هر كس بخاطر خدايتعالى نه بخاطر ديگران ، از تكرار نگاه
خوددارى كند خداوند به او ايمانى پاداش عطا مى فرمايد كه طعم و لذت آن را مى چشد.
سمعت عن ابى عبدالله (عليه السلام ) يقول : النظرة سهم من
سهام ابليس مسموم ، و كم من نظرة اءورثت حسرة طويلة .(97)
نگاه كردن به (نامحرم ) تيرى از تيرهاى زهرآگين شيطان است ، و چه بسا كه يك نگاه ،
افسوس و پشيمانى طولانى ببار آورد.
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): لا تتبع النظرة ،
فليس لك يا على الا اءول نظرة .(98)
فرمود: نگاه دوم به دنبال نگاه اول نبايد بيايد، يا على ؛ تو بجز نگاه اول حق نگاه
كردن ندارى .
عن الصادق (عليه السلام ) فى حديث :... قال انما قيده الله
سبحانه بالنظرة الواحدة ، لان النظرة الواحدة لاتوجب الخطاء الا بعد النظرة الثانية
بدلالة قول النبى (صلى الله عليه و آله ) لما قال لاءميرالمومنين (عليه السلام ):
يا على اءول النظرة لك والثانية عليك لا لك .(99)
خداى سبحان مقيد كرده به يك نگاه ، زيرا يك نگاه كردن سبب گناه نمى شود مگر نگاه
دوم بدليل فرموده نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) كه به اميرالمومنين (عليه السلام
) فرمود: اى على نگاه نخست حق تست و نگاه دوم به ضرر تو است نه حق تو.
قال ابو عبدالله (عليه السلام ): النظرة بعد النظرة تزرع فى
القلب الشهوة و كفى بها لصاحبها فتنة .(100)
فرمود: نگاه كردن به دنبال نگاه در دل شهوت مى كارد و همان كافى است كه انسان را به
فساد و رسوايى بكشاند.
حديث نبوى : ما من مسلم ينظر الى امراءة رمقة ، ثم يغض بصره
، الا اءحدث الله له عبادة ، يجد حلاوتها فى قلبه .(101)
هر مسلمانى نخستين لحظه به يك زن (نامحرمى ) كه به سبكى نگاه كند آنگاه چشم خود را
از او بردارد. خداوند براى او عبادتى پديد آورد كه لذت و شيرينى آن را در دل خويش
دريابد.
و قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): يا ايها الناس ؛
انما النظرة من الشيطان فمن وجد من ذلك شيئا فلياءت اءهله .(102)
فرمود: اى مردم نگاه كردن به (نامحرم ) كار شيطان است ، پس هر كس از اين كار چيزى
(وسوسه اى ) در دل خود پيدا كرد، به پيش همسرش رو آورد.
حديث نبوى (صلى الله عليه و آله ): اذا راءى اءحدكم امراءة
تعجبه فلياءت اءهله ، فان عند اءهله مثل ما راءى ، و لا يجعلن للشيطان الى قلبه
سبيلا و ليصرف بصره عنها فان لم تكن له زوجة فليصل ركعتين و يحمدالله كثيرا، و يصلى
على النبى و آله ، ثم يساءل الله من فضله ، فانه يبيح له براءفته ما يغنيه . (خ ل:
ينفتح له من راءفته .)(103)
اگر يكى از شماها زنى را ديد كه او را شگفت زده كرد پس نزد همسرش برود كه پيش همسرش
مانند همان است كه ديده . و شيطان را بر دل خود راه ندهد. و بايد چشمش را از او
برگرداند.
اگر همسرى ندارد، دو ركعت نماز بخواند و خداى را زياد حمد و ستايش كند، و پيامبر
و آل پيامبر را صلوات بفرستد، آنگاه دعا كند و از فضل خدا درخواست كند كه خداوند به
مهربانى خود حلالى را فراهم كند كه او را بى نياز سازد.
در حديثى ديده ام كه اين دعا را مكرر و مستمرا بخواند: اللهم
اءسئلك من فضلك .
چشمى كه نظر نگه ندارد |
|
بس فتنه كه بر سر دل آرد |
58 - الوقوف على حسب ما يوقفها اءهلها.
