كودك از نظر وراثت و تربيت
(جلد دوم)

مرحوم محمد تقى فلسفى

- ۱۸ -


مبارزه با نگرانى
دوم . نگرانى هاى روحى و عقده هاى درونى كه منشاء رنج هاى گوناگون جسم و جان است از نظر دينى و علمى درمان پذير هستند و مبتلايان به اين بيمارى هاى روانى مى توانند در پرتو اراده محكم و تصميم قطعى خود را معالجه كنند و بر ناراحتى ها و بيقرارى هاى خويش غلبه نمايند.
((قبل از هر چيز بايد دانست كه عقده حقارت يك درد بى علاجى نيست . عده اى از مردم توانسته اند به يكباره خود را زا چنگ آن خلاص كنند. همچنان كه بسيارى از مردان و زنان معروف جهان بر ضعف و نقص بدنى خود، كه يكى از علل عمده پيدايش حس حقارت است ، غلبه كرده اند، همين غلبه بر ضعف بدنى آنها را در مبارزه حياتى پيروز گردانيده است .))(520)
تزكيه نفس
بايد به اين نكته توجه داشت كه درمان اساسى اين قبيل بيماران با معالجات پزشكى و برنامه هاى داروئى ميسر نيست . آنان كه بيمار كينه و حسدند، بيمار ترس و حقارتند، گرفتار اندوه و اضطرابند، كسانى كه ناخوشى آن ها را از نگرانى هاى باطنى خودشان سرچشمه گرفته و همواره جسم و جانشان به آتشى كه در ضمير خود افروخته اند مى سوزد، تنها درمانشان ريشه كن نمودن اصل مرض است . اينان بايد دلهاى خود را از ناپاكى ها و افكار پليد تطهير كنند و تيرگى هاى بدبينى و بدخواهى را از صفحه خاطر بشويند، و در عوض خود را به سجاياى اخلاقى و ملكات پسنديده متخلق نمايند و اين برنامه هدف تربيتى مكتب مقدّس اسلام است .
بشر دوستى
(( قال على عليه السلام : ان الله سبحانه يحب ان تكون نية الانسان للناس ‍ جميلة .(521) ))
على (ع ) فرمود : خداوند دوست دارد كه تمام مردم عالم نسبت به كليه افراد بشر به پاكى و نيكى فكر كنند و خيرخواه يكديگر باشند.
(( و عنه عليه السلام : ابلغ ماتشتدر به الرحمة ان تضمر لجميع الناس ‍ الرحمة .(522) ))
و نيز فرموده است : بهترين و رساترين وسيله جلب رحمت الهى آن است كه آدمى در ضمير خويش خيرخواه تمام مردم جهان باشد.
(( قال امير المؤ منين عليه السلام : الكاظم من امات اضغانه .(523) ))
حضرت اميرالمؤ منين فرمود: خاموش كردن آتش خشم براى كسى ميسر است كه از روى حقيقت دشمن هاى درونى را در دل بميراند و ضمير خود را از كينه و بدخواهى دگران پاك كند.
(( و عنه عليه السلام اطلق عن الناس عقدة كل حقد.)) (524)
حضرت على (ع ) در ضمن عهدنامه خود به مالك اشتر سفارش مى كند. تمام عقده هاى كينه و عداوت را نسبت به مردم بگشاى و دلت را از بدخواهى دگران تزكيه و تطهير كن .
رهايى از نگرانى
برنامه هاى درمانى دانشمندان امروز جهان براى گشودن عقده هاى روانى و نجات مردم از اضطراب و نگرانى ، تنها متكى بر اساس خود شناسى و تحليل حالات روحى بيمار است . به عبارت روشن تر، به شرحى كه امروز به عرض مى رسانم ، يك عالم روان شناس براى آرام كردن هيجان هاى درونى يك انسان مضطرب و نگران فقط مى تواند به مبانى علمى تكيه كند و از برنامه هاى روان شناسى و روان پزشكى استفاده نمايد. او با تجزيه و تحليل عوامل و تلقين هاى مفيد، با ايجاد اعتماد به نفس و احياى شخصيت بيمار و عواملى نظاير اينها قادر است نگرانى روحى را درمان نمايد و بيمار را از فشارهاى نهانى و احساس حقارت و ناراحتى طاقت فرسا برهاند.
نيروى علم و ايمان
به موجب روايات مذهبى كه به ما رسيده است پيشوايان گرامى اسلام در 14 قرن قبل براى درمان بيمارى هاى روحى و گشودن عقده هاى روانى مردم به دو نيرو تكيه كرده اند: يكى نيروى علم و ديگرى نيروى ايمان . به عبارت ديگر از يك طرف رهبران ارجمند اسلام از تمام مبانى علمى و دقايق روانى براى مبارزه با نگرانى استفاده نموده و عقده هاى روحى را گشوده اند، و از طرف ديگر به قدرت عظيم و بى نظير ايمان تكيه كرده و دل هاى ناراحت و نگران را با اتكاى به خداوند بزرگ آرام و مطمئن ساخته اند.
(( الا بذكر الله تطمئن القلوب . (525) ))
بدون ترديد تاءثير ايمان در آرامش نفس و اطمينان خاطر به مراتب از قدرت علم بيشتر و قوى تر است . در مواقع خطير، در آن جايى كه نگرانى و اضطراب روح به اوج اعلاى خود مى رسد و هيجان هاى درونى طوفانى بر پا مى كنند و دانش روان شناس از آرام كردن آن عاجز مى شود، قدرت نيرومند ايمان به آن ناراحتى خاتمه مى دهد و روح خود باخته و طوفانى را مطمئن و آرام مى كند. همين نكته است كه برنامه اسلام را نسبت به روان شناسى دنياى امروز ارزنده تر مى كند و برترى مكتب اسلام را بر تمام مكاتب علمى جهان آشكار مى سازد.
براى اين كه ارزش ايمان در علاج بيمارى هاى روحى و نگرانى ها به خوبى واضح شود و شنوندگان به امتياز مكتب اسلام بر ساير مكاتب علمى جهان بهتر متوجه شوند، يكى از موارد نگرانى را بر سبيل مثال به عرض ‍ مى رسانم .
