پس ما دريافتيم كه حضرت چيزى
به او نخواهد گفت . به در خانه آن مرد رسيديم ، حضرت با صداى بلند او
را صدا زد و فرمود: بگوييد على بن حسين است . آن مرد از خانه خارج شد و
به طرف ما آمد، در حالى كه ترديدى نداشت كه امام براى تلافى آمده است .
آن حضرت به او فرمود: برادرم ! لحظاتى پيش در نزد من ، آنچه را خواستى
گفتى ؛ پس اگر آنچه را گفتى در من باشد، از خدا براى خودم طلب بخشش مى
كنم ؛ و اگر آنچه را گفتى در من نيست ، خدا تو را ببخشد. در اين هنگام
آن مرد ميان دو چشم آن مرد را بوسيد و گفت : آنچه را گفتم در شما نيست
و من خود به آن سزاوارتر هستم .
(419)
5. سعه صدر
سعه صدر و داشتن ظرفيت فكرى و روحى ، يكى ديگر از ويژگيهايى است كه
رهبران با داشتن آن مى توانند در ديگران نفوذ كنند و اثر بخشى و موفقيت
خود را تضمين نمايند. سعه صدر علاوه بر اينكه يكى از ويژگيهاى لازم
براى نفوذ در ديگران است ، مى توان به عنوان زمينه و بستر مناسب براى
ويژگيهاى ديگر، مثل رفق و مدارا، الفت و محبت ، و دفع بدى با خوبى نيز
مطرح باشد؛ يعنى فردى مى تواند در روابط و مناسبات اجتماعى به سياست
منطقى رفق و مدارا عمل كند و در تعامل با مردم نسبت به آنان محبت نشان
دهد و نيز بديهاى ديگران را به خوبى پاسخ دهد كه ظرفيت فكرى و روحى
گسترده اى داشته باشد؛ و اين همان سعه صدر است . پس سعه صدر را هم مى
توان به عنوان يكى از عوامل نفوذ و يكى از ويژگيهاى رهبران موفق مطرح
كرد؛ و هم به عنوان زمينه و بستر لازم براى ويژگيهايى مثل رفق و مدارا
و...
سعه صدر به معناى داشتن ظرفيت كافى از نظر روحى و فكرى ، در برخورد با
مسائل گوناگون است . اگر كسى از اين ظرفيت برخوردار باشد و داراى وسعت
نظر، گشادگى دل ، قدرت تحمل و حوصله بسيار باشد، مى توان گفت از سعه
صدر برخوردار است .
هر قدر كه روح انسان توسعه و گسترش يابد و ظرفيت و توان فكرى و روحى
انسان بيشتر شود؛ از سعه صدر بيشترى برخوردار است ؛ و هر مقدار كه روح
انسانى توسعه و گسترش كمترى داشته و از گنجايش و ظرفيت كمترى برخوردار
باشد، از سعه صدر كمترى برخوردار خواهد بود.
مديريت ، كار پيچيده و دشوارى است و همه كارها و وظايف آن ، حساس و مهم
است ؛ اما وظيفه رهبرى از پيچيدگى و حساسيت بيشترى برخوردار است ؛ چرا
كه با موجود بسيار پيچيده و حساسى (انسان ) سروكار دارد. تعامل با
انسان و سروكار داشتن با او دشواريها و مشكلات خاص خود را دارد.
بنابراين سى كه مى خواهد در نقش مدير يك سازمان وظيفه مهم و حساس رهبر
را انجام دهد، بايد از توانايى و ظرفيت بالاى فكرى و روحى برخوردار
باشد و وسعت نظر، قدرت تحمل و حوصله بسيار زيادى داشته باشد. بدون
برخوردارى از اين ظرفيت و توانايى لازم ، مدير به هيچ وجه نمى تواند در
رويارويى با دشواريها و مشكلاتى كه در اثر تعامل با مردم به وجود مى
آيد، عكس العمل مناسب و منطقى از خود نشان دهد و ممكن است در اثر
نداشتن قدرت تحمل و حوصله ، در برخورد با مردم ، عنان از كف بدهد و عكس
العملهاى نامناسب و غير معقولى از خود نشان دهد كه به هيچ وجه به مصلحت
سازمان ، رهبر و يا كاركنان نيست .
