باب دوم: صبر
فصل اول: فضيلت صبر
قرآن كريم مىفرمايد:
انما يوفى الصابرون اجورهم بغير حساب
(770).
و مىفرمايد:
اولئك يؤتون اجرهم مرتين بما صبرو
(771).
و مىفرمايد:
و لنجزين الذين صبروا اجرهم باحسن ما كانوا يعلمون
(772).
و مىفرمايد:
و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى اسرائيل بما صبرو
(773).
و مىفرمايد:
و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لما صبرو
(774).
اجر و پاداش تمام عبادات با حساب عطاء مىشود، و هيچ طاعتى جز صبر اجرش بدون حساب نيست، و روزه هم چون مولود صبر است
اجرش با ديگر عبادات متفاوت است.
در حديث آمده است: روزه براى من است و من پاداش آن را مىدهم
(775).
و صابرين را وعده همراهى داده مىفرمايد:
و اصبروا ان الله مع الصابرين
(776).
و يارى خود را بر صبر منوط كرده مىفرمايد:
بلى ان تصبروا وتتقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربكم بخمسة آلاف من الملائكة مسومين
(777).
و به صابرين نعمتهائى ارزانى داشته كه به هيچ كس همه آنها را نداده است.
مىفرمايد:
اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك همالمهتدون
(778).
و نبى اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) مىفرمايد: صبر نصف ايمان است
(779).
و مىفرمايد: از جمله چيزهايى كه بسيار كم به شما داده شده، صبر و يقين است؛ و هركس از اين دو بهرهمند شده باشد باكش نباشد كه قيام شب و صيام روز از دستش مىرود
(780).
از حضرتش درباره ايمان سؤال شد، فرمود: ايمان صبر و سخاوت است
(781).
و فرمود: صبر گنجى از گنجهاى بهشت است
(782).
و فرمود: بهترين اعمال عملى است كه نفوس
به انجام آن مايل نبوده آن را با اجبار به جا آورند
(783).
و گفته شده: خداى تعالى به داود (عليه السلام) وحى كرد: به اخلاق من متخلق شو، من صبورم
(784).
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: وقتى مؤمن وارد قبرش مىشود، نماز در طرف راست و زكات در طرف چپ اوست، و كارهاى خيرش بر سرش سايه مىافكند، و صبر در كنارى مىايستد، وقتى دو ملك براى سؤال وارد قبر مىشوند، صبر به نماز و زكات مىگويد. مواظب صاحبتان باشيد اگر نتوانستيد من خودم مواظبم.
و مىفرمايد: اگر هر مؤمنى كه به بلايى مبتلا مىشود صبر كند، اجر هزار شهيد دارد
(785).
و مىفرمايد: خداى تعالى قومى را نعمت داد، شكر نكردند، باعث سوء عاقبت آنان شد؛ و قومى را به مصائب مبتلا كرد، و آنها صبر كردند، برايشان به نعمت تبديل شد
(786).
و از پدر بزرگوارش نقل مىكند: هركس براى مقابله با مصائب دنيا صبر را آماده نكند در مقابلشان عاجز مىشود
(787).
امام باقر (عليه السلام) مىفرمايد: بهشت در ناراحتىها و صبر پيچيده شده پس هركس بر سختيهاى دنيا صبر كند داخل بهشت مىشود؛ و جهنم در لذات و شهوات پيچيده شده پس هركس نفس خود را از لذت و شهوات بهرهمند كند، داخل آتش مىشود
(788).
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مىفرمايد: ايمان بر چهار پايه استوار است، يقين، صبر جهاد و عدل
(789).
فصل دوم: صبر چيست؟ چه نامهائى دارد؟ چند قسم دارد؟
هميشه در وجود انسان بين انگيزه دين و انگيزه هوس آتش جنگ برافروخته است. جنگى در نهايت شدت؛ و ميدان اين معركه قلب مؤمن است.
ياور انگيزه دين فرشتگانى هستند كه حزب خدا را يارى مىدهند، و ياور انگيزه شهوت و هوى شياطينى كه دشمنان خدا را كمك مىكنند.
