الحياة ، جلد ۴

محمد رضا حكيمى ، محمد حكيمى ، على حكيمى
ترجمه : احمد آرام

- ۱۸ -


امام على (ع ) - از نامه اى به يكى از ماءموران جمع آورى زكات ... تو را در اين زكات بهره اى مفروض و حقى معلوم است ، و كسانى از مسكينان و ناتوانان نادار با تو شريكند؛ ما حق تو را كامل به تو خواهيم داد، پس تو هم حق آنان را كامل بده ؛ و اگر چنين نكنى در روز قيامت از همه مردم بيشتر دشمن و مدعى خواهى داشت . و واى بر حال كسى كه دادخواهان از او در پيشگاه خدا، فقيران ، مسكينان ، گدايان ، از حقوق خويش راندگان ، وامداران ، و در راه ماندگان باشند...
8 - الامام على (ع ) - من وصية كان على يكتبها لمن يستعمله على الصدقات : انطلق على تقوى الله - وحده لا شريك له - و لا ترو عن مسلما، و لا تجتازن عليه كارها، و لا تاءخذن منه اءكثر من حق الله فى ماله ؛ فاذا قدمت على الحى فانزل بمائهم ؛ من غير اءن تخالط اءبياتهم ... و لا تاءمنن عليها (الاءموال العامة ) الا من تثق بدينه ، رافقا بمال المسلمين ، حتى يوصله الى وليهم فيقسمه بينهم ، و لا توكل بها الا ناصحا شفيقا و اءمينا حيفيظا... ثم احدر الينا ما اجتمع عندك ، نصيره حيث امر الله ...(946)
امام على (ع ) - از سفارشنامه (آيين نامه )اى كه براى ماءموران گرد آورى زكات مى نوشت : باتقواى خدا - خداى يگانه بى شريك - به راه بيفت ، هيچ مسلمانى را مترسان ، و به صورتى ناپسنديده بر او مگذر، و بيش از حقى كه خدا در مال او قرار داده است از او مگير؛ هنگامى كه نزد قبيله اى مى روى ، بر سر آبشخور ايشان فرود آى ، ليكن به محوطه خانه هاى ايشان مرو... و بر آنها (اموال عمومى ) جز كسى را مگمار كه به ديندارى او اعتماد داشته باشى ، كسى كه مال مسلمانان را با مدارا(947) همراه خود بياورد و به ولى ايشان بسپارد، تا او آن را ميان آنان تقسيم كند؛ و جز انسانى خيرخواه و مهربان و امانتدار و نگهبان ، كسى را بر اين كار مگمار... سپس آنچه فراهم آمد زود به نزد ما بفرست ، تا آن را به جايى كه خدا فرمان داده است برسانيم .
بنگريد!
شريف رضى ، گردآورنده ((نهج البلاغه ))، بعد از نقل اين سفارشنامه چنين مى نويسد: انما ذكرنا هنا جملا منها، ليعلم بها اءنه - (ع ) - كان يقيم عماد الحق ، و يشرع اءمثلة العدل ، فى صغير الاءمور و كبيرها، و دقيقها و جليلها بخشهايى از اين سفارشنامه را آورديم تا از آنها دانسته شود كه امام - عليه السلام - ستون حق را بر مى افراشت ، و دستورهايى نمونه براى اجراى عدالت ، در همه چيزها - كوچك و بزرگ ، و ريز و درشت - مقرر مى داشت . و ما مى گوييم : بخشى تابناك از اين سفارشنامه و همانندهاى آن را در اين كتاب آورده ايم ، تا بدين وسيله زمينه اى براى رسيدن ناكامان به حقوقشان فراهم كرده باشيم ؛ و اين نكته را معلوم داريم كه بر حكومت اسلامى واجب است كه همه آنچه كه ستون حق را افراشته مى دارد، و دستورهايى نمونه براى اجراى عدالت ، در همه چيزها - كوچك و بزرگ ، و ريز و درشت - مقرر مى كند، عملى سازد؛ و دانسته باشد كه فروگذاشتن اين روش مديريت اسلامى ، كه امام على بن ابيطالب (ع ) از مسئولان امور عملى كردن آنها را مى خواسته است ، موجب مى گردد تا حكومت اسلامى به سستى و ضعف ، يا نپرداختن به عمل دقيق بر طبق اسلام و موازين آشكار آن متهم شود.
و بايد دانست كه اين امور سازنده و حياتى را نمى توان به بهانه هايى مانند ناميدن به نام ((دستورهاى اخلاقى )) - چنانكه در جاهايى ديگر به آن اشاره كرده ايم - از نظر دور داشت و آنها را به دست فراموشى سپرد، بلكه وظيفه علماى دين است كه اين احاديث و تعاليم و امثال آنها را در ميدان ((فقاهت اسلامى )) وارد كنند، و بر حكومت اسلامى واجب است در تحقق بخشيدن به آنها ثابت و استوار باشد؛ و گرنه كار در مراحل مختلف اجرا به چشم پوشى از اجراى عدالت و از دست رفتن حق و سستى حكومت خواهد انجاميد. و در نتيجه پايگاههاى اسلامى در اجتماع متزلزل خواهد گشت ... و اين هشدار مخصوص يك سرزمين اسلامى نيست ، بلكه متوجه همه سرزمينهاى قرآن و قبله است .
د - بى اطلاعى فنى از روشهاى بهره بردارى از اموال و نپرداختن به نوسازى صنعت (ضعف صنعتگرايى و فقدان تخصص )
قرآن :
1- و علمناه صنعة لبوس لكم ، لتحصنكم من باءسكم ...(948)
به او (داود) صنعت زره سازى را براى شما آموختيم ، تا حفظ كند شما را در جنگ با يكديگر...
