الحياة ، جلد ۴

محمد رضا حكيمى ، محمد حكيمى ، على حكيمى
ترجمه : احمد آرام

- ۱۹ -


1- اختصاص يافتن اموال عمومى به طبقه اى خاص :
(1003) شايد تاكنون بر خواننده گرامى كتاب ، اين مطلب آشكار شده باشد كه يكى از سببهاى فقر و خاستگاههاى اساسى آن ، غصب كردن اموال و روزيهاى عموم و در آوردن آن از دست ايشان و تحويل دادن به انحصار طلبان و مستبدان اقتصادى است - اگر چه از راههايى نامرئى - و پيداست كه محرومان و كسانى كه اموال ايشان به غصب از چنگشان خارج شده است ، به تنهايى نمى توانند از اين كار جلوگيرى كنند، زيرا قدرت آن را ندارند، چون قدرت در دست صاحبان قدرت و توان است - چنانكه امام صادق (ع ) بدان اشاره فرموده است (1004) - پس بر دستگاه حاكم است كه به هوادارى از مستضعفان اقتصادى برخيزد، تا حقوق از دست رفته ايشان را از ديگران بگيرد، و بطور مطمئن به دست خود ايشان برساند، و به طاغوتهاى اقتصادى براى بهره كشى از توده مردم امكان عمل ندهد، و با آهنى كه خداوند متعال همراه با كتاب و ميزان براى برپاداشتن قسط و عدل در ميان مردم ، نازل كرده است به كار بپردازد.
نيز در اين خصوص به فصل آينده و ((نگاهى به سراسر فصل )) آن رجوع كنيد.
2- ضعفهاى اجرايى :
دين اسلام درباره هشدار دادن به حكومتها در مورد فقر و آثار منفى آن ، و افتادن مردمان به چنگ آن ، اهتمامى تمام ورزيده است . پيش از اين اشاره كرديم كه پيامبر بزرگوار (ص )، در آن هنگام كه نزديك به وفاتش بود، مردمان را به اجتماع در مسجد فراخواند، و مهاجران و انصار را فرمان داد تا با سلاح (1005) در مسجد حاضر شوند.(1006) سپس بر منبر بالا رفت و مردمان را از نزديكى مرگ خويش آگاه كرد، آنگاه به ايراد وصيتى مهم و تاريخى پرداخت ، كه هر چه شب و روز بر آن بگذرد باز تازه و آموزنده است ؛ در آن وصيت از جمله فرمود: ((اءذكر الله الوالى من بعدى على اءمتى ، اءلا يرحم على جماعة المسلمين ... و لم يفقر هم فيكفرهم (1007)... خدا را به ياد واليان (حاكمان اسلامى ) پس از خود مى آورم كه با جماعت مسلمانان مهربانى كنند... و چنان نكنند كه آنان را گرفتار فقر سازند، و از اين راه كافرشان كنند...)). پس مشاهده مى كنيم كه پيامبر اسوه (ص )، فقير كردن مردم - يعنى سبب فقير شدن آنان يا در حال فقر ماندن - را به منزله كافر كردن و راندن ايشان به طرف كفر و الحاد و بى دينى شمرده است . و چنان مى ديده است كه امر (در فقير يا غنى كردن مردمان ، و زمينه سازى براى بى نياز كردن آنان )، به دست والى و حاكم و سياست اقتصادى او است . و اين نظر مهمى است كه بر اهميت قطعى برنامه ريزى اقتصادى در جامعه اسلامى تاءكيد مى كند؛ بنابراين ، حكومتهاى اسلامى - در هر جاى جهان - نمى توانند اين مسئوليت بزرگ را از گردن خود بردارند، و نظام فرمانروا و سياست كلى حاكم بر اجتماع را مسئول اصلى نشمارند، زيرا حاكميتها در جهان اسلام هم مى توانند با برنامه هاى سياسى و اقتصادى خود، و آزادگذارى سودپرستان و مالداران كلان ، سبب پيدا شدن اقتصادى تكاثرى و اترافى شوند، كه از متكاثران و مترفان حمايت كند و زمينه را براى بهره كشى ايشان و دست يافتن به اموال ، و احتكار، و ايجاد تورم ، و داشتن و انباشتن مالهاى كلان هموار سازد، و هم مى توانند سياست عادلانه و نظام اقتصادى سالمى فراهم آورند كه در آن از افراط و تفريط در پهنه زندگى توده ها جلوگيرى به عمل آيد، و فقر و آثار آن از ميان برود. و توانايى مديريت مالى جامعه يا ضعف آن نيز، نقشى اساسى در ايجاد فقر، يا استقرار توازن در ميان مردم ايفا مى كنند. در فصلهاى آخر باب دوازدهم (1008)، درباره اين موضوع مهم و تاءثير آن در زندگى مسلمانان در اين روزگار سخنانى خواهد آمد؛ به آنجا رجوع كنيد.(1009)
3- سپردن امور به دست كم خردان و غير متخصصان :
از مسائل آشكار و موضوعهاى حتمى در نزد اقتصاددانان - بويژه در زمان معاصر - يكى اين است كه برنامه اقتصادى و عملى كردن آن بصورتى درست و ثمربخش ، مبتنى بر علم و تخصص و مهارت است ، پس لازم است كه برنامه ريزى و رهبرى فعاليت ، در هر شاخه اى از شاخه هاى اقتصاد و رشد مالى ، در دست متخصصانى باشد داراى تجربه كافى و مهارت لازم ، وگرنه چيزى جز خسارت و زيان از آن به دست نمى آيد. و اين امر در مورد انواع كشاورزى و صنعت و كار و توليد و واردات و توزيع و نظاير اينها بايد بطور كامل و دقيق و بدون تسامح مراعات شود، پس (مثلا) در بخش كشاورزى در اين موارد به تخصص و كارشناسى نيازمنديم :
(1)- آب و شناسايى منابع زيرزمينى و كيفيت استخراج آنها، و نيز منابع سطحى زمينى ، و چگونگى آبيارى و جلوگيرى از هدر رفتن آب ، و سدسازى براى ذخيره كردن ريزشهاى ناگهانى و سيلها و رودهاى هرز رو.
