و فرموده كه : ((چون وقت نماز در آيد و
فارغ باشيد، ايمن مباشيد از حدوث حادثه اى كه مانع شود از نماز، و در تعجيل آن سعى
كنيد))، قال الله تعالى : ((الذين هم
على صلواتهم يحافظون
(153))) يعنى : آنانى كه محافظت كنندگانند بر
اوقات نماز و در اول وقت اداى نماز مى كنند)).
و فرموده كه : ((اول وقت افضل است ، و آخر وقت از براى
بيماران است )).
پس وقت آخر براى ضعيفان رخصت است و براى اهل قوت و فراغت رحمت ، براى آنكه خداى
تعالى فرايض را بر نهجى فرض نموده كه هر يك از ضعفا را قدرت اداى آن باشد تا ضعيف
ترين مردمان تواند بجاى آورد، چنانچه در ((هدى
)) فرموده كه : فما استيسر من الهدى
(154) يعنى آنچه ميسر شود از هدى ، پس ضعيف الحال كه قدرت بر
گوسفندى زياده ندارد با توانگران كه بر اضعاف آن قادرند يكسانند در اينكه زياده بر
گوسفندى بر ايشان واجب نيست .
و نيز فرموده كه : فاتقوا الله مااستطعتم
(155) يعنى : حذر كنيد از عذاب و سخط الهى آن مقدار كه استطاعت
داشته باشيد، يعنى آن مقدار كه ضعيف ترين مردمان را استطاعت باشد. پس در فرايض ميان
خلق تفاوت نهاد و بناى فرايض را بر قدرت ناتوان ترين بندگان گذاشت براى مهربانى بر
ناتوانان كه معذورند و بر اهل قوت به تبعيت ناتوانان )). تا
اينجا بود عبارت نسخه شريفه .
پس بهتر و خوشتر آنست كه چون وقت نماز داخل شود مى بايد كه بنده از جميع مهمات دنيا
اعراض نموده متوجه كارسازى عبادت پروردگار خود شود.
و بايد كه هيچ مؤ من را از نماز اول وقت مشغول نسازد چه نماز در اول وقت گزاردن
چنانچه معلوم شد ثواب عظيم دارد بتخصيص
(156) نماز صبح و مغرب . و تاخير نماز اول به غايت مكروه است مگر در
چند جا كه تاخير نماز از اول وقت سنت است - و الله اعلم )).
و ظاهر آنست كه ادراك فضيلت نماز در اول وقت به اشتغال مقدمات آنست در اول وقت مثل
آنكه چون وقت نماز در آيد مكلف بلا توقف و تاخير متوجه طهارت شود، و طهارت كرده
شروع در نماز كند، به اينقدر فضيلت اول وقت را در مى يابد، و لازم نيست كه ادراك
فضيلت در اول وقت موقوف بوده باشد به دخول نماز در اول وقت بلافاصله ، بلكه اشتغال
به مقدمات آن مثل داخل شدن در نماز است چنانچه شيخ شهيد - نورالله مرقده - فرموده
است . و اما آنچه متضمن آنست بعض از روايات مثل آن رواياتى كه ظاهرش مفيد خلاف
كلام شيخ است - همچنانكه روايت شده است از ائمه معصومين - صلوات الله عليهم اجمعين
-: ما و قر الصلاة من اخر الطهارة حتى يدخل وقتها.
يعنى ((توقير و تعظيم نماز نكرده است كسى كه تاخير طهارت كند
تا آنكه وقت آن در آيد)). كنايه از آنكه توقير نماز نكرده
است كسى كه پيش از آمدن وقت نماز طهارت نكرده باشد و موقوف عليه آنرا بجا نياورده
در انتظار آن نباشد تا آنكه چون وقت نماز در آيد بلافاصله داخل نماز شود - ظفر
نيافتم بر آنكه روايت مذكوره را سندى باشد كه محل اعتماد تواند بود.
و بر تقديرى كه عمل نمودن به اين روايت را مندرج سازيم در ضمن عمل كردن به روايتى
كه روايت كرده است ثقة الاسلام در كتاب ((كافى
)) به سند حسن از امام به حق ناطق امام جعفر صادق (عليه
السلام ) كه آنحضرت فرموده اند كه : من سمع شيئا من الثواب
على شى ء فصنعه كان له اجره و ان لم يكن كما بلغه .
خلاصه كلام امام (عليه السلام ) آنكه : ((هر كس بشنود ترتب
چيزى را از ثواب بر عملى وجودا يا عدما يعنى به او برسد كه اقدام به فلان عمل يا
ترك فلان عمل ثواب دارد و به فعل آورد آنرا يا ترك نمايد آنرا، بوده باشد مر او را
ثواب آن اگر چه نبوده باشد آن بروجهى كه به او رسيده ))(157).
پس مضمون به صدق مقرون حديث مذكور به ما ضرر نمى رساند به واسطه آنكه حديث مذكور
دلالت مى كند كه مشغولى به طهارت در اول وقت نماز مانع توقير نماز است نه آنكه مانع
ادراك فضيلت آنست زيرا كه توقير، امر ديگر است و فضيلت ، امر ديگر، فتدبر.
و سزاوار آنست كه انتظار نماز بايد كشيد و منتظر وقت آن بايد بود چنانچه روايت شده
است كه حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله ) انتظار داخل شدن وقت نماز مى كشيدند، و
خطاب به بلال نموده مى فرموده اند كه : ارحنا يا بلال ، يعنى ((اى
بلال ما را آسايشى ببخش )) كنايه از آنكه در آر راحت را بر
ما به سبب اعلام در آمدن وقت نماز، چنانچه آن حضرت - صلوات الله و سلامه عليه و آله
- فرموده اند كه : قرة عينى فى الصلاة ، يعنى ((خنكى ديده و
روشنايى چشم من در نماز است )).
