كودك از نظر وراثت و تربيت
(جلد دوم)

مرحوم محمد تقى فلسفى

- ۶ -


عدل و احسان
اگر در اجتماعى فقط عدل حاكم باشد و بس و در مردم اثرى از مهر و محبت نسبت به يكديگر نباشد، محيط زندگى در آن جا سرد و خشك و بى روح است در آن جا از دوستى و رفاقت ، از بخشش و سخاوت ، از راءفت و رحمت ، از زيبايى هاى اخلاق و عواطف ، از تعالى روحى و لذايذ روانى بويى به مشام نمى رسد زندگى در چنين محيطى جانكاه و طاقت فرساست . محال است در چنين محيطى گل هاى لطيف عواطف شكفته شود محال است در چنين شرايطى مردم به كمال جامع و كامل انسانى نايل گردند، زيرا يك قسمت مهم از فطريات بشر عواطف است و عواطف مانند ساير ذخاير طبيعى بايد در محيط مساعد و شرايط مناسب پرورش ، رشد و نمو نمايد.
اگر در اجتماعى فقط عواطف و احساسات بر مردم حاكم باشد و بس و از عدل و قانون خبرى نباشد، در آن جا هرج و مرج و نا امنى است در آن جا نيز زندگى طاقت فرسا و غير قابل تحمل است . در چنين محيطى تمايلات و شهوات زورمندان فرمانرواى مطلق است در آن جا زندگى مردم شبيه به زندگى درندگان و حيوانات وحشى است صاحبان قدرت به ضعفا زور مى گويند و مردم براى تاءمين تمايلات آنان بايد به هر ذلت و بدبختى تن در دهند.
جامعه بشر بايد از عقل و عاطفه ، از عدل و احسان به طور شايسته استفاده كند و هر يك را در جاى خود به كار بندد. براى نمونه مثالى را به عرض ‍ مى رسانم :
عدل و كيفر متجاوز
عقل ، تصرف عدوانى را كه تجاوز به حقوق ديگران است منع نموده و به منظور حفظ امنيت مالى كشور، وضع قانون كرده و متجاوزين را مجازات مى نمايد قاضى شريف و درستكار كسى است كه در مقام قضا، تنها متوجه قانون باشد راءفت و رحمت ، تاءثر و رقت ، و خلاصه هيچ يك از عواطف حجاب نفس وى نشود و او را از صراط مستقيم عدالت منحرف ننمايد.
مرد ثروتمند و زورگويى كه به علت خود خواهى ، در ملك مردم تصرف عدوانى نموده و هم چنين زن فقير و يتيمدارى كه در سرماى زمستان به علت تهيدست بودن اجازه در اطاق ديگرى سكنى كرده است از نظر قانون و در محكمه قضا يكسانند. قاضى هر دو را متجاوز مى شناسد و هر دو نفر را از ملك غصبى ،اخراج مى كند موقعى كه قانون زن و كودكان او را از اطاق بيرون كرده و اطفال بى پناه در كوچه از سرما مى لرزند، منظره رقت بارى به وجود مى آيد حس ترحم مردم رهگذر تحريك مى شود اشك مى ريزند. زن بينوا و كودكان يتيم او را به منزل خود مى برند، پذيرايى مى كنند بيرون كردن زن و كودكان از اطاق غصبى عدل است و مسكن دادن به آنان عاطفه . عدل خشك و سرد و بى مهر است ، عاطفه و رقت ندارد، مهربانى و راءفت نمى فهمد، اشك و آه ، ناله و فرياد، در حريم قضابى اثر است قاضى درستكار تنها به قانون متوجه است و بس ولى عواطف مملو از گرمى و محبت است ، لبريز از رقت و رحمت است ، بچه ها را در آغوش مى گيرد، مى بوسد، مى بويد، نوازش مى كند، اشك مى ريزد، و از خدمت به آن ها لذت مى برد.
عاطفه و ترحم به ضعفا
اگر جامعه عدل و قانون نداشته باشد، اگر قاضى در اجراى قانون صريح و جدى نباشد، دست ستمگران به حقوق مردم دراز مى شود و اساس عدل و امنيت را متزلزل مى نمايد. اگر در اجتماع عاطفه و راءفت نباشد، رقت و رحمت وجود نداشته باشد، ضعفا و بى پناهان از پاى در آمده و به كلى ساقط خواهند شد. سعادتمند و خوشبخت اجتماعى است كه از هر يك از دو نيروى مهم عقل و عاطفه استفاده كند و هر كدام را در جاى خود به اندازه صحيح به كار بندد.
سرمايه معنوى
علم نيز مانند عدل مولود عقل است ، علم به منزله آب زلال و گوارايى است كه از منبع عقل سرچشمه گرفته و مايه حيات روحانى انسان است علم و دانش پايه اساسى تكامل و ترقى بشر و يكى از اركان سعادت آدميان است نسبت ترقى هر كشورى به نسبت بالا رفتن سطح علم و دانش آن كشور است در هر مملكتى كه علم و عالم بيشتر باشد آن مملكت از نظر معنوى سرمايه دارتر و ارزنده تر است ، ولى نبايد فراموش كرد كه علم نيز مانند عدل سرد و بى مهر است . علم متكى به منطق و استدلال است و در حريم منطق و استدلال از مهر و محبت ، از عاطفه و راءفت اثرى نيست .
علم به تنهايى انسان را قانع نمى كند و تمام سعادت بشر را علم و دانش ‍ تاءمين نمى شود. يك قسمت مستقل و مهم تمايلات فطرى مردم خواهش هاى عاطفى است كه بايد از اول تحت مراقبت قرار گيرند لازم است به موازات تحصيل علم و پرورش عقل ، به نداى طبيعى احساسات نيز توجه شده و خواسته هاى عاطفى مردم به راه صحيح و سودمندى هدايت و به طرز شايسته و مفيدى ارضاء گردند. براى نمونه در اين مورد نيز مثالى را به عرض مى رسانم .
يك مريض در بيمارستان بسترى مى شود. تمام افراد متخصص در رشته هاى مختلف به كار مى افتند. از كليه لوازم بيمارستان به منظور درمان مريض استفاده مى كنند. عكسبردارى مى نمايند، ادرار و خون را از جهات متعدد تجزيه مى كنند. سرانجام بيمارى شناخته شود و جراحى را ضرورى تشخيص مى دهند. دست به كار عمل مى شوند. به راهنمايى علم ، ابزارهاى جراحى را از نظر طبى پاكيزه مى كنند. و سپس بيهوشى ، تزريق خون ، بريدن ، دوختن ، ضدعفونى كردن ، پرستارى صحيح ، داروهاى لازم ، غذاهاى مناسب ، و خلاصه كليه شرايط علمى يكى پس از ديگرى به كار بسته مى شود.
