كودك از نظر وراثت و تربيت
(جلد دوم)
مرحوم محمد تقى فلسفى
- ۱ -
فهرست مطالب
مسؤ
وليت والدين در تربيت كودك - وفاى به عهد
تاءمين
زندگى كودك
بهترين
بخشش وارث
مسؤ
وليت پدر
تربيت
كودك فريضه مذهبى است
پدر
خائن
كمك
به يزدان
پرورش
ايمان
پيمان
شكنى
وفاى
به عهد وظيفه است
حقوق
ملى و بشرى
پيمان
با مسلم يا كافر
پيمان
با دشمن
وفادارى
به پيمان
امان
به دشمن در جنگ
تعهد
يك سرباز
پيمان
هاى اقتصادى
وثيقه
ده هزار درهم
تعهد
مردان با فضيلت
متهم
بى گناه
عهد
بستن به گواهى خدا
نجات
از قتل
اثر
وفاى به عهد
زندگى
بر اساس فضيلت
خشم
خدا و خلق
پرورش
وفاى به عهد در كودك
تربيت
در محيط پاك
مربيان
پليد
اولين
مدرسه كودك
وفا به وعده كودك
پرورش
فطريات كودك
مربيان
عهدشكن
درس
پيمان شكنى
فريب
دادن كودك
خاطرات
دوران كودكى
نسبتهاى
ناروا
انحراف
عقيده
اثر
سخن آموزگار
خاطرات
كودكى
پرورش
راستگويى در كودك
راستگويى
دروغ
خلاف فطرت است
دروغ
شوخى يا جدى
قبيح
تر از هر قبيح
كليد
جرائم
مستى
و گناه
ميگسارى
و دروغ
پرورش
راستگويى
ريشه
بيمارى دروغگويى
احساس
خوارى در نفس
ضعف
و ستمكارى
حقارت
و دروغگويى
جبران
حقارت
بيمارى
دروغ
علت
پيدايش بيمارى
پيشگيرى
در چهار چوب دستور
توقع
به قدر طاقت
ميانه
روى در عبادت
بدبينى
به دين
تحقير
كودك
جبران
حقارت
لذت
خودنمايى
ترس
از مجازات
پرورش
بر اساس محبت
نصيحت
به كودك
عادت
به دروغ سازى
كاذب
و كذّاب
نقشه
فريب دادن
دروغ
سازان زير دست
محيط
زندگى
دروغ
اتفاقى
پرورش
دروغگو
بيمارى
دروغ
راستى
و پيروزى
دروغگويى
و سرافكندگى
شرمسارى
دروغگو
احترام
به شخصيت مردم - احترام به شخصيت كودك
غريزه
حب ذات
احترام
به مردم
سيره
رسولاكرم
رنجش
انصار
تاءثير
حق شناسى
مسامحه
در تكريم ديگران
آداب
معاشرت
روش
پيشوايان اسلام
اثر
تكريم به مردم
اجتناب
از تحقير
تربيت
هاى دوران كودكى
احياى
شخصيت كودك
تكامل
روانى كودك
احترام
به كودك
طفل
يك انسان واقعى است
رشد
معنوى كودك
غريزه
بازى در كودك
راهنمايى
كودك
سرزنش
هاى مداوم
لجاجت
كودك
خودخواهى
كودك
شرافت
نفس و درستكارى
فرومايگى
و گناه
احساس
استقلال
اهانت
و تحقير به كودك
روش
پدران نادان
عكس
العمل كودكان
انهدام
شخصيت كودك
احساس
استقلال و شخصيت
استقامت
در پرتو تربيت
سخنان
حكيمانه
دختران
و زنان اهل بيت
اسلام
و تكريم كودك
اطفال
دشوار
طفل
بيمار
اطفال
سالم و برنامه هاى تربيتى
ارزش
تربيت كودك
مفاسد
سوء تربيت
سهل
انگارى اولياى اطفال
احياى
شخصيت كودك
اجتناب
از تحقير كودك
احساسات
طفل شير خوار
روش
پيغمبر در تربيت كودك
پيغمبر
و كودكان مردم
شكست
روانى طفل
پيغمبر
و حضرت مجتبى
توجه
به گريه كودك
استقبال
پيغمبر از كودك
احترام
پيغمبر به كودك
خاطرات
شيرين كودكان
بزرگ
ترين عوامل محبت
ايجاد
سجاياى اخلاقى
جواب
سلام كودك
سلام
كردن به كودك
پيغمبر
و سلام به اطفال
رفتار
عادلانه با كودكان
مايه
اميد كودك
احساس
حقارت
انتقام
جوئى كودك
جبران
حقارت
تسكين
خاطر
شركت
پدر در بازى كودك
استجباب
بازى با كودك
مسرور
كردن كودك
پى
بردن به روحيه كودك
استفاده
از فرصت
احساس
حقارت و انحراف
دلجويى
از يتامى
عقل
و عواطف - پرورش عواطف كودك
تمايلات
عاطفى
اثراحساسات
در طرز تفكر
تفاوت
عقل و عاطفه
عقل
و تسخير طبيعت
عدل
و احسان
عدل
و كيفر متجاوز
عاطفه
و ترحم به ضعفا
سرمايه
معنوى
ارضاى
عواطف بيمار
عيادت
بيمار
ارزش
طبيب
عيادت
كامل
تحف
و هدايا
ارزش
علم و اخلاق
تنزل
سطح اخلاق
ارضاى
تمايلات
اثر
رهبرى احساسات
اختلاف
عواطف مردم
فرزندان
يك خانواده
اختلافات
موروثى
خوى
مختلف كودكان
احساسات
غير عادى
محبت
حجاب عقل است
نوازش
كودك
ارزش
محبت
محبت
به كودك
شاد
كردن كودك
بوسيدن
كودك
عطوفت
در پرتو ايمان
پيروى
از قوانين فطرت
يكى
از تمايلات فطرى
فقد
محبت و آلام روحى
نشانه
انسانيت
بشر
دوستى
پرورش
ايمان در كودك
پرورش
ايمان
واقعيت
هاى قابل سنجش
واقعيت
هاى ناسنجيدنى
زيبايى
گل
پيروزى
هاى علم
نارسايى
دانش
حقايق
وصف ناشدنى
واقعيت
هاى فوق عقل
ايمان
به خدا
آرامش
روان
تعديل
غرايز
اثر
نيايش
فرصت
دوران كودكى
مشعل
فروزان ايمان
تزكيه
نفس
درس
خداپرستى
حق
شناسى از معلم
لزوم
پرورش ايمان
اثر
ايمان در كودك
سخن
يوسف صديق
تسريع
در پرورش ايمان
مايه
برترى بشر
محاسبه
نفس
كانون
ايمان
مناجات
نيمه شب
آثار
روانى
الهامات
مذهبى
عبادات
تمرينى
نيايش
كودك
نمونه
انسان كامل
هسته
مركزى اسلام
شجاعت
على (ع )
ايمان
و روان آرام
مناجات
هاى على (ع )
حكومت
و اقامه حق
تاءثر
از ستم
وصيت
در بستر مرگ
عقده
حقارت
احساس
حقارت
شكست
شخصيت
عوامل
احساس حقارت
نقايص
عضوى
تحقير
و تمسخر
شرمسارى
و خجلت
قاضى
كريه المنظر
جبران
حقارت
نگاه
ملامت آور
سپاس
گزارى پنهانى
آزار
همنشين
عيب
جويى
اسم
و لقب
نام
زيبا
اسم
زشت و احساس حقارت
نام
گذارى كودك
تغيير
نام هاى زشت
تحقير
و ملامت
معاويه
و جاريه
زشتى
اسم و قيافه
شرمسارى
كودك
بزرگان
دين و دانش
اسامى
مردان الهى
اثر
روانى اسم و لقب
لغزش
در سخن
اسامى
موهن
اجتناب
از تحقير مردم
سوء
شهرت و محروميت
زياده
روى در محبت
محبت
به اندازه
كودكان
از خود راضى
خطاى
تربيتى
عزيزان
بى جهت
افراط
در محبت
مربيان
شايسته
عواطف
نابجا
اطفالمستبد
خودشناسى
خودپسندى
والدين
ستمكار
فراگرفتن
عادات
عادات
نخستين
پى
ريزى صفات
تعديل
محبت
پرستارى
از كودك بيمار
نگرانى
هاى نابجا
تمارض
كودك
محبت
هاى بى مورد
