و با فرستادن ماموران مخفى
كه راست گو و وفادار باشند، عملكرد كارگزاران را زير نظر بگير.
در اين بيان گهربار، آن حضرت ، ضمن توصيه به داشتن مامورانى براى نظارت
بر عملكرد كارگزاران و تهيه اطلاعاتى در مورد آنان ، دو ويژگى برجيته
اين ماموران ، يعنى راست گويى و وفادارى را نيز مورد تاكيد قرار مى
دهند.
7 - 1. تواضع و فروتنى
اغلب انسانها در اثر غفلت از حقيقيت و سابقه خود، به مجرد رسيدن به پست
و مقام ، گرفتار غرور، خودبينى و تكبر مى شوند. اين گرفتارى به خاطر
اين است كه آن فرد براى خود، ارزشى قائل نيست و تمام ارزش و اهميت را
براى پست ، مقام ، موقعيت و منزلت اجتماعى خود قائل است ؛ حال آنكه
آنچه داراى حقيقت است ، انسان است ؛ و پستها و مقامها و مسئوليتها، همه
اعتبارى و قراردادى هستند؛ از اين رو انسانهاى آگاه و بيدار، خود را
اسير پست و مقام نمى كنند و هر مسئوليتى و هر موقعيت و منزلتى كه پيدا
كنند، از گرفتار شدن به غرور و خودبينى به دور هستند. امير مؤ منان
حضرت على (عليه السلام ) در مورد نحوه گزينش برخى از عمال و كارمندان ،
به مالك اشتر چنين توصيه مى كند:
و اخصص رسائلك التى تدخل فيها مكائدك و اسرارك
باجمعهم لوجوه صالح الاخلاق ممن لا تبطره الكرامة ؛
(501)
و نامه هاى سرى و نقشه ها و طرحهاى مخفى خود را در اختيار كسى بگذار كه
داراى اساسى ترين اصول اخلاقى باشد؛ از كسانى كه موقعيت و مقام ، آنها
را مست و مغرور نسازد.
بنابراين تواضع ، فروتنى و پرهيز از غرور و خودبينى ، يكى از صفات و
ويژگيهايى است كه همه مردم ، به ويژه كارگزاران و كارمندان ، بايد
داشته باشند.
در مسئله نظارت و كنترل نيز به خاطر حساسيت آن ، تاكيد زيادى بر اين
مسئله شده است كه ناظران بايد از ميان افراد متواضع انتخاب شوند. شايد
يكى از دلايل تاكيد آموزه هاى دينى بر متواضع و فروتن بودن ناظران ،
اين باشد كه اگر ناظران و بازرسان ، با تواضع و فروتنى با كارمندان و
كاركنان سازمانى برخورد كنند، از اضطراب و نگرانى كاركنان كاسته مى شود
و نوعى آرامش در آنان ايجاد خواهد شد؛ كه اين باعث مى شود در مقابل
كنترل ، مقاومت كمترى از خود نشان دهند.
2. ويژگيهاى نظارت و
كنترل موثر
نظارت و كنترل اهميت زيادى دارد و از جايگاه ويژه اى در مديريت سازمان
برخوردار است ؛ همچنين آثار و فوايد بسيارى براى سازمان در بر دارد كه
برخى از آنها در ابتداى اين فصل مطرح شد؛ اما هرگونه كنترل و نظارتى
كار آمد نيست و اين آثار مثبت و فوايدى را براى سازمان داشته باشد كه
داراى ويژگيهايى باشد؛ برخى از اين ويژگيها عبارتند از:
1 - 2. دقت
يكى از ضروريتها در نظام كنترل و نظارت و يكى از ويژگيهاى مهم و حياتى
آن ، دقيق و صحيح بودن آن است . دقت و صحت ، شرط اساسى موفقيت يك نظام
كنترل و نظارت است ؛ براى اينكه كنترل به صورت دقيق و صحيح انجام گيرد،
لازم است كه اطلاعات به دست آمده ، از دقت و صحت بالايى برخوردار باشد؛
چرا كه (( نتيجه اطلاعات نادرست ، فعاليت
مديريتى نامناسب خواهد بود )) .
