شرح و تفسير دعای مكارم الاخلاق
(جلد ۳)

محمد تقی فلسفی

- ۱ -



فهرست مطالب 
61 : بسم الله الرحمن الرحيم اللهم صل على محمد وآل محمد و متعنى بالاقتصاد، واجعلنى من اهل السداد.
اعتدال در شئون زندگى
معنى قصد و اقتصاد
رعايت ميانه روى
اقتصاد در امر مال و عبادت
عبادت و رعايت اعتدال
الهام ميانه روى
لباس اهل تقوى
حد سخاوت و بخل
توازن هزينه و درآمد
زيادى مال يا حجت الهى
آمادگى روحى در مشكلات
سه مزيت گرانقدر
معنى سداد
شناخت صواب از خطا
به كار بستن اوامر الهى
پيامبر (ص ) و معرفى مال
اسيران مال و بت
شعيب و گفتار گمراهان
آزادگان واقع بين
سخنى از حضرت حسين (ع )
استقامت بلال
مكالمه بلال و عمر
بلال و خوددارى از بيعت
توصيه پيامبر (ص ) به على (ع )
ثبات قدم در شهادت و اسارت
62 : و من ادله الرشاد، و من صالحى العباد.
يكى از اسماء الهى
بهترين سخن
شرايط هدايت و ارشاد
پيامبر (ص ) و دعوت آگاهانه
مسئوليت چشم و گوش
توجه به ابعاد ارشاد
توضيحى درباره دعا
ايمان داشتن به گفته خود
ريا كارى در اظهار علم
هدايت مردم از راه عمل
ارزش عالم عامل
شديدترين افسوس در قيامت
هدايت مردم در جميع ابعاد
زيانكارى اهل بطالت
تواضع امام سجاد (ع )
معنى صالح
اداى حق خالق و خلق
ارزش ايمان و عمل صالح
مقام رفيع صالحين
بازار دنيا و نقد عمر
تجارت نجات بخش
پيوستن به صالحين
نا آگاهى يك مسلمان
شناخت راه سعادت
درخواست نابجا
63 : و ارزقنى فوز المعاد و سلامة المرصاد .
دو درخواست سعادت بخش
توضيحى درباره فوز
نظريه بى اساس
پايمال شدن انسانيت
منطق خدا پرستان
خود سازى براى آخرت
جمع بين دنيا و آخرت
پيروزى كاذب
شناخت پيروزى بزرگ
قرآن و معرفى فوز عظيم
رضوان الهى يا بزرگترين فوز
امام و تمناى فوز معاد
ارزش تلاش براى معاش
بردگان ثروت و مال
معنى مرصاد
صراط مستقيم تكوينى
صراط مستقيم تشريعى
انسانيت يا صراط مستقيم
هوى پرستى يا حيوانيت
اندازه گيرى غرايز
اثر صراط خدا و هوى
صراط دنيا و صراط آخرت
خطر مظلمه خلق
تصفيه حساب مردم
64 : اللهم خذ لنفسك من نفسى ما يخلصها، و ابق لنفسى من نفسى ما يصلحها، فاننفسى هالكه او تعصمها
امام (ع ) و دو درخواست مهم
معنى نفس در كتاب مجيد
كلام حضرت مسيح (ع )
منشاء اعمال خوب و بد
بيان رسول اكرم (ص )
صعود عمل صالح
جمله دوم دعا
ارزش عقل
اعمال قوه عقل
عقل و اصلاح نفس
عقل ، دوستى راستگو
نفس ملهمه
وجدان اخلاقى و اصلاح نفس
تخلف از دستور وجدان
معيار خوب و بد
تفاوت وجدان فطرى و تربيتى
قدرت نفس اماره
دشمنترين دشمنان
65 : اللهم انت عدتى ان حزنت ، و انت منتجعى ان حرمت ، و بك استغاثتى ان كرثت
معنى دو لغت
منشاء حزن انسانها
پيامبر (ص ) و مرگ فرزند
حزن على (ع ) در مرگ فاطمه (س )
طبيعى بودن حزن
امام صادق (ع ) و فرزند بيمارش
رضا به قضاى خداوند
مادرى صابر و بردبار
سخنى آرامش بخش
عبدالله بن ابى طلحه
تحمل در پرتو ايمان
نظام جهان بر وفق مصلحت
علامت ايمان واقعى
اسلام و تعاون
مجازات رد نيازمند
صبر فاقد اجر
روايت از رسول اكرم (ص )
خداوند و مصلحت مؤ من
علل مشقتها در زندگى
بهترين معاش
پناه مظلومان
دعاى امام صادق (ع )
66: وعندك مما فات خلف ، ولما فسد صلاح ، و فيما انكرت تغيير، فامنن علىقبل البلاء بالعافية ، وقبل الطلب بالجدة وقبلالضلال بالرشاد.
امام على (ع ) و سه درخواست
عالم ناپايدار
ابداع جهان
آخرت عالم پايدار
مرگ يا قضاى حتمى
مرگ عامل نوسازى
موازنه مواليد
مشيت حق و توازن مواليد
مرگ پيامبران
پيامبر خلف جايگزين سلف
نسخ يا تغيير حكم
عوض شدن قبله مسلمين
عافيت به جاى بلا
صدقه و دفع بلا
پاداش انفاق بهترين
عالم كون و فساد
خداوند و خزاين اشياء
مال و تقدير الهى
پست و بلند روزگار
نارضايى خداوند
اراده الهى در آزادى بشر
وظيفه افراد با ايمان
مربى آگاه و خودسازى
امام (ع ) و تذكر آموزنده
67: واكفنى مؤ ونة معرة العباد، وهب لى امن يوم المعاد، وامنحنى حسن الارشاد.
سه درخواست امام (ع )
آلودگى زبان بشر
توقعى ناشدنى
سخنان مردم به لقمان و پسرش
توجه داشتن به رضاى خدا
امام باقر (ع ) و موعظه حكيمانه
دلبرگرفتن از مدح و ذمّ مردم
تفاوت سخن مؤ من و منافق
موضع زبان عاقل و احمق
بدبينى افراد بد
نمونه اى از كفايت خداوند
تشويش مردم در روز حساب
امام (ع ) و درخواست ايمنى
تمناى هدايت خلق
هدايت در حفظ زبان
ارزش سكوت در جامعه
ارزش عقل و تكلم
مقايسه سخن و سكوت
سه راه براى اصلاح زبان
رابطه ايمان و حفظ زبان
خطر بزرگ زبان
عذاب بى نظير زبان
68: اللهم صل على محمد وآله ، وادراءعنّى بلطفك ، واغذنى بنعمتك .
معنى دراء و لطف
بلاياى گوناگون
بلايايى از بالاى سر
بلايايى از زير پا
بلاياى اجتماعى
بلاياى فردى
مرگهاى ناگهانى
علم الهى به همه بلايا
اثر رفق و مدارا
دفع بلا از راه خشونت
گرداندن بلا از راه لطف
معنى غذاء و نعمت
نظام عالم و تغذيه موجودات زنده
ارتزاق بشر و ساير موجودات
بشر و تسخير طبيعت
نبات و حيوات و محدوديت
انسان و غذاى حلال و حرام
اندرز لقمان به فرزندش
بى صبرى و حرام خوارى
استفاده از رزق حلال
خطر ناامنى
گرسنگى و امتحان خداوند
69: واصلحنى بكرمك ،ب وداونى بصنعك .
معنى اصلاح و كرم
افراد لايق و اصلاح جامعه
افراد مانع اصلاح
سستى افراد در اقامه حق
منافقين افسادگر
پيامبران و اصلاح بشر
اصلاح عمومى و خصوصى
حكومت بنى اميه و اختناق
قرآن و كلمه كريم
يوسف صديق و كرامت
صنع و مداوا
بيمارى هاى روحى
امام (ع ) و درمان آلام روحى
دردهاى امام صادق (ع )
70 : واظلّنى فى ذراك ، وجللنى رضاك .
امام (ع ) و دو خواسته مهم
ارزش سايه در مناطق گرم
آنجا كه تابش آفتاب نعمت است
سايه ماه رمضان
سايه الهى در قيامت
امام (ع ) و سايه خداوند
نصرت الهى بى واسطه و باواسطه
شفاعت شفعاء در قيامت
عظمت رضوان الهى
معنى جلله در كلام امام (ع )
سرآمد طاعت الهى
مراقبت در جلب رضاى خداوند
آميختن خوب و بد
حديث آموزنده اى از امام سجاد(ع )
حفظ مصالح اجتماعى
معامله رضاى مخلوق به سخط خالق
اداى وظيفه از درون و برون
رضا به قضاى حق
انسانها و تفاوتهاى حكيمانه
معرفت بيشتر و رضاى فزونتر
مؤ منين واقعى
71: ووفقنى اذا اشتكلت على الامور لاهداها، واذا تشابهتالاعمال لا زكاها، واذا تناقضت الملل لارضاها.
استمداد از خدا در سه امر مهم
پى بردن قاضى به واقع پنهان
برترى على (ع ) در امر قضا
مادر واقعى و نفى ولد
حكم على (ع ) بر وفق رضاى خداوند
وجدان دينى و اعتراف مادر
قضاوت جالبى از على (ع )
دعوايى پيچيده و مبهم
غريزه حبّ ذات و رفع ابهام
مثالى در توضيح كلام امام (ع )
توفيق انجام كار بهتر
سخنى از علامه سيد على خان
اطلاق كلمه دين در قرآن شريف
كلامى از حضرت رضا(ع )
ضرورت فرمانروا در جامعه
سه منافق
تناقض بين مسلمان و يهود
تناقض مسلمين بعد از رسول اكرم
على (ع ) و ضرورت تغيير روش
72: اللهم صلّ على محمد وآله ، وتوّجنى بالكفاية ، وسمنى حسن الولاية ، وهب لىصدق الهداية .