لحظات
حساس
توقع
نوازش
خواهش
هاى مضر
پذيرش
تربيت
احساس
مسووليت
اغماض
بى موقع
توقعات
احمقانه
بيمارى
حقارت
اجتناب
از خود پسندى
فرزند
بى ادب
كودكان
لوس بار آمده
انحطاط
اخلاقى
شكست
هاى درونى
كودكان
زود رنج
درس
بردبارى
پرورش
اعتماد به نفس
طفيلى
بار آمدن
حس
مسووليت
اعتماد
به نفس
مسووليت
فردى
ارزش
همت
اعتماد
به خلق
منشا
محروميت
نيروى
مقاومت
اطمينان
خاطر
قبول
مسووليت
فرزند
شايسته
مصونيت
اطفال
كودكان
مستقل
ناتوانى
كودك
تكامل
تدريجى
لذت
نيرومندى
احياء
فطريات كودك
آزادى
بى حساب
فرصت
از دست رفته
والدينم
مزاحم
كمك
عاقلانه
فرصت
تجربه
تشويق
و توبيخ
نصايح
بى طرفانه
ادب
آموزى در كودكى
انجام
وظايف
بروز
استعدادها
عزت
زندگى
فعاليت
فردى
پايه
اساس سعادت
افتخار
به نياكان
اتكاى
به آرزو
اتكاى
به سعى و عمل
دختربچه
با شخصيت
كودك
سخنران
احساس
استقلال
تكامل
فردى و اجتماعى
اتكاى
به حق
اجتناب
از زبونى
گشاده
رويى
احساس
اطمينان
اعتماد
به حق
نيروى
محدوده بشر
امتياز
مكتب اسلام
مشورت
عزم
و تصميم
حياى
پسنديده و ناپسند
كم
رويى
احساس
شرمسارى
آسيب
روان
شرم
عاقلانه و احمقانه
ضعف
نفس
اثر
اجتماعى حيا
ضامت
اجراى قوانين
وظيف
شناسى
مقررات
كيفرى
اطاعت
از قانون
ايمان
و اجراى قوانين
استفاده
نيروى ايمان
اطفال
با ايمان
ترس
از ملامت
شكنجه
تنفر مردم
تظاهر
به گناه
گمراهى
اجتماع
سقوط
و انحطاط
امر
به گناهكارى
پرورش
شرم و حيا
ستايش
و تحسين
احياى
استعدادها
عطاى
پيغمبر
تشويق
كارمندان دولت
تحسين
به موقع
توبيخ
و تشويق
سلاح
تربيت
راه
پيشرفت
خاطره
تلخ
شاد
كردن كودك
دو
كودك خردسال
دو
عامل انفعال
عوارض
فقر
حمايت
از فقرا
سفارش
هاى اخلاقى
بدنامى
خانواده
نهى
از ملامت
حياى
نابجا
تعديلتمايل
جنسى
پرورش
عفت
تعديل
غرايز
آزادى
مطلق
تزكيه
نفس
تعاليم
دينى و تمدن
آزادى
هاى مضر
آزادگان
تمايلات
حيوانى
تمايلات
انسانى
مكارم
اخلاق
عفت
جنسى
كانون
عشق
نظريات
اغراق آميز
رشد
و پرورش استعداد
برنامه
هاى طبيعت و تربيت
هماهنگى
برنامه ها
آتش
زير خاكستر
اختفاى
تمايلجنسى
قانون
تكوين و تشريع
بستر
خواب كودك
هماهنگى
قانون
دختران
مميز
مناظر
مهيج
پيروى
از فطرت
كيفر
مختلف
بلوغ
زودرس
رشد
بدن
رشد
در سنين مختلف
غدد
داخلى و هورمونها
هورمون
هاى بلوغ
اختلاف
محيط طبيعى
اختلالات
هورمونى
انحراف
جنسى
مناظر
خلاف عفت
رغبت
ها و نفرت ها
تمايلات
سركوفته
محدوديت
هاى اجتماعى
عقده
حقارت
جبران
حقارت
تربيت
بد
احساس
حقارت
واكنش
حقارت
كشمكش
هاى درونى
جبران
نقص
انتقام
گرفتن
كينه
توزى
محبت
بيش از حد
كودكان
محروميت
هدايا
و تحف
كودكان
ستمديده
بد
زبانى و مسخرگى
تسلى
خاطر
دورويى
و نفاق
جبران
شكست
وسيله
تعالى
حربه
انتقام
عيب
جويى
نظارت
ملى
حليه
و فريب
مردان
شكست ناپذير
شتاب
در انتقام
ابراز
لياقت
كناره
گيرى از اجتماع
طفيلى
هاى جامعه
شكنجه
انزوا
طبع
منزوى
نشر
عيوب ديگران
تخدير
احساس
بهترين
راه مبارزه
منشا
روانى تكبر
تكبر
احساس
ذلت
توقع
بجا
تجاوز
از حد
كيفر
خودخواه
ناچيز
شمردن مردم
زورگويى
متكبر
علقمة
بن وائل
آرزوهاى
ناشدنى
علل
روانى خودخواهى
كودك
دشوار
ساختمان
اطفال دشوار
پرروش
اطفار دشوار
تربيت
در لباس مشورت
تحريك
حس ابتكار
غرور
فطرى
تحسين
نابجا
گمراه
كردن كودك
انديشه
هاى متراكم
گشودن
عقده ها
بيمارى
تكبر
تكبر
و تيرگى عقل
بيمارى
روحى
ديوانه
واقعى
خودبينى
و ضعف عقل
نيازمندى
بشر
تذكرات
بجا
توبيخ
به موقع
وظيفه
مربيان
نصحيت
به فرزندان
انگيزه
هاى تواضع
فروتنى
سيره
اولياى اسلام
اطمينان
خاطر
حقارت
درونى
اجتناب
از ذلت
تمايلات
خوار كننده
مكتب
آزادگى
سخن
ذلت آميز
رفتار
آميخته به ذلت
غريزه
حب ذات
احساسات
متناقض
انتحار
معنوى
احساس
نقص
ترس
از تحقير
خاطرات
تلخ
فقراى
با شخصيت
نارسايى
علمى
معلمين
نالايق
ترس
نهانى
وجدان
گناهكاران
گناه
و احساس حقارت
تواضع
بر اثر گناه
خوارى
ناپاكان
اشخاص
بى كفايت
خشونت
با زيردستان
تملق
و چاپلوسى
مردان
با شخصيت
وزير
با ايمان
پنهان
كردن حقارت
اجتناب
از ذلت
فراگرفتن
علم
اعمال
تصنعى
ذلت
نادانى
تملق
بجا
شرف
علم
درمان
نگرانى و حقارت
اتحاد
نفس و بدن
عوارض
نگرانى
تلفات
بيمارى هاى روحى
نگرانى
و بيمارى جسم
فرسودگى
بدن
مبارزه
با نگرانى
تزكيه
نفس
بشر
دوستى
رهايى
از نگرانى
نيروى
علم و ايمان
فال
بد و نگرانى
نگرانى
مزمن
تلقين
رنج آور
شومى
مستى
هيجان
هاى روحى
نظام
آفرينش
اثر
حالات روانى
هماهنگى
دين و علم
عجز
علم از درمان
منطق
ايمان
برترى
مكتب دين
روان
پزشكى و ايمان
نيروى
نامحدود
خداپرستان
آزاده
منشا
حقارت
محاسبه
نفس
محكمه
عقل
تشخيص
بيمارى
احصاى
نقايص
بررسى
عيوب
درمانى
نگرانى
تمناى
نا به جا
تلقين
قدرت
شكست
اقتصادى
تقويت
روحى
اتكاى
به خدا
ايمان
و اميد
پيروزى
مسؤ وليت والدين در تربيت كودك - وفاى به عهد
(( قال الله العظيم فى كتابه :
((... و اوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا))))
(1)
يكى از صفات پسنديده كه در ساختمان آدمى ريشه فطرى دارد وفاى به عهد است . طفل از
موقعى كه معنى عهد و پيمان را درك مى كند لزوم وفاى به آن را نيز فطرتا مى فهمد.
مربى لايق بايد از اين الهام طبيعى استفاده كند و طفل را با سجيه وفاى به عهد تربيت
نمايد و اين درك فطرى را به طورى در او پرورش دهد كه از دوران كودكى وفاى به عهد را
يكى از وظايف خود بشناسد و خلف وعده را قبيح تلقى نمايد.
