مشاوره در آينه علم و دين

على نقى فقيهى

- ۴ -


ب - محرمانه ماندن مذاكرات

بايد به شخص ، اطمينان داده شود كه مذاكرات جلسات مشاوره محرمانه مى ماند و به هيچ وجه بدون اجازه او افشا نخواهد شد.

ج - سازماندهى مشاوره

خط مشى و چگونگى اجراى مشاوره يا روشى براى آغاز و ادامه و پايان مشاوره - كه (سازماندهى مشاوره ) ناميده مى شود - تعيين گردد.

سازماندهى چارچوب مشاوره است كه فرد را يارى مى دهد تا احساس سردرگمى ،بى هدفى ،ابهام وبلاتكليفى نكندوازمشاوره نتيجه سودمندى بگيرد.

درسازماندهى بايدمشخص شودكه فردبه منظورچه هدفى ازاهداف ،نظير تغيير عادات نامناسب ، بهبود روابط خود با ديگران ، حل مشكل اشتغال ، حل ناراحتيهاى خانوادگى و امورى از اين قبيل ، به مشاورمراجعه كرده است .

همچنين درباره نقشهاى هريك از مشاور و مراجعه كننده در مشاوره و اينكه چه انتظارى از هريك از آن دو هست ، بايد گفتگو شود.

تعيين زمان براى هر جلسه مشاوره نيز ضرورت دارد و بايد توجه داشت كه كودك و نوجوان و بزرگسال در چه مرحله اى از رشد و توان براى تمركز حواس است و مشاوره تا چه مدت زمان برايش ‍ مفيد است ؛ مثلاً بايد هر جلسه مشاوره براى كودكان دبستان بيش از 25 دقيقه و براى نوجوانان 35 دقيقه و براى بزرگسالان 45 تا 60 دقيقه ، بيشتر طول نكشد.

تعيين زمان باعث مى شود كه وقت مشاور، بين همه مراجعه كنندگان تقسيم شود و همگى بتوانند از مشاور استفاده كنند. و نيز با تعيين زمان از پراكنده گويى جلوگيرى مى شود و نيرو و دقت مشاور و شخص مقابل تلف نمى گردد. همچنين در تعيين زمان ، با توجه به نوع مشكل فرد، تعداد جلسات مشاوره به صورت تقريبى مشخص ‍ مى شود.

انجام اين نوع امور و نظاير آن در اولين جلسه مشاوره ، سازماندهى مشاوره است .

د - احتياط در شروع مشاوره

مشاور در آغاز مشاوره ، بايد با احتياط بيشترى عمل كند و به ردّ عقايد و افكار طرف بپردازد. و در جايگزين كردن عقايدو افكارصحيح به جاى آنها تعجيل نكند. و او را تحت فشار قرارندهد؛ زيرا تعجيل و تحميل ، برقرارى رابطه حسنه را مشكل مى سازد و چه بسا شخص را ناراحت و نگران كرده ، او را به ترك مشاوره يا سكوت ، بكشاند.

ه - پديدار ساختن شخصيت مراجعه كننده

سعى شود شخصيت مراجعه كننده به خوبى پديدار شود.

شخصيت انسان به طور شگفت انگيزى پيچيده است . و مى توان گفت شخصيت مراجعه كنندگان همانند غالب انسانها، كاملاً قابل درك و توصيف نيست ، بويژه در شروع آشنايى كه قسمتهايى از آن شخصيت ديده مى شود؛ مانند بخشهايى از توده هاى يخ كه بالاى سطح آب قرار دارد، قابل مشاهده است ولى بخشهاى ديگرى از آن كه در زير آب است ديده نمى شود مگر آنكه با غلتيدن اين توده هاى يخ و چرخش آنها قسمتهاى ديگر، قابل رؤ يت گردد. در جلسه مشاوره ، بيشتر بخشهاى شخصيت مراجعه كننده ، پنهان است و گاه براى خود مراجعه كننده نيز مخفى است ، مشاور بايد شخصيت مراجعه كننده را به چرخش درآورد تا تمام ابعادش پديدار گردد تا هم خود مراجعه كننده به خودشناسى برسد و هم مشاور بداند چگونه و از چه راههايى به حل مسايل و مشكلات او مى توان رسيد.

و - تاءثير متقابل مشاور و مراجعه كننده

مشاور و مراجعه كننده هركدام داراى نيازها، نظام ارزشى ويژه ، مفهوم خاصى از خويشتن ، جهان بينى و انسان شناسى مخصوصى هستند كه در رابطه مثبت و منفى مشاوره اثر مى گذارند. اگر مشاور و مراجعه كننده در اين خصوصيات با هم توافق داشته باشند و يا به توافق برسند، رابطه مثبت برقرار مى شود و اگر با همديگر، در اين خصوصيات تصادم داشته باشند، اين رابطه ضعيف خواهد بود.(166) بر اين اساس ، مشاور بايد سعى كند كه با توجه به اصول عقلى و ارزشهاى دينى ، اين توافق ايجاد شود. توانايى مشاور در فهم ويژگيهاى مراجعه كننده و سازگار كردن آنها با اصول ارزشى قابل قبول ، به ايجاد رابطه حسنه و اعتماد بين مشاور و مراجعه كننده نيز، كمك مى كند.

ز - نكات قابل توجه در شناخت شخصيت مراجعه كننده

در جريان مشاوره ، بويژه در مرحله آغاز، براى اينكه مشاور به كل شخصيت سازمان يافته مراجعه كننده كه حاصل هماهنگى و وحدت افكار، احساسات ، گفتار و رفتار اوست ، پى ببرد، توجه به امور زير مطلوب است :

1 - براى اينكه مراجعه كننده تجربيات خويش را جزئى از خود احساس كند، از وى خواسته شود تا ضمير اوّل شخص را در جملات خود به كار ببرد و از به كار بردن ضماير غايب ، اجتناب نمايد.

2 - به منظور كشف انديشه شخصى مراجعه كننده ، وى تشويق شود كه در مسايل اظهار نظر كند و فكر و انديشه خاص خود را بيان كند و نظر خود را نسبت به ديگران و رابطه با آنها ابراز نمايد.

