محى الدين
ابن عربى درباره زن باشد كه ايشان :
سر محبوب بودن زن را در اين مى داند كه چون ذات
اقدس خداوند، منزه از آن است كه بدون تجلى و مظهر مشاهده و هر مظهرى كه
بيش تر جامع اسماء و اوصاف الهى باشد، بهتر خدا را نشان مى دهد و زن در
مظهريت خدا، كامل تر از مرد است ، زيرا مرد فقط مظهر و انفعال است ،
چون مخلوق حق است و زن گذشته از آن كه مظهر قبول و انفعال الهى است ،
مظهر قبول و انفعال الهى است ، مظهر فعل و تاءثير الهى نيز هست چون در
مرد تصرف مى كند و آن را مجذوب خويش قرار داده و محب خود مى سازد و اين
تصرف و تاءثير، نمودارى از فاعليت خدا است . از اين جهت ، زن كامل تر
از مرد است . اگر مرد بخواهد خدا را مظهريت خود مشاهده كند، شهود او
تام نيست ، ولى اگر بخواهد خدا را در مظهريت زن بنگرد، شهود او به كمال
و تمام مى رسد.
(465)
بحث از جذابيت زن در امام خمينى را در همين جا و با همين اشارات مختصر
خاتمه مى دهيم . گرچه معتقديم كه اين بعد از شخصيت امام ، جاى شرح و
تفسير بيش تر دارد و متاءسفانه به جهت ابعاد حماسى شخصيت امام ، ابعاد
عارفانه ،
(466) و عاشقانه امام خمينى ، مهجور و مغفول مانده است
.
و. جمع بندى مباحث
از مجموع مباحث فوق به اين نتيجه مى رسيم كه :
1) نگاه امام خمينى به زنان ، نگاه ويژه و خاص بود. ايشان در بعد سياسى
و اجتماعى ، نقش زنان را در نهضت و انقلاب اسلامى ، حتى بيش تر از
مردان ديده و به حماسه آفرينى هاى زنان در دفاع مقدس احترام مى گذارد.
در حوزه دورن گرايى ها و دل نيز امام خمينى براى اين قشر از جامعه ، در
عمل حساب مخصوص گشود و درد دل هايى را (با عروسش فاطمه ) گفت و شنود كه
حتى نزديك ترين شاگردان
مرد امام نيز، تا
به اين حد در حوزه هاى باطنى و قلبى به او نزديك نبوده اند.
2) امام خمينى با توجه به شرايط و مقتضيات عصر، حضور زن در عرصه هاى
اجتماعى سياسى را در نظام پهلوى نه تنها مفيد نمى دانست ، بلكه مضر
تشخيص مى داد، حال آن كه در نظام اسلامى از حضور حقوق زن به جد دفاع
نموده و حتى از دو سفير امام به شوروى ، يكى زن بود كه پيام اسلام و
انقلاب اسلامى را به جهانيان مخابره كرد.
3) دفاع امام خمينى از شخصيت و حقوق زن ، به قيمت نفى هويت زن نمى
انجامد. در عين اين كه زنان از نگاه امام خمينى در حيطه هاى اجتماعى ،
سياسى و... با مردان متساوى الحقوق اند، اما در عين حال زن است و مرد،
مرد و در مقابل هم (نه در مقابل غير انسان ) داراى حقوق و تكاليف ويژه
اند و اين ناز و نياز زن و به هم ، زيربناى خانواده و احترام متقابل را
فراهم آورده است .
4) امام خمينى نه به بهانه حضور زن در صحنه ها، عفاف و حجاب و پوشش را
براى زن نفى مى كرد و نه به بهاى دفاع از دين و حجاب ، زن ها را به كنج
خانه ها مى كشاند. بلكه هنر امام آن بود كه دو امر ظاهرا متضاد (نظريه
وحدت از درون تضادها
(467)* . امام خمينى مدافع
زن
محجبه حاضر در صحنه ها بود. او پشتيبان و حامى
زن فعال و سرزنده بود.
توصيه او،
زن متقى بانشاط بود. اين نگرش
، هم نافى متاءثران از غرب است كه با بى توجهى به حريم ها، ارزش ها و
لطافت هاى زن ، به هر قيمتى او را به صحنه ها مى كشانند كه چه بسا
نتيجه آن فساد سلامت زن را محصور در حصار خانه ها ماندن مى دانند.
5) با نگاه ويژه امام خمينى كه زن جذاب ، ذى قيمت و والا مرتبه است و
همچنين حضور در عرصه ها از حقوق او است و با توجه به استثنائات امام
رهبرى زن در مساءله پوشش ، فلسفه توصيه براى بانوان در حين حضور در
صحنه ها، تنها در راستاى حفظ شاءن ، مقام ، منزلت و عفاف زن ، قابل
تفسير و تحليل است . ص 128