اخلاق

مرحوم سید عبدالله شبر
مترجم : محمدرضا جباران

- ۱۸ -


فصل پنجم: پذيرش توبه‏

ابو حامد غزالى در كتاب احياء چنين مى‏گويد:

اگر معنى قبول را فهميده باشى شك نخواهى داشت كه هر توبه صحيحى پذيرفته و مقبول است.

كسانى كه به نور بصيرت مى‏بينند، و از انوار قرآن مدد مى‏گيرند، مى‏دانند كه هر قلب سليمى مقبول خدا و در آخرت در جوار او بهره‏مند از نعمت اوست، و آمادگى دارد كه با چشم خود به وجه الله بنگرد.

و مى‏دانند كه قلب در اصل، سليم آفريده شده است زيرا هر نوزادى با فطرت خدا پرستى آفريده مى‏شود اما آن سلامت توسط كدورتى كه گرد و غبار گناهان بر آن ايجاد مى‏كنند از دست مى‏رود.

و مى‏دانند كه آتش ندامت اين كدورت و غبار را از بين مى‏برد و نو حسنه ظلمت سيئة را از چهره قلب مى‏زدايد كه ظلمت معاصى طاقت مقابله با نور حسنات را ندارد، همچنان كه ظلمت شب در مقابل نور روز، و همچنانكه كدورت چرك در مقابل سفيدى صابون.

همانطور كه شاهان لباس كثيف را براى پوشيدن نمى‏پذيرند، خداى تعالى قلب ظلمانى را براى همسايگى نمى‏پذيرد.

و همانطور كه اگر انسان با لباسى كه در تن دارد دست به كارهاى پست بزند لباسش كثيف مى‏شد، و چون آن را با آب گرم و صابون بشويد پاكيزه مى‏شود؛ بكار بردن قلب در شهوات، آن را كثيف مى‏كند و چون آن را با آب اشك و آتش ندامت بشويد پاكيزه و طاهر خواهد شد، و هر قلبى پاكيزه و طاهر شد مقبول است.

وظيفه انسان تزكيه و تطهير و لطف خدا قبول و پذيرش است.

مگر آن كه چرك، چنان در طول زمان متراكم شود كه در متن لباس نفوذ كند. كه در اين صورت صابن قادر به دفع و ازاله آن نيست. گناهان نيز اين چنينند كه چون بر قلب متراكم شوند، و لايه‏اى از پليدى تشكيل دهند، ديگر راه بازگشت و توبه وجود ندارد.

گاهى انسان با زبان مى‏گويد توبه كردم ولى به لباسشويى مى‏ماند كه با زبان مى‏گويد لباس را شستم و وارد عمل نشود، همانطور كه اين كلام لباس را تميز نمى‏كند و نمى‏تواند صفت موجود در آن را عوض كند، مگر ضد آن صفت را در آن ايجاد نمايد، آن كلام هم باعث سفيدى قلب نمى‏شود.

قرآن مجيد مى‏فرمايد: و هو الذى يقبل التوبة عن عباده‏ (712).

و مى‏فرمايد: غافر الذنب و قابل التوب‏ (713) (پايان كلام ابو حامد)

در كتاب كافى از امام صادق يا باقر (عليه السلام) چنين نقل شده: خداى عزوجل به آدم (عليه السلام) فرمود: براى تو مقرر كردم كه هرگاه يكى از فرزندانت كار بدى انجام دهد و استغفار كند او را ببخشم.

عرض كرد: پروردگارا بيشترم عطا كن.

فرمود: باب توبه را تا زمان مرگشان براى آنها باز گذاشتم.

عرض كرد: پروردگارا برايم كافى است.

امام باقر (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه جان به اينجا برسد - و با دست به گلويش اشاره كرد - باب توبه به روى عالك بسته مى‏شود، ولى به روى جاهل باز است.

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: نبى اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: هركس يك سال قبل از مرگش توبه كند، خدا توبه‏اش را مى‏پذيرد.

سپس فرمود: يك سال زياد است، هركس يك ماه قبل از مرگش توبه كند، توبه‏اش پذيرفته است.

سپس فرمود: يك ماه زياد است، هركس يك جمعه به مرگش توبه كند خدا توبه‏اش را پذيرفته است.

سپس فرمود: يك جمعه زياد است، هركس يك روز به مرگش توبه كند، خدا توبه‏اش را مى‏پذيرد.

سپس فرمود: يك روز زياد است، هركس قبل از ديدن عوالم حال مرگ توبه كند، توبه‏اش مقبول است. اين روايت را مرحوم صدوق با اضافه اين دو جمله نقل كرده است.

هركس يك ساعت به مرگش توبه كند توبه‏اش پذيرفته است.

سپس فرمود: يك ساعت زياد است، هركس در حالى توبه كند كه جانش به اينجا رسيده باشد - و با دست به گلويش اشاره كرد - خدا توبه‏اش را مى‏پذيرد.

