شهابُ الحكمة

شيخ شرف الدين يحيى المفتى البحرانى

- ۳ -


ان عليا (عليه السلام ) قال : ان حقيقة السعادة اءن يختم للمرء عمله بالسعادة ، و ان حقيقة الشقاء اءن يختم للمرء عمله بالشقاء.(51)
على (عليه السلام ) فرمودند: حقيقت سعادت آن است كه كار انسان به نيكبختى پايان يابد، و حقيقت تيره بختى آن است كه عمل شخص به بدبختى پايان پذيرد.
فقال النبى (صلى الله عليه و آله ): العمل بخواتيمه ، العمل بخواتيمه ، العمل بخواتيمه .(52)
نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) سه مرتبه فرمود: كارها به پايانش مربوط است .
قال عيسى ابن مريم على نبينا و (عليه السلام ): معشر الحواريين ، بحق اءقول لكم ، ان الناس يقولون ان البناء باءساسه ، و انا لا اءقول لكم كذلك ، قالوا: فماذا تقول يا روح الله ؟ قال : بحق اءقول لكم ان آخر حجر يضعه العامل هو الاءساس . (قال ابو فروة : انما اءراد خاتمة الاءمر.(53))
حضرت عيسى على نبينا و (عليه السلام ) فرمود: اى گروه ياران ؛ از روى حقيقت به شما مى گويم ، مردم مى گويند: بناى خانه به پايه اوست ، و من براى شما اينچنين نمى گويم . گفتند: پس چگونه مى گويى با روح الله ؟ فرمود: بحق و راستى به شما مى گويم ؛ بدرستيكه آخرين سنگى كه كارگر مى گذارد آن اساس و بنياد است (راوى مى گويد: منظورش پايان و خاتمه كار است )
حكمت :
 
شروع كار اگرچه جان كار است   ولى پاداش در پايان كار است
كفر و ايمان سرونوشت انسان را تغيير مى دهد
قال الله تبارك و تعالى : الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور والذين كفروا اءوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات اءولئك اصحاب النار هم فيها خالدون .(54)
يعنى خداى تبارك و تعالى سرپرست كسانى است كه (به او) ايمان آورده اند، آنها را از تاريكى و ظلمت ها بيرون آورده به نور و روشنايى وارد مى سازد، و كسانى كه كفر ورزيدند، اولياء و سرپرستانشان طاغوت و سركشانند كه آنها را از نور بسوى تاريكى ها بيرونشان برند، آنها اهل آتش اند
و در آنجا هميشه ماندگاراند.
در اين آيه خداوند متعال ، خود را متكفل رها كردن مومنان از تاريكى ها، و وارد نمودن به نور معرفى ، ولى انتقال كافران از نور به ظلمات را به طاغوت نسبت مى دهد.
قال ابو عبدالله (عليه السلام ): ان الله ينقل العبد من الشقاء الى السعادة ، و لا ينقله من السعادة الى الشقاء.(55)
فرمودند: خداوند، بنده را از شقاوت به سعادت منتقل مى كند و از سعادت به شقاوت منتقل نمى سازد.
پس در هر حال ايمان انسان را از هر تاريكى نجات مى دهد و كفر او را به شقاوت و تيره بختى مى رساند.
دعا كردن سرنوشت و قضاء محكم و تثبيت شده را باز مى گرداند
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايند: الدعاء يرد القضاء بعد ما ابرم ابراما. فاكثر من الدعاء فانه مفتاح كل رحمة ، و نجاح كل حاجة ، و لاينال ما عندالله عزوجل الا بالدعاء.(56)
فرمود: دعا قضا را پس از آنكه استوار و تثبيت شده ، باز مى گرداند. پس زياد دعا كن ، زيرا آن كليد هر رحمت است و برآورنده هر حاجت . آنچه پيش ‍ خدا است (از جود و فضل و كرم ) به دست نمى آيد مگر با دعا...(57)
ما در اينجا فقط براى رفع ابهام و رد شبهه جبر، آيات و رواياتى كه قابل فهم عموم باشد آورديم ، زيرا روش ما توجه به حكمت هاى عملى دستورات دينى است كه آنچه سرنوشت ما را تعيين مى كند اعمال ما است ، و ما مسئول اعمال خود هستيم .
