مشاوره در آينه علم و دين

على نقى فقيهى

- ۲ -


واژه مشاوره و راهنمايى

دو واژه (مشاوره و راهنمايى ) در برخى از كتابهاى (48) علوم تربيتى و روان شناسى به صورت مترادف به كار گرفته شده و مباحث آن جدا از يكديگر مطرح نگرديده است .

به نظر ما واژه (راهنمايى )، مفهوم وسيعترى از (مشاوره ) دارد و (مشاوره ) يك ارتباط رو در رو بين مشاور و مراجعه كننده است كه از مهمترين وسيله راهنمايى به حساب مى آيد و از اين روست كه گفته شده :(مشاوره ، قلب راهنمايى است ).

و از طرف ديگر، در زبان انگليسى معمولاً معادل مشاوره (Cunseling) و معادل راهنمايى (Guidance) و در عربى ، معادل (مشاوره ) همان مشاوره و مشتقات آن و معادل راهنمايى ، هدايت و مشتقات آن ، به كار مى رود و هركدام ، موارد استعمال خاصى ، بويژه در متون اسلامى دارند. ما بحث خود را از (مشاوره ) آغاز مى كنيم و مسايل اساسى و امور مشترك مشاوره و راهنمايى را ذكر مى كنيم و به برخى از مباحث فرعىِ راهنمايى نيز اشاره خواهيم كرد.

تمايز مشاوره و روان درمانى

براى (روان درمانى )، تعاريف متعددى آورد شده ، مانند اينكه روان درمانى عبارت است از:(تغيير رفتار و برخوردهاى فرد ناسازگار و يا در مجموع روشهايى كه روان شناس به وسيله آن ، سعى مى كند بيمار را در جهت تفكر صحيحتر، احساس اصيل تر و رفتار مورد پسند و رضايت بخش ترى ، هدايت كند).

و يا:(مجموعه روشهايى كه با كمك آن ، فرد متخصص تلاش ‍ مى كند در احساسها، نگرشها، برداشتها و چگونگى سازگارى مددجو با محيط خود، تغييراتى ايجاد كند، پيوندهاى سست و شكننده مددجو را با محيط خود ترميم بخشد و بالا خره او را در مواجهه و مقابله موفقيت آميز با مسايل و مشكلات خويش ، يارى دهد).(49)، از اين نوع تعاريف و انطباق آنها با تعاريفى كه از (مشاوره ) شده است ، به دست مى آيد كه تفاوت روشنى بين مشاوره و روان درمانى وجود ندارد.

گاهى تعاريف يكسان براى مشاوره و روان درمانى ذكر مى شود و گاه ، هدفهاى واحدى براى هر دو مطرح مى گردد و گاه ، همان روشهايى كه در كتابهاى روان درمانى ذكر مى شود، در كتابهاى مشاوره نيز ذكر مى شود. بعضى از دانشمندان به عدم تفاوت مشاوره و روان درمانى تصريح كرده اند:

پاترسون (50)، بين مشاور و روان درمانگر، تفاوتى قايل نيست . به اعتقاد او مشاوره يا روان درمانى ، نوعى رابطه يا همبستگى و شامل كنش متقابل بين يك شخص آموزش ديده حرفه اى و فرد يا گروهى كه داوطلبانه خواهان حل مشكلات روانى خود بوده و اين رابطه درمانى نيز به منظور ايجاد تغيير در مددجو به وجود مى آيد.

نلسون جونز(51) نيز معتقد است كه فرايندهايى كه در مشاوره و روان درمانى به وقوع مى پيوندد، با يكديگر متفاوت نمى باشند. وى مى گويد:(به نظر نمى رسد كه هيچگونه فن يا فنون خاصى وجود داشته باشد كه فرايند مشاوره را از روان درمانى مجزا سازد).

هالموس (52) نيز هدف همه فعاليتها را در مشاوره و روان درمانى ، يكى مى داند. و راجز، روشهاى مشاوره و روان درمانى را يكى ذكر مى كند و مى گويد:(به همين دليل يك روش درمانى خاص در كتابى با عنوان روان درمانى مطرح مى شود و همان روش در كتابهاى ديگر ولى با عنوان مشاوره ، مشاهده مى شود).(53)

و بعضى مانند دكتر ثنائى ، تمركز كار در مشاوره و روان درمانى را احساسات ،افكار، رفتار، شخصيت ، محيط زندگى و شغلى و تحصيلى فرد دانسته و مى گويد:(مشاوره و روان درمانى عبارت است از تغيير در احساسات ، شناختها، برداشتها، نگرشها، شخصيت و رفتارى كه براى خود فرد يا ديگران مشكل مى آفريند.(54) اين تغيير، توسط مشاور و درمانگر ايجاد نمى شود، بلكه مراجعه كننده و بيمار، خود براى تغيير خويشتن تلاش مى كند و از اين رو است كه گفته شده روان درمانى يا مشاوره كوشش تعاونى و تلاش متقابل درمانگر و مشاور از يك سو و از سوى ديگر، بيمار و مراجعه كننده است ).

وى در مورد كاربرد واژه (روان درمانى ) در گذشته و حال نيز مى گويد:(روان درمانى گرچه در قرن نوزدهم ، شيوه درمان (نوروزه) و بيماريهاى روانى تلقى مى شد و در انحصار روان پزشكان قرار داشت ، امروزه اصطلاح روان درمانى به (مداخلاتى ) اطلاق مى شود كه براى بهبود بخشيدن به انواع مشكلات عاطفى يا رفتارى صورت مى گيرد).

در مقابل ، عدّه اى از روان شناسان سعى كرده اند بين مشاوره و روان درمانى ، تمايزى را بيان كنند. از جمله : هاهن (55) و مكلين (56) مى گويند: (هدف مشاوره ، پيشگيرى بيمارى روانى است ، ولى هدف روان درمانى ، درمان آن بيماريهاست ).(57)

ولبرگ (58) نيز معتقد است كه :(توجه به سطح وجدان خودآگاه از ويژگيهاى مشاوره و توجه به سطح وجدان ناخودآگاه از ويژگيهاى روان درمانى است ).(59)

برامر(60) و شوستروم (61) گفته اند:(مشاوره با واژه هايى از قبيل : تربيتى ، كمكى ، موقعيتى ، حل مساءله ، آگاهى شعورى و تاءكيد روى عادى و بهنجار بودن ، مشخص مى شود، ولى روان درمانى ، واژهايى از قبيل : بازسازى ، تاءكيد روى عمق ، تحليل تمركز روى ناخودآگاه و تاءكيد روى مشكلات عصبى يا عاطفى ، مشخص مى گردد).(62)

و، مورر(63) مى گويد:(مطالعه درباره اضطراب بهنجار، وظيفه مشاوران و بررسى درباره اضطراب عصبى بر عهده روان درمانگران است ).(64)

و، تايلر(65) مى گويد:(روان درمانى عبارت است از حل تعارضات درونى شخص و ايجاد دگرگونى در شخصيت وى ، ولى مشاوره كمك به مراجعه كننده است براى كسب مفهوم روشنى از هويت خويش و توانمندى براى ايفاى هرچه بهتر نقش خود).(66)

مجموع آنچه در كلمات اين روان شناسان در تمايز مشاوره و راهنمايى مطرح شده ، چهار چيز است :

1 - مشاوره ، پيشگيرى ، ولى روان درمانى ، درمان است .