ارزش صبر در اسلام
فقد ايملان با فقد صبر
معنى تاج
امام (ع ) و تاج انسانيّت
معنى كفايت
ارزش بى نيازى نفس
لياقت شرط قبول مسئوليت
محبوبترين فرد نزد خداوند
رعايت انصاف با همه انسانها
معنى سَوْم
حُسن تربيت فرزند
از عوامل سقوط اجتماع
پاداش حُسن اداره امور
اسلام و حُسن ولايت
موهبت هدايت صادقانه
معنى صدق و هدايت
على (ع ) و معرفى صدق و كذب
صدق تامّ، صدق ناقص و دروغ
دو شرط اصلى در هدايت
هدايت نجات بخش
اقناع غراى و هوى در حدود مصلحت
انسان موجودى دو بعدى
على (ع ) و معرفى سعادت
عامل دورى از خداوند
73: ولا تفتنّى بالسّعة ، وامنحنى حسن الدّعة ،ولاتجعل عيشى كدّا كدّا.
اراده الهى در آزمايش بندگان
آزمايش طلا با آتش
ارزش اطاعت عملى
فرقه گمراه مرجئه
خطر عقيده مرجئه در اسلام
آزمايش صاحبان قدرت
آزمايش مال
ثعلبه و سوء امتحان
خوددارى ثعلبه از پرداخت زكات
دعاى پيامبر(ص ) در مقدار مال
رفاه عائله با وجود تمكّن
درآمد به قدر كفاف
روايتى جامع
مضيقه ممتد مالى
فقر يا مرگ بزرگ
اسلام و تعاونهاى قانونى
رعايت احترام فقرا در جامعه
لزوم رعايت همسايگان
فريضه زمامداران عادل
74: ولا تردّ دعائى علىّ ردّا، فانّى لا اجعل لك ضّا، ولا ادعو معك ندّا.
دعا يا برترين عبادت
دعا اظهار نيازمندى است
بزرگترين عامل تقرّب به خدا
توصيه على (ع ) به فرزند
شرايط استجابت دعا
دعا برخلاف نظام خلقت
شناخت موانع استجابت
دعا و معرفت كامل
توضيح درباره ضدّ وندّ
مثالى براى ضدّ
مالك جهان و قادر مطلق
دعا و فقد معرفت
وزير مغرور
سخنان مرد متكى به خداوند
حل مشكل با خواست خدا
توجه به عظمت خداوند
ايمان به خداى بى همتا
ياءس از اسباب عادى و توجه به خدا
استجابت دعاى فرمانده
75: اللهمّ صلّ على محمد وآله ، وامنعنى من السّرف ، وحصّن رزقى من التّلف .
معنى اسراف
قرآن و صور مختلف اسراف
صرف مال در حد اعتدال
اسراف در لباس
فرق بين اسراف و تبذير
تبذير يا عمل شيطانى
اسراف و فساد اجتماعى
تلف شدن روزى
بى نيازى خداوند از روزى و طعام
عقيده خرافى بت پرستان
قلب انسان غذاى خدايان
شرك در عبادت و توحيد در خالقيّت
قرآن و بى نيازى خداوند
از اعمال نادرست مشركين
عقيده غلط درباره پيامبران
هدايت سعادت آفرين
انديشه باطل مشركين درباره پيامبر
ابنياء از افراد بشرند
پيامبران مانند مردم به غذا نياز داشتند
غلوّ درباره پيامبران
76: و وفّر ملكتى بالبركة فيه ، واصب بىسبيل الهداية للبرّ فيما انفق منه .
معنى بركت
گوسفند دارى بركت است
فيض بركت الهى به مسيح (ع )
بركت در پرتو ايمان و تقوى
پاسخ يك پرسش
روابط عقلانى و فوق عقلانى
دعاى امام (ع ) و انواع بركت
بركت در كيفيت مصرف
اباى پيامبر (ص ) از لباس گرانبها
مال از نظر تعاليم اسلام
مال براى مردم است نه مردم براى اموال
بندگان ثروت
روايت آموزنده از حسين (ع )
كوشش اولياى دين براى كسب رزق
طلب رزق در حال جنگ و صلح
برداشت نادرست از آيه
از عوامل بقا يا فناى مسلمين
وظيفه شناسى مسلمين و بقاى اسلام
وظيفه ناشناسى و فناى مسلمانان
77 : اللهم صلّ على محمد وآله ، واكفنى مؤ ونة الاكتساب ، وارزقنى من غير احتساب ، فلااشتغل عن عبادتك بالطّلب ، ولا احتمل اصرتبعات المكسب .
امام (ع ) و چهار درخواست در مورد رزق
كار كردن اكاك (ع ) براى رزق حلال
پايمالى ارزش انسان
عواملاستقلال سياسى
سمبلهاى فرهنگى ، نظامى و اقتصادى
محتواى جمله اول و دوم امام (ع )
مثلى بر بيان جمله اول و دوم
توجه انسان به بعد مادى و معنوى
دنياپرستان كوردل
دنياطلبى و بى نصيبى در آخرت
افراط در امور اخروى و ترك دنيا
جمع بين دنيا و آخرت
بهره مندان از نعمتهاى دنيا و آخرت
همت بلند براى دنيا و يا براى آخرت
پيامبر(ص ) و معرفى اولياى خدا
امام (ع ) و معرفى دنيا
تفاوتهاى مردم در امر دنيا
لزوم آگاهى از عوارض كار
78: اللهم فاطلبنى بقدرتك ما اطلب ، و اجرنى بعزّتك ممّا ارهب .
جلب منافع و دفع مضار
خطاى انسان در شناخت خير و شر
ترك جهاد و حيات ذلّت بار
سوء تشخيص بر اثر حبّ و بغض
برترى طلبى و فساد
تفوق طلبى انسان و حيوان
خير و شرّ مال
مالدارى و زمينه طغيان
تفاوت قدرت خدا و خلق
قدرت نامحدود خالق
معنى عزّت
پناه بردن به خدا از عذاب الهى
اسلام و امان دادن به مشركين
لازم الاجرا بودن امان يك مسلمان
يكسان بودن امان حرّ مملوك
اسلام و امنيت از ترس
ارعاب و شكنجه وجدان اخلاقى
نامه عبيداللّه به حرّ
بازگشت حرّ به راه حق
نگرانى حرّ از ارعاب اهل بيت
79: اللهم صلّ على محمد وآله ، وصن وجهى باليسار، ولانبتذل جاهى بالاقتار.
درجات مالدارى
از عوامل حفظ آبرو در بين مردم
از وظايف قطعى مؤ من
مجازات تحقير مؤ من بى بضاعت
توازن مالى همسفران حج
لزوم وظيفه شناسى فقير و غنى
فقر يا تلختر از هر تلخ
محتواى جمله دوم امام (ع )
تفاوت اشخاص در نيلبه جاه
سؤ ال از جاه و مال در قيامت
كيفر خوددارى از اعمال جاه
پيامبر (ص ) و استفاده از جاه
على (ع ) و برنامه خلافت
نمونه اى از جاه و محبوبيت امام (ع )
فرزدق و معرفى امام (ع ) به هشام
عوامل محبوبيت امام سجاد(ع )
صرف جاه در جلب رضاى خدا
جاه طلبى مايه نفاق و رياكارى
توضيح امام (ع ) به جاهل
80: فاسترزق اهل رزقك واستعطى شرارخلقك فافتتن بحمدمن اعطانى وابتلى بذم منمنعنى وانت من دونهم ولى الاعطاوالمنع .
عوارض تنگى معاش
شناخت وسيله استجابت
طلب حلال يا عبادت برتر
آگاه سازى مؤ دبانه
بى نياز شدن فقير در پرتو كار
ميانه روى در غنى و فقر
گناه و تنگى معاش
حسن خلق و گشايش زندگى
خودسازى و توسعه معاش
نيازمندى مردم به يكديگر
رزق بى واسطه از خداوند
سفارش على (ع ) به حضرت مجتبى ع
على (ع ) و احداث باغ
در خواست مصونيت از عوامل تنگدستى
اجر سير كردن گرسنگان
افراد شگفت آور در نظر على (ع )
شيطانهاى انسان نما
ابتلاء به ذم بخيلان
تفاوت مردم در بخل جود و بخل
81: اللهم صلى على محمد و اله ، وارزقنى
معنى صحت در لغت
معنى عبوديت
ارزش جوانى و عافيت
قيمت دو نعمت مجهول
حاكم عادل و امنيت
امنيت دينى ، اجتماعى و پزشكى
اسلام و سلامت مردم
سلامت براى هدفهاى متفاوت
الهيون خود ناشناس
الهيون ممتاز
معنى وسيع عبادت
نيت براى خدا عبادت است
ارزش اعمال تابع نيت است
اعمال مردم در ساعات فراغت
تقسيم اوقات شبانه روز
ساعات فراغت در گذشته و حال
خطر فزونى ساعات فراغت
اسلام و معنى زهد
82 : و علما فى استعمال و ورعا فى اجمال .