نبى اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد: اگر آنقدر خطا كنيد كه به آسمان برسد، آنگاه پشيمان شويد خدا توبه شما را مى‏پذيرد (714).

امام باقر (عليه السلام) به محمد بن مسلم چنين مى‏فرمايد: وقتى كه مؤمن توبه مى‏كند، گناهان قبل از توبه‏اش بخشيده مى‏شود؛ پس او بايد براى بعد از توبه عمل كند. ولى آگاه باشيد بخدا قسم اين مزيت فقط براى اهل ايمان است.

راوى مى‏گويد: عرض كردم اگر بعد از توبه و استغفار گناه كرد و آنگاه دوباره توبه نمود چه؟

فرمود: آيا گمان مى‏كنى اگر بنده مؤمن از گناه خود پشيمان شود و استغفار و توبه كند خدا توبه‏اش را نمى‏پذيرد؟

عرض كردم: او چندين بار اين كار را كرده، گناه مى‏كند سپس توبه و استغفار مى‏نمايد.

فرمود: هرگاه بنده با توبه و استغفار برگردد خدا با مغفرت و بخشش بر مى‏گردد، خدا بخشنده و مهربان است، توبه را مى‏پذيرد، و سيئات را مى‏بخشد.

امام صادق (عليه السلام) فرمود: گاهى انسان گناهى مى‏كند و خدا به خاطر آن گناه او را به بهشت مى‏برد.

عرض شد: آيا خدا به خاطر گناه او را به بهشت مى‏برد؟!

فرمود: بله او گناهى مى‏كند ولى هميشه از آن گناه بيمناك، و بر نفس خود غضبناك است، خدا هم او را مى‏بخشد و داخل بهشت مى‏كند.

فصل ششم: اقسام گناهانى كه بايد از آنها توبه كرد

از آن جهت كه طبيعت انسان از اخلاط مختلفى عجين شده كه هر كدام از آنها اقتضاى اثر بخصوصى دارند، گناهانى را كه از او صادر مى‏شود مى‏توان در چهار دسته از صفات او منحصر كرد.

1 - صفات ربوبى‏

2 - صفات شيطانى‏

3 - صفات بهيمى (چهار پايى)

4 - صفات سبعى (درندگى)

صفات ربوبى مثل كبر، فخر، تجبر، حب مدح و ثناء، عزت‏طلبى، بقاء جوئى، برترى‏طلبى و امثال اينها كه ريشه مهلكات انسان هستند.

صفات شيطانى مثل حسد، سركشى، حيله، خدعه، امر به فساد و منكر، تقلب، اختلاف و جدائى و دعوت به بدعت و ضلالت.

صفات بهيمى مثل شره و تكالب، حرص، زنا، لواط، سرقت، خوردن مال يتيم و امثال آن.

صفات سبعيه يا درندگى مثل غضب، كينه، هجوم به مردم و ايراد ضرب و شتم، از بين بردن اموال و مانند اينها.

اينها منابع و ريشه‏هايى هستند كه گناهان از آنها بر اعضاء و جوارح جارى مى‏شود.

بعضى از گناهان چون كفر، بدعت، نفاق، و سوء نيت با مردم به قلب اختصاص دارند، بعضى به چشم، بعضى ديگر به زبان، برخى به فرج، پاره‏اى به شكم، و برخى به دست. و بعضى ديگر در تمام بدن ظاهر مى‏شوند.

گناهان را به طريق ديگر نيز مى‏توان تقسيم كرد كه در دو دسته قرار گيرند.

1 - گناهانى كه بين بنده و پروردگار او هستند و با بندگان خدا ربطى ندارند مثل ترك نماز و روزه.

2 - گناهانى كه به خلائق و بندگان خدا مربوط مى‏شوند

مثل ترك زكات، قتل نفس، غصب اموال و ريختن آبروى ديگران‏

در يك تقسيم ديگر گناهان به دو قسم كبيره و صغيره منقسم مى‏شوند

قرآن كريم مى‏فرمايد: ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم‏ (715).

و مى‏فرمايد: والذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش الا اللمم‏ (716).

از اين آيات شريفه استفاده مى‏شود كه بعضى از گناهان نسبت به ساير آنها بزرگتر و مستحق عذاب بيشترى هستند، به طورى كه اگر از آنها اجتناب شود، غيره آنها بخشيده مى‏شود.

اما اينكه اين گناهان چند تا هستند و كدام يك از گناهان، كبيره است اخبار، و به تبع آنها اقوال علماء در اين باره مختلف است.

ولى قول مشهور آن است كه گناهان كبيره گناهانى هستند كه خداى تعالى در مقابل آنها وعده آتش داده است.

امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه: ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه مى‏فرمايد: كبائر گناهانى هستند كه خدا براى مرتكب آنها آتش واجب كرده است. و در حديث صحيح از امام نهم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) است كه فرمود: شنيدم پدرم مى‏فرمايد: از پدرم امام كاظم (عليه السلام) شنيدم كه عمروبن عبيد بر امام صادق (عليه السلام) وارد شد. وقتى سلام كرد و نشست اين آيه را تلاوت كرد: الذين يجتنبون كبائر الا ثم و الفواحش.