فال بد و نگرانى
در بين ملل و اقوام مختلف جهان بعضى از چيزها شوم شناخته شده و مردم به آن ها فال بد مى زنند، مانند نحوست سيزده نزد بسيارى از ملل يا صداى كلاغ نزد عرب ها، و خواندن جغد نزد ايرانى ها. كسانى كه به فال بد عقيده دارند، اگر در معرض آن قرار گيرند خود را گم مى كنند، دچار نگرانى و تشويش خاطر مى شوند. گاهى بعضى از اين افراد بر اثر فال بد چنان شخصيت و اطمينان خاطر را از كف مى دهند و آزرده خاطر و ناراحت مى شوند كه زندگى بر آنان تلخ و ناگوار مى گردد و بايد يك عمر در رنج روحى و نگرانى باشند.
نگرانى مزمن
چند سال قبل در مجله اى خواندم كه در يكى از خانواده هاى بزرگ اروپايى كه به نحوست سيزده عقيده ثابتى داشتند، دخترى در روز سيزدهم ماه متولد شد. زمانى كه دختر بزرگ شد و فهميد در روز سيزده به دنيا آمده ناراحت و آزرده خاطر گشت و هر قدر بزرگ تر مى شد بر نگرانى اش ‍ مى افزود و هميشه متاءثر و افسرده به نظر مى رسيد. او عقيده داشت كه نحوست روز ولادت باعث بدبختى اش خواهد شد. پدر و مادر براى درمان دختر به دكتر روان شناسى متوسل شدند تا مگر نگرانى وى را علاج كند و او را از تشويش و اضطراب خلاص نمايد. روان شناس تمام قدرت علمى خود را براى تسكين خاطر دختر به كار برد، ولى نتيجه اى نگرفت . او خود را تيره روز و بدبخت مى دانست و همواره از بدبختى خود با ديگران سخن مى گفت .
دختر پس از فراغت از تحصيل شوهر كرد و فرزند آورد، ولى هميشه در آتش نگرانى مى سوخت . روزى با همسر و كودك خود در ماشين شخصى نشسته بود و از خيابان عبور مى كرد. دكتر روان شناس بين راه آنها را ديد، ايست داد، ماشين توقف كرد، نزديك آمد و به زن جوان گفت : ((ديدى گفته هاى من صحيح بود و تو بى جهت نگران بودى و زندگى را بر خود تلخ مى كردى . مى بينى كه اكنون در كمال سلامت با همسر مهربان و كودك عزيزت زندگى مى كنى .))
زن جوان گريان شد و با ناراحتى گفت : ((آقاى دكتر، من يقين دارم كه عاقبت نحوست سيزده دامن گير من خواهد شد و مرا بدبخت خواهد كرد!))
تلقين رنج آور
فال بد براى كسانى كه به آن عقيده دارد يكى از عوامل مهم ايجاد نگرانى و عقده روحى است و اهميت آن به اعتبار اختلاف موارد و درجات شدت و ضعف نگرانى و همچنين طول مدت آن ، تفاوت مى كند. بعضى از نگرانى هاى فال بد صاحبش را چند روز يا چند ماه آزار ميدهد و گاهى مانند آن دختر اروپائى يك عمر در عذاب و گرفتارى است !
دانشمندان روان شناس عقيده دارند كه فال بد ساخته و پرداخته جهل بشر است و آن را يك آفت واقعى و خطر حقيقى نمى دانند. آنان مى گويند فال بد يك نوع تلقين رنج آورى است كه صفحه خاطر مردم ضعيف و جاهل را تيره مى كند و شومى آن جز ناراحتى و نگرانى چيز ديگرى نيست .
پيشوايان مذهبى نيز واقعيتى براى فال بد نمى شناسند، ولى اگر كسى به آن معتقد باشد و اين امر غيرواقعى را مهم و حقيقى تلقى نمايد دچار تشويش ‍ خاطر و اضطراب مى شود. بديهى است نگرانى و اضطراب يك واقعيت روانى است و مى تواند منشاء بيمارى ها و ضررهايى در جسم و جان گردد.
(( قال على عليه السلام : الطيرة ليست بحق .(526) ))
على (ع ) فرموده است : فال بد يك امر واقعى و حقيقى نيست .
حوادث ناگوارى كه در بعضى از مواقع پيش مى آيد، در نظام خلقت علل منظمى دارد و مربوط به فال بد نيست . رفتار زشت و اخلاص ناپسند مردم است كه باعث پديد آمدن پاره اى از حوادث نامطلوب مى شود، ولى جهال آن ها را به حساب شومى ها و فالهاى بد مى گذارند.
بسيارى از مردم تهران سيزدهم فروردين را روز نحس مى دانند و براى فرار از نحوست آن از شهر خارج مى شوند و آن روز را با عياشى و خوشى مى گذرانند، به گمان اين كه از نحوست سيزده و شومى آن مصون بمانند!
چند سال قبل در چنين روزى يك نفر جوان به علت زياده روى در شرب خمر به قدرى مست شده بود كه سر از پاى نمى شناخت . مقارن غروب از خيابانى گذر مى كرد. او كه از مستى پيش پاى خود را نمى ديد در حوضچه تقسيم آب افتاد. فك اسفلش چنان با شدت به سنگ در حوضچه تصادف كرد كه استخوان فك و چند دندانش شكست ، دهانش غرق خون شد. مردم جمع شدند، او را از گودال بيرون كشيدند، و در ضمن به هم مى گفتند كه نحوست سيزده دامن گير اين جوان شد و او را بدبخت كرد!
شومى مستى
حق اين است كه عدد سيزده باعث بدبختى او نشده است ، بدبختى او از خود اوست ، از رفتار ناپسند اوست ، بدبختى او از شومى مشروب الكى و ميگسارى اوست .
قرآن شريف اين مطلب مهم روانى را در ضمن شرح يك قصه مختصر با عبارت كوتاهى بيان كرده است : چند نفر از رجال الهى براى دعوت و تربيت مردم قريه اى بپا خاستند. مردم نادان آنان را تكذيب كردند و به دروغگويى متهمشان نمودند و به اين قانع نشدند.