(2)- آماده كردن زمينها براى كشت و جلوگيرى از خرابى آنها.
(3)- كشت و گونه هاى مختلف آن ، و چگونگى بهره مند شدن از آلات كشاورزى نوين براى بالابردن كيفيت و كميت فرآورده هاى كشاورزى ، نيز شناسايى آنچه از محصول زمين براى خوراك و پوشاك و ديگر نيازمنديهاى مردم ضرورى است و آنچه ضرورى نيست ، و تميز دادن ميان اينها. همچنين توجّه به آنچه به دامها و چارپايان و بهره مندى سالم از آنها مربوط مى شود.
(4)- رسيدگى به آن بخش از محصولات كشاورزى ، كه براى كارخانه ضرورت دارد.
(5)- ساختن راه به منظور رساندن فرآورده هاى كشاورزى به بازارها فروش و نمايشگاهها.
در بخش صنعتى نيز - از جمله - در اين موارد نياز به تخصص و كارشناسى داريم :
(1)- معادن و كانيها و مواد خام .
(2)- روشهاى فنى (تكنيكهاى ) پيشرفته صنعتى .
(3)- راههاى تكامل كمى و كيفى فرآورده هاى صنعتى .
(4)- تشخيص ضرورى و غير ضرورى در توليد، تا از اين راه آنچه اترافى و اسرافى است و به سلامت اقتصاد اجتماعى آسيب مى رساند، توليد نشود.
(5)- استفاده از صنايع سنگين و تكميل آنها.
و هزاران مسئله ديگر كه شناسايى آنها نيازمند شناخت تخصصى است ؛ حتّى در زمينه مسائل و موضوعات اقتصادى ، به شناخت شمارى از مسائل انسانى و درك افكار و روحيات گروههاى مختلف مردم نيز نيازمنديم ؛ همچنين شناخت اينكه چه مقياسهايى بر روابط اجتماعى و محيطى و خانوادگى حكومت مى كند، و شناخت چگونگى مصرف و ترازهاى متفاوت آن در آباديها و شهرها و محيطهاى مختلف .
خلاصه آنكه جهان امروز جهان تخصص است ، و هيچ عمل نتيجه بخش درستى بدون آن صورت پذير نيست ؛ و تخصص مقدمه اى ضرورى است براى هر پيشرفت و تكامل اقتصادى و اجتماعى و سياسى و فرهنگى و دفاعى ، و هر اصلاح يا تغيير.
4- قصور و تقصير در گرفتن حقوق مستضعفان و بازگرداندن به ايشان :
اميرالمؤ منين (ع ) در عهدنامه اشترى مى فرمايد: ... وليكن اءحب الاءمور اليك اءوسطها فى الحق ، و اءعمها فى العدل ، و اءجمعها لرضا الرعية ، فان سخط العامة يجحف برضا الخاصة ، و ان سخط الخاصة يغتفر مع رضا العامة (1010) بايد از كارها آن را بيشتر دوست بدارى كه در رعايت حقوق در حد ميانه باشد، و در دادگرى فراگيرتر باشد، و از همه بيشتر خرسندى عموم مردم را فراهم آورد، زيرا ناخشنودى توده مردم ، خشنودى خواص (و شمارى معدود) را بى اثر مى كند، و ناخشنودى خواص ، به هنگام خشنودى توده هاى مردم قابل گذشت است . پس بر حاكم اسلامى واجب است كه حقوق توده مردم را از چنگ مشتى متكاثر و توانگر بيرون آورد، و در اين كار خواستار رضاى اينان نباشد، چه رضاى اين دسته جز به پايمال كردن حقوق توده مردم حاصل نمى شود. و اين چيزى است كه دين حنيف خدا به آن رضا نمى دهد. از اينجاست كه سهل انگارى در صيانت حقوق ناكامان و فروگذاشتن حمايت از ايشان ، از سببهاى پيدايش فقر و بى چيزى در اجتماع است ، و روز به روز به مردمان آسيب مى رساند. و براى از بين بردن آن ، جز ايستادن عملى و قاطع در كنار توده هاى مستضعفان و گرفتن و رساندن به دست آنان امكانپذير گردد، پس با پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمديده نبايد موافق بود، و نبايد به ثروتمندان اجازه داد كه اموال ميان ايشان - دست به دست - در گردش باشد؛ خداوند متعال فرموده است : و لاتر كنوا الى الذين ظلموا فتمسكم النار...(1011) به ستمگران پشت گرم مشويد، كه آتش شما را خواهد سوزاند....
5 - خيانت كارگزاران و ماءموران امور مالى :
هر جا كه همه واليان يا گروهى از ايشان نسبت به اموال و حيثيات مردم امين نباشند، بزرگترين گرفتارى پيش مى آيد، چه ايشان با همانندان خود از خائنان و بى بند و باران در بخشهاى ديگر اجتماع انس و الفت دارند. و نخستين گروهى كه به حاكمان و واليان نزديك مى شوند، يا واليان غير امين با ايشان زدوبند مى كنند، همين طاغوتان فزونخواهى و غوطه وران در ناز و نعمتند. هر يك از اين دو گروه نيازمند به ديگرى است ، تا چنان شود كه هر دو به آنچه مى خواهند دست پيدا كنند - و اين امرى واضح و آشكار است .
