شرح و تفسير دعای مكارم الاخلاق
(جلد ۳)

محمد تقی فلسفی

- ۱۳ -


توضيح امام (ع ) به جاهل  
حضرت فرمود: به او گفتم تو به كتاب خداوند جاهلى ، مگر نشنيده اى كه بارى تعالى فرموده :
انّما يتقبّل اللّه من المتّقين . (420)
عمل اهل تقوى مورد قبول خداوند است .
تو با دزدى دو قرص نان ، دو گناه كردى و با دزدى دو انار، مرتكب دو گناه شدى ، وقتى آنها را بدون اجازه صاحبانش به ديگرى دادى ، چهار گناه ديگر بر چهار گناه اول افزودى و چهل حسنه بر چهار گناه اضافه نكردى . از شنيدن سخن امام (ع )، حيران بر آن حضرت مى نگريست . امام فرمود: من برگشتم و او را ترك گفتم ، سپس فرمود:
وبمثل هذا التّاءويل القبيح المستنكر يضلون ويضلون . (421)
و به استناد اين گونه تاءويلهاى قبيح گمراه مى شوند و گمراه مى كنند.
80: فاسترزق اهل رزقك واستعطى شرارخلقك فافتتن بحمدمن اعطانى وابتلى بذم  منمنعنى وانت من دونهم ولى الاعطاوالمنع .
عوارض تنگى معاش  
امام زين العابدين عليه السلام دردوجمله اول اين قطعه ازدعاى شريف (مكارم الخلاق )كه در جلسه قبل موردبحث وسخنرانى قرارگرفت از پيشگاه خداونددرخواست نمود بارالها آبروى مرا با گذران سهل وآسان محافظت فرماوبا مضيقه وتنگى معاش جاه ومنزلتم را درجامعه سبك وخوار مگردان . چند جمله اى كه در اين قطعه دعا موضوع بحث وسخنرانى امروز است با فاتفريع آغاز شده بدين معنى كه محتواى دعاى امروز با مطلب دعاى قبل ارتباط دارد عرض مى كند بارالها اگر دعايم را درگشايش زندگى مستجاب نفرمايى ودر مضيقه قرار گيرم اين عوارض را در بردارد اول از كسى طلب روزى كنم كه خودروزى خوار تو هستند دوم در اثر تنگدستى در اين مشكل قرار گيرم كه از شرار خلقت درخواست عطا نمايم سوم آزمايش شوم به ستايش كسى كه به من اعطا نموده است . چهارم ومبتلا شدم به ذم كسى كه محرومم ساخته است با آنكه توولى وصاحب اختيار هرعطا ومنعى .
به خواست خداوند توانا امروز پيرامون اين جملات عرايضى را تقديم شنوندگان محترم مى نمايد. اين چند جمله از كلام امام (ع )حاوى عوارض ‍ وپيامدهاى نامطلوبى است كه بر اثر تنگى معاش ممكن است دامنگير افرادگردد. پيش از شرح وتوضيح عبارت دعا لازم است بدانيم چه عواملى موجب تنگى معاش مى شود وهمچنين بدانيم با چه وسايلى مى توان علل مضيقه رابرطرف نمودزيرابه فرموده حضرت مولى الموحدين على عليه السلام يكى ازشرايط استجابت دعا شناخت وسيله است .
شناخت وسيله استجابت
جارجل الى اميرالمومنين عليه السلام قال انى دعوت الله فلم ارالاجابه فقال ان للدعا اربع خصال اخلاص السرير واحظار النيه ومعرفه الوسيله والانصاف فيالمساله فهل دعوت وانت عارف بهذاالاربعه قال لاقال فاعرفهن
شناخت وسيله استجابت  
مردى حضور على (ع )شرفياب شد عرض كرد خداوندرا خوانده ام امااجابت نديده ام حضرت فرمودبراى دعا چهارخصلت است خالص ‍ بودن ضميرحضورقلب شناخت وسيله استجابت وانصاف درتمنى عرض ‍ كرد نه فرمودپس آنهارابياموز.
قسمت مهمى از مضيقه مالى وسختى معاش كه بعضى گرفتارآن مى شوند ناشى ازاعمال خودآنهاست واگربخواهند ازآن تنگناى رهايى يابند بايدتغييررو دهند وخويشتن را اصلاح نمايند ودراينجا پاره اى ازآن امور ذكرمى شود
عن النبى صلى الله عليه وآله قال طلب الحلال فريضه على كل مسلم ومسلمه .
رسول اكرم (ص )فرمودطلب رزق حلال فريضه اى است برعهده هرزن ومردمسلمان ومكلفندآن فريضه را انجام دهند.
طلب حلال يا عبادت برتر  
انسان زنده غذا مى خواهدوبراى تامين معاش خودلازم است ازپى كاربرودوباتحمل زحمت ومشقت نانى به دست آورد وباعزوآبرومندى زندگى كند . جالب آنكه دين مقدس اسلام به دست آوردن رزق حلال كه ضرورت حياتى است به حساب عبادت آورده است .
عن النبى صلى الله عليه وآله قال العباده سبعون جزافضلها طلب الحلال
رسول اكرم فرمود عبادت هفتاد جزاست و برتريت جزطلب حلال است .
كسى كه وسيله كار و قدرت مزاجى دارد و مى تواند با فعاليت خودكفا گردد و مرفه زندگى كندامابراثر تن پرورى و راحت طلبى از كار شانه خالى مى كند انسانهايى اينچنين مطرود اولياى گرامى اسلام اندو در روايت دينى راجه ه اين گروه بسيار تند سخن گفته شده است .
عن جعفربن محمدعن آببه عليهماالسلام قال كان اميرالمومنين سلام الله عليه يقول من وجدماوتراباثم افتقرفابعده الله
امام صادق ازپدر بزرگوارش حديث نموده كه على (ع ) مى فرمود كسى كه واجد آب و خاك است و در فقر و تنگدستى به سر مى برد خداوند او را از رحمت خود دور سازد.
آگاه سازى مؤ دبانه  
پيمبر گرامى اسلام (ص ) نسبت به فقرا و افراد بى بضاعت توجه بسيار داشت و همواره آنان را مورد تكريم و احترام قرار مى داد و اگر در مواقعى نيازمند بودند به آنان كمك مالى مى نمود اما اگر كسى با دارا بودن مزاج سالم و توان فعاليت از پى كار نمى رفت به وى كمك رايگان نمى نمود و در كمال ادب به او مى فهماند كه بايد كار كند و در پرتو سعى و كوشش ‍ خويشتن را بى نياز نمايد امام صادق فرمود يكى از اصحاب رسول اكرم (ص ) در مضيقه مالى واقع شد و زندگى سختى را مى گذراند همسرش به وى گفت اگر حضور پيمبر شرفياب شوى و درخواست مساعدت مالى نمايى مشكلت حل مى شود حضور حضرت آمد اما به محض اينكه پيشواى اسلام (ص ) او را ديد گويى به ضميرش پى برد و فرمود
من سالنا اعطيناه و من استغنى عنا اغناه الله .
