مفتاح الفلاح

شيخ بهايى رحمة الله عليه

- ۲۰ -


و جايز است ترا كه در همه نوافل سوره را از روى مصحف بخوانى و اگر چه بعضى از سوره هاى ديگر در خاطر داشته باشى ، اما در نمازهاى فريضه از روى مصحف خواندن جايز نيست مگر آنكه مطلقا سوره اى از بر نداشته باشند چه درين صورت تجويز خواندن از روى مصحف شده است . و بعضى از فقها - رضوان الله عليهم - خواندن از روى مصحف را در فرايض و نوافل مطلقا جايز داشته اند، نهايتش اين قول ضعيف است و غير معمول ، و عمل بر قول اول است . و اگر وقت تو تنگ شود از خواندن سوره هاى دراز، كافى است خواندن حمد و توحيد در هر ركعت و جائز است كه اختصار كنى به حمد تنها همچون ساير نوافل .
و بدانكه اتفاق كرده اند علماى ما - قدس الله ارواحهم - بر اينكه همچنانكه قنوت در نمازهاى واجبى سنت است در هر ركعت دوم از نوافل نيز سنت است ، چه روايت كرده است آنرا ثقة الاسلام در كتاب ((كافى )) به سند صحيح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ). و كافى است از قنوت اينكه بگويى :
اللهم اغفرلنا و ارحمنا و عافنا و اعف عنا فى الدنيا و الاخرة انك على كل شى ء قدير.
خداوندا ما را بيامرز و بر ما رحم كن و ما را سلامت بدار و از ما در گذر در دنيا و آخرت ، كه تو بر هر چيز توانايى .
چنانچه روايت كرده است در كتاب ((كافى )) به سند حسن از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ). و نيز روايت شده است كه از قنوت همين قدر كافى است كه سه مرتبه تسبيح بگويد. و سنت است بلند خواندن قنوت اگر چه در نوافل روز باشد، و همچنين سنت است تطويل قنوت خصوصا در نماز شب زيرا كه وقت تو در آن وسيع است ، چه روايت كرده است رئيس المحدثين در كتاب ((من لا يحضره الفقيه )) از حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) كه آنحضرت فرموده اند:
اطو لكم قنوتا فى دار الدنيا اطولكم راحة يوم القيامة .
يعنى : ((هر كس از شما در دنيا قنوتش درازتر است راحت و آسودگى او در آخرت بيشتر است )).
و سيد جليل رضى الدين على بن طاوس - قدس الله روحه - در كتاب ((مهج الدعوات )) بعضى از قنوتات طويله كه ائمه معصومين - صلوات الله عليهم اجمعين - قنوت به آن مى كرده اند و دعاهائى كه در آن بر اعداى دين مى خوانده اند ايراد كرده است .
و قصورى ندارد به آنكه قنوتى كه در نوافل خواند از روى كتاب بخواند اما در فرايض از روى كتاب خواندن ممنوع است .
قنوت نماز شب
و از ادعيه مختصره كه در قنوت فرايض و نوافل خواندن آن سزاوار است دعايى است كه از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) روايت شده است و آن اينست :
الهى كيف ادعوك و قد عصيتك ، و كيف لا ادعوك و قد عرفت حبك فى قلبى و ان كنت عاصيا، مددت اليك يدا بالذنوب مملوة ، و عينا بالرجاء ممدودة . مولاى انت عظيم العظماء، و انا اسير الاسراء، انا الاسير بذنبى ، المرتهن بجرمى . الهى لئن طالبتنى بذنبى لا طالبنك بكرمك ، و لئن طالبتنى بجريرتى لا طالبنك بعفوك ، و لئن امرت بى الى النار لا خبرن اهلها انى كنت اقول لا اله الا الله ، محمد رسول الله . اللهم ان الطاعة تسرك ، و المعصية لا تضرك ، فهب لى ما يسرك ، و اغفرلى ما لا يضرك ، يا ارحم الراحمين .
خداى من چگونه بخوانمت با آنكه نافرمانيت كرده ام ، و چگونه نخوانمت با آنكه دوستى تو را در دلم مى يابم هر چند كه نافرمانم . دستى را به سويت دراز كرده ام كه از گناه سرشار است ، و چشمى را به تو دوخته ام كه به اميد ناظر است . مولاى من تو بزرگ بزرگانى و من اسير اسيران ، و من اسير به گناه و گروگان به جرم خويشم . خداى من اگر مرا به گناهم بگيرى من تو را به كرمت مى گيرم ، و اگر مرا به جرمم بستانى من تو را به عفوت مى ستانم ، و اگر فرمان دهى مرا به آتش برند دوزخيان را گويم كه من گوينده لا اله الا الله ، محمد رسول الله بوده ام . خداوندا فرمانبرى تو را مسرور مى سازد ولى معصيت به تو زيانى نمى رساند، پس به من ببخش آنچه را كه تو را مسرور مى سازد، و بر من ببخش آنچه را كه به تو زيانى نمى رساند، اى مهربانترين مهربانان .
و همچنين از جمله ادعيه متوسطه كه در قنوت ، خواندن آن لايق است دعائى است كه از ادعيه الوسائل الى المسائل است كه از ثامن ائمه هدى امام رضا - عليه التحية و الثنا - روايت شده است ، و هى هذه :
اللهم ان الرجاء لسعة رحمتك انطقنى باستقالتك ، و الامل لاناتك و رفقك شجعنى على طلب امانك و عفوك ، و لى يا رب ذنوب قد و اجهتها اوجه الانتقام ، و خطايا قد لا حظتعا اعين الاصطلام ، و استوجبت بها على عدلك اليم العذاب ، و استحققت باجتراحها مبير العقاب ، و خفت تعويقها لا جابتى وردها اياى عن قضاء حاجتى بابطالها لطلبتى ، و قطعها لاسباب رغبتى ، من اجل ما انقض ظهرى من ثقلها، و بهظنى من الاستقلال بحملها، ثم تراجعت رب الى حلمك عن الخاطئين ، و عفوك عن المذنبين ، و رحمتك للعاصين ، فاقبلت بثقتى متوكلا عليك ، طارحا نفسى بين يديك ، شاكيا بثى اليك ، سائلا ما لا استوجبه من تفريج الهم ، و لا استحقه من تنفيس الغم ، مستقيلا اياك واثقا مولاى بك .
