مفتاح الفلاح

شيخ بهايى رحمة الله عليه

- ۲۰ -


دعاى سرمه كشيدن
اللهم انى اساءلك بحق محمد و آل محمد، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تجعل النور فى بصرى ، و البصيرة فى دينى ، و اليقين فى قلبى و الاخلاص فى عملى ، و السلامة فى نفسى ، و السعة فى رزقى ، و الشكر لك ابدا ما ابقيتنى .(216)
و روايت كرده است ثقة الاسلام در كتاب ((كافى )) به سند حسن از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند: هر گاه كسى خواب سهمناكى ببيند بايد كه از آن جانبى كه خوابيده است بر جانب ديگر بگردد و اين آيه كريمه را بخواند:
انما النجوى من الشيطان ليحزن الذين آمنوا و ليس بضارهم شيئا الا باذن الله .(217 )
جز اين نيست كه راز گويى از شيطان است تا مؤ منان را اندوهگين سازد، و البته ضررى بآنان نتواند جز به اذن خداوند.
بعد از آن بگويد:
عذت بما عاذت به ملائكة الله المقربون ، و انبياؤ ه المرسلون ، و عباده الصالحون ، من شر مارايت ، و من شر الشيطان الرجيم .
پناه بردم به آنچه كه فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل و بندگان شايسته خداوند بآن پناه بردند، از شر آنچه ديدم و از شر شيطان رانده شده .
باب ششم : در آنچه از نصف شب تا طلوع صبح عمل به آن بايد كرد و آن در ضمن مقدمه و چند فصل سمت تفصيل مى يابد.
مقدمه : در فضيلت نماز شب
ببايد دانست كه روايت بسيار از ائمه اطهار - عليهم صلوات الله الملك الجبار - در باب برخاستن به نماز شب و بيان فضيلت آن نقل شده است ، و روايات در اين باب متظافر است ، از آنجمله روايت كرده است ثقة الاسلام در كتاب ((كافى )) به سند صحيح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند:
شرف المؤ من قيامه بالليل ، و عزه استغناوه عن الناس . يعنى : ((شرف مؤ من بر پاى بودن اوست در شب كه كنايه از نماز شب است ، و عزت او استغناى اوست از مردم .))
و همچنين روايت كرده است در كتاب مذكور به سند حسن از عبدالله بن سنان كه گفت : شنيدم از اباعبدالله (عليه السلام ) كه آنحضرت مى فرمودند:
ثلاث هن فخر المؤ من وزينته فى الدنيا و الاخرة : الصلاة فى آخر الليل ، و ياسه مما فى ايدى الناس ، و ولاية الامام من آل محمد صلى الله عليه و آله .
يعنى : ((سه چيز است كه آن فخر مؤ من و زينت اوست هم در دنيا و هم در آخرت : نماز كردن در آخر شب ، و نااميد بودن از آنچه در دست مردم است ، و تولى نمودن به امام معصوم از آل محمد (صلى الله عليه و آله ).
و همچنين روايت كرده است در كتاب مذكور به سند حسن هم از آن حضرت (عليه السلام ) در تفسير قول خداى تبارك و تعالى : كانوا قليلا من الليل ما يهجعون (218) كه آنحضرت فرموده اند: يعنى قليلى از شبها بوده است كه فوت مى شده است نماز شب متقين كه نمى توانستند در آن شبها قيام به آن نمود.
مترجم گويد: (( ببايد دانست كه مصنف - طالب ثراه - در حاشيه ذكر كرده است كه آيه وافى هدايه مذكوره در سوره مباركه ذاريات چنين است كه : ان المتقين فى جنات و عيون # آخذين ما آتاهم ربهم كانوا قبل ذلك محسنين # كانوا قليلا من الليل ما يهجعون # و بالاسحار هم يستغفرون .
معنى آيه - و الله اءعلم - آنكه : ((بدرستى كه پرهيزكاران از شرك و معصيت در آنروز در بوستانها باشند و چشمه هاى روان جارى باشد در آن ، پذيرندگان و فراگيرندگان آن چيز را كه به فضل خود عطا كرده است بديشان پروردگار ايشان ، بدرستى كه ايشان بوده اند پيش از دخول بهشت نيكوكاران ، كه در شب اندك خواب كردند، و بودند كه به سحرها طلب آمرزش مى كردند)) كه گويا همه شب تا سحر ارتكاب جرايم نموده اند، يعنى به طاعت و بيدارى شب مغرور نبوده اند.

طاعت ناقص ما موجب غفران نشود  
  راضيم از مدد علت عصيان نشود
و ارباب تفسير ((هجوع )) را به خواب قليل تفسير كرده اند. و در لفظ ((ما)) چند وجه گفته اند: اول آنكه : زايده اش دانسته اند. دوم و سيم آنكه ماء مصدرى و ماء موصوله اش گفته اند، اى كانوا قليلا من الليل هجوعهم ، او الذى يهجعون فيه .
و رفع مصدر يا موصول بر فاعليت است به قليلا. و جايز نيست كه ماء نافيه باشد زيرا كه ما بعد ماء نافيه عمل در ما قبلش نمى كند، و اگر چنانچه ماء نافيه باشد هر آينه حمل بر نفى كردن صحيح باشد(219) - فتاءمل )).
و نيز روايت كرده است در كتاب مذكور: انه جاء رجل الى امير المؤ منين عليه السلام فقال : انى قد حرمت صلاة الليل ، فقال امير المؤ منين (عليه السلام ) انت رجل قد قيدتك ذنوبك .