3 - براى اينكه مراجعه كننده بدون ابهام ، خود را نشان دهد، از وى خواسته شود از جملات خبرى و نه جملات سؤ الى ، استفاده كند و اتفاقات و كارها را آنطور كه واقعيت يافته ، نقل نمايد.

4 - براى اينكه مراجعه كننده در توجيه كارها به دليل تراشى روى نياورد، از وى خواسته شود از چگونگى رفتار سخن بگويد و به چرايى رفتارش نپردازد.

2 - مرحله ادامه

در اين مرحله علاوه بر روشهاى مرحله آغاز به رعايت روشهاى زير توصيه مى شود:

الف - توجه دقيق به صحبتهاى مراجعه كننده

مشاور بايد به طور كامل و دقيق به گفته هاى فرد گوش دهد و در ضمن سخن گفتن وى سكوت اختيارنمايد و با چيزى بازى نكند و عوامل مزاحم ديگر را نيز از بين ببرد. درست و دقيق گوش ندادن باعث تضييع حق از مراجعه كننده است و به همين دليل جايز نيست .در حديثى از امام صادق (عليه السّلام ) نقل شده است كه (...سوءالاستماع منه خيانة ؛(167) بد گوش كردن به گفتار طرف مقابل ، خيانت محسوب مى شود).

ب - پرسش به منظور كسب اطلاعات عميق تر

پرسش از شخص بايدبه منظور كسب اطلاعات عميق تر و موثق درباره او و موقعيت و متناسب با سن و توانايى و مشكل وى انجام شود تا بر اساس آن به امور لازم هدايت گردد.

پرسشهاى زير نمونه اى از پرسشهاى هدايت كننده است :

1 - آيا از نظر سلامت جسمى ، مشكلى دارى ، آنها چيست ؟

2 - چه چيزهايى شما را بيشتر در زندگيتان نگران و ناراحت مى كند؟

3 - خوش ترين لحظات زندگى شما چه مواقع است ؟

4 - هدفهاى شما در زندگى چيست ؟

5 - سه تا از مهمترين آرزوهاى خود را به ترتيب اهميت نام ببر.

6 - از مدرسه چه احساسى دارى ؟

7 - كداميك از دروس مدرسه را دوست ندارى ؟

8 - مشكل شما چگونه به وجود آمد؟

9 - در اين مورد چه احساسى دارى ؟

10 - بزرگترين مانع در كارت چيست ؟

11 - بهترين دوست شما كيست ، روابط شما با او در چه حد است ؟

12 - درباره خانواده ات چه مى توانى مطرح كنى ؟

13 - اگر بخواهيد در منزلتان چيزى تغيير كند، آن چيست ؟

14 - از هفته گذشته تاكنون چه افكار جديدى در شما پديدآمده است ؟

ج - استفاده از روش تست

براى فراهم آوردن اطلاعات لازم در زمينه صفات و خصوصيات شخصى ، پندار، تعيين ميزان پيشرفت تحصيلى و كمك براى تصميم گيرى در مسايل زندگى و شغلى دانش آموزان ، مى توان از روش تست و پرسشنامه نيز استفاده كرد.(168) البته تست در صورتى مناسب است كه نگرانى و ترس را در دانش آموز، ايجاد ننمايد و او را به مشاور، وابسته نسازد.

د - پى بردن به علل سكوت و مقاومت مراجعه كننده

اقدام مناسب در برابر سكوت و مقاومت مراجعه كننده با توجه به علل آن و چگونگى برخورد صحيح با آن .

سكوت از نظر مشاوره و روان درمانى ، داراى اهميت خاصى است و به همان اندازه گفتار كلامى با معناست و مى تواند بيانگر مسايل بسيارى از قبيل ترس ، خشم ، بى حوصلگى ، احترام ، نگرانى ، اندوه يا نفرت باشد. مشاور بايد سعى خود را به كار گيرد تا به معناى احتمالى سكوت پى ببرد. سكوت مراجعه كننده علل متعددى دارد؛ از جمله :

1 - سكوت در لحظات اوليه ممكن است به خاطر نبودن ايجاد رابطه حسنه مشاوره اى بين فرد و مشاور باشد.

2 - سكوت در مراحل آخر مشاوره ممكن است به خاطر اين باشد كه مراجعه كننده چيزى ديگر براى گفتن ندارد.

3 - ممكن است سكوت به خاطر اين باشد كه وى از نتايج و چگونگى ادامه مشاوره رضايت نداشته است .

4 - ممكن است سكوت به خاطر اين باشد كه براى فرد احساس ‍ بسيار ناراحت كننده اى (مثل مرگ مادر و ...) پيدا شده كه در اين صورت بايد با او همدردى كرد و در شكستن سكوت عجله نكرد.

5 - گاهى سكوت شخص بدين سبب است كه مشاور نقش فعّال ترى در مشاوره داشته باشد و به سخنان خود ادامه دهد.

6 - وگاهى سكوت به سبب خستگى زياد است كه نياز به استراحت دارد.

7 - و گاهى بدين علت است كه درباره موضوع طرح شده به تفكر و تاءمّل فرو رود.

براى شكستن سكوت ، نبايد عجله كرد و حتى الامكان به صورت دعوت غيرمستقيم ، مثل تكان دادن چشم ، سر و دست اشاره به شروع صحبت كند يا بگويد: بلى ، ديگر چه ؟، ادامه آن چيست ؟ و يا مشاور به خلاصه كردن و دوباره گويى سخنان او بپردازد و بعد از او بخواهد تا بقيه موضوع را بيان كند.

گاهى فرد در برابر مشاور به صورتهاى مختلف مقاومت مى كند، از جمله به شكل :

يك - بى ميلى به مشاوره .

دو - نپذيرفتن گفته يا پيشنهاد مشاور به عبارتهايى نظير من نمى توانم انجام دهم ، وسايل كافى ندارم ، اين راه را قبلاً هم رفته ام و نتيجه نگرفته ام ، اين عقيده را دوست ندارم ، فكر خوبى است ولى عملى نيست ، اين اصل هم مؤ ثر نخواهد افتاد.

سه - حضور نيافتن به موقع براى مشاوره .

چهار - سعى در پوشاندن عواطف و احساسات خود.

پنج - سكوت طولانى .

شش - اظهار بى اعتقادى به روان شناسى و...

هفت - سعى بر پايان دادن هرچه زودتر جلسه مشاوره .

