البته رعايت سلسله مراتب
سازمانى و اطلاعات از مافوق ، يك مسئله مطلوب و مورد قبول عقل و شرع
است ؛ اما اين دو، غير از چاپلوسى است و هيچ منافاتى با انجام وظيفه
امر به معروف و نهى از منكر و انتقاد سازنده ندارد؛ يك فرد، در عين
حالى كه به مسئولان سازمان انتقاد مى كند، و امر به معروف و نهى از
منكر مى نمايد، مى تواند در مرحله عمل ، فردى باشد كه سلسله مراتب را
به صورت مطلوب رعايت مى كند و از مافوق خود اطلاعات كامل دارد.
به منظور زمينه سازى براى نظارت هنگانى و انجام فريضه بزرگ امر به
معروف و نهى از منكر در سازمان و تشويق اعضاى سازمان به ارائه
پيشنهادها و انتقادهاى سازنده خود، راهكارهاى زيادى وجود دارد كه برخى
از آنها عبارتند از:
1. درخواست عمومى و رسمى از كاركنان سازمان براى ارئه هر گونه پيشنهاد
يا انتقادى در مورد سازمان و مسئولان آن ؛
2. ياد آورى جنبه اعتقادى و تكليف شرعى بودن اين مسئله و تاكيد بر آن ؛
3. استقبال از پيشنهادها و انتقادها و ترتيب اثر دادن به انتقادها و
پيشنهادهاى سازنده و مفيد؛
4. تشويق مادى يا معنوى افراد كه پيشنهاد يا انتقادى را مطرح مى كنند،
به ويژه آنهايى كه پيشنهادها و انتقادهاى سازنده و مفيدى دارند؛
5. اهميت قائل نشدن و ميدان ندادن به افراد ظاهر ساز، چاپلوس و بله
قربان گو.
فصل پنجم : سيره رهبران دين در نظارت
چنان كه دستورها و سفارشهاى پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و
سلم ) و امامان معصوم (صلى الله عليه و اله و سلم ) به عنوان رهبران
دين براى ما حجت و دليل شرعى و يكى از منابع اصلى براى دريافت احكام
مسائل دينى است ، شيوه برخورد و روش عمل آن بزرگواران نيز براى ما حجت
و يكى از منابع مهم دريافت دستورهاى دينى است . منظور از سيره ، همان
نحوه زندگى ، روش برخور و شيوه عملى آنان مى باشد. در اين فصل ، تنها
به بررسى سيره پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) و امير
مومنان حضرت على (عليه السلام ) آن هم تنها در زمينه نحوه نظارت و
كنترل آنها بر عملكرد كارگزاران خويش مى پردازيم .
1. سيره پيامبر گرامى
اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم )
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) هيچ گاه از نظارت و
مراقبت بر عملكرد كارگزاران خود غافل نبود و اغلب ، به منظور مراقبت و
نظارت بر عملكرد كسانى كه از سوى آن حضرت به كار گماشته مى شدند،
بازرسان و ناظرانى مشخص مى كردند كه وظيفه آنان ، نظارت بر اعمال آنها
و آن حضرت گزارش دهند، تا ايشان بر اساس اين گزارشها و اطلاعات موجود،
از اعمال و رفتار كاركنان خود آگاهى يابند و عملكرد آنان را كنترل
نمايند.
امام رضا (عليه السلام ) در مورد سيره و روش كنترل و نظارت پيامبر
گرامى اسلام ص مى فرمايد:
كان رسول الله اذا وجه جيشا، فاءمهم اءميرا، بعث
معه من ثقاته من يتجسس له خبره ؛
(486)
سيره و روش رسول خدا (صلى الله عليه و اله و سلم ) اين بود كه هر گاه
سپاهى را به ماموريت مى فرستاد و فرماندهى براى آن تعيين مى كرد، برخى
از افراد موثق و مورد اعتماد خود را (به صورت پنهانى و مخفيانه ) بر او
مى گماشت ، تا (رفتار و عملكرد او را زير نظر بگيرد) اطلاعات را براى
رسول خدا (صلى الله عليه و اله و سلم ) گزارش كند.