2 - در مشاوره ، توجه به وجدان خودآگاه است و در روان درمانى ، به ناخودآگاه .

3 - مشاوره ، خاص اشخاص بهنجار است ، ولى روان درمانى ، خاص افراد نابهنجار است .

4 - در مشاوره ، معرفت خويشتن و توانمند شدن براى ايفاى نقش ‍ هرچه بهتر هدف است ، ولى در روان درمانى ، دگرگونى و بازسازى شخصيت فرد، هدف مى باشد.

ولى بايد توجه داشت كه اين فرقها، نمى تواند فرقهاى فارقى باشد؛ زيرا:

اوّلاً: پيشگيرى و درمان در مشاوره و روان درمانى ، هردو مى تواند مطرح باشد، پيشگيرى نسبت به بروز مشكلات و بيماريهاى احتمالى و درمان ، نسبت به مشكلات و بيماريهاى موجود.

ثانيا: توجّه به وجدان خودآگاه و آنچه در ذاكره فرد است ، اختصاص به مشاوره ندارد، همانطور كه توجه به ضمير ناخودآگاه و اميال و تصورات واپس زده (به تعبير فرويد) اختصاص به روان درمانى ندارد.

ثالثا: شديد يا ضعيف بودن پريشانى و اختلال روانى نمى تواند ملاك تمييز بين مشاوره و روان درمانى باشد، علاوه بر اينكه حدّ و مرز معينى را نمى توان مشخص كرد تا روان درمان پس از اندكى درمان ، عمل و رفتار فرد را در سطحى بهنجار ببيند و او را به يك نفر مشاور، ارجاع دهد.

رابعا: كسب شناخت و توانمندى براى ايفاى نقش براى مراجعه كننده اى كه به درمانگر مراجعه كرده است ، وجود دارد، همانطور كه در مشاوره مى تواند سازمان شخصيت مراجعه كننده تغيير يابد و رفتارش اصلاح شود.

لازم به توجه است كه گرچه تمايزهاى ذكر شده ، به نظر ناتمام است ولى مى توان گفت كه روان درمانى نسبت به مشاوره اخص است ؛ زيرا آن به اختلالها و بيماريهاى روانى اختصاص دارد و مواردى مانند مسايل و مشكلات تحصيلى و شغلى و بهداشتى را شامل نمى شود، ولى مشاوره همه آنها را نيز، شامل مى گردد. و در كاربردهاى اين دو لفظ، هيچگاه به كسى كه در اين موارد مراجعه كننده را راهنمايى مى كند، (روان درمانگر) نمى گويند، اما (مشاور) گفته مى شود. بنابراين ، (مشاوره ) نسبت به (روان درمانى )، اعم است .

فصل سوّم : اهميت مشاوره

(مشاوره ) نقش بسيار مهمى در زندگى مادى و معنوى انسان و بويژه در بهبود تحصيل دانش آموزان ، رابطه خود با ديگران ، كاهش ‍ رفتارهاى ناسازگار و انتخاب صحيح شيوه زندگى دارد.

اهميت و نقش مشاوره آنچنان است كه در قرآن و كلمات معصومين (عليهم السّلام ) بسيار مورد سفارش قرار گرفته است . ما در اين قسمت ، برخى از آن آيات و احاديث را بيان مى كنيم :

مشاوره در قرآن و احاديث

در قرآن ، سوره اى به نام (شور) است كه در آيات 36 تا 38 آن ، (مشاوره ) به عنوان يكى از صفات ويژه مؤ منان ، در رديف توكل ، اجتناب از گناه ، (تقوا) اجابت پروردگار، اقامه نماز، انفاق و ... مطرح گرديده ، مى فرمايد:

(... وَما عِنْدَاللّهِ خَيْرٌ وَاَبْقى لِلَّذينَ آمَنُوا وَعَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ وَالَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِر الاْثْمِ وَالْفَواحِشَ وَاِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ وَالَّذينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَاَقامُوا الصَّلاةَ وَاَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ وَمِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ ).

(... و آنچه نزد خداوند است براى كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگارشان توكل مى كنند، بهتر و پايدارتر است ؛ همان كسانى كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت ، اجتناب مى ورزند و هنگامى كه خشمگين شوند، عفو مى كنند. و كسانى كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده و نماز را برپا مى دارند و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنان است و از آنچه به آنان روزى داده ايم ، انفاق مى كنند).

و در سوره آل عمران ، آيه 159 خطاب به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) در كنار امر به عفو مردم و استغفار براى آنان و به مشورت در امور با آنان چنين دستور داده است :

(فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ ... )

(به (بركت ) رحمت الهى در برابر آنان (مردم ) خرم (و مهربان ) شدى و اگر خشن و سنگدل بودى ، از اطراف تو، پراكنده مى شدند. پس ‍ آنان را ببخش و برايشان آمرزش طلب كن و در كارها با آنان مشورت كن ، اما هنگامى كه تصميم گرفتى (قاطع باش و) بر خدا توكل كن ...).

در احاديث نيز، در وهله نخست ، مشاوره ، نياز طبيعى فرد دانسته شده است . رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در اين باره فرموده است :

(... ما يستغنى رجل عن مشورة ...). (67)

(هيچ فردى از مشاوره بى نياز نيست ).

دوم اينكه : مشاوره امرى است بدون ضرر كه هيچگاه باعث بدبختى انسان نمى شود، بلكه پشتيبان و كمك خوبى براى رشد و يافتن راه رستگارى است . پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) مى فرمايد:

(ما شقى عبد قطّ بمشورة ...). (68)

(هرگز كسى از مشورت ، بدبخت نشد).

و نيز فرمود:

(لن يهلك إ مرؤ عن مشورة ). (69)

(هيچ كس از مشورت ، به هلاكت نمى افتد).

و در توصيه هايش به اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) نيز فرمود:

(لا مظاهرة اوثق من المشاورة ..). (70)

(هيچ پشتيبانى با اعتمادتر از مشاوره نيست ).

و نظير آن از على (عليه السّلام ) نقل شده كه فرموده است :

(... لا ظهير كالمشاورة ). (71)

(هيچ پشتيبانى همانند مشاوره نيست ).

