مفتاح الفلاح

شيخ بهايى رحمة الله عليه

- ۷ -


عبادات متعلق به فجر ثانى

اما عباداتى كه متعلق به فجر ثانى است پس چون متحقق شود طلوع فجر ثانى بگوى :
يا فالقه من حيث لا ارى ، و مخرجه من حيث ارى ، صل على محمد و آله ، واجعل اول يومنا هذا صلاحا، و اوسط فلاحا، و آخر نجاحا.
اى شكافنده صبح از جائى كه من نمى بينم ، واى بيرون آورنده آن از جائى كه من مى بينم ، بر محمد و آل او درود فرست ، و قرار بده آغاز اين روز ما را صلاح و درستى ، و نيمه آنرا فلاح و رستگارى ، و پايان آنرا نجاح و پيروزى .
و همچنين بگوى آن چيزى را كه روايت كرده است رئيس المحدثين در كتاب ((من لايحضره الفقيه )) بسند صحيح از امام بحق ناطق جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند كه : نوح - على نبينا و عليه السلام - هر گاه كه داخل صباح مى شد ده بار، و چون داخل مسا مى شد ده بار به خواندن اين دعا مبادرت مى نمود كه :
اللهم انى اشهدك انه ما اصبح بى من نعمه و عافيه ، فى دين اءو دنيا فمنك ، وحدك لاشريك لك ، لك الحمد و لك الشكر بها على حتى ترضى و بعد الرضا.
خداوندا تو را گواه مى گيرم كه هر نعمت و عافيتى ، در دين يا دنيا به من برسد از جانب توست ، تو تنهائى ، شريكى براى تو نيست ، حمد و سپاس از آن تو بر عهده من است به جهت اين نعمتها و عافيتها، (آن اندازه حمد و سپاس ) تا خرسند شوى ، و پس از خرسندى (نيز ادامه داشته باشد)
پس به سب مداومت به اين دعا جليل القدر مسمى به عبدا شكورا گرديد. و همچنين بگوى آن چيزى را كه روايت كرده است ثقه الاسلام در كتاب ((كافى )) بسند حسن از حضرت ابى عبدالله (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند كه : امام المتقين اميرالمؤ منين (عليه السلام ) هر گاه كه داخل صباح مى شدند سه مرتبه مى گفتند:
سبحان الله الملك القدوس
پاك و منزه مى دانم خداوندى را كه پادشاه و پاك و مقدس از هر عيب و نقصى است .
و بعد از آن به خواندن اين دعا مبادرت مى نمودند:
اللهم انى اعوذبك من زوال نعمتك ، و من تحويل عافيتك ، و من فجاءه نقمتك ، و من درك الشقاء و من شرما سبق فى اليل و النهار. اللهم انى اساءلك بعزه ملكك ، و بشده قوتك ، و بعظم سلطانك ، و بقدرتك على خلقك ، ان تفعل بى كذا و كذا.
خداوندا به تو پناه مى برم از زدوده شدن نعمتت ، و از برگشتن عافيتت ، و از بنا گه وارد شدن عقوبتت ، و از دريافتن شقاوت و بدبختى ، و از شر آنچه كه در شب و روز (به سوى ما) پيشى گرفته است . خداوندا از تو در خواست مى كنم به غلبه پادشاهيت ، و به شدت نيرويت ، و به بزرگى سلطنتت ، و به توانائى تو بر آفريدگانت ، كه برايم چنين و چنان كنى .
و ايضا از جمله چيزهائى كه در سر وقت طلوع فجر ثانى بايد گفت آن چيزى است كه روايت كرده است ثقه الاسلام در كتاب ((كافى )) بسند صحيح از امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند كه : روزى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) بر مردى گذشتند كه درخت چندى در محوطه اى از مال خود مى نشانيد، پس آنحضرت نزد آن مرد توقف نمود به لفظ درر بار گوهر نثار فرمودند: الا ادلك على غرس اثبت اصلا و اسرع ايناعا و اطيب ثمرا و ابقى ؟ يعنى ((مى خواهى كه راهنما شوم ترا به درختانى كه اصل آنها ثابت تر، و روييدن آنها سريعتر، و ميوه هاى آنها خوشبوتر، و بقاى آنها بيشتر باشد از درختانى كه تو الحال مى نشانى ؟ گفت : بلى اى رسول خداى مى خواهم كه دلالت كنى مرا بدان درختان . پس آنحضرت فرمودند: هر گاه كه داخل صباح و مسا شوى بگوى :
سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر
پاك و منزه مى دانم خدا را، و سپاس از آن خداست ، و معبودى جز الله نيست ، و خداوند بزرگتر است (از اينكه به وصف در آيد)
پس هر گاه كه گفته باشى اين تسبيحات عظيم البركات را، بوده باشد مكافات آن مر ترا به هر تسبيحى ازين تسبيحات اربعه ده درخت در بهشت عنبر سرشت از انواع ميوه ها))
و اين كنايه گفتن اين تسبيحات در آن نشاه ، درختان بهشت خواهند شد، و اين تسبيحات از باقيات صالحات است .
پس آن مرد بعد از شنيدن مقالات مذكوره گفت : يا رسول الله گواه مى گيرم ترا به اينكه اين باغچه من صدقه است بر فقراى مسلمان كه از اهل صدقه باشند. و اين آيه كريمه در شان او نازل شد: فاما من اعطى و اتقى # و صدق بالحسنى # فسنيسره لليسرى (9)
خلاصه كلام ملك علام - والله يعلم - آنكه : ((هر كه مال نفقه كرد و جزاى آنرا تصديق نمود، پس زود باشد كه آسانى دهيم وى را از براى طريقه نيكو كه سبب آسانى و راحت باشد، يعنى عملى كه او را به بهشت رساند)).
