حرف الراء
98: رئوف
دوستى است كه شكستن قلب دوستش از فقدان امر سادهاى، يا نزول چيز حقير و اندكى را
تحمل نمىكند و برايش سخت است. پس آن، اسم خداى تعالى است به دليل شمارش اسباب شادى
بندگانش در دنيا و آخرت، به طورى كه هيچگاه محزون نشوند، مگر به خاطر اصلاح
كارهايشان.
در تفسير امام عسكرى عليهالسلام(186)
آمده: اما الطالبون لرضاء ربهم فيبلغهم اقصى امانيّهم و يزيد
هم عليها ما لم يبلغه آمالهم و اما الفاجرون فيرفق بهم فى دعوتهم الى طاعته و لا
يقطع ممن علم انّه سيتوب عن ذنبه عظيم كرامته.
طالبان رضاى خدايشان پس برايشان نگهدارى امانتهاشان را خبر مىدهد و بر آنها آن
چه را كه از آرزوهايشان خبر نداده مىافزايد، و اما گناهكاران: پس به واسطه دعوتشان
به سوى طاعت خود با آنها رفيق مىشود، و دعوت از آن كسى كه مىداند به زودى توبه
از گناه مىكند و قطع نمىشود به واسطه بزرگى كرامت حق تعالى.
99: الرب
او كسى است كه از اوست اصل، اجزاء، صورت، قوام و نفوذ شىء در امرش مىباشد و
اعمال آن چه بر شى، قصد آن مىرود و حراست آن چه براى آن شى ضرر دارد و آن را فاسد
مىكند و در يك جمله مرجع مربوبيت است، در تمام امورات.
آن چه كه گفته شده: رب همان مالك و صاحب و سيد و مصلح و نعمت دهنده و مدبر و مربى
است، در اين عبارت غفلتى است كه هر كدام از اين اسمها، شأنى از شؤون رب مىباشد،
نه معناى منتقل براى آن و آن چه كه به كار برده شده، استعمال شده در لوازم خودش
مىباشد.
لذا مولايمان حضرت على عليهالسلام مىفرمايند:(187)
نزلونا عن الربوبية و قولوا فى حقنا ما شئتم.
ما را از ربوبيتاش خارج كنيد و هر چه در حق خودمان مىتوانيد از كمالات بگوييد.
ابن بابويه(188)
مىگويد:
مردى نزد امام رضا عليهالسلام آمد و عرض كرد:
يابن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اخبرنى عن قول
الله سبحانه: الحمد لله رب العالمين ما تفسيره؟
فقال: لقد حدثنى ابى، عن جدى، عن البقار، عن زين العابدين
عليهالسلام اءنّ رجلا جاء الى اميرالمؤمنين عليهالسلام فقال: اخبرنى عن قول الله
تعالى: الحمد لله رب العالمين ما تفسيره؟
فقال: الحمدلله هو أن عرّف عباده بعض نعمه عليهم جملا، اذ لا
يقدرون على معرفة جميعها بالتفصيل - لانّها اكثر من أن تحصى او تعرف - فقال لهم:
قولوا الحمدلله على ما انعم الله علينا رب العالمين و هو الجماعات من كل مخلوق من
الجمادات و الحيوانات؛ فاما الحيوان فهو يقلبها فى قدرته و يغذوها من رزقه و يعوطها
بكنفه و يدبر كلا منها بمصلحته و اما الجمادات فهو يمسكها بقدرته، يمسك المتصل منها
أن يتهافت و يمسك المتهافت منها أن يتلاصق و عيسك السماء أن تقع على الارض الا
باذنه و يمسك الارض اءن تنخسف الا بامره، انه بعباده رئوف رحيم.
قال: و رب العالمين مالكهم و خالفهم و سائق ارزاقهم اليهم،
من حيث يعلمون و من حيث لا يعلمون.
اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مرا از تفسير آيه
الحمد لله رب العالمين آگاه كن كه چيست؟
حضرت فرمود: مردى نزد حضرت اميرمؤمنان عليهالسلام آمد و عرض كرد كه مرا آگاه كن
كه تفسير آيه الحمدلله رب العالمين چيست؟
پس حضرت فرمود: الحمدلله كه بعضى از نعمتهاى
بندگانش رإ؛ژژ زيبا مىشناسد، در حالى كه قدرت بر شناخت جميع آنها را تفصيلا ندارى
- چرا كه آنها بيشتر از آن هستند كه بدانى - پس به ايشان گفته مىشود: حمد خداى
گوييد به خاطر آن چه كه پروردگار جهانيان به ما نعمت داده، و او جماعتهايى از كل
خلق از جمادات و حيوانات مىباشند، و اما حيوان: خداوند او را به قدرتاش تغيير
مىدهد، و او را با رزقش تغذيه مىكند و به كنف رحمتش او را در بر مىگيرد، و هر آن
چه مصلحت اوست در نظر مىگيرد و اما جمادات پس خداوند نگه مىدارد او را به قدرتش و
متصل به آنها نگه مىدارد تا اين كه جمع گردند، و جمع آنها را نگه مىدارد تا
چسبيده شوند و آسمان را نگه مىدارد تا اين كه بر زمين واقع شود و زمين را نگه
مىدارد تا اين كه به امر او غيب شود، همانا او بر بندگانش رئوف مهربان است.
رب العالمين مالك، خالق، و رساننده روزىهايشان
مىباشد، چه بدانند يا ندانند.
آن اسم خداى تعالى است به خاطر ربوبيت دائمىاش، نه لحظهاى بدون لحظه ديگر.
100: راتق
الرتق ضد فتق مىباشد و به معناى شكافته شدن است. از امام باقر عليهالسلام
(189) در مورد اين قول خداوند تعالى سؤال شد:
أو لم يَرَ الّذِينَ كفروا أن السماوات و الارض كانت رتقا ففتقناهما؛
آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين وابسته بود، آنها را
شكافتيم(190)
پس فرمود: به اين علت فكر مىكنى كه اينها متلزق و چسبيده به هماند، پس يكى از
آنها از ديگرى شكافته مىگردد.
عرض كرد: بله. حضرت فرمود: استغفار كن كه منظور از اين فرموده خداى عز وجل از آيه
كانتا رتقا اين است كه مىفرمايند: آسمان بسته بود و باران نمىباريد و زمين
بسته بود كه دانه در آن كاشت نمىشد، پس هنگامى كه خداوند خلق را آفريد و در آن
حيوانات را پخش كرد، آسمان به وسيله باران شكافته شد و زمين نيز به وسيله گياهان
دانهها شكافته گشت.
گفت: شهادت مىدهم كه شما فرزندان انبياء، هستيد و همانا علم شما علم آنها است.
راتق، اسم خداى تعالى است، به دليل نگهدارى همه موجودات از جريان و اظهار آثارش.
101: رحمان
دانستى كه بى شك اولين چيزى كه خدا آفريد، همان نور محمد صلى الله عليه و آله و
سلم است و همانا او آفريده مطلق است؛ سپس به وسيله حجاب هايش به نامهايى كه
نمىتوان به حساب آورى ناميده شد و از حجاب هايش اعتبار شد كه آن ماده است و مبدأ
همه موجودات و اصل نزديكى بين همه گروههاى خلق و بين حضرت محمد صلى الله عليه و
آله و سلم و خاندان طاهرينش مىباشد. و به آن خاطر، خداى تعالى او را در فرمايشش
رحمة للعالمين خطاب كرده: و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين؛
و اى رسول ما تو را نفرستاديم مگر آن كه رحمت براى اهل عالم
باشى.
(191)
خداوند در اين آيه به ايجاد رابطه با آنها و عدم قطع رابطه با آنها و عدم قطع
رابطه دستور داده است: و َالّذِينَ يصلون ما امر الله به أن
يوصلَ و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب،
و هم آن چه را خدا امر به پيوند آن كرده، اطاعت مىكند و از
خدا مىترسند و از سختى هنگام حساب مىترسند.
(192)
در ادامه مىفرمايد:
و َالّذِينَ ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر
الله به أن يوصل و يفسدون فى الارض اولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار:
و آنان كه پس از پيمان بستن، عهد خدا را شكستند و آن چه
خداوند امر به وصل آن كرده، قطع مىكنند و در روى زمين فساد مىكنند، لعن كامل
مخصوص آنها است و براى آنها بد منزلگاهى مىباشد.