و ساكت شد.

حضرت فرمود: چرا ساكت شدى؟

عرض كرد: مى‏خواهم كبائر را از كتاب خدا بشناسم.

حضرت فرمود: بله اى عمرو، بزرگترين كبائر شرك به خداست.

قرآن مى‏فرمايد: من يشرك بالله فقد حرم الله عليه الجنه‏ (717) و بعد از شرك يأس از رحمت خداست.

زيرا خداى تعالى مى‏فرمايد: انه لا ييأس من روح الله الا القوم الكافرون‏ (718).

بعد از آن امن از مكر (غفلت از عذاب) الهى است.

زيرا خداى تعالى مى‏فرمايد: فلا يأمن من مكر الله الا القوم الخاسرون‏ (719).

و ديگر عقوق والدين است.

زيرا خداى تعالى عاق والدين را ستمكار معرفى كرده.

و از آن جمله كشتن بى‏دليل نفسى كه خداى تعالى قتل او را حرام كرده است.

زيرا خداى تعالى مى‏فرمايد: فجزاءه جهنم خالداً فيه (720).

و تهمت زدن به زنان پاكدامن.

زيرا خداى تعالى مى‏فرمايد: لعنوا فى الدنيا والاخرة ولهم عذاب عظيم‏ (721).

و خورن مال يتيم.

زيرا خداى تعالى مى‏فرمايد: انما يأكلون فى بطونهم ناراً وسيصلون سعير (722).

و فرار از جنگ.

زيرا قرآن مى‏فرمايد: و من يولهم يومئذ دبره الا متحرفاً لقتال او متحيزاً الى فئة فقد باء بغضب من الله و مأواه جهنم و بئس المصير (723).

و ربا خوارى.

زيرا قرآن مى‏فرمايد: الذين يأكلون الربا لا يقومون الا كما يقوم الذى يتخبطه الشيطان من المس‏ (724).

و سحر (جادوگرى).

زيرا قرآن كريم مى‏فرمايد: و لقد علموا لمن اشتراه ماله يوم القيامة من خلاق‏ (725).

و زنا.

زيرا خداى تعالى مى‏فرمايد: و من يفعل ذلك يلق اثاماً يضاعف له العذاب يوم القيامة ويخلد فيها مهان (726).

و سوگند دروغ.

زيرا خداى تعالى مى‏فرمايد: الذين يشترون بعهد الله و ايمانهم ثمناً قليلاً اولئك لا خلاق لهم فى الاخرة (727).

و خيانت.

زيرا قرآن كريم مى‏فرمايد: و من يغلل يأتى بما غل به يوم القيامة (728).

و منع زكات واجب.

زيرا قرآن كريم مى‏فرمايد: فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم‏ (729).

و شهادت ناحق، و كتمان شهادت.

زيرا قرآن كريم مى‏فرمايد: فمن يكتمها فانه آثم قلبه‏ (730).

و شرابخوارى.

زيرا خداى تعالى از آن نهى كرده همانطور كه از عبادت بت‏ها نهى كرده است‏ (731).

و ترك عمدى نماز يا هر واجب ديگر.

زيرا نبى اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود:

هركس نماز را عمداً ترك كند از كنف حمايت خدا و رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) خارج شده است‏ (732).

و عهدشكنى و قطع رحم‏

زيرا خداى تعالى مى‏فرمايد: لهم اللعنة ولهم سوء الدار (733).

حضرت فرمود: عمرو درحالى از آنجا خارج شد كه با صداى بلند گريه مى‏كرد، و مى‏گفت كسى كه با رأى خود سخن گفت و در فضل و علم، خود را در مقابل شما قرار داد هلاك شد.

يك اشكال

گناهان كبيره از نظر تعداد مبهم، و اخبار وارده درباره آنها مختلف است. در حالى كه ممكن نيست در شرع چيزى وارد شود كه حدودش بيان نشده باشد.

جواب

هر چيزى كه حكمى دنيوى به آن تعلق نگيرد مى‏تواند مبهم باشد.

چه اينكه ابهام فقط در صورتى نارواست كه موجب سرگردانى مكلفين و حيرت آنان در مقام عمل شود. مثلاً اگر حد واجب بود ولى موجبات حد مشخص نمى‏شد، يا زكات واجب مى‏شد ولى مقدار آن معلوم نبود، اين ابهام باعث حيرت مكلفين مى‏شد، و اين اشكال وارد بود.

اما گناهان كبيره، از جهت كبيره بودن هيچ حكم دنيوى ندارند. زيرا گناهانى كه موجب حد مى‏شوند كاملاً با اسامى خود مشخصند. اما كبيره داراى حكمى است كه مربوط به آخرت است، و آن اين كه اجتناب آنها باعث بخشش صغاير مى‏شود، و نمازهاى پنجگانه آنها را تلافى نمى‏كند.

