مفتاح الفلاح

شيخ بهايى رحمة الله عليه

- ۲۰ -


اللهم انت انت ، انقطع الرجاء الا منك يا احد من لا احد له ، يا احد من لا احد له ، يا احد من لا احد له غيرك ، يا من لا يزيده كثرة العطاء الا كرما وجودا، يا من لا يزيده كثرة العطاء الا كرما وجودا، يا من لا يزيده كثرة العطاء الا كرما وجودا، صل على محمد و اهل بيته ، صل على محمد و اهل بيته ، صل على محمد و اهل بيته ، و افعل بى كذا و كذا.(204)
خداوندا توئى تو، اميد جز از تو بريده شده ، اى يگانه آن كس كه يگانه اى ندارد، اى يگانه آن كس كه يگانه اى ندارد، اى يگانه آن كس كه جز تو يگانه اى ندارد، اى كه بخشش فراوان جز بر كرم وجودش نيفزايد ((سه بار)) بر محمد و خاندانش درود فرست ((سه بار)) و برايم چنين و چنان كن .
بعد از آن رخساره راست را بر زمين بگذار و همان دعا را بخوان ، بعد از آن رخساره چپ را بر زمين گذار و همان دعا را بخوان ، بعد از آن عود كن به سجده ثانى و پيشانى بر زمين بگذار و همان دعا را بخوان ، و بعد از آن اين دعا را كه از جمله ادعيه دفع سختيها و محنتهاست بخوان ، و آن اينست :
يا سابغ النعم ، يا دافع النقم ، يا بارى النسم ، يا مجلى الهم ، يا مغشى الظلم ، يا كاشف الضر و الالم ، يا ذالجود و الكرم ، يا سامع كل صوت ، يا مدرك كل فوت ، يا محيى العظام و هى رميم ، و منشئها بعد الموت ، صل على محمد و آل محمد، واجعل لى من امرى فرجا و مخرجا يا ذاالجلال و الاكرام .
اى فراوان نعمت ، اى دور سازنده بلاها و كيفرها، اى آفريننده جنبندگان ، اى زداينده اندوهها، اى پوشاننده تاريكيها، اى برطرف سازنده پريشانى و درد، اى صاحب جود و كرم ، اى شنونده هر صدا، اى دريابنده آنچه كه از دست رود، اى زنده كننده استخوانهاى پوسيده و ايجاد كننده آنها پس از مرگ ، بر محمد و آل محد درود فرست ، و برايم دركارم گشايش و راه گريزى قرار ده اى صاحب جلال و كرامت .
بعد از آن دو ركعت وتيره را نشسته بگزارى و ايستاده گزاردن آن نيز جايز است ، و مشهور در آن نشسته گزاردن است ، و بعضى از علماء - رضوان الله عليهم - نشسته گزاردن اين دو ركعت را افضل از ايستاده گزاردن مى دانند.
بيان نماز وتيره
و روايت كرده است شيخ الطايفة در كتاب ((تهذيب )) به سند صحيح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند:
ركعتان بعد العشاء كان ابى يصليهما و هو قاعد، و انا اصليهما و انا قائم . يعنى : ((دو ركعت بعد از عشا را پدرم نشسته مى گزاردند و من آنرا ايستاده مى گزارم )). و عمل ما در گزاردن اين دو ركعت بر قول مشهور است .
و وقت آن مى كشد تا وقت نماز عشا، و بعد از نصف شب قضا مى شود.
و افتتاح آنرا به تكبيرات هفتگانه و ادعيه ثلاثه كن ، و در ركعت اول بعد از فاتحه سوره تبارك يا سوره واقعه بخوان ، و در ركعت دوم بعد از فاتحه سوره توحيد بخوان ، و بعد از فارغ شدن دعا كن به آنچه خواهى و حاجت خود را در خواست كن از حضرت الهى .
توضيح : تفسير مفردات دعاهاى مذكور
((و لا تؤ منا مكرك )) مراد آنست كه مرا از مكر خود ايمن مگردان ، و نسبت به من عمل استدراج مكن كه به ازاء هر تقصيرى و معصيتى كه از من در وجود آيد نعمتى و عافيتى كرامت فرمائى تا باعث غفلت من شود و از خوف تو ايمن گردم و از ندامت و پشيمانى فراموش كنم تا آنكه اجل موعود در رسد و من مستحق عذاب و عقاب گرديده باشم ، و ذلك هو الخسران المبين نعوذبالله منه .
((و لا تؤ يسنا من روحك )) - به فتح راء بى نقطه -، به معنى من رحمتك است . و روح در اصل لغت به معنى راحت است ، و اينجا مراد رحمت است .
((و اسبغ على من حلال رزقك )). يعنى : وسيع گردان بر من رزق حلال را. و چون تضمين شده است در اسباغ معنى افاضه ، به اعتبار آن متعدى شده است به ((على )) و الاقياس آنست كه متعدى بنفس باشد.
((و لا تعننى )) -به عين بى نقطه ودو نون كه نون اول مشدد است - ماءخوذ از ((عناى )) به فتح عين است كه به معنى تعب و مشقت است ؛ يعنى : مرا در طلب رزق غير مقدر به تعب و مشقت مينداز، چنانچه گفته اند:

بشنو اين نكته كه خود را زغم آزاد كنى  
  خون خورى گر طلب روزى ننهاده كنى
و ما حصل معنى آنكه : مرا ملهم گردان كه از طلب اين قسم روزى كه براى من مقدر نباشد اعراض نمايم و در پى آن نباشم .