راه شناخت زوال و وقت فضيلت نماز ظهر
و عصر
و بدانكه اول وقت زوال آنست كه سايه شروع در زيادتى
كند بعد از كم شدن ، يا آنكه سايه پيدا شود بعد از آنكه منعدم شده باشد، زيرا كه هر
چند كه آفتاب مرتفع مى شود سايه كم مى شود تا آنكه در آن روز كه آفتاب به غايت
ارتفاع مى رسد سايه نيز در آن روز به غايت نقص و كوتاهى مى رسد، و گاه هست كه سايه
بالكلية منعدم مى شود، و اين در آن روز است كه آفتاب به دايره نصف النهار يعنى به
منتصف ميانه مشرق و ميانه مغرب رسد.
و ظاهر است كه آفتاب درين وقت نسبت به ساكنان اقاليم سبعه ، مختلفة الاوضاع خواهد
بود، به اين طريق كه نسبت به سمت الراس ساكنان بعض اقاليم جنوبى خواهد بود و نسبت
به سمت الراءس بعض ديگر، شمالى ، و نسبت به بعضى ديگر مماس سمت الراءس ايشان خواهد
بود.
پس نسبت به آن دو گروه كه جنوبى و شمالى است در منتصف روز سايه بالكلية منعدم
نخواهد شد بلكه در آن وقت كه منتهاى كوتاهى و كمى اوست ممتد به جانب شمالى يا به
جانب جنوبى خواهد بود، و درين دو حالت كه آفتاب از سمت الراءس ايشان جنوبى يا شمالى
باشد شروع سايه در زيادتى ، اول وقت زوال خواهد بود نظر به حال بلد ايشان . و نسبت
به گروه ثالث كه مماس سمت الراس ايشان باشد سايه بالكلية منعدم مى شود، پس نزد
ايشان اول ظهور سايه بر روى زمين اول وقت زوال خواهد بود.
و ببايد دانست كه سايه شاخص را پيش از آنكه زوال شود ((ظل
)) مى نامند، و بعد از زوال ((فى ء))،
از فاء يفى به معنى رجع يرجع ، به واسطه آنكه سايه آهسته آهسته رجوع مى كند به جائى
كه اول بار در آنجا بوده . و وقت فضيلت نماز ظهر مى كشد تا آنكه سايه شاخص بعد از
زيادتى مساوى شاخص شود. و وقت فضيلت نماز عصر مى كشد تا آنكه سايه شاخص بعد از
زيادتى دو برابر شاخص شود.
و مستحب است تاخير نمودن نماز ظهر و عصر را از اول وقت به مقدار آنكه نافله آنها
گزارده شود، و كسى كه نافله گزار نيست او را سزاوار نيست كه از اول وقت فضيلت تاخير
نماز كند.
و مشهور ميان علما آنست كه وقت نافله ظهر كه آنرا اوابين
(158) مى نامند از اول زوال آفتاب است تا آنكه سايه به مقدار دو قدم
برسد كه عبارت از آنست كه سايه شاخص به مقدار دو سبع شاخص شود، زيرا كه اغلب اوقات
قامت هر شخصى به مقدار هفت قدم به قدم آن شخص است ، و چيزى را كه قدم حقيقى نباشد،
قياس بر انسان كرده همين حكم داده اند.
و وقت نافله عصر كه آنرا نماز سبحه
(159) مى گويند، بعد از فارغ شدن از نماز ظهر است تا آنكه سايه شاخص
به مقدار چهار قدم برسد. و بعض علماء ما - رضوان الله عليهم - بر آنند كه وقت نافله
نماز ظهر و عصر ممتد است به امتداد وقت فضيلت ظهر و عصر. پس نافله ظهر را توان كرد
تا آنكه سايه شاخص مثل شاخص شود، و نافله عصر را تا آنكه سايه شاخص دو برابر شاخص
شود.
و اين قول پر دور نيست ، و در اخبار معتبره و آثار معتمده چيزى يافت مى شود كه
دلالت بر اين قول مى كند بلكه ظاهر بعض اخبار بر توسعه زياده بر اين دلالت مى كند،
چنانچه روايت كرده است شيخ الطايفه و امام الشيعه در كتاب ((تهذيب
حديث )) به سند صحيح از امام به حق ناطق امام جعفر صادق
(عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند: صلاة التطوع بمنزلة الهدية متى ما
اوتى بها قبلت ، فقدم منها ما شئت ، و اخر ما شئت .
خلاصه كلام بلاغت انتظام امام (عليه السلام ) آنكه : ((نماز
تطوع كه عبارتست از نماز سنتى به منزله هديه است هر وقت كه گزارده شود قبول است ،
پس مقدم دار از آنها را آنچه خواهى ، و مؤ خر دار از آنها را آنچه خواهى
)).
نهايتش نمى دانم كسى را از علماء ما - قدس الله اءرواحهم - كه قائل به اين قول شده
باشد، و به مدلول اطلاق اين روايت وافى هدايت كه توسعه در جواز تقديم و تاخير نوافل
است عمل نموده باشد، و مذهب شده باشد. و مى تواند بود كه مراد از لفظ تقديم كه درين
حديث وارد شده است ادا بوده باشد، و مراد از تاخير، قضا - ((و
الله اءعلم بمقاصد اوليائه )).
مترجم گويد: ((و گاه باشد كه به خاطر خطور كند كه مراد از
نماز تطوع كه در اين حديث واقعست غير نمازهاى سنتى موقته بوده باشد نه نمازهاى سنتى
موقته كه عبارت از نمازهاى سنتى شبانه روز بوده باشد، نهايتش درين كلام نظر است
زيرا كه قول امام (عليه السلام ) فقدم منها ما شئت و اخر ما شئت اشعار بر آن دارد
كه سخن از نمازهاى سنتى موقته است كه تقديم و تاخير در آنها جاريست فافهم - و الله
اعلم بحقيقة الامور)).
