فصل سوم : وحـدت اسـلامـي
وحدت اسلامي
سالها و بلكه قرنها و در هر عصر و زمان و هر دور و كور مسأله وحدت اسلامي
مطرح بوده، و تا بطور كامل و همه جانبه تحقق نيابد مطرح خواهد بود.
مصلحين و انديشمندان در گذشته و حال همواره نگران اختلاف فِرَق بوده و
يكي از موجبات مهم ضعف مسلمين در برابر كفار اختلافات و تفر و جدائي آنها
از يكديگر است.
اينجانب نخست نظر خود را درباره وحدت اسلامي كه بايد در اصل براي آن
كوشا بود ميگويم و سپس آن را در ابعاد كوتاهتر و محدودتر بررسي مينمايم.
بديهي است كه بايد فِرَق مسلمين در عين حال اختلاف مذهب براي حفظ ما به
الاشتراك و قدر جامع اسلامي خود همه يك زبان و همكار و متفق باشند و در
برابر بيگانگان كه ما به الامتياز اساسي آنها از مسلمانان نفي ما به
الاشتراك فرَق مسلمين است متحد شوند.
همه ميدانند كه اسلام دين توحيد است و توحيد دين اسلام است اگر چه تمام
انبياء دعوت به توحيد نمودهاند و چون دعوت به آن كل حقيقت و حقيقت كل است
و خلاف آن باطل محض است دعوت به غير توحيد از سوي هيچ پيغمبر صادق و بر حقي
قابل تصور نيست ادياني كه همزمان با ظهور اسلام و بعثت حضرت خاتم الانبياء
ـصليالله عليه وآله وسلمـ تا زمان ما به رسالات آسماني و انبياي بر حق
مثل موسي و عيسي منتسب ميباشند به واسطه تحريفات و دستكاريهاي گوناگون و
در دست نبودن متون اوليه كتابهاي آسماني آنها و بياعتبار بودن استناد
كتابهائي كه در دست دارند به وحي آسماني از خط اصيل توحيد منحرف شده، و اگر
فرضاً در بين آنها افرادي باشند كه در حدودي به سوي توحيد راه يافته باشند
متون تحريف شده مذهبي آنها آنان را به شرك سوق ميدهد و از توحيد دور
مينمايد.
از اين جهت يگانه دين و يگانه كتابي بر اساس توحيد قرار دارد و ساير
عقائد و برنامههايش شاخه و برگ و ميوه درخت توحيد است و در نهايت صراحت و
وضوح در همه برنامههايش به توحيد دعوت كرده و شرك را در تمام صورتهايش
ميكوبد دين اسلام و قرآن مجيد است كه حتي گوستاولوبون فرانسوي جامعه شناس
و شرق شناس معروف و مؤلف تمام اديان بر سر دين اسلام گذارده شده است و
واقع و حقيقت هم اين است كه اسلام در بيان توحيد اعجاز كرده و هيچ منطق و
بياني را نميتوان در برابر آن عرضه كرد و حتي دعوت انبيا به توحيد در قرآن
مجيد به قدري رسا و شيوا و جذاب و هماهنگ بيان شده است كه درك خواننده از
دعوت آنها به هيچ وجه تفاوت پيدا نميكند هيچ بيان و هيچ كتابي نميتواند
در چنين مسأله بزرگ و اساسي در عين بيان دعوتهاي افراد و اشخاص برخواسته در
موقعيتها و محيطهاي مختلف آنها را اين چنين هماهنگ و يك زبان معرفي نمايد.
بنابراين طبيعي است كه هر چه عقيده توحيد در قلوب راسختر شود، و ابعاد
متعدد و فراگير آن بيشتر تفهيم گردد وحدت و يگانگي جامعه قويتر ميشود امور
ديگر مانند وحدت زبان و قوميت و وطنيت وحدتي راكه اسلام منظور دارد تأمين
نخواهد كرد و برادري و اخوت و وحدت كل جامعه بشري را با اختلاف زبان و نژاد
و وطن و فواصل و فوارق ديگر فراهم نميسازد بلكه به عكس موجب استضعاف و
استعلا ميگردد.
اسلام ميتواند همه بشريت را بدون تفاوت و با حقوق متساوي با هم متحد
سازد و به جامعه جهاني واحد برساند اسلام نه اسم شخص است و نه اسم وطن و نه
اسم نژاد و نه اسم قوم و ملت است.