و صبر عبارت است از ثبات انگيزه دين در مقابل انگيزه شهوت.
اين حالت ثبات يعنى صبر بر دو قسم است:
1 - صبر بدنى، مثل مشقتها به وسيله بدن و ثبات در مقابل آنها، اين صبر يا با عمل تحقق مىيابد چون قيام به عبادات مشكل، و يا با تحمل مثل صبر بر كتكهاى شديد، و امراض بزرگ، و جراحات هولناك.
2 - صبر نفسى، كه عبارت است از خودارى در برآوردن خواهشهاى نفس و در خواستهاى هوى.
اين قسم صبر، اگر خوددارى در مقابل شهوت فرج و شكم باشد عفت ناميده مىشود؛ و اگر تحمل مصيبتى باشد فقط به آن صبر مىگويند، و در مقابل آن جزع قرار دارد كه عبارت از آزاد گذاشتن انگيزه هوى در ناله كردن و بر صورت زدن و گريبان دريدن است.
و اگر مقاومت در مقابل مقتضيات غنى و ثروت باشد حفظ نفس ناميده مىشود و ضدش را سركشى و ناشكرى مىگويند.
و اگر مقاومت در جنگ باشد شجاعت و ضدش ترس ناميده مىشود.
و اگر در فرو بردن خشم باشد حلم و بردبارى و ضدش غضب نام دارد.
و اگر در حادثه بيزار كنندهاى باشد سعه صدر و ضدش بيزارى و ضيق صدر نام مىگيرد.
و اگر در اخفاء سر باشد كتمان و صاحبش را كتوم - يعنى رازدار - و ضدش را پخش و اذاعه مىنامند.
و اگر در ترك وسائل زائد زندگى باشد زهد و ضدش حرص ناميده مىشود.
و اگر صبر بر كمبود بهره دنيوى باشد قناعت و ضدش شره نام مىگيرد.
بنابراين صبر جامع اكثر اخلاق ايمان و رئيس بزرگ و پيشواى عادل است. و به همين خاطر وقتى از حضرت رسول (صلىالله عليه و آله و سلم) پرسيدند ايمان چيست فرمود: صبر است.
بنده در هيچ حالى از صبر بىنياز نيست، زيرا آنچه را در دنيا مىبيند يا موافق طبع اوست يا مخالف ميلش و در هر حال صبر لازم است.
نوع اول
آنچه مطابق طبع است، مثل صحت، سلامت، مال، جاه، كثرت عشيره و اقوام، وسعت در لوازم زندگى، كثرت پيروان و ياران و تمام آنچه در دنيا لذتبخش است و چقدر بنده به صبر در مقابل اين امور محتاج است. چه اينكه اگر نتواند نفسش را حفظ كند و به آنها دل ببندد و در لذات مباح غوطهور شود، كارش به طغيان و سركشى منتهى مىشود.
كه
ان الانسان ليطغى ان راه استغنى
(790).
لذا يكى از عرفا، مىگويد: مؤمن مىتواند در مقابل بلا صبر كند اما در عافيتها جز صد يقين كسى كه ياراى صبر نيست، زيرا آنها مقرون به قدرتند و يكى از راههاى مصونيت از گناه عدم قدرت است.
و به همين خاطر است كه خداى تعالى بندگانش را از فتنه مال و فرزند بر حذر داشته مىفرمايد:
يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله
(791).
و مىفرمايد:
ان من ازواجكم و اولادكم عدواًلكم
(792).
و مىفرمايد:
انما اموالكم و اولادكم فتنة
(793).
نوع دوم
آنچه موافق ميل انسان نيست، اين قسم يا در اختيار اوست مثل انجام عبادات و ترك معاصى؛ يا ورودش از اختيار او خارج است ولى مىتواند آن را دفع كند مثل آزارى كه از ديگران به انسان مىرسد و مىتوان به وسيله انتقام با آن مقابله كرد؛ و يا كلاً از اختيار او خارج است چون ورود مصائب.