اسلام و دين انسان سازى
پدران و آموزش فرزندان
تعليم كودكان به جاى غرامت جنگ
علم بى سود وزيان
گسترش علوم در جهان امروز
عالم عامل و غير عامل
علم واجب بر هر زن و مرد مسلمان
كمال دين علم باعمل است
معنى حجت بالغه الهى
اولياى دين و عمل به علم
ورع با پرهيز از گناه و شبهات
پرهيز ازگناه مهمتراز كسب حسنات
لزوم مجاهده در انجام فرايض و محرمات
برترين عمل درماه رمضان
روزه ماه رمضان و قوت كف نفس
پايان كار اهل معصيت
درجات خويشتن دارى از گناه
ميانه روى در شبهات و طلب رزق .
عقل و تبيين شهادت .
83: اللهم اختم بعفوك اجلى ،وحقّق فى رجاء رحمتك املى .
حسن عاقبت
مرگ باحسن عاقبت
مرگ باسوء عاقبت
نقش وصيت درخوب وبد عاقبت
وظيفه علاقمندان به حسن عاقبت .
حقيقت سعادت وشقاوت .
حضرت يوسف ودرخواست حسن عاقبت
توجه على (ع ) به حسن عاقبت
اهميت بيم واميد
اسلام و خوف و رجا
لزوم موازنه بين خوف ورجاء
اميد با مورد وبى مورد
دنيا مزرعه آخرت است
شرايط آباد كردن مزرعه دنيا
راه نيل به تعالى معنوى
اميد به رحمت وخوف از عدل الهى
84: و سهل الى بلوغ رضاك سبلى ، وحسن فى جميع احوالى عملى .
رضاى الهى با عالى ترين مدارج كمال
بهشت ها، جنات عدن ورضوان الهى
راههاى وصول به رضاى الهى
رضاى به قضاى الهى
معرفت كامل براى راضى ترين به قضاء است
رضاى به قضا از علائم ايمان است
يكى درد ويكى درمان پسندد
رابطه رضاى الهى با اطاعت او
پيامبر اكرم (ص ) بزرگترين مطيع خداوند
عمّار مطيع عالى قدر الهى
از نشانه هاى بزرگ رضاى الهى
معرفى ايمان
فريبكارى عمل پسنديده نيست
زيانهاى ناشى ازجهل
ترك گفتن دنيا براى نيل به دنيا
معيار عمل صالح انگيزه درونى است
ارزش عمل در خلوص نيت آن است
حسن عمل آزمايش الهى است
بهشت پاداش دو ركعت نماز خالص
يك عمل مقبول عامل نجات است
85: اللّهم صلّ على محمد وآله ، ونبّهنى لذكرك فى اوقات الغفلة .
معنى غفلت
اقسام غفلتها
از جمله وظايف خودسازى
حسابرسى نفس وسعادت
نامه امام سجاد(ع ) به زهرى
جدى گرفتن محاسبه نفس
افسوس على (ع )برافراد غافل
دنيا پرستى و خود فراموشى
بيان نكته اى آموزنده
تسخير دريا و كشتى
جهان حساب شده وقضاوت عقل
آزادى بشر در قبول ايمان وكفر
پيروى از هوى واغفال الهى
ذكر الهى به قلب و زبان
حب مال وغفلت از خداوند
ذكر خدا ومصونيت در معاملات
اثر ذكر دائمى خداوند
ذكر قلب ودرستكارى
ياد خدا وحسن اجراى احكام
ياد خداوند درقلب نماز دائم است
امام وتمناى ذكر دائم الهى
86: واستعملنى بطاعتك فى ايّام مهلة .
معنى مهلت
تفاوت آثار گناهان
تنزه الهى از ظلم و عجله
مهلت خداوند وبه خود آمدن گناهكار
انتباه يك گناهكار جسور
گناهكارانى كه از مهلت خدا استفاده نمى كنند
خودسرى و غرور فرعون
حفارى جالب وعبرت انگيز
تفاوت انسانها درايام مهلت
مدارا حاوى خير دنيا وآخرت است
رفق ومدارا از صفات عالى انسان است
مدار بامديون معسر
پاداش مدارابا مديون تهى دست
گناهان بخشنده مشمول عفو الهى است
نمونه مدارا وعف الهى
تاءكيد اكيد اولياى دين در ارفاق به معسر
87: وانهج لى الى محبتك سبيلا سهلة ، اكمل لى بها خير الدنيا والآخرة .
ارزش محبت دزنظام خلقت
حب اولاد درحيوانات
تفاوت حب انسان وحيوانات به فرزند
ابعاد مختلف محبت انسان
مسئوليت والدين در انسان سازى فرزند
راه نيل به دوستى خداوند
لازمه محبت خداوند اطاعت اوست
نشانه ايمان كامل
ايمان چيزى جزحبّ وبغض نيست
رسول اكرم (ص )ومعرفى شرك
اسلام حاوى خير دنيا وآخرت است
پيرامون خير دنيا وآخرت
رسول اكرم (ص )ومعرفى خير دنيا وآخرت
چهار صفت از عطاياى الهى
اثر طلب رضاى خالق به سخطمخلوق وعكس آن
تفاوت مال از نظر خير وشر
نشانه حبّ الهى
88: اللهم صلّ على محمدوآله كافضل ماصليّت على احدمن خلقك قبله ،وانت مصلّ علىاحدبعده .
معنى صلوة
صلوة پيامبر (ص ) وآرامش زكوة دهنده
معنى صلوة خداوند،وملائكه ومومنين برپيامبر(ص )
بيان حضرت رضا(ع ) در مجلس ماءمون
پاسخ حضرت رضا(ع )درباره آل
سلام الهى برآل محمد(ص )
معنى يس دركتب تفاسير
پاره اى ازسخنان براثر بغض
صلوات الهى وملائكه بر اهل ايمان
صابرين مشمول صلوات ورحمت الهى
صلوات الهى به تناسب درجات صبر صابرين
حضرت ابراهيم (ع ) مشمول صلوات برتر
صلوات برتر برآل محمد(ص ) وآل ابراهيم (ع )
صلوات مومنين بر پيامبر (ص ) به معنى دعاست
تسليم شدن ومنشاء متفاوت آن
تسليم مومن به امر الهى براى نيل به سعادت است
89: وآتنا فى الدنيا حسنة وفى الآخرة حسنه وقنى برحمتك عذاب النار.
قيام قيامت ومكتب پيامبران
بشر اسير محسوس است وقيامت نامحسوس
قيامت جوابگوى تمنيات نا محدود بشر است
دنيا براى آخرت به منزله شكم مادر براى جنين است
روش مومنين پيروى از اولياى دين
اسلام دين فطرت واحكامش بر وفق آيين خلقت
انديشه هاى نادرست عثمان مظعون
على (ع ) وعاصم بن زياد
نفى رهبانيت در اسلام
اسلام وتعادل دين ودنيا
عبادت خالى ازافراط وتفريط
مومن واعتدال در امور دنيا
معيار قدر ومنزلت انسان
موازنه بين بعد حيوانى وانسانى
معنى حسنه دردنياو آخرت
امام سجاد(ع ) وادب درگفتار
مقدمه 
بسم الله الرحمن الرحيم
دفتر نشر فرهنگ اسلامى بخش اول و دوم كتاب شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق از صحيفه سجاديه را چاپ و توزيع نموده است و اينك بخش ‍ سوم آن را به چاپ رسانيده و تقديم علاقه مندان مى نمايد.
ترجمه و تفسير دعاى مكارم الاخلاق از خطيب نامى معاصر و دانشمند معظم ، جناب آقاى محمد تقى فلسفى ، واعظ مشهور است كه ابتدا در حوزه علميه قم با حضور جمعى از دانشجويان روحانى شروع شد و سپس ‍ در جلسات متعددى در تهران ادامه يافت و پس از توضيح و تشريح پاره اى از مطالب و اضافه نمودن برخى از آيات از ناحيه معظم له ، شرح و تفسير دعا روشنتر گرديد.
دفتر نشر فرهنگ اسلامى اطمينان دارد كه سومين بخشى از كتاب شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق نيز همانند بخش اول و دوم مورد استقبال و استفاده عموم قرار مى گيرد و به علاقه مندان مكارم اخلاق و سجاياى انسانى ، راه تعالى و تكامل را ارائه مى نمايد و با استمداد و راهنمايى دعاى امام سجاد (ع ) زمينه تعالى و تكامل معنوى آنان را فراهم مى سازد.
دفتر نشر فرهنگ اسلامى
OO
61 : بسم الله الرحمن الرحيم اللهم صل على محمد  وآل محمد و متعنى بالاقتصاد، واجعلنى من اهل السداد.
موضوع بحث ، شرح و تفصيل دعاى شريف مكارم الاخلاق از صحيفه سجاديه است . حضرت زين العابدين عليه السلام در اين قطعه فرستد، سپس در جمله اول عرض مى كند: بارالها! با اعتدال و ميانه روى در جميع شئون زندگى ، مرا از مزاياى اقتصاد بهره مند فرما. در جمله دوم عرض ‍ مى كند: بارالها! گفتار و رفتارم را به گونه اى قرار ده كه تمام آنها بر وفق حق و صواب باشد.
اعتدال در شئون زندگى  
به خواست خداوند توانا، موضوع سخنرانى امروز، بحث درباره اين دو جمله است . امام سجاد (ع ) در جمله اول دعا، كلمه اقتصاد را به كار برده است و معناى آن در لغت عرب ، ميانه روى و اعتدال است .
الاقتصاد من القصد بمعنى العدل و هو التوسط فى الامور بين الافراط و التفريط . (1)
اقتصاد از ماده قصد است ، به معناى عدل و آن عبارت از توسط در امور مختلف بين افراط و تفريط است .