خداوندا اميدوارى به وسعت رحمتت مرا به درخواست گذشت و بخششت به زبان آورده ، و آرزومندى به بردبارى و مدارايت مرا برطلب امان و عفوت دلير گردانيده است ، و مرا - اى پروردگار - گناهانى است كه با انواع مختلف انتقام روبروست ، و خطاهايى است كه ديده هاى ريشه كن ساختن بدان مى نگرد، و با انجام آنها با توجه به عدالت تو مستوجب دردناكترين عذابها گشته ام ، و با اكتساب آنها مستحق كيفرى تباه كننده گرديده ام . ترسيدم كه آنها اجابت دعايم را به تعويق اندازد، و مرا از بر آورده شدن حاجاتم كنار زند، به اينگونه كه خواسته ام را باطل سازد، و اسباب گرايشم را ببرد، چرا كه از سنگينى بارش پشتم را خرد كرده ، و به گمان آنكه بار آن اندك است كمرم را خميده ساخته ، ولى با اينهمه به بردباريت از خطاكاران و عفوت از گنهكاران و رحمتت به عاصيان توجه نموده با اطمينانى كه به تو دارم به سويت روى آوردم در حاليكه بر تو توكل نموده و خود را در پيشگاهت انداخته و از اندوه طاقت فرسايم به تو گله نموده و گشايش غمها را كه سزاوار آن نبوده و زدودن اندوه را كه مستحق آن نمى باشم از تو خواستارم در حاليكه از تو آمرزش خواسته و به تو - اى مولايم - اطمينان نموده ام .
اللهم فامنن على بالفرج ، و تطول على بسهولة المخرج ، و ادللنى براءفتك على سمت المنهج ، و ازلقنى بقدرتك عن الطريق الاعواج ، و خلصنى من سجن الكرب باقالتك ، و اطلق اسرى برحمتك ، و طل على برضوانك ، و جد على باحسانك ، و اقلنى عثرتى ، و فرج كربتى ، و ارحم عبرتى ، و لا تحجب دعوتى ، و اشدد بالاقالة ازرى ، و قوبها ظهرى ، و اصلح بها امرى ، و اطل بها عمرى ، و ارحمنى يوم حشرى و وقت نشرى ، انك جواد كريم ، رؤ وف رحيم .
خداوندا پس با گشايشى كه برايم مى دارى بر من منت نه ، و با آسان ساختن راه گريز بر من احسان نما، و با رافت خود مرا به سوى راه راست رهنمايى فرما، و با قدرت خويش از راه كج دورم ساز، و با آمرزشت از زندان غم خلاصم بخش ، و با رحمتت از اسيرى آزادم ساز، و با خشنوديت بر من بخشش نما، و با احسان خويش بر من جود كن ، و لغزشم را ناديده گير، و اندوهم را بزدا، و به سرشكم رحم آر، و دعايم را محجوب مساز، و نيرويم با آمرزش محكم ساز، و پشتم را بدان نيرو ده ، و كارم را بدان اصلاح كن ، و عمرم را بدان دراز ساز، و در روز حشر و وقت نشرم بر من رحمت آور كه تو بخشنده و بزرگوار و دلسوز و مهربانى .
و سنت است كه ميانه هر دو ركعت از هشت ((ركعت )) نماز شب اين دعا بخوانى :
اللهم انى اساءلك ، و لم يسئل مثلك و انت موضع مساءلة السائلين و منتهى رغبة الراغبين ، ادعوك و لم يدع مثلك ، و ارغب اليك و لم يرغب الى مثلك ، و انت مجيب دعوة المضطرين ، و ارحم الراحمين .
خداوندا از تو در خواست مى كنم و از كسى بمانند تو درخواست نمى شود، و تو جايگاه درخواست سائلين و منتهاى رغبت راغبينى ، تو را مى خوانم و كسى بمانند تو خوانده نشود، و به سوى تو مايلم و به كسى چون تو مايل نشوند، و تو پاسخ گوى دعاى درماندگان ، و مهربانترين مهربانانى
اساءلك بافضل المسائل و انجحها و اعظمها، يا الله يا رحمن يا رحيم ، و باسمائك الحسنى ، و امثالك العليا، و نعمك التى لا تحصى ، و باكرم اسمائك و احبها اليك ، و اقربها منك وسيلة ، و اشرفها عندك منزلة ، و اجزلها لديك ثوابا، واسرعها فى الامور اجابة ، و باسمك المكنون الاكبر الاعز الاجل الاعظم الاكرم ، الذى تحبه و تهواه ، و ترضى به عمن دعاك به ، و استجبت له دعاءه ، و حق عليك ان لا ترد سائلك ، و بكل اسم هولك فى التوراة و الانجيل و الزبور و الفرقان العظيم ، و بكل اسم دعاك به حملة عرشك و ملائكتك ، و انبياؤ ك و رسلك ، و اهل طاعتك من خلقك ، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تعجل فرج وليك وابن وليك ، و تعجل خزى اعدائه ، و ان تفعل بى كذا و كذا.(228)
به برترين درخواستها و رواترين و بزرگترين آنها: اى الله اى رحمن ، اى رحيم ، و به نامهاى نيكوتر و نمونه هاى برتر و نعمتهاى بى شمارت ، و به گرامى ترين نامهايت و محبوبترين آنها در نزدت و نزديكترين آنها به تو از نظر وسيله بودن ، و شريفترين آنها از نظر مقام و منزلت ، و فراوانترين آن ها از نظر پاداش ، و سريعترين آنها در امور از نظر اجابت ، و به آن نام پوشيده و بزرگ تر و عزيزتر و جليل تر و عظيم تر و گرامى ترت همانكه محبوبش دارى و بدان مايلى و از هر كس كه تو را بدان بخواند خشنود شوى و دعايش مستجاب كنى و تو را سزد كه سائل خود را محروم نسازى ؛ و به هر نامى كه براى تو در تورات و انجيل و زبور و فرقان عظيم موجود است ، و به هر نامى كه حاملان عرش و فرشتگان و پيامبران و رسولان و اهل اطاعت تو از مخلوقاتت تو را بدان مى خوانند، از تو مى خواهم كه بر محمد و آل محمد درود فرستى ، و در فرج ولى و فرزند ولى خود و در خوارى و زبونى دشمنانش تعجيل فرمايى و برايم چنين و چنان كنى .