در حديث نبوى وارد است: در صورتى كه گناهان كبيره ترك شوند، نمازهاى پنج‏گانه و نماز جمعه تا جمعه ديگر گناهانى را كه در فاصله بين آنها اتفاق مى‏افتد تلافى مى‏كنند (734).

و اين امر مربوط به آخرت است، و نه تنها ابهام در مورد آن هيچ ايرادى ندارد، بلكه مناسب‏تر است، زيرا در اين صورت مردم از آنها بر حذر و ترسناك مى‏باشند.

در حالى كه اگر تعداد كبائر مشخص باشد مردم با اعتماد به نمازهاى پنج‏گانه و اجتناب از كبائر و با اين بهانه كه اجتناب كبيره صغائر را تلافى مى‏كند بر ارتكاب صغائر گستاخ مى‏شوند (735).

فصل هفتم: آنچه گناه صغيره را به كبيره تبديل مى‏كند

گناه صغيره به سبب چند چيز به گناه كبيره مبدل مى‏شود.

اين امور عبارتند از:

1 - اصرار و مواظبت برانجام صغيره.

كتاب شريف كافى از امام صادق (عليه السلام) روايت مى‏كند:

هيچ گناهى با اصرار صغيره نيست، و هيچ گناهى با استغفار كبيره نيست‏ (736).

و مى‏فرمايد: نه به خدا قسم، خدا هيچ طاعتى را در حال اصرار بر يكى از گناهان نمى‏پذيرد (737).

امام باقر (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه: و لم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون‏ (738) فرمود: اصرار آن است كه گناهى كند و استغفار نكند و با خود درباره توبه هيچ فكر نكند اين اصرار است‏ (739).

اصرار بر گناه را به بى آبى تشبيه كرده‏اند كه بطور مداوم قطره قطره بر سنگى بچكد، اين آب بالأخره در سنگ اثر مى‏كند. در حالى كه اگر همان مقدار آب يك دفعه بر آن سنگ ريخته شود، در آن تأثيرى نخواهد داشت. و به همين دليل پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود:

بهترين عمل‏ها با دوام‏ترين اعمال است اگرچه كم باشد (740).

طبق قاعده الاشياء تستبان باضدادها - يعنى هر چيزى با ضدش شناخته مى‏شود - از اين حديث چنين استفاده مى‏شود: چون فقط عمل دائمى مفيد است اگر چه كم باشد؛ گناهان كوچك هم اگر دوام يابند، در ظلمانى كردن قلب تأثير به سزا خواهند داشت.

2 - اينكه گناهكار گناه خود را كوچك بشمرد.

هرگاه بنده‏اى گناه خود را بزرگ بداند، گناهش در نزد خدا كوچك مى‏شود. و چون بنده‏اى گناه خود را كوچك بشمرد گناهش در نزد خدا بزرگ مى‏شود. زيرا وقتى انسان گناه خود را بزرگ ببيند، حالت نفرت و ناخشنودى از گناه در قلبش ايجاد مى‏شود، و همين حالت از تأثيرات شديد گناه جلوگيرى مى‏كند. اما وقتى گناه را كوچك شمرد، معلوم مى‏شود به اين گناه انس و الفتى دارد، و همين انس باعث مى‏شود كه گناه شديدترين اثرات را در قلب باقى بگذارد، و آن را تاريك كند.

و همان طور كه مى‏دانيد نورانى كردن قلب توسط عبادات مطلوب، و ظلمانى كردن آن توسط گناهان ممنوع است. و به همين خاطر است كه بنده به خاطر كارهايى كه در حال غفلت انجام مى‏دهد مؤاخذه نمى‏شود.

در حديث است كه: مؤمن گناه خود را چون كوهى بالاى سر خود مى‏بيند و هراس آن دارد كه بر رويش سقوط كند. ولى منافق گناه خود را چون پشه‏اى مى‏بيند كه بر دماغش نشسته و آن را فرارى كرده است‏ (741).

از امام صادق (عليه السلام) است كه: رسول الله (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: از گناهان تحقير شده - كوچك شمرده شده - پرهيز كنيد كه آنها هرگز بخشيده نمى‏شوند (742).

عرض شد: گناهان تحقير شده چگونه گناهانى هستند؟

فرمود: گناهى كه صاحبش بعد از ارتكاب بگويد: خوشا به حالم اگر غير از اين گناهى نداشته باشم‏ (743).

امام كاظم (عليه السلام) مى‏فرمايد: هيچ گاه خير زياد را زياد نشمريد، و هيچگاه گناه كم را كم نشمريد، زيرا گناهان كوچك جمع مى‏شوند تا زياد شوند. و در پنهانى از خدا بترسيد تا بتوانيد منصف باشيد (744).

3 - شادى و سرور از گناه صغيره و دستيابى به آن را نعمت شمردن و غفلت از اين كه آن خود سبب شقاوت است.

