نظر اسلام به فقر نيز چنين
است ، نظرى ريشه اى و ژرف ؛ از اين رو سببها و علتهاى آن را روشن كرده
است ، و براى مبارزه با آن راههاى روشنى نشان داده است ، كه هر فرد يا
جامعه اى از آن راهها برود، فقر را ريشه كن خواهد ساخت ؛ به همين دليل
، به همان اندازه كه براى انسان و كرامت او اهميت قائل است ، و مقام
انسانى او را - به عنوان جانشين خدا در زمين - در نظر مى گيرد، و در
بند رشد و كمال و رسيدن او به درجات عالى خوشبختى است ، درباره شناساى
فقر و آثار منفى آن كه تباه كننده موجوديت انسانى است نيز اهتمام دارد،
و براى طرد آن از راه نابود سازى اسباب آن ، به صورتهايى گوناگون اقدام
كرده است .
هنگامى كه همه تعاليم اسلامى را در خصوص آثار منفى فقر و تنگدستى - كه
افراد و توده ها گرفتار آنها مى شوند - در نظر بگيريم ، آشكارا مى
نگريم كه اسلام به ژرفناى فقر توجه كرده است ، و علتهاى فردى و اجتماعى
و سياسى و فرهنگى و اقتصادى و دولتى آن را به صورتى جالب شناسانده است
، و براى هر يك از آنها يك خط مبارزه اصولى طرحريزى كرده است . نخستين
چيزى كه در اين باره جلب نظر مى كند، اين است كه اسلام اهتمام مى ورزد
تا مردم را از علتهاى فردى و خاستگاههاى شخصى فقر آگاه سازد، تا
بتوانند با پايدارى و جهشگرايى آنها را از ميان براندازند. و از
اينجاست كه اسلام اين علتها را، در صورتهاى گوناگون آنها، يعنى : تنبلى
، بيحوصلگى ، دست از كار كشيدن ، كل بر ديگران شدن ، اسراف ، تبذير،
اندازه نگاه داشتن در معشيت ، ترك كسب و كار و نظاير اينها ياد كرده
است ؛ سپس پيامدهاى منفى فقر را بر شمرده و مردمان را از آن بيم داده
است ، و آنان را به گريختن از آنها برانگيخته است ، تا چنان شود كه در
چنگال فقر نيفتند و اسير آن نشوند. البته اينها علتهايى است مربوط به
خود افراد؛ علتهاى اجتماعى و دولتى فقر در دو فصل آينده بيان خواهد شد.
فصل سى و چهارم : اسلام و فقر، مبارزه اى
فراگستر (5)
خاستگاههاى فقر و علتهاى آن (2) پاره اى از
خاستگاههاى اجتماعى عمومى (اقتصادى ،حقوقى ) (در قلمرو استضعاف اقتصادى
)
اء - نظام تكاثرى اترافى
قرآن :
1 افريت الذى تولى # و اعطى قليلا و اكدى #(872)
آيا ديدى آن كس را كه (از حق ) روى گردانيد؟ # و اندكى بخشيد و بسختى
بخل ورزيد؟#
2 والذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى
سبيل الله ...(873)
كسانى كه از زر و سيم گنج فراهم مى آورند و آنها را در راه خدا انفاق
نمى كنند...
3 الها كم التكاثر(874)
نازيدن به فزوندارى شمايان را سرگرم ساخت (و از عمل به تعهدهاى اجتماعى
و دينى بازداشت ).
4 ... و اتبع الذين ظلموا ما اترفوا فيه ، و
كانوا مجرمين
(875)
...ستمگران در پى شادخوارى و تنعم پرستى رفتند، و گناهكار مى بودند
حديث :
1 الامام صادق (ع ): ...ان الناس ما افتقروا، و
لااحتاجوا، و لا جاعوا، و لا عروا، الا بذنوب الاغنياء.(876)
امام صادق (ع ): ... مردمان ، فقير و نيازمند و گرسنه و برهنه نگشتند،
جز با گناه توانگران (كه حقوق ديگران را نپرداختند).
ب - خوردن اموال به ستم و
گناه
قرآن :
1 و لا تاءكلوا اموالكم بينكم بالباطل ، و تدلوا
بها الى الحكام ، لتاءكلوا فريقا من اموال الناس بالاثم ، و انتم
تعلمون
(877)
اموالتان را در ميان خود به باطل مخوريد، و با آنها به حاكمان رشوه
مدهيد، تا (از اين راه ) بخشى از اموال مردم را با ارتكاب گناه بخوريد،
در صورتى كه شما خود مى دانيد (كه چه مى كنيد)
2 ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما...(878)
كسانى كه مالهاى يتيمان را به ستم مى خورند...
حديث :
1 الامام رضا(ع ): حرم اكل مال اليتيم ظلما لعلل
كثيرة ، من وجوه الفساد. اول ذلك : اذا اكل مال اليتيم فقد اعان على
قتله ... فاذا اكل ماله فكانه قد قتله ، و صيره الى الفقر و الفاقة ...(879)
امام رضا (ع ): خوردن مال يتيم به ستم ، به علتهاى بسيارى كه مستلزم
فسادهاى گوناگون است ، حرام شده است ؛ نخستين آنها: چون مال يتيم را به
ستم بخورد، به كشته شدن او كمك كرده است ... پس چون مال او را بخورد،
بدان مى ماند كه بحتم او را كشته است ، و به فقر و فاقه گرفتارش كرده
است .
