اى جابر، ما اهل بيتى هستيم
كه احدى با آن مقايسه نمى شود. هر كس شخصى از بشر را با ما قياس كند
كافر شده است .
اى جابر، خداوند به سبب ما شما را نجات داد و به وسيله ما شما را هدايت
فرمود و به خدا قسم ، ما شما را به سوى پروردگارتان رهنمون ساختيم . پس
امر و نهى ما را بپذيريد و در برابر آن چه برايتان آورده ايم
نافرمانى نكنيد، زيرا ما در برابر نعمت هاى خداوند، اجل و اعظم از آنيم
كه بر ما رد شود و هر چه به شما مى رسد از ماست . هر چه دريافتيد خداى
متعال را بر آن سپاس گوييد و آن چه ندانستيد به ما بسپاريد و بگوييد:
((امامان ما به آن چه مى گويند داناترند)).
سپس رو به امير مدينه - كه در آنجا از سوى بنى اميه مقيم بود - كرد كه
نگهبانانش اطراف او بودند و از او مراقبت مى كردند و فرياد مى زد: به
نزد فرزند رسول خدا على بن الحسين (عليه السلام ) برويد و به سبب او به
سوى خداوند (عزوجل ) تقرب جوئيد و در نزدش تضرع و اظهار توبه و انابه
كنيد شايد خداوند عذاب را از شما بردارد.
جابر مى گويد: هنگامى كه نگاه امير به امام باقر (عليه السلام ) افتاد
به سوى او شتاب كرد و گفت : اى پسر رسول خدا آيا نمى بينى بر سر امت
جدت محمد (صلى الله عليه وآله ) چه آمده است ؟! همگى هلاك شده و مردند.
سپس گفت : پدرت على بن الحسين كجاست تا از او درخواست كنم تا با ما به
مسجد بيايد و به وسيله او به درگاه خداوند متعال تقرب جوييم تا بلا را
از امت محمد (صلى الله عليه وآله ) بر دارد.
امام باقر (عليه السلام ) فرمود: ان شاء الله پدرم اين كار را خواهد
كرد ولى شما خودتان را اصلاح كنيد و توبه و انابه كنيد و از آن چه
انجام مى دهيد دست برداريد جز زيان كاران خود را
از مكر خداوند در امان نمى دانند(108).
جابر مى گويد: همگى نزد زين العابدين (عليه السلام ) رفتيم و ايشان
نماز مى خواندند. منتظر شديم تا اعمال مستحبى را هم انجام داد. سپس
روبه ما كرد و آهسته به فرزندش امام باقر (عليه السلام ) فرمود: اى
محمد نزديك بود همه مردم را هلاك سازى .
جابر مى گويد: عرض كردم : آقاى من به خدا قسم من اصلا حركت آن را احساس
نكردم .
امام (عليه السلام ) فرمود: اگر حركتش را احساس مى كردى هيچ آتش خورى
بر روى زمين باقى نمى ماند. سپس پرسيد: از مردم چه خبر دارى ؟
ما اخبار مردم را عرضه داشتيم .
حضرت فرمود: اين سزاى اين است كه كارهاى حرام را بر عليه ما حلال
شمردند و به ما بى حرمتى كردند.
گفتم : اى پسر رسول خدا پادشاهشان پشت در است و از ما خواسته تا از شما
خواهش كنيم تا به مسجد بياييد و مردم نزدتان آيند و تضرع كنند و از
خداوند درخواست توبه و بخشش نمايند.
امام سجاد (عليه السلام ) تبسمى كرد و اين آيه را تلاوت نمود
اء ولم تك تاءتيكم رسلكم بالبينات قالوا فادعوا
و ما دعاء الكافرين الا فى ضلال
(109).
من گفتم : سيد و مولاى من از اين كه نمى دانند اين بلا از كجا آمده در
تعجبم ؟
حضرت فرمود: بله و اين آيه را خواند فاليوم
ننساهم كما نسوا لقاء يومهم هذا و ما كانوا بآياتنا يجحدون
(110) اى جابر، به خدا قسم اين نشانه هاى ماست و
اين يكى از آنهايى است كه خداوند متعال در كتابش توصيف نموده است كه
بل نقذف بالحق على الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق و
لكم الويل مما تصفون
(111).