بنگريد!
اين آيه قرآنى به ما مى آموزد كه پيامبر خدا - كه رئيس كشور دينى است - صنعتگرى سازنده است . و فايده صنعت وى تنها به خود او باز نمى گردد، بلكه سود اجتماعى دارد و به مردمان ديگر نيز مى رسد، و زرهى كه پيامبر صنعتگر مى سازد، براى امت او فايده اى بزرگ دارد و آنان را از شر دشمن در جنگ محافظت مى كند. پس جامعه زنده در حال رشد همواره نيازمند است به تقويت صنايع ، و تشويق صنعتگران ، و گشودن راههاى اكتشافات صنعتى ، و توجه كامل به استفاده از فنون جديد، و تاءكيد بى گذشت بر ضرورت حضور تخصص در همه امور و كارها و كارشناسيها و اجراها.
2- ... و لا تكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة اءنكاثا...(949)
... مانند آن زن مباشيد كه تافته خويش را، پس از تافتنى استوار، از هم بگسست ...
حديث :
1- النبى (ص ): يا ابن مسعود! اذا عملت عملا فاعمل بعلم و عقل ، و اياك و اءن تعمل عملا بغير تدبر (تدبير - خ ل ) و علم ، فانه جل جلاله يقول : ((ولا تكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة اءنكاثا)).(950)
پيامبر (ص ): اى ابن مسعود! هنگامى كه به انجام دادن كارى مى پردازى ، با دانش و خرد به كار برخيز؛ و از آن بپرهيز كه ناسنجيده و بدون اطلاع به كارى دست زنى ، كه خداوند جليل مى فرمايد: ... و لاتكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة اءنكاثا
2 - الامام على (ع ): قوام العيش حسن التقدير، و ملاكه حسن التدبير.(951)
امام على (ع ): مايه سامانيابى زندگى ، برنامه ريزى درست ، و ملاك آن (زندگى ساماندار)، تدبير كارشناسانه است .
3- الامام على (ع ): العاقل من اءحسن صنائعه ، و وضع سعيه فى مواضعه .(952)
امام على (ع ): خردمند كسى است كه ساخته هاى خود را نيكو بسازد، و كوشش خود را در جاهايى كه لازم است به كار اندازد.
4- الامام الصادق (ع ): ...جعل اءسباب اءرزاقهم فى ضروب الاءعمال ، و اءنواع الصناعات ، و ذلك اءدوم فى البقاء، و اءصح فى التدبير.(953 )
امام صادق (ع ): ...راه روزى مردمان را در كارهاى گوناگون و صنعتهاى متفاوت قرار داد. و اين چگونگى (نظام زندگى را) دوامى بيشتر مى دهد، و موجب تدبيرى درستتر مى شود.
ه‍- سپردن كارها به دست كم خردان ، مرتجعان ، غير متخصصان ، ناواردان به برنامه ريزى ، و فاقدان امانت اجرايى
قرآن :
1- و لا تؤ توا السفهاء اءموالكم التى جعل الله لكم قياما...(954)
اموال خويش را - كه خداوند مايه سامانيابى زندگى شما قرار داده است - به دست سفيهان مدهيد...
حديث :
1- النبى (ص ): من عمل على غير علم كان ما يفسده اءكثر مما يصلح .(955)
پيامبر (ص ): هر كس كه بدون دانش (مهارت و تخصص ) به كارى دست زند، بيش از اينكه آن كار را درست انجام دهد، خراب مى كند.
2- الامام على (ع ): اءيها الناس !... لاخير فى دنيا لاتدبير فيها.(956)
امام على (ع ) اى مردم !... در دنيايى (زندگيى ، جامعه اى ، مديريتى ) كه تدبيرى در آن نباشد، خيرى نيست .
3- الامام على (ع ): لا مال اءعود من العقل ... و لا عقل كالتدبير.(957)
امام على (ع ): هيچ مالى سودمندتر از عقل نيست ... و هيچ عقلى چون تدبير(958) نيست .
4- الامام على (ع ): حسن التدبير ينمى قليل المال ، و سوء التدبير يفنى كثيره .(959)
امام على (ع ) برنامه ريزى درست (اقتصادى ) مال اندك را افزايش مى دهد، و برنامه ريزى نادرست مال فراوان را نابود مى كند.
5 - الامام على (ع ) - فيما كتبه لعمال الصدقات و جباة الاءموال العامة : و لا تاءمنن عليها الا من تثق بدينه ، رافقا بمال المسلمين ، حتى يوصله الى وليهم ، فيقسمه بينهم ؛ و لا توكل بها الا ناصحا شفيقا، و اءمينا حفيظا...(960)
امام على (ع ) - در نامه اى به كارمندان جمع آورى زكات و تحصيلداران اموال عمومى : اموال مردم را به دست كسانى بسپاريد كه به ديندارى آنهااعتماد داشته باشيد، و بدانيد كه اموال مسلمانان را با رفق (و سلامت ) مى آورند و به دست ولى ايشان مى رسانند، تا او ميان همه تقسيم كند؛ و اين اموال را به دست كسانى مسپاريد مگر آنكه خير خواه و مهربان و امين و مراقب باشند.
6- الامام على (ع ): ...ولكنى آسى اءن يلى اءمر هذه الاءمة سفهاؤ ها و فجارها، فيتخذوا مال الله دولا، و عباده خولا، و الصالحين حربا، و الفاسقين حزبا.(961)
امام على (ع ): ...از اين اندوهناكم كه بيخردان و تبهكاران اين امت امر آنان را به دست گيرند، و مال خدا را دست به دست گردانند، و بندگان او را برده خود (و نزديكان خود) سازند، و با صالحان بستيزند، و از فاسدان براى خود جمعيت تشكيل دهند.
