توحید علمی و عینی
علامه سيد محمد حسين حسينی طهرانی قدسسره
- فهرست مطالب -
مقدمه (به قلم تلميذ علامه: سيد محمد حسين حسيني طهراني) سبب مكاتيب، دو بيت از عطّار نيشابوري است پاسخ آية الله آخوند مولي محمّد كاظم خراساني از معناي دو بيت عطّار ترجمة أحوال شيخ اسمعيل تائب: گرد آورندة مكاتيب تدريس علاّمة حاج سيّد محمّد حسين طباطبائي تبريزي، مكاتيب را در حوزة علميّة قم سبب اهتمام مؤلّف بر نشر مكاتيب و تذييلات ترجمة أحوال حاج سيّد احمد كربلائي قدس الله نفسه احوال سيّد جمال الدّين گلپايگاني قدس الله نفسه احوال شيخ علي محمّد نجف آبادي قدّس الله نفسه كيفيّت مناجات حاج سيّد احمد كربلائي در مسجد سَهْله انتقال شاگردي سيّد جمال الدين در علم عرفان از شيخ علي محمّد، به حاج سيّد احمد عدم قبول سيّد احمد، مقام مرجعيّت شيعيان را ترجمة احوال آية الله: آقا ميرزا محمّد تقي شيرازي قدّس الله سرّه ترجمة احوال شيخ محمّد حسين اصفهاني قدس الله سرّه مكاشفة سيّد جمال الدّين بر رحلت شيخ محمّد حسين اصفهاني زهد و بياعتنائي شيخ، نسبت به زخارف دنيويّه تقاضاي شيخ از مرحوم آية الله حاج ميرزا جواد آقا، دستور سلوك عرفاني را نامة آية الله حاج ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي، به شيخ، متضمّن دستور سلوك در راه خدا براي سلوك، تضعيف قواي حيوانيّت لازم است براي سلوك، تقويت قواي روحانيّت لازم است ترجمة احوال علاّمه آية الله حاج سيّد محمّد حسين طباطبائي قدس الله سرّه أوصاف و علوم علاّمه در دو جهت علمي و عيني، فوق گفتار است ترجمة احوال شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري تشيّع عطّار، به شهادت اشعار، و به شهادت أعلام فنّ گفتار قاضي نور الله شوشتري، راجع به عطّار تولاّي عطّار به أميرالمؤمنين عليه السّلام و اهل بيت او گفتار قاضي، آية الله حاج ميرزا علي آقا، بر اينكه رسيدن به كمال بدون ولايت محال است علوّ روح و نفس عطّار، در منطق الطيّر شرحي از كتاب منطق الطيّر عطّار جمع شدن پرندگان نزد هُدهُد، و مطالبة سيمرغ را پرواز مرغان، و عبور از هفت وادي، براي وصول به كوه قاف وصولِ سي مرغ به كوه قاف، و يافتن سيمرغ را مفاد مَن عَرَفَ نَسَه فقد عَرف ربّه بيان زحمات مؤلّف براي تهيهّ نسخة صحيح سؤال از مرحوم آية الله خراساني دربارة معناي يك بيت از عطّار نيشابوري جواب از مرحوم آخوند ملاّ كاظم خراساني رحمة الله عليه: مكتوب اوّل مرحوم شيخ در صفات ثبوتيّه و سلبيّه و صفات جمال و جلال حقّ تعالي مكتوب اوّل مرحوم سيّد در علّت عدم وصول عقل وجود به كمال عزّ حضرت حقّ تعالي مكتوب دوّم مرحوم شيخ در ايراد به مرحوم سيّد استدلال شيخ بر عينيّت صفات با ذات حقّ تعالي مكتوب دوّم مرحوم سيّد جواباً عنه استدلال