((و خذ لنفسك رضى من نفسى )) يعنى : نفس مرا راضى گردان به آنچه وارد مى شود به تقدير تو بر آن .
مترجم گويد: ((ببايد دانست كه تفسير اين فقره بنابر آنچه مصنف - قدس سره - ذكر كرده اند بقدر دور است ، و آنچه به خاطر يكى از فضلا - طاب ثراه - رسيده شايد به صواب اقرب باشد و آن اينست كه : وها انا بين يديك فخذ لنفسك من نفسى الرضا حتى ترضى ، لك العتبى - و الله اءعلم )).
((و اهل حزانتى )) -به حاء بى نقطه مضمومه وزاء نقطه دار -، مراد اهل و عيال است كه از براى ايشان اين كس محزون و غمناك مى شود.
((واجعلنى فى كنفك )) مراد از كنف - به فتح نون - حرز و پناه است كه آدمى از شدايد و مصائب پناه به او مى برد و ملتجى به او مى شود.
((و حياطتك )) - به حاء بى نقطه مكسوره -، به معنى حفظ و تعهد است . ((و ذمتك )) به معنى عهدك و كفالتك و ضمانك .
((اءدراءبك فى نحور اعدائى )) ادراء - به دال وراء بى نقطه - در وزن و در معنى مثل ادفع است ، و از جهت مناسبت متضمن معنى اضرب و اطعن است . و نحور - به ضم نون - جمع نحر است ، و نحر موضع قلاده راگويند.
((اخذ عزيز)) مراد به عزيز در اين مقام ، غالب است . ((و النقم و لزوم السقم )) اولى و انسب درين مقام آنست كه سقم - به فتح سين بى نقطه و فتح قاف - خوانده شود تا مناسب لفظ نقم باشد، واگر چه به ضم سين و سكون قاف نيز آمده است .
((و ما طغى به الماء لغضبك )) - طغى - به طاء بى نقطه و غين نقطه دار - از طغيان كه به معنى در گذشتن از حد واندازه است ، و مراد اينجا يعنى : از من كناره گردان آنچه موجب هلاكت به آب مى شود به سبب و سخط او جل شاءنه (205).
((و ما عتت به الريح عن امرك )) عتت - به عين بى نقطه و به دو تاء به دو نقطه فوقانيه - ماءخوذ از ((عتو)) است كه به معنى در گذشتن از حد است ، و مراد اينجا يعنى : از من دور گردان آنچه به سبب آن باد از حد واندازه در مى گذرد در گذشتنى كه صادر مى شود از امر تو به او نسبت به آنچيز.
((و عيل به صبرى )) - به عين بى نقطه وياء به دو نقطه زيرين - به صيغه مجهول از ((عال )) است كه به معنى غلبه كردن است ، يعنى : صبر من مغلوب شده است و طاقت صبر كردن نمانده است .
((الذى لا يمن به سواك )) يعنى : سؤ ال مى كنم از تو امرى را كه به غير از تو ديگرى قدرت ندارد بر بخشيدن آن به من و منت نهادن به آن بر من ، مانند مسئلت آمرزش گناهان و خلود در جنان . و ما حصل كلام بلاغت انتظام آنكه : در خواست مى كنم از تو آمرزش گناهان و جاويد بودن در جنان را، و به غير از تو كه را قدرت بر اين قسم امرى است كه به من عطا تواند كرد و منت بر من تواند نهاد؟
((يا سابغ النعم )) مراد به سبوغ نعمت گشادگى و وسعت آنست چنانچه قبل ازين دانستى . و اين فقره از قبيل وصف است به حال متعلق چنانچه در ((بديع السموات )) اشعارى به آن شده .
((يا بارى النسم )) بارى به معنى خالق است ، و نسم - به نون و سين بى نقطه مفتوحتين - جمع نسمه - به دو فتحه - است و مراد از آن انسان است ، و اطلاق آن بر مملوك نيز مى كنند خواه مرد باشد و خواه زن . و ممكن است كه درين مقام مراد از جميع خلايق باشد از آدمى و غير آدمى .
باب پنجم : در آنچه از وقت خواب تا نصف شب مشغول به آن بايد بود
استحباب وضو ساختن براى خواب
اول چيزى كه در نزد اراده خواب كردن به عمل بايد آورد وضو ساختن است ، چه روايت كرده است رئيس المحدثين در كتاب ((من لا يحضره الفقيه )) از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند:
من تطهر ثم اءوى الى فراشه بات و فراشه كمسجده . يعنى : ((هر كس كه وضو سازد و به جامه خواب خود در آيد آن جامه خواب چون مسجد او باشد.))
و ذكر كرده اند علماء ما - رضوان الله عليهم - كه قادر بر استعمال آب را جايز است تيمم ساختن از براى خواب مثل تيمم ساختن از براى نماز ميت .
تيمم براى خواب افضل از وضو است
مترجم گويد: ((صاحب ((شارع نجات ))(206) در كتاب مذكور ذكر كرده است كه از براى خواب كردن مطلقا وضو سنت است ، و غايت درين وضو وقوع خواب است بر صفت كمال چنانچه در ((عيون المسائل ))(207) بيان آن شده است ، و تيمم اينجا افضل است از وضو با وجود آب و تمكن از استعمال مثل تيمم از براى نماز جنازه . و نيت تيمم چنين كند كه : اتيمم للنوم لوقوعه على الوجه الكامل - والله الموفق )).