حضرت موسى (عليه السلام ) وقتى از جانب خداوند متعال ماموريت يافت تا
به سوى فرعون برود و بنى اسرائيل را از دست او نجات دهد و خود، رهبرى و
هدايت آنها را بر عهده گيرد، و آنگاه كه از جانب متعال به او خطاب شد:
اءذهب اءلى فرعون اءنه طغى ؛
(420)
به سوى فرعون برو كه او طغيان كرده است .
حضرت موسى (عليه السلام ) سعه صدر را به عنوان اولين و مهم ترين ابزار
لازم جهت انجام اين مسوليت سنگين و دشوار، از خداوند متعال درخواست كرد
و خطاب به خداوند سبحان عرش كرد:
قال رب اشرح صدرى و يسرلى اءمرى ؛
(421)
گفت : پروردگار! سينه ام را گشاده گردان و كار را بر من آسان نما.
حضرت موسى (عليه السلام ) براى اينكه بتواند اين مسئوليت سنگين ر به
نحو احسن انجام دهد و اين رسالت بزرگ را با همه سختيها و دشواريهاى
موجود، به سر منزل مقصود برساند، نياز به ظرفيت بالاى روحى و قدرت تحمل
و حوصله بسيار داشت ؛ لذا از خداوند متعال سعه صدر طلب كرد.
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) نيز به منظور به
انجام رساند ماموريت مهم و دشوار رسالت و نبوت و رهبرى جامعه جاهلى آن
روزگار، نياز مبرم به سعه صدر و فراخى سينه داشت ؛ تا بتواند از يك طرف
مشكلات طاقت فرساى 23 ساله را تحمل كند، و از طرف ديگر اعراب جاهلى را
كه تعصب خاص و شديدى نيز بر آداب و رسوم خود داشتند، تحت تاثير قرار
دهد و در دل آن نفوذ كند و اعمال و رفتار آنان را در جهت مطلوب و مورد
نظر، هدايت نمايد؛ از اين رو كه خداوند متعال نيز اين موهبت بزرگ الهى
را به اشرف مخلوقات و خاتم پيامبران عنايت كرد و خطاب به او فرمود:
اءلم نشرح لك صدرك و وضعناعنك وزرك الذى اءنقض
ظهرك ؛
(422)
آيا به تو سعه صدر عطا نكرديم ؟ و بار سنگين را از تو برنداشتيم ؟ بارى
كه بر پشت تو سنگينى مى كرد.
مشكلات و سختيهايى كه براى پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و
سلم ) در راه دعوت مردم و رهبرى آن ، به وجود آمد و آزار و اذيتها، و
فشارها و مصايبى كه بر آن رسول گرامى وارد شد، جز در سايه داشتن سعه
صدر و ظرفيت بالاو قدرت تحمل بسيار زيادى كه خداوند متعال به آن حضرت
عطا كرده بود، به انجام رسيدن آن امكان پذير نبود و آن پيامبر رحمت ،
بدون برخوردارى از اين موهبت بزرگ الهى ، قادر به مقاومت در برابر آن
مشكلات و سختيها نبود و توان تحمل آن فشارها و مصايب را نداشت .
اگر چه مصايب و مشكلاتى كه بر پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله
و سلم ) وارد مى شد، بسيار سنگين و شكننده بود، اما سعه صدر، قدرت تحمل
و ظرفيت بالايى كه در اثر تسبيح و ستايش و بندگى خالص و حقيقى براى
پروردگار متعال ، به آن حضرت عنايت شده بود، به قدر بود كه ايشان را
قادر مى ساخت تا در برابر همه دشواريها و سختيها مقاومت كند و بر آنها
پيروز شود.