سيّد بر محدوديّت صفات و علوّ مقام ذات از هر اسم و رسم شواهد سيّد (ره) بر علوّ ذات، و محدوديّت صفات مكتوب سوّم مرحوم شيخ مرتبة أحديّت ذات و غيب الغيوب، و مرتبة أحديّت جمع اعتبارات وجود، و مرتبة فيض أقدس بيان مقام جمع، و مقام جمع الجمع در بيان علم قبل الاءيجاد، اضافة اشراقيّه در بيان كيفيّت احاطة علّت به معلول عزّت از صفات جلال است؛ و كلّ جلالٍ يرجع إلي جمال مكتوب سوّم مرحوم سيّد فناء جميع الاشياء عند قيام الحقّ بذاته؛ و اسقاط الاءضافات مقام احديّت و واحديّت، و مقام محمّدي: جامع ميان آن دو كيفيّت انتشاء أسماء و صفات، از ذات حقّ تعالي ذاتِ مشتمل بر صفات، بدتر از هميان ملاّ قطب است إطلاق أسماء إلهيّه بر أئمّه عليهم السّلام در اخبار كثيره ممكن الوجود، هم ماهيّت و هم وجودش اعتباري است فناء اشياء قبل الاءيجاد، و فناء أشياء بعد الاءيجاد معناي استغراق ذات حقّ تعالي، در كمال عزّ خود صِرفُ الشيء كلُّ شيء؛ و ليس بشيء منه الوجود إذا سَقَطَ عنه الاضافات، فهو صرف الوجود عالم جمع متأخّر از أسماء و صفات؛ أوّل قوس نزول و آخر قوس صعود كلمة جامعة الهي، انسان كامل است اضافة اشراقيّه خداوند، عين علم فعلي اوست مناط در تعدّد استدلال، تعدّد كبري است در مقام ذات، فناي جميع اشياء است حتّي الاسماء و الصفات مكتوب چهارم حضرت شيخ (ره) حيثيّتي كه مناط طارديّتِ عدم چيزي است؛ نميشود مناط طارديّت عدم چيز دگر باشد صفحات الاعيان بالاءضافة الي الباري كصفحات الاذهان إلينا وحدتِ حقِّ تعالي، وحدت انبساطيّة اطلاقيه است مراد از ذاتي در باب بُرهان، و ذاتي در باب ايساغوجي معناي حمل مواطاة، و حمل اشتقاقي (حمل هُوَ هُو، و حمل دُو هُو) استدلال شيخ بر آنكه صرف الوجود، صرف العلم و القدرة است وجود كلّه، وجوب كلُّه، حيوة كلّه، علمٌ كلُّه، قدرةٌ كلُّه معناي انسان لاهوتي، و جَبَروتي، و مثالي، و ناسُوتي وجدانُ الواجب ذاته، وجدانُه جميعَ الموجودات بنحو البساطة و الجمع انّ الله علمٌ لا جهلَ فيه، و حيوةٌ لا موت فيه، و نورٌ لا ظلمةَ فيه هر مشتقّي كه از موضوعي انتزاع شود، مبدأ آن هم انتزاع ميشود كلمات محقّق صدرالدّين قونوي، در عينيّت ذات و صفات قيام چيزي به چيزي، يا قيامٌ فيه است، و يا قيامٌ عنه في اعتبارات الوجود: بشرط شيء، و لا بشرطٍ، و بشرطِ لا فيض أقدس و فيض مقدّس احديّت و واحِديّت ذاتيّه، و أحديّت و واحديّت و صفيّه وجود منبسط و مظهر أعظم آن: عقل اوّل را حقيقة الحقايق نامند مرتبة جلاء، و مرتبة استجلاء احديّت، و أحديّة الجمع الذّات بالقياس إلي نفسها، لا ظهور علي بطونٍ، و لا بطون علي ظهورٍ عَلِمَ، و شَاءَ، و أرادَ، و قَدَّر، و قَضَي، و أمْضَي ذاتِ بَحت، صرف الوجود، و هويّت مطلقه، و غيب مكنون است غيب الهويّة