هر كسى از ما درخواست كند به وى عطامى كنيم و اگر خود از ما بى نياز نشان بدهد خداوند او را غنى خواهد ساخت .
مرد با خود گفت رسول اكرم دراين سخن كسى جز من اراده نفرموده است . از اين رو چيزى نگفت و به منزل برگشت . جريان اين امر را براى همسرش ‍ نقل نمود . زن گفت پيمبر اسلام هم بشر است برو وضه خود را به عرض ‍ حضرتش برسان مرد روز بعد آمد دوباره شرفياب شد و همچنين روز سوم آمد و هر دو بار پيامبر اكرم (ص ) همان جمله را به وضع روز اول تكرار نمود. صحابى دفعه سوم كه از حظور آن جناب برگشت رفت كلنگى را از كسى عاريه گرفت و به كوه و تپه هاى خارج از شهر رفت مقدارى بوته كند به شهر آورد و از قيمت آن مختصر آردى تهيه نمود و غذاى خود و همسرش ‍ تامين گرديد. فرداى آن روز بيشتر كاركرد و هيزم زيادترى تهيه نمود و به قيمت بيشترى فروخت به اين كار ادامه داد تا كلنگى خريدارى نمود و رفته رفته آنقدر متمكن شد كه حيوان باركش و غلامى را خريد . كم كم ثروتى به دست آورد وازمضيقه زندگى رهايى يافت .
فجاالى النبى صلى الله عليه و آله فاعلمه كيف جا يساله و كيف سمع النبى . فقال النبى قلت لك من سالنااعطيناه و من استغنى عنى اغناالله .
بى نياز شدن فقير در پرتو كار  
صحابى تمكن يافته حضور نبى اكرم (ص ) آمد. شرح گذشته رانقل نمود كه چگونه نزد شما آمدم و چگونه سخن مرا شنيدى . حضرت فرمود همان است كه گفتم هر كس از ما درخواست كند به وى عطا مى كنيم و هركس ‍ خويشتن را از مابى نياز نشان بدهد خداوند او را غنى خواهد ساخت .
ائمه معصومين عليهم السلام نيز همانند رسول اكرم (ص ) عمل مى نمودند هر كسى مى آمد و از مضيقه مالى سخن مى گفت اگر سالم بود و قدرت كار مى داشت او رابه سعى و عمل تشويق مى نمودند و به وى مى فهماندند كه مشكل معاش بايد از راه كار و فعاليت حل شود.
عن كليب الصيداوى قال قلت لابيعبدوالله عليه السلام ادع الله عزوجل لى فى الرزق فقدالتاثت على امورى فاجابنى مسرعا لااخرج فاطلب
كليب صيداوى مى گويد به امام صادق (ع ) عرض كردم از خدا بخواهيد گشايشى به رزق من عطا فرمايد زيرا وضع به هم ريخته و مشكل شده است . حضرت بدون وقفه و با سرعت فرمود دعا نمى كنم دنبال كار برو.
يعنى مشكل توبا دعا حل نمى شود بلكه سعى و عمل لازم دارد.
ميانه روى در غنى و فقر  
يكى ديگر از عواملى كه مى تواند موجب تنگى معاش گردد زياده روى در صرف مال در موقع تمكن و مالدارى است . در روايات اسلامى تاكيد شده است كه مسلمانان همواره ميانه روى و اقتصاد رامورد توجه قرار دهند و عملا آنرا رعايت كنند خواه مالدار و غنى باشند خواه كم بضاعت و فقير.
عن على عليه السلام قال من اقتصد فى الغنى والفقر فقد استعد لنوائب الدهر.
على (ع )فرموده كسى كه در غنى و فقر ميانه رو و مقتصد است با اين عمل خويشتن رابراى مصائب و سختى هاى روزگار مهيا مى نمايد.
عن النبى صلى الله عليه وآله وسلم وقال ثلاث منجيات خشيه الله فى السر والعلانيه والقصد فى الغنى والفقر والعدل فى الرضا والغضب .
نبى اكرم فرمود سه چيز نجات بخش است اول خوف از خداوند در پنهان و آشكار دوم ميانه روى در ايام ثروتمندى و فقر سوم رعايت عدل و حق در حال رضا و خشم .
قال العالم عليه السلام ضمنت لمن اقتصد ان لا يفتقر.
امام موسى بن جعفر عليهما السلام فرمود ضمانت مى كنم براى كسى كه در صرف مال مقتصد و ميانه رو باشد گرفتار فقر و تهيدستى نشود.
سومين عاملى كه ميتواند موجب تنگدستى و سختى معاش گردد گناه است . گناهان مانند بيماريها پى آمد و عوارضى دارند. على (ع ) در اول دعاى كميل عوارض بعضى از گناهان را ذكر نموده از آن جمله به پيشگاه الهى عرض مى كند.
اللهم اغفرلى الذنوب . التى تغيرالنعم
گناه و تنگى معاش  
بارالها ببخش آن گناهانى را كه موجب دگرگونى نعمتها مى شوند.
عن ابيجعفر عليه السلام قال ان العبد ليذنب الذنب فيزوى عنه الرزق .
امام باقر مى فرمود بنده مرتكب گناه مى شود و بر اثر آن موجب تنگى رزق مى گردد. راه برطرف نمودن گناه و رفع مضيقه معاش استغفار و طلب عفو از حضرت بارى تعالى است .
قال على عليع السلام يا كميل اذا ابطات الارزاق عليك فاستغفرالله يوسع عليك فيها.
حسن خلق و گشايش زندگى  
على عليه السلام فرمود اى كميل موقعى كه رزقت به تعويق مى افتد و در مضيقه واقع مى شوى استغفار كن خداوند روزيت را افزايش مى دهد.
چهارمين عاملى كه مى تواند دگرگونى تلخ و نامطلوب در زندگى به وجود آورد و سبب مضيقه مالى و سختى معاش گردد اخلاق مذموم و سو معاشرت با مردم است .
عن على عليه السلام قال من ساخلقه ضاق رزقه .
على (ع ) فرمود كسى كه اخلاقش بد است در مضيقه روزى قرار مى گيرد.
كسانى كه داراى حسن خلق اند و با مردم به خوبى و درستى معاشرت مى كنند ازاين مزيت اخلاقى بهره مند مى شوند و روزى آنان افزايش ‍ مى يابد.
عن ابيعبد الله عليه السلام قال حسن الخلق يزيد فى الرزق .