تسليم خدا بودن و فرمانبري از احكام خدا، اسلام است. هويتي كه همه و هر
كس ميتواند آن را تحصيل نمايد بنابراين شكي نيست كه اسلام وحدت جامعه
رابنيانگذاري كرده و با برنامههائي كه دارد روزي در كل دنيا مردم را به
اين وحدت ميرساند چنانكه هم اكنون ميبينيم فرياد بشريت از تجزيههائي كه
موجب بوجود آمدن نظامهاي گوناگون شده و افراد و جوامع را در برابر هم قرار
داده است بلند شده و از آن شكايت دارند. قسمت عمده دسترنج زخمتكشان صرف
تهيه اسلحه و تجهيزات جنگي ويرانگر و زمين برانداز ميشود و حكومتهاي بزرگ
در تكثير اين اسلحهها كه هر كدام براي نابود كردن ميليونها بشر و ويران
كردن بزرگترين شهرهاي دينا كافي است با يكديگر مسابقه دارند.
اين جريانها و بدبختيهائي كه گريبانگير بشر شده است در نتيجه اختلاف است
و نگهبانان اختلافات همين سلطه جويان و متسكبران بزرگ و كوچك هستند كه وحدت
جامعه، سلطه و استكبار و فرمانروائي و طاغوت منشي آنها را تهديد مينمايد.
اسلام علاوه بر اين كه دين توحيد است در ضمن تعاليم خاصي مردم را با هم
متحد و به هم نزديك مينمايد و فواصل و فوارق بيمعني را از ميان جوامع
برميدارد.
قرآن مجيد در اين دستور صريح و اعلان وحدت آفرين ميفرمايد:
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقوُا». (125)
به ريسمان خدا چنگ بزنيد و جدا از هم نشويد.
و سپس دستور ميدهد كه نعمت خدا را بر خودتان كه پيش از اسلام با هم
دشمن بوديد و خدا بين دلهايتان الفت داد و به واسطه نعمت خدا كه اسلام است
با هم برادر شديد بياد بياوريد.
وَاذْكُرُوا نِعْمَهَ اللهِ عَلَيْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعْداءً
فَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً). (126)
و پيامبر اكرم ـصليالله عليه وآله وسلمـ جامعه مسلمان را اين چنين
معرفي ميفرمايد:
مَثَلُ الْمُؤْمِنينَ في تَوادّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ
مَثَلُ الْجَسَدِ اِذَا اشْتَكي مِنْهُ عُضْوٌ تَداعي لَهُ سائِرُهُ
بِالسَّهَرِ وَ الْحُمّي). (127)
مثل مؤمنين در دوستيشان با هم و مهر و رحمتشان به يكديگر مثل جسد است كه
هرگاه عضوي از آن رنجور شود ساير اعضا نيز با او در تب و بيخوابي
(ناراحتي) همدردي مينمايند و اعلان ميدهد:
«تَعالَوْا اِلي كَلِمَة سَواء بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ اَلاّ نَعْبُدَ
اِلاَّ اللهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعضاً
اَرْباباً مِن دُونِ اللهِ». (128)
و نيز ميفرمايد:
(اِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَر وَ اُنْثي وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ
قَبائِلَ
لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقاكُمْ). (129)
و تعاليم بسيار ديگر كه در ضمن آيات و روايات داده شده است همه وحدت
آفرين است بطوري كه در هيچ دين و برنامهاي به فراهم كردن موجبات وحدت
جامعه در ابعاد متعدد آن توجه و عنايت نشده است.
علاوه بر اينها چنانكه ميدانيم يكي از علل مهم تفرقه و اختلاف حب جاه و
رياست طلبي و برتري جوئي است و ديگر تفسيرهاي گوناگوني است كه از دين در
رابطه با همين اغراض فاسد يا از روي جهالت يا عدم استقامت سليقه و جهات
ديگر ميشود.
در جهت نفي حب جاه و رياست علاوه بر آنكه اسلام حاكميت را مختص به خدا
ميداند و حاكيمت هر كسي را بر ديگري بدون اينكه شعاع حاكميت خدا و مستند
به آن و تشريع الهي باشد نفي ميكند با تعليمات ويژه روح برتريجوئي و علو
را در مردم ضعيف مينمايد و آن را در مسيري كه موجب ترقي واقعي انسان و
منافي و معارض با حقوق ديگران نباشد هدايت مينمايد.
