در يك جمع بندى كلى ، انگيزش
را مى توان حالتى در افراد دانست كه آنان را به انجام و تداوم رفتار
خاصى متمايل مى كند و علت و چرايى فعاليتها را مشخص مى سازد.
آنچه كه در اصل ، محرك آدمى به سوى رفتارهاى خاص است ، همه نيازى است
كه او را بى قرار مى سازد و فرار را براى اوضاى آن به تكاپو و تلاش بر
مى انگيزاند. تعابير برخى صاحب نظران نيز گوياى آن است كه نياز، عامل و
ريشه انگيزه نقطه شروع فرايند انگيزش مى باشد.
نقطه شروع فرايند انگيزش يا نياز، كمبودى است كه توسط فرد احساس مى
شود. (( نياز به معناى حالتى درونى است كه باعث
مى شود نتيجه يا پيامد خاصى ، جالب به نظر برسد. يك نياز ارضا نشده ،
ايجاد تنش كرده و در نتيجه در فرد، نوعى سائقه يا پويايى به وجود مى
آورد؛ اين پويايى يا سائقه موجب بروز نوعى رفتار جستجوگر در عملكرد فرد
مى شود و او در پى تامين هدفهاى ويژه اى بر مى آيد. وقتى كه آن هدفها
تامين شد، نياز مزبور ارضا شده و تنش ، كاهش مى يابد.
(254)
در سازمانها تلاش كاركنان براى رسيدن به هدف - كه محرك خارجى است - به
سوى تامين هدفهاى سازمانى سوق داده مى شوند؛ و همزمان با تلاش و كوشش
فرد براى ارضاى نيازهايش ، اهداف سازمان نيز تحقق مى يابد.
ميزان انگيزه به لحاظ شدت و ضعف ، تابع نياز است ؛ هر قدر نياز شديد
باشد، انگيزه ارضاى آن نيز قوى تر خواهد بود؛ و البته در ميان نيازهاى
متعدد و متعارض ، آن نيازى كه بيشتر احساس مى شود، زمان انگيزه را به
دست گرفته و تعيين كننده رفتارهاى خاص در جهت ارضاى نياز مزبور مى
باشد. منتهى به شرط آنكه مانعى بر سر راه ارضاء آن نباشد.
از سوى ديگر، هدف و يا محرك خارجى نيز در تشديد و يا تضعيف انگيزه ،
نقش مهمى را ايفا مى كند و جذابيت هدف ، انگيزه را مضاعف مى گرداند.
2. اهميت و جايگاه انگيزه
يكى از وظايف اوليه مديران ، ايجاد انگيزه در كاركنان است ؛ به گونه اى
كه عملكرد آنها به بالاترين سطح ممكن برسد؛ بدين معنى كه سخت تر تلاش
كنند، به طور منظم در محل كار حاضر شوند، و براى ملى شدن هدفها و
تصميمهاى سازمان كوشش كنند. البته عملكرد شغلى ، علاوه بر انگيزش ، به
توانايى فرد و آمادگى محيط نيز بستگى دارد؛ ((
براى اينكه فردى به سطح بالايى از عملكرد برسد، بايستى بخواهد كه كار
را انجام دهد (انگيزش )، بتواند كار را انجام دهد (توانايى )، و مواد و
وسايل انجام كار را در اختيار داشته باشد (محيط)؛ فقدان هر يك از اين
زمينه ها به عملكرد لطمه مى زند.
(255)
بنابراين انگيزش يكى از پايه هاى اصلى رفتار است كه بدون آن ، عملكرد
افراد شكل نمى گيرد. اين حقيقت در كلام نورانى امير مؤ منان على (عليه
السلام ) چنين آمده :
(( النية اءساس العمل ؛
(256) ))
نيت (انگيزه ) اساس عمل است .