امام صادق فرمود حسن خلق روزى را زياد ميكند و آدمى را از نعمت بيشترى برخوردار مى سازد.
خودسازى و توسعه معاش  
مضيقه و تنگى معاش در مواردى كه مذكور افتاد با دعا برطرف نمى شود و خواسته آنان در پيشگاه الهى مستجاب نمى گردد. آنان كه به اين علل در مضيقه واقع شده اند بايد خود را اصلاح كنند عوامل مضيقه را كه خودشان به وجود آورده اند از ميان ببرند و خويشتن را با قوانين خلقت و نظام آفرينش تطبيق دهند تا از گشايش رزق و گذران سهل و آسان برخوردار گردند. امام صادق در حديثى از چهار گروه نام برده كه دعاى آنان مستجاب نمى شود. خواسته دو گروه راجع به امر رزق و تنگى معاش نيست اما دو گروه ديگر در خواستشان مربوط به بحث امروز است .
رجل جالس فى بيته يقول اللهم ارزقنى فيقال له الم امرك بالطلب ورجل كان له مال فافسده فيقول اللهم ارزقنى . فيقال له الم امرك بالاقتصلد.
مردى كه در خانه نشسته و از پى كار نمى رود مى گويد بارالها به من رزق بده . به وى گفته مى شود مگر تو را به طلب رزق امر ننمودم . مردى كه داراى مال بوده و با زياده روى آنها را از بين برده است مى گويد بارالها به من رزق بده . به وى گفته مى شود مگر تو را امر به ميانه روى و اقتصاد امر ننمودم .
نيازمندى مردم به يكديگر  
دعاى حضرت زين العابدين (ع ) ناطر به اين قبيل سختى ها كه در معاش ‍ افراد پديد مى آيد نيست بلكه مقصود امام (ع ) مضيقه هايى است كه جز با تفض الهى برطرف نمى گردد و در اينجا به طور نمونه به ذكر يك مورد اكتفا مى شود و براى وضوح مطلب لازم است قبلا مقدمه اى را به عرض ‍ شنوندگان محترم برساند. زندگى بشر اجتماعى است و همه به يكديگر نياز دارند بايد مردم براى ادراه امور جامعه دست به دست هم بدهند و با كمك هم زندگى را اداره كنند. در روايت آمده است كسى در مقام دعا نگويد
اللهم لاتحوجنى الى احد من خلقك فانه ليس من احد الا وهو محتج الى الناس بل يقول اللهم لاتحوجنى الى شرارخلقك .
بارالها مرابه هيچ فردى از مخلوقت محتاج منما زيرا احدى نيست مگر آنكه محتاج به مردم است بلكه دعا كند و بگويد بارالها مرا به شرار خلقت محتاج منما. مردم به ضرورت زندگى و ادامه حيات ناچارند براى هم كار كنند منشى براى تاجر بنا براى صاحبخانه كاگر براى كار فرماو كشاورز براى مالك و با دريافت كارمزد امرار معاش نمايند و آبرومندانه زندگى كنند. انجام دادن هر كار مشروع و مورد نياز مردم و به دست آوردن مال در طلب روزى حلال رفتن و باعز و احترام زندگى كردن است . در تمام اين قبيل موارد رازق خداوند است و پرداخت كنندگان كارمزد مجارى ايصال فيض ‍ حضرت بارى تعالى هستند. امام على (ع ) درباره امرروزى به فرزند بزرگوارش حضرت حسن (ع ) توصيه جالبى فرموده است
وان استطعت الايكون بينك وبين الله ذونعمه فافعل فانك مدرك قسمك واخذسهمك وان اليسير من الله سبحانه اعظم واكرم من الكثير من خلقه وان كان كل منه .
رزق بى واسطه از خداوند  
اگر مى توانى كارى كنى كه بين تو و خداوند صاحب نعمتى واسطه نباشد آن كار را انجام ده چه آنكه تو در هر صورت قسمت خود را مى گيرى و سهم خويش را دريافت مى نمايى اما رزق كم از طرف خداوند عظيمتراست و كرامت زيادترى دارد از رزق زيادى كه به وسيله خلق دريافت نمايى گر چه تمام رزقهابى واسطه يا با واسطه از خداوند رازق است . كشاورزى و باغدارى دو نمونه از روزى رساندن خداوند است بدون آنكه صاحب نعمتى واسطه باشد. كسى كه قطعه زمينى دارد اگر بتواند در آن زراعت كند (422) يا اشجار ميوه غرس نمايد نان خود رااز محصول زراعت تهيه كند يا از فروش ميوه باغ ارتزاق نمايد او رزق خود را بدون واسطه صاحب نعمت از خداوند دريافت نموده است . اگر خود او قادر نباشد تمام كارهاى زراعت يا باغدارى راانجام دهد و بايد از وجود كارگر استفاده كند و اجرت بدهد، در آن صورت وى صاحب نعمتى است كه واسطه روزى كارگران شده است ، ولى رزق خود رابدون واسطه از خداوند رازق گرفته است . دستور على (ع ) به فرزندش حضرت مجتبى حاوى چند نكته آموزنده است : اول ، رزقى كه از خداوند، بدون واسطه ، به انسان مى رسد، منزه از هر ذلت و منت است ، اما رزقى كه از دست بشر صاحب نعمت مى رسد، بدين معنى است كه انسان براى انسانى ديگر كار كرده و رزق خود را از وى دريافت نموده است . اين عمل هر قدر محترمانه انجام شود، قطعا با رزق رسانى خداوند تفاوت دارد، جالب اينكه اين دستور را على (ع ) در نامه خود به فرزند خويش ‍ نوشته و در سه سطر قبل از اين عبارت ، در همان نامه ، تذكر داده است :
اكرم نفسك عن كل دنيه وان ساقتك الى الرغائب .
سفارش على (ع ) به حضرت مجتبى ع  
فرزند عزيز: همواره كرامت و بزرگوارى نفس خويش را حفظ كن و از تن دادن به هر پستى اجتناب نما، هر چند با تحمل آن سختى به تمنياتت دست مى يابى .
دوم ، كشاورزى و درختكارى در شرع مقدس ، از تمام شغلها بيشتر مورد توجه است و دراين باره رواياتى ازاولياى دين رسيده وعلماى حديث در كتب اخبار، باب مخصوصى رابراى آن باز نموده اند.
عن ابيعبدالله عليه السلام قال : ازرعو و اغرسواو الله ما عمل الناس ‍ عملا اجل و اطيب منه .