هو الذات باعتبار اللاّ تعيّن؛ و غيب المكنون كنهها الذّات في مرتبة ذاته، واحدة لكلّ كمال مكتوب چهارم حضرت سيّد جواباً از مكتوب چهارم حضرت شيخ، أعلي الله مقامهما الا´نَ كما كان عالم خارج تنزّل عالم مثال است؛ و آن تنزّل عالم عقل رَقَّ الزّجاج و رقّت الخمر تعارض وحدت حقيقي با كثرت حقيقي ما همه شيران ولي شير عَلَم كثرت موجودات بالغناء و الفقر، بعد از تنزّل است أعظم حُجُب وجهه الكريم، اشتغال به عبارات، و نسيان معاني و حقايق است عِلم داراي عنوان علم است، در صورت بقاء حدّه العَدَمِي وجود اندر كمال خويش ساري است ـ تعيّنها امور اعتباري است بعد از اعتراف به اسقاط حدود عدميّه، نزاعي در بين نيست ذات بعد از فرض محوضت و بساطش، ضمّ اعتبار به او ممتنع است مكتوب پنجم حضرت شيخ، جواباً از مكتوب چهارم حضرت سيّد أعلي الله مقامهما معناي وجود انسان در عوالم سابقه در دارِ وجود، جز صرف الوجود المتجلّي بذاته في مقام فعله، نيست ملاحظة وحدت در كثرت، و كثرت در وحدت امكان انتزاع مفاهيم متعدّده، از مصداق واحد وجود واجبي، بعينه حيثيّت علم و قدرت است مكتوب پنجم حضرت سيّد، جواباً از مكتوب پنجم حضرت شيخ أعلي الله درجتهما وجودك ذنبٌ لا يُقاس به ذنبٌ آياتي چند در احاطة خداي تعالي به اشياء التزام به وحدت إطلاقي، با كثرت أشياء، بدون اعتباريّت اشياء محال است و ما رميتَ إذ رميتَ، و لكنَّ الله رَمَي مكتوب ششم حضرت شيخ، جواباً از مكتوب پنجم حضرت سيّد أعلي الله درجتهما صرف الوجود كلّما فرضتَه ثانياً، عاد أوّلاً وجود لا بشرط في السَّمِّ سَمُّ، و في التِّرياق ترياق وجود رابط،عين ربط است نه شيئ له الربط لا ينقلب ما سنخه طردُ العدم، إلي ما سنخه لا يأبي عن الوجود و العدم ماهيّت از مفاهيم است، نه هر مفهومي ماهيّت است مكتوب ششم حضرت سيّد، جواباً از مكتوب ششم حضرت شيخ أعلي الله مقامهما دفع شبهة ابن كمونه فقط منوط به صرف الوجود دانستن حضرت واجب است وجود منبسط را هيچ ناداني، وجود واجبي نميداند لم يكن إلاّ هو، يحيي و يميت، و هو حيُّ لا يموت امانت را به اختيار بايد به صاحبش ردّ كرد، و گرنه او به زور ميگيرد در عالم عقل، همة گردها گردو ميشوند مكتوب هفتم حضرت شيخ، جواباً از مكتوب ششم حضرت سيّد أعلي الله درجتهما صرف الوجود لا يكون محدوداً بالحدود المباينة لطبع الوجود مشائين و متكلّمين براي وجود، حقايق متباينه قائلند از جهت وحدت است كه گويند: لا تكرار في التجلّي وجود رابط اگر بطور ربط ملاحظه نشود، رابط نيست در عالم عقل، گردو و غير گردو، مساوي است مكتوب هفتم حضرت سيّد، جواباً از مكتوب هفتم حضرت شيخ أعلي الله درجتهما موحّدان عالم، در نهايت قلّت ميباشند تذييلات و محاكمات استاد آية الله علاّمه حاج سيّد محمّد حسين طباطبائي