مع ذلك برنامه اسلام اين است كه در هر عصري، فردي كه از هر جهت صلاحيّت
اداره امور را داشته باشد و از استيشار و استعلا منزه باشد و به حكومت به
نظر وسيله براي اجراي احكام الهي و تحقق معاونت انسان مينگرد به مقام
ولايت كبرا و خلافت الهيه از سوي خدا منصوب ميگردد تا نظام امور دين و
دنياي مردم تحت نظر او و به صورت نظام واحد و جامعه واحد اداره گردد و
بنابراين برنامه و نقشه اسلام اين است كه كل جهان يك نظام و يك جامعه اداره
شود و اين رياستهاي مختلف و رژيمهاي غير شرعي از بين ميرود و براي
جلوگيري از تحريف دين و تأويلهاي نادرست و تفسيرهاي مختلف نيز همين افراد
را كه براي سرپرستي نظام امور معين كرده است مرجع كل قرار داده است كه در
هر اختلاف در امر دين قول و عمل و راه حجت و معتبر باشد و از تفرق و تشتت
آراء جلوگيري شود و چنانكه در حديث متواتر ثقلين است اينان و قرآن از
يكديگر هرگز جدا نخواهند شد و هر كس به آنها تمسك نمايد هرگز گمراه نخواهد
گشت.
اين بزرگواران كه همان ائمه اثني عشر ـعليهمالسلامـ ميباشند در علم
و عصمت و صفات پسنديده مقاماتي را حائزند كه صلاحيت اين مرجعيت مطلقه را
دارند.
و بنابراين از نظر نقشه و برنامه تمام راههاي نفوذ تفرقه در جامعه مسدود
شده است و از سوي خدا حجت بر مردم تمام گرديده است.
اما غريزه حب جاه و رياست طلبي و غرائز ديگر چيزهائي نيستند كه در همه
كس با تعليم و تربيت و ارشاد و موعظه بالمرّه معدوم يا بي اثر شوند
زمينههاي تأثير در اشخاص مختلف است و اقتضاي قبول و وجود يا عدم شرايط و
موانع در همه كس يكسان نيست و بالأخره اين بشر مختار است و تعيين راهش با
خودش ميباشد.
لذا ميبينيم با وحدت اسلامي از زمان رسول خدا ـصليالله عليه وآله
وسلمـ با اينكه به ظاهر هم شكل گرفته بود و پيغمبر ـصليالله عليه وآله
وسلمـ بنيانگذار آن خودش حافظ آن و مانع از انحراف و تفرقه بود بطور سري
مخالفت شروع شد و اشخاصي كه قرآن آنها را منافق مينامد و وحدت اسلامي و
توحيد كلمه مانع از حصول اغراض و نيل به مقاصدشان بود با مخالفت خود با
برنامههاي وحدت آفرين اسلام در ولايت و حكومت بذر اختلافات را در بين
مسلمين كاشتند.
اينان ديدند در نظام اسلامي كه بايد مثل علي بزرگ مظهر علم و عدل و عصمت
و زهد و پرهيزگاري و شجاعت و ايمان عهدهدار هدايت جامعه و حفظ استقامت آن
و اداره امور مردم باشد جائي براي آنها نيست براي ايجاد اختلاف و بهم زدن
وحدتي كه پيغمبر ـصليالله عليه وآله وسلمـ فراهم كرده بود و با نصب
عليـعليهالسلامـ به امامت زمينه بقاي آن را فراهم ساخت و دين را به امر
خدا كامل گرداند در مقام توطئه برآمده و گروههائي سرّي و مخفي تشكيل دادند
و بالأخره پيغمبر ـصليالله عليه وآله وسلمـ را از نوشتن وصيتش مانع
شدند.
پس از رحلت آن حضرت با جريانهائي كه اين رساله گنجايش بيان آن را ندارد
اختلاف ميان امت و هفتاد و سه فرقه شدن را پايه ريزي كردند و بين مردم و
نگهبانان واقعي وحدت اسلامي فاصله انداختند و روزهائي بس تاريك را در تاريخ
اسلام جلو آوردند.
و هر چه جلو آمدند تفرقه بيشتر و سخنان ناموزون و دور از كتاب و سنّت
پيرامون اصول و فروع بيشتر شد، و با ترك مراجعه به اهلبيت و عترت رسولخدا
ـصليالله عليه وآله وسلمـ درهاي رفع اين اختلافات به روي مردم بسته شد.
مذاهب مختلف از «اشعري» و «معتزلي» و «حنبلي» و « وهابي» و غيره اختراع
شد و هرزهترين و متجاهرترين اشخاص به فسق و فجور به عنوان خليفه و حاكم به
مردم تحميل گرديد و رهبري جهان اسلام را به غصب متصرف شد و شد آنچه شد.