علاوه بر اين ، ملاك ارزش گذارى رفتار در منابع دينى ، روح عمل - يعنى
همان نيت و انگيزه - معرفى شده و ارزش اخلاقى رفتار، تابه آن قلمداد
شده است ؛ از اين رو حضرت در حديثى چنين مى فرمايد:
قدر الرجل على قدر همته ، و عمله على قدر نيته ؛
(257)
ارزش هر كس به ميزان ارزش همت او است و بهاى عمل او تابع ارزش نيت (و
انگيزه ) او است .
بر اين اساس ، انگيزه و نيت است كه به رفتار، ارزش مى دهد يا آن را از
ارزش ساقط مى كند. براى مثال ، ممكن است شخصى ، عمل عبادى خود را به
انگيزه خشنودى خدا و اطاعت او بجا آورد، در اين صورت عم او ارزش مى
يابد و مستحق پاداش الهى مى گردد؛ ولى اگر همين عمل با به انگيزه
خودنمايى انجام دهد؛ نه تنها عمل او ارزش ندارد، كه در مواقعى ضد ارزش
و گناه نيز محسوب مى شود و او را مستحق كيفر الهى مى گرداند.
انگيزه و نيتى كه از تمايلات متعالى در وجود آدمى سرچشمه مى گيرد خود،
داراى ارزش است و رفتار را نيز ارزشمند مى كند؛ اما اگر انگيزه ها از
تمايلات پست و غير انسانى ناشى شود، نه تنها خود، ضد ارزش خواهد بود،
بلكه رفتار مبتنى بر آن را نيز فاقد ارزش مى گرداند، اگر چه آن رفتار
به لحاظ ظاهرى ، داراى حسن و وجاهت باشد. در اين ميان انگيزه هايى كه
نه از تمايلات على و نه پست سرچشمه گرفته است نه ارزش و نه ضد ارزش ،
هيچكدام محسوب نخواهد شد.
اساسا يكى از ويژگيهاى نظام اخلاقى ايلام ، توجه به حسن فعلى و حسن
فاعلى در رفتار است . حسن فعلى مربوط به رفتارى است كه مورد پسند و
شايسته است ؛ اما حسن فاعلى به نيت و انگيزه خوب فاعل رفتار اشاره
دارد. (( در بيشتر مكاتب اخلاقى ، معيار قضاوت
در مورد ارزشمند بودن يا بى ارزش بودن رفتار را خود عمل و نتايج آن مى
دانند و به انگيزه و نيت انجام دهنده آن توجهى ندارد (يعنى تنها حسن
فعلى را ملاك قرار مى دهند)؛ در حالى كه در نظام اخلاقى اسلام ، نيت -
كه نقش جهت دهنده به عمل را دارد - روح و منشا ارزش انسانى عمل به حساب
مى آيد. بنابراين كارى كه به خودى خود، خوب است ، تنها در صورتى مى
تواند براى انجام دهنده آن ارزش اخلاقى فراهم كند كه از نيت و انگيزه
صحيح فاعل سرچشمه گرفته باشد. در نتيجه ، خدمت به مردم ، انفاق ، ايثار
و ديگر كارهاى نيك و عبادات مستقيم و غير مستقيم ، چنانچه انگيزه الهى
نداشته باشند. اثر حقيقى خود را نداشته ، اجر و ثوابى در پى ندارند؛
بلكه گاه موجب تنزل انسان شده ، عقوبت و كيفر نيز به دنبال خواهند داشت
.
(258)
در قرآن كريم ، در بسيارى از موارد، تعبير ((
آمنوا )) كه بر حسن فاعلى دلالت دارد، در كنار
(( عملوالصالحات )) كه از
حسن فعلى حكايت مى كند، ذكر شده و آثار مثبت كارهاى نيك ، نتيجه اعمال
شايسته اى دانسته شده است كه از ايمان و انگيزه الهى نشاءت گرفته باشد؛
و اعمال مشركين به گرد پراكنده
(259) تشبيه شده كه هيچ قابل توجهى ندارد.