(502)
سيره و روش عملى حضرت على (عليه السلام ) در نظارت بر عملكرد كارگزاران
اين گونه بود كه با دقت فراوان و محتاطانه ، اين كار را انجام مى دادند
و هر گونه اطلاعاتى كه به دستشان با دقت فراوان و محتاطانه ، اين كار
را انجام مى دادند و هر گونه اطلاعاتى كه به دستشان مى رسيد را مبناى
عمل قرار نمى دادند. يكى از نمونه هاى چنين دقتهايى ، نامه اى است كه
به يكى از فرمانداران خود نوشته است ؛ در اين نامه امام (عليه السلام )
ابتدا به او اطلاع مى دهد كه چنين خبرى به دست من رسيده است ؛ اما در
ادامه از او مى خواهد كه گزارش دقيق كار خود را به امام (عليه السلام )
ارسال كند، تا از صحت و سقم خبر دريافتى مطمئن شود.
2 - 2. مبتنى بر اهداف سازمان بودن
يكى ديگر از ويژگيهاى كنترل و نظارت اين است كه مبتنى بر اهداف سازمان
باشد؛ چرا كه (( هدف نهايى فرايند كنترل ، به
دست آوردن اهداف مى باشد و تعيين استانداردها، مشخص كردن مشكل ، سنجيدن
انحرافات و گزارشها، ابزارهاى ساده اى براى دست يابى به هدف هستند.
))
(503)
بنابراين كنترل و نظارت موثر، كنترل و نظارتى است كه مبتنى بر اهداف
سازمان و در جهت دست يابى به آنها باشد.
3 - 2. تاكيد بر نقاط استراتژيك و راهبردى
از آنجا كه كنترل و نظارت بر تمام كارها و عمليات ممكن نيست و چنين
كارى ضرورتى هم ندارد، كنترل و نظارت بايد توجه اصلى خود را بر نقاط
حساس و راهبردى معطوف دارد.
(504)
منظور از (( نقاط راهبردى و حساس
)) ، نقاطى است كه انحراف و اشتباه در آنها موجب صدمات سنگينى
مى شود، و كنترل و نظارت بر آنها موجب كارايى بيشتر مى گردد.
4 - 2. به موقع بودن
به موقع بودن ، يكى ديگر از خصوصيات و ويژگيهاى كنترل و نظارت موثر و
موفق است . نظارت بايد به موقع و در زمان مناسب صورت گيرد و گزارش آن
بايد هر چه سريع تر در اختيار مديران قرار گيرد، تا آنها بتوانند در
صورت نياز، اقدامات اصلاحى لازم را انجام دهند.
5 - 2. انعطاف پذيرى
امروزه محيط پيرامون سازمانها به شدت در حال تغيير و تحول است و چون
سازمان ناچار است كه با محيط پيرامون خود تعامل داشته باشد، بنابراين
لازم است كه نظام كنترل و نظارتى كه براى سازمان طراحى مى شود كاملا
منعطف باشد، تا بتواند خود را با محيط پوياى سازمان و تغيير و تحولات
آن منطبق كند؛ بديهى است كه يك نظام خشك و منعطف ، تناسبى با سازمانهاى
پوياى امروز ندارد و كارايى لازم را در اين گونه سازمانها نمى تواند
داشته باشد؛ علاوه بر اينكه كنترلهاى منعطف مى توانند ناپايداريهاى
محيطى را تعديل كنند.
(505)
6 - 2. مقرون به صرفه بودن
كنترل و نظارت مستلزم صرف منابع انسانى ، زمان و هزينه هاى مادى است ،
و صرف اين منابع و هزينه ها در صورتى معقول و درست خواهد بود كه كنترلت
نتيجه بخش باشد و منافعى - اعم از منافع مادى و معنوى - را براى سازمان
داشته باشد، و هزينه اجراى نظارت بايد كم تر از فوايد حاصل از نظام
كنترل در سازمان باشد.
(506)
7 - 2. تناسب
نظام كنترل و نظارت براى سازمان بايد به گونه اى طراحى و اجرا شود كه
با عمليات ، كارها و پستهاى گوناگون تناسب داشته باشد؛ چرا كه هر كارى
و هر شغلى در سازمان ، كنترل و نظارت خاصى را مى طلبد و نظام نظارتى در
صورتى موثر خواهد بود كه به اين اصل مهم توجه داشته باشد.