بعد از آن حاجت خود را بخواه ، و تسبيح فاطمه زهرا - صلوات الله عليها - بجا آر، و بعد از تسبيع هر دعائى كه مى خواسته باشى بخوان ، و بعد از آن دو سجده شكر كن ، و بهتر آنست كه در يكى از آن دو سجده اين دعا را كه منسوب است به حضرت امام زين العابدين (عليه السلام ) بخوانى :
الهى و عزتك و جلالك و عظمتك ، لوانى منذ بدعت فطرتى من اول الدهر عبدتك دوام خلود ربوبيتك ، بكل شعرة فى كل طرفة عين ، سرمد الابد(229) بحمد الخلايق و شكر هم اجمعين ، لكنت مقصرا فى بلوغ اداء شكر خفى نعمة من نعمك على . و لو انى كربت معادن حديد الدنيا بانيابى ، و حرثت ارضيها باشفار عينى ، و بكيت من خشيتك مثل بحور السموات و الارضين دما و صديدا لكان ذلك قليلا ((منى )) فى كثير مايجب من حقك على .
خداى من به عزت و جلال و عظمتت سوگند اگر از همان روزهاى آغازين دهر كه آفرينش مرا آغاز كردى تا آنگاه كه ربوبيت تو دوام دارد و جاويد است به هر تار مويى و در هر چشم بهم زدنى و تا ابد كه پايانى ندارد با ستايش و سپاس تمامى آفريدگانت به عبادت و پرستش تو پردازم تازه در اداى ناديده ترين نعمت از نعمتهايت كه به من ارزانى داشته اى نارسا خواهم بود. و چنانچه كانهاى آهن دنيا را با دندانهايم بكاوم ، و سرزمين آنرا با پلكهايم شخم زنم ، و از ترس تو بمانند درياهاى آسمانها(230) و زمين ها چرك و خون از ديده ببارم ، هر آينه در برابر آنهمه حقوق واجبى كه بر عهده ام دارى بسى ناچيز است .
و لو انك الهى عذبتنى بعد ذلك بعذاب الخلايق اجمعين ، و عظمت للنار خلقى و جسمى ، و ملاءت طبقات جهنم منى حتى لا يكون فى النار معذب غيرى ، و لا يكون لجهنم حطب سواى ، لكان ذلك بعدلك على قليلا فى كثير ما استوجبه من عقوبتك .
و اگر تو - اين خداى من - پس از اينها همه به عذاب تمامى خلائق عذابم كنى ، و آفرينش و جسمم را براى چشيدن آتش بزرگ و نيرومند سازى ، و طبقات دوزخ را از وجود من پر سازى تا ديگر معذبى جز من نماند و هيزمى براى آن جز من نباشد همه اينها به عدالت تو درباره من است .
و اندكى از بسيار استحقاقى است كه نسبت به عذابت پيدا نموده ام .
پس هر گاه از ركعت هشتم نماز شب فارغ شدى بايد كه ده نوبت بگوئى يا الله ، يا الله ، پس اين دعا بخوانى :
صلى على محمد و آله و ارحمنى و ثبتنى على دينك و دين نبيك ، و لا تزغ قلبى بعد اذهديتنى ، وهب لى من لدنك رحمة انك انت الوهاب .
بر محمد و آل محمد درود فرست و بر من رحم آور و بر دينت و دين پيامبرت استوارم بدار، و پس از آنكه هدايتم نموده اى دلم را به گمراهى مايل مساز، و از جانب خويش رحمتى بر من ببخش كه تو بسيار بخشنده اى .
بعد از آن اين دعا نيز بخوان :
اللهم انت الحى القيوم ، العلى العظيم ، الخالق الرازق ، المبدى المحيى المميت ، البدى البديع ، لك الكرم و لك الجود و لك المن و لك الامر، وحدك لا شريك لك ، يا خالق يا رازق ، يا محيى يا مميت ، يا بديع يا رفيع ، اساءلك ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان ترحم ذلى بين يديك ، و تضرعى اليك ، و وحشتى من الناس و انسى بك .
خداوندا تو زنده و پاينده و بلندپايه و بزرگ و خالق و روزى دهنده و ايجاد كننده زنده كننده و ميراننده و آفريننده و نو آورى ، كرم وجود و بخشش و امر همه از آن توست يگانه اى و شريك ندارى ، اى خالق اى روزى دهنده اى زنده كننده اى ميراننده اى نو آور، اى بلند پايه از تو مى خواهم كه بر محمد و آل محمد درود فرستى ، و به اين زبونى و زاريم در پيشگاه تو و وحشتم از مردم و انسم به تو رحمت آورى .