هشت - پرداختن به موضوعات پراكنده و غير مناسب با موضوع مشاوره .

نُه - نامناسب دانستن محيط مشاوره (در حالى كه مناسب است ).

ده - اظهار ترس از حل نشدن مشكل .

براى از بين بردن مقاومت بايد اولاً: عوامل بيرونى (مثل محيط نامناسب ، پاسخ درست نشنيدن از مشاور و...) و عوامل درونى (مثل ترس از حل نشدن مشكل و بدتر شدن شرايط، خستگى ، بيمارى و...) را كه موجب مقاومت شده شناسايى و از ميان برداشت .

ثانيا:آنچه در برقرارى روابط حسنه مشاوره اى گفته شدبه كار گرفته شود.

ثالثا: به طور موقّت گفتگو را از حالت مشاوره اى خارج و درباره مطالب روزمرّه ، بحث را ادامه دهند.

رابعا: در صورت ناموفق بودن مشاوره ، بايد براى از بين بردن مقاومت فرد، مشاوره را خاتمه و او را به مشاور ديگر ارجاع داد.

ه - بازى درمانى در مشاوره با كودك و نوجوان

مشاور بايد از خصوصيات روانى و توانمنديهاى جسمى و ميزان علاقه كودك و نوجوان به بازيهاى مختلف آگاه باشد. در بكار گرفتن روش بازى درمانى ، درك نيازها، احساسها، عواطف و دنياى خيال كودك و ويژگيهاى سنّى مراجعه كننده ضرورت دارد. استفاده از اين روش آن هنگام قرين موفقيت خواهد بود كه مشاور داراى ذهنى محدود نباشد و بتواند پرواز كودك را به دنياى خيال ، در سطحى ماوراى معنايى كه بزرگسالان از آن دارند، تصور نمايد و وى را از فشارهاى اجتماى (خانواده ، مدرسه و...) محفوظ نگهدارد و با او ارتباط صميمى برقرار كند و با احساسها و عواطفى كه نسبت به اسباب بازيها يا همبازيها، از وى آشكار مى شود، احساس ‍ همدردى ، همبستگى و موافقت نمايد؛ زيرا دنياى كودك متغير، ظريف ، پرتحرك و فعال ، احساسى و عاطفى است .

مشاور موفق آن است كه بتواند بفهمد روش برخورد كودك با بازى ، انتخاب او و اهميتى كه بدان مى دهد، همه مشخص كننده نگرش او و رابطه اش با محيط و اطرافيانش و ويژگيهاى روانى و رفتارى اوست . و به طور كلى درك كند كه رفتارها و گفتارها از چه نوع كاستيها، ناراحتيها و اختلالات روانى حكايت دارند؛ مثلاً بفهمد كودكى كه عروسك و اسبابازيهاى ديگرش را مى زند و يا مى شكند، انتقامجو است ، كودكى كه كمتر خود را درگير بازى مى كند و گوشه گير است ؛ شكست خورده است و كودكى كه از بازى با همسنهاى خود طفره مى رود، توانايى تطابق صحيح با محيط و همبازيها را ندارد. و چه بسا ترس دارد از اينكه نقش خود را خوب در بازى ايفا كند و به خود اعتماد ندارد، چنين كودكى آمادگى بدگمانى را به خود و ديگران دارد.

مشاور بايدبا توجه به تفاوتهاى سنى كودكان ونوجوانان وگرايش آنان و نوع مشكل مراجعه كننده ، زمينه بازيهاى متنوع انفرادى و گروهى و استفاده از اسباب بازيهاى مختلف و همبازيهاى متناسب را فراهم سازد.

وسايلى كه براى بازى انتخاب مى شود بايد كودك را در آموختن هماهنگى چشم و دست ، درك تناسب شكلها و رنگها، كنترل و تقويت عضلات ، تقويت فكر، پرورش روحيه و توانايى تصور، انضباط فكرى و تلاش عملى و امورى از اين قبيل يارى رساند تا كودك بتواند چيزهايى را كشف كند و سازندگى و خلاقيت در او ايجاد گردد.

معمولاً اگر مشكل كودك و نوجوان از نوع مشكلات عاطفى باشد، بازى درمانى انفرادى و اگر مشكل از نوع ناسازگاريهاى اجتماعى باشد، بازى درمانى گروهى ، مؤ ثرتر است .

هدايت كردن بازى توسط مشاور نيز، از اهميت برخوردار است . مشاور براى ايفاى اين نقش بايد خود نقشى را در بازى به عهده گيرد و فكر و نقشه بازيكنان و خواسته هاى آنان را درك كند تا بتواند مانند يكى از آنان ، نظر مشورتى خود را مطرح سازد و بدينوسيله چيز جالبى را به بازى اضافه كند و يا جهت تازه اى به آن بدهد. البته چه بسا كه همين فرد، مشكل دار و يا عضوى جسور و خودخواه باشد و انعطاف نپذيرد و حتى اعضاى ديگر خط دهى او را بپذيرند و با ميل و رغبت از او حرف شنوى داشته باشند. و مشاور در تغيير و يا جهت دادن به بازى با دشوارى رو به رو شود. مهارت و هنر مشاور در اين موارد اين است كه افراد را سازماندهى كند و با ظرافت خاصى از بروز اختلاف جلوگيرى نمايد. و در صورت بروز نزاع و كشمكش بر سر تقسيم نقشها،تغيير بازى ، افزودن نقشهاى جديد و ... هوشيارانه به حل و فصل سريع بپردازدوپرخاشگريهاوستيزه جوييها را تعديل كند و با جهت دادن به فعاليتها زمينه هاى انحرافى را اصلاح و يا كاهش ‍ دهد. و از ناكامى فرد مشكل دارممانعت نمايدوسعى كند در مواقعى اين فرد طعم موفقيت را بچشد.

كودك و نوجوان در بازى انفرادى و گروهى ، عقايد، احساسات ، نيازها، علايق ، مشكلات ، نگرانيها، ترسها، ناسازگاريها و سازگاريها و عواطف خويش را ابراز مى كند و مشاور با ايجاد رابطه حسنه با او، وى را كمك مى نمايد تا مشكلاتش بيان شود و راه حلّى برايش پيدا كند.