يعنى : ((بدرستى كه شخصى به خدمت امام المتقين امير المؤ منين (عليه السلام ) آمد و گفت كه : مدتى شده است كه از نماز شب گزاردن محروم شده ام ، پس آنحضرت در مقام جواب او در آمده فرمودند: تو مردى اى كه گناهان تو ترا به قيد در آورده است و مانع از نماز شب شده است )) كنايه از آنكه گناه كردن در روز باعث محرومى از نماز شب است .
و روايت كرده است شيخ الطايفة و امام الشيعة در كتاب ((تهذيب الاحكام )) به سند صحيح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) در تفسير قول خداى تعالى : ان ناشئة الليل هى اشد و طاء و اقوم قيلا(220) كه مراد به قيام ، برخاستن بنده است از جامه خواب خود، يعنى چون وقت نماز شب در آيد بنده از جامه خواب خود برخيزد به جهت نماز گزاردن ، و ازين برخاستن بجز رضاى خود حضرت عزت چيزى ديگر اراده ننمايد و در خاطر او نگذرد، و خالصا مخلصا لله تعالى برخاسته مقدمات نماز را بجاى آورده شروع در عبادت پروردگار نمايد، اميد كه همه را اتصاف به آن روزى باد بالنبى و آله الاءمجاد.
و نيز روايت كرده است شيخ مشاراليه در كتاب مذكور معتمد عليه به سند صحيح از امام بحق ناطق امام صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند: ليس من عبد الا يوقظ فى كل ليلة مرة اومرتين ، فان قام كان ذلك ، و الا فحج الشياطين فبال فى اذنه ، او لايرى احدكم انه اذا قام و لم يكن ذلك منه قام و هو متخثر ثقيل كسلان .
خلاصه كلام بلاغت فرجام امام (عليه السلام ) آنكه : ((نيست هيچ بنده اى از بندگان مگر آنكه بيدار مى شود در هر شبى يك بار يا دو بار، پس اگر درين بيدار شدنها برخاست و به نماز قيام نمود شرف آنرا دريافت ، و اگر چنانچه برنخاست شيطان بر سر آدمى به رفتار بدى آيد و در گوش او مى شاشد كه بعد از آن از خواب نتواند برخاست و تا صباح در خواب ماند، آيا نمى بيند يكى از شما در وقتى كه نماز شب از او فوت شده باشد چون از خواب بر مى خيزد هر آينه آثار ثقل و كسل در وجود او ظاهر و هويداست ؟))
و نيز روايت كرده است در كتاب مذكور به سند صحيح از عمر بن يزيد كه گفت : شنيدم از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه مى فرمودند: ان فى الليل لساعة لا يوافقها عبد مسلم يصلى و يدعو الله فيها الا استجاب له فى كل ليلة . قلت : اصلحك الله فاية ساعة من الليل ؟ قال : اذامضى نصف الليل الى الثلث الباقى .
يعنى ((بدرستى كه در هر شب ساعتى است كه هر بنده مؤ من كه در آن ساعت نماز گزارد و دعا كند البته دعاى او به عز اجابت اقتران مى بايد و عبادت او در معرض قبول الهى در مى آيد. پس من گفتم : خداى تعالى ترا به صلاح دارد آن ساعت در چه ساعت از شب است ؟ آنحضرت فرمودند: بعد از آنكه از شب نصفى گذشته باشد تا ثلث آخر آن )).
و روايت كرده است رئيس المحدثين در كتاب ((من لا يحضره الفقيه )) به سند صحيح از عبدالله بن سنان كه سؤ ال نمود از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) از تفسير قول خداى تعالى : سيماهم فى وجوههم من اثر السجود(221). پس آنحضرت در مقام جواب او در آمده و فرمودند: هو السهر فى الصلاة . يعنى ((بيدارى شب و بر پاى داشتن نماز است )) كه وقتى بنده مؤ من در شب بواسطه نماز بيدارى مى كشد و در روز آثار آن بيدارى و كثرت سجود در ناصيه او ظاهر و پيدا مى شود. و نعم ما قال الشاعر:
آنرا كه نشان ضرب عشق است  
  از چهره او چو نور پيداست
و روايات در باب نماز شب و فضيلت آن از ارباب عصمت و اصحاب هدايت - صلوات الله و سلامه عليهم - بسيار است .
توضيح تفسير مفردات عبارات مذكور
بيان كنيم آن چيزى را كه درين مقدمه واقع است و محتاج به بيانست :
((ان ناشئة الليل )) بعضى از مفسرين تفسير كرده اند ناشئه را به نفسى كه بر مى خيزد از جامه خواب نائم به واسطه نماز شب و اين تفسير نزديك است به آنچه امام (عليه السلام ) بيان آن فرموده اند:
((و اشد وطاء)) به معنى برخاستن است از جامه خواب از روى كلفت ، يا مراد ثبات قدم است در عبادت . و بعضى از قراء سبعه و طاء به مد خوانده اند، و برين تقدير، مراد موافق بودن دل است با زبان در اخلاص عمل .
((و اقوم قيلا)) مراد اشد قولا است به واسطه حضور دل در آن وقت از براى عبادت پروردگار.
((و الا فحج الشيطان )) به حاء بى نقطه و جيم ، نوعى از راه رفتن به ردائت است باين طريق كه نزديك نمايد سينه قدمها را و دور دارد عقب پاها را. ((و فحج الشيطان )) كنايه است از بدى و زشتى آمدن شيطان به سوى آن شخص ، چنانكه بول كردن در گوش كنايه است از بازى كردن شيطان به آن كس .
