الحياة ، جلد ۴

محمد رضا حكيمى ، محمد حكيمى ، على حكيمى
ترجمه : احمد آرام

- ۱۲ -


بنابراين ، ترك مصرف آزاد و طرد آن ، به همانگونه كه به نجات انسان مى انجامد، سبب آن مى شود كه متكاثران بازارهاى مصرف توليدهاى خود را نيز از دست بدهند؛ پس لازم است هر چه بيشتر مبارزه بر ضد آزادى مصرف در سرلوحه برنامه هاى اقتصادى و معيشتى هر اجتماعى قرار گيرد، هر اجتماعى كه مى خواهد به صورتى انسانى و سالم و مستقل و نيرومند و سربلند زندگى كند.
فصل بيست و هفتم : مبارزه اى نابودگر با اسراف و تبذير
اء - نگاهى كلى
قرآن :
1 كلوا و اشربوا و لاتسرفوا، انه لا يحب المسرفين (533)
بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد، كه خدا اسرافكاران را دوست نمى دارد.
2 كلوا من ثمره اذا اءثمر و آتوا حقه يوم حصاده ، و لاتسرفوا، انه لا يحب المسرفين .(534)
از ميوه آن (درختان باردار) هنگامى كه بار دادند بخوريد، و روز چيدن ، حق (مستحقان ) را بدهيد، و اسراف مكنيد كه خدا مسرفان را دوست نمى دارد.
3 ثم صدقناهم الوعد فاءنجيناهم و من نشاء، و اءهلكنا المسرفين (535)
سپس وعده اى را كه داده بوديم انجام داديم ، و آنان و كسانى را كه مى خواستيم نجات داديم ، و مسرفان را هلاك كرديم .
4 و آت ذا القربى حقه و المسكين و ابن السبيل ، و لاتبذر تبذيرا.(536)
به خويشاوند حق او را بده و به مسكين و در راه مانده (نيز)، و به هيچگونه تبذير (بيهوده خرجى ) مكن .
حديث :
1 النبى (ص ) - فيما رواه الامام الصادق (ع ): ... ان اءصنافا من اءمتى لايستجاب لهم دعاؤ هم ... و رجل رزقة الله مالا كثيرا فانفقه ، ثم اقبل يدعو: يا رب ارزقنى ! فيقول الله عز و جل : الم ارزقك رزقا واسعا؟ فهلا اقتصدت فيه كما اءمرتك و لم تسرف ، و قد نهيتك عن الاسراف ...(537)
پيامبر (ص ) - به روايت امام صادق (ع )...گروههايى از امت من دعايشان مستجاب نمى شود... و مردى كه خدا مال فراوانى روزى او سازد، و او آن مال را خرج (و ولخرجى ) كند، سپس رو به دعا آورد و بگويد: پروردگارا به من روزى بده ! خداوند بزرگ به چنين كسى مى گويد: ((مگر به تو روزيى گسترده ندادم ، چرا - چنانكه به تو امر كرده بودم - ميانه روى نكردى و به اسراف پرداختى ، در صورتى كه من تو را از اسراف نيز نهى كرده بودم ؟)).
اين تعليم نبوى دليل بر آن است كه هر كس خدا روزيى گسترده به او داد، حق ندارد آن را هر گونه دلش خواست به مصرف برساند، زيرا اينكار با قانونمندى جهان و توازن روزيها و ارزاق در تضاد است ؛ پس ‍ بر توانگر نيز لازم است كه ميانه روى اختيار كند. و چون ميانه روى كند رزق او افزون مى شود، و هم مى تواند افزونى را به ديگران ببخشد و آنان را بهره مند سازد. و فضيلت واسطه شدن در رساندن خير به ديگران - كه چنين وسعتى در زندگى نداشته اند - از آن او خواهد بود. پس اسلام به هيچ روى روا نمى دارد كه آنان كه از امكانات وسيعى برخور دارند، به هر گونه كه دلشان خواست مصرف كنند، در صورتى كه در كنار ايشان شكمهايى گرسنه و جگرهايى سوخته وجود داشته باشد، نه ، چنين چيزى از مسلمانى نيست .
در اين باره ، تعليمى بزرگ ، از امام على بن الحسين سجاد(ع ) ،در ((صلوات شعبانيه )) رسيده است : ((و ارزقنى مؤ اساة من قترت عليه من رزقك ، بما وسعت على من فضلك ...(538) به من توفيق ده ، تا كسانى را كه روزى كمترى داده اى ، در آن بيشتر كه بهره من كرده اى ، سهيم سازم و بهرى را به آنان دهم ...)). پس كسى كه روزيى وسيع دارد، بايد نسبت به كسانى كه با تنگى و سختى رو به رو هستند، ((مؤ اسات )) داشته باشد، يعنى بهرى و بخشى از مال و امكانات خود را به آنان ببخشد، كه خداوند متعال او را واسطه قرار داده است (و اءنفقوا مما جعلكم مستخلفين فيه (539) از آنچه خدا شما را در آن جانشين (ديگران ) قرار داده است ، انفاق كنيد).
اسلام اين است و برنامه درخشان آن اين ؛ و اين سخن پيشواى معصوم آن است ؛ و اين روح تعاليم اسلام است ، چه قرآنى و چه حديثى : حديث نبوى ، يا علوى ، يا سجادى ، يا جعفرى ، يا رضوى ، يا از ديگر امامان . و بايد مسلمانان جز به اين منهاج روشن نروند - از هركس و هر گونه - زيرا كه با هيچ روشى ديگر اين تعاليم درخشان و برنامه هاى انسانى عملى نخواهد شد؛ و هيچ چيز ديگر نمايانگر دين حنيف خدا نمى تواند بود، و سبب پيشرفت اسلام و مسلمانان نخواهد گشت .