براي جلوگيري از اين تفرقه و پراكندگي كه هيچگونه درماني جز مراجعه به
عترت براي آن نيست اولين بار علي ـعليهالسلامـ و زهرا ـعليهاالسلامـ
وارد اقدام شدند و بالخصوص زهرا ـعليهاالسلامـ در مسجد مدينه آن خطبه
مشحون از حقايق بلند اسلامي را خواند و مردم را از خطر راهي كه جلو پايشان
گذارده بودند، آگاه كرد و پس از ايشان هم اين رشته دعوت به آنچه رمز وحدت و
براندازنده عوامل تفرقه است از سوي ائمه ـعليهمالسلامـ ادامه يافت و
هسته وحدت يعني همان جامعه عصر رسول خدا ـصليالله عليه وآله وسلمـ با آن
شكل و نظام به صورت شيعه باقي ماند و به وسيله اين جمعيت و هدايت امامان
فكر وحدت و حركت به سوي جامعه واحد جهاني و مبدل كردن تفرقه به توحيد كلمه
تحت شعار تمسك به عترت و رجوع به اهل بيت ـعليهمالسلامـ زنده ماند و
نقشه وحدت اسلامي تبليغ ميشد و اگر نبود سلطه حكومتهاي جبار و موانعي كه
ظاغوتها در هر عصر فراهم ميكردند تا امروز جامعه مسلمين به وحدت رسيده
بودند.
به نظر ما راه اساسي و ثمر بخش براي وحدت اسلامي و به عبارت ديگر آن
چيزي كه ميتواند محقق وحدت گردد فقط بازگشت به مكتب اهل بيت و تمسك به
ثقلين است و براي حصول اين مقصود بايد مسلمانان در مطالعه و تحقيق و بررسي
جريانهاي صدر اسلام، و سيره رسول خدا ـصليالله عليه وآله وسلمـ و حوادثي
كه پس از رحلت آن ضرت اتفاق افتاد آزاد باشند و مراجعه به كتابهائي مثل
المراجعات، و الغدير، و اصل الشيعه، والنص و الاجتهاد، و ابوهريره، و شيخ
المضيره، و احقاق الحق، و دلائل الصدق، و نققض الشيعه و اعيان الشيعه، و
عتبات و ترجمه آن، و فتح الملك العلي، و شواهد التنزيل آزاد گردد.
يقيناً در اين عصر كه افراد با سواد بسيار ميباشند اگر اين كتابها در
اختيار افراد خصوص نسل جوان كه تشنه رسيدن به حقايق است قرار بگيرد خود به
خود اين مسأله پيشرفت مينمايد تشنگان زلال حقيقت به منبع وحدت يعني ولايت
اهل بيت ـعليهمالسلامـ راه مييابند.
با توجه به اينكه حقاينت اهل بيت را تاريخ روشن مينمايد و با توجه به
آگاهي و رشدي كه نسل معاصر پيدا كرده و روز به روز در توسعه است اطمينان
داريم كه فرقههاي مخترع قوس نزولي يافته و با پيوستن پيروان آنها به تشيع
وحدت جامعه اسلامي رو به كمال خواهد رفت بنابراين وحدت حقيقي در گرو آزادي
تحقيق و بحث و بررسي و آزادي مطالعه و تماس و ارتباط سالم مسلمانان از شيعه
و اهل سنت با يكديگر و كاوش و پژوهشهاي صادقانه است و كساني كه از اينگونه
ارتباط مسلمانان با يكديگر جلوگيري مينمايند در واقع از وحدت مسلمين
بيمناكند.
بايد مسلمانان را به حال خود بگذارند تا يكديگر را بشناسند هويت مذاهب
را بشناسند حقيقت رژيمهائي كه بر اسلام حكومت كردند مثل رژيم معاويه و
يزيد و وليد و هارون و متوكل و پادشاهان عثماني و ... را كه از اين
تفرقهها دفاع ميكردند بشناسند وضع سياسي و مالي و اداري اين حكومتها را
كه با حكومت ملك فاروق و حكومت سادات و ... تفاوت نداشت با تعاليم اسلام و
سيره پيغمبر اكرم ـصليالله عليه وآله وسلمـ بسنجند و بفهمند كه مذاهبي
كه اين حكومتها را تمثيل نظام اسلام ميدانند و فرمانروايان طاغوت مآب و
فرعون مسلك آنها را واجب الاطاعة ميگويند بر حق نيستند و خلاصه با تحقيق و
فحص از فرقه ناجيه بايد به وحدت حقيقي اسلامي رسيد.