معنى قصد و اقتصاد  
اقتصاد، كلمه اى است عربى از ماده قصد. اين لغت در زبان فارسى نيز راه يافته و فارسى زبانان در گفتگوهاى خود آن را به كار مى برند، با اين تفاوت كه قصد و اقتصاد در زبان عرب به معناى وسيع و براى ميانه روى و اعتدال در امور مختلف به كار برده مى شود، ولى در زبان فارسى ، كلمه قصد به معناى اعتدال اساسا به كار نمى رود و كلمه اقتصاد هم فقط در امور مالى مورد استفاده قرار مى گيرد. براى آنكه معناى وسيع قصد و اقتصاد در زبان عرب روشن شود، لازم است در اينجا پاره اى از مواردى كه از اين لغت در قرآن شريف و روايات استفاده شده ، مذكور افتد:
واقصد فى مشيك . (2)
از مواعظ لقمان حكيم به فرزندش كه در كتاب مجيد آمده ، اين است كه : در راه رفتن معتدل و ميانه رو باش . ملاحظه مى كنيد كلمه قصد در اين آيه براى اعتدال در راه يافتن به كار برده شده است .
و على الله قصد السبيل . (3)
آنچه بر عهده خداوند است ، ارائه صراط مستقيم و راهى است كه بركنار از افراط و تفريط است .
در اين آيه نيز قصد به معناى اعتدال و ميانه روى آمده است . على (ع ) كلمه قصد را براى بيان ميانه روى و اعتدال آورده و رعايت آن را به دوستان خود توصيه فرموده است .
عليك بالقصد فى الامور فمن عدل عن القصد جار و من اخذ به عدل . (4)
على (ع ) فرموده : بر تو باد كه در جميع امرو ميانه رو باشى ، كسى كه از ميانه روى تجاوز كند، ستم نموده و كسى كه خط ميانه را بپيمايد، عدل را رعايت كرده است .
رعايت ميانه روى  
قصد، ميانه روى و بركنارى از افراط و تفريط است و اين همان صراط مستقيمى است كه پيمبران از طرف بارى تعالى مبعوث شده اند تا آن را ارائه نمايند. كسانى كه در شئون مختلف زندگى راه اعتدال را مى پيمايند، سرانجام به سعادت نايل مى گردند و كسانى كه آن راه را ترك مى گويند و به انحراف گرايش مى يابند، پايان كارشان سقوط و تباهى خواهد بود.
عن على عليه السلام قال : اليمين و الشمال مضلة و الطريق الوسطى هى الجادة . (5)
على (ع ) فرموده : راست و چپ بيراهه و ضلالت است ، خط وسط، جاده واقعى و راهى است كه به نجات و سعادت منتهى مى گردد.
اقتصاد در امر مال و عبادت  
كلمه اقتصاد همانند قصد در روايات ائمه عليهم السلام آمده است ، اما آن را نيز در امور مالى فقط محصور ننموده اند، بلكه گاهى در امر مال به كار برده اند و گاه در امر عبادت .
فى وصية امير المؤ منين للحسن عليهما السلام عند وفاته : و اقتصد يا بنى فى معيشتك ، و اقتصد فى عبادتك و عليك فيها بالامر الدائم الذى تطيقه . (6)
از وصاياى امير المؤ منين در بستر مرگ به فرزندانش حضرت مجتبى اين بود كه : فرزند! در امر معيشت ، مقتصد و ميانه رو باش و در عبادتت نيز ميانه رو، و بر تو باد در امر عبادت به اندازه اى عمل كنى كه هميشه توان انجام آن را داشته باشى .
مرحوم كلينى رضوان الله تعالى عليه در كتاب كافى بابى باز نموده تحت عنوان الاقتصاد فى العبادة و روايات مربوط به اين امر را در آن باب آورده ، از جمله اين حديث شريف است :
عن النبى صلى الله عليه و آله قال : يا على ! ان هذا الدين متين فاوغل فيه برفق و لاتبغض الى نفسك عبادة ربك . (7)
عبادت و رعايت اعتدال  
رسول اكرم (ص ) به على عليه السلام فرمود: اسلام دينى است محكم و استوار، مقررات آن را با رفق و مدارا انجام ده و كارى نكن كه نفست به عبادت خدايت بدبين شود و نسبت به آن حالت بغض به خود بگيرد. اقتصاد و ميانه روى در امور مالى و اجتناب از افراط و تفريط از جمله تعاليم شرع مقدس و مورد تاءكيد اولياى گرامى اسلام است و چون اين امر مبتلا به عموم مردم است ، لازم مى داند درباره آن توضيح بيشترى داده شود و روايات زيادترى به عرض شنوندگان محترم برسد.
عن على عليه السلام قال : اذا اراد الله بعيد خيرا الهمه الاقتصاد و حسن التدبير و جنبه سوء التدبير و الاسراف . (8)
الهام ميانه روى  
على (ع ) فرموده : وقتى خداوند درباره بنده اى اراده خير نمايد، اقتصاد و حسن تدبير معاش را به وى الهام مى كند و او را از سوء تدبير و زياده روى و اسراف بركنارش مى دارد.
ملاحظه مى كنيد كه در اين روايت ، اقتصاد و حسن تدبير در امر معاش آنقدر رفيع و بلند پايه معرفى شده كه حضرت بارى تعالى آن را به بندگانى كه درباره آنها اراده خير فرموده است ، الهام مى نمايد. خطبه همام كه در نهج البلاغه آمده ، از خطب معروف حضرت على (ع ) است . امام در اين خطبه متقين را بيان نموده ، از آن جمله فرموده است :
و ملبسهم الاقتصاد. (9)
لباس اهل تقوى  
جامه اى را كه مى پوشند، بر وفق اقتصاد و در حد ميانه روى است ، نه لباسى در بر مى كنند كه آنان را به گروه مترف و ثروتمندان گناهكار ملحق كند و موجب بغض تهيدستان و افراد بى بضاعت گردند و نه لباسى در بر مى كنند كه مردم آنان را افرادى پست و دنى الطبع به حساب آورند و در مورد تحقيرشان قرار دهند. امام حسن عسكرى عليه السلام ضمن يك حديث ، لزوم رعايت اندازه گيرى و اجتناب از افراط و تفريط را در امور مالى خاطرنشان ساخته و چنين فرموده است :
ان للسخاء مقدارا فان زاد عليه فهو سرف ، و للاقتصاد مقدارا فان زاد عليه فهو بخل . (10)
حد سخاوت و بخل  
براى سخاوت مقدارى است و اگر از آن حد تجاوز نمايد، اسراف است ، و براى اقتصاد مقدارى است كه اگر از آن حد بگذرد، بخل است .
توازن هزينه و درآمد  
اقتصاد و ميانه روى در صرف مال براى همه مردم از فقير و غنى ، نافع و ثمر بخش است . كسانى كه درآمد محدود دارند و مى خواهند در جامعه عز و احترامشان محفوظ باشد، بايد در امرار معاش و گذراندن زندگى به قناعت خو كنند، همواره اقتصاد مالى و موازنه درآمد و هزينه را رعايت نمايند و با اندازه گيرى دقيق قدم بردارند. اين گروه گر چه در مضيقه و تنگدستى زندگى مى كنند و با مصائب و مشكلات مواجه هستند، اما به كسى عرض حاجت نمى نمايند و در جامعه با سربلندى و عزت نفس ادامه حيات مى دهند. كسانى كه تمكن مالى دارند و درآمدشان فزونتر از هزينه آنان است ، اگر در ايام مالدارى راه اعتدال در پيش گيرند، خود را با زندگى متوسط تطبيق دهند و از مازاد درآمدى كه دارند به افراد بى بضاعت كمك كنند، با اين عمل خويشتن را بزرگوار و كريم النفس مى سازند و به سجيه انساندوستى متخلق مى گردند؛ بعلاوه طبق فرموده امام صادق (ع )، با كمك خود حجت خداوند را از خود دفع مى كنند و در نتيجه روز حساب منازلى را كه در پيش ‍ دارند به آسانى طى مى نمايند.
عن داود بن سرحان قال : كنا عند ابيعبدالله عليه السلام اذ دخل عليه سدير الصيرفى فسلم و جلس فقال له : يا سدير! ما كثر مال رجل قط الا عظمت الحجة لله تعالى عليه . فان قدرتم ان تدفعوها عن انفسكم فافعلوا. فقال له يابن رسول الله بماذ. قال بقضاء حوائج اخوانكم فى اموالكم . (11)
زيادى مال يا حجت الهى  
داود بن سرحان مى گويد: حضور امام صادق (ع ) بوديم كه سدير سيرفى وارد شد، سلام كرد و نشست . حضرت فرمود: اى سدير! مال كسى زياد نمى شود، مگر آنكه حجت خداوند بر وى عظيم و بزرگ خواهد شد. اگر وقت داريد كه آن حجت را از خود دفع نماييد، اقدام كنيد. عرض كرد: يابن رسول الله ! اين كار چگونه انجام مى شود؟ فرمود: از راه برآوردن حوايج برادرانتان از اموالى كه در اختيار داريد.
آمادگى روحى در مشكلات  
انسان كم درآمدى كه خود را به قناعت عادت داده و به سختى زندگى انس ‍ گرفته ، روحيه اش براى تحمل مصائب آماده و مهياست . ثروتمندى كه با تمكن مالى به اقتصاد و ميانه روى زندگى كرده و از افراط اجتناب نموده است ، او نيز در زمينه مصائب و بلايا آمادگى نسبى دارد. اگر روزى بر اثر پيشامدى اموالش را از دست بدهد، و مقدار قابل ملاحظه اى مى تواند خويشتن را با مضيقه مالى تطبيق دهد و ناگوارى ها را تحمل نمايد، و على (ع ) درباره اين دو گروه چنين فرموده است :
من اقتصد فى الغنى و الفقر فقد استعد لنوائب الدهر . (12)
كسى كه در غنى و فقر مقتصد و ميانه رو باشد با اتخاذ اين روش ، خويشتن را براى مصائب روزگار مهيا نموده است .