قرآن تصريح مى كند، كسانى كه هدف و انگيزه كارهايشان دنيا و مظاهر آن
است ، تنها به همان آثار دنيوى - مانند شهرت ، بحسن مردم و پاداشهاى
مادى - دست پيدا مى كنند و عمل آنها در آخرت باطل و بيهوده خواهد بود:
من كان يريد الحيوة الدنيا و زينتها نوف اليهم
اءعملهم فيها و هم فيها لايبخسون# اءولئك الذين ليس لهم فى الاخرة الا
النار و حبط ما صنعوا فيها و بطل ما كانوا يعملون ؛
(260)
كسانى كه طالب زندگى دنيا و زينت آن هستند، مزدشان را در دنيا به طور
كامل مى دهيم و هيچ از اجر عملشان در دنيا نمى كاهيم ؛ ايشان در آخرت
بهره اى جز آتش دوزخ ندارند و هر آنچه در دنيا ساخته و پرداخته و انجام
داده اند، ضايع و باطل است .
بنابراين انگيزه هاى غير الهى و ناپاك ، اگر چه به اعمال شايسته تعلق
گيرد، ثمره و اجر آخرتى ندارد و چه بسا موجب كيفر اخروى نيز مى گردد.
از سوى ديگر، ثمره و اجر آخرتى ندارد و چه بسا موجب كيفر اخروى نيز مى
گردد. از سوى ديگر، انگيزه هاى شايسته و پاك ، اگر چه به رفتار خاص خود
منتهى نشود، به تنهايى موجب ثواب و پاداش الهى خواهد بود. امام صادق
(عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:
ان العبد المومن الفقير ليقول : يا رب ارزقنى
حتى اءفعل كذا و كذا من البر و وجوه الخير؛ فاذا علم الله عز و جل ذلك
منه بصدق نية ، كتب الله له من الاجر مثل ما يكتب له لو عمله ؛ ان الله
واسع كريم ؛
(261)
همانا بنده مومن و فقير به خداوند عرضه مى دارد: پروردگار! به من روزى
ده تا چنين و چنان از كارهاى خير انجام دهم ؛ پس هنگامى كه خداوند اين
درخواست را از روى نيت صادقانه (و انگيزه پاك ) دى ، براى او از اجر و
پاداش به مقدارى مى نويسد كه اگر عمل مى كرد، همان را مى نوشت ؛ همانا
خداوند، گشايش دهنده كريم است .
بنابراين صرف داشتن انگيزه و نيت پاك ، كافى است كه موجب اجر و پاداش
اخروى شود. اين حقيقت در كلامى از حضرت على (عليه السلام ) نيز چنين
آمده است :
احسان النية يوجب المثوبة ؛
(262)
حسن نيت موجب پاداش است .
علاوه بر اينها، انگيزه قوى ، ضعيف و خستگى را مى زدايد و مانع ناتوانى
صاحب انگيزه مى شود. امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
ما ضعف بدن عما قويت عليه النية ؛
(263)
هرگز بدن از آنچه كه نيت (و انگيزه ) نسبت به آن قوى باشد، ضعيف و
ناتوان نمى شود.
البته در اين باره روايات زيادى وجود دارد كه به جهت اختصار، به همين
مقدار بسنده مى شود.
با توجه به مطالب بالا، ارزش و اهميت انگيزه به خوبى آشكار و نتايج زير
حاصل مى گردد:
1. انگيزه پايه و اساس رفتار است و ارزش واقعى رفتار تابع انگيزه ها
است .
2. در اسلام انگيزه هاى پاك و الهى ، اگر چه به امل هم منتهى نشود،
موجب پاداش است .
3. خستگى ناپذيرى و توانمندى ، نشاءت گرفته از انگيزه هاى قوى و محكم
است و اين حاكى از اهميت انگيزه است كه مى تواند چنين اثرى را در صاحب
خود ايجاد نمايد.