و ببايد دانست كه مشهور ميان علماء ما - قدس الله اءرواحهم - آنست كه جايز نيست
اعتماد كردن در دخول وقت بر ظن ، يعنى به گمان اينكه وقت نماز در آمده است اعتماد
نمايد مگر با عدم قدرت بر تحصيل علم به آن ، يعنى قدرت بر تحصيل علم به آن نداشته
باشد، پس اعتماد نمودن در معرفت وقت نماز بر اخبار يك شخص عادل نيز جايز باشد، و
اعتماد بر اذان شهر كردن نيز جايز نيست ، و اگر چه آن مؤ ذن عادل بوده باشد مگر
آنكه عاجز باشد از به هم رسانيدن علم به وقت آن .(160)
و ظاهر كلام محقق شيخ ابوالقاسم حلى صاحب ((شرايع
)) در كتاب ((معتبر))
دلالت مى كند بر جواز تعويل و اعتماد بر قول مؤ ذن واحد اگر عادل بوده باشد. و اما
اعتماد كردن بر اخبار عدلين و اذان ايشان ، ظاهر آنست كه جايز باشد و اگر چه قدرت
بر بهم رسانيدن علم به آن داشته باشد زيرا كه علم شرعى به اين قدر حاصل است و زياده
از اين تكلف است .
و سزاوار آنست كسى را كه اعتناء به امر نوافل و اهتمام به ادراك فضيلت اول وقت نماز
بوده باشد آنكه شاخصى را در فضاى خانه يا بر بام خانه خود مستقيم نصب نمايد،(161)
و بايد كه آن شاخص را در جاى مستوى و راست نصب كند به حيثيتى كه به هيچ طرفى از
اطراف مايل نباشد، و آن شاخص را مقسوم به هفت قسمت نموده باشد، پس هر گاه ملاحظه
نمايد كه ظل به غايت نقصان منتهى شد، و سايه شروع در زيادتى كرد در شهرى كه سايه
بلكلية منعدم نمى شود و چيزى از سايه شاخص مى ماند، يا آنكه سايه حادث گشت و پيدا
شد در شهرى كه سايه بالكلية معدوم مى شود پس بايد كه شروع در نافله گزاردن زوال كند
اگر از آنان باشد كه حضرت عزت ايشان را توفيق استسعاد به سعادت قيام به نوافل كرامت
نموده باشد، يا شروع در اداى نماز ظهر كند اگر از آن سعادت محروم باشد تا فضيلت اول
وقت نماز را دريابد.
پس بايد كه در اوقات نماز متفقد حال سايه مى بوده باشد كه هرگاه سايه به مقدار دو
سبع شاخص يا مثل شاخص برسد - بنا بر خلاف قوم چنانكه اشاره به آن كرده شد - بداند
كه وقت نافله ظهر گذشت شروع در نماز ظهر كند، اگر يك ركعت از نافله ظهر را در وقت
در نيافته باشد، و اگر يك ركعت از نافله را در وقت در يافته باشد به نوعى كه پيش از
آنكه وقت نافله بدر رود سجده ثانى را از ركعت اول نافله تمام كرده باشد و اگر چه
هنوز سر از سجده بر نداشته باشد بر خيزد و هفت ركعت مابقى را نيز ادا كند. و ظاهر
آنست كه آن شش ركعت ديگر درين وقت از نافله ظهر ادا بوده باشد زيرا كه اين هشت
ركعت در حكم يك نماز است ، بعد از آن نماز ظهر را بجاى آورد.
و باز به واسطه نماز عصر و نافله آن تفقد حال سايه مى نموده باشد، پس اگر چنانچه
سايه به چهار سبع شاخص با به مقدار دو مثل شاخص نرسيده باشد بايد كه شروع در نافله
گزاردن نماز عصر كند. و اگر سايه شاخص به چهار سبع يا به مقدار دو مثل شاخص رسيده
باشد و او يك ركعت از نافله را در وقت دريافته باشد به نوعى كه در نافله نماز ظهر
گذشت نافله را تمام كند و بعد از آن نماز عصر را ادا نمايد.
و اين حكم كه ياد كرده شد در غير نافله روز جمعه است ، و اما در نافله روز جمعه
بايد كه چهار ركعت ديگر بر نافله ظهر و عصر افزايد كه جمله بيست ركعت شود، و اين
بيست ركعت را به اين طريق بجاى آورد كه هيجده ركعت را به سه دفعه قبل از زوال
بگزارد در وقت ارتفاع آفتاب و در وقت انبساط آن و در وقت قيام آن نزد زوال ، و دو
ركعت ديگر را بعد از زوال بجاى آورد، و التوفيق منه سبحانه .
فصل اول : در آداب و تعقيبات نماز ظهر
بايد دانست كه اول چيزى كه در نزد تحقق زوال به فعل
بايد آورد آنست كه تبرك جوئى به آنچه روايت كرده است رئيس المحدثين در كتاب
((من لا يحضره الفقيه )) كه امام
الباطن و الظاهر امام محمد باقر (عليه السلام ) تعليم محمد بن مسلم داده و فرموده
كه : محافظت كن بر چنانكه محافظت مى كنى بر چشمهاى خود، و آن اينست :
سبحان الله و لا اله الاالله ، و الحمد لله الذى لم يتخذ
ولدا و لم يكن له شريك فى الملك ، و لم يكن له ولى من الذل و كبره تكبيرا.
پاك و منزه مى دانم خدا را، معبودى جز او نيست ، و سپاس خدائى را راست كه همسر و
فرزندى نگرفته ، و براى او شريكى در ملك و سلطنت نيست ، و سرپرستى از جهت پستى و
زبونى براى او نيست ، و او را بزرگ دار بزرگداشتى شايسته .