رفته رفته بيمار رو به بهبود مى رود.
موقعى كه بيمار از هر جهت تحت مراقبت علمى است و كوچكترين نگرانى از برنامه پزشكى ندارد، در ضمير باطن ، در زواياى روان خود، احساس ‍ تمايلى مى كند. گويى گم گشته اى دارد.
ارضاى عواطف بيمار
چشم خود را به در اطاق دوخته ، به اين اميد كه خواهشش بر آورده مى شود ، به آرزوى دل برسد. اين آرزو مربوط به دارو و غذا و تاءمين وسايل علمى نيست . او در فكر ارضاى عواطف خويشتن است او تشنه مهر و محبت است ، او منتظر است كسى از وى عيادت كند، براى او دسته گل بياورد، كنار تخت بيمارستان دست او را از روى مودت فشار دهد و با تبسم گرم خود، دل افسرده اش را مسرور نمايد.
عيادت بيمار
وقتى چند نفر دوست صميمى گردش حلقه مى زنند و صميمانه از او احوالپرسى مى كنند آن چنان به وجد مى آيد كه قابل توصيف نيست شادمان مى شود، چهره بى رنگش رنگين مى گردد، لذت مى برد، نيرو مى گيرد، حياتى پيدا مى كند. اين همه شادى و نشاط به درمان او كمك مى نمايد.
علم جراحى سرد و بى محبت است و عيادت مملو از شادى و مسرو دانش ‍ خشك و بى مهر جراح ، چاقو و قيچى و داروهاى لازم ، اساس درمان مريض ‍ است ، ولى لازم است به موازات آن ها احوالپرسى مودت آميز و نوازش گرم نيز وجود داشته باشد تا علم و احساس يكجا و همزمان ، خواهش هاى عقل و عاطفه بيمار را ارضا نمايند.
در تعاليم عاليه اسلام به علم طب و مراجعه به طبيب كه اساس درمان مريض است ، و هم چنين به عيادت كه مايه ارضاى عواطف بيمار است توجه جامع شده و براى هر يك اخبارى رسيده است . درباره ارزش طبيب امام صادق (ع ) فرموده است :
(( لا يستغنى اهل بلد عن ثلثة يفزع اليه فى امر دنياهم و اآخرتهم فان عدموا ذلك كانوا همجا: فقيه عالم ورع و امير خير مطاع و طبيب بصير ثقة .)) (151)
اهالى هيچ بلدى از سه طبقه ، در راه تامين امور دنيا و دين خود بى نياز نيستند. هر جا كه مردم فاقد اين سه طبقه باشند زندگى آنان زندگى حشرات و حيوانات است نه زندگى انسان .
اول . فقيهى كه داراى علم و تقوا باشد؛
دوم . زمامداى كه خير خواه و فرمانروا باشد؛
سوم . طبيبى كه در كار خود بصير و مورد اعتماد مردم باشد.
ارزش طبيب
در اين حدث امام صادق عليه السلام طبيب را يكى از اركان مدنيت و از پايه هاى زندگى انسانى معرفى فرموده است درباره مراجعه به طبيب على عليه السلام فرموده است :
(( من كتم الاطباء مرضه خان بدنه .)) (152)
كسى كه ناخوشى خود را از پزشكان پنهان كند، به بدن خو خيانت كرده است درباره طب و درمان مرضى روايات بسيارى است در بحث امروز به همين دو حديث قناعت مى كنيم .
در موضوع عيادت مرضى نيز اخبار بسيارى رسيده و اولياى اسلام آن را يكى از سنن مهم اسلام معرفى فرموده اند.
(( عن على بن ابيطالب عليه السلام انه قال : من احسن الحسنات عيادة المريض .)) (153)
على عليه السلام مى فرمود:عيادت مريض يكى از بهترين حسنات است .
پيغمبر اسلام نه تها عواطف مرضاى مسلمين را با عيادت خود ارضاء مى فرمود، بلكه مردم غير مسلمان نيز از مهر و عنايت آن حضرت بهره مند بودند.
(( عنه عليه السلام ان النبى صلى الله عليه و آله عاد يهوديا فى مرضه .)) (154)
على (ع )فرمود كه رسول اكرم (ص ) از يهودى بيمارى عيادت كرد.
بدون ترديد عيادت كنندگان هر چه بيشتر ابراز محبت و گرمى نمايند در روان بيمار اثر بهتر و مفيدترى مى گذارد در روايات اسلامى دست مودت به پيشانى مريض گذاردن ، دست مريض را به مهربانى در دست گرفتن ، براى مريض تحفه بردن ، عيادت كامل شناخته شده و اولياى اسلام آن را به مردم توصيه كرده اند.
(( قال على عليه السلام : من تمام العبادة ان يضع العائد احدى يديه على يدى المريض او على جبهته .)) (155)
على (ع ) فرمود: عيادت كامل آن است كه عيادت كننده يك دست خود را بر دست مريض يا بر پيشانى او بگذارد.
عيادت كامل
(( قال صلى الله عليه و اله : عمام عيادة المريض ان يضع احدكم يده عليه و يساله كيف انت ، كيف اصبحت و كيف امسيت و تمام تحيتكم المصافحة .)) (156)
رسول اكرم (ص ) مى فرمود: عيادت تام آن است كه دست خود را بر سر مريض بگذارى ، احوال پرسى نمايى ، شب را چطور گذراندى ؟ امروز حالت چون است ؟ نيكى و برّ كامل آن است كه به مريض دست بدهى و مصافحه نمايى .
(( قال رسول الله (ص ): من تمام عيادة المريض اذا دخلت عليه ان تضع يدك على راسه و تقول كيف اصبحت او كيف امسيت . )) (157)
يك قسم عيادت كامل از بيمار آن است كه دست خود را از روى محبت بر سر او بگذارى و احوال پرسى كنى .