امير مؤ منان حضرت على (عليه السلام ) در مورد وسعت نظر و سعه صدر آن
حضرت مى فرمايد:
كان اءوسع الناس صدرا؛
(423)
سعه صدر او از همه مردم بيشتر بود.
سعه صدر و وسعت نظر، يكى از ويژگيهاى ضرورى براى مديران است ؛ به ويژه
آن گاه كه بخواهند وظيفه رهبرى را انجام دهند، اگر مديران مى خواهند
كاركنان سازمان را رهبرى كنند و در آنان نفوذ كنند و عملكرد آنان را
تحت تاثير قرار دهند، يكى از ابزارهاى مهم و حياتى ، داشتن وسعت نظر،
ظرفيت بالاى فكرى و روحى ، قدرت تحمل و در يك عبارت ، داشتن سعه صدر
است .
امير مومنان حضرت على (عليه السلام ) مهم ترين وسيله و ابزار لازم براى
مديريت راشتن سعه صدر و سينه اى گشاده مى داند و مى فرمايد:
آلة الرياسة سعة الصدر؛
(424)
وسيله و ابزار رياست ، سعه صدر است .
فردى كه مى خواهد مديريت و رياستى را بر عهده بگيرد، بايد از قدرت تحمل
و حلم و بردبارى بسيار بالايى برخوردار باشد، اهل صبر و پر حوصله باشد؛
به ويژه براى فردى كه مى خواهد مديريت و اداره امور عده زيادى از افراد
را بر عهده گيرد و تلاش مى كند كه با نفوذ در آنها، عملكرد و رفتار
آنها در جهت مطلوب هدايت كند.
فصل چهارم : نفش اطرافيان در موفقيت رهبر
1. اطرافيان رهبر
همچنان كه شخصيت رهبر و خصوصيات و ويژگيهاى او در موفقيت و اثر بخشى او
تاثير دارد و يكى از عوامل مهم در نفوذ رهبر بر ديگران مى باشد،
اطرافيان و نزديكان رهبر نيز در موفقيت او تاثيرگذار هستند. اطرافيان
رهبر كسانى هستند كه رابطه بيشترى با او دارند؛ اين ارتباط ممكن است از
طريق دوستى يا خويشاوندى باشد.
خواص و نزديكان رهبر ممكن است در داخل يا بيرون از سازمان باشند. در
داخل سازمان ، بعضى از افراد، ارتباط و تعامل بيشتر و نزديك ترى با
رهبر دارند و بين آنها دوستى و روابط نزديكى به وجود مى آيد. در بين
كسانى كه از بيرون سازمان ، با سازمان در ارتباط هستند و از خدمات
سازمان استفاده مى كنند، يا براى انجام كارهايشان به سازمان مراجعه مى
كنند، نيز افرادى وجود دارند كه رابطه خويشاوندى ، آشنايى و يا دوستى
با رهبران سازمان دارند. اين نزديكيها و ارتباطات ويژه ، باعث مى شود
كه توقعات و انتظارات خاصى در اين افراد به وجود آيد و آنان خود را
متمايز از ديگران بدانند و حقوق و امتيازان ويژه اى براى خود قائل
شوند.
به عنوان مثال ، كسانى كه در داخل سازمان ، روابط ويژه و نزديكى با
رهبر دارند، ممكن است با در نظر گرفتن اين روابط، وظايف و مسئوليتهاى
خود را به صورت دقيق و كامل انجام ندهند و قوانين و مقررات سازمان را
مراعات نكنند، يا توقعات بيجا و بى موردى داشته باشند و امتيازات ويژه
اى طلب كنند. همچنين دوستان و خويشاوندان رهبر در خارج از سازمان ،
ممكن است دوستى و خويشاوندى با رهبر سازمان را مد نظر قرار دهند و
انتظار داشته باشند كه امتيازات ويژه اى به آنها تعلق گيرد.