و آنچه را كه به حكمت نظرى مربوط مى شود، به عهده محققين وا مى گذاريم .
در پايان با دعايى كه در ضمن نوافل شهر رمضان المبارك آمده مطلب را ختم مى كنم :
اللهم ان كنت عندك من الاءشقياء، فاءمحنى من الاءشقياء و اكتبنى من السعداء، فانك قلت : يمحواالله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب .(58)
پروردگارا؛ اگر من در پيشگاه تو از زمره تيره بختان هستم ، مرا از (زمره ) آنها پاك كن و از گروه نيك بختان بنويس ، زيرا تو فرمودى : خداوند محو و پاك مى كند آنچه را كه بخواهد، و ثابت مى دارد آنچه را كه بخواهد. و نزد خداست اصل كتاب .
23 - الحمى من نار جهنم فابردوها بالماء.
- تب از آتش جهنم است ، پس آن را با آب سرد كنيد.
24 - العالم كالحمة .
- دانشمند مانند چشمه آب گرم است (كه بيماران از آن شفا مى يابند.)
25 - المجالس بالامانة .
- در مورد مجالس امانت بايد رعايت شود.
تعليق :
و قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): انما يتجالس المتجالسان بامانة الله ، فلا يحل لاءحدهما اءن يفشى على اءخيه مايكره .(59)
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمودند: دو همنشين با هم به (شرط) امانت خدا همنشينى مى كنند، براى هيچيك از دو طرف جايز نيست كه فاش سازد آنچه را كه (بين آنها گذشته ، و به ديگران بازگويى كند، اگر چه كار نيك او باشد، در صورتيكه ) برادرش راضى نباشد كه جايى بازگويى شود.
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): المجالس بالامانة الا ثلاثة مجالس ، مجلس سفك فيه دم حرام ، او مجلس استحل فيه فرج حرام ، او مجلس يستحل فيه مال حرام بغير حقه .(60)
همنشينى ها با امانت است مگر سه مجلس ،: مجلسى كه در آن خون حرامى ريخته شود، يا مجلسى كه در آن عورت حرامى حلال شود، يا مجلسى كه در آن مال حرامى به ناحق مباح شود.
26 - المسلم مرآة لاءخيه المسلم .
- مسلمان آيينه برادر مسلمان خود است .
تعليق :
المسلم اءخو المسلم . هو عينه و مرآته و دليله و لا يخونه و لا يخدعه و لا يظلمه ، و لا يكذبه ، و لا يغتابه .(61)
مسلمان برادر مسلمان است ، و چشم اوست ، و آيينه اوست و دليل و راهنماى اوست ، و به او خيانت نمى كند، و فريبش نمى دهد، و به او ستم نمى كند، و به او دروغ نمى گويد، و غيبت او را نمى كند.
27 - الحرب خدعة .
- جنگ با خدعه و نيرنگ همراه است .
28 - البلاء موكل بالنطق .
- بلا و گرفتارى به گفتار بسته است .
تعليق :
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): بلاء الانسان من اللسان .(62)
فرمود: بلا و گرفتارى انسان از (محافظت نكردن ) زبان است .
و قال (صلى الله عليه و آله ): حبس اللسان سلامة الانسان .(63)
حبس كردن زبان (موجب ) سلامتى انسان است .
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): لا تظهر الشماتة لاءخيك ، فيرحمه الله و يبتليك .(64)
رسول گرامى فرمود: برادر خويش را شماتت مكن (در غم او اظهار شادى مكن ) چرا كه خداوند به او رحم آورد و تو را در بلا اندازد.
 
سوزد و گريد و افروزد و نابود شود   هر كه چون شمع بخنند به شب تار كسى
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): رحم الله من قال خيرا فغنم ، او صمت فسلم .(65)
فرمود: خدا بيامرزد كسى را كه سخن نيكو گويد و بهره ببرد، يا ساكت باشد و سالم بماند.