ج - ستم كردن بر مزدوران
و كارگران
قرآن :
1 انما السبيل على الذين يظلمون الناس و يبغون
فى الارض بغير الحق ، اولئك لهم عذاب اليم
(880)
بحتم ، (گناه و سپس ) عذاب متوجه كسانى است كه به مردمان ستم مى كنند،
و در زمين به ناحق دست به بيدادگرى مى يازند؛ براى اينان عذابى دردناك
خواهد بود
حديث :
1 النبى (ص ): ان الله غافر كل ذنب ، الا من
احدث دينا، او اغتصب اجيرا اجره ، او باع حرا.(881)
پيامبر (ص ): خدا هر گناهى را مى آمرزد، مگر اينكه كسى دينى بسازد، يا
مزد مزدورى را غصب كند، يا شخص آزادى را بفروشد (و به بردگى كشاند).
بنگريد!
آيا اين مهم و بيدار كننده نيست كه پيامبر هادى (ص )، غصب كردن مزد
مزدور را، در شمار اختراع دين يا فروختن شخص آزاد قرار دهد، كه هر يك
از بزرگترين گناهان است . و شايد كم انگارى حق مزدور، و كاهش مزد او
نيز، چيزى در حد همان گناهان بزرگ باشد، چنانكه در احاديث آينده خواهد
آمد.
2 النبى (ص ): ايها الناس ! من انتقص اجيرا اجره
، فليتبوا مقعده من النار.(882)
پيامبر (ص ): اى مردم ! هر كس مزد مزدورى را كم بدهد، بايد منتظر
جايگاه نشستن خود در آتش باشد.
3 النبى (ص ): - فيما رواه الامام صادق (ع ): عن
آبائه ، فى حديث المناهى : ...من ظلم اجيرا اجرته ، احبط الله عمله ، و
حرم عليه ريح الجنة . و ان ريحها ليوجد من مسيرة خمس مئة عام .(883)
پيامبر (ص ) - به روايت امام صادق (ع )، از پدرانش ، در
((حديث مناهى (چيزهايى كه پيامبر (ص ): آنها را نهى كرده است )
)): ...كسى كه در مزد مزدورى به او ستم كند، خدا
اعمال او را باطل مى كند، و بوى بهشت را بر او حرام مى سازد؛ با اينكه
بوى بهشت از فاصله پانصد سال راه شنيده مى شود.
4 النبى (ص ): - فيما رواه الامام الكاظم (ع )،
عن ابيه ، عن آبائه : ظلم الاجير اجره من الكبائر.(884)
پيامبر (ص ) - به روايت امام كاظم (ع )، از پدرش ، از پدرانش : ستم
كردن بر مزدور (و كم دادن و كوتاهى كردن ) در مزد او از گناهان كبيره
است .
د - سودهاى سنگين (در داد
و ستد)
حديث :
1 الامام على (ع ) - فى العهد الاشترى : ...و
ليكن البيع بيعا سمحا، بموازين عدل ، و اسعار لا تجحف بالفريقين ، من
البائع و المتباع
(885)
امام على (ع ) - در عهد نامه اشترى : ...بايد خريد و فروش آسان انجام
يابد، و با ترازوهايى درست و نرخهايى عادلانه - كه به هيچ يك از
فروشنده و خريدار ستم نشود - عملى شود.
اين دستور علوى ، هرگونه نرخگذارى اجحاف آميز را طرد مى كند و غير
اسلامى مى شمارد، زيرا نرخگذارى آزاد (و بدون نظارت كارشناسان امين )،
موجب تلف شدن اموال مردم و گرفتن پولهايى زياد در برابر كالاهايى اندك
مى شود. و بدينگونه مردمان فقير مى شوند و اموالشان - به ويژه طبقه
ناتوان - به هدر مى رود.
ه - محروم شدن از حاصل
دسترنج خويش
قرآن :
1 و آية لهم الارض الميتة احييناها و اخرجنا
منها حبا فمنه ياكلون # و جعلنا فيها جنات من نخيل و اعناب و فجرنا
فيها من العيون # لياكلوا من ثمره و ما عملته ايديهم ...(886
)
سرزمين مرده براى ايشان آيتى است كه آن را زنده كرديم ، و از آن دانه
اى بيرون آورديم كه آن را مى خورند # و در آن باغهايى از خرما و انگور
آفريديم و چشمه ها روان ساختيم # تا از ميوه آن ، و از دسترنج خويش
بخورند...
حديث :
1 الامام على (ع ) - من كلام كلم به عبدالله بن
زمعة ، و هو من شيعته ، و ذلك انه قدم عليه فى خلافته يطلب منه مالا،
فقال : ان هذا المال ليس لى و لا لك ، و انما هو فى ء المسلمين و جلب
اسيافهم ، فان شركتهم فى حربهم كان لك مثل حظهم ، و الا فجناة ايديهم
لا تكون لغير افواههم .(887)
امام على (ع ) - از سخن وى با عبدالله بن زمعة ، كه از شيعيان او بود،
و در زمان خلافت وى نزد او آمد و مالى طلب كرد: اين مال نه از آن من
است و نه از آن تو، بلكه غنيمت مسلمانان (جهادگر) است و حاصل شمشير
زدنهاى ايشان (در راه خدا)؛ و اكنون تو اگر در جنگهاى ايشان شركت داشته
اى سهمى همانند ايشان دارى ، و گرنه چيده دست ايشان جز براى دهانهاى
خودشان نخواهد بود.
از امثال اين احاديث و بيانها معلوم مى شود كه جايز نيست دستاورد مردم
به جز ايشان داده شود. از چيزهايى كه سبب فقر مردمان مى شود، يكى همين
است كه محصول دست ايشان به جز خودشان داده شود، و ديگران را بى جهت بر
آنان مقدم دارند.
2 الامام صادق (ع ): ...و يبقى اكثره (الحب )
للانسان ، فانه اولى به ، اذ كان هو الذى كدح فيه و شقى به ...(888)
امام صادق (ع ): ...بيشتر آن (دانه ، محصول )، مخصوص انسان است ، چه
او، به سبب رنج و زحمتى كه تحمل كرده است به آن سزاوارتر است ...