7- الامام على (ع ): عشرة يفتنون اءنفسهم و غيرهم ... و مريد للصلاح و ليس بعالم .(962)
امام على (ع ): ده كسند كه خود و ديگران را دچار گرفتارى مى سازند... و اصلاح طلبى كه عالم نيست (و از تعاليم دست اول دين ، و مصالح راستين مسلمين ، و طبيعت واقعى انسان ، و حقايق ثابت اجتماع ناآگاه است ).
8 - الامام الباقر (ع ) - فى شرح قوله تعالى : ((و اتوا البيوت من اءبوابها))، قال : ايتوا الاءمور من وجهها.(963)
امام باقر (ع ) - در تفسير اين آيه : و اءتوا البيوت من اءبوابها، از در هر خانه به آن در آييد (نه از ديوار يا بيراهه ، فرمود: يعنى به هر كارى از راه خود وارد شويد.
9- الامام الصادق (ع ): ما اءبالى الى من ائتمنت : خائنا اءو مضيعا.(964) امام صادق (ع ): تفاوتى نمى بينم ميان اينكه كار را به دست خائن بسپارم تا ناوارد.
بنگريد!
حديثى است شگفتى زاى و باز هم شگفتى زاى ، و تعليمى است بيدار كننده و باز هم بيدار كننده ، و نقش آفرين در حركتهاى سازندگى ، بويژه در كشورهاى در حال توسعه ...
امام معصوم (ع ) (عالم به علم اعطايى الاهى (علم صحيح )، داناى اسرار فعل و انفعالهاى تكوينى ، بينا به چگونگيهاى مثبت و منفى حركات انسانى - فردى و اجتماعى -، كانون تجلى معارف خالص وحيانى ، مخزن رازهاى احكام ربانى (واجب ، حرام ، مستحب ، مكروه ...)، قائم بالذات در مديريت قرآنى مجامع بشرى )، بصراحت و صراحت مى فرمايد: ((غير متخصص )) با ((خائن )) مساوى است ، و نتيجه كار هر دو يكى است (ضايع شدن كار و تباه گشتن هدف و پايمال سازى نقشه و برنامه و تلاش و هزينه )، و فرق نمى كند كه كارى ، شغلى و ((پستى )) (فردى ، اجتماعى ، سياسى ، قضايى ، اقتصادى ، تربيتى ، هنرى ، و دفاعى و...) را به غير متخصص و كار ناشناس و فاقد مهارت بسپاريد يا به خائن ، اگر چه غير متخصص ، زاهد زمان باشد - تا چه رسد به اين و آن - زهد مقوله اى است مقدس ، كاردانى نيز مقوله اى است مقدس و ضرورى .
اين پندار نيز بسيار واهى است كه كار را مى پذيريم و در اثناى آن فوت و فن را ياد مى گيريم . اين بدان مى ماند كه كسى خود را در دل دريا اندازد، و در كوهه هاى هراسناك و مرگبار امواج كوه پيكر بيفكند، به اميد آنكه شنا آموزد؛ پس بايد نيروى كاردان و متخصص تربيت كرد - و البته متعهد به ارزشهاى والا - اگر به تعاليمى كه در اين باره ها رسيده است - و تجربه ملموس نيز گواه آنهاست - گوش فرا ندهيم ، زير آوار بس سنگين زيانهاى گوناگون اين غفلت خرد مى شويم .
حديث مذكور، در كتاب معتبر ((تحف العقول ))(965) آمده است ، كتابى كه شيخ اعظم انصارى ، در ((فقه )) بدان استناد كرده است . از حديث بروشنى فهميده مى شود كه خود اين عمل (يعنى سپردن كار به دست نامتخصص و دادن پستها و شغلهاى نيازمند به كارشناسى به ناواردان ) نيز خيانت است ، زيرا نصب نامتخصص مساوى با نصب خائن است ، و نصب خائن به هر كارى خيانت به آن كار است .
10- الامام الصادق (ع ): ...ان من فناء الاسلام و فناء المسلمين ، اءن تصير الاءموال فى اءيدى من لايعرف فيها الحق ، و لايصنع فيها المعروف .(966)
امام صادق (ع ): از جمله عوامل نابودى اسلام و نابودى مسلمانان ، آن است كه اموال در اختيار كسانى قرار گيرد كه حق را در آنها تشخيص نمى دهند، و با آنها به انجام دادن كار نيك نمى پردازند.
11- الامام الرضا (ع ) - فيما رد به على بعض من غير السنة : ...و استعمل السفهاء.(967)
امام رضا (ع ): در معرفى كسانى كه سنت پيغمبر (ص ) را تغيير داده بودند: ...و سفيهان را به كار برگماشتند.
از اين احاديث چنين دستگير ما مى شود كه آن كس كه متصدى كارى مى شود، اگر به آن كار علم و درباره آن تخصص لازم يا مهارت كافى نداشته باشد، به خود و به اجتماع هر دو زيان مى رساند، هر چند براى خود مؤ منى نيكو كار باشد. و اگر جامعه جامعه اى دينى باشد و نام دين بر آن گذاشته شده باشد به دين نيز زيان مى رساند. در اين باره رجوع كنيد به فصل دوم (968)، از همين باب ، بند ((ب )) و ((بنگريد!)) در آنجا؛ نيز رجوع شود به ((نگاهى به سراسر فصل )) مربوط به آن .