البته گام نخست اين است كه گزيبش كاركنان و واگذارى مسئوليتها بر اساس
اهليت و بر مبناى شايستگيها باشد؛ اما اين كار كافى نيست ، بلكه بايد
مراقبت و نظارتى دائمى بر رفتار و عملكرد كاركنان وجود داشته باشد؛
چنان كه در سيره پيامبر به هر دو گام توجه كافى مبذول شده است .
2. سيره امير مؤ منان على
(عليه السلام )
امير مومنان على (عليه السلام ) نير در زمينه نظارت و مراقبت بر
كارگزاران خود، بسيار دقيق و هشيارانه عمل مى كرد و بر كنترل كارگزاران
خويش اهتمام بسيار داشت . آن حضرت تلاش مى كرد كه همواره مسئولان مختلف
حكومتى و ماموران خود را زير نظر و تحت مراقبت دقيق داشته باشد و
عملكرد و نحوه رفتار آنان را مورد بررسى قرار دهدو به دقت حساب رسى
كند.
بدين منظور، امام على (عليه السلام ) كسانى را به عنوان بازرس ، به
نقاط مختلف مى فرستاد تا در مورد عملكرد و رفتار كارگزاران آن حضرت
تحقيق و تفحص كنند و اطلاعات لازم در مورد عملكرد آنان را به دست
آوردند و به اطلاع امام (عليه السلام ) برسانند. مالك بن كعب ارحبى ،
فرماندار منطقه "عين التمر" از طرف حضرت على (عليه السلام ) بود؛ حضرت
در نامه اى خطاب به او مى نويسد:
اءما بعد، فاستخلف على عملك و اخرج فى طائفة من
اءصحابك حتى تمر باءرض السواد كورة كورة ، فتساءلهم عن عمالهم و تنظر
فى سيرتهم ؛
(487)
بر حوزه خدمت خويش كسى را به عنوان جانشين قرار بده و خود به همراه
گروهى از يارانت (به منظور كنترل و نظارت بر عملكزد كارگزاران و
مسئولان ) بيرون برو و تمام سرزمين عراق را منطقه به منطقه بگريد و از
چگونگى رفتار و عملكرد كارگزاران و عمال خود جويا شويد و سيره و روش
آنان را مورد بررسى و نظارت قرار دهيد.
حضرت امام على (عليه السلام ) در اين نامه ، به مالك بن كعب ارحبى
ماموريت مى دهد كه بر عملكرد كارگزارانش در محدوده سرزمين عراق نظارت
كند و نتيجه كنترل خود را به آن حضرت گزارش دهد.
البته در ادامه اين نامه ، حضرت به مالك بن كعب سفارش مى كند كه بايد
در نظارت و كنترلى كه بر عملكرد كارگزاران دارد و گزارشى كه از آن
ارائه مى دهد، صدق و راستى را از ياد نبرد و بداند كه خداوند متعال بر
همه چيز آگاه است .
حضرت على (عليه السلام ) از يك طرف به كارگزاران كليدى و مسئولان مهم
خود دستور مى داد كه بر اعمال و رفتار و عملكرد زيردستان خود نظارت
داشته باشند - كه نمونه بارز آن دستورى است كه به مالك اشتر داده و حتى
تصريح كرده است كه در نظارتهاى خود به نظارتهاى پنهانى توسط ماموران
مخفى ، توجه ويژه اى داشته باشد - و از طرف ديگر، خود آن حضرت به صورت
مستمر و هميشگى ، مراقب اعمال و رفتار كارگزاران خويش بود.