(( قالوا انا تطيرنا بكم .(527) ))
گفتند ما به وجود شما فال بد مى زنيم و شماها را مايه شومى و نحوست مى دانيم .
(( قالوا طائركم معكم ائن ذكرتم .(528) ))
فرستادگان خدا گفتند: وجود ما باعث شومى و نحوست نيست ، به ما فال بد نزنيد، بلكه اگر فهم و درايت داشته باشيد نحوست ها را در خودتان جست و جو كنيد.
شومى و نحوست در ضمير شما، در اخلاق بد و رفتار ناپسند شما، در عقايد باطل و افكار منحرف خود شماست . اگر مى خواهيد از بدبختى و شومى خلاص شويد بايد خويشتن را اصلاح كنيد.
هيجان هاى روحى
كسانى كه به فال بد عقيده دارند اگر در معرض آن قرار گيرند دچار هيجان هاى روحى و نگرانى مى شوند. فال بد در ضميرشان عقدهاى به وجود مى آورد كه موجب اضطراب روح و ناراحتى آنان مى گردد. به طورى كه در ابتداى سخن عرض شد عقده هاى روانى نه تنها مايه ناراحتى فكر و تشويش خاطر است ، بلكه در بدن نيز اثر مى گذارد و مى تواند منشاء بيمارى هاى مختلفى گردد. بدون ترديد چنين انسانى براى به دست آوردن آرامش خاطر و نجات از بلاى نگرانى احتياج به درمان دارد.
اينك به اختصار برنامه درمانى دانشمندان روان شناس و برنامه پيشوايان عالى قدر اسلام را در مورد اين قبيل بيماران به عرض مى رسانم و گمان مى كنم با مقايسه و سنجش اين دو با يكديگر، ارزش ايمان و برترى برنامه اسلام براى شنوندگان محترم روشن شود.
نظام آفرينش
خلاصه سخنان علمى يك دانشمند روان شناس براى درمان كسى كه به علت فال بد گرفتار نگرانى شده و خويشتن را در معرض خطر مى بيند، اين است كه جهان ما بر پايه محكم نظم و حساب استوار است ، تمام حوادث اين عالم و همه نيك و بدهاى آن داراى علل و اسباب منظمى است و هيچ موجودى بدون آن اسباب به وجود نمى آيد و فال بد در نظام خلقت از عوامل و اسباب نيست .
روزگارى كه بشر جاهل بود و نمى توانست علل حوادث عالم را درك كند، به پناه اوهام مى رفت و سخنان خرافى مى گفت . يكى از آن اوهام فال بد است . ريشه اساسى فال بد در گذشته نادانى بشر بود، ولى بر اثر تلقين هاى مكرر در طول قرن هاى متمادى ، از نسل هاى سابق به نسل بعد منتقل شده و امروز نيز بعضى از مردم به اين امر غير واقعى عقيده دارند و موقعى كه درباره كسى يا چيزى فال بد مى زنند، باعث تشويش خاطر و نگرانى آنان مى شود.
اثر حالات روانى
به بيمار مى گويد فال بد واقعيتى ندارد، ولى حالات روحى شما نسبت به قبول يا رد آن يك امر واقعى است . شما هستيد كه اگر آن را قبول نكنيد از نگرانى مصونيد و در تمام عمر به سلامت و با اطمينان خاطر زندگى مى كنيد. شما هستيد كه اگر فال بد را بپذيريد و آن را يك امر واقعى تلقى نماييد به اختيار خود در باطن خويشتن آتشى مى افروزيد و بايد در آن آتش ‍ بسوزيد و جسم و جان خود را تباه نماييد.
در نظر دانشمندان روان ، اين بيان تنها مخصوص درمان نگرانى فال بد موهوم نيست ، آنان براى آزاد كردن بشر از ساير فشارهاى روحى و عقده هاى درونى نيز با همين منطق سخن مى گويند.
((بنابراين خود عقده حقارت و ظاهر آن مهم نيست ، بلكه طرز تفكر ما نسبت بدانها اهميت دارد. اگر با شجاعت و اعتماد به نفس با آنها روبه رو شويم مايه پيشرفت و اعتلاى ما در زندگى فراهم مى سازند، و بالعكس اگر به آن ها ميدان دهيم و خود را فرمانبردار آن ها سازيم در اندك مدتى بر اعصاب و شخصيت ما غلبه كرده و سلامتى جسمى و روحى مان را مختل مى سازند.)) (529)
در چهارده قرن قبل اولياى اسلام براى درمان نگرانى مردم با همين منطق علمى سخن گفته و حالات روحى كسانى را كه بر اثر فال بد دچار تشويش و اضطراب مى شدند، تجزيه و تحليل كرده اند!
(( قال ابو عبدالله عليه السلام : الطيرة على ما تجعلها ان هونها تهونت و ان شددتها تشددت و ان لم تجعلها شيئا لم تكن شيئا.(530) ))
امام صادق (ع ) به عمرو بن حريث فرمود: قوت و ضعف فال بد در روان تو با وضع روحى و عقيده قلبى ات بستگى دارد. اگر آن را سست و ناچيز بگيرى اثر آن هم سست و ناچيز خواهد بود، اگر آن را يك امر مهم و مؤ ثر تلقى كنى اثرش نيز در تو شديد و مهم خواهد شد، اگر اساسا آن را به هيچ بگيرى ، غير واقعى بدانى و به آن ترتيب اثر ندهى ، هيچ و بى اثر خواهد بود.
هماهنگى دين و علم
ملاحظه مى كنيد كه در اين حديث ، امام صادق (ع ) تنها بر اساس علم سخن گفته و در بيان خود به منطق روان شناسى تكيه كرده است . در اين جا دين و علم دوش به دوش هم آمده و هر دو يك راه را پيموده اند. همان منطقى را كه رئيس عالى قدر مذهب در قرون گذشته به كار برده است دانمشندان امروز نيز براى درمان بيمارى نگرانى به كار مى برند و از آن استفاده مى كنند.