و - بهره نبردن درست از منابع ثروت ، كانها، زمينها، آبها و كوتاهى كردن در ايجاد كار و اشتغال (969)
قرآن :
... هو انشاءكم من الارض و استعمر كم فيها...(970)
... خداوند شما را از زمين پديد آورد، و به آباد كردن آن برانگيخت ...
حديث :
الامام على (ع ): ...امّا وجه العماره فقوله تعالى : ((هود (الذى ) انشاكم من الارض و استعمر كم فيها))، فاعلمنا سبحانه ، انه قد امرهم بالعماره ليكون ذلك سببا لمعايشهم ، بما يخرج من الارض من الحب و الثمرات ، و ما شاكل ذلك مما جعله اللّه معايش للخلق .(971)
امام على (ع ) دليل (ضرورت ) آباد كردن زمين سخن خداى متعال است :
((هو (الذى ) انشاكم من الارض و استعمر كم فيها))، كه بنابراين آيه به مردمان فرمان ساختن و آباد كردن زمين را داده است تا از محصولات زمين ، از دانه ها و ميوه ها و نظاير اينها - كه خداوند آنها را وسيله معيشت آفريدگان خود قرار داده است - زندگى مردمان تاءمين گردد.
الامام الصادق (ع ): ما يخلف الرجل بعده شيئا اشد عليه من المال الصامت .
قال (راوى الحديث ): قلت له : كيف يصنع به ؟ قال : يجعله فى الحائط و البستان و الدار.(972)
امام صادق (ع ): آدمى پس از خود چيزى برجاى نمى گذارد كه براى او سخت تر از مال صامت (بيكار) باشد. (راوى حديث ) مى گويد: پرسيدم ، يعنى چگونه مالى ؟ فرمود: ((مالى كه درون ديوار و باغ و خانه پنهان مى كند (و به كسى نمى دهد به كارى نمى زند))).
الامام الصادق (ع ) - عن اءبيه : كان اميرالمؤ منين (ع ) يقول : من وجده ماء و ترابا ثم افتقر، فاءبعده الله (973)
امام صادق (ع ) - به نقل از پدر خود، حضرت امام محمد باقر (ع ):
امير المؤ منين (ع ) مى فرمود: ((هر كس آب و زمينى داشته باشد (و نكوشد و كشت نكند) و فقير و نيازمند گردد، از رحمت خدا دور باد)).
ز- اقتصاد آزاد و ترك اقتصاد جهتدار اسلامى
اين موضوع (اقتصاد آزاد) را، در فصل سى و سوّم ، از باب دوازدهم (نگاهى به سراسر فصل )(974)، بررسى كرده ايم . و در آنجا توضيح داده ايم ، كه تعاليم و احكام اسلامى ، اقتصاد آزاد را به سبب مفاسد و زيانهاى آن ، از جمله وابستگى اقتصادى و سياسى كه از آن نتيجه مى شود - مردود شمرده است ، پس به آنجا رجوع شود.
و اكنون را، كه درباره ((خاستگاههاى سياسى - اقتصادى فقر)) و دخالتى كه حكومتها - به صورت مثبت يا منفى - مى توانند در آنها داشته باشند سخن مى گوييم ، اشاره مى كنيم كه يكى از خاستگاههاى اينگونه فقر اقتصاد با بالا رفتن نرخها ملازمه دارد، و در نتيجه اموال در نزد مشتى از مردم انباشته مى شود، و به تكاثر و شادخوارى و انحصارطلبى آن گروه منجر مى گردد. و اين چگونگى خود يكى از مهمترين عواملى است كه زمينه تعادل و توازن اقتصادى را در اجتماع از ميان مى برد. و مردمان را به دو دسته ((خوشگذرانان )) و ((ناكامان )) تقسيم مى كند.
و بر حكومتهاى اسلامى واجب است كه كارى نكنند تا - به نص حديث پيامبر بزگوار (ص ) - مردمان را به فقر و در نتيجه به كفر بكشانند(975). پس بايد با علتها و اسباب فقر مبارزه كنند، كه از مهمترين آنها اقتصاد آزاد و مالكيتهاى نامحدود است . و اين واقعيتى آشكار است .
و از اينجا متوجه امر مهم ديگرى مى شويم . و آن اينكه ((نظام تكاثرى اترافى )) كه يكى از مهمترين خاستگاههاى اجتماعى و عمومى فقر است بايد بر ((خاستگاههاى اجتماعى - سياسى فقر)) نيز - چنانكه توضيح داديم - افزوده شود.