 
سخن گرچه هر لحظه دلكش تر است   چو بينى خموشى از آن بهتر است
در فتنه بستن دهن بستن است   كه گيتى به نيك و بد آبستن است
پشيمان ز گفتار ديدم بسى   پشيمان نگشت از خموشى كسى
صدف زانجهت گشت گوهر فروش   كه از پاى تا سر همه گشت گوش ‍
زبان سرخ سر سبز را دهد بر باد   بهوش باش دلا بازى زبان نخورى (66)
مگو ناخوش كه پاسخ ناخوش آيد   بكوه آواز خوش ده تا خوش ‍ آيد(67)
كلام حكمت آميز از طلا به   سكوت از گفتن پَرت و پلا به
29 - الناس باسنان المشط سواء.
- مردم مانند دندانه هاى شانه با هم مساويند.
تعليق :
يك روز سلمان فارسى (ره ) بر مجلس رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) وارد شد، حضرت او را گرامى داشت و بزرگ شمرد، شخصى وارد شد و او را ديد و گفت : اين عجم كيست كه در ميان عرب صدرنشين شده است ؟ آنگاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بالاى منبر تشريف بردند و خطبه خواندند، سپس فرمودند:
ان الناس من آدم الى يومنا هذا مثل اءسنان المشط، لافضل للعربى على العجمى ، و لا الاءحمر على الاءسود، الا بالتقوى . سلمان بحر لاينزف ، و كنز لا ينفذ، سلمان منا اءهل البيت ، سلسل يمنح الحكمة و يؤ تى البرهان .(68)
بدرستى كه مردم از آدم تا به امروز مانند دندانه هاى شانه (مساوى ) هستند، نه عربى بر عجمى برترى دارد، و نه يك سرخپوست به يك سياهپوست ، مگر با تقوى و پرهيزگارى ، سلمان دريايى است كه خشك نمى شود، و گنجى است كه تمام نمى شود، سلمان از ما اهل بيت است ، او آب خوشگوارى است كه دانش و حكمت مى بخشد و حجت و دليل قاطع مى آورد.
قال على بن الحسين (عليهما السلام ): لا يفخر اءحد على اءحد، فانكم عبيد و المولى واحد.(69)
كسى بر كسى فخر نفروشد، زيرا همه شما بندگان هستيد و مولى (خداوند توانا) يكى است .
30 - اءلان حمى الوطيس (اى : اشتد الحرب . ق ).
- همين الان حرارت تنور شدت يافت (كنايه از اينكه كار جنگ سخت شد.)
تعليق :
در جنگ حنين ، وقتى آتش جنگ شدت گرفت ، حضرت فرمودند: اءلان حمى الوطيس و نزل النصر من السماء و انهزمت هوازن ...(70)
همين الان حرارت تنور شدت يافت (آتش جنگ بالا گرفت ) و نصرت و پيروزى از آسمان نازل شد، (لشكر قبيله ) هوازن شكست خورد...
31 - الناس من شجر شتى ، و انا و اءنت من شجرة واحدة (يعنى : عليا.)
- يا على ؛ مردم از شجر (سلسله نسب ) گوناگون هستند، و من و تو از يك شجره و نسب آفريده شده ايم .
تعليق :
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): يا على ؛ خلق الناس من شجر شتى ، و خلقت انا و اءنت من شجرة واحدة ، انا اصلها و اءنت فرعها و الحسن و الحسين اءغصانها، و شيعتنا ورقها فمن تعلق بغصن من اءغصانها اءدخله الله الجنة .(71)
يا على ؛ مردم از سلسله نسب هاى گوناگون و مختلف آفريده شده اند، و من و تو از يك شجره و نسب آفريده شده ايم ، من اصل و ريشه آن هستم و تو فرع و تنه آن و حسن و حسين شاخه هاى آن ، و شيعيان ما برگ آن هستند پس هر كس به شاخه اى از شاخه هاى آن بياوزيد، خداوند او را وارد بهشت مى كند.