سپس فرمود: اى جابر، چه گمان مى برى بر قومى كه سنت ما را ميراندند و
پيمان ما را ضايع كردند و دوست دار دشمنان ما شدند و حرمت ما را شكستند
و در حق ما ظلم كردند و ارث ما را غصب كردند و دشمنان ما را يارى
رساندند و سنت دشمنان ما را زنده كردند و روش فاسقان و كافران را تباهى
دين و خاموش كردن نور حق پيمودند.
جابر مى گويد: گفتم : سپاس خدايى را كه بر من منت گذاشت به شناختن شما
و فضيلت شما و به من فرمان بردارى از شما را آموخت و توفيق دوستى
دوستان شما و دشمنى با دشمنانتان را به عطا نمود(112).
كشته شدن فرزند امام
مجتبى (عليه السلام ) به دست اشرار
در تاريخ آمده است كه يكى از فرزندان ابراهيم طباطبا
((فرزند امام حسن مجتبى (عليه السلام )
)) محمد بن جعفر بن محمد بود كه اشرار كرمان او
را به دار آويخته و به قتل رساندند. در آن هنگام زلزله اى آن شهر را
فرا گرفت كه چهل روز ادامه داشت و هنگامى كه جسد او از دار به پايين
آوردند زلزله ها هم آرام شد(113).
تاريك ترين روز تاريخ
يكى از روزهايى كه بر آزاد مردان فراموش نشدنى است روز عاشورا
بوده كه عرش و فرش را به لرزه درآورد. هنگامى كه شمر (لعنه الله عليه )
سر امام حسين (عليه السلام ) را بريد، بر سر نيزه اى بلند زد و بالا
گرفت و با صدايى بلند گفت : حسين ، سرت را بريدم و مى دانم كه تو فرزند
دختر رسول خدا هستى و از جهت جد و پدر و مادر و دائى و عمو بهترين مردم
هستى ! سپس تكبيرى گفت و لشگر هم سه تكبير گفتند. در اين هنگام زلزله
شديدى در گرفت و آسمان تاريك شد و از آسمان خون باريد.
خاصه و عامه در كتاب هاى تاريخ نقل كرده اند كه : ((هنگامى
كه امام حسين (عليه السلام ) به شهادت رسيد آسمان سه روز خون باريد و
اثر آن بر لباس هاى مردم وجود داشت و تا زمانى كه لباسشان پاره نشده
بود آن خون در لباسشان ديده مى شد و سرخى اى كه در هنگام غروب در آسمان
پيدا مى شود بعد از عاشورا به وجود آمد(114)
كه نشانه غضب خداوند بر دشمنان ، به خاطر كشتن آن حضرت است
(115))).
ابن قبيل از راويان عامه مى گويد: ((بعد از
شهادت حسين بن على (عليه السلام ) كسوف شد و خورشيد گرفت و ستاره ها در
ميان روز پيدا شدند به گونه اى كه گمان مى كرديم شب شده است
(116))).
از ابن عباس نقل شده كه مى گويد: ((در روز
عاشورا هيچ سنگى از زمين برداشته نمى شد مگر اين كه از زير آن خون تازه
مى جوشيد(117
))).
زلزله اى در راه بصره
عده اى به همراه اميرمؤ منان على (عليه السلام ) در راه بصره
حركت مى كردند كه زلزله شد؛ در اين حال حضرت پاى بر زمين كوبيد و
فرمود: اى زمين آرام باش ! زمين ساكت شد و زلزله آرام گرفت .
سپس فرمود: اين ، زلزله پيش از قيامت نيست زيرا اگر آن زلزله عظيم
قيامت بود زمين اخبارش را براى من بازگو مى كرد(118).
زلزله اى هولناك در زمان
ابوبكر
از حضرت فاطمه (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: در زمان خلافت
ابوبكر در مدينه زلزله شديدى شد كه همه را وحشت انداخت . عده زيادى به
سوى ابوبكر و عمر پناه آوردند، ديدند آن دو هم به خانه على (عليه
السلام ) پناه مى برند. همراه آن دو آمدند تا به در خانه اميرمؤ منان
على (عليه السلام ) رسيدند - مى دانستند كه چاره كار همين است - وقتى
به در خانه آن حضرت رسيدند و در را كوبيدند آن حضرت در كمال آرامش بر
در خانه آمدند - گويا هيچ واقعه اى پيش نيامده - و به همراه آن ها به
راه افتاد تا به تپه اى رسيد و در آنجا نشست و مردم هم دور آن حضرت
نشسته بودند و به ديوارهاى مدينه كه از شدت زلزله به عقب و جلو مى رفت
نگاه مى كردند.