((متخثر)) به تاء به دو نقطه فوقانيه و خاء نقطه دار و ثاء به سه نقطه است . و قول امام (عليه السلام ) ((ثقيل كسلان )) به منزله مفسر آنست چه متخثر به معنى ثقيل و كسلان است .
فصل اول : اعمال پس از بيدار شدن از خواب
هرگاه كه شب از خواب بيدار شوى اول چيزى كه سزاوار است كه بعمل آورى آنست كه سجده كنى پروردگار عالميان را، چه روايت شده است كه : ان النبى (صلى الله عليه و آله ) كان اذا انتبه من نومه سجد.
يعنى : ((بدرستى كه حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) هر گاه از خواب بيدار مى شده اند سجده مى كرده اند)). پس بگوى در سجود يا بعد از سر برداشتن از سجود:
الحمد لله الذى احيانى بعد ما اماتنى و اليه النشور، الحمد لله الذى رد على روحى لاحمده و اعبده .
سپاس خدايى را كه زنده ام ساخت پس از آنكه مرا ميرانده بود، و حشر و نشر بسوى اوست . سپاس خدايى را كه روحم را بمن باز گرداند تا سپاسش گويم و پرستشش نمايم .
و روايت كرده است ثقة الاسلام در كتاب ((كافى )) به سند حسن از امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر (عليه السلام ) كه هرگاه در شب از خواب بيدار شوى نظر به كناره آسمان كن و بگوى :
اللهم انه لا يوارى عنك ليل ساج ، ولاسماء ذات ابراج ، و لاارض ذات مهاد، و لا ظلمات بعضها فوق بعض ، و لا بحر لجى ، تدلج بين يدى المدلج من خلقك ، تعلم خائنة الاعين و ما تخفى الصدور، غارت النجوم ، و نامت العيون ، و انت الحى القيوم ، لا تاءخذك سنة و لا نوم . سبحان ((الله )) رب العالمين ، و اله المسلمين ، و الحمد لله رب العالمين .
خداوندا نه شب تاريك را كدو نه آسمان پر بارو، و نه زمين گاهوار و نه تاريكيهاى رويهم انباشته و نه درياى خروشان چيزى را از تو پوشيده ندارند، پيش از آنكه آفريدگانت ((با عبادات خود)) سوى تو آيند تو ((با رحمت و توفيق و يارى خود)) بسويشان مى روى ، تو از ديدگان خائن ((يا خيانت ديده ها)) و هر آنچه سينه ها نهان مى دارند آگاهى . ستارگان فرو رفته ، و ديده ها فرو خفته ، و تو زنده پاينده اى هستى كه چرت و خواب فرايت نگيرد، منزه است خداوند كه پروردگار عالميان و معبود مسلمانان است ، و سپاس ‍ از آن پروردگار عالميان است .
و بعد از آن بخوان آيات پنجگانه آخر سوره مباركه آل عمران (222) را كه اينست :
ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولى الاباب # الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار # ربنا انك من تدخل النار فقدا اخزيته و ما للظالمين من انصار # ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان ان آمنوا بربكم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار # ربنا و آتنا ما و عدتنا على رسلك و لا تحزنا يوم القيمة انك لا تخلف الميعاد - الحديث .
توضيح تفسير مفردات عبارات مذكور
((لا يوارى عنك ليل ساج )) لا يوارى به معنى لا يستر است ماخوذ از مواراة كه به معنى پنهان ساختن و مستور داشتن است . و ((ساج )) به سين بى نقطه و آخر آن جيم ، اسم فاعل است از ((سجا)) كه به معنى ركد و استقر است ، و حاصل معنى آنكه : نمى تواند پوشيده و پنهان داشت از تو چيزى را شبى كه در غايت تاريكى و نهايت ظلمت و سياهى است زيرا كه علم تو بر جميع اشيا محيط است .
((و لا ارض ذات مهاد)) - به كسر ميم - جمع ممهود است (223) يعنى زمين صاحب امكنه مستويه ممهده كه به معنى گسترده شده است .
((و لا بحر لجى )) به ضم لام و كسر آن نيز آمده است و تشديد جيم مكسوره و ياى مشدده به معنى عظيم است ، يعنى درياى عظيم .
((تدلج بين يدى المدلج )) ادلاج در اصل لغت به معنى راه رفتن به شب است مطلقا، و بسا باشد كه مخصوص سازند به راه رفتن در اول شب ، و گاه باشد كه ادلاج را از روى مجاز اطلاق كنند بر عبادت كردن در شب زيرا كه عبادت بحسب حقيقت سيرى است به سوى حضرت عزت - جل شاءنه - و به همين تفسير كرده اند قول حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) را كه : من خاف ادلج و من ادلج بلغ المنزل . يعنى : ((هر كس كه از دورى منزل بترسد هر آينه به شب راه رود و هر كه به شب راه رود به منزل رسد)). چنانچه گفته اند:
تا شب نروى روز به جائى نرسى .
و ارباب حال و اصحاب كمال گفته اند كه : عبادت كردن به منزله سير كردن و راه رفتن است كه بنده به سبب آن به سوى حضرت عزت مى رسد، و توفيق و اعانت و رحمت پروردگار كه هيچ امرى از امور عبادت بدون آن حاصل نمى شود آن نيز به منزله سيرى است كه از جانب الله تعالى به سوى بنده واقع مى شود.