ح - فرو گذاشتن مساوات در تقسيم امكانات
قرآن :
1- و الله فضل بعضكم على بعض فى الرزق ، فما الذين فضلوا برادى رزقهم على ما ملكت اءيمانهم ، فهم فيه سواء، اءفبنعمة الله يجحدون ؟(976)
خدا به برخى از شما بيش از برخى ديگر روزى بخشيد، و اين صاحبان نعمت بيشتر، افزونى نعمت خويش را به بردگان خود نمى بخشند، تا در آن با يكديگر برابر شوند؛ آيا منكر آنند كه نعمت از آن خدا است ؟
حديث :
1- النبى (ص ) - فيما وصفه به الامام على : اءليس كان رسول الله (ص ) يقسم بالسوية بين المسلمين .(977)
پيامبر (ص ) - از اوصاف پيامبر اكرم (ص ) كه امام على بن ابيطالب (ع ) بيان داشته است : آيا رسول خدا (ص )، (غنايم را) ميان مسلمان ، به صورت مساوى تقسيم نمى كرد؟
2- الامام على (ع ): ...لو كان المال لى لسويت بينهم ، فكيف و انما المال مال الله !.(978)
امام على (ع ): ... اگر مال از آن من بود، آن را ميان ايشان مساوى تقسيم مى كردم ، حال چگونه چنين نكنم با اينكه مال ، مال خدا است !؟
3- الامام الصادق (ع ): قال اءميرالمؤ منين (ع ) لعمر بن الخطاب : ثلاث ان حفظتهن و عملت بهن ، كفتك ما سواهن . و ان تركتهن لم ينفعك شى ء سواهن . قال : و ما هن يا اءبا الحسن ؟ قال : اقامة الحدود على القريب و البعيد، و الحكم بكتاب الله فى الرضا و السخط، و القسم بالعدل بين الاءحمر و الاءسود...(979)
امام صادق (ع ): اميرالمؤ منين (ع ) به عمربن خطاب گفت : ((سه چيز است كه اگر آنها را به خاطر بسپارى و عمل كنى ، از كارهاى ديگر تو را بى نياز مى كند؛ و اگر آنها را فروگذارى ، چيزهاى ديگر براى تو سودى ندارد)). عمر گفت : ((اى ابوالحسن ! آن سه كدام است ؟)) گفت : ((اجراى حدود الاهى در حق خودى و بيگانه ، حكم كردن از روى كتاب خدا در حالت خشنودى و خشم ، و تقسيم كردن عادلانه ميان سرخ و سياه ...))
ط - سهل انگارى در گرد آورى اموال عمومى و افزايش دادن آنها
حديث :
1- الامام على (ع ): اءيها الناس ! ان لى عليكم حقا، و لكم على حق ، فاءما حقكم على فالنصحية لكم ، و توفير فيئكم ...(980)
امام على (ع ): اى مردم ! مرا بر شما حقى است ، و شما را بر من حقى ؛ حق شما بر من آن است كه خيرخواه شما باشم ، و غنيمت (اموال متعلق به ) شما را افزايش دهم ...
2- الامام على (ع ): ...و يجمع به (رئيس المجتمع ) الفى ء...(981)
امام على (ع ): به وسيله او (رئيس جامعه )، غنايم (و اموال عمومى ) جمع آورى مى گردد (تا به موارد و صاحبان آنها رسانده شود).
ى - نپرداختن حقوق محرومان
حديث :
1- الامام على (ع ) - فيما كتبه الى بعض عماله ، و قد بعثه على الصدقة : ...ان لك فى هذه الصدقة نصيبا مفروضا، و حقا معلوما، و شركاء اءهل مسكنة ، و ضعفاء ذوى فاقة ، و انا موفوك حقك ، فوفهم حقوقهم ؛ و الا فانك من اءكثر الناس خصوما يوم القيامة ، و بؤ سا لمن خصمه عند الله الفقراء، و المساكين ، و السائلون ، و المدفوعون ، و الغارم ، و ابن السبيل ...(982)
امام على (ع ) - از نامه وى به يكى از ماءموران گردآورى زكات : ...تو را در اين زكات سهمى است معين و قطعى ، و شريكانى دارى مسكين و ناتوان و نادار. ما حق تو را تمام مى پردازيم ، تو هم حقوق ايشان را تمام بده ؛ اگر چنين نكنى در روز بازپسين بيشترين دشمنان را خواهى داشت ؛ و واى بر حال كسى كه مدعيان او در نزد خداى متعال ، فقيران و مسكينان و گدايان و رانده شدگان و وامداران و در راه ماندگان باشند...
يا - كوتاهى كردن در گرفتن و زنده كردن حقوق مستضعفان
حديث :
1- الامام على (ع ): يؤ خذ به للضعيف من القوى ، حتى يستريح بر، و يستراح من فاجر.(983)
امام على (ع ): به وسيله او (رئيس جامعه )، حق ناتوان از توانا گرفته مى شود، تا نيكوكار خيرانديش آرامش داشته باشد، و نابكار شر نرساند.
2- الامام على (ع ): الذليل عندى عزيز حتى آخذ الحق له ، و القوى عندى ضعيف حتى آخذ الحق منه ...(984)
امام على (ع ): ...انسان ضعيف در نزد من نيرومند است ، بدانسان كه حق او را (از توانگران و قدرتمندان ) خواهم گرفت ؛ و انسان قدرتمند در نزد من ضعيف است ، بدانسان كه حق (محرومان و ضعيفان ) را از او خواهم ستاند...
يب - خيانت كارگزاران و ماءموران امور مالى
حديث :
1- الامام على (ع ) - فيما كتبه الى بعض عماله : ...خنته (اءى خنت اءمير المؤ منين ) مع الخائنين ... و كاءنك انما كنت تكيد هذه الاءمة عن دنياهم ، و تنوى غرتهم عن فيئهم ، فلما اءمكنتك الشدة فى خيانة الاءمة اءسرعت الكرة و عاجلت الوثبة ، و اختطفت ما قدرت عليه من اءموالهم المصونة لاءراملهم و اءيتامهم ، اختطاف الذئب الاءزل دامية المعزى الكسيرة ، فمحملته الى الحجاز رحيب الصدر بحمله ، غير متاءثم من اءخذه ، كاءنك - لا اءبا لغيرك - حدرت الى اءهلك تراثك من اءبيك و اءمك ...(985)
امام على (ع ): از نامه اى به يكى از كارگزاران خويش : ...تو نيز با خائنان ديگر همسو شدى و خيانت كردى ... گويا مى خواستى مسلمانان را به منظور سوء استفاده بفريبى ، و آنان را از اموال مسلم خودشان غافل سازى ! و چون در كار خيانت چيرگى جستى ، با شتاب جستى ، و خيانت به خيانت پيوستى ، و از اموال عمومى كه از آن بيوه زنان و يتيمان بود، آنچه توانستى ربودى و بربستى - چنانكه گرگ تيزپا بز از پاافتاده را بربايد - پس آن مال را با خيال آسوده به حجاز بردى ، و از خيانتى كه كردى بيمى به خود راه ندادى ؛ گويا تو - ديگرى بى پدر باد - ارث پدرى خويش را به نزد خانواده ات آورده اى ...