و در اين هنگام ، سوسمار خوراك چاشت كفتار مى شود، و سازش پيچيده بزرگ كه اهل آن پيوسته آن را در زير پوشش مشروع بودن مى پوشانند، اتفاق مى افتد. و نخستين پهنه اى كه آثار اين تبانى شوم در آن آشكار مى شود، پهنه اقتصادى است . و در اين اوضاع است كه اينجا و آنجا با كسانى روبه رو مى شويم كه براى اقتصاد آزاد و از بين بردن هرگونه نظارت ، سينه چاك مى كنند، تا از اين راه دارندگان پولهاى فراوان بتوانند آزادانه به توليد كردن و آوردن كالاها از خارج - به هر مقدار و به هر شكل كه بخواهند - بپردازند، و اجناس توليدى و وارداتى را - به هر نرخ كه خود خواسته باشند - بر مردم و بازار تحميل كنند؛ و در اين هنگام است كه زندگى مردمان فاجعه بار مى شود و فاجعه بار.
بنابراين ، هر حكومت اسلامى متعهد به عمل به قرآن كريم ، وظيفه دارد جلو اين وضع را - كه به گفته اميرالمؤ منين (ع ): ((مايه زيان عمومى و ننگ حاكميت است ))(1012) - بسختى بگيرد؛ در غير اين صورت ، هدفهاى بنيادين اين دين كه گسترش عدالت در ميان مردمان است پايمال خواهد شد، و فرياد زندگى ساز قرآن : ((ان اللّه ياءمر بالعدل و الاحسان (1013))) خداوند به اجراى عدل و احسان امر مى كند، محو خواهد گشت ؛ همچنين رضايت طرفين در داد و ستدها - كه اصلى فقهى و شرط صحت داد و ستد است - ناديده گرفته خواهد شد.
هر كس بخواهد براى تشخيص امانتدارى يا خيانتكارى حاكمان - در هر جاى جهان - مقياسى در دست داشته باشد، بايد اين سخن امام على بن ابيطالب (ع ) را ملاك قرار دهد: دخلت بلادكم باءشمالى هذه ، و رحلتى و راحلتى هاهى ، فان اءنا خرجت من بلادكم بغير ما دخلت ، فاننى من الخائنين (1014) من با اين جامه هاى اندك خويش و اين بار و بنه و مركب كه مى بينيد، به سرزمين شما پا نهادم ، هرگاه بيشتر از آنچه به هنگام آمدن داشته ام با خود ببرم ، بيقين من از خائنانم )).
6- شركت ندادن مستضعفان در قضاياى سرنوشت ساز، و در احزاب سياسى و مجالس محلى و شورايى :
در اين بحثهاى پر دامنه ، كه در اين فصلهاى مربوط به ((فقر)) به آنها پرداختيم ، و منظور مبارزه با فقر، و انگيختن نبردى اسلامى بر ضد آن است ، به راءس هرم رسيديم . در ((نگاهى به سراسر فصل )) سى ام - كه فصل نخستين از فصلهاى ياد شده است - در موضوع ((فقر و انزواى سياسى ))، بتفصيل سخن گفتيم ، كه فقر مستلزم دور ماندن محرومان و مستضعفان است از قضاياى سرنوشت ساز در حيات اجتماعى ، و شركت نداشتن آنان در احزاب و فعاليتهاى سياسى و در مجالس محلى و شورايى ، و همين خود سبب فراموش گشتن مستضعفان است و دور ماندن آنان از حضور در همه عرصه هاى اجتماع (جز ايثارها و شهادتها...).
و واضح است كه اين حقيقت تلخ چيزى است كه بايد سخت و پيگير با آن مبارزه شود، زيرا كه مستضعفان تا آن روز كه به عضويت در احزاب سياسى و مجالس شورايى در نيايند، و نمايندگانى از خود - و از رده اجتماعى خود - به مجالس قانونگذارى نفرستند، فرصتى براى احقاق حقوق خود پيدا نخواهند كرد، و هيچ انسان آگاهى نمى تواند حتّى اميدى ضعيف به آن داشته باشد كه كرامت و حيثيت انسانى اينگونه افراد در اجتماع محفوظ بماند، و امكان نجات ايشان از مهلكه هاى ناكامى و ستم كشى و استثمار فراهم آيد.
و لازم است كه افرادى از اين گروهها، كه به عضويت احزاب يا مجالس قانونگذارى در مى آيند، درست از متن آنان باشند، يعنى از كسانى كه خود دردهاى ناكامى و تحمل فشار نادارى را چشيده اند و با آن زندگى كرده اند؛ تنها اينگونه كسان مى توانند با جستجوى راههاى مناسب و هموار كردن آنها به از بين بردن آثار نكبت بار استضعاف (در اشكال گوناگون آن ) و فقر توفيق حاصل كنند، نه آن توانگرانى كه به نام حمايت از مستضعفان خود را در اينگونه مجالس وارد مى كنند، و مقصودشان - در اغلب اوقات - بهره برداريهاى شخصى و خصوصى است ، و نه آن كسان كه پس از رسيدن به فرصت تغيير مى كنند.
فايده
از طريق محمدبن مسلم ثقفى كوفى ، از معصوم (ع ) رسيده است كه الفقير، الذى لايساءل ، و المسكين الذى هو اءجهد منه ، الذى يساءل (1015) فقير، كسى كه درخواست نمى كند. مسكين كسى است كه وضع بدترى دارد و درخواست كمك مى كند)).
راغب اصفهانى مى گويد: ((گفته اند: مسكين كسى است كه هيچ چيز ندارد، و از فقير بدبخت تر است )).(1016)
پس كسانى هستند كه با وجود فقر و تنگدستى چيزى درخواست نمى كنند. و اين دسته تكليف سختترى بر دوش جامعه و توانگران مى گذارند.