2 الامام على (ع ): فدع الاسراف مقتصدا...(540)
امام على (ع ): ...اسراف رافرو گذار و ميانه رو باش ...
3 الامام السجاد (ع ): ...و نعوذ بك من تناول الاسراف .(541)
امام سجاد (ع ): ...پناه مى بريم به تو (اى خداوند)، از اسراف كردن ...
4 الامام السجاد (ع ): و امنعنى من السرف .(542)
امام سجاد(ع ) : ...مرا از اسرافكارى بازدار...
5 الامام السجاد(ع ):.... و احجبنى عن السرف و الازدياد(543)
امام سجاد(ع ):.... مرا از اسراف و زياده روى دور گردان ...
6 الامام الصادق (ع ): ان القصد اءمر يحبه الله عز و جل ، و ان السرف اءمر يبغضه الله عز و جل ...(544)
امام صادق (ع ): ميانه روى چيزى است كه خداى بزرگ آن را دوست مى دارد، و اسراف چيزى است كه خداى بزرگ آن را دشمن مى دارد.
7 الامام العسكرى (ع ): ...عليك بالاقتصاد، و اياك و الاسراف فانه من فعل الشيطنة .(545)
امام عسكرى (ع ): ...بر تو باد به ميانه روى و بپرهيز از اسراف كه آن كارى شيطانى است .
ب - تعريف اسراف و حدود آن
قرآن :
1 و الذين اذا اءنفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا و كان بين ذلك قواما(546)
كسانى كه چون خرج كنند نه اسراف كنند و نه خست ورزند؛ و ميان اين دو حالتى ميانه و معتدل باشد.
حديث :
1 النبى (ص ) - فى تفسير قوله تعالى : ((و الذين اذا اءنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا)) : من اءعطى فى غير حق فقد اءسرف و من منع عن حق فقد قتر(547)
پيامبر (ص ) - در تفسير آيه بالا (و الذين اذا اءنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا): هر كس در غير مورد لازم (بجا و درست ) خرج كند اسراف كرده است ، و هركس از خرج كردن در جاى لازم (بجا و درست ) تن زند خست ورزيده است .
2 النبى (ص ): لا خير فى السرف و لا سرف فى الخير(548)
پيامبر (ص ): نه خير در اسراف است و نه اسرافى در خير
شايد معنى واضح باشد، زيرا قيد ((در خير (كارها و موارد مفيد و سودمند فردى يا خانوادگى يا اجتماعى ))) كه در حديث نبوى آمده است هر گونه خرج كردن و هزينه گذارى و مصرفى را كه خارج از حدود شرعى مصرف ، يعنى حد اعتدال و ميانه روى باشد نفى مى كند؛ زيرا آنچه خارج از اين حد باشد ديگر خير نيست پس اين حديث لزوم رعايت ميانه روى و همچنين بلندهمتى و استوارى در كار را نفى نمى كند.
3 الامام على (ع ): كل مازاد على الاقتصاد اسراف (549)
امام على (ع ): هر چه افزون بر ميانه روى باشد اسراف است .
4 الامام على (ع ): ما فوق الكفاف اسراف .(550)
امام على (ع ): بيش از كفاف (مقدار متعارف رفع نيازها) اسراف است .
5 الامام الصادق (ع ): اءدنى الاسراف هراقة فضل الاناء، و ابتذال ثوب الصون ، و القاء النوى .(551)
امام صادق (ع ): كمترين اسراف بر زمين ريختن زيادى آب ظرف است ، و لباس نو را در جاى لباس كار پوشيدن ، و به دور انداختن هسته خرما.
6 الامام الصادق (ع ): انما السرف اءن تجعل ثوب صونك ثوب بذلتك (بذلك - خ ل ).(552)
امام صادق (ع ): اسراف عبارت از آن است كه لباس نو (و آبرومندانه ) را در جايى كه بايد لباس فرسوده (و لباس كار) پوشيد بپوشى .
7 الامام الصادق (ع ): ان القصد اءمر يحبه الله عز و جل ، و ان السرف اءمر يبغضه الله عز و جل ، حتى طرحك النواه ، فانها تصلح لشى ء، و حتى صبك فضل شرابك .(553)
امام صادق (ع ): ميانه روى چيزى است كه خداى بزرگ آن را دوست مى دارد. و اسراف چيزى است كه خداى بزرگ آن را دشمن مى دارد، حتى به دور انداختن هسته ، كه آن نيز براى كارى شايسته است ، و حتى بر زمين ريختن زيادى نوشابه .
8 الامام الصادق (ع ): ليس فيما اءصلح البدن اسراف ... انما الاسراف فيما اءتلف المال و اءضر بالبدن .(554)
امام صادق (ع ): در آنچه مايه اصلاح بدن (و تندرستى ) شود اسراف نيست ...
بلكه اسراف در چيزى است كه مال را تلف مى كند و به بدن آسيب مى رساند.
از اين سخن امام صادق (ع ): ((در آنچه مايه اصلاح بدن است ، اسراف نيست ))، تجاوز از حد ميانه مقصود نيست ، زيرا كه در احاديث ديگر آمده است كه ((آنچه از حد ميانه روى تجاوز كند، به بدن و سلامت آن زيان مى رساند.))(555) پس حديث ، ناظر به كيفيت چيزى است كه براى سلامت و تندرستى مصرف شود.