2- الامام على (ع ): دخلت بلاد كم باءشمالى هذه ، و رحلتى و راحلتى ها هى ، فان اءنا خرجت من بلادكم بغير ما دخلت ، فاننى من الخائنين .(986)
امام على (ع ): به سرزمين شما بااندك چيزى در آمدم ، و سفر و اسباب سفر من اينهاست ، پس اگر با بيش از آنچه با خود آورده بودم ، از اين سرزمين بيرون روم بيقين من از خيانتكارانم .
يج - اجرا نشدن عدالت اجتماعى
حديث :
1- الامام الصادق (ع ): ...فاذا صار الوالى والى عدل بهذه الجهة ، فالو لاية له و العمل معه و معونته فى ولايته و تقويته حلال محلل ، و حلال الكسب معهم . و ذلك اءن فى ولاية والى العدل و ولاته احياء كل حق و كل عدل ، و اماته كل ظلم و جور و فساد... و... فى ولاية الوالى الجائر دوس الحق كله و احياء الباطل كله ، و اظهار الظلم و الجور و الفساد...(987)
امام صادق (ع ): ...پس اگر والى - در اين جهت واليى عادل باشد، كارگزارى براى او و كار كردن با او و مددرسانى به حاكميت او و تقويت او، همه ، حلال حلال است ، و كسب كردن در چنين حاكميتى و در آمدهاى آن كسب حلال است . و از آن جهت چنين است كه در حاكميت والى عادل و كارگزاران او هرگونه حقى و عدالتى زنده مى شود، و هرگونه ظلم و جور و فسادى مى ميرد... و... در حاكميت والى ستمگر، هر حقى پايمال مى شود، و هر باطلى زنده مى گردد، و ظلم و جور و فساد همه جا را مى گيرد.
يد - بى اعتنايى به حال فراموش گشتگان و له شدگان
حديث :
1- الامام على (ع ): ...ما ظننت اءنك تجيب الى طعام قوم عائلهم مجفو، و غنيهم مدعو...(988 )
امام على (ع ): ...گمان نمى كردم كه تو (اى فرماندار بصره !) ، دعوت كسانى را بپذيرى كه ، مستمندشان رانده باشد، و توانگرشان خوانده ...
2- الامام على (ع ): ...فاءنصفوا الناس من اءنفسكم ، و اصبروا لحوائجهم ، فانكم خزان الرعية ، و وكلاء الاءمة ، و سفراء الائمة ، و لا تحشموا اءحدا عن حاجته ، و لا تحبسوه عن طلبته ...(989)
امام على (ع ): - از نامه اى به كارگزاران حكومت اسلامى : ...داد مردم را از خود بستانيد، و در بر آوردن نيازمنديهاى ايشان بردبار باشيد، چه شما خزانه داران مردم و وكيلان امت و نمايندگان دولتيد؛ سبب شرمنده شدن هيچ نيازمندى مشويد، و در خواست هيچكس را بى پاسخ مگذاريد...
3- الامام على (ع ) - من العهد الاءشترى : ثم الله ! الله ! فى الطبقة السفى ، من الذين لاحيلة لهم من المساكين ، و المحتاجين ، و اءهل البؤ سى و الزمنى ، فان فى هذه الطبقة قانعا و معترا، و احفظ لله ما استحفظك من حقه فيهم ، و اجعل لهم قسما من بيت مالك ، و قسما من غلات صوافى الاسلام فى كل بلد، فان للاءقصى منهم مثل الذى للاءدنى ، و كل قد استرعيت حقه ، فلايشغلنك عنهم بطر، فانك لاتعذر بتضييعك التافه لاحكامك الكثير المهم ، فلاتشخص همك عنهم ، و لا تصعر خدك لهم ...(990)
امام على (ع ) - از عهدنامه اشترى : خدا، خدا، درباره طبقه پايين اجتماع ، يعنى بينوايان و نيازمندان و تيره روزان و زمينگير شدگانى كه راه چاره اى ندارند، برخى از اين قشرها دست طلب دراز مى كنند و برخى ديگر از اين كار خوددارى مى ورزند، ليكن تو - براى خدا - حقى را كه خداوند براى آنان مقرر داشته و تو را نگاهبان آن قرار داده است بخوبى پاس دار، و بخشى از بيت المال خود را همراه با بخشى از محصولات زمينهاى غنائم اسلامى ، در هر سرزمين ، به ايشان اختصاص ده ، و بدان كه دور و نزديك آنان در اين بهرمندى با يكديگر برابرند، پس حق همه را مراعات كن ، و مبادا نعمت زدگى ، تو را از اين كار باز دارد، و بدانكه پرداختن به انجام دادن وظايف بزرگ نمى تواند عذرى براى نرسيدن به كارهاى كوچك باشد، پس آنان را از دور مدار و روى به ايشان ترش مكن ...
