فصل ششم : وظايف مراجعه كنندگان
براى افرادى كه به مشورت نيازمندند نيز وظايفى برشمرده اند؛ از جمله :
1 - مراجعه به كسى كه واجد شرايط مشاوره باشد و انتخاب نكردن افراد جاهل ، احمق ،
غيرعاقل و بى شخصيت (پست ، بدگمان به خدا، حريص ، ترسو، دروغگو و...). براى مشاوره
در اين باره رواياتى نقل شده است كه در ذيل ، اشاره مى شود:
اميرمؤ منان على (عليه السّلام ) مى فرمايد:
(لا
تشاورنّ فى امرك من يجهل ).(110)
(نبايد
در كار خود با كسى كه نادان است مشورت كنى ).
و نيز امام صادق (عليه السّلام ) فرمود:
(استشر
العاقل ...).(111)
(با
عاقل و غير احمق ، مشورت كن ).
همچنين آن حضرت مى فرمايد:
(اياك
ومشاورة النساء اِلاّ من جرّبت بكمال عقل ، فانّ راءيهن يجرّ الى الا فن وعزمهن الى
وهن ).(112)
(از
مشورت با زنانى كه به كمال عقلى نرسيده اند، بپرهيز؛ زيرا چه بسا راءيشان نسنجيده
باشد و بر اساس امر نينديشيده اى نتيجه گيرى كنند و تصميم بگيرند).
لازم به توجه است كه اين حديث مانند احاديث متعدد ديگر، دلالت دارند كه (اسلام ) مردم را از مشاوره با زنان به صورت مطلق ، نهى نكرده است ،
بلكه از مشاوره با زنانى نهى شده است كه به كمال عقلى نرسيده اند و يا برخى ديگر از
صفات مشاور را ندارند و به همين جهت ، در احاديث ، مواردى به چشم مى خورد كه مشورت
با زن مورد تاءييد قرار گرفته و به عنوان عامل مؤ ثر در موفقيت مرد به حساب آمده
است ؛ مانند آنچه امام موسى بن جعفر (عليه السّلام ) در مورد زن و مرد صالح از بنى
اسرائيل نقل مى فرمايد:
(آن
مرد خواب ديد كه خدا عمرش را نصف كرده ، يك نصف در مال و وسعت و نصف ديگر در ضيق و
زندگى مشقت ، او مخيّر شد كه اوّل يكى از آن دو نصف را اختيار كند، او گفت : من زن
نيكوكارى دارم كه شريك من در زندگى است ، با او مشورت مى كنم و به شما خبر مى دهم :(ان
لى زوجة صالحة وهى شريكى فى المعاش ، فاءشاورها فى ذلك ...)،
سپس او صبحگاه با همسرش مشورت كرد، همسرش گفت : نصف اول را اختيار كن و عافيت را
ابتدا داشته باش . شايدخدا بعدا به ما رحم كند و نعمتش را بر ما تمام نمايد. او در
شب بعد در خواب گفت كه من نصف اول را اختيار كردم ، خدا هم در روزى به او وسعت داد.
همسرش به وى گفت : از اين مال به اقوام و نيازمندان ، همسايگان و برادرت بده .او هم
چنين كرد. وقتى نصف اول عمر تمام شد، آن مرد همان را كه در خواب ديده بود، دوباره
ديد، به وى گفته شد خدا از تو تشكر مى كند و بقيه عمرت هم در وسعت خواهى بود).
(113)
و نيز امام صادق (عليه السّلام ) فرمود:
(...
فلا تستشر العبد والسفلة فى امرك ...).
(114)
(با
افراد بى شخصيت و پست مشورت نكن ).
و نيز فرمود:
(ولا
تدخلن فى مشورتك بخيلاً يعدل بك عن الفضل ويعدك الفقر ولا جبانا يضعفك عن الامور،
ولا حريصا يزين لك الشره بالجور، فان البخل والجبن والحرص غرائز شتى يجمعها سوء
الظن باللّه ).
(115)
(در
مشورت خود بخيل را راه مده ؛ زيرا تو را از عطا و تفضل به ديگران باز مى دارد و مى
گويد تو فقير مى شوى . همچنين با فرد ترسو مشورت نكن ؛ چون تو را در تصميمات ، ضعيف
و سست مى كند. و نيز حريص را طرف مشورت خود قرار مده ؛ چونكه حرص در طلب مال را -
هرچند با تجاوز به حقوق ديگران - براى تو زيبا جلوه مى دهد. بدان كه بخل و ترس و
حرص ، گرايشهاى مختلفى است كه جامع آنها بدگمانى به خداوند است
).
آن حضرت در جاى ديگر فرموده است :
(لا
تستشر الكذاب ، فانه كالسراب يقرب اليك البعيد ويبعد عليك القريب ).
(116)
(از
دروغگو مشورت خواهى نكن ؛ زيرا او مانند سراب است و دور را براى تو نزديك و نزديك
را براى تو دور جلوه مى دهد).
2 - مراجعه كردن به مشاورى كه مورد اعتماد و پذيرش است . امام صادق (عليه السّلام )
مى فرمايد:
(...
ولا تشاور من لا يصدقه عقلك وان كان مشهورا بالعقل والورع ...).
(117)
(با
كسى كه مورد قبول عقل تو نيست مشورت نكن ، گرچه به عقل و تقوا (ديانت ) مشهور باشد).
3 - پيروى از راهنماييهاى مشاور و مخالفت نكردن با تكاليفى كه او مشخص مى كند. حضرت
امام صادق (عليه السّلام ) در اين باره مى فرمايد:
(استشر
العاقل من الرجال الوَرع ، فانه لا ياءمر الا بخير واياك والخلاف فان مخالفة الورع
العاقل مفسدة فى الدين والدني).
(118)
(با
عاقلِ متدين مشورت كن كه او بجز خير تكليف نمى كند و از مخالفت كردن با او بپرهيز؛
زيرا فساد در دين و دنيا را به دنبال دارد).
و نيز فرمود:
(...
واذا شاورت من يصدّقه قلبك فلا تخالفه فيما يشير به عليك و ان كان بخلاف مرادك ...).
(119)
(وقتى
با كسى كه مورد قبول تو است مشورت مى كنى ،با او،در آنچه به ظاهر عليه تو نظر مى
دهد، مخالفت نكن ، گرچه برخلاف خواسته ات باشد).
