اصول کافي
اثر : ثقه الاسلام کليني
جلد اول
كتاب عقل و جهل
باب وجوب دانش و آموختن آن و تشويق بدان
باب توصيف و فضيلت علم و فضل دانشمندان
باب انواع مردم
باب ثواب دانشمند و دانشجو
باب صفت علماء
باب حق عالم
باب مردن علماء
باب همنشينى و همدمى باعلما
باب پرسش از عالم و مذاكره با او
باب بذل علم
باب نهى از ندانسته گوئى
باب كسيكه ندانسته عمل كند
باب بكار بستن علم
باب كسيكه از علمش روزى خورد و به آن بنازد
باب ثبوت حجت بر عالم و سختى امرش
متفرقات
باب روايت كتب و توسل به آنها و حديث و فضيلت نوشتن
باب تقليد
باب بدعتها و رأى و قياسها
باب معانى اسماء و اشتقاق آنها
باب اختلاف حديث
باب اخذ به قول پيغمبرص و شواهد قرآن
باب حادث بودن جهان و اثبات پديد آورنده آن
باب كمترين درجه خداشناسى
باب معبود پرستش شده
باب بودن و مكان
باب انتساب و خويشى
باب نهى از سخن گفتن در چگونگى
باب ابطال ديدن خدا
تفسير آيه : لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار
باب نهى از توصيف خدا به غير آنكه خود توصيف نموده
باب نهى از جسم و صورت درباره خدا
باب صفات ذات
باب ديگرى كه از جمله باب اولست
باب اراده از صفات فعل است و ساير صفات فعل
خلاصه سخن در صفات ذات و صفات فعل
باب حدوث اسماء
باب رجوع به قرآن و سنت و اينكه همه حلال و حرام و احتياجات مردم در قرآن يا سنت موجود است
باب ديگريكه جزء باب اولست جز اينكه فرق ميان معانى اسماء خدا و اسماء مخلوق را اضافه دارد
معناى كلمه صمد
باب حركت و انتقال
راجع بقول خدايتعالى: هر راز گوئى كه ميان سه نفر باشد خدا چهارمين آنهاست
راجع بقول خداى تعالى اوست كه در آسمان معبود و در زمين معبود است
باب مشيت و ارادة
باب عرش و كرسى
باب روح
باب كليات توحيد
باب نوادر
باب بداء
در اينكه زمين خالى از حجت نماند
راجع بقول خدايتعالى خداى رحمان بر عرش استوا دارد
باب امتحان و آزمايش
باب سعادت و شقاوت
باب نيكى و بدى
باب جبر و قدر و امر بين الامرين
باب استطاعت
باب بيان و معرفى كردن خدا و اتمام حجت وى
باب اختلاف حجت خدا بر بندگانش
باب حجتهاى خدا بر خلقش
باب هدايت از جانب خداست
باب ناگزيرى از حجت
طبقات پيغبران و رسولان و ائمةع
فرق ميان رسول و نبى و محدث
در اينكه حجت خدا بر خلقش بر پا نشود مگر بوجود امام
باب اينكه چيزى در آسمان و زمين نباشد جز با هفت خصلت
اگر در زمين بجز دو نفر باقى نمانند يكى از آندو حجت است
شناختن امام و مراجعه باو
وجوب اطاعت از ائمه
ائمه، شاهدان خداى بزرگ بر خلق هستند
در اينكه رهنمايان تنها ائمة باشند
ائمه عليهم السلام واليان امر خد و گنجينههاى علم اوهستند
در اينكه ائمه عليه السلام خلفاء خدايند در زمين و درهاى توجه باويند
در اينكه ائمه عليه السلام نور خداى عزوجل باشند
ائمه اركان زمين هستند
باب مخصوص و جامع در فضيلت و صفات امام
ائمه عليهم السلام واليان امر و حسد برده شدگانى هستند كه خداى عزوجل در قرآن فرموده
ائمه عليهم السلام علاماتى هستند كه خداى عزوجل در كتابش ياد فرموده
در اين كه مراد به آياتيكه خداى عزوجل در كتابش فرموده ائمه عليهم السلام هستند
واجب دانستن خداى عزوجل و پيغمبرش ص همراه بودن با ائمه عليه السلام را
اهل ذكريكه خدا مردم را بپرسش از ايشان امر فرموده ائمه هستند
كسانى را كه خداى تعالى در قرآنش عالم ناميده ائمه مىباشند
راسخون در علم همان ائمه عليهم السلام مىباشند
علم بأئمه داده شده و در سينه آنها ثبت است
كسانى را كه خدا از ميان بندگانش برگزيده و قرآن را بارثشان داده ائمه عليهم السلام مىباشند
امامان در قرآن دو قسمند: اماميكه بخدا خواند و اماميكه بدوزخ كشاند
قرآن بسوى امام هدايت مىكند
نعمتى را كه خداى عزوجل در كتابش ذكر فرموده ائمه عليهم السلامند
باريك بينانى كه خدايتعالى در كتابش ذكر فرموده كه راه حق در خاندانشان پابرجاست ائمه عليهم السلام هستند
عرض اعمال بر پيغمبر و ائمه صلى الله وآله
روشيكه بر پايدارى آن ترغيب شده ولايت على عليه السلام است
ائمه كانون علم و درخت نبوت و آمد و شدگاه فرشتگانند
ائمه وارثان دانشند، يكى از ديگرى دانش را بارث ميبرند
ائمه علم پيغمبر خاتم و تمام پيغمبران و اوصياء پيشين خود را بارث بردهاند
هر كتابى را كه خدا نازل كرده نزد ائمه است و بهر لغتى كه باشد آنرا ميدانند
همه قرآنرا غير ائمه جمع نكرده و تنها ايشان همه آنرا ميدانند
آنچه از اسم اعظم خدا بائمه عطا شده است
آياتى كه از پيغمبران نزد ائمه عليه السلام است
اسلحه و متاعى كه از پيغمبرص نزد ائمه است
سلاح رسول خدا مانند تابوت است در بنى اسرائيل
بيان صحيفه , جفر , جامعه و مصحف فاطمه عليها السلام
در شان انا انزلناه فى ليلة القدر و تفسير آن
در شب هر جمعه به علم ائمه عليهم السلام اضافه مىگردد
اگر علم ائمه افزايش نيابد آنچه دارند نابود گردد
ائمه تمام علوميكه بملائكة و پيغمبران و رسولان رسيده است ميدانند
باب نادر در آن ذكرى از علم غيب است
ائمه عليه السلام هر گاه خواهند بدانند، بدانند
ائمه عليه السلام باختيار خود مىميرند و زمانش را مىدانند
ائمه عليهم السلام آنچه واقع شده و مىشود ميدانند و چيزى از ايشان نهان نيست.
خداى عزوجل هر علمى كه به پيغمبرشص آموخت امر فرمود كه باميرالمؤمنينع بياموزد و او در علم وى شريكست
جهات علوم ائمه عليه السلام
اگر راز ائمه حفظ شود سود و زيان هر كس را باو خبر دهند