مساءله زن ، اسلام و فمينيسم
(در دفاع از حقوق زنان )

دكتر محمد منصور نژاد

- ۹ -


انقلاب اسلامى ، دفاع مقدس و زن  
اگر نظام اسلامى و حكومت جمهورى اسلامى ايران ، مدعاى حكومت اسلامى و حتى علوى را دارد، نيز عملكرد بانوان در نهضت و جنگ تحميلى ، با مطالب منعكس شده از نهج البلاغه سازگارى ندارند. بر اساس ديدگاه رهبر انقلاب اسلامى ، سهم زنان در انقلاب و جنگ بيش از مردان است . بلكه به تعبير امام خمينى ره :
مى شود گفت كه اين نهضت را بانوان پيش برده اند. (412)
به سهم زنان در دفاع مقدس نيز تنها به يك مورد بسنده مى شود يكى از خواهران در اين رابطه مى گويد:
استقبال خواهران ايثارگر از ستادهاى پشتيبانى جنگ ، واقعا بى سابقه بود. خوب است همه رزمندگان بدانند كه لباس خاكى آن ها، كيف و كوله پشتى و يا مخلفه و روبالشى آن ها، به دست چه كسانى دوخته و آماده مى شد. شلوارهاى كردى كه بچه ها در ارتفاعات به پا مى كردند... مادر شهيدى بود كه در فاجعه هفتم تير، پسرش شهيد شده بود، در حالى كه هنوز ترى چشم هايش از اشك پاك نشده بود، شبانه روز در ستادى براى جبهه و رزمندگان لباس مى دوخت ... (413)
اگر در پس از دوران دفاع مقدس نيز عرصه فرهنگى ، صحنه رقابت بوده و خصوصا جوانان در دانشگاه به رقابت پرداختند، ديديم و مى بينيم كه هر سال ، زنان و دختران در كنار پسران جوان به رقابت جدى پرداخته و از رتبه هاى ممتاز رشته هاى متعدد دانشگاهى اند.
با همين شواهد محدود حضور و مشاركت زنان ، با وظايفى كه در نهج البلاغه براى آن ها تعريف شده ، نمى سازد، با نگاه مذمومى كه در آن در نوشته ها نسبت به اين جنس بود، هماهنگ نيست و شايستگيهاى زنان قابل تقدير است ، در عمل نيز تواناييهاى عقلى آن ها در ميدان هاى علمى ، ناقص العقل بودن زنان را تاءييد نمى كند و در اين نظام ، نقش ، حق و وظايف زن ، بر اساس متون منعكس شده از نهج البلاغه تعريف نشده و سازگار نيست و ما امروز اين حكومت را به عنوان الگوى حكومت اسلامى به جهانيان معرفى مى كنيم .
پرسش هاى عصر جديد و زن  
در اين قسمت و بر اساس اين متغير، مدعا آن است كه با همه توجهى كه نظام اسلامى به زن داشته ، و با عنايت به حضور زنان در مجلس ، هيات دولت و ساير مراكز، مطالبات زنان در ايران اسلامى ، بيش از اين حد است و بسيارى از زنان ، خصوصا روشنفكران و تحصيل كردگان شان ، از وضع موجود راضى نيستند و احساس ستم نسبت به زنان مى كنند. اگر چنين است و دين اسلام ، به عنوان اكمل اديان ، بايد معقول ترين پاسخ ‌ها را نيز به پرسش هاى اعصار بدهد، آيا مى توان امروزه از شر بودن زنان و خانه نشينى بانوان و... كه در نهج البلاغه آمده بود، سخن گفت ؟
گوشه از باورها و مطالبات زنان عصر چنين است :
غفلت برنامه ريزان فرهنگ نادرست و سنتى ، كه نگرش تبعيض آميز به زن و مرد دارد، ناآگاهى از موقعيت زنان ، ضعف تصوير و نقش زن در كتاب هاى درسى و نبود تسهيلات ويژه در جامعه براى زنان ، از جمله مسائلى است كه ضرورت وجود تشكيلات مخصوص زنان را تبيين مى كند... علت افت تحصيلى دختران ، كمبود سرمايه ، خشونتهاى آشكار و پنهان ، فرهنگ غلط و سنتى ، ترجيح پسر به دختر، ضعف سواد آموزى دختران در مناطق محروم و كمبود مدارس شبانه روزى دخترانه در شهرستان ها... (414) بخشى از طرح انطباق امور ادارى و فنى موسسات پزشكى با موازين شرع مقدس ، بر اساس روايات متروك تنظيم شده ، در حالى كه امام خمينى بر اساس اين روايات عمل نكردند و حضور اجتماعى زن ايرانى را جايز دانسته اند. (415) اعتراضى كه ما بايد به عنوان زن نسبت به هستى داشته باشيم ، اين است كه چرا در جنس خودمان قبول نمى شويم ؟ (416) بايد در مورد موسيقى و فعاليت خانم ها در اين زمينه ، تصميمات جديدى اتخاذ شود، تا ممنوعيت هايى كه در اين زمينه براى خانم ها وجود دارد، با حفظ موازين اسلامى از بين برود. امكان تبليغ در رسانه ها و فروش بليط در تالارها و فرهنگ سراها وجود داشته باشد. محيط امنى براى اجراى كنسرت خانم ها فراهم شود... (417)
بر اساس متغير پرسش هاى عصر، تا چه حد مى توان به مباحث نهج البلاغه درباره زن ارجاع داد؟؛ زنانى كه با مشاركت سياسى - اجتماعى نسبتا فعال ، به وضع موجود معترض اند و قانون اساسى و عادى موجود، كه سهم قابل توجهى براى زنان در نظر گرفته را كافى ندانسته و سهم بيش ترى مى طلبند، آيا مواضع آن كتاب نهج البلاغه را به عنوان كامل ترين و قانع كننده ترين سخن در حقوق و تكاليف زنان مى پذيرند؟ پس بر اساس اين متغير نيز نوشته هاى نهج البلاغه ، نياز به تفسير مناسب دارند.
سيره علوى و زن  
در موارد محدودى از نهج البلاغه كه سيره امام على ره ، به احترام و حقوق بانوان اشاره دارد، كاملا سازگار با مطالب نظرى نقل شده نيست . مثلا در توجه به ظلمى به زنان حتى غير مسلمان مى فرمايند:
لقد بلغنى ان الرجل منهم كان يدخل على مراه المسلمه ، و الاخرى المعاهده ، فينزع حجلها و قبلها و قلائدها و رعثها، ما تمتنع منه الا بالاسترجاع و الاسترحام . ثم انصرفوا وافرين مانال رجلا منهم كلم و لا اريق لهم دم ، فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما كان به ملوما، بل كان به عندى جديرا. (418)
به من خبر رسيد كه يكى از آنان به خانه زن مسلمان و زن غير مسلمانى كه در پناه اسلام ، جان و مال اش محفوظ بوده ، وارد شده و خلخال و دست بند، گردن بند و گوشواره هاى آنها را از تن شان بيرون آورده است ، در حالى كه هيچ وسيله يى براى دفاع جز گريه و التماس كردن نداشتند، آن ها با غنيمت فراوان برگشته اند، بدون اين كه حتى يك نفر از آن ها زخمى گردد و يا قطره يى خون از آن ها ريخته شود. اگر به خاطر اين حادثه مسلمانى از روى تاسف بميرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار و بجا است .