حضرت فرمود، گويا از آن چه ديده ايد به وحشت افتاده ايد؟
گفتند: چرا نترسيم در حالى كه هنوز زلزله اى به اين شدت نديده ايم ؟
سپس حضرت زير لب چيزى گفت و دست بر زمين كوبيد و فرمود: تو را چه شده
است ساكن شو. ناگهان لرزش زمين تمام شد. گويا هيچ اتفاقى نيافتاده است
.
همه مردم از اين كار حضرت ، بيشتر از بى تفاتى ايشان نسبت به زلزله ،
تعجب كردند.
سپس رو به آن ها كرده و فرمود: گويا از اين كار من متعجب شده ايد؟
من همان مردى هستم كه خداوند مى فرمايد: اذا
زلزلت الاءرض زلزلها و اءخرجت الاءرض اءثقالها و قال الانسان ما لها
يومئذ تحدث اءخبارها؛ من انسانى هستم كه در روز قيامت به زمين
مى گويم تو را چه شده و زمين اخبار خود را به من عرضه مى دارد(119).
رباعى زير در فضيلت اميرمؤ منان على (عليه السلام )، با الهام از روايت
بالا سروده شده است :
با ذكر على زلزله ساكن گردد |
|
صد نوح ز طوفان همه ايمن گردد |
يك نكته تو را بس به زمين و به زمان |
|
بر دست على كن هو كائن گردد |
اين چند مورد يكى از هزاران بارى بود كه على (عليه السلام ) جان مردم
مدينه را نجات مى داد و به چشم خود معجزه آن حضرت را مى ديدند؛ اما
مدتى نگذشت كه گويا همه فراموش كردند و هيزم آوردند و در خانه آن حضرت
را سوزانده و همسرش را كشتند و محسنش را سقط كردند و همواره اين ظلم بر
فرزندان او ادامه داشت و اكنون نيز دل فرزندش مهدى (عجل الله تعالى
فرجه الشريف ) از كردار بد ما به درد آمده است . با وجود اين چون
خورشيدى در پشت ابر، گرمابخش زمين و موجودات است و فيض بى پايان او همه
را در بر گرفته است و در دعاى شريف عديله درباره آن حضرت آمده است كه :
ببقائه بقيت الدنيا و بيمنه رزق الورى و بوجوده
ثبتت الاءرض و السماء(120)؛
يعنى : باقى ماندن دنيا از بود اوست و به بركت او بندگان روزى داده مى
شوند و با وجود او زمين و آسمان پابرجا مى ماند.
سيد بن طاوس (رحمه الله ) مى گويد: صداى دلنشين آن حضرت را در سرداب
مقدس شنيدم كه مى فرمود: ((پروردگارا شيعيان ما
از ما هستند و از زيادى گل ما خلق شده و با آب ولايت ما آميخته شده
اند؛ از گناهانى كه با تكيه بر دوستى ما انجام داده اند درگذر و اگر
حسنات آن ها كم است از حسنات ما بردار و در نامه اعمال آن ها بنويس و
از آن ها در برابر دشمنان ما حساب نكش و بدى هاى آن ها را سزا مده
(121))).
در يكى از توقيعات شريف نيز فرمود: ((ما در كار
شما كوتاهى نمى كنيم و همواره به ياد شما هستيم و شما را فراموش نمى
كنيم
(122))).
فصل دوازدهم : برخورد حيوانات هنگام زلزله ها
با وجود پيشرفت روز افزون فن آورى در همه زمينه ها هنوز انسان
از بسيارى حيوانات به خاطر غريزه هايى كه خداوند درون آن ها نهاده است
عقب مانده و زيست شناسان همواره به دنبال كشف رازهاى درون حيوانات و
كمك خواستن از آن ها در هنگام زلزله ها، سيل ها و... مى باشند.