تحف و هدايا
(( عن ابى عبدالله عليه السلام قال : تمام العيادة المريض ان تضع يدك على ذراعه و تعجل القيام من عنده فان عيادة النوكى اشد على المريض من وجعه .)) (158)
امام صادق (ع ) مى فرمود: عيادت كامل از مريض آن است كه دست خود را به بازوى مريض بگذارى . پس از چند لحظه از جا حركت كنى و بروى . عيادت مردم احمق و مزاحم براى بيمار از درد ناخوشى سخت تر است .
چند نفر از شيعيان به عيادت مريضى مى رفتند. بين راه به امام صادق عليه السلام برخوردند.
(( فقال لنا اين تريدون ؟ فقلنا نريد فلانا نعوده .))
حضرت سؤ ال كرد: كجا مى رويد؟ گفتيم : به عيادت فلانى . فرمود: آيا ميوه يا عطر، خلاصه تحفه اى براى مريض داريد؟ عرض كردند: چيزى با خود نداريم .
(( فقال اما تعملون ان المريض يستريح الى كل ما ادخل عليه .)) (159)
فرمود مگر متوجه نيستيد كه تحفه باعث آرامش خاطر و راحت روان مريض است .
كسى كه به احوالپرسى بيمارى مى رود و در كنارى مى ايستد و احوالپرسى مى كند عيادت كامل نكرده است . عيادت كامل و خشنود كننده موقعى است كه خود را به مريض نزديك كند و با گذاردن دست مودّت به سر، به پيشانى ، به بازو، به دست بيمار، يا با بردن تحفه ، محبت خود را نسبت به مريض آشكار كند و خواهش هاى عاطفى او را ارضا نمايد.
ارزش علم و اخلاق
ارزش سجاياى اخلاقى و ملكات پسنديده در تاءمين سعادت بشر كمتر از ارزش علم و دانش نيست . پرورش صحيح احساسات در تاءمين خوشبختى انسان به اندازه پرورش عقل ضرورى و لازم است . اشتباه بشر امروز اين است كه تمام نيروهاى خود را متوجه تحقيقات علمى و شناختن اسرار نهان طبيعت نموده ، سجاياى اخلاقى و صفات انسانى را كه يكى از اركان اساسى سعادت است عملا به دست فراموشى سپرده است . احساسات مردم اغلب در راه شهوات پليد و اعمال ضد اخلاقى صرف مى شود. به همين جهت جرايم و جنايات با وضع وحشت زايى در سراسر جهان رو به ازدياد است و جوانان در كشورهاى متمدن مثل سيل به منجلاب فساد و تباهى سقوط مى كند.
تنزل سطح اخلاق
برنامه زندگى انسان بايد مطابق سرشت آدمى و ساختمان فطرى او باشد. در فطرت بشر دو نيروى مهم وجود دارد: يكى عقل و ديگر عواطف . اين دو نيرو كه منشاء سعادت آدمى است بايد دوش به دوش هم ، تحت مراقبت و پرورش صحيح قرار گيرند و به موازات يكديگر قدم به قدم پيشروى كنند.
دانشمندان نامى جهان دكتر كارل مى گويد:
((انسان امروزى پرداخته محيط خود و عادات زندگى و افكارى است كه اجتماع به او تحميل كرده است . اين عادات ، لطماتى به جسم و جان ما مى زنند. در حال حاضر تطابق ما با محيطى كه به كمك وسايل علمى در پيرامون خود ايجاد كرده ايم بدون انحطاط ممكن نيست . در اين مورد علم را نبايد مقصر شمرد، بلكه بايد آدمى را خطاكار دانست . ما ندانسته ايم كه چگونه صواب را از خطا و جايز را از ممنوع بشناسيم و بدين ترتيب به قوانين طبيعى و سرشتى خود پشت پا زده و گناهى بزرگ را كه هيچ گاه بدون كفر نمى ماند مرتكب شده ايم .))(160)
((مگر زندگى عصر حاضر سطح فكرى و اخلاقى مردم را تنزل نداده است ؟ چرا بايد هر سال چندين بيليون دلار براى مبارزه با جنايتكاران صرف شود؟ چرا بايد در مقابل چنين خرج گزافى باز دزدان و راهزنان ، فاتحانه با بانك ها حمله برند و ماءمورين انتظامى را بكشند و كودكان را بدزدند و مقتول يا گروكشى كنند؟ چرا شماره افراد ناقص عقل و ديوانه بايد اين قدر زياد باشد؟ جاى آن دارد كه با مشاهده سير قهقرائى تمدن از خود بپرسيم كه آيا علل اين انحطاط در خود ما و در تشكيلات ما نيست ؟))(161)
((علم نبايد منحصرا به خاطر خود و ظرافت طرق و روشنايى و زيبايى اش ‍ پيش برود، بلكه هدفش بايد تكامل انسانيت باشد. ما بايد به مسائل احساسى نيز مانند قضاياى ترموديناميك اهميت بدهيم و به تمام مظاهر حقيقت توجه كنيم .))(162)
پرورش عواطف مردم يكى از بزرگ ترين فصول تربيتى مذهبى است . صدها آيه و حديث درباره خلقيات پسنديده و ناپسند در اسلام رسيده است . اعمال عاطفه و محبت افراد نسبت به يكديگر از مسائلى است كه مورد كمال توجه پيشوايان عالى قدر اسلام بوده و به مردم اكيدا توصيه كرده اند.
(( عن ابى عبدالله السلام قال : يحق على المسلمين الاجتهاد فى التواصل والتعاون على التعاطف و المواساة لاهل الحاجة و تعاطف بعضهم على بعض .)) (163)
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمين موظفند در راه پيوستگى و كمك نسبت به نيازمندان كوشا و جدى باشند، از عواطف اخلاقى و كمك هاى مالى مضايقه نكنند. همچنين درباره تمام طبقات مردم لازم است جهات عاطفى و اخلاقى را مراعات نمايند.
ارضاى تمايلات
(( عن عبدالله بن يحيى الكاهلى قال : سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول : تواصلوا و تباروا و تراحموا و تعاطفوا.)) (164)
عبدالله بن يحيى كاهلى مى گويد: از امام صادق (ع ) شنيدم كه فرمود: به يكديگر متصل شويد و پيوند محبت را محكم كنيد، درباره هم نيكى نماييد و نسبت به هم مهربان و عطوفت باشيد.