بعد از آن مبادرت به سوى وضو نموده وضو بساز، و شروع در دو ركعت نافله زوال كن ، و
در ركعت اول تكبيرات سبعه افتتاحيه را با ادعيه آن به طريقى كه درباب اول سبق ذكر
يافت بجاى آر، و بعد از آن استغاذه از شيطان نموده شروع در قرائت كن ، و بعد از
فاتحه سوره قل هو الله احد بخوان و در ركعت دوم بعد از فاتحه سوره قل يا ايها
الكافرون ، چنانچه ثقة الاسلام در كتاب ((كافى
)) به سند حسن روايت كرده است . پس سلام ده و بعد از سلام
تكبيرات ثلاث كه در اول تعقيب است بجاى آر، و بعد از آن تسبيح فاطمه زهرا صلوات
الله عليها بگوى ، پس اين دعا بخوان :
اللهم انى ضعيف فقو فى رضاك ضعفى ، و خذ الى الخير بناصيتى ،
و اجعل الايمان منتهى رضاى ، و بارك لى فيما قسمت لى ، و بلغنى برحمتك كل الذى ارجو
منك ، واجعل لى ودا و سرورا للمؤ منين و عهدا عندك .
خداوندا من ضعيفم پس ضعف مرا در راه رضاى خود قوى ساز، و موى پيشانيم را بگير و مرا
به سوى خير بگردان ((كنايه از آنكه دل مرا پيوسته به سوى
خيرات و طاعات متوجه ساز)) و ايمان را آخرين درجه خشنوديم
قرار ده ، و برايم در آنچه كه روزيم كرده اى بركت نه ، و به رحمتت مرا به آنچه كه
از سوى تو اميدوارم برسان ، و برايم دوستى و سرورى براى مؤ منين قرار ده
((بطوريكه مرا دوست دارند و با ديدن من مسرور شوند.))
و نيز پيمانى در نزد خودت قرار ده ((كه همان اداء شهادتين
باشد)).
پس دو ركعت ديگر نافله زوال بگزار به طريقى كه ذكر شد سواى شش تكبير افتتاحيه و
ادعيه آن ، پس دو ركعت ديگر را نيز به اين طريق بجاى آر، و بعد از هر دو ركعت ازين
شش ركعت آنچه ميسر باشد از تعقيب نماز و دعائى كه بعد از دو ركعت اول مذكور شد
بخوان . پس بعد از آنكه شش ركعت نماز نافله زوال با توابعش به عمل آوردى بر خيز و
از براى نماز ظهر اذان بگوى ، و ميان اذان و اقامت فصل كن به دو ركعت نماز به همان
طريق ، و اين دو ركعت نماز كه بعد از اذان ظهر بجا مى آورى ركعت هفتم و هشتم از
نافله زوال است .
بعد از آنكه نافله ظهر تمام گزارده شد و هشت ركعت نماز بجاى آمد بر خيز و اقامت
بگوى و بعد از اقامت تبرك به اين دعا بجوى :
اللهم رب هذه الدعوة التامة ، و الصلاة القائمة ، بلغ محمدا
(صلى الله عليه و آله ) الدرجة و الوسيلة ، و الفضل و الفضيلة . بالله استفتح و
بالله استنجح ، و بمحمد (صلى الله عليه و آله ) اتوجه . اللهم صلى على محمد و آله ،
واجعلنى بهم عندك وجيها فى الدنيا و الاخرة ، و من المقربين .
خداوندا، اى صاحب اين دعوت كامل ، و نماز برپا شده ، محمد (صلى الله عليه و آله )
را به درجه بهشتى و مقام شفاعت و فضل و فضيلت برسان . به يارى خدا شروع مى كنم ،
((يا پيروزى مى طلبم ))، و با يارى
خداوند رستگارى مى جويم و به محمد (صلى الله عليه و آله ) سوى خداوند روى مى آورم ،
خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست ، و مرا به سبب ايشان در دنيا و آخرت آبرومند،
و از مقربان درگاهت قرار ده .
بعد از آن مشغول به نماز ظهر شو، و مراعات كن در آن آنچه در نماز صبح مراعات آن
نمودى از اعمال و اقوال مگر درقرائت كه قرائت را در نماز ظهر آهسته بايد كرد ماعداى
بسملة
(162) چه جهر در بسلمه كردن در نمازهاى اخفاتى سنت است .
و در ركعت اولى بعد از فاتحه سوره سبح اسم ربك الاعلى يا سوره و الشمس ، يا از سوره
ها سوره اى كه در طول مشابه اين دو سوره بوده باشد بخوان چنانچه روايت كرده است شيخ
الطايفه در كتاب ((تهذيب الاحكام ))
به سند صحيح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق عليه الصلاة و السلام من الملك العلام
الخالق . و بعد از آن بر خيز از تشهد اول . و مراعات كن در حالت برخاستن از براى
ركعت دوم نماز صبح چنانكه در نماز صبح سبق ذكر يافت ، و بخوان سوره فاتحه را، و
مخيرى در آن كه اگر خواهى الحمد بخوانى و اگر خواهى تسبيحات اربعه را كه :
سبحان الله و الحمد لله و لا اله الاالله و الله اكبر
باشد؛
سه مرتبه بگوئى و استغفرالله را در آخر آن زياده كنى . پس از آن دستها را تا محاذى
گوشها بر داشته تكبير از براى ركوع بجاى آر، و بعد از آن ركوع و سجود را بر قياس
گذشته بعمل آر، و پس از آن تكبيرات ثلاث تعقيب را بگوى ، پس از آن بايد گفت :
((لا اله الا الله الها واحدا و نحن له مسلمون
)) - تا آخر، چنانچه در تعقيب نماز صبح گذشت
(163). بعد از آن تسبيح فاطمه زهرا ((عليها
السلام )) بگوى ، و بعد از تسبيح بخوان آنچه خواهى از ادعيه
اى كه در تعقيب نماز صبح سبق ذكر يافته است غير آنچه مخصوص به تعقيب نماز صبح باشد،
و ادعيه اى كه متضمن ذكر دخول در صباح است مانند ادعيه ثلاثه اخيره است كه در تعقيب
صبح گذشت
(164). بعد از آن بايد گفت :
يا من اظهر الجميل ، و ستر القبيح ، يا من لم يؤ اخذ
بالجريرة ، و لم يهتك الستر، يا كريم الصفح ، يا عظيم المن ، يا حسن التجاوز، يا
واسع المغفرة ، يا باسط اليدين بالرحمة ، يا سامع كل نجوى و يا منتهى كل شكوى ، يا
مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها، يا رباه يا رباه يا رباه ، يا سيداه يا سيداه يا
سيداه ، يا غاية رغبتاه ، يا ذاالجلال و الاكرام ، اساءلك بحق محمد و على و فاطمة و
الحسن و الحسين و على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و الحسن و محمد صاحب
الزمان سلام الله عليهم اجمعين ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تكشف كربى ، و
تغفر ذنبى ، و تنفس همى ، و تفرج غمى ، و تصلح شاءنى فى دينى و دنياى ، و ان تدخلنى
الجنة ، و لا تشوه خلقى بالنار، و لا تفعل بى ما انا اهله ، برحمتك يا ارحم
الراحمين .