(130)
بر خلاف اينكه بعضي بررسيها و مناقشات و بحثهاي مذهبي و تحقيق پيرامون
مسائل مورد اختلاف را موجب تفرقه و تشديد اختلاف ميدانند اين بررسيها كه
بايد بطور سالم و حق طلبانه انجام شود اگر چه در آيندهاي دور هم باشد محقق
وحدت خواهد شد زيرا وقتي در هر مسأله مورد اختلاف حق روشن شد طبعاً گرايش
بيشتر ميشود و انصار حق و شناسندگان آن زياد ميشوند و گروندگان به باطل
به تدريج به سوي حق جلب ميشوند و با از بين رفتن باطل يا كم شدن پيروان
آن، حق حاكم ميگردد. فقط از اين راه ميتوان به وحدت رسيد و الاّ اگر تمام
شيعه هم دست از مذهب خود بردارند و به ديگر فرقهها بپيوندند هرگز رفع
اختلافات نميشود زيرا در آن مذاهب زمينه رفع اختلافات و رسيدن به وحدت
فراهم نيست و چون اختلافات حتي در محيط سالم و پاك خود به خود ايجاد ميشود
و در اين مذاهب معيار و برنامهاي براي كنترل و رفع اختلافات وجود ندارد
چنانكه در اديان و مباني عقيدتي و مكتبي بشر معاصر عصر پيغمبر ـصليالله
عليه وآله وسلمـ و بعد از آن زمينه وحدت ديني و وحدت جامعه فراهم نبود و
اين اسلام بود كه به فضل عقيده توحيد و مباني و برنامههاي ديگر توانست
وحدت كل جامعه انساني را در زير چتر يك قانون و حكومت و نظام و روابط واحد
عرضه نمايد حال هم اگر مسأله رسيدن به وحدت اديان طرح است فقط گرايش به
اسلام عامل آن ميشود و اگر كل اتباع اديان در يك سو باشند و اسلام با يك
فرد پيرو و مؤمن در سوي ديگر باشد اگر خواهان وحدت باشيم بايد از راه اسلام
اگرچه اتباعش و پيروانش كم باشد، پيش برويم و اگر اسلام را رها كنيم بايد
با بيماري تفرقه بسازيم و از خطرات آن استقبال نمائيم زيرا در اديان و
مكتبهاي ديگر راه رسيدن به وحدت جامعه و ريشهكن كردن بيماري تفرقه را
نشان نميدهند. در تفرقهاي كه در اسلام نيز جلو آمده فقط تمسك به ثقلين
كتاب و عترت ميتواند آن را مرتفع سازد و با ترك تمسك به ثقلين و اينكه
بخواهند در برابر قول علي ـعليهالسلامـ اقوال ساير صحابه را نيز معتبر
بشمارند و در برابر تمسك به عترت تمسك به مذاهب ديگران را كافي و موجب نجات
بشمارند هرگز و هيچگاه اختلافات از ميان نخواهد رفت و وحدت برقرار نخواهد
شد.
وحدت در ابعاد محدودتر:
به نظر ميرسد وحدت واقعي كه در آن بينشها و انديشهها و عقايد در مسائل
مورد اختلاف فرق مانند مسائل مربوط به حوادث عصر صحابه و اختلافات آنها
متحد شود و همه فرق به فرقه واحده ناجيه تغيير هويت بدهند حداقل در شرايط
فعلي و كوتاه مدت نشدني است اگر پيشنهاد وحدت اين باشد كه سنيها همه شيعه
يا شيعيان همه سنّي شوند نخواهد شد البته در دراز مدت اميد است كه كوششها
براي وحدت حقيقي و اقلا كم كردن اختلافات با تمسك به كتاب و عترت مؤثر واقع
شود اما تا پيش از ظهور حضرت مهدي ـعليهالسلامـ (كه همه مسلمانان اتفاق
دارند كه اگر از دنيا باقي نماند مگر يك روز آن حضرت ظهور خواهد كرد و در
ضمن هدفهائي كه محقق ميسازد اسلام را كه دين جهاني است در تمام عالم
استقرار ميدهد) بعيد بنظر ميرسد كه حتي وحدت مذهبي واقعي بطور كامل در
بين مسلمين بوجود آيد.