تمايلات گوناگونى در مجموعه جسم و جان بشر نهفته است كه هر يك از آن ها در تاءمين خوشبختى و سعادت انسان سهمى دارند. لازم است كليه تمايلات با اندازه گيرى صحيح ارضا شوند تا آدمى از هر جهت به كمال لايق خود برسد. نبايد انسان را در يك يا چند تمايل مخصوص محصور نمايد و ساير خواهش هاى فطرى را ناديده گرفت . در آدمى تمايل طبيعى به غذا وجود دارد و بايد آن را ارضا كرد، ولى سعادت انسان تنها در ارضاى تمايل به غذا نيست . در آدمى تمايل به شهوت جنسى وجود دارد و ارضاى آن نيز لازم است ، ولى تمام انسان شهوت جنسى نيست ، انسان داراى سرمايه گران بهاى عقل است و بايد آن را از راه تفكر و تعليم ، پرورش داد و تقويت نمود، ولى تمام انسان عقل و علم نيست ، احساسات و عواطف نيز از سرمايه هاى فطرى بشر است و ارضاى صحيح آن ها از شرايط اساسى سعادت انسان است ، ولى تمام انسان ، عواطف و احساسات نيست .
((هدف زندگى اين است كه از هر فرد يك نمونه اصلى آدمى بسازد. براى انجام وظايف انسانيت خود بايد تمام امكانات بدنى و فكرى و معنوى را پرورش داد. پايان تكامل فرد و نژاد، تعالى و رومنى است . بنابراين وظيفه داريم كه تمام فعاليت هاى بدنى و روانى خود را پرورش دهيم و اين وظيفه همگانى است . فقير و غنى ، بيمار و سالم ، مرد و زن ، كودك و پير، بايد از آن پيروى كنند. هر انسان جنس و سن و وضع اجتماعى اش هر چه باشد احتياجاتى عاطفى و فكرى و بدنى دارد كه ارضاى آن ها براى ايفاى وظيفه اش ضرورى است .))(165)
گر چه هر يك از سرمايه هاى فطرى و تمايلات طبيعى كه در نهاد بشر آفريده شده سهم مستقلى در سعادت و شقاوت انسان دارند، ولى بدون ترديد، مقدار آنها در ايجاد خوشبختى يا بدبختى انسان يكسان نيست و نتايج خوب و بد هر يك نسبت به ديگرى متفاوت است .
عواطف و احساسات از فطرياتى است كه شعاع تاءثيرش در زندگى انسان بسيار وسيع و نتايج خوب و بدش فوق العاده مهم است . بزرگ ترين قدرت محرك بشر و نيرومندترين عامل تهييج فرد و اجتماع ، عواطف و احساسات است . بيشتر حوادث عظيمى كه در جهان بشر در طول قرون متمادى اتفاق افتاده ناشى از احساسات مردم بوده است . جنگ هاى خونين جهان ، كشتارهاى بى رحمانه و وحشتناك ، جنايت هاى مدهش و اعمال غير انسانى بيشتر از احساسات سرچشمه گرفته است . همچنين فداكارى ها و از خودگذشتگى هاى مردان شريف جهان ، بشر دوستى ها و خدمتگزارى هاى پاكان و نيكان ، انفاق ها و احسان ها، يتيم نوازى ها و مريض دارى ها نيز اغلب ريشه عاطفى دارند.
اثر رهبرى احساسات
اگر احساسات و عواطف مردم يك كشور درست رهبرى شود و با طرز صحيحى به كار افتد، آن كشور مانند بهشت رحمت مهد خوشبختى و سعادت است . آن جا كشور دوستى و محبت ، كانون صفا و صميميت ، و مملكت عطوفت و راءفت است . بر عكس اگر احساسات مردم كشورى درست رهبرى نشود و يا به طور شايسته اعمال نگردد و به راه غلط برود، آن كشور، جهنم سوزان و محيط بدبختى و شقاوت است . آن جا كشور دشمنى و فساد است ، آن جا كانون كينه توزى و بدخواهى است ، آن جا محيط خودپسندى و لجاج است . زندگى در چنين محيطى طاقت فرسا و غير قابل تحمل است .
يكى از مهمترين وظايف دينى و علمى و ملى پدران و مادران ، توجه كامل به پرورش احساسات كودكان و مراقبت در تربيت عواطف آنان است . احساس عاطفى در كودكان خيلى زود بيدار مى شود. در موقعى كه دستگاه عقل كودك به كلى خاموش است و كمترين درك استدلالى ندارد، در موقعى كه قواى بدن كودك در نهايت ضعف و ناتوانى است ، شعور عاطفى در وى بيدار و آماده پذيرش تربيت است . غفلت پدر و مادر در اين اوقات حساس مى تواند آثار نامطلوبى در روان كودك بگذارد و او را بدبار بياورد.
اختلاف عواطف مردم
نكته قابل ملاحظه اين است كه عوامل مختلف ارثى باعث اختلاف ساختمان عقلى و احساسى كودكان است . همان طور كه مردم در شك و قيافه و ساختمان مو و خطوط ريز سرانگشت با يكديگر متفاوتند، در افكار و عواطف و حالات روانى و عصبى نيز با هم تفاوت دارند. اين اختلافات موروثى يكى از آيات حكيمانه حضرت حق و ناشى از قانون اجتناب ناپذير وراثت است .
(( عن ابى عبدالله عليه السلام قال : الناس معادن كمعادن الذهب والفضة فمن كان له فى الجاهلية اصل فله فى الاسلام اصل .)) (166)
امام صادق (ع ) مى فرمود: مردم مانند معادن طلا و نقره با يكديگر مختلف و متفاوتند. كسانى كه در جاهليت ، در روزگار تيره قبل از اسلام ، داراى اصالت خانوادگى و ريشه هاى فضيلت بوده اند در اسلام نيز داراى اصالت و فضيلت خواهند بود.
به عبارت ديگر قانون وراثت صفات پدران دوره جاهليت را به فرزندان دوره اسلام منتقل مى كند.
فرزندان يك خانواده
گاهى قانون وراثت در شرايط مخصوص و اوضاع و احوال مجهول اختلافات شديدى از نظر عقلى و روانى و عصبى بين فرزندان يك خانواده به وجود مى آيد. به عبارت ديگر يك پدر و يك مادر در طول زندگى زناشويى ، چندين فرزند مى آورند كه در هوش و عقل و حالات روانى و عصبى با يكديگر تفاوت آشكارى دارند.