امام صادق (ع ) فرمود: زراعت كنيد و درخت بكاريد، قسم به خداوند هيچ عملى را مردم انجام نمى دهند كه بزرگتر و پاكيزه تر از آن باشد. رزقى كه از اين راه بدست مى آيد، اولا پاك و منزه از هر شبهه است ، ثانيا زارع و درختكار، روزى خود را بدون واسطه از خداوند رزاق دريافت مى نمايند. سوم رسول اكرم (ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام به درختكارى و زراعت علاقه بسيار داشتند و در فرصتهايى كه بدست مى آمد، خود شخصا درخت مى كاشتند يا زمين را براى افشاندن بذر مهيا مى نمودند و اين مطلب ضمن روايات متعددى آمده است .
باع على عليه السلام حديقته التى غرسها له النبى صلى الله عليه و آله و سقاها هوبيده باثنى عشر الف درهم .
على (ع ) و احداث باغ  
على (ع ) باغچه اى را كه پيمبر اكرم (ص ) براى آن حضرت درختكارى نموده بود و على (ع ) خود آن را به دست خويش آب مى داد، به دوازده درهم فروخت .
على (ع ) به دست خود اراضى موات را احيا نمود، نخلستانهايى را به وجود آورد، به درختها آب مى داد ، و مقدار قابل ملاحضه اى از آن نخلستانها را وقف نموده است . ساير ائمه معصومين عليهم السلام نيز به كشاورزى علاقه زياد داشتند و ضمن سخنرانيهاى گذشته ، بعضى از روايات مذكور افتاد كه گاهى امامان معصوم در مقابل آفتاب سوزان عرق مى ريختند و در مزرعه كار مى كردند. كسانى كه ازمحصول زراعت يا فروش ميوه هاى باغ ارتزاق مى نمايند تا زمانى كه آفتى مخرب به آنها نرسد، وضع زندگى محفوظ است و هزينه معاش با سهولت تامين مى گردد، و امام سجاد (ع ) در جمله اول اين قطعه از دعا، چنين درخواستى را از پيشگاه الهى دارد: وصن وجهى باليسار.
بارالها آبروى مرا در جامعه با گذران سهل و آسان محافظت فرما.
اگر بر اثر نيامدن باران ، زراعت و درختها بخشكند، يا سيلى بنيان كن به جريان افتد، آنها را بشويد و با خود ببرد، يا طوفانى شديد و ممتد وزيدن گيرد و نابودشان نمايد، در اين صورت مضيقه و تنگى معاش آغاز مى گردد و اولين اثر آن كاهش جاه و محبوبيت و سبك شدن قدر و منزلت اجتماعى است ، و اين همان است كه حضرت زين العابدين (ع ) در جمله دوم قطعه اين دعا، به پيشگاه الهى عرض مى كند: و لاتبتذل جاهى بالاقتار.
در خواست مصونيت از عوامل تنگدستى  
بارالها مورد حمايتم قرار ده و موجباتى را فراهم آور كه و زن و ارزشم در افكار عمومى كاهش نيابد و در معرض خوارى قرار نگيرم .
اين قبيل بلايا و آفات كه مصائب سنگين به بار مى آورد و زندگى خانواده ها را مختل مى نمايد، جز ذات اقدس الهى احدى قادر نيست آنها را دفع كند و از بروزشان جلوگيرى نمايد. اگر خداوند عنايت فرمود و دعا را مستجاب كرد، آن حوادث و رويدادهاى تلخ پيش نمى آيد و هزينه معاش بخوبى تامين مى گردد و در نتيجه آبرو و عز اجتماعى محفوظ خواهد ماند و زندگى بسهولت مى گذرد. اما اگر دعا در پيشگاه خداوند مقوبل نيفتد و يكى از آن بلايا نازل گردد، مزرعه يا باغ از ميان برود، عوارض و پى آمدهايى خواهد داشت كه امام على (ع ) در جملات مورد بحث امروز، توضيح داده است ، اوّل :
فاسترزق اهل رزقك .
بارالها! پس ناچار بايد از كسانى روزى بخواهم كه خود روزى خوار تو هستند.
با آمدن بلا و از بين رفتن زراعت و باغ ، روزى رساندن خداوند بدون وساطت صاحبان نعمت پايان مى يابد و از اين پس بايد كسانى عهده دار روزى ما شوند كه خودشان روزى خوار تو هستند. ادامه حيات و ضرورت غذا ايجاب مى كند كه در چنين موقعى صاحبان نعمت به وظيفه اسلامى و انسانى خويش عمل كنند، به آسيب ديدگان غذا بدهند، آنان را سير كنند، و از خطر مرگشان برهانند و خويشتن را مشمول رحمت واسعه الهى نمايند. به موجب روايات ، ارزش اين عمل در پيشگاه الهى بسيار گرانقدر و عظيم است .
عن ابيعبد الله عليه السلام قال : من اطعم مومنا حتى يشبعه لم يدر احد من خلق الله ما له من الاجر فى الاخرة ، لاملك مقرب و لا نبى مرسل الا الله رب العالمين . ثم قال : من موجبات المغفرة اطعام المسلم السغبان .ثم تلاقول الله عزوجل : او اطعام فى يوم ذى مسغبة يتيما ذا مقربة او مسكينا ذا متربة .
اجر سير كردن گرسنگان  
امام صادق (ع ) فرمود: كسى كه مومنى را طعام بدهد تا سير شود، هيچ يك از خلق خداوند نمى داند براى سيركننده در آخرت چه اجرى است ، نه ملك مقرب آگاه است و نه نبى مرسل ، فقط خداوند است كه پاداش چنين انسانى را مى داند. آنگاه فرمود: از عوامل مغفرت الهى ، طعام دادن به مسلمان قحطى زده است ، سپس آياتى از قرآن شريف تلاوت فرمود: طعام دادن در روز قحط به يتيمى كه داراى قرابت است ، يا فقيرى كه برخاك نشسته است و هيچ ندارد.
كسى كه بر اثر خشكسالى يا سيل زدگى مزرعه و باغش ، كه راه ارتزاقش ‍ بوده ، قحطى زده اى است كه هستى خويش را از دست داده و خاك نشين گرديده است .
واستعطى شرار خلقك .
بارالها! براى تامين معاش ناچار مى شوم از شرار خلقت طلب عطانمايم .
دومين پى آمد مضيقه و تنگى معاش ، كمك خواستن از افرادى است كه فرومايه و فاقد فضيلت اند و اين اظهار حاجت براى افراد بزرگوار بسيار سنگين و جانكاه است . على (ع ) درباره اين گروه فرموده :
عجبت لرجل ياتيه اخوه المسلم فى حاجة فيمتنع عن قضاءها و لايرى نفسه للخير اهلا، فهب انها لاثواب ترجى و لاعقاب يتقى افتزهدون فى مكارم الاخلاق .