اقتصاد مالى و اندازه گيرى در امر معاش ، آدمى را به ميانه روى و اعتدال سوق مى دهد، از اسراف و تبذير و همچنين از بخل و امساك باز مى دارد، اندازه گيرى در امر معاش براى افراد كم درآمد حافظ عز و شرافت نفس ‍ است و نمى گذارد آنان براى نيل به رفاه بيشتر دست تمنا به روى اين و آن بگشايند و بزرگوارى خويش را پايمال نمايند، و براى افراد متمكن مانع زياده روى و توسعه نابجاست و بر اثر تعديل و صرفه جويى مى توانند به مواسات و تعاون برادران خويش نايل گردند و از پاداش الهى برخوردار شوند. براى آنكه بدانيم اندازه گيرى و اعتدال در امر معاش تا چه حد در مكتب اهل بيت اهميت دارد، به اين حديث توجه فرماييد:
عن ابيجعفر عليه السلام قال : الكمال كل الكمال التفقه فى الدين و الصبر على النائية و تقدير المعيشة . (13)
سه مزيت گرانقدر  
امام باقر (ع ) فرمود: مسلمانى كه از سه مزيت برخوردار است ، واجد كمال تمام و كامل است : اول دين شناسى ، دوم صبر و خويشتندارى در مصيبت ، و سوم اندازه گيرى و اعتدال در امر معاش .
آن كس كه زندگى محدود خود را بر اساس اعتدال و ميانه روى پايه گذارى نموده است ، با وضع موجود خويش مى سازد و اظهار تنگدستى نمى كند.
عن على عليه السلام قال : ما عال من اقتصد . (14)
على (ع ) فرمود: كسى كه با ميانه روى و اعتدال زندگى مى كند، گرفتار فقر نمى شود.
از آنچه مذكور افتاد، روشن شد كه اقتصاد از ماده (قصد) است و در لغت عرب به معناى اعتدال و ميانه روى و اجتناب از افراط و تفريط است . در قرآن شريف و روايات اسلامى از اين كلمه در زمينه هاى گوناگون از اعمال و اخلاق استفاده شده است . از جمله مواردى كه كلمه اقتصاد به كار رفته ، ميانه روى و اعتدال در امور مالى و اندازه گيرى در معيشت است و بعضى از روايات آن ، در خلال سخن تقديم شنوندگان محترم گرديد. امام سجاد (ع ) در جمله اول اين قطعه دعاى شريف مكارم الاخلاق كه موضوعى سخنرانى امروز است ، كلمه اقتصاد را آورده و به پيشگاه خداوند عرض مى كند:
و متعنى بالاقتصاد.
بارالها! با ميانه روى و اعتدال در جميع شئون زندگى ، مرا از مزاياى اقتصاد و ميانه روى بهره مند فرما.
در جمله دوم دعا كه موضوع نيمه آخر سخنرانى امروز است ، حضرت على بن الحسين عليهما السلام به پيشگاه بارى تعالى عرض مى كند:
واجعلنى من اهل السداد.
بارالها! مرا از اهل سداد قرار ده .
معنى سداد  
براى آنكه معناى كلام امام روشن شود، بايد بدانيم سداد چيست و انسانى كه از پيشگاه الهى درخواست اهليت و شايستگى آن را مى نمايد، بايد واجد چه صفات و مزايايى باشد تا خداوند دعايش را مستجاب كند و از اين عطيه بزرگ و گرانقدر برخوردارش سازد. سداد در لغت به معناى صواب و استقامت است . اگر كسى در تمام رفتار و گرفتار خود بر وفق حق و صواب قدم بر دارد و مراقب باشد كه به راه خطا نگرايد و قدمى در مسير ناصواب و خلاف حق بر ندارد و همچنين كوشش كند كه در سخن و عمل صواب خود، همواره پايدار و با استقامت باشد و دچار تزلزل و دو دلى نگردد، او اهل سداد است . قرآن شريف درباره بزرگترين قول حق كه اقرار به وحدانيت ذات اقدس الهى است ، و همچنين درباره استقامت و پايدارى در امر توحيد فرموده است :
ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة الا تخافوا و لاتحزنوا . (15)
كسانى كه گفتند: مالك واقعى و پروردگار ما خداوند است و روى گفته ايمانى خود استقامت و پايدارى نمودند، فرشتگان رحمت بر آنها نازل مى شوند و مژده مى دهند كه در آينده ، خوف و هراسى ندارند و براى گذشته نيز حزن و اندوهى نخواهند داشت .
شناخت صواب از خطا  
شناخت حق و باطل و تميز صواب از خطا كه معيار سداد است ، راجع به مسائل اعتقادى و اخلاقى و تشخيص خوب و بد در امور مربوط به سعادت انسانهاست . هدايت تشريعى بارى تعالى كه توسط حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله به مردم ابلاغ گرديده راهنماى تمام ابعاد حق و مميز همه صوابها از خطاها است . خداوند در قرآن شريف هدف ماءموريت رسول اكرم (ص ) را در جمله كوتاهى ذكر نموده و فرموده است :
هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق . (16)
اوست خداوندى كه رسول خود را به هدايت و دين حق ، بين مردم فرستاده است .
به كار بستن اوامر الهى  
كسى كه مى خواهد اهل سداد باشد و راه حق و صواب را بپيمايد، بايد بى قيد و شرط از اوامر الهى اطاعت نمايد و دستورهاى سعادت بخش او را عملا به كار بندد، چه اوست كه به تمام حقايق واقف است و راه صواب را كه مايه تعالى و تكامل انسانهاست ، مى داند. مردم در عصر رسول اكرم (ص )، دعوت آن حضرت را به گونه هاى مختلف تلقى مى نمودند و از خود واكنشهاى متفاوتى نشان مى دادند. بعضى آنقدر در امور دنيوى و جلب منافع مادى غرق بودند كه تمام همشان براى گردآورى مال و ازدياد ثروت مبذول مى گرديد و براى توجه به تعاليم الهى كه راه نيل به كمال معنوى و احياى انسانيت است ، وقتى باقى نمى گذاردند، فقط از مال خود سخن مى گفتند و به آن افتخار مى نمودند. قرآن شريف درباره اين گروه فرموده است :
الهيكم التكاثر. حتى زرتم المقابر . (17)
ازدياد ثروت و تكاثر در اموال آنقدر شما را از ياد خداوند غافل نگاه داشته تا عمرتان به سر آيد، بميريد و در قبرستانها مسكن گزينيد.
عن عبدالله بن الشخير عن ابيه قال : انتهيت الى رسول الله صلى الله عليه و آله و هو يقول : الهيكم التكاثر، السوره . قال يقول ابن آدم : مالى و مالى و مالك من مالك الا ما اكلت فافنيت اولبست فابليت او تصدقت فامضيت . (18)
پيامبر (ص ) و معرفى مال  
عبدالله شخير از پدرش نقل كرده كه مى گويد: به رسول اكرم (ص ) رسيدم ، در حالى كه سوره تكاثر را مى خواند: فرمود: فرزند آدم مى گويد: مال من ، مال من و از مالت براى تو چيزى نيست ، مگر آن را كه خوردى و فانى نمودى يا آن را كه در بر كردى و پوشاندى ، يا آن را كه با امضاى خود به دگرى اعطا نمودى .
مال داشتن در نظر بعضى از آنان آنقدر مهم و معيار بزرگى بود كه تصور مى كردند ملاك شايستگى براى امر نبوت و احراز مقام رسالت ، داشتن ثروت بسيار است . از اين رو، نبوت رسول گرامى (ص ) را براى نداشتن ثروت نفى نمودند:
و قالوا لو لا نزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم . (19)
گفتند: چرا اين قرآن بر آن دو نفر بزرگ ثروتمند و سرمايه دار مكه و طائف ، يعنى وليد و حبيب نازل نشده است .
اسيران مال و بت  
خلاصه ، غاصبان ثروت در عصر پيامبر (ص )، راه صواب و سعادت خويش ‍ را گردآورى مال مى دانستند. از اين رو، به تعاليم بارى تعالى و دعوت فرستاده خداوند اعتنا نمى نمودند. بعضى در عصر رسول اكرم (ص ) اسير بت پرستى و گرفتار عقايد موهوم پدران و اجداد خويش بودند و مى دانستند كه با اجابت دعوت پيشواى اسلام (ص ) و قبول يكتا پرستى بايد از معتقدات پيشينيان خود دست بردارند و اين كار با تعصب خانوادگى آنان سازگار نبود. از اين رو، نه تنها دعوت پيشواى اسلام (ص ) را اجابت ننمودند، بلكه در مقابل آن حضرت به مخالفت برخاستند و تا قدرت داشتند، براى حفظ بتها و خاموش كردن صداى اسلام كوشش نمودند. نا گفته نماند كه اين گرفتارى به رسول بزرگوار اسلام (ص ) اختصاص نداشت ، بلكه انبياء گذشته نيز بيش و كم با مشكل بت پرستى مواجه بودند و خداوند در قرآن شريف پاره اى از آنها را ذكر فرموده است .