و نيز فرمود:

(المستشير على طرف النجاح ). (72)

(مشورت كننده در طريق رستگارى است ).

البته بايد توجه داشت كه بى ضرر بودن مشاوره ، مشروط به آن است كه مشاوره ، با تمام حدود و شرايطى كه بعدا ذكر مى شود انجام شود وگرنه مشاوره ، ضررش بيش از سود آن خواهد بود.

امام صادق (عليه السّلام ) در اين زمينه مى فرمايد:

(ان المشورة محدودة فمن لم يعرفها بحدودها كان ضررها عليه اكثر من نفعها ...).(73)

(به درستى كه مشاوره ، داراى حدود و شرايطى است ، كسى كه آن شرايط و حدود را نشناسد و آنها را رعايت نكند، مشاوره برايش بيش ‍ از آنچه براى او سودمند باشد، مضر خواهد بود).

سوم اينكه : مشاوره همچون هدايت است كه از خطا و اشتباه و درنتيجه از پشيمانى و توبيخ و سرزنش ديگران جلوگيرى مى نمايد. على (عليه السّلام ) مى فرمايد:

(الاستشارة عين الهداية ). (74)

(مشورت خواهى ، هدايت است ).

و نيز فرمود:

(ما استنبط الصواب بمثل المشاورة ).(75)

(هيچ چيزى همانند مشورت كردن ، راه درست را به دست نمى دهد).

و نيز فرمود:

(المستشير متحصن من السقط). (76)

(مشورت كننده از اشتباه و لغرش ، مصون است ).

و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) نيز فرموده است :

(المشاورة حصن من الندامة واءمن من الملامة ). (77)

(مشاوره از پشيمانى جلوگيرى مى نمايد و باعث مى شود انسان از توبيخ و سرزنش [خود و ديگران ]، مصون بماند).

چهارم اينكه : (مشاوره ) در هر كارى لازم شمرده شده و از مشاوره نكردن نهى گرديده است و اين حقيقت تذكر داده شده ، كسى كه به مشاوره نمى پردازد، پشيمان مى شود. امام سجاد (عليه السّلام ) در اين باره فرموده است :

(لا يفعلن احدكم امرا حتى يستشير). (78)

(هيچ يك از شما نبايد هيچ كار مشكلى را بدون مشورت انجام دهد).

و امام باقر (عليه السّلام ) نيز فرمود:

(... من لا يستشر يندم ...). (79)

(كسى كه در كارها مشورت نمى كند پشيمان مى شود).

و اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) فرمود:

(من استبدّ براءيه هلك و من شاور الرجال شاركها فى عقوله).

(كسى كه به راءى خود تكيه كند هلاك مى شود و كسى كه با ديگران مشاوره نمايد، شريك عقلهاى آنان مى گردد).

پنجم اينكه : (مشاوره ) باعث مى شود كه توفيق الهى يار انسان گردد تا در كارها موفق تر و عاقلانه تر عمل كند. پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرموده است :

(... فمن استشار منهم (من امتى ) لم يعدم رشدا ومن تركها لم يعدم غيّ). (80)

(از امت من هركس مشاوره نمايد، راه رشد و درستى را از دست نخواهد داد و هركس بدون مشورت كارى انجام دهد، گمراهى دامنگير او خواهد شد).

و نيز فرمود:

(من اءراد امرا فشاور فيه إ مراءً مسلما وفّقه اللّه لا رشد اموره ). (81)

(كسى كه مى خواهد كارى انجام دهد و در مورد آن با فرد متدينى مشورت كند، خداوند او را به آنچه بهترين است موفق مى دارد).

و از آن حضرت در تفسير آيه 38 شورا نقل شده است كه فرمود:

(ما من رجل يشاور احدا الا هدى الى الرشد).(82)

(هيچ كس با ديگرى به مشاوره نمى پردازد مگر آنكه به رشد و راه صحيح ، هدايت مى شود).

ششم اينكه : پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و ائمه اطهار (عليهم السّلام ) علاوه بر اينكه خود، مشاور مردم بودند و پيوسته به راهنمايى مردم مى پرداختند، با ديگران نيز مشورت مى كردند؛ مانند آنكه در بدر، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) اين مساءله را - كه مسلمانان بجنگند يا نه - به شور گذاشت و بعد از آنكه راءى اكثريت مبنى بر جنگيدن اعلام شد، تصميم بر جنگ گرفت ، همچنين در مورد محل استقرار لشكر، نظر (حباب بن منذر) پذيرفته شد(83) كه مى گفت : گرچه اين محل به دشمن نزديك است ولى در كنار آب است . (84)

و يا در (جنگ خندق )، به منظور محافظت از شهر، نظر (سلمان ) مبنى بر حفر گودال در اطراف مدينه را پذيرفت و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) دستور فرمود تا اطراف مدينه را حفر كنند.(85) و نظاير اينها بسيار است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) و ائمه اطهار (عليهم السّلام ) پيوسته در كارها، با اصحابشان به مشاوره مى پرداختند.

اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) نيز چنين بود. مشاوره او با دوازده نفر(86) مانند سلمان ، ابوذر و ... در مورد سكوت 25 ساله اش و يا قيام و جنگ و مشورت با اصحاب بدر و ياران خود در انتخاب استانداران و فرمانداران و نظاير اينها، همه شاهد بر اين حقيقت است . (87)

در حديثى نقل شده است كه امام رضا (عليه السّلام ) در مورد كارى ، با يكى از اصحابش ، مشورت كرد و او از اينكه طرف مشاوره امام (عليه السّلام ) قرار گرفته ، شگفت زده شد. حضرت براى اينكه بيان نمايد اين روش هميشگى ماست و جاى شگفتى نيست ، فرمود:

(... ان رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) كان يستشير اصحابه ثم يعزم على ما يريد).(88)

(رسول خدا - درود خدا بر او و دودمانش باد - پيوسته از اصحابش ، در كارها، مشورت خواهى مى كرد، سپس بر انجام خواسته اش ‍ تصميم مى گرفت ).

و نيز آن حضرت از پدر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر (عليه السّلام ) ياد مى كند و مى فرمايد: با اينكه عقلهاى ديگران قابل مقايسه با عقل پدرم نبود، بسيار رخ مى داد كه با خدمتكار خانه به مشورت مى پرداخت و در پاسخ اين سؤ ال كه آيا با چنين فردى مشورت مى كنيد، مى فرمود:

(... ان اللّه تبارك و تعالى ربما فتح على لسانه ...). (89)

(چه بسا خدا بر زبان او درى را بگشايد).

شايان توجه است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و ائمه طاهرين (عليهم السّلام ) خود نياز به مشورت با ديگران نداشته اند و مشورت آنان با ديگران به منظور اهداف مشخصى بوده است .