32 - اءللهم حبب الينا المدينة ، كما حببت الينا مكة ، اءو اشد، و بارك فى صاعها و مدها، و انقل حماها و وبائها الى الجحفة ، اءللهم من باع ريعة من الارض ، فلا تبارك فيه ، اءللهم بارك فى الخبر.(72)
- خدايا مدينه را خوشايند و محبوب ما قرار بده ، همانگونه كه مكه را محبوب ما قرار داده اى ، بلكه شديدتر و بيشتر از آن ، و در پيمانه هاى آن بركت بده ، و تب و وباء آن را به جحفه منتقل كن . خدايا، هر كس راه و گذرگاهى از زمين آن را بفروشد، در آن بركت نده ، خدايا در كشتزارها و دامهاى شيرده آن بركت بده .
33 - اءلمرء حر، اذا لم يعد.(73)
- انسان تا زمانى كه به كسى وعده نداده آزاد است (وقتى كه وعده به كسى داد تا به وعده خود وفا نكرده ، بايد پايبند مورد وعده خود باشد)
34 - اءلمرء مع رحله .
- مرد با رَحل خود همراه است .
تعليق :
هنگامى كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) به مدينه مهاجرت فرمودند مردم در نزول (و اقامت ) آن حضرت گفتگو داشتند، هر قبيله و شخصى مى خواست كه آن حضرت در محل و خانه آنها اقامت گزيند.
فرمود: راه را باز كنيد، زيرا شتر ماموريت دارد كه در كجا بخوابد، آنگاه مهار شتر را رها كرد، و او مى رفت و به هر قومى و قبيله اى از انصار كه مى گذشت ، آماده مى شدند و مى خواستند پيش آنها اقامت كند.
شتر همانطور مى رفت تا اينكه در نزديكى خانه ابوايّوب بر زمين نشست و آن زمين ملك دو بچه يتيم ، به نام سهل و سهيل فرزندان عمرو، و در تصرف و تحت سرپرستى معاذبن عقراء بود.
حضرت آن زمين را بقيمت بالاتر از ارزش آن روز از آنها خريد كه بعدا در آنجا مسجدى ساختند كه اكنون به مسجد النبى مشهور است و آن اولين مسجدى بود كه در مدينه ساخته شد.
هنگامى كه مردم درباره نزول آن حضرت به منزل آنها با هم مشغول گفتگو بودند، مادر ابوايوب از فرصت استفاده كرده و بار و شتر آن حضرت را به خانه خود كه در آن نزديكى بود برده بود، آنگاه حضرت فرمود: ((المرء مع رحله )) يعنى مرد با بار و مركب خود همراه است و به منزل ايشان نزول فرمودند.(74)
35 - اءلمرء حريص على ما منع .
- انسان نسبت به هر چيزى كه ممنوع شده حريص است .
36 - اللهم ارحم خلفائى ، قيل : يا رسول الله (و)(75) من خلفائك ؟ قال : الاءئمة الاءثنى عشر بعدى ، اءولهم على بن ابيطالب و آخرهم القائم المهدى من ولدى .
- خدايا جانشينان مرا مشمول رحمت خود بگردان و پرسيدند: يا رسول الله جانشينان شما كيانند؟ فرمود: دوازده امام بعد از من هستند، اول آنها على بن ابيطالب و آخر آنها قائم المهدى از فرزندان من است .
37 - الحياء خير كله .
شرم و حياء تماما خير و خوبى است .
تعليق :
قال على (عليه السلام ): من كساه الحياء ثوبه ، لم يرالناس ‍ عيبه .(76)
يعنى : هر كس كه حيا لباسش را بر او بپوشاند، مردم عيب او را نمى بينند.
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): لا تعمل شيئا من الخير رياء و لا تدعه حياء.(77)
يعنى : هيچ كار نيك را براى ريا و خودنمائى انجام نده ، و از روى شرم و حيا تركش مكن .
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): اءربع من كن فيه و كان من قرنه الى قدمه ذنوبا بدلها الله حسنات : الصدق و الحياء، و حسن الخلق ، و الشكر.(78)
چهار خصلت است كه هر كس داراى آنها باشد، اگر چه از سر تا پا آلوده به گناه باشد، خدايتعالى آن گناهان را تبديل به ثواب و حسنه كند: راستگويى - شرم و حياء - خوش خلقى - و سپاسگزارى و شكر كردن .