نوع رفتار و برخورد رهبر با اطرافيان و نزديكان ، از اهميت و حساسيت
ويژه اى برخوردار است ، رهبر در برخورد با اين افراد بايد به گونه اى
عمل كند كه اين توقعات و انتظارات نابجا و نادرست ، دراين افراد به
وجود نيايد و آنان مطمئن باشند در نظر رهبر، هيچ تفاوت و تمايزى ميان
آنان و ديگر افراد وجود ندارد.
امير مومنان حضرت على (عليه السلام ) حساسيت و توجه ويژه اى در برخورد
با نزديكان و اطرافيان خود داشت و همواره به گونه اى رفتار مى كرد كه
توقعات بى مورد در آنها شكل نگيرد. اگر فردى از نزديكان آن حضرت ،
انتظار و خواسته نابجايى را مطرح مى كرد، ايشان در مقابل آن ايستادگى
مى كردند و به هيچ وجه حاضر به تامين خواسته ها و توقعات آنان نمى شد.
امام على (عليه السلام ) علاوه بر اينكه سيره عملى خودشان اين بود، به
كارگزاران خويش نيز همواره توصيه مى كردند كه مواظب اطرافيان خود باشند
و به گونه اى با آنها برخورد كنند كه توقعات بى مورد در آنها شكل نگيرد
و اگر يكى از آنها انتظار نابجا و بى موردى را مطرح كرد، از بر آوردن
آن امتناع كنند.
اگر به اين مسئله مهم توجه اساسى مبذول نشود و اطرافيان از موقعيت
رهبر، سوء استفاده كنند، جايگاه رهبر در ميان ديگران متزلزل مى گردد و
از ميزان نفوذ او كاسته مى شود. بنابراين رهبر براى حفظ نفوذ و تاثير
گذارى خود، بايد نسبت به اطرافيان حساس باشد و از سوء استفاده آنان
جلوگيرى كند.
1 - 1. ويژگيهاى اطرافيان
اطرافيان و نزديكان رهبر - يعنى همان كسانى كه به نحوى ارتباط ويژه و
نزديكى با رهبر دارند و مى توانند به راحتى با رهبر ارتباط بر قرار
كنند و در جلسات خصوصى او شركت نمايند، يا با او رفت و آمد داشته باشند
- تاثير زيادى در موقعيت و اثر بخشى رهبر دارند؛ نوع افرادى كه به
عنوان خواص و اطرافيان رهبر شناخته مى شوند، نشانگر شخصيت رهبر نيز مى
باشند.
اكثر كسانى كه ارتباط نزديك و ويژه اى با مديران و رهبران سازمان
دارند، داراى ويژگيها و خصوصيات ويژه اى هستند.
امير مومنان حضرت على (عليه السلام ) در بخشى از عهد مالك اشتر، برخى
از ويژگيهاى خواص و اطرافيان را مورد توجه قرار مى دهد و مى فرمايد:
ان للوالى خاصة و بطانة فيهم استيثار و تطاول و
قلة انصاف فى معاملة ؛ فاحسم مادة اولئك بقطع اءسباب تلك الاحوال ؛
(425)
همانا براى رهبر و زمامدار، نزديكان و خاصانى است كه خودكامه و خودخواه
بوده و دست تعدى به سوى مردم دراز مى كنند و در داد و ستد با مردم ،
عدالت و انصاف را رعايت نمى كنند؛ پس ريشه ستم آنان را با قطع كردن و
دور ساختن موجبات آن صفات ، از بين ببر.
اطرافيان و نزديكان رهبر، اغلب به دليل نزديكى و ارتباط ويژه با رهبر،
تلاش مى كنند از اين قرابت و نزديك استفاده كنند و مناقع مادى و معنوى
زيادى را براى خود طلب نمايند و با استفاده از موقعيت و جايگاه ويژه
خود، از امكانات و منابع سازمان به نفع خويش بهره بردارى كنند؛ اين
همان چيزى است كه امروزه به (( رانت خوارى
)) مشهور شده است .
