هدايتگران راه نور
زندگانى بقيّة اللَّه الأعظم امام مهدى (عجل الله فرجه)

محمّد تقى مدرّسى

- ۲ -


6 - امام رضا عليه السلام نيز اوصاف امام را چنين بيان كرده است: او شبيه من وشبيه موسى بن عمران است.

هاله هايى از نور او را احاطه كرده كه به پرتو قدس درخشيدن گيرد.

داراى اعتدال اخلاق است ورنگى شاداب دارد.

در هيأت بدنى به رسول خدا صلى الله عليه وآله شبيه است.

نشانه اش آن است كه (از نظر سن) سالخورده است امّا سيماى جوان داردتا آنجا كه بيننده او را چهل ساله يا كمتر مى انگارد.

ديگر از علايم او آن است كه تا گاه مرگ وبا وجود گذشت روزها وشبها، اصلاً پير نمى شود. (8)

انتظار فرج يا آرزوى شور آفرين بعضى از سنتهاى الهى هستند كه حيات جوامع بر اساس آنها جريان مى يابد، وزندگى افراد را در جامعه دستخوش دگرگونى مى سازند.

يكى از برجسته ترين اين سنتها پيروزى حق وراندن باطل است: (وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً).(9)

بگو حق بيامد وباطل نابود شد كه باطل نابود شونده است.

كشتى زندگى سرانجام بركرانه هاى درياى رحمت خدا لنگر خواهد انداخت كه رحمت خدا بر غضب او پيشى گرفته، واز سويى خداوند مردم را آفريد تا بدانها رحمت آرد.

پروردگار سبحان ما را بدين سنّت متوجّه مى سازد، سنّتى كه اگر در تاريخ بشر ودر ظواهر هستى در آن نيك تأمل كنيم آثار آن را به روشنى تمام خواهيم ديد: (هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ).(10)

اوست آن كه رسولش را به هدايت ودين حق فرستاد تا بر ساير كيشهاچيره اش گرداند هر چند مشركان را ناخوش آيد.

 تا زمانى كه آسمانها وزمين به حق وبر پايه حق آفريده شده اند، قدرت وحاكميت وسيادت حق نيز بايد با سير هستى در پيوند باشد وبه رخصت خداوندى نتيجه تكامل حوادث ورويدادهاى هستى باشد: (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِى الصَّالِحُونَ).(11)

ودر زبور بنوشتيم پس از ذكر كه بندگان شايسته من زمين را ارث برند.

اين حقيقت كه مكاتب الهى بر آن تأكيد كرده اند تنها محدود به يك قوم ويا منحصر به وراثت صالحان در قسمتى محدود از زمين نيست.

بلكه بيانى است براى سنتى الهى وعمومى كه در شورشها وانقلابهاى صالحان بر ضدّ ستمگران وطاغوتيان متحقق مى شود وبطور كامل در وراثت صالحان از تمام جهان تجلّى مى يابد.

دليل ما بر اين سخن آن است كه: اوّلاً: كلمه ارض (زمين) در آيه مذكور با الف ولام آمده كه خودنشان دهنده آن است كه مراد از الارض تمام زمين است.

ثانياً: تأكيد قرآن بر اين حقيقت در چندين كتاب آسمانى ديگر آمده است ومجالى براى شك در اين نكته باقى نمى گذارد كه اين امر سنتى است الهى كه خداوند روند رويدادهاى هستى را مطابق با آن به جريان مى اندازد تا بالاخره بطور كلى متحقّق گردد.

(وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِى الْأَرْضِ وَنُرِى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ).(12)

وخواهيم بر مستضعفان در زمين منت نهيم وآنان را پيشوايان ووارثان قرار دهيم.

وفرمانرواييشان دهيم در زمين وبه فرعون وهامان وسپاهيان ايشان نشان دهيم آنچه را كه از آن مى ترسيدند.