9 الامام الصادق (ع ): اتق الله و لا تسرف و لا تقتر، و كن بين ذلك قوما، ان التبذير من الاسراف ، و قال الله : ((لا تبذر تبذيرا))؛ ان الله لا يعذب على القصد.(556 )
امام صادق (ع ): از خدا بترس ، و نه زياده روى كن و نه تنگ نظرى ، و ميان اين دو، حالتى ((قوامى )) (معتدل و كفافى ) داشته باشد. (و بدانكه ) تبذير (خرجهاى بيهوده و بر خلاف ) نيز نوعى اسراف است ، خداوند فرموده است : لا تبذر تبذيرا، به هيچ روى و هيچگاه تبذير مكن ))؛ و خدا بر ميانه روى كسى را عذاب نمى كند.
10 الامام الكاظم (ع ) - اسحاق بن عمار قال : قلت لاءبى ابراهيم الكاظم (ع ): الرجل يكون له عشرة اءقمصة ، اءيكون ذلك من السرف ؟ فقال : لا، ولكن ذلك اءبقى لثيابه ، و لكن السرف اءن تلبس ثوب صونك فى (ال‍)مكان القذر.(557)
امام كاظم (ع )- اسحاق بن عمار مى گويد: به امام موساى كاظم (ع ) گفتم : مردى ده پيراهن دارد، آيا اين اسراف است ؟ فرمود: ((نه ، چون سبب بيشتر ماندن (و دوام كردن ) جامه هاى او مى شود؛ اسراف آن است كه لباس پاكيزه ات را در جاى كثيف بپوشى .
بنگريد!
اين حديث و همانندهاى آن به دو حكمت از حكمتهاى اقتصادى اشاره دارد:
اول : اينكه چند جامه داشتن براى باقى ماندن آن و دوام داشتن جامه در زمانى درازتر باشد، نه براى مقصدى ديگر. و اين چگونگى رفتارى اقتصادى است نه اسراف ، براى كسى كه داشتن چند جامه براى او مناسب باشد. در حديث اجازه داشتن بيش از ده پيراهن نيز آمده است ، در صورتى كه منظور همان هدف ياد شده باشد، و نيازمندى به جامه در آنجا يافت نشود؛ چه در حديث آمده است كه من كان عنده فضل ثوب ، و قدر اءن يخص به مؤ منا يحتاج اليه ، فلم يدفعه اليه ، اءكبه الله فى النار على منخريه (558)، ((كسى كه جامه اى بيش از مصرف دارد و مى تواند مؤ منى را كه به آن نياز دارد با آن جامه بپوشاند و چنين نكند، خدا او را بر رو در آتش مى افكند)). بايد احاديث را باهم جمع كرد، و در كنار يكديگر فهميد.
دوم : جامه پاكيزه و مخصوص حفظ آبرو، در كارهاى كثيف و جاهاى كثيف نبايد پوشيده شود، زيرا كه اسراف است . و اين روشن است . و در هر حال بايد - طبق احاديث بسيار - لباس پوشيدن و خريدن آن و نگاه داشتن آن (مانند چيزهاى ديگر)، از حدود قوامى و معتدل در نظر اسلام نگذرد، و مردمانى نيازمند لباسهاى ذخيره و اضافى صاحبان آنها نباشند، مقتضاى جمع ميان احاديث - كه به آن اشاره شد - اين است ؛ چنانكه در حديثى از امام صادق (ع ) گذشت كه : القصد اءمر يحبه الله عز و جل (559)، ميانه روى چيزى است كه خداى بزرگ آن را دوست مى دارد)) و ان الله لا يعذب على القصد
(560)
، ((خدا كسى را بر ميانه روى عذاب نمى كند)). پس آنچه بيرون از حد ميانه روى (و زندگى اقتصادى ) باشد، چيزى است كه خدا آن را دشمن مى دارد و بر آن عذاب مى كند؛ و به همين جهت تعاليم اسلامى آن را مجاز نمى داند.
و آشكار است كه احاديث ((قصد)) (تاءكيد بر ميانه روى در زندگى ) - و نيز آيات آن - حاكم بر احاديث تعدد و فزون داشتن است ، كه شمار آنها نيز اندك است ، و در آنها به حكمت اقتصاديى كه مراعات آن موجب جواز شده است ، اشارت رفته است .
ج - نهى از غرق گشتن در مصرف و برخوردارى
قرآن :
1 ذرهم ياءكلوا و يتمتعوا و يلههم الاءمل ، فسوف يعلمون #(561)
به حال خودشان واگذار، تا بخورند و هر چه بخواهند بهره مند شوند، و آرزو مشغولشان دارد، پس به زودى (عاقبت اين كار را) خواهند دانست #
2 ان الله يدخل الذين آمنوا و عملوا الصالحات جنات من تحتها الاءنهار، و الذين كفروا يتمتعون و ياءكلون كما تاءكل الاءنعام ، و النار مثوى لهم# (562)
خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند و عمل صالح كرده اند، به باغهايى در مى آورد كه از زير درختان (و غرفه هاى ) آنها نهرها روان است ؛ و كسانى كه كافر شدند، از دنيا بهره مند مى شوند و همچون چارپايان مى خورند؛ ليكن دوزخ جايگاه هماره آنان است #.
3 زين للناس حب الشهوات ، من النساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذهب و الفضة و الخيل المسومة و الاءنعام و الحرث ، ذلك متاع الحياة الدنيا، و الله عنده حسن المآب # (563)
خواهشهاى نفسانى (لذت طلبى و كامرانى )، در نظر مردم دنيا جلوه كرده است ، يعنى زنان ، فرزندان ، زر و سيم (اموال فراوان و) انباشته ، و اسبان نشاندار (نژاده )، و چارپايان و كشتزارها؛ اينها همه كالاى اين جهان (گذران ) است ، و بازگشتگاه نيكو در نزد خداوند است #
حديث :
1 الامام على (ع ): القصد مثراة ، و السرف متواة (564)
امام على (ع ): ميانه روى افزاينده ثروت است و اسراف نابود كننده آن .