افراد شگفت آور در نظر على (ع )  
تعجب مى كنم از مردى كه برادر مسلمانش براى حاجتى به وى مراجعه مى كند و او از برآوردن آن حاجت امتناع مى نمايد و خود را شايسته عمل خير نمى بيند،گيرم كه روى نه به ثواب قيامت اميدوار است و نه از عقاب قيامت باك دارد، آيه به كرايم اخلاق و سجاياى انسانى نيز بى اعتناست .
عن ابيعبدالله عليه السلام قال : المومن المحتاج رسول الله الى الغنى القوى . فاذا خرج الرسول بغير جاجة غفرت للرسول ذنوبه ، سلط الله على الغنى القوى شياطين تنهشه قال قلت كيف تنهشه ؟ قال يخلى بينه و بين اصحاب الدنيا فلا يرضون بما عنده حتى تيكلف لهم ، يدخل عليه الشاعر فيسمعه فيعطيه ما شاء فلا يوجر عليه ، فهذه الشياطين التى تنهشه .
شيطانهاى انسان نما  
امام صادق (ع ) فرمود: مومن محتاج ، رسول خداوند است به سوى غنىّ قوى . وقتى آن رسول از نزد غنى برمى گردد در حالتى كه حاجتش برآورده نشده ، تمام گناهانش بخشيده مى شود و خداوند شياطينى را بر غنىّ قوى مسلّط مى كند كه به وى نيش بزنند. راوى عرض كرد: چگونه نيش مى زنند؟ فرمود: اهل دنيا را گردش جمع مى كنند و شاعرى را نزدش مى بردند و شعرهايى را كه گفته به وى مى شنواند و هرچه بخواهد به عنوان صله شعربايد به او بدهد در حالى كه كمترين اجرى در پيشگاه خداوند ندارد و اين كار نيش زدن شياطين به آن غنىّ قوى است .
فافتتن بحمد من اعطانى .
سومين پى آمد تنگى معاش كه امام سجّاد(ع ) به پيشگاه الهى عرض مى كند، اين است كه : بارالها! اگر در مضيقه معاش قرار گيرم و ناچار شوم روزى تو را از واسطه صاحب نعمت ، كه خود روزى خوار توست ، دريافت نمايم ، در آزمايش حمد غير تو واقع مى شوم . بارالها! حمد مخصوص ذات مقدس ‍ توست و من نمى خواهم در زندگى جز تو كسى را حمد نمايم .
و ابتلى بذم من منعنى .
ابتلاء به ذم بخيلان  
بارالها! مبتلا شوم به ذمّ كسى كه به من مساعدت ننموده و از كمك خود محرومم ساخته است . چهارمين امرى كه از عوراض تنگى معاش است و حضرت زين العابدين (ع ) به پيشگاه الهى عرض نموده ، اين است كه كه بر اثر مضيقه مالى بايد رزق تو را با وساطت صاحبان نعمت دريافت كنم . بعضى از صاحبان نعمت اهل خيرندر و از كار نيك استقبال مى كنند و بدون منّت خدمتى را كه بايد و شايد انجام مى دهند، امّا بعضى از شرار خلق اند و از خدمت مالى به كسانى كه از هر جهت شايسته خدمت اند ابا دارند، به نيازمندان با تلخى برخورد مى كنند و به آنان كمكى نمى نمايند. اين منع و امساك خاطره بدى در ذهن افراد تهيدست به جاى مى گذارد، ممكن است بر اثر حرمان از كمك آنان به ذمّشان مبتلا گردند و من نمى خواهم زبانم به مذمّت ديگران باز شود. حضرت زين العابدين (ع ) در پايان اين قطعه از دعاى مكارم الاخلاق و بيان عوارض و پى آمدهاى ناشى از مضيقه مالى و تنگى معاش ، به پيشگاه الهى عرض مى كند:
و انت من دونهم ولى الاعطاء و المنع .
تفاوت مردم در بخل جود و بخل  
بارالها! اگر بر اثر نزول بلا وسيله ارتزاقم از بين برود و نتوانم روزى خود را بلاواسطه از تو به دست آورم و دچار مضيقه گردم ، بايد رزق اعطايى تو را با وساطت صاحبان نعمت ، كه خود روزى خوار تو هستند، دريافت دارم و اينان دو گروه اند: بعضى از اخيارند و با گشاده رويى احسان مى نمايند و بعضى ممسك اند و با دارا بودن مال بخل مى كنند و از كمكهاى لازم ابا مى نمايند، ولى ذات مقدّست كه مالك واقعى تمام جهان هستى است ، ولىّ و صاحب اختيار هر دو گروه است ، يعنى آنكه سخىّ و جواد است ، از آزادى و حرّيتى كه تو به وى اعطا فرموده اى حسن استفاده مى كند و از نعمتهايى كه به او ارزانى داشته اى بهره مى گيرد، خود و خانواده اش مستفيد مى گردند و آفت زدگان محترم را كه در مضيقه واقع شده اند نيز بهره مند مى سازد و در نتيجه از پاداش تو در قيامت برخوردار خواهد شد، و آنكه بخل مى كند و از خدمت به مردم بلازده امتناع مى نمايد، آزادى خداداد را نابجا صرف مى كند، از كمك و مساعدت بمورد ابا نمى نمايد و با اين عمل ناروا، زمينه كيفر خود را در عرصه قيامت فراهم مى آورد.
81: اللهم صلى على محمد و اله ، وارزقنى 
صحه فى عبادة ، و فراغافى زهادة
حضرت علىّ بن الحسين عليهماالسّلام در اين قطعه از دعاى شريف مكارم الاخلاق از خداوند مى خواهد كه بر حضرت محمّد و آلش ‍ درود فرستد، سپس دو تمنّى از ذات مقدّسش مى نمايد: اوّل ،
بارالها!به من تندرستى و سلامت عطا فرماتا در راه عبادتت مصروف گردد. دوّم ، بارالها! فراغت بالى عنايت فرما تا در راه زهد و بى اعتنايى به دنيا طى شود.
به خواست خداوند توانا، اين دو جمله از كلام امام سجّاد عليه السّلام موضوع بحث و سخنرانى امروز است .
معنى صحت در لغت  
در جمله اوّل دعاى امام (ع )، دو كلمه آمده است ، يكى وصحّت و آن ديگر عبادت براى روشن شدن مطلب ، لازم است درباره هر دو كلمه توضيح داده شود.
الصحة فى البدن حالة طبيعية تجرى افعاله معها على الجرى
صحّت در بدن حالتى است طبيعى كه با وجود آن ، افعال بدن مسير طبيعى خود را مى پيمايد.
العبودية اظهار التذلل و العبادة ابلغ منها لانها غاية التذلل و لا يستحقها الّا من له غاية الافضال و هو الله تعالى .
معنى عبوديت  
عبوديّت اظهار تذلّل است و عبادت از آن رساتر، زيرا كه واجد كمال نهايى است و او جز ذات اقدس الهى نيست .
