بخشى از زيبايىهاى نهجالبلاغه
جورج جرداق مترجم: محمدرضاانصارى
- فهرست -
مقدمه مترجم ادبيات على «ع» مرزهاى خرد و بينش ادبيات على «ع» روش سخنورى على (ع) پرستش آزادگان اطمينان به دنيا بهترين و بدترين مردم رشوه بسوى اصحاب جمل از لانهات بيرون بيا اتمام حجت او خواست مغالطه كند با چه چيز پاسخ داده مىشود ؟ آنان را با نيرنگ كشتند كسانى كه با من جنگيدند سخن مىگوئيد اما لال هستيد هرگز از دشمن انتقام نگيريد زنان زمامداران ننگين خانه و خيمهاى باقى نمىماند گشاده گلو حرص توانگران بسوى حق خرما به «هجر» بردن از خدا بترس گروهى را هلاك ساختى فريب دادن كودك شگفتا گناه و نيرنگ رشوهخواران دنيا و آخرت خود را به باد دادى بر تو سخت خواهم گرفت در خوشگذرانى غلطانى از معاويه بر حذر باش مردم نزد ما برابرند اى مرد مانندها... اگر با اين شمشيرم بينى مؤمن را بزنم آيا ندانسته سخن مىگوئيد شما را با فاسد ساختن خود اصلاح نمىكنم بنظر من بايد صبر كرد از سرزنش شما خسته شدم بقاى حكومت صلح بهتر است يك سفارش ارزنده خدايا پيروزى يافته را از ستمگرى دور گردان با زبانهاى آنان سخن گفت آنان را بر مردم حكومت دادند دو دسته پيشوايان دادگر بادهاى تند آن را نمىجنباند پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمديده نيرنگ بازان تو و برادر انسانت هرگاه زمامدار تغيير كند زمانه دگرگون مىشود من شما را مىترسانم كجا هستند عمالقه دنيا از پى شما پيچيده مىشود قانون اساسى حكمرانان حدود ماليات بيخردان و تبهكاران رشوهخوارى در قضاوت به كمك ستمديده مال مردم امانت با شمشيرم ترا مىزنم حكمران و رشوه حكمران و تمايلات بيجا بال خود را فرود آور نادان را بياموز حكمران خائن اخلاق پاك طمعكاران و تنگدستان قاضى نادان به رأى خود قضاوت مي كند دانشمندشان منافق است خوددارى بپرهيز خشنودى و خشم دوروئى و ستم خويشاوندان سرشت انسان روزگار و مردم آن بسا روزهدارى كه... اصناف مردم با هر بادى مىروند چراغ شبش ماه بود به روش مسيح گفتارشان توأم با راستى است منافقان براى آنان هميشگى است . به ترس و وحشت مبتلا مىسازند عمر آنان طولانىتر بود واى بر خيابانهاى آباد شما خدايا كوههاى ما شكافته شده بدگوئى مردم امروز مىگذرد و فردا فرا مىرسد آه از دورى سفر طبيعت وجود ماه تابانى در آن به جريان انداخت خروش آب آفرينش شبكور آفرينش طاوس آفرينش مورچه آفرينش ملخ خدايا، مرا بيامرز چه ديدم ؟ او را ببخشيد گاوهاى سهگانه پارهاى از سخنان حكمت آميز على «ع»