مرحوم مفيد (رحمه اللّه )، در توضيح آيه (... وَشاوِرْهُمْ فِى الاَمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوكَّلْ عَلَى اللّهِ ... ). (90) به علت امر به مشورت پيامبر با مردم مى پردازد و مى فرمايد:اين امر،جنبه تربيتى دارد و منظور اين است كه مردم ياد بگيرندكه :

اولاً: با الفت و دوستى ، با هم به مشورت بپردازند.

ثانيا: ياد بگيرند كه هنگام تصميمات اخذ شده ، مؤ دب به ادب الهى بشوند و تسليم باشند و برخلاف تصميم گرفته شده هيچ كس اقدامى ننمايد.

نكته قابل توجه اينكه خداى سبحان به پيامبرش خبر داده بود كه : (... وَمِنْ اَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ... ). (91) (منافقانى در مدينه هستند كه تو آنان را نمى شناسى ولى ما آنان را مى شناسيم ) با اينكه آنان برخلاف دستور پيامبر عمل مى كردند. خدا امر به مشورت كرد تا باطن آنان در گفتگوها روشن شود و به اين منظور هم پيامبر با همه آنان نيز مشورت مى كرد. در حقيقت خدا مشورت با آنان را راهى براى شناسايى آنان قرار داد.

مرحوم مفيد (رحمه اللّه ) ، سپس به مشورت با منافقان در جنگ بدر اشاره مى كند كه خدا هم نيات پليد آنان را از خيانت در مشورت در سوره انفال ، آيه 67 و 68 بيان داشته است . (92)

و با توجه به موارد كثيره مشاوره معصومين (عليهم السّلام ) اجمالاً مى توان گفت كه مشاوره آنان با ديگران به منظور احترام و شخصيت دادن به مردم و رشد فكرى آنان بوده است ؛ تا به مشاوره عادت كنند و بدانند كه مشاوره با ديگران عيب نيست و به شخصيت كسى لطمه وارد نمى آورد.

و نيز به منظور شركت دادن مردم در كارها و جلوگيرى از انتقادنسبت به فرد خاص ، در صورت شكست در كار و استفاده از تاءييد مردم براى اجراى درست و كامل چيزى كه بر آن تصميم گيرى شده است . و همچنين براى شناساندن افراد صلاحيتدار براى مشاوره و برحذر داشتن مردم از اينكه بر هركسى مراجعه نكنند؛ مانند دستور امام حسن (عليه السّلام ) به (عبيداللّه بن عباس ) مبنى بر اينكه با (قيس بن سعد و سعيد بن قيس )، در كارها مشورت كند. (93)

و يا مشورت امام صادق (عليه السّلام ) با (زيد بن على بن الحسين (عليه السّلام ) ) (94) كه براى شناساندن و معرفى اين گونه افراد، با آنان مشورت مى شده و يا امر به مشورت با ايشان شده است .

فصل چهارم : موضوع و هدف مشاوره

از آيات و رواياتى كه نقل شد، به دست مى آيد كه اولاً: هر مشكلى مى تواند موضوع مشاوره باشد و محدود به موضوع خاصى نيست و همه امور زندگى فردى ، خانوادگى ، مادى ، معنوى ، شغلى ، تحصيلى ، سياسى ، اجتماعى ، فرهنگى و... را شامل مى شود.

ثانيا: هدف از مشاوره عبارت است از:

1 - رشد فكرى و معنوى و هدايت صحيح افراد در زندگى مادى و معنوى .

2 - ايجاد اعتماد به نفس و توانمندى براى تصميم گيرى بجا در حوادث و امور زندگى و جلوگيرى از رفتارهاى ناسازگار و سهل انگاريها و لغزشها.

3 - ايجاد روحيه تعاون و همكارى و پرهيز از استبداد در راءى .

4 - حل مشكلات مراجعه كنندگان .

مشكل يا مساءله در مشاوره

در (مشاوره )، (مساءله يا مشكل ) به پديده اى گفته مى شود كه روى كاركرد فرد، يا گروه يا جامعه اثر مى گذارد و يا پيوند فرد را با خود و دنياى پيرامون خود برهم مى زند و كوششهاى طبيعى حيات شخص ‍ را به مخاطره مى اندازد.

مسايل و مشكلات رشدى ، سازشى و شخصيتى افراد، به شكلهاى مختلف در رفتار فرد ظاهر مى شوند. برخى از صور اين مشكلات عبارتند از:

1 - استمرار عادتهاى نادرست ؛ مانند مكيدن شست ، جويدن ناخن ، شب ادرارى .

2 - انجام كارهاى غير عادى ، مانند راه رفتن در خواب ، بى نظمى در خواب ، كم خوابى ، پرخوابى و خواب ديدن كابوس .

3 - اختلالات در رفتار اجتماعى ؛ مانند تقلب ، توهين به بزرگترها يا همگنان ، دروغگويى ، دزدى ، پرخاشگرى ، گريز از مدرسه و خانه و ...

4 - اختلالات ارتباطى ؛ مانند انزوا طلبى ، ناتوانى در برقرارى روابط و فعاليتهاى گروهى ، وابستگى افراطى به ديگران و ...

5 - ناراحتيهاى عاطفى ؛ مانند اضطراب ، ترس ، خجالت بى جا، افراط در ابراز علاقه و يا تنفر، افسردگى و ...

6 - اختلالات يادگيرى ؛ مانند ناتوانى كلامى و لكنت زبان ، عدم يادگيرى مهارتهاى خاص ، عقب ماندگى درسى و ...

7 - عدم تعادل در پندار و رفتار.

لازم به توجه است كه چه بسا مسايل و مشكلات فرد مراجعه كننده ، آميزه اى از چند اختلال باشد؛ مانند اختلالات عاطفى و عادتهاى نادرست و اضطراب و چه بسيار اختلالات بدنى كه مشكلاتى عاطفى و رفتارى به دنبال دارند و يا برعكس ، مشكلات عاطفى و رفتارى كه در نظم بدن ، اختلالاتى را موجب مى شوند.

و نيز بايد توجه داشت كه برخى عواطف از فرد به فرد ديگر و از شرايط و محيط به شرايط و محيطى ديگر انتقال مى يابد؛ مثلاً خشم نوجوان نسبت به پدر، به معلم ، مادر و يا بالعكس منتقل مى شود و عدم توفيق در خواندن درس يا قطع وابستگى از دوست ، به صورت افسردگى و واكنشهاى روانى و دفاعى در خانه و مدرسه ، تجلّى مى نمايد.