 تجربه هاى بشرى حاكى از آن هستند كه روند طبيعى نظامهاى حاكم برزمين به گونه اى است كه با اتكا به آنها نمى توان بدين آرمان والا ونهفته در روح افراد بشر كه عبارت از همان تحقّق يافتن مدينه فاضله است دست يازيد.

جايى كه عدل وداد در آن برترى دارد وحق بى هيچ شريكى درچهار گوشه آن حكم مى راند.

بنابر اين چطور وچه هنگام مى توان بدين آرمان فطرى ومشروع جامه تحقّق پوشاند؟ آيا ممكن است بشر به گونه اى معمولى تكامل يابد تا به اين درجه والا برسد؟ زراّد خانه هاى سلاحهاى اتمى وشيميايى، وتوطئه هاى مستكبران برضدّ مستضعفان، وعقب نشينى آشكار بشريّت از ميدانهاى فضيلت وهدايت، وفرو افتادن خوفناك آن در پرتگاه فساد وتجاوز وستمگرى دليلى آشكار بر اينكه تنها راه تحقق اهداف وآرمانهاى انسان، همان رحمت خداست كه انسان را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آورد.

اين رحمت تنها در ظهور امام حجت (عجل الله فرجه)، دوازدهمين امام ازخاندان رسول خدا خاتم پيامبران، ومقتداى راستكاران، متجلّى است.

وايمان بدين حقيقت راست، در دلهاى مؤمنان شعله اى جاويد از آرزو واميد بر مى افروزد، اميد وآرزويى كه در حركت تكاملى انسان به مثابه نيروى محركه او محسوب مى شود.

اين اميد الهى است كه با شاخصه سعى وتلاش با آرزو واميد تفاوت مى يابد.

زيرا سعى براى متحقّق ساختن اين اميد الهى شرطى ضرورى به شمار مى رود حال آنكه آرزو واميد توجيهى است براى ماندن وحركت نكردن.

اين آرزو واميدى است كه مجاهدان را از تيرگيهاى نا اميدى ويأسى كه شيطان با بهره گيرى از شرايط خفقان واضطراب وناتوانيهايى مادى دردل آنان راه داده، رهايى مى بخشد.

اين اميد وآرزويى است كه بر نگاهها ومواضع فرد منعكس مى شود، و بدان رنگى از خوش بينى مثبت مى زند وروح بدبينى وگمان ومنفى بافى وشكست كه دستگاههاى طاغوت ووسوسه هاى طاغوتيان مى كوشند آن را در جسم وجان عاملان وكوشندگان راه خدا تزريق كنند، از آنهامى راند ومى زدايد.

شايد به خاطر همين حكمت باشد كه در حديث نبوى آمده است: برترين كارهاى امّت من، انتظار فرج است.

امام زمان در آيات وروايات ظهور عزير عليه السلام وبازگشت عيسى عليه السلام ورجعت بهرام در اديان يهودى ومسيحى وزردشتى با ظهور خاتم اوصيا، حضرت حجّت عليه السلام تحقّق خواهد پذيرفت.

تفسير پنجاه آيه قرآن ودهها حديث از پيامبر اكرم وصدها روايت نقل شده از اهل بيت همه با ظهور آن حضرت صورت تمام به خود مى گيرد.

بيش از 657 حديث در باره مهدى موعود به تواتر نقل شده است. (13)

اين روايتها را بزرگان اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله نقل كرده اند.

در باره ظهور آن حضرت، دانشمندان اهل سنّت بيش از 144 كتاب نوشته اند.(14)

بسيارى از دانشمندان مسلمان، از مذاهب مختلف، مدّعى تواتر حديث در اين باره هستند وما نيازى به بحث با اديان آسمانى در باره شخص امام مهدى نداريم چون داراى زمينه مشترك حديث با آنها نيستيم بلكه به جاى پرداختن به اين كار بايد به بحث پيرامون نظريه اى بپردازيم كه مى گويد: حضرت مهدى در آخر الزمان متولّد مى شود وسپس ظهور مى كند.

ما گمان مى كنيم زندگى طولانى امام، به عنوان يك مشكل روانى كه در برابر ايمان به زنده بودن امام نمود پيدا مى كند.