بعد از آن بخوان دعائى را كه حضرت امير المؤ منين على (عليه السلام ) بعد از هشت ركعت نماز شب تبرك به خواندن آن مى جسته اند و آن اينست :
اللهم انى اساءلك بحرمة من عاذ بك ، و لجاء الى عزك ، و استظل بفيئك ، و اعتصم بحبلك ، و لم يثق الا بك ، يا جزيل العطايا، يا مطلق الاسارى ، يا من سمى نفسه من جوده وهابا، ادعوك رغبا و رهبا(231 )، و خوفا و طمعا، الحاحا والحافا، و تضرعا و تملقا، و قائما و قاعدا، و راكعا و ساجدا، و راكبا و ماشيا، و ذاهبا و جائيا، و فى كل حالاتى ، اساءلك ان تصلى على محمد و آل محمد.
خداوندا به حرمت آنكس كه به تو پناه آورده و به عز تو پناهنده شده و به زير سايه تو گريخته و به ريسمان تو آويخته و جز به تو اطمينان نداشته از تو درخواست مى كنم . اى فراوان بخشش اى آزاد كننده اسيران اى كه خود را به خاطر جود بسيارت بخشنده خوانده اى ، از روى ميل و بيم و ترس و طمع و اصرار و پافشارى و زارى و چاپلوسى و در حال ايستاده و نشسته و در ركوع و سجود و سواره و پياده و رفتن و آمدن و در تمامى حالاتم تو را مى خوانم ، و از تو درخواست مى كنم كه بر محمد و آل محمد درود فرستى . بعد از آن حاجت خود را بخواه ، و پس از آن دو سجده شكر بجا آور، و در حالت سجده و بعد از سجده بخوان دعاهائى را كه سبق ذكر يافت . و الله ولى التوفيق .
توضيح : تفسير مفردات دعاهاى مذكور
((غارت نجوم سمائك )) معنى غور نجوم در دعاء وقت برخاستن از خواب به اندكى پيشتر ازين گذشت (232). ((وهداءت )) به دال بى نقطه قبل از همزه به معنى سكنت است يعنى آرام يافت . ((او ينتجع منهم فائدة )) انتجاع - به نون و تاء به دو نقطه فوقانيه و بعد از آن جيم و در آخر عين بى نقطه - به معنى طلب احسان و نيكوئى است ، و گويا مراد در اينجا مطلق طلب است .
((و لا يشغلك )) يشغل بر وزن يعلم است . ((و فوائدك لمن ساءلك غير محظورات )) به حاء بى نقطه و ظاء نقطه دار، به معنى ممنوع است ، يعنى غير ممنوعات .
((و لا تختزل حوائجهم )) تختزل به صيغه مجهول است ، و اختزال - به خاء نقطه دار و تاء به دو نقطه فوقانيه وزاء نقطه دار - مراد به آن تعويق است .
((و اهوال المطلع )) به تشديد طاء بى نقطه به صيغه مفعول ، مراد امر آخرت است كه بعد از مردن ، آدمى را اطلاع به آن بهم مى رسد و بر او ظاهر مى شود.
((و اغصنى بريقى )) به غين نقطه دار و صاد بى نقطه مشدده ، ماءخوذ است از غصه كه به معنى شجى است ، و شجى عبارت از چيزى در گلوبند شدن است مانند استخوان و غير آن . و ((ريق )) عبارت از آب دهن است . و اغصنى بريقى كنايه است از كمال ترس و اضطراب ، يعنى : مراجبان گردانيده است از خوف و اضطراب كه قدرت بر آن ندارم كه آب دهن خود را فرو برم و بدرستى كه در گلوبند شده است آب دهن من .
((و يطلب روحه بالبيات و فى آناء الساعات )) بيات - به باء به يك نقطه و ياء به دو نقطه زيرين - وقت بيتوته است . ((كم من موبقة )) به باء به يك نقطه مكسوره وقاف ، مراد گناهى است كه مهلك دين و خراب كننده آن باشد.
((و عظم فى الصحف )) مراد از صحف - به دو ضمه - صحايف اعمال است . ((تنضج الاكباد و الكلى )) تنضج بر وزن تكرم - به ضاد نقطه دار و جيم - است . وكلى - به ضم كاف - جمع كليه يا كلوه است . ((آه من نار نزاعة للشوى )) نزع به معنى قلع و كندن است . و شوى - به فتح و قصر - اطراف را گويند از اعضاى آدمى مثل دست و پاى . يا جمع شواة - به ضم - است كه عبارت از پوست سر است ، يعنى : آه از آن آتشى كه قلع كننده پوست سر است از روى شدت و سختى .
((آه من غمرة من لهبات لظى )) غمره - به غين نقطه دار و راء بى نقطه - چيزى است كه شامل چيزى شود به نوعى كه آنرا مستور و پوشيده گرداند. و لهبات جمع لهب است - به سكون ها و فتح ها - كه عبارت از شعله زدن است . و لظى اسمى است از اسماء آتش ، نعوذبالله منها.
((قد و اجهتها اوجه الانتقام )) بناء اين كلام بر استعاره است يعنى : گرديده است موجب سرعت انتقام ، نزديك گرداننده به آن .
((قد لا حظتها اعين الاصطلام )) فقره نيز استعاره است و معنى آن نيز به معنى اولست با زيادتى مبالغه . و اصطلام - به صاد وطاء بى نقطه - به معنى بر انداختن و مستاءصل گردانيدن است .
((و استحققت باجتراحها مبير العقاب )) اجتراح - به جيم و تاء به دو نقطه فوقانيه و در آخر حاء بى نقطه - به معنى اكتساب است كه عبارت از كسب كردن است . و ((مبير)) به باء به يك نقطه و يا دو نقطه زيرين و راء بى نقطه ، مراد به آن مهلك است .