شعيب و گفتار گمراهان  
قوم شعيب دو انحراف بزرگ اساسى داشتند: يكى اعتقادى و آن ديگر مالى . از طرفى به پيروى از پدران خويش بت مى پرستيدند و از طرف ديگر در معاملات و داد و ستدها خيانت مى نمودند و كم فروشى مى كردند. حضرت شعيب (ع )، معلم بزرگ الهى ، با اين هر دو عمل به مبارزه برخاست و مردم را از بت پرستى و خيانت مالى برحذر داشت . قوم نادان به جاى اينكه عقل خود را به كار گيرند و در سخنان شعيب فكر كنند تا از انحراف اعتقادى و مالى رهايى يابند، به استهزاء گفتند:
يا شعيب اءصلوتك تاءمرك ان نترك ما يعبد آباءنا او ان نفعل فى اموالنا ما نشاء ؟ (20)
اى شعيب ! آيا نماز خواندنت ترا وا داشته كه ادعاى نبوت كنى تا ما پرستش ‍ معبودهاى پدران خود را ترك گوييم ، از تصرف در اموالمان به دلخواه خويش دست برداريم ؟
آزادگان واقع بين  
غير از مال دوستى و تعصب بت پرستى ، عوامل ديگرى وجود داشت كه سد راه مردم از قبول دين مقدس اسلام بود و براى آنكه سخن به طول نينجامد، از شرح و توضيح آنها خوددارى مى شود. سرانجام ، مجاهدتهاى پيوسته رسول اكرم (ص ) در تبليغ دين اسلام به نتيجه رسيد و تدريجا عده اى كه روح داشتند و اهل منطق و استدلال بودند، به آيين الهى گرويدند و راه حق و صواب را كه اصل اول سداد است ، پذيرا شدند و طبق دستور پيشواى اسلام عمل مى نمودند. به شرحى كه توضيح داده شد، كسانى اهل سدادند كه واجد دو اصل اساسى باشند: يكى پيمودن راه صواب ، و آن ديگر پايدارى و استقامت در آن راه . اگر پيروى از راه حق مشكلاتى به بار نياورد و موجب خطر مالى و جانى نشود، ادامه آن راه چندان سخت نيست . اما اگر طى كردن آن راه مايه بلايا و خطراتى شود و شارع اسلام تحمل آن خطاها را در زمينه امر مورد نظر لازم بداند، آيا افراد تحمل مى نمايند و با استقامت به راه حق ادامه مى دهند يا از اداى وظيفه شانه خالى مى كنند و راه حق را ترك مى گويند؟
سخنى از حضرت حسين (ع )  
حضرت حسين بن على عليهما السلام كه اين صحنه را مشاهده فرموده و در ورطه بلايا و گرفتارى واقع شده و عمل افراد را در زمينه دين از نزديك مشاهده فرموده ، به اين پرسش پاسخ داده است :
يحوطونه ما درت معايشهم و اذا محصوا بالبلاء قل الديانون . (21)
مردم گرد دين هستند، مادامى كه به معاش و زندگى آنان آسيبى نرسد و چون پاى آزمايش و گرفتارى به ميان بيايد، عدد قليلى در دين پايدار و ثابت قدم مى مانند.
استقامت بلال  
يكى از افراد ثابت قدم در راه حق ، بلال بن رباح مؤ ذن رسول اكرم (ص ) بود. او در مكه ايمان آورد و راه صواب را در پيش گرفت . مشركين براى اينكه او را از پيروى اسلام باز دارند، تصميم گرفتند آزارش دهند و با شكنجه هاى جانكاه او را از دين حق بگردانند. در يكى از سخنرانى ها اشاره شد كه امية بن خلف ، موقع ظهر، در هواى گرم او را بر زمين سوزان بطحا به پشت مى خواباند و دستور مى داد سنگ بزرگى روى سينه اش قرار مى دادند.
ثم يقول لا و الله لا تزال هكذا حتى تموت او تكفر بمحمد و تعبد اللات و العزى . فيقول و هو فى ذلك البلاء: احد احد . (22)
مى گفت : تو همچنان بايد در اين وضع بمانى تا بميرى يا به حضرت محمد (ص ) كافر شوى و لات و عزى را پرستش نمايى . اما او در اين وضع ساخت و طاقت فرسا همچنان در توحيد و اسلام ثابت قدم بود و از خداوند يگانه به نام احد احد ياد مى كرد. جالب آنكه بلال بعد از رحلت رسول اكرم (ص ) با اوضاع و احوالى كه پيش آمد، از صراط مستقيم منحرف نشد و همچنان در راه حق و صواب استقامت نمود.
مكالمه بلال و عمر  
روى ان بلالا ابى ان يبايع ابابكر و ان عمر اخذ بتلابيبه و قال له يا بلال هذا جزاء ابى ابكر منك ان اعتقك فلا تجيى تبايعه ؟ فقال : ان كان ابوبكر قد اعتقنى لله فليدعنى لله و ان كان اعتقنى لغير ذلك فها انا ذا. و اما بيعته فما كنت ابايع من لم يستخلفه رسول الله و الذى استخلفه بيعته فى اعناقنا الى يوم القيامة . فقال له عمر: لا ابا لك ، لا تقم معنا. فارتحل الى الشام و توفى بدمشق بباب الصغير . (23)
روايت شده كه بلال ابا كرد از اينكه با ابى بكر بيعت كند. عمر گردنش را گرفت ، به او گفت : اى بلال ! اين است پاداش توبه ابى بكر مرا براى خدا آزاد نموده ، براى خداوند تركم گويد، و اگر براى غير خدا آزاد نموده ، عتقى واقع نشده و من همانند سابق مملوك او هستم و خود را تسليم وى مى كنم .
بلال و خوددارى از بيعت  
اما بيعت ؛ من بيعت نمى كنم با كسى كه رسول اكرم (ص ) او را خليفه خود قرار نداده است و كسى را كه پيمبر به خلافت خود گزيده ، بيعتش تا روز قيامت به گردن ما هست . عمر از سخنان بلال به خشم آمد و گفت : بى پدر! ديگر در محيط ما اقامت منما. بلال به شام سفر كرد و سرانجام در باب الصغير دمشق از دار دنيا رفت .
خلاصه ، استقامت و پايدارى در راه حق و صواب ، بسيار مشكل است . و به فرموده حضرت حسين (ع ) در زمينه امتحان و ابتلاء به بلا، افراد متدين و ثابت قدم كمياب اند. خداوند در قرآن شريف به رسول اكرم (ص ) دستور داد:
فاستقم كما امرت و من تاب معك . (24)
پس تو، اى پيمبر معظم ، طبق ماءموريتى كه داراى استقامت كن ، و همچنين كسانى كه با هدايت تو به خداوند برگشته اند، بايد استقامت نمايند.
عن ابن عباس : ما نزلت آية كانت اشق على رسول الله صلى الله عليه و آله من هذه الآية و لهذا قال : شيبتنى هود . (25)
ابن عباس مى گويد: آيه اى بر رسول اكرم (ص ) نازل نشد كه مانند اين آيه مشقت بار تلقى گردد. از اين رو حضرت فرمود: سوره هود پيرم كرد.
بعضى از آقايان گفته اند: سنگينى و مشقت اين آيه براى پيشواى اسلام ناظر به دستورى است كه خداوند در استقامت و پايدارى مردم داده است .
از آنچه مذكور افتاد، روشن شد كه افراد با ايمان اگر در جميع امور پيرو حق و صواب باشند و در راه رسيدن به حق استقامت و پايدارى نمايند، از اهل سداد به حساب مى آيند و براى نيل به اين مقام بسيار رفيع بايد از ذات اقدس الهى استمداد كنند و در پرتو فيض و رحمت حضرت بارى تعالى به اين هدف مقدس دست يابند، و اين دستور پيشواى معظم اسلام است .
فى الحديث انه قال لعلى عليه السلام : سل الله السداد . (26)
توصيه پيامبر (ص ) به على (ع )  
رسول گرامى (ص ) به على (ع ) فرمود: در پيشگاه الهى دعا كند و از خداوند سداد را درخواست نمايد.
حضرت زين العابدين (ع ) در جمله دوم دعاى شريف مكارم الاخلاق كه موضوع بحث و سخنرانى امروز است ، به پيشگاه خداوند عرض مى كند:
واجعلنى من اهل السداد.
بارالها! مرا به گونه اى قرار ده كه تمام گفتار و رفتارم بر وفق صواب باشد و در راه اعلاى حق و اقامه اوامر مقدست آنطور كه بايد و شايد استقامت و پايدارى نمايم .
ثبات قدم در شهادت و اسارت  
امام سجاد و پدر بزرگوارش حضرت حسين عليهما السلام ، دو امام معصوم و دو پيشواى گزيده حضرت بارى تعالى هستند و در مقام عمل ، پيرو بى قيد و شرط حق و صواب اند و كوچكترين قدمى فراتر نمى گذارند و اين دو حجت الهى در زمان واقع شدند و در شرايطى قرار گرفتند كه حداكثر پايدارى و استقامت را در حوادث سنگين شهادت و اسارت از خود نشان دادند و به عالى ترين درجه سداد نايل آمدند جالب آنكه اصحاب حضرت سيدالشهدا (ع ) درس استقامت و پايدارى را از مولاى خود آموخته و در راه اعلاى حق به سخت ترين ناملايمات تن داده و در كمال بصيرت و بينش ، فداكارى در راه حق را استقبال نموده و به مقام رفيع شهادت نايل آمدند. حضرت حسين (ع ) پس از ورود به كربلا، در مقابل اصحاب خود خطبه اى خواند و فرمود:
الا ترون الى الحق لا يعمل به و الى الباطل لا يتناهى عنه ليرغب المؤ من فى لقاء ربه محقا فانى لا ارى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما: فقام زهير بن قين و قال : قد سمعنا هداك الله يابن رسول الله مقالتك ولو كانت الدنيا لنا باقية و كنا فيها مخلدين لآثرنا النهوض معك على الاقامة فيها . (27)
آيا نمى بينيد كه به حق و صواب عمل نمى شود و باطل مورد نهى قرار نمى گيرد؛ با وجود وضعى اين چنين ، فرد با ايمان حق دارد راغب مرگ و لقاى خداوند باشد. من مرگ را جز سعادت نمى بينم و زندگى با اين ستمگران در نظرم چيزى جز ملامت و آزردگى نيست .