دانشمندان روان شناس اگر بتوانند با منطق علمى و عقلى بر احساس بيمار غلبه كنند و بى اساس بودن فال بد را به او بقبولانند، اگر قادر باشند مريض ‍ را حقيقتا قانع كنند و روح وى را از اين قيد و بند واهى آزاد نمايند، بدون ترديد بيمار درمان مى شود و اضطراب نفس جاى خود را به آرامش ضمير و اطمينان خاطر خواهد داد، ولى بدبختانه چنين موفقيت درخشانى همه جا نصيب روان شناسان نمى شود، زيرا كسانى هستند كه مانند آن دختر اروپايى به نحوست سيزده گرفتار و پاى بندند و اين عقيده غلط در اعماق جانشان به قدرى ريشه كرده است كه هيچ روان شناس زبردستى قادر نيست با منطق عقل و استدلال در آنها تاءثير كند و از نگرانى و رنج هاى درونى آزادشان نمايد.
زن جوانى اروپايى پس از سالها زندگى كردن و سخنان عملى دكتر روان را شنيدن ، پس از شوهر كردن و فرزند آوردن ، تازه در مقابل روان شناس معالج خود به ياد شومى روز ولادت گريه مى كند و همچنان در آتش نگرانى مى سوزد. زن با گفتار و رفتار خود به او مى فهماند كه سخنان علمى تو در روان من تاءثير نكرده و بيمارى ام را درمان ننموده است .
عجز علم از درمان
او به نحوست سيزده چنان عقيده مند است كه اگر فرضا هشتاد سال در كمال سلامت و رفاه زندگى كند، باز هم از شومى روز ولادت خود سخن خواهد گفت ، و در روزگار پيرى مرگ طبيعى خود را به حساب نحوست سيزده خواهد گذارد. بديهى است كدر چنين شرايطى مكتب علم بى اثر مى شود و روان شناسان عالم از درمان اين قبيل بيماران عاجز مى مانند. چنانكه روان شناس غربى نتوانست با منطق علمى خود زن جوان را از نگرانى نحوست سيزده خلاص كند و بيمارى رنج آور وى را درمان نمايد.
مكتب دين براى درمان نگرانى تنها متكى به منطق علم نيست ، بلكه در اين راه از نيروى ايمان نيز استفاده مى كند. اثر ايمان در تسكين خاطر و درمان بيمارى روحى به مراتب از نيروى علم مهم تر و ثمربخش تر است .
موقعى كه يك فرد باايمان و خداپرست دچار نگرانى فال بد مى شود، پيشوايان اسلام براى درمان او از دو راه وارد مى شوند و به دو بيان با وى سخن مى گويند: يكى منطق علمى است و به شرحى كه عوض شد آن منطق مشترك بين مكتب دين و مكتب دانش است ، و ديگر منطق ايمان كه مخصوص مكتب دين است .
دين اسلام ، اعتقاد به فال بد را منافى با اساس يكتاپرستى دانسته و آن را يكى از شاخه هاى شرك مى شناسد.
(( قال رسول الله صلى الله عليه وآله : الطيرة شرك .(531) ))
رسول اكرم (ص ) فرمود: اعتقاد به فال بد، شرك به خداوند بزرگ است .
يعنى كسى كه در نظام عالم فال بد را منشاء اثر خير و شر بداند، در مقام توحيد افعالى براى خداوند شريكى قرار داده است .
(( و عنه صلى الله عليه و آله : من رجعته الطيرة عن حاجته فقد اشرك .(532) ))
و نيز فرموده است : اگر كسى به علت فال بد از راهى كه مى رود برگردد و از تصميم عاقلانه اى كه گرفته است منصرف شود، با اين عمل به خداوند يكتا شرك آورده است .
منطق ايمان
جايى كه بيمار با منطق علم قانع نشود و همچنان گرفتار نگرانى فال بد باشد، پيشواى روحانى اسلام براى درمان او از منطق ايمان استفاده مى كند و به بيمار مى گويد: متوجه باش كه تو با اعتقاد به فال بد خويشتن را از صف موحدين خارج مى كنى و خود را در رديف مشركين و بت پرستان قرار مى دهى . به هوش باش اگر فال بد را كه ساخته جهل بشر است . در نظام خلقت مؤ ثر بدانى و آن را منشاء خير و شر بشناسى ، در باطن خود براى خداوند بزرگ و قدرت نامحدود او شريكى ساخته اى !
پيشواى اسلام به او مى گويد: اگر از فال بد مى ترسى و از حوادث مجهول و ناگوارى كه به خاطرت مى گذرد هراس دارى به پناه خدا برو و خود را به او بسپار و از وى استمداد كن . اوست كه در هر حال حافظ و نگاه دار واقعى است . اوست كه مى تواند هر حادثه و بلايى را بگرداند و آدمى را در حمايت خود از هر خطرى حفظ نمايد.
(( روى عن ابى الحسن عليه السلام لمن اوجس فى نفسه شيئا: اعتمصت بك يا رب من شر ما اجد فى نفسى فاعصمنى من ذلك .)) (533)
پروردگارا، از خاطره بدى كه در ضمير خود احساس مى كنم به تو ملتجى هستم ، خدايا مرا از خطر آن محفوظ بدار!
برترى مكتب دين
براى افراد با ايمان توجه به خداوند و استمداد از نيروى لايزال الهى بهترين وسيله آرامش روح و رفع نگرانى است . آن جايى كه علم از علاج اضطراب و تشويش خاطر عاجز مى شود، ايمان به خدا آن را درمان مى كند و روح خود باخته بيمار را مطمئن و آرام مى سازد:
(( الا بذكر الله تطمئن القلوب .))
و همين نكته است كه باعث برترى مكتب دين بر مكتب علمى روان شناسى است .
عموم دانشمندان روان شناس معترفند كه ايمان نقش مهمى در علاج بيمارى هاى روحى دارد و در كتاب هاى خود به اين مطلب تصريح كرده اند. روان پزشكان در مواردى كه با بيماران مؤ من برمى خورند براى درمانشان از نيروى ايمان استفاده مى كنند و نتايج درخشانى از اين راه عايدشان مى گردد. خلاصه از نظر علمى براى عموم دانشمندان ثابت و محقق است كه نيروى عظيم ايمان در ايجاد آرامش و اطمينان فوق العاده مهم و مؤ ثر است .