((من اجل ما انقض ظهرى من ثقلها)) انقض - به نون و قاف و ضاد نقطه دار - يعنى از جهت آنكه استخوانهاى پشت مرا از سنگينى بار به صدا در آورد، چه نقض آوازى را گويند كه در وقت بار كردن بار سنگين از استخوانهاى پشت بر مى آيد.
((و بهظنى من الاستقلال بحملها)) بهظنى - به باء به يك نقطه و ظاء نقطه دار - به معنى اثقلنى است ، يعنى : سنگين و ثقيل كرد مرا.
((شاكيا بثى اليك )) بث - به باء به يك نقطه و ثاء به سه نقطه - اندوهى است كه صبر بر كتمان و مخفى داشتن آن نتوان نمود. و مى گويند: فتبثه اى تظهره يعنى ظاهر گردانيد(233).
((من تنفيس الغم )) يعنى زايل گرداندن غم . ((وادللنى براءفتك على سمت المنهج )) و ادللنى بر وزن اشكرنى . و سمت به معنى جهت است . و منهج را هست ، يعنى : دلالت كن مرا به رحمت و راءفت خود بر طريق نجات و رستگارى .
((و ازلقنى بقدرتك عن الطريق الاعوج )) ازلقنى - به زاء نقطه دار وقاف - به معنى بعد و دورى است ، اى ابعدنى ، يعنى دور دار مرا به قدرت خود از طريق كج و راه معوج .
((و طل على برضوانك )) طل - به ضم طاء بى نقطه - يعنى : تفضل كن و منت نه بر من به رضوان خود. ((و اشدد بالاقالة ازرى )) ازر - به فتح همزه و سكون زاء بى نقطه به معنى قوت و توانائى است .
((كربت معادن حديد الدنيا)) كربت - به راء بى نقطه و به باء به يك نقطه - در وزن و در معنى مثل حفرت است كه به معنى كندن است . ((باشفار عينى )) اشفار جمع شفر است - به ضم شين نقطه دار و سكون فا - طرف جفن كه عبارت از كنار پلك چشم است كه موبر آنجا مى رويد. و معنى اين فقره آنكه : كندم معادن آهن دنيا را به كناره مژگان چشم خود.
((و استظل بفيئك )) اءى التجى اليك ، يعنى : التجابه تو مى برم .(234) و اين عبارت كنايه مشهورى است كه در عرف نيز مى گويند: پناه به سايه تو مى برم .
((والحاحا)) به دو حاء بى نقطه از براى مبالغه در طلب است . و ((الحافا)) به حاء بى نقطه وفاء به معنى الحاح است .
((و تضرعا و تملقا)) تضرع : تذلل و زاريست . و تملق را گاه هست كه اطلاق مى كنند بر محبت و تلطف و خضوعى كه در اظهار آن زبان با دل مطابق باشد و در اينجا مراد اينست ، و گاه هست كه اطلاق مى نمايند بر اظهار محبت و لطفى كه زبان با جنان موافق نباشد يعنى محبت زبانى باشد نه جنانى چنانچه عادت اكثر ابناء اين زمان است ، عصمنا الله ايانا و اياكم منه .
فصل چهارم : (آداب و كيفيت نماز شفع و وتر)
و بعد از فارغ شدن از هشت ركعت نماز شب و آداب و ادعيه آن بر خيز از جهت گزاردن دو ركعت شفع و مفرده وتر. و افضل اوقات آن ما بين فجر اول و دوم است چنانچه در باب اول در مبحث ذكر فجر صادق و كاذب در ضمن روايتى كه از امير المؤ منين (عليه السلام ) در آن باب روايت شده است از بيش گذشت .
در تعيين نماز وتر
ببايد دانست كه شايع بر السنه علماء متاخرين - رضوان الله عليهم اجمعين - آنست كه اطلاق وتر تنها بر ركعت سيم است نه بر مجموع سه ركعت شفع و وتر، و شايع در احاديث كه از ارباب عصمت - سلام الله عليهم - وارد است آنست كه اطلاق وتر بر مجموع سه ركعت است كه دو ركعت اول را شفع و يكى را وتر مى گويند، چنانچه روايت كرده است شيخ الطايفه در كتاب ((تهذيب )) به سند صحيح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه : ان اباه الباقر (عليه السلام ) كان يقراء فى الوتر بقل هو الله احد فى ثلاثهن .
يعنى : ((امام جعفر صادق (عليه السلام ) از پدر بزرگوار خود امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر (عليه السلام ) نقل كرده كه آنحضرت در هر سه ركعت وتر سوره قل هو الله احد مى خوانده اند.))
و چنانچه روايت كرده است شيخ بزرگوار مشاراليه در كتاب مذكور معتمد عليه به سند موثق از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند:
كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) يصلى ثمان ركعات الزوال ، و اربعا الاولى ، و ثمان بعدها، و اربعا العصر، و ثلاثا المغرب ، و اربعا بعد المغرب ، و العشاء الاخرة اربعا، و ثمانى صلاة الليل ، و ثلاثا الوتر، و ركعتى الفجر، و صلاة الغداة ركعتين (235) - الحديث .
يعنى : ((حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) به اين طريق نماز مى گزاردند كه هشت ركعت زوال كه نافله پيشين باشد بجا مى آوردند، و چهار ركعت نماز ظهر، و بعد از آن هشت ركعت نافله عصر، و چهار ركعت نماز عصر، و سه ركعت نماز مغرب و بعد از آن چهار ركعت نافله آن ، و چهار ركعت نماز عشاء آخر كه نماز خفتن باشد، و هشت ركعت نماز شب ، و سه ركعت وتر، و دو ركعت نافله فجر، و دو ركعت نماز صبح - الحديث )).
