ششم: اخلاص
به تعبير لطيف محقق طوسى «پارسى اخلاص، ويژه كردن باشد» (1) ; يعنى،
انسان قلبش را مخصوص حق كند تا احدى جز «مقلب القلوب» در حرم دل او راه نيابد و
البته اگر انسان محب شود، صحنه نفس را براى محبوب، خالص مىكند; چون مىداند كه
محبوب با مبغوض، جمع نمىشود.
كسى كه كارى را هم براى خدا وهم براى غير خدا انجام دهد، خدا آن كار را
نمىپذيرد; زيرا دين كما و كيفا مخصوص خداست. قرآن كريم در مورد كميت مىفرمايد:
«و له الدين واصبا» (2) .
«واصب» به معناى پر، تام، جامع و كامل است و آيه شريفه بدين معناست كه مجموعه
دين را خدا تنظيم مىكند و بنابراين، همه قوانين و مقررات بايد از راه وحى تدوين
شود و حتى كلمهاى از آن كم و يا بر آن افزوده نشود; در نتيجه حذف هر چيزى به نام
نسخ و نيز اثبات هر چيزى به عنوان شريعت نو بايد از راه وحى باشد.
در باره كيفيت نيز مىفرمايد:
«الا لله الدين الخالص» (3)
فقط به نام و ياد خدا بايد اين مجموعه را فهميد و به آن عمل كرد و آن را به
ديگران آموخت.
بنابراين، تنها كسانى متدين واقعى و ديندارند كه مخلص باشند. از اينروخداى
سبحان مىفرمايد:
«و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء» (4)
مردم هيچ ماموريتى ندارند جز اين كه دستورهاى دين را مخلصانه براىخدا انجام
دهند; يعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نيز لقاى بهشت است. امام
صادق (عليهالسلام) مىفرمايد:
«من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنة و اخلاصه ان تحجزه لا اله الا الله عما
حرم الله عزوجل» (5)
و برتر از آن نيز «لقاء الله» است:
«فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا» (6)
كسى كه اميد لقاى حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهى است، بايد مؤمن باشد و عمل
صالح انجام دهد و در كار خود، چه در بخش اعتقاد و چه در بخش عمل شرك نورزد.
معناى «لقاء الله» اين نيست كه انسان تنها بعد از مرگ، جمال الهى را مشاهد
مىكند; بلكه قبل از مرگ نيز مىتواند شاهد جمال الهى باشد و فيضهاى خاص او را
دريافت كند و كلام رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم:
«من اخلص لله اربعين صباحا فجر الله ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه» (7)
ناظر به همين بخش است. كسى كه چهل شبانه روز با اخلاص عمل كند، خداوند چشمههاى
حكمت را در قلب او مىجوشاند و بر قلم و زبانش جارى مىكند و در حقيقت، اين شخص،
علم الهى را ملاقات و اسمى از اسماى حسناى حق را مشاهده مىكند و البته مراحل برتر
ممكن ستبعد از مرگ حاصل شود.
اربعين گيرى
اولياى دين براى دستيابى انسانها به رهآورد سير و سلوك و بهره مندى از نتايج
اخلاص راههايى را به ما ارائه كردهاند كه بهترين آنها «اربعين گيرى» يا «چله
گرفتن» است و منظور از اربعينگيرى اين نيست كه انسان، چهل روز از مردم و كار
اجتماعى، جدا شود; بلكه مقصود اين است كه چهل روز از ما سواى خدا جدا شود و با اين
كه مشغول كار است، آن را جز به دستور خدا و براى رضاى او انجام ندهد.
در حديث مزبور رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كسى كه چهل
شبانهروز، با اخلاص در راه خدا قدم بردارد، خداى سبحان چشمههاى حكمت را از قلب او
بر زبانش جارى مىكند. حرفهاى صحيح و نو از قلم و زبان او شنيده و استفاده مىشود و
نو آوريهاى زيادى دارد كه در كتابها و سخنان ديگران نيست; چون اين چشمه جوشان حكمت
در دلهاى ديگران نيست.
«اربعين گرفتن» به اين معنا نيست كه انسان چهل شبانهروز، كوشش كند تا به مقام
اخلاص برسد و نيز به اين معنا نيست كه چهل شبانه روز، يكسان، همه كارها را با اخلاص
براى خدا انجام بدهد، بلكه برداشت اولى از نصوص اربعينگيرى اين معناست كه او چهل
شبانه روز، همراه با حصول اخلاص است; يعنى شخص در چهل شبانه روز با اخلاص همراه است
و اگر چهل شبانه روز، همه كارها را با حد معين از اخلاص انجام بدهد، مستلزم توقف و
سكون در اخلاص مىشود; بلكه معنايش آن است كه انسان، چهل شبانه روز در درجات
چهلگانه خلوص حركت كند; زيرا اخلاص درجاتى دارد. بنابراين، اخلاص روز اول،
ابتدايىترين و اخلاص روز چهلم، عاليترين درجه اخلاص است.
غرض آن كه در معناى حديث اربعينگيرى سه احتمال مىرود كه تنها معناى سوم صحيح
است:
1. در مدت چهل شبانه روز اصلا خلوص حاصل نباشد و فقط بعد از چهل روز، پديد آيد.
2. از ابتدا تا پايان اخلاص باشد، ليكن در حد خاص و بدون افزايش.