بنابر اين به ما اجازه دهيد نخست به بحث پيرامون قضيه طول عمر بپردازيم وآنگاه در باره آن نظريه به بحث بنشينيم.

مسأله طول عمر پروردگار سبحان با نعمت دير پا ورحمت گسترده خويش خواست حجّت را بر بندگانش تمام فرمايد.

بدين ترتيب كه رسولان خويش را به سوى مردم فرستاد تا مبادا زمين از وجود حجّت خالى بماند.

خداوند عمر خاتم اوصيا را طولانى فرمود

چون پس از درگذشت محمّد صلى الله عليه وآله پيامبرى نبود تا رشته پيوند ميان زمين وآسمان باشد.

بنابر اين با انقطاع وحى، ارتباط غيبى از طريق يكى از اولياى خدا همچنان استوار ماند.

قدرت خدا كه در هر چيز نفوذ دارد وبدان آسمان وزمين را بيافريد، خداى سبحان را از دراز گردانيدن عمر انسان عاجز نمى سازد.

ما به عنوان يك مسلمان بر اين باوريم كه خداوند، نوح را 950 سال وحتّى بيشتر عمر داد وعيسى وادريس وعبد صالح (خضر) را تا همين حالا نيز زنده نگاه داشته است، پس چگونه ايمان نياوريم به اينكه امام زمان عليه السلام نيز از عمر دراز بر خوردار است؟ دين وپديده طول عمر اينك از بعد دينى محض در باره اين موضوع گفتگو مى كنيم.

هر يك از معتقدان به اديان يهودى، مسيحى واسلامى بر اين باورند كه قدرت خداوند شامل تمام امور واز جمله دراز گردانيدن عمر يكى از افراد بشر مى شود.

بنابر اين كسى كه بايد در هفتاد سالگى بميرد، خداوند مى تواند او را بطور مثال تا هزار سالگى هم زنده بدارد.

آنها عملاً چنين اعتقادى دارند.

زيرا هنوز هم بطور اصولى، حيات بسيارى از كسانى كه جلوتر از امام مهدى عليه السلام به دنيا آمده اند، مثل خضر، ادريس وعيسى عليهم السلام، را پذيرفته اند وعقيده دارند كه آنها در آينده نيز زنده خواهند ماند.

بعلاوه كتابهاى دينى آنان نشانگر آن است كه برخى از افراد بشر در گذشته هاى دور مدّت درازى در بين مردم زيسته اند.

به عنوان مثال آدم بنابر اعتقاد يهود كه در تورات هم بدان اشاره شده، 930 سال عمر كرد.

در اين باره در تورات آمده است: تمام مدّت عمر آدم 940 سال بود وآنگاه مرد.

(سفر تكوين، اصحاح پنجم، آيه 5) شيت نيز بنابه تصريح تورات 912 سال زيست: تمام مدت عمر شيت 912 سال بود وآنگاه مرد.

(سفر تكوين، اصحاح پنجم، آيه 8) نوح نيز به اعتقاد آنها 950 سال عمر كرد: تمام مدت عمر نوح 950 سال بود وآنگاه مرد.

(سفر تكوين، اصحاح نهم، آيه 29) مسلمانان نيز بر اين باورند كه عيسى وخضر والياس زنده اند.

يادآورى اين حقايق ما را از ذكر اسامى معمرّين بى نياز مى گرداند.

آيا امام مهدى زنده است؟ در صفحات گذشته گفتيم كه مذاهب اسلامى تقريباً بر قضيه وجود مصلحى كه به امر خدا در آخر الزمان قيام مى كند واز نسل رسول خدا صلى الله عليه وآله وفرزند فاطمه عليه السلام است، اتفاق نظر دارند.

كتابهاى آنان آكنده از احاديثى است كه به تواتر براى اثبات اين نكته وارد شده است.

بعلاوه بسيارى از دانشمندان مسلمان كتابهايى در باره اين موضوع بطور مشروح ومفصل نگاشته اند.