به هر اندازه بنده‏اى از گناه صغيره‏اش خوشحال شود، به همان اندازه گناهش بزرگ‏تر و تأثيرش در ظلمانى كردن قلب بيشتر مى‏شود، تا كار به جائى مى‏رسد كه بعضى گناهكاران به گناه خويش افتخار مى‏كنند. مثلاً كسى كه با ديگرى مناظره كرده مى‏گويد: ديدى چه رسوايش كردم؟

گناهان همگى مهلك و كشنده‏اند، و سزاوار است كسى كه مرتكب گناه مى‏شود، از اينكه دشمنى چون شيطان بر او غلبه يافته محزون و متأسف باشد. زيرا مريضى كه از شكستن ظرف دارويش خوشحال مى‏شود - چون از رنج دارو رسته و ديگر مجبور نيست دارو بخورد - به شفايش اميدى نيست.

4 - اينكه گناهكارى به پرده پوشى خدا بر گناهانش اهميت ندهد، و حلم و مهلت دادن او را سبك بشمرد، و نداند كه خدا بر او غضب كرده و به همين خاطر مهلتش مى‏دهد تا گناهان بيشترى را مرتكب شود. و گمان كند كه خدا به او عنايت كرده كه توانسته است گناهى مرتكب شود. منشأ اين حالت اين است كه از عقاب خدا غافل و از كمين‏گاههاى غرور بى‏خبر است چنانچه قرآن كريم فرموده: يقولون لو لا يعذبنا الله بما نقول حسبهم جهنم يصلونها و بئس المصير (745).

5 - اظهار گناه.

اظهار گناه به دو صورت ممكن است:

1 - حكايت كردن گناه بعد از ارتكاب.

2 - انجام گناه در ملأ عام.

اظهار گناه به هر صورتى كه باشد، جنايتى است كه پرده‏اى را كه خدا بر گناهان افكنده مورد تجاوز قرار مى‏دهد. و از طرفى موجب تحريك ميل ديگران بر گناه مى‏شود. اينها خود دو گناهند كه با گناه اول ضميمه شده و آن را تشديد مى‏كنند.

و اگر اضافه بر اين سه گناه، كسى هم به آن گناه ترغيب يا وادار شود، يا اسباب گناه برايش فراهم آيد، جنايت چهارمى است كه بر جنايات او افزوده و قبح كارش بيشتر مى‏شود. اين همه تشديد و تغليظ به خاطر آن است كه يكى از صفات خدا - كه خود نعمتى بر بنگان اوست - اين است كه زيباييها را آشكار و زشتى‏ها را مستور مى‏كند، و هرگز پرده درى نمى‏نمايد؛ و اظهار گناه، كفران اين نعمت است.

در كتاب شريف كافى از حضرت رضا (عليه السلام) منقول است كه رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: حسنه‏اى كه پنهان باشد مطابق هفتاد حسنه است، و كسى كه كار زشت خويش را اظهار مى‏كند خوار رسوا مى‏گردد، و كسى كه عمل زشت خويش را مخفى كند بر او بخشيده مى‏شود (746).

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: هركس براى آموزش فقه و قرآن و تفسير نزد ما مى‏آيد رهايش كنيد تا وارد شود. ولى كسى كه مى‏آيد تا عيبى را كه خدا بر او پوشانده اظهار كند دورش كنيد (747).

6 - اينكه گناهكار عالمى باشد كه ديگران از او پيروى مى‏كنند.

چنين شخصى اگر بگونه‏اى مرتكب گناه شود كه ديگران ببينند گناهش بزرگ است. مثلاً عالمى كه ابريشم مى‏پوشد، و با طلا خود را زينت مى‏دهد، يا مال شبهه‏ناك را از دست سلاطين مى‏گيرد، و با آنها رفت و آمد و دوستى مى‏كند، يا با سكوت خويش آنها را كمك مى‏كند، يا زبانش را در غيبت و بيهوده گويى باز مى‏گذارد و در مناظرات با زبان به ديگران تعدى مى‏كند، و قصد استخفاف ديگران را دارد مردم از او پيروى مى‏كنند. سپس آن عالم مى‏ميرد ولى شرش تا زمان‏هاى متمادى، پراكنده در عالم مى‏ماند.

خوشا به حال كسى كه وقتى مرد گناهانش همراه او بميرند.

در خبر وارد است: هركس روش بدى را ابداع كند گناه خود و گناه كسانى كه به روش او عمل مى‏كنند براوست، بدون اين كه از گناه آنها چيزى كاسته شود (748).

و قرآن كريم در اين‏باره مى‏فرمايد: و نكتب ما قدموا و آثارهم‏ (749).

منظور از آثار چيزهائى است كه پس از مرگ به عمل انسان ملحق مى‏شوند و لذا گفته‏اند: لغزش عالم چون شكستن كشتى است كه غرق مى‏شود و ديگران را غرق مى‏كند.

فصل هشتم: تجزيه توبه‏

تجزيه توبه يعنى اين كه انسان از بعضى از گناهان توبه كند، و از بعضى ديگر توبه نكند.

تجزيه توبه به يكى از سه صورت قابل تصور است.