البته بايد توجه داشت كه در صورت اختلاف راءى مشاوران ، لازم است از بهترين راءى
پيروى كرد؛ چنانكه قرآن در توصيف خردمندان مى فرمايد:
(... فَبَشِّرْ عِبادِ اْلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ
اَحْسَنَهُ اُولئِكَ الَّذِينَ هَديهُمُ اللّهُ وَاُولئِكَ هُمْ اُولُواالاَْلْبابِ ).
(120)
(بشارت
ده بندگان مرا كه سخنان را مى شنوند و بهترين آنها را پيروى مى كنند، اينان همان
كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است و آنان در حقيقت خردمندانند).
4 - متهم نساختن مشاور و تشكر از اظهار نظرهاى وى . امام سجاد (عليه السّلام ) در
اين باره مى فرمايد:
(واما
حق المشير عليك فلا تتّهمه ... فامّا تهمته فلا تجوز لك اذا كان عندك ممن يستحق
المشاورة ولا تدع شكره على ما بدالك من إ شخاص راءيه وحسن وجه مشورته ...).
(121)
(حق
مشاور بر مراجعه كننده اين است كه او را متهم نسازد. اتهام نسبت به كسى كه او را
مستحق مشورت دانسته اى ، جايز نيست ؛ بلكه بايد از اظهار نظر و حسن پذيرشش در
مشاوره تشكر كنى و او را سپاسگزار باشى ).
فصل هفتم : اصول مشاوره و راهنمايى
(اصل ) در لغت به معناى ريشه و منشاء و مصدر چيزى است و منظور از
اصول مشاوره و راهنمايى ، (قواعد و مفاهيم نسبتا كلى است كه بايد مبناى كار و فعاليت
راهنمايان ، مشاوران و مراجعه كنندگان قرار گيرد).
در اين باره تذكر چند نكته ضرورى است :
1 - از آنجا كه مشاوره ، خود نوعى راهنمايى است ، اصول مشاوره ، اصول راهنمايى نيز
محسوب مى شود و در آنجا نيز به كار مى آيد.
2 - همه اصول مشاوره و راهنمايى در عرض هم و با يك نسبت از جهت شمول و كليت نيستند
و به همين علت در تعريف گفته شد:(قواعد
و مفاهيم نسبتا كلى )؛ بلكه برخى از اين اصول در طول يكديگرند و چه بسا يكى مبنا
براى اصل يا اصولى ديگر باشد.
3 - اصول مشاوره و راهنمايى ، تنها مبناى فعاليتهاى مشاوره اى و راهنمايى در مدارس
نيست ،بلكه اين اصول چه بسا مبناى راهنمايى و هدايت همه افراد در همه مراحل زندگى
خواهد بود.
اصول مشاوره و راهنمايى عبارتند از:
1 - توجه به كرامت و شرافت ذاتى و
اختيارى مراجعه كننده
هر انسانى ، با كرامت
(122) آفريده شده و داراى احترام است و چه بسا فردى در سايه تقوا از
كرامت اختيارى
(123) نيز برخوردار باشد؛ از اين رو مشاور، وظيفه دارد تا با مراجعه
كننده خود برخورد انسانى اخلاقى داشته باشد و با تكريم شخصيتش او را در حل مشكلات
موجود يارى رساند.
سنت پيامبر( صلى اللّه عليه و آله ) اين بود كه مراجعه كنندگان به خود را بسيار
احترام مى گذاشت و حتى عباى خود را زير پاى آنان مى گسترانيد و بالشى كه تكيه گاه
خود بود، به آنان مى داد.(124)
امام سجاد (عليه السّلام ) يكى از حقوق مهم مشورت كننده را در اين مى داند كه
مشاور، به شخصيت وى احترام گذارد و با مهربانى و نرمى سخن بگويد و با او انس گيرد.(125)
2 - آزادى و اختيار
در اسلام موضوع (اختيار
انسان )
بسيار مورد تاءكيد قرار گرفته و جبرگرايى نفى گرديده است . از اين روست كه انسان را
در انتخاب راه هدايت و ضلالت ، آزاد گذاشته اند:
(اِنّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ اِمّا شاكِراً وَاِمّا كَفُوراً. )(126)
(ما
راه درست را به انسان نشان مى دهيم ، او آزاد است كه بخواهد شاكر باشد و هدايت شود
و يا ناسپاس و گمراه گردد).
و يا گفته اند كه شما مردم در انتخاب دنيا و آخرت و ترجيح يكى بر ديگرى دو دسته
ايد:
(يك
دسته ، دنيا را برمى گزينيد و دسته اى ديگر آخرت ر).
(... مِنْكُمْ مَّنْ يُريدُ الدُّنْيا وَمِنْكُمْ مَّنْ يُريدُ الاْخِرَةَ ...).(127)
(...
برخى از شما كسى هست كه خواهان دنياست و برخى از شما كسى است كه خواهان آخرت است
...).
از ديدگاه اسلام ، فرستادن انبيا و تكليف به انسانها و پاداش و كيفر آنان و بهشت و
جهنم و عدالت خدا و ... با اختيار و انتخاب انسان ، مفهوم پيدا مى كند و هرگز،
اينها با مجبور بودن انسان سازگار نيست . پس يكى از اصول كه بايد مبناى مشاوره و
راهنمايى قرار گيرد اين است كه به موضوع اختيار مراجعه كننده و لوازم آن توجه شود.
منظور از اصل آزادى و اختيار در مشاوره و راهنمايى اين است كه اولاً: فرد در رجوع
به مشاور و شركت در مشاوره ، آزاد است و نبايد به شركت در جلسه مشاوره و راهنمايى
مجبور شود و يا مشاور خاصى بر او تحميل گردد.
ثانيا: در مشاوره ،به هيچ وجه ، فرد به كارى مجبور نشود و هدايت و راهنمايى به گونه
اى صورت نگيرد كه شخص ناچار شود از روى اضطراب به كارى دست زند.
ثالثا: طرح مطالب هر فرد با انتخاب و تصميم خودش است هر فرد آن هنگام كه در خودش
آمادگى ببيند، مطلب خود را بيان مى كند و نبايد مشاور، اصرارى بر آن داشته باشد تا
تصور كند كه آزاديش از او سلب شده است .
رابعا: فرد، صاحب اختيار احساسات خويش است ، مشاور بايد حق بيان عواطف و احساسات را
به وى بدهد و احساسات و عواطف مخصوص به او را محترم بشمارد.
خامسا: فرد، آزاد باشد تا براى مشكلش ، خود راه حل مناسبى پيدا كند و مشاور، راه حل
معينى را به او تحميل نكند. بلكه او را راهنمايى كند تا خود او به راه حل مناسب
برسد و آن را برگزيند و بجا تصميم بگيرد و عمل نمايد.