أعلي الله مقامه تصدير: در بيان شرح مكاتيب و سبب تذييلات و محاكمات به قلم معظّم له ترجمة أحوال سيّد احمد رضوان الله عليه به قلم علاّمه ترجمة احوال شيخ محمّد حسين رضوان الله عليه به قلم علاّمه تذييل اوّل بر مكتوب اوّل شيخ رحمة الله عليه تشريح مبناي تشكيك در وجود ماهيّت اعتبار حدّ وجود است؛ نه حدِّ وجود علم حضوري اكتناهي، مستلزم قيام وجود معلول است به وجود عالم تذييل اوّل بر مكتوب اوّل سيّد قدّس الله سرّه تشريح مبناي وحدت و تشخّص در وجود نتيجة برهان حكماء بر تشكيك در وجود، وحدت است نه تشكيك وجود واحد شخصي است، و وجود موجودات، عاريه است، نه مِلكي و حقيقي نظريّة وحدت در وجود؛ نظريّهاي است أدق از تشكيك وجود مجازي، واسطه است بين تعيّنات مفهومي و حقيقت هستي عِلمْ قبل الاءيجاد، و بعد الاءيجاد، يك علم است تذييل دوّم بر مكتوب دوّم شيخ قدّس الله سرّه فريد الدين عطّار نيشابوري از عرفاء بالله بوده، شعرش را بايد به اين مسلك معني نمود تذييل دوّم بر مكتوب دوّم سيّد أعلي الله درجته ذات، از هر اسم و رسم بالاتر است، و إطلاق مقام در آنجا مجاز محض است تذييل سوّم بر مكتوب سوّم شيخ قدّس سرّه حدّ أعلاي وجود را بنا بر مذهب تشكيك نميتوان سه مرتبه قرار داد بحث عرفاء بر اصل تميز حقيقت است از مجاز، نه موجود از معدوم، و نه مستقلّ از رابط تذييل سوّم بر مكتوب سوّم سيّد قدّس سرّه در انسان، حسّي كه جوهر را ادراك كند، وجود ندارد حمل عِلْم و وجود ذهني بر خارج، حمل حقيقه و رقيقه است از لحاظ مفهوم نسبي بطور استقلال، مفهوم اسمي حاصل ميشود صرفُ الوجود، واجد جميع كمالات وجودي است عرفاء تشكيك وجود را در ظهورات ميدانند، نه در مظاهر تتمّة تذييل سوّم بر مكتوب سوّم سيّد (ره)؛ و چهار تذييل بر چهار مكتوب ديگر سيّد (ره)؛ و چهار تذييل بر چهار مكتوب ديگر شيخ (ره به قلم تلميذ علاّمة طباطبائي تتمّة تذييل سوّم بر مكتوب سوّم سيّد (ره) كيفيّت تعيّن أحد و واحِد، و ساير أسماء، و أعيان ثابته در عالم كثرت، موجودات نسبت به حقّ تعالي، معاني حرفيّه ميباشند مِنكَ، و إليكَ، و لكَ، و بكَ هو هويّت صورت آئينه، به نحو حمل حقيقه و رقيقه است آئينه و موجودات، حاكي هستند، نه مَحْكي قرآن كريم، همة موجودات را آيات خدا ميداند آيات دالّه بر آنكه همة موجودات، آيات خدا هستند قرآن كريم، حضرت عيسي بن مريم، و ناقة صالح را آيه ميداند ما رأيتُ شيئاً إلاّ و رأيتُ الله قبله تذييل چهارم بر مكتوب چهارم حضرت شيخ قدّس الله سرّه حمل حقيقي و حمل مجازي وجود واحد است و حقيقي، و تعيّنات كثيرند واعتباري نظريّة وحدت وجود، وارد است بر نظريّة تشكيك در وجود بنا بر تشكيك، مرتبة أعلا نميتواند داراي صرافت باشد معيّت وجودي حقّ تعالي، با جميع موجودات يكسان