8 - 2. مقبوليت داشتن
برخى از نظارتها موجب ايجاد روحيه مقاومت در كاركنان مى شود و روحيه
آنها را تضعيف ، و بازدهى نظارت را كاهش مى دهد؛ به منظور از بين بردن
روحيه مقاومت در كاركنان ، بايد نظام كنترلى در صورتى مى تواند براى
كاركنان قابل قبول ، و در نتيجه موثر و مفيد باشد كه داراى ويژگيها و
شرايطى باشد كه برخى از آنها عبارتند از:
الف ) حمايت مديران عالى سازمان ؛
ب . مشاركت همه مديران در طراحى و اجراى سيستم كنترل ؛
ج . درك و پذيرش فرايند كنترل توسط همه كاركنان ؛
د. دقيق و به موقع بدن اطلاعات و بازخور در مورد عملكرد واقعى .
(507)
3. نظارت غير مشروع (تجسس
)
ضرورت و اهميت نظارت و كنترل ، و جايگاه ويژه آن در مديريت ، چيزى نيست
كه بر كسى پوشيده باشد و دستورها و توصيه هاى روشن و صريح معصومان
(عليه السلام ) تاكيد و تاييدى بر اين مهم است . سيره و روش عملى
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) و امير مؤ منان (عليه
السلام ) نيز نشانگر اهتمام ويژه آنها به امر نظارت و كنترل است .
با وجود اين همه تاكيد و اهميت ، نكته اى كه نبايد از آن غافل بود، اين
است كه ضرورت نظارت و اهتمام ويژه آنها به امر نظارت و كنترل است .
با وجود اين همه تاكيد و اهميت ، نكته اى كه نبايد از آن غافل بود، اين
است كه ضرورت نظارت و اهتمام ويژه به آن ، به اين معنا نيست كه نظارت
همواره و همه جا صحيح و مشروع باشد، بلكه در بعضى نظارتها و كنترلها به
شدت منع شده است .
يكى از مواردى كه در آموزه هاى دينى به شدت دستور پرهيز از آن داده شده
، نظارت بر امور شخصى مردم و تفتيش اسرار آنان است ؛ طبق دستورهاى
اسلامى ، يكى از محرمات مسلم و قطعى ، تجسس و تفتيش اسرار مردم است .
خداوند متعال در قرآن ؛ تبيين اين مسئله مى فرمايد:
ياءيها الذين امنوا اجتنبوا كثيرا من الظن بعض
الظن اثم و لا تجسسوا...؛
(508)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد؛ چرا كه
بعضى از گمانها گناه است ؛ و (هرگز در كار ديگران ) تجسس نكنيد.
خداوند متعال در اين آيه شريفه ، با صراحت از تجسس و تفتيش و تحقيق در
امور شخصى مردم و اسرار آنان نهى كرده است . منظور از ممنوع بودن تجسس
اين است كه بايد ظاهر حال مسلمان را ملاك قرار داد و از جستجو كردن
عيوب مردم و تفتيش اسرار پنهانى و عيوب مخفى آنان پرهيز كرد.
علاوه بر آيات قرآن ، در روايات معصومان (عليه السلام ) نيز، با
تعبيرهاى مختلف و در موارد متعددى از تجسس در امور مردم و دنبال
لغزشهاى مردم گشتن ، نهى شده است .
امير مومنان (عليه السلام ) در عهد نامه مالك اشتر در مورد تجسس و
كسانى كه همواره به دنبال يافتن عيوب مردم و اسرار مردم ، و برخورد با
كسانى كه در صدد يافتن و آشكار كردن اسرار و مردم هستند، مى فرمايد:
و ليكن ابعد رعينك منك و اشنؤ هم عندك اطلبهم
لمعايب الناس ،؛ فان فى الناس عيوبا الوالى احق من سترها؛ فلا تكشفن
عما غاب عنك منها، فانما عليك تطهير ما ظهر لك ؛ و الله يحكم على ما
غاب عنك ؛ فاستر العورة ما استطعت ؛
(509)
بايد آنها كه نسبت به مردم عيب جوتر هستند، از تو دورتر باشند؛ زيرا
مردم عيبهايى دارند كه والى و مسئول ، در پوشاندن آن عيبها از همه
سزاوارتر است . در صدد مباش كه عيب پنهانى آنها را به دست آورى ، بلكه
وظيفه تو آن است كه آنچه برايت ظاهر گشته ، تطهير كنى و آنچه از تو
مخفى است ، خدا در باره آن حكم مى كند. بنابراين تا آنچه كه توانايى
دارى ، عيبهاى مردم را پنهان ساز.