بنابراين باز هم ميگوئيم اگر چه هدف شيعه و بزرگان آنها از صحابه و
تابعين و علماي بزرگ مانند خواجه و علامه و شيخ مفيد و سيد مرتضي و صاحب
عبقات و تشييدالمطاعن و پيگيري آنها از مسأله امامت و مسائل ديگر تحصيل
وحدت امت و يا حداقل كم كردن و كنترل اختلافات بر اساس ظهور حق و افشاي
باطل است زيرا وحدت صحيح و حقيقي با ادامه بحث و بررسي و روشن شدن اذهان
عموم مسلمين كه در طول قرون به واسطه اعمال سياستهاي حاكم از درك حقايق و
بحث پيرامون آنها محروم بودهاند فراهم ميشود.
مع ذلك براي مسلمين از بعد ديگر و به علت اينكه ذات اختلاف موجب رخنه
بيگانگان و نفوذ آنها در مسلمين و اخلال در امور و گسترش سلطه استعمار
ميشود لازم است براي جلوگيري از اين خطرات طرحهائي بريزند كه در برابر
كفار همه يد واحد باشند و ضربات آنها را به اسلام و مسلمين از هر فرقه كه
باشند با همكاري برادرانه و صادقانه دفع نمايند و مسائل اعتقادي خاص فرق را
در اين بعد مطرح ننمايند و مانع از اتحاد و اتفاق و كوشش جهت تجديد عزت و
شوكت كل مسلمين نگردند و از اعمال تعصبات و افراط و تفريط در اظهار نظر
درباره يكديگر بپرهيزند.
در اين بعد مسأله وحدت اين نيست كه از شيعه خواسته شود از عقايد خود
ولاي اهل بيت ـعليهمالسلامـ دست بردارد و نسبت به افرادي كه آنها را
دشمن اهل بيت و منافق ميداند و به موجب مستندات اسلامي محكوم ميكند، حسن
ظن داشته باشد و به عبارت ديگر از محتواي تشيع خود خارج گردد و همچنين در
رابطه با تحقق اين وحدت از سني خواسته نميشود كه از عقايد خود دست بردارد
و محتواي خود را عوض كند.
بلكه مقصود اين است كه براي فرع، خطر متوجه به اصل را فراموش نكنيم و
براي حفظ جزء كل را در خطر نيندازيم و در برابر كفار و سلطه سياسي و
اقتصادي و فرهنگي آنها متحد و متفق گام برداريم و بدانيم آنجا كه نفوذ سلطه
كفار و خطر آنها مطرح است و قدر جامعهاي اصلي بين شيعه و سني مورد هجوم و
تجاوز ميگردد توجه به مصالح فرقهاي و شيعه و سني مفهوم ندارد و طرح جهات
ما به الامتياز رفع يد از جهات مابه الاشتراك و ما به الامتياز است.
نبايد موضعگيريهاي هر فرقهاي از فرق مسلمين در صلح و جنگ با كفار موجب
ضعف اسلام و كل جامعه مسلمين در برابر كفار شود و نبايد هيچ فرقهاي از فرق
اسلامي در روياروئي فرقه ديگر با كفار بيتفاوت و بيطرف باشد و مسلمانان
را در برابر كفار ياري ندهد تا چه رسد اينكه العياذ بالله در كنار كفار
قرار بگيرد و با آنها قول و قرار سرّي عليه مسلمانان از هر فرقهاي كه
باشند بگذارند.
نخستين كسي از منافقان كه با كفار پيمان بست و عزت و شوكت مسلمانان را
زير پا گذارد و برنامه «اَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّار رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»
(131)
(132) خليفه
به حق و وصي و نفس رسول خدا علي ـعليهالسلامـ كه حرب با او حرب با
پيغمبرـصليالله عليه وآله وسلمـ بود آماده حرف گردد و مانع از سير
اسلام در مسير خود شود و در واقع اگر بتواند ضربت كاري بر قلب اسلام بزند
با قيصر روم پيمان بست و براي اولين بار در تاريخ اسلام جزيه به كفار
پرداخت قيصر هم اين پيمان را پذيرفت زيرا بسا همانطور كه بعدها معلوم شد و
در اين اواخر هم آن مرد اروپائي به شيخ محمد عبده مصري گفت قيصر ميدانست
معاويه با اشتغال بزرگي كه براي اميرالمؤمنين علي ـعليهالسلامـ به جنگ
داخلي و فتنههاي ديگر فراهم مينمايد جلو پشرفت اسلام را خواهد گرفت و
حركتي را كه تا آن روز بي توقف پيش ميرفت و زمينه پيشرفت سريع و اصيل آن
با زمامداري عليـعليهالسلامـ فراهم شده بود متوقف خواهد نمود و نظام
حكومتي اسلام را دگرگون خواهد ساخت.