قسم اول
يعنى آنچه در اختيار اوست، تمام افعالى را كه عبادت يا معصيت ناميده مىشوند شامل مىشود.
در اين قسم، بنده محتاج صبر است، زيرا نفس انسان طبعاً از عبوديت گريزان و مشتاق ربوبيت است. از طرفى ديگر، بعضى از عبادات چون نماز را به سبب تنبلى و كسالت و بعضى ديگر چون زكات را به سبب بخل، خوش ندارد. و از قسمى ديگر به سبب بخل و كسالت گريزان است مانند حج و جهاد.
صبر بر عبادات در حقيقت صبر بر شدائد است.
انسان در سه حالت به صبر بر عبادات محتاج است.
1 - حال قبل از انجام عمل كه بايد در تصحيح نيت و كسب اخلاص، و خوددارى از شائبههاى ريا و دفاع در مقابل حيلههاى نفس استقامت كند، و اين كارى است بس دشوار. و به همين خاطر است كه رسول گرامى اسلام (صلىالله عليه و آله و سلم) مىفرمايد: ارزش اعمال فقط با نيت است
(794) و خداى تعالى مىفرمايد:
و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين
(795).
و مىفرمايد:
الا الذين صبروا و عملوا الصالحات
(796).
2 - حال انجام عمل، تا در ضمن انجام عمل از خدا غافل نشود، كه لازمه آن، مبارزه با انگيزههاى ضعف و فتور تا پايان عمل است و اين نيز كارى بس مشكل است.
3 - حال بعد از فراغت از عمل، كه از افشاء آن به قصد ريا و سمعه خوددارى كند و با ديده عجب و خود پسندى به عمل خويش ننگرد و در مقابل هر چيزى كه باعث بطلان عمل مىشود صبر كند.
خداى تعالى مىفرمايد:
لا تبطلوا اعمالكم
(797).
و مىفرمايد:
و لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى
(798).
همچنين در معاصى انسان نياز به صبر شديد دارد. انسان در مقابل گناهانى كه به آنها عادت كرده بيش از گناهان ديگر نياز به صبر دارد مخصوصاً اگر مثل غيبت، دروغ، ريا و مديحه سرايى ارتكابشان آسان باشد. زيرا عادت، خود طبيعت ثابتى است و چون با ميل و شهوت آميخته شود، دو لشكر از سپاهيان شيطان در وجود انسان بر عليه جندالله قيام مىكنند.
قسم دوم
عبارت از امورى است كه هجوم و ورودش در اختيار انسان نيست، ولى دفع آنها در اختيار اوست. مثل اينكه انسان توسط قول يا فعلى مورد آزار قرار مىگيرد، يا كسى در مورد جان يا مال او جنايتى مرتكب مىشود.
صبر در مقابل اين امور به اين است كه انسان از تلافى و انتقام خوددارى كند.
لذا قرآن عظيم مىفرمايد:
و لنصبرن على ما آذيتمون
(799).
و مىفرمايد:
ودع اذاهم و توكل على الله
(800).
و مىفرمايد:
فاصبر على ما يقولون و اهجرهم هجراً جميل
(801).
و مىفرمايد:
و لتسمعن من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و من الذين اشركوا اذى كثيراً اذى و ان تصبروا و تتقوا فان ذلك من عزم الامور
(802).
و نبى اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) مىفرمايد: با كسانى كه با تو قطع رابطه كردند رابطه برقرار كن، و به كسانى كه محرومت كردند عطا كن، و كسانى را كه به تو ظلم كردند ببخش
(803).
قسم سوم
امورى است كه نه اولش در اختيار انسان است و نه آخرش، مثل مصائبى از قبيل مرگ عزيزان، از دست رفتن اموال، زوال صحت و سلامت به سبب امراض و سائر انواع بلا.
صبر در اين امور مستند به يقين است
(804).
نبى اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) در دعايش چنين عرض مىكند: از تو يقينى مىخواهم كه مصائب دنيا را بر من آسان كند
(805).