در قسمت سابق اشاره شد، با اين كه عايشه عليه حضرت و حكومت ايشان ، جنگ به راه انداخته بود، حضرت حساب اش را به خدا احاله نموده و همان احترام نخستين اش برقرار بوده است :
و لها بعد حرمتها الاولى . (419)
حاصل تا اين بخش از سخن آن است كه ، حتى اگر همه مطالب نقل شده درباره زن در نهج البلاغه ، صحيح السند هم باشند، بر اساس همان نهج البلاغه ، معناى آن بى توجهى به حقوق زنان توسط حكومت اسلامى و زمامداران نيست و حتى اگر زنى عليه حكومت اسلامى بشورد، نيز حساب ويژه دارد و ممكن است مورد احترام على عليه السلام باشد.
اما سيره علوى در برخورد با زنان را مى توان در غير نهج البلاغه نيز يافت كه از نگاه احترام آميز حضرت امير به زن حكايت مى كند.
در كلمات نهج البلاغه از عدم خروج زن از خانه ، يا ناقص العقل بودن آن ها، مطلب نقل كرديم . اما در سيره علوى مى بينيم كه زنانى كه اهل پرستش اند و با ذهنى مساله دار به او رجوع مى كنند، با حوصله احترام گذاشته و به پاسخ پرسش آن ها مى نشيند. مثلا:
مى گويند گروهى از زنان ، در حدود 40 نفر، گرد آمدند و به حضور على عليه السلام رسيدند، گفتند: چرا اسلام به مردان اجازه چند زنى داده ، اما به زنان اجازه چند شهرى نداده است ؟، آيا اين امر يك تبعيض ناروا نيست ؟ على عليه السلام دستور داد ظرف هاى كوچكى از آب آوردند و هر يك از آن ها را به دست يكى از آنان داد. سپس دستور داد همه آن ظرف ها را در ظرف بزرگ وسط مجلس گذاشته بود، خالى كنند. دستور اطاعت شد. آن گاه فرمود: اكنون هر يك از شما دوم مرتبه ظرف خود را از آب پر كنيد، اما بايد هر كدام از شما عين همان آبى كه در ظرف خود داشته ، بردارد. گفتند اين چطور ممكن است ؟، آبها با يكديگر ممزوج شده اند و تشخيص آنها ممكن نيست . على عليه السلام فرمود: اگر يك زن چند شوهر داشته باشد، خواه ناخواه با همه آن ها هم بستر مى شود و بعد آبستن مى گردد. چگونه مى توان تشخيص داد كه فرزندى كه به دنيا آمده است ، از نسل كدام شوهر است ؟ (420)
از جمله در زندگى معاويه به نكاتى اشاره شده كه حكايت از سيره احترام آميز على عليه السلام نسبت به زنان است . مثلا در موردى ، زنى به نام سوده همدانى كه براى تظلم به دربار معاويه از دست بسر ابن ارطاه آمد و معاويه او را شناخت و گفت : تو همان نيستى كه برادران را عليه ما تشخيص مى كردى ؟... در ادامه گفت و گو اين زن به معاويه مى گويد: يك بار براى شكايت نزد على رفتم . او نگاه رئوفانه اى به من فرمود و گفت : آيا كارى دارى ؟ عرض كردم : كارگزار شما در مسايل مالى ، قسط را رعايت نمى كند و بر ما قسم مى كند... على عليه السلام گريست و دست به آسمان گفت كه خدايا من كارگزاران را اجازه ظلم ندادم ... و فرمان عزل آن خدمتكار را نوشت و به زن داد. (421)
نمونه ديگرى از حضور زنان مبلغ و شجاع در جهاد، تحت لشگر حضرت امير عليه السلام ، زنى به نام (ام الخير) است . او از قدرت تكلم بالايى برخوردار بود و خطيب بليغى شمرده مى شد و از زنان به نام عرب بود، كه در كوفه زندگى مى كرد. معاويه براى والى خود در كوفه نامه نوشت و در ضمن نامه از او خواست كه وسايل سفر ام الخير را فراهم نموده ، او را تجهيز كند و از كوفه به شام بفرستد. ضمنا به والى تاءكيد نمود كه تصميم گيرى من در مورد تو، مبنى بر گزارشى است كه اين زن مى دهد. او وارد داستان حضور او در صفين و تحريك و تهييج لشگريان على عليه السلام ، عليه معاويه را پيش مى كشد و گفته شد كه تاءثير كلام او آن بود: كه در مؤ منين ، ايمان و در كافران ، نفاق و ارتداد ايجاد نمود. معاويه به او گفت : تو اين حرف ها را در جريان صفين گفتى . من اگر بخواهم خون بها بگيرم و الان تو را اعدام بكنم ، بر من حرجى نيست . گفت : معاويه ، قسم به خدا من نگران نيستم كه قتل من به دست كسى اتفاق بيفتد كه خداوند در اثر شقاوت او، مرا سعيد كند! (422)
سيره هاى نقل شده و شواهد فوق ، چگونه با كلماتى كه حكايت از عدم حضور زن در عرصه هاى اجتماعى است و از نهج البلاغه نقل گرديده بود، مى سازد؟، زنانى كه نه تنها در عرصه جهاد، حضور مستقيم دارند، بلكه نيروهاى شاخص لشگر على هستند، كه پس از شهادت آن حضرت نيز به واسطه نفوذ كلام شان تحت پيگرد هستند؟؛ چگونه مى توان زنان را در بحث شهادت ، ناقص تلقى نمود و حال آن كه خود از آن حضرت ، به شهادت يك زن (سوده )، كارگزار و مسئولى از نظام اسلامى را عزل مى كند،؛ چگونه مى توان زنان را شر دانست و حال آن كه منشاء اين همه خير و بركات براى حكومت على هستند؟ و...
نقل شيوه مراوده و سيره على عليه السلام و زهرا (به عنوان يك زن ) نيز شاهد بارزى است كه با شر بودن ، دور بودن از خوبان آنها... سازگارى ندارد. و در مواضع سياسى - اجتماعى ، حضرت زهرا به نحوى عمل كرد كه با ناقص العقل بودن و بيرون نيامدن زن از خانه سازگار نيست و همه اين ها تاءييد قول ، فعل و تقرير على را نيز به همراه دارد.