تندرستى و جوانى دو عطيّه گرانقدر حضرت بارى تعالى است . بشر تا وقتى جوان است و سالم از اين دو نعمت برخوردار است ، بهاى آن گوهرهاى نفيس را نمى داند و از قدر و منزلتشان آگاهى ندارد. موقعى به ارج و اهمّيتشان واقف مى گردد كه دچار فقدانشان گشته است .
عن على عليه السلام قال : شيئان الا يعرف فضلهما الا من فقد هما: الشباب و العافية .
ارزش جوانى و عافيت  
على (ع ) فرموده : دو چيز است كه فضل و برترى آنها را احدى نمى داند، مگر كسى كه آن دو را واجد بوده و هم اكنون از دست داده است ، يكى جوانى و ديگرى عافيت .
در بعضى از روايات ، نعمت گرانقدر صحّت و عافيت در كنار نعمت امنيّت ذكر شده و خاطرنشان گرديده است كه ارج و ارزش اين دو نعمت بر مردم ناشناخته و مجهول است :
عن النبى صلى الله عليه و اله قال : نعمتان مكفورتان : الامن و العافية .
رسول اكرم (ص ) فرمود: دو نعمت است كه قدر و منزلتشان نزد مردم ناشناخته و پنهان است ، يكى امنيّت و آن ديگرى عافيت .
ناامنى و بيمارى ، دو قسم اختلال و بى نظمى است كه بر اثر فعّاليتهاى زيانبار، عناصرى فاسد و مفسد در پيكر اجتماع و در بدن انسان پديد مى آيد. اگر در كشورى جادّه هاى اصلى و فرعى ، شهرها و روستاها، كوى هاو برزنها مورد تجاوز افراد خودسر و لاابالى واقع شود و به منظور تعدّى به اموال و اعراض و نفوس مردم با سلاحهاى سرد و گرم به افراد حمله كنند و آنان را مورد ستم قرار دهند، در آن محيط امنيّت از ميان مى رود، جامعه دچار خوف و هراس مى گردد، و زندگى مختلّ و بى نظم مى شود.
قيمت دو نعمت مجهول  
اگر در كشور تن يك انسان ، عروق بزرگ و كوچك كه به منزله جادّه هاى اصلى و فرعى است ، يا اعضاى عالى و اعضاى عادى كه به منزله شهر و روستاست ، ميدان تاخت و تاز ويروسها و ميكروبها و موجودات انگلى گردد، انسان سالم بيمار مى شود و تا وضع به همان منوال است ، بيمارى ادامه دارد، پس در واقع ناامنى يك كشور به منزله بيمارى پيكر مملكت است و بيمارى يك انسان به منزله ناامنى كشور تن است و اينكه در روايت ، امنىّت و عافيت در كنار هم قرار گرفته اند، مبيّن اختلالاتى است كه گاه در اجتماع و گاه در بدن انسان پديد مى آيد. حافظ امنيّت كشور، يعنى نگهبان سلامت اجتماع و سركوب كننده عوامل ناامنى و اختلال ، وجود حكومت دادگر و مقتدر و اجراى قوانين عادلانه است ، و حافظ سلامت تن ، يعنى نگهبان امنيّت كشور بدن ، پزشك دانا و به كار بستن برنامه هاى عالمانه طبّى است . حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهماالسّلام راجع به حفظ امنيّت كشور و مجازات عوامل فساد و اخلال ، ضمن بيان علل احكام كه براى فضل بن شاذان شرح داده ، درباره وجود اولوالامر و حكومت اسلامى چنين فرموده است :
فان قال قائل فلم جعل اولى الامر و امر بطاعتهم قيل لعلل كثيرة منها ان الخلق لما وقفوا على حد محدود و امروا ان لايتعدو ذلك الحد لما فيه من فسادهم لم يكن يثبت ذلك و لايقوم الا بان يجعل عليهم فيه امينا يمنعهم من التعدى و الدخول فيما حظرعليهم لانه لولم يكن ذلك لكان احد لايترك لذته و منفعته فيهم الحدود و الاحكام .
حاكم عادل و امنيت  
اگر كسى سوال كند كه چرا خداوند براى مردم اولوالامر قرار داده و آنان را به اطاعتشان موظّف نموده است ، گفته مى شود اين جعل از طرف بارى تعالى علل متعدّدى دارد، از آن جمله اينكه وقتى مردم طبق تكاليف بارى تعالى محدود شدند و بايد همواره آن حدود را رعايت نمايند و از موازين قانونى فراتر نروند، زيرا تجاوز از قانون مايه تباهى و فسادشان خواهد بود، اين قوانين سعادت بخش تثبيت نمى شد و اجرا نمى گرديد مگر آنكه فرد امينى را براى حسن اجراى آن مقرّرات بگمارد كه مانع تعدّى افراد به يكديگر شود، چه اگر اولوالامر و مجرى قانون نباشد، هيچ كس لذّت و نفع خويش ‍ را براى رعايت حال ديگرى ترك نمى نمود، از اين رو خداوند قيّمى را تعيين فرموده كه مانع فساد مردم شود و افراد متخلّف را با اجراى حدود و احكام الهى كيفر نمايد.
امام صادق (ع ) نيز وجود طبيب بصير و مورد وثوق را براى حفظ سلامت و امنيّت بدن مردم از نيازهاى قطعى جوامع بشرى دانسته و در كنار حكومت از آن نام برده است . جالب آن كه امام (ع ) پيش از ذكر حكومت و طبيب ، از وجود فقيه عالم متقى كه حافظ امنيّت افكار از وسوسه هاى گمراه كننده و انديشه هاى باطل است ، سخن گفته و ضرورت آن را خاطر نشان فرموده است .
عن ابيعبدالله عليه السلام قال : لايستغنى اهل كل بلد عن ثلاثة يفزع اليه فى امر دنياهم و اخرتهم فان عدموا ذلك كانوا همجا: فقيه عالم ورع و امير خير مطاع و طبيب بصيرثقة .
امنيت دينى ، اجتماعى و پزشكى  
امام صادق (ع )فرمود: اهل هيچ بلدى بى نياز از سه چيز نيستند كه در امر دنيا و آخرتشان به آن پناهنده شوند و اگر فاقد اين سه امر بودند، وحشى و عقب افتاده هستند: اوّل ، دين شناسى كه عالم و متّقى باشد؛ دوّم ، حكومتى كه خيرخواه و مورد اطاعت باشد؛ سوّم ، پزشكى كه در طبّ بينا و در جامعه مورد اعتماد باشد.