و در حديث است كه خداى تعالى مىفرمايد: هنگامى كه مصيبتى را بر بدن يا مال يا فرزند يكى از بندگانم متوجه كنم، و او با صبر جميل از آن استقبال كند، حيا مىكنم كه روز قيامت برايش ميزانى نصب كنم، يا نامه عملش را منتشر كنم
(806).
و نبى اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) مىفرمايد: انتظار فرج را با صبر كشيدن عبادت است
(807).
و مىفرمايد: هر بنده كه مصيبتى ببيند آنگاه طبق دستور خداى تعالى بگويد:
ما از خدائيم و به سوى او باز مىگرديم. خدايا! در اين مصيبت مرا پاداش عنايت كن، و بعد از اين بهتر از آن را برايم مقرر فرما خداى تعالى دعايش را مستجاب مىكند
(808).
در كافى از اميرالمؤمنين على (عليه السلام) منقول است كه رسول اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود:
صبر بر سه قسم است، صبر به هنگام مصيبت، صبر بر طاعت، و صبر از معصيت؛ هر كس بر مصيبت صبر كند تا با صبر نيكو آن را بگذراند، خدا به او سيصد درجه مىدهد، كه فاصله هر درجه تا درجه بعدى به اندازه بين زمين و آسمان است. و هر كس بر طاعت صبر كند خدا به او ششصد درجه مىدهد كه مابين هر درجه تا درجه ديگر از آخرين حد زمين تا عرش فاصله باشد. و هر كس بر ترك معاصى صبر كند خدا به او نهصد درجه مىدهد كه مابين هر درجه تا درجه بعدى از آخرين حد زمين تا منتهاى عرش فاصله باشد.
امام باقر (عليه السلام) فرمود: صبر بر دو قسم است صبر در مقابل بلاء كه نيكو و زيبا است و برتر از آن پرهيز از حرام است
(809).
خروج از زمره صابرين
خروج انسان از مقام صابرين به جزع و فزع، گريبان دريدن، به صورت زدن و شكايت كردن زياد است. اينها امورى هستند كه در حيطه اختيار انسان قرار دارند، پس سزاوار است كه از همه آنها اجتناب، و از قضاى الهى اظهار رضايت كند. البته نه به اين معنى كه ذاتاً مصيبت را دوست داشته باشد، زيرا خوش نداشتن مصيبت امرى غير اختيارى است، و با اين صفت كسى از زمره صابرين خارج نمىشود. همان طور كه ناراحتى درونى و گريستن خارج از اختيارند و كسى را از مقام پائين نمىآورند.
به همين خاطر است كه وقتى ابراهيم فرزند پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، اشك از چشمان حضرت سرازير شد. و وقتى به او گفتند: آيا تو ما را از اين كار منع نكردى؟
فرمود: اين رحم است، خدا فقط به بندگانى رحم مىكند كه خود رحم داشته باشند
(810).
و فرمود: چشم اشك مىريزد، و قلب محزون مىشود، ولى چيزى كه پروردگار را به خشم آورد نمىگوئيم
(811).
چنين كسى از مقام رضا خارج نشده زيرا به مصائب راضى است اگر چه از آنها ناراحت باشد مثل كسى كه رگ مىزند يا حجامت مىكند، او راضى است اگرچه لامحاله احساس درد مىكند.
آرى كمال صبر آن است كه انسان قر و مرض و ساير مصائب را كتمان كند.
اما باقر (عليه السلام) مىفرمايد: حضرت رسول اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: خداى تعالى مىفرمايد:
هر كس مريض شود، و از مرضش به عيادت كنندگان شكايت نكند، به جاى گوشت بدنش گوشتى بهتر، و به جاى خونش خونى بهتر به او مىدهم. اگر او را عافيت دهم در حالى عافيت مىدهم كه گناهى بر او نباشد، و اگر جان او را بگيرم، او را به سوى رحمتم مىبرم
(812).