و چنانچه روايت كرده است رئيس المحدثين به سند صحيح از حفص بن سالم حناط - به حاء بى نقطه و نون - كه گفت : سمعت اباعبدالله (عليه السلام ) يقول : لا باءس ان يصلى الرجل ركعتين من الوتر ثم ينصرف فيقضى حاجته ثم يرجع فيصلى ركعته .
يعنى : ((شنيدم كه امام جعفر صادق (عليه السلام ) مى گفتند: باكى نيست از آنكه شخصى دو ركعت از وتر بگزارد و بعد از آن پى كارى رود و حاجت خود را بر آورد پس از آن بر گردد و يك ركعت ديگر وتر را بجاى آورد.))
وامثال اين احاديث كه دلالت دارد بر آنكه اطلاق وتر بر مجموع سه ركعت است نه بر ركعت سيم تنها بسيار نقل شده است ، و اما اينكه اطلاق وتر بر ركعت سيم تنهاست در احاديث يافت نشده است (236)، نهايتش در عبارات متاخرين علماء ما - قدس الله ارواحهم - بسيار است كه وتر را بر ركعت اخير اطلاق مى كنند، و به اين اعتبار كه يك ركعت است وترش مى نامند.
و اما متقدمين علماء ما - رضوان الله عليهم - تعبير مى كنند از آن به مفرده وتر، چنانچه شيخ الطايفة - قدس الله روحه - در كتاب ((مصباح المتهجدين )) كه از مصنفات ديگر تعبير از آن به مفرده وتر كرده است . و از اينجا ظاهر مى شود كه اگر كسى نماز وتر را نذر كند از عهده نذر به يقين بيرون نمى آيد مگر بگزاردن مجموع سه ركعت كه دو ركعت شفع و يك ركعت وتر باشد.
و اما آنچه ذكر كرده است شيخ جليل شيخ ابو على طبرسى - عطرالله مرقده - در تفسيرى كه موسوم به تفسير ((مجمع البيان )) است از تعليل تسميه فاتحة الكتاب به سبع المثانى به آنكه در هر نماز خواه واجبى باشد و خواه سنتى دو بار خوانده مى شود، كلامى است مستقيم خالى از خلل و قصور. و اينكه اعتراض كرده اند بر او كه : ((در نماز وتر كه يك ركعت است سوره مذكوره زياده بر يك بار خوانده نمى شود پس كلية حق نباشد كه اين سوره در هر نماز مثنى مى شود)).
كلامى است ظاهرى خالى از تحقيق ، و بنابر تحقيقى كه ما كرديم كه احاديث صحيحه دلالت صريحه دارد بر آنكه اطلاق وتر بر مجموع سه ركعت است اعتراض مذكور بر او وارد نيست - والله اعلم .
مترجم گويد: ((و برين تقدير بسا باشد كه به خاطر رسد كه كلام مذكور از جاده استقامت بر كنار باشد چه به اين كلام دفع اعتراض مشهور نمى شود زيرا كه بر طريق تسليم كه وتر اسم مجموع سه ركعت باشد كه فى الحقيقة آن سه ركعت دو نمازى است كه به دو سلام گزارده مى شود آن دو نماز متميز از يكديگر يك نماز نخواهد شد، و هر يك از نمازى عليحده خواهد بود، پس مى بايست كه در هر يك از آن دو نماز فاتحه مثنى مى شده باشد. بلى كلام مذكور چنانچه مخفى نيست گاهى دافع ايراد مشهور تواند بود كه حمل كنيم آنرا بر آنچه در بعض از روايات وارد است و مفتى به بعض از مشايخ فقهاء ماست كه تجويز گزاردن اين هر سه ركعت را به يك سلام كرده اند، پس درين صورت كلام مذكور بر مدعا منطبق گردد و دافع اعتراض مشهور شود.
و مخفى نماند كه در تعليقات بعض از فضلا به نظر احقر رسيده كه مصنف - قدس سره - نيز در تفسيرى كه موسوم به ((عروة الوثقى )) است و از مصنفات اوست بعد از ذكر كلام مذكور متفطن به اين ايراد شده در حاشيه استدراك توجيه آن چنانچه ذكر يافت نموده است ، رجوع به آنجا بايد نمود تا صدق مقال و حقيقت حال بر وجه كمال ظاهر شود - و الله اءعلم بحقيقة الامور))
و بخوان در هر ركعت از دو ركعت شفع بعد از حمد سوره توحيد، و اگر خواهى در ركعت او قل اعوذ برب الفلق ، و در ركعت دوم قل اعوذ برب الناس بخوان ، و بعد از سلام دادن اين دعا بخوان :
دعاى بعد از نماز شفع
الهى تعرض لك فى هذا الليل المتعرضون ، و قصدك فيه القاصدون ، و امل فضلك و معروفك الطالبون ، ولك فى هذاالليل نفحات و جوايز، و عطايا و مواهب ، تمن بها على من تشاء من عبادك ، و تمنعها من لم تسبق له العناية منك ، و ها انا ذاعبدك الفقير اليك ، المؤ مل فضلك و معروفك ، فان كنت يا مولاى تفضلت فى هذه الليلة على احد من خلقك ، و عدت عليه بعائدة من عطفك ، فصل على محمد و آله الطيبين الطاهرين ، الخيرين الفاضلين ، و جد على بطولك و معروفك يا رب العالمين ، و صلى اله على محمد خاتم النبيين ، و آله الطاهرين ، الذين اذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا، ان الله حميد مجيد. اللهم انى ادعوك كما امرت ، فاستجب لى كما و عدت ، انك لا تخلف الميعاد.