بر اين اساس ، فرد، هدف خود را عملى مى سازد و چنين احساس نمى كند كه به صورت
برده ، هدف و آرمانهاى ديگرى را به اجرا درمى آورد.(128)
قرآن در اين باره به پيامبرش مى فرمايد:
(تو
با مردم مشورت بكن ولى انتخاب و تصميم و عمل با تو است كه با توكل بر خدا انجام مى
دهى ).
(... وَشاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ ... ).(129)
امام سجاد (عليه السّلام ) نيز در تاءييد آنچه گذشت مى فرمايد:
(...
فكن عليه فى راءيه بالخيار ...).(130)
(تو
در به كار بستن راءى و نظر مشاور، آزاد هستى ).
3 - راهنمايى بر اساس واقعيت و حق
توجه به اينكه راهنمايى و هدايتِ مشورت خواه ، به گونه اى انجام پذيرد كه بر اساس
واقعيت و حق باشد كه اگر مشاور به جاى وى بود به همان هدايت عمل مى كرد. بنابراين ،
نبايد اظهار نظر و هدايت وى خوشايند او يا بر اساس هواى نفس خود مشاور يا غير آن
باشد و در صورت ناتوانى خود، او را به مشاوره فرد صلاحيتدار ديگر ارجاع دهد.
امام سجاد (عليه السّلام ) مى فرمايد:
(واما
حق المستشير فان حضرك له وجه راءى جهدت له فى النَّصيحة واشرت عليه بما تعلم انك لو
كنت مكانه عملت به ... وان لم يحضرك له راءى وعرفت له من تثق براءيه وترضى به لنفسك
دللته عليه وارشدته اليه ، فكنت لم تاءله خيرا ولم تدّخره نصحا ولا حول ولا قوة
الاّ باللّه ).(131)
(از
حقوق مشورت كننده نسبت به تو (مشاور) اين است كه به آن گونه راهنمايى اش كنى و نظر
واقعى بدهى كه اگر تو به جاى او بودى همان را مى كردى ... و اگر از اين گونه
راهنمايى و نظر دهى ، ناتوانى او را به مشاورى كه مورد وثوق است و تو او را براى
خود مى پسندى ، ارجاع دهى ، اگر چنين كردى در راهنمايى و خيرخواهى كوتاهى نكرده اى
. البته هيچ كارى بدون قدرت الهى مقدور نيست ).
پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) فرموده است :
(...
من استشار اخاه فاشار عليه بامر وهو يرى الرشد غير ذلك فقد خانه ).(132)
(مشاورى
كه در پاسخ مشورت خواه به چيزى نظر دهد و او را به امرى هدايت كند كه مى داند راه
رشد و واقعيت ، چيز ديگرى غير از آن است ، به او خيانت كرده است ).
4 - توجه به ويژگيهاى مراجعه كننده
توجه به مجموعه علاقه ها، احساسها، خواستها، نيازهاى بدنى و روانى و تفاوتهاى فردى
مراجعه كنندگان است .
از ديگر اصولى كه بايد مبناى فعاليت در مشاوره قرار گيرد به اين معنى كه از يك سو
علاقه ها و احساسهاى پيشين و فعلى فرد مورد توجه قرار گيرد؛ چه بسا نرسيدن به چيزى
كه مورد علاقه اش بوده يا هست ، مسايل روانى خاصى براى او پديد آورده باشد و يا
موجب انجام كارى گشته كه نمى بايست انجام مى شد و آن كار برايش از نظر روانى يا
اجتماعى و ... مشكلى ايجاد كرده است ؛ زيرا علاقه افراطى به هرچيز، انسان را كر و
كور مى كند، از اين رو، حق را درست درك نمى كند و به انحراف كشيده مى شود. رسول
اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) فرموده است :
(...
حبّك للشئ يعمى ويصمّ ...).(133)
(علاقه
افراطى تو به هرچيز، تو را كور و كر مى سازد).
علاقه زياد به چيزى كه سزاوار آن همه ارزش دهى را ندارد به (هو)
تبديل شده ، اساس بدبختيها مى گردد؛ همانطور كه اميرالمؤ منين (عليه السّلام )
فرموده است :
(الهوى
اءسّ المحن ).(134)
(هوا
و عشق به امور ناپسند و ناشايست ، اساس بدبختيها و گرفتاريهاست ).
و گاهى فرد، احساس نادرستى از خود دارد، خويشتن را پست و حقير مى شمارد و احساس
ناتوانى و كمبود مى كند. به همين علت ، از عزت نفس برخوردار نيست و به كارهاى
ناشايست دست مى زند و احيانا رفتارهاى نابهنجارى از او مشاهده مى شود. حضرت امام
صادق (عليه السّلام ) مى فرمايد:
(ما
من احديتيه الا من ذلة يجدها فى نفسه ).(135)
(هيچ
كس به كارى ناپسند روى نمى آورد مگر آنكه ذلت و حقارتى در خود احساس مى كند).
اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) نيز مى فرمايد:
(نفاق
المرء من ذل يجده فى نفسه ).(136)
(دورويى
و بى صداقتى فرد، از حقارتى كه در وجود خود احساس مى كند، ناشى مى شود).
توجه مشاور به اين نوع علاقه ها و احساسها و تعديل و تصحيح آنها، مراجعه كننده به
وى را در حل مسايلش يارى مى نمايد.
اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) مى فرمايد:
(ببلوغ
الا مال يهون ركوب الاهوال ).(137)
(با
رسيدن به آمال و چيزهاى مورد علاقه ، مى توان بر اضطرابها (و ناراحتيهاى روانى )
غلبه پيدا كرد).
بر اين اساس ، مشاور بايد به نيازها و خواستهاى روانى مراجعه كننده از قبيل نياز به
محبت ، امنيت و آرامش ، تعلق و وابستگى به غير، استقلال و اعتماد به نفس و... توجه
داشته باشد؛ زيرا ممكن است كمبود محبت يا ترس از چيزى و متكى نبودن بر نيرو و توان
خود و ... باعث اختلالات روانى مثل اضطراب ، افسردگى ، اندوهناكى ، بى ارادگى ،
ناتوانى ، احساس ضعف و سستى و ... در شخص شده و زندگى را برايش ناگوار كرده باشد.
اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) در اين باره مى فرمايد:
(لا
عيش لمن فارق احبته ).(138)
(براى
كسى كه از محبوبهايش جدا شده (به نيازهاى محبتى او پاسخ داده نمى شود) زندگى
گوارايى وجود ندارد).