نامه هايى كه آن حضرت براى عمال و كارگزاران خود در شهرها و استانهاى
مختلف نوشته و در آن ، نقاط قوت و ضعف آنان را متذكر شده اند، گوياى
اين مطلب است كه ايشان اهتمام خاص و توجه ويژه اى به كنترل عملكرد
كارگزاران داشته و به صورت دقيق بر اعمال آنها نظارت مى كرده است .
اينك به عنوان مثال ، چند نمونه از اين نامه ها را مطرح مى كنيم .
حضرت در نامه اى به " مصلقة بن هبيره شيبانى " كه فرماندار يكى از
شهرهاى منطقه فارس بود، چنين نوشتند:
بلغنى عنك اءمر، ان كنت فعلته فقد اءسخطت الهك و
عصيت امامك ، اءنك تقسم فى ء المسلمين الذى حازته رماحهم و خيولهم ،
واريقت عليه دماوهم فى من اعتامك من اءعراب قومك ؛ فوالذى فلق الحبة و
براء النسمة ، لئن كان ذلك حقا لتجدن لك على هوانا و لتخفن عندى
ميزانا؛
(488)
به من در مورد تو گزارش رسيده است و اگر درست باشد و تو اين كار را
انجام داده باشى ، پروردگارت را به خشم آوردى و امامت را عصيان كرده اى
؛ (گزارش رسيده كه ) تو غنايم مربوط به مسلمانان را كه به وسيله اسلحه
و اسبهايشان به دست آمده و خونهايشان در اين راه ريخته شده ، در بين
افرادى از باديه نشينان قبيله ات كه خود برگزيده اى ، تقسيم مى كنى ؛
سوگند به كسى كه دانه را در زير خاك شكافت و روح انسانى را آفريد! اگر
اين گزارش درست باشد، تو در نزد من خوار خواهى شد و ارزش و مقدارت كم و
ناچيز خواهد بود.
نظارت و مراقبتى كه از طرف ايشان نسبت به كارگزاران اعمال مى شد، كاملا
جدى ، همه جانبه و دقيق بود؛ به گونه اى كه حتى شركت كردن يكى از
فرمانداران آن حضرت در يك مجلس جشن و مهمانى ، از نظر ايشان مخفى نمى
ماند؛ چنان كه وقتى فرماندار بصره ، عثمان بن حنيف ، در مجلس مهمانى و
جشن عروسى يكى از اشراف و ثروتمندان بصره شركت كرده بود، گزارش آن به
زودى به حضرت على (عليه السلام ) رسيد. آن حضرت بلافاصله در نامه اى
خطاب به اين كارگزاران خود چنين نوشتند:
اءما بعد، يابن حنيف ، فقد بلغنى اءن رجلا من
فتية اءهل البصرة دعاك الى ماءدبة ، فاءسرعت اليها تستطاب لك الالوان و
تنقل اليك الجفان ، و ما ظننت اءنك تجيب الى طعام قوم عائلهم مجفو و
غنيهم مدعو؛
(489)
اى پسر حنيف ! همانا به من گزارش رسيده كه يكى از جوانان اشراف بصره تو
را به خوان ميهمانى اش دعوت كرده و تو به سرعت به سوى او شتافته اى ؛ و
در آنجا براى تو غذاهاى رنگارنگ و ظرفهاى بزرگ غذا، يكى پس از ديگرى
آورده مى شده است ؛ من گمان نمى كردن تو مهمانى مردمى را بپزيرى كه
نيازمندانشان از آن ميهمانى محروم بوده و ثروتمندانشان دعوت شده باشند!
امير مومنان حضرت على (عليه السلام ) در نظارت بر كارگزاران خود و
كنترل عملكرد آنان ، هيچ انعطاف نابجا و گذشت بى مورد نداشتند و به هيچ
وجه اجازه تصرف بى جا - كم يا زياد - در حقوق مردم و اموال عمومى به
آنان نمى دادند و در اين مورد، با دقت و شدت تمام عمل مى كردند.
