دهم: رجاء
در مقابل خوف، «رجاء» يكى از مراحل سير و سلوك است. سالك بايد به رحمتخدا
اميدوار باشد. امام سجاد (صلوات الله وسلامه عليه) به خداى سبحان عرض مىكند:
خدايا! من سه چيز را حجاب و مانع مىبينم و از اين سه راه ممكن نيستبه تو برسم;
ولى از يك طرف، راه باز است: راه اول اين است كه تو دستورهاى فراوانى دارى ولى چون
من به آنها عمل نكردهام، از اين جهت راه وصول يا صعود به سمت تو بسته است. دوم اين
كه از گناهان نهى كردهاى ولى من مرتكب آنها شدهام; پس از اين طرف نيز راه بسته
است و اگر همه واجبها را انجام داده و از همه معاصى نيز پرهيز كرده باشم و بخواهم
از راه سوم بيايم باز هم مىبينم راه بسته است و آن اين است كه من قادر بر شكر نعمت
تو نيستم.
پس تنها يك راه باز است و آن اين كه شما افراد نالايق را هم مىپذيرى و تنها بر
اساس استحقاق، رفتار نمىكنى. چنانكه در آغاز كه نعمت هستى را به ما دادى بر اساس
لياقت ما نبود و جان الهى را كه در كالبد بدن ما دميدى و چشم و گوش و دل كه به ما
دادى بر اساس استحقاق ما نبود چون ما كارى نكرديم تا شايسته دريافت اين همه
نعمتباشيم. پس نعمتهاى تو ابتدايى و تفضل است:
«اللهم انه يحجبني عن مسالتك خلال ثلاث و تحدوني عليها خلة واحدة: يحجبني امر
امرت به فابطات عنه و نهي نهيتني عنه فاسرعت اليه و نعمة انعمتبها علي فقصرت في
شكرها و يحدوني على مسالتك تفضلك على من اقبل بوجهه اليك و وفد بحسن ظنه اليك اذ
جميع احسانك تفضل و اذ كل نعمك ابتداء» (1) .
پس براى ما فقط راه چهارم باز است و با اين كه ما لايق نيستيم، كرم و لطف تو
شامل همگان (انبيا، اوليا، فرشتگان و بندگان ديگر) است و ما به اميد راه جهان شمول
چهارم، به سوى تو حركت مىكنيم.
با اين بيان، سالك قهرا با خوف و رجاء و حزن حركت مىكند. و از راه رجاء كه بر
روى انسانها گشوده است اين سير را ادامه مىدهد و در هر حالتى و با هر وضعى كه دارد
خود را كشان كشان به در خانه حق مىرساند. چون هيچ كس در اين درگاه بر اساس
استحقاق، راه نيافته است، بلكه اساس كار بر تفضل بود. بنابراين، انسان بايد اميدوار
باشد كه شايد در مسير لطف خدا، قرار گيرد و نسيمى بوزد و بوى بد گناه را از او
بزدايد و او را تطهير كند، چون: «لطف خدا بيشتر از جرم ماست».
رجاى سالك
رجاى سالك در آغاز، ضعيف و در اواسط، متوسط است ولى در پايان قوى مىشود تا جايى
كه از رجاء مىگذرد و به طمانينه مىرسد. اگر سالك، مقدمات رسيدن به رحمتخاص را
فراهم نكرده باشد، در حقيقتسالك نيست و فقط «تمنى» دارد; يعنى آرزوى رحمت را در
دل مىپرورداند، نه اميد رحمت را در سر; زيرا مقدمات كار را فراهم نكرده است و در
اين صورت او مانند كشاورزى است كه بدون شيار كردن زمين و بذر افشانى در آن منتظر
محصول تازه است. بنابراين، چنين كسى اهل طريق نيست و سير و سلوكى ندارد، ولى اگر
مقدمات كار را فراهم كرده باشد، مانند كشاورزى است كه زمين را شيار و در آن بذر
افشانى كرده و به انتظار محصول، نشسته است كه به اين حالت، «رجاء» مىگويند.