امام على (عليه السلام ) در اين بخش از نامه خود به مالك اشتر، ابتدا
به او دستور مى دهد كه به عنوان مسئول و كارگزار حكومت اسلامى ، از
ميدان دادن به افرادى كه در صدد ظاهر كردن عيبهاى مخفى مردم هستند،
پرهيز كند و سپس با مالك اشتر توصيه مى فرمايد كه خود او نيز از تلاش
براى پيدا كردن و آشكار نمودن عيبهاى مخفى مردم و اسرار آنها پرهيز كند
و سعى در پوشاندن آنها داشته باشد.
بخش هشتم : خودكنترلى
فصل اول : مفاهيم و كليات
بى ترديد مديران سازمانها داراى وظايف و نقشهايى هستند كه انجام و
ايفاى آنها، زمينه موفقيتشان را در دست يابى به اهداف سازمانى فراهم مى
سازد. يكى از اين وظايف ، كنترل و نظارت است كه در مواردى ، بخش عمده
اى از وقت مديران را به خود مشغول مى كند؛ زيرا برخى كاركنان ، مادامى
كه نظارتى دقيق بر روى آنها اعمال نشود، از زير باز وظايف و مسئوليتهاى
خود، شانه خالى مى كنند؛ از اين رو مديران مى بايست همواره آنان را
مورد نظارت جدى قرار دهند. و پيگير امور باشند، تا سازمان از چرخه حيات
خود باز نماند. همين امر موجب مى گردد تا مديران ، از نظارت مهم ديگر
همچون برنامه ريزى ، انگيزش و... باز مانده و در نتيجه ، لزوم نظارت
جدى بر كاركنان ، به شكل معضل مديريتى مطرح شود.
از سوى ديگر، چنين نظارت جدى و مستمرى ، به ويژه در مورد كاركنان متخصص
و نيروى انسانى سطح بالا، نه تنها باعث افزايش بهره ورى نخواهد شد،
بلكه تا حد بسيار زيادى ، با ايجاد احساس عدم وابستگى به سازمانى ، كه
به او عدم اعتماد نشان مى دهد، موجب كاهش بهره ورى نيز مى شود.
براى رهايى از اين بليه كه از سويى بيشترين وقت مديران را به خود
اختصاص مى دهد و از سوى ديگر موجب احساس عدم وابستگى و اعتماد كاركنان
به سازمان مى گردد، مى بايست به دنبال شيوه ديگرى از نظارت بود كه آفت
ديگر كنترلى را نداشته و در عين حال ، مكمل نظارت نيز باشد؛ و اين در
صورتى است كه علاوه بر نظارت معمول و متعارف از سوى مدير، فرد نيز از
درون ناظر و كنترل كننده رفتار و عملكرد خويش باشد؛ و اين همان
(( خودكنترلى )) است كه
با تعريف و بيان نقش و اهميت آن و سپس بررسى عوامل خود كنترلى ، به
آن پرداخته خواهد شد.
1. تعريف خود كنترلى
درباره خود كنترلى تا كنون تعريف خاصى ارائه نشده است ؛ ولى مى توان
چنين استنباط كرد كه خود كنترلى يك نوع مراقبت درونى است كه بر اساس آن
، وظايف محوله انجام و رفتارهاى ناهنجار و غيرقانونى ترك مى شود، بى
آنكه نظارت يا كنترل خارجى در بين باشد؛ بدين معنى كه فرد، بدون توجه
به كنترل خارجى ، تلاش خود را مصروف انجام كارى نمايد كه بر عهده او
گذاشته شده و مرتكب موارد نادرستى از قبيل كم كارى ، سهل انگارى و...
نگردد.
تاكيد بر اين نكته ضرورى است كه نظارت خارجى در تحقق چنين مراقبتى كه
متضمن انجام وظيفه و ترك خلاف است ، نقش ندارد و تنها علت درونى موجب
رفتار مزبور مى گردد.