و - ربا
قرآن :
1 يا ايها الذين آمنوا، لا تاكلوا الربا اضعافا
مضاعفة ...(889)
اى مردم مؤ من ، ربا مخوريد (چه اندك و چه )، چندين برابر...
2 و ما آتيتم من ربا ليربوا فى اموال الناس ،
فلا يربوا عندالله ...(890)
هر چه ربا بدهيد تا از اموال مردم بهره اى بيشتر به دست آوريد، در نزد
خداوند (و در واقع )، افزايش نخواهد يافت (و بركت نخواهد داشت )...
حديث :
1 الامام رضا (ع ): علة تحريم الربا، انما نهى
الله عزوجل عنه ، لما فيه من فساد الاموال ، لان الانسان اذا اشترى
الدرهم بالدرهمين ، كان ثمن الدرهم درهما و ثمن الاخر باطلا؛ فبيع
الربا و شراؤ ه و كس على كل حال ، على المشترى و على البائع ؛ فحظر
الله - تبارك و تعالى - على العباد الربا، لعلة فساد الاموال ، كما حظر
على السفيه ان يدفع اليه ماليه لما يتخوف عليه من افساده حتى يونس منه
رشدا... و علة تحريم الربا بالنسيئة ، لعلة ذهاب المعروف ، و تلف
الاموال ، و رغبة الناس فى الربح ، و تركهم القرض و صنائع المعروف ، و
لما فى ذلك من الفساد و الظلم و فناء الاموال
(891)
امام رضا (ع ): علت حرام بودن ربا، خداى بزرگ بدان جهت ربا را نهى كرده
، كه مايه تباهى اموال است ، چه اگر آدمى يك درهم را به دو درهم بخرد،
بهاى درهم يك درهم است و در درهم دوم ناحق است ؛ پس فروختن و خريدن به
ربا به هر حال مايه زيان خريدار و فروشنده است . اين است كه خداوند
متعال ربا را از جهت فسادى كه در اموال پديد مى آورد حرام كرده است ،
به همانگونه كه دادن مال شخص سفيه را به دست او حرام كرده است ، چه در
اينجا نيز بيم فاسد شدن مال مى رود، و تا زمانى كه به رشد برسد چنين
است . و علت تحريم ربا در تاءخير پرداخت بدهى نيز، از بين رفتن معروف و
نيكى است ، و تلف شدن اموال ، و تمايل پيدا كردن مردمان به ربح (بهره
)، و ترك وام دادن و به كار نيكو پرداختن . و اينها همه سبب فساد است و
ظلم و نابودى اموال مردمان .
ز - كم فروشى و احتكار
قرآن :
1 ويل للمطففين # الذين اذا اكتالوا على الناس
يستوفون # و اذا كالوهم او وزنوهم يخسرون .#(892)
واى بر كم فروشان كسانى كه چون كالاى مردم را (براى خريد) پيمانه مى
كنند، پر و پيمان مى گيرند # و چون كالاى خود را براى (فروش به ) مردم
پيمانه يا وزن مى كنند، كم مى دهند
2 و يا قوم اوفوا المكيال و الميزان بالقسط، و
لا تبخسوا الناس اشياء هم ...(893
)
اى قوم من ! پيمانه كردنى و وزن كردنى را تمام دهيد و به داد رفتار
كنيد، و از بهاى آنچه مردمان دارند (و عرضه مى دارند)، چيزى نكاهيد...
3 و اقيموا الوزن بالقسط و لا تخسروا الميزان #(894)
وزن كردن را به عدل و داد برپا داريد، و هنگام وزن كردن با ترازو كم
مدهيد.
حديث :
1 النبى (ص ): ...اذا طفف المكيال اخذهم الله
بالسنين و النقص ...(895)
پيامبر (ص ): ...چون در پيمانه كردن (و كشيدن ) كم داده شود، خدا آنان
را گرفتار قحطى و كم شدن محصول مى كند...
2 النبى (ص ): - فيما رواه الامام الكاظم (ع ):
...و لئن يلقى الله العبد سارقا، احب الى من ان يلقاه قد احتكر طعاما
اربعين يوما...(896)
پيامبر (ص ) - به روايت امام كاظم (ع ):...اگر بنده اى خدا را (در روز
قيامت ) به صورت دزد ملاقات كند، در نظر من ، بهتر از اين است كه به
صورت محتكرى ملاقات كند كه چهل روز گندمى را احتكار كرده است ....
3 الامام على (ع ) - فى العهد الاشترى : و اعلم
، مع ذلك ، ان فى كثير منهم (التجار و ذوى الصناعات )... احتكارا
للمنافع ، و تحكما فى البياعات ، و ذلك باب مضرة للعامة ...(897)
امام على (ع ) - در عهد نامه اشترى : ...بدانكه - با وجود اين (سفارشى
كه به تو درباره تاجران و كاسبان و صنعتگران كردم ) - بسيارى از ايشان
، مواد مورد نياز مردم را احتكار مى كنند، و در خريد و فروش به دلخواه
خود نرخ مى گذارند (و پول مى گيرند)، و اين عملكردها به زيان عامه مردم
تمام مى شود...
ح - بى توجهى به
مسئوليتهاى مشترك اجتماعى
قرآن :
1 و يمنعون الماعون #(898)
وسايل (مورد نياز) را در اختيار يكديگر قرار نمى دهند
# در اين آيه مباركه ، واژه ((ماعون
)) به كار رفته است . شيخ طبرسى مى گويد:
((درباره معناى ماعون سخنانى گفته اند، از جمله
اينكه مقصود، (زكات واجب ) است . از امام على بن ابيطالب (ع ) و امام
جعفر صادق (ع ) نيز چنين تفسيرى روايت شده است . و برخى گفته اند،
مقصود اسباب و وسايل زندگى است كه مردم از يكديگر عاريه مى گيرند...