2 الامام الصادق (ع ) - فيما رواه عن آبائه : ان عليا كان لا ينخل له الدقيق ، و كان على (ع ) يقول : ((لا تزال هذه الاءمة بخير مالم يلبسوا لباس العجم ، و يطعموا اءطعمة العجم ، فاذا فعلوا ذلك ضربهم الله بالذل .(565)
امام صادق (ع ) - به روايت از پدرانش : براى على آرد را نمى بيختند، و على (ع ) مى فرمود: ((كار اين امت به خير است تا آن زمان كه لباس عجم (اشراف غير عرب ) نپوشند و خوراكهاى عجم نخورند؛ و چون چنين كنند، خدا آنان را خوار مى كند)).
مسلمانان در صدر اسلام زندگيى ساده داشتند، و ايمان اسلامى - از راه برانگيختن آنان به ساده زيستى و بى نيازى و ترك پرمصرفى - از آنان امتى استوار و نيرومند و متكى به خود و عزيز ساخته بود، و به سبب همين صفتهاى ارزشى بود كه بر هر كس كه با آنان كارزار مى كرد پيروز مى شدند؛ ليكن از آن ببعد - بيشترى - در نعمتهاى رنگارنگ فرو رفتند، و به زندگيهاى اشرافى و اسرافى روى آوردند، و آن روحيات بالا را كه با آنها خويگر شده بودند از دست دادند. و جامعه انقلابى ، تا زمانى كه ساده زيستى و پايدارى را ترك نكرده است ، به هدفهاى خود مى رسد؛ ليكن در غالب احوال عكس اين مى شود.
3 الامام الكاظم (ع ): من اقتصد و قنع ، بقيت عليه النعمة . و من بذر و اءسرف ، زالت عنه النعمة .(566)
امام كاظم (ع ): هر كس ميانه رو و قانع باشد، نعمت در دست او باقى مى ماند. و هر كس به تبذير و اسراف بپردازد، نعمت از او زايل مى گردد.
# ترك ميانه روى و قناعت موجب سقوط جامعه مصرفى است و ناتوان ماندن آن از ادامه مناسب توليدات خود و گستردن دامنه آنها؛ و سرانجام كارش به آنجا مى كشد كه نيازمند بيگانگان و وابسته به آنان شود. و اين مشكل سرزمينهايى است كه مصرفگرايى فراوان بر آنها تحميل شده است . بنابراين ، حديثى كه از امام موساى كاظم (ع ) نقل شد، به دو اصل مهم اشاره مى كند:
1 - مردمى كه مقتصد و قانع باشند، نعمت آنان دوام پيدا مى كند، و به خود بسندگى دست مى يابند، و از عزت و استقلال بهره مند مى شوند.
2 - مردمى كه به تبذير و اسراف روى آورند، نعمت از آنان روى مى گرداند، و به ديگران نياز پيدا مى كنند و خوار مى شوند.
د - مسرفان و از بين رفتن حق --وق ديگران به دست ايشان
قرآن :
1 ... و اءهلكنا المسرفين #(567)
... مسرفان را هلاك كرديم #
2 ... ان الله لا يهدى من هو مسرف كذاب #(568)
...خداوند كسى را كه مسرف و دروغگو است هدايت نمى كند #
3 ... كذلك زين للمسرفين ما كانوا يعملون #(569)
...بدينسان (با وسوسه شيطان )، كردار مسرفان (و مشركان )، به نظرشان آراسته (و پيراسته ) آمد (آنچه مى كردند، نيك و خوشنما مى پنداشتند)#
4 ... ان المسرفين هم اءصحاب النار #(570)
...مسرفان همدمان دوزخند.
حديث :
1 النبى (ص ) - فيما رواه الامام على بن الحسين السجاد: للمسرف ثلاث علامات : ياءكل ما ليس له ، و يلبس ما ليس له ، و يشترى ما ليس له .(571)
پيامبر (ص ) - به روايت امام سجاد(ع ): مسرف سه نشانه دارد: آنچه را كه از آن او نيست مى خورد، و آنچه را كه از آن او نيست مى پوشد، و آنچه را كه از آن او نيست مى خرد.
2 الامام على (ع ): للمسرف ثلاث علامات : ياءكل ما ليس له ، و ما يشترى ما ليس له ، و يلبس ما ليس له .(572)
امام على (ع ): ... مسرف سه علامت دارد: آنچه مال او نيست مى خورد، آنچه مال او نيست مى خرد، و آنچه مال او نيست مى پوشد.
3 الامام الصادق (ع ): ... للمسرف ثلاث علامات : يشترى ما ليس له ، و يلبس ما ليس له ، و ياءكل ما ليس له ...(573)
امام صادق (ع ): مسرف سه نشانه دارد: آنچه مال او نيست مى خرد، آنچه مال او نيست مى پوشد، و آنچه مال او نيست مى خورد...
بنگريد!
اين حديثها از تعاليم بزرگ و شگفت آور و خيره كننده اسلام است درباره اقتصاد و معيشت و مالكيت و تربيت ، چرا؟ چون مال شخصى انسان را، همينكه از حد متوسط مصرف تجاوز كند، مال انسان نمى شمارد، و حق تصرف او را در مال خود روا نمى داند؛ مى بينيد كه پيامبر اكرم (ص ) و امام على بن ابيطالب (ع ) و امام جعفر صادق (ع )، بصراحت درباره اسراف كننده مى گويند: ((چيزى را مى خورد كه مال او نيست ... و چيزى را مى خرد كه مال او نيست (و حق تصرف در آن ندارد)...)). پس مال انسان نبودن چيزى و حق استفاده نداشتن انسان از چيزى ، اعم از آن است كه ملك او باشد يا نه . بنابراين ، در نگرش اسلامى ، اين امكان وجود دارد كه چيزى باشد كه براى مالك آن چيز استفاده كردن از آن روا نباشد، زيرا تا اين اندازه حق مصرف ندارد، با وجود اينكه مالك است .