مشاور، در ضمن بازى بايد به احساسات كودك يا نوجوان توجه كند و وى را به كار و فعاليت تشويق نمايد و از سرزنش او، بويژه در برابر ديگران ، بپرهيزد. و به تدريج به وى بفهماند كه اگر بخوهد در بازى يك فرد قابل قبول به حساب آيد، بايد درستكار، حق طلب ، مسلّط به خود و با انصاف باشد. و نيز به وى اطمينان دهد كه بازى او معنادار و معتبر است و جايى براى عصبانيت و خشم و عمل تهاجمى يا تلافى جويانه نسبت به ديگران نيست . و بدين صورت ، زمينه را فراهم سازد تا وى با ديگر اعضا رابطه دوستانه برقرار نمايد، احساس مسؤ وليت كند، به ارزيابى منصفانه رفتارش و همبازيهايش بپردازد و روحيه سازگارى پيدا كند و براى بازى دسته جمعى با هدفى واحد كوشش ‍ نمايد و با آنها متحد عمل كند.

با اعمال روش بازى درمانى ، تمايل به بازى و سرگرمى در كودك و نوجوان ارضا مى شود، انرژى مازادش تخليه مى شود و از عوارض ‍ تراكم انرژى جلوگيرى شده ، باعث آرامش و اعاده قواى ذهنىِ تضعيف شده مى گردد و وى را براى رشد نيروهاى خام و آماده سازى آنان براى استفاده در زندگى ، قادر مى سازد. احساسات و مسايل ، ابراز مى گردد و فرد، به خودشناسى مى رسد. كودك با واقعيتها وفق مى يابد و مفاهيم اجتماعى و اخلاقى را در خود رشد مى دهد و نقشهاى مختلف بزرگسالان ، مقررات اجتماعى و معيارهايى را كه رفتار وى را تنظيم كند، مى آموزد. و در يك تجربه يادگيرى كاملاً اجتماعى و پيچيده درگير مى شود و بر اضطرابها و ناراحتيهايش غلبه مى نمايد و تسلط خود را بر موقعيتها افزايش ‍ مى دهد و اعتماد به نفس بيشترى پيدا مى كند. بازى حتى عاملى در پرورش ذهنى كودك و نوجوان به شمار مى آيد. آنچه را آموخته ، ضمن بازى تكرار مى كند و در هنگام تكرار درباره آنها مى انديشد و معناى بسيارى از اين پديده ها برايش قابل فهم تر مى گردد. فعاليت فكرى كودك و نوجوان ضمن بازى ، همواره با تصور، همراه است ؛ مثلاً وقتى نقشى براى خود انتخاب مى نمايد، در ذهن خود، رفتار، حركات و گفتار خويش را تصور مى كند و در تجسّس ابزار و وسايلى براى اجراى نقش نيز مى انديشد و بدينوسيله به افزايش هوش او مى انجامد.

و - انعكاس محتوا

مشاور،به انعكاس محتواى (169)كلام مراجعه كننده بپردازد؛به اين صورت كه به حرفهاى مراجعه كننده خوب گوش دهد و چكيده و مسايل مهم آن را با عبارتهاى خودش (و نه به عبارتهاى مراجعه كننده ) و به شكلى ديگر به او بازگو نمايد. با انجام اين كار، مراجعه كننده احساس مى كند كه حرفهايش شنيده شده و مورد توجه مشاور قرار گرفته و توسط وى درك شده است (و اين كار به مراجعه كننده كمك مى كند تا در كاوش خويش به پيش برود) و همچنين خود مراجعه كننده از گفته خود آگاهى بيشترى پيدا مى نمايد و حقيقتا اهميت آنچه را گفته ، درك مى كند، علاوه بر اينكه مشاور هم اطمينان پيدا مى كند كه منظور مراجعه كننده را درست فهميده است .

ز - انعكاس احساسات و زبان مشابه

انعكاس احساسات (170) نيز از مهمترين مهارتهاى مشاوره است ؛ زيرا مشاوره همراهى كردن با مراجعه كننده است كه در حال شناسايى خويش مى باشد. اين همراهى به اين است كه مشاور، خود را جاى مراجعه كننده بگذارد و (به تعبير استعارى ) با كنشهاى او راه برود(171) و اين در صورتى است كه آنچه را كه مراجعه كننده احساس مى كند بفهمد و براى او منعكس سازد.

اين مهارت در عين شباهت با انعكاس محتوا، با آن متفاوت است ، هردو بازگرداندن اطلاعات به دست آمده از مراجعه كننده به خود اوست ، ولى انعكاس محتوا با اطلاعات و افكارى سر و كار دارد كه مراجعه كننده ، خود گفته است ، در حالى كه انعكاس احساسات با هيجانها و احساسهاى مراجعه كننده سرو كار دارد و به رفتارهايى از قبيل : سريع حرف زدن ، سرخ شدن چهره ، لكنت زبان ، آه كشيدن ، اصرار بر يك مطلب ؛ توجه مى شود و مشاور، درك خود را از اين گونه احساسها و چگونگى رفتار و گفتار مراجعه كننده ، بازگو مى كند.

انعكاس احساسات بايد به گونه اى باشد كه ارزشهاى خود مشاور به صورت موافقت يا مخالفت در آن نباشد، بلكه بايد با همان اهميتى كه فرد اظهار داشته و با همان لحن و نحوه گفتار، منعكس شود تا فرد، حالات و عواطف خود را بدون كم و زياد در آيينه انعكاس ‍ ببيند.

با انعكاس ، او به خوبى مى فهمد كه مورد درك و پذيرش مشاور قرار گرفته است . و واقعيتى را مشاهده مى نمايد كه او را به تفكر و انديشه بيشتر، تشويق مى كند، حالت دفاعى او كاسته مى شود و مى تواند به ارزشيابى اعمال و رفتارش ، اقدام نمايد. اومى فهمد كه خودِ احساس ‍ و عمل او از عوامل ايجاد كننده مشكل به حساب مى آيند. بنابراين ، با شناخت اين امور، خود به راه حل مناسب دست مى يابد.

مشاور،به منظور پيوند با مراجعه كننده و ايجاد احساس نزديكى مراجعه كننده با وى ،مى توانددر انعكاس روش ،استفاده از زبان مشابه را به كارگيرد.