پس معنى تدلج بين يدى المدلج چنين مى شود كه : رحمت و توفيق و اعانت تو به واسطه آنكسى كه توجه به سوى تو كند و عبادت تو نمايد پيشتر و زودتر از توجه او به سوى تو و عبادت او به واسطه تو صادر است ، چه تا رحمت و توفيق و اعانت تو شامل حال او نشود و نيندازى تو آنرا در دل او، عبادت تو نيز به خاطر او خطور نكند. پس گويا كه سير كردى تو به سوى او پيش از آنكه سير كند او به سوى تو.
((تعلم خائنة الاعين )) تفسير اين فقره در باب دوم سبق ذكر يافت .(224) و ((غارت النجوم )) مى تواند بود كه غارت به معنى تسفلت باشد. يعنى : ستارگان روى به هبوط و انخفاض آوردند بعد از آنكه صاعد و مرتفع شده بودند. و مى تواند بود كه غارت به معنى غابت باشد يعنى غايب شدند بعد از آنكه ظاهر و هويدا بودند. و لام النجوم لام عهد است .
و ((السنة )) به كسر سين بى نقطه ، مبادى خواب است . و وجه تقديم سنه بر نوم با وجود آنكه قياس در نفى آنست كه ترقى از اعلى به ادنى باشد در باب اول سمت گزارش ‍ يافت .(225)
((لايات )) به معنى علامات عظيمهاست يا علامات كثيره كه دلالت دارند بر كمال قدرت حضرت عزت - جل شانه - ((لاولى الاباب )) به معنى ذوى العقول كامله است و اينكه عقل را ((لب )) يعنى مغز ناميده اند وجهش آنست كه نفيس تر چيزى كه در آدميست عقل است و ماعده اى عقل به منزله پوست است .
((و يتفكرون فى خلق السموات و الارض )) مفسرين در تفسير آن گفته اند كه : درين آيه كريمه دلالتى است بر شرافت علم هيئت . ((ربنا ما خلقت هذا باطلا)) يعنى در حين تفكر و تامل در شان اين مخلوقات عجيبه الشان قائل اند به اين معنى كه ربنا ما خلقت هذا عبثا يعنى اى پروردگار ما خلق اينها را به عبث نكردى بلكه هر يك را به جهت حكمتى به وجود آوردى .
((سبحانك )) به معنى تنزيه است اءى ننزهك عن فعل العبث تنزيها: يعنى منزه مى گردانيم و به پاكى ياد مى كنيم ترا از فعل عبث منزه گردانيدنى .
((فقنا عذاب النار)) چه هر گاه كه خلق اين اشياء مبتنى بر حكمت و مصلحت حال عباد است و معاش آنها به سبب آنست ، و دليلى است كه دلالت مى كند بر معرفت صانع ، و راغب مى كند بر طاعات او و قيام به وظايف عبادات او - جل شاءنه - تا به نيل فوز ابدى رسند؛ و غالبا كه انسان مخل است به آن ، پس حسن تفريع نموده است بر كلام سابق و گفته كه : فقنا عذاب النار يعنى پس نگه دار ما را از عذاب آتش . ((من تدخل النار فقد اخزيته )) بعضى از مفسران گفته اند: اين آيه كريمه اشعار بر آن دارد كه عذاب روحانى صعب تر از عذاب جسمانى است ، چه خزى ، فضيحت و حقارتى است نفسانى .
((ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان )) منادى ندا كننده را گويند، و مراد به آن حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) است . و بعضى گفته اند كه : مراد به آن قرآن مجيد است . ((فاغفر لنا ذنوبنا)) مراد به ذنوب در اينجا كباير است .
((و كفر عنا سيئاتنا)) مراد به سيئات در اين مقام گناهان صغيره است ، يعنى : به سبب توفيق ما بر اجتناب از گناهان كبيره تكفير گناهان صغيره ما كن . كنايه از آنكه اجتناب كردن از گناهان كبيره باعث آمرزش گناهان صغيره است .
((و توفنا مع الابرار)) يعنى ما را در زمره ابرار در آور، و وفات ما را با ايشان مقرر دار. ((ربنا و آتنا ما و عدتنا على رسلك )) يعنى : اى پروردگار ما عطا كن به ما آن چيزى را كه وعده كرده اى ما را از براى تصديق انبياى تو، يا جارى ساخته اى آنرا به زبان معجز بيان پيغمبران تو. پس بر تقدير اول ((على )) به معنى ((لام )) است اى لاجل تصديقهم يعنى از براى تصديق ايشان . و بر تقدير دوم صله ((وعدتنا)) است به تضمين معنى اجريت ، اى اجريت على السنة رسلك - و الله اءعلم .
فصل دوم : در تعيين ساعت نيمه شب و امورى مربوط به نافله شب
هرگاه كه نصف از شب بگذرد پس وقت نماز شب داخل شود، و گاه هست كه نصف شب را تعبير به زوال نيز مى كنند چنانچه مراد به نصف روز از وقت زوال روز است . و روايت كرده است رئيس المحدثين در كتاب ((من لا يحضره الفقيه )): ان عمربن حنظلة سال الصادق (عليه السلام ) فقال : زوال النهار نعرفه بالنهار فكيف لنا بالليل ؟ فقال (صلى الله عليه و آله ) للليل زوال كزوال الشمس . قال : فباى شى نعرفه ؟ قال ؟ بالنجوم اذا انحدرت .