و اين آموزشى است بسيار بزرگ ، در كار تربيت انسان و اقتصاد و زندگى و اصلاح اجتماع و اقامه عدل . و آيا حق اين تعاليم و احكام ادا شده است ؟ و آيا وظيفه ((فقاهت اسلامى )) و ((حاكميت اسلامى )) نيست كه با پشتكارى استوار، به تجسم بخشيدن و عملى كردن اين تعاليم اقدام كنند، و در نتيجه ، حقوق و ارزاق فقيران و محرومان را (كه از عوامل تربيت و تدين و منش دارى و عفت و سعادت آنان است )، از غصب ثروتمندان خارج سازند و به دست خود آنان برسانند؟
و هنگامى كه در تعاليم اسلامى مى بينيم كه آموزگاران الاهى ، ريختن باقيمانده آب ظرف را به زمين و دورانداختن هسته خرما را اسراف مى شمارند،(574) حكم چنگ انداختن به بخش بزرگى از خوردنيها و پوشيدنيها و خانه ها و... انحصار طلبى در آنها چه خواهد بود؟! اميرالمؤ منين (ع ) - در حكمتى بزرگ - مى فرمايد: ((پرخورى اسراف است ))(575)، يعنى اسراف تنها به آن نيست كه خوراكيهايى را در سبدهاى خاكروبه بريزند، بلكه شامل آنچه مى خورند و شكم را بيش از اندازه پر مى كنند نيز مى شود.
و اينها همه ، دلايلى آشكار بر آن است كه اسلام مصرف را محدود كرده است ، هر چند ملك طلق خود شخص باشد. و اما احوال مسرفان و زيانهاى انسانى و اجتماعى و دينى و سياسى آنان و عاقبت كار ايشان ، شايد تفاوت فراوانى با احوال متكاثران و مترفان نداشته باشد، كه بيشترشان از همان گروهند؛ به فصلهاى گذشته باز گرديد(576)، و آنچه را مربوط به اين موضوع است - از نو و با ژرفنگرى - بخوانيد.
ه‍ - مسرفان ، فسادكنندگان در زمين
قرآن :
1 و لا تطيعوا اءمر المسرفين # الذين يفسدون فى الارض و لا يصلحون (577)
از مسرفان اطاعت مكنيد كسانى كه در زمين فساد مى كنند و به اصلاح نمى پردازند #
فيض كاشانى مى گويد: ((تعبيرى كه در آيه (آيه بالا) آمده است يفسدون ... و لا يصلحون دليل بر آن است كه مسرفان صددرصد مفسدند(578)
و - خداى متعال مسرفان را دوست نمى دارد
قرآن :
1 ... كلوا من ثمره اذا اءثمر، و آتوا حقه يوم حصاده ، ولاتسرفوا، انه لا يحب المسرفين (579)
... از ميوه آن ، چون ميوه داد بخوريد، و در روز ميوه چيدن (درو كردن ) حق آن را (به صاحبان حق ) بدهيد، و اسراف مكنيد كه خدا مسرفان را دوست نمى دارد.
2 ... و كلوا و اشربوا، و لاتسرفوا، انه لا يحب المسرفين (580)
...بخوريد و بياشاميد، و اسراف مكنيد كه خدا مسرفان را دوست نمى دارد
شيخ طبرسى مى گويد: انه لايحب المسرفين ، اءى : يبغضهم ،، ((يعنى خداوند مسرفان را دشمن مى دارد.))(581)
حديث :
1 الامام الصادق (ع ) - فيما رواه اءبان بن تغلب : اءترى الله اءعطى من اءعطى من كرامته عليه ؟ و منع من منع من هوان به عليه ؟ لا، و لكن المال مال الله ، يضعه عند الرجل و دائع ، وجوزلهم اءن ياءكلوا قصدا، و يشربوا قصدا، و يلبسوا قصدا، و ينكحوا قصدا، و يركبوا قصدا، و يعودوا بما سوى ذلك على فقراء المؤ منين و يلموا به شعثهم ؛ فمن فعل ذلك كان ما ياءكل حلالا، و يشرب حلالا، و يركب حلالا، و ينكح حلالا. و من عدا ذلك كان عليه حراما - ثم قال : - و لا تسرفوا، انه لا يحب المسرفين . اءترى الله اءئتمن رجلا على مال خول له اءن يشترى فرسا يعشرة آلاف درهم و يجزيه فرس بعشرين درهما... و قال : ((و لا تسرفوا، انه لا يحب المسرفين )).(582)
امام صادق (ع ) - به روايت ابان بن تغلب : آيا چنان تصور مى كنى كه خداوند، كسى را كه مالى داده است محترم مى دانسته است ، و كسى را كه محروم داشته است خوار شمرده است ؟ هرگز! بلكه مال ، مال خدا است ، و آن را در نزد اشخاص به امانت مى گذارد، و بر ايشان روا مى دارد كه از آن با ميانه روى بخورند، و با ميانه روى بنوشند، و با ميانه روى بپوشند، و با ميانه روى زناشويى كنند، و با ميانه روى از مركب استفاده كنند؛ و هر چه جز آن (مصرف اقتصادى ) باشد، به فقراى مؤ منان دهند، و به نابسامانى زندگى ايشان سامان بخشند؛ پس هر كس چنين كند، آنچه مى خورد حلال است ، و آنچه مى نوشد حلال است ، و سوارى و مركب او حلال است ، و زناشويى او حلال . و هركس چنين نكند بر او حرام خواهد بود. و سپس فرمود: لاتسرفوا، انه لا يحب المسرفين ، ((اسراف مكنيد كه خدا مسرفان را دوست نمى دارد. آيا خيال مى كنى كه چون خدا به كسى مالى دهد و او را در آن امين بداند، به او اين اجازه را مى دهد كه اسبى را به ده هزار درهم براى سوار شدن خود بخرد، در صورتى كه اسبى به بهاى بيست درهم براى او كافى باشد؟... و در قرآن بفرمايد: و لا تسرفوا، انه لا يحب المسرفين# )).