خداوندا متعرضان در اين شب به درگاه تو آمده ، و قاصدان آهنگ تو كرده ، و طالبان به فضل و احسان تو اميد بسته اند، و تو را در اين شب نسيمهاى رحمت و جوائز و عطاها و بخشش هايى است كه بر هر يك از بندگانت بخواهى مى بخشى و از آنكس كه عنايت تو دستگيرش نشده دريغ مى دارى ،هان كه من همان بنده نيازمند تو و آرزومند به فضل و احسان توام ، پس - مولاى من - اگر بناست در اين شب بر كسى از آفريدگانت بخشش كنى و با بهره اى از كرمت بدوروى آورى ، پس ((نخست )) بر محمد و خاندان پاك و پاكيزه و بهترين و برترين وى درود فرست ، و ((سپس )) به احسان و نيكى ات بر من جود نما اى پروردگار عالميان . و درود خدا بر محمد خاتم پيامبران و آل پاكش همانان كه خداوند هر گونه پليدى را از آنان زدوده و پاك و پاكيزه شان ساخته است ، همانا خداوند ستوده و صاحب مجد و بزرگوارى است . خداوندا همانگونه كه فرموده اى تو را خواندم پس ‍ همانطور كه وعده داده اى پاسخم گو كه تو خلاف وعده نمى كنى .
آداب نماز وتر
بعد از آن برخيز و اشتغال نما بگزاردن مفرده وتر، و افتتاح كن به تكبيرات سبعه و ادعيه ثلاثه ، و بخوان در آن بعد از حمد سوره توحيد را سه نوبت ، و و معوذتين را. پس دستها بردار تا برابر روى و قنوت بخوان - در حالتى كه بگريى يا به گريه دارى خود را - به آنچه روايت كرده است رئيس المحدثين در كتاب ((من لا يحضره الفقيه )) به سند صحيح از معروف بن خربوذ از احدهما يعنى امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر، يا امام بحق ناطق جعفر صادق ((عليهما السلام )) كه آن حضرت فرموده اند: بگوى در قنوت وتر:
قنوت نماز وتر
لا اله الا الله الحليم الكريم ، لا اله الا الله العلى العظيم ، سبحان الله رب السماوات السبع ، و رب الارضين السبع ، و ما فيهن و ما بينهن و رب العرش العظيم . اللهم انت الله نور السماوات و الارض ، و انت الله زين السماوات والارض ، و انت الله جمال السماوات و الارض ، و انت الله عماد السماوات والارض تو انت الله قوام السماوات و الارض ، و انت الله صريخ المستصرخين ، و انت الله غياث المستغيثين ، وانت الله المفرج عن المكروبين ، و انت الله المروح عن المغمومين ، و انت الله مجيب دعوة المضطرين ، و انت الله اله العالمين ، و انت الله الرحمن الرحيم ، و انت الله كاشف السوء، و انت الله بك تنرل كل حاجة .
معبودى نيست جز خداوند بردبار و بزرگوار، معبودى نيست جز خداى بلند پايه و بزرگ ، منزه است خداوند كه رب آسمانهاى هفتگانه و زمين هاى هفتگانه و آنچه در آنها و ميان آنهاست و رب عرش بزرگ است . خداوندا تو الله نور آسمانها و زمينى ، و توالله زيب آسمانها و زمينى ، و تو الله جمال آسمانها و زمينى ، و تو الله ستون آسمانها و زمينى ، و تو الله پايه آسمانها و زمينى وتو الله فرياد رس ناله زنندگانى ، و تو الله دادرس دادخواهانى ، و تو الله زداينده اندوه اندوهمندانى ، و تو الله بر طرف سازنده غم غمزدگانى ، و تو الله اجابت كننده دعاى درماندگانى ، و تو الله معبود جهانيانى ، و تو الله رحمن و رحيمى ، وتو الله زداينده پريشانى و سوء حالى ، و تويى الله كه هر نيازى به درگاه تو آورده شود.
يا الله ليس يرد غضبك الا حلمك ، و لا ينجى من عقابك الا رحمتك ، ولا ينجى منك الا التضرع اليك ، فهب لى من لدنك يا الهى رحمة تغنينى بها عن رحمة من سواك ، بالقدرة التى احييت جميع ما فى البلاد، وبها تنشر ميت العباد، و لا تهلكنى غما حتى تغفرلى و ترحمنى و تعرفنى الاستجابة فى دعائى ، و ارزقنى العافية الى منتهى اجلى ، و اقلنى عثرتى ، و لا تشمت بى عدوى ، و لا تمكنه من رقبتى .
اى خدا خشم تو را جز حلمت نخورد، و از كيفرت جز رحمتت رهايى نبخشد، و از دست تو جز زارى به درگاهت نجاتبخش نيست ، پس - خداى من - از جانب خودت رحمتى بر من بخش كه بدان سبب مرا از رحمت ديگران بى نياز سازى با همان قدرتى كه هر چه را در بلاد است بدان زنده ساختى ، و اجساد مرده بندگانت را بدان از گورها بيرون آورى ؛ و مرا از غم هلاك مساز تا مرا بيامرزى و رحمت كنى و نشانه هاى اجابت دعايم را نشانم دهى ؛ و تا پايان عمرم سلامتى را روزيم گردان ، و لغزشم را ناديده گير، و دشمنم را ياراى سرزنشم مده ، و او را بر گردنم سوار مكن .
اللهم ان رفعتنى فمن ذا الذى يضعنى ؟ و ان وضعتنى فمن ذا الذى يرفعنى ؟ و ان اهلكتنى فمن ذا الذى يحول بينك و بينى ، او يتعرض لك فى شى ء من امرى ؟ و قد علمت ان ليس فى حكمك ظلم ، و لا فى نقمتك عجلة ، و انما يعجل من يخاف الفوت ، و انما يحتاج الى الظلم الضعيف ، و قد تعاليت عن ذلك يا الهى ، فلا تجعلنى للبلاء غرضا، ولا لنقمتك نصبا، و مهلنى و نفسنى و اقلنى عثرتى ، و لا تتبعنى ببلاء على اثر بلاء، فقد ترى ضعفى و قلة حيلتى ، استعيذ بك الليلة فاعذنى ، و استجير بك من النار فاجرنى ، و اساءلك الجنة فلا تحرمنى .