از جمله شواهد حضور در صحنه هاى زن و دفاع از حقوق خود، مساءله فدك است ، كه توسط خليفه عصر (ابابكر) از فاطمه عليه السلام گرفته شد. آن حضرت در دفاع از مالش ‍ نزد ابوبكر رفت و گفت :
چرا كاركنان مرا از ملكم بيرون نمودى ؟، پدرم در زمان حياتش فدك را به من بخشيد. ابابكر پاسخ داد: با اين كه مى دانم دروغ نمى گويم ، اما بايد براى مدعاى خود شاهد بياورى . زهرا، ام ايمن و على عليه السلام را به عنوان شاهد و معرفى نمود... ابابكر هم براى تاءييد عمر به فاطمه (س ) گفت : يا بايد غير از على ، يك شاهد مرد ديگر بياورى ، يا علاوه بر ام ايمن يك ديگر شهادت بدهد... (423)
حاصل آن كه ، اقوال منقول از على عليه السلام در نهج البلاغه ، تنها با متغيرهاى ديگر (قرآن و...) سازگار نيست ، بلكه حتى با سيره خود آن حضرت در عصر خلافت و غير خلافتش ‍ با زنان نيز نمى سازد و اگر چنين است ، مطالب و روايات وارده در نهج البلاغه را چگونه بايد تفسير و تعبير نمود؟
نسبت به مطالب وارده درباره زن ، اظهار نظرهاى مختلف شده است . مثلا شهيد مطهرى ، كلام حضرت در وصيت به امام حسن ، كه توصيه به عدم خروج زن از منزل داشت و اكف عليهن من ابصارهن بحجابك اياهن ، فاءن شدة الحجاب ابقى عليهن : نامه 31 را اين گونه تقسير مى كند كه ، اين يك توصيه اخلاقى است . علما اسلامى اين جمله را به شكل يك توصيه اخلاقى تلقى كرده اند اگر ما بوديم و چنين تعبيراتى ، بدون شك آنچه استنباط مى شد، بيش از توصيه اخلاقى بود، بلكه بيش از لزوم ستر وجه و كفين بود، آنچه استنباط مى شد همان است كه ما از آن به حبس زن در خانه تعبير كرده ايم . ولى علت اين كه فقها به مضمون چنين جمله ها فتوا نداده اند، ادله قطعى ديگر از آيات و روايات و سيره معصومين بر خلاف مفاد ظاهر اين تعبير است و به اصطلاح ظاهر اين جمله ها، معرض عنه اصحاب است . لهذا اين جمله ها حمل به توصيه اخلاقى شده است و ارزش ‍ اخلاقى دارد، نه فقهى ... آنچه اسلام لااقل به صورت يك امر اخلاقى توصيه مى كند، اين است كه تا حد ممكن ، اجتماع مدنى غير مختلط باشد... اثر اين دوش به دوشى ها اين است كه هر دو هم دوش را از كار باز مى دارد و هر يك را جاى توجه به كار، متوجه هم دوش مى كند... (424)
بعضى با طرح كلام مربوط به نقص عقل و ايمان و حظ زنان از سوى على عليه السلام در نهج البلاغه خطبه 80 پرسش هاى جدى زير را مطرح كرده اند كه : 1) آيا اين كلام سند درست دارد؟؛ 2) آيا كلام مصداق خاصى دارد؟... آيا قابل تخصيص است يا خير؟؛ 3) آيا اين كلام از نظر دلالت و استدلال ، قابل پذيرش است يا خير؟ و در پاسخ با توجه به پيوند تنگاتنك نهج البلاغه و قرآن ، مناسبت هاى تاريخى و قضاياى خارجى ، به اين نتيجه مى رسد كه خطبه 80 به بعد نهج البلاغه ، مربوط به زمان بعد از جنگ جمل است و اين جملات براى زمان خاص و مصداق خاص عايشه است و سپس به توجيه تك تك موارد نقص زن در عقل ، ايمان و بهره پرداخته و هيچ كدام از اين نقايص را معقول ندانسته و نمى پذيرد. (425) در كتاب زن در آيينه جلال و جمال ، بخشى به حل شبهات اختصاص داده شده و از جمله درباره خطبه 80 نهج البلاغه النساء نواقص العقل ... مى نويسد:
روايتى نيز كه در نهج البلاغه وارد شده است ، به عنوان يك قضيه حقيقى نيست ، تقريبا نظير قضيه شخصيه يا قضيه خارجيه است . اصل قضيه اين است كه عايشه ، اين جنگ را به راه انداخت ... اكنون بعضى از آن جمله ها را كه در بخشى از خطبه هاى نهج البلاغه است ذكر مى كنيم ، تا روشن شود به اين كه اين قضيه ، مربوط به همان جريان جنگ جمل است و ادله اى را هم كه حضرت ذكر فرمودند، قابل توجيه مى باشد... مطلب دوم آن است كه حضرت ذكر مى كند اين است كه ، اين ها حظ شان كم است ، چون قرآن كريم ، ارث مرد را دو برابر زن قرار داده ، پس زن از مال كم ترى برخوردار است و چون از مال كمترى برخوردار است ، محترم نيست ... يك خطبه مبسوطى در نهج البلاغه است كه حضرت على عليه السلام در آن جا بيان مى كند، نشانه اين كه داشتن مال ، كمال نيست ، آن است كه همه انبياء از مال دنيا بهره اى نداشته اند... (426)
يا در مورد امراه عقرب حلوه اللبسه كلمه قصار 61 مى نويسد كه ، زن مثل عقرب است كه نيش اش اولا شيرين است ، بعد سم دارد، نه براى آن است كه زن را مذمت كند، بلكه اين هشدارى به مرد است ... خود را به وسيله نكاه به نامحرم به آتش ندهيد، ديدن نامحرم شيرين است ، اما اين گناه ، درونش عقرب است نه اين كه زن عقرب است . (427)
حاصل اين بخش از سخن آن شد كه ، كلام وارده در نهج البلاغه درباره زن ، يا درباره مصداق خاصى است و حكم كلى نيست و به عبارت ديگر، به فرد خاص و اقدام عايشه در جنگ جمل باز مى گردد، نه به همه زنان ، و يا تشبيهات و تمثيلاتى است كه مراد، اهانت به جنس زن نيست و گفته اند كه ،
المثل مقرب لبعد و مبعد لوجوه
كه اگر تمثيلات از يك بعد مطلب را بيان مى كنند، بايد وجه تشبيه و تمثيل را صحيح ادراك نمود و قرار نيست مشبه مشبه به ، كاملا با هم تطبيق كنند، بلكه چه بسا يك مثل در ابعاد مختلفى ، انسان را از امر واقع دور مى كند و مختصر آن كه ، بايد منظور از تمثيل را دريافت و مراد على (ع ) از مثال زن به مثلا عقرب ، بيان يك نكته دقيق و درست است و اصلا مراد، بيان ويژگيهاى جنس زن نيست و در مواردى هم كه بيان يك نكته اخلاقى ، با توجه به مجموعه حالات روانى و اوصاف روحى مردان و زنان است ، كه تا حد امكان از اختلاط در كار و تلاش جلوگيرى شود، نافع تر است و نه بيان حكم فقهى كه در كنار هم كار كردن آن ها حرام و غير مجاز باشد.