در اسلام وفاى به عهد از علايم ايمان است و اساس آن بايد از دوران كودكى پى ريزى
شود. بحث امروز ما به خواست خداوند پيرامون اين موضوع خواهد بود. در ضمن سخن ،
احاديث مربوطه را به عرض مى رسانم ، ولى از اين نظر كه پرورش كودك با خلق پسنديده
وفاى به عهد يا ساير سجاياى اخلاقى در درجه اول به عهده مربيان اطفال است ، امروز
قبل از ورود به بحث ، مختصرى درباره وظيفه پدران و مادران و مسؤ وليت آنان صحبت مى
كنم .
تاءمين زندگى كودك
همه مى دانند اطفال واجب النفقه پدران هستند. بر پدر متمكّن لازم است مصارف غذا و
لباس و مسكن فرزندان خود را بپردازد و زندگى آنان را تاءمين نمايد. اداره زندگى
كودكان و حفظ آبرو و شخصيت آنان به اندازه اى موردتوجه رسول اكرم بود كه در حديث
آمده است ، مردى از انصار فوت كرد. داراى چند طفل صغير بود و مختصر سرمايه اى كه
داشت نزديك مرگ به قصد عبادت و جلب رضاى خداوند از كف داد. كودكانش در همان روز
براى زندگى از مردم تمناى مساعدت مى كردند. اين خبر به اطلاع پيغمبر اكرم رسيد.
(( فقال لقومه : ما صنعتم به ؟ قالوا دفناه
. فقال : اما انى او علمته ما تركتكم تتدفنونه مع اهل الاسلام ترك ولده يتكففون
الناس .))
پرسيد: ((با جنازه متوفى چه كرديد؟))
گفتند: ((دفنش نموديم .))
فرمود: ((اگر قبلا مى دانستم نمى گذاردم او را در
قبرستان مسلمين دفن كنيد. او مال خود را از دست داده و فرزندان خويش را به گدايى
بين مردم رها نموده است .
بهترين بخشش وارث
مسؤ وليت پدران منحصر به اداره زندگى مادى و مراقبت هاى جسمانى كودكان نيست ، پرورش
هاى روحانى و ايمانى آن ها نيز به عهده پدران است . در نظر اسلام ادب و تربيت
فرزندان از تاءمين حوايج جسمانى آنان ارزنده تر است . على عليه السلام مى فرمود:
(( ما نحل والد ولدا نحلا فضل من ادب حسن .))
(2)
بخشش و تفضل هيچ پدرى به فرزندش بهتر از عطيه ادب و تربيت پسنديده نيست .
(( و عنه عليه السلام لا ميراث كالادب .))
(3)
و نيز فرموده است : هيچ ارثى براى فرزندان بهتر از ادب و تربيت نيست .
حضرت سجاد زين العابدين عليه السلام فرمود:
(( و اما حق ولدك فان تعلم انه منك و مضاف
اليك فى عاجل الدنيا بخيره و شره و انك مسؤ ول عما وليته به من حسن الادب والدلالة
على ربه عز و جل والمعونة له على طاعته فاعمل فى امره عمل من يعلم انه مثاب على
الاحسان اليه معاقب على الاسائة اليه .))
(4)
مسؤ وليت پدر
حق فرزندت به تو اين است كه بدانى وجود او از توست و نيك و بدهاى او در اين دنيا
وابسته به توست . بدانى كه در حكومت پدرى و سرپرستى او مؤ اخذ و مسؤ ولى ، موظفى
فرزندت را با آداب و اخلاق پسنديده پرورش دهى ، او را به خداوند بزرگ راهنمايى
كنى ، و در اطاعت و بندگى پروردگار يارى اش نمايى ، به رفتار خود در تربيت فرزندت
توجه كنى . پدرى باشى كه به مسؤ وليت خويش آگاه است . مى داند اگر نسبت به فرزند
خود نيكى نمايد در پيشگاه خداوند اجر و پاداش دارد، اگر درباره او بدى كند مستحق
مجازات و كيفر خواهد بود.
تربيت كودك فريضه مذهبى است
پرورش صحيح فرزندان نه تنها يك مسؤ وليت ملى و مملكتى است ، بلكه اين وظيفه مقدّس
روحانى يك فريضه اجتناب ناپذير شرعى و مذهبى است . پيشواى عاليقدر شيعيان حضرت سجاد
عليه السلام در اين حديث شريف به مسؤ وليت پدران در تربيت فرزندان تصريح فرموده است
. امام عليه السلام پرورش هاى اخلاقى و ايمانى كودك را از وظايف مسلم مذهبى آنان
دانسته و خاطر نشان نموده است كه تربيت هاى پسنديده پدران ، مانند اداى يك فريضه
مذهبى موجب اجر و پاداش در پيشگاه خداوند است و پرورش هاى ناپسند مانند ترك واجب يا
ارتكاب گناه ، پدران را مستحق عقاب و كيفر الهى خواهد كرد. امام صادق عليه السلام
فرمود:
(( و تجب للولد على والده ثلاث خصال :
اختياره لوالدته و تحسين اسمه و المبالغة فى تاءديبه .))
(5)
در اين حديث نيز امام صادق عليه السلام مراقبت شديد پدران را در تربيت فرزندان از
حقوق واجب آنان دانسته است .
حضرت امام سجاد از پيشگاه پروردگار براى حسن تربيت فرزندان خود استمداد مى كند:
(( و اعنى على تربيتهم و تاءديبهم و برهم .))
(6)
بار خدايا مرا در تربيت و تاءديب فرزندانم يارى و مدد بفرما.
چه بسيار مادران نادان كه فرزندان خود را از دوران كودكى به آداب زشت و رفتار بد
پرورش دادند و آنان را براى تمام عمر دچار بدبختى و تيره روزى نمودند.
چه بسيار پدران گناهكار و بى ايمان كه به تعاليم دينى و علمى بى اعتنايى كردند و
فرزندان خويش را از كودكى به مجالس گناه بردند و در برابر چشم هاى كنجكاو و متجسس
آن ها، مرتكب اعمال زشت شدند و اطفال پاك دل را در محيط معصيت پرورش دادند و بعضى
با جسارت بيشترى آن ها را به معصيت وادار نمودند.
پدر خائن
در حدود 15 سال قبل ، اواخر شب در ايستگاه اتوبوس به انتظار ماشين ايستاده بودم .
چند نفر مسافر ديگر نيز در ايستگاه بودند. بين مسافرين مردى بود كه دست طفل شش ساله
اى را در دست داشت . طفلك منقلب بود. كنار خيابان استفراغ كرد. يكى از مسافران
پرسيد: ((طفلت چه مرضى دارد؟))
جواب داد: ((مريض نيست ، امشب او را به مجلس رفقا بردم
و به او مشروب دادم !)) چه خيانتى بزرگتر از اين است كه
پدرى به فرزند شش ساله خود مشروب الكلى بدهد و او را از كودكى بدبخت كند! آيا
چنين پدرى نبايد معاقب باشد؟! آيا چنين فرزندى حق ندارد پدر ستمگر خود را نفرين
نمايد؟!
(( قال رسول الله (ص ) يا على لعن الله
والدين حملا ولدهما على عقوقهما.))
(7)
رسول اكرم به على (ع ) فرمود: لعنت خداى بر پدر و مادرى كه فرزند خويش را بد تربيت
كنند و موجبات عاق خود را فراهم نمايند.
كمك به يزدان
پدران و مادران پاك دلى كه خود ايمان مذهبى دارند و پاى بند تعاليم آسمانى هستند
قادرند فرزندانى شايسته و لايق ، درستكار و صحيح العمل پرورش دهند و آنان را مانند
خود اميدوار و متكى به حضرت حق بار آورند.
((كار مادر، مانند نقاشى نيست كه زيبايى ها را روى پرده
نمايان مى سازد. به كار پيكر تراشى هم كه مرمر را حجارى مى كند شباهت ندارد. او
مانند نويسنده اى نيست كه انديشه هاى منزّه خود را در قالب الفاظ بريزد، بلكه او
وظيفه مند است كه با كمك يزدان در يك روان انسانى جلوه اى از الهيت را نمودار سازد.