توجه به اين نوع نيازها و كوشش در رفع آنها و ايجاد موقعيتهاى مناسب گروهى و
اجتماعى و تصحيح شناخت فرد از خويشتن و برجسته كردن نقاط قوتش و امورى مانند آن ،
به وى كمك مى كند تا حالت طبيعى خود را بازيابد و در نتيجه نارساييهاى روانى او به
تدريج از بين برود.
اميرالمؤ منين على (عليه السّلام ) فرموده است :
(ان
للقلوب شهوة واقبالاً وادبارا، فاءتوها من اقبالها وشهوتها، فان القلب اذا اُكره
عمى ).(139)
(همانا
براى دلهاى آدميان ، علاقه ها و كششها و بى رغبتى هاست ، پس (هرگاه دل به چيزى
ميل و رغبت داشت ) از راه تمايلش او را به كارواداريد؛ زيرا هنگامى كه قلب به آنچه
دوست ندارد واداشته شود، كور مى گردد).
از سوى ديگر، توجه به نيازهاى بدنى ، مانند نياز به غذا و فعاليتهاى عضلانى و ورزش
نيز لازم است ؛ زيرا با تاءمين سلامت و رشد قواى بدنى ، شادابى ، اراده و توانايى
براى كار و فعاليت و ... به شخص باز مى گردد و روان او تحت تاءثير قرار مى گيرد و
از بيماريهاى روانى متعددى نجات پيدا مى كند.
5 - تعاون و همكارى مشاور و مراجعه
كننده
از اصول مهم در مشاوره و راهنمايى ، همكارى مشاور و مراجعه كننده در تعيين هدف ،
مشخص شدن مسؤ وليتها، هماهنگى فعاليتها و... است . اين امر سبب مى شود كه مشاور
براى درك صحيح از موقعيت مراجعه كننده و نيازها و ويژگيهاى روانى او و راهنمايى و
هدايتش به شناخت واقعى از خود و زدودن ابهامات فكرى و دادن تفكر منطقى به او و حل
مسايلش ، تمام تلاش خود را بنمايد و از هيچ سعى و كوششى دريغ نورزد؛ چنانكه امام
صادق (عليه السّلام ) به فرزندش توصيه مى فرمايد كه :
(...
واجهد راءيك لهم اذا استشاروك ...).(140)
(تمام
تلاش خود را در راهنمايى و هدايت مراجعه كنندگان به خود به كارگير).
فرد مشورت كننده نيز بايد سعى كند اطلاعات لازم را در اختيار مشاور قرار دهد و
بخصوص عواطف و احساساتش را براى او بازگو كند و بدون هيچ مقاوت در برابر او چيزى را
از وى پنهان ندارد. امام صادق (عليه السّلام ) در برشمارى امور اساسى در مشاوره مى
فرمايد:
(...
ان تطلعه على سرّك فيكون علمه به كعلمك بنفسك ...).(141)
(بايد
مشاور را آن گونه از سرّ خود آگاه كنى كه آگاهى او به تو همانند آگاهى تو به خودت
باشد).
در اسلام ، همكارى بر اساس تقوا امرى مطلوب است ، آنچه برخلاف تقوا و بلكه نامشروع
است همكارى به گناه و دشمنى و اقدام عليه ديگران است .
قرآن در اين باره مى فرمايد:
(... تَعاوَنُوا عَلى البِرّ وَالتَّقْوى وَلا تَعاوَنُوا عَلَى الاِْثْمِ
وَالْعُدْوانِ وَاتَّقُوا اللّهَ اِنَّاللّهَ شَدِيْدُ الْعِقابِ ).(142)
(بر
اساس نيكى و تقوا با يكديگر همكارى داشته باشيد و هرگز بر اساس گناه و دشمنى همكارى
ننماييد، تقواى الهى را رعايت كنيد؛ بدانيد كه عقاب الهى (بر اين نوع همكارى ) شديد
و سخت است ).
بنابراين ، مشاور موظف است در اظهار نظر و راهنماييهاى خود، ضوابط شرعى را رعايت
كند تا مبادا موجبات اغواى فرد را فراهم آورد و به گناه و كارهاى خلاف شرع كشانده
شود يا زمينه انحراف و معصيت در او پديد آيد.
تقوا، همكارى مشاور را در مشاوره و راهنمايى ، ارزشمند مى سازد و آن را مورد قبول
درگاه خداوند متعال مى گرداند. امام اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) مى فرمايد:
(لا
يقلّ عمل مع تَقْوىً وكيف يقلّ ما يتقبل ؟).(143)
(هيچ
گاه عملى كه از روى تقوا انجام گرفته است ، كوچك نيست ؛ چگونه آنچه مورد قبول درگاه
الهى قرار گيرد، كم است !).
فصل هشتم : انواع مشاوره و روشهاى آن
مشاوره به دو صورت (انفرادى و گروهى ) انجام مى پذيرد؛ (مشاوره فردى )
گفتگوى رو در رو بين مراجعه كننده و مشاور است كه به منظور كشف علل مشكل فرد و پيدا
كردن راه حل براى آن ؛ صورت مى گيرد. امّا (مشاوره گروهى )
عبارت است از: گفتگوى رو در رو بين چند نفر به منظور تبادل نظر در زمينه علايق ،
رغبتها، مسايل و مشكلاتى كه افراد گروه در ارتباط با خود يا در تعامل با ديگران
دارند و اتخاذ تصميم منطقى در موارد ذكر شده .
مشاوره گروهى در مقايسه با مشاوره انفرادى ، اولاً: از نظر زمان و مخارج ، مقرون به
صرفه است .
ثانيا: اعضاى گروه ، رفتارهايى در گروه مى آموزند و به انتقاد از خود و ديگران مى
پردازند.
ثالثا: اعضا متوجه مى شوند كه داشتن مشكل ، منحصر به آنان نيست وديگران نيز مشكلات
مشابهى چون آنان دارند.
البته بايدتوجه داشت كه همه مشكلات و مسايل در مشاوره گروهى قابل طرح نيست
.بنابراين ،مشاوره گروهى با همه محاسنش محدوديتهايى نيزدارد.