و روايت كرده است سيد بزرگوار و فاضل عالى مقدار جمال العارفين رضى الدين على بن موسى بن جعفر بن محمد الطاووس العلوى الفاطمى - قدس الله سره - از امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند: ((هر كس كه داخل صبح شود و بوده باشد در دست راست او انگشترى كه نگين آن از عقيق باشد، پس صبح را در يابد پيشتر از آنكه نظرش بر كسى افتد و كسى را ببيند پس بگرداند نگين آنرا به جانب كف دست خود و بخواند سوره انا انزلناه فى ليله القدر - تا آخر و بعد از آن بگويد:
آمنت بالله ، وحده لاشريك له ، و كفرت بالجبت و الطاغوت ، و آمنت بسر آل محمد و علانيتهم ، و ظاهرهم و باطنهم ، و اولهم و آخرهم .
ايمان آوردم به خدائى كه تنهاست و شريكى ندارد، و به جبت و طاغوت (نام دو بت است ) كافر گشتم ، و ايمان آوردم به پنهان و آشكار و ظاهر و باطن و اول و آخر آل محمد (عليهم السلام ).
هر آينه نگاه دارد خداى تعالى او را در آنروز از شر آن چيزى كه از آسمان به زير مى آيد، و از آن چيزى كه از زمين به جانب آسمان مى رود، و از چيزى كه بر زمين مى رود و از زمين بر مى آيد. و بوده باشد در پناه الهى و پناه حضرت رسالت پناهى (صلى الله عليه وآله ) تا وقتى كه داخل شام شود))
و از جمله چيزهائى كه در وقت صبح بايد گفت آنچيزى است كه روايت كرده اند از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند كه : هر صباح اين كلمات كثير البركات را سه مرتبه خواند:
استودع الله العلى الاعلى ، الجليل العظيم ، دينى و نفسى و اهلى و مالى و ولدى و اخوانى المومنين و جميع ما رزقنى ربى ، و جميع من يعنينى امره . استودع الله المخوف المرهوب المتضعضع لعظمته كل شى ء دينى و نفسى و اهلى و مالى و ولدى و اخوانى المومنين ، و جميع ما رزقنى ربى ، و جميع من يعنينى امره .
مى سپارم به خداوند والاى برتر، و جليل و بزرگ ، دينم و خودم و خانواده ام و مالم و اولادم و برادران مومنم را و همه آنچه را كه خدايم به من روزى نموده و تمام كسانى را كه كارشان بر عهده من است . مى سپارم به خداوندى كه بايد از وى ترس و بيم داشت و تمام چيزها در برابر عظمتش خاضع اند، دينم و خودم و خانواده ام و مالم و اولادم و برادران مومنم را و همه آنچه را كه خدايم به من روزى نموده و تمام كسانى را كه كارشان بر عهده من است
فصل اول : در آداب ساختن وضوى كامل و طهارت ظاهر
پس هر گاه كه در وقت طلوع فجر ثانى با وضو نباشى مبادرت نماى به وضو ساختن تا در حال اذان گفتن صبح با طهارت باشى . و بدرستى كه ذكر خواهيم كرد درين مقام صفت وضوى كامل را، پس مى گوئيم : هر گاه كه اراده كنى وضو ساختن را بايد كه اول ابتدا به مسواك كردن كنى و مسواك را بر عرض دندانها بمالى نه بر طول آن ، و اگر عوض مسواك انگشت را بر دندان بمالى مجزى است ، چنانچه شيخ الطايفه و امام الشيعه در كتاب ((تهذيب الاحكام )) بسند صحيح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) روايت كرده است كه حضرت پيغمبر - عليه صلوات الله الملك الاكبر - فرموده اند كه : مسواك كردن به انگشت ابهام و مسبحه در وقت وضو مثل سواك كردن به مسواك است )). يعنى هر دو انگشت را بر دندان ماليدن در وقت وضو ساختن مجزى از مسواك است و قائم مقام آنست .
مترجم گويد: ((ببايد دانست كه مراد از سواك ، راندن چيزى است بر دندانها خواه به چوب باشد و خواه به انگشت و خواه به لته (10)، و افضل آن است كه به چوب تر باشد و افظل از آن آنكه به چوب اراك باشد كه از مكه مى آورند. و مسواك كردن در وقت وضو از سنن موكده است چنانچه روايت شده است از حضرت پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) كه : لو لا ان اشق على امتى لامرتهم بالسواك عند كل وضوء يعنى : ((اگر نترسيدمى كه دشوار باشد بر امت من ، هر آينه مسواك را واجب گردانيدمى نزد هر وضو)). چه هيچ شك نيست كه لامرتهم به معنى لاوجبته عليهم است زيرا كه استجباب آن واقع است .
و مصنف - طاب ثراه - در رساله ((اثناعشريه طهارتيه )) گفته است كه : ظاهر اين است كه مسواك كردن را بر شستن سر دستها مقدم بايد داشت بنابر روايت معلى بن خنيس كه حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام ) روايت كرده است كه : ((مسواك كردن ، پيش از وضو ساختن است )). و در وقت مضمضه و بعد از وضو نيز تجويز شده است چنانكه شيخ شهيد - طاب ثراه - در كتاب ((ذكرى )) ذكر آن كرده . و استحباب آن در ضمن هر كدام از آنها كه به عمل آيد مجمع عليه علماست .