3. انسان شناسى و انگيزش
آيا انسان موجودى كاملا مادى است ، به طورى كه كليه فعاليتهاى روانى او
قابل تبيين فيزيولوژيكى باشد، يا اينكه شعور و فعاليتهاى روانى او
ماهيتى غير مادى دارد و به جوهرى غير جسمانى و غير مادى به نام
(( نفس )) يا
(( روح انسانى )) استناد
مى شود؟
در زمينه ماهيت انسان دو نظريه كاملا متفاوت وجود دارد: يكى اينكه
انسان فقط مادى است ، و ديگر اينكه علاوه بر بخش مادى ، بعدى غير مادى
هم دارد.
كسانى كه هستى را با ماده مساوى مى پندارند، يا دست كم ، انسان را
پديده اى كاملا مادى تلقى مى كنند، جزو دسته اول قرار دارند، اين دسته
همه قوانينى را كه بر وجود انسان حاكم است ، شعبه هايى از قوانين مادى
مى دانند و تمامى قوانين - اعم از مكانيكى ، زيستى يا روان شناختى
و...- را بر اساس نگرش مادى تحليل مى كنند. بر خلاق اين دسته ، گروه
دوم ، علاوه بر بعد مادى انسان ، به جنبه غير مادى او نيز اعتقاد دارند
و براى انسان ، علاوه بر جسم او، روح خدايى نيز قائل هستند.
بر اساس آموزه هاى اسلام - مثل همه اديان الهى - انسان ، تنها پديده اى
مادى نيست ، بلكه داراى روحى است كه خواص غير مادى دارد و اين روح ، با
مرگ بدن نابود نمى شود. در واقع ، انسان موجودى دو ساحتى است و آن بعد
و ساحتى كه در انسان اصل است و اصالت دارد، همان روح است كه قوام
انسانيت انسان بسته به آن است و بدن تنها ابزارى براى تكامل روح است .
البته بايستى توجه داشت كه وجود پديده اى از قبيل روح ، براى هيچ كس
قابل انكار نيست ؛ يعنى ماديون و الهيون به درك و شعور و حيات و...
باور دارند و هر دو از واژه (( روح
)) استفاده مى كنند؛ اما هر يك از آنها روح و
بكر و حيات را به گونه اى تعبير مى كنند. روح و فكر از ديدگاه مكتب
مادى چيزى جز خواص ماده نيست ؛ يعنى روح ، موجودى جداى از بدن نيست ،
بلكه از ويژگيهاى همين بدن است ؛ روح ، تركيب خاصى از سلولهاى مغز است
و در يك عبارت ، روح تفسيرى مادى دارد.
در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه اختلاف اين دو ديدگاه نسبت به شناخت
انسان ، چه رابطه اى با مسئله انگيزش پيدا مى كند؟
در پاسخ به طور اجمال بايد گفت : براى ايجاد انگيزه در كاركنان به
منظور نيل به اهداف ، تا شناخت درستى از انسان ، ابعاد وجودى او،
نيازها و گرايشهاى او در ميان نباشد، انگيزش به طور صحيح و كامل صورت
نخواهد پذيرفت . اگر ديدگاه حاكم بر نظريات انگيزش ، مادى باشد، به طور
طبيعى تنها به انگيزه ها و نيازهاى مادى كاركنان نگريسته مى شود و
نيازهاى معنوى و انگيزه هاى الهى مورد غفلت قرار مى گيرند؛ ولى چنانچه
ديدگاه حاكم بر تئورى پردازان انگيزش ، الهى باشد، در اين صورت براى
ايجاد انگيزه ، از انگيزه هاى مادى و معنوى ، هر دو استفاده مى شود.
همچنين در انسان شناسى اگر انسان ، آفريده اى مجهز به نيروى اراده و
اختيار باشد كه بايد مسير تكامل خود را در پرتو راهنماييهاى عقل و شرع
برگزيند، در اين صورت به كارگيرى شيوه هاى فشار و حصر و سلب آزادى ،
علاوه بر اينكه انگيزه كار و فعاليت را ضعيف مى كند و قوه ابتكار و
خلاقيت را نابود مى سازد، نوعى ستيزه جويى با اراده حكيمانه الهى نيز
تلقى مى گردد.