اختلافات موروثى
((بين كودكان يك خانواده كه همگى در دامان يك مادر و به يك نحو پرورش يافته اند اختلافات فاحشى در شكل و قد و ساختمان بدنى و حالت عصبى و ميزان و ميزان فعاليت فكرى و صفاهت معنوى وجود دارد. بديهى است كه اين اختلافات ارثى است . همچنين اگر سگ هاى كوچكى را كه از پستان يك مادر شير مى نوشند مورد مطالعه قرار دهيم مى بينيم ك از اين عهده هر يك صفات مخصوصى به خود دارند. مثلا در مقابل صداى شديد طپانچه ، برخى ها با غلطيدن روى زمين و بعضى با بلند شدن روى پاهاى كوچك خود و بعضى با دويدن در جهت صدا، عكس العمل نشان مى دهند، يا عده اى از اين جانوران هنگام غذا بهترين و پرشيرترين پستان ها را انتخاب مى كنند و دسته ديگر به هر كدام كه دست يافتند اكتفا مى كنند و بر سر جاى خود مى مانند، يا برخى از آن ها از كنار مادر دور مى شوند و در حول و حوش لانه گردش مى كنند و بعضى هميشه با مادر خود هستند و از او جدا نمى شوند، يا اگر به آن ها دست بزنند عده اى غرش و دفاع مى كنند و دسته اى خاموش و بى حركت مى مانند. وقتى اين جانوران كوچك با هم در شرايط مساوى بزرگ شوند اغلب اين صفات را نگاه مى دارند. سگ هاى آرام و ترسو تمام عمر آرام و ترسو و آن ها كه چابك و متهور بوده اند، با آن كه گاهى اين صفات را در بزرگى از دست مى دهند، ولى عموما چابك و متهور مى مانند.))(167)
خوى مختلف كودكان
عواطف و احساسات از جمله صفاتى است كه شديدا تحت تاءثير عوامل ارثى است . به همين جهت كودكان در صفات عاطفى با يكديگر تفاوت آشكارى دارند. بعضى از كودكان از اول متهوّر و شجاعند و بعضى از ابتدا ضعيف النفس و ترسو هستند. بعضى از اول استقلال طلبند و روح فرمان روايى دارند و بعضى از ابتدا طبع طفيلى و فرمان بردارى . بعضى جنسا موذى و مفسدند و بعضى سليم النفس و عطوف . بعضى از كودكان طبعا سخاوتمند و جوادند و بعضى بخيل و ممسك ، و خلاصه ساختمان طبيعى احساسات و عواطف اطفال جامعه و همچنين در بعضى از مواقع اطفال يك پدر و مادر با يكديگر متفاوت و به گفته امام صادق (ع )، اختلاف ساختمانى مردم مانند اختلاف طبيعى معادن طلا و نقره است .
((حس اخللاق نيز مانند فعاليت فكرى از نوعى حالت ساختمانى و عملى بدن ناشى مى شود. اين حالت در عين حال با ساختمان بافت ها و شعور ما و همچنين عوامل فيزيولوژيكى و روانى كه در طول رشد و تربيت در ما تاءثير كرده است بستگى دارد. شوپنهاور در اثر معروف خود به نام اصول اخلاق متذكر مى شود كه آدميان تمايل فطرى به خودپسندى و بدخواهى و يا راءفت و نيكوكارى دارند. به گفته كالواردين بين ما، خودپسندانى مى توان يافت كه بدبختى و يا خوشبختى همنوعشان مطلقا براى اياشن بى تفاوت است و كسانى نيز هستند كه از مشاهده رنج و بينوايى ديگران لذت مى برند، و حتى آن را با دست خود سبب مى شوند. بر عكس افراد رئوفى نيز وجود دارند هك حقيقتا از آلام و تيره روزى ديگران رنج مى برند. اين موهبت نوع دوستى سرچشمه خوبى و راءفت و دستگيرى از ديگران مى شود و آن ها كه قابليت درك رنج هاى ديگران را دارند مى كوشند تا از مصائب و بار زندگى همنوعان خويش بكاهند. هر يك از ما خوب ، متوسط و يا بد به دنيا مى آييم ، ولى حس اخلاق نيز مانند هوش به وسيله تعليم و نظم و اراده ، بسط و تربيت مى پذيرد.))(168)
احساسات غير عادى
براى شناختن خوى فطرى كودك و تشخيص احساسات خوب و بد او لازم است پدر و مادر از دوران اول زندگى طفل را تحت مراقبت قرار دهند و در حركات او دقت كنند. اگر كودك داراى احساسات غير عادى باشد بدون ترديد از خلال اعمال و وضع رفتار او آشكار مى گردد. پدران و مادران باهوش و متوجه مى توانند از حركات و سكنات كودك ، به ساختمان عاطفى و روانى طفل خود پى ببرند. اگر آن را بد و ناپسند تشخيص دادند با روش هاى صحيح تربيتى از بروز آن جلوگيرى كنند و كودك را به راه صفات پسنديده سوق دهند.
((قبل از آن كه طفل حتى بتواند بر روى پايش بايستد و حركت كند بايد وقتى او را صدا مى كنند سر خود را برگرداند. هر گاه ديديد از اين كار سرباز مى زند، استقلال مى خواهد، به يقين نشانه منش و خلقى است كه بايد به فكر علاج آن باشيد. نه اين استقلال طلبى خوب است و نه آن منش ، بايد طفل سرش را برگرداند، ولى اگر حس استقلال طلبى در او هست بعدها آن را نشان خواهد داد.
پا بر زمين مى كوبد، عصبانى است . اگر طفل چيزى كم نداشته يعنى هم خوب خورده است و هم خوب خوابيده ، به يقين اين پا بر زمين كوفتن ها نشانه عصبانيت است و بايد آن را از ريشه برانداخت . در اين گونه موارد اغلب چند دقيقه تنهايى و بى اعتنايى كامل كافى است . ما مى گوييم اين عصبانيت نمونه اقتدار اوليه و شخصيت برجسته اى است . خير چنين نيست ، بايد عصبانيت را از بين برد و اگر شخصيتى وجود داشته باشد، باور كنيد كه دير يا زود جلوه خواهد كرد.))(169)
محبت حجاب عقل است
ناگفته نماند كه در راه تشخيص عيوب عاطفى كودكان سد بزرگى در سر راه پدران و مادران است كه اغلب مانع واقع بينى و درك حقيقت مى شود و آن مهر پدرى و مادرى است . عموم مردان و زنان خلقيات بد كودكان مردم را به خوبى مى فهمند، ولى اكثر مردم فرزندان مردم آزاد و بدون مانع است . حقيقت را درك مى كنند، ولى در مورد فرزندان خود، پرده محبت پدرى و مادرى حجاب عقل شده و آنان را از واقع بينى باز مى دارد.