ابوبصير از امام صادق (ع ) نقل كرده است كه مقصود قرض است كه به كسى
بدهى ، يا كار نيكى كه براى كسى به انجام رسانى ، و همينگونه اسباب و
وسايل خانه كه به عاريه بدهى . و زكات نيز منظور شده است
)).(899)
2 و لا تنسوا الفضل بينكم ...(900)
حسن رفتار (و احسان و نيكى ) را در ميان خود فراموش مكنيد...
3 مناع الخير معتد اثيم #(901)
(پيروى مكن از هر) بازدارنده اى از نيكى ، متجاوزى ، گناهكار#
حديث :
1 النبى (ص ): ...و من منع الماعون جاره اذا
احتاج اليه منعه الله فضل يوم القيامة ...(902)
پيامبر (ص ): هر كس از عاريه دادن چيزى به همسايه نيازمندش خوددارى
كند، خدا فضل خويش را در روز قيامت از او باز مى دارد.
2 الامام سجاد (ع ): ...و فقهم لاقامة سنتك ، و
الاخذ بمحاسن ادبك ، فى ارفاق ضعيفهم و سد خلتهم ... و حسن مؤ اساتهم
بالماعون ، و العود عليهم بالجدة و الافضال ، و اعطاء ما يجب لهم قبل
السؤ ال .(903)
امام سجاد (ع ): ...همسايگان و دوستان مرا بدان موفق بدار، كه سنت (دين
و احكام دين ) تو را برپا دارند، و آداب نيكوى تو را - با مهربانى به
ناتوانان و رفع نياز ايشان - به كار بندند... و هر وسيله اى از وسايل
زندگى كه ديگران لازم دارند با روى خوش در اختيار آنان قرار دهند، و
ببخشند و انفاق كنند، و آنچه بايد به كسانى بدهند، پيش از سؤ ال و در
خواست ، تقديم آنان دارند...
3 الامام باقر (ع ) - فيما رواه الامام صادق (ع
): لا تمانعوا قرض الخمير و الخبز، فان منعة يورث الفقر.(904)
امام باقر (ع ) - به روايت از امام صادق (ع ): از قرض دادن خمير و نان
خودارى مكنيد، كه ندادن آن فقر مى آورد.
4 الامام صادق (ع ): ايما رجل من اصحابنا استعان
به رجل من اخوانه فى حاجة فلم يبالغ فيها بكل جهد، فقد خان الله و
رسوله و المؤ منين . قال ابوبصير: قلت لابى عبدالله (ع ): ما تعنى
بقولك : ((و المؤ منين ))؟
قال : من لدن اميرالمؤ منين (ع ) الى آخرهم .(905)
امام صادق (ع ): هر كسى از اصحاب ما كه ديگرى از برادرانش از او براى
نيازى طلب يارى كند، و او با تمام توان به اين يارى دادن برنخيزد، به
خدا و رسول خدا و به مؤ منان خيانت كرده است . ابوبصير مى گويد: به
امام صادق (ع ) گفتم : مقصودتان از ((مؤ منان
)) چيست ؟ فرمود: ((از
زمان اميرالمؤ منين (ع ) تا آخر ايشان )).
5 الامام رضا (ع )... لان الله - تبارك و تعالى
- كلف اهل الصحة ، القيام بشان اهل الزمانة و البلوى .(906)
امام رضا (ع ): ...خداوند متعال ، تندرستان را مكلف كرده است كه به
زمينگيران و مبتلايان برسند.
ط - خوددارى از پرداختن
دو زكات (رسمى و غيررسمى )
قرآن :
1 و الذين فى اءموالهم حق معلوم # للسائل و
المحروم
(907)
(نمازگزاران ...)، كسانى كه در اموال ايشان حقى است معلوم # براى سائل
و محروم#
حديث :
1 الامام الصادق (ع ) - المفضل بن عمر الجعفى
قال : كنت عند اءبى عبدالله (ع )، فساءله رجل : فى كم تجب الزكاة من
المال ؟ فقال له : الزكاة الظاهرة اءم الباطنة تريد؟ قال : اءريدهما
جميعا. فقال : اءما الظاهرة ففى كل اءلف ، خمسة و عشرون درهما. و اءما
الباطنة فلا تستاءثر على اءخيك بما هو اءحوج اليه منك .(908)
امام صادق (ع ) - مفضل بن عمر جعفى مى گويد: نزد امام صادق (ع ) بودم
كه كسى از او پرسيد: در چه اندازه از مال ، زكات واجب است ؟ فرمود:
((مقصودت كدام زكات است : ظاهرى يا باطنى ؟))
گفت : هر دو را در نظر دارم . فرمود: ((اما
ظاهرى در هر هزار درهم بيست و پنج درهم است ؛ و اما باطنى آن است كه
اگر برادرت از تو چيزى خواست كه بيش از تو به آن نياز دارد، در اختيارش
قرار دهى )).
2 الامام الصادق (ع ): الحق المعلوم ليس من
الزكاة ؛ هو الشى ء تخرجه من مالك ، ان شئت كل جمعة ، و ان شئت كل
شهر... فالحق المعلوم غير الزكاة . و هو شى ء يفرضه الرجل على نفسه
اءنه فى ماله و نفسه ، يجب اءن يفرضه على قدر ظاقته و وسعه .