و از جمله اعمال سنتى كه در وقت خواب بعمل بايد آورد خواندن سوره توحيد و سوره جحد است ، چه روايت كرده است آنرا رئيس المحدثين در كتاب مذكور به سند صحيح . و نيز وارد شده است از ارباب عصمت - سلام الله عليهم - كه سوره قل هو الله احد را در وقت خواب كردن صد مرتبه بايد خواند، چنانچه روايت كرده است ثقة الاسلام در كتاب ((كافى )) به طريق صحيح از ابى اسامه كه گفت : شنيدم از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه فرمودند:
من قراء ((قل هو الله احد)) مائة مرة حين ياخذ مضجعه غفرله ما قبل ذلك خمسين عاما. يعنى : ((هر كس كه در حين در آمدن به جامه خواب سوره قل هو الله احد را صد بار بخواند آمرزيده شود گناهان پنجاه ساله او)).
و نيز روايت كرده است در كتاب مذكور هم از آنحضرت (عليه السلام ) كه فرموده اند كه : گفت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) من قراء ((الهيكم التكاثر)) عند النوم وقى فتنة القبر. يعنى ((هر كس كه سوره الهيكم التكاثر را در نزد خواب كردن بخواند از فتنه قبر محفوط ماند.))
و سزاوار آنست كه چون به جامه خواب در آئى تبرك جوئى به خواندن اين دعائى كه روايت كرده است رئيس المحدثين در كتاب ((من لا يحضره الفقيه )) به طريق صحيح از محمد بن مسلم كه گفت : گفت مرا ابوجعفر (عليه السلام ): اذا توسد الرجل يمينه فليقل :
بسم الله ، اللهم انى اسلمت نفسى اليك ، و وجهت وجهى اليك ، و فوضت امرى اليك ، و الجاءت ظهرى اليك ، توكلت عليك ، رهبة منك و رغبة اليك ، لا ملجاء و لا منجا منك الا اليك ، آمنت بكتابك الذى انزلت ، و برسولك الذى ارسلت .
بنام خدا، خداوندا خودم را تسليم تو كردم ، و رويم را به سوى تو گرداندم و كارم را به تو وا گذاردم ، و پشتم را به تو پناه داده ام ، بر تو توكل نمودم ، هم از روى ترس از تو و هم از روى گرايش به تو، پناهگاه و گريزگاهى از تو جز به سوى تو نيست ، به كتابت كه نازل كردى و به پيامبرت كه فرستادى ايمان آوردم .
ثم تسبح تسبيح الزهراء ((عليها السلام )) هذا آخر الحديث . يعنى : هر گاه كسى به جامه خواب درآيد و بر پهلوى راست بخوابد بايد كه اين دعائى كه مذكور شد بخواند، و بعد از آن تسبيح فاطمه زهرا صلوات الله عليها بگويد. و ببايد دانست كه استحباب تسبيح فاطمه زهرا صلوات الله عليها، بنا بر مشهور مخصوص دو وقت است يكى بعد از هر نماز، و ديگرى در وقت خواب . و ظاهر روايت كه وارد است به استحباب گفتن تسبيح در وقت خواب كردن مقتضى تقديم تسبيح است بر تحميد، و ظاهر روايت صحيحه كه وارد است در مطلق گفتن تسبيح فاطمه زهرا صلوات الله عليها، مقتضى تاخير تسبيح است از تحميد.
و مناسب نمود گسترانيدن و پهن ساختن كلام درين مقام بعون ملك وهاب و اگر چه خارج است از وضع كتاب .
پس مى گوئيم ما كه : اختلاف كرده اند علماء ما - رضوان الله عليهم - در باب تقديم تسبيح بر تحميد با وجود اتفاق ايشان بر ابتداء به تكبير، چنانچه صحيحه محمد بن سنان كه از امام جعفر صادق (عليه السلام ) روايت كرده است مصرح به آن است كه ابتدا به تكبير است . و بنابر مشهور كه در تعقيبات نماز عمل بر آنست تقديم تحميد است بر تسبيح ، و رئيس المحدثين و پدر او على بن بابويه و ابن جنيد قائل شده اند به تاخير تحميد از تسبيح . و روايات كه از ائمه اطهار ((عليهم السلام )) در اين باب اشتهار يافته است بحسب ظاهر خالى از اختلاف نيست ، و روايت معتبره كه ظاهر آن دلالت دارد بر تقديم تحميد بر تسبيح و شامل است باطلاقها بر آنكه بعد از نماز گفته شود و در وقت خواب نيز بعمل آورده شود روايتى است كه روايت كرده است شيخ الطايفة در كتاب ((تهذيب )) به سند صحيح از محمد بن عذافر كه گفت :
دخلت مع ابى على ابى عبدالله (عليه السلام ) فساءله ابى عن تسبيح الزهراء (عليه السلام ) فقال : ((الله اكبر)) حتى احصى اربعا و ثلاثين مرة . ثم قال : ((الحمد لله )) حتى بلغ سبعا و ستين ثم قال : ((الحمد لله )) حتى بلغ مائة مرة يحصيها بيده جملة واحدة .
خلاصه كلام محمد بن عذافر آنكه : ((در آمدم من با پدرم به خدمت امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) پس پدرم پرسيد از كيفيت تسبيح فاطمه زهرا - صلوات الله عليها - پس آنحضرت در مقام بيان آن در آمده ، الله اكبر گفتند تا آنكه سى و چهار مرتبه شمردند، بعد از آن الحمد لله گفتند تا آنكه به شصت و هفت مرتبه رسيد، بعد از آن سبحان الله گفتند تا آنكه صد مرتبه تمام شد، و مى شمردند به دست مبارك خود تكبير و تحميد و تسبيح را جملة واحدة )).