يعنى : ((بدرستى كه عمر بن حنظله سؤ ال كرده از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) از آنكه زوال روز را بر زوال آفتاب معلوم مى كنيم نهايتش زوال شب را چگونه بدانيم ؟ پس آنحضرت فرمودند كه : شب رانيز والى است مثل زوال روز. گفت : آنرا به چه چيز بدانيم ؟ امام (عليه السلام ) فرمودند: به انحدار نجوم )).
و ظاهر اينست كه امام (عليه السلام ) اراده كرده باشند به نجوم ستارگانى را كه در وقت غروب آفتاب طلوع نموده باشند، چنانچه شيخ ما شيخ شهيد - قدس سره - قائل به آن شده است . و مراد به انحدار نجوم شروع كردن ستارگان است به سرازير شدن و روى به انخفاض آوردن .
و گاه هست كه نماز شب را اطلاق مى كنند در احاديث برهشت ركعت ، و گاهى بر يازده ركعت به اضافه دو ركعت شفع و يك ركعت وتر، و گاهى بر سيزده ركعت به اضافه دو ركعت نافله صبح . و نماز شب از نوافل مؤ كده است و تاكيد در آن بيشتر است ، چنانچه روايت كرده است شيخ الطايفة در كتاب ((تهذيب )) به سند صحيح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند:
كان فى وصية رسول الله (صلى الله عليه و آله ) لعلى (عليه السلام ): يا على اوصيك فى نفسك بخصال ، ثم قال : اللهم اعنه - و ذكر جملة من الخصال الى ان قال - و عليك بصلاة الليل ، و عليك بصلاة الليل ، و عليك بصلاة الليل ، و عليك بصلاة الزوال ، و عليك بصلاة الزوال ، و عليك بصلاة الزوال .
خلاصه كلام درر فرجام امام (عليه السلام ) آنكه : ((در وصيتى كه حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) به حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) كرده اند فرمودند: اى على بدرستى كه وصيت مى كنم ترا در نفس تو به خصال چندى . بعد از آن در مقام دعاء امير در آمده فرمودند كه : اللهم اعنه ، يعنى بار خدايا او را امداد و معاونت نما. و ذكر كردند پاره اى از خصال تا آنكه سه مرتبه فرمودند كه : و عليك بصلاة الليل ، يعنى : بر تو باد كه به نماز شب قيام نمائى . و سه مرتبه ديگر گفتند كه : و عليك بصلاة الزوال ، يعنى : بر تو باد كه به نماز زوال مبادرت مى نموده باشى )).
و ظاهر اين حديث دلالت دارد بر آنكه حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) اراده كرده باشند به صلاة الليل سيزده ركعت نافله شب را، و به صلاة الزوال هشت ركعت نافله زوال روز را كه عبارت از نافله پيشين است ، چنانچه بعض از علماى ما - رضوان الله عليهم - تصريح به آن كرده اند.
آداب تخلى
پس هر گاه اراده توجه به عبادت كنى و ترا حاجت به تخلى باشد بايد كه اول ابتدا به تخلى كنى و آنرا بر افعال ديگر مقدم دارى . پس چون اراده در آمدن به بيت الخلا بنمائى و بوده باشد نقش انگشترى تو، يا با تو اسمى از اسماء محترمه بايد كه آنرا از خود جدا كنى و با خود همراه نبرى ، و همچنين زر سفيدى كه در هميان يا گره نبسته باشى اگر با تو باشد از خود دور كنى .
مترجم گويد: ((و همچنين مكروه است همراه داشتن مصحف در وقت غذاى حاجت و داخل ساختن آن در بيت الخلا، و همچنين آنچه نامهاى مختص به خدا و دعاهاى متبرك كه مشتمل بر اسم خدا بود بر آن منقوش باشد مثل انگشتر يا لوح . و از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به ثبوت رسيده است كه قبل از تخلى خاتم را نزع مى نموده اند و از خود دور مى كرده اند، و همچنين از امير المؤ منين على (عليه السلام ) كه در وقت تخلى بازوبند و تعويذ و دعا را از خود جدا مى نموده اند.
و ظاهر اينست كه اسم نبى و اسامى ائمه معصومين - صلوات الله عليهم اجمعين - نيز همين حكم داشته باشد. و صاحب كتاب ((شارع نجات )) در كتاب مذكور گفته كه : الحاق اسم نبى و اسامى ائمه - صلوات الله عليه و عليهم - به آن در كراهت محل نظر است ، و اولى الحاق است از باب تعظيم و احترام . و شيخ شهيد در ((ذكرى )) مى گويد: اسماء انبيا و ائمه باخود داشتن مكروه نيست ، و همچنين استصحاب (226) دراهم بيض - به كسر باء به يك نقطه به صيغه جمع ابيض - يعنى ادخال زر سفيد خالص با خود در بيت الخلا مكروه است مگر آنكه مصرور يعنى درهميان باشد كه آنوقت كراهت نخواهد داشت ، چنانچه از امام جعفر صادق (عليه السلام ) مروى است كه از پدر عاليمقدار خود امام محمد باقر (عليه السلام ) روايت كرده است . و سبط ابن ادريس يحيى بن سعيد در ((جامع )) و علامه در ((نهايه )) مشدود بجاى مصرور ذكر كرده اند، يعنى در جايى بسته شده - و الله اءعلم )).
پس چون خواهى كه داخل بيت الخلا شوى بايد كه در وقت داخل شدن پاى چپ را پيش گذارى اگر در ابنيه باشد، و اگر تخلى در صحرا واقع شود چون جاى نشستن برسى پاى چپ را پشتر از پاى راست بگذارى و اين دعا بخوانى :
بسم الله و بالله اعوذ بالله من الرجس النجس الخبيث المخبث الشيطان الرجيم .