(909)
امام صادق (ع ): ((حق معلوم ))
داخل زكات نيست ، بلكه مبلغى (يا چيزى و جنسى ) است كه از مال خود خارج
مى كنى (و به محرومان مى رسانى )، اگر بخواهى در هر جمعه ، و اگر
بخواهى در هر ماه ... پس حق معلوم غير از زكات است ؛ و آن چيزى است
كه شخص - از توان و مال خويش - دادن آن را بر خود واجب مى كند؛ و واجب
است كه به اندازه توانايى و وسع او باشد.
3 الامام الصادق (ع ): ...لو اءن الناس اءدوا
حقوقهم لكانوا عايشين بخير...(910)
امام صادق (ع ): ...اگر مردمان حقوقى را كه بايد بدهند بپردازند، (همه
) زندگى خوبى خواهند داشت .
ى - غصب حقوق محرومان به
دست توانگران و دزديده شدن ارزاق مسكينان
قرآن :
1 ... و اءكلهم اءموال الناس بالباطل ...(911)
خوردن ايشان اموال مردم را به ناحق ...
2 ان الذين ياءكلون اءموال اليتامى ظلما، انما
ياءكلون فى بطونهم نارا...(912)
كسانى كه به ستم اموال يتيمان را مى خورند، بحتم در شكمهاى خود آت ش مى
ريزند...
حديث :
1 الامام على (ع ): ان الله سبحانه ، فرض فى
اءموال الاغنياء اءقوات الفقراء، فما جاع فقير الا بما منع غنى ، و
الله - تعالى جده - سائلهم عن ذلك .(913)
امام على (ع ): خداوند سبحان ، روزى فقيران را در اموال توانگران قرار
داده است ، پس هيچ فقيرى گرسنه نمى ماند مگر از آنكه توانگرى حق او را
نداده باشد. و خداى متعال ، در اين باره آنان را مؤ اخذه خواهد كرد.
2 الامام على (ع ): للمسرف ثلاث علامات : ياءكل
ما ليس له ، و يشترى ماليس له ، و يلبس ما ليس له .(914)
امام على (ع ): مسرف سه نشانه دارد: چيزى را مى خورد كه از او (و حق
او) نيست ، و چيزى را مى خرد كه از او (و حق او) نيست ، و چيزى را مى
پوشد كه از او (و حق او) نيست .
3 الامام العسكرى (ع ): اءغنياؤ هم يسرقون زاد
الفقراء.(915)
امام عسكرى (ع ): ثروتمندانشان توشه مسكينان را مى دزدند...
نگاهى به سراسر فصل
پاره اى از خاستگاههاى اجتماعى فقر:
همانگونه كه اسلام به خاستگاههاى فردى فقر توجه دارد، و آنها را
بخوبى آشكار مى سازد تا مردمان بشناسند و از آنها اجتناب كنند، به
همانگونه نيز به خاستگاههاى اجتماعى فقر توجه دارد و آنها را بخوبى
آشكار مى سازد تا جامعه هر كارى كه لازم است براى برانداختن آنها انجام
دهد.
پس اسلام در شناساندن نظام تكاثرى و اترافى و اشرافى ، بعنوان علتهاى
اساسى فقر، نيز آنچه از اين نظام نتيجه مى شود، اهتمام مى ورزد، مانند
خوردن اموال مردم به ستم و گناه ، ستمروايى به مزدوران و رنجبران ،
افزايش سودها، رسيدن دسترنج گروهى از مردم به ديگران ، ربا، احتكار،
ظلم و تعدى در نرخگذارى ، كم فروشى ، ترك تعاون اجتماعى ، نپرداختن
((حق معلوم )) و مفاسد
اقتصادى ديگر از اين دست ؛ و اينها همچون نقاط حساسى است كه اسلام
انگشت بر روى آنها مى نهد و درباره آنها توضيح مى دهد، و توده هاى مردم
را از آنها آگاه مى سازد، تا به هر صورت كه ظاهر شوند به مبارزه با
آنها بپردازند.
پس بر هوشياران معتقد و متعهد لازم است كه غافل و بى اعتنا از كنار اين
پديده هاى اجتماعى اقتصادى نگذرند، چه سامانيابى زندگى مردم و استوار
ماندن دين ايشان به بر افتادن فقر از پهنه زيست انسانى و معيشت مادى
آنان بستگى دارد، زيرا آن كس كه معاش نداشته باشد معاد نيز نخواهد داشت
، و اگر نان نباشد ديگر كسى توان نماز خواندن و روزه گرفتن نخواهد يافت
، و به حج و جهاد نخواهد رفت ، و به امر معروف و نهى از منكر نخواهد
پرداخت .
شناختن خاستگاههاى اجتماعى و عمومى فقر، براى مبارزه با فقر و
برانداختن آن اهميت فراوان دارد. انحراف از مالكيت سالم و مصرف كردن
متوازن سبب پديد آمدن فقر و شايع شدن آن در ميان مردمان مى شود؛ هنگامى
كه مسرف چيزى را مى خورد كه تا آن اندازه حق تصرف ندارد (اگر چه مال
خود او باشد)، و مترف هر چه را كه ميل كند به مصرف مى رساند، فقير ساده
ترين نيازمنديهاى خود را از كف مى دهد؛ پس فقر - بنابر احاديث و بسيارى
از آيات قرآنى كه مى گويد خداوند متعال ، ارزاق خلق را آفريد و
معيشتهاى آنان را مقدر و مقرر ساخت و آنچه را كه از زمين به دست مى آيد
براى همه قرار داد - امرى اجتماعى و اقتصادى و سياسى است كه بايد از
ميان برداشته شود. آرى ، علت گرسنگى ستمديدگان پرخورى ستمگران است . و
آنجا كه قرآن كريم مى فرمايد: و جعلنا لكم فيها
معايش
(916) وسيله معاش شما را در زمين قرار داديم ،
بر ما معلوم مى شود كه اگر بعضى ازمردم بر بعضى ديگر ستم روا ندارند،
هيچگاه ناكامى و فقرى وجود پيدا نخواهد كرد. به همين جهت است كه امام
موسى بن جعفر (ع )، فرموده است : لو عدل فى
الناس لاستغنوا(917)
اگر با مردمان به عدالت رفتار شود، همه بى نياز خواهند شد. پس عامل فقر
مردم تحقق نيافتن عدل و داد است ، آنگونه كه ائمه طاهرين فرموده اند، و
بايد عالمان دين و حاكمان مسلمين - در هر جاى - به آن توجه بسيار مبذول
دارند.