علاوه بر غريزه هاى درونى حيوانات خصيصه اى مهم تر در آن ها وجود دارد
كه هنوز هيچ حيوانى از مرتبه حيوانى خود به جامد شدن يا نبات شدن تنزل
پيدا نكرد بلكه فراتر هم رفته و نزديك به انسان شدن هستند:
سگ اصحاب كهف روزى چند |
|
پى نيكان گرفت و مردم شد |
بر خلاف برخى انسان نماها كه پشت پا بر همه اصول انسانيت زده از
حيوانات هم پست تر شده اند و به تعبير قرآن كريم :
قلوبهم كالحجارة اءو اءشد قسوه هستند و
اگر رسيدن به مرتبه بالاتر و مجرد شدن كارى چندان آسان نيست ولى حفظ
مرتبه انسانى هم چندان مشكل به نظر نمى رسد.
از اين رو چون حيوانات مرتبه خود را حفظ كرده اند غرائزى را هم كه
خداوند در آن ها قرار داده از آن ها نگرفته است و پيش از بلاهاى آسمانى
متوجه وقوع آن مى شوند و نقطه اى امن را اختيار مى كنند و مواردى از
اين قبيل در ميان حيوانات بسيارى است . اكنون پس از قرن ها پيشرفت فن
آورى ، انسان براى حفظ جان خود در برابر زلزله از حيوانات و حتى حشرات
كمك مى جويد. بسيارى از اين موارد در كتاب هاى مفصل و مقالات علمى
مربوط بيان شده است و مراجعه به آن ها خالى از فايده نيست . كتاب زنبور
عسل و زندگى مورچه ها ((ترجمه ذبيح الله منصورى
)) تا اندازه اى با اين موارد اشاره دارند.
ساعتى پيش از پديد آمدن ((تسونامى
)) پسر بچه اى انگليسى تبار با بچه فيلى بازى مى
كرد و هر دو به هم علاقه پيدا كرده بودند. يك باره بچه فيل پسر انگليسى
را بلند كرد و دوان دوان به طرفى برد كه پدر و مادرش هم نتوانستند او
را پيدا كنند. ساعتى بعد زلزله هولناكى قعر دريا ((تسونامى
)) شروع شد و انسان هاى زيادى را به كام مرگ
فرستاد.
پدر و مادر پسر بچه از پيدا شدن و حتى احتمال زنده ماندن فرزندشان
كاملا نااميد شدند و به كشورشان بازگشتند.
چند روز بعد، خبر سالم ماندن پسر به گوششان رسيد و كاملا حيرت زده به
كشور تايلند رفتند و پس از جست وجو دريافتند كه همان بچه فيل ، قبل از
واقعه براى نجات دادن پسرك او را به نقطه اى امن برده و پس از آرام شدن
زمين به مكان اول بازگردانده بود. پدر و مادر پسرك براى تشكر و قدردانى
از اين كار بچه فيل ماهانه پنجاه دلار براى هزينه هاى او به كشور
تايلند مى فرستند.
در حالى كه در ميان مسلمانان تشكر از بندگان خدا در مقابل كار خيرى كه
انجام داده منسوخ شده و كمتر از نيت خير كسى قدردانى مى شود و با كوچك
ترين ناخوشى پشت پا بر همه زحماتى كه حتى پدر و مادر براى او متحمل شده
مى زنند و بعضا سال ها با پدر و مادر يا خواهر و برادر خود بر سر كوچك
ترين مسائل پيش پا افتاده قهر مى كنند.
لقمان حكيم غلام شخصى بود و براى او كار مى كرد. روزى ارباب او خربزه
اى بريد و به لقمان داد. از او پرسيد طعمش چطور است ؟
لقمان جواب داد: شيرين است .
ارباب ، خود آن خربزه چشيد و متوجه شد كه بسيارى تلخ است . رو به لقمان
كرد و گفت : چرا گفتى شيرين است ؟
لقمان گفت : نخواستم جواب محبت شما را با بدى پاسخ دهم و محبتى كه تو
كردى شيرين بود نه طعم اين خربزه ؛ از تو تشكر كردم و خواستم كار خوب
تو را پاسخ نيك دهم .
متاءسفانه در جامعه ما صله رحم جاى خود را به تشريفات و چشم و هم چشمى
داده و دلجويى از فقراى فاميل بر همگان سخت و سنگين است .