مردم به شيوه هاى گوناگون فكر مى كنند و تجربه به دست مى آورند و از دنياى اطرافشان آگاه مى شوند و افكار و احساسات خود را به آگاهى ديگران مى رسانند. اين شيوه ها عبارتند از شيوه ديدارى ، شيوه شنيدارى و شيوه احساسى .

اكثر مردم در اظهار افكار خود، غالبا از يكى از اين شيوه ها استفاده مى كنند. البته برخى به هر سه شيوه تسلط دارند و به راحتى قادرند با هريك از آنها فكر كنند.

مشاور، با توجه به جملات و كلماتى كه مراجعه كننده مى گويد، مى تواند نوع زبان مورد استفاده او را تشخيص دهد و همتا سازى نمايد و هماهنگ با او كلماتى را به كار ببرد كه براى او با معناتر باشد؛ مثلاً مراجعه كننده مى گويد: متوجه شدم كه از جلو من چيزهايى گذشتند، آنها زيبا بودند و... (زبان ديدارى ).

مشاور، هماهنگ با او مى گويد: چشم انداز خوبى را در پيش رو ديديد.

و يا مراجعه كننده مى گويد: من به حرف مادرم در موردآنچه درباره زنم مى گفت ، گوش مى دادم ، اما اخيرا متوجه شدم برخى از آنها نادرست بوده است (زبان شنيدارى ).

مشاورمى گويد:به نظر مى رسد شما در مورد صحت گفته هاى مادرتان شك داريد.

و يا مراجعه كننده مى گويد: از محبت او بسيار خوشحال شدم و احساس خوبى نسبت به او پيدا كردم (زبان احساسى ).

مشاور مى گويد: احساس شما نسبت به او تغيير كرده است و حالا احساس خوبى داريد.

ح - خوددارى از قضاوت عجولانه

مشاور بايد از قضاوت عجولانه بپرهيزد و بعد از تشخيص علل مشكل ، مشورت كننده را آگاه سازد. ذكر علل نبايد به صورت جزمى و قطعى باشد، بلكه به صورت سؤ ال يا با جمله (احتمالاً چنين باشد)، مطرح گردد.

ط - طبقه بندى احساسات

مشاور بعد از شناخت احساسات شخص ، آنها را طبقه بندى كند كه داراى چه نوع احساساتى است ؛ مثلاً آيا داراى احساسات مفيد از قبيل شادى ، امنيت ، عشق ، خوشبينى و ... است ، يا داراى احساسات منفى از قبيل احساس گناه ، ترس ، رنجش ، افسردگى ، عداوت و... است ؟ و يا احساسات دوگانه دارد؛ در يك لحظه عشق و نفرت ، شادى و غم و امنيت و دلهره را با هم دارد.

ى - ارزشيابى موضوعات از نظر اخلاقى

هر موضوعى كه مورد بحث قرار مى گيرد به طور جداگانه از نظر اخلاقى ارزشيابى شود تا شخص ، با بصيرت به طرح نقشه اى براى زندگى آينده خود نايل آيد.

ك - خلاصه گيرى محتوا

مشاور، در مقاطع مناسب از جلسه مشاوره از گفتار و مراحل گذشته مشاوره ، خلاصه گيرى و نتيجه گيرى به عمل آورد تا از گفته ها در مراحل بعدى به نحو احسن بهره بردارى شود.

از مهارتهاى لازم در مشاوره و راهنمايى ، خلاصه كردن مطالب گفته شده مراجعه كننده است كه در بردارنده نكات اساسى و مهمى است كه در مورد آنها صحبت شده است .

هدف از خلاصه كردن ، اين است كه مراجعه كننده از آنچه بيان كرده است ؛ تصويرى واضح در قالبى سازمان يافته ، به دست آورد و با تصوير روشن از موقعيت خود به بازبينى مسير طى شده بپردازد و موارد اشتباه را اصلاح كند و نواقص را تكميل نمايد.

خلاصه كردن محتوا در موارد زير بكار مى رود:

1 - هنگامى كه مشاور با يادآورى نكات مهم از جلسه قبل بخواهد شروع جلسه فعلى را تدارك ببيند.

2 - وقتى كه مطالب ارائه شده به وسيله مراجعه كننده ، مبهم و از شاخه به شاخه پريدن و اطاله كلام باشد.

3 - آن هنگام كه مراجعه كننده تقريبا تمام مسايل مهم درباره يك موضوع را مطرح كرده باشد و مى خواهد موضوع جديدى را بيان كند.

4 - وقتى كه برداشتن قدمهاى بعدى ، مستلزم ارزيابى و توافق نسبت به مطالبى باشد كه تاكنون گفته شده است .

5 - هنگامى كه مشاور بخواهد با جمع بندى مطالب گفته شده ، جلسه مشاور را پايان دهد و يا به مراجعه كننده ، تكليفى براى جلسه بعدى بدهد.(172)

ل - استفاده از تجارب ديگران

مشاور، تصويرى از زندگى مشكل دار خود يا فرد ديگر را به عنوان شخص ثالث ارائه دهد تا شخص از تجارب زندگى ديگران آگاهى پيدا كند و بهتر بينديشد و راه حل مناسب را در مورد مشكل خود بيابد.

م - روش برخورد با عقايد و افكار نامعقول

از آنجا كه هركس حق دارد براى خود يك نظام فكرى و عقيدتى داشته باشد و باور داشتن يا باور نداشتن هرچيز را خود برگزيند؛ مراجعه كننده هم براى خود اين حق را قائل است كه داراى عقايد، افكار و باورهاى خاصى باشد. و انتظار ندارد كه مشاور با عقايد و باورهاى او، تند برخورد نمايد و به تخطئه افكار او بپردازد.

مشاور، با توجه به اينكه مى داند بسيارى از عوارض و نتايج روانى عاطفى ، تابع افكار و سيستم عقيدتى شخص است و از باورها و عقايد غيرمنطقى وى منشاء مى گيرد؛ در صدد برمى آيد تا آگاهى مراجعه كننده را نسبت به آنچه اعتقاد دارد و يا آن را برگزيده است بالا ببرد و وى را متوجه سازد كه برخى از باورها و عقايد، بدون بصيرت و صرفا به تقليد از والدين و يا افراد ديگر به اشخاص منتقل مى شود. هرفردى بايد با استفاده بهينه از عقل خدادادى ، سعى نمايد روى هر موضوعى كه باور پيدا كرده ، بويژه موضوعات اعتقادى ، فكر كند و صحت و سقم آن را بررسى نمايد و آنچه را عقل خود شخص ، با بصيرت كامل آن را حقّ تشخيص مى دهد، بپذيرد و به آن ، باور و اعتقاد پيدا كند.