اى كه نيكى ها را آشكار كرده اى ، و زشتيها را پوشانده اى ، اى آن كه بندگان را به
گناهشان نمى گيرى ((و در كيفرشان شتاب نمى كنى تا شايد توبه
كنند)) و پرده گناهشان نمى درى ، اى كه كريمانه از خطاى
بندگان روى گردانى ، اى كه بخششهاى بزرگ نمايى ، اى كه به نيكى از گناه بندگان در
گذرى ، اى كه آمرزشت وسيع است ، اى كه آغوش رحمت باز كرده اى ، اى شنواى هر نجوايى
، واى كه تمام شكايتها به تو منتهى مى شود، اى كه پيش از استحقاق نعمت بخشنده اى ،
پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! سرورا! سرورا! سرورا! اى آخرين مرز رغبتم ، اى
صاحب جلال و كرامت .
بحق محمد و على و و فاطمه و حسن و حسين و على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و
على و حسن و محمد صاحب الزمان - درود خدا بر همه آنان باد - از تو مى خواهم كه بر
محمد و آل محمد درود فرستى ، و غمم را بزدايى ، و گناهم ببخشى ، و غصه ام را ببرى ،
و اندوهم برطرف سازى ، و كار مرا در دين و دنيايم اصلاح كنى ، و در بهشت داخلم
نمايى ، و خلقتم را به آتش دوزخ زشت نسازى ، و آنچه را من سزاوارم و اهل آنم بر سرم
نياورى ، برحمت خودت اى مهربانترين مهربانان
و بعد از آن بايد گفت :
يا سامع كل صوت ، يا جامع كل فوت ، يا بارى النفوس بعد الموت
، يا باعث يا وارث ، يا اله الالهة ، يا جبار الجبابرة ، يا مالك الدنيا و الاخرة ،
يا رب الارباب ، و يا سيد السادات ، يا ملك الملوك ، يا بطاش ذاالبطش الشديد، يا
مبدى يا معيد، يا فعالا لما يريد، يا محصى عدد الانفاس و نقل الاقدام ، يا من السر
عنده علانية .
اى شنواى هر صدايى ، اى گرد آوردنده هر از دست رفته اى ، اى زنده سازنده جانها پس
از مرگ ، اى برانگيزنده ((مردگان ))،
اى ارث برنده ((از كسانيكه در روى زمين زندگى كرده كه هر چه
داشته ، گذاشته اند و مرده اند))، اى خداى خدايان ، اى جبار
جباران ، اى مالك دنيا و آخرت ، اى ارباب اربابها، اى سرور سروران ، اى شاه شاهان ،
اى نيرومندى كه با نيرومندى هرچه تمامتر گنهكاران را به چنگ آورى ، اى ايجاد كننده
، اى بازگرداننده ، اى كه هر كار خواهى مى كنى ، اى حسابدان شمار نفسها و حركت
قدمها، اى كه پنهان به نزدت آشكار است .
اسالك بحق خيرتك من خلقك ، و بحقهم الذى اوجبت لهم على نفسك
، ان تصلى على محمد و اهل بيته ، و ان تمن على الساعة بفكاك رقبتى من النار، و ان
تنجز لوليك و ابن نبيك ، الداعى اليك باذنك ، و امينك فى ارضك ، و عينك فى عبادك ،
و حجتك على خلقك عليه صلواتك و بركاتك وعده .
به حق برگزيدگان تو از ميان بندگانت ، و بآن حقى كه از آنان بر خود واجب كرده اى ،
از تو مى خواهم كه بر محمد و خاندان محمد درود فرستى ، و با آزاد ساختنم الساعة از
آتش دوزخ بر من منت نهى ، و وعده اى را كه به ولى خودت و فرزند پيامبرت - همو كه
باذن تو مردم را به سويت فراخواند، وامين تو در زمينت ، و چشم تو در ميان بندگانت ،
و حجت تو بر بندگانت است كه درود و بركات تو بر او باد - داده اى به انجام رسانى .
اللهم ايده بنصرك ، و قو اصحابه و صبرهم ، و اجعل لهم من
لدنك سلطانا نصيرا، و عجل فرجه ، و مكنه من اعدائك واعداء رسولك ، يا ارحم الراحمين
.
خداوندا با نصرت خود تاييدش نما، و يارانش را نيرو و پايدارى عطا كن ، و از نزد خود
تسلط و قدرت يارى بخشى برايشان قرار ده ، و فرجش را نزديك گردان ، و او را بر
دشمنان خودت و دشمنان پيامبرت پيروزى و غلبه ده اى مهربانترين مهربانان .