كسى كه اهل سير و سلوك استبا تمنى و آرزو به سر نمىبرد. از اين رو در قرآن
كريم، تمنى محكوم شده است:
«ليس بامانيكم و لا امانى اهل الكتاب» (2)
كار نه با آرزو و تمنيات شما حاصل مىشود و نه با تمنيات يهوديان و مسيحيان
برآورده مىشود. كار با ايمان و با عمل صالح است.
نا اميدى، زمينه كفر
در مقابل رجاء «ياس» قرار دارد. نا اميدى بسيار بد است، بلكه ياس از رحمتخدا
كفر آور است. كافر به قيامت و بهشت و جهنم معتقد نيست تا از جهنم هراسناك و به بهشت
اميدوار باشد، ولى مؤمنى كه از رحمتخدا ناميد شود، به اين معناست كه يا در قدرت
خدا و يا در بيكران بودن رحمت او ترديد دارد و مىپندارد رحمتيا قدرت او محدود است
و اين خيال و باور، زمينه كفر را فراهم مىكند. از اين رو ياس از رحمتخدا در قرآن
به عنوان كفر مطرح شده است:
«انه لا يايئس من روح الله الا القوم الكافرون» (3) .
بنابراين، نمىشود كسى به خداوند ايمان داشته باشد و به حضيض ياس سقوط كند; يعنى
بگويد: ديگر خدا نمىتواند بيامرزد يا ديگر رحمتخدا تمام شده است.
در قرآن كريم هم به مؤمنان دستور رجاء داده و هم از ياس، نهى شده است. در باره
رجاء و اميد مىفرمايد:
«يدعون ربهم خوفا و طمعا» (4) .
اين گونه تعبيرات گرچه «جمله خبريه» و معناى وصفى را به همراه دارد، ولى ضمنا
دستور است; يعنى مؤمن كسى است كه هم از آينده ترس دارد و هم به آن اميدوار است.
زيرا وى از آن جا كه ممكن است اعمال او مقبول نباشد هراسناك، و از آن جا كه حمتخدا
بيكران است اميدوار است; از سوى ديگر، قرآن ياس از رحمت را نهى كرده، مىفرمايد:
«يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب
جميعا» (5)
شما كه بر جان خود ستم و اسراف كردهايد از رحمتخدا نااميد نباشيد. هر گناه و
ستمى كه انسان مىكند در حقيقتبه خود ستم مىكند. از اين رو تعبير قرآن اين است كه
مىفرمايد:
«اسرفوا على انفسهم»
زيرا نعمت جان، هوش، اعضا و جوارح را بيجا مصرف كردن «اسراف» است.
به هر تقدير، قرآن به كسانى كه اسراف كردهاند دستور مىدهد كه نااميد نباشند;
چون راه براى برگشتباز است. آنگاه مىفرمايد:
«و انيبوا الى ربكم و اسلموا له» (6)
توبه كنيد و برگرديد و منقاد باشيد و در بقيه عمر گذشته را جبران كنيد. اگر
بتوانيد شب هنگام، زودتر بخوابيد تا بهانه خستگى و كمخوابى در بين نباشد و سحرگاه
برخيزيد، از عمر، استفاده صحيح كردهايد و اگر آن را به خوشگذرانى و هوسمدارى
سپرى كنيد، در آن اسراف كردهايد.
تعبير قرآن كريم در باره مردان با ايمان اين است:
«يرجون تجارة لن تبور» (7)
اينها به تجارتى بىزيان و غير بائر اميدوارند. تجارت عدهاى، سود آور نيست:
«فما ربحت تجارتهم» (8)
اما تجارت گروهى ديگر سودآور است و آنها كسانى هستند كه براى تقرب به خدا تلاش
مىكنند و خداوند هم به آنان ده برابر يا بيش از آن پاداش مىدهد. پس رجاء در مقابل
ياس است و مراحلى هم دارد. البته قدر مشترك حالتيقين و رجاء و آرزو «انتظار» است;
يعنى، هر سه گروه منتظرند; اما انتظار آرزومندانه خام، انتظار اميدوارانه پخته و
انتظار مطمئنانه، عصاره پختههاست.