يازدهم: صبر
بعد از مرحله رجاء مرحله «صبر» قرار دارد. كسى كه اهل سير و سلوك است و در تهذيب
روح قدم بر مىدارد بايد صبر كند و چون در مقابل صبر، «جزع» قرار دارد، سالك بايد
از جزع بپرهيزد; چون جزع، راه انحرافى و صبر، راه مستقيم است. اكنون بايد معنا،
موارد و مراتب صبر تبيين شود. گفتهاند صبر «حبس نفس» و خويشتن دارى در برابر
رخدادهاست. صبر مضطرب نبودن، اعتراض و شكايت نكردن و اعضا و جوارح را در جهت غير
صحيح حركت ندادن است و صبر فرق دقيقى با حلم دارد.
موارد و مراتب صبر
صبر بر سه قسم است: صبر هنگام «طاعت»، صبر از «معصيت» و صبر بر «مصيبت».
صبر هنگام طاعت اين است كه چون انجام كارهاى واجب و مستحب دشوار است و انسان
ممكن است در برابر آن مقاومت نكند، از اين رو توصيه به مقاومتشده است. سير و سلوك
مستلزم مقاومت است; مانند اين كه، برخاستن از خواب و خواندن نماز صبح براى جوانان
دشوار است، ولى بايد صبر كنند و اين صبر بر طاعت است.
صبر از معصيت آن است كه چون معصيتها با «شهوت» همراه و از اين رو گواراست و
پرهيز از اين امر گوارا براى انسان مخصوصا جوان دشوار است، او بايد صبر كند و خود
را از آن باز دارد و تن به تباهى گناه ندهد.
صبر در مصيبت نيز اين است كه چون رويدادهاى ناگوار و رخدادهاى ناملايم، زمينه
جزع را فراهم مىكند كسى كه اهل سير و سلوك استبايد در برابر آنها صابر باشد.
صبر از نظر درجات و مراتب نيز بر سه گونه است: «صبر توده مردم» كه در اوايل سير
و سلوكند، «صبر سالكان» كه در نيمه راهند و «صبر واصلان» كه به مقصد رسيدهاند.
مرتبه ضعيف صبر اين است كه انسان، چه در مورد طاعت و چه در مورد معصيت و مصيبت،
زبان به شكايت نمىگشايد و اعضا و جوارحش را از كارهاى نامشروع باز مىدارد، اما
قلبش مضطرب است و مىتپد.
از اين مرتبه بالاتر صبر كسى است كه چه در طاعت، چه در مصيبت و چه از معصيت،
زاهدانه و عابدانه صبر مىكند; يعنى صبر مىكند تا اجر خود را در قيامت دريافت كند
و از دوزخ برهد و يا به بهشتبار يابد. اين صبر، صبر بردگانه يا سوداگرانهاى است
كه زاهدان و عابدان دارند. در اين صورت، برعكس صورت پيشين، قلبش هم مضطرب نيست;
چنانكه زبانش هم شكايت نمىكند و اعضا و جوارحش نيز كارهاى غير عادى ندارد; اما هدف
او از اين خويشتن دارى رهايى از جهنم يا رسيدن به بهشت است.
مرتبه سوم، صبر عارفانه است. عارفان صابرند، اما نه براى اين كه از جهنم برهند و
يا به بهشتبرسند. گرچه آنان از جهنم مىرهند و به بهشت مىرسند، ولى هدف آنان صرف
پرهيز از جهنم يا وصول به بهشت نيست; بلكه تامين رضاى الهى است. خداى سبحان در باره
كسانى كه صبرشان زاهدانه و عابدانه است مىفرمايد:
«انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب» (1)
خدا براى صابران، اجر و مزدى فراهم كرده است كه به حساب متعارف در نمىآيد;
بنابراين، از اين آيه استفاده مىشود كه آنان اجيرانه صبر مىكنند; اما براى
عارفان، صبرى هست كه قرآن با بشارت از آن ياد كرده، مىفرمايد:
«و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون اولئك
عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون» (2)
صابران عارف را بشارت دهيد; اينان كسانى هستند كه اگر رخداد ناگوارى برايشان پيش
آيد، مىگويند: همه هستى و كمالات ما از خداست و همه نيز به سوى او بر مىگرديم.
عارف صبر مىكند; زيرا خود را مالك چيزى نمىداند; بلكه مىگويد آنچه نزد ماست
امانت دوست است و آن را از ما مىستاند. بنابراين، روزى كه آن امانت در دست ما بود
ما به آن دل نبسته بوديم و امروز كه آن را از دست دادهايم نيز، در فراقش نمىناليم
و به همين جهتخدا به اين گروه بشارت مىدهد و «صلوات» مىفرستد ; گرچه طبق آيه
سوره احزاب خداوند بر همه مؤمنان صلوات مىفرستد:
«هو الذى يصلى عليكم و ملئكته ليخرجكم من الظلمات الى النور» (3)
ولى براى صابران صلوات مخصوص مىفرستد:
«اولئك عليهم صلوات من ربهم»
و گرچه اين آيه درباره، صبر بر مصيبت است ولى اين «تمثيل» است نه «تعيين»;
يعنى، صبر عارفان اختصاصى به حال مصيبت ندارد ،بلكه صبر در موقع اطاعت و معصيت نيز
چنين است.
پس اگر كسى دشوارى جهاد، روزهدارى، شبزندهدارى و نماز شب يا نماز صبح را از
باب
«انا لله و انا اليه راجعون»
تحمل كند، قرآن او را بشارت مىدهد و آنگاه خداوند صلوات مخصوصش را بر او نازل
مىكند و اين رحمت، «رحمتخاص» است. سپس مىفرمايد:
«و اولئك هم المهتدون»
اينها نه تنها مهديند بلكه مهتديند و «مهتدى» برتر از «مهدى» است. در نتيجه
كسانى كه صبر عارفانه دارند مهتدى و آنان كه صبر زاهدانه و عابدانه دارند مهدى
هستند (4) .
جزع
در مقابل صبر «جزع» قرار دارد. ممكن است كسى جزع تام يا متوسط داشته باشد; ولى
اگر كسى به مقام صبر شاكرانه و عارفانه برسد، از هرگونه جزعى منزه است.
چنانكه امامان معصوم (عليهم السلام) مىفرمودند:
ما راضى به قضاى الهى و تسليم امر او هستيم و هرگز آنچه را خدا برايمان بپسندد
مكروه نمىداريم:
«فاذا نزل امر الله عز و جل رضينا بقضائه و سلمنا لامره و ليس لنا ان نكره ما
احب الله لنا» (5) .
اين مقام «رضا» است كه فوق مقام صبر است; يعنى، مقام صبر در سقف نهايى خود به
مقام رضا مىرسد و صابر به مقام راضى بار مىيابد.