و بعضى گفته اند كه : نزد هر نمازى سنت است خصوصا در نماز شب بنا بر روايت ابن بكير از ابى عبدالله (عليه السلام ) روايت نموده كه : ((هرگاه به نماز شب برخيزى اول مسواك كن ، به درستى كه ملكى مى آيد و دهان خود را در دهان تو مى گذارد، و هر حرفى كه از دهان تو بيرون مى آيد در حال ربوده به آسمان مى برد. پس بايد كه در آن وقت دهنت خوشبو باشد تا موجب نفرت آن ملك نشود)).
و در فضيلت مطلق مسواك و اگر چه وقت وضو و وقت اراده نماز نباشد نيز روايت شده است ، از آنجمله از پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است كه : لكل شى ء طهور، و طهور الفم السواك يعنى : ((هر چيزى را پاك كننده اى است ، و پاك كننده دهن مسواك كردن است )).
و هم از آن حضرت روايت شده است كه : نظفوا طريق القرآن . قالوا: يا رسول الله و ما طريق القرآن ؟ قال : افواهكم . قالوا: بماذا؟ قال بالسواك . يعنى : ((پاكيزه كنيد راه قرآن را، گفتند: يا رسول الله كدام است راه قرآن ؟ فرمودند: دهنهاى شما، گفتند: به چه چيز؟ فرمودند: به مسواك )).
و از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه آنحضرت فرموده اند:
فى السواك اثناعشر خصله : هو من السنه ، و مطهره للفم ، و مجلاه للبصر، و يرضى الرحمن ، و يبيض الاسنان ، و يذهب الحفر، و يشد اللثه ، و يشهى الطعام ، و يذهب البلغم ، و يزيد فى الحفظ، و يضاعف الحسنات ، و تفرح به الملائكه .
يعنى : ((در مسواك دوازده خصلت است و آن اين است كه : از سنن موكده است و پاكيزه كننده دهن ، و جلا دهنده چشم ، و سبب رضا و خشنودى رحمن ، و سفيد كننده دندان ، و برطرف كننده پوستهائى است كه از دندان بر مى خيزد، و قايم كننده بن دندآنهات و مشهى طعام ، و دافع بلغم ، و زياده كننده در حفظ، و سبب تضاعف حسنات ، و موجب فرح فرشتگان است )).
و امثال اين احاديث بسيار در اين باب روايت شده است . و بعضى وجوب آنرا از خصايص حضرت رسالت (صلى الله عليه وآله ) دانسته اند، مثل نماز شب و چند چيز ديگر كه در محل خود مذكور است ، والله اعلم - انتهى )).
و سزاوار آنست كه در حالت وضو روى به قبله نشينى اگر چه اكثر علماى ما - قدس الله ارواحهم - ذكر اين سنت نكرده اند، و طريق استحباب اين فعل حسن را نپيموده اند، نهايتش ‍ بعضى از علما - قدس الله ارواحهم - از مستحبات وضو شمرده اند، و مستند ايشان حديثى است كه روايت شده است از اصحاب عصمت - سلام الله عليهم - كه : خير المجالس ‍ ما استقبل به القبله يعنى : ((بهترين و خوشترين نشستن ها آنست كه قبله در مقابل باشد)). پس اگر وضوى تو از ظرف سرگشاده باشد كه ممكن باشد كه به دست از آن آب بردارى بايد آن ظرف را برجانب دست راست خود بگذارى .
مترجم گويد: ((ببايد دانست كه مترجم ((اربعين )) - اءدام الله ضلال افضاله الى يوم الدين - در حاشيه ((جامع عباسى )) ذكر كرده اند كه : اين طريق كه ظرف سرگشاده را بر جانب دست راست بايد گذاشت ميان علما مشهور است و در كتابها مذكور، نهايتش بعضى احاديث صحيحه دلالت دارد بر آنكه ظرف سر گشاده را در پيش رو بايد گذاشت و به دست راست آب از آن برداشته بر عضو ريخت ، و اگر ظرف سرگشاده نباشد و نتوان آب از آن برداشت مثل آفتابه و مانند آن ، سنت است كه بر جانب چپ گذاشته شود تا به دست چپ به آن ظرف آب به دست راست ريخته شود و به دست راست بر اعضاى ديگر - و الله اءعلم )).
و اگر از نهرى يا حوضى مثلا وضو سازى پس بايد كه بنشينى به حيثيتى كه آن حوض يا نهر بر جانب راست تو باشد، و اگر چنانچه رو به قبله نشستن و حوض بر جانب راست گذاشتن به هم معارضه كنند ظاهر آنست كه ترجيح روى به قبله نشستن راست .
و بگو در حين نظر كردن به آب :
الحمدلله الذى جعل الماء طهورا، و لم يجعله نجسا.
ستايش خداوندى راست كه آب را پاك و پاك كننده ساخت و آن را نجس و ناپاك قرار نداد.
پس از آن بشوى هر دو دست خود را تا زندها كه عبارت از مفصل كف دستهاست پيش از دست در آوردن در ظرف ، يكبار اگر وضو در عقب حدث بول يا حدث خواب باشد نه از حدث باد مثلا، و دوبار اگر وضو بعد از حدث غايط باشد.
مترجم گويد: ((و اگر احداث ثلاثه كه خواب و بول و غايط است هر سه جمع شوند دوبار شستن از همه كافى است چنانچه از فقها تصريح به آن واقع شده است ، و منصف - طاب ثراه - در رساله ((اثنا عشريه طهارتيه )) نيز تصريح به آن كرده است - والله اءعلم )).