فصل سى و ششم : اسلام و فقر، مبارزه اى فراگستر (7)
- همه چيز براى ، نه ويژه يك يا چند گروه
قرآن :
آيات فراوانى در قرآن كريم ، به تعبيرهاى گوناگون ، بر موضوع بالا دلالت دارد، و با بلاغتى قاطعانه آن را بيان كرده است . ما در اينجا پنجاه آيه از كتاب خدا را، به ترتيب سوره ها - بطور كامل يا بخشى از آنها - مى آوريم :
1 الذى جعل لكم الاءرض فراشا، و السماء بناء، و اءنزل من السماء ماء، فاءخرج به من الثمرات رزقا لكم ...(1017)
(پروردگارى ) كه زمين را فرش شما گردانيد، و آسمان را سقف سراى شما قرار داد، و از آسمان باران فرو فرستاد، و با آن از زمين ميوه ها بيرون آورد تا روزى شما باشد...
2 هو الذى خلق لكم ما فى الاءرض جميعا...(1018)
او است آن (آفريننده اى ) كه همه آنچه در زمين است براى شما آفريد...
3 ... و الفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس ...(1019)
... و كشتى كه براى سود بردن مردمان دريا را مى نوردد...
4 يا اءيها الناس كلوا مما فى الارض حلالا طيبا...(1020)
اى مردم ، از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد...
5 و كلوا مما رزقكم الله حلالا طيبا...(1021)
از آنچه خداوند روزى شما ساخته است ، كه حلال و پاكيزه باشد بخوريد...
6 و هو الذى اءنشاء جنات معروشات و غير معروشات ، و النخل و الزرع مختلفا اءكله ، و الزيتون و الرمان متشابها و غير متشابه ، كلوا من ثمره اذا اءثمر، و آتوا حقه يوم حصاد، و لا تسرفوا، انه لا يحب المسرفين (1022)
او (خدا) است كه باغستانهايى (با درختانى ) افشان و (درختانى ) ايستان ، و خرمابنها و گشتزارهاى گوناگون در خوراك ، و زيتون و انار، (ميوه هايى ) همسان و ناهمسان (در چند شكل )، براى شما بيافريد، هنگامى كه بار داد از آن بخوريد، و در روز برداشت (محصول )، حق آن را (به حقداران بدهيد؛ و اسراف مكنيد كه خدا مسرفان را دوست نمى دارد.
7 و من الاءنعام حمولة و فرشا، كلوا مما رزقكم الله ...
و از چارپايان ، بخشى باركش و رهوار (بيافريد)، از آنچه خدا روزى شما كرده است بخوريد...
8 و لقد مكنا كم فى الاءرض و جعلنا لكم فيها معايش ...(1023)
شما را از امكانات زمين بهره مند ساختيم و اسباب معيشت شما را در آن فراهم آورديم ...
9 انما مثل الحياة الدنيا كماء اءنزلناه من السماء، فاختلط به نبات الاءرض مما ياءكل الناس و الاءنعام ...(1024)
داستان زندگى دنيا چنان آبى است كه از آسمان فرو فرستاديم ، سپس روييدنيهاى زمين با آن بياميخت ، و چيزهايى فراهم آمد كه مردمان و چارپايان مى خورند...
10 ... و اءنزل من السماء ماء فاءخرج به من الثمرات رزقا لكم ، و سخر لكم الفلك لتجرى فى البحر باءمره ، و سخرلكم الاءنهار(1025)
...از آسمان آب فرو فرستاد، و با آن ميوه هايى بر آورد تا روزى شما باشد، و كشتى را مسخر شما كرد تا در دريا - به فرمان او - حركت كند؛ و رودها را (نيز) در اختيار شما قرار داد.
11 و الاءرض مددناها و اءلقينا فيها رواسى ، و اءنبتنا فيها من كل شى ء موزون # و جعلنا لكم فيها معايش ، و من لستم له برازقين .(1026)
زمين را گسترانيديم ، و در آن كوههايى استوار (ريشه دار) نهاديم ، و در آن از هر چيز به گونه اى متناسب رويانيديم . و معيشت شما، و كسانى را كه شما روزى دهنده آنان نيستيد، در آن آفريديم .
12 و الاءنعام خلقها لكم فيها دف ء و منافع و منها تاءكلون .(1027)
چارپايان را آفريد، كه براى شما از آنها گرما (جامه هاى گرم ) و سودهاى ديگر فراهم مى آيد، و از آنها مى خوريد.
13 و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و زينة ، و يخلق ما لا تعلمون .(1028)
اسبان و استران و خران را آفريد تا بر آنها سوار شويد، و آرايشى باشد، و چيزهايى مى آفريند كه شما نمى شناسيد.
14 هو الذى اءنزل من السماء ماء، لكم منه شراب و منه شجر فيه تسيمون # ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الاءعناب ، و من كل الثمرت ، ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون # و سخر لكم الليل و النهار و الشمس و القمر، و النجوم مسخرات باءمره ، ان فى ذلك لآيات لقوم يعقلون .(1029)
او است كه از آسمان آب فرو فرستاد، كه از آن مى آشاميد، و بدان درخت و گياه مى رويد، كه در آن (روييده ها) دامهاى خود را مى چرانيد # با آن برايتان كشتزار و درختهاى زيتون و خرما و انگور و همه گونه محصول مى روياند؛ و در اين (آفرينش و چگونگى آن ) نشانه اى است (از حكمت و قدرت ) براى آن كسان كه به انديشيدن پردازند # و براى شما (و زندگى شما)، شب و روز و خورشيد و ماه را مسخر (پيرو نظم ) قرار داد، و ستارگان مسخر امر اويند (و تابع نظم كيهانى )؛ و در اين آفرينش دقيق و حكيمانه )، نشانه هايى (آياتى ) است براى مردمى كه خرد خود را به كار اندازند.