فصل دوم : نيازها و انگيزه ها
در انسان شناسى اسلام ، انسان موجودى وابسته و نيازمند به خالق و
پروردگار هستى معرفى گرديده ، به گونه اى كه فقر و احتياج ، سراسر
وجودش را احاطه كرده است و او براى ادامه حيات خويش ، ناگزير از بر
آورده ساختن نيازهاى خود مى باشد. در آيه زير، نيازمندى انسان به
خداوند، آشكارا مورد توجه قرار گرفته است :
ياءيها الناس اءنتم الفقراء الى الله والله هو
الغنى الحميد؛
(264)
اى مردم ! شما (همگى ) نيازمندان به خدا هستيد؛ تنها خداوند است كه بى
نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است .
آرى در عالم هستى بى نياز حقيقى ، تنها خدا است و تمامى موجودات ، سر
تا پا نيازمند و فقير و وابسته به آن وجود مستقل مى باشند؛ تا آنجا كه
اگر لحظه اى ارتباطشان با آن حقيقت بى نياز قطع شود، هيچ و نابود مى
شوند. اگر چه همه موجودات عالم ، محتاج خدايند، ولى در آيه مذكور تنها
انسانها مخاطب قرار گرفته اند و اين شايد به دليل كثرت و تنوع نيازها
در انسانها باشد. دو ساحتى بودن انسان و پيچيدگى ابعاد جسمى و روحى او
موجب گرديده تا به عنوان موجودى ناشناخته ، همواره موضوع پژوهش علوم
مختلف قرار گيرد. انسانها با توجه به ابعاد طبيعى و فرا طبيعى خويش ،
مى توانند نيازهاى گوناگونى داشته باشند و اين تنوع نيازها موجب پيچيده
شدن انگيزش مى گردد و آن را از سطح نيازهاى طبيعى و مادى بالاتر مى
برد.
پيش تر گفته شد كه نيازها، نقطه آغازين فرايند انگيزش هستند و ميزان
انگيزه به لحاظ شدت و ضعف ، تابع نياز است .
برخى از صاحب نظران رابطه نياز و انگيزه را به اين صورت بيان كرده اند
كه نياز در فرد، ايجاد محرك مى كند و محك نيز باعث مى شود فرد براى
ارضاى نياز خود به سوى هدفى حركت كند و داراى انگيزه شود.
(265)
بر اين اساس محرك يا انگيزه ، احساس نيازى است كه جهت دار شده و به سمت
هدفى موجد حركت شده است ؛ نياز يك احساس است ، اما محرك يا انگيزه
حاوى اقدام و عمل مى باشد و نيرويى زاييده و برخاسته از نياز است . در
مواردى هم نياز و انگيزه يكى دانسته شده و سلسله مراتب نيازها، سلسله
مراتب انگيزه ها، خوانده شده است . اما غالبا نيازها به عنوان عوامل و
ريشه هاى انگيزش مطرح مى گرديد؛ همان گونه كه انگيزه ها نيز اساس
رفتار به حساب مى آيند. انگيزه ها از نيازها سرچشمه مى گيرند و به عمل
منجر مى شوند.
1. تئوريهاى ناز در
انگيزش
تئوريهاى نياز، نقطه آغاز بيشتر تفكرات معاصر در انگيزش هستند؛ هر چند
انتقادهايى نيز بر آنها وارد است . (( قضيه اصلى
در تئوريهاى نياز آن است كه انگيزش ناشى از وجود كمبود در يك يا مجموعه
اى از نيازهاى انسان است . نظريه پردازان سعى داشتند نيازهاى مهم
انسانى را گروه بندى كنند؛ مشهورترين تئوريهاى نياز عبارتند از: سلسله
مراتب نيازهاى "مازلو"
(266) و نظريه ERG )) .