و روايتى كه ظاهرش دلالت دارد بر تقديم تسبيح بر تحميد و مخصوص است به آنكه در نزد خواب بعمل آورده شود روايتى است كه روايت كرده است رئيس المحدثين در كتاب ((من لا يحضره الفقيه )) از امام المتقين امير المؤ منين (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند شخصى از بنى سعد را:
الا احدثكم عنى و عن فاطمة ؟ انها كانت عندى فاستقت بالقربة حتى اثر فى صدرها، و طحنت بالرحى حتى مجلت يداها، و كسحت البيت حتى اغبرت ثيابها، و او قدت تحت القدر حتى دكنت ثيابها، فاصابها من ذلك ضرر شديد، فقلت لها: لو اتيت اباك فساءلته خادما يكفيك حر ما انت فيه من العمل . فاءتت النبى (صلى الله عليه و آله ) فوجدت عنده احداثا فاستحيت و انصرفت ، فعلم (صلى الله عليه و آله ) انها جاءت لحاجة ، فغدا علينا و نحن فى لحافنا، فقال : السلام عليكم ، فسكتنا و استحيينا لمكننا، ثم قال : السلام عليكم ، فسكتنا و استحيينا لمكاننا، ثم قال : السلام عليكم ، فخشينا ان لم نرد عليه ان ينصرف - و قد كان يفعل ذلك يسلم ثلاثا فان اذن له و الا انصرف - فقلت : و عليك السلام يا رسول الله ادخل .
فدخل و جلس عند رؤ وسنا و قال : يا فاطمة ما كانت حاجتك امس عند محمد؟ فخشيت ان لم تجبه ان يقوم ، فاخرجت راءسى ، فقلت : و الله انا اخبرك يا رسول الله ، انها استقت بالقربة حتى اثر فى صدرها، و جرت بالرحى حتى مجلت يداها، و كسحت البيت حتى اغبرت ثيابها، و اوقدت تحت القدر حتى دكنت ثيابها، فقلت لها: لو اتيت اباك فساءلته خادما يكفيك حرما انت فيه من هذا العمل .
فقال (صلى الله عليه و آله ): افلا اعلمكما ما هو خير لكما من الخادم ؟ اذا اخذتما منا مكما فكبرا اربعا و ثلاثين تكبيرة ، و سبحا ثلاثا و ثلاثين ، و احمدا ثلاثا و ثلاثين . فاخرجت فاطمة ((عليها السلام )) راسها و قالت : رضيت عن الله و رسوله ، رضيت عن الله و رسوله .
خلاصه كلام بلاغت انتظام امام (عليه السلام ) آنكه : ((خبر دهم شما را از خود و از فاطمه ؟ بدرستى كه آن خاتون حجله عصمت در خدمت من (208) چندان آب به مشك آورده بود كه اثر ريسمان مشك بر سينه او ظاهر گرديده بود، و آنقدر دستاس كرده بود كه دستهاى مبارك او آبله بر آورده بود، و چندان خانه را جاروب كشيده بود كه رختهاى او غبار آلود شده بود، و آنقدر آتش در ته ديگ افروخته بود كه جامه هاى او از اثر دود سياه گشته بود، و از سبب اين مشقتها ضرر سختى به او رسيده بود، پس من به او گفتم : چه شود كه پيش ‍ پدر بزرگوار خود روى و از او درخواست خادمى كنى تا كفايت تعب و مشقت تو كند، و تو را نبايد اين قدر مشقت كشيد. پس فاطمه عليهما السلام ، متوجه مقر كرامت حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) شد ديد كه در نزد آنحضرت مردم بسيارى را از جوانان مجتمع اند و از كلام درر فرجام ايشان منتفع مى شوند، حيا مانع آن بلقيس حجره تقديس شد كه سؤ ال كند و طلب خادم نمايد، سؤ ال نكرده بازگشت ، و چون حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) ديدند كه فاطمه عليها السلام ، آمده باز گشت ، دانستند كه به حاجتى آمده بود، پس روز ديگر وقت صبح خواجه كونين حجره مادر سبطين را به نور حضور و افر السرور آرايشى تمام دادند، و ما در آن وقت در زير لحاف خود بوديم ، پس آنحضرت گفتند: السلام عليكم . ما از شرمندگى جواب نداديم ، مرتبه ديگر گفتند: السلام عليكم . باز از شرمندگى سكوت كرديم ، مرتبه سيم گفتند: السلام عليكم . پس از ترس آنكه مبادا جواب نگوييم و جناب ايشان برگردند - چه حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) را عادت آن بود كه چون به جايى مى آمدند سه مرتبه سلام مى كردند، اگر درين سه مرتبه جواب مى شنيدند داخل مى شدند، و اگر جواب نمى شنيدند باز مى گشتند - پس گفتم : و عليك السلام يا رسول الله در آييد.