در اين گفتار جمله با كمك يزدان نكته برجسته و پراهميتى است ، زيرا مادر در لحظاتى
كه احساس ناتوانى مى كند كه اغلب نيازمند مى شود كه به قدرتى بالاتر و عالى تر از
نيروى خويش اتكا كند.
كوموله سو در كتاب خود، مادرى را مورد بحث قرار داده است كه مظهر حقيقتى مى باشد.
اين استاد تعليم و تربيت هنگامى كه براى تنظيم گزارشى در چهارمين كنگره ازدواج ،
مشغول مطالعه بوده است با زنى برخورد مى كند كه توانسته بود پس از مرگ همسرش ده
فرزند خود را با موفقيت كامل تربيت كند.))
بين زن و استاد چند پرسش و پاسخ رد و بدل شده است . زن در پاسخ هاى خود از خدا و
دعا و خلاصه از ايمان سخن گفته و موفقيت خويش را در تربيت صحيح فرزندان ، مرهون
سرمايه هاى ايمانى و معنوى خود دانسته است . در پايان استاد پرسيد:
((پس براى فرزندانتان چه كرديد؟
كار ديگرى نكردم ... من روى نفس خود كار كردم و يزدان روى آن ها عمل كرد.
بدين گونه اين زن تنها زير نفوذ ايمان و عقيده به تكامل خويش پرداخت ، در حالى كه
پا به پاى اين موجودى كه به سوى برترى و معرفت مى رفت يك مربى بى ايراد، آراسته به
خصايل و نيروهاى لازم براى ايجاد يك وظيفه خطير با وى پيش مى آمد.
اين زن با روش پسنديده خود در صف كسانى كه براى تجلى دادن الهى در روان انسانى با
يزدان همكارى مى كنند، به نام خويش جاى شايسته اى باز كرد.))(8)
پرورش ايمان
در جهان امروز، در دنيايى كه بيشتر توجه مردم به شؤ ون مادى معطوف است ، در نظر
دانشمندان واقع بين جهان ، پرورش هاى روحانى و ايمانى كه منشاء پاكى و فضيلت و
سرمايه بزرگ خوشبختى و سعادت است ارزش بسيارى دارد و آنان به چنين تربيت هايى به
نظر تكريم و احترام خاصى مى نگرند.
لازم است پدران و مادران جوان به مسؤ وليت شرعى خويش متوجه باشند و در پرورش ايمان
و اخلاق در فرزندان خود كمال جديت و كوشش را اعمال نمايند و در ضمن تاءمين سلامت
جسم و تقويت عقل و علم كودكان ، آنان را افرادى با ايمان و پاك دل ، وظيفه شناس و
درست كار تربيت كنند. انجام اين وظيفه بزرگ تنها در پرتو دانايى و درستكارى پدر و
مادر و مربى طفل ميسر است . پرورش كودك يكى از مسائل مهم مذهبى و علمى است . پدر و
مادر بايد وظايف خود را در تربيت طفل به خوبى فرا گيرند و در مقام عمل به كار بندند
تا تربيت خوب و شايسته فرزند خويش نايل شوند.
لازم است مسموعات و مبصرات كودك كه از راه گوش و چش وارد مغز او مى شود شديدا تحت
مراقبت قرار گيرند. يك سخن پليد و يك منظره منحرف كننده كافى است فكر طفل را از
صراط مستقيم بگرداند و براى هميشه او را بدبخت و آلوده نمايد.
((تكنيك تعليم اخلاق و مذهب خيلى با تعليم فكرى متفاوت
است ، زيرا تشخيص خوب و بد و برخوردارى از تملك نفس و جمال دوستى و خداپرستى با
آشنايى به دستور زبان و تاريخ و حساب فرق زيادى دارد. اين تعليم عملى اصول زندگى جز
در محيط تربيتى خاصى ممكن نيست . چگونه مى توان چنين محيطى ساخت ؟ در ميان انحطاط
اخلاقى امروزه اين امر تصميمى بس خطير است .
توافق محيط اجتماعى با ضروريات تعليم و تربيت در وهله اول مستلزم تصفيه پر دامنه اى
است . سانسور منظم سينماها و راديو و بستن بسيارى از دانسينگ ها و بارها و ميخانه
ها و تحوّلى در وضع مطبوعاتى كه مورد مطالعه كودكان و جوان قرار مى گيرد از آن جمله
است .
معلمين و پدران و مادران عموما حسن نظر دارند ولى اغلب به علت جهل خود خطا مى كنند.
بايستى از هم اكنون پدران و مادران آينده را از يك طرف و معلمين فردا را از طرف
ديگر با روش صحيح زندگى و تربيت كودك آشنا كرد. پرورش گوسفنندان و پرندگان خيلى از
تربيت فرزندان آدمى آسان تر است ، مع هذا كسى كه مى خواهد به پرورش چهارپايان
بپردازد بايد مدتى را در يك قريه يا آموزشگاه كشاورزى تعليم بگيرد و هيچ فرد عاقلى
با مطالعه مجلات و كتاب حساب يا فلسفه ، خود را آماده اين كار نمى كند. مع هذا اين
ديوانگى را امروز دختران جوان ، يعنى مادران فردا مى كنند و بسيارى از آنان چيزى
خارج از برنامه درس نمى دانند و با جهل كامل از وظايف زنى ، به آستانه زناشويى پا
مى گذارند.
ساختمان بدنى و روانى زن و مرد يكسان نيست . اتخاذ يك قسم روش تربيتى براى پسران
و دختران يك نظريه بى اعتبار قديمى و باقيمانده اى از دوره ما قبل علمى تاريخ بشريت
است .))(9)
مقصود از بيان اين مختصر جلب نظر پدران و مادران به مسؤ وليت خطير فرزندان بود.
اميد است اولياى اطفال به وظيفه خود توجه نمايند و از خداوند بزرگ در پرورش صحيح
كودكان خويش استمداد كنند و آنان را فرزندان صالح و افرادى لايق و شايسته بار
آورند.
پيمان شكنى
اينك بحث امروز
تمام مردم جهان از هر ملت و نژاد به درك طبيعى و الهام فطرى ، لزوم وفاى به عهد و
قبح پيمان شكنى را درك مى كنند. هر انسانى به وجدان فطرى خود مى فهمد كه وقتى با
كسى عهد بست موظف است به آن وفا نمايد و اگر تخلف كند مرتكب خلافى شده و در ضمير
باطن خود از اين كار احساس شرمسارى مى كند. همچنين از كسى كه با او پيمان بسته است
به طور طبيعى توقع دارد كه به عهدش عمل كند و اگر از او تخلف بيند حس مى كند كه
بد كرده و از صراط مستقيم منحرف شده است .
طفل در دورانى كه مسايل علمى و عقلى را درك نمى كند، به فطرت طبيعى خود لزوم وفاى
به عهد را مى فهمد. موقعى كه پدر به او وعده مى دهد وقتى به منزل برگردد براى او
اسباب بازى مى آورد بچه به طور طبيعى توقع دارد كه پدر به عهدش وفا كند و اسباب
بازى بياورد. به اين توقع فطرى اطمينان دارد. تا وقتى كه پدر نيامده بچه با فكر
اسباب بازى شاد و مسرور است . به خود نويد مى دهد. زنگ در به صدا در مى آيد، پدر
وارد مى شود. بچه به توقع فطرى ، خود را براى گرفتن اسباب بازى آماده مى نمايد، به
دست پدر نگاه مى كند. اگر به وعده وفا نكرده و اسباب بازى نياورده باشد طفل ناراحت
مى شود، حس مى كند كه واقعه خلاف انتظارى رخ داده است . در نظر ساير كودكان نيز اين
عمل بد و بر خلاف توقع طبيعى آنان است .
وفاى به عهد وظيفه است
پيامبران الهى و مربيان بشر نيز در طول قرن هاى متمادى حسن وفاى به عهد و قبح پيمان
شكنى را به مردم تذكر داده اند و آنان را با اين درك فطرى تربيت نموده اند. در
نتيجه ، اين سجيه انسانى در نهاد مردم امروز از طرفى مطابق با وجدان اخلاقى تربيتى
است .
در اسلام وفاى به عهد از وظايف حتمى تمام مسلمين در امور فردى و اجتماعى است . در
اين باره آيات و اخبار بسيارى رسيده است كه قسمتى از آن ها را به عرض شما مى رسانم
:
1. (( و اوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا.))