برخى اشخاص براى ريا... صدها نفر را سير مى كنند اما شايد نزديك ترين
فاميل ايشان گرسنه خوابيده باشد.
بايد بدانيم كه كليد طول عمر در روايات ائمه (عليه السلام ) صله رحم
((اتصال به رحم حقيقى يعنى محمد و آل محمد (صلى
الله عليه وآله ) و رحم ظاهرى يعنى فاميل و نزديكان و خويشاوندان ، هر
چند دور باشند)) و گشودن گره از كار ايشان است
هم چنان كه هر گاه چراغ روشن شود اول اطراف خود را روشن مى كند.
صله رحم ، كليد همه گشايشات مادى و معنوى است و گره هاى كور را باز مى
كند - چه زنده باشند يا نه - چنان كه در تعبيرى از بزرگان آمده كه :
اذا تحير تم الاءمور فاستعينوا من اءهل القبور
يعنى : هر گاه در كارهايتان متحير شديد - به گره هاى كور زندگى رسيديد
و هيچ چاره اى نداشتيد و به اصطلاح عوام به درد چه كنم مبتلا شديد - از
اهل قبور كمك بگيريد.
بسيارى از موارد را شاهد بوده ايم كه چه مشكلات حل نشدنى و بزرگى به
وسيله زيارت اهل قبور و اوليا و استمداد از آن ها حل شده و بر اهلش
پوشيده است .
فصل سيزدهم : زلزله هاى آخر الزمان و پيش از
رستاخيز
درباره زلزله هاى پيش از قيامت روايات فراوانى وجود دارد. اگر
چه برخى از آن ها انصراف به زلزله هاى پيش از ظهور بقيه الله (عجل الله
فرجه الشريف ) دارد و از علائم حتمى قيام آن حضرت به شمار مى آيد.
نكته مهمى كه از بسيارى روايات استفاده مى شود و راه را بر بسيارى از
اشتباهات مى بندد اين است كه امام صادق (عليه السلام ) به حماد فرمود:
توقع اءمر صاحبك ليلك و نهارك
(123) يعنى : شب و روز منتظر ظهور امام زمانت
باش .
امر ظهور امام زمان (عليه السلام ) مانند قيامت و ناگهانى است و شايد
بسيارى از علائمى كه ذكر شده هم اتفاق نيفتد و خود وسيله اى براى
امتحان بندگان باشد؛ بنابراين در هر حال و هميشه بايد آماده ظهور بود و
انتظار فرج آن حضرت را داشت نه اين كه منتظر ظهور علائم باشد كه ميان
اين دو انتظار تفاوت بسيارى وجود دارد.
زمين لرزه ها در
خاورميانه
1- روايات فراوان و روشنى درباره زلزله اى در دمشق و اطراف آن
وجود دارد به گونه اى كه برخى از مكان ها و خسارات هاى آن و حتى وقت آن
را پيش از ورود سپاهيان غربى به دمشق مشخص مى سازد. اگر چه از بعضى
روايات استفاده مى شود كه سپاه غرب به هنگام وقوع زلزله در دمشق به سر
مى برند. هم چنين احاديث ، اين زمين لرزه را ((رجفه
، خسف و زلزله ؛ تكان شديد؛ فرو رفتن و لرزش ))
مى نامند، مانند روايتى كه امام باقر (عليه السلام ) از اميرمؤ منان
(عليه السلام ) نقل كرده و فرموده : ((وقتى در
شام دو گروه نظامى اختلاف كنند نشانه اى از نشانه هاى الهى آشكار مى
شود)).
پرسيدند: اى اميرمؤ منان آن نشانه چيست ؟
فرمود: ((زمين لرزه اى در شام رخ مى دهد كه صد
هزار نفر در اثر آن هلاك مى گردد و خداوند، اين را رحمتى براى مؤ منان
و عذابى براى كافران قرار مى دهد. وقتى آن هنگام فرا رسد نظاره گر
سوارانى داراى اسب هاى سفيد و درفش هاى ((پرچم
)) زرد رنگ باشيد كه از مغرب رو مى آورند تا
وارد شام شوند و در آن لحظات ، فرياد و بى تابى بزرگ و مرگ سرخ فرا مى
رسد. وقتى آن وضع پيش آمد فرو رفتن از آبادى اى از روستاهاى دمشق را كه
به آن حرستا(124)
مى گويند بنگريد؛ در اين هنگام فرزند هند جگرخوار ((سفيانى
)) از بيابان خروج كرده و بر منبر دمشق قرار مى
گيرد، در اين بحبوحه در انتظار ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) باشيد(125))).