آنحضرت در آمده بالاى سر ما نشستند و گفتند: اى فاطمه ديروز چه حاجت نزد محمد داشتى ؟ من ترسيدم كه مبادا فاطمه از شرمندگى جواب ندهد و آنحضرت برخاسته برود، من سر خود از زير لحاف بر آوردم و گفتم : به خدا قسم كه من خبر مى دهم تو را اى رسول خداى كه فاطمه چندان آب به مشك آورده كه اثر ريسمان آن بر سينه او ظاهر گرديده ، و آنقدر دستاس كرده كه دستهاى او آبله بر آورده ، و چندان خانه را جاروب كشيده كه رختهاى او غبار آلود شده ، و آنقدر آتش در ته ديگ افروخته كه جامه هاى او از اثر دود سياه گشته ، پس من به او گفتم كه : چه شود كه پيش پدر عاليمقدار خود روى و در خواست خادمى كنى كه كفايت تعب و مشقت تو كند، و ترا نبايد اينقدر تعب كشيد. پس حضرت (صلى الله عليه و آله ) فرمودند: آيا نمى خواهيد كه بياموزم شما را چيزى كه بهتر از خادم باشد براى شما؟ هر گاه كه شما به جامه خواب در آئيد سى و چهار مرتبه الله اكبر بگوييد، سى و سه مرتبه سبحان الله ، و سى و سه مرتبه الحمد لله . بعد از آن فاطمه عليها السلام ، سر مبارك خود را از زير لحاف بر آوردند و فرمودند: راضى شدم از خداى تعالى و رسول او، راضى شدم از خداى تعالى و رسول او به آنچه ايشان بهتر دانسته اند)).
تفسير مفردات حديث شريف
مناسب نمود درين مقام توضيح بعضى از الفاظ كه اين حديث متضمن آنست و محتاج به بيان است .
((حتى مجلت يداها)) مجلت - به فتح جيم و كسر جيم - هر دو آمده است ، و مراد از آن آبله است كه از شدت كار كردن در دستها بهم مى رسد.
((و كسحت البيت )) - به سين و حاء بى نقطه - به معنى جاروب كشيدن خانه است . ((و دكنت ثيابها)) به دال بى نقطه و كاف مكسوره و نون بعد از كاف ، سياه شدن و چركين گشتن رخت است .
((لو اتيت اباك )) جواب لو در كلام محذوف است به سبب دلالت مقام بر آن ، و كلام درين تقدير است كه : لو اتيت اباك فساءلته خادما يكفيك حرما انت فيه من العمل لاءعطاك .
((فساءلته خادما)) خادم را اطلاق مى كنند بر غلام و كنيز، و تذكير و تاءنيث در آن مساوى است ، و اطلاق خادمه - به تا - بر جاريه غلط است .
((يكفيك حرما انت فيه )) حر - به حا و راء بى نقطه - به معنى تعب و شدت است . ((وجدت عنده احداثا)) عرب گويد: رجل حدث - به فتح دال بى نقطه - اى شاب ، يعنى مرد جوان ، واحداث جمع آنست .
مترجم گويد: ((در حاشيه كتابى به نظر احقر رسيده كه لفظ مذكور را يكى از فضلا چنين تصحيح نموده گفته است كه : صواب آنست كه حداثا باشد نه احداثا چنانچه در اكثر نسخ ((من لا يحضره الفقيه )) است و موافق است به آنچه در ((نهايه اثيريه )) مذكور است كه گفته : و حديث فاطمه عليها السلام ، انها جاءت الى النبى (صلى الله عليه و آله ) فوجدت عنده حداثا اى جماعة يتحدثون .
يعنى : ((بدرستى كه آمد حضرت فاطمه عليها السلام به سوى حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) پس يافت در نزد آنحضرت جماعتى را كه با هم سخن مى گفتند.)) و حداث جمع است بر غير قياس حملا على نظيره سامر و سمار، و مراد از سمار نيز محدثون است يعنى سخن كنندگان - والله اءعلم بكلام اءوليائه )).
و مخفى نماند كه اين روايت صريح نيست در تقديم تسبيح بر تحميد چرا كه واو عطف بر قول اءصح از براى افاده مطلق جمع است و دلالت بر ترتيب و تعقيب ندارد، يعنى واو عطف زياده بر جمع شدن معطوف و معطوف عليه در حكم دلالت ندارد چنانچه در اصول مبين شده ، پس دلالت آن بر تقديم تسبيح بر تحميد در معرض منع است . بلى ، اينقدر هست كه ظاهر تقديم لفظى مقتضى ترتيب است ، نهايتش مثبت مدعانيست و همچنين روايت سابقه نيز صريح نيست در تقديم تحميد بر تسبيح زيرا كه كلمه ((ثم )) كه در متن حديث واقع است كلام راوى است نه تتمه حديث ، پس چيزى كه مى ماند همان ظاهر تقديم لفظى است ، و دلالت ظاهرى تقديم لفظى چنانچه مذكور شد مثبت مدعانيست پس منافات در ميانه روايات بحسب ظاهر است و سزاوار است حمل روايت دوم بر روايت اول به واسطه صحت سند و معتضد بودن آن به بعض ديگر از روايات ضعيفه چنانچه روايت كرده است ابو بصير از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند كه فى تسبيح الزهراء عليها السلام : تبدا بالتكبير ربعا و ثلاثين ، ثم التحميد ثلاثا و ثلاثين ، ثم التسبيح ثلاثا و ثلاثين . ((يعنى در تسبيح زهرا عليها السلام (209) ابتدا به تكبير كرده سى و چهار مرتبه تكبير بگوى ، پس از آن سى و سه مرتبه تحميد، پس ‍ از آن سى و سه مرتبه تسبيح )). و اين روايت صريح است در تقديم تحميد بر تسبيح و مؤ يد است به ظاهر لفظ روايت صحيحه ، پس حمل كرده مى شود روايت دوم بر خلاف ظاهر لفظش از براى آنكه منافاتى كه در ميانه روايات است بر طرف شود چنانچه گفتيم . پس اگر گوئى : ممكن است كه عمل به ظاهر هر دو روايت كرده شود به آنكه حمل كنيم روايت اول را كه متضمن تقديم تحميد است بر تسبيح بر آنكه بعد از آنكه در وقت اراده خواب خوانده شود، پس درين صورت عمل به ظاهر هر دو روايت كرده ايم و احتياج نيز نداريم به اينكه روايت دوم را از ظاهر خود بر گردانيم و ارتكاب غير ظاهر كنيم ، پس چرا ازين احتمال عدول كرده و قائل به اين احتمال نشده اى ؟
جواب مى گوئيم كه : از روى تتبع و استقرار ظاهر شده كه كسى فرق نكرده است ميانه تسبيحى كه بعد از نماز خوانده مى شود و ميانه تسبيحى كه در وقت اراده خواب گفته مى شود بلكه آنچه از تتبع ظاهر مى شود آنست كه هر يك از فرايقين كه قائلند به تقديم تحميد و تاخير آن قائلند به آن مطلقا خواه اين تسبيح بعد از نماز واقع شود و خواه در وقت اراده خواب بعمل آيد، پس قائل به تفصيل شدن ، احداث قول ثالث باشد در مقابل اجماع مركب ، و كسى كه قائل به قول ثالث شود خرق اجماع مركب كرده باشد.
