مديريت در اسلام

على آقاپيروز، ابوطالب خدمتى ، عباس شفيعى و سيد محمود بهشتى نژاد

- ۲۰ -


در توضيح قسمت اول اين روايت بايد گفت ، اگر كسى تقواى الهى پيشه كند و همواره خود را از عصيان و نافرمانى خدا دور نگه دارد، خداوند متعال چنان نيرو و قدرتى به او عطا خواهد كرد كه بتواند در دنيا و آخرت ، نفوذ كند و آنها را تحت كنترل و اطاعت خود در آورد. يكى از مصاديق روشن و مسلم اين مسئله - تبعيت دنيا و آخرت از انسان با تقوا - تبعيت و پيروى انسانهاى ديگر از انسان با تقوا است . به عبارت ديگر، خداوند متعال ، انسان با تقوا را در ميان مردم از عزت ، شكوه و جلال خاصى برخوردار مى كند، تا آنان بتوانند در مردم نفوذ كنند و اعمال و رفتار آنان را تحت تاثير قرار دهند.
در قسمت سوم روايت نيز پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) همين مسئله را با عبارت ديگر و به صورت ديگرى مطرح كرده است ؛ و آن اينكه تقوا و پرهيزكارى موجب مى شود كه انسان در ميان مردم ، عزيز و دوست داشتنى شود و مردم ، احترام ويژه اى براى فرد با تقوا قائل شوند؛ و در نتيجه انسان با تقوا مى تواند در دلهاى مردم نفوذ كند و اعمال و رفتار و نيات آنها را تحت تاثير قرار دهد.
بنابراين مى توان گفت كه تقوا و پرهيزكارى ، يكى از ويژگيهاى رهبران اثر بخش ، و يكى از عوامل موثر در ميزان نفوذ و تاثير گذارى رهبر بر پيروان و زيردستان خود مى باشد.
2. رفق و مدار
رفق و مدارا يكى از اصول مهم و حياتى اخلاقى اجتماعى است كه تاثير بسيار شگرفى در پيوند دلهاى مردم دارد. اين اصل مهم و اساسى ، يكى از ابزارهاى لازم و ضرورى براى مديران و رهبرى است .
همان گونه كه در تعريف رهبرى گفتيم ، رهبرى عبارت است از فرايند نفوذ در ديگران . تاثير گذارى بر ديگران و نفوذ بر آنان ، ابزارهاى مختلفى دارد و به شيوه ها و راههاى گوناگونى مى توان در ديگران نفوذ كرد و اعمال و رفتار آنها را طبق ملاكها و معيارهاى مورد نظر، تغيير داد؛ يكى از راههاى نفوذ در افراد و تحت تاثير قرار دادن آنها و در نتيجه تغيير نگرشها و عملكردهاى آنان ، رفق و مدارا با آنان است .
به جراءت مى توان گفت كه رفق و مدارا، يكى از كارسازترين ابزار و بهترين و كم هزينه ترين راههاى ممكن براى نفوذ در ديگران و تحت تاثير قرار دادن آنها مى باشد؛ چرا كه رفق و مدارا و ملايمت باعث مى شود كه دل افراد، نرم شود و تمايل قلبى در آنان به وجود بيايد. به عبارت ديگر، نفوذى كه از طريق رفق و مدارا حاصل مى شود، نفوذ در دلها است و نفوذ در دلها، قوى ترين و موثرترين نفوذ مى باشد.
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) نمونه روشن و بارز رهبرانى است كه از نفوذ قوى و عميقى در ميان مردم برخوردار بود و در اعماق دل مردم نفوذ داشت ، به طورى كه مردم با عشق و علاقه و با خواست و اراده خويش ، و بدون دخالت هر گونه زور و اجبارى ، به سخنان آن حضرت گوش مى دادند و اعمال و رفتار خويش را طبق خواسته هاى او - كه همان خواست خدا است - تغيير مى دادند.
خداوند متعال دليل اصلى اين نفوذ عميق پيامبر (صلى الله عليه و اله و سلم ) در دلهاى مردم را مدارا و ملايمت آن حضرت نسبت به مردم دانسته است :
فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لا نفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر؛ (399)
پس به موجب لطف و رحمت الهى ، با آنان نرم خو و نرم دل شدى ؛ و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى شدند؛ پس از آنان در گذر و برايشان آمرزش بخواه و در كارها با آنان مشورت كن .