همچنين در (مشاوره
گروهى )
معمولاً، گفتگوها بين مشاور و افراد گروه ، آغاز مى شود ولى كار اصلى مشاور اين است
كه آشنايى ابتدايى اعضا با هم را تسهيل كند و قدمهاى اوليه را براى عميق تر شدن حسن
توجه و همبستگى اعضا و ملاطفت نسبت به هم بردارد و براى فراهم شدن جوّ و شرايط
اعتماد بين اعضا كوشش كند و مقبوليت هر فرد را نزد ساير اعضاى گروه ، تقويت نمايد و
هدفهاى مشاوره گروهى را براى اعضا روشن كند و خط حركت و كار گروه را مشخص نمايد و
با در ميان گذاشتن ارزشهاى مورد قبول ، اعضاى گروه را به اقدام مشابهى تحريك كند و
از اقدامات ضد ارزشى و احساسات و عكس العملهاى نادرست كه ممكن است ، پيش آيد و يا
از حاكميت جوّ انتقام و مقابله يا اشتباه و مقابله به مثل ، در جلسه مشاوره ،
جلوگيرى نمايد و مانع ريزش اعضاى گروه شود و بدين وسيله راه مشاوره را براى اعضا
هموار سازد و آنان را در جهت ايجاد يك ساخت مشاوره اى هدايت نمايد تا اعضا بتوانند
بدون صدمه روانى به هم ، در يك رابطه تعاملى مؤ ثر و سازنده به هم كمك كنند و از
اين رو در ادامه مشاوره ، گفتگو بين خود اعضاى گروه انجام مى شود و هر فردى با
راحتى ، مسايل خود را با ساير افراد گروه در ميان مى گذارد و به راه حلهايى دست مى
يابد.
تعداد اعضاى گروه در مشاوره و راهنمايى گروهى ، با عمق رابطه لازم يا ممكن ، ارتباط
دارد؛ يعنى هرچه لازم باشد رابطه عميق تر باشد، تعداد اعضا هم بايد كمتر باشد.
البته عمق رابطه ، خود، بستگى دارد به نوع گروه ، نيازها و وضع روحى مراجعه كنندگان
و اهداف مشاوره .
بنابراين ، در مشاوره و راهنمايى آموزشى و ارائه اطلاعات مى تواند تعداد اعضا زياد
باشند (تا حدود چهل يا پنجاه نفر) امّا در مورد مشكلات روانى بايد سعى شود تعداد
هرچه كمتر باشند و حداكثر ده نفر بيشترنباشند.
(144)
در مشاوره گروهى ، دانش آموزان نبايد تركيب گروه همگون و همدست باشند؛ مثلاً اعضاى
گروه را همه دانش آموزان تنبل تشكيل دهند. بلكه ناهمگون بودن دانش آموزان و تركيب
دانش آموزان از گروههاى تنبل و زرنگ مى تواند يادگيريها و تجربيات پربارترى را به
همراه داشته باشد.
در مشاوره گروهى ، اعضا، علايق و تواناييهاى خود را مى شناسند و هويت و شخصيت خويش
را بهتر درمى يابند، به نظريات و عقايد ديگران توجه مى كنند و رابطه متقابل با
ديگران را تقويت مى نمايند و با رشد مهارتهاى اجتماعى ، به سازگارى با مسؤ وليتهاى
اجتماعى ، توانمند مى گردند و با توجه به واقعيتهاى موجود، نگرانيهاى خود را قبل از
آنكه به مشكلات جديدى تبديل شود، برطرف مى نمايند و افرادى كه مشكلات دارند، به
تغيير رفتار موفق مى شوند و از حاد شدن آن جلوگيرى مى نمايند.
در مشاوره گروهى ، اعضا مى دانند كه چه مى خواهند، ولى نمى دانند چطور به آن برسند
و يا آن را هم انجام دهند و از اين رو ماهيتِ پيشگيرانه دارد، ولى در مشاوره فردى ،
بيشتر، جبرانى و تصحيحى است و پيشگيرى كمتر است .
در مشاوره گروهى ، افراد مى خواهند بدانند كه ديگران چه مى گويند؟ چه فكر مى كنند؟
و چطور زندگى مى نمايند تا بدين وسيله بتوانند راه خود را در اين رهگذر پيدا كنند و
از آن مطمئن باشند.
عن امام على (عليه السّلام ) :(دواؤ
ك فيك وما تشعر وداؤ ك منك وتستنكر).
(145)
(درمان
و مشكل تو در خودت است و تو آگاه نيستى و درد تو نيز، از خودت مى تواند باشد در
حالى كه تو نمى دانى ).
و از اين رو است كه خود شناسى در مشاوره ، اساس حل مشكلات روانى و ... مراجعه
كنندگان است .
بيشتر مردم از اينكه در جمع بتوانند آزادانه ، احساسات ، افكار و عقايد و
نابسامانيهاى شغلى و محيطى و اجتماعى خود را بيان كنند، لذت مى برند و در حقيقت يكى
از هدفهاى مهم مشاوره گروهى كه عبارت است از ايجاد روابط نزديك و تواءم با ملاطفت ،
خود به خود تحقق مى يابد و زمينه اى فراهم مى گردد كه آنها در روابط بعدى خود در
خانواده ، محل كار، محل تحصيل ، موفقتر و راضى تر باشند.
اعضاى گروه ، از تجربيات و ياد گرفته هاى تازه در گروه ، در زندگى روزمرّه استفاده
مى كنند و ديگر نسبت به انتقاد ديگران از آنان حساسيت كمترى از خود نشان مى دهند و
زياد حالت دفاعى به خود نمى گيرند، آنان ديگر مى توانند خود را آن گونه ببينند كه
ديگران مى بينند. البته بايد توجه داشت كه در مشاوره گروهى ، هدف اصلى اين است كه
افراد به شناخت عميق تر از خود و رفتار خويش و ايجاد تغييرات لازم و رفع مشكلات و
حل مسايل خود برسند.
مشاوره و راهنمايى گروهى ، عمدتا در دانشگاه يا مدرسه و يا مؤ سسه ديگر تشكيل مى
شود. و هدف آن كمك به شناخت موقعيتها، محيط، روابط انسانى ، احساسات و عواطف افراد،
موضوعات آموزشى ، مهارتها و ارائه اطّلاعات تحصيلى ، شغلى و آشنا سازى افراد با
سيستم مدرسه ، دانشگاه ، مؤ سسه ، شناسايى و تحليل مشكل (چه مشكل كارى و شغلى باشد
و چه مشكل شخصى و مديريتى باشد) و هدف آن رشد، تسهيل تصميم گيرى و غلبه بر مشكلات و
ياورى اعضا براى ايجاد تغيير در رفتار و نگرشهاى ضعيف و ناموفق است .
عوامل درمانى در مشاوره گروهى
عوامل درمانى در مشاوره گروهى ، عبارت از اهرمهاى كار و وسايل ايجاد تغيير در شخصيت
و روابط انسانى است كه مشاوران ، آنها را در مورد اعضاى گروه به كار مى گيرند:
1 - ايجاد اميد و بشارت به بهبودى و رفع مشكل .