2- فرو رفتن روستايى در شام به نام جابيه و ويران شدن قسمت شرقى مسجد
دمشق
(126). سمت غربى مسجد فرو مى رود و سه نفر از شام خروج
مى كنند و...(127)
3- در مصر سه خصوف و شش زلزله پيدا مى شود و از آسمان سنگ ها مى بارد.
بعد از مصر، نوبت به كوفه مى رسد و سفيانى از شام خروج مى كند. هنگامى
كه لشگرش به كوفه رسيد انتظار خير آل محمد (صلى الله عليه وآله ) در
پشت كعبه را داشته باش ؛ در اين هنگام ، زندگان آرزو دارند كاش مرده
هاى آن ها زنده بودند. او زمين را از عدل و داد پر مى سازد، چنان كه از
ظلم و ستم پر شده باشد(128).
4- شهر ديگر طالقان است كه براى خدا در آنجا خزانه هايى است نه از سيم
و زر، بلكه از مردان دانشور كه خدا را چنان كه بايد بشناسند و در
آخرالزمان ، ملازم خدمت قائم آل محمد (صلى الله عليه وآله ) مى باشند.
اما در آخرالزمان در شهر هرات مارهاى پرنده ببارد و مردم آن سرزمين را
عرضه دمار دارد. اما شهر ترمد را بلاى طاعون فرو مى گيرد و مردمش را
نابود مى كند. اما مردم داراب جرد در آخر زمان به دست دشمنى مقهور كشته
شوند و در سرخس چنان زلزله عظيمى در مى افتد كه مردمش از فزع بميرند و
در سجستان جماعتى مى باشند كه قرائت قرآن مى كنند و احكام قرآن به كار
نمى بندند و مانند رها شدن تيرى از تراز كمان از اسلام بيرون شوند. بر
آن جماعت ريگ مى بارد و جمله را فرو مى پوشد(129).
علامت كسوف خورشيد و
اوضاع آخرالزمان
هر گاه خورشيد در ماه محرم گرفت آن سال ، فراخى بوده و پرنعمت و
غله است ولى در آخر آن سال به مردم گرسنگى و بيمارى هايى مى رسد و
سلطان پيروز مى شود و زلزله اى پديد آيد كه بعد از آن سلامتى و آرامش
است
(130).
ابن مسعود از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت كرده كه فرمود:
((چون صداى آسمان در ماه رمضان شنيده شود بدانيد
كه در شوال هياهوى شديدى است و در ذى قعده جدا شدن قبيله ها و در ذى
حجه خون ريزى اتفاق مى افتد و سه بار فرمود: اما محرم چه محرمى خواهد
شد، چه دور است ، دور؛ در اين ماه مردم در اثر آشوب ها كشته خواهند شد)).
سؤ ال كرديم اى رسول خدا صحيفه آسمانى چيست ؟
فرمود: ((اين صحيفه در نيمه ماه رمضان و شب جمعه
خواهد بود و صدايى است كه شخص خوابيده را بيدار مى كند و ايستاده را مى
نشاند و زنان نجيب و پوشيده را از پرده ها بيرون مى آورد. در شب جمعه و
در سالى كه زلزله زياد است وقتى نماز صبح جمعه را بجا مى آوريد به خانه
هاى خود برويد و در و پنجره ها را ببنديد و خود را بپوشانيد و گوش
هايتان را ببنديد. وقتى آن صوت را شنيديد سر به سجده بگذاريد و بگوييد:
سبحان القدوس ، ربنا القدوس ؛ هر كس چنين
كند نجات يابد و هر كس نكند هلاك شود(131))).
امير مؤ منان (عليه السلام ) فرمود: ((و ده تايى
ها پديدار گردد)).
سلمان گفت : يا اءميرالمؤ منين ده تايى ها چيست ؟
فرمود: ((خروج زنج و پديدار شدن فتنه و اتفاقاتى
در عراقى و بلاهاى آفاقى و زلزله هاى بزرگ و پياپى ...(132))).