البته ما منكر وجود عده ديگرى از دانشمندان كه با اين عقيده مخالفند، نيستيم.

اين عدّه در باره اين احاديث مى گويند: حديثهايى كه داراى غرايب است پذيرفتنى نيستند.

ولى احاديث ورواياتى كه در رابطه با امام مهدى (عجل الله فرجه) عجيب وغريبتر از احاديثى كه درباره امتهاى گذشته وآنچه در زمان آنان رخ داده نيست.

در اينجا بايد نكته اى را متذكّر شد وبدان پرداخت كه مذاهب اسلامى در باره آن به اختلاف پرداخته اند.

آيا امام مهدى فعلاً زنده است يا اينكه در آينده به دنيا خواهد آمد؟ پيش از آنكه وارد اين بحث شويم بايد اين نكته را ياد آورى كنيم كه هيچ كدام از مذاهب اسلامى وجود امام مهدى (عجل الله فرجه) را انكار نكرده اند.

امّا تأويل رواياتى كه در اين باره وارد شده تنها يك علّت داشته است وآن بعيد شمردن زنده بودن آن حضرت از سال 255 هجرى تا كنون است.

درباره زنده بودن امام مهدى (عجل الله فرجه) دلايل وشواهد فراوانى وجود داردكه ذيلاً به پاره اى از آنها اشاره مى شود: الف - احاديث پيامبر صلى الله عليه وآله در مورد ائمه اثنى عشر، به تواتر نزديك است ودانشمندان مسلمان بر صحت آنها ونيز ثقه بودن راويان آنها اجماع كرده اند.

در زير به برخى از اين احاديث اشاره مى كنيم: 1 - از جابر بن سمره نقل است كه گفت: شنيدم پيامبر اكرم مى فرمايد: پس از من دوازده امير باشند...

آنگاه كلمه اى گفت كه من نشنيدم.

پدرم گفت: آن حضرت فرمود:...

همه آنها از قريش هستند.(15)

2 - رسول خدا فرمود: پس از من دوازده امير باشند....

سپس چيزى فرمود كه من نفهميدم.

از كسى كه پشت سرم بود سؤال كردم.

گفت: آن حضرت فرمود: ...

همه آنها از قريش هستند.

ترمذى گويد: اين حديث حسن وصحيح است.

3 - (جابر) گويد: با پدرم نزد پيامبر صلى الله عليه وآله رفتيم.

شنيدم كه آن حضرت مى فرمود: اين امر پايان نيابد مگر اينكه دوازده خليفه در بين آنها (مردم) بيايند...

جابر بن سمره گويد: سپس سخنى فرمود كه بر من معلوم نشد.

از پدرم پرسيدم: چه فرمود؟ گفت: او فرمود: ...

همه از قريش هستند.

4 - جابر بن سمره گويد: شنيدم از رسول خدا كه مى فرمود: اين دين تا (روى كار آمدن) دوازده خليفه همچنان ارجمند باقى مى ماند.

مردم تكبير گفتند وفرياد كشيدند....

آنگاه سخنى آهسته بر زبان آورد.

از پدرم پرسيدم: پدر ايشان چه فرمود؟ گفت او فرمود: ...

همه آنها از قريش هستند.(16)

5 - جابر گويد: از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيدم كه فرمود: اين امّت را دوازده خليفه باشد.(17)

اگر احاديثى را كه در نزد فريقين صحيح است وبر اين نكته تصريح كرده اند كه خلفا از قريش هستند، به آن اخبار رواياتى كه مكارم وفضايل اهل بيت را بيان مى كنند وخاطر نشان مى سازند كه آنها مثل ستارگان، زمينيان را حفظ وهدايت مى كنند، بيفزاييم، وتمام آنها را به احاديثى اضافه كنيم كه بيان مى كنند كار دين وخلافت به آنان منتهى خواهد شدواگر حتّى دو نفر در زمين باقى باشند آنها خواهند بود، ونيز يافتيم كه امام مهدى مى بايست از آنها باشد ومهدى آنها، آخرين ايشان است واگر بدين احاديث روايتهايى را كه از پيامبر اكرم نقل شده كه فرموده است:آخرين اين دوازده نفر قائم امّت ومهدى آن است اضافه كنيم، با شناخت تمام اين احاديث، مى توان گفت: امام فعلاً وجود دارد چون دوازدهمين امام از ائمه عليهم السلام است.