اطرافيان و خاصان رهبر و مدير، علاوه بر رانت خوارى و استفاده هاى بى
جا و بيش از حد از امكانات سازمان ، دست تعددى و تجاوز به طرف ديگران
دراز مى كنند و حقوق آنان را ضايع مى سازند و هيچ واهمه اى از اين كار
به خود راه نمى دهند؛ چرا كه نزديكى به رهبر و مدير سازمان را يك حاشيه
امنيتى براى خود احساس مى كنند و مى دانند كه كسى جراءت نخواهد كرد
آنان را مورد بازخواست قرار دهد؛ و اگر هم مورد سوال و بازخواست قرار
بگيرند، رهبر و مدير از آنان دفاع خواهد كرد. اين گونه افراد، در
معامله و داد و ستد با مردم نيز عدالت و انصاف را مراعات نمى كنند و بر
مردم ، ستم روا مى دارند، مولاى متقيان حضرت على (عليه السلام ) اين سه
مورد را از ويژگيهاى برجسته اطرافيان مى داند و به مالك اشتر دستور مى
دهد كه با قطع موجبات به وجود آمدن اين صفات ، ريشه ظلم و ستم آنان را
بخشكاند.
امير مومنان امام على (عليه السلام ) در فراز ديگرى از عهد نامه مالك
اشتر، برخى ديگر از صفات و ويژگيهاى اطرافيان و نزديكان رهبران و
زمامداران را در مورد توجه قرار مى دهد و مى فرايد:
و ليس اءحد من الرعية اءثقل على الوالى موونة فى
الرخاء، و اءقل معونة له فى البلاء، و اءكره للانصاف ، و اءسال
بالالحاف ، و اءقل شكرا عند الاعطاء، و اءبطا عذرا عند المنع ، و اءضعف
صبرا عند ملمات الدهر، من اءهل الخاصة ؛
(426)
هيچ يك از مردم ، از نظر هزينه زندگى در حالت صلح و آسايش ، بر زمامدار
سنگين تر و به هنگام بروز مشكلات در همكارى و كمك ، كمتر و در اجراى
انصاف ، ناراحت تر به هنگام درخواست و سوال ، پراصرارتر و پس از عطا و
بخشش ، ناسپاس تر و به هنگام بر آورده نشدن خواسته ها، دير عذر پذيرتر
و در ناملايمات و رويارويى با مشكلات ، ضعيف تر و ناشكيباتر از خواص و
نزديكان نخواهند بود.
حضرت على (عليه السلام ) در اين قسمت از عهدنامه مالك اشتر، ويژگيها و
خصوصيات ديگرى از خواص اطرافيان را اين گونه بر مى شمارد:
1. در زمان صلح و هنگام آرامش و آسايش ، مخارج و هزينه آنها بيشتر از
همه است ؛
2. در زمان جنگ و هنگام ناآرامى ، كمك و يارى آنان از همه مردم كمتر
است ؛
3. نسبت به اجراى عدالت و انصاف ، بيشتر از همه مردم ناراحت مى شوند؛
4. در مورد توقعات و خواسته هاى خود، بيش از ديگران اصرار و پافشارى مى
كنند؛
5. وقتى كه انتظارات و خواسته هاى آنان بر آورده شد و به آنان چيزى
بخشيده شد، از همه ناسپاس تر هستند؛
6. اگر توقعات وانتظارات آنان به خاطر عذر و دليلى پذيرفته نشد و چيزى
به آنان داده نشود، ديرتر از همه عذر مى پذيرند؛
7. در زمان سختيها و هنگام رويارويى با مشكلات ، ضعيف ترين و
ناشكيباترين افراد هستند و صبرشان كمتر از ديگارن است .