آنگاه زهير بن قين برخاست و گفت : يابن رسول الله مقاله ات را شنيديم . اگر دنيا براى ما پايدار مى بود و در آن زندگى جاودان مى داشتيم ، قيام با تو را بر حيات ابدى دنيا مقدم مى نموديم .
پس از زهير بعضى ديگر از اصحاب با ايمان آن حضرت به پا خاستند، سخنانى همانند زهير گفتند و مراتب استقامت خويش در راه حق را ابراز نمودند.
62 : و من ادله الرشاد، و من صالحى العباد.  
به خواست خداوند توانا، اين دو جمله از دعاى شريف مكارم الاخلاق موضوع بحث و سخنرانى امروز است . امام سجاد عليه السلام در جمله اول دعا عرض مى كند: بارالها! مرا از دلايل رشاد و هدايت قرار ده . در جمله دوم درخواست مى كند: بارالها! مرا از بندگان صالح و شايسته قرار ده .
يكى از اسماء الهى  
رشيد يكى از اسماء حضرت بارى تعالى است ؛ آن اسم در بعضى دعاها، از آن جمله دعاى جوشن كبير، در رديف ساير اسماء الهى ذكر شده است .
اللهم انى اساءلك باسمك يا معين يا آمين يا مبين يا متين يا مكين يا رشيد يا حميد يا مجيد يا شديد يا شهيد. (28)
فى اسماء الله تعالى الرشيد. هو الذى ارشد الخلق الى مصالحهم اى هداهم و دلهم عليها
. (29)
الرشيد در اسماء حضرت بارى تعالى است . او خداوند است كه ارشاد مى كند مردم را به آنچه مصلحت آنهاست ، يعنى هدايت كننده و دلالت كننده آنان است به خير و صلاحشان .
دعوت مردم به خداوند و ارشاد و هدايت آنان به صراط مستقيم ، امرى است بس گرانقدر و مهم . قرآن شريف در اين باره فرموده :
و من احسن قولا ممن دعا الى الله . (30)
بهترين سخن  
سخن كدام انسان بهتر و نيكوتر از كلام كسى است كه خلق را به خالق دعوت مى كند و با گفته هاى خود، بذر ايمان در قلوبشان مى افشاند.
اين وظيفه مقدس در درجه اول به عهده رسول اكرم (ص ) و جانشينان بر حق او محول است . كسى كه در اين راه قدم بر مى دارد، در واقع ، خط مشى رسول اكرم (ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام را مى پيمايد و اين كار بزرگ ، هدايت نامه را از گمراهى و ضلالت مى رهاند، مايه نجات و سعادتش مى گردد، و هدايت كننده را نيز در پيشگاه الهى سربلند مى كند و از پاداش او برخورداريش مى سازد، به شرط آنكه هدايت و ارشاد واجد تمام شرايط لازم باشد، و براى روشن شدن مطلب ، قسمتى از آن شرايط در اينجا با استفاده از آيات و روايات ، به عرض شنوندگان محترم مى رسد:
شرايط هدايت و ارشاد  
اولين شرط راهنمايى و هدايت مردم اين است كه ارشاد كننده بايد به موضوع دعوت خود عالم و آگاه باشد و از روى بينش سخن بگويد. خداوند در قرآن شريف اين مطلب را درباره پيشواى بزرگ اسلام و پيروان شايسته آن حضرت خاطرنشان ساخته و فرموده است :
قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى . (31)
پيامبر (ص ) و دعوت آگاهانه  
پيمبر گرامى ! بگو اين است راه من : مردم را به سوى خدا مى خوانم ، با بينش ‍ و بصيرت ، و پيروان من نيز دعوتشان به سوى خداوند، آگاهانه و بصيرت است .
از جمله حقوقى كه خداوند بر مردم دارد، اين است كه از روى علم و آگاهى سخن بگويند و آنجا كه علم ندارند، لب فرو بندند و از سخن گفتن باز ايستند.
عن زرارة بن اعين قال : ساءلت ابا جعفر عليه السلام ما حق الله على العباد: قال ان يقولوا ما يعلمون و يقفوا عند ما لا يعلمون . (32)
زراره مى گويد: از امام باقر (ع ) پرسيدم ، حق خداوند بر بندگان چيست ؟ در جواب فرمود: آن را كه مى دانند بگويند و در چيزى كه اطلاع ندارند و نمى دانند، توقف نمايند.
اين وظيفه مهم و حق بزرگ الهى ضمن يكى از آيات قرآن شريف با تعبير خاصى بيان شده است :
و لا تقف ما ليس لك به علم ، ان السمع و البصر و الفؤ اد كل اولئك كان عنه مسؤ ولا . (33)
مسئوليت چشم و گوش  
هرگز از پى آنچه علم و اطمينان ندارى مرو و نا آگاه قدم بر ندار كه گوش و چشم و دل آدمى در پيشگاه الهى مؤ اخذ و مسئول اند.
فى العلل عن السجاد عليه السلام قال : ليس لك ان تتكلم بما شئت لان رسول الله صلى الله عليه و آله قال : رحم الله عبدا قال خيرا فغنم او صمت فسلم . (34)
امام سجاد (ع ) فرموده است : مجاز نيستى هر چه را كه بخواهى بگويى ، چه رسول گرامى اسلام فرموده است : مشمول رحمت الهى باد آن كس كه سخن خوب بگويد و سود برد يا سكوت كند و سالم بماند.
توجه به ابعاد ارشاد  
بجاست اين نكته تذكر داده شود كه موضوع ارشاد مى تواند از نظر علمى داراى ابعاد متعدد باشد. علم و آگاهى ارشاد كننده در بعدى لازم است كه مى خواهد درباره آن سخن بگويد و طالب هدايت را ارشاد نمايد؛ مثلا در موردى كه شنونده فرد با ايمانى است و مى خواهد دعا را از نظر كتاب و سنت بفهمد و به مشروعيت آن مطمئن گردد و بداند كه اگر در موردى براى قضاى حوايج مشروع خود به دعا متوسل شود و استجابت آن را از خداوند بخواهد، مرتكب بدعتى نشده و عمل خلافى انجام نداده است ؟ كسى كه مى خواهد او را در اين باره ارشاد كند كافى است تا حدودى از آيات و اخبار مربوط به دعا و شرايط آن آگاه باشد و با بصيرت به سؤ الات وى پاسخ گويد: اما اگر سؤ ال كننده از مشروعيت دعا آگاه است ولى مى خواهد بداند با آنكه جهان ما به قضاى الهى ، عالم علل و اسباب است و در حديث امام صادق (ع ) آمده :
ابى الله ان يجرى الاشياء الا باسباب . (35)
خداوند ابا دارد از اينكه اشياء را در اين عالم به جريان اندازد، مگر از راه وسايل و اسباب .
توضيحى درباره دعا  
براى طالب ارشاد اين سؤ ال پيش آمده كه در نظام اسباب و علل ، دعا چه نقشى دارد و جمع بين ادله دعا و اين قبيل روايات كه سخن از اسباب و علل مى گويد، چگونه است ؟ البته اهل تحقيق بدين پرسش پاسخ داده و گفته اند: دعا خود از قدر الهى است و استجابت دعا گاهى به نحو سبب سازى و تسبيب اسباب است و گاهى بر سبيل سبب سوزى و فوق مجارى عادى است . خداوند حكيم جهان را بر اساس علل و اسباب نيان نهاده ، نه آنكه خود را در اسباب و وسايل آفريده خودش زندانى نموده باشد. از اين رو، در روايت امام صادق (ع ) آمده است كه خداوند ابا دارد و نگفته است خداوند قدرت ندارد و ناتوان است ، و كلمه ابا در موردى به كار برده مى شود كه ابا كننده به انجام آن عمل قادر باشد؛ مثلا اگر گفته شود: فلان تاجر از خريد اين كالا ابا دارد، معناى اين كلام ، عجز و ناتوانى تاجر نيست ، بلكه حاكى از بى ميلى تاجر است ؛ يعنى اگر بخواهد مى تواند اين معامله را انجام دهد، اما ميل و رغبت به انجام آن ندارد. خلاصه ، كسى كه بصيرت و آگاهيش در حدود پاسخ گفتن به سؤ ال اول است ، نبايد به سؤ ال دوم پاسخ دهد، چه آنكه در آن پاسخ بصير نيست و ممكن است با جواب نارساى خود، سائل را دچار تزلزل و ترديد كند و به جاى ارشاد، مايه گمراهى او شود.