(10)
به عهد و پيمان وفادار باشيد و بدانيد كه اين امر در پيشگاه خداوند مورد مؤ اخذه و
پرسش است .
2. (( والذين هم لاماناتهم وعهدهم راعون .))
(11)
مؤ منين كسانى هستند كه به امانت و عهد و پيمان خود وفا دارند.
3.(( موسى بن جعفر عن آبائه قال رسول الله
(ص ) لا دين لمن لا عهد له .))
(12)
حضرت موسى بن جعفر (ع ) روايت كرده است كه رسول اكرم (ص ) فرمود: مسلمان نيست آن كس
كه به عهد و پيمان وفادار نباشد.
4. (( سمعت ابا عبدالله يقول : عدة المومن
اخاه نذر لا كفاره له .))
(13)
وعده اى كه مسلمان به برادر دينى خود مى دهد مانند نذر شرعى وفاى به آن لازم است ،
به اين تفاوت كه در تخلف مثل نذر كفاره ندارد.
5. (( قال رسول الله (ص ): من كان يومن
بالله واليوم الاخر فليف اذا وعد. ))
(14)
رسول اكرم مى فرمود: آن كس كه به خدا و روز جزا ايمان دارد البته بايد به عهد و
پيمان وفادار باشد.
6. (( قال رسول الله (ص ): اقربكم منى غدا
فى الموقف اصدقكم فى الحديث و اداكم للامانة و اوفاكم بالعهد و احسنكم خلقا و
اقربكم من الناس . ))
(15)
رسول اكرم مى فرمود: كسانى كه در سخن راستگوتر و در اداى امانت مواظب تر و در عهد و
پيمان باوفاتر و در اخلاق نيكوتر و با مردم گرم تر هستند در قيامت به من از همه
نزديك ترند.
7.(( يجب على المؤ من الوفاء بالمواعيد
والصدق فيها.))
(16)
بر مسلمان واجب است به پيمان خود وفا كند و نسبت به آن صادقانه عمل نمايد.
8. (( وفاء بالذمم زينة الكرم .))
(17)
على عليه السلام فرمود: وفاى به عهد و پيمان آراستن جوانمردى است .
براى اينكه مسلمين به ننگ پيمان شكنى آلوده نگردند لازم است هر مسلمانى در موقع
تعهد، قدرت خود را در وفاى به آن بسنجد. اگر خويشتن را ناتوان و غير قادر مى بيند
از اول زير بار تعهدى نرود و به پيمانى پاى بند نشود. على عليه السلام مى فرمود:
(( لا تعد ما تعجز عن الوفاء. لا تضمن ما
لا تقدر على الوفاء به .))
(18)
حقوق ملى و بشرى
در اسلام يك سلسله مقررات و قوانين وضع شده كه مخصوص ملت اسلام است . مسلمين جهان
موظفند آن ها را بين خود و درباره خويشتن نسبت به يكديگر اجراكنند. حدود و حقوق
عادلانه تمام مردم در آن قوانين منظور شده و با مراعات آن ها جامعه از هر قسم تعرّض
و تجاوزى مصون خواهد ماند. اين دسته از قوانين را مى توان به نام حقوق ملى اسلامى
ناميد. ولى در اسلام بعضى از مقرّرات است كه اختصاص به اين ملت ندارد و داراى جنبه
عمومى و جهانى است و مسلمين وظيفه دارند آن مقررات را نسبت به تمام ملل و اقوام
جهان ، صرف نظر از مذهب و نژاد، مراعات نموده و درباره همه آنان اجرا نمايند. اين
دسته از قوانين را مى توان به نام مقررات حقوق بشر خواند. يكى از اين مقررات قانون
لزوم وفاى به عهد است . مسلمين نه تنها مكلفند به پيمان هايى كه بين خود با يكديگر
منعقد مى كند پاى بند بوده و عملا به تعهدات خويش وفا نمايند، بلكه موظفند نسبت به
پيمان هايى كه با غير مسلمين از هر ملت و مذهبى منعقد مى نمايند وفادار باشند و
عملا تعهدات خود را بدون كمترين مسامحه و تعلل انجام دهند.
رسول اكرم (ص ) فرمود:
(( ثلاثه ليس لاحد فيهن رخصة : الوفاء
لمسلم كان او كافر، و بر الوالدين مسلمين كانا او كافرين ، و اداء الامانة لمسلم
كان او كافر.))
(19)
پيمان با مسلم يا كافر
سه چيز است كه احدى مجاز نيست از آن تخلف و سرپيچى نمايد: اول وفاى به عهد، خواه
طرف پيمان مسلمان باشد يا كافر. دوم نيكى به پدر و مادر، خواه مسلمان باشند يا غير
مسلمان . سوم اداى امانت ، خواه صاحب امانت مسلم باشد يا كافر.
(( عن ابى جعفر (ع ) قال : ثلاث لم يجعل
الله عز و جل لاحد فيهن رخصة : اداء الامانة الى البر و الفاجر و الوفاء بالعهد
للبر والفاجر و بر الوالدين برين كانا او فاجرين .))
(20)
امام باقر عليه السلام فرمود: سه چيز است كه خداوند به احدى اجازه تخلف از آن ها را
نداده است . اول اداى امانت ، چه صاحب امانت نيكوكار باشد چه گناهكار. دوم وفاى به
عهد، خواه صاحب عهد صحيح العمل باشد يا بد عمل .
سوم احترام و نيكى به پدر و مادر، خواه درستكار باشند يا نادرست .
پيمان با دشمن
على عليه السلام در ضمن عهد نامه خود به مالك اشتر فرمود:
(( و ان عقدت بينك و بين عدوك عقدة او
البسته منك ذمة فحط عهدك بالوفاء وارع ذمتك بالامانة .))
اگر بين خود و دشمنت قرار دادى منعقد نمودى يا به او امان دادى ، به عهدى كه كرده
اى وفادار باش و به امانى كه داده اى امين و درستكار.
(( فانه ليس من فرائض الله شى الناس اشد
عليه اجتماعا مع تفرق اهوائهم و تشتت ارائهم من تعظيم الوفاء بالعهود.))
(21)
زيرا از بين واجبات و فرايض الهى هيچ چيزى نزد مردم ، با اختلافاتى كه در عقايد و
افكار دارند، به قدر وفاى به عهد مورد تعظيم و احترام نيست .
بشر بيش از هر چيز به خود و منافع خود علاقه دارد. در آن جايى كه عهد و پيمان
منافعى با منافع شخصى و تمايلات نفسانى او باشد ميل دارد از وفاى به عهد سر باز زند
و از زير بار پيمان شانه خالى كند. با آن كه مردم فطرتا لزوم وفاى به عهد را درك مى
كنند و در گفتار خود از احترام و ارزش آن سخن بسيار مى گويند، ولى اغلب در مقام عمل
اگر قدرت و نيرويى در اختيار داشته باشند سوء استفاده مى كنند و به تعهدات خويش پشت
پا مى زنند.
على عليه السلام مى فرمود:
(( الحق اوسع الاشياء فى التواصف و اضيقها
فى التناصف .))
(22)
در مقام حرف زدن ، ميدان سخنرانى در توصيف حق تمجيد عدل ، بسيار وسيع و پهناور است
، گوينده قادر است مركب گفتار را از هر طرف بتازد و به احترام آن از هر درى سخن
بگويد.
ولى در مقام عمل ، ميدان حق و بى اندازه تنگ و طاقت فرساست و به كار بستن آن بسى
دشوار و مشكل است .
در دنياى كنونى ، در جهان امروز، زمامداران مقتدر در مقام سخن همه جا از عدل و
آزادى دم مى زنند. الفاظ اميد بخش و دلنشين حق و انصاف به وسيله راديو فضاى گيتى را
اشغال نموده و گوش بشر را پر كرده است ، ولى در مقام عمل مشاهده مى شود كه اغلب
اوقات قدرت و زور حاكم واقعى است و حق و انصاف كمتر مورد توجه است . زمامداران
مقتدر در ايام جنگ يا در اوقات عادى مكرر از قدرت هاى خود سوء استفاده نموده و به
حقوق ملل ضعيف تجاوز كرده اند و عملا به تعهدات خويش پشت پا زده اند. كشورهاى ضعيف
به علت ناتوانى ناچار به ستمگرى هاى آنان تن در داده و از ترس ، دم فرو بسته اند!