15 و ما ذراءلكم فى الاءرض مختلفا اءلوانه ... و هو الذى سخر البحر لتاءكلوا منه لحما طريا و تستخرجوا منه حليا تلبسونها...(1030)
آنچه براى شما در زمين آفريد، داراى رنگها (و اشكال ) گوناگون ... و او است كه دريا را رام ساخت ، تا از آن گوشت تازه (به دست آوريد و) بخوريد، و چيزهاى زينتى از آن بيرون آوريد و بپوشيد...
16 و ان لكم فى الاءنعام لعبرة ، نسقيكم مما فى بطونه من بين فرث و دم لبنا خالصا... و من ثمرات النخيل و الاءعناب ، تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا...(1031)
براى شما در (چگونگى آفرينش ) چارپايان عبرتى (درس بزرگى ) است ، كه از درون شكم آنها، از ميان سرگين و خون ، شير خالص به شما مى دهيم ... و از ميوه درختان خرما و انگور، (نوشيدنى ) شيرين (1032) و خوراك گوارا به دست مى آوريد...
17 ... يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه ، فيه شفاء للناس ...(1033)
... از شكم آنها (زنبوران عسل )، انگبين رنگارنگ مى تراود كه در آن شفايى است براى مردمان ...
18- و الله جعل لكم من اءنفسكم اءزواجا... و رزقكم من الطيبات ...(1034)
خداوند براى شما از (جنس ) خودتان جفتها آفريد ... و چيزهايى پاكيزه را روزى شما قرار داد...
19- و الله جعل لكم من بيوتكم سكنا ... و جعل لكم سرابيل تقيكم الحر...(1035)
خداوند خانه هاى شما را جايگاه آرامش (و استراحت ) قرار داد ... و براى شما جامه هايى فراهم ساخت تا از (رنج و آسيب ) گرما نگاهتان دارد...
20 الذى جعل لكم الاءرض مهدا، و سلك لكم فيها سبلا، و اءنزل من السماء ماء، فاءخرجنا به اءزواجا من نبات شتى . كلوا و ارعوا اءنعامكم ...(1036)
(خدايى ) كه زمين را براى شما (مانند) گاهواره (جاى آسايش ) قرار داد، و در آن برايتان راهها پديد آورد (تا بدين سوى و آن سوى رويد)، و از آسمان آب فرو فرستاد؛ پس با آن (آب )، گونه هاى مختلف رستنى بيرون آورديم . (از آنها) بخوريد و چارپايانتان را در آنها بچرانيد...
21 كلوا من طيبات ما رزقنا كم و لا تطغوا فيه ...(1037)
از چيزهاى پاكيزه اى كه روزى شما كرده ايم بخوريد و از حد نگذريد (و سركشى نكنيد)...
22 و اءنزلنا من السماء ماء بقدر فاءسكناه فى الاءرض ، و انا على ذهاب به لقادرون # فاءنشاءنالكم به جنات من نخيل و اءعناب ، لكم فيها فواكه كثيرة و منها تاءكلون # و شجرة تخرج من طور سيناء تنبت بالدهن و صبغ للآكلين # و ان لكم فى الانعام لعبرة ، نسقيكم مما فى بطونها و لكم فيها منافع كثيرة و منها تاءكلون # و عليها و على الفلك تحملون .#(1038)
... از آسمان آبى - باندازه - فرو فرستاديم ، پس آن را در زمين (و دل زمين ) جاى داديم ، و تواناييم كه آن را از زمين بيرون بريم . سپس با آن آب باغستانهايى از درختان خرما و انگور برايتان پديد آورديم ، كه ميوه هاى فراوان به شما مى دهند و از آنها مى خوريد. نيز درخت (زيتون ) كه در طور (كوه ) سينا مى رويد، و دانه روغنى دارد و نانخورش مردم است . در چارپايان نيز براى شما عبرتى (درس بزرگى ) است ، كه به شما از (شير) درون شكم آنها مى آشامانيم ، و در آنها سودهاى فراوان داريد، و از آنها مى خوريد، و بوسيله آنها و كشتيها بر روى زمين جا به جا مى شويد (و مسافرت مى كنيد).
23 ... و اءنزل لكم من السماء ماء، فاءنبتنا به حدائق ذات بهجة ...(1039)
... براى شما از آسمان آب فرستاد، پس با آن آب بوستانهايى شادى انگيز رويانديم ...
24 اءلم تروا اءن الله سخر لكم ما فى السماوات و ما فى الاءرض ، و اءسبغ عليكم نعمه ظاهرة و باطنة ؟...(1040)
... آيا نمى بينيد كه خداوند آنچه را كه در آسمانها و زمين است مسخر (و قابل بهره بردارى ) شما ساخته است ، و نعمتهاى آشكارا و پنهان خود را بر شما فرو ريخته است ؟...
25 هو الذى يريكم آياته و ينزل لكم من السماء رزقا...(1041)
او (خدا) است كه آيات خود را به شما مى نماياند، و روزى شما را از آسمان - بتدريج - فرو مى فرستد...
26 الله الذى جعل لكم الاءرض قرارا ... و رزقكم من الطيبات ...(1042)
خداوند كه زمين را قرارگاه شما ساخت ... و از چيزهاى پاكيزه به شما روزى داد...
27- الله الذى جعل لكم الاءنعام ، لتركبوا منها و منها تاءكلون # و لكم فيها منافع ، و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم ، و عليها و على الفلك تحملون .(1043)
خداوند چارپايان را براى شما آفريد، تا بر آنها سوار شويد، و از آنها بخوريد. و آنها براى شما سودهايى (ديگر نيز) دارند، چنانكه مى توانيد با (استفاده از) آنها به كارتان برسيد، و بر آنها و بر كشتيها جا به جا شويد.