ايمان داشتن به گفته خود  
يكى ديگر از شرايط ارشاد كننده اين است كه خود به گفته هاى هدايت بخش و سعادت آفرين خويش مؤ من و معتقد باشد و از عمق دل سخن بگويد. در قرآن شريف ، اين مهم در مورد رسول اكرم صلى الله عليه و آله خاطرنشان گرديده است :
آمن الرسول بما انزل اليه من ربه . (36)
پيمبر گرامى ايمان دارد به تمام آنچه از طرف خداوند بر وى نازل شده است .
ريا كارى در اظهار علم  
از اين رو براى ايمان آوردن مردم ، علاقه بسيار شديد داشت و تمام همتش ‍ در اين راه مصروف مى گرديد و مى خواست جامعه را به خداوند، مؤ من و متوجه نمايد. بعضى افراد از نظر علمى و استعداد فطرى لايق و قوى هستند. مسائل مشكل دينى را با منطقى مستدل حل مى كنند و طالبان ارشاد را آنطور كه بايد قانع مى نمايند، ولى انگيزه آنان در اين بحثها اعلاى حق و دعوت به خداى يگانه نيست ، بلكه مى خواهد خود را بنمايانند، ريا كارى كنند، معلومات خويش را به رخ اين و آن بكشند، به هوى و تمنيات نفسانى جامه تحقق بپوشانند و غريزه تفوق طلبى و برترى جويى خويش را اقناع نمايند. اينان مصداق حديثى هستند كه از حضرت مسيح (ع ) نقل شده است :
بحق اقول لكم ، لا تكونوا كالمنخل يخرج الدقيق الطيب و يمسك النخالة . كذلك انتم ، تخرجون الحكمة من افواهكم و يبقى الغل فى صدوركم . (37)
از روى حق به شما مى گويم ، همانند آلك آردبيز نباشد كه آرد خوب و خالص را از خود بيرون مى دهد و سبوس را نگاه مى دارد. شما نيز مطالب حكيمانه را از دهان بيرون مى دهيد و در دلتان انديشه هاى مضر باقى مى ماند.
خطر اين قبيل افراد موقعى آشكار مى گردد كه ناباورى درونشان به طور ناآگاه و به صورت سخن بيخودى ، همانند جرقه اى از زير خاكستر بيرون جهد و ارشاد شدگان به ناباورى و بى ايمانى آنان واقف گردند.
يكى ديگر از شرايط ارشاد كننده اين است كه خود عمل كند آنچه را كه به طالبان هدايت و ارشاد دستور عمل مى دهد. زيرا عمل كردن ارشاد كننده مايه اطمينان درونى كسانى است كه مى خواهند راه هدايت و سعادت را بيابند و ارشاد شوند.
عن على عليه السلام قال : علموا الناس الخير بغير السنتكم و كونوا دعاة القوم بفعلكم و الزموا الصدق و الورع . (38)
هدايت مردم از راه عمل  
على (ع ) فرموده : خير و خوبى را به مردم بياموزيد با غير زبان ، و دعوتتان به وسيله عمل باشد و هرگز از راستى و تقوى جدا نشويد.
كبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون . (39)
كسى كه چيزى بگويد و بر طبق آن عمل نكند با اين كار ناروا بشدت خويشتن را مورد بغض الهى قرار مى دهد.
يكى از علل تاءثير و نفوذ عميق اولياى گرامى اسلام در قلوب مؤ منين واقعى اين بود كه خودشان در انجام وظايف دينى پيشقدم بودند و به همه دستورهايى كه به مردم مى دادند، عمل مى نمودند.
عن على عليه السلام قال : ايها الناس ! و الله ما احثكم على طاعة الا و اسبقكم اليها و لا انهاكم عن معصية الا و اتناهى قلبكم عنها . (40)
على (ع ) فرمود: قسم به خدا كه هيچ وقت شما را به طاعتى ترغيب ننمودم ، مگر آنكه پيش از شما به آن سبقت جستم ، و از هيچ گناهى نهيتان ننمودم ، جز آنكه خود قبل از شما، از آن اجتناب داشتم .
ارشاد و هدايت چنين انسانى بزرگ كه مجرى اوامر و نواهى بارى تعالى است ، در قلوب شنوندگان جاى مى گيرد، در ضميرشان اثر مى گذارد و آنان را به راه سعادت سوق مى دهد. اما اگر عالم دينى به وظايف خويش عمل نكند و دانسته هاى خود را به كار نبندد، سخن او در ضمير مردم نفوذ نمى كند و اثر ارشادى به جاى نمى گذارد.
عن ابيعبدالله عليه السلام قال : ان العالم اذا لم يعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب كما يزل المطرعن الصفاة . (41)
ارزش عالم عامل  
امام صادق (ع ) فرمود: وقتى عالم به علم خود عمل نكند، موعظه او از دلها مى لغزد و نفوذ نمى نمايد، همانطور كه باران از روى سنگهاى سخت نمى لغزد و فرو نمى رود.
عن المسيح عليه السلام قال : بحق اقول لكم ان الناس فى الحكمة رجلان : فرجل اتقنها بقوله وضيعها بسوء فعله ، و رجل اتقنها بقوله و صدقها بفعله و شتان بينهما. فطوبى للعلماء بالفعل و ويل للعلماء بالقول . (42)
حضرت مسيح (ع ) فرمود: از روى حق به شما مى گويم ، مردم در امر حكمت و علم دو گروه اند، يك گروه حكمت را با زبان تحكيم مى كنند و با عمل بد خويش تضييع مى نمايند، و گروه دگر حكمت را با زبان تحكيم مى كنند و با عمل آن را تصديق مى نمايند، و بين اين دو گروه فاصله بسيار است . خوشا به حال علماى با عمل ، واى بر علماى با زبان .
عالمى كه حكمت را به زبان مى گويد ولى عملش بر خلاف گفته اوست ، در صورتى كه رفتارش در دنيا آشكار گردد و مردم به كارهاى غير مشروعى كه مرتكب مى شود واقف گردند، اگر تمام ارزش اجتماعى خود را از دست ندهد، لااقل به نسبت آشكار شدن رفتار گناه آلودى كه دارد، قدر و منزلتش ‍ كاهش مى يابد، و اگر در دنيا گناهانش آنقدر پنهانى انجام شود كه دگران آگاه نگردند، در روز حساب كه روز آشكار شدن پنهانهاست ، رسوا مى شود و گرفتار عذاب روحى و جسمى خواهد شد.
عن ابيعبدالله عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ان اشد الناس ندامة و حسرة رجل دعا عبدا الى الله تبارك و تعالى فاستجاب له و اطاع الله فادخله الله الجنة و ادخل الداعى النار بترك عمله و اتباعه هواه . (43)
شديدترين افسوس در قيامت  
حضرت صادق (ع ) از رسول اكرم (ص ) حديث نموده كه فرموده است : شديدترين پشيمانى و افسوس براى كسى است كه بنده اى را به خداوند دعوت نموده و او دعوت را پذيرا شده و اوامر الهى را به كار بسته و خداوند او را در بهشت جاى داده و دعوت كننده را جهنمى نموده ، براى آنكه اوامر خداوند را در مقام عمل ترك گفته و از هواى نفس خويش پيروى نموده است .
از آنچه مذكور افتاد، اين نتيجه به دست آمد كه ارشاد و هدايت مردم به خداوند عبادتى است بسيار بزرگ و پر ارج ؛ كسى كه به اين عمل گرانقدر مبادرت مى نمايد، قدم به جاى قدم انبيا مى گذارد و از رفتار آنان تبعيت مى نمايد. با اين عمل ، مشمول رحمت الهى مى شود و از پاداش او برخوردار مى گردد. ارشاد كنندگان به طور عادى با زبان و عمل و گاه با قلم ، افراد را هدايت و ارشاد مى نمايند و حضرت على بن الحسين عليهما السلام نيز مانند آباء گراميش ، همواره اين وظيفه مقدس را انجام داده است . اما امام سجاد (ع ) در جمله اين قطعه از دعا كه موضوع سخنرانى امروز است ، توفيق ارشاد را به وسيعترين معنى از پيشگاه خداوند خواسته ، عرض ‍ مى كند:
و من ادلة الرشاد.
بارالها! مرا از دلايل رشاد قرار ده .
هدايت مردم در جميع ابعاد  
گويى مى خواهد بگويد: نه فقط زبانم در گفتار و اعمالم در رفتار و قلمم در كتابت از ادله رشاد باشد، بلكه با لطف و رحمت خويش مرا به گونه اى قرار ده كه تمام وجودم در همه احوال ، راهنماى حق و فضيلت و از دلايل رشاد باشد. اين توفيق از طرف حضرت بارى تعالى نصيب امام سجاد (ع ) گرديد و آنچنان شد كه تمام حركات على بن الحسين عليهما السلام در ساكت ماندن و سخن گفتن ، توجه نمودن و بى اعتنايى كردن ، شناخته شدن يا ناشناخته ماندن ، و ديگر احوالى از اين قبيل ، وسيله راهنمايى و هدايت طالبان ارشاد بود و در اينجا به طور نمونه دو مورد ذكر مى شود:
كان بالمدينة رجل بطال يضحك الناس منه . فقال قد اعيانى هذا الرجل ان اضحكه ، يعنى على بن الحسين عليهما السلام . قال فمر على و خلفه موليان له . قال : فجاء الرجل حتى انتزع رداءه من رقبته صلوات الله و سلامه عليه ، ثم مضى . فلم يلتقت اليه على عليه السلام ، فاتبعوه و اخذوا الرداء منه فجاءوا به فطر حوه عليه . فقال لهم : من هذا؟ قالوا: هذا رجل بطال يضحك اهل المدينة . قال قولوا له : ان الله يوما يخسر فيه المبطلون . (44)

 

next page