روان پزشكى و ايمان
((امروز جديدترين علم ، يعنى روان پزشكى ، همان چيزهايى را تعليم مى دهد كه پيامبران تعليم مى دادند، چرا؟ به علت اين كه پزشكان روحى دريافته اند كه دعا و نماز و داشتن يك ايمان محكم به دين ، نگرانى ، تشويش ، هيجان و ترس را كه موجب نيم بيشترى از ناخوشى هاى ماست برطرف مى سازد. يكى از پيشوايان علم مزبور مى گويد: كسى كه حقيقتا معتقد به مذهب است هرگز گرفتار امراض عصبى نخواهد شد.)) (534)
((ديل كارنگى مى گويد: هزاران نفر از اشخاصى كه به عذاب روحى گرفتارند و در تيمارستان ها داد و فرياد مى كنند، چنانچه به عوض يكه و تنها رفتن به جنگ زندگى ، دست استمداد به سوى قدرت مافوق برترى دراز كرده بودند محتملا نجات مى يافتند.
بسيارى از ما وقتى از زندگى به ستوه مى آييم و به آخرين حد نيروى خود مى رسيم ، در نااميدى و ياس رو به سوى خدا برمى گردانيم . البته در موقع گرفتارى هيچكس منكر خدا نيست ، اما چرا تا مرحله نااميدى و ياس تاءمل كنيم ؟ چرا هر روز تجديد قوا ننماييم ؟ چرا براى عبادت منتظر فرا رسيدن روز معينى بشويم ؟ من با اين كه پروتستان هستم هر وقت احساس مى كنم كه احتياج به دعا و نماز دارم فورا در اولين نمازخانه اى كه در سر راه خود بيابم به دعا مى پردازم و بارها شده است كه در نمازخانه كاتوليك ها عبادت كرده ام .)) (535)
نيروى نامحدود
((دكتر آلكسيس كارل كه برنده بزرگ ترين افتخار علمى ، يعنى جايزه نوبل مى باشد طى مقاله اى مى نويسد: دعا و نماز قوى ترين نيرويى است كه چون قوه جاذبه زمين وجود حقيقى و خارجى دارد. در حرفه پزشكى ، خود من مردانى را ديده ام كه پس از آن كه تمام معالجات ديگر در حال آنان مؤ ثر واقع نشده بود، به نيروى دعا و عبادت از بيمارى و ماليخوليا رهايى يافتند، دعا و نماز چون راديوم يك منبع نيروى مشعشعى است كه خود به خود توليد مى شود. از راه دعا مى كوشد نيروى محدود خود را با متوسل شدن به منبع نامحدود تمام نيروها افزايش دهد. وقتى كه ما دعا مى خوانيم خود را به قوه پايان ناپذيرى كه تمام كائنات را به هم پيوسته است متصل و مربوط مى كنيم . غيرممكن است مرد با زنى تنها براى يك لحظه به دعا نپردازند و نتيجه مثبت و مفيدى از آن نگيرد.)) (536)
((ويليام جيمز، اتساد دانشگاه هاروارد مى گويد: امواج خروشان سطح اقيانوس هرگز آرامش اعماق آن را بر هم نمى زند و در نظر كسى كه بر حقايقى بزرگ تر و با ثبات تر دستاويز دارد، فراز و نشيب هاى هر ساعته زندگى چيزهاى نسبتا بى اهميتى جلوه مى كند. بنابراين يك شخص واقعا متدين ، تزلزل ناپذير و فارغ از هر دغدغه و تشويش است و براى انجام هرگونه وظيفه اى كه روزگار پيش آورد با خونسردى آماده مهيا مى باشد.)) (537)
خداپرستان آزاده
آزادگان واقعى كسانى هستند كه به پروردگار جهان ايمان دارند و به او متكى و متوكلند، اينان در پرتو ايمان به خدا، همواره روحشان قوى و نيرومند است . زبونى و فرومايگى در حريم جانشان راه ندارد، تحقيرهاى متراكم ، اهانت هاى پى در پى ، شكست هاى گوناگون ، ناكامى ها و تهمت ها و خلاصه كليه عوامل نگرانى قادر نيست استقلال و شخصيت خداپرستان آزاده را در هم بشكند و آنان را دستخوش خود باختگى و ياس نمايد. ايمان به خدا در ضمير پاك مردان الهى مانند سد محكمى است كه در برابر طوفان هاى سهمگين زندگى در كمال نيرومندى مقاومت مى كند و باعث سربلندى و پيروزى صاحبش مى گردد.
(( عن ابى بصير قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول : ان الحر حر على جميع احواله ، ان نابته ناتبة صبر لها، و ان تداكت عليه المصائب لم تكسره ، و ان اسر و قهر او استبدل باليسر عسرا، كما كان يوسف الصديق الامين صلوات الله عليه لم يضرر حريته ان استعبد و قهر و اسر و لم يضرره ظلمة الجب و وحشته و ما ناله ان من الله عليه فجعل الجبار العاتى له عبدا بعد اذ كان له مالكا.(538) ))
ابى بصير گفت : از امام صادق (ع ) شنيدم كه فرمود: آزادمرد در همه حالات آزاد است . اگر به مصيبتى دچار شود صبر مى كند. اگر گرفتار هجوم بلا گردد شكست نمى خورد. آزادمرد اگر ساير شود، ستم بيند، آسايشش به سختى مبدل گردد، باز هم آزاد است . چنان كه به روح آزاد يوسف صديق آسيبى نرسيد، با آن كه به بردگى رفت ، اسير شد، ستم ديد، همچنين تاريكى زندان ، وحشت حبس ، و مصائب ديگرى كه دامنگير آن مرد الهى شد، ضررى به شخصيت روحى وى نزد، و سرانجام خداوند بر او منت گذارد، به اوج عظمت و اقتدارش رسانيد و فرمانرواى جبار مصر را كه روزى مالك يوسف صديق بود، به بندگى و غلامى وى درآورد!
نتيجه آن كه درمان عقده هاى روحى و نگرانى ها در مكتب روان شناسى تنها متكى به علم است و در مكتب روحانى اسلام متكى به علم و ايمان است . دانشمندان جهان به اثر نافذ ايمان در علاج بيمارى هاى روحى اعتراف دارند. هر بيمارى كه تعاليم نورانى انبيا در دلش پرتوى افكنده و داراى سرمايه ايمان است ، روان شناس از آن استفاده مى كند و بيمار را با استمداد از قوه ايمان درمان مى نمايد.