فرد با استفاده غلط از عقل خود، افكار موهومى را مى پذيرد. عقايدى از قبيل اينكه ، فقط كسى با ارزش است كه در همه جنبه هاى زندگى موفق باشد، همه وى را دوست داشته باشند و او را احترام بگذارند. و اگر عدم موفقيتى در جنبه اى از زندگى پيش آيد و يا كسى با او مخالفتى بنمايد و يا مورد احترام قرار نگيرد، خود شخص ‍ بى ارزش و بى اعتبار است و از شخصيت واقعى ، تهى مى باشد.

و يا باور بر اينكه هر كار خلافى كه شخص انجام دهد، مستوجب سرزنش و تنبيه است و هيچ گاه ندامت ، صفح و ناديده گرفتن ، آن را شستشو نمى دهد و يا اعتقاد بر اينكه هر امرى كه بر طبق مراد شخص ‍ پيش نرود فاجعه است و يا اينكه سرنوشت ما با اتفاقات و حوادث رقم زده مى شود و ما خود توانايى تغيير يا كنترل آن را نداريم و ... اين گونه باورها و عقايد غيرمنطقى ، جايگزين عقايد و افكار صحيح و منطقى مى شوند و شخص را تحت تاءثير قرار مى دهند و باعث مى گردند فرد از واقعيت دور بماند و حوادث را با همان عقايد باطل و افكار غيرمعقول تفسير و تحليل كند. و چه بسا به هنگام اتفاق حادثه اى كوچك ، آن را ناگوار و وحشتناك و چيزى كه نمى بايست اتفاق مى افتاد ارزيابى مى نمايد و به اين صورت ، خشم ، بى ارزشى ، احساس گناه و اضطراب او را فرامى گيرد و با فكر غيرمنطقى مبنى بر اينكه خود و ديگران از مقابله با آن حادثه وحشتناك ناتوانند، احساسات نامناسبى مانند تنفر از خود، ياءس از ديگران پيدا مى كند و لذت زندگى را از دست مى دهد.

مشاور، به كشف افكار و عقايد غيرمنطقى مراجعه كننده مى پردازد و سعى مى كند به صورت منطقى ، افكار غير معتبر و نادرست ، تصحيح شود تا عوارض روانى عاطفى در فرد از بين برود.

مشاور، براى مواجهه با باورهاى نامعقول ، اوّلاً: مى كوشد تا با شيوه اى معقول و به دور از هرگونه پرخاشگرى و تهديد، همه ناهمخوانيهاى گفتارى و رفتارى مراجعه كننده و نادرستى افكار، عقايد، هدفها و رفتارهاى غلطش را مشخص نمايد و وى را با منطق شخصى خودش كه براى مورد قبول واقع شدن رفتارش در ذهن خويشتن به كار مى گيرد، رو به رو سازد و رفتارهايش را با انديشه هاى معقول خود او مقايسه نمايد.

ثانيا: با ذكر تفسيرها و تحليلهاى گوناگون از واقعيت و آنچه اتفاق افتاده است ، به مراجعه كننده آموزش دهد كه افكارش را تفسيرى از واقعيت بداند و نه خود واقعيت ، بنابراين ، مى تواند درست نباشد.

ثالثا: براى اينكه بتواند تفسير غلط مراجعه كننده را تغيير دهد و يا ميزان باور وى را به آن كاهش دهد، لازم است كه مراجعه كننده اطلاعاتى را كسب كند و يا آزمايشى را انجام دهد؛ مثلاً دانش ‍ آموزى كه از سؤ ال كردن در كلاس ، ترس دارد و تصور مى كند كه به او خواهند خنديد و يا نخواهد توانست سؤ ال خود را در كلاس ‍ مطرح كند؛ مى تواند توجه كند به كسانى كه در كلاس ، سؤ الهايى را مطرح مى كنند و با اينكه در بين اين سؤ الها، سؤ الهاى ساده اى هم پرسيده مى شود ولى هيچ كس عكس العمل نامناسبى نشان نمى دهد، افراد به او نمى خندند و مسخره اش نمى كنند. علاوه ، مى تواند خود را آزمايش كند و يك سؤ ال بكند و بفهمد كه مى تواند موفق بشود.

بنابراين ، با جمع آورى اطلاعات از ديگران و آزمايش عملىِ خود، آن تصور و فكر نامعقول از ذهنش مى رود. و در مورد بسيارى از افكار نامعقول كه فرد به صورت برچسبهايى حاكى از حقارت خود، بيان مى كند مانند اينكه مى گويد: ناتوانم ، مى ترسم ، احساس گناه مى كنم ، تنبلم و...، مشاور مى تواند نادرستى اين نوع تفسير از خود را با اين روش از بين ببرد كه از وى بخواهد هريك از اين برچسبها را دقيقا تعريف كند و مصداقها را نشان دهد. نتيجه اى كه اغلب حاصل است اين است كه خود فرد مى فهمد كه بسيارى از اين برچسبها را به غلط در مورد خودش به كار مى برد و نامعقول بودن آنها برايش ‍ روشن مى شود و جاى خود را به تصور معقول از خودش ، خواهد داد.

رابعا: مشاور، مراجعه كننده را با هدفها و انگيزه هاى خصوصى و شخصى و احساسهايش مواجه مى سازد و سعى مى كند تا آنچه در اين خصوص پنهان نگهداشته مى شود، آشكار گردد. پرده برداشتن از انگيزش نهانى مربوط به رفتار مراجعه كننده ، يك موقعيت گرايشى - اجتنابى را ايجاب مى كند. يعنى هم او را به انگيزه هاى واقعى تر رهنمون مى سازد و هم سبب مى شود از انگيزه نادرستش فاصله بگيرد و به تدريج از آن دست بردارد. با اين شيوه نيازهاى كاذب مراجعه كننده ، شناسايى مى شود و غيرواقعى بودن آنها براى او آشكار مى گردد.