از غصب شدن حقوق ناكامان و ستمديدگان ، در فصل سى و هشتم ، از اين باب
- بتفصيل - سخن گفته ايم .(918)
شمارى از فصلهاى اين دو باب ، از كتاب ((الحياة
))، به نيكوترين وجه اين موضوع را براى خواننده
روشن و آشكار مى سازد.
و بر خواننده آگاه و هوشيار پوشيده نيست كه شمار فراوانى از خاستگاههاى
ياد شده در اين فصل ، از آثار و نتايج ((نظام
تكاثرى )) و پيامدهاى منفى آن است ، همچون :
(1) - خوردن مال مردم به ستم و گناه .
(2) - ستم روا داشتن بر مزدوران و كارگران .
(3) - افزايش بى حساب سود كه موجب بالا رفتن نرخها مى شود.
(4) - ربا خوارى و كم فروشى و احتكار.
(5) - نپرداختن انواع مالهايى كه بايد پرداخت شود.
فصل سى و پنجم : اسلام و فقر، مبارزه اى فراگستر
(6)
- خاستگاههاى فقر و علتهاى آن (3) پاره
اى از خاستگاههاى اجتماعى دولتى (اقتصادى ، سياسى ) - (در قلمرو
((استضعاف اقتصادى# )))
اء - مالكيتهاى كلان
اراضى
قرآن :
1 و الارض و ضعها للانام
(919)
زمين را براى همگان قرار داد
2 هو اءنشاءكم من الارض و استعمركم فيها...(920)
او شما را از زمين پديد آورد، و خواست تا به آبادى آن بپردازيد...
3 و لقد مكناكم فى الارض و جعلنا لكم فيها معايش
...(921)
شما را در زمين جاى و قدرت داديم ، و وسايل معيشت شما را در آن فراهم
كرديم ...
مقصود ما از آوردن اين آيات ، در زير اين عناوين - نيز احاديثى كه به
دنبال آنها مى آيد - اين است كه بر شالوده آموزشهاى قرآنى و حديثى ، به
اصلى اساسى در اقتصاد انسانى و زندگى برسيم . مثلا، اگر زمين به صورتى
به كار گرفته و آباد شود كه خدا به همان منظور آن را آفريده است ، و
نظام زميندارى كلان برانداخته شود، ديگر نيازمندى بينوا و كشاورزى تيره
روز و مسكينى بيخانمان و فقيرى بى سرپناه باقى نمى ماند. پس مالكيتهاى
كلان اراضى (و چيزهايى در شمار تيولدارى )، موجب پيدايش فقر است در
بخشهايى از اجتماع ، كه با برافتادن آن اين فقر هم از ميان خواهد رفت .
حديث :
1- النبى (ص ): من اءحيا اءرضا ميتة فهى له ، و
ليس لعرق ظالم حق .(922)
پيامبر (ص ): هر كس زمين مرده اى را زنده كند از آن او مى شود، و كاشت
ستمگر را حقى نيست .
يعنى : پس از احياى زمين به دست يك يا چند كشاورز، اگر كسى و قدرتمندى
بيايد و چيزى در آن زمين بكارد، يا ساختمانى بسازد، با اين كاشت و ساخت
حقى به آن زمين پيدا نخواهد كرد.
در ((لسان العرب )) مى
گويد: و فى حديث احياء الموات : من اءحيا اءرضا
ميتة فهى له ، و ليس لعرق ظالم حق ، العرق الظالم يعنى اينكه
مردى به زمينى كه پيش از او كسى آن را احيا كرده است بيايد، و از روى
غصب ، درختى در آن بكارد، يا بذرى بپاشد، يا چيزى ايجاد كند كه زمين را
در اختيار گيرد...(923).
و اينچنين كسى هيچ حقى در آن زمين پيدا نمى كند.
2- الامام على (ع ): ...اءما وجه العمارة فقوله
تعالى : ((هو (الذى ) اءنشاءكم من الاءرض و
استعمركم فيها))، فاءعلمنا سبحانه ، اءنه قد
اءمرهم بالعمارة ، ليكون ذلك سببا لمعايشهم ، بما يخرج من الاءرض من
الحب و الثمرات و ما شاكل ذلك مما جعله الله معايش للخلق .(924)
امام على (ع ): ...دليل (ضرورت ) آباد كردن زمين سخن خداى متعال است :
((هو (الذى ) اءنشاءكم من الاءرض و استعمر كم
فيها - او است كه شما را از زمين پديد آورد، و از شما خواست كه در آن
آبادى كنيد))، پس خداوند سبحان ما را آگاه ساخت
كه مردمان را به آباد كردن فرمان داده است ، تا دانه و ميوه و نظاير
آنها كه از زمين بيرون مى آيد - و خدا آنها را روزى بندگان خود قرار
داده است - وسيله معاش آنان باشد.
اين آموزشها ما را به اصلى اساسى و مهم راهنمايى مى كند؛ و آن اين است
كه آباد كردن زمين بايد سببى براى بهره مند شدن (و وسيله معيشت بودن )
عموم مردم باشد، و اينكه آنچه را كه از زمين بيرون مى آيد، خدا وسيله
زندگى كردن آفريدگان خود قرار داده است ، نه اينكه تنها به شمارى معدود
و گروهى معين تعلق داشته باشد. اين است نظر اقتصادى و معيشتى اسلام
درباره زمين و هر چه از آن پديد مى آيد.