د:جمع بندى و نتيجه گيرى 
در مقاله حاضر،
اولا: كلماتى از حضرت امير (ع ) در نهج البلاغه درباره زن طرح گرديده و سپس با متغيرهاى قرآن ، امام خمينى ، عملكرد زنان در انقلاب اسلامى و دفاع مقدس ، مطالبات زنان عصر و نهايتا سيره عملى حضرت على ، درباره همين موضوع ، مقايسه و مطالبه گرديده و نتيجه واضح و روشن آن ، عدم سازگارى نصوص نهج البلاغه درباره زن با ساير متغيرها بود.
ثانيا: به توجيه كلمات وارده در نهج البلاغه پرداخته و حاصل آن است كه اين مطالب ، حكم كلى نبوده و يا تمثيلاتى است كه پيام درستى را حامل اند (نه اهانت به جنس زن )، و حداكثر در بعضى موارد احكام اخلاقى اند، نه فقهى ، كه براى سلامت جامعه ، بهتر است حريم هايى در بين زنان و مردان رعايت شود.
ثالثا: به نظر ما، به مطلب فوق مى توان اين نكته را نيز افزود كه ، از آن جا كه در سيره على ، احترام ، توجه ويژه و ارزش گذارى به زنان در حد بسيار بالايى ديده شده (كه متاءسفانه اين موارد را مثلا بايد در ذيل زندگى معاويه مشاهده نمود، نه در كتب مربوط به سيره على عليه السلام !)، ولى در كلمات نهج البلاغه كم تر به اين ابعاد پرداخته شده و همان طور كه مى دانيم ، مطالب نهج البلاغه ، همه مطالب حضرت امير نيست ، بلكه گزينش و بخش هايى از كلمات آن حضرت است . احتمال دارد كه جمع آورى كننده نهج البلاغه (سيد رضى )، با توجه به سنت عصر كه زنان ، محجور و در حاشيه بوده اند، مطالب مربوط به زنان را جدى تلقى نكرده و مهم قلمداد ننموده و در جمع آورى مغفول مانده اند و بلكه مى توان اين فرضيه را به صورت غليظ تر بدين صورت مطرح نمود كه ، چون مجموعه كسانى كه به جمع آورى و شرح نهج البلاغه پرداختند، از جنس مذكر و مرد هستند، حق زنان مورد توجه لازم قرار نگرفته و اگر زنانى در طول تاريخ تشيع ، به جمع آورى و چيزى مى بود كه الان است .
رابعا: حتى اگر در مواردى احكام اوليه و نصوص نيز مطالبى را از جمله درباره زن دارد كه با شرايط عصر سازگارى ندارد، طبق احكام حكومتى ، موقتا تبع طيل شده و قوانين متناسب با عصر، به جاى آن اعمال مى شود و اين نكته از دست آورد مهم نگرش امام خمينى و از محصولات اسلام ناب محمدى است . با نقل خاطره اى از يكى از مسئولان نظام ، مقصود را واضح تر بيان مى كنيم ، يكى از آقايان نقل مى كند:
زمانى در ميدان فلسطين تابلوى بزرگى نصب كرده بودند كه در آن ، اين روايت نوشته شده بود كه حضرت زهرا فرموده : از سعادت زن اين است كه مردى او را نبيند و او هم مردى را نبيند. اين در يكى از روزهايى بود كه تظاهرات عظيمى بر پا بود و خانم ها هم آمده بودند، شعار مى دادند و صداى شان هم رسا تر از صداى آقايان بود. من با ديدن اين تابلو گفتم : اين موضوع در نظام ما تناقض دارد؛ چون از طرفى تبليغ كرديم كه اين ها را به راهپيمايى بيايند، تلويزيون هم همه را نشان مى دهد و صداى آن ها را به گوش همه مردهايى كه آن جا نبوده اند مى رساند، از طرف ديگر در پلاكارد بزرگى كه سراسر خيابان را پوشيده ، نوشته ايم : از سعادت زن اين است كه هيچ مردى او را نبيند و هيچ مردى هم او را نبيند. (428)
حتى اگر حديث وارده ، به عنوان نصوصى تلقى شود كه خروج زن و ديدار هر مردى (جز محارم ) بر او حرام باشد (كه البته ما چنين فتوايى را سراغ نداريم )، اما اگر ضرورت عصر نياز زمان ، حضور در راهپيماها و يا در صندوق هاى راءى را ضرورى بكند، حاكم اسلامى مى تواند بر اساس حكم حكومتى ، حكم اوليه و نص وارده را موقتا تعطيل نموده و زنان در عرصه ها حاضر شوند اين دست آورد امام خمينى ، عمده ترين پيام ولايت مطلقه فقيه است ، كه در مقابل آنانى كه به ولايت مقيده در چهارچوب احكام فرعيه شرعيه باور دارند، مطرح مى شود، از نظر امام خمينى (ره ):
حكومت كه شعبه اى از ولايت مطلقه رسول الله صلى اللّه عليه و آله است ، يكى از احكام اوليه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعيه ، حتى نماز و روزه و حج است . حاكم مى تواند مسجد يا منزلى را كه در مسير خيابان است ، خراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند... و مى تواند هر امرى را، چه عبادى و چه غير عبادى كه جريان آن مخالفت مصالح اسلام است ، از آن ، مادامى كه چنين است ، جلوگيرى كند... آنچه گفته شده است كه شايع است ، مزارعه و مضاربه و امثال آن ها را با آن اختيارات از بين خواهد رفت ، صريحا عرض مى كنم كه فرضا چنين باشد، اين از اختيارات حكومت است ... (429)
امروزه كه نيمى از مخاطبين ما زن هستند، آيا طرح اين كه زنان از خانه بيرون نيايند و هيچ مرد نامحرمى را نبيند و... به نفع مصالح اسلام و مسلمين است ، يا نتيجه آن دين گريزى از سويى و نا كارآمد نشان دادن حكومت اسلامى در اعاده حقوق بانوان و عرضه مستدل دين است ؟ و اين جاست كه مساءله زنان ، حتى در صورت وجود نصوص معتبر كه از حضور در عرصه ها باز داشته و به تضييع حقوق بانوان منجر مى شود، بنا به مصلحت اسلام و مسلمين و حكومت اسلامى ، نياز به بازنگرى و حتى تعطيل بر اساس حكم و حكومتى دارند.