و بعد از آن بايد گفت :
اللهم رب السماوات السبع ، و رب الارضين السبع ، و ما فيهن و
ما بينهن و ماتحتهن و رب العرش العظيم ، و رب جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل ، و رب
السبع المثانى و القرآن العظيم ، و رب محمد خاتم النبيين ، صل على محمد و آله ، و
اساءلك باسمك الاعظم الذى به تقوم السماوات و الارض ، و به تحيى الموتى ، و ترزق
الاحياء، و تفرث بين المجتمع ، و تجمع بين المتفرق ، و به احصيت عدد الاجال ، و وزن
الجبال ، و كيل البحار، اساءلك يا من هو كذلك ، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان
تفعل بى كذا و كذا.
خداوندا، اى پروردگار آسمانهاى هفتگانه ، و زمينهاى هفتگانه ، و آنچه كه در آنها و
بين آنها و زير آنهاست ، و اى پروردگار عرش بزرگ ، و اى پروردگار جبرئيل و ميكائيل
و اسرافيل و اى پروردگار سبع مثانى
(165) و قرآن بزرگ ، و اى پروردگار محمد خاتم پيامبران ، بر محمد و
آل او درود فرست ، و به آن نام بزرگت كه آسمانها و زمين به آن بر پاست ، و به آن
مردگان را زنده مى كنى ، و زندگان را روزى مى دهى ، و ميان جمع شده ها جدايى مى
افكنى ، و ميان پراكنده ها اجتماع برقرار مى سازى ، و به آن تعداد اجلها و وزن
كوهها و آب درياها را بشمار مى آورى ، از تو درخواست كنم ، از تو درخواست مى كنم
-اى كه چنين هستى - كه بر محمد و آل محمد درود فرستى و برايم چنين و چنان كنى .
بعد از آن حاجت خود را بخواه ، و پس از آن دو سجده شكر بجاى آر و بگوى در اثناء آن
و بعد از آن آنچه درباب اول گذشت .
فصل دوم : در آداب و تعقيبات نماز عصر
بعد از آنكه فارغ شدى از نماز ظهر و آنچه متعلق به آنست برخيز از براى
گزاردن نافله عصر، و تكبير احرام براى دو ركعت اول نافله عصر بگوى بغير تكبيرات
ششگانه افتتاحيه زيرا كه تكبيرات مذكوره گفته نمى شود در نوافل مرتبه بر قول مشهور
مگر در پنج نماز: در اول نافله زوال ، و در اول نافله مغرب ، و در وتيره ، و در اول
نافله نماز شب ، و در مفرده وتر، اينست آنچه بعض از اصحاب - قدس الله ارواحهم -
گفته اند، نهايتش اظهر استحباب گفتن تكبيرات افتتاحيه است در جميع نمازها خواه فرض
باشد و خواه سنت ، چنانچه شيخ ما شيخ شهيد در كتاب ((ذكرى
)) بيان فرموده است از براى مطلق بودن روايات .
و بخوان در نافله عصر هر سوره را كه خواهى ، و اولى آنست كه در نافله عصر و در غير
آن از نوافل ديگر، سوره هايى را كه از ائمه معصومين - صلوات الله عليهم اجمعين -
ترغيب در خواندن آن شده است بخوانى . و مى بايد كه اختيار سوره اى كنى كه به سبب
خواندن آن وقت نماز فوت نشود، و بدرستى كه روايت شده است از امام الباطن و الظاهر
امام محمد باقر - صلوات الله عليه - كه آنحضرت فرموده اند:
من قرا سورة الصف فى فرائضه و نوافله صفه الله مع ملائكة و
انبيائه المرسلين .
يعنى هر كس سوره صف
(166) را در نماز واجبى و سنتى بخواند خداى تعالى آنكس را داخل
صفهاى ملائكه و انبياء مرسلين گرداند)).
و هم از آنحضرت روايت شده است كه : من ادمن قراءة سورة
((ق )) فى فرائضه و نوافله وسع الله
عليه رزقه و اعطاه كتابه بيمينه ، و حاسبه حسابا يسيرا.
((يعنى هر كس مداومت نمايد به خواندن سوره ((ق
)) در نماز واجبى و سنتى خود هر آينه حضرت عزت - عمت عطياته
- روزى او را گشاده گرداند، و در موقف عرصات نامه اعمال او را به دست راست او دهد،
و حساب او را به آسانى و سهولت گذراند.))
و هم از آنحضرت روايت شده است كه : اكثرو تلاوة سورة الحاقة
فى الفرائض و النوافل ، لان ذلك من الايمان بالله و رسوله ، ولن يسلب قاريها دينه
حتى يموت .
يعنى ((بسيار تلاوت كنيد سوره حاقه را در فرايض و نوافل ، چه
بسيار خواندن آن در نمازها از علامات ايمانست به خداى تعالى و رسول او، و هيچ چيز
سلب ايمان از قارى آن نكند تا آنكه فوت شود، يعنى با ايمان از دنيا رحلت كند)).
و بعد از فارغ شدن از دو ركعت اول نماز نافله عصر بگوى :
اللهم انه لا اله الا انت ، الحى القيوم ، العلى العظيم ،
الحليم الكريم ، الخالق الرازق ، المحيى المميت ، البدى البديع ، لك الحمد و لك
المن ، و لك الكرم ، و لك الجود، و لك الامر وحدك لا شريك لك ، يا واحد يا احد يا
صمد، يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد، و لم يتخذ صاحبة و لا ولدا، صل
على محمد و آله ، و افعل بى كذا و كذا.(167)
خداوندا حقيقت اينست كه معبودى جز تو نيست كه زنده و پاينده و برتر و بزرگ و بردبار
و بزرگوار و آفريننده و روزى دهنده و زنده كننده و ميراننده و ايجاد كننده آفريدگان
از نيستى به هستى و آفريننده بى مثالى . سپاس و ستايش و بخشش و جود و كرم و اختيار
امور از آن توست ، تو تنهايى و شريكى براى تو نيست ، اى يكتا و يگانه ، اى تنها و
بى نياز، اى كه نه بزايى و نه زائيده شده اى ، و احدى همتاى تو نيست ، و همسر و
فرزندى نگرفته اى ، بر محمد و آل او درود فرست و برايم چنين و چنان كن .