خامسا: از طريق نقل گفتار و تاريخ بزرگان و با استفاده از شيوه ذهنى و عقلى ، فرد را موعظه كند و او را اميدوار سازد و از نگرانى و ترس او نسبت به عواقب كارش بكاهد تا او با آرامش و اطمينان بينديشد و تصميم منطقى بگيرد و به كارهاى مناسب و لازم ، اقدام نمايد.

سادسا: وى را با عقايد و بينشهاى نادرستش مواجه سازد و براى پى بردن او به آنها و روشن ساختن نظرات و عقايد غير معقولش ، زمينه چينى نمايد و به وى آگاهى دهد كه علت اصلى ناراحتيهاى فعلى ، عقايد شخصى خود اوست . و آشفتگى و اضطراب او به دليل عقايد موهومش مى باشد، بنابراين ، بايد همكارى نمايد و افكارش را دوباره سازى كند و به صورت افكار منطقى و صحيح ، درآورد.

مشاور، با مقايسه اى بين افكار نامعقول و معقول و مشخص كردن آثار آنها مى تواند مراجعه كننده را از عواقب عقايد نامعقولش آگاه سازد و به تغيير نظر خويش تشويق نمايد.

در زير،نمونه هايى از باورهاى معقول و نامعقول ، با هم مقايسه مى شود:

باورهاى نامعقول

الف - من نمى بايست اشتباه مى كردم .

ب - مردم بايد طبق انتظارات من عمل كنند.

ج - هيچ كس نبايد كار خلاف و اشتباه انجام دهد.

د - شادكامى من به آن است كه ديگران نگرشى خوب نسبت به من داشته باشند.

ه - زندگى بايد هميشه عادلانه باشد.

و - من نبايد به هيچ وجه عصبانى شوم .

ز - ناراحتى من از قضاوت نادرست مردم نسبت به خودم است .

باورهاى معقول

الف - من سعى مى كنم اشتباه نكنم ولى ممكن است براى انسان اشتباه رخ دهد.

ب - هركس براى خود نظرى دارد و ممكن است مطابق با انتظارات من نتواند رفتار كند.

ج - از آنجا كه هيچ كس كامل نيست ، معقول آن است كه بپذيرم ديگران هم ممكن است خلاف و يا اشتباه كنند.

د - گرچه سعى دارم ديگران نسبت به من نگرش خوبى داشته باشند ولى شادكامى من به خودم بستگى دارد.

ه - گاه مى شود كه زندگى عادلانه نيست گرچه زندگى عادلانه مطلوب و ايده آل است .

و - عصبانى شدن در بعضى اوقات نه تنها بد نيست بلكه خوب است .

ز - اين غيرقابل انكار است كه گاهى ديگران در مورد من و شما بد قضاوت مى كنند ولى با توجه به اينكه مى دانيم كارمان درست است ،آن قضاوت رامهم نمى انگاريم .

از شيوه هاى برخورد با باورهاى نامعقول فرد، اين است كه مزايا و زيانهاى باورهايش با هم مقايسه شود؛ مثلاً كسى كه باورش اين استكه همه بايد او را دوست داشته باشند و اگر نه بى ارزش خواهد بود، در مقايسه مزايا و زيانهاى اعتقادش ، به تعديل خواهد رسيد. مزايا و زيانهاى باور فوق عبارتند از:

(مزاي)
(زيانه)
اين باور باعث مى شود كه :

1 - فرد رفتار خوبى با ديگران داشته باشدو ديگران هم نسبت به او نظر خوبى داشته باشند و بدين صورت ، دوستان زيادى پيدا مى كند.

2 - فرد سعى مى كند نسبت به ديگران محتاطانه عمل كند و با دقت در انجام كار به طور صحيح تلاش مى نمايد.

1 - اين باور باعث مى شود شخص دايما سعى داشته باشد مطابق ميل ديگران عمل كند تا آنان را راضى نگهدارد.

2 - به انجام كارهايى كه واقعا به آنها مايل نيست اقدام نمايد.

3 - عدم ابراز عقيده در صورتى كه ديگرى ناراحت بشود، اثر ديگر اين باور است .

4 - نسبت به انجام كارها ترديد و دلهره دارد؛ زيرا نمى تواند حدس بزند كه موجب ناراحتى ديگرى مى شود يا نه .

5 - از كار با كسانى كه وى را دوست ندارند دورى مى گزيند.

6 - بداخلاقى و رفتارهاى عصبى ديگران راناشى از نوع برخورد خود تلقى مى كند.

7به جاى مقابله بادشمنيهاى ديگران به تحقير خود مى پردازد و خود را بى ارزش ‍ مى داند.

8 - پيوسته نگران است كه ديگران درباره من چگونه مى انديشند؟

9 - قادر نيست آنچه را كه فكر مى كند درست نيست آن را بيان كند؛ زيرا احتمال مى دهد سبب رابطه دوستانه اش با ديگران بشود.

10 - در هنگام كار در پيش ديگران ، اضطراب او را فرا مى گيرد؛ زيرا نمى داند مورد پسند ديگران قرار مى گيرد يا نه و در نتيجه از كار هم لذت نمى برد

ن - روش عدم منع صريح

مشاور، حتى الامكان ، مراجعه كننده را به صورت صريح و بدون آگاهيها و تمهيدات لازم ، از چيزى منع نكند؛ زيرا مراجعه كننده به مصداق (الانسان حريص على ما منع )، هرقدر بيشتر او را از چيزى منع كنند، بيشتر مقاومت مى كند. منع مراجعه كننده از رفتار وسوسه آميزش ، او را در همان رفتار وسوسه اش مقاوم تر مى سازد؛ زيرا چنين فردى به طور ناخوشايند، احساساتش برانگيخته شده و از نظر هيجانى درمانده است و در سردرگمى و اضطراب به سر مى برد و موانعى (173) را مى بيند كه قادر به گرفتن تصميم يا اجراى اقدامى نيست و اميدى به تغيير موقعيت زندگى خويش ندارد. آگاهى دادن به مراجعه كننده براى كشف موانع تغيير موقعيت خود و كمك به او بر ايجاد اعتماد به نفس و تكيه بر تواناييهاى شخصى ، وى را قادر مى سازد تا با موانع برخورد منطقى كند و بر تغيير رفتار وسوسه هاى غيرمعقول ،اقدام نمايد.