- (استفاده از) اموال موقوفه بايد مطابق شرايطى باشد كه واقف معين كرده .
59 - اءلرضاع يغير الطباع .
- شير دادن ، طبيعت كودك را تغيير مى دهد.
60 - اءلرضاع ما اءنبت اللحم وشد العظم .
- فرزند رضاعى (شيرى ) آنست كه از شير يك زن گوشت او برويد و استخوان او سخت شود.
تعليق :
ان عليا (عليه السلام ) كان يقول : تخيروا للرضاع كما تخيرون
للنكاح ، فان الرضاع يغير الطباع .(104)
على (عليه السلام ) مى فرمود: در انتخاب دايه براى بچه شيرخوار خود دقت كنيد
همانگونه كه در انتخاب همسر دقت مى كنيد چرا كه شير دادن طبيعت كودك را تغيير مى
دهد.
61 - الزنا، لاحرمة له .
- در مورد زنا (و زناكار، رعايت ) هيچ حرمتى لازم نيست .
تعليق :
قال الصادق (عليه السلام ): اذا جاهر الفاسق بفسقه ، فلا
حرمة له و لا غيبة .(105)
هرگاه فاسق ، فسق خود را آشكار كرد، حرمتى براى او نيست و غيبت او جايز است .
62 - السفر قطعة من العذاب .(106)
- سفر كردن پاره اى از عذاب است .
تعليق :
قال (صلى الله عليه و آله ): السفر قطعة من العذاب ، فاذا
قضى اءحدكم سفره فليسرع الاياب الى اءهله .(107)
مسافرت كردن پاره اى از عذاب است ، پس هرگاه يكى از شماها سفرش پايان يافت بسرعت
نزد خانواده اش برگردد.
عن ابى عبدالله (عليه السلام ) قال فى حكمة آل داود: ان على
العاقل اءن لايكون ظاعنا الا فى تزود المعاد، او مرمة المعاش ، او طلب لذة فى غير
محرم .(108)
يعنى : بر عاقل شايسته نيست مسافرت كردن مگر براى تهيه توشه آخرت ، يا براى ترميم
معاش زندگى ، يا طلب لذت و خوشى در غير كارهاى حرام .
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): سافروا تصحوا، سافروا
تغنموا.(109)
مسافرت كنيد تا تندرست باشيد، مسافرت كنيد، سود و نفع بدست آوريد.
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): لو يعلم الناس رحمة
الله للمسافر لاءصبح الناس على ظهر سفر(110)
ان الله بالمسافر رحيم .(111)
اگر مردم رحمت الهى را در حق مسافر بدانند، از بامداد در پشت مركب سفر بسر مى برند
كه خدايتعالى در حق مسافر مهربان است .
63 - الصوم جنة من النار.
- روزه گرفتن سپرى است در برابر آتش جهنم .
64 - الدنيا سجن المومن و جنة الكافر.
- دنيا زندان مومن و بهشت كافر است .
تعليق :
قد جاء الحديث من آل محمد عليهم السلام : انهم قالوا: الدنيا
سجن المومن و القبر بيته ، و الجنة ماءواه ، والدنيا جنة الكافر، والقبر مسجنه
والنار ماءواه .(112)
از آل محمد عليهم السلام حديثى آمده كه فرمودند: دنيا زندان مومن ، و قبر منزلگاه
او، و بهشت مسكن و جايگاه اوست ، و دنيا بهشت كافر، و قبر زندان او و دوزخ مسكن و
ماءواى اوست .
65 - البيعان بالخيار ماداما فى المجلس .
- خريدار و فروشنده ، مادامى كه مجلس خريد و فروش را ترك نگفته اند اختيار فسخ
معامله را دارند.
66 - الطلاق بيد، من (اءخذبال)ساق .(113)
- طلاق به دست كسى است كه مهريه مى دهد.
تعليق :
باب اءن الطلاق بيد الرجل دون المراءة ، فان شرط فى العقد،
كون الطلاق بيد المراءة بطل الشرط.(114)
در مستدرك بابى است تحت اين عنوان كه طلاق در دست مرد است نه در دست زن ، پس اگر در
ضمن عقد شرط كنند كه طلاق در دست زن باشد آن شرط باطل است .