بنگريد!
پيش از اين گفتيم كه اموال ، از سوى خداوند، بعنوان امانت و عاريه در نزد مالكان آنها گذارده شده است . اكنون به اين تعليم الاهى توجه كنيد كه مصرف شدن اموال را به دست صاحبان آنها به دو گونه حلال و حرام تقسيم كرده است . حلال مصرف كردن به حد اعتدال و ميانه روى است ، و حرام مصرف كردن زايد بر آن . و به اين مطلب اشاره مى كند كه توانگران امين شمرده شدگانند از سوى خداوند در اموالى كه دارند، پس لازم است ، چنان عمل كنند كه در امانت عمل شود.
پس اگر ثروتمندان به اين منشور اسلامى كه از امام جعفر صادق (ع ) صادر شده است - و ديگر احكام و مقياسهاى اسلامى مؤ يد آن است - عمل كنند، و خوردن و نوشيدن و پوشيدن و سوار شدن و مسكن گزيدن و ديگر نيازهاى ايشان با ميانه روى همراه باشد، و افزون بر آن را به فقيران و بينوايان و كم چيزان تقسيم كنند، امكان آن هست كه در جامعه اسلامى نيازمند و تيره بختى بهم رسد؟ و آيا باز هم مفاسد سقوط آور و ويرانگر برخاسته از نيازمندى و ندارى ، راهى براى آشكار شدن پيدا مى كنند؟ و كار تربيت و فرهنگ و علم و اخلاق و پيشرفت و سربلندى ، در جامعه هاى اسلامى به جايى مى رسد، كه اكنون - در بسيارى موارد - در زندگى قشرهايى چند با آن رو به رو هستيم ؟
ز - تبذير و نهى قاطع از آن
قرآن :
1 و آت ذاالقربى حقه و المسكين و ابن السبيل ، و لا تبذر تبذيرا(583)
حق خويشاوند را بده ، و به مسكين و در راه مانده (نيز)، و به هيچ گونه تبذير مكن
حديث :
1 النبى (ص ) : من بذر اءفقره الله .(584)
پيامبر (ص ): هر كه تبذير (بيهوده خرجى ) كند، خدا او را فقير خواهد كرد.
2 الامام على (ع ): كن سمحا و لا تكن مبذرا.(585)
امام على (ع ): دست و دل باز باش ، ولى بيهوده خرج مكن .
3 الامام على (ع ): لا جهل كالتبذير.(586)
امام على (ع ): هيچ جهالتى همچون بيهوده خرجى نيست .
4 الامام السجاد(ع ): ... و اقبضنى بلطفك عن التبذير.(587)
امام سجاد(ع ): ... (خداوندا!) دست مرا به لطف خويش ، از تبذير بسته دار.
5 الامام الصادق (ع ) - اءبو بصير قال : ساءلت اءبا عبدالله (ع ) فى قوله : ((و لا تبذر تبذيرا))؟ قال : بذل الرجل ماله و يقعد ليس له مال . قال : فيكون تبذير فى حلال ؟ قال : نعم .(588)
امام صادق (ع ) - ابوبصير مى گويد: از اباعبدالله (ع ) پرسيدم ، اين سخن خداوند يعنى چه : ((و لا تبذر تبذيرا))؟ فرمود: يعنى اينكه مردى همه مالش را ببخشد و نادار شود. پرسيدم : در خرجهاى حلال هم تبذير هست ؟ فرمود: آرى .
ح - تبذيرگران برادران شياطينند
قرآن :
1 ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين ، و كان الشيطان لربه كفورا(589)
تبذير كنندگان ، برادران (ياران ) شياطينند، و شيطان به درگاه پروردگار خويش بس ناسپاس بود #
حديث :
1 الامام الصادق (ع ): ... من اءنفق شيئا فى غير طاعة الله ، فهو مبذر.(590)
امام صادق (ع ): ... هر كس چيزى را در غير طاعت خدا (بيهوده ، يا براى معصيت ) خرج كند، تبذير گراست .
اين چارچوب كه امام جعفر صادق (ع ) معين فرموده است - و امثال آن - را بخوانيد، و سپس به اموال ثروتمندان و متكاثران و كيفيت و كميت خرج كردنهاى ايشان بنگريد، آنگاه در برابر ايشان و اعمال آزاديهاى اقتصادى و مصرفى آنان ايستارى براى خود برگزينيد كه خدا و رسول خدا (ص ) از آن راضى باشند، و با كتاب آسمانى نازل شده براى برقرار شدن قسط در ميان مردم موافق در آيد، و از غير خدا مترسيد، و از مداهنه بپرهيزيد، و خود را مفريبيد، و به وجدان خود دروغ مگوييد، و بكوشيد تا از هيچ دروغى و تزويرى فريب مخوريد.