رفق و مداراى آن حضرت در برخورد با مردم و معاشرت با آنان ، يكى از نقاط عطف سيره عملى و اخلاق اجتماعى ايشان بود و از اهميت خاص و جايگاه ويژه اى برخوردار بود؛ تحول عظيمى كه آن حضرت در جامعه آن روز ايجاد كرد و از مردم بى فرهنگ ، جاهل و بت پرست ، و اعراب بيابانى ، انسانهاى پاك ، وارسته و متعالى ساخت ، جز در سايه وفق و مداراى آن حضرت امكان پذير نبود.
رفق و مدارا با مردم يكى از دستورهاى خداوند متعال به رسول خدابود و آن حضرت ، همان گونه كه دستور داشت تا واجبات الهى را به پا دارد، مامور بود تا در برخورد با مردم ، رفق و مدارا را سرلوحه رفتار خود قرار دهد.
البته دستور الهى براى رفق و مدارا با مردم ، مختص به پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) نبود، بلكه همه پيامبران الهى مامور بودند كه با مردم مدارا كنند و با رفق و ملايمت با مردم رفتار نمايند. رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) در تبيين اين نكته مى فرمايد:
انا امرنا معاشر الانبياء بمداراة الناس ، كما امرنا باءداء الفرائض ؛ (400)
ما جماعت پيامبران ، به مدارا با مردم امر شده ايم ، همان طور كه به انجام واجبات امر شده ايم .
1 - 2. آثار و پيامدهاى رفق و مدارا
رفق و مدارا با مردم ، آثار مثبت و بركات فراوانى دارد و رهبران سازمان با در پيش گرفتن سياست رفق و مدارا در برخورد با افراد و كاركنان سازمان ، مى توانند از پيامدهاى مثبت آن بهره مند شوند. برخى از آثار و پيامدهاى مثبت رفق و مدارا، عبارت است از: دست يابى به خواسته هاى فرد از ديگران ، فايق آمدن بر مشكلات ، در تسهيل روابط اجتماعى .
اصولا بدون در پيش گرفتن رفتار نرم و همراه با رفق و مدارا با مردم ، رهبرى و نفوذ در مردم ، به ويژه نفوذ در دلها و جانهاى آنان ، امكان پذير نيست ؛ و در مقابل ، با رفق و مدارا كردن با مردم مى توان در دل و جان آنها نفوذ كرد و به مقاصد و خواسته هاى خود دست يافت .
اين مسئله در مورد ارتباط ميان رهبر و پيروان ، مصداق بارزترى دارد؛ به اين معنا كه رهبر در صورتى مى تواند در دل و جان زيردستان و پيروان خود نفوذ كند و عملكرد و رفتار آنها را تحت تاثير قرار دهد كه در برخورد با آنان همواره برخوردى ملايم و همراه با رفق و مدارا داشته باشد.
مولاى متقيان حضرت على (عليه السلام ) در يكى از سخنان گهربار خود مى فرمايد:
من لم يلن لمن دونه ، لم ينل حاجته ؛ (401)
كسى كه نسبت به زيردستانش نرمش نداشته باشد، به خواسته اش نمى رسد.
آن حضرت در يكى ديگر از بيانات نورانى خويش ، اين مسئله مهم را مورد توجه قرار مى دهد و مى فرمايد:
اءدراك الناس لحاجته ، ذو العقل المترفق ؛ (402)
موفق ترين مردم در رسيدن به خواسته هايشان ، انسان خردمند و مدارا كننده است .
رهبر سازمان در صورتى مى تواند به اهداف و نتايج مورد نظر خود دست يابد كه رفتار او با كاركنان سازمان و زيردستان خود به گونه اى باشد كه آنان را تحت تاثير قرار دهد و در آنان انگيزه لازم براى همكارى و هميارى با رهبر را به وجود آورد. اگر كاركنان و زيردستان ، رهبر خود را قبول داشته باشند و به عبارت ديگر، اگر رهبر در زيردستان خود نفوذ داشته و تاثيرگذار باشد، در آن صورت دست يابى به اهداف و نتايج مورد نظر به مراتب آسان تر خواهد بود.