معاويه براي اينكه با مسلمانان مراكز اسلام (مدينه و مكه و كوفه) و
صحابه پيغمبر ـصليالله عليه وآله وسلمـ رو در رو شود و از اسلام و از
بنيهاشم و مهاجر و انصار انتقام بگيرد و دعوت محمد ـصليالله عليه وآله
وسلمـ را يا مبتذل و بيمحتوا سازد يا زمينه از بين رفتن كلي آن را فراهم
كند ـ شق عصاي مسلمين كرد و با خليفه به حق آماده به جنگ شد و جماعتي از
اصحاب رسول خدا و اهل بدر و احد را به شهادت رسانيد، او همه اين جنايتها را
با همكاري مشاورين مسيحي خود كه در رابطه با قيصر روم بودند و به اتكاء به
پشتيباني و حمايت قيصر انجام داد.
پادشاه عثماني و شيخ الاسلام:
اين سياست سازش با كفار و بياعتنائي به مصالح مسلمانان و بيتفاوتي
نسبت به هجوم كفار به بلاد اسلام ادامه يافت و از معاويه به اخلاف و
جانشينانش رسيد تا حدي كه در هنگام جنگهاي بزرگي كه بين مسلمانان ايران و
كفار روس اتفاق افتاد و در اثر آن به واسطه اينكه ساير مسلمانان بالخصوص
عثماني به ايران كمك نكردند بخش مهمي از بلاد اسلام به تصرف كفار افتاد كه
تا امروز همچنان تحت سلطه الحاد حكومت ماركسيستي و ضد خدائي روس قرار دارد
حكومت ايران از حكومت عثماني كمك خواست تا به مقتضاي اخوت اسلامي و هم براي
دفع خطر روسيه از ساير مسلمانان همجوار آن او را ياري دهد خليفه عثماني كه
خطر قدرت روس را براي ساير بلاد و حكومت عثماني ميدانست از شيخ الاسلام
اجازه و فتوا خواست تا به ايران كمك نمايد، شيخ الاسلام نادان جواب داد بسم
الله الرحمن الرحيم الكفر ملة واحدة (133) وحدانيت
خدا و رسالت خاتم الانبياء ـصليالله عليه وآله وسلمـ ميدهند و نمازهاي
پنجگانه را بجا ميآورند و حج خانه خدا و ساير فرائض و واجبات اسلامي را
انجام ميدهند در تمام شؤون زندگي پيروي از احكام اسلام دارند و در بلاد و
شهرهايشان بانك اشهد ان لا اله الاّ الله و اشهد ان محمداً رسول الله بلند
است و قرآن مجيد را كتاب خود ميدانند و...) همه مانند كفار مسيحي روس
كافرند و اگر بلاد و مساجد و مدارس و كتابخانهها و قرائت خانههاي آنها را
كفار متصرف شوند و همه را ويران يا تبديل به كليسا كنند جنايات مسيحيان را
در اندلس در اينجا تجديد نمايند و بر اعراض و نواميس مسلمانان مسلط شوند،
بر كسي كه به اصطلاح خليفه مسلمين و حافظ حيثيات مسلمانان است لازم نيست به
استمداد آنها پاسخ دهد بلكه حرام است.
ضرر اين فتوا به مسلمين ايران در آن زمان كمتر از اصل خطر درگير شدن
روسيه با آنها نبود و من معقتدم كه اگر آن روز حكومت عثماني به ايران كمك
كرده و در كنار ايران به روسيه هجوم برده بود وضع دنيا و حداقل وضع مناطق
وسيعي از جهان اسلام مثل قفقاز و ماوراي آن كه بيتشر هم سني نشين ميباشند
غير از وضع كنوني بود و اين مناطق عزيز اسلام كه روزگاري از مراكز مهمه علم
و دانش اسلام و دنيا به شمار ميرفت امروز تحت سلطه حكومت ملحد روس نبود و
اگر چه نوع برادران اهل سنّت در اين جريانها اگر آگاه ميبودند سياست صحيح
و همكاري اسلام را با برادران شيعه خود پيش ميگرفتند و هرگز بيتفاوتي را
در اين مسائل مهم اتخاذ نميكردند امام سران و دست اندركاران آنها كه به
جامعه خط ميدهند و مضر به رياست خود ميدانند مانع از اتخاذ رويههاي
معقول ميگردند و به عكس بدون اينكه بخواهيم از شيعه دفاع كنيم آنچه بررسي
و مطالعه مينمائيم شيعه در اينگونه جريانها هيچگاه با كفار همراهي نكرده و
برادران مسلمان خود را در برابر كفار تنها نگذاشته است و هر چند برخي از
مغرضين خواستهاند در بعض موارد به آنها اين تهمت را بزنند مقبول نشده و
كذب آنها معلوم گرديده است.