1 - توبه از كبائر و رها كردن صغائر.

2 - توبه از بعضى كبائر و رها كردن بعضى ديگر.

3 - توبه از صغائر و رها كردن كبائر.

قسم اول

توبه به صورت اول ممكن است، زيرا انسان مى‏داند كبائر نزد خدا بزرگ‏ترند، و خشم و غضب او را سريع‏تر بر مى‏انگيزند، و صغاير زودتر بخشيده مى‏شوند. و چه بسيارند كسانى كه توبه كرده‏اند ولى معصوم نيستند چون توبه مقتضى عصمت نيست، و گاهى مى‏شود كه طبيب بيمارش را از چيزى مثل عسل شديداً منع مى‏كند، ولى از شكر به طورى منع مى‏كند كه بيمار مى‏فهمد اگر هم بخورد چندان اثرى نخواهد داشت.

قسم دوم

يعنى توبه از بعضى كبائر نيز ممكن است، زيرا امكان دارد توبه كننده معتقد باشد بعضى از گناهان كبيره شديدتر از بعضى ديگر است، مثل كسى كه از قتل نفس و ظلم و چپاول و غصب اموال ديگران توبه مى‏كند چون مى‏داند حق الناس بخشيده نمى‏شود، ولى آنچه بين بنده و خدا باشد زودتر بخشيده مى‏شوند.

قسم سوم

يعنى توبه از صغيره و اصرار بر كبيره‏اى كه مى‏داند كبيره است. مثل اينكه از غيبت‏ (750) و نگاه به نامحرم و امثال آن توبه مى‏كند، در حالى كه در شرب خمر اصرار دارد.

اين قسم از توبه نيز ممكن است، زيرا هيچ مؤمنى نيست كه از گناهان خود در هراس و از ارتكاب آنها پشيمان نباشد، اگر چه ممكن است اين بيم و ندامت شدت و ضعف داشته باشد، ولى گاهى به خاطر دو دسته انگيزه و علت لذتى را كه يك انسان از گناهى احساس مى‏كند بيشتر از رنج خوفى است كه در دل دارد.

و آن انگيزه‏ها يا اسبابى هستند كه مثل جهل و غفلت موجب ضعف خوف مى‏شوند، و يا اسبابى كه شهوت را تقويت مى‏كنند. و به همين خاطر انسان در عين پشيمانى عزم قوى بر ترك گناه ندارد.

او با خود مى‏گويد: كه خدا بر من دو حق دارد، و اگر در هر دو حق مخالفت كنم، مستحق دو عقوبت مى‏شوم.

و من اگر چه در كى از آنها عاجزم، و نمى‏توانم شيطان را مقهور كنم، ولى در مورد ديگرى قادرم، پس درهمين مورد بر شيطان غلبه مى‏كنم، و اميدوارم خدا به خاطر مجاهدتى كه در اين مورد مى‏كنم، آنچه را به خاطر فرط شهوت نتوانسته‏ام دفع كنم بر من ببخشد. و اين حال هر مسلمانى است.

و نبى اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرموده است: پشيمانى توبه است‏ (751). و شرط نكرده است كه پشيمانى از همه گناهان باشد.

و فرمود: كسى كه از گناه توبه مى‏كند مثل كسى است كه گناه نكرده است‏ (752).

در اينجا هم نفرمود: كسى كه از تمام گناهان توبه كند مثل كسى است كه گناه نكرده است.

فصل نهم: اقسام بندگان در توبه‏

انسان‏ها در مقام توبه داراى چند مرتبه هستند.

1 - گروهى كه از گناه توبه كرده، و تا آخر عمر استقامت نموده، اشتباهات گذشته را جبران مى‏كنند؛ هرگز به فكر گناه نيفتاده، و گناهى از ايشان صادر نمى‏شود، مگر لغزشهايى كه عادتاً هيچ بشرى از آنها مصون نيست.

اين توبه را توبه نصوح مى‏گويند.

2 - گروهى كه توبه كرده در انجام طاعات مهم و ترك تمامى گناهان استقامت مى‏ورزند، ولى بدون عمد و قصدقبلى گناهانى از ايشان صادر مى‏شود كه به محض صدور، پشيمان شده، خود را ملامت كرده، و تصميم بر عدم تكرار مى‏گيرند.

اين مرتبه اگر چه از مرتبه قبل پايين‏تر، ولى خود رتبه‏اى عالى است.

و غالباً حال تائبين اين گونه مى‏باشد، چه اينكه شر باطينت آدمى عجين است و كم مى‏شود كه از او جدا شود.

خداى تعالى در اين باره مى‏فرمايد: الذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش الا اللمم‏ (753).

و درباره پشيمانى اين گروه مى‏فرمايد: والذين اذا فعلوا فاحشة اوظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله‏ (754).

و در حديث آمده است: بهترين شما كسى است كه گرفتار گناه مى‏شود و توبه مى‏كند (755).

و در روايت است: مؤمن مثل سنبله گندم است، گاهى مايل مى‏شود و گاهى به حال استقامت بر مى‏گردد (756).