و شستن سر دستها از غير اين احداث ثلاثه سنت نيست . و اگر مثلا وضو از حوض يا آفتابه و مانند آن بوده باشد استحباب شستن دستها پيش اكثر علما ساقط است و پيش بعضى به حال خود باقى است ، يعنى اگر ظرف سرگشاده نباشد يا آب كثير باشد مثل حوض و نهر و چشمه و امثال آن شستن سردستها پيش اكثر علماء سنت نيست نه يك مرتبه و نه دو مرتبه . و بعضى اين حكم را عام دانسته اند و شستن سردستها را مطلقا سنت دانسته اند خواه آب قليل باشد خواه كثير، نهايتش اين قول ضعيف است ، و مصنف - طاب ثراه - گفته كه : لاباءس به يعنى ((در عمل به اين قول كردن باكى نيست )).
پس در آر دست راست خود را در آب و بگوى : بسم الله . چنانكه روايت كرده است شيخ الطايفه در كتاب ((تهذيب )) بسند صحيح از امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند كه : هر گاه از براى وضو ساختن دست در آب در آرى بگوى :
بسم الله و بالله ، اللهم اجعلنى من التوابين ، و اجعلنى من المتطهرين .
بنام خدا، و به يارى خدا، خداوندا مرا از توبه كنندگان و از پاكيزه گان قرار ده .
پس سه مرتبه به سه كف آب مضمضه كن ، يعنى آب در دهان بگردان ، پس به سه كف ديگر سه مرتبه استنشاق كن يعنى آب به دماغ در كش ، و بگوى در عقب مضمضه كردن و استنشاق نمودن دعائى را كه ان شاء الله تعالى ذكر خواهيم كرد در فصل آينده .
مترجم گويد: ((ببايد دانست كه مشهور ميان علما اين است كه هر كدام از مضمضه و استنشاق مى بايد به سه كف آب واقع شود چنانچه در كتاب مذكور است ، و اگر به دو كف آب يا با يك كف سه مرتبه مضمضه كند يا استنشاق ثلاثه را نيز به همان كف آب به عمل آورد نيز مجزى است و سنت مضمضه و استنشاق بجا آمده است ، نهايتش ثواب سنت سه كف آب از براى هر كدام را در نيافته مگر آنكه آب وضو كمى كند و به واسطه ضرورت آنچنان كند، چه گفته اند كه در آنوقت ثواب تعدد را در مى يابد. و همچنين جمعى از علما شرط كرده اند كه مى بايد كه مضمضه بر استنشاق مقدم باشد، و تصريح كرده اند به آنكه اگر استنشاق را مقدم دارد سنت است كه بعد از مضمضه باز استنشاق را اعاده كند، و علامه حلى - طاب ثراه - تجويز كرده است كه هر دو را با هم مخلوط سازند به اين طريق كه به يك كف آب مضمضه كند و به كف ديگر استنشاق و همچنين تا هر كدام سه مرتبه واقع شود، نهايتش ثواب اين شق كمتر خواهد بود. و ثواب مضمضه و استنشاق چنانچه در احاديث مقدسه نبوى (صلى الله عليه وآله ) وارد است بسيار است از آن جمله رئيس المحدثين در كتاب ((ثواب الاعمال )) روايت كرده است از حضرت رسول (صلى الله عليه وآله ) كه آنحضرت فرموده اند: ليبالغ احدكم فى المضمضه و الاستنشاق فانه غفران لكم و منفره للشيطان .
يعنى : ((هر كه از شما مبالغه كند(11) در مضمضه كردن و استنشاق نمودن ، پس بدرستى كه موجب آمرزش گناهان شما و سبب نفرت شيطان از شما خواهد بود(12))) - و الله الموفق ))
پس بعد از آن كه يك كف آب به دست راست برگيرى و نيت كنى كه وضوى واجب مى سازم از براى رضاى خدا. و اما افعال مستحبه وضو مندرج مى شود در نيت گاهى كه نيت اداى افضل واجبين كنى ، يعنى چون نيت بجاى آوردن افضل واجبين كنى ، يعنى چون نيت بجاى آوردن افضل واجبين به عمل آيد به واسطه سنتيها نيت عليحده در كار نيست و همان نيت وضو كافى است . و اگر چنانچه به واسطه هر يك از سنتيها نيز نيت عليحده كنى اولى است .
مترجم گويد: ((ببايد دانست كه مراد از افضل واجبين اكثر واجب است ، چه واجب ، اكثر واقل مى باشد، و اكثر واجب عبارت از واجبى است كه متضمن مستحبات باشد، واقل واجب آنست كه شامل مستحبات نباشد. و اكثر واجب نسبت به اقل واجب افضل باشد. پس هر گاه كه در وضو نيت افضل واجبين بعمل آيد افعال سنتيها در ضمن همان نيت مندرج شود و احتياج به نيت عليحده به جهت هر فعلى از افعال سنتى آن نباشد، نهايتش اگر نيت عليحده به واسطه هر فعلى از افعال سنتى بعمل آورده شود بهتر باشد چنانچه مصنف - طاب ثراه - اشاره به آن كرده است . و بعضى گفته اند كه به واسطه سنتيهاى پيش از وضو مثل شستن سردستها نيت عليحده بعمل بايد آورد و به واسطه سنتهاى داخل وضو مثل امراريد(13) و بعضى دعاها نيت عليحده در كار نيست و همان نيت وضو كافيست - والله اءعلم )).