در تفسير اين حديث گفتهاند منظور از گوشت و خون بهتر گوشت و پوست و خونى است كه با آن گناه نكرده باشد.
و منظور از شكايت آن است كه بگويد: به مرضى مبتلا شدهام كه تا به حال كسى مبتلا نشده، و مصيبتى ديدهام كه تا به حال كسى نديده است.
حضرت مىفرمايد: شكايت اين نيست كه بگوئى ديشب نخوابيدهام، يا بگوئى امروز تب داشتم.
از امام باقر درباره صبر جميل سؤال شد فرمود: صبر جميل صبرى است كه در آن شكايت نباشد. اما شكايت كردن به خدا اشكال ندارد، چنانچه حضرت يعقوب عرض كرد: از حزن و اندوهم فقط به خدا شكايت مىكنم
(813).
فصل سوم: داروى تحصيل صبر
بدان كه آن كسى كه درد را نازل كرده، دارويش را نيز فرو فرستاده، و وعده شفا داده است. صبر اگرچه بسى مشكل است، ولى مىتوان آن را با معجونى از علم و عمل به دست آورد. يعنى مىتوان با توجه به ناچيز بودن شدايد، و كوتاهى دوران مشكلات، و توجه به زشتى و ضرر جزع، و به وسيله كثرت تفكر در احاديث و آياتى كه درباره صبر وارد شده انگيزه دين را تقويت و انگيزه شهوت و هوى را تضعيف نمود.
آرى كى كه بداند ثواب صبر به مراتب بيشرى از چيزى است كه از دست داده، و با صبر آنچنان بهرهمند شده كه ديگران بايد به حالش غبطه برند، زيرا چيزى از دست داده كه جز در زندگى دنيا با او نمىماند و چيزى بدست آورده كه بعد از مرگ ابدالدهر با او خواهد بود؛ معلوم است كه مىتواند صبر كند. كسى كه چيز پستى را به خاطر به دست آوردن شىء نفيسى از دست داده، نبايد به خاطرش محزون باشد. و به همين صورت بايد انگيزه دين را تدريجاً به مبارزه با انگيزه هوى عادت داد، تا لذت پيروزى بر شهوت را بچشى، و به آن عادت كرده، در مبارزه با شهوت، زورمند و صاحب قدرت شوى زيرا عادت و تمرين اعمال مشكل، موجب تقويت قوايى مىشود كه باعث صدور آن اعمالند، بنابراين كسى كه خود را به مخالفت هوى عادت دهد هرگاه بخواهد مىتواند بر او غالب شود.
باب سوم: رضايت از قضاء
راضى بودن از قضاى الهى عبارت است از: اعتراض نكردن و خشمگين نشدن از آنچه پيش مىآيد.
خداى تعالى
در مقام مدح كسانى كه به قضاى الهى راضى و خشنودند مىفرمايد:
رضى الله عنهم و رضوا عنه
(814).
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: اصل طاعت خدا صبر، و رضايت به خوشايند و ناخوشايند است. هر بندهاى در مكروه و محبوب و خوشايند و ناخوشايند از خدا راضى باشد، همه آنها براى او خير خواهد بود
(815).
و فرمود: داناترين مردم به خدا، راضىترين آنها به قضاى اوست
(816).
و امام كاظم (عليه السلام) فرمود: كسى كه خدا را خوب شناخته باشد سزاوار است كه او را در روزى دادنش كند نشمارد، و در قضائش (حكمش) متهم نسازد
(817).
امام صادق (عليه السلام) فرمود: خداوند عزوجل مىفرمايد: بنده مؤمنم را به هر سوى بگردانم خيرش را در همان قرار مىدهم. پس به قضاى من راضى باشد، و بر بلاى من صبر كند، و نعمتهايم را شكر گذارد، تا - اى محمد!- او را در زمره صديقين ثبت كنم
(818).