28 و الذى خلق الاءزواج كلها و جعل لكم من الفلك و الاءنعام ما تركبون .(1044)
خداوند است كه پديده هاى جفت (متناسب ) را آفريد، و كشتى و چارپايان را مخصوص سوار شدن شما قرار داد.
29 و الاءرض مددناها، و اءلقينا فيها رواسى ، و اءنبتنا فيها من كل زوج بهيج # تبصرة و ذكرى لكل عبد منيب # و نزلنا من السماء ماء مباركا، فاءنبتنا به جنات و حب الحصيد. و النخل باسقات لها طلع نضيد # رزقا للعباد...(1045)
زمين را (از پيش ) گسترانيديم ، و در آن كوههاى استوار جاى داديم ، و از هر گونه گياه فرح انگيز در آن رويانديم # تا وسيله اى باشد براى بينا دلى و پندگيرى هر بنده اى باز گردنده به سوى خدا. و از آسمان آبى با بركت - بتدريج - فرو فرستاديم ، و بدان باغستانها و دانه هاى درودنى رويانديم . و خرمابنهاى بلند، با شكوفه هايى دسته دسته # تا روزى بندگان باشد...
30 و الاءرض و ضعها للاءنام .(1046)
زمين را براى مردمان نهاد.
31 ... و اءنزلنا الحديد فيه باءس شديد، و منافع للناس ...(1047)
... آهن را (با ويژگى ) بيافريديم (1048)، با توانى بالا، و در بردارنده منافع (چندى ) براى مردمان ...
32 و الاءرض بعد ذلك دحاها # اءخرج منهاماءها و مرعاها # ... متاعا لكم و لاءنعامكم .(1049)
پس از آن ، زمين را (پهنه وار) بگسترد. و از آن آب و چراگاه بيرون آورد. ... تا مايه بهره مندى شما و چارپايانتان باشد.
بنگريد!
اين آيات ، با صورتهاى بيانى خود، نظرها را جلب مى كنند و همگان را به ژرفكاوى در محتواى خويش فرا مى خوانند. از مضامين آيات ياد شده سه چيز تبلور پيدا مى كند:
1- جلب نظرها - با تصريحات مكرر و با الفاظى استوار و فصيح - به انديشيدن در كار خدا و نقش يگانه آن در مراتب گوناگون آماده ساختن نعمتها و انواع وسايل معيشت براى مردمان ...: خدا زمين را آفريد، آسمان را برافراشت ، آب را فرو فرستاد، با آن گياهان گوناگون از زمين بيرون آورد، بوستانهايى بهجت انگيز رويانيد، باغهاى با درختانى داربستى و ايستان فراهم ساخت ، و درختان خرما و زيتون و انار و انواع انگور، و كشتزارها، و از هر چيز به اندازه اى متناسب ، و گياهانى كه در آنها چارپايان و دامهاى خود را مى چرانيد؛ و آب را نوشابه مردمان و جانوران قرار داد، و از شكم زنبوران عسل ، عسل شفا بخش در آورد، و چارپايان را سودمند آفريد، تا از شير و پشم آنها بهره ببريد، وسايل ساخت خانه براى سكونت و آرامش فراهم آورد، از خودتان همسرانى برايتان آفريد، چيزهاى پاكيزه را روزى شما قرار داد، اسباب يافت و ساختن جامه هايى را در دسترستان قرار داد تا با آنها از رنج گرما (و سرما) راحت شويد، دريا را مسخر شما ساخت تا در آن به كشتيرانى بپردازيد و از سفر دريايى سود ببريد، روز و شب را آفريد، و خورشيد و ماه و ستارگان را به فرمان خود مسخر و منظم كرد...
قرآن كريم ، با تكرار اين موضوعها، اين انديشه را به خوانندگان خود القا مى كند كه اين نعمتها و موهبتها، به توسط فعل خدا و با كار كردن سپاهيان و نيروهايى كه خدا آفريده است ، از نخستين مراحل تكوين تا مراحل پايانى ، صورت مى پذيرد؛ پس اگر خدا زمين را نيافريده و آماده نكرده بود، يا اگر از آسمان آب بر زمين فرو نمى ريخت ، چه كس مى توانست براى شما زمينى فراهم آورد كه مردمان از كشت و زرع و گياه و ميوه آن برخوردار شوند؟ و چه كس مى توانست آب گوارا براى نوشيدن شما فراهم آورد؟ و اگر خدا شب و روز را مقرر نداشته بود و خورشيد و ماه و ستارگان و فوايدى را كه در نور و حرارت آنها وجود دارد پديدار نساخته بود، چه كسى مى توانست اين پديده ها را به وجود آورد و آنها را منظم و سودمند سازد؟
2- پروردن جانها به علم و معرفت ، از راه انگيختن آنها به ملاحظه و تاءمل در اين مراحل و اين افعال حكمت آميز بزرگ ، با دقت و ژرف بينى ... و از اين رو است كه خداوند در برخى از آيات مردمان را به انديشيدن ، و نيروى عقل آنان براى فهميدن اين واقعيتها و جوش - خوردن با آنها فرا خوانده است ، به همين جهت مى بينيم كه دو آيه 11 و 12، از ((سوره نحل )) اين گونه پايان مى پذيرد: ان فى ذلك لآية لقوم يتفكرون . ...ان فى ذلك لآيات لقوم يعقلون . يعنى اينها همه آيات و نشانه هاى قدرت و حكمت و رحمت پروردگار است ، براى هر انسان صاحب فكرى كه بنشيند و فكر كند، و هر خردمندى كه خرد خود را به كار اندازد. و در آيه هاى سوره ((ق ))، پس از اين سخن خداى متعال : و الاءرض مددناها و اءلقينا فيها رواسى و اءنبتنا فيها من كل زوج بهيج زمين را گسترديم ، و در آن كوههاى استوار قرار داديم ، و از هر گونه گياه شادى انگيز در آن رويانيديم . آمده است : تبصرد و ذكرى لكل عبد منيب يعنى : اينها همه ، مايه بينشى و يادآوريى است براى هر بنده اى كه روى دل به سوى خدا كند (و روان خويش با آنها در آميزد).))