و مقارن دار آخر جزء نيت را به ابتداى شستن اعلاى وجه يعنى از جانب بالاى رو كه عبارت از رستنگاه موى پيش سر است به نوعى كه آخر جزء نيت و اول جزء شستن روى به هم مقارن باشند، و بايد كه تا فارغ شدن از افعال وضو در حكم نيت باشى ، به اين معنى كه نيت امرى كه منافى وضو باشد مثل ترك وضو يا احداث حدثى يا امرى كه منافى وضو باشد مثل قصد ريا يا قصد تنظيف يا تبريد(14) و آنچه مثل آن باشد در اثناى وضو بعمل نياورى . و در حالت شستن روى نيز بسم الله بگوى چنانچه روايت كرده است آنرا ثقه الاسلام در كتاب ((كافى )) بسند حسن از امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر (عليه السلام )، و ظاهر آنست كه مستغنى نتوان شد به تسميه اولى از اين تسميه ، چه اين تسميه به واسطه شروع در افعال واجب است ، و تسميه اولى به واسطه شروع در افعال سنتى . و بدان كه تجويز كرده اند بعضى از علماى ما - قدس الله ارواحهم - مقارن داشتن نيت را به شستن سردستها گاهى كه شرايط آن مجتمع باشد.
مترجم گويد: ((مخفى نماند كه شرايط مذكوره اينست كه تذكار مى يابد: اول - آنكه مى بايد وضو از حدث خواب يا بول يا غايط بوده باشد نه از حدث باد، پس اگر از حدث خواب و بول باشد شستن سردستها را يكبار سنت است و اگر از حدث غايط باشد دو بار چنانچه سبق ذكر يافت .
دوم - آنكه مى بايد وضو از ظرف سرگشاده باشد به حيثيتى كه دست را در آن توان در آورد و آب از آن برداشت . و بايد كه آبى كه در آن ظرف باشد مقدار كر نباشد بلكه كمتر از كر باشد، و شستن دستها سنت باشد نه واجب ، يعنى دستها پاك باشد، چه هر گاه دستها نجس باشد شستن آن واجب خواهد بود نه سنت .
سيم - آنكه مى بايد شستن دستها حرام نباشد مثل آنكه داند كه (با) بفعل آوردن سنتيها آب وضو كفايت نخواهد نمود، پس در آنوقت شستن دستها حرام خواهد بود. و همچنين مى بايد كه شستن دستها مكروه نيز نباشد مثل آنكه ترس از آن داشته باشد كه مبادا بعمل آوردن سنتيها سبب كمى آب شود و وضو را كفايت نكند، پس در آن وقت شستن دستها مكروه خواهد بود. اينست شرايط تجويز مقارن داشتن نيت به شستن سر دستها، يعنى گاهى كه شرايط مذكوره مجتمع شود مقارن داشتن نيت به شستن سردستها جايز باشد - والله اعلم ، انتهى )).
و نيز تجويز شده است كه نيت را مقارن مضمضه يا استنشاق دارند به اين دليل كه اين افعال ثلاثه از افعال وضوى كامل اند، يعنى اگر چه بالاصاله جزء وضوى واجب نيستند اما بعد از مقارنت نيت به اينها جزء وضوى كامل مى شوند چنانچه از علما تصريح به آن واقع شده است . پس مقارنت نيت به آنها متضمن مقارنت نيت به وضوى واجب نيز متحقق خواهد شد. و ابن طاووس - طاب ثراه - در جواز تقديم به غير غسل وجه توقف كرده است چرا كه اين افعال ثلاثه به اتفاق جزء وضو نيستند هر چند سنت است بفعل در آوردن آنها در وضو پس چون نيت را مقارن آنها توان داشت ؟ والاحتياط معه - رحمه الله -. و بر اين تقدير، احتياط آنست كه نيت را چنانچه مشهور است و در اكثر كتب فقه ، مذكور، مقارن شستن رودارند.
پس چون آب را به روى خود ريختى سزاورا آن است كه دست را به آن برانى تا آب به همه جاى آن جارى گردد تا تاسى به آنچه نقل شده است از اصحاب عصمت - سلام الله عليهم - در حال بيان وضوء بيانى ، كرده باشى (15) و هم از عهده خلافى كه بعضى از علما كرده اند و امرار يد را واجب دانسته اند بر آمده باشى .
مترجم گويد: ((ببايد دانست كه مشهور ميان علماى اماميه - اءنارالله براهينهم الجليه - آنست كه اگر متوضى بعد از نيت روى خود را بر آب زند بر وجهى كه ابتداى رسيدن روى به آب از جانب اعلى باشد بى آنكه به دست آب بر روى ريزد يا دست بر روى رساند كافى است ، و امرار يد يعنى راندن دست بر رو در حال شستن روى واجب نيست . و بعضى از علماى زيديه امرار يد را در غسل وجه واجب دانسته اند، و از علماى اماميه ابن جنيد و اتباع او با ايشان در اين مساله موافقت كرده اند، و موافق مدعاى خود دليل چندى ذكر كرده اند كه اين مقام گنجايش ايراد آن ندارد، و در ((ترجمه قطبشاهى )) كه تحفه افكار ارباب بصيرت و روضه ازهار اصحاب شريعت است بمالامزيد فوقه مذكور است رجوع به آنجا بايد نمود - و الله الموفق )).
و واجب نيست بر تو رعايت كردن تقديم شستن هر جزئى از اجزاى بالائى رو نسبت به جزء شيبى آن ، بلكه همان ابتدا به جزوى از حد اعلى كافيست ، و رعايت الاعلى فالاعلى در باقى اجزا مطلقا واجب نيست .