يازدهمين امام حضرت حسن عسكرى بوده كه به اجماع مؤرخان جز يك پسر از خود بر جاى نگذاشته، چنانكه در اخبار آمده است، واين پسر همان مهدى است.

بنابر اين او بايد زنده باشد.

ب - پيش از اين گفتيم بايد حجّتى دائم براى مردم باشد تا به مثابه يك حلقه مردم را با پروردگار مرتبط سازد.

اگر اين سخن ثابت شود، حيات امام ووجود فعلى او به عنوان راهبرى براى خلق نيز ثابت خواهد شد.

غيبت آن حضرت مستلزم آن نيست كه از او سودى نباشد.

چون او به طبيعت ارتباط غيبى خويش با خداوند توانا ودانا مى تواند، غير مستقيم آنچه را كه مصلحت مى بيند محقق سازد.

چنانچه خداوند قادر باشد تواناييهاى شگرفى به فرشتگان مقرّب خود عطا كند وآنها را از شايستگيهاى بزرگ بهره مند سازد، بر اين نيز توانا خواهد بود كه به پيامبر يا جانشين او همچون امام مهدى (عجل الله فرجه) همين تواناييها وشايستگيها را عنايت فرمايد.

اگر سنّت جارى خداوند در ميان بندگان اين گونه باشد كه براى هر كارسببى قرار دهد وكارها را با اسباب آنها به جريان اندازد چه مانعى است از پذيرش تئورى سبب قرار دادن يكى از بندگان صالح ومطيع خدا ولو به صورت غيبى براى برخى از امور؟ چنان كه ما در باره امام حجّت عليه السلام همين عقيده را داريم.

از اينجا مى توان دريافت كه ايمان به امام غايب، بخشى اساسى ازايمان به غيب به عنوان يك كلّ است وكسى نمى تواند ايمان خود را بخش بخش كند يعنى تسليم غيب شود.

امّا تأييد امام حجّت به غيب را انكاركند، يا به پشتيبانى وتأييد فرشتگان از رسول خدا ايمان بياورد امّا به ممكن بودن تأييد وپشتيبانى امام غايب از ميان صالحان كفر بورزد.

مهدى، حجّت شاهد امام زمان عليه السلام با اجازه خداوند شاهد بر مردم است.

شناخت مؤمنان از اين حقيقت موجب مى شود كه آنها در نيكيها از يكديگر سبقت گيرند وبه سرور خويش اقتدا كنند وحيات خويش را نسخه اى از حيات سرور وولى امر خود قرار دهند.

از آنجا كه امام حجّت عليه السلام پيشواى زنده است ورهبرى حقيقى از آن اوست، بنابر اين كسى جانشين اوست كه بدو نزديك تر باشد وبهتر به هدايت او اقتدا كند.

از اين رو آن حضرت به منزله ميزان در انتخاب رهبرى است وحتّى مى تواند خط الهى را كه صالحان بدان گرايش دارند از خطوط پراكنده اى كه راست واستوار نيستند، جدا سازد.

امام در كتابهاى آسمانى با اينكه كتابهاى فعلى آسمانى از تحريف در امان نمانده اند، در آنها به پاره اى از حقايق بر مى خوريم كه اگر چه به تنهايى براى اثبات اين واقعيت مفيد واقع نمى شوند، امّا مى توانند براى احتجاج با كسانى كه به همان آيين مؤمن هستند مؤثر باشند آنچه در سطور بعد مى آيد قسمتهايى از كتابهاى آسمانى در باره امام مهدى عليه السلام است: 1 - صديقان زمين را تا ابد وارث گردند (كتاب مزامير، مزمور سى وهفتم) بعلاوه اين كتابها جزئيات بسيارى را در باره اوضاع آخر الزمان دربردارند كه مؤيد مطالبى هستند كه در احاديث مسلمانان ياد شده است.