بنام خدا و به يارى خدا، پناه مى برم به خدا از آن پليد نجس و خبيثى كه داراى سپاهيان خبيث است ، همان شيطان رانده شده .
و اگر تخلى در صحرا كنى بايد كه اختيار موضعى نمائى كه كسى ترا نبيند يا آنقدر از مردم دور شوى كه انظار ناظرين بر تو نيفتد. و بايد كه در حال تخلى اعتماد بر پاى چپ كنى ، يعنى سنگينى بدن خود را بر پاى چپ اندازى ، و پاى راست را گشاده و دور دارى ؛ و اطاله جلوس نكنى ، يعنى زمان نشستن را در بيت الخلا دراز نگردانى ؛ و حرف نزنى مگر از براى امر ضرورى كه اگر حرف نزنى بترسى كه آن امر فوت شود، يا خواندن آية الكرسى يا گفتن الحمد لله رب العالمين ، يا حكايت اذان ، يعنى هر چه مؤ ذن گويد تو نيز بگويى ، يا ذكر جناب مقدس الهى كه اينها استثنا شده است .
و سزاوار است كه بعد از فراغ ، برخاسته ، دست راست را بر شكم فرود آرى و اين دعا را بخوانى :
الحمد لله الذى اماط عنى الاذى ، و هناءنى طعامى و شرابى ، و عافانى من البلوى .
سپاس خداى را كه آزار را از من ببرد، و طعام و شرابم را گوارايم ساخت ، و از بلا و گرفتارى سلامتم بخشيد.
و بايد كه استبرا كنى به اين طريق كه انگشت ميانه را بر مقعد گذاشته تا اصل قضيب سه نوبت به قوت تمام بكشى ، و بعد از آن انگشت شهادت را در زير قضيب و انگشت شست را بر بالا نهاده سه نوبت تا كنار حشفه بكشى ، و بعد از آن سه نوبت ذكر را بيفشانى ، و سه نوبت حشفه را بيفشرى ، و در حالت استبرا تنحنح كنى .
و هر گاه اراده استنجا كردن به آب كنى بايد كه اين دعا بخوانى :
الحمدلله الذى جعل الماء طهورا، و لم يجعله نجسا.
سپاس خدايى را كه آب را پاك و پاكيزه ساخت ، و نجس قرارش نداد.
و بايد كه استنجا به دست چپ كنى ، خواه استنجا به آب واقع شود و خواه به احجار. و اگر در آن دست انگشترى بوده باشد كه نگين آن از حجاره زمزم باشد يعنى سنگى كه از چاه زمزم بر آمده باشد از دست بر آورى .
مترجم گويد: ((چه روايت امر به نزع آن در وقت استنجا على سبيل استحباب وارد شده است ، و صاحب ((شارع نجات )) گفته كه : در نسخ مصححه ((كافى )) در مضمره ابن عبدربه بجاى لفظ زمزم لفظ زمرذ واقع است - به ضم زاء معجمه و ميم و راء مشدوده قبل از دال معجمه - و آن نوعى است نفيس از جواهر معادن ، انفس از زبرجد. و شيخ شهيد - قدس الله روحه - در ((ذكرى )) گفته است : و سمعنا مذاكرة . و مصنف - طاب ثراه - نيز در حاشيه تصريح به اين تصحيح كرده است ، نهايتش گفته : ((الحجر المستخرج من بئر زمزم يتخذ منه الفصوص - و الله اءعلم )).
و بايد كه مقعد را به انگشت بنصر بشوئى ، و قضيب را به دست راست مس نكنى ، و در ازاله غير متعدى از غايط، اختيار آب بر استجمار كنى ، و جمع كردن ميانه آب و استجمار را در متعدى و غير متعدى در استحباب افضل و اكمل دانى ، و در شستن مخرج غايط آن مقدار مبالغه كنى كه احساس صرير كه عبارت از درشتى محل است نمائى .
و در حال استنجا بگوى :
اللهم حصن فرجى و اعفه ، و استر عورتى ، و حرمنى على النار.
خداوندا دامن عفتم را نگهدار و عفيفش بدار، و عورتم را بپوشان ، و مرا بر آتش دوزخ حرام گردان .
و شستن دبر را بر قبل مقدم دارى ، و عدد احجار را در ضمن وتر زياده كنى گاهى كه به سه سنگ ازاله عين نجاست نشود تا آنكه ازاله عين نجاست واقع شود. و بايد كه هر يك از سنگ استجمار را چنان بر محل بمالى كه مستوعب جميع اجزاء محل شود بر سبيل اداره (227) بر آن .
و هر گاه خواهى كه از بيت الخلا بيرون آيى پس پاى راست را پيش گذار و در وقت بر آمدن بگوى :
الحمد الله الذى عرفنى لذته ، و ابقى فى جسدى قوته ، و اخرج عنى اذاه ، يا لها نعمة ، يا لها نعمة ، يا لها نعمة لا يقدر القادرون عدها.
سپاس خدايى را كه لذت آنرا به من چشاند، و نيرويش را در بدنم باقى داشت ، و آزارش از من بيرون راند، چه نعمتى ! چه نعمتى ! چه نعمتى ! كه كسى را توان شمار آن نيست .
فصل سوم : در اعمال و آداب شب زنده دارى
هر گاه كه از بيت الخلا بر آئى ابتدا به سواك كن ، و بعد از آن مبادرت نماى به وضوى كامل ساختن به طريقى كه در باب اول مذكور شد. و بعد از اكمال وضو استعمال طيب كن ، يعنى خود را به عطريات معطر ساز، بدرستى كه روايت شده است از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند كه : كانت للنبى (صلى الله عليه و آله ) ممسكة اذا توضاء اخذها بيده و هى رطبة .