عن ابى عبدالله (عليه السلام ): اءلحياء من الايمان و الايمان فى الجنة .(79)
حيا از ايمان است و (صاحب ) ايمان در بهشت است .
38 - اليمين الفاجرة تدع الديار بلاقع .
- سوگند دروغ شهرها را (از خير و بركت ) خالى مى كند.
39 - الشرك اءخفى فيكم من دبيب النمل .
- شرك آوردن بخدا، در ميان شما نهفته تر است از نرم راه رفتن مورچه .
40 - اءلعائد فى هبته كالعائد فى قيئه .(80)
- كسى كه بخشيده خود را پس بگيرد، مانند كسى است كه خورده خود را استفراغ و قى كرده باشد.
41 - اءلدال على الخير، كفاعله .
- كسى كه ديگرى را به كار خير و خوبى راهنمايى كند، مانند آنست كه خودش آن كار را انجام داده باشد.
42 - اءلولد للفراش ، و للعاهر الحجر.
- فرزند، مال (پدر و صاحب ) فراش است ، و زناكار بايد سنگسار شود.
43 - الارواح جنود مجندة ، فما تعارف منها ايتلف و ما تناكر منها اختلف .
- جانها لشكرهاى آراسته اند، آنهاييكه همديگر را مى شناسند، با هم انس و الفت مى گيرند، و آنهاييكه همديگر را نمى شناسند، جدا مى شوند.
تعليق :
مما اءوصى به اميرالمومنين (عليه السلام ) اولاده : يا بنى عاشروا الناس ‍ عشرة ، ان غبتم حنوا اليكم ، و ان فقدتم بكوا عليكم .
يا بنى ، ان القلوب جنود مجندة ، يتلا حظ بالمودة ، و يتناجى بها، و كذلك هى فى البغض ، فاذا اءحببتم الرجل من غير خير سبق منه اليكم فارجوه ، اذا اءبغضتم الرجل عن غير سوء سبق اليكم ، فاحذروه .(81)

از وصيتهاى اميرالمومنين (عليه السلام ) است به فرزندانش : فرزندم با مردم چنان معاشرت كنيد كه اگر از آنها غايب شويد آرزوى (ديدار) شما را بكنند، و اگر شما را از دست دادند، بر شما گريه كنند.
اى فرزندانم ، دلها لشگرهاى آراسته اند، با محبت به همديگر (با چشم دل ) نگاه مى كنند و با مهربانى با يكديگر (به زبان دل ) راز مى گشايند، و همانگونه است در مورد كينه و دشمنى ، پس هرگاه كسى را دوست داشتيد، بدون اينكه سابقه خيرى از او داشته باشيد، به او اميدوار باشيد، هرگاه كسى را دشمن داشتيد بدون اينكه در سابق شر و بدى از او ديده باشيد از او برحذر باشيد.
44 - اءلناس معادن كمعادن الذهب .*
- مردم معدنها هستند مانند كانهاى طلا.
45 - الزيتون شجرة مباركة ، فائتدموا(82) وادهنوا.
- زيتون درخت مباركى است (ميوه ) آن را خورش طعام خود كنيد، و روغن آن را به تن خويش بماليد.
46 - الصحة والفراغ نعمتان مكفورتان .
- تندرستى و آسودگى خاطر دو نعمت پوشيده و مجهول القدر است .
47 - اءلمومن نصفه تغافل .
نيمى از خصلت مومن چشم پوشى و نديده گرفتن (عيوب ديگران ) است .
تعليق :
قال اميرالمومنين (عليه السلام ): اءشرف خصال الكرم غفلتك عما
تعلم .(83)

فرمود: شريف ترين صفت جوانمردى آن است كه از آنچه (از عيب مردم ) مى دانى ، چشم پوشى كنى و نديده بگيرى .