خامسا: امام خمينى (ره )، دست آورد عمده ديگرى نيز در فهم دين دارند كه بر اساس آن ابداع نيز مى توان به نصوص وارده در نهج البلاغه درباره زن پرداخت . امام خمينى (ره ) بر اين باور بودند كه فقها بايد عنصر زمان و مكان را در اجتهاد دخالت داده آن گاه به استنباط از نصوص دينى بپردازند. با توجه به اين نكته ، در صورت صحيح السند بودن همه موارد وارده در نهج البلاغه درباره زن (و حال آن كه چنانچه اشاره شد، در بعضى موارد به سندهاى اين گونه نصوص نيز اشكال درباره مى شود)، با توجه به زمان و مكان و پرسش هاى عصر و مطالبات به حق زنان درباره تضييع حقوق ، اين نصوص بايد متناسب با عصر، ادراك و تفسير شوند. چون موضوع و مساءله زن ، واقعا پرسش هاى زنان و نقش ‍ آنان در عرصه هاى سابق ، عوض شده و حكم جديد مى طلبد.
ديدگاه امام خمينى درباره زمان و مكان در اجتهاد و تغيير حكم به سبب تغيير موضوع ، بدين نحو بيان شده است :
اين جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم ... ولى اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست ، زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند، مساءله اى كه در قديم داراى حكمى بوده است ، به نظام ، ممكن است حكم جديدى پيدا كند. بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى ، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم هيچ فرقى نكرده است ، واقعا موضوع جديدى شده است كه قهرا حكم جديد مى طلبد. (430)
و به شوراى قبل نگهبان تذكر مى دادند كه :
خودشان قبل از اين گيرها، مصلحت نظام را در نظر بگيرند چرا كه يكى از مسايل مهم در دنياى پرآشوب كنونى ، نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميم گيرهاى است . حكومت ، فلسفه علمى برخورد با شرك و كفر و معضلات داخلى و خارجى را تعين مى كند و بحث هاى طلبگى مدارس كه در چارچوب تئورى است ، نه تنها قابل حل نيست ، كه ما را به بن بست هايى مى كشاند كه منجر به نقص ظاهرى قانون اساسى مى گردد. شما در عين اين كه بايد تمام توان خود را بگذاريد كه خلاف شرعى صورت نگيرد و خدا آن روز را نياورد، بايد تمام سعى خودتان را بنماييد كه خداى نكرده اسلام در پيچ و خم هاى اقتصادى ، نظامى ، اجتماعى و سياسى ، متهم به عدم با اين مبناى امام خمينى است كه نگرش ‍ ايشان در موضوع زن ، قابل فهم و ادراك مى گردد. يعنى ايشان در اظهارنظر و فتواى در موضوع و مساءله زن و در اجتهادشان ، به تعبير ماهيت موضوع توجه داشته اند و لذا مواضعى دارند كه حتى با ظاهر نصوص نيز نمى سازد، زيرا زمان و مكان حاضر، در اجتهادشان تاءثير تعيين كننده دارد (431) و نقش ، حق و پرسشهاى عصر زنان ، موضوعى متفاوت از زنان سابق ارايه مى دهد كه اجتهاد جديد مى طلبيد و استنباط تازه مى خواست و اين در اصل ، عدول از دين و نصوص نيست . يعنى در پاسخ مطالبات زنانى كه مى خواهند رييس جمهور باشند، عضو مجلس خبرگان باشند، قاضى و مرجع تقليد باشند. ما نمى توانيم با ادعاى اين كه اسلام كامل ترين اديان و مكاتب است ، پاسخ دهيم كه اسلام به زن خيلى توجه نموده و جلوگيرى نموده است . و حال آن كه پرسش عصر را خوب فهميد و خوب مطرح نمود كه گفته اند: حسن السؤ ال نصف العلم طرح خوب سؤ ال ، نيمى از راه را آمدن است و طرح بد مساءله ، راه علم را بستن است . با توجه به پرسش هاى عصر است كه امام خمينى ، از حقوق زنان مساوى حقوق مردان دفاع مى كند و اگر زنان حقوق مساوى مردان دارند، حال بايد جواب داد كه چرا زن در جامعه اسلامى و حكومت اسلامى نتواند رييس جمهور شود؟
سادسا: نكته نهايى كه طرح آن ضرورى به نظر مى رسد، آن است كه تساوى حقوق سياسى - اجتماعى زن و مرد، به معناى تشابه همه حيطه ها و حوزه هاى جنس زن و مرد نيست ، زيرا گرچه زن و مرد به عنوان انسان نت در مقابل يكديگر تفاوت هايى نيز دارند، كه به عنوان هويت زن در مقابل هويت زن در مقابل مرد است و براى حفظ هويت زن در مقابل هويت مرد، بايد بعضى حريم ها را رعايت نمود.
نقش ، حق و جاذبه زن امام خمينى 
الف . مقدمه  
امروزه در نظام اسلامى موضوع زن ، معضل و مساءله (problem)است و پاسخگويى به پرسش هاى جدى زنان ، كار آسانى نيست . مهم ترين پرسش و سؤ ال اساسى كه محور و مركز همه سؤ الات است ، آن است كه :
آيا زن نيز همانند مردان ، از حقوق اجتماعى سياسى و... برخوردارند؟
معمولا در نگاه اوليه ، ممكن است بلافاصله از نگاه دينى نيز به اين پرسش ، پاسخ مثبت بدهيم . اما پاسخ مثبت بدين سؤ ال ، لوازم و تبعاتى دارد كه پذيرفتن آن ها براى دينداران ، كار آسانى نيست . بايد بپذيريم كه ديگر لزوما بهترين توصيه ها به زن ، محصور ماندن در حصار خانه نيست بايد بپذيريم كه در شرايطى ويژه ، ممكن است زن ملزم باشد كه در محل كار، حضور بى وقفه چندين ساعته داشته باشد كه در اين صورت در خانه ، كنار فرزندان و كنار همسر بودن و... حداقل در مواقع خاصى در حاشيه مى افتد به خارج از كشور ممكن است خروج از منزل زن ، منوط و مشروط به اجازه مرد است ، چه بايد كرد؟ خصوصا اگر همسر زن ، با مسافرت او موفق نباشد، زن حق كانديد شدن دارد، اما اگر شوهر اجازه ندهد، اين تضييع حق را چه كسى دفاع و جبران مى كند؟ و...