عن جعفر بن محمد (عليهما السلام ) اءنه سئل عن المهر، فقال :
هو ما تراضى عليه الناس ولكن لابد من صداق معلوم قل او كثر (و) لا باءس اءن يكون
عروضا.(115)
از امام صادق (عليه السلام ) درباره مهريه پرسيدند، فرمود: هر آن چيزى كه (دو طرف )
به آن راضى باشند، ولكن بايد مهريه معلوم و معين شود، چه كم باشد چه زياد، و اگر
غير نقد (از قبيل اساس و ملك و متاع ديگر) باشد اشكال ندارد.
قال ((ساءلت ابا عبدالله (عليه السلام
) عن الصداق ، هل له وقت ؟ قال : لا)) ثم قال :
((كان صداق النبى (صلى الله عليه و آله ) اثنتى عشرة اءوقية
و نشا، والنش نصف الاءوقية ، و الاءوقية اربعون درهما فذلك خمسمائة درهم .(116)
راوى گويد: از ابا عبدالله (عليه السلام ) درباره صداق (مهريه ) پرسيدم ، كه آيا
براى آن وقتى بايد معين شود؟ فرمودند: نه ، سپس فرمودند: مهريه پيامبر (صلى الله
عليه و آله ) دوازده اءوقيه و نصف اوقيه بود، و هر اوقيه چهل درهم است كه در مجموع
پانصد درهم مى شود.
67 - الكفن ، ثم الدين ، ثم الوصية ، ثم الميراث .
- (ما ترك بدين ترتيب مصرف مى شود:) اول كفن ، سپس (پرداخت ) بدهى ها، بعد موارد
وصيت و در آخر ميراث (كه بايد بين وراث تقسيم شود.)
68 - اءلبينة على المدعى و اليمين على من انكر.
- ارائه مدرك و دليل بر عهده ادعا كننده ، و سوگند بر انكار كننده است .
69 - الاسلام يجب ما قبله .
- اسلام آوردن ، گذشته انسان را قطع مى كند (و گناهان گذشته آمرزيده مى شود) و
(حقوق مردم و غسل جنابت از آن استثناء شده است ، اسلام آوردن ، آنها را قطع نمى
كند.)
70 - الحكمة ضالة المومن .
- حكمت گمشده مومن است .
تعليق :
اگر كسى چيزى را كم كرده باشد، تا آن را پيدا نكند، آرام نمى گيرد پس مومن پيوسته
در جستجو، و طلب علم و حكمت است و آن را در دست هر كس ببيند بهر نحوى كه باشد از
او فرا مى گيرد.
الحكمة ضالة المومن ياءخذها ممن سمعها و لا تبالى فى اءى
وعاء خرجت .(117)
حكمت گمشده مومن است از هر كه بشنود فرا گيرد و اهميت ندهد كه از كجا آمده .
قال اميرالمومنين (عليه السلام ): الحكمة ضالة المومن ، فخذ
الحكمة ، ولو، من اءهل النفاق .(118)
حكمت گمشده مومن است پس آن را فرا گير اگر چه از مردم دو رو باشد.
و قال : خذ الحكمة اءنى كانت ، فان الحكمة تكون فى صدر
المنافق ، فتلجلج فى صدره ، حتى تخرج فتسكن الى صواحبها فى صدر المومن .(119)
حكمت را از هر جا كه باشد فراگير، زيرا حكمت در سينه منافق و دو رو هم هست و در
آنجا در اضطراب و نگرانى است ، تا بيرون آمده و در سينه صاحب خود مومن جا گيرد.
قال الصادق (عليه السلام ): ان الاءرواح تكل ، كما تكل
الاءبدان ، فابتغوا لها طرائف الحكمة .(120)
بدرستى كه روح و جانها خسته مى شوند مانند خسته شدن بدنها براى آن حكمت هاى تازه و
شايسته جستجو كنيد و فراهم آوريد.