بهترين پدران و مادران كسانى هستند كه حب فرزند را از حساب تربيت جدا كنند. فرزند خود را صميمانه دوست بدارند، ولى با چشم واقع بين عقل ، صفات ناپسند كودك خويش را ببيند و جدا به اصلاح و تربيت او قيام كنند.
كودكانى كه صفات موروثى و فطرى آن ها خوب و پسنديده است و در سرشت خود احساسات و عواطف مطبوعى دارند، تربيت آنان سهل است و به زودى مى توانند خلقيات حميده و صفات عاليه آدمى را فرا گيرند و انسانى شايسته و خليق بار آيند.
كودكانى كه صفات موروثى و ساختمان عاطفى بد و ناپسندى دارند در پرورش آن ها مراقبت هاى بيشتر و دقيق ترى لازم است . پدران و مادران چنين فرزندان بايد از نيروى عظيم تربيت حداكثر استفاده را بنمايند. از طرفى با وسايل مناسب از رشد و تقويت احساست بد كودك جلوگيرى كنند و عواطف نامطبوع را در باطن او خفه و خاموش نمايند، و از طرف ديگر او را به خلقيات پسنديده معتاد كنند و صفات فاضله را در وى تدريجا پرورش دهند تا در پرتو تكرار و ممارست ، سجاياى انسانى ، طبيعت ثانوى روان كودك گردد و در باطن او ريشه ثابتى پيدا كند و عواطف نامطلوب فطرى اش ، رفته رفته به خموشى و فراموشى بگرايد.
بدون ترديد پرورش سالم عواطف و هدايت صحيح احساسات از فصول اساسى تربيت و از وظايف مهم پدر و مادر است . كودكى كه ديوانه مادرزاد نيست و در مغزش ضايعات اساسى وجود ندارد قابل تربيت است و مى توان احساسات و عواطف وى را به راه فضيلت رهبرى كرد و تا حدودى او را از سجاياى اخلاقى و ملكات انسانى برخوردار نمود.
نوازش كودك
يكى از بهترين وسايل پرورش صحيح عواطف كودكان ، نوازش كودك و ابراز مهر و محبت نسبت به او است . همان طور كه كودك فطرتا به غذا و آب و هوا و خواب احتياج دارد، به محبت و نوازش نيز محتاج است . محبت مطبوع ترين غذاى روان كودكان است . كودك از بوسيدن ، بوئيدن ، در آغوش ‍ گرفتن ، نوازش كردن ، محبت نمودن ، خشنود مى شود، مسرور مى گردد، و لذّت مى برد.
ارزش محبت
محبت ، ريشه اصلى شجره اخلاق و فضيلت و مايه اساسى سجاياى انسانى است . محبت خداوند به مردم و محبت مردم به خدا، حبّ پيغمبر و امام به امت ، و حب امت به پيغمبر و امام ، علاقه و محبت مسلمين به يكديگر، سرمايه اساسى دين است . در آيات قرآن شريف و روايات اسلامى محبت بسيار مهم تلقى شده ، تا جايى كه حضرت امام صادق عليه السلام در ضمن حديثى فرموده است :
(( هل الدين الا الحب ؟)) (170)
آيا حقيقت دين جز محبت و دوستى چيز دگرى است ؟
تمام كوشش هاى پيامبران الهى در تبليغ دين ، تمام فداكارى هاى سربازان با ايمان در ميدان هاى جنگ ، تمام عبادت ها و انفاق هاى مردان الهى ، همه از يك منشاء سرچشمه گرفته و آن حبّ است ، حبّ به خدا، حبّ به دين خدا.
از محبت تلخ ‌ها شيرين شود
از محبت مس ها زرين شود
از محبت دردها صافى شود
وز محبت دردها شافى شود
از محبت خارها گل مى شود
وز محبت سركه ها مل مى شود
از محبت سجن گلشن مى شود
بى محبت روضه گلخن مى شود
از محبت نار نورى مى شود
وز محبت ديو حورى مى شود
از محبت حزن شادى مى شود
وز محبت غول هادى مى شود
از محبت نيش نوشى مى شود
وز محبت شير موشى مى شود
از محبت سقم صحت مى شود
وز محبت قهر رحمت مى شود
از محبت مرده زنده مى شود
وز محبت شاه بنده مى شود
محبت به كودك
طفلى كه از دوران اول كودكى به قدر كافى از مهر پدر و مادر بهره برده و از چشمه گواراى محبت سيراب شده است ، روحى شاد و روانى بانشاط دارداو در باطن خود احساس محروميت نمى كندد و گرفتار عقده هاى درونى نيست ، در دل وى گل هاى فضايل اخلاق به آسانى شكفته مى شود و اگر در زندى با خدمتگزار خواهد شد.
در روايات اسلامى محبت به كودك به صورتهاى مختلف توصيه شده و اولياى اسلام به پيروان خود در اين باره سفارش هاى مؤ كد نموده اند اينك بعضى از آن روايات را به عرض شما مى رسانم .
رسول اكرم (ص ) ضمن خطبه اى در بيان وظايف مردم در ماه رمضان فرمود:
(( و قروا كباركم و ارحموا صغار كم .(171) ))
به بزرگسالان خود احترام كنيد و نسبت به كودكان خويش ترحم و عطوفت نماييد.
(( قال رسول الله صلى الله عليه و آله ليس منا منلم يرحم صغير نا ولم يوقر كبيرنا.)) (172)
پيغمبر اكرم فرمود: كسى كه به كودكان مسلمين رحمت و محبت نكند و بزرگسالان را احترام ننمايد از ما نيست .
(( فى ما اوصى به امير المومنين عند وفاته : و ارحم من اهلك الصغير و وقر منهم الكبير.)) (173)
ار وصاياى على (ع ) نزديك وفات اين بود كه : در خانواده خود به كودكان عطوف و مهربان باش و بزرگ ترها را احترام كن .
(( عن على عليه السلام : ليتاس صغير كم بكبير كم و ليراف كبير كم بصغير كم و لا تكونوا كجفاة الجاهلية .)) (174)
البته بايد كودك در رفتار خود پيرو بزرگسال باشد و حتما بايد بزرگسال به كودك رؤ وف و مهربان باشد مبادا مانند جفا كاران و ستمگران دوران جاهليت رفتار كنيد!