حاصل آن كه ، ادعاى حقوق مساوى با مرد براى زنان نمودن ، آسان است ، اما پذيرفتن لوازم آن ، بسى مساله برانگيز است و نياز به آن دارد كه چندين مبانى جدى دينى درباره زن ، مورد بازنگرى قرار گيرند و اين چنين اقدامى ، كار هر كسى نيست . از اين رو اين كافى نيست كه براى دفاع از حقوق زن ، تنها به قول و فعل دينداران استناد كنيم و نتيجه بگيريم كه در جامعه دينى ، زنان نيز مانند مردان واجد حقوق اند، بلكه بايد به قول و فعل كسى استشهاد نمود كه حجيت دينى دارد و در مقام مرجعيت دينى است . با اين توجيه ، نوشتار حاضر در حالى كه مدافع حقوق مساوى براى زن و مرد است ، براى حجيت مدعايش ، ضمن ادله عقلى ، به قول و فعل امام خمينى ، به عنوان مرجع دينى و رهبر انقلاب اسلامى ، اتكاء خواهد نمود و اين فرضيه را تعقيب مى كند كه :
(( از نگاه امام خمينى ، زنان با حفظ عفاف در عرصه هاى اجتماعى - سياسى ، مانند مردان حضور مى يابند.))
يعنى ، هم نفى اين ديدگاه كه تنها راه حفظ عفاف زن ، عزلت در خانه است ؛ و هم نفى اين ديدگاه كه براى اعاده حقوق زن ، به هر شيوه اى مى توان تمسك جست
ب ) امام خمينى و زنان در عرصه هاى انقلاب و دفاع مقدس  
در اين جا اگر قرار باشد كه مجموعه ديدگاه هاى امام خمينى درباره زن در مقطع انقلاب و دفاع مقدس جمع آورى گردد، كارى حجيم خواهد شد. براى رعايت اختصار، تنها به اظهارنظرهايى از امام استشهاد مى گردد كه به صورت تلويحى ، حضور در عرصه هاى زن را نه تنها تاءييد نموده اند، بلكه آن را از سهم مردان نيز بيش تر ارزيابى كرده اند، مثلا امام خمينى درباره سهم زنان در انقلاب اسلامى بر اين باور بودند كه :
در اين نهضت ، زنان بيش ترى از مردان دارند. زنان مردان شجاع را در دامان خود بزرگ مى كنند و قرآن كريم انسان ساز است و زنان نيز انسان ساز.اگر زنان شجاع وانسان ساز از ملت ها گرفته شوند، ملت ها به شكست و انحطاط كشيده مى شوند. (432)
و يا در جاى ديگر فرمودند:
چه افتخارى بالاتر از اين كه زنان بزرگوار ما، در مقابل رژيم ستمكار سابق و پس از سركوبى آن ، در مقابل ابر قدرت ها و وابستگان آنان ، در صف اول ، ايستادگى و مقاومتى از خود نشان دادند، كه در هيچ عصرى چنين مقاومتى و چنين شجاعتى از مردان ثبت نشده است . (433)
و همچنين معتقد بودند:
مى شود گفت كه بانوان اين نهضت را پيش بردند. براى اين كه بانوان ريختند توى خيابان ها، در صورتى كه بانوان بنا بر اين نبود كه بريزند در خيابان ها، ريختند توى خيابان ها، مردها اگر يك سستى هم احتمالى مى رفت در آن ها باشد، همان معنا آن ها را شجاع كرد، مرد وقتى ديد زن ها آمده اند مشغول يك عملى هستند، مردها شجاع مى شوند، شما بوديد اين پيروزى را نصيب اسلام كرديد و شما هم زيادى در اين پيروزى داريد، اين سهم را نگه داريد. (434)
درباره سهم زنان در دفاع مقدس ، امام خمينى اعلام مى كردند كه :
مقاومت و فداكارى اين زنان بزرگ در جنگ تحميلى ، آن قدر اعجاب انگيز است كه قلم و بيان از ذكر آن عاجز است ... آنچه براى من يك خاطره فراموش نشدنى است ... ازدواج يك دختر جوان با يك پاسدار عزيز است كه در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسيب ديده بود... عظمت روحانى اين صحنه و ارزش انسانى و نغمه هاى الهى آنان را نويسندگان ، شاعران ، گويندگان ، نقاشان ، هنرپيشگان ، عارفان ، فيلسوفان ، فقيهان و هر كسى را كه شماها فرض كنيد، نمى توانند بيان و يا ترسيم كنند و فداكارى و خداجويى و معنويت اين دختر بزرگ را هيچ كس نمى تواند با معيارهاى رايج ارزيابى كند. (435)
و نهايتا امام خمينى شهادت دادند كه :
ما مى بينيم و ديديم كه زنان هم دوش مردان ، بلكه جلوتر از آنان ، در صف قتال ايستادند، خود و بچه هاى خود و جوانان خودشان را از دست دادند و باز هم مقاومت كردند. (436)
ج . امام خمينى و حجاب زن  
از جمله نكاتى كه براى حضور در عرصه هاى سياسى - اجتماعى زن مشكل ساز است ، مساله حجاب است . از اين رو است كه آنچه الگوى عمده و جدى است يا انتخاب پوشش و حجاب و محروم ماندن از حضور در عرصه هاى مختلف ، و يا حضور در عرصه هاى گوناگون و زير پا گذاردن و ناديده گرفتن پوشش الگوى غربى مى باشد.
در طرح مساله ، محاجه ، اوريانافالانچى ، خبرنگاران زن ايتاليايى در سال هاى ابتدايى پيروزى انقلاب با امام خمينى قابل توجه است . آن زن ، چادر گذاشتن از با درس خواند و... قابل جمع نمى داند و مى پرسد:
در هر حال منظورم فقط يك پوشش نيست ، بلكه چيزى است كه باعث عقب ماندن زنان از انقلاب مى شود و همين كه زنان نمى توانند در دانشگاه با مردان تحصيل كنند... بايد جداگانه با چادر شيرجه بزنند. راستى با چادر چگونه مى شود شنا كرد؟
يعنى اين زن معتقد است ، يا پذيرفتن حق شنا براى زن و حذف پوشش ، و يا تاكيد بر پوشش و حذف حق ورزش و شنا. امام پاسخ مى دهد:
اگر پوشش اسلامى را دوست نداريد، مجبور نيستيد بپوشيد، براى اين كه پوشش اسلامى براى زنان جوان و حسابى است .(437)
1) اولين نكته در اين رابطه آن است كه حجاب به نظر امام خمينى ، لزوما به معناى چادر نيست ، امام معتقد بودند:
در اسلام زن بايد حجاب داشته باشد، ولى لازم نيست كه چادر باشد. بلكه زن مى تواند هر لباسى را كه حجابش را به وجود آورد، اختيار كند(438)زن مسلمانان به خاطر تعليمات اسلامى ، چادر را انتخاب كرده است و در آينده ، زنان آزاد خواهند بود در اين باره تصميم بگيرند. (439)
2) نكته دوم آن كه چرا بر پوشش خصوصا زنان اصرار شده است ؟ آيا اسلام با جنس زن وبا موى زن مشكل دارد؟ خوب است ابتدا فتاوايى از امام خمينى كه آزادى بيش تر از حد متعارف و مجاز را براى پوشش زن مطرح كرده اند، بيان كرده و آن گاه به داورى بنشينيم .