2 - 1. رنت خوارى
چنان كه گفته شد، ارتباط همه اعضاى سازمان يا كسانى كه به نحوى با
سازمان در ارتباط هستند، با رهبر و مدير، در يك سطح نيست و برخى از
آنان ارتباط زياد و ويژه اى با رهبر و مدير دارند و از نزديكى و قرابت
خاصى برخوردار هستند. اين ارتباط ويژه و قرابت خواص ، باعث مى شود كه
توقعات و انتظارات خاصى در اين عده شكل گيرد و آنان خواستار استفاده از
منابع و امكانات سازمان باشند.
مسئله (( رانت خوارى )) و
استفاده مادى و معنوى از ارتباطات ويژه و موقعيت خاص افراد نسبت به
رهبر، در اين راستا شكل مى گيرد؛ يعنى كسانى كه از جايگاه و موقعيت
خاصى در نزد رهبر برخوردار هستند و از نزديكان و خواص او به شمار مى
روند، انتظارات و خواسته هاى ويژه و نامتعارفى دارند و سعى مى كنند با
استفاده از نزديكى خود به رهبر، از منابع و امكانات سازمان ، بيشتر از
ديگران بهره بردارى كنند و منافع مادى و معنوى زيادى را براى خود جلب
نمايند.
حضرت امام على (عليه السلام ) به مالك اشتر توصيه مى كند كه مواظب
اطرافيان خويش باشد و هيچ گونه (( رانت
)) و امتياز ويژه اى در اختيار آنها قرار ندهند؛
طورى كه باعث شود ديگر مردم از اين كار متضرر شوند؛ ايشان مى فرمايد:
و لا تقطعن لاحد من حاشيتك و حامتك قطيعة ، و لا
يطمئن منك فى اعتقاد عقيدة تضر بمن يليها من الناس فى شرب اءو عمل
مشترك بحملون مؤ ونته على غيرهم ؛ فيكون مهناء ذلك لهم دونك ، و عيبه
عليك فى الدنيا و الاخرة ؛
(427)
و به هيچ يك از اطرافيان و بستگان خود، زمينى از زمينهاى مسلمانان
وامگذاريد، و آنان نبايد طمع داشته باشند كه قراردادى با آنخا منعقد
سازى كه مايه ضرر ساير مردم باشد؛ خواه در آب يارى يا يك كار مشترك
ديگر، طورى كه هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل كنند؛ كه در اين صورت ،
سود و منفعت اين كار براى آنان است نه براى تو، اما عيب و ننگ آن در
دنيا و آخرت براى تو است .
حضرت على (عليه السلام ) در اين قسمت از عهد، علاوه بر اينكه به مالك
سفارش مى كند كه از دادن هر گونه امتياز خاص و ((
رانت )) به نزديكان و اطرافيان خود بپرهيزد، اين
نكته مهم را ياد آور مى شود كه سيره عملى رهبر و كارگزار بايد به گونه
اى باشد كه اطرافيان و خواص ، طمع نكنند و انتظار نداشته باشند كه
رهبر، امتياز ويژه اى را در اختيار آنان قرار دهد يا به نفع آنان و به
ضرر ديگران كارى را انجام دهد؛ يعنى رهبر بايد به گونه اى رفتار نمايد
كه نزديكان و اطرافيان او يقين داشته باشند كه آنان نيز در نزد رهبر،
مانند ساير مردم هستند و رهبر، هيچ امتياز خاصى را براى آنان در نظر
نگرفته است و مرتكب كارى نخواهد شد كه به نفع آنان و به زيان ساير مردم
باشد.
وقتى اطرافيان با توجه به سيره عملى رهبر، اين نكته را متوجه شوند و
يقين داشته باشند كه رهبر، اهل اين كار نيست ، هيچ گاه انتظار و توقع
چنين كارى را از او نخواهد داشت . به عبارت ديگر، سفارش امام على (عليه
السلام ) اين است كه مدير بايد با سيره عملى و رفتار خود، از انتظارات
و طمعهاى بى جا و بى مورد نزديكان و اطرافيان پيشگيرى كند و طورى رفتار
نمايد كه چينين توقعات و خواسته هايى در آنان شكل نگيرد.