نمونه بارز اين مسئله ، نامه امام (عليه السلام ) به يكى ديگر از عمال
و كارگزاران خويش است كه چنين مرقوم مى فرمايد:
و انى اقسم بالله قسما صادقا! لئن بلغنى اءنك
خنت فى فى ء المسلمين شيئا - صغيرا اءو كبير" - لا شدن عليك شدة تدعك
قليل الوفر، تقيل الظهر، ضئيل الاءمر؛
(490)
صادقانه به خداوند سوگند ياد مى كنم ! كه اگر به من گزارش رسد كه غنايم
و بيت المال مسلمانان چيزى - كم يا زياد - به صورت خيانت برداشته اى ،
چنان بر تو سخت مى گيرم كه در زندگى ، كم بهره ، بى نوا و حقير و ضعيف
شوى .
در مواردى كه ماموران اطلاعاتى آن حضرت ، گزارش مى دادند كه يكى از
كرگزاران ايشان يا فرماندار يكى از شهرها، خيانت كرده و دست به چپاول
حقوق مردم و اموال عمومى دراز كرده است ، امام (عليه السلام ) فرصت
ادامه چپاول به ايشان نمى داد و هرگز به خاطر مصلحتهاى زورگذر حكومتى ،
با خيانت پيشگان مسامحه نمى كرد و بلافاصله دست تجاوز را قطع مى نمود.
منذر بن جارود عبدى ، يكى از كارگزاران آن حضرت بود كه در مسئوليت خود
خيانت كرد. همگامى كه به ايشان گزارش رسيد كه منذر خيانت كرده ، نامه
اى به او نوشت و او را توبيخ نمود و براى بررسى دقيق تر مسئله ، از او
خواست خدمت امام برسد و توضيح دهد. متن نامه چنين است :
فاذا اءنت فيما رقى الى عنك ، لاتدع لهواك
انقيادا ولا تبقى لاخرتك عتادا، تعمر دنياك بخراب آخرتك و تصل عشيرتك
بقطيعة دينك ؛ و لئن كان ما بلغنى عنك حقا، لجمل اهلك و شسع نعلك خير
منك ، و من كان بصفتك فليس باءهل اءن يسد به ثغر، اءو ينفذ به امر، او
يعلى له قدر، او يشرك فى امانة ، او يؤ من على جبابة ؛ فاقبل الى حين
يصل اليك كتابى هذا؛
(491)
ناگهان در مورد تو به من چنين گزارش دادند كه از پيروى از هوا و هوس
فروگزار نمى كنى و براى آخرت چيزى باقى نگذاشته اى ، دنيايت را با
ويراين آخرتت آباد مى سازى و پيوند با خيشاوندانت را به بهاى از دست
دادن دينت برقرار مى كنى ؛ اگر آنچه در مورد تو به من رسيده درست باشد،
شتر (باركش ) خانواده ات و بند كفشت از تو بهتر هستند! و كسى كه همچون
تو باشد، نه شايستگى اين را دارد كه حفظ مرزى به او سپرده شود و نه
كارى به دست او اجرا گردد، يا قدر و منزلتش بالا رود، يا در امانتى
شريك باشد و يا در جمع آورى بيت المال به او اعتماد شود؛ پس هر گاه
نامه من به دستت رسيد، نزد من آى .
با تامل در بعضى از نامه هاى امام (عليه السلام ) به كارگزاران خويش ،
به اين نتيجه مى رسيم كه آن حضرت در مسئله نظارت بر عملكرد كارگزاران
خويش ، بسيار دقيق و عادلانه برخورد مى كردند. ايشان تنها به گزارشهايى
كه به دستشان مى رسيد اكتفا نمى كردند و فقط با تكيه بر آنها، در مورد
كارگزاران خود قضاوت نمى نمودند؛ بلكه علاوه بر آن گزارشها، كارگزاران
خود را به حضور مى طلبيدند و از آنان در مورد عملكردشان سوال مى كردند؛
يا اينكه از آنان مى خواستند كه گزارش دقيق عملكرد خود را به صورت كتبى
خدمت ايشان ارسال كنند و بدين وسيله در مورد عملكرد آنها از خودشان نيز
تحقيق مى كردند.