(( عن الصادق عليه السلام قال : ان الله عزوجل ليرحم الرجل لشدة حبه لولده .)) (175)
امام صادق (ع ) مى فرمود: مردى كه نسبت به فرزند خود محبت بسيار دارد مشمول رحمت و عنايت مخصوص خداوند بزرگ است .
(( قال رسول الله صلى الله عليه و آله : احبوا الصبيان و ارحموهم .)) (176)
رسول اكرم (ص ) فرمود: كودكان را دوست بداريد و نسبت به آنان رؤ وف و مهربان باشيد.
(( و كان النبى (ص ) اذا اصبح مسح على روس ولده .)) (177)
روش رسول اكرم (ص ) در خانواده اين بود كه همه روزه صبح دست محبت به سر فرزندان خود مى كشيد.
(( عن ابى عبد الله قال قال رسول الله (ص ): من قبل ولده كتب الله عزوجل له حسنة و من فرحه فرحه الله يوم القيمة .)) (178)
شاد كردن كودك
آن كس كه فرزند خود را ببوسد حسنه اى در نامه عمل او ثبت خواهد شد و آن كس كه فرزند خود را شاد كند خداوند او را در قيامت مسرور مى نمايد.
بوسيدن كودك
(( و قال عليه السلام : اكثروا من قبلة اولادكم فان لكم بكل قبلة درجة .)) (179)
فرزندان خود را بسيار ببوسيد، زيرا براى شما در هر بوسيدن درجه اى است .
(( قبل رسول الله الحسن و الحسين فقال الاقرع بن حابس ان لى عشرة من الاولاد ما قبلت واحدا منهم فقال ما على ان نزع الله الرحمة منك .)) (180)
رسول اكرم حسن و حسين عليهما السلام را بويد اقرع بن حابس كه ناظر مهر و عطوفت پيغمبر نسبت به فرزندان خود بود عرض كرد: من ده فرزند دارم و هرگز آن ها را نبوسيده ام حضرت در جواب فرمود: ربطى به من ندارد كه خداوند ريشه رحمت و شفقت را از قلب تو كنده است .
(( قال امير المومنين (ع ): قبلة الولد رحمة و قبلة المراة شهوة و قبلة الوالدين عبادة و قبلة الرجل اخاه دين .)) (181)
على عليه السلام مى فرمود: بوسيدن كودك رحمت و محبت است بوسيدن زن شهوت است بوسيدن پدر و مادر عبادت است ، و بوسيدن برادر مسلمان دين است .
(( ان النبى ص كان يصلى يوما فى فئة و الحسين صغير بالقرب منه فكان النبى اذا سجد جاء الحسين (ع )فركب ظهرة ثم حرك رجليه فقال حل حل فاذا اراد رسول الله (ص ) ان يرفع راسه اخذه فوضعة ال جانبه فاذا سجد عاد على ظهره و قال حل حل فلم يزل يفعل ذلك حتى فرغ النبى من طلوته فقال يهودى يا محمد انكم لتفعلون لالصبيان شيئا مانفعله نحن . فقال النبى (ص ): اما لو كنتم تؤ منون بالله و رسوله لرحمتم الصبيان قال فانى او من بالله و برسوله فاسلم لما راى كرمه مع عظم قدره .)) (182)
عطوفت در پرتو ايمان
روزى پيغمبر اكرم با جمعى از مسلمين در نقطه اى نماز مى گزارد موقعى كه آن حضرت به سجده مى رفت حسين (ع )، كه كودك خردسالى بود، به پشت پيغمبر سوار مى شد و پاهاى خود را حركت مى داد و هى هى مى كرد وقتى پيغمبر مى خواست سر از سجده بردارد او را مى گرفت ، پهلوى خود به زمين مى گذارد باز در سجده ديگر و تا پايان نماز طفل مكرر به پشت پيغمبر سوار مى شد يك نفر يهودى ناظر اين جريان بود پس از نماز به حضرت عرض كرد: شما با كودكان خود طورى رفتار مى كنيد كه ما هرگز چنين نمى كنيم پيغمبر اكرم در جواب فرمود: اگر شماها به خدا و رسول خدا ايمان مى داشتيد به كودكان خود عطوف و مهربان بوديد.
مهر و محبت پيغمبر عظيم الشاءن نسبت به كودك مرد يهودى را سخت تحت تاءثير قرار داد و مرد يهودى را سخت تحت تاءثير قرار داد و صميمانه آيين مقدّس اسلام را پذيرفت .
پيروى از قوانين فطرت
از اين چند حديث ارزش مذهبى مهر و محبت در برنامه پرورش كودك به خوبى واضح مى شود. مردان و زمان مسلمان موظفند نسبت به همه كودكان عموما، و به فرزندان خود خصوصا، با محبت و مهربان باشند زندگى سالم و طبيعى عبارت از پيروى صحيح از قوانين فطرت و مقررات متقن خلقت است هر كس از قوانين فطرى كه سنن قطعى خداوند بزرگ است سرپيچى نمايد، بدون ترديد دچار كيفر و مجازات طبيعى خواهد شد تمايل به غذا فطرى بشر است خوددارى از خوددارى از خوردن غذا و عدم ارضاى اين خواهش طبيعى منجر به كيفر ضعف و ناتوانى مى شود و ادامه آن مجازات مرگ دارد تمايل به خواب فطرى بشر است كيفر خوددارى از ارضاى اين تمايل ناتوانى بدن و مسموميت است و ادامه آن باعث مرگ مى شود. تمايل جنسى ، طبيعى انسان سالم است خفه كردن قوه شهوت و عدم ارضاى آن عوارض روانى متنوعى دارد و در بعضى از مواقع به مجازات ديوانگى منجر مى شود.
يكى از تمايلات فطرى
يكى از تمايلات فطرى بشر كه از دوران كودكى آشكار مى گردد خواهش ‍ محبت و مهربانى است ارضاى اين خواسته اطاعت از قانون خلقت و فرمانبردارى از آيين فطرت است اگر كودكى به قدر كافى و به اندازه صحيح از مهر و نوازش برخوردار شود، روانى شاد و روحى اميدوار دارد و در طول ايام زندگى يك انسان طبيعى است ولى كودكانى كه از محبت خانوادگى و از مهر و نوازش پدر و مادر محروم مانده اند، ضميرى افسرده و روحى ناشاد دارند روان ماءيوس و نااميد آن ها همواره مستعد انحراف و تجاوز است .