س - اطلاع رسانى مفيد

مشاور به دادن اطلاعات لازم و مفيد اقدام كند؛ مشروط بر آنكه اطلاعات ، در يافتن راه حل و تصميم مناسبِ مورد نياز فرد باشد؛ مانند مشاوره تحصيلى و شغلى كه دادن اطلاعات ، شخص را در انتخاب رشته تحصيلى و برگزيدن شغل مناسب و نظاير آن ، يارى مى نمايد.

ع - تشويق به انديشيدن

فرد به تفكر و انديشيدن تشويق شود و درباره اينكه در چه چيزى و چگونه بينديشد و چه شرايطى را در نظر بگيرد، راهنمايى گردد تا به رهبرى خود، راه حلهاى احتمالى را دريابد. على (عليه السّلام ) مى فرمايد: (الفكر فى غيرالحكمة هوس )(174)؛ (در غير حكمت ، انديشيدن هوا و هوس است ).

و نيز فرموده است :(التفكر فى آلاء اللّه نعم العبادة )(175)؛ (فكر در نعمتهاى خدا، خوب عبادتى است ).

فرد با تفكر، به رشد فكرى و عقلى مى رسد. امام اميرالمؤ منين على (عليه السّلام ) در اين باره فرمود:(الفكر يهدى الى الرشد)(176)؛ (انديشيدن ، فرد را به رشد فكرى و راه درست هدايت مى كند).

ونيزفرموده است :(الفكريفيدالحكمة )؛(177) (انديشيدن درست ، مفيد حكمت است ).

فكر باعث مى شود فرد درباره امور، بصيرت يابد و عقلش او را به گونه اى تدبير كند كه رفتارهاى انحرافى و نابهنجار را كنار گذارد و به انجام رفتارهاى نيك كشانده شود.

اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) مى فرمايد:(تفكرك يفيدك الاستبصار ويكسبك الاعتبار)؛(178) (انديشيدن ، تو را به بصيرت و درك صحيح مى كشاند و اعتبار و ارزش را براى تو به ارمغان مى آورد). همان طور كه حضرتش مى فرمايد:(الفكر فى الخير يدعوا الى العمل به ).(179) (انديشيدن در كار خير، انسان را به انجام آن دعوت مى كند).

و همو نيز مى فرمايد:(الفكر يوجب الاعتبار ويؤ من العثار)(180)؛ (فكر موجب اعتبار انديشه و ايمنى از لغزشها و رفتارهاى نابهنجار مى گردد).

ف - اميدوار نمودن مراجعه كننده

در ضمن بحث ، مشاور، پيشرفت در مشاوره را نشان دهد تا شخص ‍ اميدوارتر گردد.

ص - يادداشت رؤوس مطالب و خصوصيات  

درمشاوره ،ضبط و يادداشت رؤ وس مطالب وخصوصيات فرد مراجعه كننده و تشكيل پرونده لازم است . البته يادداشت مطالب بهتر است بعد از هر جلسه مشاوره انجام شودتابه روحيه فرد و ادامه مشاوره ،لطمه اى واردنگردد.

غ - تعيين تكليف مناسب  

مشاور،براى فاصله زمانى تاجلسه آينده مشاوره ،تكليف مناسب با موضوع را با توجه به توانايى فرد و نحوه انجام تكليف ، به طور دقيق ، تعيين مى نمايد.

3 - مرحله پايان

جلسه مشاوره هنگامى پايان مى يابد كه علل مشكل ، كشف شده و فرد در رسيدن به اهداف مشاوره به موفقيتهايى نايل گرديده ؛ توانايى لازم را براى حل مشكل به دست آورده باشد.

در اين صورت ، با اشاره به پايان وقت جلسه مشاوره و خلاصه گيرى و اعلام نتيجه و تشويق به عمل و تكليف محوّل شده ، بدون طرح موضوع جديد و در صورت لزوم تعيين وقت براى جلسه آينده ، مشاوره را به پايان مى رسانند. و از آنجا كه مشاور، در يك چهارچوب زمانى محدود، عمل مى كند و مى داند كه براى جلسه مشاوره ، محدوديت زمانى وجود دارد، لازم است براى ختم جلسه تدارك ببيند، اين تدارك بايد حدود پانزده دقيقه قبل از پايان جلسه آغاز شود؛ مثلاً به اين صورت كه مشاور بگويد: به نظر مى رسد كه بايد جلسه را در حدود پانزده دقيقه ديگر خاتمه دهيم ، با اعلام پايان جلسه ، به مراجعه كننده فرصتى داده مى شود تا به مسايل ناتمامى كه لازم است قبل از پايان جلسه تكميل شود، بپردازد و مشاور هم در اين فرصت مى تواند به خلاصه گيرى از آنچه مراجعه كننده در طول جلسه مشاوره گفته است ، بپردازد.

همچنين ضرورت جلسه يا جلسات بعدى يا تاريخ آنها را بيان كند؛ مثل اينكه بگويد: هنوز مشكلاتى براى شما وجود دارد كه لازم است حل شود و احتمالاً چندين جلسه ديگر ضرورت دارد. شما اگر مى توانيد در هفته بعد در همين ساعت نيز براى ادامه مشاوره تشريف بياوريد.

در جلسه پايانى بايد به مساءله وابستگى مشاور و مراجعه كننده توجه بشود؛ زيرا در جريان مشاوره مداوم ، به آسانى و احيانا به طور اجتناب ناپذيرى وابستگى ايجاد مى شود، مراجعه كننده ، مشاور را دوست صميمى خود دانسته است و چه بسا مشاوره برايش وابستگى ايجاد كرده است ، بايد به تدريج اين وابستگى رفع شود و در شرايطى شايد لازم باشد به عنوان جلسه پيگيرى با فاصله هاى دور مانند دو ماه ، سه ماه يكبار و... قرار ملاقات گذارده شود تا انديشه استقلالى ، به تدريج در مراجعه كننده ايجاد گردد و از وابستگى رهانيده شود.

در جلسه پايانى ، نبايد ديگر از مراجعه كننده سؤ ال شود و از احساسات و محتواى گفته وى انعكاس انجام شود؛ زيرا اين سه كار باعث ادامه جلسه مشاوره مى شود.