(193)
در عرض، قرار دادن ولايت ايشان بر جميع خلقش و پيمان گرفتن ولايتشان بعد از عهد
بستن به ربوبيتش.
پس حقيقت رحمت، همان نور حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم است، به دليل اين كه
مبدأ كل هستى است و سبب نزديكى بين همه موجودات مىباشد و لازمه مغفرت و عطوفت است،
پس حقيقت رحمت، همان جهان وجود است به دليل اين كه رحمت، همه موجودات را در بر
مىگيرد كه خداوند فرمايد: و رحمتى وسعت كل شىء؛
و لكن رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است.
(194)
پس به دليل احاطه خداوند به ماده اوليه تمام موجودات است، همانند احاطه دريا به
قطرات نامحدود مىباشد و بر همه چيز، آن چه كه بزرگ و كوچك است، چيره است و به اين
اعتبار او را رحمان مىنامند.
بنابراين فرمود: الرحمان على العرش استوى؛
خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است.
(195)
يعنى استيلاى علم، قدرت و دساير صفات خداوند بر همه چيز؛
ليس شىء اقرب اليه من شىء(196)
هى چيزى نزديكتر به او از چيز ديگر نيست، چرا كه خداوند متعال پديد آورنده ماده
همه اشياء است و نمىگويد: الله على العرش استوى چرا
كه اسم الله براى مرتبه و درجه سرگردانى و عجز از ادراك
ذات و يا چيز ديگرى از صفات خداوند مىباشد.
بنابراين اسم الله مناسب استيلا بر هر چيز نيست. يا
چيزى از كيفيات، پس همراه احاطه بر همه چيز مناسب نيست.
رحمان، اسم خداى تعالى است به دليل احاطه رحمت خدا بر هويات تمام موجودات و
موادشان به صورت دائمى.
به همين خاطر امام صادق عليهالسلام(197)
فرمود: است: الرحمان اسم خاص لصفة عامة.
رحمان، اسم خاص است، براى صفت عام.
يعنى اين كه اين معنى در غير خداوند يافت نمىشود.
و از حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام(198)
آمده:
الرحمان: العاطف على خلقه بالرزق، لا يقطع عنهم مواد رزقه و
اءن انقطعوا عن طاعته، الرحيم: بنابراين ادياننا و آخرتنا، خفف علينا الدين و جعله
سهلا خفيفا و هو يرحمنا بتمييزنا من اعدائنا.
رحمان، عطف شده بر خلقش به واسطه رزق، از آنها مواد رزقشان را قطع نمىكند، حتى
اگر قطع طاعت كنند، در دين و دنيا و آخرتمان به ما رحيم و مهربان است، بر ما دين را
تخويف داد و آن را آسان و خفيف قرار داد و او با شناسايى ما از دشمنانمان، به ما
رحم كرد.
102: رحيم
اسم خداى تعالى است به دليل داشتن لوازم نزديكى در عطوفت و معرفت به مؤمنين. همان
مؤمنينى كه به آن چه خدا امر كرده نماز بر پا مىدارند تا اين كه هميشه در حال وصل
به پروردگار باشند، همان طور كه خداوند مىفرمايد: كان
بالمؤمنين رحيما؛ او بر اهل ايمان بسيار رئوف و مهربان
است.
(199)
و امام صادق عليهالسلام(200)
مىفرمايند: و الرحيم اسم عام لصفة خاصة
الرحيم، اسم عام است، براى صفت خاص.
يعنى وصف به غير خداى تعالى مىشود به طورى كه لوازم آن نزديكى در غير خداى تعالى
نيز ظاهر شود.
103: راحم
اسم خداى تعالى است به دليل تعدد لوازم نزديكى به مؤمنين، همان طور كه تفصيل مراتب
صفات را در امر سوم دانستيد.
104: رزاق
رزق، همان آذوقه همه موجودات است، بر حسب خصوصيتش كه داراى درجاتى مىباشد.
پس رزاق اسم خداى تعالى است، به دليل مبالغه زيادى در بخشش رزق به همه موجودات، به
طورى كه روزى دهندهاى غير از او نباشد.
105: رازق
اسم خداى تعالى است به اعتبار اين كه خداوند، فراهم آورنده و معمد رزق و روزى همه
اشياء و رساندن اين روزى به ايشان است.