ارتباطات اجتماعى همواره با مشكلات و مسائل خاصى همراه است ؛ مدير اگر بخواهد بر اين مشكلات و سختيها فايق آيد و وظيفه رهبرى خود را به نحو احسن به انجام برساند، لازم است كه در بر خورد با كاركنان و زيردستان خويش ، مسئله مدارا و رفق را از ياد نبرد؛ زيرا يكى از راههاى اصلى غلبه بر مسائل و مشكلات ، به ويژه مسائل و مشكلاتى كه در تعاملات اجتماعى به وجود مى آيد، رفق و مدارا با مردم است . امير مومنان حضرت على (عليه السلام ) اين نكته را چنين متذكر مى شود:
الرفق ييسر الصعاب و يسهل شديد الاسباب ؛ (403)
رفق و مدارا، سختيها و دشواريها را آسان كرده و چاره اى سخت را ساده مى كند. اگر مسئله رفق و مدارا مورد توجه جدى قرار نگيرد و در مناسبات و روابط اجتماعى و معاشرت با مردم ، رفق و مدارا حاكم نباشد، مشكلات بسيارى در تعاملات اجتماعى به وجود خواهد آمد. حضرت امام صادق (عليه السلام ) رفق و مدارا با مردم را سبب ارجمند شدن نزد آنان ، و خشونت و تندخويى را سبب خوار شدن در نزد آنان مى داند و مى فرمايد:
ان شئت اءن تكرم فلن ؛ و ان شئت اءن تهان فاخشن ؛ (404)
اگر مى خواهى گرامى باشى ، نرم باش و اگر مى خواهى خوار شوى ، خشن باش .
رفق و مدارا، علاوه بر اينكه در تسهيل روابط اجتماعى موثر است و مى تواند از بروز بسيارى از مشكلات و مسائل در مناسبات اجتماعى جلوگيرى كند؛ همچنين مى تواند به عنوان يك راه حل اساسى براى حل و فصل بسيارى از مشكلات به وجود آمده در روابط و تعاملات اجتماعى در نظر گرفته شود و امير مؤ منان حضرت على (عليه السلام ) يكى از آثار و پيامدهاى مثبت رفق و مدارا در معاشرت با مردم را، از بين بردن مشكلات اجتماعى و دعواها و نزاع هاى به وجود آمده در ميان مردم دانسته و مى فرمايد:
الرفق يؤ دى الى السلم ؛ (405)
رفق و مدارا به آشتى مى انجامد.
بنابراين يكى از راههايى كه مدير مى تواند در نقش يك رهبر واقعى ظاهر شود و در كاركنان و زيردستان خود نفوذ كند و عملكرد آنان را تحت تاثير قرار دهد، رفق و مدارا، ملايمت و نرمى در برخورد با آنها است ؛ در اين صورت است كه مى توان در دلهاى كاركنان نفوذ كرد و به اهداف خود - كه همان اهداف سازمان است - دست يابد؛ چرا كه رفق و مدارا يكى از عوامل اصلى در پيروزى و كاميابى است .
2 - 2. رفق و مدارا يا شدت و تندى
بعد از توضيح و تبيين مسئله رفق و مدارا، و بيان اهميت و ارزشى كه در متون و منابع غنى اسلامى در مورد آن وجود دارد و سفارشها و توصيه هاى رهبران دين (عليه السلام ) در مورد ضرورت در پيش گرفتن سياست رفق و مدارا در تعامل و رابطه با مردم ، اين سوال مطرح مى شود كه آيا ضرورت استفاده از رفق و مدارا، به ويژه در سازمان ، يك امر دائمى و هميشگى است يا اينكه با توجه به اقتضائات و شرايط مختلف ، ممكن است رفتار همراه با رفق و مدارا ضرورت نداشته باشد، يا حتى خلاف آن ، يعنى رفتار تند و خشن ضرورت داشته باشد؟ به عبارت ديگر، آيا استفاده مطلق از رفق و مدارا باعث سوء استفاده ديگران نمى شود؟ و اگر مدير و رهبر سازمان بخواهد در برخورد با كاركنان و زيردستان ، همواره ملتزم به رفق و مدارا باشد و رفتارى ملايم و به دور از شدت با آنها داشته باشد، آيا كاركنان از اين مسئله سوء استفاده نمى كنند و رفتار مدير باعث به وجود آمدن كم كارى از طرف كاركنان و كوتاهى آنان در انجام وظايف محوله نمى گردد؟
در پاسخ بايد گفت ، شكى نيست كه بهره بردن از رفق و مدارا در روابط و مناسبات اجتماعى ، به ويژه در ارتباط ميان رهبر و پيرو، يك كار معقول و منطقى است و مى تواند باعث تقويت رابطه مثبت و سازنده ميان رهبران و زيردستان شود و نفوذ رهبران در كاركنان را به دنبال داشته باشد، اما بايد توجه داشت كه اين مسئله ، هيچ گاه به صورت مطلق و دائمى مطلوبيت ندارد و منطقى نيست .