وفادارى به پيمان
يكى از بزرگ ترين امتيازات مردان الهى اين است كه هرگز از قدرت خود استفاده ناروا
نمى كنند و به حقوق ديگران ، هر قدر هم كه ضعيف باشند، تجاوز نمى نمايند. در صدر
اسلام ، در آن موقعى كه سربازان نيرومند مسلمين به منظور اعلاى حق و آزادى و در هم
شكستن اساس شرك و بت پرستى برق آسا پيشروى مى كردند و شهرهاى بزرگ را يكى پس از
ديگرى فتح مى نمودند، وفاى به عهد را از وظايف قطعى و اجتناب ناپذير خود مى
دانستند. مردم آن روز جهان نيز از اين سجيه آگاه بوده و اطمينان داشتند كه مسلمين
پاى بند تعهدات خود هستند و با همه قدرتى كه در اختيار دارند محال است به نقض عهد
مبادرت نمايند.
امان به دشمن در جنگ
اگر در جبهه جنگ از طرف مسلمين به دشمن امان داده شود، ارتش اسلام قانونا موظف است
نسبت به آن امان وفادار باشد و از حمله و تعرّض خوددارى كند. جالب آن كه اين
موضوع تنها از اختيارات مخصوص فرمانده لشكر نيست ، بلكه مقررات ارتش اسلام اين حق
را به نفرات سربازان نيز داده است . يك سرباز عادى در جبهه جنگ حق دارد كتبا يا
شفاها به دشمن امان بدهد و در صورتى كه از حق خود استفاده كرد و امان داد تمام
افسران و سربازان موظفند به آن امان احترام كنند و تعهد يك فرد مسلمان را لازم
الاجرا تلقى نمايند. در اين باره احاديث بسيارى رسيده است !
(( عن امير المؤ منين (ع ): اذا اومى احد
من المسلمين او اشار الى احد من المشركين فنزل على ذلك فهو فى امان .(23)
(( عن جعفر بن محمد (ع ): اذا اومى احد من
المسلمين الى احد من اهل الحرب فهو امان .))
(24)
(( عن اميرالمؤ منين (ع ): ان رسول الله (ص
) قال : ذمة المسلمين واحدة يسعى بها ادناهم .))
(25)
مفاد اين سه حديث و احاديث ديگرى كه در اين باب آمده ناظر به اين امر است كه تمام
مسلمين بايد به امانى كه يك فرد عادى داده است احترام كنند و عملا به آن ترتيب اثر
بدهند!
تعهد يك سرباز
فضيل بن زيد با سربازان خود قلعه اى را به نام سهرياج محاصره كردند. تصميم داشتند
يك روزه آن را فتح كنند. پس از چند ساعت زد و خورد، سربازان مسلمين براى استراحت به
عسكرگاه خود رفتند تا پس از رفع خستگى دوباره براى پيكار آماده شوند. يك سرباز
مسلمان مملوك از صف سربازان عقب افتاد. دشمنان از اين فرصت استفاده كردند، با زبان
محلى با آن سرباز سخن گفتند و از او درخواست امان نمودند. سرباز مملوك پذيرفت .
امانى نوشت و به آنان تسليم كرد. موقعى كه لشكر اسلام آماده جنگ شدند و به طرف قلعه
حركت كردند، بر خلاف انتظار مشاهده نموده نمودند كه دشمنان با اطمينان خاطر درب
قلعه را گشوده و به خارج قلعه آمده اند. امان نامه سرباز مملوك را روى دست گرفته و
گفتند اين امان شماست . براى ارتش اسلام پذيرش امان يك نفر سرباز امر عادى بود، ولى
وقتى متوجه شدند كه اين امان نامه به امضاى يك مسلمان مملوك است مردّد ماندند كه
آيا امان او مانند موضوع را به مركز گزارش دادند. خليفه وقت در جواب نوشت :
(( ان العبد المسلم من المسلمين ذمّته
كذمّتكم فلينفذ امانه .))
(26)
مسلمان مملوك نيز از مسلمين است و تعهدات او مانند تعهدات شما محترم است . به امان
او ترتيب اثر دهيد و تعهد او را نافذ و ممضى تلقى نماييد.
پيمان هاى اقتصادى
در آيين مقدّس اسلام وفاى به عهد يكى از وظايف غير قابل تخلف مسلمين است ، خواه
موقع جنگ باشد يا حال عادى ، خواه طرف پيمان مسلمان يا غير مسلمان .
وفاى به عهد و پيمان در تمام شؤ ون زندگى داخلى و خارجى هر كشورى اثر مستقيم دارد و
به هر نسبتى كه اين سجيه انسانى در مملكت مراعات شود و مردم عملا به تعهدات خويش
وفادار باشند، به همان نسبت زندگى مردم بهتر و آسايش جامعه زيادتر و ارزش و آبروى
آن ملت در جهان بيشتر خواهد بود. تعهدات مالى و قراردادهاى اقتصادى يكى از اركان
مهم زندگى اجتماعى تمام كشورهاى جهان است . در مملكتى كه مردم وفاى به عهد را از
وظايف مسلم مذهبى و اخلاقى خود بشناسند و در انجام آن كوشا و جدى باشند امور مالى
آن كشور بر اساس اعتماد و اطمينان در كمال صحت و سرعت جريان دارد. مديون در موعد
مقرر دين خود را مى پردازد و فروشنده متاع را طبق تعهدات خود تسليم خريدار مى كند.
خلاصه عهد و پيمان نزد همه مردم محترم است و تمام طبقات خويشتن را در وفاى به عهد
ملزم و موظف مى شناسند. در آن جا ارزش تعهد كه ناشى از شرافت نفس و فضيلت اخلاق است
از هر سند رسمى بهتر و از هر متاع گران بهايى ارزنده تر است .
وثيقه ده هزار درهم
يكى از غلامان آزاد شده حضرت سجاد عليه السلام در اثر كار و فعاليت سرمايه اى به
دست آورد. زمانى آن حضرت دچار مضيقه مالى شد. از غلام آزاد شده خويش ده هزار درهم
قرض خواست كه هر وقت قادر باشد بپردازد. او درخواست گرو كرد. حضرت از عباى خود نخى
كشيد و به وى داد. فرمود: ((اين وثيقه من است ، تا موقع
اداى دين نزد شما باشد.)) براى قرض دهنده قبول چنين
وثيقه اى سنگين بود، ولى با توجه به شخصيت آن حضرت و بياناتى كه فرمود مبلغ مورد
نظر را به حضرت تسليم كرد و نخ عبا را گرفت و در قوطى كوچكى جاى داد. اتفاقا خيلى
زود براى حضرت گشايش مالى شد و ده هزار درهم را نزد طلبكار آورد.
تعهد مردان با فضيلت
(( ثم قال له : قد احضرت مالك فهات وثيقتى
. فقال له : جعلت فداك ضيعتها. قال اذا لا تاءخذ مالك منى ليس مثلى يستخف بذمته .
قال : فاخرج الرجل الحق فاذا فيه الهدبة فاعطاها على بن الحسين الدراهم و اخذ
الهدبه فرمى بها و انصرف .))
(27)
فرمود: ((پولت حاضر است ، وثيقه مرا بياور.))
عرض كرد: ((من نخ عبا را گم كردم .))
حضرت فرمود: ((در اين صورت طلب خود را از من نگير، تعهد
شخصى مثل مرا نبايد ناچيز گرفت .)) ناچار مرد قوطى كوچك
را آورد و ديد نخ عبا در آن هست . نخ را تسليم نمود. حضرت پول ها را پرداخت و نخ را
گرفت و به دور انداخت .
يك نخ عبا به تنهايى هيچ ارزشى ندارد، ولى وقتى آن نخ نشانه تعهد و التزام يك انسان
شريف و با فضيلت باشد آن قدر ارزنده و گران بهاست كه مى تواند وثيقه ده ها هزار
درهم و دينار گردد و داين با اطمينان خاطر آن را بپذيرد و در موعد مقرر طلب خود را
دريافت نمايد.
وفاى به عهد يكى از صفات حضرت حق است . خداوند در قرآن كريم تصريح فرموده است :
(( ان الله لا يخلف الميعاد.))
(28)
خداوند خلف وعده نمى فرمايد.
بشرى كه در عهد خود ثابت و پايدار است ، به يكى از صفات الهى متّصف است و اين خود
نشانه اى از مراتب كمال و فضيلت او است .