و فرمود: از جمله چيزهائى كه به موسى (عليه السلام) وحى شده اين است: چيزى نيافريدم كه از بنده مؤمنم محبوبترم باشد، و او را فقط به چيزى مبتلا مىكنم كه برايش خير باشد، و از او دور كنم آنچه براى او بداست، و او را عافيت دهم چنان كه برايش خير است. من به صلاح بندهام آگاهترم پس بر بلايم صبر كند، و بر نعمتهايم شكر گزارد، و به قضايم راضى باشد، اگر به رضاى من عمل كند، و امرم را امتثال نمايد او را در زمره صديقين مىنويسم. و مىفرمايد: تعجب مىكنم از مسلمان كه خدا چيزى برايش مقدر نمىكند مگر برايش خير باشد.
اگر با قيچى تكه تكهاش كنند برايش خير است، و اگر مغرب و مشرق عالم را مالك شود برايش خير است
(819).
امام باقر (عليه السلام) مىفرمايد: سزاوارترين مخلوقات به تسليم در مقابل قضاى الهى، كسى است كه خداى عزوجل را شناخته باشد. قضاى الهى در هر صورت محقق مىشود، اما كسى كه به آن راضى است اجرى بزرگ مىگيرد، در حالى كه خدا اجر بنده ناراضى را از بين مىبرد
(820).
امام سجاد (عليه السلام) مىفرمايد: زهد ده درجه دارد، بالاترين درجه زهد، پائينترين درجه پرهيزگارى است؛ و بالاترين درجه پرهيزگارى پائينترين درجه يقين است؛ و بالاترين درجه يقين پائينترين درجه رضاست
(821).
در روايت است كه نبى اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) از گروهى از اصحاب خود پرسيد شما كيستيد؟
گفتند: ما گروه مؤمنانيم.
فرمود: علامت ايمان شما چيست؟
گفتند: به هنگام بلا صبر مىكنيم، و به هنگام گشادگى و نعمت شكر مىگزاريم، و به قضاى او راضى هستيم.
حضرت فرمود: به پروردگار كعبه شما مؤمنانيد.
و در روايت ديگرى است كه به آنها فرمود: عالمان حكيمى هستيد كه از شدت بينش نزديك است به درجه انبياء برسيد.
چگونگى رضا
اشكال: ممكن است كسى در مقابل انواع بلاء صبر كند ولى تصور نمىشود كسى راضى به ابتلاء و گرفتارى و تحمل ناملايمات باشد.
جواب: رضا فرع محبت است اگر محبت حاصل شود رضا خود بخود بدست مىآيد.
توضيح مطلب اينكه رضا داراى دو مرتبه است.
مرتبه عالى.
مرتبه پست.
مرتبه عالى
مربته عالى رضا آن است كه انسان به حدى برسد كه احساس درد و رنج نكند تا وقتى كه مسأله دردناكى پيش آمد دردش را احساس نكند. جراحت بر او وارد شود و او رنجش را نيابد.
اين مرتبه از معانى عالم معنى است، و شاهد و نظيرش در عالم ماده، حال مردان جنگجويى است كه در حال خوف و يا غضب جراحات هولناك مىبينند، ولى تا خونش را نبينند نه جراحت را احساس مىكنند نه دردش را.
همينطور كسى كه با عجله در پى كارى يا رفع حاجتى در حركت است، گاهى خار به پايش مىخلد، ولى چون قلبش مشغول است احساس درد نمىكند، چون قلب مشغول و غرقه در چيزى شد غير آن را درك نمىكند.
عاشق نيز اصابت درد را احساس نمىكند - خصوصاً اگر درد از جانب محبوب باشد - چون محبت تمام وجودش را فرا گرفته است.
مرتبه پست
مرتبه پست رضا آن است كه درد احساس مىشود، ولى با توجه به ثوابى كه خداوند در مقابل آن آماده كرده، عقل انسان نه تنها راضى، بلكه مايل و خواستار آن است، اگر چه طبعش آن را نمىپسندد.