ط - تبذير گر مفسد است
قرآن :
1 و اذا تولى سعى فى الارض ليفسد فيها و يهلك الحرث و النسل ، و الله لا يحب الفساد(591)
چون (انسان ظاهر ساز) از تو دور شود، در آن مى كوشد كه در زمين فساد كند، و كشت و نسل را از ميان ببرد، و خداوند فساد را دوست نمى دارد
در حديثى از حضرت امام جعفر صادق (ع ) رسيده است ، كه مقصود از ((حرث و نسل ))، در اين آيه ، ((دين )) و ((مردمان )) است (592)؛ يعنى انسانهاى ظاهر ساز بى اعتقاد مى كوشند تا دين را از ميان ببرند، و مردمان را تباه كنند. و از حديثى كه هم اكنون از امام صادق (ع ) نقل مى شود به دست مى آيد كه تبذيركنندگان مشمول اين آيه اند، و عامل فسادند كه خدا آن را دوست نمى دارد.
حديث :
1 الامام الصادق (ع ): بشر بن مروان قال : دخلنا على اءبى عبدالله (ع ): فدعى برطب ، فاءقبل ، بعضهم يرمى بالنوى ، قال : فاءمسك اءبو عبدالله يده فقال : ((لا تفعل ، ان هذا لمن التبذير، و ان الله لا يحب الفساد)).(593)
امام صادق (ع )- بشر بن مروان مى گويد: نزد امام صادق (ع ) رفتيم ، دستور داد تا خرما آوردند. يكى از حاضران پس از خوردن خرما هسته آن را پرت مى كرد. امام صادق (ع ) دست او را گرفت و فرمود: ((چنين مكن ، كه اين كار تبذير به شمار مى آيد، و خدا فساد (از جمله تبذير) را دوست نمى دارد.))
ى - تبذيرگر به خواسته خويش نمى رسد
حديث :
1 الامام على (ع ): اءلا! و ان اعطاء المال فى غير حقه تبذير و اسراف ، و هو يرفع صاحبه فى الدنيا، و يضعه فى الآخرة ، و يكرمه فى الناس ، و يهينه عندالله ، و لم يضع اءمرؤ ماله فى غير حقه ، و عند غير اءهله ، الا حرمة الله شكرهم ، و كان لغيره و دهم ، فان زلت به النعل يوما فاحتاج الى معونتهم ، فشر خدين و الاءم خليل (594)
امام على (ع ): آگاه باشيد! خرج كردن مال در راه نادرست (و بيهوده ) تبذير و اسراف است ، و اين كار خرج كننده را در دنيا بالا مى برد، و در آخرت پايين مى آورد، و او را در نزد مردم بزرگ مى كند، و در نزد خدا خوار؛ هيچ كس مال خود را در راه ناصواب و براى نااهلان خرج نكرد، مگر اينكه خداوند او را سپاسگزارى (و حقشناسى ) ايشان محروم ساخت ، و از محبت ايشان بى نصيب گردانيد، و اگر روزى پاى او لغزيد (و دچاره حادثه اى شد) و به كمك آنان نيازمند گرديد، ديد كه بدترين ياران و پست ترين دوستانند.
تذييل : از تبذيرگرى تا تنگ نظرى
قرآن :
1 و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط، فتقعد ملوما محسورا(595)
دست خويش به گردن خود مبند (و در خرج كردن خسيسى مكن )، و يكباره همه آن را مگشاى (و هرچه دارى مده )، چه در اين صورت ، همى سرزنش شوى و دريغ خورى#
حديث :
1 الامام على (ع ): كن سمحا و لا تكن مبذرا، و كن مقدرا و لا تكن مقترا.(596)
امام على (ع ): دست و دل باز باش ، نه تبذيرگر (ولخرج )؛ و ميانه رو باش ، نه تنگ نظر (خسيس ).
2 الامام السجاد(ع ): اللهم صل على محمد و آله ، و احجبنى عن السرف و الازدياد، و قومنى بالبذل و الاقتصاد، و علمنى حسن التقدير، و اقبضنى بلطفك عن التبذير، و اءجر من اءسباب الحلال اءرزاقى ، و وجه فى اءبواب البر انفاقى .(597)
امام سجاد(ع ): خدا بر محمد و آل محمد درود فرست ، و مرا از اسراف و زياده روى دور ساز، و به بخشيدن با ميانه روى توانم ده ، و راه خرج كردن درست را به من بياموز، و به لطف خود دست مرا از تبذير ببند، و روزى مرا از راه حلال به من برسان ، و خرج كردنم را در راه نيكوكارى قرار ده .
3 الامام الرضا(ع ) - قال العباسى راوى الحديث : استاءذنب الرضا(ع ) فى النفقة على العيال ؟ فقال : بين المكروهين . قال : فقلت : جعلت فداك ، لا والله ، ما اءعرف المكروهين ، قال : فقال لى : يرحمك الله ، اءما تعرف اءن الله عز و جل ، كره الاسراف و كره الاقتار فقال : ((و الذين اذا اءنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا، و كان بين ذلك قواما)).(598)
امام رضا(ع ) - عباسى راوى حديث مى گويد: از (امام ) رضا(ع ) براى خرج خانواده اجازه خواستم ، فرمود: ((ميان دو حد ناپسند باشد))؛ گفتم : فدايت شوم ، سوگند به خدا، نمى دانم دو حد ناپسند كدام است . فرمود: ((خدايت بيامرزد، آيا نمى دانى كه خداى بزرگ اسراف و اقتار (تنگ گيرى در خرج و مصرف ) هر دو را مكروه و ناپسند خوانده است )). آنگاه اين آيه را خواند: و الذين اذا اءنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا، و كان بين ذلك قواما، (( (بندگان خداى رحمان ) كسانيند كه چون خرج كنند، نه اسراف كنند، نه تنگ چشمى نشان دهند، و ميان اين (دو حالت )، حد قوام (معتدل ) خواهد بود)).