متهم بى گناه
بعد از واقعه صفين حزبى به نام خوارج به وجود آمد. افرادى تند و بى اطلاع از مبانى
علم و دين در آن شركت كردند و ساليان دراز به جرايم و جنايات بزرگى دست زدند. حكومت
هاى وقت نيز به صور مختلف با آن ها مبارزه نمودند. در زمان حجاج بن يوسف جمعى را به
اتهام وابستگى به اين حزب دستگير و براى مجازات نزد حجاج آوردند. حجاج در مجلس خود
به وضع آنان رسيدگى كرد و مجازات هر يك را تعيين نمود. وقتى نوبت به آخرين فرد آن
جمعيت رسيد مؤ ذن اذان گفت و موقع نماز را اعلام نمود. حجاج از جا حركت كرد و متهم
را به يكى از حضار مجلس خود كه عنبسه نام داشت سپرد و گفت : ((امشب
او را پيش خود نگاهدارى كن و فردا صبح نزد من بياور تا مجازاتش كنم .))
عنبسه اطاعت كرد و با او از عمارت استاندارى خارج شد. در راه ، متهم به عنبسه گفت :
((آيا مى توان به تو اميد خيرى داشت ؟))
عنبسه گفت : ((اگر سخنى دارى بگو، شايد توفيق رفيم شود
و به راه خير و نيكى قدمى بردارم .))
متهم گفت : ((به خدا قسم من از خوارج نيستم . به هيچ
مسلمانى خروج نكرده و به محاربه كسى قيام ننموده ام . از اين تهمتى كه به من بسته
اند منزّه و مبرّى هستم . گر چه بى گناه گرفتار شده ام ، ولى به رحمت خداوند حكيم
اطمينان دارم . مى دانم فضل الهى شامل حال من خواهد بود و هرگز بدون گناه معذّب
نخواهم شد. تمناى من اين است كه احسان كنى و اجازه دهى امشب را نزد زن و فرزندانم
بروم ، آنان را وداع نمايم ، وصاياى خود را بگويم ، حقوق مردم را ادا كنم و فردا
اول وقت نزد تو بيايم .))
عهد بستن به گواهى خدا
عنبسه مى گويد از اين تقاضا مرا خنده آمد كه يك متهم زندانى چنين درخواستى مى كند.
جواب ندادم . او دوباره تقاضاى خود را تكرار كرد. گفته او در من تاءثير نمود، به
دلم گذشت كه خوب است به خداوند اعتماد نمايم و درخواست او را بپذيرم . تصميم گرفتم
و به او گفتم : ((برو، ولى بايد عهد كنى كه فردا صبح
بازآيى .))
آن مرد گفت : ((عهد كردم كه فردا اوّل وقت بيايم بر اين
عهد خداوند را گواه مى گيرم .))
رفت تا از چشمم ناپديد شد. وقتى به خودم آمدم از كرده خويش سخت ناراحت و مضطرب شدم
. با خود گفتم اين چه كارى بود كردم ؟ چرا بى جهت خود را در معرض غضب حجاج قرار
دادم ؟ با نگرانى به منزل رفتم . قضيه را با اهل خانه خود به ميان گذاردم . آنان
نيز مرا ملامت كردند ولى كار گذشته بود!
آن شب را تا صبح نخوابيدم . مانند انسان مارگزيده يا زن فرزند مرده به خود مى
پيچيدم . صبح شد، مرد به وعده خود وفا كرد و اوّل وقت آمد. از آمدنش تعجب كردم .
گفتم : ((چرا آمدى ؟))
گفت : ((هر كس كه به سعادت معرفت خدا نايل شده و
پروردگار را به قدرت و كمال بشناسد، وقتى عهد كند و خداوند را بر آن گواه گيرد بايد
به آن عهد وفا نمايد و هرگز نقض پيمان نكند.))
در ساعت مقرر او را با خود به دارالاماره ، نزد حجاج برد و قصه شب گذشته را از اول
تا آخر براى حجاج نقل كرد. حجاج از ايمان و وفاى متهم تعجب نمود. به عنبسه گفت :
((ميل دارى او را به تو ببخشم ؟))
گفت : ((اگر كرم نمايى و چنين كنى بر من منت بسيار دارى
.))
حجاج متهم را به عنبسه بخشيد. عنبسه او را به خارج دارالاماره آورد و در كمال
مهربانى گفت : ((آزادى برو.))
نجات از قتل
مرد بدون اينكه از عنبسه قدردانى و حق شناسى نمايد راه خود را پيش گرفت و رفت .
عنبسه از اين همه سردى و حق ناشناسى رنجيده خاطر شد. با خود گفت شايد ديوانه باشد،
ولى بر خلاف انتظار فرداى آن روز نزد عنبسه آمد، تشكر و حق شناسى بسيار كرد. گفت :
((نجات دهنده من خداوند بود و تو وسيله اين كار، اگر ديروز از تو
قدرشناسى و شكرگزارى مى كردم تو را شريك نعمت خدا كرده بودم و اين عمل ناروا بود.
لازم دانستم اول شكر حق تعالى به جاى آورم و سپس از شما قدردانى نمايم . ديروز و
ديشب در پيشگاه خداوند شكرگزارى كردم و آن چه كه وظيفه بندگى بود بجاى آوردم و
امروز براى حق شناسى شما آمده ام .))
سپس از نيكوكارى و خدمت گزارى عنبسه قدردانى و تشكر كرد و از زحمات او عذرخواهى
نمود و رفت .(29)
اثر وفاى به عهد
وفاى به عهد يكى از اركان سعادت بشر است . وفاى به عهد يكى از بزرگترين سجاياى
اخلاقى انسان است . وفاى به عهد قادر است مرد خونخوارى مثل حجاج بن يوسف را تحت
تاءثير قرار دهد و او را از ريختن خون بى گناهى باز دارد.
زندگى بر اساس فضيلت
در كشورى كه مردم به تعهدات خود وفا دارند، امور اقتصادى و اجتماعى و خانوادگى
جريان صحيح و طبيعى دارد. در آن جا زندگى بر پايه اطمينان و اعتماد استوار است و
تماس مردم با يكديگر بر اساس فضيلت و انسانيت است . بر عكس در اجتماعى كه افراد به
وعده هاى خويش بى اعتنا يا كم اعتنا هستند و احساس مسؤ وليت شديد در انجام تعهدات
نمى كنند، امور از مسير طبيعى خود خارج مى شود و مشكلات به صور مختلف دامن گير مردم
مى گردد. در آن جا سازمان هاى قضايى و قوانين انتظامى ضامن اجراى تعهدات مى شود،
اخلاق و وظيفه شناسى جاى خود را به محاكم قضايى مى دهد و پيمان شكنى ها به صورت
پرونده هاى حقوقى و جزايى درآمده و نيروهاى انسانى و مالى كشور را به هدر مى دهد.
در آن جا براى حق و فصل امور بايد به سازمان هاى اجرايى و به زور و زندان متوسل شد.
خشم خدا و خلق
على عليه السلام در ضمن تعاليم خود به مالك اشتر توصيه فرمود:
((از عهد شكنى بر حذف باش .))
(( والخلف يوجب المقت عند الله والناس .))
(30)
خلف وعده و نقض پيمان باعث خشم خداوند و مردم است .
بدون ترديد عهد شكنى شخصيت آدمى را در هم مى شكند. عهدشكن هر قدر در جامعه بزرگ و
مورد احترام باشد، در اثر نقض پيمان ، حقير و كوچك مى شود. هر انسانى از هر ملت و
نژاد به الهام طبيعى درك مى كند كه عهدشكن مرتكب عمل نادرستى شده است . فقير و غنى
، بزرگ و كوچك به خود اجازه مى دهند كسى را كه از تعهدات خويش سرپيچى نمود مورد
نكوهش و اعتراض قرار دهند و اين خود دلالت دارد كه بشر لزوم وفاى به عهد را بالفطره
درك مى كند و تخلف از آن را تخلف از قانون فطرت مى داند.
پرورش وفاى به عهد در كودك
پرورش وفاى به عهد در كودك
براى اينكه وفاى به عهد در جامعه احيا شود و تمام طبقات خود را در انجام اين وظيفه
انسانى مسؤ ول بدانند لازم است از دوران كودكى ، از زمانى كه اطفال معنى وعده و عهد
را درك مى كنند، با اين سجيه انسانى تربيت شوند و اين درس را قولا و عملا فرا گيرند
تا در روان آنان به صورت ملكه ثابتى مستقر شود.