3 - گروهى كه توبه مى‏كنند و مدتى استقامت مى‏ورزند، ولى شهوت بر آنها غلبه كرده و چون نمى‏توانند بر شهوت خود غالب آيند، ندايش را اجابت مى‏كنند، و با قصد قبلى مرتكب گناه مى‏شوند. ولى با اين حال مواظبند طاعات را انجام دهند، و گناهانى را كه مى‏توانند - على رغم ميل و قدرت - ترك مى‏كنند، و گناهانى هم كه انجام مى‏دهند فقط به خاطر غلبه شهوت است، و در همين حال اميد ترك آنها را دارند، و با خود مى‏گويند: اى كاش چنين نكرده بودم، و بزودى بايد توبه كنم، ولى توبه را روز به روز به تأخير مى‏افكنند.

خداى تعالى مى‏فرمايد: و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سيئ (757).

اين گروه در اصطلاح مرجو ناميده مى‏شوند و اميد است كه اگر توبه كنند خدا توبه آنها را بپذيرد.

4 - گروهى كه توبه مى‏كنند و مدتى هم استقامت مى‏ورزند، ولى يكباره به ارتكاب گناهان بر مى‏گردند، و بدون اينكه خيال توبه داشته يا از كار خود متأسف باشند با غفلت كامل به پيروى شهوات ادامه مى‏دهند.

اين حال بدترين حال توبه كننده است، عاقبت چنين شخصى معلوم نيست، بلكه به اراده خدا بستگى دارد.

فصل دهم: راه روى آوردن به توبه‏

براى تشويق نفس به توبه چهار راه وجود دارد.

1 - اين كه انسان به آيات و اخبارى كه به گناهكاران هشدار داده، ايشان را به عذاب شديد تهديد كرده، و عيد عقاب اكيدشان مى‏دهند نظر كرده و آنها را مورد مطالعه قرار دهد.

در بعضى اخبار از طريق جمهور از نبى اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) چنين آمده:

در هر روزى كه فجرش طلوع مى‏كند و هر شبى كه شفقش ناپديد و تاريكى‏اش گسترده مى‏شود، دو فرشته چهار جمله را با هم محاوره مى‏كنند.

يكى مى‏گويد: اى كاش اين مردم خلق نشده بودند.

ديگرى مى‏گويد: و اى كاش حال كه خلق شدند، بدانند براى چه خلق شده‏اند.

اولى مى‏گويد: واى كاش حال كه نمى‏دانند براى چه خلق شده‏اند، به آنچه مى‏دانند عمل كنند.

و دومى مى‏گويد: واى كاش حال به آنچه كه مى‏دانند عمل نمى‏كنند، در آنچه نمى‏دانند غوطه‏ور نشوند.

و در روايت ديگرى دو جمله آخر چنين نقل شده: با هم بنشينند و آنچه را كه مى‏دانند مذاكره كنند.

و ديگرى مى‏گويد: اى كاش حال كه به آنچه مى‏دانند عمل نمى‏كنند از آنچه كرده‏اند توبه كنند.

يكى از عرفا مى‏گويد: هر بنده‏اى كه در روى زمين گناه مى‏كند، آن قطعه زمين كه در آن، گناه شده از خدا اجازه مى‏خواهد كه او را در خود فرو برد، و قطعه آسمانى كه زير آن، اتفاق افتاده، اذن مى‏خواهد كه بر سرش خراب شود.

ولى خداى عزوجل به زمين و آسمان مى‏فرمايد: از بنده من دست برداريد، او را مهلت دهيد، شما او را خلق نكرده‏ايد اگر شما هم او را خلق كرده بوديد به او رحم مى‏كرديد. شايد توبه كند تا او را ببخشم، شايد نيكوكار شود تا بد كاريش را به حسنه تبديل كنم.

و اين معناى آيه شريفه: ان الله يمسك السماوات والارض ان تزولا ولئن زالتا ان امسكهما من احد من بعده‏ (758).

2 - حكايت گناهكارانى را كه توبه كرده‏اند و مصيبت‏هايى را كه به سبب گناهان كشيده‏اند از نظر بگذراند.

3 - تصور كند كه ممكن است تا صحنه قيامت به او فرصت ندهند و عقوبت گناهش در دنيا داده شود، و بداند كه تمام مصيبت‏هايى كه در دنيا دامنگير انسان مى‏شود، ثمره گناهانى است كه از او صادر مى‏شوند.

خداى تعالى مى‏فرمايد: و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير (759).

حضرت صادق (عليه السلام) درباره اين آيه مى‏فرمايد: هيچ رگى در بدن انسان نمى‏پيچد و سنگى به پاى انسان اصابت نمى‏كند و هيچگاه پايش نمى‏لغزد و خراشى به بدنش نمى‏افتد مگر به خاطر گناهى كه انجام داده است‏ (760).

