اين است معناى حركت الهى ! اين است معناى اين كه انگيزه
انسان واقعا انگيزه خدايى باشد، در زندگانى ، ديگر نه محدود فكر مى كند، نه زندگى
اش را محدود مى بيند و نه ناملايمات ، روح او را متلاشى مى كند.
الا ان
اولياءالله ، لا خوف عليهم و لا هم يحزنون
(232)
((آگاه باشيد كه دوستان خدا، نه ترسى باشد بر ايشان و نه
اندوهناك مى شوند.))
وسيله و هدف
چون كسى را خار در پايش خَلد |
|
پاى خود را بر سر زانو نهد |
با سر سوزن همى جويد سرش |
|
ور نيابد مى كند با لب تَرش |
خار در پا شد چنين دشوار ياب |
|
خار در دل چون بود واده جواب |
خارِ دل را گر بديدى هر خسى |
|
كى غمان را راه بودى بر كسى |
كس به زير دمِ خر، خارى نهد |
|
خر نداند دفع آن برمى جهد |
خر ز بَهرِ دفع خار از سوز درد |
|
جفته مى انداخت صد جا زخم كرد |
آن لگد كى دفع خار او كند؟ |
|
حاذقى بايد كه بر مركز تند |
برجهد آن خار محكم تر كند |
|
عاقلى بايد كه خارى بركند(235)
|
جَستن ما انسان ها در امتداد تاريخ ، جَستن آن حيوان است . هر چه جستيم ، خار را
محكم تر كرديم .