و اما آنچه گفته اند كه : احداث قول ثالث گاهى ممتنع است كه لازم آيد از احداث آن رفع آن چيزى كه امت بر آن اجماع كرده باشند چنانچه اگر كسى گويد كه : رد بكر موطوءة مى توان كرد به سبب عيب ، مجانا يعنى رايگان بى آنكه ارش داده شود، درين صورت مخالفت فريقين كرده خواهد بود چرا كه اتفاق كل بر عدم آنست ، چه فرقه اى قائلند كه رد بكر موطوءة مى توان كرد به سبب عيب ، به شرط آنكه ارش بكارت داده شود، و فرقه اى ديگر بر آنند كه رد بكر موطوءة نمى توان كرد مطلقا، پس قول به رد آن مجانا مخالفت ((و)) خرق اجماع مركب است و اين جايز نيست ، به خلاف آنكه چنين نباشد مثل كسى كه قائل به فسخ نكاح شود به بعض عيوب خمسه بدون بعضى ديگر، درين صورت مخالفت اجماع مركب نخواهد بود چرا كه فرقه اى قائلند به فسخ نكاح به عيوب خمسه ، و فرقه اى ديگر برآنند كه فسخ نكاح به عيوب خمسه نمى شود، پس قائل به فسخ نكاح به بعض ‍ عيوب خمسه بدون بعض ديگر شريك خواهد بود به هر دو فرقه ، در اين صورت مخالفت اجماع مركب حاصل نيست .
و ما نحن فيه از قبيل قول به صحت بيع غايب و عدم قتل مسلم به ذمى است زيرا كه جماعتى مى گويند كه : ((بيع غايب صحيح است و قتل مسلم به ذمى نيز صحيح ، و فرقه اى ديگر مى گويند كه : بيع غايب و قتل مسلم به ذمى هيچ كدام صحيح نيست ، و كسى كه قائل شده است به آنكه بيع غايب صحيح است و قتل مسلم به ذمى صحيح نيست با هر كدام از فريقين شريك است . و مساله تسبيح نيز ازين قبيل است ، و ما بيان كرديم كه رفع اجماع مركب نمى شود، پس قائل به تفصيل شدن قصورى در مدعى نداشته باشد.
در جواب آن مى گوييم كه : اين تفصيل بر مذهب عامه مستقيم است ، اما بنابر مذهب خاصه چنانچه مقرر نموده اند كه حجيت اجماع مسبب است از كشف آن از دخول معصوم ، اين جواب وجهى ندارد، زيرا كه مخالفت اجماع حاصل شده است اگر چه ، قائل اين قول را با هر كدام از شطرين شطرى موافق باشد، و برين قياس كن مثال بيع و قتل را - و الله اعلم .
فصل اول : در آداب خوابيدن
و سزاوار آنست كه خواب كردن تو بر پهلوى راست تو باشد زيرا كه اين نوع خواب كردن خواب مؤ منان است ، چنانچه روايت كرده است ثقة الاسلام در كتاب ((كافى )) به سند صحيح از احمد بن اسحاق كه گفت :
قلت لابى محمد يعنى الحسن العسكرى (عليه السلام ): جعلت فداك انى مغتم لشى ء يصيبنى فى نفسى و قداردت ان اساءل اباك (عليه السلام ) عنه فلم يقض لى ذلك و فقال : و ما هو يا احمد؟ فقلت : روى لنا عن آبائك (عليه السلام ): ان نوم الانبياء على اقفيتهم ، و نوم المؤ منين على ايمانهم ، و نوم المنافقين على شمائلهم و نوم الشياطين على وجوههم . فقال (عليه السلام ): كذلك هو. فقلت : يا سيدى فانى اجهد ان انام على يمينى فما يمكننى و لا ياخذنى النوم عليها. فسكت ساعة ثم قال : يا احمد ادن منى ، فدنوت منه ، فقال ادخل يدك تحت ثيابك ، فادخلتها، فاخرج يده من تحت ثيابه فمسح بيده اليمنى على جانبى الايسر، و بيده اليسرى على جانبى الايمن ثلاث مرات .
قال احمد: فما اقدر ان انام على يسارى منذ فعل ذلك بى (عليه السلام )، و لا ياخذنى عليها نوم اصلا.