در متون و منابع غنى اسلامى نيز، گر چه تاكيد و سفارش ويژه اى نسبت به رفق و مدارا در تعامل با مردم كرده اند، اما خود رهبران دين (عليه السلام ) نيز به اين نكته اشاره كرده اند كه رفق و مدارا و ملايمت در برخورد با مردم - به ويژه رفق و مدارايى كه يك مدير و رهبر بايد نسبت به كاركنان و زيردستان خود داشته باشد - به هيچ وجه مطلق و هميشگى نيست ، بلكه مسئله اى است كه نسبت به اقتضائات و شرايط مختلف ممكن است تفاوت كند. حضرت على (عليه السلام ) در سفارش خود به يكى از كارگزاران خود، در مورد نحوه برخورد و تعامل با مردم مى فرمايد:
و ارفق ما كان الرفق ارفق ، و اعتزم بالشدة حين لا تغنى عنك الا الشدة ؛ (406)
در آنجا كه مدارا كردن بهتر است ، مدارا كن ؛ اما آنجايى كه جز با شدت عمل كار از پيش نمى رود، شدت عمل را به كار بند.
بنابراين مى توان گفت ، آنچه كه از منابع غنى اسلامى در مورد رهبرى و نحوه تعامل و رفتار رهبر با زيردستان به دست مى آيد اين است كه اصل اولى بر رفق و مدارا و محبت به آنان است ؛ و اگر اين اصل كارساز نبود، نوبت به اصل دوم - كه همان شدت عمل است - مى رسد.
خداوند متعال نيز در برخورد با مردم ، هم لطف و رحمت و محبت دارد، و هم شدت و تندى و عذاب ؛ از يك طرف در مورد خودش مى فرمايد: (كتب على نفسه الرحمة )؛ (407) يعنى رحمت را بر خود واجب كرده است ؛ و از طرف ديگر مى فرمايد: (اءن عذابى لشديد)؛ (408) يعنى همانا عذاب من شديد است .
اما آنچه كه اهميت دارد اين است كه لطف و رحمت و محبت او مقدم بر شدت و عذاب او است و اين يكى از سنت هاى ثابت الهى است ؛ چنان كه در دعاى ماءثور، خطاب به خداوند متعال عرض مى كنيم :
يا من سبقت رحمته غضبه ؛ (409)
اى كسى كه رحمت و لطف او، بر شدت و غضب او پيشى گرفته است .
پس رفق و ملايمت ، مقدم بر شدت عمل است و وظيفه اوليه و اصلى مديران و رهبران سازمان اين است كه در تعامل با كاركنان و زيردستان خويش ، تلاش كنند با در پيش گرفتن سياست مبتنى بر رفق و مدارا و رفتار ملايم و همراه با لطف و محبت ، در كاركنان خود نفوذ كنند و رفتار و عملكرد آنان را در جهت انجام وظايف و دست يابى به اهداف سازمان ، هدايت كنند؛ و تا زمانى كه اين سياست كارساز است و تا وقتى كه بدين وسيله مى توان به اهداف سازمان دست يافت ، حق استفاده از سياست دوم - يعنى سياست شدت عمل - را ندارند. اما اگر سياست رفق و مدارا و روش ملايمت و محبت ، با مشكل مواجه شد و كارايى خود را از دست داد، در آن صورت چاره اى جز تمسك به سياست دوم و استفاده از شدت عمل وجود ندارد.