3 - 1. سيره عملى معصومان (عليه السلام ) در
برخورد با اطرافيان
رهبران دين (عليه السلام ) به ويژه امير مؤ منان حضرت على (عليه السلام
) علاوه بر اينكه سفارش اكيد مى كردند كه رهبران و كارگزاران ، مواظب
نزديكان و اطرافيان خود باشد و به زياده خواهى و امتياز طلبيهاى بى
مورد آنان توجه نكنند و حتى به گونه اى رفتار كنند كه توقعات و
انتظارات نابجا در خواص و اطرافيان به وجود نيايد، خود نيز نسبت به
اطرافيان و نزديكان خويش اين گونه بودند.
در اين قسمت تلاش مى كنيم تا سيره عملى معصومان (عليه السلام ) به ويژه
امير مؤ منان حضرت على (عليه السلام ) را در مورد رفتار با اطرافيان به
تصوير بكشيم و مواردى از برخوردهاى آن بزرگواران در مقابل زياده
خواهيها و امتيازطلبيهاى نزديكان و اطرافيان خويش را مطرح كنيم :
1. مى دانيم كه مقدارى از زكات به كسانى پرداخت مى شود كه وظيفه جمع
آورى آن را بر عهده دارند؛ بنابراين وقتى كه آيه زكات نازل شد، عده اى
از بنى هاشم نزد پيامبر (صلى الله عليه و اله و سلم ) آمدند و از آن
حضرت خواستند كه به خاطر خويشاوندى ، مسئوليت جمع آورى زكات را به آنان
واگذار كند، تا مقدارى از زكات به آنها تعلق بگيرد؛ اما رسول گرامى
اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) با اين كار مخالفت كارد و تقاضاى
آنان را نپذيرفت .
(428)
2. عبد الله بن جعفر بن ابى طالب ، داماد حضرت على (عليه السلام ) به
على (عليه السلام ) عرض كرد:
يا اميرالمؤ منين ! دستور بدهيد كه به من كمك شود يا خرجى داده شود؛ به
خدا سوگند، چيزى ندارم مگر آن كه مركب خويش را بفروشم .
حضرت على (عليه السلام ) فرمود:
لا والله ، ما اءجد لك شيئا الا اءن تاءمر عمك
اءن يسرق فيعطيك ؛
(429)
نه ، به خدا سوگند، چيزى براى تو ندارم مگر اينكه بخواهى عمويت دزدى
كند و به تو بدهد.
3. عقيل ، برادر حضرت على (عليه السلام ) كه در زمان خلافت آن حضرت به
شدت فقير و تنگ دست شده بود، خدمت امام على (عليه السلام ) آمد و
تقاضاى مقدارى گندم كرد. حضرت على (عليه السلام ) در يكى از خطبه هاى
خود، جريان را اين گونه نقل مى كند:
و الله ! لقد راءيت عقيلا و قد اءملق حتى
استماحنى من بركم صاعا، و راءيت صبيانه شعث الشعور، غبر الالوان من
فقرهم ، كاءنما سودت وجوههم بالعظلم و عاودنى موكدا و كرر على القول
مرددا؛ فاءصغيت اليه سمعى فظن اءنه اءبيعه دينى و اءتبع قياده مفارقا
طريقتى ؛ فاءحميت له حديدة ثم اءدنيته من جسمه ليعتبر بها؛ فضج ضجيج ذى
دنف من اءلمها و كاد اءن يحترق من ميسمها. فقلت له : ثكلتك الثواكل يا
عقيل ! اءتئن من حديدة اءحماها انسانها للعبة ، و تجرنى الى نار سجرها
جبارها لغضبه ؟! اءتئن من الاذى و لا اءئن من لظى ؟!