4- الامام على (ع ) - من العهد المذكور: ...تفقد اءمور من لايصل اليك منهم ، ممن تقتحمه العيون و تحقره الرجال ، ففرغ لاءولئك ثقتك من اءهل الخشية و التواضع ، فليرفع اليك اءمورهم ، ثم اءعمل فيهم بالاعذار الى الله يوم تلقاه ، فان هؤ لاء من بين الرعية اءحوج الى الانصاف من غيرهم ؛ و كل فاءعذر الى الله فى تاءدية حقه اليه ...(991)
امام على (ع ) - از عهدنامه : ...به كارهاى آن دسته از ايشان (محرومان و مستضعفان ) كه به تو دسترس ندارند و (معمولا) از نظر مردمان دور مى مانند و تحقير مى شوند، خوب رسيدگى كن ؛ و كسانى مطمئن را براى سامان دادن امور ايشان برگزين كه از خدا بترسد و فروتن باشد. و آنان را ماءمور كن تا تو را از احوال ايشان آگاه سازند. و چنان با ايشان رفتار كن ، كه عذرى براى روبه رو شدن با خدا در فرداى قيامت داشته باشى ! و بدانكه اينان در ميان افراد جامعه از همه بيشتر نيازمند انصافند؛ و با همه چنان كن كه پرداختن حقشان ، در پيشگاه خدا، عذرخواه تو باشد.
اى خواننده گرامى ! در اين دو سخن كه براى هدفى سترگ بيان شده اند، نيك بينديش :
(1) - ((چنان با ايشان رفتار كن كه عذرى براى روبه رو شدن با خدا - در فرداى قيامت - داشته باشى )).
(2) - ((با همه چنان كن كه پرداخت حقشان ، در پيشگاه خدا، عذر خواه تو باشد)).
و اينها سخنانى است كه امام على بن ابيطالب (ع )، به مالك اشتر نخعى مى گويد، تا بدانگونه با مردم مصر عمل كند، در صورتى كه مالك اشتر - با همه عظمت مقام - معصوم نيست ، بلكه يكى از مسئولان برجسته حكومت اسلامى است ، پس ملاك حاكميت اسلامى اينگونه ارزشها و عملكردهاست ، كه در ((عهدنامه )) و همانندهاى آن آمده است ، نه اينكه تحقق بخشى به آنها تنها وظيفه امام معصوم (ع ) است . بنابراين ، اين ارزشها را ((مقياس )) گير، و همه چيز را با آنها بسنج ، و به آنها معتقد باش و وفادار مان ، تا گوهر ((ايمان )) را كه سرمايه ابدى انسان است پاس داشته باشى . و بدانكه هر كس و هر مقام و هر گروه ، در گرو اعمال خويش است . و ارزشهاى دين خدا جاودانى است . و ما بايد خود را به آنها و تحقق بخشى به آنها نزديك كنيم ، تا ((نام دين )) را هماره تابناك و الهام آفرين نگاه داريم ، و خداى ناخواسته ، باعث ، افت تعاليم آسمانى و ارزشهاى متعالى بيمانند؛ از نظر ناآگاهان نشويم ، و به دست ، آگاهان مغرض دستاويز ندهيم ...
يه - شركت ندادن مستضعفان در قضاياى سرنوشت ساز، و در احزاب سياسى و مجالس محلى و شورايى
قرآن :
1- ... و ما اءنا بطارد الذين آمنوا، انهم ملاقوا ربهم ، و لكنى اءراكم قوما تجهلون # و يا قوم من ينصرنى من الله ان طردتهم ، اءفلا تذكرون ؟(992) ... من كسى نيستم كه مؤ منان را طرد كنم ، چه ايشان به ملاقات خداى خود خواهند رفت ؛ ليكن من شما را (اى گروه توانگران و اشراف )، مردمى نادان مى بينم # اى قوم ! اگر ايشان را طرد كنم ، چه كس مرا از عذاب خدا رهايى خواهد بخشيد، چرا هيچ چيز را به ياد خود نمى آوريد؟
2- ... ولا اءقول للذين تزدرى اءعينكم لن يؤ تيهم الله خيرا، الله اءعلم بما فى اءنفسهم ، انى اذا لمن الظالمين (993)
... به كسانى كه در نزد شما خوار و بى مقدارند، نخواهم گفت كه خدا خيرى به ايشان نخواهد داد؛ خدا به آنچه در دل ايشان مى گذرد داناتر است ؛ و اگر چنان كنم (و مردم مستضعف را از صحنه دور سازم )، از ستمكاران خواهم بود.
3- و نريد اءن نمن على الذين استضعفوا فى الاءرض و نجعلهم اءئمة و نجعلهم الوارثين (994)
مى خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم ، و آنان را حاكمان جهان قرار دهيم .
هدف مورد نظر، در برنامه هاى اجتماعى اسلام - بنابر نص صريح قرآن - آن است كه مستضعفان به پايگاه فرمانروايى و حاكميت رسند و داراى همه چيز شوند، و بر همه اجتماعات سرورى داشته باشند، مسئله اين است . پس چگونه ممكن است در جامعه هاى اسلامى ، هيچ راهى براى رسيدن مستضعفان به مسئوليتى ، يا طرف مشورت قرار گرفتنى ، سياسى و اقتصادى ، يا دخالت در احزاب اجتماعى و سياسى و مجالس قانونگذارى ، فراهم و هموار نشده باشد؟ چگونه ؟!