بنابراين سياست رفق و مدارا در صورتى مطلوب و منطقى است و به عنوان يك اصل كلى در تعاملات اجتماعى مورد تاييد است كه مورد سوء استفاده قرار نگيرد؛ و در صورتى كه از اين سياست سوء استفاده شود، سياست شدت عمل و دورى از رفق و مدارا ضرورت مى يابد. امير مؤ منان حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:
اذا كان الرفق خرقا، كان الخرق رفقا؛ ربما كان الدواء داء، و الدواء دواء؛ (410)
در صورتى كه رفق و مدارا، اسباب خرق و زحمت شود، تندى (و شدت عمل ) عين رفق و مدارا است ؛ (چنان كه ) گاهى دارو موجب بيمارى مى شود و بيمارى خود، دارو مى باشد.
بديهى است كه توجه به شرايط و اقتضائات ، منحصر به استفاده از اين قدرت نيست ، بلكه در استفاده از ساير قدرت و نيز توجه به اقتضائات و شرايط، امرى طبيعى و ضرورى است و روشن است كه استفاده از هر يك از انواع قدرت ، در صورتى مى تواند كارايى داشته باشد كه بجا و به موقع و با توجه به شرايط، از آن استفاده شده باشد.
3. الفت و محبت
يكى از مصاديق اخلاق اجتماعى كه تاثير بسزايى در ميزان نفوذ در ديگران دارد، مسئله الفت ورزيدن به ديگران و محبت كردن به آنان مى باشد. تقريبا همه انسانها در اين خصيصه با هم مشترك هستند كه هر كس به آنها لطف و محبت مى كند، او را دوست مى دارند و دل در گرو او مى گذارند و به او روى مى آورند. امير مؤ منان حضرت على (عليه السلام ) در تبيين اين نكته مهم مى فرمايد:
قلوب الرجال و حشية ؛ فمن تاءلفها اءقبلت عليه ؛ (411)
دلهاى مردمان وحشى است ؛ پس هر كس به آنها الفت ورزد به او روى مى آورند.
اين نكته قاعده كلى است كه لطف و محبت به افراد، باعث مى شود كه انسان در نزد آنها محبوب شود و آن گاه كه فردى در چشم ديگران محبوب و دوست داشتنى شد، ميزان نفوذ و تاثيرگذارى او بر آنان به مراتب بيشتر مى شود و ميزان اطاعت و پيروى آنها نيز از او بيشتر مى گردد. پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) نيز كه خود، مظهر لطف و محبت به مردم بود، به اين نكته مهم تاكيد مى كنند:
المرء مع من اءحب ؛ (412)
(دل و جان ) انسان با كسى است كه او را دوست مى دارد.
خداوند، متعال انسان را فطرتا به گونه اى آفريده است كه دل و جان او در تسخير لطف و محبت است ؛ فطرت آدمى چنان است كه اگر از كسى لطف و محبت و احسان ببيند، به تسخير او در مى آيد و تحت تاثير او قرار مى گيرد. يكى از رموز موفقيت پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) در نفوذ بر دلهاى مسلمانان و تسخير قلوب آنها همين مسئله رحمت و محبت است .
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) پيام آور رحمت و محبت ، و مظهر تام و كامل رحمت فراگير الهى نسبت به همه جهانيان بود. خداوند متعال خطاب به اين پيامبر رحمت مى فرمايد:
و ما اءرسلناك اءلا رحمة للعالمين ؛ (413)
ما تو را به جز عنوان رحمتى براى جهانيان نفرستاديم .
آرى رسول خدا (صلى الله عليه و اله و سلم ) بزرگترين مظهر لطف و رحمت خداوند متعال به جهانيان بود و جامعه را با قدرت و رحمت و محبت خود اداره مى كرد. رحمت و محبت پيامبر گرامى اسلام نسبت به مردم به حدى بود كه مردم شيفته وجود مبارك آن حضرت مى شوند و دوستى و محبت او را در دل آنان جاى مى دادند و در نتيجه ، اطاعت و پيروى از آن حضرت را از صميم جان مى پذيرفتند.
خداوند متعال در توصيف سيماى رئوف و مهربان آن حضرت مى فرمايد:
لقد جاءء كم رسول من اءنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمومنين رءوف رحيم ؛ (414)
همانا رسولى از خودتان به سوى شما آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است و بر هدايت شما بسيار حريص است و نسبت به مومنان ، رئوف و مهربان است .