2. نقش و ضرورت خود
كنترلى
شايد بهترى شيوه براى بيان ضرورت خودكنترلى ، مقايسه آن با نظارت
بيرونى باشد. مى توان ادعا كرد كه اگر خود كنترلى ايجاد و تقويت گردد،
كاركردى به مراتب كارآمدتر از نظارتهاى خارجى دارد؛ زيرا در پاره اى از
نظارتهاى بيرونى ، همواره اين دغدغه وجود دارد كه آيا از اعتبار و صحت
كافى برخوردار است يا آنكه شايبه ها و غرضهاى ديگرى در كار بوده و زد و
بندهاى رفاقتى يا كينه توزانه در آن نقش داشته است . از اين رو پيوسته
مى بايست بر ناظران و بازرسان نيز ناظران ديگرى گماشت تا مراقب صحت
نظارت آنان باشند؛ و به اين ترتيب ناظران در مرحله بالاتر نيز محتاج
ناظر ديگرى هستند و همين طور... در صورتى كه اگر ناظران ، خود داراى
عامل كنترل درونى باشند، و همين طور... در صورتى كه اگر ناظران ، خود
داراى عامل كنترل درونى باشند، اين دغدغه و نگرانى تا ميزان قابل توجهى
كاهش مى يابد و صحت گزارشهاى آنان از ضريب اطمينان بالاترى برخوردار
خواهد بود.
همچنين در ضرورت خود كنترلى ، كافى است نظرى به منابع اسلامى بيفكنيم و
رواياتى را كه توصيه به مراقبت از خويش مى كنند و خودكنترلى را با بيان
رسا ابراز مى دارند، مورد توجه قرار دهيم و با استناد به كلام نورانى
حضرت على (عليه السلام ) آن را همچون تابلوى زيبايى در معرض ديد همگان
به نمايش گذاريم ؛ آنجا كه مى فرمايد:
اجعل من نفسك على نفسك رقيبا؛
(510)
از خودت مراقبى بر خويشتن قرار ده .
اساسا يكى از ارزشهاى اسلامى كه در سراسر قرآن كريم به آن سفارش شده و
همه به رعايت آن دعوت شده اند، (( تقوا
)) است . اين واژه در اصل از ماده
(( وقايه )) به معناى نگه
دارى و خويشتن دارى است
(511) و به تعبير ديگر، يك نيروى كنترل درونى است كه
انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مى كند. اين كنترل نيروى درونى ،
روشن ترين آثار ايمان به مبداء و معاد، يعنى خدا و رستاخيز است ، و
معيار فضيلت و افتخار انسان و مقياس سنجش شخصيت او در اسلام ، محسوب مى
شود؛ تا آنجا كه جمله (ان اءكرمكم عند الله اءتقكم )
(512) به صورت يك شعار جاودانه در اسلام در آمده است .
(513)
بايد توجه داشت كه تقوا داراى شاخه ها و شعبى است ؛ تقواى مالى و
اقتصادى ، تقواى جنسى ، تقواى اجتماعى ، تقواى سياسى و مانند اينها.
(514) آنچه در اين مجموعه بيشتر مدنظر مى باشد تقواى
كارى است كه معادل خويشتن دارى و خود كنترلى در كار است ؛ يعنى كنترل
خويش به هنگام كار، و پرهيز از خيانت كم كارى و...
البته اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه خود كنترلى در سازمان .
تنها محدود به انجام وظايف سازمانى نيست و فراتر از آن را نيز شامل مى
گردد؛ به اين معنى كه خويشتن دارى اخلاقى و پرهيز از روابط سوء اجتماعى
با ديگران نيز در حيطه خود كنترلى قرار مى گيرد و افراد در فضاى سازمان
، موظفند از غيبت ، تهمت ، تعارض و نزاع ، دروغ و... اجتناب كنند و
اخلاق اسلامى را در روابط ميان خود رعايت نمايند؛ زيرا سفارش به تقواى
الهى ، مطلق است و تمام شئون زندگى را در بر مى گيرد و شخص مسلمان ، چه
در سازمان و چه در غير آن ، موظف به رعايت آن مى باشد.
وظيفه خود كنترلى در سازمان ، تنها اختصاص به كاركنان ندارد و مديران
را نيز در بر مى گيرد؛ آنان نيز مى بايست در حوزه مديريت خويش ، با
تقوا باشند و از هر گونه خلافى - همچون اعمال تبعيض ، اختلاس ، اخذ
رشوه ، حيف و ميل منابع و امكانات و... - خوددارى كنند.
آنچه كه وظيفه خود كنترلى را در مديران اهميتى دو چندان مى بخشد، نقش
مديران در الگوسازى و همچنين تاثيرپذيرى كاركنان از آنها است .