(267)
در اين قسمت ، اين تئوريها همراه با تئورى فهرست نيازهاى "مارى "
(268) و نظريه نيازهاى سه گانه ، به اجمال تبيين و سپس
مورد ارزيابى مختصرى قرار مى گيرند.
1 - 1. نظريه سلسله مراتب نيازها
يكى از مشهورترين نظريه هاى انگيزشى ، نظريه سلسله مراتب نيازها است كه
به وسيله "آبراهام مازلو" ارائه شد. او اساس فرش خود را بر اين گذاشت
كه در درون هر انسانى ، پنج طبقه نيز وجود دارد؛ اين نيازها عبارتند
از:
(( 1. فيزيولوژيكى ؛ شامل گرسنگى ، شنگى ،
پناهگاه و ساير نيازهاى فيزيكى مى شود.
2. ايمنى ؛ شامل امنيت و محفوظ ماندن در برابر خطرات فيزيكى و عاطفى مى
گردد.
3. اجتماعى ؛ شامل عاطفه ، تعلق خاطر و دوستى مى شود.
4. احترام ؛ كه به دو بخش تقسيم مى شود: درونى و برونى ؛ احترام درونى
شامل حرمت نفس ، خود مختارى و پيشرفت ؛ و احترام برونى شامل پايگاه ،
مقام ، شعرت و جلب توجه مى شود.
5. خود شكوفايى ؛ در اين نياز شخص مى كوشد تا همان چيزهاى كه فرد،
استعداد رسيدن به آنها را دارد، به فعليت برساند؛ يعنى به خود شكوفايى
نايل آيد )) .
(269)
هنگامى كه هر يك از اين نيازها به مقدار كافى ارضا شود، نياز بعدى
خودنمايى مى كند؛ يعنى اگر نيازى به مقدار لازم ارضا شود، ديگر ايجاد
انگيزه نمى كند و باعث تحريك فرد نمى شود. بر اساس نظريه فوق ، براى
برانگيختن فرد، بايد ديد كه از نظر سلسله مراتب نيازها، آن شخص در كجا
قرار دارد؛ تا با ارضاى همان نياز، نياز، در او ايجاد انگيزه كرد.
به طبقه بندى مذكور دو نياز دانش اندوزى و شناخت و درك پديده ها، و
نياز به زيبايى و نظم ، نيز اضافه شده كه قبل از نياز به خود شكوفايى
قرار مى گيرند.
1. نيازهاى فيزيولوژيكى را با حقوق و دستمزد كافى ، ساعات و شرايط كار
قابل قبول ، دستمزد تشويقى ، و مزاياى غير نقدى و نظاير آن تاثير كند.
2. نياز ايمنى يا امنيت نيز مى تواند از طريق برنامه هايى نظير بيمه
عمر، بيمه بهداشتى و درمانى ، امنيت شغلى و بازنشستگى ارضا شود.
3. تامين فرصتهاى برقرارى مراوده ميان كاركنان ، ايجاد روحيه تيمى با
تشكيل گروههاى كار غير رسمى و تشكيل گردهماييهايى با عموم زير دستان ،
ارضا كننده نيازهاى اجتماعى افراد است .
4. براى ارضاى نياز احترام ، اقدامات زير پيش بينى مى گردد:
الف . طرح ريزى مشاغل چالشى و معارضه جويانه و ارائه بازخور مثبت در
مورد عملكرد كاركنان ؛
ب . قدردانى از عملكرد و همكارى كاركنان و اعطاى اختيارات بيشتر به
آنان ؛
ج . سهيم كردن كاركنان در تعيين هدف و تصميم گيرى ؛
د. آموزش و كمك به كاركنان جهت افزايش شايستگى آنان براى احراز مشاغل .