سپس مى گويد: امّا اشرار همگى نابود مى شوند.

2 - واى بر امّت خطا كار، مردم گرانبار گنهكار، تبار بد كنندگان، فرزندان مفسدان، پروردگار را وانهادند... .

تا آنجا كه مى گويد: ...

سر زمين شما را غريبان پيشاروى شمامى خوردند وآن همچون واژگونى بيگانگان ويران گرديده است.

پس ازاين به ديار عدل وشهر امن مسمّى خواهى شد.

(كتاب اشعياء، اصحاح اوّل) 3 - پس پرچمى براى امّتهاى بعيد بر افرازد.

براى آنها از نقطه دوردست زمين بانگ مى زند.

آنها ناگهان با عجله مى آيند در حالى كه ميانشان نه وامانده اى است ونه افتاده اى.

(اصحاح پنجم) تا آنكه شهرها ويران وبى سكنه وخانه ها بى مردم شوند.

زمين ويران وخراب گردد وخداوند انسانها را دور گرداند وخرابى در زمين فزونى گيرد واگر در آن زندگى باقى مى ماند، پس آن نيز ويران ميشود ومثل چنار وبلوط كه چون بريده شوند، كنده آنها باقى مى ماند، كنده آن ذريّت مقدس خواهد بود.

(كتاب اشعياء، اصحاح ششم) 4 - خداى آسمان مملكتى را بر پاى مى دارد كه هرگز منقرض نمى شود وپادشاهى آن به مردم ديگر واگذار نمى شود.

تمام اين ممالك نيست ونابود مى شوند امّا اين مملكت تا ابد پا بر جا مى ماند....

خوشا آنكه منتظر ماند.

(كتاب حجار - اصحاح دوّم) 5 - پروردگار سپاهيان گفت.

اين بار پس از اندكى آسمانها وزمين ودريا وخشكى را مى گردانم وتمام امّتها را به لرزه در مى آورم.

وپس ازآن تمام امّتها مى آيند واين خانه را پر مى كنند.

(كتاب حجّى، اصحاح دوّم) 6 - در تمام زمين پروردگار مى فرمايد: دو سوّم نابود مى شوند ومى ميرند ويك سوّم در زمين مى مانند.

يك سوّم را وارد آتش كنم وچون گداختن وپاك شدن نقره، پاكشان كنم وآنها را مثل زر مصفّايشان سازم.

او اسم مرا مى خواند ومن پاسخش مى گويم.

گويم او قوم من است واو گويد: پروردگار معبود من است.(18)

(كتاب زكريا، اصحاح سيزدهم) 7 - يسوع، همينكه از پيش شما به سوى آسمان صعود كرد، به سوى شما باز خواهد گشت، همان گونه كه ديديد به آسمان روانه شد.(19)

(كتاب اعمال رسولان، انجيل، اصحاح اوّل) 8 - وچنانچه رفتم وبراى شما جايگاهى مهيا ساختم دو باره باز مى گردم.

(انجيل يوحنا، اصحاح چهاردهم) 9 - چون او پس از اندك زمانى بر مى گردد وتأخير نخواهد كرد.

(اصحاح دهم از نامه اى كه خطاب به عبرانيان بوده است) 10 - خداوند نشسته است تا ابد الآباد وتخت خويش را براى داورى بر پاداشته است واو ربع مسكون را به عدالت داورى خواهد كرد وامّتها را به راستى داد خواهد داد سپس مى گويد: وآن كه نزد شماست به چنگ آويزيد تا بيايد آن كه غلبه مى كند واعمال مرا تا پايان محافظت مى نمايد.

پس بدو قدرتى بر امّتها عطا خواهم كرد واو آن را به ميله اى آهنين پاس خواهد داشت، همچنان كاسه اى از سفال را خواهد شكست وبدو ستاره صبح را عطا خواهم كرد، هر كه را گوش است بايد آنچه را كه روح به كينه ها مى گويد، بشنود.