خودكنترلى در مديران به قدرى اهميت و ضرورت دارد كه امير مؤ منان على
(عليه السلام ) در زمان خلافت خويش ، كارگزاران خود را همواره توصيه به
تقوا و خودكنترلى مى فرمود و توسط نامه هايى كه براى واليان خود مى
نوشت ، اين وظيفه را به آنها گوشزد مى كرد. حضرت در فرمان خويش به مالك
اشتر، وى را چنين فرمان مى دهد:
امره بتقوى الله ، و ايثار طاعته ، و اتباع ما
امر به فى كتابه ... و امره ان يكسر نفسه من الشهوات ، و يزعها عند
الجمحات ؛
(515)
(نخست ) او را به تقواى الهى ، ايثار و فداكارى در راه اطاعتش و متابعت
از آنچه در كتاب خدا (قرآن ) به آن امر شده است ، فرمان مى دهد... و
نيز به او فرمان مى دهد كه خواسته هاى نابجاى خود را در هم بشكند و به
هنگام وسوسه هاى نفس ، خوشتن دارى را پيشه خود سازد.
در عهد محمد بن ابى بكر نيز، حضرت سفارش به خود كنترلى و تقوا مى نمايد
و مى فرمايد:
اءمره بتقوى الله و الطاعة فى السر و العلانية ؛
(516)
حضرت ، او را امر به تقواى الهى و اطاعت او در نهان و آشكار مى نمايد.
در موارد بالا، به دليل آنكه حضرت على (عليه السلام ) به كارگزاران
خود، سفارش به تقوا و خود كنترلى مى كند، مى توان استنباط كرد كه نظر
حضرت ، بيشتر ناظر به خود كنترلى در عرصه كار و كارگزارى است ، و
كارگزار موظف به خودكنترلى در همه كارها، به ويژه در مديريت است .
اين همه سفارش از سوى حضرت على (عليه السلام ) بيانگر اهميت خود كنترلى
در كارگزاران و مديران است و آنان مى بايست پيش و بيش از كاركنان ،
خويشتن دار باشند. ضرورت خود كنترلى در مديران هنگامى آشكار مى شود كه
بدانيم آنها با راههاى قانونى براى انجام خلاف آشنا هستند و به راحتى
مى توانند از طريق گريزگاههاى قانونى ، كارهاى خلاف خود را توجيه و خود
را تبرئه سازند؛ همچنين اگر بدانيم هيچ گونه نظارت جدى اى نسبت به آنها
صورت نمى پذيرد و مورد ارزيابى قرار نمى گيرند.
فصل دوم : عوامل خود كنترلى
درباره عوامل خودكنترلى ، تاكنون بحث مستقلى از سوى صاحب نظران مديريت
، مطرح نگرديده است ؛ از اين رو آنچه كه به نظر مى رسد قابليت طرح به
عنوان عوامل خود كنترلى را دارد، در ذيل مورد توجه و تحليل قرار مى
دهيم .
1. تلفيق هدفهاى فرد و
سازمان
هنگامى كه فرد با انجام كار نيازهايش ارضا شود، طبعا كار كه هدف سازمان
است ، هدف او نيز مى گردد؛ و در اين صورت ميان هدف فرد و سازمان ، آشتى
حاصل مى شود، تا هم فرد به نتيجه مورد نظر خود برسد، و هم هدفهاى
سازمان تحقق يابد، و زمانى كه كار، هدف فرد را تشكيل داد، طبعا تمايل
به انجام آن را نيز در پى خواهد داشت ؛ و گرايش به انجام كار و وظايف ،
حكايت از خود كنترلى فرد دارد.
يكى از ابزارهايى كه به اين تلفيق كمك مى كند، طرحهاى تكه كارى و
كارانه است . در اين نوع طرحها پرداخت به كارگران بر اساس
استانداردهاى مشخص و با توجه به ميزان كارآيى آنان صورت مى گيرد. در
اين روش ، علاوه بر حقوق ثابتى كه براى يك ميزان كاركرد معين در نظر
گرفته شده است ، در ازاى هر واحد توليد يا خدمت اضافى ، مبلغى نيز
پرداخت مى گردد. در واقع فرد براى رسيدن به سود بيشتر كه هدف مورد نظر
او است ، مى كوشد تا كار بيشترى را به دلخواه خود انجام دهد؛ از اين رو
تمايل به كسب در آمد بيشتر، او را به انجام كار بيشتر سوق مى دهد، بى
آنكه كنترل خارجى وجود داشته باشد. و از سويى سازمان نيز به هدف مورد
نظر خود- كه توليد يا خدمات بيشتر، و به دنبال آن افزايش سود و يا
اعتبار است - نايل مى گردد.