خداوندا اگر تو بلندم كنى چه كسى زمينم زند؟ و اگر زمينم زنى چه كسى بلندم كند؟ و اگر هلاكم كنى چه كسى ميان من و تو فاصله شود يا در مورد چيزى از امورم متعرض تو گردد؟ و همى دانم كه در حكمت ستم نيست و در كيفرت شتابى نه ، چرا كه آنكس شتاب ورزد كه بترسد از دستش رود، و كسى نيازمند به ستم است كه ضعيف و ناتوان باشد، و تو از اين مطلب برترى - خداى من - پس مرا هدف بلاء مساز، و نشانه كيفرت مگير، و مهلتم ده و غمم بزدا و لغزشم ناديده گير، و پى در پى بلا بر سرم مريز، كه تو ضعف مرا مى دانى و از اندكى چاره ام آگاهى . در اين شب به تو پناه مى آورم پس پناهم ده ، و از آتش دوزخ به تو پناهنده مى شوم پس مرا در پناهت گير، و بهشت را از تو مى خواهم پس محرومم مدار.
پس بخوان در قنوت هر دعائى كه خواهى ، و هفتاد نوبت استغفار كن - هذا آخر الحديث .
مترجم گويد: ((ببايد دانست كه تجويز شده است در قنوت وتر خواندن هر دعائى كه اين كس خواهد، خواه آن دعا به واسطه مطالب آخرت باشد و خواه به واسطه مطالب دنيا، چه به طريق صحيح روايت شده است كه سؤ ال كرده اند از امام جعفر صادق (عليه السلام ) از آنچه در قنوت وتر بايد گفت . فرمودند: آنچه خدا تقدير كرده باشد كه بر زبان تو جارى شود. و به طريق حسن هم ازو (عليه السلام ) روايت شده است كه سؤ ال كردند از قنوت وتر كه دعاى مقررى هست كه در آن بايد خواند؟
فرمودند كه : لا، اءثن على الله عزوجل ، و صل على النبى (صلى الله عليه و آله ) و استغفر لذنبك العظيم ، بعد از آن فرمودند كه : و كل ذنب عظيم (237).
و بدانكه استغفار هفتاد مرتبه از سنن مؤ كده نماز وتر است ، و به طريق صحيح روايت شده است كه از امام جعفر صادق (عليه السلام ) شنيديد كه مى فرموده اند در تفسير قول خداى تعالى كه : و بالاسحار هم يستغفرون (238): ((مراد از آن استغفار هفتاد مرتبه است در آخر شب در نماز وتر)). ونيز به طريق صحيح روايت شده است از آنحضرت كه : ((كسى كه نماز وتر كند و در آن هفتاد مرتبه استغفرالله ربى و اتوب اليه (239) گويد و تا يك سال به آن مواظبت نمايد مى نويسد خداى تعالى او را نزد خود از جمله مستغفرين بالاسحار، و واجب مى گرداند بر خود مغفرت او را)) و الله الموفق و المعين )).
و سنت است كه به واسطه چهل شخص يا بيشتر از برادران مؤ من دعا كنى به اين طريق كه : اللهم اغفر لفلان و فلان ، و اسم ايشانرا ذكر كنى تا آخر.
و بعد از آن هفتاد مرتبه بگوئى : استغفر الله ربى و اتوب اليه . و سزاوار آنست كه استغفار را به انگشتان دست راست خود بشمارى ، و دست چپ را بر داشته به جانب آسمان گشاده دارى ، چه روايت كرده است آنرا رئيس المحدثين در كتاب ((من لا يحضره الفقيه )) به سند صحيح . و اگر استغفار را به صد مرتبه رسانى افضل و بهتر است ، و ثواب آن بيشتر.
و بعد از آن هفت نوبت بگوى :
استغفرالله الذى لا اله الا هو الحى القيوم ، لجميع ظلمى و جرمى و اسرافى على نفسى ، و اتوب اليه .
از خداوندى كه معبودى جز او نيست و زنده و پاينده است نسبت به تمامى ستمها و جرم و زياده روى بر نفسم آمرزش مى طلبم و به سويش باز مى گردم .
و بعد از آن بگوى :
رب اساءت و ظلمت نفسى ، و بئس ماصنعت ، و هذه يداى يا رب جزاء بما كسبت ، و هذه رقبتى خاضعة لما اتيت ، وها انا ذا بين يديك ، فخذ لنفسك من نفسى الرضا حتى ترضى ، لك العتبى لا اعود.
پروردگارا بد كردم و به خود ستم نمودم و آنچه كرده ام زشت بوده ، پروردگارا اين دو دستم به سزاى آنچه كرده ام ، و اين گردنم خاضع و ذليل نسبت به آنچه بعمل آورده ام ، و هان اين من در پيشگاه تو، پس آنچه موجب خرسندى توست از من بستان تا راضى شوى ، تو را سزد كه مرا كيفر دهى ، من ديگر ((به گناه )) باز نخواهم گشت .
بعد از آن سيصد مرتبه بگوى : العفو العفو.
بعد از آن بگوى :
رب اغفرلى و ارحمنى و تب على انك انت التواب الرحيم .
پروردگارا مرا بيامرز و بر من رحم آور و توبه ام را بپذير كه تو بسيار توبه پذير و مهربانى .

 

next page

fehrest page

back page