11 - امّا كسى به آن روز وآن ساعت علم ندارد.

(انجيل متّى، اصحاح بيست وچهارم) - نگارنده برگزيده هايى كه از عهدين (انجيل وتورات) نقل كرد، شرحى ننوشت چون مى بيند آنها با اندكى اختلاف با مضامينى كه در احاديث صحيح اسلامى درباره علايم ظهور ونشانه هاى دولت حق آمده است.

مطابقت دارد - امّا زرتشتيان آنان نيز معتقد به رجوع انسانى به نام بهرام هستند.

معنى بهرام نيز با مهدى تفاوت چندانى ندارد.

برهماييها هم بنابر ادعاى خود معتقد به ظهور كريشنا هستند.

شواهد ودلايل بسيارى در دست است، مبنى بر آنكه عدّه اى از پيامبران وصالحان با امام مهدى عليه السلام همراهند تا حق را بر تمام زمين آشكار كنند وچه بسا بهرام وكريشناهم در زمره همين صالحان باشند كه ما نام آنها را نمى دانيم.

ظهور امام زمان در نزد ائمه عليهم السلام قيامت صغرى قلمداد مى گردد چون از هر امّت، شاهدى بر انگيخته مى شود.

نشانه هاى ظهور در اين بخش از برخى نشانه ها كه پيش از ظهور حضرت قائم عليه السلام تحقق مى يابد، سخن مى گوييم.

نشانه هائى همچون فراگير شدن فساد وستم در تمام زمين وگسترش فحشا وگردنكشى ودگرگونيهاى آسمانى وقحط شديد وجنگهاى خونين كه دو سوّم از ساكنان روى زمين را در كام خود فرو مى برد، وظهور كسى كه دجال خوانده مى شود ومردم را به باطل دعوت مى كند وآنها نيز به گرد وى جمع مى شوند وبالاخره ادعاى بعضى كه مى گويند او مصلح اكبر است وسپس ناكامى او در متحقّق ساختن مدعايش.

مادر ذكر اين نشانه ها به استناد رواياتى كه از پيامبر گرامى وائمه اطهار عليهم السلام تكيه مى كنيم.

1 - رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: مهدى اين امّت از ماست، هنگامى كه هرج ومرج دنيا را فراگير وفتنه ها آشكار گردند وراهها نا امن شود وبرخى از مردم بر برخى ديگر هجوم برند.

پس بزرگ به كوچك رحم نكند وكوچك بزرگ را احترام نكند در اين هنگام خداوند مهدى ما را مبعوث فرمايد.

او نهمين كس از فرزندان حسين عليه السلام است

دژهاى ضلالت ودلهاى بى خبر را بگشايد، در آخر الزمان به كار دين پردازد چنانكه من در اوّل الزمان بدان پرداختم، زمين را از عدل وداد پر كند، چنانكه از ظلم وبيداد پر شده باشد.

2 - همچنين پيامبر گرامى در حديثى طولانى كه آن را امام على عليه السلام نقل كرده است.

فرمود: سپس ندايى بر خيزد كه از دور شنيده شود چنانكه از نزديك شنيده مى شود اين ندا رحمت است بر مؤمنان وعذاب است بر كافران.

(امام گويد): پرسيدم: اين ندا چيست؟ فرمود: سه نداست در ماه رجب نخستين آنها اين است: لعنت خدا بر ستمگران.

ودوّمى اين است: نزديك شونده نزديك شد وسوّمى اين است: پيكرِ آشكارى را با طليعه خورشيد مى بينند (كه مى گويد): هان كه فلانى مبعوث شد ونسب او را تا على ذكر مى كند.

هلاك ستمگران در اين روز است ودر اين هنگام گشايش حاصل مى شود.

عرض كردم: اى رسول خدا! پس از من چند امام خواهد بود؟ فرمود صلى الله عليه وآله: پس از حسين 9 امام كه نهمين آنان قائم ايشان است. (20)