(430)
سوگند به خدا! همانا عقيل را ديدم كه به شدت فقير شده بود و از من مى
خواست كه يك من از گندمهاى شما را به او ببخشم ؛ كودكان او را ديدم كه
از گرسنگى موهايشان ژوليده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته ، گويا
صورتشان با نيل رنگ شده بود. عقيل باز هم اصرار كرد و چند بار خواسته
خود را تكرار نمود. من به او گوش دادم ، خيال كرد كه من دينم را به او
مى فروشم و به دلخواه او قدم بر مى دارم و از راه و رسم خويش دست مى
كشم ! (اما من براى بيدارى و هوشيارى او) آهنى را در آتش گداختم ، سپس
آن را به بدنش نزديك ساختم تا با حرارت آن عبرت گيرد. همچون بيمارانى
كه از شدت درد مى نالند، ناله سر داد و چيزى نمانده بود كه از حرارت
آتش بسوزد. به او گفتم : اى عقيل ! زنان سوگمند در سوگ تو بگريدند، آيا
از آهن تقتيده اى كه انسانى آن را از سر تفنن سرخ كرده ، مى نالى ؛ اما
مرا سوى آتش مى كشانى كه خداوند جبار، با خشم و غضبش آن را بر افروخته
است ؟! تو از اين رنج مى نالى ، من از آن آتش سوزان نالان نشوم ؟!
4. امير مؤ منان حضرت على (عليه السلام ) پس از آن كه خلافت و ولايت را
پذيرفت و زمام امور را به دست گرفت ، مشغول تغيير و جايگزينى كارگزاران
عثمان شد. طلحه و زبير خدمت آن حضرت آمدند و گفتند: پس از رسول خدا
(صلى الله عليه و اله و سلم ) در حق ما جفا شد؛ اكنون ما را در كار خود
شريك گردان . حضرت فرمود: شما در نيرومندى و استقامت ، شريك من و در
ناتوانى و گرانبارى ، ياور من هسييد.
برخى نقل كرده اند كه امام على (عليه السلام ) فرماندارى يمن را به
طلحه و يمامه و بحرين را به زبير داد؛ اما وقتى حكم فرماندارى را به
آنان داد، آن دو گفتند: حق خويشاوندى و صله رحم را بجا آوردى ، خدا
قيرت دهد! آن حضرت فرمود: زمامدارى امور مسلمين را با حق خويشاوندى و
صله رحم چه كار؟! و حكم فرماندارى آن دو را پس گرفت . پس از اين كار،
آنان بر آشفتند و گفتند: ديگران را بر ما ترجيح دادى ؟! حضرت فرمود:
اگر حرص شما آشكار نمى شد، در مورد شما نظرى داشتم .
(431)
5. دختر امير مؤ منان حضرت على (عليه السلام )، گردن بندى از بيت المال
به عنوان امانت گرفت و ضمانت كرد در صورتى كه خسارتى به آن وارد شود،
جبران كند. وقتى كه حضرت على (عليه السلام ) از اين كار با خبر شد، به
شدت ناراحت شد و با آن برخورد كرد. على بن ابى رفع كه در آن زمان ،
خزانه دار بيت المال بود، جريان را چنين بيان مى كند:
من خزانه دار و كاتب على بن ابى طالب (عليه السلام ) بودم و در خزانه
بيت المال ، گردنبند مرواريدى بود كه در جنگ جمل به دست آمده بود. روزى
دختر على بن ابى طالب (عليه السلام ) به من پيغام داد شنيده ام در بيت
المال اميرالمؤ منين (عليه السلام ) گردنبند مرواريدى است و آن در دست
توست ؛ دوست دارم كه آن را به من امانت دهيد تا در روز عيد قربان با آن
زينت نمايم .
به او پيغام دادم كه اى دختر اميرالمؤ منين ! آيا به صورت امانت مضمونه
مردوده مى خواهيد؟ (يعنى امانتى كه بايد برگردانيد و اگر از بين برود،
شما ضامن آن هستيد). فرمود: آرى به صورت امانت مضمونه مى خواهم و پس از
سه روز بر مى گردانم . پس آن گردنبند را در اختيار ايشان قرار دادم .