حكومتها براى اعاده امنيّت و رفع نگرانى مردم از مامورينى كه به سلاحهاى سرد و گرم مسلّح اند استفاده مى كنند و به وسيله آنان اخلالگران را دستگير و مجازات مى نمايند و جامعه ار از شرّشان خلاص مى كنند. داروخانه ها براى پزشكان به منزله ابنار مهمّات براى حكومتهاست . اطبّا نيز براى اعاده سلامت بيماران از پرستاران تحصيلكرده و باتجربه استفاده مى كنند، داروهاى لازم را در اختيارشان مى گذارند و ميكربها و ديگر عوامل بيمارى را كه مايه ناامنى بدن و موجب بيمارى گرديده ، از ميان مى برند و سلامت را به مريض برمى گردانند. خلاصه ، سلامت و امنيّت براى فرد و جامعه دو قرين مهم و گرانمايه هستند و در حديث رسول اكرم (ص ) كه مذكور افتاد، در كنار هم آمده اند و پيمبر اسلام (ع ) فرموده : اين دو نعمت مكفور و مجهول القدرند. كسى كه داراى گوهر گرانبهايى است ، اگر بخواهد آن را حفظ كند و از خطر مصونش دارد، بايد همواره متوجّه آن باشد و مراقبتهاى لازم را براى محافظتتش معمول دارد. امنيّت گوهرى است گرانقدر و مربوط به جامعه ، هر فردى به عنوان عضويّت اجتماعى موظّف است كه در حفظ آن بكوشد و قدمى برخلاف امنيّت عمومى برندارد.
اسلام و سلامت مردم  
تندرستى و سلامت نيز گوهرى است پرارزش و مربوط به فرد، هر انسانى بايد آن سرمايه پرارج را حفظ كند و از ارتكاب اعمال مخالف سلامت و منافى بهداشت ، اجتناب نمايد. در اسلام ، امر سلامت افراد آنقدر مهم شناخته شده كه اداى هر يك از فرايض دينى اگر به سلامت شخص مكلّف زيان مى رساند، از انجام آن تكليف معاف گرديده است . بدبختانه بسيارى از مردم قدر تعمت سلامت را نمى دانند، مگر موقعى كه آن نعمت از دستشان برود و بيمار شوند.
عن ابيعبدالله عليه السلام قال : العافية نعمة خفية اذا وجدت نسيت و اذا عدمت ذكرت .
امام صادق (ص ) فرمود: عافيت نعمتى است پنهان ، وقتى يافت مى شود، فراموش مى گردد و چون از كف مى رود، به ياد مى آيد.
اولياى بزرگ الهى همواره متوجّه نعمت تندرستى و سلامت بوده و شكر آن نعمت را در پيشگاه بارى تعالى به جاى مى آوردند و از خداوند مى خواستند كه در آينده نيز سلامت و تندرستى را روزى آنان قرار دهد. افرادى كه بر اثر بيمارى متوجّه ارزش سلامتى شده اند، دعا مى كنند كه خداوند سلامتى را به آنان برگرداند و از آن نعمت بزرگ دوباره برخوردارشان سازد.
امام زين العابدين (ع ) در جمله اوّل دعاى مورد بحث امروز، از خداوند درخواست صحّت مى نمايد و به عرض مى رساند: تندرستى و صحّتى را تمنّى مى كنم كه در راه عبادتت به كار برده شود:
وارزقنى صحة فى عبادة .
بارالها! به من تندرستى و سلامت عطا فرما تا در راه عبادتت مصروف گردد.
سلامت براى هدفهاى متفاوت  
براى آنكه شنوندگان محترم به اهمّيّت و ارزش معنوى قسمت آخر دعاى امام (ع ) متوجّه شوند، لازم است و در اين باره توضيح مختصرى به عرض ‍ برسد. البتّه همه مردم به طور طبيعى خواهان سلامت و تندرستى هستند و از بيمارى ، هر چند خفيف باشد، ناراضى گريزان اند، ولى هدف افراد در اين خواسته متفاوت است ، بعضى دستگاه تعقّل و تفكّر خود را در مطالعه نظام حكيمانه عالم و شناخت آفريدگار توانا به كار نبسته ، عالم را پديده تصادف و اتفّاق پنداشته و به عوالم ماوراى طبيعت عقيده ندارند، اينان انسان را فقط از ديدگاه مادّى و لذّت گرايى مى نگرند و پيرو خواسته ها و تمنّيات خويش هستند، تندرستى و سلامت را براى آن مى خواهند كه بتوانند با نشاطى بيشتر و رغبتى فزونتر تمنّيّات حيوانى خود را هرچه بيشتر و بهتر اقناع نمايند.
قرآن شريف در معرّفى اين گروه فرموده است :
لهم قلوب لايفقهون بها ولهم اعين لايبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضل .
اينان دستگاه تعقّل و تفكّر دارند، امّاآن را در فهم و درك حقايق به كار نمى گيرند، چشم دل دارند، ولى از آن براى ديدن واقعيّتها استفاده نمى كنند، گوش دل دارند، امّا نمى خواهند سخنان حق را بشنوندد. اينان گرچه به صورت انسان اند، ولى در واقع همانند چهارپايان اند، بلكه گمراهتر از آن ها.
الهيون خود ناشناس  
گروه ديگر عقل را به كار بسته ، در نظام جهان فكر كرده و اذعان نموده اند كه محال است اين عالم منظّم و حساب شده ، بدون آفريدگار عالم و حكيم به وجود آمده باشد، از اين رو نظريه مادّيّون را باطل شناخته و به الهيون پيوسته اند، امّا در اين باره فكر نكرده اند كه چرا خالق حكيم در كره زمين فقط انسان را از مزاياى عقل ، هوش بسيار، قدرت تكلّم ، فرا گرفتن علم به طور نامحدود، سلطه بر جهان طبيعت ، و ديگر امورى كه معيار ارزشهاى انسانى است برخوردار نموده و حيوانات را از اين عطايا بى نصيب آفريده است . آيا خداوند از خلقت انسان هدفى نداشته ؟ آيا بشر عاقل در پيشگاه الهى مسئوليتى ندارد، و خلاصه آيا انسانها در زمين خودسر آفريده شده و مى توانند مرتكب هر ناروايى شوند. قرآن شريف در اين باره فرموده :
افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينالاترجعون .
آيا گمان مى كنيد كه شما را بيهوده خلق نموده ايم و به سوى ما برنمى گرديد؟ اين گروه گرچه الهى هستند، ولى عملا همانند مادّيّون قدم بر مى دارند و چون به دعوت پيمبران الهى توجّه ننموده اند، خويشتن را يله و رها مى پندارند و نعمت سلامت را براى اقناع بعد حيوانى خويش ‍ مى خواهند و بس .
عن النبى صلى الله عليه و اله قال : من لم يرلله عزوجل عليه نعمة الا فى مطعم او مشرب او ملبس فقد قصر عمله و دنا عذابه .