منشا حقارت
اينك بيان درمان :
به شرحى كه در چند روز گذشته به عرض رسيد، منشاء پيدايش احساس ‍ پستى و حقارت در اشخاص متفاوت است . پاره اى از عقده هاى روانى و نگرانى هاى روحى از دوران كودكى سرچشمه گرفته و بعضى از آن ها در بزرگسالى به وجود آمده است .
0اطفالى كه از اول معيوب و ناقص متولد شده اند: كودكانى كه در شرايط فقر و ذلت رشد كرده اند، فرزندانى كه در محيط خانواده بد تربيت شده اند، از گروه اولند و عقده حقارت آنان مربوط به دوران طفوليت است .
كسانى كه دوران كودكى را از هر جهت به سلامت گذرانده و از تربيت هاى صحيح برخوردار بوده اند، ولى بر اثر شكست ها، ناكامى ها، اهانت ها، تحقيرها و خلاصه بر اثر حوادث گوناگون زندگى ، دچار پستى و حقارت شده اند از گروه دوم هستند.
محاسبه نفس
اولين و مهم ترين وسيله درمان نگرانى ها و عقده هاى روحى و از نظر علمى و دينى محاسبه نفس و تجزيه و تحليل حالات روحى بيمار و شناختن علل واقعى احساس حقارت است ، تا زمانى كه علت واقعى بيمارى به دست نيايد و منشاء حقيقى مرض معلوم نشود درمان اساسى بيمار ميسر نيست .
يك قسمت مهم پيروزى هاى درمانى كه در طب جديد نصيب پزشكان شده است ، مديون وسايل دقيق و حساسى است منشاء بيمارى هاى جسمى را در زواياى تاريك بدن تعيين مى كند و طبيب را به علت واقعى مرض ‍ راهنمايى مى نمايد.
محكمه عقل
روان شناسان مى گويند كسى كه گرفتار نگرانى روحى و اسير عقده حقارت است براى نجات از اين بيمارى روانى بايد براى خود پروندهاى تشكيل دهد و خويشتن را در محكمه عقل محاكمه كند. بايد آن خاطرات تيره و تاريكى را كه به طور مجهول خودنمايى مى كند و باعث تشويش خاطر اوست روشن و واضح سازد. بايد آن افكار مبهمى كه صاحبش را پيوسته به خطرات ناشناخته اى تهديد مى نمايد از ابهام بيرون آيد. بايد آن انديشه هاى سركشى كه در صفحه خاطرات آدمى خودسرانه و بى نظم و حساب مى تازد، با محاسبه دقيق و جدى مهار گردد. خلاصه بايد آن مطالبت كل را كه از پشت ابرهاى تيره تصور و خيال ، به صورت دورنماى وحشت زايى باعث احساس نگرانى و حقارت شده است به محيط روشن ذهن آورد و با دقت ، تجزيه و تحليل كرد و هر قسمتى را به صورت سؤ ال در صفحه اى نوشت و به هر سؤ الى با راهنمايى عقل پاسخ داد و براى علاج هر يك از آن ها تصميم صحيح و عاقلانه اى گرفت .
تشخيص بيمارى
((بهتر اين است كه بنشينيم و اندكى درباره خود فكر كنيم ، ببينيم علت احساس حقارت ما چيست ؟ چه چيزهايى را هدف زندگى خود قرار داده ايم ؟ آيا وصول بدانها آسان است يا موانعى دارد؟ چه موانعى در كار است ؟ تاكنون چه اشتباهاتى را براى پى ريزى آمال و هدف هاى خود مرتكب شده ايم . اينها را بايد روى كاغذ نوشت و رابطه علت و معلولى آن ها را از هم تفكيك كرد، جدول زير مى تواند نمونه اى براى شما باشد:
الف . در مورد نقص بدنى :
1. آيا من به نقص بدنى خود خيلى اهميت مى دهم ؟
2. آيا من به نظريات ديگران خيلى زياد توجه نكرده و خود را بند حرف هاى آنان نساخته ام ؟
3. آيا براى جبران نقص بدنى خويش استعدادهاى ديگرم را پرورش ‍ داده ام ؟
ب . در مورد كسى كه در كودكى بد تربيت شده :
1. آيا من هنوز همان افكار و احساسات دوران بچگى زندگى مى كنم ؟
2. آيا از دنيا و اجتماع انتظار دارم كه با من مثل پدر و مادرم رفتار كنند؟
3. آيا من خود را مافوق نورچشم ، عزيز دردانه ، گل سر سبد ديگران دانسته و انتظار دارم مردم مرا اين طور بنگرند؟
4. وقتى كه اين توقع من برآورده نمى شود و مورد احترام و پرستش ديگران قرار نمى گيرم ، آيا دچار نوميدى و زبونى مى شوم ؟
5. كوشش من براى پيش افتادن از چه كسى است و براى چه اين كار را مى كنم ؟
ج . در مورد كودكى كه در دوران بچگى مورد تنفر و تحقير بوده است :
1. آيا ترس من از اين است كه مردم مرا آدم حقيرى بشناسند؟
2. نسبت به چه كسانى كه احساس مى كنم كه پايين ترم و براى چه ؟
3. آيا تجربيات و وقايع دوران كودكى ام سبب شده است كه همنوعان خود را با نظر تنفر بنگرم ؟
4. آيا زندگى روحى من با آميخته با ترس و هيجان است ؟
وقتى كه سؤ الات مورد احساس حقارت را از خودتان كرديد و آنها را با دقت حلاجى نموديد، خواهيد فهميد كه شما چگونه آدمى هستيد، يعنى مرحله خودشناسى و معرفت نفس را انجام داده ايد.)) (539)
احصاى نقايص
اولياى اسلام نيز رسيدگى به حساب نفس ، احصاى نقايص و نوشتن آن ها، و همچنين بررسى آرزوهاى دل و شناختن انديشه هاى خوب و بد را براى درمان بيمارى هاى اخلاقى و روانى به پيروان خود دستور داده اند.