اين مسئله نشان مى دهد كه آن حضرت ، با وجود تاكيدى كه بر دقت در نظارت
داشت و در اين مورد سخت گيرى مى كرد، اما به هيچ وجه عدالت و انصاف را
از ياد نمى برد و راضى نمى شد كه در اين مورد، افراط و زياده روى شود و
در نتيجه ، ظلم و ستمى متوجه يكى از كارگزاران گردد.
عبارت (( فارفع الى حسابك ))
يعنى گزارش عملكرد خود را براى من بفرست ، كه در بعضى از نامه هاى
ايشان به كارگزارانش وجود دارد، گوياى اين واقعيت است . ايشان در
نامه اى به يكى از عمال و فرمانداران خود مى نويسد:
اما بعد فقد بلغنى عنك امر لن كنت فعلته فقد
اسخطت ربك و عصيت امامك و اخزيت امانتك بلغنى انك جردت الارض فاخذت ما
تحت قدميك و اكلت ما تحت يديك ؛ فارفع الى حسابك و اعلك : اءن حساب
الله اعظم من حساب الناس ؛
(492)
اما بعد، در مورد تو چيزى به من گزارش شده است كه اگر آن را انجام داده
باشى ، پروردگارت را به خشم آورده ، از امام خود نافرمانى كرده و امانت
(فرماندارى ) را به رسوايى كشيده اى ؛ به من خبر رسيده كه تو زمينهاى
آباد را ويران كرده و آنچه توانسته اى تصاحب نموده اى و از بيت المالى
كه زير دست تو بوده است به صورت خيانت خورده اى ؛ فورا حساب خويش را
برايم بفرست و بدان كه حساب خدا از حساب مردم بزرگ تر است .
اين نامه بيانگر اين مطلب است كه يكى از فرمانداران و كارگزاران حضرت ،
دست به كارهاى خلاف زده و خيانتى مرتكب شده بود. هنگامى كه گزارش اين
مسئله به دست آن حضرت رسيد، ايشان به آن گزارش اكتفا نكرد و تنها بر
اساس آن گزارش تصميم نگرفت ؛ بلكه نامه اى به كارگزار خود نوشت و پس از
يادآورى گزارشهاى دريافتى ، از او مى خواهد كه بلافاصله گزارشى از
عملكرد خود براى آن حضرت ارسال نمايد. در برخى از موارد نيز، آن گاه كه
گزارشى در مورد يكى از عمال و كارگزارانش دريافت مى كرد، نامه اى به او
مى نوشت و از او مى خواست كه حضورا به خدمت امام (عليه السلام ) برسد
تا حضرت دقيقا در مورد آن گزارش از خود او نيز تحقيق نمايد.
نمونه بارز اين مسئله ، نامه اى است كه به منذر بن جارود عبدى كه يكى
از فرمانداران آن حضرت بود، توشت و به او ياد آور شد كه گزارشى در مورد
او رسيده است ؛ اما به منظور اينكه مسئله را به صورت دقيق تر بررسى
نمايد، از او مى خواست كه به محضر امام (عليه السلام ) برسد.
(493)
همچنين در بسيارى از نامه ها - از جمله نامه اى كه به منذر نوشت - مى
فرمايد: (( ولئن كان مابلغنى عنك حقا...؛ اگر
گزارشى كه در مورد تو به من رسيده است درست باشد... ))
. اين جمله نيز نشانگر آن است كه امام (عليه السلام ) در برخورد با
كارگزاران خويش ، عدالت را از يادنمى بردند و از حد انصاف خارج نمى
شدند و صرفا بر مبناى يك گزارش ، تصميمى نمى گرفتند.