است وجود، وقتي داراي صرافت است، كه به جميع موجودات يكسان باشد عارف بالله، با شهود، و با برهان، و با شرع، مؤيّد است در عالم وجود، وحدت حقيقي، و كثرت اعتباري است بر برهانِ حقيقي بودن وحدت، و اعتباريّت كثرت، مذهب تثليث و ثنويّه، نفي ميشوند وحدتِ حقّ متعال، وحدت بالصّرافه است، نه وحدت عددي فرض إمكان تعدّد، براي واحد بالصّرافه محال است شأن مفهوم، كليّت است، و با تكثير قيود جزئي نميشود لازمة مفهوم، انعزال از مفاهيم ديگر است در ذات حقّ تعالي، جميع صفات فاني بوده، حدود خود را ندارند نفيِ صفات از ذات، اخصتصاي به صفات زائده ندارد معناي صفت، يعني زيادي؛ و هر صفت زائد است اوّلين كسي كه وحدت حقّ را صرف دانسته و آنرا تشريح كرد، أميرالمؤمنين صلوات الله عليه بود قرآن كريم، وحدتِ حقّة حقيقيّه را بيان كرد، ولي علماء نفهميدند براي خود صدرالمتألّهين هم معلوم نشد كه: وحدت حقّه با تشكيك سازش ندارد فقط عرفاء بالله، از وحدت بالصّرافة حقّ خبر دارند خطبههاي أميرالمؤمنين عليه السّلام، در وحدت صرافة ذات حقّ كمال الاءخلاص نفي الصّفات عنه نفي وحدت حقّة حقيقيّه، اثبات وحدت عددي است الاحَدُ لا بتأويل عَدَدٍ؛ من وصفه فقد حَدَّه داخلٌ في الاشياء علي غير ممازجة، و خارجٌ منها علي غير مباينة دو قسم وحدت براي حقّ تعالي ثابت است؛ و دو قسم، ممنوع حكم التَّمييز بينوتُه صفةٍ، لا بينونةُ عُزلةٍ در معناي احديّت، و واحديّت، و حقيقت محمّديّه وجود منبسط، فيض مقدّس و مشيّت فعليّه است معني أزليّته تعالي تقدّمه الزّماني، من أشنع الخطاء كان ربّاً إذ لا مربوب، و إلهاً إذ لا مألوه تذييل چهارم بر مكتوب چهارم حضرت سيّد قدّس الله نفسه كيفيّت سعه و إحاطة عوالم بالا، بر عوالم زيرين خود عوالم هر چه رو به بالا رود، تجرّدش بيشتر ميشود أصالة الكثرة، زير بناي مذهب مادّيين است سؤال طلبهاي، از مرحوم عارف بيبديل: قاضي (ره) در بارة واقعيّت وجود گفتار سيّد حسن مسقطي، در أصالت و واقعيت وجود تا گوش عالم پندار سپرده نشود، گوش به عالم غيب گشوده نميگردد أبياتي از ابن فارض مصري، در اصالت و وحدت حقّ تعالي وانْحَسَرت دونَ إدراك عظمته خَطائف أبصار الانام واستعلي مُلكك عُلوّاً سقطت الاشياء دون بلوغ أمّده أبياتي از شيخ سعدي در اصالت و وحدت حقّ تعالي مرحوم شيخ، اعتراف به اصول عرفاء نموده است تذييل پنجم بر مكتوب پنجم حضرت شيخ قدّس الله سرّه عالم مادّه، ضعيفترين عوالم است تمام عوالم فعلاً موجودند يا من هَداني إليه، و دَلَّني حقيقة الوجود عليه هو كلّ الوجود، و كلّه الوجود خواب أميرالمؤمنين عليه السّلام حضرت خضر را؛ و تعليم ذكر يا مَن هُو يا من لا هُوَ إلاّ هُو أشعار شيخ ابراهيم دسوقي، دربارة توحيد حقّ متعال واجب الوجود فردانيّ الذات، تام الحقيقة معناي موجود در دعاي صحيفة سجّاديّه تذييل پنجم بر مكتوب پنجم حضرت سيّد قدس الله سرّه بِم عرفتَ رَبَّك؟ بما عرّفني نفسه لا يعرف شيءٌ شيئاً إلاّ بما هو فيه منه كلام يعقوب بن اسحق در عدم امكان إحاطة انسان به حقّ تعالي كلام شيخ بهاء الدين عاملي در «أربعين» راجع به عدم اكتناه حقّ تعالي كلُّ ما ميزّتموه بأوهامكم في أدقّ معانيه، مخلوقٌ مصنوعٌ مثلكم از ما تو هر آنچه ديدهاي پاية تست قيام موجودات به حقّ تعالي، صمديّت و قيوميّت اوست معناي اعتباري بودن أشياء پوچ و بدون معني بودن نيست تذييل ششم بر مكتوب ششم حضرت شيخ رضوان الله عليه اولين كسي كه در كتابهاي خود، وحدت عددي را از حقّ تعالي نفي كرد، صدرالمتألّهين بود برهان علاّمة طباطبائي بر قاعدة بسيط الحقيقة كلّ الاشياء تشريح علاّمة طباطبائي قاعدة بسيط الحقيقة كلّ الاشياء را صرف الحقيقة، كلّما فرضة ثانياً، فإذاً هُوَ هو شيخ در معناي صرف الوجود، تصرّف نموده است تصرّف شيخ، موجب تبديل وحدت بالصّرافة، به وحدت عددي است مسألة أمرٌ بين الامرين ظاهر آيات قرآن، معصيت و شقاوت را مستند بهارادةخدامينمايد؛و ارادةخدا عين ارادةبندهاست مذهب جبر، و مذهب تفويض مذهب أمرٌ بين الامرين انسان اختيار دارد، و اختيار او عين اختيار خداست جبر و تفويض، هر دو غلط و خلاف است جبر ظلم است، تفويض شرك است مثال علاّمة طباطبائي براي جبر و تفويض، و امرٌ بينهما تمام عالم امكان، أمرٌ بين الامرين است بسياري از خواصّ، از ترس جبر، در دام تفويض افتادهاند گفتار آية الله حاج آقا رضا همداني در «مصباح الفقيه» أمرٌ بين الامرين، از دقيقترين مسائل توحيد است حلّ معناي بين الامرين، فقط منوط به مذهب عرفاء است تذييل ششم بر مكتوب ششم حضرت سيّد طهرّ الله تربته وجود واجب تعالي، لا بشرط از جميع حدود است بشرط لا دانستن واجب، مستلزم تحديد، و تركيب، و عددي بودن است بزرگاني كه تصريح دارند بر آنكه شبهة ابن كمّونه بدون توحيد وجود قابل حلّ نيست كلام صدرالمتألّهين در بسيط الحقيقة كلّ الاشياء كلام صدر الدّين قونوي، در وحدت حقّة حقيقيّة حقّ تعالي أصل شبهة ابن كمّونه، از شيخ شهاب الدّين سهروردي صاحب حكمة الاءشراق است تشريح و بيان كيفيّت شبهة ابن كمّونه لِمَ لا يكون هناك هويتان بسيطتان مستغنيان عن العلّة؟ بنا بر أصالة الوجود، شبهه، جواب سهل دارد؛ نه بر أصالة الماهيّة پاسخ قائلين به أصلة الماهيّة، از شبهة ابن كمّونه صدر المتألّهين، پاسخ از اين شبهه را بنا بر وحدت وجود، عرشي ناميده است در بعضي از جاها كلام صدرالمتألّهين، بعينه كلام عرفاست مواضعي كه صدرالمتألّهين، تصريح به مذهب عرفا دارد بعد از تنزّل از توحيد، احكام كثرت همگي باقي است تقسيمات وجود، به في نَفسه و لِنفسه، و بِنَفسه وجود