لذا در جنگ بين المللي اول كه عثمانيها در كنار آلمان و اتريش وارد جنگ
بودند حكومت ايران اگرچه در اثر همان جنگهاي روسيه وارث وضع بسيار بد و
ضعيفي بود و به اين واسطه علناً نتوانست وارد جنگ شود و اعلان بي طرفي كرد
اما در عنوان بي طرفي به عثمانيها كمك ميداد و مخصوصاً مردم ايران آنچه
توانستند ( عثمانيها را فقط نظر به همين مسأله وحدت اسلامي و دفاع از
نواميس مسلمانان) به جمعيّت و نفرات ياري دادند و لذا پيامد شكست عثمانيها
تغيير حكومت در عثماني و ايران به حكومت ضد اسلام مصطفي كمال و رضا خان
گرديد كه فعلا دراين رساله در مقام شرح و بسط آن نيستيم.
البته در اينجا نميخواهيم از حكومتهاي قبل از مصطفي كمال و رضا خان
دفاع كنيم زيرا آنها را هم مسؤول جريانهائي كه بعداً در مناطق زير نفوذ
عثمانيها و در ايران پيش آمد ميدانيم اما به هر حال اين دو حكومت براي
كفار ايدهآل نبود و علل آن متعدد بود لذا هر دو را برانداختند و حكومتهائي
صد درصد مزدور روي كار آوردند.
در جريان فلسطين و حوادثي كه منجر به تأسيس رژيم غاصب و ضد انساني
اسرائيل گرديد نيز همواره ايران و شيعه و علماي بزرگ شيعه مثل كاشف الغطاء
و سيد شرف الذين و سيد محسن امين و امام خميني (مد ظله) و ديگر مصلحين بزرگ
در صف اول وحدت اسلامي و دفاع از فلسطين و نواميس اسلامي قرار داشتند و
خيانتهاي ديگران از مزدوران استعمار انگليس و آمريكا و سرسپردگان كرملين و
شيوعيّت و سوسياليزم خواهان كه هويت اسلامي حركت فلسطين را عوض كردند موجب
شد كه اسرائيل روز به روز قوت و قدرتش بيشتر شود تا حدي كه امروز خطري براي
تمام مسلمانان منطقه به شمار ميآيد.
همچنين در جريان هجوم روس به افغانستان موضع ايران موضعي قاطع بود و از
همان اول هجوم روس را محكوم و قاطعانه و بطور رسمي خروج نيروي روسيه را از
كشور عزيز افغانستان مطالبه كرد و به مجاهدين افغان هم هر كمكي كه توانسته
است دريغ نداشته است در حالي كه رژيمهاي كشورهاي مسلمان نشين با اينكه
اكثريت ايشان سني هستند مثل كشورهاي وابسته به شوروي برادران مسلمان افغاني
خود را تنها گذارده و مكرر تجاوز شوروي و تأسيس حكومت تحميلي ماركسيست را
بر افغانستان تأييد كردند.
و اين ايران است كه حتي در حال حاضر كه نماينده پاكستان به نماينده رژيم
دست نشانده افغانستان تحت نظر سازمان ملل مذاكره غير مستقيم مينمايند موضع
خود را تغيير نداده و خواهان خروج بي قيد و شرط قشون روس از افغانستان شده
و فقط ملت مسلمان افغانستان را صاحب اختيار خود ميداند.
و اي كاش اين نادانان يا خادمان آگاه يا ناآگاه كفار و استعمار به
بيتفاوتي در اين امور اكتفا ميكردند و مانند شيخ الاسلام با تكفير شيعه
كه به تمام آنچه به اتفاق فرق و به موجب كتاب و سنّت شرط اسلام است معتقدند
به كفار كمك نميكردند و چقدر فرق است بين اين شيخ الاسلام و بزرگاني از
علماي اهل سنت مانند شيخ ابوطاهر قزويني و ابن عابدين و اوزاعي كه ميگويند
لئن نشرت لا اقول بتكفير احد من اهل الشهادتين.