(( قال عليه عليه السلام : و على العاقل ان يحصى على نفسه مساويها فى الدين و الراى و الاخلاق و الادب فيجمع ذلك فى صدره او فى كتاب و يعمل فى ازالتها.(540) ))
على (ع ) فرمود: لازم است انسان عاقل به حساب خود رسيدگى دقيق كند و تمام نقايص و عيوب خويش را در امور دينى خود، در نظرها و آراى خود، در خلقيات و ملكات خود، در آداب و طرز معاشرت خود، با شمارش ‍ صحيح احصا نمايد و تمام آنها را به ذهن خود بسپارد، يا آنكه بر صفحه كاغذى بنويسد و براى برطرف نمودن آنها عيوب فعاليت نمايد.
بررسى عيوب
(( عن اميرالمومنين عليه السلام : من حاسب نفسه وقف على عيوبه و احاط بذنوبه فاستقال الذنوب و اصلح العيوب .(541) ))
اميرالمؤ منين (ع ) مى فرمود: آنكس كه به حساب نفس خود رسيدگى كند، بر عيوب و نقايص خويش آگاه مى شود و از گناهان خود مطلع مى گردد. در آن موقع است كه مى تواند خويشتن را درمان كند، گناهان را ترك گويد، و عيوب خود را اصلاح نمايد.
(( و عنه عليه السلام : من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر.)) (542)
و نيز فرموده است : آن كس كه به حساب نفس خود رسيدگى كند سود مى برد و آن كه در اين كار غفلت نمايد زيان مى كند.
((اگر كسى بتواند حوادث زندگانى خود را به خاطر بياورد. منشاء و موجب اخلاق و كردار و رفتار خود را به دست خواهد آورد و همين كه به اين كشف موفق شد، مثل اين كه بندى از فكرش باز شده باشد، به سهولت از قيد خيالات و رفتار مزاحم خود خلاص و به اصلاح خود موفق خواهد گشت .)) (543)
نتيجه محاسبه دقيق پى بردن به ريشه هاى بيمارى روحى و علل احساس ‍ حقارت است و اين خود بسيارى از عقده هاى روحى را مى گشايد و آدمى را از نگرانى هاى مبهمى كه هر لحظه او را تهديد مى نمايد خلاص مى كند، ولى درمان صحيح و چاره جويى در ضمن روايتى كه عرض شد با يك جمله كوتاه بيان فرموده بود:
(( و يعمل فى ازالتها.))
پس از آن كه آدمى به حساب خود رسيدگى كرد و تمام عيوب و نقايص ‍ خود را احصا نمود و بر صفحه اى نوشت راه اصلاح آنها را بشناسد و عملا اقدام كند.
درمانى نگرانى
مثلا كسى كه در كودكى مورد نوازش بيش از حد پدر و مادر بوده و در نتيجه ، لوس و از خود راضى بار آمده است . اكنون كه بزرگ شده از مرد و زن اجتماع متوقع است كه با وى مانند پدر و مادرش رفتار كنند و او را بيش از حد مورد احترام و تكريم قرار دهند و چون مردم چنين نمى كنند نگران و ناراحت مى شود و در خود احساس حقارت مى كند، دچار هيجان روحى و تشويش خاطر مى گردد. اينك كه به حساب خويش رسيدگى كرده ، متوجه شده است كه علت احساس حقارت و نگرانى اش اين است كه مردم او را مثل پدر و مادرش عزيز و محبوب نمى دارند و بر طبق تمناى درونى اش به وى احترام نمى كنند. گر چه اين محاسبه تا اندازه اى از فشارهاى مبهم روحى مى كاهد و نگرانى را تخفيف مى دهد، ولى براى درمان كامل يك محاسبه ديگرى لازم است و آن اندازه گيرى توقع و شناختن حد واقعى خويشتن است . او بايد حساب كند كه دوران كودكى گذشت . آن سبو بشكست و آن پيمانه ريخت . پدر و مادر من نفهميده مرا پر توقع و از خود راضى بار آورده اند، ولى من آن قدر كه توقع دارم ارزش ندارم . اگر بخواهم در جامعه زندگى كنم بايد آن روزگار را فراموش نمايم . بايد به توقعات بى جاى خود پشت پا بزنم . بايد آرزوهاى خامى را كه در دل پرورده ام ناديده انگارم ، بايد خويشتن را بر اساس حق و شايستگى با جامعه منطبق نمايم . اگر مرحله دوم محاسبه را نيز به خوبى رسيدگى كرد و نتايج محاسبه را عملا به كار بست ، بيمارى نگرانى ريشه كن مى شود و تا پايان عمر با روانى آرام و روحى مطمئن زندگى خواهد كرد.
تمناى نا به جا
(( قال على عليه السلام : لاتطمع فيما لا تستحق .(544) ))
على (ع ) مى فرمود: به چيزى كه شايسته آن نيستى طمع و تمنا نداشته باش .
(( و عنع عليه السلام : افضل الدواء ترك المنى .(545) ))
و نيز فرموده است : بهترين داروى شفابخش ترك آروزهاى نابجاست .
براى درمان تمام عقده هاى روحى و نگرانى ها اين دو محاسبه لازم است :
اول آن كه آدمى خود را بشناسد، حساب نفس خويش را برسد و علل احساس حقارت و نگرانى ، يعنى ريشه مرض را بفهمد.
دوم آن كه با واقع بينى و كمك عقل ، راه علاج را جست و جو كند و خود را با واقع و حقيقت منطبق نمايد.
((به گفته ويترهد در كتاب روان شناسى مذهب ، درمان كمپلكس احساس ‍ حقارت مربوط به دو مساءله است ، خودشناسى ، و هماهنگ ساختن شخصيت فردى ...
او مى گويد: به نظر من اگر ما تا آخرين حد امكان خودمان را بشناسيم و پس ‍ از آن خويشتن را با محيط، با مردم و با حق وفق دهيم ، بهترين راه را براى رسيدن به هماهنگى روحى يافته ايم .)) (546)
تلقين قدرت
بعضى از افراد گرفتار نقص عضوى غير قابل اصلاحى هستند و از آن جهت در خود احساس حقارت مى كنند و اين نقيصه با هيچ محاسبه روانى و برنامه پزشكى علاج ناپذير نيست . اينان بايد در خود تلقين قدرت و مقاومت نمايند، بايد با آن عيب بسازند و در عوض به احياى استعدادهاى درونى خويش بپردازند و نقص خود را با كسب مال جبران نمايند و از اين راه شخصيت خود را آشكار كنند.