رابط، وجود نسبت است كلام توحيد در مقام فناء كلّي است، نه بعد از نزول آن مقام و مَشْهَدِ رأيتُ ربّي بعين ربّي أشعار حكيم سبزواري، در وحدت حقّ متعال عبارتي از خواجه حوراء مغربي ما يتقرّب إليَّ عبدٌ من عبادي أحبّ ممّا افترضته عَلَيه تذييل هفتم بر مكتوب هفتم حضرت شيخ رضوان الله عليه غير از سوفسطائيّه، حكماي عالَم، عالَم را با واقعيت مينگرند واقعيّات جهانِ هستي، مركب اند از وجود و ماهيّت اصالت از وجود است؛ و وجود واحد است بالوحدة الحقّة الحقيقيّة حركت كشتي، واسطة در عروض است براي حركت سرنشنيان آن، نه واسطة در ثبوت حمل لفظِ موجودٌ بر زيدٌ، وحدت است، نه اتّحاد آيات قرآن، همة مخلوقات را مِلك طِلق خدا ميداند لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدُ الْقَهَّار روايات وارده، در وحدت حقّة حقيقيّة الهيّه إنَّ الله لم يَزَل بلا زمانٍ و لا مكانٍ، و الآن كما كان انّ الله خِلْوٌ مِن خلقه، و خَلقه خِلْوٌ منه، خُلُوَّ حقيقي نيست انّ الله شيءٌ بحقيقة الشّيئیّة، غير أنّه لا جسمٌ و لا صورةٌ انّ الله يمسك الاشياء بأظلّتها؛ مراد از أظلَّه، ماهيّات است دليله آياته، و وجود اثباته، و معرفته توحيده هو الدّالُّ بالدليل عليه، و المؤدِّي بالمعرفة إليه زيادتي صفت بما هي صفةٌ از ذات، در برهان، و شهود، و شرع خطبههاي حضرت أميرالمؤمنين عليه السّلام، در زيادي صفات از ذات روايت وارده بر مخلوقيّت صفات أئمّه عليهم السّلام أسماء خدا هستند، و اسم صفت است، و زياده بر ذات الله اكبر، يعني اكبر من أن يُوصَف تذييل هفتم بر مكتوب حضرت سيّد قدّس الله سرّه الزّكيه داعي حضرت سيّد (ره) بر ادامة مكاتيب، ارشاد به توحيد بوده است داعي مولّف بر نشر مكاتيب و تذييلات علّت تأبّي شيخ، از قبول زيادتي صفات از ذات علّت تأبّي شيخ از قبول اندكاك و فناء موجودات در حقّ تعالي مقالة عرفاء بالله، توحيد است، نه اتّحاد و حلول قصّة حكيم اصفهاني كه قائل به وحدت وجود بود گفتار صدر المتألّهين كه اكثر ناظرين، كلام عرفا را ادراك نميكنند گفتار حكيم سبزواري (قدّه) در فرق بين هويّت و ماهيّت در هر دوره، افراد بسيار قليلي به مقام توحيد رسيدهاند سبحان الله عمّا يصفون إلاّ عبادالله المخلَصين مراتب عرفان الهي، بنا به گفتار خواجه نصيرالدّين طوسي روايت وارده بر آنكه در آخرالزّمان قومٌ متعمقون فأنزل الله سورة التّوحيد و الحديد سورة توحيد، و شش آية اوّل از سورة حديد كلام صدرالمتألّهين در كيفيّت تجلّي الهي در نفوس قدسيّه كلام حكيم سبزواري در كيفيّت انعكاس شعاع نور حقّ به مظاهر عالم امكان انسان كامل، مظهر أتمّ شهود حقّ است بتمام مظاهره خطبة أميرالمؤمنين عليه السّلام در رفع حجابهاي نور توحيد براي اولياي خدا خاتمة بحث، و دعا و طلب غفران