و قرآن كريم با اين بيان ، افكار را آماده آن مى سازد كه بگويد: در صورتى كه نعمتها و اسباب گذران زندگى بدينگونه فراهم مى آيد، يعنى با فعل خدا و سپاهيان مسخر او، براى تاءمين امور انسان ، پس به چه حق و شايستگى مشتى از مردمان بر آنها تسلط پيدا مى كنند و ديگران را از برخوردارى از آنها ممنوع مى سازند؟
3- تعبيرات كلى - ((لكم ، براى شما)) و ((الناس ، مردمان )) و ((الاءنام ، همگان ))، آشكارا بر آن دلالت دارد - پس از دلالت خرد و سخته نگرى ، و احاديثى كه در تفسير آنها و تاءييد مضامين آنها آمده است - كه اين موهبتها و نعمتها و معيشتها براى همه مردمان آفريده شده است ، تا از آنها برخوردار شوند و خود و چارپايانشان با آنها زندگى كنند؛ پس اينها همه ، متاع و معيشى است براى بهره مند شدن همه انسانها و چارپايان و جانوران .
حديث :
1 الامام الصادق (ع ) يا مفضل !... انك اذا تاءملت العالم بفكرك و ميزته بعقلك ، وجدته كالبيت المبنى المعد فيه جميع ما يجتاج اليه عباده ، فالسماء مرفوعة كالسقف ، و الاءرض ممدودة كالبساط، و النجوم منضودة كالمصابيح ، و الجواهر مخزونة كالذخائر. و كل شى ء فيهما لشاءنه معد. و الانسان كالمملك ذلك البيت ، و المخول جميع ما فيه ، و ضروب النبات مهياءة لمآربه ، و صنوف الحيوان مصروفة فى مصالحه و منافعه ، ففى هذا دلالة واضحة على اءن العالم مخلوق بتقدير و حكمة ، و نظام و ملاءمة ...(1050)
امام صادق (ع ) اى مفضل !... چون درباره عالم با فكر خود بينديشى و آن را با خرد خود تميز دهى ، مى بينى كه همچون سرايى ساخته و آماده است ، كه هر چه بندگان خدا بدان نياز دارند در آن وجود دارد: آسمان بر افراشته همچون سقف آن است ، زمين گسترده همچون فرش و كف آن ، ستارگان برسان چراغهاى آويخته ، و گوهرهاى كانى همچون ذخاير؛ و هر چيز در آن براى كارى فراهم آمده است . و انسان همچون صاحب اين خانه است ، و هر چيز موجود در آن به او بخشيده شده است ، انواع گياهان آماده براى رفع نيازمنديهاى او، اصناف جانوران براى تاءمين مصالح و منافع او؛ پس اين خود دليلى آشكار بر آن است كه جهان با تقدير و حكمتى آفريده شده است ، و داراى نظام و سازگارى ويژه اى است .
2 الامام الصادق (ع ): ثم فكر فى خلق هذه الاءرض على ما هى عليه ، حين خلقت راتبة راكنة ، فتكون موطنا مستقرا للاءشياء، فيتمكن الناس من السعى عليها فى مآربهم و الجلوس عليها لراحتهم ، و النوم لهدئهم ، و الاتقان لاءعمالهم ، فانها لو كانت رجراجة متكفئة لم يكونوا يستطيعون اءن يتقنوا البناء و التجارة و الصناعة و ما اءشبه ذلك ، بل كانوا لا يتهناءون بالعيش ، و الاءرض ترتج من تحتهم .. اعتبر ذلك بما يصيب الناس حين الزلازل ، على قلة مكثها، حتى يصيروا الى ترك منازلهم و الهرب عنها...(1051)
امام صادق (ع ): ... در آفرينش اين زمين بينديش كه چگونه آفريده شده است ، و ثابت و بر جاى قرار گرفته است ، كه جايگاهى مطمئن براى همه چيز باشد، يعنى مردمان بتوانند در آن براى معاش خود به تكاپو بپردازند، و براى آسودن از رنج كار بر آن بنشينند، و در هنگام خواب بر روى آن آرام گيرند، و كارهاى خود به استوارى انجام دهند؛ چه اگر زمين لرزان و در نوسان بود، هرگز نمى توانستند كارهاى ساختمانى و تجارت و صنعت و نظاير اينها را با استحكام به انجام رسانند، و ديگر زندگى براى آنان بر روى زمين لرزان و بى ثبات گوارا نمى بود؛ براى اينكه اهميت آرام بودم زمين را بهتر بفهمى ، حالت زمين لرزه و زلزله را در نظر آور، كه با وجود اندك بودن مدت آن ، چه بر سر مردم مى آيد، و چسان خانه ها و وسايل خويش را مى گذارند و مى گريزند...