2 - شكستن احساس منحصر به فرد بودن مشكل يا بيمارى فرد.
3 - انتقال اطلاعات و آموزشهاى لازم .
4 - فراهم ساختن زمينه نوعدوستى و روابط سالم اجتماعى .
5 - همبستگى گروهى در مشاوره گروهى ، همانند رابطه حسنه و همدلى در مشاوره فردى ،
يك پيش شرط لازم براى درمان مؤ ثر است .
6 - تجربه عاطفى تصحيحى .
فردى كه مشكل روانى دارد، بايد تحت يك تجربه عاطفى تصحيح كننده قرار گيرد، امورى كه
اين امر را تسهيل مى كند، عبارتند از:
الف - آشناكردن فرد به نامناسب و نادرست بودن احساسات و رفتارهمنشينانه اش .
ب - افزايش توانايى فرد براى تعامل و مراوده عميق تر و صادقانه تر با سايرين .
ج - ابراز احساس عاطفى نسبت به فرد.
د - حمايت فردى و گروهى ازفردمشكل دار و ارزشگذارى بر كنشهاى او.
ه - ايجاد زمينه و فراهم ساختن شرايط تحريك عاطفى و آزمايش تجربه عاطفى تصحيح
كننده وى .
روشها و فنون مشاوره
(فن ) به معناى راه ، روش ، هنر و شيوه است و منظور از فنون
مشاوره ، روشها و شيوه هايى است كه در مشاوره ، به اقتضاى اصول و در جهت اهداف ، به
اجرا در مى آيد.
مشاور، با توجه به اصول مشاوره و بهره گيرى از فنون آن ، مشورت كننده را در رسيدن
به هدفهاى مشاوره و حل مشكلات روانى او به طريق مؤ ثرترى يارى مى كند. ناآگاهى
مشاور از اين فنون و ناتوانى وى در به كارگيرى مؤ ثر آنها، باعث موفق نشدن او در
انجام مشاوره است و مشورت كننده را نيز از رسيدن به هدفهاى مشاوره باز مى دارد.
ماپس ازبيان انواع روشهاى مشاوره به ذكر اين فنون و مراحل انجام آن مى پردازيم :
اقسام روشهاى مشاوره
در روش مشاوره از نظر ميزان فعاليت مراجعه كننده و مشاور و چگونگى رابطه آنها، سه
نظريّه وجود دارد:
الف - روش مستقيم
(146)
يك نظريّه اين است كه مشاور، محور بحث را در اختيار گيرد و از تكنيكها و فنون
مشاوره بسيار استفاده كند و در تشخيص علتهاى ناراحتى فرد بكوشد و راه حلهاى مناسب
را به وى پيشنهاد يا تكليف نمايد.
از صاحبان اين نظريه ، الّيس ، ويليامسون ، سالتر، هوارد و ميلر مى باشند(147)
آنان بر اين اعتقادند كه اولاّ: مشاور، مشكل و موقعيت مراجعه كننده را بهتر از خودش
درك مى كند. همه افراد بشر، توانايى درك از خود و سازندگى خويش را ندارند. آنان كه
در جريان تعليم و تربيت صحيح قرار گرفته اند، مى توانند شرايط محيطى و قواى خود را
بشناسند و به طور خلاّق عمل كنند.
ثانيا: عدم آگاهى مراجعه كننده از خود و يا شرايط محيط خويش و رابطه اش با ديگران و
نظاير آن ، او را داراى مشكل ساخته است . او چگونه مى تواند خود را بدون راهنمايى
مستقيم از مشكل برهاند. از اين رو لازم است مشاور، درمان و راه حل را برايش به صورت
صريح مطرح كند و او را به صورت مستقيم هدايت نمايد تا به نتيجه برسد.
در اين روش ، مشاور از طريق پرسشنامه ، آزمونهاى روانى ، مصاحبه و سؤ ال ، به جمع
آورى اطلاعات وسيعى درباره مراجعه كننده اقدام مى كند و بر تشخيص علل ناراحتى و
مشكل وى همت مى گمارد و پس از كشف علل ، راه حلهايى را ارائه مى دهد و از مراجعه
كننده خواسته مى شود تا راه حل ارائه شده را به اجرا درآورد و نتيجه را به مشاور
گزارش نمايد.
ب - روش غير مستقيم
(148)
نظريه ديگر در روش مشاوره اين است كه مشاور، در مشاوره ، محيط گرم و پذيرا را براى
فرد فراهم كند تا او با آسودگى و دلگرمى به گفتگو و دادن اطلاعات لازم در مشاوره
اقدام نمايد. و نيز هدايت و رهبرى بخش مهمى از فعاليتهاى جلسه مشاوره را به عهده او
گذارد و مشاور، صرفا به انعكاس احساسات ، افكار و رفتار او بپردازد و بدين وسيله ،
وى را به خودشناسى و بينش درست درباره مشكلش راهنمايى كند تا خود او به راه حل
مناسب برسد.
در اين روش ، شخص مراجعه كننده ، محور است و رابطه حسنه ، نقش اساسى در مشاوره دارد
و به فنون مشاوره ، بويژه تست ، چندان اهميتى داده نمى شود.
دانشمندانى مانند راجرز
(149)
فردريك پرلز
(150)
، از صاحبان اين نظريه اند. اساس اين نظريه را راجرز، چنين بيان مى كند: انسان ،
ذاتا موجودى خلاّق و تواناست و طبيعتش بر خير است و براى هدفى ارزشمند كوشش مى كند.
مراجعه كننده هم كه دچار كج رفتارى يا اختلال عاطفى و يا با مشكل ديگر رو به رو مى
شود.انسان است و از اين گونه ويژگيها برخوردارمى باشد،ولى بر اثر تربيت غير صحيح و
آگاهيهاى غلط و يا رفتارهاى انحرافى ، برايش مشكل پيش آمده است . مشاور با كمك غير
مستقيم به وى يعنى آگاه ساختن او به خودش و موقعيتش در جهان هستى و هدف والاى زندگى
و امورى مانند آن ، مراجعه كننده را به حالت طبيعى اوّليه برمى گرداند و او خود به
راه حل براى مشكل خويش مى رسد.