نظير اين مرتبه در عالم ماده كسى است كه از جراح تقاضا مىكند رگ بدنش را سوراخ كند، يا از حجام مىخواهد برايش حجامت كند، يا از طبيب تقاضاى داروى تلخ مىنمايد. اين شخص درد حجامت و رگ زدن را احساس مىكند ولى به آن راضى است، و منت دكتر را نيز به گردن مىگيرد، چون مىداند تندرستى را در پى دارد.
در حكايت است كه زنى پايش لغزيد، و ناخنش شكست، و خون از آن جارى شد. با اين حال، او شروع به خنديدن كرد.
به او گفتند: آيا ناخنت درد نگرفت؟
گفت: لذت پاداش درد را از يادم برد.
و در روايت است كه اهل مصر در زمان يوسف (عليه السلام) هرگاه گرسنه مىشدند به صورت او نگاه مىكردند، جمال يوسف رنج گرسنگى را از يادشان مىبرد.
و بالاتر از اين قرآن عظيم مىفرمايد: زنان اشراف مصر چنان به جمال يوسف (عليه السلام) مشغول شده بودند، كه دستهاى خويش را بريدند ولى احساس نكردند.
ممكن است كسى بگويد: اگر هر چه در عالم رخ مىدهد قضاى الهى است و بايد به آن راضى بود، پس دعا كردن و مخالفت با منكرات با مقام رضا منافات دارند و بايد از ايندو، اجتناب كرد.
جواب اين سؤال اين است كه دعا با رضا هيچ مغايرتى ندارد زيرا دعا يك عبادت است كه خداوند تعالى تشريع نموده، و كسى را كه دعا نكند مستكبر شمرده و او را مستحق عذاب دانسته است.
و فرموده:
ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين
(822).
همين طور ما موظفيم با معاصى مخالفت كنيم، و آنها را نپسنديم.
در روايت است كه: هركس منكرى را ببيند و به آن راضى باشد مثل اين است كه آنرا انجام داده.
و در روايت ديگرى است: اگر كسى در مشرق كشته شود، و ديگرى در مغرب به قتل او راضى باشد، در قتل او شريك است
(823).
فايده رضا
فايده مقام رضا در دنيا فراغت قلب براى عبادت و راحتى از هموم، و در آخرت رضايت خدا و نجات از غضب اوست.
در روايت است كه خداى تعالى فرمود: هركس به قضاى من راضى نيست و بر بلاى من صبر نمىكند پس پروردگار ديگرى بيابد
(824).
راه تحصيل رضا
راه رسيدن به مقام رضا، اين است كه انسان بداند هر چه را خداى سبحان براى بندهاش مقدر كند براى او خير است، اگر چه بنده از سر و حكمت آن آگاه نباشد. و بداند كه غم و غصه هيچ تأثيرى در قضاى الهى نداشته، و آن را تغيير نمىدهد. آنچه مقدر شده مىشود، و آنچه مقدر نشده نخواهد شد.
و شاعر چه زيبا سروده است:
آنچه نمىشود هرگز با حيله و نقشه نخواهد شد
| |
و آنچه بايد بشود حتماً خواهد شد
|
مالا يكون فلا يكون بحيلة
| |
ابداً و ما هو كائن سيكون
|
و بداند كه حسرت خوردن بر گذشته، و فكر و نقشه كشيدن براى آينده، بركت را از وقت انسان مىگيرند بدون اينكه فايدهاى در بر داشته باشند.
و تنها پى آمدهاى تلخ نارضايى از قضاى الهى براى انسان باقى مىماند.
پس به جاى آنكه عمر خويش را در حسرت گذشته و فكر آينده تباه كند، بهتر است چون عاشقى كه در رسيدن به معشوق،
و مانند حريصى كه در رسيدن
به مطلوب احساس رنج و خستگى نمىكند،
در محبت از خود بيخود،
و از احساس رنج و درد فارغ شود.
و چون مريضى كه درد حجامت،
و تاجرى كه رنج سفر را تحمل مىكند،
آگاهى از عظمت پاداش كارها را بر او آسان نمايد.
و امرش را به خدا واگذارد كه
ان الله بصير بالعباد
(825).