بعد از آن برخيز و دو ركعت ديگر را بگزار، و بعد از آن بگوى :
((اللهم رب السماوات السبع تا آخر))(168).
بعد از آن دو ركعت ديگر را بعمل آر، و پس از آن بگوى :
اللهم انى ادعوك بمادعاك به عبدك يونس ، اذذهب مغاضبا فظن ان
لن تقدر عليه ، فنادى فى الظلمات ان لا اله الا انت ، سبحانك انى كنت من الظالمين ،
فاستجبت له و نجيته من الغم و كذلك تنجى المؤ منين ، فانه دعاك و هو عبدك ، و انا
ادعوك و انا عبدك ، و سالك و هو عبدك ، و انا اساءلك و انا عبدك ، ان تصلى على محمد
و آل محمد، و ان تستجيب لى كما استجيب له .
خداوندا تو را مى خوانم به همان چيزى كه بنده ات يونس تو را خواند آنگاه كه با حالت
خشم از ميان قوم خود بيرون رفت و پنداشت كه تو بر او تنگ نمى گيرى ، پس
((چون در شكم ماهى قرار گرفت )) در آن
تاريكيها صدا زد كه معبودى جز تو نيست ، تو را منزه مى دانم همانا من از ستمكاران
بوده ام ، پس تو دعاى او را مستجاب كردى و ازاندوهش رهانيدى ؛ و همانطور كه او تو
را خواند و بنده تو بود، من نيز تو را مى خوانم و بنده توام ، و نيز از تو درخواست
كرد در حاليكه بنده تو بود، من نيز از تو در خواست مى كنم در حاليكه بنده توام ، كه
بر محمد و آل محمد درود فرستى ، و دعايم را مستجاب كنى همانگونه كه دعاى او را
مستجاب فرمودى .
و ادعوك بمادعاك به ايوب اذمسه الضر، فدعاك انى مسنى الضر و
انت ارحم الراحمين ، فاستجبت له و كشفت ما به من ضر، و آتيته اهله و مثلهم معهم
فانه دعاك و هو عبدك ، و انا ادعوك و انا عبدك ، و سالك و هو عبدك ، و انا اساءلك و
انا عبدك ، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تفرج عنى كما فرجت عنه ، و ان تستجيب
لى كما استجبت له .
و تو را مى خوانم به همان چيزى كه بنده ات ايوب تو را خواند آنگاه كه گرفتارى و
پريشانحالى بدو رسيد پس تو را خواند كه : براستى مشكلات و گرفتارى به من رسيده و تو
مهربانترين مهربانانى ، پس دعاى او را مستجاب و گرفتاريش را برطرف ساختى ، و اهل و
خانواده اش را دو برابر به وى باز گردانيدى ؛ و همانطور كه او تو را خواند و بنده
تو بود، من نيز تو را مى خوانم و بنده توام ، و از تو درخواست كرد در حاليكه بنده
تو بود، من نيز از تو درخواست كنم در حاليكه بنده توام ، كه بر محمد و آل محمد درود
فرستى ، و گره از كارم بگشايى چنانكه از كار او گشودى ، و دعايم را مستجاب كنى
همانطور كه دعاى او را مستجاب فرمودى .
و ادعوك بما دعاك به يوسف ، اذ فرقت بينه و بين اهله ، و اذ
هو فى السجن ، فانه دعاك و هو عبدك ، و انا ادعوك و انا عبدك ، و ساءلك و هو عبدك ،
و انا اساءلك و انا عبدك ، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تفرج عنى كما فرجت عنه
، و ان تستجيب لى كما استجبت له ، فصل على محمد و آل محمد، و افعل بى كذا و كذا.
و تو را مى خوانم به همان چيزى كه يوسف تو را خواند آنگاه كه بين او و اهلش جدايى
افكندى ، آنگه كه او در زندان بسر مى برد، پس همانگونه كه او تو را خواند و بنده تو
بود، من نيز تو را مى خوانم و بنده توام ، واز تو نيز درخواست نمود در حاليكه بنده
تو بود، من نيز از تو درخواست مى كنم در حاليكه بنده توام ، كه بر محمد و آل محمد
درود فرستى ، و گره از كارم بگشايى چنانكه از كار او گشودى ، و دعايم را مستجاب كنى
همانگونه كه دعاى او را مستجاب فرمودى ، پس بر محمد و آل محمد درود فرست ، و برايم
چنين و چنان كن .
و حاجت خود را بيان كن . بعد از آن دو ركعت ديگر را بجاى آر، و بگوى بعد از آنكه
فارغ شدى از آن : ((يا من اظهر الجميل و ستر القبيح
)) تا آخر دعا چنانچه گذشت
(169 ).
و بعد از آنكه از دعا فارغ شدى به واسطه نماز عصر اذان بگوى ، و فصل كن ميان اذان و
اقامت به سجده اى ، و بخوان آنچه خواندى در ميان اذان و اقامت نماز صبح و نماز ظهر.
پس از آن مشغول به نماز عصر شو و جميع آداب كه در نماز ظهر مرعى داشته اى در اينجا
نيز مرعى دار، و در ركعت اول سوره اذا جاء نصر الله يا سوره الهيكم التكاثر يا هر
سوره اى كه در كوتاهى مثل اينها بوده باشد بخوان ، چنانچه روايت كرده است شيخ
الطائفة و امام الشيعة در كتاب ((تهذيب الاحكام
)) به سند صحيح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه
السلام ).