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): غريبتان : كلمة حكمة
، من سفيه ، فاءقبلوها، و كلمة سفه من حكيم ، فاغفروها، فانه لا حكيم ، الا ذوعثرة
، و لا سفيه ، الا ذوتجربة .(121)
يعنى : دو سخن و كلمه عجيب و شگفت آور است : سخن حكمت آميزى از نادان سبك عقل كه آن
را بپذيريد، و سخن نابخردانه كه از دانشمند و حكيمى بشنويد، پس آن را ببخشيد، زيرا
حكيمى نيست ، مگر اينكه (گاهى ) دچار لغزش مى شود، و نادان و سبك عقلى نيست ، مگر
اينكه داراى تجربه است .
حكيمى گفته است : راءى بزرگ را حقير مداريد، اگر چه از كودك خردسال واقع شود، زيرا،
دُرّ گرانبها از قيمت خود نكاهد هر چند كه كودك غواصى از دريا در آورده باشد.(122)
سعدى گويد:
گه بود كز حكيم روشن راءى |
|
بر نيايد درست تدبيرى |
وقت باشد كه كودكى نادان |
|
به غلط بر هدف زند تيرى |
71 - العلماء ورثة الاءنبياء.
- دانشمندان وراث پيامبران هستند.
72 - العلماء اءمناء الرسل .
- دانشمندان امانت دار رسولان خدا هستند.
تعليق :
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): الفقهاء اءمناء الرسل
، مالم يدخلوا فى الدنيا، قيل : يا رسول الله ، و ما دخولهم فى الدنيا؟ قال : اتباع
السلطان ، فاذا، فعلوا ذلك فاحذروهم على اءديانكم .(123)
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: فقيهان امانت داران پيامبران اند،
ماداميكه وارد دنيا نشوند. گفته شد: اى رسول خدا، وارد شدن آنها در دنيا چگونه است
؟
فرمود: پيروى كردن سلطان وقت ، پس هرگاه اين كار را كردند. از آنها درباره دين
خودتان برحذر و هوشيار باشيد.
عن اميرالمومنين (عليه السلام ) انه قال : الملوك حكام على
الناس ، والعلماء حكام على الملوك .(124)
يعنى : زمامداران حكمرانان بر مردم هستند، و دانشمندان حكمرانان بر زمامداران .
عن الحسين (عليه السلام ) قال : سمعت اميرالمومنين يقول :
الملوك حكام الناس ، والعلم حاكم عليهم ، و حسبك من العلم ان تخشى الله ، و حسبك من
الجهل ان تعجب بعلمك .(125)
از امام حسين (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: از اميرالمومنين (عليه السلام )
شنيدم كه مى فرمود: پادشاهان (زمامداران ) حكمرانان مردم هستند، و علم و دانش حاكم
بر آنها است ، و براى تو از علم همان بس كه از خدا بترسى
(126) و از جهل و نادانى بر تو همان بس كه به علم خود مغرور و متعجب
شوى .(127)
و عن عيسى على نبينا و (عليه السلام )، انه قال : مثل عالم
السوء، مثل الصخرة ، وقعت فى فم النهر، لا هى تشرب الماء، و لا هى تترك الماء ليخلص
الى الزرع .(128)
يعنى : مثل دانشمند بد، مانند سنگ صخره است كه در دهانه نهر قرار گرفته ، نه خودش
آب مى خورد و نه رها مى كند كه به زراعت برسد.
73 - اءلتائب من الذنب كمن لا ذنب له .
- كسى كه از گناه توبه كند مانند كسى است كه گناهى ندارد.
74 - اءلاسلام قطع رحم الجاهل .(129)
- اسلام آوردن ، خويشاوندى دوره جاهليت را قطع مى كند. (مانند خويشاوندى ابو لهب ،
و ابو جهل با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ).)
75 - اءلزعيم غارم .
- ضامن مسئول جبران ضرر و زيان است .
76 - اءلصدقة تدفع ميتة السوء.
- صدقه دادن مرگ بد را از انسان دور مى كند.
77 - اءلصدقة بعشرة ، والقرض بثمانية عشر.
- صدقه دادن ده برابر و قرض دادن هجده برابر ثواب دارد.