بيان مشكل از زبان خود مراجعه كننده

از اولين وظايف مشاور، كمك به (مراجعه كننده ) است تا حتى الاِمكان ، مراجعه كننده بتواند مشكلاتش را دقيق بيان كند. بسيارى از مراجعه كنندگان ، دليلى براى رجوع به مشاور جز اين ندارند كه نمى دانند مشكلشان دقيقا چيست ؟ و يا از مطرح كردن آن با افراد ديگر بيم دارند، از اين رو ضرورى است ، مشاور، پرسشهايى از قبيل :(چه چيز را خود به عنوان مشكل تلقى مى كنى ؟ آيا احساس ‍ مى كنى اين مشكل را ديگرى هم دارد؟ اين مشكل در رفتارت چه اثرى گذارده است ؟ با مثال بيان نم)، طرح نمايد تا مراجعه كننده بتواند به صورت دقيق و صريح ، مشكل و حدود و آثار آن را براى مشاور بيان كند.

همچنين مشاور، مراجعه كننده را تشويق كند تا مشكل خود را به صورت واقعى و عينى مطرح نمايد و از كلى گويى و ابهام در گفتار، بپرهيزد، مثلاً اين جمله كه :(احساس خوبى ندارم ) مبهم است ، ولى دو جمله :(احساس تنهايى مى كنم . در مشكلات و نيازهايم كسى نيست كه مرا يارى دهد)، روشن است .

و يا جمله :(دوستم با من رفتار خوبى ندارد)، مبهم است ، ولى جمله :(دوستم مرا مسخره مى كند و به من مى گويد احمق )، روشن است .

در بيان مشكل ، هدفى را هم كه مراجعه كننده دنبال مى كند بايد مورد توجه قرار گيرد؛ يعنى با پرسشهايى از قبيل اينكه مى خواهى چگونه بشوى ؟ چه حالتى پيدا كنى ؟ چكار كنى كه الا ن نمى توانى ؟ به مراجعه كننده كمك شود تا هدفش را روشن كند و انتظارى را كه از مشاوره دارد، به صورت صريح بيان نمايد.

در شناخت مسايل و كشف مشكلات افراد، مشاور و روان درمانگر بايست به عواملى كه باعث آن مسايل و مشكلات شده ، توجه نمايد. از مهمترين عوامل ، سه عامل زير است :

1 - نيازهاى ارضا نشده : از جمله مشكلات و موانعى كه در راه رشد و زندگى آرام انسان بوجود مى آيند، مشكلاتى است كه به علّت ارضا نشدن نيازها پديد مى آيند.

هرعمل يا كنش انسان ، در جهت ارضاى نيازهاى متعدد اوست و شخص ، تحت نفوذ و تاءثير خواسته ها و نيازهاى خويش قرار مى گيرد و ناكامى در آنها، مشكلات روانى و عوارض جسمانى زيادى را به بار مى آورد. شناخت اين نيازها و تفكيك آنها و جهت دادنشان از نيازهاى پايين تر به طرف نيازهاى بالاتر، در روند مشاوره ، بسيار مؤ ثر است .

از جمله نيازهاى بشر كه ارضا نشدنش باعث مشكلات روانى فراوانى مى شود، عبارتند از: نياز به احساس عزت و ارزش در نظر خود و ديگران ، احترام ، موفقيت ، مسؤ وليت ، محبت ، تعلق (يعنى نياز به دوست داشتن و دوست داشته شدن )، نياز به قابل اعتماد بودن ، نياز به اعتماد به خود، نياز به امنيت جانى ، مالى و ...

مشاور، بايد بررسى كند كه كداميك از اين نيازهاى اساسى در شخص مراجعه كننده ، اشباع نشده و يا در آن افراط شده است كه زمينه اختلالهاى روانى را موجب گرديده است . مشاور، با شناسايى آنها و راهنماييهاى لازم در فراهم ساختن زمينه ارضا و يا برقرارى تعادل نيازها، كوشش مى نمايد.

روابط انسانى نيز براى ارضاى نيازهاى اساسى ما ضرورى اند؛ زيرا اكثر نيازهاى شخص ، از طريق روابط انسانى ، قابل ارضاست . داشتن روابط سالم با ديگران ، كليد رشد و آسايش آدمى است . و در شخصيت و هويت خويشتن شخص نقش عمده دارند. ديگران براى ما هم جنبه آينه دارند؛ يعنى ما را به ما نشان مى دهند و هم راهنما و اسوه تقليدى ما هستند، همانطور كه امام صادق (عليه السّلام ) مى فرمايد:(المسلم اخو المسلم هو عينه ومرآته ودليله ...). (95)

(مسلمان ، برادر مسلمان است و به منزله چشم اوست و آينه تمام نماى او محسوب مى شود (و او را به خودش نشان مى دهد) و راهنما (و الگوى تقليدى ) اوست ).

همين روابط اگر سالم نباشند، زمينه اكثر مشكلات و ناراحتيهاى روانى افراد را فراهم مى سازند و مى توان گفت : عمده مشكلات انسان ، اجتماعى و ناشى از ارتباط با ديگران است .

در مشاوره ، به روابط فرد با ديگران توجه مى شود و روابط سالم از ناسالم ، تفكيك مى گردد و روابط ناسالمى كه مشكلات روانى براى فرد ايجاد كرده است ، به وى شناسانده مى شود و راهنماييهاى لازم در جهت تصحيح روابطش ، صورت مى پذيرد.

2 - عوامل مربوط به محيط، موقعيتها و شرايط زندگى فرد كه نتايج رفتارى و روانى خاصى را موجب شده است . عوامل مربوط به محيط كه مشكل زاست ؛ شامل عوامل اقتصادى ، اجتماعى ، فرهنگى ، خانواده ها، نقايص تربيتى و آموزشى و انگيزشهاى فردى و اجتماعى ، است .

بايد توجه داشت كه انسان امروزى ، در جامعه اى زندگى مى كند كه فرد را با امور متضاد رو به رو مى سازد، از يك سو او را به رقابتهاى خشونت آميز مى كشد و از سوى ديگر، او را به همكارى و تشريك مساعى مى خواند. جامعه ، نيازها و خواستهاى فرد را افزايش مى دهد، ولى وسايل كافى را براى برآوردن نيازها و خواسته هاى وى در اختيارش نمى گذارد. با اين وصف ، گريزى از بيماريهاى روانى براى افراد نيست و مشاوران نمى توانند وقايع اجتماعى و شرايط محيطى زندگى را براى مراجعه كنندگان خود، تغيير دهند و فقط مى توانند از شدت تاءثيرات اجتماعى بر افراد بكاهند و به آنان در برخورد منطقى با شرايط و وقايع اجتماعى ، كمك كنند.

3 - عوامل مربوط به نحوه برداشت و طرز تلقى فرد از جهان ، محيط زندگى و موقعيت خود كه موجب احساس حقارت و درك منفى از خويش مى شود، احساس عدم موفقيت در كارها، اضطراب ، افسردگى و احساس بى كفايتى و يا عدم ابراز وجود و شايستگى نداشتن كار و شغل با شاءن و مقام خود و ... است .(96)

مراحل مشكل گشايى

در شناسايى و حل مشكلات و رفع ناراحتيهاى شخصى ، مراحلى وجود دارد:

اوّل : فرد، با احساس مشكل ، امنيت خود را در خطر مى بيند و سعى مى كند آن را از ديگران مخفى نگه دارد تا عكس العمل منفى نسبت به او صورت نگيرد.