مترجم گويد: ((ببايد دانست كه زين المله و الدين شيخ زين الدين - طاب ثراه - در بعض مصنفات خود بعد از آنكه خود حكم كرده است به آنكه در شستن رو در وضو مى بايد ابتدا از بالاى رو كه عبارت از رستنگاه موى پيش سر است واقع شود گفته است كه : مجرد ابتدا از حد اعلاى رو كافى نيست بلكه مى بايد نسبت به جميع اجزاى رو رعايت غسل الاعلى فالاعلى واقع شود، يعنى هر جزو بالائى پيشتر از جزو شيبى شسته شود، نهايتش بحسب عرف ، يعنى همين قدر كه در عرف گويند كه رعايت مذكور واقع شده است كافى است ، چرا كه رعايت آن بحسب حقيقت كه سر موئى تخلف نكند چنانچه مخفى نيست در نهايت اشكال و تعسر بلكه در مرتبه امتناع و تعذر است ، پس اندك تخلف كه خلل در رعايت عرفى نكند منافى نخواهد بود. و بعد از آن ذكر كرده است كه اگر اكتفا شود به وجوب تقديم شستن هر جزو بالائى نسبت به جزو شيبى كه در سمت آن باشد يعنى آنچه يك خط مستقيم بر هر دو مرور كند نه نسبت به جميع اجزاى تحتانى و اگر چه بر آن سمت نباشد خالى از وجهى نخواهد بود. و مصنف - رحمه الله - چنانچه در اين كتاب اشاره به آن كرده است و در كتاب ((اربعين )) خود نيز مى گويد كه : حق آنست كه همان ابتدا به جزوى از حد بالاى رو كافى است و در باقى اجزا رعايت الاعلى فالاعلى مطلقا واجب نيست نه نسبت به اجزائى كه در يك خط باشند و نه نسبت به اجزاى ديگر، و نه رعايت عرفى و نه حقيقى ، چرا كه مشقت عظيم در ضمن التزام آن هست كه تكليف به امثال آن از شارع كمتر وقوع يافته ، واصل ، برائت ذمه مكلف است از وجوب آن ، و در هيچ يك از احاديث اشعارى به آن نيست ، و در هيچ يك كتابى دليلى ديده نشده كه دلالت بر رعايت مذكور كند، پس حكم به رعايت آن وجهى نداشته باشد بى اقامت دليل - والله اعلم ))
و حد روى طولا و عريضا يعنى نهايت طولى و عرضى روى كه در وضو شستن آن واجب است آنست كه انگشت مهين و ميانين (16) آنرا فرا گيرد، چنانچه صحيحه زراره بن اعين كه از امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر (عليه السلام ) روايت كرده است ناطق به آنست ، و تفصيل داده ايم كلام را در اين باب در شرح حديث چهارم از كتاب ((اربعين )) فارجع اليه ان كنت من الطالبين .
مترجم مى گويد: ((ببايد دانست كه بيان طول و عرض رو كه در وضو شستن آن واجب است بنابر آنچه در جميع كتب فقهى مذكور است و در ميان علما مشهور، از رستنگاه موى پيش سر است تا آخر زنخ (17) در طول ، و آنچه انگشت مهين و ميانين آنرا فرا گيرد در عرض . اما آنچه متعقد مصنف - طاب ثراه - است چنانچه در ((اربعين )) و كتاب ((حبل المتين )) و ديگر مصنفات خود بيان كرده است آنست كه در كتاب مذكور است كه : حد الوجه طولا و عرضا مادرات عليه الابهام و الوسطى :
يعنى ((تعين نهايت طولى و عرضى روى كه در وضو، شستن آن واجب است آنست كه انگشت مهين و ميانين آنرا فرا گيرد طولا و عرضا)) و بر اين وجه كه سر انگشت ميانين را بر رستنگاه موى سر بايد گذاشت و سرانگشت مهين را بر سر زنخ ، و هر دو انگشت را اداره (18) فرمود آنقدر كه سرانگشت ميانين بر سر زنخ بيايد، و سر انگشت مهين بجاى آن بر رستنگاه موى سر قرار گيرد، و از اداره هر دو سر انگشت شبيه دائره بهم رسد، آنچه در اين دايره داخل باشد روست و آنچه خارج باشد غير رو. و توضيح اين اجمال و تنقيح اين مقال بر وجه كمال احتياج به بسطى در كلام دارد كه مقام را گنجايش آن نيست ، و شيخ المحققين - خلدت ضلال افضاله الى يوم الدين - آنرا در ترجمه كتاب ((اربعين )) در نمايش دويم از شرح حديث چهارم آن كتاب به احسن نظام سمت انتظام داده اند، رجوع به آنجا بايد نمود - والله الموفق و المعين )).
و واجب است تخليل كردن يعنى رسانيدن آب به ته موى كه بشره روى (19) در بعضى اوقات از زير آن نمايان باشد به حيثيتى كه رسانيدن آب بر سبيل شستن واقع شود، اما آنچه از بشره در زير موى باشد و به هيچ وجه از زير آن نمايان نباشد تخليل آن واجب نيست بلكه مجرد شسته شدن مو كافى است .