در اين آيه شريفه ، خداوند متعال برخى از ويژگى هاى پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) را بيان مى كند؛ يكى از ويژگى هايى كه بر مى شمارد عبارت از اين است كه آن حضرت نسبت به مومنان ، رئوف و مهربان است . البته راءفت و محبت پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) مخصوص مومنان نبود و همه انسانها را شامل مى شد؛ اما نسبت به مومنان ، محبت و لطف ويژه اى داشت .
يكى ديگر از ويژگيهاى پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) در اين كريمه با عبارت (حريص عليكم ) بيان شده است . كلمه (( حرص )) در لغت عرب به معناى علاقه وافر و شديد به چيزى است ؛ بنابراين معناى عبارت اين مى شود كه او نسبت به شما علاقه وافر و شديد دارد و به شما عشق مى ورزد.
4. دفع بدى با خوبى
يكى ديگر از مسائل اخلاق اجتماعى كه نقش مهمى در تاثير گذارى بر ديگران و نفوذ در آنان دارد، اين است كه انسان ، بدى هاى ديگران را با خوبى و نيكى جواب دهد. برخورد خوب در مقابل برخورد بد و تلخ ديگران ، مى تواند در جلب محبت و دوستى آنان تاثير بسزايى داشته باشد. به هر ميزان كه ديگران ، انسان را دوست داشته و نسبت به او محبت داشته باشند، به همان ميزان قدرت نفوذ و تاثيرگذارى انسان در آنان افزايش مى يابد. خداوند متعال در مورد دفع بدى به خوبى ، خطاب به پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم ) مى فرمايد:
و لاتستوى الحسنة و لا السيئة ادفع بالتى هى اءحسن فاءذا الذى بينك و بينه عدواة كانه ولى حميم ؛ (415)
هرگز نيكى و بدى يكسان نيست ؛ بدى را با نيكى دفع كن ؛ ناگاه (خواهى ديد) همان كسى كه ميان تو و او دشمنى است ، گويى دوستى گرم و صميمى است !
اصولا در مقابل بدى ها و برخوردهاى نامناسب ديگران ، سه نوع عكس العمل مى توان نشان داد:
اول اينكه انسان در مقابل رفتار و برخورد بد ديگران ، مقابله به مثل كند و با آنان برخورد بد و نامناسب داشته باشد؛
دوم اينكه در مقابل برخورد بد ديگران ، عكس العملى نشان ندهد و آنان را عفو كند؛
سوم اينكه در مقابل برخورد نامناسب و بد ديگران ، عكس العمل مثبت نشان دهد و در مقابل بديهاى آنان ، از خود خوبى نامناسب و بد ديگران ، عكس العمل مثبت نشان دهد و در مقابل بديهاى آنان ، از خود خوبى نشان دهد و به اصطلاح ، بدى را با خوبى دفع كند.
خداوند متعال در آيه كريمه اى كه مطرح شد، به پيامبر گرامى اسلام دستور مى دهد كه در مقابل رفتارهاى بد و برخوردهاى نامناسب ديگران ، راه حل و عكس العمل نوع سوم را انتخاب نمايد؛ يعنى علاوه بر اينكه در مقابل آنان برخورد بد نداشته باشد و آنان را عفو نمايد، بلكه برخورد خوب و مناسب داشته باشد.
در ادامه آيه ، خداوند متعال به برخى از آثار و پيامدهاى مثبت اين عمل اشاره مى كند و مى فرمايد كه اگر بدى را با خوبى پاسخ دادى ، در آن صورت خواهى ديد كه آن كسى كه دشمن تو بود، تبديل به يك دوست بسيار گرم و صميمى براى تو خواهد شد. تعبير زيبايى كه در اين آيه آمده اين است ، (كاءنه ولى حميم ) اشاره به همين معنا دارد كه دشمن تو تبديل به دوست صميمى خواهد شد؛ چرا كه كلمه (( حميم )) به معناى داغ و گرم است .