در تحليل اين عامل خود كنترلى مى بايست به اين حقيقت اعتراف كرد كه هدف
فرد و سازمان هيچ گاه با هم يكى نمى شوند؛ اما مى توان آن را به هم
نزديك كرد و از شدت تضاد ميان آنها كاست . در طرحهاى تكيه كارى و
كارانه نيز افزايش بهره ورى سازمان ، تا آنجا كارگر را از سود منتفع مى
سازد كه به سود سازمان لطمه اى وارد نيايد.
2. خويشتن كارى
نظريه خويشتن كارى افقى جديد در آينده مديريت است كه بر اساس آن ،
الگوى كار، دگرگون مى شود و كارها بر اساس شرايط و موقعيت افراد و
ترجيحات آنان شكل مى گيرند؛ كار و سرگرمى در هم آميخته مى شوند و خانه
و محله ، مراكز كارى مى گردند. انسان خود، كنترل كار خويش را بر عهده
مى گيرد و براى خود و رفع نيازهايش كار مى كند؛ در روش خويشتن كارى ،
كار براى خود فرد و در راه اهداف او مى باشد.
(517)
اين فرضيه گرچه مى تواند به عنوان يك نظريه علمى تخيلى ، آغازگر مباحث
جديدى در مديريت باشد، اما در عصر حاظر، مصاديق شايعى ندارد و بر فرض
رواج خويشتن كارى ، موضوع خود كنترلى در سازمان منتفى خواهد بود؛ ضمن
آنكه تلازم خويشتن كارى و خودكنترلى ، جاى ترديد دارد و نمى توان خود
كنترلى را بر فرض خويشتن كارى تضمين كرد.
3. انگيزه توفيق طلبى
اين انگيزه و يا نياز به كسب موفقيت ، يكى از عمده ترين ابزارهايى است
كه انگيزش را از برون به درون انسان مى كشاند و كنترل را به خود فرد مى
رساند. نياز به موفقيت چنين تعريف شده است :
كوشش و پويايى براى درخشيدن ، با رعايت معيارها و استانداردهاى تعيين
شده براى كسب موفقيت .
(518)
افراد موفقيت طلب ، نيروهايى خودكار و خودكنترل هستند كه موفقيتشان ،
پاداششان نيز هست و مديريت ، نيازى به ايجاد انگيزش در آنها ندارد. به
ديگر سخن ، اين افراد از انگيزشهاى بيرونى بى نياز هستند، و يا دست كم
، نياز كمترى به انگيزشهاى برونى دارند.
انگيزه توفيق طلبى مى تواند در صاحب خود ايجاد حركت و تلاش براى انجام
وظايف خود كند، به گونه اى كه او با كنترل و نظارت بر خويش ، وظايف خود
را انجام دهد و موفقيت را كسب نمايد. اما معمولا چنين افراد توفيق طلبى
در سازمان اندك مى باشند و با آموزش نيز نمى توان توفيق طلبى را در
افراد خلق كرد؛ زيرا اين انگيزه ، اگر چه ممكن است اكتسابى باشد و با
آموزش ، تحصيل گردد، اما بيش از آنكه اكتسابى باشد، ذاتى است ؛ از
اين رو اين عامل نمى تواند به طور عام و گسترده مورد توجه قرار گيرد.
4. ارزشها و احساسات ملى
از ديگر عوامل خود كنترلى ، ارزشها و احساسات ملى است . ارزشهايى همچون
تعهد به يكديگر، كشور و تقيد به پيشرفت مداوم ، رابطه اى نزديك با خود
كنترلى داردند؛ همچنين احساساتى مانند مليت خواهى ، ميهن دوستى و احساس
عميق وظيفه ، در ايجاد خود كنترلى نقش بسزايى دارند؛ ((
از اين رو برخى مى كوشند تا از طريق تقويت احساس مليت خواهى و ميهن
دوستى ، افراد را خودكنترل سازند )) .
(519)
البته اينكه ارزشها و احساسات ، عامل خود كنترلى هستند، مطلب قابل
قبولى است ؛ اما بايستى اذعان كرد كه عامل بودن آنها، بستگى به ميزان
پايندگى افراد و نيز پشتوانه و ريشه ارزشها و احساسات آنها دارد.