خلاصه كلام احمد بن اسحاق - رضى الله عنه - آنكه : ((گفتم به امام حسن عسكرى (عليه السلام ) كه : جان من فداى تو باد بدرستى كه غمگينم از جهت چيزى كه به خاطرم رسيده است و مى خواستم كه از پدر بزرگوار تو سؤ ال كنم ميسر نشد كه از او بپرسم ، پس آنحضرت فرمودند: چه چيز است آن اى احمد؟ گفتم : از پدران تو عليهم السلام به ما چنين روايت كرده اند كه : خواب كردن پيغمبران بر پشت است ، و خواب كردن مؤ منان بر پهلوى راست ، و خواب كردن منافقان بر پهلوى چپ ، و خواب كردن شياطين بر روى . آن حضرت فرمودند: آرى چنين است .
پس گفتم : اى سيد من بدرستى كه من هر چند جهد مى كنم كه بر جانب دست راست بخوابم نمى توانم و بر آن جانب مرا خواب نمى گيرد. پس آنحضرت ساعتى سكوت نمودند، و بعد از آن فرمودند: اى احمد نزديك من شو، پس من نزديك به آنحضرت شدم ، فرمودند: دست خود را در زير جامه هاى خود كن ، من دست خود را در زير جامه هاى خود كردم ، پس آنحضرت دست مبارك خود را از زير رختهاى خود بيرون آوردند، و دست راست مبارك خود را بر جانب چپ من ، و دست چپ مبارك خود را بر جانب راست من سه مرتبه كشيدند.
پس احمد بن اسحاق گفت : از آن وقتى كه امام (عليه السلام ) دست مبارك خود را بر من كشيدند ديگر نتوانسته ام كه بر جانب دست چپ خود خواب كنم و اصلا مرا بر آن جانب خواب نمى گيرد.))
دعاى وقت خواب
و از جمله دعاهائى كه در وقت خواب كردن بايد خواند آن چيزى است كه روايت كرده است ثقة الاسلام در كتاب ((كافى )) به طريق صحيح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق - ((عليه الصلاه و السلام )) - كه آنحضرت فرموده اند: من قال حين ياءخذ مضجعه ثلاث مرات :
الحمد لله الذى علا فقهر، و الحمد لله الذى بطن فخبر، و الحمد لله الذى ملك فقدر، و الحمد لله الذى يحيى الموتى و يميت الاحياء، و هو على كل شى ء قدير
سپاس خدايى را كه برتر است پس قاهر است ، و سپاس خدايى را كه باطن است پس آگاه است ، و سپاس خدايى را كه حكومت دارد پس قادر است ، و سپاس خدايى را كه مردگان را زنده سازد و زندگان را بميراند، و او بر هر چيز تواناست
خرج من الذنوب كيوم ولدته امه . خلاصه كلام بلاغت فرجام امام (عليه السلام ) آنكه : ((هر كس اين دعا را كه مذكور شد در وقتى كه به جامه خواب در مى آيد سه مرتبه بخواند بيرون آيد از گناهان مانند روزى كه از مادر متولد شده باشد.))
مترجم گويد: ((خرج من الذنوب ))، ذنوب - به ضم ذال نقطه دار - جمع ذنب است - به فتح ذال و سكون نون - به معنى گناه ، و فعل آن اءذنب مى آيد. قال فى ((الصحاح )): الذنب الجرم ، و قد اذنب الرجل . و بيرون آمدن از گناه از قبيل استعاره است چه تشبيه شده است مفارقت او از گناهان و خلاصى از تبعات آن به بيرون آمدن شخص از خانه يا امثال آن ، كلام از قبيل استعاره مصرحه تبعيه است و مى تواند بود كه تشبيه شده باشد گناهان به جامه و پيراهن و امثال آن ، كنايه از آنكه چنانچه آنها بدن را فرا مى گيرند گناهان نيز احاطه به اين كس مى كنند، چنانچه كلام مجيد به آن ناطق است كه : احاطت به خطيئته (210). و كلام استعاره بالكناية باشد، و ذكر خروج تخييل آن - و الله اءعلم )).
و روايت كرده است در كتاب مذكور از حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) كه آنحضرت فرموده اند: من قرا هذه الاية عند منامه :
قل انما بشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله واحد فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا.(211)
بگو من بشرى مثل شمايم ، به من وحى مى شود كه معبود شما معبودى يگانه است ، پس هر كس كه اميد ديدار پروردگار خود دارد بايد عمل شايسته كند و احدى را در عبادت پروردگار شريك نسازد.
سطع له نور الى المسجد الحرام حشو ذلك النور ملائكة يستغفرون له .
خلاصه كلام معجز نظام سيد انام - عليه و آله الصلاة و السلام من الله الملك العلام - آنكه : ((هر كس اين آيه كريمه را كه ذكر يافت در وقت خواب كردن بخواند ساطع شود نورى از جايگاه خواب او تا مسجد الحرام كه در ميانه آن نور ملائكه باشند كه از جهت او استغفار و آمرزش از حضرت عزت - عمت عطياته - مى كرده باشند.))
و نيز روايت كرده است در كتاب مذكور از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند: ما من عبد يقراء آخر الكهف حين ينام الا استيقظ فى الساعة التى يريد.
يعنى : ((نيست بنده اى از بندگان كه بخواند آخر سوره مباركه كهف را در حين خواب كردن و اراده نمايد كه در فلان ساعت برخيزد مگر آنكه در همان ساعت كه مى خواهد بيدار شود)).
و اين از جمله اسرار عجيبه مجربه است كه هيچكس را در آن شكى نيست . و مراد به آخر كهف آيه آخر آن سوره است و آن اينست : قل انما انا بشر مثلكم - الى آخر الاية كه قبل ازين عن قريب سمت گزارش يافت .