3- الامام على (ع ) - فيما رده على المسلمين من
قطائع عثمان : و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملك به الاماء
لرددته ، فان فى العدل سعة ، و من ضاق عليه العدل فالجور عليه اءضيق .(925)
امام على (ع ) - در مورد مستمريها و تيولهاى خليفه سوم كه امام آنها را
به مسلمانان بازگرداند: به خدا كه اگر با آنها زنانى به ازدواج درآمده
باشند و كنيزانى خريده شده باشند، همه را (به بيت المال مسلمين ) باز
خواهم گرداند، زيرا كه آسايش مردم در عدالت است ، و هر كس از اجراى عدل
به تنگ آيد، جور كشيدن بيشتر او را به تنگ خواهد آورد.
4- الامام الباقر (ع ) - اءبو حمزة الثمالى قال
: سمعته يقول فى الملوك الذين يقطعون الناس : هى من الفى ء و الاءنفال
و ما اءشبه ذلك .(926)
امام باقر (ع ) - ابو حمزه ثمالى مى گويد: از امام باقر (ع ) شنيدم كه
درباره تيولهايى كه شاهان به كسانى مى بخشند فرمود: اينها از غنايم
جنگى و انفال و نظاير اينهاست (يعنى اموال عمومى ).
5 - الامام الكاظم (ع ): ان الارض لله تعالى ،
جعلها و قفا على عباده ...(927)
امام كاظم (ع ): زمين از آن خداى متعال است ، كه آن را وقف بر بندگان
خود كرده است ...
آشكار است كه اختصاص دادن مواهب عمومى ، كه متعلق به همه است به بعضى ،
و ديگران را از آن محروم كردن ، خروج از وضع الاهى است . و طبيعى است
كه اين عملكرد موجب فقر بسيارى از مردم مى شود - چنانكه واضح و مشهود
است .
درباره اين موضوع ، و آنچه از برخى فقيهان بزرگ رسيده است ، به فصل دوم
، از باب دوازدهم رجوع كنيد.(928)
ب - اختصاص يابى اموال
عمومى و فرصتهاى اقتصادى به كسانى خاص
قرآن :
1- ما اءفاء الله على رسوله من اءهل القرى ،
فلله و للرسول و لذى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل ، كى
لايكون دولة بين الاءغنياء منكم ...(929)
آنچه خدا به فرستاده خود از اهالى روستاها (و آباديها) به غنيمت داد،
(خمس آن ) مخصوص خدا است و رسول خدا و خويشاوندان وى و يتيمان و
مسكينان و در راه ماندگان ، تا ميان توانگران دست به دست نگردد (و به
گروهى اختصاص نيابد)...
حديث :
1- النبى (ص ): الناس شركاء فى ثلاث : النار، و
الماء، و الكلا.(930)
پيامبر (ص ): مردمان در سه چيز با يكديگر شريكند: آتش ، آب ، و چراگاه
.
2- النبى (ص ): ...فانهم يحبون جمع المال مما حل
و حرم ... و ان اءمسكوه اءمسكوه بخلا و احتكارا.(931)
پيامبر (ص ): ...آنان (نامتعهدان ) گردآوردن مال را از حلال و حرام
دوست مى دارند... و اگر آن را نگاه دارند، از روى بخل و احتكار چنين مى
كنند (نه براى هدفهاى درست و مصالح عمومى ).
3- الامام على (ع ) - فى العهد الاءشترى :
...اياك و الاءستئثار بما الناس فيه اءسوة .(932)
امام على (ع ) - در عهدنامه اشترى : ...از آن بپرهيز كه چيزى را كه همه
مردم در آن سهيمند به خود يا كسانى اختصاص دهى (و در اختيار آنان
بگذارى ).
4- الامام على (ع ) - من كتاب له الى عامله على
اردشير خرة ، و هو مصقلة بن هبيرة الشيبانى : بلغنى عنك اءمر، ان كنت
فعلته فقد اءسخطت الهك و اءغضبت امامك ، اءنك تقسم فى ء المسلمين الذى
حازته رماحهم و خيولهم ، و اءريقت عليه دماؤ هم ، فيمن اعتامك من
اءعراب قومك ... اءلا! و ان حق من قبلك و قبلنا من المسلمين فى قسمة
هذا الفى ء سواء، يردون عندى عليه ، و يصدرون عنه .(933)
امام على (ع ) - از نامه آن امام به كارگزارش در اردشير خرة ، مصقلة بن
هبيره شيبانى : خبركارى از تو به من رسيده است كه اگر چنان كرده باشى ،
خداى خود را خشمگين ساخته اى و امام خويش را به خشم آورده اى : غنايم
مسلمانان را كه با نيزه ها و اسبهاى مجاهدان به دست آمده و خونهاى
ايشان بر سر آن ريخته است ، ميان نور چشمان از اعراب قوم خود تقسيم
كرده اى ... آگاه باش ! كه حق مسلمانانى كه در نزد تو و ما به سر مى
برند، از اين غنيمت يكسان است ؛ آنان براى گرفتن حق خود نزد من مى آيند
و آن را مى گيرند و باز مى گردند.
5 - الامام الباقر (ع ): قال رسول الله (ص ):
((خمسة لعنتهم - و كل نبى مجاب - الزائد فى كتاب
الله ، و التارك لسنتى ... و المستاءثر بالفى ء المستحل له
)).(934)
امام باقر (ع ): پيامبر خدا (ص ) فرمود: پنج كس را من و هر پيغمبر
مستجاب الدعوه اى نفرين كرده ايم : آن كس كه چيزى بر كتاب خدا بيفزايد،
و آن كس كه سنت مرا فرو گذارد... و كسى كه غنيمت جنگى (و اموال عمومى )
را به خود اختصاص دهد و آن را براى خويش حلال شمارد.