3. خلوص در همه اين چهل شبانه روز حاصل باشد، ولى تكامل روزافزون داشته باشد.
جوشش حكمت از سرچشمه اخلاص
كسى كه چهل شبانه روز در مراتب چهلگانه خلوص قدم بردارد، فيض علمى حق كه دائمى
است، از قلب او خواهد جوشيد. كه ذات اقدس خداوند مىفرمايد:
«الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلكه ينابيع فى الارض» (8)
خداوند آب را در زير زمين با راهنماييهاى خاص خود، جارى مىكند و هر جاى مناسبى
از زمين شكافته شود، آب به صورت چشمه و چاه از آن جا مىجوشد. علومى كه مربوط به
ارواح و نفوس است، نيز چنين است. رگهها و راههاى تشخيص فجور و تقوا در زمينه دلهاى
آدمى با هدايتخداى سبحان حركت مىكند و اين چشمهها جوشان است; اما اگر كسى با
خيالهاى باطل يا كارهاى ناروا يا رين و چرك، مجارى و روزنهها را ببندد:
«كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون» (9)
در آن صورت اين علوم فطرى دفن مىشود و جوششى ندارد، ولى اگر كند و كاو كند و
نگذارد در زمينه دل او تيرگى راه پيدا كند، آنگاه دست و زبان او همانند چشمه خواهد
بود و از آنها علوم فطرى كه همان الهام تقواست، خواهد جوشيد.
در اين صورت، چنين انسانى سخنان عالمانه و مؤثرى دارد و از زبان و قلم او حكمت
نظرى مىجوشد، چنانكه از دست و قدم چنين انسان خيرى كارهاى خير و حكمت عملى نشئت
مىگيرد.
تذكر: درباره حديث مشهور:
«من اخلص لله اربعين صباحا...»، اشاره به دو نكته سودمند است:
1. حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در اين حديث فرمودند: «اربعين
صباحا» و نفرمودند: «اربعين مساء» يا «عشية» ذكر كلمه صباح در اين حديثشريف بدين
معناست كه انسان سالك به سوى خدا، بايد تصميم را از شب بگيرد و سفرش، را مانند
سفرهاى ظاهرى، ازصبح شروع كند و اين نكته با معارفى كه قرآن كريم در باره شب و
بركات آن به بشر آموخته نيز، هماهنگ است; نشئه شب از نظر قرآن كريم براى كسب
«پايگاه محكم» و «سخن مستحكم» مناسبتر است:
«ان ناشئة اليل هى اشد وطئا و اقوم قيلا» (10) .
2. گرفتن اربعين و چهل روز مواظبت و پرهيز از حرام و مكروه و انجام دادن واجب و
مستحب، اگر براى جوشش و ريزش چشمههاى حكمتباشد، اخلاص نيست و «مشوب» است و در
حقيقت، آن شخص مانند گدايى است كه به «شرط مزد»، كار كرده است و بنابراين، او مخلص
نيست، بلكه اجير و مزدور است.
بر همين اساس اگر كسى درس بخواند تا حكيم شود، درسش با اخلاص همراه نيست و اين
از قبيل
«حسنات الابرار، سيئات المقربين» (11)
است. اسوههاى سلوك در ابتدا به انسان گويند: كسى كه براى دستيابى به شهرت و مال
درس بخواند، مخلص نيست و اين سخن حق است; اما معرفت دقيقترى كه پس از آن مىآموزند
اين است كه اگر كسى براى اين كه عالم ربانى و خدمتگزار خلق بشود و مردم را از
ضلالتبرهاند و خودش با انبيا (عليهم السلام) محشور شود درس بخواند، او نيز مخلص
نيست: «ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا»! او بايد علم را تنها براى رضاى خدا فرا
بگيرد; در اين صورت خداوند هم، توفيق تبليغ و ارشاد را نصيب او خواهد كرد و چون
عالم ربانى شده با انبيا و اوليا محشور مىشود.
از اين برتر، آن است كه نه تنها تحصيل علم را وسيله براى آن هدف قرار ندهد، بلكه
اين مطلب را هم از خاطره خود بزدايد كه اين خيلى دشوار است. در اين صورت، صحنه با
صفاى دل چنين عالم و متعلمى، خالص است. البته هر كارى چنين است. معناى اخلاص آن است
كه جز ذات اقدس خداوند چيزى ملحوظ و مشهود انسان سالك نباشد.
اخلاص پندارى
افراد زيادى تحت ولايتشيطانند، ولى خود را مخلص مىپندارند; مثلا، ما گاهى
كارهاى خوبى مىكنيم، ولى هنگامى كه آن كار را از ما مىگيرند و به ديگرى مىدهند،
نگران مىشويم. معلوم مىشود ما كار خوبى را مىخواهيم كه به ما ارتباط داشته باشد
و از ما صادر شود، نه اصل كار خوب را و اين، خطر بزرگى است و در اين صورت ما
خودخواهيم، نه خير خواه. آنگاه در قيامت و هنگام نقادى، ما چون خير را نمىخواستيم،
خير را به ما نمىدهند و در مقابل، همان خودخواهى را كه مطلوب ما بود، به ما
مىدهند كه زمينه
«نار الله الموقدة التى تطلع على الافئدة» (12)
را فراهم مىكند و درون سوزى انسان آغاز مىشود.