دوّم : فرد، به واقعى بودن مشكل پى مى برد و خود مى پذيرد كه دچار مشكل شده است . بزرگترين سد در راه حل مشكلات ، نفى يا احتراز از قبول يا باور داشتن نسبت به وجود مشكل است .

سوّم : فرد، مسؤ وليت رو به رو شدن با مشكل و حل آن را مى پذيرد و به مشاوره يا مشاور و راهنما، به عنوان يك قدم مهم در رسيدن به يك راه حل موفقيت آميز، اقدام مى كند.

چهارم : براى رسيدن به راه حل از تغيير رفتار، افكار و راه حلهاى ممكن ، استقبال مى نمايد و براى آن طرح ريزى و تصميم گيرى مى كند.

پنجم : فرد، در تلاش و كوشش براى ايجاد تغيير رفتار و زندگى خود و حل مشكل ، احساس موفقيت مى كند و ياد مى گيرد.

ضرورت مشاوره در مدارس

در گذشته اشاره شد كه مشاوره در بهبود تحصيلى و اتخاذ شيوه صحيح زندگى دانش آموزان ، نقش بسيار مؤ ثرى دارد.

و نيز گذشت كه حل مشكلات مراجعه كنندگان ، بويژه دانش آموزان از اهداف مشاوره به حساب مى آيد. ضرورت مشاوره در اين مهم ، آن هنگام روشنتر مى شود كه بدانيم دانش آموزان ، در مدارس با مسايل و مشكلات فراوانى رو به رو مى شوند كه حل بسيارى از آنها از عهده معلمان و مديران عادى مدارس بيرون است و لازم است كه مشاوران ورزيده و متعهدى به اين امر بپردازند.

مشكلات و مسايل دانش آموزان در مدارس ، با نگاهى اجمالى عبارتند از:

1 - نداشتن هدف مشخص در زندگى و يا در مدرسه .

2 - احساس حقارت .

3 - كم رويى .

4 - بى حوصلگى .

5 - ترس .

6 - نداشتن دوست و رفيق مناسب .

7 - زود رنجى .

8 - نداشتن تفريح مناسب و سالم .

9 - بى اطلاعى از ناراحتيهاى جسمى ... و راه درمان آن .

10 - مشكلات مادى .

11 - مسايل اخلاقى و دينى .

12 - ناسازگارى با والدين و نامادرى .

13 - پرخاشگرى .

14 - خرابكارى .

15 - تقلب و گول زدن ديگران .

16 - تخلف از تكاليف و تنبلى در درس خواندن .

17 - خودنمايى .

18 - فرار از مدرسه .

19 - توهين ، مزاحمت و آزار رسانى .

20 - دروغگويى .

21 - اندوهبارى .

22 - سوء ظن .

23 - غيبتهاى مكرر.

24 - مخالفت يا بى اعتنايى به مقررات .

25 - گرايش به سيگار و مواد مخدّر.

26 - خودبازى و مسايل جنسى ديگر و اثرات ناشى از آن .

27 - انتخاب رشته تحصيلى بدون توجه به علاقه و استعداد.

28 - انتخاب شغل و ...

با مطالعه و دقت در اهداف اسلام در تعليم و تربيت ، روشن مى گردد كه حل مسايل و مشكلات دانش آموزان ، امرى ضرورى است و از آنجا كه درك مسايل و مشكلات دانش آموزان و حل آنها، نياز به تخصص ، تعهد و دقت كافى دارد، بايد در هر مدرسه لااقل يك مشاور، با دارا بودن شرايط لازم و مسؤ وليت مشخص عهده دار اين مهم گردد.

هدف مشاوره در مدارس

مشاوره در مدارس ، باعث امورى از قبيل امور زير مى شود:

1 - دانش آموزان ، درك و فهم درستى از خود پيدا مى كنند و به نقاط قوّت و ضعف ، تواناييها و محدوديتهاى خويش پى مى برند و به خودشناسى و خوديابى مى رسند و ارزيابى صحيح از خود خواهند داشت .

2 - دانش آموزان ، بهداشت را امرى ارزشمند تلقى مى كنند و به حدى از رشد در اين زمينه مى رسند كه خود را به امور بهداشتى ، عادت مى دهند.

3 - آنان از جهان بينى صحيح و هدف زندگى و عقايد فرهنگى و دينىِ درست ، آگاه مى شوند و به رشد لازم مى رسند.

4 - به شركت در فعاليتهاى گروهى ، اجتماعى و آموزشگاهى و كسب مهارتهاى لازم ، تشويق مى شوند.

5 - براى تصميم گيرى مناسب تحصيلى و شغلى و ... به دانش آموزان ، كمك مى شود و با توجه به علاقه و استعداد آنان به رشته تحصيلى و يا شغل مناسب ، راهنمايى مى گردند.

6 - رفتارهاى نابهنجار دانش آموزان به رفتارهاى بهنجار تغيير مى يابد و در حقيقت ، مشاوره به اصلاح رفتار در آنان مى انجامد.

فصل پنجم : صفات و ويژگيهاى مشاور

مشاور كارامد و موفق ، مشاورى است كه از ويژگيهاى شخصيتى ، علمى ، اخلاقى ، عاطفى ، اجتماعى و تواناييهاى لازم برخوردار باشد.

الگوى مشخصى كه از همه صفات ، تواناييها و شخصيت و منش يك مشاور كارآمد حكايت كند، وجود ندارد، بلكه بهترين توصيف براى او صفاتى از قبيل : خوش خلقى و برخورد شايسته با ديگران ، برخوردارى از نگرش مثبت نسبت به زندگى ،اعتماد به نفس ،توانايى نفوذ در مراجعه كننده ، توانايى تصميم گيرى در مواقع مناسب ، تحمل فشارهاى روانى در موقعيتهاى خاص و بحرانى ، مانند موقعيتهاى انتقاد و تحقير، كظم غيظ و فرو بردن خشم و عدم اظهار آن ، توانايى درك و احساس همه هيجانهاى آدمى مانند نشاط، غم ، همدلى ، محبت ، صميميت ، فداكارى ، احساس خوشبختى و ...، برخوردارى از عقل و درايت و ثبات انديشه ، توانايى شناخت مسايل و مشكلات و تجزيه و تحليل آنها و استنتاج از آنها و نظاير اينها.