از عجايب اين حديث آن است كه تصرف در اموال عمومى و حلال شمردن آنها را
براى خود و بستگان و دوستان ، در رديف تصرف در كتاب خداى متعال قرار
داده است . و اين نگرش ، از بزرگترين آموزشهاى اسلامى است در قضاياى
مربوط به اقتصاد و اموال .
6- الامام الصادق (ع ): ... فالاءمطار هى التى
تطبق الاءرض ... و بها يسقط عن الناس فى كثير من البلدان مؤ ونة سياق
الماء من موضع الى موضع ، و ما يجرى فى ذلك بينهم من التشاجر و التظالم
، حتى يستاءثر بالماء ذو و العزه و القوة و يحرمه الضعفاء.(935)
امام صادق (ع ): ...باران ها زمين را سيراب مى كنند... و به سبب آنها -
در بسيارى از سرزمينها - زحمت آبرسانى از نقطه اى به نقطه ديگر، و
درگيريها و ستمهايى كه از اين راه پيش مى آيد از ميان مى رود، مگر
هنگامى كه صاحبان جاه و قدرت آن را به خود اختصاص دهند و ضعيفان را از
آن محروم سازند.
7- الامام الرضا (ع ) - فيما رد به على من غير
سنة النبى (ص )... و جعل الاءموال دولة بين الاءغنياء.(936)
امام رضا (ع ) - در معرفى كسانى كه سنت پيغمبر (ص ) را تغيير داده
بودند: ...(از جمله كارهاى خلاف شرعى كه كردند) اموال را در اختيار
مشتى ثروتمند قرار دادند تا ميان آنان دست به دست بگردد.
ج - ضعفهاى اجرايى
قرآن :
1- ولقد اءخذنا آل فرعون بالسنين و نقص من
الثمرات ، لعلهم يذكرون
(937)
كسان فرعون را، به خشكسالى و كم محصولى دچار كرديم ، تا مگر پند گيرند.
آشكار است كه حكومت فرعونى و مانندهاى آن متكى است بر مكيدن خون مردم و
اختصاص دادن ثروتها به خود و مسئولان ادارى خود، و در آن نمى انديشد كه
بر مردمان چه مى گذرد و چه چيز به حال ايشان سودمند است ؛ و به همين
جهت چنين حكومتى از لحاظ توجه به مصالح توده ها و منافع ايشان و آنچه
سبب بهبود زندگى عموم مردم مى شود، سست و ناتوان است . و چون چنين
باشد، ظلم و فقر فراگير مى شود، از اينرو در قرآن كريم آمده است :
... فاتبعوا اءمر فرعون ، و ما اءمر فرعون برشيد(938)
پيرامونيان فرعون امر او را پيروى كردند، و امر (كار و كردار) فرعون ،
نمودار هيچ رشدى (و تعاليى ) نبوده .
حديث :
1- الامام على (ع ): سوء التدبير مفتاح الفقر.(939)
امام على (ع ): تدبير بد (در زندگى )، كليد فقر است .
2- الامام على (ع ): سبب التدمير، سوء التدبير.(940)
امام على (ع ): تدبير بد، ويرانى آور است .
3- الامام على (ع ): يستدل على الادبار باءربع :
سوء التدبير، و قبح التبذير، و قلة الاعتبار، و كثرة الاغترار.(941)
امام على (ع ): چهار چيز نشانه پشت كردن روزگار است : تدبير بد، تبذير
زشت ، عبرت آموزى اندك ، و فريبخورى بسيار.
4- الامام على (ع ): ...لو اقتبستم العلم من
معدنه ... و اءخذتم الطريق من وضحه ، و سلكتم الحق من نهجه ... ما عال
فيكم عائل ...(942)
امام على (ع ): ...اگر علم را از سرچشمه آن آموخته بوديد... و راه را
در متن آشكار آن پيموده بوديد، و در راه حق گام گذاشته بوديد... كسى در
ميان شما تهيدست نمى ماند...
5 - الامام على (ع ): من العهد الاءشترى : ...من
طلب الخراج بغير عمارة ، اءخرب البلاد، و اءهلك العباد...(943)
امام على (ع ): از عهدنامه اشترى : ...هر حاكمى بدون پرداختن به آبادى
خواستار ماليات شود، سرزمينها را خراب مى كند و بندگان خدا را هلاك ...
6- الامام على (ع ): من العهد الاءشترى :
...انما يؤ تى خراب الاءرض من اعواز اءهلها. و انما يعوز اءهلها لاشراف
اءنفس الولاة على الجمع ، و سوء ظنهم البقاء، و قلة انتقاعهم بالعبر...(944)
امام على (ع ) - از عهدنامه اشترى : ...خرابى زمين نتيجه فقر مردم آن
است . و فقر مردم نتيجه حريص بودن واليان بر جمع مال است ، و نااميدى
آنان از ماندن بر سر كار، و سود نگرفتنشان از عبرتهاى روزگار...
7- الامام على (ع ) - مما كتبه الى بعض عماله ،
و قدبعثه على الصدقة : ... و ان لك فى هذه الصدقة نصيبا مفروضا، و حقا
معلوما، و شركاء اءهل مسكنة ، وضعفاء ذوى فاقة ، و انا موفوك حق ،
فوفهم حقوقهم ، و الا فانك من اءكثر الناس خصوما يوم القيامة . و بؤ سا
لمن خصمه عند الله الفقراء، و المساكين ، و السائلون ، و المدفوعون ، و
الغارم ، و ابن السبيل ...(945)