تعليق :
قال الصادق (عليه السلام ): مكتوب على باب الجنة : الصدقة
بعشرة والقرض بثمانية عشر، و انما صارالقرض اءفضل من الصدقة ، لان المستقرض لا
يستقرض الا من حاجة و قد يطلب الصدقة من لا يحتاج اليها.(130)
فرمود: بر در بهشت نوشته شده : صدقه ده برابر و قرضص دادن هجده برابر ثواب دارد.
قرض دادن بدان جهت بهتر از صدقه است كه وامخواه وام نمى خواهد مگر براى حاجتى (چون
مى داند كه بايد پس بدهد) ولى صدقه را كسانى هم كه محتاج نباشند مى خواهند (زيرا
صدقه بلاعوض است )
سئل اءبو عبدالله (عليه السلام ) عن الصدقة التى حرمت على
بنى هاشم ، ما هى ؟ فقال : هى الزكاة .(131)
از ابى عبدالله (عليه السلام ) پرسيدند: كدام صدقه است كه بر بنى هاشم (سادات )
حرام است ؟ فرمود: آن زكات است كه بر آنها حرام است (دادن هر احسان و صدقات غير از
زكات به سادات جايز است .(132))
78 - اءلهدية ثورث المحبة .
- تحفه و هديه ايجاد دوستى و محبت مى كند.
79 - اءلهدية تسلى السخائم .
- هديه دادن كينه و حسد را فرو مى نشاند.
80 - اءلهدية ثلث : هدية مكافاة ، هدية مصانعة و هدية لله
(عزوجل ).
- هديه بر سه نوع است : هديه پاداش ، هديه مصانعه (رشوت ، مدارا، چاپلوسى ) و هديه
براى خدايتعالى .
81 - اءلكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله .
- كسى كه براى خرج معاش زن و بچه خود تلاش مى كند و رنج مى كشد مانند كسى است كه در
راه خدا پيكار و جهاد مى كند.
82 - الحج كله عرفة .
- حج تماما عرفه است (يا، آگاهى و شناخت است ).
83 - اءلطواف صلوة ، الا فى تحريم الكلام .(133)
- طواف كردن (دور كعبه مانند) نماز است جز اينكه در حال طواف حرف زدن جايز است .
تعليق :
عن رسول الله (صلى الله عليه و آله ) انه قال : اءلطواف
بالبيت صلاة الا اءن الله اءحل فيه النطق .(134)
فرمود: طواف كردن در خانه خدا (مانند) نماز است ، بجز اينكه خداوند متعال در طواف
سخن گفتن را حلال و جايز نموده است (يعنى : آنچه در شرايط نماز است مانند طهارت و
وضوء، در طواف نيز شرط است )
84 - اءلولاء لحمة كلحمة النسب .
- دوستى كردن خويشاوندى است ، مانند خويشاوندى نسب .
تعليق :
قال (صلى الله عليه و آله ): اءلولاء لحمة كلحمة النسب ،
لايباع و لا يوهب .(135)
مودّت و دوستى قرابت و خويشى است ، مانند خويشاوندى نسبى ، نه قابل فروش است ، و نه
قابل بخشش .
عن الصادق جعفربن محمد (عليهما السلام ) انه قال : مودة يوم
صلة ، و مودة شهر قرابة ، و مودة سنة رحم ماسة .(136)
من قطعها، قطعه الله تعالى .(137)
دوستى يك روز، صله و پيوند است ، دوستى يك ماه ، قرابت است و دوستى يك سال ، رحم ،
و خويشاوندى نزديك است .
هر كس اين رحم و خويشى را قطع كند، خداوند آن را قطع مى كند.
85 - اءلومن على دينه فتاش .
- مومن نسبت به امور دينى خود بسيار كنجكاو و مراقب است .
86 - اءلاءئمة اءثناعشر، كلهم من قريش .
- امامان (بعد از من ) دوازده نفرند كه همه آنها از قريش هستند.
87 - اءلقرآن غنى ، لا غنى دونه .
- قرآن بى نياز (از ديگران ) است ، و (براى هيچ كس ) بدون قرآن بى نيازى نيست .
88 - اءلقرآن ذلول ، ذووجوه ، فاءحملوه على وجوهه (على اءحسن
الوجوه .(138))
- قرآن ذلول (يعنى : نرم و رام و هموار بوده و صعب و دشوار نيست ) و وجوه مختلف
دارد، پس آن را به بهترين و صحيح ترين وجه ها حمل كنيد.