دعاى دفع گزيدگى
و هر گاه كه ترس از عقرب و امثال آن داشته باشى بگوى آن چيزى را كه روايت كرده است در كتاب مذكور از امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند: من قرا هذه الكلمات فانا ضامن ان لا تصيبه عقرب و لا هامة حتى يصبح :
((اعوذ بكلمات الله التامات التى لا يجاوز هن بر و لا فاجر من شر ماذراء و من شر مابراء، و من شر كل دابة هو آخذ بناصيتها ان ربى على صراط مستقيم .
))
پناه مى برم به كلمات تامه خداوند كه هيچ نيكوكار و بدكارى از آنها در نخواهد گذشت از شر آنچه آفريده و خلق نموده ، و از شر هر جنبنده اى كه زمامش بدست اوست ، كه همانا پروردگارم بر راه راست است .
يعنى : ((هر كس تبرك جويد به خواندن اين كلمات كثير البركات كه مذكور شد من ضامنم او را كه نه عقربى و نه هامه اى (212) از هوام آسيبى به او رساند تا آنكه صبح را دريابد.))
دعاى دفع احتلام
و نيز روايت كرده است در كتاب مذكور به سند صحيح به جهت دفع احتلام از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند: اذا خفت الجنابة فقل فى فراشك :
((اللهم انى اعوذبك من الاحتلام ، و من شر الاحلام و من ان يتلاعب بى الشيطان ، فى اليقظة و المنام .
))
خداوندا پناه مى برم به تو از احتلام ، و از شر خوابهاى پريشان ، و از اينكه شيطان مرا در بيدارى و خواب بازيچه خود قرار دهد.
يعنى : ((هر گاه كه ترس از جنابت داشته باشى پس بگوى در حالتى كه در جامه خواب باشى دعائى را كه مذكور شد)).
دعاى امن از آوار
و نيز روايت كرده است به جهت ايمن بودن از فرود آمدن خانه از ثامن ائمه هدى امام رضا - عليه التحية و الثنا - كه آنحضرت فرموده اند: لم يقل احد اذا اراد ان ينام :
((ان الله يمسك السموات و الارض ان تزولا و لئن زالتا ان امسكهما من احد من بعده انه كان حليما غفورا(213))).

خداوند آسمانها و زمين را از فرو افتادن نگه مى دارد، و اگر فرو افتند پس از خدا ديگرى قادر بر نگهدارى آنها نيست ، همانا او بردبار و آمرزنده است .
فسقط عليه البيت . خلاصه كلام امام (عليه السلام ) آنكه : ((نگفته است كسى هر گاه كه اراده خواب كرده باشد اين آيه كريمه مذكوره را كه خانه بر سر او فرود آمده باشد.)) كنايه از آنكه هر كس در وقت اراده خواب كردن اين آيه مذكوره را بخواند از ترس فرود آمدن خانه ايمن باشد باذن الله تعالى .
و نيز روايت كرده است در كتاب مذكور كه : حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) هر گاه اراده در آمدن به جامه خواب مى كرده اند تبرك به خواندن اين كلمات مى جسته اند:
((باسمك اللهم احيى و باسمك اموت .))
خداوندا به نام تو زنده ام ، و بنام تو مى ميرم .
و هرگاه بيدار مى شده اند به گفتن اين كلمات مبادرت مى نموده اند:
الحمد لله الذى احيانى بعد ما اماتنى و اليه النشور.
سپاس خدايى را كه مرا زنده ساخت پس از آنكه مرا ميرانده بود، و حشر و نشر به سوى اوست .
دعاى وقت خروشيدن خروس
و نيز روايت كرده است در كتاب مذكور از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند: هر گاه كه خروش خروس شنوى بگوى :
سبوح قدوس ، رب الملائكة و الروح ، سبقت رحمتك غضبك ، لا اله الا انت ، سبحانك و بحمدك ، عملت سوءا، و ظلمت نفسى ، فاغفرلى ، انه لا يغفر الذنوب الا انت .
بسى منزه و پاك است پروردگار فرشتگان و روح (214)، رحمتت بر غضبت پيشى گرفته ، معبودى جز تو نيست ، تو را منزه و ستوده مى دانم ، بد كرده ام و به خود ستم روا داشته ام ، پس مرا بيامرز كه گناهان را جز تو كسى نيامرزد.
استحباب سرمه كشيدن بهنگام خواب
و از آنچه سزاوار است بعمل آوردن آن در وقت خواب كردن سرمه در چشم كشيدن است ، به تحقيق كه روايت شده است كه حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) هر گاه كه اراده در آمدن به جامه خواب مى نموده اند سرمه در چشم مبارك مى كشيده اند.
و روايت شده است از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام )(215) كه آنحضرت فرموده اند: من اصابه ضعف فى بصره فليكتحل سبع مراود عند منامه من الاثمد اربعة فى اليمنى و ثلاثة فى اليسرى .
خلاصه كلام بلاغت انتظام امام (عليه السلام ) آنكه : ((هر كس را ضعفى در چشم بهم رسد بايد كه در وقت خواب كردن هفت ميل سرمه به چشم خود كشد، چهار در چشم راست ، و سه در چشم چپ )).
و هم از آنحضرت روايت شده است كه فرموده اند: الكحل عند النوم امان من الماء الذى ينزل فى العين . يعنى : ((سرمه در چشم كشيدن در وقت خواب كردن سبب امان است از آبى كه در چشم نازل مى شود)).
و روايت شده است كه در وقت سرمه كشيدن اين دعا بايد خواند:

 

next page

fehrest page

back page