و در روايتى ديگر چنين آمده: آگاه باشيد هيچ رگى زده نمى‏شود و هيچ اصابت و سر درد و مرضى نيست مگر به خاطر گناهى‏ (761) و اين است معنى كلام خدا در كتاب شريفش: ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير.

آنگاه فرمود: در حالى كه تعداد گناهانى را كه خدا مى‏بخشد بيشتر از گناهانى است كه در مقابل آنها مؤاخذه مى‏كند.

و مى‏فرمايد: گاهى انسان گناهى مى‏كند كه در نتيجه‏اش از نماز شب محروم مى‏شود عمل بد در صاحب خود سريع‏تر از كارد در گوشت عمل مى‏كند (762).

4 - عقوبت تك تك گناهان چون شرب خمر، زنا، قتل، غيبت، كبر و حسد را به خاطر داشته باشد، چه اين كه اين عقوبت‏ها آنقدر زيادند كه شمردن آنها ممكن نيست.

در حديث است كه خداوند متعال مى‏فرمايد: بنده‏اى كه هواى نفس و شهوتش را بر طاعت من ترجيح دهد، كمترين عقوبتش اين است كه او را از لذت مناجاتم محروم مى‏كنم‏ (763).

و در روايت است: كسى كه تصميم بر گناه مى‏گيرد، آن را انجام ندهد، زيرا ممكن است بنده گناهى كند و چون پروردگارش او را ببيند، بگويد: قسم به عزتم بعد از اين هرگز تو را نمى‏بخشم‏ (764).

امام كاظم (عليه السلام) مى‏فرمايد: بر خدا واجب است كه هر خانه‏اى را كه در آن گناهى مى‏شود آفتابى كند تا تطهير شود (765).

نبى اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد: بنده به خاطر يك گناه صد سال محبوس مى‏شود در حالى كه زنانش را در بهشت مى‏بيند كه منتظر او هستند (766).

حضرت على (عليه السلام) به مردى كه در حضور آن حضرت استغفار كرد چنين فرمود:

مادرت برايت بگريد، آيا مى‏دانى استغفار چيست؟ استغفار درجه شريفان بلند مرتبه است، و اسمى است كه بر شش معنى اطلاق مى‏شود.

1 - پشيمانى از گذشته.

2 - تصميم بر عدم تكرار گناه براى هميشه.

3 - پرداخت حقوق مردم راه روى آوردن به توبه تا به هنگام ملاقات خدا حقى بر تو نباشد.

4 - به جا آوردن فرائضى كه درست به جا نياورده‏اى.

5 - ذوب كردن گوشتى كه از حرام بر بدنت روئيده به وسيله احزان تا پوست به استخوانت بچسبد.

6 - چشانيدن رنج و زحمت عبادت به جسم همانگونه كه لذت معصيت را چشيده است.

پس از آنكه همه اين مراحل را طى كردى آنگاه بگوئى استغفر الله‏ (767).

در كتاب مصباح الشريعة از امام صادق (عليه السلام) چنين نقل شده:

توبه ريسمانى است كه بندگان به وسيله آن به خدا مرتبط، و مشمول عنايات او مى‏شوند و بنده بايد در هر حالى مدام توبه كند، و هر فرقه‏اى از بندگان را توبه‏اى است مناسب با شأن ايشان توبه انبياء از اضطراب نفس است‏ (768). و توبه اولياء از افكار و خطراتى است كه در ذهن ايشان نقش مى‏بندد، و توبه برگزيدگان از مؤمنين از تنفس بدون ياد خداست، و توبه خالص شدگان از اشتغال به غير خداست، و توبه عموم مردم از گناهان است.

و هر يك از اين اصناف از اصل توبه عاقبت امر خويش شناخت و علمى دارند كه شرح آن در اين مقام به طول مى‏انجامد.

اما توبه عام اين است كه دائماً با آب حسرت و پشيمانى، باطن خويش را از گناهان بشويد، از گذشته پشيمان و بر آينده عمر خويش هراسان باشد، گناهانش را كوچك نشمرد كه او را به كسالت دچار كند، مدام بگريد، و بر طاعاتى كه از او فوت شده افسوس بخورد، نفس خود را از شهوات حبس كند و از خداى تعالى بخواهد كه او را در راه وفاء به توبه‏اش حفظ كند و از بازگشت به گذشته نگاهش دارد.

نفس خود را در ميدان تلاش و عبادت رياضت دهد، واجبات از دست رفته‏اش را تدارك كند مظالم عباد را به ايشان برگرداند، و از همنشينان بد كناره گيرد شبش را بيدار بماند و روزش را تشنگى كشد.

دائماً در عاقبت خويش بينديشد و از خداى تعالى استعانت بجويد و از او در شدت و آسانى استقامت طلب كند.

به هنگام محنت و بلا ثابت قدم باشد كه مبادا از درجه توابين سقوط كند.

اينها باعث طهارت از گناهان و افزايش اعمال و رفعت درجات مى‏شود.

خداوند متعال در اين‏باره مى‏فرمايد: و ليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمن الكاذ بين‏ (769).