فقد محبت و آلام روحى
((در كانون خانواده اى كه فروغ محبت نتابد، در كاشانه اى كه پرتو مهربانى و تفاهم نور افشانى نكند، در همان جا بايد منشاء بسيارى از آلام روحى و آسيب هاى اجتماعى را جست و جو كرد و در همان جا نيز بايد به پيشگيرى و ترميم دل هاى شكسته و وضع نابسامان اين افراد محروم و ناكام اجتماع پرداخت .
اين انسان ها غالبا در بزرگى با خاطره اى تلخ و دردناك از كودكى از پدر و مادر خويش ، مردمى حساس ، زود رنج ، ماءيوس ، ناسازگار، ناراضى ، پرتوقع ، بدبين ، آماده براى قهر و طغيان و خودكشى ، ارتكاب بزه ، و بيمارى هاى روانى تنى و عصبى مى شوند))(183)
كودكان يتيمى كه پدران و مادران خود را دز دست داده اند دچار دو مصيبتند: يكى فقر مالى و ديگرى فقد محبت در تام كشورها زندگى مادى كودكان يتيم كم و بيش تاءمين مى شود، ولى كمتر اتفاق مى افتد كه يتيمى در خانواده اى زندگى كند كه علاوه بر تاءمين حوايج مادى از پرتو مهر و محبت نيز به قدر كافى برخوردار باشد، خانم و آقاى خانواده به جاى پدر و مادر، عواطف او را ارضا نمايند و مانند فرزند خود به وى مهربان باشند.
در كشورهاى متمدن مؤ سسات خيريه زندگى يتامى را به خوبى اداره مى كنند، علاوه بر تاءمين مسكن و غذا و لباس ، وسايل تحصيل آنان را نيز به موقع فراهم مى نمايند. خوب زندگى مى كنند تنها به علت يتيمى از مهر و محبت پدر و مادر محرومند اين محروميت آثار و نتايج شومى دارد كه از ايام جوانى به صورت رفتار و گفتار ناپسند تدريجا آشكار مى گردد.
((يتيمى ، اعم از پدر مردگى يا مادر مردگى ، عواقب و خيمى ، هم براى فرد و هم براى اجتماع در بر دارد روان شناسان و علماى تربيت عموما در تحقيقات خود در اين باره ، پيوسته در يتيمى يكى از مهم ترين علل ولگردى ، عقب افتادگى در مدرسه و اجتماع و ارتكاب بره و تباهكارى و جنايت را ملاحظه كرده اند.
يكى از روان شناسان آلمانى كه درباره اثر يتيمى در كار مدرسه كودكان مطالعه كرده است در نتيجه تحقيقات خود ملاحظه مى نمايد كه چهل و چهاردرصد از كودكانى كه در مدرسه مردود شده اند اطفال محروم از پدر و سى و سه درصد بى مادر بوده اند تعين هفتاد و هفت درصد از مردودين به طور كلى يتيم بوده اند تحقيق مشابه ديگرى در آمريكا درباره علت اشكالات تربيتى يكى از مدارس نيويورك نشان داده است كه بيست و پنج درصد از كودكان دشوار از حيث تربيت يتيم بوده اند همچنين يك تحقيق ديگر درباره كودكان و جوانان بزهكار در آلمان نشان داده است كه از دو هزار و هفتصد و چهار تبهكار جوان ، تنها هزار و صد و هفتاد و يك نفر، يعنى بيش از چهل و سه درصد يتيم بوده اند.
پژوهش ديگرى مشابه اين در آمريكا كه درباره زندانيان انجام گرفته نشان داده است كه به طور متوسط شصت درصد از زندانيان مورد آزمايش ، از خانواده هاى آسيب ديده بوده اند كه در كودكى پدر و مادر مادرشان مرده بوده است دانشمند آلمانى زبان ديگرى كه درباره علل ولگرى و رفتار جنايى كودكان و نوجوانانى كه به سن قانونى نرسيده اند پژوهش كرده است در بررسى هاى خود بدين نتيجه مى رسد كه در ميان دخترانى كه مرتكب دزدى شده اند، بالغ برسى و هشت درصد و كسانى كه مرتكب روابط جنسى غير قانونى و يا مورد تهاجم جنسى به قهر و غلبه كه مرتكب روابط جنسى غير قانونى و يا مورد تهاجم جنسى به قهر و غلبه واقع شده اند، بيش ‍ از چهل درصد يتيم بوده اند و سرانجام در ضمن يكى از تحقيقات اجتماعى و روانى آمريكايى ملاحظه مى نماييم كه هفتاد درصد از دخترانى كه در دارالتاديب دخترانه به سر مى برده اند يتيم يك طرفه يا يتيم دو طرفه يعنى هم از طرف پدر و هم از طرف مادر بوده اند.
يتيمى بيش از آن كه يك رنج انفرادى باشد يك مساءله بزرگ اجتماعى است كه منشاء بسيارى از نابسامانى ها، ولگردى ها، ناكامى ها، عقب افتادگى ها، قتل نفس ها، خودكشى ها، فحشا، و بيمارى هاى روانى را در آن بايد جست و جو كرد.))(184)
انسان دوستى يكى از شريف ترين و درخشان ترين عواطف بشرى است هر فردى از افراد، از هر ملت و نژاد بايد طورى تربيت شود كه خير خواه بشر باشد و در باطن خود از نظر انسانى نسبت به تمام ملل و اقوام احساس ‍ محبت كند بشر دوستى يكى از اركان اساسى طرح جهان و از پايه هاى سعادت انسان است .
بشر دوستى نشانه انسانيت و علامت تكامل و تعالى روان بشر است .
نشانه انسانيت
كسى كه بشر دوستى را درك نمى كند به محيط سراسر صفاى انسانى راه پيدا نكرده است .
بنى آدم اعضاى يك پيكرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضو را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بى غمى
نشايد كه نامت نهند آدمى
(( عن ابى الحسن عليه السلام قال : ان اهل الارض لمرحومون ماتحابوا وادوا الامانة و عملوا الححق .(185) ))
پيشواى گرامى اسلام حضرت ابوالحسن عليه السلام مى فرمود است : تمام مردم روى كره زمين مشمول رحمت و فيض الهى هستند مادامى كه به اين سه اصل اساسى عمل كنند: بشر دوست باشند؛ در امانتها خيانت نكند.
عملا پيرو حق و عدالت باشند.

next page

fehrest page

back page