مترجم گويد: ((ببايد دانست كه عدم وجوب تخليل محاسنى كه كثيف يعنى انبوه باشد به حيثيتى كه بشره روى از زير آن نمايان نباشد مجمع عليه فقهاست و هيچكس در آن خلاف نكرده است ، نهايتش خلاف در وجوب تخليل محاسنى كه خفيف يعنى تنك باشد به حيثيتى كه بشره روى از زير آن نمايان باشد كرده اند كه آيا تخليل كردن واجب است يا نه . بعضى از مجتهدين مثل علامه در ((قواعد)) و سيد مرتضى علم الهدى و ابن جنيد، بر وجوب آن رفته اند، و منصف - طاب ثراه - نيز با وجودى كه درين كتاب حكم به قول مشهور كه عدم وجوب تخليل است كرده اما در ((طهارتيه اثناعشريه )) حكم به وجوب آن نموده ، گفته است كه : الاظهر وجوب تخليله . و بعضى ديگر از مجتهدين مثل شيخ شهيد در ((ذكرى )) و محقق در ((معتبر)) حكم به عدم وجوب آن كرده اند. و شيخ على (20) اءعلى الله مقامه - نيز در شرح ((قواعد الاحكام )) گفته كه : مشهور عدم وجوب است - والله اعلم )).
و گشاده دار چشمهاى خود را در حالت وضو كه ثواب بسيار و فضل بى شمار دارد، چنانچه روايت كرده است رئيس المحدثين در كتاب ((من لايحضره الفقيه )) از حضرت پيغمبر - عليه و آله صلوات الله الملك الاكبر - كه آنحضرت فرموده اند: افتحوا عيونكم عندالوضوء لعلها لاترى نار جهنم - يعنى : ((گشاده داريد چشمهاى خود را در حالت وضو تا آنكه نبيند آتش دوزخ را))، كنايه از آنكه گشاده داشتن چشمها در وقت وضو سبب نديدن آتش دوزخ مى شود. و اكثر علماى ما - رضوان الله عليهم - اين را در مستحبات وضو ذكر نكرده اند، و به خاطر مى رسد كه سبب اهمال ايشان از ذكر آن بنابر نقل اجتماعى است كه شيخ - طاب ثراه - گرده است به آنكه رسانيدن آب وضو به درون چشمها سنت نيست ، و شيخ ما در كتاب ((ذكرى )) گفته است كه منافات ندارد استحباب گشادن چشمها با نرسانيدن آب به درون آنها، چه ممكن است متوضى چشم بگشايد به نوعى كه اصلا آب وضو در چشم او داخل نشود. و اين وجه بغايت نيكوست ، و دور نيست كه بنابر رويت افعال وضو در حالت بجا آوردن آن ، متوضى را ثواب حاصل آيد، يعنى ديدن افعال وضو سبب ترتيب ثواب شود - و الله اعلم بمقاصد انبيائه .
تتمه : پس هر گاه كه فارغ شدى از شستن روى بردار كف آبى به دست چپ خود چنانكه امام محمد باقر (عليه السلام ) در حالت بيان وضوى پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) بعمل آورده اند، و بشوى دست راست خود را از مرفق (21) تا سر انگشتان ، و بران دست را بر همه جانب آن تا آب به همه جا جارى شود، چنانكه در شستن روى گذشت ، نهايتش در اينجا واجب است تخليل كردن موى كه بر دستها باشد، خواه بشره نمايان باشد و خواه نباشد. و ابتدا به شستن پشت دست كن ، و زن را سنت است كه ابتدا به شستن شكم دست كند. پس از آن بر گير كف آب ديگر به دست راست خود، و بشوى دست چپ را به طريق دست راست ، و همان عمل كن كه به دست راست كرده بودى يعنى دست خود را به همه جانب آن بران تا آب به همه جا جارى شود. و بايد كه شستن هر يك از رو و دستها يك مرتبه واقع شود و زياده از يك مرتبه شسته نشود چنانكه مختار ثقه الاسلام شيخ محمد بن يعقوب كلينى است در كتاب ((كافى )) و رئيس كلام را در اين باب در كتاب ((مشرق الشمسين ))، و كتاب ((حبل المتين )) فارجع اليهما ان كنت من الطالبين .
مترجم گويد: ((ببايد دانست كه جمعى از مجتهدين را مذهب آنست كه رو و دستها را در وضو دو نوبت بايد شست ، نوبت اول به طريق وجوب ، و نوبت دوم به عنوان سنت . اما شيخ جليل محمد بن يعقوب كلينى كه جامع كتاب ((كافى )) است و شيخ ابن بابويه كه از مشاهير علماى مذهب امامى است مصرند بر آنكه غسل دوم سنت نيست ، و اين مذهب بسيار قوت دارد و مصنف در كتاب ((مشرق الشمسين )) و ((حبل المتين )) بيان آن كرده است ، و چون ذكر آن درين مقام موجب تطويل كلام است در مقام بيان آن نشد. و خلاصه آن آنكه مى بايد كه رو و دستها را زياده بر يك نوبت نشويند كه اگر دو نوبت بشويند آن نوبت دوم آب وضو نخواهد بود، پس مسح سر و پا به آب تازه خواهد شد و وضو باطل خواهد بود - و الله اعلم ))
پس از آن مسح كن بشره مقدم سر خود را كه بالاى پيشانى است ، اگر موى آنجا نباشد، يا بجاى آن بر موى اگر موى آنجا باشد، به حيثيتى كه خارج نشود به كشيدن آن مو از حد سر. و اين مجزى است از مسح بشره به مقدار عرض سه انگشت مضمومه (22)، به ترى دست راست خود. و به بقيه همان ترى پشت پاى راست را از مجزى سر انگشتان تا كعب پاى كه عبارت از مفصل ميان ساق و قدم است ، و بدون آن مسح مجزى نيست . و به تحقيق كه بيان نموده ايم ما معنى كعب را در كتاب ((حبل المتين )) و ((مشرق الشمسين )) بمالامزيد عليه .