اكنون اين سوال مطرح مى شود كه زمينه ها و بسترهاى مناسب براى به وجود آمدن اين قدرت چيست ؟ و به عبارت ديگر، چه كسى مى تواند داراى اين قدرت باشد و اين گونه در ديگران نفوذ كند و آنان را تحت تاثير قرار دهد؟
خداوند متعال در آيه بعدى ، پاسخ اين پرسش را داده و اعمال اين قدرت را منوط به دارا بودن صفت صبر و شكيبايى و داشتن ايمان قوى دانسته است :
و ما يلقهآ الا الذين صبروا و ما يلقهآ الا ذو حظ عظيم ؛ (416)
جز كسانى كه پايدارى مى كنند، به اين مقام نمى رسند؛ و جز كسانى كه بهره عظيمى (از ايمان و تقوا) دارند به آنان نايل نمى گردند!
1 - 4. سيره عملى رهبران دين در دفع بدى با خوبى
رهبران دين (عليه السلام ) كه در عمل به دستورهاى دين هماره جلوتر از ديگران بوده اند، در مورد مسئله دفع بدى با خوبى و داشتن عكس العمل مثبت رفتارهاى منفى ديگران نيز، پيش قدم بودند. موارد متعددى در منابع و متون اسلامى ذكر شده است كه نشان مى دهد معصومان (عليه السلام ) در مقابل برخوردهاى بد و رفتارهاى نامناسب ديگران ، نه تنها مقابله به مثل نمى كردند و عكس العمل منفى نشان نمى دادند، بلكه با حلم و بردبارى و صبر و متانت ، با آنان برخورد همراه با مهر و محبت مى نمودند و بدين وسيله در اعماق دلهاى آنان نفوذ مى كردند.
يكى از نمونه هاى بارز اين مسئله ، جريانى است كه در مورد امام حسن مجتبى (عليه السلام ) نقل شده است ؛ روزى مردى از اهالى شام كه متاثر از تبليغات سوء معاويه بر ضد اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و اله و سلم ) بود، آن حضرت را ديد و به دشنام گرفت . امام حسن (عليه السلام ) چيرى نفرمود و جواب او را نداد؛ تا اينكه حرفهاى او تمام شد. وقتى كه او ساكت شد. امام (عليه السلام ) با لبخندى شيرين به او سلام كرد و فرمود: پير مرد! فكر مى كنم غريب هستى و احتمالا در اشتباه افتاده اى ؛ اگر از ما رضايت بخواهى ، رضايت خواهيم داد و اگر چيزى از ما طلب كنى ، به تو عطا خواهيم كرد و اگر راهنمايى بخواهى ، تو را راهنمايى خواهيم كرد و اگر بارى بر دوش دارى ، بر مى داريم و اگر گرسنه هستى ، تو را سير مى سازيم و اگر لباس در اختيار ندارى ، به تو لباس خواهيم داد و اگر نيازمند هستى ، نياز تو را بر طرف خواهيم كرد و اگر رانده شده اى ، به تو پناه خواهيم داد و اگر حاجتى دارى ، آن را برطرف خواهيم كرد، اگر بر ما وارد شوى و ميهمان ما شوى ، راحت تر خواهى بود؛ چرا كه همه وسايل و امكانات پذيرايى براى ما فراهم است .
مرد آن گاه كه سخنان حضرت را شنيد، گريست و گفت : گواهى مى دهم كه تو جانشين خدا در زمين هستى و خدا بهتر مى داند كه رسالت خويش را از كجا قرار دهد. تو و پدرت مبغوض ترين بندگان در نزد من بوديد؛ اما الان دوست داشتنى ترين مخلوقات خدا در نزد من هستيد. پير مرد اثاث سفر خود را در اختيار آن حضرت قرار داد و ميهمان ايشان شد و يكى از دوست داران آن حضرت گرديد. (417)
نمونه ديگر، قضيه اى است كه در مورد حضرت امام زين العابدين روايت شده است .
مردى از خاندان حضرت امام سجاد (عليه السلام ) در محضر آن حضرت ايستاد و شروع به دشنام و ناسزاگويى كرد. حضرت به او چيزى نگفت . وقتى كه آن مرد برگشت و رفت . آن حضرت به همنشينان خود فرمود: آنچه را كه آن مرد گفت ، شنيديد؛ دوست دارم كه با من بياييد و جواب من به او را بشنويد.
امام كفشهاى خود را پوشيد و به راه افتاد، در حالى كه اين آيه را تلاوت مى كرد:
و الكظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين ؛ (418)
... و كسانى كه خشم خود را فرو مى برند و از خطاى مردم در مى گذرند، و خدا نيكوكاران را دوست دارد.