رسول اكرم (ص ) فرمود: كسى كه نعمت الهى را درباره خود منحصر به خوردنى ها و نوشيدنى ها و پوشيدنى ها بداند، عملش نارسا و كوتاه است و عذابش نزديك .
الهيون ممتاز  
گروه سوّم كسانى هستند كه به آفريدگار جهان ايمان دارند، دعوت پيمبر خداوند(ص ) را اجابت نموده ، و به احكام الهى و حلال و حرامش ‍ معتقدند. اينان در مقام عمل از جهت اداى فرايض و ترك محرمات به هم تفاوت دارند، بسيارى از آن ها كم و بيش ، اعمالشان مشوب به گناه است ، برترين اين گروه ، مسلمانان وظيفه شناس و درستكارى هستند كه در انجام واجبات و پرهيز از گناهان كوشش و جدّيّت بسيار دارند. اين گروه ممتاز همانند ساير مردم خواهان تندرستى و صحّت اند و هزگز نمى خواهند نعمت سلامتى را در راه ارتكاب كوچكترين گناه صرف نمايند، ولى بسيارى از آنان آگاهانه يا ناآگاه در حال صحّت و تندرستى به جلب مادّيّات حلال و اقناع تمنيّات امام زين العابدين (ع ) در جمله اوّل دعاى خود از پيشگاه حضرت بارى تعالى تندرستى و صحّتى را درخواست مى كند كه فقط در راه عبادتش مصروف گردد و موجب تعالى معنوى و تكامل انسانيّتش شود: و ارزقنى صحة فى عبادة .
بارالها! به من صحّتى را روزى فرما كه در راه بندگى و عبادتت به كار برم .
ممكن است كسى سوال كند كه آيا مى شود تمام اوقات سلامت يك انسان در عبادت مصروف گردد كه حضرت زين العابدين (ع ) تندرستى و صحّتى اينچنين را از پيشگاه الهى درخواست مى نمايد؟ امام (ع ) يك انسان زنده است و انسان زنده آب و غذا مى خواهد، خواب و استراحت لازم دارد و خلاصه ، شخص زنده بايد نيازهاى طبيعى خويش را برآورده سازد تا زنده بماند و بتواند قسمتى از اوقات سلامت خويش را در عبادت و بندگى خداوند بگذارند. در پاسخ چنين سوالى گفته مى شود: اگر عبادت را منحصر به نمازها و روزه هاى واجب و مستحبّ و ديگر فرايض عبادى از اين قبيل ، كه تحقّقشان منوط به قصد قربت است بدانيم ، سوال سائل بجاست .
معنى وسيع عبادت  
امّا اگر عبادت را به معناى وسيعى كه در شرع مقدّس آمده در نظر بگيريم ، انسان مسلمان مى تواند تمام نيازهاى طبيعى و ديگر كارهايى را كه مرضىّ خداوند است ، به قصد قربت و به منظور جلب رضاى او انجام دهد و بدين وسيله خداى را عبادت نمايد.قدر و منزلت اعمال مردم ، وابسته به نيّتهاى آنان است و در اين باره روايات زيادى از اولياى گرامى اسلام رسيده است و براى روشن شدن بحث ، در اينجا پاره اى از روايات ذكر مى شود:
عن النبى صلى الله عليه و اله قال : انما الاعمال بالنّيات و انما لكل امرى ء مانوى ، فمن كانت هجرته الى الله و رسوله فهجرته الى الله و رسوله و من كان هجرته الى دنيا يصيبها او امراة يتزوجها فهجرته الى ما هاجراليه .
رسول اكرم (ص ) فرمود: اعمال مردم تابع نيّات آنهاست ، اگر به قصد خدا و به قصد رسول خدا هجرت نموده ، هجرتش در حساب بارى تعالى و پيمبر است و اگر هجرتش براى اين بوده كه از دنيا نصيبى عايدش گردد، يا زنى را به همسرى خود درآورد، هجرتش براى چيزى است كه به انگيزه آن هجرت نموده است .
خالق توانا بشر را آفريده ، او را به خواب و غذا نيازمند ساخته و در حفظ حيات و سلامت بدن مكلّفش نموده است و اداى اين تكليف ، بنمايد، به قصد حفظ حيات و سلامت تن يا به نيّت لذّت بردن يا براى نيرومند شدن ، وظيفه طبيعى انجام گرديده است .
نيت براى خدا عبادت است  
امّا اگر نيّتش اين باشد كه خداوند مرا به حفظ حيات و سلامتم مكلّف نموده و من با قصد قربت و به منظور اطاعت از حضرت احديّت غذا مى خورم و استراحت مى نمايم ، اين عمل طبيعى از چنين انسان باايمانى كه به نيت قربت انجام داده ، به حساب عبادات او محسوب مى شود. رسول اكرم (ص ) در عبارت كوتاهى به ابوذر غفارى اين دستور را فرموده و او را به اداى اين عمل ايمانى و انسانى متوجّه نموده است :
يا اباذر ليكن لك فى كل شى ء نية حتى فى النوم والاكل .
اى اباذر! به گونه اى باش كه در هركارى با نيّت قدم بردارى ، حتى در خوابيدن و غذا خوردن . كان صلى الله عليه وآله جالسا مع اصحابه ذات يوم فنظر الى شاب ذى جلدوقوه وقد بكر بسعى ،فقالواله :ويح هذا لوكان شبابه وجلده فى سبيل الله .فقال صلى الله عليه وآله :لاتقولوا هذا،فانه ان كان يسعى على نفسسه ليكفها عن المساله ويغنيها عن الناس فهنو فى سبيلا الله ،وان كان يسعى على ابوين ضعفين او ذوربه ضعاف ليغنيهم ويكفيهم فهو فى سبيل الله وان كان يسعى تفاخراوتكاثرا فهو فى سبيل الله شيطان . (423)
روزى رسول اكرم (ص )با چند نفر از اصحاب خود در نقطه اى نشسته بودند. حضرت جوانى را ديدند چابك و قوى كه اول صبح مشغول كار و فعاليت شده است و اصحاب گفتند: كاش او چابكى و جوانى خود را در راه خداوند صرف مى كنم . دوباره حضرت فرمود: اين سخن را نگوئيد، اگر اين مرد كار مى كند كه نان به دست آورد و خويشتن را از اين و آن بى نياز نمايد، عملش در راه خداوند است ،اگر پدر و مادر پير يا كودكان ضعيفى دارد و براى تاءمين زندگانى آنان كار مى كند، عملش در راه خداوند است ، اما اگر كار مى كند تا مالى به دست آورد براى ثروت اندوزى يا فخر فروشى ، در راه شيطان قدم بر مى دارد.

 

next page

back page