تربيت در محيط پاك
بايد كودكان را طورى پرورش داد كه از اول زندگى ، وفاى به عهد را از وظايف قطعى و
غير قابل اجتناب خود بدانند. نه تنها عملا عهد شكنى نكنند، بلكه اين فكر شوم هرگز
در خاطر آن ها خطور ننمايد. اين قسم تربيت تنها در محيط پاك و بى آلايش زندگى براى
كودك تاءمين مى شود. محيطى كه از ناپاكى و پليدى ، از فريب و عهدشكنى مبرّا باشد.
طفل هر سخن خوب يا بدى را كه مى شنود، هر عمل درست يا نادرستى را كه مى بيند، سرمشق
خود قرار مى دهد و عملا از آن پيروى مى كند. كودك در محيط خانواده بيشتر از هر چيز
و هر كس تحت تاءثير رفتار و گفتار پدر و مادر است . در خانواده اى كه پدر و مادر،
به وعده هاى خود وفا دارند، عهد شكنى نمى كنند، كودك را فريب نمى دهند، طبعا كودكان
در آن خانواده با سجيه وفاى به عهد تربيت مى شوند و به پيمان هاى خود پاى بند
خواهند بود. بر عكس ، در محيطى كه مشهودات كودك آلوده و پليد باشد، پدر و مادر
مرتكب اعمال نادرست و بر خلاف فضيلت شوند، قهرا كودك به نادرستى خو گرفته و با همان
وضع ناپسند تربيت مى شود.
مربيان پليد
((اطاعت از قوانين زندگى براى آن كه كامل باشد بايد به
صورت فطرى درآيد.
كسى كه از آغاز زندگى به شناخت خوبى و بدى عادت كرد، در تمام عمر انتخاب خوبى و
پرهيز از بدى براى او آسان خواهد بود و همان طور كه از آتش دورى مى كند، از بدى نيز
مى پرهيزد و قول شكنى و دروغ گويى و خيانت به نظر او نه تنها اعمالى ممنوع ، بلكه
غير ممكن مى آيد. براى بسط اين واكنش ها در فرد، محيطى ضرورى است كه در آن اصول
اخلاقى قطعا و دائما مورد توجه باشد. فقط وجود سرمشق است كه مقررات زندگى را در ذهن
خطور مى دهد. انسان نيز همچون ميمون تمايل غريزى به تقليد دارد، ولى بد را آسان تر
از خوب تقليد مى كند. كودك طرز فكر و عمل افرادى را كه مى شناسد و يا شرح حالشان را
مى شنود و مى خواند، رفقا و استادان ، پدر و مادر و به خصوص ستاره هاى سينما و
شخصيت هاى حقيقى يا فرضى را كه در روزنامه ها و مجلات مى خواند سرمشق خود قرار مى
دهد. به قول فنلون در اين سراشيب تقليد كودكان ، اگر آنان را به دست افراد بى
فضيلتى بسپارند معايب بى حدى به بار خواهد آمد. فقط كسانى مربى خوبند كه به آنچه مى
گويند معتقد باشند و عمل كنند.))(31)
اولين مدرسه كودك
خانواده به منزله اولين مدرسه تربيت كودك است و ايجاد شرايط مساعد در محيط خانواده
به عهده پدر و مادر است . روايات اسلامى پدران و مادران را همواره به مسؤ وليت عظيم
پرورش اطفال متوجه نموده و به آنان اندرزهاى لازم را داده است . اسلام درباره هر يك
از سجاياى اخلاقى و صفات انسانى ، از آن جمله وفاى به عهد، جداگانه سخن گفته و براى
حسن تربيت فرزندان ، وظايف پدر و مادر و مربى را بيان فرموده است .
وفا به وعده كودك
(( عن ابى عبدالله عليه السلام قال قال
رسول الله (ص ): احبوا الصبيان و ارحمواهم و اذا وعدتتموهم ففوا لهم فانهم لا يرون
الا انكم ترزقونهم . ))
(32)
كودكان را دوست بداريد و با آنان عطوفت و مهربان باشيد. وقتى به آن ها وعده اى مى
دهيد حتما وفا كنيد، زيرا كودكان شما را رازق خود مى پندارند.
(( عن كليب الصيداوى قال قال ابوالحسن عليه
السلام : اذا وعدتم الصبيان ففوا لهم فانهم يرون انكم الذين ترزقونهم ان الله عز و
جل ليس يغضب لشى كغضبه للنساء والصبيان .))
(33)
وفا به وعده كودك
كليب صيداوى از حضرت ابوالحسن (ع ) حديث مى كند كه فرمود: چون به اطفال وعده اى
داديد وفا كنيد و تخلف ننماييد، زيرا كودكان گمان مى كنند شما رازق آن ها هستيد.
خداوند براى هيچ چيز،به قدر تجاوز به حقوق زنان و كودكان غضب نمى كند.
(( عن على بن ابى طالب عليه السلام قال قال
رسول الله (ص ): اذا واعد احدكم صبيه فلينجز.))
(34)
على عليه السلام از رسول اكرم روايت كرده است كه فرمود: وقتى يكى از شما به فرزند
خود وعده اى داد البته به آن وفا كند و از عهد خود تخلف ننمايد.
(( عن على عليه السلام قال : لا يصلح الكذب
جد و لا هزل و لا ان يعد احدكم صبيه ثم لا يفى له .))
(35)
شايسته نيست آدمى به جد يا به شوخى دروغ بگويد. شايسته نيست كسى به فرزند خود وعده
اى بدهد و به آن وفا ننمايد.
پرورش فطريات كودك
فطريات اوليه انسان سرمايه هايى است كه خداوند حكيم به منظور تاءمين سعادت بشر در
نهاد هر كودك به وجود آورده و او را با همان سرمايه ها آفريده است . اگر فطريات از
كودكى با پرورش هاى صحيح و حمايت هاى عالمانه تقويت شوند و از قوه به فعليت آيند،
در پرتو آن اساس سعادت كودك پى ريزى مى شود و تا پايان زندگى ضامن خوشبختى او خواهد
بود. بر عكس اگر مربى عملا به فطريات طفل توجه ننمايد و او را با روش هاى ناپسند و
غير انسانى تربيت كند، رفته رفته به پليدى و انحراف خو مى گيرد و در نتيجه سرمايه
هاى سعادت بخش فطرى را فراموش مى كند و براى جامعه عضو فاسد و نادرستى بار مى آيد.
يكى از فطريات بشر، درك لزوم وفاى به عهد است . وفاى به عهد از اساسى ترين پايه هاى
خوشبختى بشر است . همان طور كه حبّ ذات و شهوت جنسى ، خواهش هاى آب و خواب و غذا
براى ادامه حيات ضرورى است و خداوند تمايل آن ها را به صورت غريزه در سرشت آدمى
آفريده است ، وفاى به عهد نيز براى تعالى معنوى و سعادت اجتماعى بشر ضرورى است و
خداوند درك لزوم آن را به طور فطرى در باطن هر انسانى قرار داده است .
مربيان عهدشكن
درك فطرى وفاى به عهد مانند بذرى است كه حضرت حق در زمين دل كودك افشانده است . روش
هاى صحيح پدر و مادر به منزله آبيارى و پرورش اين بذر است . اگر كودك را در عهد و
پيمان فريب ندهند و عملا به وعده هاى خود وفادار باشند، بذر فطرت در نهاد كودك
تقويت مى شود و اين سجيه انسانى در دل او ريشه مى كند، به عهد خود پاى بند و وفادار
مى گردد و هرگز به فكر پيمان شكنى نمى افتد. ولى آن جايى كه پدر و مادر خود عهدشكن
باشند، كودك را فريب دهند، به او وعده كنند و وفا ننمايند يا در مقابل كودك به نفع
ديگران تعهد كنند و عملا نقض نمايند، كودك لاابالى و فريبكار بار مى آيد، به تعهدات
خود بى اعتنا مى شود و در خويش احساس مسؤ وليت نمى نمايد. پدر و مادر پيمان شكن
با رفتار نادرست خود به كودك درس نقض عهد مى دهند و عملا به او مى آموزند كه آدمى
مى تواند دروغ بگويد، مردم را بفريبد، صريحا عهد كند و در مقام عمل آن را نقض
نمايد.
|