آگاهى (1): پرخورى اسراف است
قرآن :
1 ... و كلوا و اشربوا و لاتسرفوا...(599)
... بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد...
حديث :
1 الامام على (ع ): قلة الاءكل من العفاف ، و كثرته من الاسراف .(600)
امام على (ع ): كم خورى عفاف است ، و پرخورى اسراف .
2 الامام على (ع ): عليكم بالقصد فى المطاعم ، فانه اءبعد من السرف ...(601)
امام على (ع ): بر شما باد ميانه روى در خوراكها، تا از اسراف دور مانيد...
آگاهى (2): زيانهاى پرخورى
حديث :
1 النبى (ص ): اياكم و فضول المطعم ، فانه يسم القلب بالقسوة ، و يبطى بالجوراح عن الطاعة ، و يصم الهمم عن سماع الموعظة . و اياكم و فضول النظر، فانه يبدر الهوى ، و يولد الغفلة .(602)
پيامبر (ص ): بپرهيزيد از پرخورى ، كه قساوت قلب مى آورد، و بدن را از عبادات باز مى دارد، و گوش جان را از شنيدن موعظه كر مى سازد. و بپرهيزيد از زياد نگاه كردن (به اين سو و آن سو و...)، كه انسان را دچار هوى و هوس مى كند، و به غفلت مى كشاند...
نيز رجوع كنيد به :
- بند ((ب )) (محدوديت در خوردن و آشاميدن )، از فصل پيش ؛ و - بند ((ى )) (رابطه تندرستى با ميانه روى در خوراك (كم خوردن ) )، و بند ((يا)) (رابطه درست انديشى با ميانه روى در خوراك (كم خوردن ) )، از فصل بعد.
نگاهى به سراسر فصل
در اين نگاه ، در ده بند، درباره ((اسراف )) سخن خواهيم گفت :
1 - مفهوم اسراف :
اسراف مصدر ((باب افعال )) است ، از ثلاثى مجرد ((سرف ))، يعنى تجاوز كردن از اندازه و اعتدال .
در قرآن كريم ، اين واژه و مشتقات آن ، با معناى واحد و مصداقهاى متعدد به كار رفته است ، كه پس از اين خواهيم ديد. صاحب ((سفينة البحار)) مى گويد: ((السرف - چنانكه راغب اصفهانى گفته است - تجاوز از حد است در هر فعلى كه آدمى انجام مى دهد، هر چند بيشتر درباره خرج كردن (و مصرف ) به كار مى رود؛ و گاه به اعتبار اندازه و كميت گفته مى شود اسراف شد، و گاه به اعتبار چگونگى و كيفيت )).(603)
تجاوز از حد يا در خصوصيات نفسانى و صفات اخلاقى است ، كه سبب سلب تعادل انسان در معنويات و شخصيت باطنى او مى شود، يا در افعال خارجى است ، كه از مهمترين آنها مسائل متعلق به داشتن و مصرف كردن است . و بايد دانست كه قسمت دوم نيز منشاء نفسى دارد.
2- خاستگاه نفسانى اسراف :
در بحثهايى كه پيش از اين گذشت توضيح داديم كه اصل حاكم بر طبيعت آدمى و هويت وجودى او، در بعدهاى مادى و روحى ، اصل ميانه روى و اعتدال است ، انسان بنابر طبيعت نخستين و سالم خود گرايشى به افراط يا تفريط ندارد، و اسراف خروج از حد و مرز الاهى فطرى و چارچوب انسانى است ؛ پس شخص مسرف انسان معتدلى نيست كه در مسير فطرت بشرى حركت كند. بلكه فردى متجاوز است . و به عبارتى ديگر: اسراف با واقعيت وجودى انسان در تضاد است . و به همانگونه كه تجاوز از حد در خصوصيات نفسى و روحى (درونى )، سبب از بين رفتن تعادل انسان و توازن شخصيت او مى شود، گذشتن از حد در قضاياى اقتصادى ، و در مالك شدن و مصرف كردن لوازم معيشت و زندگى مادى نيز سبب از بين رفتن تعادل رفتارى و واقعيت راستين انسانى مى شود؛ و در پى آن تباهى و نابسامانى خواهد آمد (و اهلكنا المسرفين (604) سرانجام مسرفان تباهى و نابودى است ).
و چون برخى از ابعاد شخصيت بشرى در برخى ديگر تنيده است و در آن اثر مى گذارد، بنابراين انحراف در يك بعد سبب ايجاد انحراف در بعدهاى ديگر خواهد بود، چنانكه اسراف و تجاوز از حد به ترديد و گمان مى انجامد، كه در پى آن گمراهى خواهد آمد كذلك يضل الله من هو مسرف مرتاب (605) ((بدينگونه خدا هر كه را كه مسرف و گرفتار گمان باشد، (در نتيجه اعمال خودش )، گمراه خواهد كرد)؛ يا به تكذيب حق و محروم ماندن از هدايت الاهى منتهى مى گردد ان الله لايهدى من هو مسرف كذاب (606 ) خدا آن كس را كه اسرافكار و تكذيب كننده (حق ) است راهنمايى نمى كند.
از آيه نخستين بر ما معلوم مى شود كه اسراف ، انسان اسرافكار را - اندك اندك - به شك و بدگمانى گرفتار مى كند، و خداوند چنين كسى را (به دليل كردار ناپسندش ) از راه راست باز مى دارد، و از آيه دوم چنان مى فهميم كه اسراف و تجاوز از حدود، شخص را به دروغ پنداشتن حق مى كشاند، و خداوند چنين كسى را به راه درست نمى برد (كه استحقاق آن را از خويش ، با عمل خويش ، سلب كرده است ).

 

next page

fehrest page

back page