3 الامام الصادق (ع ): فكر يا مفضل ! فى هذه المعادن و ما يخرج منها من الجواهر المختلفة ، مثل الجص ، و الكلس ، و الجبس ، و الزرانيخ ، و المرتك ، و القونيا، و الزيبق ، و النحاس ، و الرصاص ، و الفضة ، و الذهب ، و الزبرجد، و الياقوت ، و الزمرد، و ضروب الحجارة ؛ و كذلك ما يخرج منها من القار، و الموميا، و الكبريت ، و النفط، و غير ذلك مما يستعمله الناس فى مآربهم ، فهل يخفى على ذى عقل اءن هذه كلها ذخائر ذخرت للانسان فى هذه الاءرض ليستخرجها فيستعملها عند الحاجة اليها...(1052)
امام صادق (ع ): اى مفضل ! درباره اين معادن و گوهرهاى گوناگونى كه از آنها استخراج مى شود بينديش ، همچون گچ ، و آهك ، و سنگ گچ ، و انواع زرنيخ ، و مردار سنگ ، و قلع (لحيم )، و جيوه ، و مس ، و سرب ، و نقره ، و طلا و زبرجد، و ياقوت ، و زمرد، و انواع سنگها؛ و همچون قير و موميا و گوگرد و نفت و جز اينها كه از زمين به دست مى آيد و مردمان آنها را براى رفع نيازمنديهاى خويش به كار مى برند؛ اكنون آيا مى شود بر كسى اين امر پوشيده بماند كه اينها همه گنجينه هايى است براى انسان كه در اين زمين ذخيره شده است ، تا در هنگام حاجت آنها را از دل زمين بيرون آورد و به كار خويش دارد.
نيز در اين باره رجوع كنيد به فصل بيست و سوم از اين باب (1053)، بند ((اء))، و فصل دوم و فصل سوم ، از باب دوازدهم .(1054)
بنگريد!
اين احاديث و تعاليم صادقى درخشان ما را به فهم امورى موفق مى سازد:
1- زمين و آنچه در آن است براى همه مردم و برآورده شدن نيازمنديهاى ايشان آماده شده است ، نه براى معدودى از اشخاص .
2- حكمت و هماهنگى حاكم بر نظام جهان ، و از جمله نظام ارضى ، ما را بدان مى خواند كه با روحيه اى پژوهشى در آنها بنگريم ، و براى فهميدن هدف از اين حكمت و سازگارى و هماهنگى به تاءمل و تدبر بپردازيم .
3- تدبر و ژرفپژوهى در اين پهنه هاى ياد شده ، تنها به بخش الاهى دين اختصاص ندارد، بلكه ((مكتب اقتصادى اسلام )) را نيز شامل مى شود؛ پس هر كس كه خواستار استنباط ((مكتب اقتصادى اسلام )) باشد، ناگزير بايد از روى ژرفنگرى و فراگيرى ، به اين احاديث توجه كند، و از منظور توحيدى و تربيتى و انسانى و اجتماعى و اقتصادى آنها آگاه شود، تا بتواند به فهم مجموعى و واقعگرايانه دين دسترس پيدا كند، و اين را نيك دريابد كه آنچه خدا آفريده و آماده بهره بردارى همه مردمان كرده است ، بر شالوده اى حكيمانه و براى رسيدن به هدفى بزرگ بوده است ، كه با آن نظام ، امور جهان و امور جامعه بشرى انتظام پيدا مى كند، چنانكه امام على (ع ) مى فرمايد: بتقدير اءقسام الله للعباد، قام وزن الاءمور للعالم ، و تمت هذه الدنيا لاءهلها(1055) با مقدر كردن قسمتها براى بندگان ، كارهاى جهان موزون افتاد، و اين دنيا براى مردم دنيا (و زندگانى آنان ) كامل گشت . پس بر ما لازم است كه اين تقدير را مراعات كنيم ، و از حكمت و هدف ياد شده غفلت نورزيم ، تا امور جهان مختل و ناموزون و نامتعادل نشود... پس اينگونه استنباط اسلامى نيست كه بعضى از تعليمات اين دين را از بعضى ديگر جدا كنيم ، و حكمت ((آفرينش جهان براى همگان )) را در ((تنظيم اقتصادى )) مراعات نكنيم ، چه بدينگونه دين تجزيه مى شود و از رسيدن به هدفهاى خود باز مى ماند.
و نگريستن به تعاليم دين به صورت مجموعى و يكپارچه و واقعگرايانه ، همان ((تفقه )) است كه اولياى دين ما را به آن فرمان داده اند. ما نيز در اين كتاب بارها به ((اين تفقه )) فرا خوانده ايم ، زيرا كه چنين تفقهى و چنين فهمى از دين ، براى دين و براى مسلمانان و ارزشها و موجوديت و پيشرفت و استقلال آنان اهميتى حياتى دارد... و اين خط سيرى دينى و پيشروانه است كه بايد فقاهت اسلامى آن را بپذيرد و پيوسته در خط آن حركت كند، و كتابها و بابهاى ((علم فقه )) را بنابر آن بپردازد، و آنچه را كه در آنها نيست و براى انسان معاصر و زندگى معاصر ضرورت دارد، بر آنها بيفزايد(1056)، و از ((حوادث واقعه )) معاصر، و چند و چون آنها، در پهنه هاى گوناگون زندگى ، ناآگاه نماند و غفلت نورزد. ((فقه اصطلاحى )) تفقه مورد تاءكيد در احاديث نيست .
نگاهى به سراسر فصل
تخصيص دادن (يا تخصيص يافتن ) آنچه همگانى و عام است ، از مواهب و ارزاق و امكانات معيشتى ، به بخشهايى خاص از اجتماع - به هر اسم كه باشد - سبب فقير ماندن توده ها مى شود، و از عملى شدن هدفهاى اسلام جلو مى گيرد، زيرا كه اين چگونگى بر خلاف حق و عدل است ، و بر ضد ((اصل تعميم ))، يعنى همگانى بودن بهره برى و بهره مند شدن ، كه حكمت آفرينش و تقدير الاهى مبتنى بر آن است و اءما ما ينفع الناس فيمكث فى الاءرض آنچه براى مردمان سودمند باشد در زمين باقى مى ماند.

 

next page

fehrest page

back page