البته اين قاعده كلى استثنا نير دارد و آن ، زمانى است كه مطلبى در
مورد يكى از كارگزاران يا كاركنان سازمان ، از راههاى مختلفى براى مدير
نقل شود و گزارشهاى متعددى از طرف ماموران مختلف ، در مورد آن قضيه به
دست مدير برسد؛ در اين صورت مدير مى تواند به همان گزارشهااكتفا نمايد
و بر مبناى آنها تصميم گيرى كند و عمل نمايد، حضرت على (عليه السلام )
اين نكته را نيز به مالك يادآور مى شود و مى فرمايد:
فان احد منهم بسط يده الى خيانة اجتمعت بها عليه
عندك اخبار عيونك ، اكتفيت بذلك شاهدا، فبسطت عليه العقوبة فى بدنه و
اخذته بما اصاب من عمله ؛
(494)
اگر يكى از آنها (كارگزاران و كاركنان تو) دست به خيانت زده و ماموران
سرى تو بالاتفاق چنين گزارشى را دادند، به همين مقدار از شهادت قناعت
كن و او را زير تازيانه كيفر بگير و به مقدار خيانتى كه انجام داده ،
او را كيفر نما.
فصل ششم : مباحث ويژه
1. ويژگيهاى ناظران و
بازرسان
همان گونه كه موفقيت سازمان و به نتيجه رسيدن برنامه ها و طرحهاى آن ،
در گرو وجود يك نظام قوى و كار آمد كنترل و نظارت است ، موفقيت نظام
كنترل و نظارت نيز در گرو داشتن ناظران و بازرسان مورد اعتماد و
توانمند است ؛ چرا كه در نظارت و كنترل نير - همانند ساير بخشها و ديگر
وظايف مديريت - نيروى انسانى نقش مهم و حياتى دارد؛ يعنى نظام نظارت و
كنترل در سازمان در صورتى سالم و كار آمد خواهد بود كه براى پياده كردن
و اجراى آن انسانهاى مورد اعتماد و توانمندى انتخاب شده باشند.
بنابراين با توجه به اهميت ويژه و حساسيت زيادى كه كنترل دارد، كسانى
كه اين وظيفه مهم و خطير را بر عهده مى گيرند، بايد داراى ويژگيهاى
برجسته اى باشند. در آموزه هاى دينى ، اين ويژگى مطرح شده است كه به
تبيين برخى از آنها مى پردازيم .
1 - 1. خداترسى
خداترسى يكى از ويژگيهاى مهم انسانى است ؛ زيرا افرادى كه خداترس و اهل
خشييت باشند، همواره خود را در محضر خدا و خداوند متعال را ناظر بر
اعمال ، رفتار و نيات خود مى دانند؛ بنابراين وظايف خود را با دقت و
ضحت هر چه تمام تر انجام مى دهند.
از اين رو است كه نخستين ويژگى براى كسانى كه مسئوليت مهم و حساس كنترل
و نظارت را بر عهده دارند، خوف از خدا و ترس از عواقب معصيت و نافرمانى
الهى است . امير مومنان على (عليه السلام ) در تبيين اين مسئله ، خطاب
به مالك اشتر مى فرمايد:
ففرغ لاولئك من اهل الخشية و التواضع ؛
(495)
پس بر آنها افراد مورد اطمينان كه خداترس و متواضع باشند، را انتخاب كن
.
ناظران و كسانى كه كنترل سازمان بر عهده آنها است اگر خداترس باشند و
همواره خود را در محضر خدا احساس كنند و خداوند متعال را ناظر بر اعمال
خود بدانند، از افراط و تفريط در كارها، به ويژه در مسئله خطير كنترل ،
پرهيز مى كنند و همگام نظارت بر برنامه هاى سازمان و نيز كنترل عملكر
كاركنان ، سعى مى كنند، از مسير عدالت و انصاف خارج نشوند و از سخت
گيريهاى بى مورد از يك طرف ، و تخفيفها و ناديده گرفتنهاى نابجا از طرف
ديگر پرهيز مى كنند.