اينك ، برخى از صفات مشاور را كه نقش بيشترى در موفقيت مشاور دارد، توضيح مى دهيم و احاديثى از معصومين (عليهم السّلام ) را نيز در صفات مشاور مى آوريم :

آن كه عهده دار امر مشاوره است ، بايد داراى تواناييهاى زير باشد:

1 - عالم و صاحبنظر در موضوع مورد مشاوره و زمينه هاى آن

مثل مسايل روان شناسى ، اصول تعليم و تربيت ، اصول و فنون مشاوره و راهنمايى و آگاهيهاى اجتماعى ، شغلى ، فرهنگى ، دينى و ... باشد.

2 - توانايى ايجاد ارتباط عاطفى با ديگران

مشاوران كارامد، موفقيت خود را در اين مى دانند كه مى توانند با ايجاد ارتباطهايى به مراجعه كنندگانشان بپردازند تا از توجه مناسب برخوردار و از تهديد به دور باشند، به طورى كه در اين ارتباط، هر دو احساس امنيت و مصونيت كافى كنند و به عنوان اشخاص واقعى و خود انگيخته عمل كنند. ماهيت اين ارتباط، مى تواند خود به خود درمان كننده باشد و عمدتا بستگى دارد به اينكه مشاور به عنوان يك شخص واقعى عمل نمايد.(97)

3 - خلوص

مشاور، بايد انگيزه هاى خود را براى قبول مسؤ وليت مشاوره و كمك مراجعه كنندگان ، مورد بررسى قرار دهد و دقيقا انتظارش را از ارتباط مشاوره اى ، براى خودش خالص سازد. تعدادى از مشاوران در بسيارى از اوقات از دلايل رضايت شخصى خود نسبت به مشاوره ، بى اطلاعند و بدون انگيزه كمك به ديگران ، نظر مشورتى مى دهند و يا انگيزه خالص ندارند، بلكه براى اجتناب از رويارويى با مشكلات شخصى ، حاضر مى شوند به ديگران كمك كنند و يا به دليل انگيزه هاى شخصى ديگر، مانند اينكه مشاوره براى او اعتبار و سلطه مى آورد و به وى اعتماد مى كنند، اقدام به قبول مشاوره مى نمايند.

4 - حلم و بردبارى

مشاور با مراجعه كنندگانى از فرهنگها و سليقه هايى مختلف ،با ارزشهاى بسيار متفاوت با فرهنگ و ارزشهاى خودش ، ملاقات دارد. تفاوتهاى سنّى ، نژادى ، جنسى و طبقه اجتماعى - اقتصادى ، احتمال تضادهاى فرهنگى و ارزشى را افزايش مى دهد.

مشاور بايد با چنين مراجعه كنندگانى رو به رو شود و سعى كند مراجعه كننده را با ارزشهاى اجتماعى ، اخلاقى و دينى مورد قبول ، آشنا كند و ارزشهاى درست او را بپذيرد و تاءكيد كند و ارزشهاى ساختگى وى را در مقايسه با ارزشهاى صحيح ارزيابى كند. وظيفه مشاور، تشويق ارزشيابى عينى نگرشها، معيارها و اعمال است ، مشاور حق ندارد ارزشهاى خود را به مراجعه كننده ، تحميل كند.

5 - توانايى ادامه مشاوره و شهامت پيگيرىمسايل و مشكلات ، تا مرحله حل آنها

مشاور بايد براى كمك به ديگران شهامت و اعتماد به نفس داشته باشد و تقاضاى كمك را ناديده نگيرد و به دليل عدم تمايل به درگيرى با شخص ديگر، عذرخواهى ننمايد. و يا آنكه نگويد كه آن مورد، از حيطه مشاوره ، خارج است . مشاور كارامد به پذيرش ‍ مسؤ وليتها علاقه مند است و خود را در موقعيتهاى خطر شخصى ، عاطفى ، حرفه اى و ...، قرار مى دهد و چنين نيست كه فقط در محدوده امن و مشخص اِعمال نمايد.(98)

6 - رازدارى

رازدارى به معناى محرمانه نگهداشتن تمام اطلاعات مربوط به مراجعه كننده است كه در جريان مشاوره بيان كرده است . حفظ اسرار مراجعه كننده ، از حقوق وى به حساب مى آيد؛ زيرا ارتباط مشاوره اى ، يك ارتباط خصوصى بر اساس اعتماد است و بايد در هر شرايطى به اسرار شخصى كه بر اساس اين اعتماد بيان گرديده ، احترام گذاشت و آنها را حفظ كرد و رازدارى بخشى از اصل اخلاق حرفه اى است و از اين رو بايد دقيقا رعايت شود، بر اين اساس ، بايد:

الف - ثبت مصاحبه ها و گفتگوهاى مشاوره اى به صورتى باشد كه قابل استفاده براى غير مشاور نباشد و يا گزارشها در جاى امنى نگهدارى شود و پس از پايان ارتباط مشاوره اى ، نابود گردد. براى اطمينان بخشى به مراجعه كننده از جهت رازدارى ، مى توان آنچه را كه مراجعه كننده اجازه مى دهد، يادداشت و ثبت شود و زياده بر آن را صرفا مشاور، به خاطر بسپارد.

ب - هرگاه ارجاع به مؤ سسه يا مشاور ديگر صورت بگيرد و يا در مورد مراجعه كننده با فرد ديگرى از خانواده گفتگو شود، از مراجعه كننده اجازه گرفته شود.

ج - در مواردى كه لازم باشد، به دليل قانون يا خطرى كه زندگى مراجعه كننده يا ديگرى را به خطر مى اندازد، سرّى فاش شود، بايد مشاور، مراجعه كننده را مطلع سازد.(99)

7 - نقش الگويى

از آنجايى كه در مشاوره ، مراجعه كننده به تقليد اعمال مشاور مى پردازد و برخى عقايد و نگرشهاى او را به عنوان عقايد و نگرشهاى خود تلقى مى كند، مشاور بايد از خود، ارزشها و رفتارش ‍ و صحت آنها، كاملاً آگاه باشد و با احتياط كامل عمل كند و نسبت به امور كم ارزش ، تعصب نورزد و حساسيت نشان ندهد بلكه افكار و ارزشهاى صحيح را تبيين نمايد و از سوى ديگر با عمل صحيح و با ارزش خود، او را به ارزشهاى دينى جذب نمايد.(100)

8 - احترام به همكاران

مشاور ممكن است به عنوان يكى از اعضاى گروه يا مؤ سسه اى كار كند، بايد به نقشها و حقوق همكارانشان از معلّمان ، روان شناسان ، مددكاران اجتماعى و ... احترام بگذارد تا تضادهايى در زمينه اِعمال قدرت و مديريت ، پيش نيايد.