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: لا تقوم
الساعة حتى يقبض العلم و تكثر الزلازل و تكثر الفتن و يظهر الهرج و
المرج و تكثر فيكم الاءهواء و يخرب العامر و يعمر الخراب و يكون خسف
بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزيره العرب و تطلع الشمس من مغربها و
تخرج الدابة و يظهر الدجال و ينتشر ياءجوج و ماءجوج و ينزل عيسى ابن
مريم
(133).
يعنى : قيامت
(134) بر پا نمى شود مگر اينكه علم محدود(135)
و زلزله ها زياد و فتنه ها بسيار و هرج و مرج پديدار شود و در ميان شما
اختلاف نظر و اهواء زياد گردد و آن چه بايد آباد شود خراب و آن چه بايد
خراب شود آباد شود و خسفى در مشرق و مغرب و جزيرة العرب پديدار مى گردد
و خورشيد از مغرب طلوع مى كند و دابة الارض خروج مى كند و دجال ظاهر مى
شود و ياءجوج و ماءجوج بر مى خيزند و عيسى (عليه السلام ) از آسمان به
زمين مى آيد.
در روايتى ديگر رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
ياءتى على الناس زمان لا يبقى اءحد الا آكل
الربا، فان لم ياءكله اءصابه من غباره
(136).
يعنى : بر مردم زمانى فرا رسد كه هيچ كس نمى ماند مگر رباخوار باشد و
اگر هم نمى خواست ربا بخورد نا خواسته غبار آن به او رسيده باشد.
در روايتى ديگر نيز فرمود: ((زمانى بر امت من
فرا رسد كه شكمشان خدايشان و زنهايشان قبله آن ها و دينارهايشان دينشان
و شرافتشان كالاهايشان باشد. از ايمان جز اسمش و از اسلام جز پوسته اش
و از قرآن جز خط و نوشته اش باقى نماند. مسجدهايشان بناهايى آباد دارد
و دل هايشان ويرانه اى خالى از هدايت است و علماى آن ها شرورترين
بندگان خدا بر روى زمين هستند؛ در اين هنگام خداوند آن ها را به چهار
صفت مبتلا مى گرداند: ستم كارى سلطان و قحطى در زمان و ستم واليان و
جور حكام )).
اطرافيان حضرت با تعجب گفتند: يا رسول الله آيا آن ها بت پرستند؟
فرمود: ((بله هر درهم نزدشان بتى است
(137))).
و از ابن عباس روايت شده كه : ((خداوند در
آخرالزمان پنج نوع عذاب مى فرستد.
اول : پرندگانى با بال هايى بزرگ كه پايان مى آيند و كم فروشان در
بازار را به همراه مى برند.
دوم : سيل هايى كه قسم خورندگان به دروغ را در بر مى گيرد.
سوم : قومى در زمين فرو مى روند و آن ها كسانى هستند كه درآمد از حرام
يا حلال برايشان فرقى ندارد.
چهارم : طوفانى مى آيد و قومى را با خود مى برد و بر كوه ها مى كوبد تا
خاكستر شوند؛ آن ها كسانى هستند كه در حال لهو و لعب مى خوابند.
پنجم : آتشى مى آيد و اهل بازار را مى سوزاند؛ آن ها ربا خوارانند(138)))
هم چنين در روايتى ديگر رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
((هر گاه امت من رباخوارى كنند زلزله و فرو رفتن
در زمين ، آن ها را فرا مى گيرد(139))).
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: ((مهدى
(عليه السلام ) از فرزندان فاطمه سيده زنان اين امت است . چه زمان
طولانى شود يا كوتاه او خروج خواهد كرد و زمين را از عدل و داد پر سازد
همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد)).
پرسيدند: يا رسول الله چه وقت خروج مى كند؟
فرمود: ((زمانى كه در همه جا زمين زلزله شود و
قضات رشوه بگيرند و امت فجور و فسق انجام دهند از مغرب خارج مى شود و
در ساق پا و ميان دو كتفش خال و نشانه اى است ، او تنها و غريب است
)).
پرسيدند: چگونه تنها و غريب است ؟
فرمود: ((زيرا از اهل خود و وطنش دور است
(140))).