و در نهج البلاغه آمده : من اءشرف اءفعال الكريم غفلته عما يعلم .(84)
از بهترين كارهاى شخص بزرگوار آنست كه از آنچه (درباره مردم ) مى داند چشم پوشى كند.
48 - اءللهم بارك لامتى فى بكورها، يوم سبتها و خميسها.
- خدايا، بركت و افزايش بده بر امت من در بامدادشان روزهاى شنبه و پنجشنبه هاشان .
49 - اءلخراج بالضمان .
- درآمد به كفيل متعلق است .
تعليق :
عن النبى (صلى الله عليه و آله ): انه قضى الخراج بالضمان .(85)
از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) روايت شده كه حكم كرد به متعلق بودن خراج به كفيل . و آن بدين معنا است كه كسى چيزى (مثلا گاو يا شترى ) را بشرط بى عيب بودن خريدارى كرد و بعدا معلوم شد كه عيب دارد و آن را به فروشنده پس داد، و نبايد بابت درآمد آن (مثلا شيرى كه دوشيده ) يا هر نوع بهره بردارى به فروشنده بدهد، زيرا او كفيل هزينه آن بود و اگر مى مرد مال خريدار مرده بود.
50 - اءلمسلم اءخو اءلمسلم ، لا يظلمه و لا يسلمه .
- مسلمان برادر مسلمان است ، به او ستم نمى كند، و او را تسليم نمى كند.
51 - اءلناس مسلطون على اءموالهم .
- مردم اختيار و تسلط بر اموال خود دارند.
52 - الاعمال بالنيات .
- كارها به نيت بستگى دارد.
تعليق :
و قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): ان الله لاينظر الى صوركم و اءعمالكم ، و انما ينظر الى قلوبكم و نياتكم .(86)
فرمود: خدايتعالى به صورت (ظاهر) شما و اعمال شما نمى نگرد بلكه به دل ها و نيت هاى شما نگاه مى كند (كه به چه نيت و قصد، عمل كرده ايد.)
عن ابى عبدالله (عليه السلام ) قال : انما قدر الله عون العباد على قدر نياتهم ، فمن صحت نيته ، تم عون الله له ، و من قصرت نيته قصر عنه العون بقدر الذى قصر.(87)
فرمود: خداى تعالى بندگان را به اندازه نيت هاشان كمك و يارى مقدر نموده هر كسى كه نيت او صحيح و درست باشد كمك و يارى خدايتعالى بر او كامل مى رسد، و هر كسى كه نيت او كوتاه و ضعيف باشد به اندازه كوتاهى آن كمك و يارى مى شود.
النية الحسنة تدخل صاحبها الجنة .(88)
خوش نيتى انسان را داخل بهشت مى كند.
از امام محمد تقى (عليه السلام ): اءلقصد الى الله بالقلوب اءبلغ من اتعاب الجوارح بالاعمال .(89)
يعنى : روى آوردن بخدا با دلها، رساتر و كامل تر است از افكندن اعضا و جوارح تن به رنج و مشقت عمل ها.
از امام صادق (عليه السلام ) چنين نقل شده : اءلقصد الى الله بالقلوب اءبلغ من القصد اليد بالبدن و حرمات القلوب اءبلغ من حركات الاعمال .(90)
رو آوردن به خدا با دلها، رساتر است از رو آوردن با جسم و تن و حركتهاى دلها رساتر است از حركتهاى عملها.
عن النبى (صلى الله عليه و آله ): من كانت نيته الدنيا، فرق الله عليه اءمره و جعل الفقر بين عينيه ، و لم ياءته من الدنيا الا ما كتب له ، و من كانت نيته الاخرة جمع الله شمله و جعل غناه فى قلبه و اءتته الدنيا و هى راغمة .(91)
كسى كه نيت او براى دنيا باشد، خدايتعالى كار او را پراكنده مى سازد، و فقر و احتياج را جلوى چشمش قرار دهد و از دنيا چيزى بدست نمى آيد جز آنچه براى او نوشته شده باشد. و كسى كه نيت او (در كارها) آخرت باشد، خدايتعالى پريشانى و پراكندگى كار او را جمع و جور كند و غنى و بى نيازى او را در دلش قرار دهد و دنيا به او روى آورد در حاليكه او اكراه دارد.