پس از آن مسح كن پشت پاى چپ را به ترى دست چپ . و بايد كه مسح سر و قدمين به باطن كف واقع شود نه به پشت آن مگر به سبب ضرورتى كه در آن حالت ، مسح به پشت كف جايز است . و ناچار است از راندن كف بر ممسوح ، چه مجرد وضع كف بر آن بدون راندن آن كافى نيست . و سزاوار آنست كه مسح قدمين را به تمام كف دست نمائى ، چنانكه روايت كرده است شيخ الطايفه در كتاب ((تهذيب )) بسند صحيح از احمد بن محمد بن ابى نصر البزنطى كه از روات ثقات حديث است :
قال : ساءلت ابالحسن الرضا (عليه السلام ) عن المسح على القدمين كيف هو؟ فوضع كفه على الاصابع ثم مسحها الى الكعبين . فقلت : لو ان رجلا قال باصبعين من اصابعه هكذا الى الكعبين ؟ فقال : لا، الابكفه كلها.
يعنى : ((راوى مذكور گفت كه : پرسيدم از حضرت امام رضا - عليه التحيه و الثنا - از مسح بر قدمين كه به چه كيفيت است ؟ پس آن حضرت در مقام بيان آن در آمده ، كف دست مبارك خود را بر انگشتان گذاشتند و بعد از آن مسح كردند تا كعبين . راوى گويد: بعد از آنكه حضرت كيفيت مسح را به اين طريق مسح كند تا كعبين ؟ پس آنحضرت فرمودند كه : نه ، مگر آنكه به تمام كف خود تمام پشت پاى را مسح كند))
مترجم گويد: ((مخفى نماند كه لفظ قال در حديث مذكور كه لو ان رجلا قال به معنى فعل است ، و استعمال آن به اين معنى در كلام عرب شايع است چنانچه مصنف - طاب ثراه - در حاشيه اشاره به آن كرده است .
و ببايد دانست كه مصنف در كتاب ((حبل المتين )) گفته كه : آنچه اين حديث بحسب ظاهر دلالت دارد بر آنكه مسح پاها را به تمام كف مى بايد كرد هيچ كس از علما قائل به آن نشده است ، و شيخ ابوالقاسم - رحمه الله - در كتاب ((معتبر)) و علامه در ((تذكره )) و نيز گفته اند كه : واجب نيست استيعاب تمام ظهرقدمين به مسح ، بلكه كفاف است آنقدر كه مسماى مسح در ضمن آن متحقق باشد از سر انگشتان تا كعبين و اگر چه به عرض يك انگشت باشد، و نقل اجماع بر آن كرده اند، پس باكى نباشد حمل اين حديث بر استحباب و قول امام (عليه السلام ) لا، الا بكفه از قبيل قول پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) است كه لاصلاه لجار المسجد...(23)، چنانكه علامه در كتاب ((منتهى المطلب )) كه از مصنفات اوست بيان آن كرده است ليكن مقام را گنجايش ذكر آن نيست - انتهى )).
و بايد كه بعمل آوردن افعال وضوى تو بر توالى (24) باشد بدون تراخى در ميان افعال ، چه موالات كه تتابع افعالست در وضو شرط است . و همچنين واجب است مراعات نمودن ترتيب به طريقى كه مذكور شد تا آنكه در مسح قدمين نيز رعايت ترتيب كردن واجب است چنانكه مختار جماعتى است از متقدمين علماى ما - رضوان الله عليهم - و روايت كرده است آنرا ثقه الاسلام در كتاب ((كافى )) بسند حسن از ابى عبدالله (عليه السلام ) كه آنحضرت فرموده اند: امسح على القدمين و ابداء بالشق الايمن ، يعنى ((مسح كن بر قدمين و ابتدا كن به پاى راست .))
مترجم گويد: ((ببايد دانست كه در وجوب ترتيب در افعال وضو از علماى ما - رضوان الله عليهم - كسى خلاف نكرده است ، و همه بر وجوب ترتيب متفق اند، نهايتش بعضى از علما ترتيب در مسح پاها را واجب نمى دانند و تجويز كرده اند كه پاى چپ را مقدم بر پاى راست مسح كنند يا هر دو را با هم مسح كنند، و بعضى مطلقا ترتيب را واجب مى دانند، و تجويز تقديم مسح پاى چپ را بر پاى راست يا مسح هر دو را با هم نيز نكرده اند، و اين دو شق را مبطل وضو مى دانند، و احتياط تقاضاى عمل به اين قول مى كند، و مصنف - قدس الله سره - نيز جانب احتياط را مرعى داشته حكم به رعايت ترتيب آن كرده است - والله اعلم )).
و سزاوار آنست كه در نزد بجا آوردن هر يك از غسلات و مسحات به خواندن دعاهائى كه وظيفه آنهاست مبادرت نمائى ، چنانكه در فصل آينده بيايد. پس هر گاه كه از وضو ساختن فارغ شدى بگوى : الحمدلله رب العالمين ، چنانچه روايت كرده است شيخ الطايفه در كتاب ((تهذيب )) بسند صحيح . و بعد از آن بگوى :
اللهم اجعلنى من التوابين و اجعلنى من المتطهرين . اللهم انى اساءلك تمام الوضوء و تمام الصلاه و تمام رضوانك و الجنه .
خداوندا مرا از توبه كنندگان و پاكيزگان قرار ده . خداوندا من وضوى كامل و نماز كامل و خشنودى كامل خودت و بهشت را از تو درخواست مى كنم .

 

next page

fehrest page

back page