يعنى : ((حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) را نافه مشكى بوده و هر گاه وضو مى ساختند آن مشك نافه به دست مى گرفتند در حالتى كه هنوز دست مبارك ايشان تر بوده است )).
و هم از آن حضرت (عليه السلام ) روايت شده است كه فرموده اند: ركعتان يصليهما متعطر افضل من سبعين ركعة يصليها غير متعطر.
يعنى دو ركعت نمازى كه متعطر گزارد افضل است از هفتاد ركعت نماز كه غير متعطر بجا آورد)).
و ببايد دانست كه استعمال عطريات از براى هر نماز و هر دعا مستحب است و اختصاص به نماز شب و ادعيه آن ندارد. پس هر گاه وضو ساختى و متعطر شدى روى به قبله بنشين و اين دعا را كه منسوب است به سيد الساجدين امام زين العابدين (عليه السلام ) كه آنحضرت در نصف شب به خواندن آن تبرك مى جسته اند بخوان :
الهى غارت نجوم سمائك ، و نامت عيون انامك ، و هدات اصوات عبادك و انعامك ، و غلقت الملوك عليها ابوابها، و طاف عليها حراسها، و احتجبوا عمن يساءلهم حاجة ، او ينتجع منهم فائدة ، و انت الهى حى قيوم ، لا تاءخذك سنة و لا نوم ، و لا يشغلك شى ء عن شى ء، ابواب سمائك لمن دعاك مفتحات ، و خزائنك غير مغلقات ، و ابواب رحمتك غير محجوبات ، و فوائدك لمن ساءلك غير محظورات ، بل هى مبذولات .
خداى من ستارگان آسمانت فرورفته ، و ديده هاى خلقت فرو خفته ، و صداهاى بندگان و چهارپايانت خاموش شده ، و پادشاهان درها را به روى خود بسته ، و نگهبانان در گرد آن درها به حفاظت مشغول ، و خود را از كسيكه حاجتى از آنان خواهد يا احسانى طلبد محجوب داشته اند، و تنها تو - الها - زنده و پاينده اى كه چرت و خواب فرايت نگيرد، و هيچ چيز تو را از چيز ديگر سرگرم نسازد، درهاى آسمانت براى دعا كنندگان باز است ، و خزائنت نبسته ، و درهاى رحمتت نپوشيده ، و احسانهاى تو براى آنكس كه از تو درخواست كند ممنوع نيست بلكه همه مبذول و در دسترس است .
الهى انت الكريم الذى لا ترد سائلا من المؤ منين ساءلك ، و لا تحتجب عن احد منهم ارادك ، لا و عزتك و جلالك ، و لا تختزل حوائجهم دونك ، و لا يقضيها احد غيرك .
خداى من تو همان كريمى هستى كه هيچ درخواست كننده اى از مؤ منان را كه به تو رو انداخته از بار گاهت دور نسازى ، و از هيچكدام آنها كه قصد تو كرده خود را پوشيده ندارى ، نه به عزت و جلالت سوگند كه حوائج آنان در پيشگاه تو به تعويق نيفتد، و كسى جز تو به بر آوردنش دست نيازد.
اللهم و قدترانى و وقوفى و ذل مقامى بين يديك ، تعلم سريرتى ، و تطلع على ما فى قلبى ، و ما يصلح به امر آخرتى و دنياى .
خداوندا تو من و ايستادن و خواريم را در پيشگاه خودت مى بينى ، و راز درونيم را مى دانى ، و از آنچه در دل دارم و از آنچه كه صلاح كار دنيا و آخرتم بدان بسته است آگاهى .
اللهم ان ذكر الموت و اهوال المطلع و الوقوف بين يديك نغصنى معطمى و مشربى ، و اغصنى بريقى ، و اقلقنى عن و سادتى ، و منعنى رقادى . كيف ينام من يخاف ملك الموت فى طوارق الليل و طوارق النهار؟ بل كيف ينام العاقل و ملك الموت لا ينام لا بالليل و لا بالنهار، و يطلب روحه بالبيات و فى آناء الساعات ؟
خداوندا ياد مرگ و ترس از حوادث پس از آن و ايستادن در پيشگاهت طعام و شراب را ناگوارم ساخته ، و آب دهانم را گلوگيرم نموده ، و از بسترم بركنده ، و از خوابم بازداشته . چگونه بخوابد آنكس كه از ورود فرشته مرگ در پيشامدهاى شبانه روز مى هراسد، بلكه چگونه عاقل به خواب رود با آنكه فرشته مرگ در شب و روز خواب ندارد و روح او را در شبانگاه و در همه لحظات دنبال مى كند.
و حضرت امام (عليه السلام ) بعد از خواندن اين دعا سجده مى كرده اند و رخساره مبارك خود را بر خاك گذاشته مى گفته اند:
اساءلك الروح و الراحة عند الموت ، و العفو عنى حين القاك .
رحمت و راحتى به وقت مرگ و آمرزشم را به وقت ديدارت از تو خواستارم .
و حضرت امام (عليه السلام ) قبل از گزاردن نماز شب دو ركعت نماز مى گزارده اند، و در ركعت اول آن بعد از حمد قل هو الله احد مى خوانده اند، و در ركعت دوم قل يا ايها الكافرون ، و بعد از آن دستهاى مبارك را به جهت تكبير گفتن بر مى داشته دعا مى خوانده اند.