2 - 1. دين دارى
دين دارى و پايبندى به احكام و مقررات دينى ، شرط مهم و اساسى ديگر،
براى كسانى است كه مامور نظارت بر اجراى برنامه هاى سازمان ، يا عملكرد
كاركنان سازمان مى باشند.
حضرت امام على (عليه السلام ) در بيان لزوم اين ويژگى ناظران مى
فرمايد:
اءرى اءن تبعت قوما من اءهل الصلاح و العفاف ،
ممن يوثق بدينه و اءمانيه ، يساءل عن سيرة العمال و ما تعملون فى
البلاد؛
(496)
به نظر من (بايد) به گروهى از اهل صلاح و عفت كه به دين دارى و امانت
دارى آنها اطمينان دارى ، ماموريت دهى تا از سيره و نحوه برخورد رفتار
كارگزاران ، و نيز از كارهايى كه آنها انجام مى دهند، تحقيق كنند.
3 - 1. حق گويى
وظيفه كنترل بايد بر عهده كسانى باشد كه يكى از وظايف آنها حق گويى است
؛ كسانى كه همواره سعى مى كنند كه حقيقت را بگويند و از بر زبان آوردن
سخن ناحق و نادرست ابا دارند.
اگر كنترل سازمان و برنامه هاى آن و نيز نظارت برعملكرد كاركنان ، توسط
افرادى صورت گيرد كه دارى ويژگى مهم حق گويى باشند، از صحت و دقت
بالايى برخوردار خواهد بود. على (عليه السلام ) در اين مورد به مالك
اشتر مى فمرمايد:
ثم لاتدع ان يكون لك عليهم عيون من اهل الامانة
و القول بالحق عند الناس ؛
(497)
فراموش مكن كه بايد بر آنان ، بازرسان مخفى از ميان كسانى كه در ميان
مردم به امانت دارى و حق گويى شناخته شده اند، بگمارى .
آن حضرت ، علاوه بر ياد آورى ضرورت وجود عده اى براى نظارت بر عملكرد
كارگزاران ، ضرورت وجود دو ويژگى مهم در ناظران و بازرسان ، به ويژه
ناظران و بازرسانى كه به صورت مخفى اين كار را انجام مى دهند، را نيز
متذكر شده است . اين دو ويژگى عبارتند از امانت دارى و حق گويى .
نكته ديگرى كه در اين سخت گران قدر امام (عليه السلام ) وجود دارد،
توجه به افكار عمومى است ؛ چرا كه حضرت مى فرمايد، ناظران بايد از ميان
كسانى انتخاب شوند كه در ميان مردم به امانت دارى و حق گويى شناخته شده
اند. شايد يكى از دلايل تاكيد بر اين مسئله ، اين باشد كه اگر ناظران ،
افرادى باشند كه در ميان مردم به حق گويى و امانت دارى معروف باشند،
نتيجه كنترل آنها از مقبوليت بيشترى برخوردار خواهد بود؛ چرا كه مردم ،
آنها را به عنوان افرادى امانت دار و حق گو مى شناسند و به عمل و سخن
آنها اعتماد دارند.
4 - 1. صداقت و راست گويى
كنترل و نظارت در سازمان ، يا كنترل بر برنامه هايى است كه در سازمان
در حال اجرا است ، يا نظارت بر عملكرد كاركنان سازمان است . هر دو نوع
كنترل ، از اهميت فوق العاده اى برخوردار است ؛ چرا كه اگر هدف ، نظارت
بر برنامه هاى سازمان باشد، ارزيابى به نقاط قوت و ضعف برنامه ها و دست
يابى به اهداف پيش بينى شده ، در گرو نظارتى صحيح و درست بر اجراى
برنامه هاى سازمان است ؛ اگر هدف ، نظارت بر عملكرد كاركنان و بررسى
نقاط ضعف و قوت آنها باشد نيز از اهميت بالايى برخوردار است ؛ زيرا
تصميماتى كه در سازمان در مورد كاركنان اتخاذ مى شود، بر مبناى نتيجه
نظارت بر عملكرد آنها و ارزيابى سنجش آن است .
