يعنى بى معناترين حرف اين است . همان جا زود سؤ ال كنيد:
كدام زندگى ؟ آن زندگى كه فقط و فقط بر مدار خودخواهى و بر مدار خودكامگى مى چرخد،
شيرين ترين حقيقت اين است كه بگوييم پوچ است . اما شما چه فكر مى كنيد اى جوان هاى
عزيز؟ با اين جملات ممكن است مغز شما را تخليه كنند و خداى ناخواسته ، ذهن شما را
در تصرف خود بگيرند و مالك آن شوند. مى گويند: ديديد چه كلمه عجيبى گفته است !؟
شخص بى اطلاع نيز بايد همان جا مچ طرف مقابل را بگيرد و بگويد: كدام زندگى را مى
گوييد؟ آيا زندگى امثال ابن زياد و حجاج بن يوسف را مى گوييد؟ يا زندگى حسين بن على
(عليه السلام) را مى گوييد؟ يا زندگى آن شخص را مى گوييد كه در شب عاشورا وقتى حسين
گفت برويد، از رفتن خود امتناع كردند.(465)
يكى از ياران گفت : ((يا حسين ، ما كجا برويم ؟ ما را مى
خواهى به كجا رهسپار كنى ؟)) شما را به خدا در اين عبارات
فكر كنيد: ((اگر دنيا ابديت داشت ، از تو جدا نمى شديم و به
سراغ ابديت نمى رفتيم ، چه برسد به اين كه دنيا موقت است . ما اكنون حقيقت و ابديت
را در چهره تو مى بينيم ، اى تجلى گاه حق و حقيقت ، كجا برويم ))؟
آيا اين زندگى {در ديدگان ياران حسين } را مى فرماييد، يا زندگى كسى را كه غير از
خودخواهى چيزى ديگر نمى فهمد؟ والله چنين زندگى اى ، پوچ اندر پوچ است .
اين مساءله خيلى مهم است . حال انسان در آن دقايق ، شوخى بردار نيست . اين انسان ها
و اين الگوهاى فضيلت ، در مرز زندگى و مرگ بودند. در آن مرز زندگى و مرگ مى پرسند:
يا حسين كجا برويم ؟ اگر زندگى ابدى بود، از تو جدا نمى شديم و به سراغ ابديت نمى
رفتيم . براى زندگى برويم زندگى كنيم ؟ اگر ما اين لحظات را كه روياروى حق و حقيقت
هستيم ، ميوه زندگى و به عنوان نتيجه زندگى و پايان زندگى تلقى نكنيم ، كدام زندگى
را بار ديگر به آغوش بكشيم ؟ حتى اگر زندگى ابدى بود، ما نمى پذيرفتيم .
واقعا درود خدا بر اين جان هاى قرار گرفته در جاذبيت كمال باد! آن ها با دو دريچه
كوچك نگاه مى كنند، ولى - در حقيقت - روزنه ابديت را ديده اند.
به هر حال ، جوانان عزيز، از اين جملات به آسانى نگذريد و دقت كنيد به همين جمله كه
من به شما عرض كردم . همان طور كه گفتم ، به هنگام سخنرانى در دانشگاه سنندج ، از
طرف دانشجويان چند سؤ ال مطرح شد كه يكى از سؤ الات اين بود. نويسنده ، سؤ ال را با
يك احساسى نوشته بود كه واقعا براى او متاءثر شدم . خدايا! يك جوان بايد در چه حالى
قرار بگيرد كه اين جمله را براى خود، يك جمله نهايى حساب كند؟ با اين كه خيلى خسته
بودم ، اما پاسخ او را دادم .
در روايات ما بسيار وارد شده است كه بر زبان خود مسلط باشيد، زيرا ممكن است عالمى
را يك سخن ويران كند. بسيار خوب ، اى نويسنده و اى گوينده اين عبارت ، اگر اين جوان
با ديدن اين عبارت ، خودكشى مى كرد، آيا هيچ مى دانيد كه روز قيامت شما را صدا مى
كردند و چه مى گفتند؟ مى گفتند: بيا اى قاتل همه انسان ها. بپرسيد دليل آن ها چيست
؟
من اءجل ذلك
كتبنا على بنى اسرائيل انه من قتل نفسا بغير نفس اءو فساد فى الارض فكاءنما قتل
الناس جميعا و من اءحياها فكاءنما اءحيا الناس جميعا(466)
((از اين جهت است كه بر بنى اسرائيل مقرر داشتيم كه حقيقت
اين است كه اگر كسى ، يك انسان را بدون عنوان قصاص يا ايجاد فساد در روى زمين بكشد،
مانند اين است كه همه انسان ها را كشته است . و اگر كسى را احيا كند، مانند اين است
كه همه انسان ها را احيا نموده است .))
عدل آن عدل است و فضل آن فضل هم |
|
ليك مستبدل شد آن قرن و امم |
قرن ها بر قرن ها رفت اى همام |
|
اين معانى برقرار و بردوام |
شد مبدل آب اين جو چند بار |
|
عكس ماه و عكس اختر برقرار |
پس بنايش نيست بر آب روان |
|
بلكه بر اقطار اوج آسمان
(476) |
اين اصل از سه هزار سال پيش است :