امام خمينى در پاسخ به پرسش مدير عامل وقت صدا و سيما در سال 1366 كه پرسيده بود:
پخش برنامه هاى تلويزيونى كه در آن ها بر حسب موضوع ، زنانى ايفاى نقش مى نمايند كه ضوابط كامل اسلامى در حد چهره و گردن و موى سر را رعايت ننموده اند... نگاه كردن به برنامه هاى فوق الذكر كه از تلويزيون پخش مى شود، چه حكمى دارد؟
امام پاسخ مى دهند:
نظر نمودن به اين قبيل فيلم ها و نمايش نامه ها هيچ يك اشكال شرعى ندارد و بسيارى از آن ها آموزنده است و پخش آن ها نيز اشكالى ندارد... لكن دو نكته بايد مراعات شود: اول آن كه ، كسانى كه گريم مى كنند، بايد محرم باشند و اجنبى حرام است چنين كارى را انجام دهد؛ دوم آن كه گريم مى كنند، بايد محرم باشند و اجنبى حرام است چنين كارى را انجام دهد، دوم آن كه ، بينندگان از روى شهوت نظر كنند. (440)
استثناى ديگر، زنان نامحرم غير مسلمان اعم از اهل كتاب و كفارند طبق فتواى امام خمينى :
نگاه كردن به مو، دست ، پا تا زانو و گردن زن هاى غير مسلمان اشكالى ندارد (441)
البته واضح است كه در همه اين موارد، شرط، عدم قصد لذت است و مرد مسلمان با قصد لذت ، به جز همسر شرعى و قانونى ، حتى به خواهر و مادر خود نيز نمى تواند نگاه كند.
استثناى ديگر، دختران نابالغ اند. طبق فتواى امام خمينى :
نگاه كردن به مو، دست ، پا تا زانو، گردن و صورت دختر نابالغ نامحرم ، اشكالى ندارد، مشروط به آن كه ، به قصد لذت و ريبه نباشد. (442)
استثناى ديگر، پيرزنان هستند بر مبناى فتواى امام :
نگاه كردن به دست ها تا آرنج ، مقدارى از موى سر، پا تا زانو، زير چانه و گردن پيرزن هاى نامحرم اشكالى ندارد. (443)
استثناى ديگر از حكم كلى پوشش ، زنان اهل روستا و باديه نشينان هستند مطابق با فتواى امام خمينى :
رفت و آمد در بازارهايى كه محل تردد اهل روستا و باديه نشين هايى است كه عادت ندارند حجاب خود را كامل رعايت كنند، اگر چه انسان علم دارد به آن ها نگاه خواهد كرد، اشكال ندارد، همچنين معامله با آن ها نيز اشكالى ندارد. (444)
مورد ديگر استثنا، نگاه جهت تحقيق مقدماتى ازدواج است . طبق فتواى امام :
هر يك از زوجين مى توانند بدن ديگرى را با شرايط ذيل به منظور تحقيق ببينند: 1) نگاه به قصد لذت و ريبه نباشد، 2) ازدواج متوقف بر اين نگاه باشد، 3) مانعى از ازدواج اين دو در ميان نباشد... بهتر است اين ديدن از روى لباس نازك باشد. (445)
حاصل آن كه ، استثنائات فوق در رابطه با نگاه به زنان ، معنادار است . حداقل نتيجه اى كه از آن به دست مى آيد، آن است كه زن از جهت زن بودن ، و مو و بدن زنان از جهت صرف جنسيت نيست كه مورد توجه است ، بلكه عصاره حرف آن است كه زن مؤ منه جوان حرمت و منزلت دارد، ذى ارزش است و به راحتى نبايد خود را در معرض نگاه بوالهوسان قرار دهد و ارزان بفروشد.
3) نكته سوم در مورد پوشش و حجاب زن از نگاه امام ، توصيه به حفظ خود، در عين دعوت به حضور در عرصه ها، و با اين مبنا است كه :
در نظام اسلامى ، زنان همان حقوقى را دارد كه مرد دارد. (446)
(اين نكته به تفصيل در ادامه مقاله ، مورد بحث قرار مى گيرد). و سيره امام نيز در به صحنه كشاندن زنان ، مؤ يد اين معنا است كه حضور در صحنه ، با پوشش اسلامى تعارضى ندارد. از جمله شاهد اين سيره ، اعزام خانمى همراه آقايان در ارسال پيام به رهبر اتحاد جماهير شوروى ابر قدرت شرق عصر در سال 1367 است ، كه اين پيام به آواى توحيد (447) شهرت يافته است و حداقل پيام آن به جهانيان آن است كه ، پيام اسلام را هم از سوى زن و مرد بايد شنيد و هم براى زنان و مردان است .