بنابراين با توجه به اهميت فراوان كنترل ، انجام اين وظيفه بايد بر
عهده كسانى گذاشته شود كه صادق و راست گو باشند، تا ميزان صحت و دقت
نظارت و در نتيجه ، ميزان صحت و دقت تصميمهايى كه مبتين بر نتايج نظارت
است ، افزايش يابد.
حرت امام على (عليه السلام ) وجود اين ويژگى ممتاز در ناظران را نيز
مورد توجه قرار داده و به مالك اشتر، اين گونه توصيه كرده اند:
وابعث العيون من اهل الصدق و الوفاء؛
(498)
و با فرستادن ماموران مخفى راست گو و با وفا، عملكرد كارگزارانت را زير
نظر بگير.
5 - 1.امانت دارى
امانت دارى و پرهيز از خيانت ، يكى از صفات مثبت و ويژگيهاى برجيسته
انسانى است كه در آموزه هاى دينى تاكيد فراوانى بر آن شده است ؛ وجود
اين ويژگى در افرادى كه بر برنامه هاى سازمان و عملكرد كاركنان آن
نظارت مى كنند، ضرورت و اهميت بيشترى دارد؛ زيرا كسانى كه وظيفه نظارت
بر سازمان و برنامه هاى آن را بر عهده دارند، به اظلاعات مهمى در مورد
سازمان و نقاط قوت و ضعف آن دست مى يابند كه فاض شدن برخى از اين
اطلاعات به نفع سازمان نمى باشد؛ و حتى در مواردى ، به ضرر سازمان است
. همچنين كسانى كه عملكرد كاركنان را كنترل مى كنند، به اطلاعات مهمى
در مورد كاركنان و نقاط قوت و ضعف و كاستيهاى آنان دسترسى پيدا مى كنند
كه بعضى از اين اطلاعات به منزله اسرار كاركنان است و جز در موارد خاص
و بسيار ضرورى ، نبايد علنى و آشكار گردد.
بنابراين ناظران بايد افراد امانت دارى باشند و اطلاعات مهم سازمان و
اسرار و اطلاعات كاركنان را به عنوان يك امانت حفظ كنند و از علنى شدن
و پخش آنها جدا خوددارى نمايند.
امير مومنان وقتى ضرورت كنترل عملكرد كارگزاران و مشخص كردن عده اى
براى انجام اين وظيفه مهم را مطرح مى فرمايد، يكى از ويژگيهاى اين عده
امانت دارى ذكر مى كند و مى فرمايد:
ارى اءن تبعث قوما من اءهل الصلاح و العفاف ،
ممن يوثق بدينه و امانته ، يساءل عن سيرة العمال وما يعملون فى البلاد؛
(499)
چنين به نظر مى رسد كه بايد به گروهى از اهل صلاح و عفت ، از ميان
افرادى كه به دين دارى و امانت دارى آنها اطمينان دارى ، ماموريت دهى
تا از سيره و شيوه برخورد و عمل عمال و كارگزاران و از كارهايى كه در
شهرها انجام مى دهند، تحقيق كنند.
6 - 1. وفادارى
وفادارى و تعهد در قبال سازمان تلاش براى دست يابى به اهداف آن ، يكى
از ويژگيهايى است كه بايد در تمام كاركنان سازمان وجود داشته باشد.
ضرورت وجود اين ويژگى در كسانى كه وظيفه حياتى و خطير كنترل و نظارت را
بر عهده دارند، نمود بيشترى دارد.
امام على (عليه السلام ) يكى ديگر از صفات و ويژگيهاى ناظران و بازرسان
- به ويژه كسانى كه به صورت مخفى اين كار را انجام مى دهند - را
وفادارى مى داند و مى فرمايد:
وابعث العيون من اهل الصدق والوفاء؛
(500)