تعليق :
عن النبى (صلى الله عليه و آله ) قال : تعلموا القرآن ، و
تعلموا غرائبه ، و غرائبه فرائضه ، و حدوده . فان القرآن نزل على خمسة وجوه : حلال
، و حرام ، و محكم ، و متشابه ، و اءمثال ، فاعملوا بالحلال ، و دعوا الحرام ،
واعملوا بالمحكم ، ودعو المتشابه ، واعتبروا بالاءمثال .(139)
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمود: قرآن را بياموزيد، و غرائب آن را فرا
گيريد، و غرائب آن واجبات و حدود آنست . بدرستى كه قرآن به پنج وجه نازل شده است :
حلال ، و حرام ، و محكم ، و متشابه ، و مثل ها. پس آنچه واجب و حلال است بجا
آوريد، و حرام آن را ترك كنيد، و به محكم آن عمل كرده متشابه را واگذاريد، و از
مثلهايش عبرت و پند بگيريد.
89 - اءلبكر تستاءذن و اذنها صماتها، و الثيب يعرب عنها
لسانها.(140)
- از دوشيزه (براى عقد ازدواج ) اذن و رضايت گرفته شود و سكوت او بمعنى رضايت اوست
، و زن بيوه رضايت خود را آشكارا با زبان اظهار مى كند.
90 - اءلولاء لمن اءعتق .
- ميراث بنده آزاد شده (اگر ورثه نداشته باشد) به كسى مى رسد كه او را آزاد كرده
است .
91 - اءلحذر، اءلحذر، فوالله لقد ستر، حتى كاءنه قد غفر.(141)
- بترسيد، بترسيد، (از خدا و گناه كردن و از استدراج ) سوگند بخدا، تا آن اندازه
(گناهانتان را) پرده كشيد و پوشانيد كه گويى آنها را بخشيده است .
92 - اءلبقرة تجزى عن سبعة .
- (قربانى كردن ) يك گاو از طرف هفت نفر كفايت مى كند.
تعليق :
عن ابى عبدالله (عليه السلام ) قال : اءلبقرة والبدنة تجزيان
عن سبعة نفر، اذا اجتمعوا من اءهل بيت و غيرهم .(142)
امام ششم فرمود: يك گاو، يا شتر قربانى از هفت كس كه باهم هستند بس است ، چه از
يك خاندان باشند و يا غير خانواده (شرح در خصال : اين قربانى مستحبى است .)
93 - اءلكماءه من المن و ماؤ ها شفاء للعين .
- كماءة از منّ است و آب آن شفا بخش چشم است .
94 - الغنى غنى النفس .
- توانگرى و بى نيازى به دل و طبيعت است .
تعليق :
قال موسى بن جعفر (عليهما السلام ): يا هشام ؛ من اءراد
الغنى بلامال و راحة القلب من الحسد، والسلامة فى الدين فليتضرع الى الله فى
مساءلته باءن يكمل عقله .
فمن عقل قنع بما يكفيه ، و من قنع بما يكفيه استغنى ، و من لم يقنع بما يكفيه لم
يدرك الغنى اءبدا.(143)
اى هشام ، هر كس مى خواهد بدون مال غنى و بى نياز شود، و از رنج رشك و حسد آسوده و
راحت باشد، و دين او سلامت بماند، پس بايد با تضرع و زارى از خدا مساءلت نمايد كه
عقل او را بيشتر و كامل تر كند،
هر كس عاقل شد به اندازه كفايت از دنيا قانع و راضى شود، و هر كس قانع و راضى شد به
آن مقدار كه براى او كافى است (از ديگران ) بى نياز گردد و هر كس به قدر كفايت خود
راضى نشود هرگز بى نيازى را درك نخواهد كرد.
و قال (صلى الله عليه و آله ): من سره اءن يكون اءغنى الناس
، فليكن بما عندالله اءوثق منه بما فى يده .(144)
هر كس مى خواهد كه غنى ترين مردم باشد، پس به آنچه نزد خدا است بيش از آنچه در
دست اوست اعتماد و اطمينان داشته باشد.