((كودك با آدم بالغى كه گرفتار نقص عضوى است بايد مورد تلقين قرار گيرد، يا خودش خويشتن را تلقين كند. براى جبران آن نقيصه بدنى بايد استعدادها و شايستگى هايى را كه در نهادش پنهان است ظاهر سازد تا هم در نظر خودش و هم در نظر ديگران عيب او بپوشاند و جبران كمبودش ‍ بشود.)) (547)
خداوند در قرآن شريف به رسول اكرم (ص ) دستور داده است :
(( ادفع بالتى هى احسن السيئة .))
سيئه و بدى را با خوبى و عمل پسنديده بر طرف بنما.
اگر تمام مردم اين برنامه سعادت بخش را همه جا به كار بندند و هر زشتى و بدى را با خوبى و نيكى دفع نمايند، اگر ستم را با عدل ، غضب را با حلم ، نقض را با كمال ، لغزش را با عفو، و خلاصه هر ناپسندى را با رفتار پسنديده اى برطرف كنند، جامعه به كمال لايق انسانى نايل خواهد شد.
نظر به اين كه علل عقده هاى حقارت و عواملى كه باعث نگرانى هاى روحى مى شود مختلف است ، طبعا راه علاج آن ها نيز مختلف خواهد بود، ولى اساس تمام برنامه هاى درمانى و متكى به دو محاسبه اى است كه امروز به عرض رساندم :
اول آن كه حالت مبهم روانى بيماران به درستى تجزيه و تحليل شود و علت حقيقى نگرانى آشكار گردد.
دوم آن كه براى گشودن هر يك از عقده ها برنامه مناسبى با راهنمايى عقل تنظيم شود و بيمار با تصميم قطعى آن را عملا به كار بندد و خويش را از فشارهاى روحى آزاد نمايد.
نكته قابل ملاحظه اى را كه در مورد فال بد توضيح دادم و لازم مى دانم در پايان سخن نيز چند جمله اى در آن باره به عرض برسانم آن است كه برنامه هاى درمانى روان شناسان براى گشودن عقده هاى روحى مردم تنها متكى بر اساس علمى است ، ولى پيشوايان گرامى اسلام برنامه هاى خود را بر دو پايه محكم ايمان و علم استوار نموده اند، و براى درمان بيماران ، همواره از اين دو قدرت نيرومند استفاده مى كنند، مثلا:
شكست اقتصادى
اگر تاجرى پس از سالها زندگى آبرومند و محترم هستى خود را از دست بدهد و به علت نداشتن سرمايه جنسى و نقدى ، تجارت خانه اش تعطيل گردد حتما گرفتار نگرانى و ناراحتى مى شود. چنين انسانى بر اثر تهيدستى و شكست اقتصادى در خويش احساس حقارت مى كند. او خود را كوچك و ناچيز مى بيند، خواب و آرام ، آسايش و راحت از وى سلب مى شود و همواره از فشارهاى روحى و افكار پر هيجان خود در رنج و عذاب است و هر روز كه بر او مى گذرد جسم و جانش فرسوده تر مى شود و ممكن است سرانجام دچار اختلالات روحى و بيمارى هاى روانى گردد.
برنامه درمان در اين مورد، مانند ساير موارد، بر دو محاسبه استوار است و بايد جواب دو سؤ ال به خوبى روشن شود:
اول نگرانى از كجاست و علت احساس حقارت چيست ؟
دوم براى رفع نگرانى و گشودن عقده حقارت چه بايد كرد؟
اگر در ضمير باطن تاجر فقير شده علل پنهانى دگرى براى نگرانى و احساس ‍ حقارت وجود نداشته باشد جواب سؤ ال اول خيلى روشن است : او از اين جهت كه هستى خود را از دست داده و فقير شده ناراحت و نگران است . او از اين جهت كه روزى در رديف تجار محترم بوده و امروز وى را تهيدست و بى بضاعت مى دانند احساس حقارت مى كند.
تقويت روحى
جواب سؤ ال دوم نيز واضح است : بايد ياس او را به اميد مبدل ساخت . بايد روح شكست خورده و ناتوان او را تقويت كرد. بايد او را به كوشش و فعاليت وادار نمود، و خلاصه بايد كارى كرد كه دوباره تصميم بگيرد و مجاهده كند، سرمايه اى به دست آورد و حيثيت بر باد رفته را برگرداند تا در نتيجه حقارتش به عزت مبدل گردد و نگرانى باطنى اش جاى خود را به اطمينان خاطر و آرامش بدهد. ولى مطلب مشكل برطرف ساختن ياس و خود باختگى و ايجاد اميد و اطمينان در ضمير اوست .
روان شناسان در چنين موردى تنها به محاسبه هاى علمى و تجربى تكيه مى كنند و تاجر شكست خورده را به وسيله تلقين هاى مختلفى تقويت مى نمايند. به او مى گويند ناميد مباش ، ياس بزرگ ترين عامل بدبختى و تيره روزى است ، تصميم بگير، دوباره سر كارت برو، به فعاليت ادامه بده ، كوشش كن تا اعتماد مردم را به خود جلب كنى و از هر فرصتى به نفع خويش استفاده نمايى . سپس تاريخ زندگى كسانى را نقل مى كنند كه پس از شكست خوردن تصميم گرفتند، كار كردند، سرانجام پيروز و موفق شدند. به او مى گويند آنها نيز مانند تو بودند و مثل تو گرفتار شدند، فقط تصميم گرفتند، كار كردند و اعاده حيثيت نمودند. تو اگر بتوانى مثل آنها اميدوار باشى و براى مجاهده و فعاليت همت نمايى مى توانى همه شكست هاى خود را جبران كنى و به تمام ناراحتى ها و نگرانى ها خاتمه دهى .

next page

fehrest page

back page