در اين روش ، مراجعه كننده بيش از مشكلش مورد توجه است و به احساسات و افكارش زياد
اهميت داده مى شود. و به ايجاد و تقويت رابطه حسنه مشاوره اى وى با مشاور، تاءكيد
مى گردد و به جاى كوشش براى تشخيص علل ناراحتى و ارائه راه حل بر اساس آن ، به
انعكاس افكار، احساسات و رفتار او اقدام مى شود و به جاى دادن دستورالعمل و خواستن
تكليف از مراجعه كننده ، زمينه فراهم مى گردد تا خود او دستورات و تكاليف لازم را
كشف نمايد و به كسب بينش نسبت به خود و مشكلش نايل شود و خود، راه حل مناسب را پيدا
كند.
پرلز، كه مؤ سس (نظريه
گشتالت )
است نيز بر اين روش مراجعه كننده محورى
(151) ، تاءكيد دارد. به نظر وى ، وقتى فرد با مشكل مواجه مى شود كه
افكار و احساسات خويش را قبول نداشته و آنها را از خود نداند و سازمان و وحدت و
هماهنگى رفتار را از دست بدهد.
بر اساس (نظريه
گشتالت )
به مراجعه كننده كمك مى شود تا خويشتن را بپذيرد و از اجزاى از هم گسسته ، به
خويشتن هماهنگ و وحدت يافته برسد و اعتماد و اطمينان شخصى پيدا كند و به ديگران
وابسته نباشد. بر طبق اين روش
(152) ، مراجعه كننده در وضعيتى قرار داده مى شود كه آگاهى كافى پيدا كند
و موانع آگاهى درست را كنار بزند و خود را آنگونه كه هست بنماياند و تواناييهاى
خويش را آشكار كند.
ج - روش انتخابى
نظرّيه متعادل اين است كه مشاور با توجه به نوع مشكل فرد و توانمندى او، هريك از دو
روش مستقيم يا غير مستقيم را كه مؤ ثرتر و مفيدتر واقع شود، انتخاب كند؛ مثلاً در
حل مشكلات عاطفى و روانى ، روش غير مستقيم را به كار گيرد و در غير آن از روش
مستقيم استفاده نمايد. و در مواردى هم كه لازم مى بيند، از هر دو روش بهره مى برد.
تورن
(153) و گريندر(154)
از پيشگامان اين روش مى باشند. نام اين روش ، روش انتخاب (Metd Elective)
گذاشته شد و مكتب آنان مكتب التقاطى
(155) يا
(Eclecticism)
ناميده شده است .
روش تعقلى و روش تحليل روانى
روشهاى گوناگونى در مشاوره مطرح است كه با هريك مى توان دسته اى از مشكلات مراجعه
كنندگان را حل كرد. مشاور، بايد از همه روشها آگاه باشد تا به تناسب هريك از مسايل
و مشكلات ، از آن روشها به صورت مجزّا و يا تلفيقى بهره بجويد. دو روش زير در حل
مشكلات ، از كارايى بسيار زياد برخوردارند و تجربه ، مفيد بودن آنها را ثابت كرده
است .
الف - روش تعقلى
(156) در مشاوره
قديمى ترين روش مشاوره كه در بين انسانها معمول بوده است ؛ روش تعقلى است محور در
اين روش ، عقل است . پيامبران ، فلاسفه ، عاقلان و دانشمندان هميشه ، افراد را به
تعقل ، تشويق مى كرده اند تا با ورزيده شدن در فكر و عقل ، آنان بتوانند مشكلات
فردى و اجتماعى خود را حل نمايند.
در هر جامعه اى ، هركسى كه بيشتر از نعمت عقل برخوردار بوده بيشتر مرجع و مشاور
مراجعه كنندگان و مشورت طلبان مى باشد.
در اين روش ، مشاور همانند معلم و راهنما عمل مى كند و جريان مشاوره و راهنمايى يك
جريان تعليم و تربيت محسوب مى شود. و از خصوصيات آن اين است كه مشاور، سعى دارد
مراجعه كننده را با واقعيت ، حقيقت ، عقايد و سنن درست ، ارزشهاى اخلاقى واجتماعى
صحيح وامورى از اين قبيل آشنا و علاقه مند سازد و وى را ازافكار،تصورات و
وابستگيهاى غلط برهاند و او را براى زندگى معقول در آينده آماده نمايد.(157)
ب - روش تحليل روانى
(158)
در روش تحليل روانى ، مشاور به مطالعه نقش احساسات و عواطف مى پردازد و در صدد است
مشكلات عاطفى مراجعه كننده را حل نمايد.
اين روش بر اين فرضيه استوار است كه هر مشكل و اختلال رفتارى و شخصيتى كه در فردبه
وجود مى آيد، نتيجه اضطرابهايى است كه شخص در گذشته به آنها مبتلا شده است . با روش
تحليل روانى ، آن اضطرابها، تحريكات و عوامل ، شناسايى مى شوند و مراجعه كننده از
واقعيت وجود خود، آگاه مى گردد و مى فهمد كه از عيب و نقص ، عارى نيست ، استعدادها
و توانمنديهايش محدود است ، بنابراين ، با به دست آوردن بينشى واقع بينانه نسبت به
خود، تمايلات كامل گرايى و بلندپروازانه خود را كاهش مى دهد و شخصيت خود را دوباره
بازسازى مى نمايد.
در اين روش ، روى تقويت نيروى اراده و عاطفه تاءكيد مى شود، اگرچه عقل را نيز در
همه زمينه ها به كار مى گيرد.(159)
فصل نهم : مراحل انجام روشها و فنون مشاوره
مشاوره ، داراى مراحلى است كه در هريك از آن مراحل ، روشها و فنون ويژه اى را بايد
به كار گرفت . موقعيت در مشاوره تا حد زيادى ، به خصوصيات شخصى مشاور و توانمندى او
در به كارگيرى فنون و روشها بستگى دارد و از اين روست كه مشاوره را (هنر مشاور)
ناميده اند.
اينك به توضيح سه مرحله آغاز، ادامه و پايان مشاوره مى پردازيم :
1 - مرحله آغاز
مرحله آغازمشاوره و راهنمايى با نخستين جلسه مشاوره شروع مى شود. رعايت روشها و
فنون زير، در موفقيت مشاوره ، نقش بسزايى دارد:
الف - برقرارى رابطه حسنه بين فرد و
مشاور
مشاور، با ايجاد رابطه حسنه ، اضطراب اوّليه و ترس مراجعه كننده را كاهش مى دهد و
اعتماد او را نسبت به خود جلب مى كند تا او با احساس امنيت و اعتماد، مشكلش را مطرح
سازد.