9 - خودآگاهى

مشاور بايد براى كشف بيشتر تواناييها و محدوديتهاى خويش بكوشد و چگونگى درك مردم از وى و واكنش آنها نسبت به خود را دريابد و اين مستلزم خودآگاهى فزاينده است و به اين منظور، مشاور بايد خودش را تا حدودى در خطر آشكار ساختن بر ديگران قرار دهد و مشتاق دريافت باز خورد از ديگران باشد تا دريابد كه وى چگونه بر ديگران اثر مى گذارد و تاچه حدّ رفتارش با مقاصدش مطابقت دارد.

10 - تقوا

مشاور بايد باتقوا و آزاد از هواى نفس و ترسان از خدا باشد.

11 - علايق شايسته

لازم است مشاور به امور زير علاقه مند باشد تا در مشاوره كارامد و موفق باشد:

الف - علاقه مندى به شغل مشاوره و كار با افرادى كه مشكل دارند.

ب - علاقه مندى به رشد و پيشرفت ديگران .

ج - علاقه مندى به مطالعه در زمينه هاى گوناگون روان شناسى ، انسان شناسى ، علوم تربيتى و مشاوره كه مى تواند زمينه ساز مشاوره و راهنمايى باشد.

د - علاقه مندى به شركت در جلسات گروهى ، سمينارها در زمينه مشاوره و روان درمانى .

ه - علاقه مندى به بررسى و تحقيق در رفتارهاى آدمى و رسيدن به نتايج واقعى و شيوه هاى مؤ ثر در مشاوره و روان درمانى .

و - علاقه مندى به دفاع از حق و حقيقت .

ز - علاقه مندى به همدردى و همدلى با افراد دردمند و گرفتار.

ح - عدم علاقه به پست و مقام و عدم وابستگى به صاحب قدرت .

و اينك چند حديث ، در صفات مشاور بيان مى كنيم :

رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود:

(شاوروا العلماء الصالحين ...). (101)

(با دانشمندان صالح ، مشورت نماييد ...).

على (عليه السّلام ) فرمود:

(خير من شاورت ذوُوا النُّهى والعلم واُولُوا التجارب والحزم ). (102)

(بهترين كسى كه با او مشورت مى كنى ، صاحبان خرد و دانش و دارندگان تجربه و دورانديشانند).

و نيز فرمود:

(من شاور ذوى الالباب دلَّ على الصَّواب ). (103)

(كسى كه با صاحبان لُبّ (خردمندان ) مشورت نمايد به راه درست ، راهنمايى مى شود).

امام صادق (عليه السّلام ) فرمود:

(ان المشورة لا تكون اِلاّ بحدودها ... فاوّلها ان يكون الّذى تشاوره عاقلاً والثانية ؛ ان يكون حرّا متدينا و الثالثة ؛ ان يكون صديقا مؤ اخيا ... واذا كان صديقا مؤ اخيا كتم سِرَّك ...). (104)

(مشورت ضوابطى دارد ... 1 - اينكه مشاور عاقل باشد. 2 - مشاور متدين و آزاد از هواى نفس باشد.3 - دوست و برادر باشد ... و اگر برادر و دوست صميمى باشد، سرّ تو را كتمان مى نمايد و رازدار باشد ...).

پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود:

(شاوروا المتقين الذين يؤ ثرون الا خرة على الدنيا ويؤ ثرون على انفسهم فى اموركم ).(105)

(با افراد متقى مشاوره نماييد كه آنان آخرت را بر دنيا و كارهاى شما را بر كارهاى خودشان ترجيح مى دهند).

و نيز على (عليه السّلام ) فرمود:

(شاوِرْ فى امورك الذين يخشون اللّه ...).(106)

(در كارت با كسى مشاوره كن كه از خدا خشيت و خوف دارد).

امام صادق (عليه السّلام ) در صفات مشاور مى فرمايد:

(... وايّاك والراءى الفطير وتجنّب ارتجال الكلام ولا تشر على مستبدٍّ براءيه ولا عَلى وغد ولا على متلوّن ولا على لجوج و...).(107)

(از دادن راءى بدون تاءمل و تعمق بپرهيز و از گفتن آنچه فورا بر زبان مى آيد، اجتناب كن و خود با كسانى كه داراى صفات زيرند به مشورت مپرداز:

الف - كسى كه به ناحق بر نظر خويش پافشارى مى كند.

ب - فرد آتش افروز و سخن چين .

ج - شخص چند چهره و منافق و متقلب .

د - فرد لجباز و ...).

و نيز مى فرمايد:

(شاور فى امورك ممّا يقتضى الِّدين من فيه خمس خصال : عقل وحلم وتجربة ، و نصح وتقوى ، فان لم تجد فاستعمل الخمسة واءعزم وتوكل على اللّه ، فان ذلك يؤ ديك الى الصواب ... وفى المشورة تعبّاء اكتساب العلم والعاقل من يستفيد منها علما جديدا ويستدل به على المحصول من المراد ...). (108)

(در كارهايت با كسى مشاوره كن كه داراى پنج ويژگى و صفت باشد: عقل و درايت ، حلم و بردبارى ، تجربه و كاركشتگى ، علاقه مندى به پند و نصيحت ، تقوا و حفاظت نفس از امور ناشايست ، و اگر چنين كسى را نيافتى ، اين پنج صفت را در خود ايجاد كن و سپس با توكّل بر خدا، تصميم بر كار خويش بگير، بدانكه اين صفات ، تو را به حقيقت مى رساند ... در مشاوره زحمت كسب علم وجود دارد و خردمند كسى است كه از مشاوره ، علم جديدى را به دست آورد و بر حاصلى از مقصود خود راه پيدا كند ...).

و امام صادق (عليه السّلام ) از (لقمان ) نقل مى فرمايد كه به پسرش ‍ سفارش مى كرده كه :

(... واءجهد راءيك لهم اذا استشاروك ثم لاتعزم حتى تثبّت وتنظر ولا تجب فى مشورة حتى تقوم فيها وتقعد وتنام وتصلّى وانت مستعمل فكرك وحكمتك فى مشورته ، فانّ من لم يمحّض النصيحة لمن استشاره سلبه اللّه تبارك وتعالى راءيه ونزع عنه الا مانة ...). (109)

(هنگامى كه از تو مشورت بخواهند،براى آنان به كاربگير،سپس ‍ انديشه خود را براى ارائه نظر صائب و تا به يك راءى درست نرسيده اى ، تصميم بر اظهار نظر مگير و پاسخ مشورت (امور مهم ) را مده مگر آنكه در همه حال در قيام و قعود و خوابت روى آن بينديشى و نماز بخوانى و فكرت و حكمتت را خوب به كارگيرى و سپس به پاسخ اقدام كنى ، به درستى كه كسى كه خود را براى نصيحت و راهنمايى مراجعه كنندگانش آماده و ممحَّض ننمايد، خدا راءى و فكر صحيح را از او سلب مى كند و امانت عقل و انديشه را از او مى گيرد ...).