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): و من قنع بما رزقه
الله ، فهو من اءغنى الناس .(145)
كسى كه به آنچه خداوند به او روزى داده بسنده باشد او از جمله غنى ترين مردم است .
95 - اءلحاج اءشعث ، اءغبر.
- حج كننده (زائر خانه خدا) سزاوار است كه ژوليده مو و رنگ پريده و غبار به تن
نشسته باشد.
تعليق :
قطب راوندى در لب اللباب روايت كرده : ان اءحوال الحج ،
كاءحوال الموت ... الى آخر خبر.(146)
بدرستى كه حالات حج مانند حالات مرگ است ، همانگونه كه انسان قبل از مرگ وصيت خود
را مى نويسد، شايسته است كه قبل از حج وصيت كند زمانى كه بر مركب خود سوار مى شود
گويا كه بر روى تابوت حمل مى گردد.
و همه كسان ناگزيرند كه روزى ناخواسته در روى دوش دشمنان و (دوستان ) و نزديكان ،
تشييع جنازه شوند.
هنگامى كه به بيرون شهر مى رسد، مانند آنست كه به قبر وارد كردند، و غسل كردن براى
احرام (در ميقات ) مانند غسل ميت كردن و كفن پوشيدن است .
آنگاه كه از ميقات خارج شد، مثل اينكه از قبرش زنده مى شود و لبيك گفتن او، اجابت
دعوت خدا است ، و با موى ژوليده و تن غبار نشسته و رنگ پريده ، هر مرحله و مانعى را
كه پشت سر مى گذارد، گردنه ها و عقبه هاى روز قيامت را ياد مى كند به اميد اينكه
اجر و پاداش يافته و بسلامت برگردد.
96 - الفقه ثم المتجر.
- (نخست بايد) احكام شرعى (كسب و تجارت ) را آموخت سپس وارد تجارت شد.
97 - التاجر فاجر، والفاجر فى النار، الا من اءخذ الحق و
اءعطاه .
- تاجر تبه كار است ، و تبه كار در آتش دوزخ مگر آن كسى كه حق (خود) را بگيرد، و حق
(ديگران ) را بدهد.
تعليق :
سمعت اميرالمومنين (عليه السلام ) يقول على المنبر: يا معشر
التجار، الفقه ثم المتجر، الفقه ثم المتجر، الفقه ثم المتجر، والله للربا فى هذه
الامة اءخفى من دبيب النمل على الصفا. شوبوا اءيمانكم بالصدق .
التاجر فاجر، والفاجر فى النار، الا من اءخذ الحق و اءعطى الحق .(147)
راوى گويد: از اميرالمومنين (عليه السلام ) شنيدم كه در بالاى منبر (گروه بازرگانان
را مخاطب قرار داد) و سه مرتبه فرمود: اول فقه سپس تجارت (يعنى : نخست مسايل شرعى
را ياد بگيريد و سپس تجارت كنيد)، سوگند به خدا، در اين امت ، ربا، پنهان تر از رد
پاى مورچه بر روى سنگ صاف است ،
تاجر فاجر و تبه كار است ، و تبه كار در آتش دوزخ ، مگر كسى كه حق خود را بگيرد، و
حق ديگران را بدهد.
98 - اءلرحم اذا وصلت ثم قطعت ، قطعها الله .
- رحم و خويشاوندى هنگامى هست كه وصل شود، اگر بعدا قطع شود، خداى تعالى آن را قطع
مى كند.
تعليق :
و عن رسول الله (صلى الله عليه و آله ) عن جبرئيل عن الله
تعالى ، قال : انا الرحمن ، شققت الرحم من اسمى ، فمن وصلها، وصلته و من قطعها،
قطعته .(148)
از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) است كه جبرئيل گفت خداى تعالى فرمود: من رحمان
هستم ، و رحم را از اسم خودم جدا كرده ام ، هرگاه كسى آن را وصل كند، من بر او وصل
مى كنم ، و اگر كسى آن را قطع كند از او قطع مى كنم .
99 - القضاة اءربعة ثلثة فى النار، و واحدة فى الجنة .
- قاضى ها چهار گروهند، سه گروه آنان در دوزخ ، و يك گروه در بهشت است .
تعليق :