مشاور، مبتنى بر رابطه ياورانه است . اين رابطه به چند صورت متصور است :
(160)
1 - رابطه معلوم : يعنى رابطه اى كه به آسانى ، اطلاعات و نظريات و احساسها بين
مراجعه كننده و مشاور ردّ و بدل مى شود و در آن گفتار و حركات مراجعه كننده براى
خود او و مشاور معلوم است .
2 - رابطه مبهم : كه در آن ، گرچه مراجعه كننده از نظريات ، احساسها و علل حركات و
گفتار خود، آگاهى ندارد، ولى براى مشاور، ابهامى ندارد.
3 - رابطه ناشناخته : كه در آن احساسها، عقايد و ... نه براى خود مراجعه كننده روشن
است و نه مشاور توانسته آنها را كاملاً بشناسد.
4 - رابطه پنهان : كه در آن گفتار و حركات مراجعه كننده گرچه براى خود او روشن و
معلوم است ، ولى از مشاور مخفى نگهداشته شده و وى از آن آگاهى ندارد.
در نخستين جلسه مشاوره ، معمولاً رابطه پنهان وجود دارد و مشاور بايد سعى كند
اعتماد متقابل ايجاد گردد و از رابطه پنهان كاسته شود. هرچه رابطه ياورانه حسنه تر
باشد مى تواند فرد را از ممانعتها و مقاومتهاى درونى آزاد كند و از سه رابطه منفى
بكاهد و رابطه معلوم را افزايش دهد و اعتماد بين مراجعه كننده و مشاور را باعث
گردد.
براى ايجاد رابطه حسنه و اعتماد بايد به نكات زير توجه شود:
يك - مشاور با رفتار دوستانه خود، زمينه اى فراهم كند كه فرد، احساس نمايدمشاور او
را دوست دارد و برايش ارزش قايل است ،على ( عليه السّلام ) مى فرمايد:(حسن
الصحبة يزيد فى محبّة القلوب )
(161)؛
يعنى :(نيكويى
رفتار، محبت قلبى مردم را نسبت به تو زياد مى كند).
همچنين مشاور به هنگام ورود، به وى سلام كند. (سلام آن قدر اهميت دارد كه رسول خدا
(صلى اللّه عليه و آله ) فرموده است :(خمس
لست بتار كهن حتى الممات ... وتسليمى على الصبيان ...)
(162)
يعنى :(پنج
چيز است كه تا هنگام مردن من آنها را ترك نمى كنم ... (يكى از آنها) سلام دادن به
بچه هاست .)
و احترامش گذارد و با او دست دهد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود:(تصافحوا
فانّه يذهب بالغلّ)
(163)،
يعنى :(با
يكديگر مصافحه كنيد؛ زيرا كينه را از دلهاى شما مى برد).
و حالش را بپرسد و ابراز محبت نمايد و با وى همدلى كند و اين همدلى را اظهار كند،
با چهره بشّاش با او حرف بزند و نگاههاى محترمانه و ارزشمندانه به او داشته باشد و
از حركات بى مورد بپرهيزد و او را بدون قيد و شرط بپذيرد و آمادگى خود را براى كمك
به او اعلام كند.
دو - مشاور در رابطه مشاوره اى خود از ارائه نقشهاى تصنعى كه جزء شخصيت او نيست ،
بپرهيزد؛ زيرا خواه ناخواه مراجعه كننده اين نقشهاى تصنعى را كشف مى كند و اطمينان
نسبت به مشاور را از دست مى دهد. در حقيقت بايد از پاكى باطن برخوردار باشد و عمل و
رفتار و نقش خود را با آن منطبق سازد. على (عليه السّلام ) فرمود:(زين
الايمان طهارة السرائر وحسن العمل فى الظاهر)(164)
زيبايى ايمان در پاكى باطنها و (منطبق با آن ) عمل نيكو در ظاهر است .
سه - مشاور به انتظارات مراجعه كننده از خودش توجه داشته باشد و در برآوردن آنها
تلاش نمايد و از تداخل مشغوليات ، در جريان مشاوره بپرهيزد؛ زيرا مشاور، داراى
احساسات ، روشها، عادات و احيانا مشكلاتى است كه روى مشاوره اثر مى گذارد. بديهى
است كه مشاور، بايد سعى كند تا تداخل مشغوليات خود را در جريان مشاوره به حداقل
برساند و صرفا ذهنش را در راستاى انتظارات مراجعه كننده متمركز سازد.
معمولاً انتظارات مراجعه كننده از مشاور، امورى از اين قبيل هستند:
الف - اضطراب نداشته باشد.
ب - صادق و با خلوص نيت باشد.
ج - نيازهاى مراجعه كننده را بشناسد.
د - از انگيزه هاى مراجعه كننده آگاه شود.
ه - احساس مراجعه كننده را دريابد.
و - قادر به ايجاد رابطه تواءم با اعتماد و احترام به مراجعه كننده باشد.
ز - خودانگيز و خلاّق باشد.
در برابر، مراجعه كننده هم بايد در برآوردن انتظارات مشاور از وى تلاش كند تا رابطه
حسنه دو طرفه برقرار شود. مشاور انتظار دارد كه مراجعه كننده ، به دور از نفاق و
پرده پوشى ، مسايل مورد نياز را بگويد و براى خودآگاهى با همه توانش تلاش كند و به
بهداشت روانى خود توجه داشته باشد و در حل مشكل خود كوشش نمايد و امورى از اين قبيل
.(165)
چهار - مكانى براى مشاوره انتخاب شودكه حتى المقدورمحيطى آرام و راحت باشد تا فرد
بتواند با فراغت خاطر و بدون ترس و اضطراب ، مسايلش را مطرح سازد.
پنج - به وى اجازه داده شودجلسه را هرطور كه او مى خواهدآغاز كند.
شش - نقش حضور و سخن گفتن او در مشاوره برايش توضيح داده شود.
هفت - به احساسات ، ارزشها و عواطف وى توجه كافى شود و در مشاوره بيش از حد، بر
جنبه هاى عقلانى و منطقى ، تكيه نشود.
هشت - از او تعريف و تمجيد به عمل آيد؛ مثلاً به او بگويند تو فرد توانايى هستى ،
خوب فكر مى كنى ، كارت مورد قبول است (البته توجه شود كه برخلاف واقع تعريف نشود) و
خودت مشكل را حل خواهى كرد، من پيش بينى مى كنم كه به نتايج خوبى برسى ، دوستان
خوبى پيدا مى كنى ، نمرات بهترى خواهى گرفت و...
نُه - آشنا ساختن شخص به اينكه اين مشكل منحصر به او نيست ، ديگران هم نظير اين
مشكل را دارند، بنابراين ، جاى نگرانى نيست .