و بعد از فارغ شدن از نماز عصر بخوان همان تعقيبى را كه بعد از نماز ظهر خواندى
سواى آن چيزى كه مخصوص به تعقيب نماز ظهر باشد. و بگوى بعد از آن ، آن چيزى را كه
مخصوص است به نماز عصر، و آن اينست :
استغفرالله الذى لا اله الا هو الحى القيوم ، الرحمن الرحيم
، ذاالجلال و الاكرام ، و اساءله ان يتوب على توبة عبد ذليل خاضع فقير بائس مستكين
مستجير، لا يملك لنفسه ضرا و لا نفعا، و لا موتا و لا حياة و لا نشورا. اللهم انى
اعوذبك من نفس لا تشبع ، و من قلب لا يخشع ، و من علم لا ينفع ، و من صلاة لا ترفع
، و من دعاء لا يسمع . اللهم انى اساءلك اليسر بعد العسر، و الفرج بعد الكرب ، و
الرخاء بعد الشدة . اللهم ما بنا من نعمة فمنك وحدك لا شريك لك ، لا اله الا انت ،
استغفرك و اتوب اليك .
آمرزش مى طلبم از خدايى كه معبودى جز او نيست ، زنده است و پاينده ، رحمتش عام و
خاص را فرا گرفته ، همان خدايى كه صاحب جلال و اكرام است ، و از او درخواست مى كنم
كه توبه مرا كه توبه بنده اى ذليل و سرشكسته و فقير و تهيدست و نيازمند و پناهنده
است و مالك هيچ گونه سود و زيان و مرگ و زندگى و برانگيخته شدن از قبر براى خودش
نيست بپذيرد. خداوندا به تو پناه مى آورم از نفسى كه سير نشود، و از دلى كه خشوع
نيابد، و از دانشى كه سود نبخشد، و از نمازى كه بالا نرود ((پذيرفته
نشود)) و از دعايى كه شنيده نشود ((به
هدف اجابت نرسد)). خداوندا آسانى را پس از سختى ، و گشايش را
پس از گرفتارى ، و آسايش را پس از شدت و رنج از تو خواهانم . خداوندا هر نعمتى كه
در اختيار ماست از جانب توست ، تو يگانه اى ، معبودى جز تو نيست و شريكى ندارى ، از
تو آمرزش مى طلبم و بسوى تو باز مى گردم .
و سنت است كه بعد از نماز عصر هفتاد بار استغفار كنى ، و ده بار سوره انا انزلناه
بخوانى ، چه روايت شده است از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه
آنحضرت فرموده اند: من استغفر بعد صلاة العصر سبعين مرة
غفرالله له سبعمائة ذنب
يعنى : ((هر كس بعد از نماز عصر هفتاد بار استغفار كند خداى
تعالى در عوض آن هفتصد گناه او را بيامرزد.))
و از ابى جعفر ثانى اءعنى امام محمد جواد (عليه السلام ) روايت شده كه آنحضرت
فرموده اند: من قراء انا انزلناه فى ليلة القدر عشر مرات بعد
العصر مرت له على مثل اعمال الخلائق فى ذلك اليوم .
يعنى : ((هر كس سوره انا انزلناه فى ليلة القدر را بعد از
نماز عصر ده بار بخواند، ثبت شود در نامه اعمال آنكس آن قرائت مثل ثواب اعمالى كه
از خلايق در آن روز صادر شده باشد)).
مترجم گويد: ((مصنف - طاب ثراه - در حاشيه گفته است كه :
عبارت حديث كه : مرت له على مثل اعمال الخلائق فى ذلك اليوم
به معنى مرت القراءة المذكورة مشتملة على مثل ثواب الاعمال المسنونة الواقعة من
الخلائق فى ذلك اليوم است ، يعنى برو مى گذرد قرائت سوره مذكوره ، در حالتى
كه مشتمل باشد بر مثل ثواب اعمال سنتى كه از خلايق در آنروز واقع شده باشد. و واجب
است كه استثنا كنيم ثواب خواندن ده بار سوره مذكوره را از اعمال خلايق چنانچه مخفى
نيست . پس معنى چنين باشد كه : كسى كه بعد از نماز عصر ده مرتبه انا انزلناه فى
ليلة القدر بخواند برو مى گذرد روز قيامت عمل مذكور مثل اعمال سنتى جميع خلايق ،
يعنى اعمالى كه غير از عمل مذكور باشد - و الله اءعلم )).
بعد از آن دو سجده شكر كن و بخوان در آن و بعد از آن دعاهائى را كه در سجده شكر سبق
ذكر يافت
(170). و بايد كه آخر دعاهائى كه درين سجده خواهى خواند اين دعا
باشد كه :
اللهم انى وجهت وجهى اليك ، و اقبلت بدعائى عليك ، راجيا
اجابتك ، طامعا فى مغفرتك ، طالبا ما اويت به على نفسك ، مستنجزا وعدك ، اذ تقول :
ادعونى استجب لكم
(171)، فصل على محمد و آل محمد و اقبل الى بوجهك ، و ارحمنى و استجب
دعائى ، يا اله العالمين .
خداوندا روى دل سوى تو كردم ، و با دعايم رو به تو آوردم ، در حاليكه اميدوار به
اجابت و آزمند آمرزش و جوياى وعده اى كه بر عهده خويش قرار داده اى و خواهان عملى
شدن و عده ات هستم ، زيرا كه خود مى فرمايى : ((مرا بخوانيد
تا اجابت كنم شما را))، پس بر محمد و آل محمد درود فرست ، و
با روى گراميت به من روى آور، و به من رحم آر، و دعايم را مستجاب كن اى معبود
عالميان .