5. براى ارضاى نياز به خود شكوفايى اقدامات زير لازم است :
الف . به كاركنان بايد فرصت داد كه به شغل خودشان ، سر و سامان بدهند؛
ب . به زير دستان آزادى داد تا مستقلا عقايدشان را ابراز نمايند؛
ج . تشويق به ابتكار به پيشرفت كاركنان ؛
د. ايجاد كار با معنى كه مستلزم پيشرفت و استفاده كامل از تواناييهاى
كاركنان باشد.
2 - 1. فهرست نيازهاى مادى
در تئورى فهرست نيازها نيز - همانند تئورى سلسله مراتب نيازها - فرض بر
اين است كه انسانها داراى مجموعه اى از نيازها هستند كه موجب انگيزش در
آنها مى شود. مكانيسم عمل نيازها در اين تئوريها قدرى پيچيده تر است .
به عقيده "مارى " گروه هاى متعددى از نيازها براى بيشتر انسانها مهم
هستند و ممكن است در هر زمان ، تعدادى از اين نيازها فعال شده و به
اصطلاح پديدار شوند. به عبارت ديگر، نيازهاى چندگانه به جاى اينكه به
ترتيبى از پيش تعيين شده موجب ايجاد انگيزه شوند، مى توانند به طور
همزمان فعال شوند.
قوى ترين نيازها به عقيده مادى عبارتند از: كسب موفقيت ، تعلق ، تهاجم
، استقلال ، ارائه خودنمايى ، هيجان ، پرستارى ، نظم و قدرت . اين
نيازها همه اكتسابى هستند و ضمن رشد، فراگرفته مى شوند.
(270)
3 - 1. تئورى ERG آلدرفر
"آلدرفر" نيازهاى اصلى را به سه تقسيم كرد: هستى يا وجود، داشتن
ارتباط، و رشد. نيازهاى هستى همان نياز فيزيولوژيكى و امنيتى ؛ نيازهاى
داشتن ارتباط همان نياز اجتماعى و احترام ؛ و نياز رشد همان نياز به
خودشكوفايى است كه "مازلو"مطرح كرده بود.
آلدرفر نيازهاى پنجگانه مزلو را به سه دسته تقسيم كرد و نشان داد:
1. در هر زمان امكان دارد بيش از يك نياز فعال باشد؛
2. اگر يكى از نيازهاى رده بالا نتواند ارضا شود، ميل به ارضاى نياز
رده پايين تشديد مى شود.
4 - 1. نظريه نيازهاى سه گانه
"مك كللند"
(271) نيازهاى سه گانه زير را مطرح كرد: 1. نياز به كسب
موفقيت ؛ 2. نياز به كسب قدرت ؛ 3. نياز به ايجاد ارتباط با ديگران .
(272)
1. كسانى كه به شدت نياز به موفقيت و كسب پيروزى را در خود احساس مى
كنند، صرف نظر از پاداشهاى حاصل از پيروزى ، به نفس پيشرفت مى انديشند
و در پى آن هستند كه كارها را بهتر و با راندمانى بالاتر انجام دهند.
اين افراد همواره در پى تامين هدفهايى بر مى آيند كه چالشى و هماورد
طلب باشد و همواره از كارهاى بسيار ساده و يا بسيار سخت اجتناب مى كنند
(اگر احتمال موفقيت خود را در كارى 50 بدانند، نهايت سعى خود را مى
كنند).
2. نياز به كسب قدرت يعنى ميل به اثرگذارى ، اعمال نفوذ و كنترل بر
ديگران . كسانى كه اين احساس در آنها شديد باشد، از اينكه مسوليتى را
بپذيرند و در جهت اعمال نفوذ بر ديگران گام بردارند لذت مى برند و بيش
از اينكه به عملكرد بينديشند، در پى كسب مقام و شهرت هستند.
3. نياز سوم ، ميل به اين است كه ديگران انسان را دوست بدارند و او را
بپذيرند؛ كسانى كه از نظر بر قرارى ارتباط با ديگران انگيزه بسيار
بالايى دارند. در راه ايجاد روابط صميمى با ديگران سعى بسيار مى
نمايند.