روايت است كه حضرت موسى (عليه السلام ) مردى را ديد كه دست به دعابرداشته و تضرع و استغاثه مى كند، حضرت موسى عرض كرد، الهى اگر حاجت و درخواست او به دست من بودى من حاجت او را روا مى كردم ، وحى رسيد: اى موسى اين مرد مالك گوسفندان زياد است ، و دل او همواره در خيال گوسفندانش مى باشد، من مستجاب نمى كنم دعاى كسى را كه شم و زبانش به درگاه من است ولى قلب او با من نيست . موسى (عليه السلام ) قضيه را به آن مرد حالى نمود، فورا قلب خود را نيز متوجه درگاه عالم پناه خدا نود و درخواست خود را نايل شد.(92)
قال الصادق (عليه السلام ): ما ضعفت بدن عما قويت عليه النية .(93)
يعنى : هيچ بدنى از عملى كه نيت در آن قوى باشد، ناتوان نشد.
 
آدمى را قوت دست از دل است   هر كه او را دل قوى بازو قويست
و قال النبى (صلى الله عليه و آله ): ان الله يعطى الدنيا بعمل الاخرة و لا يعطى الاخرة بعمل الدنيا.
فاذا اءنت اءخلصت النية و جردت الهمة للاخرة ، حضلت لك الدنيا و الاخره جميعا، و ان اردت الدنيا ذهبت عنك الاخرة فى الوقت ، و ربما لاتنال الدنيا كما تريد، و ان نلتها فلا تبقى لك ، بل تزول عنك قريبا فقد خسرت الدنيا و الاخرة ، ذلك هو الخسران المبين .(94)

(بدرستى كه خدايتعالى دنيا را با كار كردن براى آخرت مى دهد، و آخرت را با كار كردن براى دنيا نمى دهد.)
پس هرگاه تو نية خود را خالص كردى و همت و تلاش خود را فقط متوجه آخرت نمودى ، هم دنيا و هم آخرت براى تو گرد آمد و فراهم شد، و اگر دنيا را اراده كردى ، آنگاه آخرت از دستت رفت . اى بسا آنچنانكه مى خواهى به دنيا هم نرسى و اگر هم رسيدى براى تو باقى نمى ماند، بلكه بزودى از دست تو خواهد رفت ، آنوقت هم در دنيا و هم در آخرت زيان ديده اى كه آن زيان آشكارى است .
53 - المستشار مؤ تمن .
- كسى كه مورد مشورت قرار مى گيرد، امانتدار (اسرار مردم ) است (و در مشورت نبايد خيانت كند، بايد راه درست را نشان بدهد.)
54 - الناس فى سعة مالم يعلموا.(95)
- مردم در آن چيزى كه نمى دانند، در فراخ و راحتى هستند.
55 - الناس جواسيس العيوب فاءحذروهم .
- مردم جستجو كنندگان عيب ها هستند پس مراقب آنها باشيد.
56 - الصلوة خير موضوع ، من شاء استقل و من شاء استكثر.
- نماز موضوع خوبى است ، هر كس خواست حداقل (واجب ) آن را بخواند، و هر كس خواست (با بجا آوردن مستحبات و نافله ها) بيشتر بهره مند گردد.
57 - العين وكاء الستة .
- چشم (در حكم ) درپوش است از نگاه به دنبال نامحرم .
تعليق :
سئل رسول الله (صلى الله عليه و آله ): عن الرجل ، تمر به المراءة فينظر اليها، فقال : اول نظرة لك و الثانية عليك ولالك ، والنظرة الثالثة سهم مسموم من سهام ابليس ، من تركهالله لالغيره اءعقبه الله ايمانا يجد طعمه .(96 )
از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) درباره مردى پرسيدند كه زن (نامحرم ) بر او بگذرد و او نگاه كند، فرمود: نگاه نخست حق تو است ، و نگاه بار دوم بر ضرر توس نه حق تو، و نگاه كردن مرتبه سوم تير زهرآگينى از تيرهاى شيطان است .