دعا در دل شب
پس هر گاه كه توفيق گزاردن اين دو ركعت را يابى و آنرا بجاى آرى بهتر و خوشتر آنست كه تبرك جوئى به خواندن اين دعائى كه روايت كرده است رئيس المحدثين در كتاب ((امالى )) از ابى درداء - رضى الله عنه - كه او شنيده است كه امام المتقين امير المؤ منين على (عليه السلام ) در ميانه شب اين دعا را مى خوانده اند:
الهى كم من موبقة حلمت عن مقابلتها بنقمتك ، و كم من جريرة تكرمت عن كشفها بكرمك . الهى ان طال فى عصيانك عمرى ، و عظم فى الصحف ذنبى ، فما انا مؤ مل غير غفرانك ، و لا انا براج غير رضوانك .
خداى من چه گناهان تباه سازى كه از مقابله به كيفر كردن آنها صرفنظر كردى ، و چه جرمهايى كه از مكشوف ساختن آنها به كرم خود رو گرداندى . خداى من گر چه عمرم در عصيان تو به درازا كشيده ، و گناهم در صحائف اعمال بزرگ نموده ، ولى من جز آمرزش تو را آرزومند نبوده ، و جز به خشنودى تو اميدوار نباشم .
الهى افكر فى عفوك فتهون على خطيئتى ، ثم اذكر العظيم من اخذك فتعظم على بليتى . آه ان انا قراءت فى الصحف سيئة انا ناسيها و انت محصيها فتقول خذوه ، فياله من ماخوذ لا تنجيه عشيرته ، و لا تنفعه قبيلة ، آه من نار تنضج الاكباد و الكلى ، آه من نار نزاعة للشوى ، آه من غمرة من لهبات لظى .
خداى من به بخشايشت مى انديشم پس گناهم در نظرم سبك جلوه مى كند، سپس به ياد كيفر بزرگت مى افتم پس گرفتاريم برم بزرگ مى آيد، آه اگر در نامه عملم گناهى را بخوانم كه خود فراموش نموده ولى تو به حسابش آورده اى پس گويى : بگيريدش ، آه چه گرفتارى كه اقوامش قادر بر نجاتش نباشند، و فاميلش سودى به حالش نبخشند، آه از آتشى كه جگرها و كليه ها را بپزد، آه از آتشى كه پوست سر را بر كند، آه از پوششى از شعله هاى آتش سوزان .
پس از آن قطره هاى چند اشك از فواره ديده بر صفحات رخساره بريز و هر چه خواهى از حضرت عزت - عمت عطياته - بخواه كه به عز اجابت مقرون گردد، و غبار عصيان از چهره و زنگ زنگار گناهان از سينه شسته شود. و نعم ما قيل :
در گلستان خواهش بى شبنم سرشكى  
  گلدسته دعا را رنگ اثر نباشد
بى فيض گريه عاشق از نشاءه بى نصيب است  
  پيمانه تهى دان چشمى كه تر نباشد
و بعد از آن برخيز و متوجه نماز شب شو، به تحقيق كه علماء ما - رضوان الله عليهم - اجماع كرده اند بر آنكه اول وقت نماز شب از نصف شب است ، و هر چند كه به فجر دوم نزديكتر باشد افضل است ، و اگر بعد از گزاردن چهار ركعت فجر دوم طالع شود چهار ركعت باقى مانده را به فاتحه تنها و به نيت ادا مخفف بجاى آر.
و مشهور جواز قديم آنست بر نصف شب ، كسى را كه عذرى يا مانعى بوده باشد، يعنى جايز است كه نماز شب را در اول شب گزارى هر گاه ترسى كه در نصف باقى شب بيدار نشوى ، و درين صورت قضا كردن افضل است از تقديم آن .
دعاى قبل از نماز شب
پس هر گاه اراده نمائى كه شروع در نماز شب كنى سزاوار آنست كه اين دعا بخوانى :
اللهم انى اتوجه اليك بنبيك نبى الرحمة و آله ، و اقدمهم بين يدى حوايجى ، فاجعلنى بهم وجيها فى الدنيا و الاخرة و من المقربين . اللهم ارحمنى بهم ، و لا تعذبنى بهم ، و اهدنى بهم ، و لا تضلنى بهم ، و ارزقنى بهم ، و لا تحرمنى بهم ، و اقض لى حوائج الدنيا و الاخرة ، انك على كل شى ء قدير، و بكل شى ء عليم .
خداوندا من به پيامبرت پيامبر رحمت و خاندان او به تو رو مى آورم و آنان را در پيش حوائجم وا مى دارم ، پس به حق آنان مرا در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان گردان . خداوندا بحق آنان مرا رحمت فرست و عذابم مكن ، و بحق آنان هدايتم نما و گمراهم مساز، و بحق آنان روزيم ده و محرومم مدار، و حوائج دنيا و آخرتم را بر آور كه تو بر هر چيز توانايى و به همه چيز دانا.
پس افتتاح كن ركعت اول را به تكبيرات سبعه با ادعيه ثلاثه و و افضل آنست كه در ركعت اول بعد از حمد سوره قل هو الله احد را سى نوبت بخوانى ، و در ركعت دوم سوره قل يا ايها الكافرون ، و در شش ركعت باقى سوره هاى دراز مثل سوره انعام و كهف و انبيا و يس و حواميم و هر سوره ديگر كه در درازى مشابه اينها بوده باشد.

 

next page

fehrest page

back page