2. ارزيابى تئوريهاى نياز
شايد در ابتدا چنين به نظر آيد كه ايجاد انگيزه از طريق شناسايى نيازها
و ارضاى آنها بسيار ساده است ؛ بايد به نياز فرد يا كارمند پى برد و آن
گاه مى توان نوع كارى را كه او مى تواند انجام دهد و زمينه و محيطى كه
مى تواند به بهترين نحو موجبات انگيزه او را فراهم آورد، مشخص نمود.
ولى در مرحله عمل ، مسئله ايجاد انگيزه به دلايل زير بسيار پيچيده است
:
نخست اينكه نيازهاى افراد متفاوت مى باشند و با گذشت زمان تغيير مى
كنند. بسيارى از مديران نمى توانند اين موضوع را درك كنند و مسئله
تحريك كاركنان يا ايجاد انگيزه در زيردستان را كارى بس مشكل و مستاءصل
كننده مى پندارند.
دوم ، راههايى كه به اين نيازها جامه عمل مى پوشاند و به رفتار تبديل
مى گرداند (در رابطه با افراد و شرايط مختلف ) به شدت فرق مى كند؛
امكان دارد يك نقر كه به امنيت شغلى نياز دارد، بكوشد به سبب
(( وحشت از شكست ))
مسئوليتى را نپذيرد و به اصطلاح ، جان و آبروى خود را به خطر نيندازد؛
ولى فرد ديگرى كه از نظر احساس نياز به امنيت ، در همين حد باشد، به
سبب ترس از اينكه مبادا او را آدمى ضعيف بپندارند يا عملكرد ضعيفى
داشته باشد، مسئوليت بيشترى بپذيرد.
و سر انجام ، اين تئوريها در مكانهاى مختلف دنيا به يك گونه عمل نمى
كنند؛ مردم ساير كشورها و فرهنگهاى ديگر، نيازهاى خود را به گونه اى
متفاوت درجه بندى مى كنند و به آنها اولويت مى دهند.
با اين حال اين تئوريها ارزشمند است و مى تواند به مديران كمك كند كه
متوجه اختلاف ميزان انگيزش افراد شوند و با ارزيابى ميزان و نوع نياز
آنها، پستها و مشاغل مناسبى را به آنها محول نمايند و بدين گونه در جهت
تحريك و ايجاد انگيزه بيشتر در آنها بر آيند.
(273)
در عين حال ، با توجه به دو ساحتى بودن انسان مى بايست ، علاوه بر
نيازها و انگيزه هاى مادى ، نيازها و انگيزه هاى غير مادى را نيز در
نظر گرفت ؛ در حالى كه تمامى نظريه هاى ياد شده ، فاقد اين نوع انگيزه
ها هستند. انگيزه هاى خدا خواهى ، عدالت طلبى و كسب رضاى و كسب رضاى
الهى از اين دسته اند؛ كه به دليل حاكم بودن ديدگاههاى مادى بر نظريه
پردازان انگيزش ، توجهى به آنها نشده است .
3. مراتب و درجات انگيزه
ها
با تتبع در انگيزه هاى آدمى ، به طور كلى سه سطح انگيزشى را در انسانها
مى توان تصور كرد؛ اين انگيزه ها از پايين ترين سطح شروع مى شود و تا
عالى ترين سطح انگيزش پيش مى رود. اين سطوح به ترتيب عبارتند از:
1. انگيزه هاى مادى ؛
2. انگيزه هاى تلفيقى ؛
3. انگيزه هاى معنوى و الهى .
براى توضيح هر يك از موارد بالا، ناگزيريم ابتدا انگيزه هاى مادى و سپس
معنوى و سرانجام تلفيقى را بر خلاف ترتيب فوق ، مورد بحث و بررسى قرار
دهيم .