حديث :
1- النبى (ص ) -... ان المؤ لفة قلوبهم جاؤ وا الى رسول الله (ص )... فقالوا: يا رسول الله ! ان جلست فى صدر المجلس و نحيت عنا هولاء و روائح صنانهم - و كانت عليهم جباب الصوف - جلسنا نحن اليك و اءخذنا عنك ؛ فما يمنعنا من الدخول عليك الا هؤ لاء. فلما نزلت الآية ، قام النبى (ص ) يلتمسهم ، فاءصابهم فى مؤ خر المسجد يذكرون الله ، فقال : ((الحمدلله الذى لم يمتنى حتى اءمرنى اءن اءصبر نفسى مع رجال من اءمتى ، معكم المحيا و معكم الممات ))(995)
پيامبر (ص ) -... مؤ لفة القلوب (996) نزد رسول خدا (ص ) آمدند و گفتند: يا رسول الله ! اگر در بالاى مجلس بنشينى ، و اين مردم فرودست و بوى بد جبه هاى آنان را (كه از پشم فراهم آمده بود) از ما دور كنى ، ما نيز در نزد تو خواهيم نشست و از تو چيز خواهيم آموخت ؛ بدانكه تنها اينان مانع از آمدن ما به نزد تواند. پس چون آيه نازل شد(997) پيامبر (ص ) به پا خاست و به جستجوى ايشان (مستضعفان ) پرداخت ، و آنان را در ته مسجد يافت كه به ذكر خدا اشتغال داشتند، آنگاه فرمود: ((سپاس خداى را كه مرا از دنيا نبرد پيش از آنكه به من فرمان داده باشد كه خودم را براى همنشينى با مردانى از امتم آماده كنم ، زندگى من با شماست و مرگ من در كنار شماست )).
بنگريد!
بايد به خاطر داشته باشيم كه آميختن با ناكامان و جوشيدن با ايشان (همزيستى با ايشان ) نبايد تنها منحصر به سخن و شعار باشد، يا به صورت آمد و شد ساده و گاه به گاه در آيد - و كاش همين نيز مى بود - بلكه واجب است امرى آشكار باشد و در همه شئون و امور مختلف زندگى تحقق يابد: در برنامه ريزى اقتصادى ، در قانونگذارى ، در نامزدى براى تصدى مقامات و شركت در راءى دادن ، در دستگاه قضايى ، در توزيع و مصرف و امور مربوط به مسكن و آموزش و پرورش و بهداشت .
ما در فصل سى و نهم ، از همين باب (998)، بتفصيل درباره اين حديث شريف نبوى و روش درخشان ، در بازگرداندن حيثيت محرومان و رفع محروميت از آنان ، سخن خواهيم گفت ؛ به آنجا مراجعه شود.
2- الامام على (ع ) - فيما كتبه الى فثم بن العباس ، و هو عامله على مكة : ...لا يكن لك الى الناس سفير الا لسانك ، و لا حاجب الا وجهك ، و لا تحجبن ذا حاجة عن لقائك ...(999 )
امام على (ع ) - از نامه اى به قثم بن عباس ، والى آن حضرت بر مكه مكرمه : ...مبادا كه جز زبانت سخنگويى براى مردم داشته باشى ، و جز چهره ات دربانى ؛ و نكند كه نيازمندى را از آمدن نزد خود محروم سازى .
3- الامام على (ع ) - من العهد الاءشترى : ...تعهد اءهل اليتم و ذوى الرقة فى السن ، ممن لا حيلة له ، و لا ينصب للمساءلة نفسه ...(1000 )
امام على (ع ) - از عهدنامه اشترى : ...يتيمان را در عهده خودگير، و با سالخوردگانى كه بيچاره اند و به سؤ ال نمى پردازند نيز چنين كن ...
4- الامام على (ع ) - فيما كتبه الى بعض عماله : ...اخفض للرعية جناحك ، وابسط لهم وجهك ، و اءلن لهم جانبك ، و آس بينهم فى اللحظة و النظرة ، و الاشارة و التحية ، و حتى لايطمع العظماء فى حيفك ، و لا يياءس الضعفاء من عدلك .(1001)
امام على (ع ) - در نامه اى به يكى از كارگزاران حكومت اسلامى : ... در برابر مردم فروتن باش ، و آنان را با گشاده رويى و نرمخويى بپذير، و با همگان (حتى ) در نگريستن و نظر انداختن و اشاره نمودن و سلام و عليك كردن ، يكسان رفتار كن ، تا بزرگان قوم به طمع ستم كردن بر ضعيفان نيفتند، و ضعيفان از دادگرى تو نوميد نشوند.
درباره اهميت بسيار حياتى ((عدالت قضايى )) از نظر اسلام ، و ضرورت طرد قاطع هرگونه عدم صلاحيت يا ضعف ، در اشخاص و دستگاههاى قضايى ، و نقش بسيار بنيادين صحت و صلابت و امانت و تقوى و قاطعيت دستگاههاى ياد شده ، در ايجاد عدالت و رفع فقر و مسكنت و بيچارگى و محروميتهاى گوناگون از قشرهاى جامعه ، رجوع كنيد به فصلهاى مناسب ، از بابهاى پنجم و ششم و هشتم و نهم و دهم ، در جلد دوم .
نگاهى به سراسر فصل
پاره اى از خاستگاههاى دولتى فقر:
احاديث و تعاليم اسلامى تنها به تعريف و شناساندن خاستگاههاى فردى و اجتماعى فقر بسنده نمى كنند، بلكه چندان در اين زمينه حياتى پيش مى روند تا همه علتها و سببهايى را روشن كنند، كه در شناختن نمود فقر و علل آن ، و راه از ميان بردن قطعى آن ، از اهميتى خاص برخوردارند. شمارى از اينگونه علتها و سببها برخاسته از سياست اقتصادى است .
ما در اين فصل پانزده خاستگاه ، از خاستگاههاى فقر را - بر شالوده آيات روشن و احاديث صريح - يادآور شديم ، خاستگاههايى كه جنبه دولتى دارند،(1002) و زمينه را براى فقر هموار مى سازند. عليت امور يادشده براى فقر روشن است ، از اينرو درباره آنها سخنى نمى افزاييم ، جز شش تاى از آنها:

 

next page

fehrest page

back page