د. امام خمينى و حقوق زنان در مقايسه با مردان  
نكته مقدماتى قابل توجه آن است كه ديدگاه هاى امام خمينى درباره حقوق زن و حضور در ادارات ، در سال هاى اول مبارزه (3 - 1341)، با سال هاى پيروزى و پس از پيروزى انقلاب (68 - 1356) متفاوت است . امام خمينى در دهه چهل ، خطاب به نظام پهلوى اعلام مى كردند كه :
زن ها نيز را وارد كرديد در ادارات ببيند در هر اداره اى كه وارد شدند، آن اداره فلج شد. فعلا محدود است .علما مى گويند توسعه ندهيد، به استان ها نفرستيد. زن اگر وارد دستگاهى شد، اوضاع را به هم مى زند، مى خواهيد استقلالتان را زن ها تاءمين كنند؟ (448)
و يا امام تساوى حقوق زن و مرد، من جميع الجهات را پايمال كردن چند تا حكم ضرورى اسلام و نفى كردن چند تا حكم صريح قرآن دانسته و ريشه آن تساوى حقوق را به بهائيت باز گردانده اند. (449) (450)
اما در سال هاى قبل و بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در فرانسه و ايران ، امام خمينى درباره حقوق زن ، آن هم در مقايسه با مردان ، از مبناى ديگرى دفاع مى كردند. مثلا در دى ماه 1357 امام به صراحت اعلام مى كردند كه :
چرا با درس خواندن زن مخالف باشيم ؟، چرا با كار كردن او مخالف باشيم ؟، چرا زن نتواند كارهاى دولتى انجام دهد؟ چرا با مسافرت كردن زن مخالفت كنيم ؟، زن چون مرد در تمام اين ها آزاد است . زن هرگز با مرد فرقى ندارد... (451) در نظام اسلامى ، زن همان حقوقى را دارد كه مرد دارد، حق تحصيل ، حق كار، حق مالكيت ، حق راءى دادن ، حق راءى گرفتن ، در تمام جهانى كه مرد حق دارد، زن هم حق دارد، ليكن هم در مرد مواردى است كه چيزهاى به دليل پيدايش مفاسد بر او حرام است و هم در زن ... اسلام خواسته است كه زن و مرد حيثيت انسانى شان محفوظ باشد. اسلام خواسته است كه زن ، ملعبه دست مرد نباشد. (452)
و در توضيح بيش تر مطلب فوق ، مى توان به اين كلام امام خمينى استناد كرد كه :
اسلام زن ها را در مقابل مردها قرار داده ، نسبت با آن ها تساوى دارند. البته يك احكام خاص به مرد است كه مناسب با مرد است ، يك احكام خاص به زن است . اين ، نه اين است كه اسلام نسبت به زن و مرد فرقى گذاشته است ، زن و مرد، همه آزادند در اين كه دانشگاه بروند... ما مى خواهيم زن آدم باشد، مثل ساير آدم ها، انسان باشد مثل ساير انسان ها، آزاد باشد مثل ساير آزادها. (453)
پرسش اساسى آن است كه چگونه مى توان نسبت به دو مبناى متفاوت ، بلكه متعارض امام درباره تساوى و يا عدم تساوى حقوق زن و مرد و يا حضور در عرصه هاى اجتماعى و عدم حضور، داورى كند؟، آيا مبناى فقهى امام خمينى در دهه هاى 50 و 60 نسبت به دهه 40، به نفع زنان تغيير كرده است ؟ و يا اين كه موضوع به توجيه ديگرى دارد؟
به نظر مى رسد كه اين دو موضع گيرى دور از هم ، با توجيه زير قابل جمع اند از مبانى مهم امام خمينى آن است كه :
زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مساءله اى كه در قديم داراى حكمى بوده است ، به مظاهر همان مساءله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ، ممكن است حكم جديدى پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى ، همان موضوع اول ، كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است ، واقعا موضوع جديدى شده است كه قهرا حكم جديدى مى طلبد. (454)
درباره كار كردن زن در نظام پهلوى كه نه تنها دغدغه دينى ندارد، بلكه حتى از كشف حجاب نيز دفاع مى كند، ورود زن به عرصه هاى اجتماعى ، قرين با آلوده شدن با مفاسد است . حضور زنان و نيز مردان در هر جايى و حتى در هر نظام سياسى ، اگر مفسده داشته باشد، طبق فتواى امام در سابق و الا حق ، حرام است . لذا امام خمينى پس از پيروزى انقلاب نيز در جايى اظهار نمودند كه :
در وزارت خانه هاى اسلامى نبايد زن هاى لخت بيايند، زن ها بروند، اما با حجاب باشند. مانعى ندارد بروند، اما كار بكنند، لكن با حجاب شرعى . (455)
اگر زمان و مكان ، دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند، در زمانى كه تجويز حضور در صحنه زن ، تضمين كنترل و حضور مشروع ندارد و بلكه بستر براى اشاعه مفاسد آماده است ، حرام است . اما در زمانى كه مى توان با وضع قانون ، شيوه مطلوب و قرين با عفاف و حيا را پيشنهاد نمود، حضور زن در عرصه ها، بلا اشكال و بلكه از حقوق آنهاست .
مساءله متساوى الحقوق بودن يا نبودن نيز، نياز به تحليل دارد. ممكن است كسانى مرادشان از تساوى حقوق ، تشابه حقوق باشد، كه با توضيحاتى كه امام ذيل مساءله تساوى حقوق در جريان انقلاب داشتند، روشن مى شود كه در مواردى ، زن و مرد حقوق مشابه دارند و در مواردى نيز نه ، ولى از تساوى حقوق به معناى عدم ظلم و تبعيض به زنان در مقابل مردان ، دفاع مى شود. يعنى جدا از موارد انسانى (حق راءى دادن و گرفتن ، حق آموزش دادن و گفتن ، حق كار كردن و..، كه تساوى و تشابه حقوق زن و مرد قابل توصيه است و بلكه غير از آن به اجحاف در حقوق مى شود زنان منجر مى شود، در مواردى حقوق و تكاليفى به جنس زن و مرد در مقابل يكديگر مربوط مى شود. در اين جاست كه ارايه حقوق و يا تكاليف مشابه و همسان ، مساوى عدل نيست و چه بسا تبعيض و ظلم باشد. مثلا زنان در ايام باردارى حق دارند از مدت خاصى استراحت بهره ببرند، چنين حقى را مردان نمى توانند براى خود قايل شوند، اين جا با اين كه حقوق مشابهى به زن و مرد اعطا نشده ، ولى نه تنها ظلم نيست ، بلكه عين عدل است .
به عبارت ديگر از يك زاويه ، زنان و مردان از جهت انسان بودن ، متساوى و از اين نگاه زن و مرد در مقابل خدا، فرشتگان ، حيوانات ، نباتات ، جمادات و... به عنوان انسان بودن باز شناخته مى شوند. از اين زاويه ديد، زن و مردان مطرح شده اند. چنانچه در سوره تحريم (آيات 12- 9)، خداوند براى كفار، زن نوح و زن لوط را مثال مى زند و براى مؤ منين (اعم از زن و مرد)، زن فرعون و مريم (س ) را، يعنى در طول تاريخ ، زنان خوب و بد، در حدى قابل مثال و تمثيل از سوى خدا نيز سخن به ميان آمده است . و ابى لهب . اين نگرش در مقابل ديدگاه كسانى است كه هر چه بدى در تاريخ است را به جنس زن نسبت داده و خوبى ها را در چهره مردان مى بينند.
اما از زاويه ديگر و در مواردى ، زن و مرد نه در مقابل موجودات ديگر، بلكه زنان و مرد در مقابل يكديگر تعيين هويت مى شوند اين جاست كه به حسب خلقت : هر كدام كاركرد و وظايف و همچنين حقوق متفاوت راپذيرا مى گردند، زن براى نقش مادرى آفريده شده ، كه حقوق و وظايف ويژه را طلب مى كند، چنانچه مرد براى نقش پدرى آفريده شده ، كه حقوق وظايف خاص خود را دارد و اين جاست كه وظايف و حقوق زن و مرد از آن رو كه آنان از هم متمايز مى گردند، تفاوت دارد و اين تفاوت ، رمز بقاى خانواده و نسل و... است و هركدام نيازهاى ديگرى را پاسخ گفته و مكمل يكديگرند. و اين تفاوت است كه زن را براى مرد جذاب و مرد را براى ضرورى مى نمايد و اين نكته به تضييع حقوق اجتماعى و سياسى منجر نمى گردد. اين جاست كه امام خمينى از احكام خاص زنان و احكام خاص مردان سخن به ميان آورده اند.